باسمه تعالی: سلام علیکم: با سلام: هر دو جلسهی مناظره را گوش دادم. حقیقتاً آقای آقامیری بهرهی کمی از معارف قرآنی و روایی در رابطه با موضوع معاد در حدّی که متوجهی مبنا و اشارات قرآن و روایت بشوند، ندارند و سعهی صدر و دقت اقای دکتر رفیعی بسیار در این مورد ارزشمند بود و کار دلسوزانه و پیامبرانهای را در این مناظره نشان دادند و به نظر میآید اولین کسی که جناب آقای سرلک و آقای دکتر رفیعی بنا داشتند نجات دهند، خود آقای آقامیری بود که یک نکته را گرفتهاند و صدها نکته را مورد غفلت قرار دادند. امید است که این مناظره سبب شود تا افراد و خود ایشان مواظب باشند ذهن و روح خود را در اختیار هرکس قرار ندهند و همواره در برخورد با هر شخصی، نظر به حکمت و تفکر داشته باشند. به سهم خودم از جناب آقای سرلک که دلسوزانه این مجلس را در منزل خود تشکیل دادند، بسیار سپاسگزارم در حالیکه شخص ایشان در جلسات خود حقیقتاً حکیمانه مخاطب خود را متوجهی معاد و ابدیت و نحوهی رجوع انسان با ملکاتِ خود در آن عالم مینمایند. انتظار هست رفقا از نظریات شخص جناب آقای سرلک نیز استفاده نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسلّم است و سیرهی رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» نشان میدهد که تمایلات افراطیِ دنیایی نداشتند. شاید آنقدر هزینهی زندگیشان کم بود که میتوان آنچنان استنباط کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال آموزههای دینی به ما متذکر میشوند «کُن لدنیاک کانّک تعیش ابداً، و کن لآخرتک کأنّک تموت غداً» باید طوری زندگی کرد که گویا تا ابد زندهایم، و نیز باید طوری به فکر آخرت بود که گویا فردا از این دنیا میروی. به هر طرف بیفتیم، در افراط و تفریط قرار گرفتهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی انسان هر اندازه هم که انسان بزرگ و متعالی باشد خود را و اعمال خود را در نسبت با حضرت حق مقایسه میکند؛ مییابد که هیچ است هیچ. و در همین رابطه منوّر به فیوضاتی میگردند که موجب هدایت سایرین خواهند بود ۲. باید به معارفی دست بیابیم که خود را در نسبت با حضرت ربّ العالمین هیچِ هیچ احساس کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چیزی نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به تذکر خود قرآن در رابطه با خاتمیت نبوت که میفرماید: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(انعام/115) با اسلام، به عنوان کاملترین دین، نبوت ختم میشود و دیگر جایی برای ادامهی نبوت نمیماند و ادامهی هدایت بشر با تبیین هرچه بیشتر همین دین اسلام باید انجام بگیرد که این را امامانی که قلبشان با حقیقت قرآن مرتبط است به عهده دارند. در حالیکه در پیامبران تبلیغی، نبوت به انتها نرسیده و نحوهای از نبوت و وَحی به آنها در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکاتی که میفرمایید مربوط به علم حصولی است و معرفت نفس، علمی است حضوری، که به قول ارسطو: «قیاساتها معها». لذاست صاحبان این علم میفرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید رفت». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ آموختن بخصوص موسیقی از مقولهی عمل است و فرق میکند با آموختن ادبیات. 2ـ مطلق آموختن حتی اگر به خودی خود ملازم با عمل نباشد، از آن جهت که منشأ عمل قرار میگیرد میتواند متعلّق احکام فقهی قرار بگیرد. 3ـ علاوه بر این که در مورد خصوص آموختن موسیقی بسیاری از علما آن را جایز میدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- عدالت از آن جهت مقدمه است که دغدغههای تبعیض را از جامعه کم می کند تا انسانها به هدف اصلی خود که همان قرب است، بپردازند 3- عموماً انسانها در همان حدّی که در عدالت اقدام میکنند، در همان حدّ زمینهی قرب در مقابلشان گشوده میشود. البته عدالت بیشتر با قناعت همراه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجود عالَم برزخ و قبر در قرآن داریم: چون انسانها از سكرات گذشتند و وارد عالم برزخ شدند و با قواعد آن عالم روبه رو گشتند و عوامل غفلتى كه در دنيا آنها را از ابديتشان غافل مى كرد، همه از مقابل انسان عقب رفت، در آن حال اگر فرد متوفى اهل ايمان نباشد با يك پشيمانى فوق العادهاى روبه رو مى شود و از خدا تقاضا مى كند خدايا مرا برگردان بلكه عمل صالحى انجام دهم. قرآن در اين رابطه مى فرمايد: «حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».[1] چون آن كفار را مرگ فرا گرفت، تقاضا مى كنند؛ پرودگارا مرا برگردان بلكه عمل صالحى در آنچه ترك كرده ام انجام دهم. جواب مى شنود ديگر نمى شود و تا قيات مانعى پشت سر آنها هست كه نمى توانند به دنيا برگردند.
پس معلوم مى شود آنها، اولًا: پس از مرگ و قبل از قيامت در عالمى بين دنيا و قيامت قرار مى گيرند. ثانياً: در آن دنيا هوشيارى و شعور دارند و نتيجه كارهايشان را مى يابند كه پشيمان مى شوند و تقاضاى برگشت به دنيا را مى كنند. ثالثاً: اين تمنّا در شرايطى است كه فاقد نفس امّاره - كه موجب انجام گناه و غفلت است - هستند، ولى اگر به دنيا برگردند به اين جهت كه زندگى دنيايى همواره با نفس امّاره همراه است، دوباره همان كارهايى را انجام مى دهند كه در مدت عمر خود انجام دادند و اين است كه در جواب به آنها گفته مى شود: «كلّا إنّها كلمةٌ هو قائلُها» نه! راست نمى گويند، اين يك حرفى است كه اينها مى زنند و لذا خداوند مى فرمايد: «و لَو رُدُّوا لَعادوا لِما نُهُوا عَنْهُ و إنَّهُم لَكاذِبُونَ».[2] اگر آنها برگردند باز به همان كارهايى كه پيامبران در دنيا از كارها بازشان مى داشتند، برمى گردند و آنها دروغ مى گويند.
موفق باشید
[1] ( 1)- سوره مؤمنون، آيات 99 و 100.
[2] ( 1)- سوره انعام، آيه 28.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتابهای «عالم انسان دینی» و «ادب خیال و عقل و قلب» را با تأمّل و ممارست طولانی دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمیدانم 2- با نظر به درک حضور تاریخی که انقلاب اسلامی در منظر ما قرار میدهد، قرآن برای ما هدایتها خواهد داشت 3- رویهمرفته میتواند درست باشد، ولی کلّی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه قبلاً عرض شد معنا و اشاراتِ این واژهها را با توجه به کاربرشان در جملات میتوان فهمید و لذا نمیتوان به راحتی گفت واقعیت حجاب حقیقت است، زیرا حقیقت هم واقعیت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای نزدیکبودنِ ظهور بر اساس شواهدی که روایات، آخرالزمان را توصیف کردهاند، گفته میشود. ولی در هر حال معنای نزدیکبودن همیشه به معنایِ ظهور کامل حضرت نیست؛ بلکه به معنای ظهور انوار آن حضرت در جامعه نیز میباشد. در این مورد میتوانید به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها «چشیدنی» است و فوقِ مباحث فلسفی و کلامی است، چون بحثِ فتح باب در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از «سایه» با نظر به ظاهر آیه، همین سایهی اشیاء است که حتی سایهها در مقابل خداوند خاضعاند. و از نظر باطن، «سایه» وجهِ منفیِ مخلوقات است که آن وَجه نیز بیرون از حاکمیت حق نیست هرچند انسان تصور کند در مقابل حکم خدا عصیان کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تشخیص حقیقت در هر زمانی احتیاج به صفای روح دارد و این مربوط به دیروز و امروز نیست. مگر شهداء ما در دفاع مقدس همچون اصحاب کربلا عمل نکردند؟! زیرا با صفای روحانی خود، حقیقت حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» را درک کردند. صفای روح با کشیک نفسکشیدن پیش میآید که مواظب باشیم آنچه موجب تقوا است از دست ندهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در جواب سؤالهایی مثل شمارهی ۲۵۷۵۹ و ۲۵۷۸۱ و ۲۵۷۸۰ شده است. آیا در این طوفان باید حکیمانه از چنین فرایندی عبور کرد و حقیقتاً ماورای این تنگناها به آیندهای بس متعالی که خدا نصیبمان کرده است، با گوهر مقاومت فکر کرد؟ و یا زیر میز زد و برای دستمالی، قیصریه را به آتش کشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! متأسفانه هنوز زیرساختهای لازم آماده نیست و همچنان که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما در روشهای آموزشیِ صدسال پیش اروپا متوقف هستیم. ولی بحمداللّه عزمِ تغییر اساسی در حال تحقق است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیهی کاربری اندیشمند به کاربران عزیز سایت «لبّ المیزان». بهخصوص اگر رفقا از قسمت آرشیو سؤالات که موضوعات مختلف را دستهبندی کرده است و هرکس بنا به ذوق و مسائل خود میتواند به آن قسمت رجوع فرماید؛ غفلت نکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدم، در نسبتِ با احوالات انسان طوری است که هرکس نداشتن را احساس میکند و آن علم و احساس به نداشتن میتواند منشأ اثر باشد زیرا به قول جناب ملاصدرا: دیگر علمِ به عدم است و نه خود عدم. ۲. همینطور است و غضب رحمانی همانی است که پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» با آن در مقابل دشمنان اسلام ایستادند و آنها را به دَرَک واصل کردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انوار الهی در مظاهر است ولی گاهی مصلحتهایی و حکمتهایی در میان است که ظاهر بعضی از انسانها باید به اعتبارِ مصلحتی دیگر دیده شود. مثل جهاد که خوب نیست ولی بنا به مصلحت حفظ اسلام باید به آن تن داد و نوعی از زیبایی که ماوراء زشتیِ ظاهری آن است را دنبال کرد.
حضرت عیسی(عليه السلام) روزی از راهی می گذشت که چشمش به جمعیتی از مردم افتاد. آن جمعیت در گوشه ای ایستاده بودند و به چیزی نگاه می کردند. عیسی به سوی آن جمعیت رفت تا ببیند چه چیزی توجه آن عده را جلب کرده است. وقتی نزدیک رفت دید که سگ مرده ای روی زمین افتاده است و آن جمعیت به دور آن جسد جمع شده اند.
هرکس از آنان درباره ی آن سگ مرده حرفی می زد یکی می گفت:
- عجب حیوان پست و بی ارزشی است. خوب شد که مرد.
- اگر هم کسی این سگ را کشته باشد حق داشته است زیرا این حیوان زشت و بد قواره است.
- چشمش کور که مرده است. این حیوان چقدر زشت رو و پلید است.
عیسی (عليه السلام) هر چقدر گوش داد از حرف های مردم غیر از بد گویی درباره ی سگ چیزی نشنید.
وقتی آن جمعیت هر چه دلشان خواست درباره ی آن سگ مرده بدگویی کردند نوبت به عیسی (عليه السلام) رسید. آن مردم می خواستند از دیدگاه پیامبر خدا آگاه شوند.
حضرت عیسی (عليه السلام) فرمود:
- خوب نگاه کنید دندان های سفید این سگ را مشاهده کنید و ببینید که چه دندان های سفید و قشنگی دارد. آیا درّ گرانبها به سفیدی دندان های او هست؟
مردم به دهان نیمه باز سگ مرده نگاه کردند دندان های حیوان به راستی سفید و درخشان بود. دندان هایی سالم که شاید نظیرش در دهان هیچ کدام از آنان نبود.
حضرت عیسی (عليه السلام) که سکوت آن مردم را مشاهده کرد با سخن دیگری که بر زبان آورد آنها را بیشتر به اندیشه برد.
موفق باشید