بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19276

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: حدیثی از حضرت علی (ع) شنیده ام که فرموده اند: من برای رسیدن به هدفی تمام تلاش ام را به کار بستم وقتی نتیجه نگرفتم فهمیدم که خدا نخواسته است که من نتیجه بگیرم. هم چنین هم گفته می شود که انسان باید برای رسیدن به اهداف اش مبارزه کند و از هیچ تلاشی فرو گذار نکند اگر هزار بار هم شکست بخورد باید به تلاش کردن ادامه دهد و مانند مورچه ایی که دانه ایی را به بالای کوهی می برد اگر هزار بار این دانه پایین بیوفتد بازگشته و دوباره تلاش کند. حال بفرمایید که جایگاه این دو آموزه در زندگی کجاست؟ و این دو آموزه با هم چگونه جمع می شوند؟ برای چه اهدافی باید تا رسیدن به نتیجه مبارزه کرد و چه اهدافی هستند که در صورت شکست خوردن در آنها باید از آنها صرف نظر کرد و به اصطلاح بی خیال آنها شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود انسان پس از مدتی که کاری را ادامه می‌دهد با بصیرت لازم متوجه می‌شود که آن کار از اموری است که باید با پشتکار بیشتر ادامه دهد زیرا ظرفیت لازم را در خود و در تاریخ زمانه احساس می‌کند و یا نه؟ گویا نه در خود، و نه در شرایطِ موجود، امکان تحقق آن کار نیست. موفق باشید

19080
متن پرسش
سلام به محضر شریف استاد: پیرو سوالی که حضورا پرسیدم و قرار شد سیر تکاملی تمدن غرب دکتر زرشناس را برای بنده ارسال بفرمایید. دعا بفرمایید بنده سلیمان صرد خزایی انقلاب اسلامی نباشم. ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نه‌تنها دعا می‌کنم که سرنوشت شما سرنوشت سلیمان صرد نشود که تاریخ خود را در وقتِ خود نشناخت، بلکه دعا می‌کنم شما در زمره‌ی چمران‌های تاریخ خود باشید که در عین شناخت پوچی‌ها و ظلمات دوران، افق گشوده‌ای که در این تاریخ از طریق انقلاب به روی بشر باز شد را، به نحوی آگاهانه و نه مرتجعانه، بشناسید. بنده با تمام وجود قصّه‌ی دورانی را که چون زوزه‌ی سگی نیمه‌شبان عالم را فراگرفته می‌شنوم. تذکر شما به پوچیِ دوران، استقبال از تذکری است که روح و روحیه‌ی جنابعالی، به یک معنا متذکر آن است و انعکاسِ حالتی است که خود را در آینه‌ی گفتار و احوال شما تجربه می‌کنم. از این‌که انسان‌ها به خود دروغ می‌گویند و با خودِ دروغین خود به‌سر می‌برند؛ آگاه می‌باشم. ولی خطاب بنده به انسان‌ها، ماورای چهره‌ای است که آن‌ها از خود می‌نمایانند. بنده گمگشته‌ای را در پشت ماسک این انسان‌ها می‌یابم و آن را مورد خطاب قرار می‌دهم. سخن آقای دکتر زرشناس را عیناً در ذیل خدمتتان ارسال داشتم. موفق باشید

جناب استاد شهريار زرشناس در رابطه با اين‌که هر انقلابي طي يک فرايند تاريخي شکل مي‌گيرد، در مورد ادوار تاريخي مدرنيته مي‌فرمايد:

«عهد مدرن که تقريباً از اواخر قرن چهاردهم ميلادي آغاز شده است در تاريخِ بسط و تطور خود ادواري را طي کرده است. اين مراحل را مي‌توان اين گونه فهرست کرد: دوره‌ اول: آغاز مدرنيته يا دوران رنسانس، زمان تقريبي آن از نيمه قرن 14 تا نيمه‌ي قرن 16 ميلادي است . دوره‌ دوم: دوران بسط رفرماسيون مذهبي و تکوين فلسفه مدرن است که زمان تقريبي آن از نيمه قرن 16 ميلادي تا نيمه قرن هفدهم که مصادف با رحلت دکارت مي‌باشد. دوره سوم: دوران مهم کلاسيسيسم و عصر روشنگري و آغاز انقلاب صنعتي است و زمان تقريبي آن از نيمه‌ي قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم يعني تا سال 1800 است . دوره چهارم: دوره‌ي اعتراض رمانتيک به عقل‌گرايي و کلاسيسيسم عصر روشنگري است که زمان تقريبي آن از آغاز قرن نوزدهم تا نيمه قرن نوزدهم يعني سال‌هاي 1850 - 1800 مي‌باشد. دوره پنجم: روزگار بروز بحران‌هاي گسترده‌ي اقتصادي - اجتماعي و بسط انقلاب صنعتي در اروپا و گسترش آن به ايالات متحده و ظهور زندگي و توليد صنعتي- شهري مدرن به عنوان وجه غالب معاش و سلوک مردمان در غرب و آغاز ترديدها نسبت به مباني مدرنيته است که زمان تقريبي آن از 1850 تا 1900 مي‌باشد. دوره ششم: آغاز زوال مدرنيته و سرعت‌گرفتن سير انحطاطي آن و بسط وضعيت پست مدرن به عنوان نحوي خود آگاهي نسبت به بحران است که از آغاز قرن بيستم تا حدود سال 1980 ميلادي است . دوره هفتم: عصر موسوم به فراصنعتي، تداوم و تعميق رويکرد پست مدرن‏، قدرت گيري نئوليبراليسم راست گرا در کشورهاي اصلي غربي و گسترش دامنه و نفوذ رويکرد معنوي در جوامع غربي است و زمان تقريبي آن از 1980 ميلادي است تا به امروز.

در قرن پانزدهم و باشکوفايي رنسانس در ايتاليا، «لورنزو والا» (1457)، «نيکولاي کوزايي» (1464) و به ويژه «پيکودلا ميراندولا» (1494) و «مارسيليو فيچينو» (1499) هر يک به طريقي شؤوني از روح اومانيستي رنسانس را با خود جلوه‌گر ساخته‌اند. «لورنزو» داعيه‌دار لذت‌طلبي جسماني و دنيوي و «هدونيسم» فارغ از قيود اخلاقي و ديني بود. «مارسيليو فيچينو» روح سيطره جويانه بشر مدرن را در رساله «الهيات افلاطوني درباره جاودانگي روح»‌ منعکس کرده و آشکارا از بشر سالاري نام مي‌برد. در نگاه «فيچينو» بشر، سالار هستي بود و مصداق بشر نيز در اين زمانه بيشتر در اَشراف و به ويژه بورژواهاي اروپايي جستجو مي‌شد. اين نگرش خودبنيادانه به آدمي به عنوان دائر مدار عالم به نحوي ديگر در «پيکودلا ميراندولا» خودنمايي مي‌کند. نيکولاي کوزائي اگرچه گرايش‌هاي پررنگ نوافلاطوني داشت اما با اهميت ويژه‌اي که براي «عقل» و «حس» و تفسير «نوميناليستي» مفاهيم «کلي» قائل بود و نيز تأکيدي که بر دور کردن فلسفه از صبغه ديني و بخشيدن صبغه طبيعي بدان داشته است از پيشروان تفکر مدرن غربي است. پيکودلا ميراندولا، مارسيليو فيچينو و به ويژه نيکولاي کوزايي هيچ يک آشکارا ملحد نبودند و حتي ظاهري مذهبي و مسيحي داشتند اما تفسيري که از عالم و نسبت بشر با خود و جهان و جايگاه و حقيقت بشر ارايه مي‌دادند (به ويژه فيچينو و ميراندولا) به گونه اي بود که نحوي خودبينانه‌ي نفساني در آن غلبه داشت و اين چيزي نبود مگر بيان روح عهد مدرن. در اين ميان هنرمنداني چون «لئوناردو داوينچي» {1519}، «رافائل» {1520} و «ميکل آنژ»{1564} در گستره نقاشي و پيکره سازي به ارائه تصويري بشرانگارانه از آدمي و حتي موضوعات و روايت‌هاي مذهبي پرداختند. لئوناردو داوينچي به ويژه تفسيري رياضي و کمّي‌انديشانه از طبيعت داشت و نگاه او به شدت تکنيکي بود. مارتين لوتر روح فرد گرايي بورژوايي رنسانس را به حوزه تفکر مسيحي وارد کرد. در واقع ژروتستانتيسمِ او نحوي تداوم روح رنسانس در قالبي به ظاهر مذهبي‌تر در اروپاي شمالي بود. اگر کاتوليسم مذهب مطلوب قرون وسطاي غرب و مورد حمايت و پذيرش فئودال‌ها، پادشاه و روستاييان تنگدست بود، پروتستانتيسم، صورتي از مذهب مدرن شده‌اي بود که مورد حمايت و استقبال شاهزادگان و بورژواهاي نوظهور آلماني بود.

دوره‌ي دوم از تاريخ تطور غربِ مدرن را مي‌توان دوره‌ي پيدايي فلسفه مدرن دانست. بزرگ‌ترين نماينده و سخنگوي اصلي و پدر معنوي اين فلسفه جديد رنه دکارت است که روح عصر جديد و افق مدرنيته بيش از هر فيلسوف اين دوره در آراء او به صورت يک دستگاه منسجم فلسفي ارايه گرديده است. هرچند مي‌توان از «مونتني» (1598) و «جوردانو برونو» (1600) نيز به عنوان چهره‌هايي که پيشتاز و نماينده برخي افق‌هاي فلسفه جديد بوده‌اند نام برد. اما فلسفه سياسي مدرن در آغاز قرن شانزدهم و با «نيکولو ماکياولي» آغاز گرديده است. ماکياولي به بيان اجمالي مباني انديشه سياسي غربِ مدرن در دو کتاب معروف «شهريار» و «گفتارها» پرداخته است. به راستي جالب است که در بحث‌هايي که ماکياولي در خصوص مفاهيمي نظير «آزادي»، «وحدت ملي» و «قدرت سياسي» کرده است، به روشني گرايش‌هاي سلطه طلبانه و امپرياليستي و نفسانيت مدار مشهود است. با ماکياولي، فلسفه سياسي غرب مدرن براي خود ماهيت و مبنايي غيرديني و غيراخلاقي تعريف مي‌کند و تفکر سياسي در اين افق سير مي‌کند. دوره‌ي سوم: کلاسيسيسم و عصر روشنگري تدوين جهان‌بيني مدرن از نيمه قرن هفدهم ميلادي در تاريخ غرب مدرن آغاز مي‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه دارد و «عصر روشنگري» و دوران غلبه‌ي کلاسيسيسم ناميده مي‌شود، شايد مهم‌ترين مقطع در پي ريزي بناي تمدن مدرن بوده است. اين دوران از چند نظر اهميت دارد: اولا از نظر تدوين جهان بيني مدرن و اين که اصالت عقلِ منقطع از وحي خود بنيادِ نفسانيت مدارِ ابزاري و در عبارت کوتاه‌تر «عقل‌گرايي اومانيستي» يا «راسيوناليسم دکارتي» در عصر روشنگري از صورت معرفت‌شناختي و مابعدالطبيعي خارج شده و در هيأت انديشه‌ها و تئوري‌هاي سياسي و نظريات اقتصادي و نظام‌هاي حقوقي، بسط و تفصيل مي‌گيرد. در اين دوره مباني نظري ليبراليسم در آراء «جان لاک» و «منتسکيو» تدوين مي‌گردد و «فرانسوا ماري ولتر» درباره تساهل و تسامح ليبرالي و سکولاريسم و ضديت با تفکر ديني به بحث مي‌پردازد و «ژان ژاک روسو» با طرح نظريه «اراده اجتماعي» خود، مباني تئوريک دموکراسي‌هاي مدرن را بيش از پيش بسط مي‌دهد. جهان‌بيني روشنگري تفسيري مکانيکي از عالم ارايه مي‌کرد و با تکيه بر روش‌شناسي تجربي- حسي طرح شده توسط بيکن و جان لاک و ديويد هيوم، ارکان تئوريک علوم جديد، به ويژه بر پايه فيزيک نيوتوني، تدوين گرديد. ».[1] (پايان سخنان آقاي زرشناس)

در مورد فرايندي بودن انقلاب اسلامي نسبت به مسيري که بايد به اهدافش برسد، نيز نبايد غفلت کنيم، مگر يک تمدن يک شبه به دست مي‌آيد؟ بنده معتقدم حرکت ما به سوي اهدافي که بايد با آن روبه‌رو شويم خيلي خوب بوده و وعده‌هاي رهبري در رابطه با نزديکي اهداف متعالي انقلاب، يک واقعيت انکارناپذير است. به همان صورتي که خداوند به رسولش در سوره‌ي نصر وعده داده است که «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و 2) مثل فرآیند رشد یک کودک که در ابتدا حتی نمی‌تواند دست خود را به‌سوی دهان خود هدایت کند ولی در مسیر بلوغ خود تا آنجا همه‌ی اعضایش با هم هماهنگ می‌شود که در یک لحظه ده‌ها عضو او به کار است، در حالی که در ابتدا که راه رفتن را شروع کرده بود اگر شما او را صدا می‌زدید و او روی خود را به طرف شما برمی‌گرداند، زمین می‌خورد.

وظيفه‌اي براي آينده

وقتي در آينده‌اي نه چندان دور، مردم دل از فرهنگ مدرنيته کندند و با تمام وجود به سوي انقلاب اسلامي و وعده‌هاي آن روي نمودند اگر ما زيرساخت‌هاي درستي از نظر فکري و فرهنگي نداشته باشيم آن‌‌وقت است که مردم حيران و سرگردان مي‌شوند. همين‌طور که اگر ما آثار شهيد مطهري را نداشتيم کمونيست‌ها در ابتداي انقلاب، انقلاب را به نفع خود مصادره مي‌کردند و جوانان را تحت تأثير افکار خود قرار مي‌دادند، اگر بعد از پشت‌کردن به غرب، مردم جهان با تمدني روبه‌رو نشوند که جواب‌گوي همه‌ي نيازهاي مادي و معنوي آن‌ها باشد عده‌اي فرصت‌طلب از زحمات شما به نفع خود بهره مي‌گيرند و باز تحقق تاريخ توحيدي به عقب مي‌افتد. با توجه به اين امر است که بنده تأکيد دارم در آينده‌اي نه چندان دور که منحني رجوع به غرب تغيير خواهد کرد، اگر ما شخصيت عرفاني امام را در صحنه نداشته باشيم و اگر معناي زندگي با جنبه‌ي ملکوتي امام، به عنوان يک راه‌کار عملي، نهادينه نشده باشد، کم مي‌آوريم و آن انقلابي که بايد آماده بشود تا به مهديu ختم گردد به زحمت مي‌افتد. رهبري عزيز«حفظه‌اللّه» در جمع فرماندهان سپاه فرمودند:

«ما ترديدى نداريم كه آينده‌ى روشنى داريم؛ البتّه اين‌كه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ما را ساقط كند، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدت ها و فداكارى‌ها است».[2]

 


[1] - http://www.bashgah.net/fa/content/show/22391

[2] - بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ ۱۳۹۲/۰۶/۲۶.

14464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليکم: نفرموديد بطور موضوعی از چه کلمه قرآنی شروع کنم و کتابهای حضرت استاد را به غير از يکی مطالعه کرده ام بيشتر راهنمايی کنيد. آيه 10 سوره فاطر فرق دو کلمه «يصعد» و «يرفعه» چيست؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورت موضوعی قرآن را دنبال نکرده‌ام. بیشتر در دستگاه هر سوره سعیِ بر تدبّر دارم. در مورد دو کلمه‌ی «یصعد» و «یرفعه» وقتی به سوره‌ی فاطر نظر کنید روشن می‌نماید که عقیده‌ی پاک به خودی خود صعود به سوی حق دارد و عمل صالح نیز آن صعود را تسریع می کند و رفعت می‌بخشد. موفق باشید

7775
متن پرسش
سلام علیکم آیا این جملات صحیح هستند؟ ۱- هدف حیات انسان ملافات خداوند است. ۲- کمال انسان در رسیدن به بالاترین لذت است و خداوند هم انسان را برای همین آفریده است و تقرب یعنی صعود از یک لذت سطحی تر به یک لذت عمیق تر. ۳- همه حرکتهای انسان در حقیقت تجلی میل لذت طلبی اوست حتی طلب رضای خداوتد و اخلاص و انسان هیچ کاری بیرون از دایره لذت طلبی اش نمی‌تواند بکند. ۴- کدام یک از این اهداف در حیات بشر غایی ترند: ملاقات خدا، لذت، بندگی؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: واژه‌ی لذت‌طلبی واژه‌ی لغزنده‌ای است و ناخودآگاه ذهن را از آنچه مقصد اصلی سیر إلی اللّه است منحرف می‌کند. در تجربه‌ی عارفان پس از سال‌ها نفی خودخواهی، احساس قرب الهی آنچنان آن‌ها را به شعف می‌آورد که با تمام وجود فریاد برمی‌آورند: «یا لَیْتَ قَوْمی‏ یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لی‏ رَبِّی وَ جَعَلَنی‏ مِنَ الْمُکْرَمین‏» ای کاش مردم می‌دانستند چگونه پروردگارم همه‌ی موانع اُنس با خودش را از میان برداشت و مرا در زمره‌ی مکرمین قرار داد. پس می‌توان گفت: از طرف ما بندگی مطرح است و از طرف او لقاء. و در این رابطه قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» هرکس می‌خواهد به لقاء خدا برسد باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش به هیچ‌چیزی غیر از حق نظر نکند. موفق باشید
7638

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استادی میگفت عالم ذر وجهی از عالم امر الهی است و تنها شامل فطرت نمیشود.بلکه جنبه امری ما انسانهاست.اگر درست است میشود در مورد ربط عالم ذر به عالم امر توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ما در مورد عالم ذر چیزی جز همان عهد الست که مقام عهد فطری انسان با خدا است و در عالمی مجرد از عالم ماده انجام شده قائل نیستیم. موفق باشید
6677
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم محضر استاد عزیز چه تفاوتی بین معجزه انبیائ و کارهای مرتاضیین وجود دارد؟ خواهشمند است در صورت امکان بصورت مکفی پاسخ داده شود و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در قسمت معجزات انبیاء عرایضی داشته‌ام. إن‌شاءاللّه جواب سؤال خود را می‌گیرید. موفق باشید
4521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام استاد ما مباحث شرح تفسیر سوره حمد را مجازی گوش می دادیم دلیل اینکه مباحث شما تعطیل شده چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیه‌ی جلساتی که در سالن‌های شهرداری اصفهان برقرار می‌شد تا بعد از انتخابات تعطیل شده. موفق باشید
1213

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام من درزندگی دچار مشکلات بسیاری هستم میگوینداسم تو وهمسرت همخوانی ندارد نظر شماچیست واگرنظرتان منفی است راهنمایی بفرماییدوسوال دوم درقران امده است همه چیزازقبل نوشته شده است مانندزلزله مریضی پس جایگاهدعا دراینجا چگونه است
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حرف درستی نمی‌زنند، بنده در کتاب «جایگاه جن و جادوگر و شیطان» در این مورد عرایضی داشته‌ام می‌توانید به آن کتاب رجوع کنید. کتاب روی سایت هست. امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «دعا» حتی قضای الهی را تغییر می‌دهد. این بدین معنی است که ما می‌توانیم سرنوشت خودمان را خودمان شکل دهیم. موفق باشید
1050

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام و ادب وعرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه باتوجه به اینکه در دوره مدرنیته فضای توهم بالاخص در شهرهای بزرگ گریبانگیر خانواده های مذهبی شده و خانوم ها به شدت تحت تأثیر تجمل گرایی و موهومات قرار گرفته اند تکلیف یک انسانی که آرمان با امام زمان علیه السلام بودن و مانند علی ساده زندگی کردن را دارد چیست؟ بنده همسرم به هیچ وجه زیر بار حکم خدا در مورد برخورد باشوهر نمی رود بااینکه ایشان مذهبی هستند و از طرفی اصرار دارند که اختیار امور مراهم به دست بگیرندو اخیرا باوجود محبت زیادی که بنده به ایشان کردم درخواست طلاق دادند ، چون میخواهند بعد از 18ماه بنده در محضر تعهدمحضری برای زندگی در تهران را بدهم و بنده نمی توانم در فضای تهران زندگی با آرامش و زندگی دینی خودم را داشته باشم خواهشمند است مرا راهنمایی کنید آیا طلاق در دین برای حفظ آرمان ها بخصوص در شرایط فعلی اشکال دارد؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ائمه‌ی ما توصیه می‌کنند در عین حفظ ارزش‌های اصیل ، با زنان مدارا کنید و تا آن‌جا که ممکن است نگذارید کار به طلاق بکشد. از خدا بخواهید توفیقی به شما بدهد که زندگی در تهران برایتان راحت شود. با روح همکاری با همسرتان توفیقات الهی تجلی می‌کند. پیشنهاد می‌کنم کتاب «زن، آن‌گونه که باید باشد» را بخوانید. موفق باشید
28238
متن پرسش
سلام مجدد استاد: سوال قبلی که برایتان فرستادم ، به این منظور بود که برخی بسیار درگیر زدن آقامیری هستند ، نه به طرز نقد ، بل به طرزی غیر اسلامی. اخیرا مباحثی در فضای مجازی مطرح شده که نویسنده به زعم خود دارد ثابت می‌کند که اقا میری عاقبتش به شر خواهد بود صددرصد! خب ما می‌بینیم حرفهای غیر حکیمانه را دارند با حرفهای غیر حکیمانه پاسخ می‌دهند! و همین ضرر افزودن بر ضرر است. برعکسش رفتار آقای دکتر رفیعی بود که دیدیم. وگرنه بحمدلله ، بحمدلله ، ما با رفقایمان در تهران ، حدودا ۷ سال پیش نشستیم و طبق کتاب معاد حضرتعالی ، (به سادگی) مبنای غلط نظرات ایشون رو در مورد معاد نقد کردیم و ایرادات رو به کلی با هم بررسی کردیم و دوستان هم به خوبی استقبال کردند. ولی این طرف بوم افتاده هم کم نیستند استاد. همیشه مشکل داشتیم از افراط و تفریط به همین خاطر بنده مجبور بودم و هستم به شخصی بگویم آقای آقا میری اکثر صحبتهاشان مبنا ندارد و قابل نقد است، به شخصی دیگر بگویم : درست است که نقد فراوانی به صحبتهایش داریم ، ولی این دلیل و حجت بر این نیست که اولا به راحتی مورد لعن قرار بدهید و به راحتی از جرگه انقلاب بیرون بیندازیم. ما از حضرتعالی آموختیم انقلاب وسعت و صدر سعه اش بیش از این است که از ایشان هم سخت تر گرفتار اشتباهات را در بر خود نگه داشته و ناگاه بیدار کرده. لذا در این پیامم ، می‌خواستم در مورد این مساله توضیح بفرمایید که آیا بنده اشتباه می‌کنم؟ یا حواسم به چه نکاتی باشد در مواجهه با این دو نوع تفکر که یکی آقا میری را خدا می انگارد و دیگری فحش و لعن؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد بحمداللّه خداوند به برکت خون شهدا و صداقت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» نوری را به ظهور آورد که اگر ما با افرادی که معاند نیستند و اشتباه دارند، درست مواجه شویم لایه‌های پنهان انقلاب اسلامی به ظهور می‌آید. آری! سعه‌ی صدری که نیاز امروز است از نان شب برای ما واجب‌تر است. موفق باشید  

26114
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: دیشب نائب الزیاره تان قم و در جوار پیکر سرداران رشید اسلام شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس بودم. از کنارم پیکر سردار سلیمانی عبور کردم و ناگهان چشمم به عکس تابوت او گره خود و انسانی را دیدم که سراسر توحید بود. حقیقتاً این شعر تازه برایم معنی شد: دیده آن باشد که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس. این شعر و این جمله حضرت امام که می فرمود شروع کار انسان متاله و خداجو تازه آنجاست که سراسر نور توحید را ببیند و به مقام یقظه برسد و پس از آن تازه باید حیاتش بر اساس آن نور تماماً مومنانه شود، تازه دیشب وقتی چشمم به تابوت حاج قاسم گره خورد معنی شد. صحنه عجیبی در قم و در جوار مسجد مقدس جمکران بود. ان شاء الله ما هم از این قافله جا نمانیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حاج قاسم، صورت و تعیّنِ اخلاص بود و با اخلاص است که می‌توان خدا را به ظهور آورد و خود را کنار زد. موفق باشید

25943

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیت الله سید محمد مهدی میرباقری در کتابی که اخیراً نوشتند به نام کتاب «عصر جدید» که بیشتر رویکرد تبیین بیانیه گام دوم انقلاب رو داره، در باب رویکرد استحاله در برخورد با تمدن غرب می نویسند: «می‌توانیم در چهارچوب ارزش‌های خودمان، پدیده‌های نو را استحاله کنیم. منتها استحاله سطوحی دارد، از مراحل ساده تا مراحل پیچیده. ما اگر یک شیء را با نقطه‌مختصاتش آوردیم، کل آن سیستم را آورده‌ایم. ما اگر سیستم برق‌رسانیِ یک اتومبیل را قبول کردیم، کل دستگاه آن را قبول کرده‌ایم؛ مگر این‌که نقطه‌مختصاتش را عوض کنیم. تا وقتی که در نقطه‌مختصاتش تغییری ندهیم، باید کل موتور را متناسب و سازگار با همان بسازیم.» الان در شرایط فعلی ویژه اینکه رهبر انقلاب بر الگوی تمدنی مواجهه با غرب و مرزبندی دقیق با جبهه استکبار تاکید داشته اند، واقعاً در سطوح مختلف ویژه در عرصه علم و فناوری چگونه میشه جا انداخت و عملیاتی کرد این الگوی استحاله رو؟ در چه بستری و با چه ضوابطی باید این رویکرد پیاده شود تا مردم صرفاً در تئوری نباشد بلکه عملیاتی هم باشه و مردم ببینن ما نه در برابر غرب متحجریم و نه منفعل و خودباخته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودآگاهی به موضوع آن‌طور که شهید آوینی مطرح می‌کند مهم است. مثلاً این‌که بدانیم این ابزارها فرهنگ خاص خود را دارد و باید تا آن‌جا که ممکن است بومی شوند. موفق باشید

24868
متن پرسش
استاد عزیزم سلام: آیا شیطان می تواند بر عقل انسان تسلط پیدا کند و او را دچار زوال عقل کند به گونه ای که هذیان گویی و افکار و عقاید پوچ و ضد عقل بر او چیره شود؟ آیا واقعا عقل زایل می شود و یا نه شیطان بر وهم تسلط پیدا می کند و توهم و موهومات بجای تعقل بر نفس چیره می شود و در اصل عقل بر اثر چیره شدن وهم پوشیده شده و اینگونه هر فکر بیهوده و پوچ یا وسوسه ای که شیطان بر او القا کند را می‌پذیرد و دچار هذیان گویی و حرف ها و عقاید دیوانه وار می شود، به گونه ای که انگار دچار جنون شده و عقلش را از دست داده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حدّ حضور شیطان در خیال و وَهم است. اگر کسی مقیّد به نور عقل باشد، تحت تأثیر شیطان قرار نمی‌گیرد. موفق باشید

24095

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و تهیت و آرزوی علو درجات دنیوی و اخروی برای شما و همه مومنان و التماس دعا برای هدایت بنده، استاد عزیز، گذشته بنده ویرانه، هیچ اثر مثبتی نداره، هیچ رابطه اصلاحی در نفسم ندیدم، مدتی هم بصورت مستمر و هر شب در آستانه چهل سالگی قمری، خواب آلودگی را می بینم که مبتلا شدم و غرق در آن و به یک صورت شبها تکرار می شود، راهش چیست؟ امیدم رحمت الهیست و خواستم، ولی دردم را نمی دانم. به نظر شما چکار کنم؟ لطفا خصوصی راهنمایی بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رجوع به معارف الهی و بازخوانی آن‌ها لازم است. پیشنهاد بنده آن است که بعد از مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کتاب «آشتی با خدا» را دنبال کنید. هر دو کتاب بر روی سایت هست. ۲. نسبت به کنترل غذا و ورزش نیز برنامه‌ریزی کنید. موفق باشید

22671
متن پرسش
با عرض سلام: درباره بچه های جنگ یا بچه هایی آفریقایی و موارد مشابه فرمودید رزقشون همین بوده. ببخشید چند سوال دارم: ۱. فرض کنید یه مادر آفریقایی به جای اینکه مثلا 8 فرزند به دنیا بیاره و همه در دوران کودکیشون از گرسنگی بمیرند، یک بچه به دنیا بیاره و اون یه بچه با خوردن غذای معادل 8 نفر بچه، زنده بمونه. آیا میشه گفت رزقی که خدا برای بچه اول معین میکرد تغییر می کرد؟ یعنی رزقی که خدا برای بچه ی اول معین کرده، بستگی داره به اراده ی مادر نسبت به تعداد فرزندی که میاره؟ اگه جوابتون منفیه، لطفا توضیح بدید که واقعیت خارجی رو چطور میشه تحلیل کرد چون در واقعیت خارجی اگه آفریقایی ها کمتر بچه دار بشن، بچه های کمتری از گرسنگی می میرن (یعنی رزقشون تغییر میکنه!) و بچه های بیشتری زنده می مونن. ۲. انسان موظفه قبل از بچه دار شدن به هزینه های حداقلی بچه، فکر کنه یا نه؟ بچه دار شدن به هر قیمتی خوبه ولو که بچه از گرسنگی بمیره؟ اینکه بگیم خلق موجود جدیدی به هر قیمتی که باشه، خوبه، متناقضه با بد بودن ِبه دنیا اومدن آدم هایی که "خالد" در جهنم هستن. نمونش هم همون داستان معروفه که زنی از خدا درخواست فرزند می کرد و چون خدا میدونست بچه گمراه میشه و مادرش رو گمراه میکنه، به اون زن بچه نمی داد. کتاب رزقتون رو خوندم و با احادیث و آیات در این زمینه آشنا هستم. ولی سوالم جدیده و جوابش تو اونها نیست. پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر بر مبنایِ رازقیت خداوند موضوع را بررسی کنیم دیگر رزق یک فرزند با 8  فرزند در خارج متفاوت نیست و حضرت حق قبل از تولد هرکس، رزق او را مقسوم کرده است. لذا اگر رزق 8 فرزند فراهم نبود، آن مادر 8 فرزند نمی‌اورد 2-  بر همان مبنایی که متوجه هستید، اگر رزق مقسوم فرزند از قبل در عالم نبود، آن فرزند خلق نمی‌شد. پس اقدام به فرزندآوردن به صورتی که خودمان با انواع تشریفات و یا پیرایه‌ها، زندگی را خراب نکنیم ربطی به آن ندارد که فکر کنیم بچه‌آوردن منجر به از گرسنگی‌مردنِ آن می‌شود. این نوع ورود به مسائل که بنده خدمت کاربران مطرح می‌کنم، مبتنی بر آن است که با عقلِ قرآنی و روایی به موضوعات بنگریم، هرچند که کاربران محترم ممکن است در نگاه میدانی چندان مطلب را تأیید نفرمایند. ولی مواظب باشند در تحقیقات میدانی، تحلیل‌های فرهنگ پوزیتیویستی دنیای مدرن حجاب تحقیق آن‌ها نشود. موفق باشید

22364
متن پرسش
استاد عزیز سلام: فسبح بحمده چگونه است؟ فرق تسبیحی که با حمد همراه است یا شاید در بستر حمد است با تسبیحی که به صورت مطلق در آیات قرآن به کار می رود چیست؟ بخصوص اگر با توجه به آیه ۱۳۰ سوره طه این مسئله را روشن بفرمایید بسیار لطف می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «تسبیح»، انسان متوجه جلال الهی می‌شود و در «تحمید»، نظر به جمال او دارد و زیباترین ارتباط، جمعِ بین جلال و جمال الهی یا تسبیح و تحمید اوست که آیه‌ی مذکور نیز به همین امر انسان‌ها را دعوت می‌کند. آری! بعضاً آیات می‌خواهد ما متوجه‌ی تنزیه و جلال او شویم آن‌جاست که بحث «سبحان اللّه» را به طور جداگانه به میان می‌آورد. مثل آن‌که می‌فرماید: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ» (صافات/ 159). موفق باشید 

22126
متن پرسش
سلام و خدا قوت: مدتی هست که بر اثر یک اتفاق به مرور زمان در همه چیز دچار شک تردید شدم و خدایی که با استدلال پذیرفته بودم و لذت حضور او را چشیده بودم دیگر آنگونه نیست که هر کار می کنم این نفس احساس ذلت در مقام او بکند بدتر می شود و همین طور سوالات از فکر و ذهن من سرازیر می شود و لحظه ای نفسم را راحت نمی گذارد تا با آرامش پیش برود و باعث شبهات حتی به معصوم هم گشته و آن حس لطافت ارتباط با معصوم نیز دیگر نیست و همش در ذهنم می آید که نکند هیچ حقیقتی نیست و همه چیز یکسری حالات خوش بوده و من فکر می کردم حقیقت یا واقعیت است...و.... در کل روح خسته و پژمرده شد نتایج این تحیرها که نمی توانم قدم بردارم و آرامش دل و روح را نیز از دست دادم و راحت نمی گذارد حال مرا در با خانواده بودن را می فهمم نه با دوستان بودن را و........عده ای می گویند به این شک ها بی توجه باش درست می شود اما چگونه؟ احساس می کنم سر خودم را کلاه گذاشتن است و.... ممنون می شوم راهکاری ارائه دهید که آر از چه شروع کنم درباره توحید امام شناسی تا.... و در چنگال سوالات غرق شوم یا.... لازم به ذکر است که من قبلها از معارف اطلاعاتی نداشت و در اثر اتفاقاتی پاییم به معارف دین باز شد و بسیار استفاده کردم و با جان دل آن مباحث را درک می کردم. و اما حالا اصلا نمی دانم چه کنم که آن قدر خسته کننده است که مجبورم سر خود را با فیلم یا کتاب پرت کنم اما آرام نمی شود این روح و می دانم این راه دین راه درستی است اما قلبم و نفسم دیگر نمی پذیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت می‌تواند حالت خوبی باشد تا انسان‌ها مبنای عبادات خود را با استحکام بیشتری انجام دهند و آن‌چه در برزخ از طریق ملکین نکیر و منکر سراغ آن‌ها می‌آید و همه‌چیز آن‌ها را اگر با مبنا انجام نداده باشند زیر سؤال می‌برد؛ را در این دنیا از قبل برای خود اصلاح کند. پیشنهاد ما دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. موفق باشید

21220
متن پرسش
سلام و درود بر استاد: من هم مثل شما مقیدم که شان دین اسلام و ائمه طاهرین از لحاظ حوزه ماموریت و اثر گذاری کل جهان بوده و هست. اکنون که کشتیبان این ماموریت امام عصر (عج) می باشد و انقلاب ایران و کشور ما پرچمدار این حرکت است من به این فکر می کنم در برابر این عدم تعادل ما ایرانیان در سطح جهانی و ضعف های شدید و غیر قابل توجیه جریان های مدیریتی در بخش های مختلف در داخل کشور، چگونه می توان به ظهور نزدیک شد و دم از آن زد. نیش و کنایه یا شاید حرف حسابی که بعضی امروز به ما می زنند همین است که در برخی از کشورها در جهان حداقل رانت خواری و کمترین مراجعه به دادگاهها وجود دارد و اگر مفهومی از اسلام به صورت قابل رویت بخواهیم ببینیم، آنجاست نه ایران. من رهبر عزیزمان را مقصر نمی دانم. اما فضای موجود در کشور را هم قابل قبول نمی دانم و بلکه دارم به این نتیجه می رسم زحماتی که مخلصین انقلابی و رزمندگان اسلام کشیده اند دارد بر باد می رود. این دوگانگی در روز به روز بدتر شدن اوضاع داخلی کشور و حرکت به سمت جهان مهدوی توسط ایران برایم قابل فهم نیست. و جرات ورود به فعالیت در میدان های علمی و فرهنگی را ندارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که مکرر عرض شده مردم ما از بعضی جهات هنوز از حالاتی که یک کشور استعمارزده گرفتار آن است، در نیامده. ولی بنیاد روحانی مردم چیز دیگری است و لذا در آینده با نسلی روبه‌رو هستیم که همطراز اهداف انقلاب خواهند بود. گمان می‌کردیم در سیطره‌ی فرهنگ سکولاریته‌ی مدرن که در حاکمیت نظام شاهنشاهی بر ما گسترش یافته بود، اسلامیت ما در حال رفتن خواهد بود. در حالی‌که با حضور انقلاب اسلامی معلوم شد اسلام به سوی ما می‌آید و همین گمان را ممکن در مورد انقلاب اسلامی داشته باشیم غافل از این‌که انقلاب اسلامی سنت تاریخ ما است و به ما سپرده شده و ما، إحاله به آن هستیم. ممکن است گمان کنیم ماشین ما واقعی‌تر از ایده‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ است، در حالی‌که ایده‌ی آن انقلاب بدون آن‌که مستقیماً با ما سخن بگوید، ما را در سنت خود فرا گرفته و از بی‌تاریخی حفظ می‌کند. دیدگاهی که رخدادهای تاریخی را امور تاریخی می‌بیند، متعلق به گونه‌ای خودفریبی است تا وقتی به راستی تفکر به میان نیامده است. موفق باشید

20495

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
درود محضر استاد اصغر طاهرزاده: در تفسیر میزان ذیل مالک الملک آمده که یزید قائل به برتری خود و پدر ملعونش بر سالار شهیدان و امیرالمومنین بوده اما برتری حضرت زهرا (س) و نبی اکرم (ص) بر مادر و پدربزرگش را انکار نکرده است حال سوال اینست که 1. این اذعان به برتری موجب تخفیف عذاب آن ملعون می شود یا خیر چون به نظر می رسد اگر عنادش بیشتر بود به هیچ وجه قائل به برتری آن دو بزرگوار نمی شد. 2. تفاوت این ادب یزید نسبت به زهرای بتول (س) با ادب حر نسبت به فاطمه در چیست و چرا یکی موجب سعادت حر شد و دیگری موجب سعادت یزید نشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک برتری اُمویان، برتری قومی و عربی است و اساس فکر آن‌ها غلط است، نه آن‌که از جهت تقوا بخواهند کسی را برتر بدانند. موفق باشید

20448

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1. اسم الله جزو اسماء وصف است؟ 2. کشف ذوقی ظهور چه اسمی است؟ 3. برای داشتن این کشف تا کجا باید بالا رفت؟ 4. شنیدن تسبیح ملائکه مربوط به کدام عالم و چه مرتبه ای از کشف است؟ همینطور تسبیح موجودات 5. اینکه معرفت به ذات نه در توان عقل است و نه در توان قلب بالاخره ما در این حد که ذاتی هست که جامع صفات است و نامحدود که شناخت داریم. مقصود از عدم شناخت چیست؟ شناخت بی واسطه است؟ یعنی بر خلاف اسماء که امکان شناخت بی واسطه اما نسبی را دارند امکان شناخت بی واسطه اینجا نیست. درست است جناب استاد؟ می شود توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اسم اللّه اسمی است که جامع همه‌ی اسماء است. پس در هر صورت، اسم اللّه نیز اسم است 2- «کشف ذوقی» همان کشف است که در مسیر سلوک، به نور اسم ظاهر برای سالک پیش می‌آید 3- این ربطی به ما ندارد، خدا باید ما را جلو ببرد 4- در هر مرحله از «کشف» این پیش می‌آید که وحدت بر کثرت همچنان غالب می‌شود 5- منظور، معرفت حضوری است. موفق باشید

18189
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم. بنده به جسارت آمیز بودن سوالم در باب اتمام ناموفق و شرمسارانه برجام که به محضرتان داشتم پی بردم و در پی آن استغفار کردم چون حتی در ایمیل شخصی هم التفاتی ندیدم. اما ای کاش جنابتان با حذف بندهای غیر لازم سوال از قسمتهای دیگرش نمی گذشتید و تذکرات لازم را در پی وقوع بد عهدیها و سابقه خراب مستکبران و حامیان خارجی و داخلی! آنان می فرمودید چونکه به نظر می رسد برای تصمیم گیری در مورد انتخابات آینده لازم است از شکست مفتضحانه برجام پرده برداشته شود تا خونهای ریخته شده در 9 دی ماه 88 و قلب های سیمان شده حقشان ادا شود. باز هم عذر می خواهم. دوستدارتان هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت وظیفه‌ی ما است که انتقادها را تبدیل به تنفر نکنیم و إن‌شاءاللّه در فضای رقابتی انتخاباتی، خوبی‌های رقیب را در عین فرار از دوقطبی، بیان کنیم تا سطح فکر و فرهنگ جامعه‌ی خود را بالا ببریم. موفق باشید

9161
متن پرسش
سلام علیکم: در جایی فرمودید: «علت غم عصر جمعه این است که روح دلش در حال و هوای عالم غیب است ولی ما آن را مشغول بازی های دنیایی کرده ایم.» اگر ما روح را مشغول بازی دنیایی کرده بشیم، مسلما روح دیگر نباید حواسش به آن عالم باشد که ناراحت شود، چون اصل را بدن مادی و دنیا گرفته است. و از طرفی این من هست که با اراده و اختیار سمت کارهای دنیایی میرود. مسلما انسان با رضایت خاطر و از روی اراده این کار را انجام میدهد، و از طرفی هم اراده مربوط به روح است، پس چطور ممکن است روح ناراحت شود در حالی که اراده کننده و تصمیم گیرنده خود اوست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح یا نفس ناطقه‌ی انسان دارای طیف گسترده‌ای است، از فطرت تا غریزه. درست در همان موقعی که مطابق غریزه عمل می‌کند فطرت، اظهار نارضایتی می‌نماید. موفق باشید
6797

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
خیلی غصه خوردم که اندیشمندی چون مصطفی ملکیان این جور عوض بشه واینحرفها را بزنه نظر شما درباره مصاحبه اخیر ایشون و بنیادگرا توصیف کردن خمینی کبیر چیه؟ این قدر ناراحت شدم که نمی تونسم رو درسام تمرکز کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این مصاحبه‌ای که می‌فرمایید نخواندم ولی اقای مصطفی ملکیان از اول هم همین اصالت را به غرب می‌داد و مدعی بود همه‌ی فلاکت ما از فلسفه‌ی صدرایی است. آیا از این افراد انتظاری جز این داردید؟ موفق باشید
4149

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
اگر «شناخت روح حاکم بر غرب» به معنای شناخت قلبیِ بطلان مبادی غرب است، پس به اندازه‌ای غرب‌شناس می‌شویم که به خدا نزدیک شویم و غیب این عالم و زشتیِ گناهان و تلخیِ بُعد از حق را درک کنیم. آیا این نتیجه‌گیری درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب شماره 4086 نظر خود را عرض کردم.
26000

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا عرض سلام و خسته نباشید: ببخشید که این مطلب را ارسال می کنم چون می دانم حضرتعالی قطعا معبر نیستید ولی شاید بتوانید راهنمایی فرمایید. چند خواب دیده بودم و هدف خوابها اذیتم میکنه خواستم ببینم آیا اینها اثغاث احلام است یا شاید حاوی پیام است. خواب یک: خواب امام صادق (ع) را دیدم مرا صدا زد با صورت کامل ایشان را دیدم بعد یک عدد خرما گرفت سوره حمد بر آن خواند و به من داد من آن را خوردم و دهانم از آب دهان امام صادق (ع) پر شد و لبریز شد بطوریکه روی زمین هم از آب دهانم افتاد. خواب دوم: رفتم زیارت حرم عبدالعظیم دیدم رو به ما پشت به قبرش یک سفره جلو گذاشته و همه می خوردند و من آمدم از آن خوردم یک شخص نورانی پیشش بود که شبیه امامزاده یا همچین چیزی بود که نمی دانم کی بود و آیا اصلا کنار ایشان شخصی دفن است من در کودکی زیارت عبدالعظیم رفته بودم. سوم: خواب دیدم مرا برای سیصد و سیزده تن دعوت کردند یکی کسی هم با من بود دم در ولی مامور نگذاشت وارد شود گفت نامه ورود. یهویی دیدم در جیبم نامه هست. داخل محوطه و سپس سالن ال مانند شدم یک سفره پهن بود افراد با هیبتی بودند و در راس سفره کسی بود که وقتی خواستم او را ببینم غبار شد و مانع شد به من گفتند برو ته سفره، و اکثر سفره پر بود و ته سفره مانده بود خیلی کم شاید تعداد چند نفر خالی بعدش یه برنج آوردند که روی آن قیمه بود و من از آن خوردم و بیدار شدم. و خوابهای زیادی از این دست. البته الان مدتی است دیگر هیچ خوابی نمی بینم مطلقا. ضمنا من زیاد به این چیزها فکر نمی کنم ولی به وفور خواب پیامبر (ص)، ائمه، قبرحضرت زهرا (س) را می بینم. گاهی هم پیش سه یا چهار معصوم (ع) را با همه. من برای خواب مطلقا ارزشی قائل نیستم و بلکه حتی تنفر دارم علت تنفر هم بزرگنمایی کردن آن است چرا یک بیچاره بدبختی مثل من باید چنین خواب هایی ببیند که ممکن است باعث نوعی توهم معنویت در او شود و این علت تنفرم از خواب است. چون می دانم کی هستم و مطلقا نمی‌توانم حتی تصور این کنم که مثلا یک هزارم انسانهای خوب باشم چه رسد به انسان های إلهی. پس این خوابها چی هستند البته در مجموع بیش از ده ها خواب و چیزهایی که بین و خواب و بیداری برام بوجود آمد را مکتوب کردم. آها فراموش کردم. خواب دیدم یه قصر بزرگ با دو تا مناره که انتهای آنها دیده نمیشن و عکس بزرگ من سر در آن است ولی در بسته بود و چند نفر ایستاده بودند گفتم عکس کیه گفتن هرکی هست خدا براش خواسته بعد وقتی خودم رو دیدم با تعجب گفتم چرا صورتم اینقدر می درخشه و شبیه شهداست اینکه اینجا بیشتر مکان شهداست بعد سمت طرف جاده یه سیاهی بود و بی اختیار آن جا رفتم به آنها گفتم باید برم کارهای نیمه تمام زیادی دارم خانه های زیادی در آن سیاهی بود والی آخر.... با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده در این موارد ورودی ندارم. فکر می‌کنم نباید خودتان نیز این موضوعات را دنبال کنید. موفق باشید

نمایش چاپی