بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16488
متن پرسش
بزرگوار سلام: گاهی که مباحث صوتی و کتبی تدریس شده توسط شما بزرگوار را مطالعه می کنیم نوعی اضطراب و ناراحتی در ما بوجود می آیدکه چرا از این مباحث عقب افتاده ایم و چرا زودتر اینا را نشنیده ایم و انگار وقت زیادی نداریم که بشنویم و بفهمیم و عمل کنیم. نگرانی که در ما بوجود می آید گاهی مانع می شود. چرا چنین می شود و راهکار چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نفرمایید که علم توحید همچون نور است و با هر چهره‌ای که از آن روبرو شوید با همه‌ی آن به صورت اجمال روبرو می‌شوید و به مرور آن اجمال به تفصیل می‌آید. خوب است در این مورد، کتاب «عالم انسان دینی» را که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید. موفق باشید

12210

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم: دانشجویی هستم که در آستانه طلبه شدن می باشم و از نظر موقعیت اجتماعی عموما در معرض مباحثات سیاسی می باشم. برای اینکه بتوانم در عرصه های سیاسی قدرت تحلیل و بررسی داشته باشم و در واقع بتوانیم نظر بدهم و همچنین به شناخت مناسبی از دنیای سیاست و فضای سیاسی ایران و جهان برسم چه سیر مطالعاتی یا کتاب هایی را پیشنهاد می کنید؟ با آرزوی سلامتی برای شما استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های آقایان دکتر موسی نجفی و موسی حقّانی خوب است. موفق باشید   

10874
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا بهتر نیست بجای اینکه تعبیر (مردمسالاری دینی) بکار ببریم، از تعبیر (دین سالاری مردمی) استفاده کنیم؟ چون در واقع هم دین خدا سالار و حاکم است و مردم فقط نقش مقبولیت دارند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون مردم در انتخاب یا عدم انتخاب دین جهت ادامه‌ی نظام اجتماعی سیاسی خود آزادند و خودشان نظام دینی را انتخاب کرده‌اند پس محوریت امر با انتخاب مردم است و به همین جهت باید گفت مردم‌سالاری دینی. موفق باشید
8252
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده اولا ببخشید که من به اندازه سایر کاربران مودب نیستم اما سوال اینکه عنایت دارید شما با این مکتبتون جوونا را از دین زده کردید و پدر ما رو در اوردید چرا مثلا محرم تموم نشده صفر آغاز میشه صفر تموم نشده بیست روز عزای فاطمی اغاز میشه و دائم عزا و سیاه چرا انفد شماها چهره اسلامو زشت میکنید من قربون حضرت سید الشهدا برم خاک پای دختر رسول خدا هستم و کمترم اما سیدالشهدا و اهل بیتشون اگه مجموعا یک ماه زجر کشیدن در عوض تا ابد سرور عالمند حضرت صدیقه اگه یک بار کتک خوردن و بی حرمتی بشون شده تا ابد فرمانرواند و همینطور آینده بشریت هم که مربوط به مکتب اونهاست من نمیگم اونها رو از یاد ببریم بلکه باید برای اونها بزرگداشت گرفت و مکتب رو معرفی کرد نه هی جمع بشید و یه در به پهلو خوردنو با آب و تاب بیان کنید و هی بعد از هزار و اندی سال اشک بریزید اگه اهل بیت بعد از وافعه کربلا انقد عزاداری میکردن به خاطر نزدیکی زمان واقعه بوده و این کارا بعد از هزاران سال معنا نداره خلاصه من خسته شدم از این مکتب دائم العزا و نه دائم الفکر حسین بیش از آب تشنه لبیک بود افسوس که به جای حرفهایش زخم هایش را نشان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نمایاندند دکتر شریعتی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اخوی! عوضی گرفتی، من از اونا نیستم که میگی، و در کتاب‌های بنده هم این‌طور که میگی چیزی گیر نمیاری، با کس دیگه دعوات شده چرا یقه‌ی ما رو گرفتی؟ اتفاقاً من با تو هم‌عقیده هستم و نوکر امثال تو هستم که به قول خودت خاک پای دختر رسول‌اللّه«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» هستی، و زندگی را عزاخونه نکردی. یقه‌ی ما رو ول کن! موفق باشید
8232
متن پرسش
با سلام ... چرا شما سعی می‌کنید خودتان را برای بقیه الگو قرار دهید؟ چه کسی به شما مشروعیت داده که برای مردم سخنرانی کنید و فهم خودتان را ملاک دین قرار دهید؟ اگر روزی متوجه بشوید که تمام کتاب‌هایی که چاپ کردید، بالکل مقابل دین واقعی می‌ایستد شما چه کار می کنید؟ شما با طرح مباحثی که در کتاب‌هایتان می‌کنید جز این‌که ما را با حجابِ مفاهیم روبه‌رو کنید کار دیگری نمی کنید!!!! اصلا آیا بر شما واجب شرعی بوده است که در نشر آثارتان فعالیت کنید؟ امثال شما عزیزان که در رأس امور فرهنگی کشور فعالیت می‌کنید ظاهراً چشم بر مشکلات عدیده‌ی مردم پوشیده‌اید و دنبال آرزوها یا بگو هوس‌های خود هستید و با یک سری حرف و حدیث‌های در قالب دین خدا، سر خود و مردم را مشغول می‌کنید!! شما استاد محترم بر هیچ‌کس ولایت ندارید که بخواهید نحوه‌ی تربیت افراد را به‌عهده بگیرید، همان‌طور که در زندگی‌نامه‌ی خود گفته‌اید! ولایت مال حضرت ختمی مرتبت(ص) است و بس! خود باشید و خود شوید حاج آقا!! علایق شخصی شما و آنچه شما نامش را فطرت می‌گذارید برای خود شخص شما حجت است، چه ربطی به دیگران دارد؟ الآن شما در کشور دارید صاحب جریانی بین جوانان می‌شوید یعنی در حال تاثیرگذاری هستید، چقدر به آینده‌ی روحی خود مطمئن هستید؟ نمی‌دانم که چرا بنده با امثال شماها مشکل پیدا کردم؟ اشکال کار هم این است که شما نمی‌گذارید رو در رو باهاتون بحث بشه ! انگار هرچی حقیقت هست، پیش امثال شماهاست، این یعنی سرِ مردم رو شیره مالیدن !!!! آیا شما فکر می‌کنید که توانایی هدایت مردم را دارید؟ منِ جوان می‌گویم این یک توهم است ... حالا هر جور دوست دارید جواب بدید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نمی‌دانم چه شده که تا این حدّ از دست بنده عصبانی هستید؟ آدم حسابی! مگر ما حرف‌های خودمان را می‌زنیم که روزی متوجه شویم بالکل مقابل دین واقعی بوده؟ همه‌ی تلاش بنده آن است که به عنوان یک معلم معارف اسلامی نگاه عزیزان را متوجه دین اسلام بگردانم تا هرچه بیشتر سر و کارشان با شریعت الهی و احکام پروردگارشان باشد و سعی می‌کنم عقل مخاطبان خود را مورد خطاب قرار دهم نه احساساتشان را، تا خودشان توان تفکر در دین را پیدا کنند. تعجب می‌کنم که عنایت نمی‌کنید امر به معروف و نهی از منکر واجب شرعی است و چه امر به معروفی بهتر از آن‌که افراد را متوجه معروف الهی کنیم و چه نهی از منکری بهتر از آن‌که جوانان را متوجه ظلمات فرهنگ غربی نماییم. مگر بحث ولایت مطرح است که می‌گویید بنده بر کسی ولایت ندارم که بخواهم تربیت افراد را به عهده گیرم؟! بنده معلمی هستم که وظیفه‌ی شرعی‌ام اقتضا می‌کند که متذکر دین الهی باشم تا انسان‌ها خودشان انتخاب کنند. باور کنید اگر احساس وظیفه نمی‌کردم بسیار راحت‌تر بودم که به مطالعات شخصی خود بپردازم و به عباداتم مشغول شوم که بحمداللّه خداوند شوق انجام آن را در من قرار داده. چقدر خوب بود که می‌فرمودید مثلاً کدام قسمت از کدام کتاب مخالف نظر عالِمان دین یا مخالف متن آیات و روایات است، تا بنده خود را تصحیح می‌کردم. می‌گویید اشکال کار این است که نمی‌گذاریم با ما بحث شود. چطور نمی‌گذارم؟! بفرمایید این گوی و این میدان. از طریق همین سایت هر اشکالی دارید بفرمایید، هم بنده استفاده می‌کنم و هم کاربران عزیز. ولی اجازه دهید کار به مراء نکشد زیرا در آن برکتی نیست. با این‌که بنده هرگز اقدام به چاپ هیچ‌کدام از کتاب‌ها نکرده‌ام با این‌همه امیدوارم این نسل از طریق آثاری که از بنده - به لطف الهی- به‌جا مانده، راهشان به سوی افکار عالمانی مثل حضرت امام و علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیهما» گشوده شود و از آن طریق بتوانند مستقیماً با آیات و روایات ائمه«علیهم‌السلام» مأنوس گردند. اخوی! این رسمش نبود که با ما این‌جوری رفتار کنی!! موفق باشید ‌
23568

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: چند وقت پیش تو هیئت یه روحانی سخنرانی می کرد که صحبتش کشید به رد عرفا و من جمله مولوی. من بعد هیئت پیامی براشون فرستادم و ایشون هم جوابایی دادن که عینا اون پیاما رو میارم. سوال اولم اینه که روش حرف زدن من با ایشون درسته؟ دوم اینکه همچین مواقعی چی باید بگم وقتی این ابیات رو میارن؟ متخصص جنگ با صهیونیسم ., [۰۹.۰۲.۱۹ ۲۰:۰۰] سلام حاج آقا پیرو صحبت های دیشب تو هیئت باب الحوائج ظاهرا مولوی رو قبول ندارین درسته؟خب نظر حضرت آقا رو که چند سال پیش در دیدار با شعرا گفته بودند که همون طور که خود مولوی در ابتدای دیباچه ی دفتر اول میگه واقعا (هو اصول اصول اصول الدین). اگه مخالفت شما با مولوی به خاطر شعرهایی که در منقبت عمر و امثالهم گفته خب تقیه کرده در جایی که سنی ها حاکم بودن. امام رضا ولیعهد مامون میشه معنیش این نیست که مامون رو قبول داره (فرض مثال) رنجبریان /, [۱۰.۰۲.۱۹ ۰۷:۴۹] [Forwarded from عقل ستیزان]
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این تفاوت‌نظرها هست و در جریان اندیشه این افراد هستم. این ها ظرف فرزند امام را هم آب می کشیدند. چرا ما خودمان را وارد این جدال‌ها بکنیم؟ مصیبت این‌جا است که جهان دارد به سوی مولوی رجوع می‌کند، و کشور ترکیه میدان‌دارِ این جریان است تا خود را به جهت آبروی جهانی که مولوی پیدا کرده است، با چسباندن به مولوی، و مولوی را از آنِ خودکردن، به آبروی جهانی برساند؛ ما این‌جا باید بنشینیم و به مولوی ناسزا بگوییم!! موفق باشید

23480

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در ارتباط با سوال ۲۳۴۶۱، بنده منظور شما را متوجه نشدم. می فرمایید نایب امام زمان صد هستند و بعد از شناخت ایشان، امام زمان را که نود هستند خواهیم شناخت؟ مزاح می فرمایید؟ در کل وقتی مقصود از همه اتفاقات کره خاکی استقرار دولت قائم (عج) می باشد بنظر شما شناخت این قائم که مقصود نهایی همه انبیاء و اولیاء است نباید قانون سفت و محکمی داشته باشد؟ خدا بندگانش را رها کرده که بعد از میلیونها سال، اکنون که قائم من آمده خودتان بروید یک راهی پیدا کنید که او را بشناسید؟ مگر در احادیث نداریم که حتی تعدادی از فقها و علمای بی عمل جلوی او می ایستند و به او می گویند برگرد که ما نیازی به تو نداریم؟ خب در چنین شرایط فتنه آلودی چطور می شود ایشان را شناخت و یقین کرد؟ لطفا اگر نمی دانید صریحاً بگویید نمی دانم و مانند سوال قبل...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا این‌طور فکر نکنیم که «دیده آن باشد که باشد شه‌شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». آری! وقتی نود که حضرت نایب‌الامام است در صحنه است و عملاً جانِ ما نور او را درک می‌کند، و شناخت نورِ صد که خود امام می‌باشند نیز، در باطنِ ما هست و قدرت شناخت ایشان را نیز داریم. موفق باشید

23132

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد: جواب سوال ۲۳۱۱۰ رو دریافت نکردم به نظرم ایمیلم خرابه اگه میشه جواب رو روی سایت قرار بدید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: 23110- باسمه تعالی: سلام علیکم: واللّه اعلم. بالاخره نظر مقام معظم رهبری آن است که دولت تا آخر فرصت قانونی‌اش بر سر کار باشد.  موفق باشید

22906

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: زیارتتون قبول باشه. نظر شما در مورد آقای صادق شیرازی چیست؟ ممنون می شوم اگر توضیح بفرمایید و راهنمایی برای فهم حرکت های ایشون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز هم شما در شیعه‌ی انگلیسی‌بودنِ این جریان شک دارید؟؟! این‌ها تاریخ‌شان سال‌هاست که گذشته است. موفق باشید

22389

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا در تکمیل بحث های غربشناسی بعد از مطالعه کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» و هم چنین فایلهای صوتی آن می توانم فایلهای صوتی مربوط به کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی» دکتر داوری که جنابعلی شرح داده اید بپردازم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم خوب است اگر کار را همان‌طور که در نظر دارید شروع کنید. موفق باشید

 

 

 

 

21402
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز برای اینکه سالک مبتدی در قلبش اعتراض و عدم تسلیم نسبت به مقدرات احساس نکند راهکار عملی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا مدت‌ها این حالت هست و با صبرِ در اطاعت، به مرور نورِ حق می‌آید و این حالت، کم می‌شود تا به تسلیم کامل برسیم. راه‌کارِ آن «صبر» است. به گفته‌ی مولوی:

پرده‌های دیده را داروی صبر                   هم بسوزد هم بسازد شرح صدر

آینه‌ی دل چون شود صافی و پاک                 نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش را                 فرش دولت را و هم فراش را

موفق باشید     

20425

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر شما و آرزوی سعادت و کمال روز افزون و عاقبت بخیری و تمامی رهروان راه حق. بنده حقیر گرفتار صفات روحی بدی هستم که امان را گرفته و مشغولیت زیادی ایجاد کرده از جمله کم ظرفیتی و غضب و... . محیط کار هم طوری است که اگه انحراف یا ضد ارزشی را ببینم کم صبر شده و این وضع اوقات زیادی مشغولم کرده و نمی دانم چه تکلیفی دارم. یقین دارم که آرامشی که باید ندارم. راهنمایی بفرمایید کسی که اوضاعش اینقدر اوراقه باید چه بکنه. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده شرح حدیث «یابن الجندب» کمک می‌کند و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» نیز. موفق باشید

15866

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در مورد خواب و رویا صادقه چند سوال داشتم. خواهشمندم به همه سوالات پاسخ دهید. ۱. زیاد خواب دیدن در شب خوب است؟ نشانه چیست و راهکار آن چیست؟ ۲. در خواب می توان با ارواح اولیا و علما و بزرگان رابطه برقرار کرد و از اراوح آنها تغذیه کرد؟ چگونه ۳. از کجا باید فهمید خواب صحت و تعبیر دارد؟ ‌ ۴. کشفیات یا شهود در خواب را چگونه باید تشخیص داد که واقعا کشف هستند؟ ۵. اصلا چرا خواب می‌بینیم. فلسفه خواب چیست؟ لطفا کمی توضیح دهید. می خواهم از زبان شما استاد بزرگوار بشنوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جوابگویی به این سؤالات اساسی‌تان حداقل نیاز است که دو کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» را همراه با شرح صوتی آن دو کتاب دنبال کنید. إن‌شاءاللّه نتایج خوبی برایتان خواهد داشت. موفق باشید

9582
متن پرسش
سوال: شما می فرمایید که مومن «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و مومن غصه نمی خورد و نگرانی ندارد می داند که همه در دست خداست و خیالش راحت است. سوالی که به وجود می آید این است که: یک وقت است امام معصوم است که هیچ خطایی ندارد و خیالش راحت است که آنچه خدا فرموده عمل کرده است، خب این شخص اگر مسئله ای هم رخ دهد چون از جانب خودش مشکلی نیست حادثه به وجود آمده را از طرف خدا می داند و وسیله ای برای امتحان و یا پیاده شدن سنتی در زندگی، اما یک وقت است من نوعی ام که ادعای ایمان دارم اما هر روز را با گناهی سر می کنم خب حادثه که رخ می دهد را وسیله تنبیه می بینم و چوب خدا می بینم برای همین نگرانم و غصه می خورم، پس نمی توانم در این حادثه ای که رخ داده است «و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» باشم. نمی دانم توانستم منظور خود را برسانم یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید؛ آیه می‌فرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» یعنی آن‌کس که سعی دارد با محبت به حضرت حق که دارای همه‌ی صفات کمالیه است زندگی کند، نه نگران گذشته است و نه نگران آینده و ما به اندازه‌ای که در مسیر محبت الهی قرار داریم منوّر به چنین حالتی خواهیم بود. باید سعی کنیم محبت حضرت حق را مدّ نظر جانمان قرار دهیم تا به آن‌چنان نتایجی نائل شویم. موفق باشید
8576

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. ضمیر «هم» دوم در «انباهم باسمائهم» به کدام مرجع برمیگردد؟ اگر به ملائکه برمیگردد چه لزومی داشت آدم اسماء ملائکه را به خود آنان نشان دهد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: باید به ملائکه نشان داده می‌شد حقیقت شما در نزد خلیفه الهی است. موفق باشید
8118
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی لطفا این متن را با دید منفی نخوانید. قاصرم از اینکه حرفم را به درستی بیان کنم . در یادداشت ویژه پاسخی که در مورد استاد در مسیر سیر و سلوک مطرح کردید پس از مطالعه دچار مشکلاتی شدم حقیقت امر این است من با شخص امام راحل دچارمشکلم نا گفته نماند در دوران قبل ازدهه 30 سالگی عاشقش بودم بطوری که وقتی خاطراتش را در روزنامه کیهان می خواندم تحت تاثیرش قرار می گرفتم و نا خوداگاه وی را سرلوحه خود قرار می دادم نمونه اش صرفه جویی امام بود که برق اضافه را روشن نمیگذاشتن به تبع این روش برای منم امکان پذیر شد اما در دوران دهه 30 که اکنون 35 ساله هستم نمیدانم چرا با امام نمیتوانم رابطه داشته باشم نمی توانم آن حس قدیم را در خود ایجاد کنم با وجود اینکه شما می فرمایید باید افکار ایشان سرلوحه باشد نمی توانم بپذیرم علت امر این است که قبلا با سیاست کاری نداشتم نه اینکه الان کاری دارم نه فقط کمی اوضاع فرق کرده وقتی مشکلات جامعه را می بینم1- وقتی میخوانم آقای رفسنجانی در زمان حیات امام پیشنهاد رابطه با امریکا را داده ولی امام نپذیرفته یا ارتباط با مصر و ... ناخوداگاه به این فکر می کنم چرا امام نپذیرفت اما حالا دولت سنگ این ارتباط را به سینه می زند مگر قرار است چقدر در این دنیا زنده بمانم که حالا سختی اقتصاد برایم کمرشکن شود ؟(من افکار آقای رفسنجانی را قبول ندارم اصلا با خودش هم مشکل دارم اما وقتی خاطراتش را خواندم امام را در ذهنم زیر سوال بردم)2- یا ما که قرار بود به خاطر مسائل هسته ای مذاکره کنیم و تاحدی کنار بکشیم چرا 8 سال مقاومت کردیم (دوره آقای احمدی نژاد) و شهید دادیم که حالا در این دوره به راحتی به مذاکره بشینیم 3- انقلاب کردیم که فقط شاه نباشد؟ فساد اقتصادی نباشد؟ مردم در رفاه باشند؟ مگر حالاشرایط تغییری کرده؟ آیا فساد اقتصادی نداریم؟ آیا جوانان تباه شده نداریم؟ آیا همه علیه السلامند؟ آیا بدحجابی ریشه کن شده؟ آیا مردم در رفاه اند؟ لطفا نگویید در زمان امام علی (ع) که حکومت در دستشان بود مشکلات اجتماعی هم وجود داشت مردم زمان ما مردم زمان امام علی ( ع) نیستند در زمان شاه مسئولین به فکر خودشان بودند جیب خود را پر می کردند الان هم همین طور هست این دروغ است که بگوییم شرایط عوض شده فقط اسم تغییر کرده حکومت اسلامی جای شاهنشاهی را گرفته بله در راس حکومت آیت اله خامنه ای است و ما دلمان را به همین خوش کردیم اما علمای ما چی؟ چطور زمان شاه به هرچیزی اعتراض می کردند ولی حالا خاموشند؟ و فقط در زمان انتخابات و راهپیمایی ها حکم صادر می کنند مشکلات را نمی بینند؟ چرا از مردم مثل سابق کمک نمی گیرند؟ ( منظورم ایجاد آشوب و این حرفها نیست)آیا احساسشان این است که اگر با جدیت برخورد کنند دنیا موضع گیری می کند؟به خوبی یاد دارم اوایل انقلاب آیت اله گلپایگانی به خاطر گران شدن گوشت چگونه اعتراض کرد کجاست امثال این عالم؟ مگر شما این حدیث را قبول ندارید اگر فقر از دری بیاید ایمان از دری دیگر می رود چرا فکر می کنید همه باید در سطح شما علما باشند و با این همه فلاکت اقتصادی کنار بیایند؟ ما مردم عادی واقعا وضعیت کنونی برایمان کمر شکن است نمیدانم تا حالا خجالت زده زن و بچه شدید ؟ باورش سخت است اما من شرمنده شدم یکبار حتی پول تهیه شامپو که بحث بهداشتی است را نداشتم که تهیه کنم و نمیدانید با چه فلاکتی پولش را جور کردم می دانم باورش سخت است چون شغل ندارم بیکارم نگید برو دنبال کار این ها را بلدم بیکاری من حاصل دست رنج زحمات آقای احمد نژاد است4- بحث عرفانی برای من نون و آب نمی شود 35 سال دم از مرگ بر آمریکا می زنیم حالا مسئولین جدید تلویحا می گویند نگوییم مرگ بر آمریکا اگر قرار است با دنیای استکبار از آمریکا گرفته تا فرانسه و ایتالیا و.. ارتباط داشته باشیم چرا 35 سال با مردم بازی شده؟ 5- به تبع همه چیز را از چشم امام می بینم کو ساده زیستی دولت مردان ما؟ چند درصد از مردم ما به سفر کیش می روند که امثال آقای رفسنجانی و آقای روحانی به کیش و شمال در عید رفتن؟ چند درصد مردم ویلا در بهترین نقاط شهر تهران و کشور دارند که نماینده های مجلس و آقای رفسنجانی و برو بچه های این آقا دارند؟ و ایشان ادعا دارد این ثروت را قبل از انقلاب داشتند نوش جانش امثال این آقا ایا بعد از انقلاب به فکر جمع کردن مال دنیا نبودند؟چند درصد مردم ما به زبان انگلیسی تسلط دارند که آقای ظریف در مصاحبه هایش پز این زبان را می دهد و مدام انگلیسی حرف می زند؟ که چی؟ مثلا روشنفکر است؟6- به چه کسی امید داشته باشیم وقتی امثال آقای احمدی نژاد به اسم عدالت وارد عرصه سیاست می شود و آنچنان اوضاع کشور را در دولت دهم بهم می ریزد که ادم فکر می کند مملکت فقط یک مشکل دارد آنهم آقای مشایی است !! با همین یارنه ها چرا مردم را اغفال کردند؟ گفتن تورم ایجاد نمی شود؟آیا نشد؟ گفتن سهم همه است حلال است چی شد چرا یهو روحانیت برای منفعت این دولت حکم می دهند اگر پولدارید حرام است یارانه بگیرید! ما قسم حضرت عباس شان را قبول کنیم یا قسم دم خروسشان را ؟ 7-این همه بازی سیاسی در دولت احمدی نژاد رقم خورد حاصلش چی شد؟ بله رزق را خدا می رساند همه باید امتحان رزق را بدهند ولی به نظرم این حرفها زمانی معنی پیدا می کند که وحدت بین مسئولین باشد نه تخریب چرا که دودش به چشم مردم می رود و امثال بنده همه چیز را از چشم امام می بینم حالا عاشق سیر و سلوکم اما هیچگاه نتوانستم در این 7 – 8 ساله دلم را با امام صاف کنم 8- چطور می شود در زمان رحلت امام فقط از طریق آثار امام تاثیری که رزمندگان گرفتند ما هم بگیریم؟ کتاب سلوک ذیل شخصیت امام برایم قانع کننده نبود از اینکه وقتتان را گرفتم متاسفم ببخشید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تا آن‌جا که سخنان‌تان را مطالعه کردم و با توجه به اطلاعاتی که از امور دارم اجازه دهید عرض کنم بعضی از اطلاعاتتان کامل نیست. با این‌‌همه اصل اعتراض شما بی‌جا نیست، می‌ماند که در نگاهی عمیق و آسیب‌شناسانه باید با به فعلیت‌رساندن این انقلاب از این مشکلات عبور کرد و در تاریخی ماوراء تاریخ غرب زندگی را جستجو نمود. که این اعتقاد بنده است و معتقدم هیچ راهی جز همان راهی که حضرت امام نمایاندند برای نجات از این زخم‌های کهنه‌ی تاریخی نداریم و یک راه هم راهی است که ما در ذیل غرب قرار گیریم و زندگی را بگذرانیم و کمی از سختی‌ها بکاهیم، که بنده این راه را نابودی آینده‌ی خود و جهان اسلام می‌دانم و خود و فرزندان خود را عملاً در مقابل غرب قربانی کرده‌ایم هرچند فعلاً به مسکنی می‌رسیم. امام برای حضور اسلام در تاریخ تا آن‌جا آماده بودند که در آخرین پیامشان در فروردین سال 68 فرمودند: «مگر بیش‏ از این‏ است‏ که فرزندان عزیز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏هاى دار مى‏روند؟ مگر بیش‏ از این‏ است‏ که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى‏شوند؟ بگذار دنیاى پست مادیت با ما چنین کند ولى ما به وظیفه‏ى اسلامى خود عمل کنیم.» امیدوارم با همه‌ی سختی‌هایی که بر شما وارد شده است بتوانید همچون سربازی مقاوم خود را در تاریخی که در حال وقوع است وارد کنید و این سختی‌ها کوچک‌ترین خدشه‌ای به شخصیت جنابعالی وارد نکند. از سخنانتان این را فهمیدم که می‌شود با شما جدّی حرف زد، به این جهت این‌طور سخن گفتم. موفق باشید
7637

عالم امربازدید:

متن پرسش
با سلام عالم برزخ و قیامت حزو عالم امر است؟و آیا عالم امر عالم جداگانه ای در کنار این دو عالم محسوب میشود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از آن جهت به این عوالم عالم امر می‌گویند که مجردند، این‌طور نیست که عالم امر عالمی باشد جدای از عالم برزخ و قیامت. موفق باشید
28943
متن پرسش
سلام و عرض ادب: عزاداریها و طاعات قبول استاد عزیز بنده به لطف خدا انسان فکور و اهل تأملی هستم، از لحاظ تحصیلی هم دانشگاه و حوزه رشته فلسفه غرب و اسلامی خواندم و فعالیت دارم، بعداز تحصیل دانشگاه به لطف خدا بیش از یک دهه است که با آثار شما هم کتب و هم صوتها آشنا شده و بهره بردم حتی نسبت به فرمایشات اخیر شما در مورد درک جهان دیگری و گشودگی نسبت به فکر و فهم دیگران هم بیگانه نیستم و در خودم حس حضور و درک این فرمایش را دارم ولی اخیرا با دوستان مذهبی و دغدغه مندی آشنا شدم که آنها هم کمابیش مأنوس با آثار شما هستند و همدیگر را به تفکر و اندیشه ورزی دعوت می‌کنند چند جلسه شرکت کردم و در موضوعات مختلف از زوایای مختلف صحبت شده و استفاده هم کردم ولی وقتی از جلسه خارج میشم یا چند روز بعد که بهش فکر می‌کنم لزوم آن را درک نمی‌کنم تازه احساس می‌کنم جز یک سری درگیری ذهنی یا مقداری فکر و تحلیل چیز دیگری به بنده اضافه نشده و دریچه جدیدی به رویم باز نشده درحالیکه مثلا شرح حدیث عقل و جهل را یا فرمایشات استاد میرباقری در محرم امسال را که گوش می‌کنم حقیقتا بهره می‌برم. حظ می‌برم و احساس اتصال به خدا اغلب می‌کنم و این وقت و انرژی که می‌گذارم بعد پشیمان نمی‌شوم. چه کنم آیا بحث با اون دوستان را ادامه ندم یا محدودش کنم نمی دانم حد تفکر تا کجاست؟ بر سر چه موضوعی و تا چه میزان باید فکر و تحلیل کرد؟ رغبت ندارم خیلی به این گونه جلسات تفکر گفتگو محوری که تجربه کردم آیا خودم را تغییر دهم یا به احساسم احترام بگذارم؟ ببخشید طولانی شد امیدوارم منظورم را رسانده باشم. خیلی ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از رفقا در رابطه با دغدغه‌های جنابعالی، دغدغه‌های خود را طیّ نامه‌ای با بنده در میان گذاشتند. فکر می‌کنم مطالب ایشان و جواب بنده بتواند در راستای تفکری که بناست در آینده‌ی تاریخ خود دنبال کنیم؛ مفید افتد. ذیلاً آن نامه را تقدیم می‌کنم. موفق باشید

سلام علیکم: اعظم الله اجورنا و اجورکم

یادداشت متضمن یکی دوتا سوال در باب جلسات یکشنبه خدمت‌تان می‌فرستم ان‌شاءلله که مفید باشد برای جلسات. همزبانی با هگل در زمانه ناهمزمانی

ایده اولیه جلسه با جزوه "جهانی میان دو جهان" متولد شد. یادداشتی که ناظر به مقاله "ایران مسایل و مشکلاتش" به نگارش در آمده بود. وقتی آن جزوه را مطالعه می‌کنیم متوجه می‌شویم که نگارنده گویی حرفی تازه دارد در نسبت با یادداشت دکتر داوری. چگونه باید از برزخ توسعه نیافتگی نجات بیابیم؟ از کجا باید شروع کرد؟ داوری معتقد است اگر اهل رسوخ در توحید نیستید لااقل از توسعه و خرد متناسب با آن انصراف ندهید تا لااقل اندکی از مشکلات‌تان بکاهید. رسوخ در «توحید» اما استاد طاهرزاده را به فکر واداشته و او را مجددا متذکر تراث غنی و قوی حکمی و عرفانی‌مان نموده است. البته شاید واژه "مجددا" چندان گویا و صحیح نتواند ماجرای طاهرزاده را بنمایاند. لااقلش این است که این "مجددا" به معنای تکرار نیست. اینبار "طاهرزاده‌ای" غیر از طاهرازده‌ی "مدرنیته و توهّم" به ماجرای فکر غربی رجوع نموده است. اما او همچنان همان طاهرزاده است. به نظر می‌رسد او این‌بار در صدد است تاریخ تفکر غربی را به گونه‌ای دیگر روایت و قرائت نماید. روایتی که طبیعتا و شاید هم تعجبا مذمت و ان قلت عده‌ای را برانگیزاند. شاید بتوان از این تعبیر زیبا و شاعرانه خود استاد کمک گرفت: طاهرزاده به پشتوانه تراث حکمی و البته انقلاب اسلامی خود را همچون اقیانوسی می‌بیند که توانایی مواجهه با هر رودخانه‌ی گل آلودی را دارد. طبعاً چنین موقفی که استاد فی الحال برگزیده است مواضع انتقادی و بعضا اتهاماتی همچون التقاط و ... را هم در پی دارد.اما به نظر می‌رسد باید به طاهرزاده اکنون دل داد و با او همراهی و همدلی نمود. چه اینکه وقتی او معتقد است ما اقیانوس شده‌ایم چه جای التقاط و ..

دو نکته و ابهامی که ذهن مرا درگیر کرده است خدمت استاد عرضه داشته و امیدوارم که به روند جلسات کمک کنند انشاللّه.

۱ - اینکه از دغدغه اجتماعی هگل، ما به سمت مباحث عرفانی و وحدت وجودی سوق داده شدیم و جهش معلوم نیست. استاد به درستی اشاره کردند که دغدغه داوری به تبع هگل اجتماع است و حس احساس مسئولیت اجتماعی که متاسفانه در میان ملت ما مغفول است. یکی دو جلسه ای هم به هگل پرداختیم اما ناگهان از دو جلسه پیش یعنی جلسات نهم و دهم گویی استاد در حال تنقیح مبانی خود برای این نحوه رجوع به تفکر غربی است. اینکه ما در حال و وضع اقیانوسی باشیم و بتوانیم با هگل و کانت و هیدگر و ... همدلی کنیم هر چند جای خطرناکی است، اما نشان از آن دارد که استاد در رابطه‌ی موضوع نحوه‌ی مواجهه‌ی ما با تفکر غربی حرف تازه‌ای دارند. طبیعتا این حرف را باید با صبر و همدلی شنید، اما دغدغه‌ی من همچنان بحث اجتماع است. اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.

۲- یکی از دغدغه‌های جدّی دکتر داوری شناختن جهان جدید و خلط نکردن آن با اقتضائات دوران قدیم است. ایشان در جای جای مباحث به مخاطب خود متذکر می‌شود که اساسا با فکر و عقل جهان قدیم نمی‌توان مسائل جهان جدید را حل کرد. از باب نمونه به موارد زیر توجه بفرمائید:

" مسلماً چیزی از اکنون و گذشته در تاریخ آینده باقی خواهد ماند اما آینده اگر آینده است تکرار گذشته نیست و تعلق به گذشته ساخته نمی شود اگر ما نیازمند رجوع به گذشته ایم از آنروز که اقتضای آینده همین رجوع است چنان که توجه به تاریخ نیز مقتضی رویکرد به آینده و نشانه این رویکرد است و غفلت از آن با بی اعتنایی به آینده ملازمت دارد ما باید بهتر از پیش کلمات اولیای دین و آثار بزرگانی چون شیخ مفید و فارابی و فردوسی و ابن سینا و غزالی و سهروردی و سعدی و مولانا و حافظ و ملاصدرا و دیگر بزرگان گذشته را بخوانیم اما بدانیم آنها به مسائل اکنون ما نیندیشیده اند و راه حلی برای آنها پیشنهاد نکرده اند ما از آنها یاد نمی گیریم که چه پاسخی به پرسش های امروز بدهیم بلکه می‌توانیم از آنها رسم و راه تفکر بیاموزیم و یاد بگیریم که چگونه مسائل را بیابیم و طرح و حل کنیم. خرد و توسعه ص ۲۰۱»

در جای دیگر داوری این‌گونه می‌نویسد:

" وضعیت توسعه یافتگی در واقع یک جهان نیست بلکه تقلیدی از جهان توسعه یافته است، این جهان بیشتر قوام‌اش بر تقلید و نیازمندی به کالاها و اشیاء مصرفی و مصرف است و تقلید و مصرف نیاز به عقل ندارد. البته عقل و نظام و عقلی هم با آن محقق نمی‌شود، این وضع تاریخی را با عقلی که از نیاکان به ارث برده‌ایم نمی‌توانیم بشناسیم زیرا این عقل شناسنده مفاهیم و معانی کلی است و به درک جهان جدید که آدمی در آن دائر مدار امور است کاری ندارد این که عقل‌ها گوناگون‌اند، شهرِ جهانی عقل خاص دارد نظری است که به آسانی فهمید و پذیرفته نمی شود حتی بسیاری از اهل فلسفه آن را سخن بیهوده می دانند و به نظرشان عقل یکی است و آن قوه‌ی ادراک است که همه‌ی آدمیان از آن بهره دارند(خرد سیاسی ص ۲۱۰) همچنین می‌نویسد:

"تاریخ تجدد از همه تاریخ های دیگر ممتاز است و فرهنگی دارد که فرهنگ سراسر روی زمین و همه مردم آن شده است اما همه مردمان و ساکنان مناطق روی زمین بهره یکسان از این فرهنگ ندارند و آنها که بهره کمتر دارند با صفات معنی‌دار عقب مانده و توسعه نیافته وصف می‌شوند. عقب افتادگی و توسعه نیافتگی در قیاس با وضع کنونی اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است. گویی غایت تاریخ وضع اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است و همه باید وقتی می‌گوییم به راهی بروند که به منزل و مقام کنونی آمریکا می‌رسد. این که با سیاست آمریکا موافق یا مخالف باشیم در این باب اهمیت ندارد، زیرا همه طالب توسعه علمی تکنیکی مشابه با وضع آمریکا هستند، مگر نمی‌بینید حتی ما که بستگان جمهوری اسلامی هستیم بیش از آن که به اخلاق و معرفت دلبسته باشیم و پیشرفت در علم و تکنولوژی علاقه داریم و نشانه های کمال را در آن می جویم وجه آن هم این است که جهان یک جهان است و آن جهان تکنیک و تکنولوژی است در تاریخ این جهان بعضی کشورها پیشرواند .....وقتی میگوییم ملاصدرا و ابن سینا همزمان اند مراد این است آنها به یک دوران تاریخی و به اصول و مبادی خاص آن دوران بستگی دارند وقتی دکارت و ملاصدرا را همزمان نمی‌دانیم و زمان و دوران‌شان را متفاوت یافتیم، دکارت در آغاز جهان تجدد قرار دارد و فیلسوف بنیانگذار دوران خویش است، اما ملاصدرا فیلسوف عالم اسلام و به اعتباری ختم فیلسوفان دوره‌ی اسلامی است. پس کارت و ملاصدرا زبان و زمان مشترک ندارند و دیدیم که حتی از وجود همدیگر با خبر نشدند آن‌ها ناهمزمان بودند و ناهمزمانی‌شان به بیگانگی میان دو زمان باز می‌گردد اکنون نمی‌دانیم آیا در کنار زمان تجدد که دوران تکنیک و زمان پیشرفت است، زمان و دوران دیگری وجود دارد و جایی هست که در آن از اصولی جز اصول تاریخ و تجدد غربی پیروی شود؟ مسلماً آداب و رسوم و آیین‌ها و ادیان در مناطق گوناگون جهان پیروان پایدار در اعتقاد خود دارند، اما دوران‌های تاریخی را با آداب و رسوم ظاهر تعیین پیدا نمی‌کنند بلکه تعیین شان به اندیشه و نگاهی است که در آن‌ها به جهان و به غایات زندگی می‌شود اکنون مردم جهان از دیندار و غیر دیندار، سفید و زرد و سیاه، خواهان توسعه و پیشرفتِ علم و رفاه و برخورداری از امکان‌های توسعه تکنولوژیک هستند آن‌ها مدرسه و دانشگاه و می‌خواهند تا به جهان تکنولوژیک راه پیدا کنند دین منافاتی با توسعه ندارد و حتی گاهی چنان توصیه می‌شود غاایتی جز رسیدن به مقاصد جهان متجدد نداشته باشد(خرد سیاسی ص ۳۱۴)

داوری در موارد فوق و در جای جای مباحث خود ما را متذکر به تاریخی بودن انسان و عقل و فهم او می نماید. اینکه جهان خود را بشناسیم و امکانات و محدودیت ها را بدانیم و البته بدانیم که همه چیز تحت اراده و قدرت ما نیست.

با این مقدمه طولانی از استاد طاهرزاده باید پرسید آیا با رجوع به مبانی و معارف تراث عرفانی برای حل معضلات امروز ما موجه است؟ آیا وضعیت ناهمزمانی را فراموش کرده ایم که اینگونه به صراحت از عرفان سخن به میان می‌آوریم؟ و اساساً مگر غیر از این است که عرفان و قرآن هم تاریخی‌اند و باید مجرا و مجلایی برای ظهور خود بیابند؟

احتمالا اینجا گفته شود که استاد در مباحثی همچون "ندای بی صدا" و مطالب مربوط به شهادت حاج قاسم در پی تبیین و اشاره به همین مجری و مجلا هستند و قصد دارند مخاطب خود را متذکر و متوجه این ندا نمایند. ندایی که او را در برگرفته است. با فرض پذیرش این نکته اما همچنان باید تکلیف ناهمزمانی که در بالا مورد اشاره داوری بود را روشن نماییم. ما در کدام زمان هستیم؟ در زمان تجدد یا در زمان انقلاب یا هر دو یا هیچکدام؟ هر چه هستیم دلبسته و آرزومند تجدد و تکنولوژی هستیم. و در این تردیدی نیست. البته برای ما جمع دین و مدرنیته هم ممکن شده است.

اگر بپذیریم که در زمانه‌ی نیست انگاری امکان این وجود دارد که حتی انقلاب و حتی شهادت حاج قاسم هم نیست انگارانه تفسیر شود - و مگر رویکرد فردی و شخصی به این پدیده ها خود چیزی غیر از نیست انگاری است- آن وقت آیا نباید با احتیاط بیشتر به سراغ تراث حکمی و عرفانی خود برویم؟

البته این نکته مهم را هم نباید از نظر دور داشت که شاید طاهرزاده در صدد است تا ما را از دوگانه جهان جدید و قدیم برهاند. همان چیزی که او خود آن را در وجود امام و شهدا به نظاره نشسته حالا در صدد تبیینش برای ماست. باید منتظر ماند و صبور بود.

باسمه تعالی

سلام بر عزیزی که به‌راحتی تسلیم دغدغه‌های خود نمی‌شود تا خود را راحت کند و آنچه در پیش رو دارد را نادیده بگیرد. آنچه می‌توانم به عنوان گفتگویی با شما در میان بگذارم عبارت است از:

1- ما خواستیم در این تاریخ با انقلاب اسلامی وارد جهانی شویم که جهان سیطره‌ی فرهنگ غرب نباشد، ولی بالاخره ناخودآگاه خود را در حاشیه‌ی جهان مدرن یافتیم. فعلاً به دنبال مقصر نمی‌گردیم و بر این هم تأکید نمی‌کنم که ظرفیت آن را داشتیم که در جهانی حاضر شویم که جهان سیطره‌ی غرب نبود. ولی هرچه هست فعلاً این‌جا هستیم که از جهاتی - و نه در همه‌ی جهات- در حاشیه‌ی جهان مدرن هستیم و نیازمند نوعی بازخوانی هستیم که فعلاً در این تاریخ که تاریخ ابتدای انقلاب و آن آمادگی نیست، چه باید باشیم و چه باید بکنیم که با خود نوعی احساس بودن داشته باشیم، بودنی که از خودمان باشیم و احساسِ «حق‌الیقینی» را کم و زیاد در خود احساس کنیم که در این زمانه گویا این تنها معنای بودنی است که می‌توانیم خود را بپذیریم.

2- آری! همان‌طور که انقلاب اسلامی همچون موجودی زنده مراحلی را به سوی بلوغ دارد، نسبت ما نیز با این ودیعه‌ی الهی مناسب حضور تاریخی‌اش در مراحل گوناگون به یک معنا متفاوت می‌شود- بدون انکار اصلِ وجود تاریخی‌اش- در این رابطه می‌توانم بفهمم چرا می‌فرمایید بنده در حال تنقیح مبانی خود در رابطه با نحوه‌ی رجوع به تفکر غربی هستم از آن جهت که وسعت توحیدی انقلاب اسلامی حالت اقیانوسی به خود گرفته که به یک معنا می‌فهمیم چگونه می‌توان دغدغه‌های کانت و هگل و هایدگر را در مواجهه با تاریخ مدرن درک کرد، بدون آن‌که از بستر تاریخی خود غافل گشت و از خودِ اسلامی- ایرانیِ خود در جای دیگر حاضر شد. ولی از این هم نباید ترسید که برای حاضرشدن در جهانی که انقلاب اسلامی بنا دارد در آن حاضر شود تا عقیم نماند، نمی‌توان از شناگری در اقیانوس ترسید. آری! آن‌هایی که آمادگی چنین حضوری را ندارند نباید وارد شوند و به نظر می‌آید عرفان و حکمت اسلامی در کنار فهم قرآن به قرائت علامه‌ی طباطبایی «رحمة‌اللّه‌علیه»، شرط چنین حضوری است وگرنه این آتش نمرودی به گلستان تبدیل نمی‌شود تا فرهنگ انقلاب اسلامی را جهانی کند و تنها در محدوده‌ی حضور سیاسی در مقابل استکبار که آن هم امر مبارکی است، باز می‌ایستیم و معنای دعوت گورباچف را که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» او را به ملاصدرا و ابن‌عربی دعوت کردند، در نطفه می‌ماند.

به جمله‌ی آقای دکتر داوری که متذکر آن شده‌اید باید فکر کرد که می‌فرمایند: «اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد، بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.»

3- همه‌ی عرض بنده در دعوت رفقا به همراهی نسبت به مباحث اخیر، توجه‌دادن به عقلی است که جهان مدرن را ساخته و آن را تحت عنوان «خرد مدرن» با رفقا در میان گذاردم و بر این باورم آن عقل در فضای تاریخیِ ما می‌تواند از نظر فلسفی از آنِ ما شود، بدون آن‌که بخواهیم آن را در عقل حکمت متعالیه و یا عقل مطرح در عرفان جای دهیم  و از درک خاص آن که بسیار حساس است، خود را غافل کنیم.

در جلسات اخیر با تذکر به این نحوه تعقل، یادداشت‌های خود را عرضه کردم تا این «عقل» به ظهور آید، نه این‌که فکر کنیم با عقلی که جهانِ جدید را درک می‌کند با آن عقل بتوانیم در مواجهه با مشکلات از آن‌ مشکلات عبور کنیم مگر آن‌که در فضای تاریخیِ خود این مواجهه صورت گیرد. با نظر به مسائلی که ما در این شرایط با آن روبه‌رو هستیم که در بسیاری از موارد با مسائل امروزِ دنیای مدرن متفاوت است، ولی در هر حال مشکلات امروز ما در جهان مدرن مطرح است و متفکران جهان مدرن مثل کانت و هگل و هایدگر نسبت به آن‌ها فکر کرده‌اند و اقتضای رجوع مجدد به آن متفکران بنیاداندیش در حال حاضر برای ما پیش آمده تا به جای نگاه جزئی به غرب، به بنیانِ اندیشه‌ی آن‌ها در مواجهه با تاریخ مدرن فکر کنیم.

4- بنده معتقد هستم قرآن و حتی عرفان، اموری فراتاریخی می‌باشند و مبانی آن‌ها ملکوت است، با سعه‌ی ذاتی که عالَم ملکوت دارد و هرکس با نظر به ملکوت در هر زمانی، می‌تواند جایگاه مسائل خود را به خوبی بشناسد و در همین رابطه با فهم خردِ مدرن اگر به قرآن و عرفان رجوع شود می‌توانیم حقیقتاً در جهانی حاضر شویم که جهانِ توهّمات مدرنیته نیست، هرچند انسان، جهانی شده و از جهانی‌شدنِ انسان نمی‌توان فرار کرد و یا چشم‌پوشی نمود، همچنان‌که به هیچ‌وجه نمی‌توانیم از روایات و آیاتی که متذکر آخرالزمانیِ ما می‌باشند و نحوه‌ی خاصی از توحید را جهت آن حضور متذکر می‌شوند؛ غفلت نمود وگرنه یا غرب‌زده می‌شویم، یا همچون قدیسی خواهیم بود که به جنگل پناه برده و خدای خود را نیایش می‌کند و با او سرگرم است، غافل از آن‌که به تعبیر نیچه، آن خدا مرده است.[1] و یا به تعبیر آموزه‌های دینیِ ما، آن خدا به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» در شأن دیگری به ظهور آمده و ما از حضور او و نسبتی که باید با او پیدا کنیم و حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر آن بودند، غافل خواهیم شد.

5- اگر بپذیریم «خرد مدرن» مربوط به همین تاریخی است که ما در آن به‌سر می‌بریم و متفکرانی مثل کانت و هگل و هایدگر اندیشمندانه با آن مواجه شده‌اند، پس بحث ناهمزمانی با آن‌ها را از نظر تاریخی نمی‌توان در میان آورد، هرچند مسائل‌مان یکی نباشند، ولی معاصرت را با فهم مسائل خود و رجوع به دغدغه‌های آن‌ها می‌توان درک کرد و این غیر از فرهنگ غربی است که با نوعی توهّم همراه است و هایدگر در مقاله‌ی «پرسش از تکنولوژی» به‌خوبی متذکر آن است.

با حضور در جهانی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، نه از جهان قدیم منقطع می‌شویم و نه خرد مدرن را نادیده می‌گیریم و این بدون تراث حکمی و عرفانیِ ما که ملکوت را مقابل ما می‌گشاید ممکن نیست، در این حالت کم و زیاد به حضور تاریخیِ «حق الیقینیِ» خود راه می‌یابیم و عبور از نیهیلیسم را تجربه می‌کنیم. چیزی که شواهد موجود در انقلاب اسلامی حکایت از آن دارد که خداوند چنین اراده‌ای کرده و در این راستا شهدا سر از پا نشناختند. البته هنوز ابهاماتی در میان است که فکر می‌کنم با گفتگوهای بیشتر، کم و کم‌تر شود.

طاهرزاده

 


[1] - به کتاب «چنین گفت زردتشت» صفحه‌ی 21 رجوع شود.

23804
متن پرسش
سلام: با توجه به فرموده عالم بزرگوار مرحوم لنکرانی که واجبات خود را انجام دهید و بعد از آن بدنبال حل مشکلات مردم باشید من بهشت را تضمین می کنم. خواهشمند است مرا راهنمایی بفرمایید. من می توانم بجز شغل اول شغل دومی داشته باشم و درامد آن را فقط برای کمک به فقرا و نیازمندان اختصاص دهم. آیا این کار را انجام بدهم و یا اینکه بعد از فراغت از شغل اول بدنبال عبادت نوافل و قرآن و ادعیه و مستحبات باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انجام واجبات با معارف و اخلاقِ بهتر موجب نتیجه‌ی بهتری خواهد شد. آری! در کنارِ عمق‌بخشیدن به معارف دینی، اگر زمینه‌ی خدمت به مردم فراهم است باید آن خدمت را بر انجام مستحبات ترجیح داد. موفق باشید

23067
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: بنده سال گذشته توفیق یافتم و در پیاده روی اربعین شرکت کردم و بسیار خوب بود. بعد از برگشت از پیاده روی شروع به انجام کارها و فعالیتهایی در راستای اربعین برداشتم و تماما آرزو داشتم سال بعد نیز توفیق حضور پیدا کنم. شروع به مطالعه کتابها درباره اباعبدالله (ع) کردم و ... برای رفتن به پیاده روی اربعین امسال خیلی تلاش کردم و پیگیر بودم. خیلی سنگ جلوی پایم بود و موانع زیاد بود و در نهایت در پیاده روی حضور یافتم. اما من توقع داشتم حال خوشی داشته باشم اما اصلا اینطور نشد. حظ از سفر نصیبم نشد و گویا خواب بودم. به شدت از بی حالی شوکه شدم. خیلی خیلی بد گذشت. بعد از بازگشت از سفر کلا حس و حال معنوی و تعصبی که نسبت به نماز اول وقت و خواندن نوافل و زیارات و... را که انجام دادم، نداشتم. کلا افول کردم. حیرت زده هستم. چرا باید چنین حال معنوی خرابی پیدا کنم که خواندن و نخواندن نماز هم برایم فرقی نداشته باشد. نماز می خوانم اما حال ندارم. احساس می کنم حتی برای رفتن به پیاده روی اربعین امسال، خدا من را آزمود و بازنده شدم چون با بی تابی و عجلگی و زود قضاوت کردن دیگران و اینکه افرادی را مانع رفتنم می دانستم و پشت سرشان قضاوتشان کردم و بدی گفتم از آنها (کار فرما و ...) الان بی حوصله نسبت به همه امور شدم. لطفا بفرمایید کجای کار من خطا بوده؟ الان احساس می کنم باید استغفار کنم اما حال استغفار هم ندارم. خدا عمر پرخیر و برکت نصیبتان کند. خدا برایتان جبران کند. مشمول دعای پرخیر و برکت امام زمان (عج) باشید. سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» آن امامِ کریم رئوف پذیرایی کرده‌اند را بپذیرید. بگو خواستی این وجه از شخصیت من را به من نشان دهی تا با ساحتی دیگر وارد عالم دین شوم؛ من به همین هم راضی هستم، تا دیروز فکر می‌کردم با حالت قبلی می‌توانم تا آخر، کار را ادامه دهم ولی معلوم شد «عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی». موفق باشید

22137
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با نمی دانم چرا، ولی استاد قلبم گواه می دهد که رهبری در مورد مشکلات کشور با بقیه متفاوت است. مثلا بارها شده در جاهای مختلف که بحثی پیش آمده شنیدم که می گویند تمام مشکلات کشور که در دولت هست علت آن این است که رهبری اقدامی نمی کند و خلاصه همه چیز را به پای رهبری می گذارند. من با مروری که در سوالات سایت در این زمینه داشتم متوجه شدم که مردم باید به این تفکر برسند که از این مسایل عبور کنند و چرخ انقلاب طبیعی هست که با این همه مشکل گاه گاهی به دست اندازی برسد و عبور کند و نیز اینکه خطای همه رو نمیشه به حساب رهبری گذاشت و نیز فهمیدم که عَلم اسلام در این زمانه بدست رهبریست و کار بسیار سختی است که تمام مملکت را با این همه نوع تفکر و احزاب در کنار هم متحد نگه داشت. ولی استاد مشکل اینجاست که در محافل و مجالس و کوچه بازار و خلاصه هر جایی که بحث می شود بیشتر می گویند که رهبری هم با آنهاست و نمی خواهد برای مردم کاری کند و نمی خواهند حساب رهبری را جدا کنند و می گویند چرا رهبر سکوت می کند و کاری در مورد فساد مالی، بی حجابی و بعضی فساد دولتمردان و خلاصه در مورد کل مشکلات کشور، انجام نمی دهد؟ حال سوال من این است استاد واقعا در جواب این سوالات چه باید بگوییم احساس می کنم این یک برنامه تعریف شده از دشمنان است که یک شکاف عمیق بین مردم و رهبری و در نهایت نظام ایجاد کنند که خود بد فتنه ایست حال باید چه جوابی داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً تلاش دشمن است که در یک پروژه‌ی چهل‌ساله نهایت تلاش خود را در ایجاد مشکلات برای نظام اسلامی به‌کار برده است تا نظام را ناکارآمد نشان دهد و بعد هم مدیریت رهبری انقلاب را که بیشترین ضربه را از آن جانب خورده‌اند؛ زیر سؤال ببرند. خوب است که مردم متذکر این امر باشند که بنا به فرمایش حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اگر دیدند یک شایعه از همه‌جانب در میان است، بدانند که منشأ شیطانی دارد و هرکس می‌فهمد اگر یک‌دهمِ این مشکلاتی که دشمنان نظام اسلامی برای هر کشوری ایجاد کرده بودند، آن کشور از پای در آمده بود. و همین امر است که ما را نسبت به آینده‌ی خود امیدوار می‌کند. موفق باشید

 

21526

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: عالم برزخ و قیامت عالمی است که بنفسه وجود دارد و انسان به آن وارد می شود و وجودش آنجا ظهور می کند؟ یا خود برزخ و قیامت ظهور وجود ماست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برزخ و قیامت عالمی است که ما با ابعاد برزخی و قیامتی در آن عالم وارد می‌شویم. موفق باشید

20918
متن پرسش
با سلام: سوال بنده در مورد قوم یهود است. روند تاریخی قوم یهود نشان می دهد که جریان این قوم از زمان حضرت یعقوب علیه السلام شروع می شود. و حضرت یوسف علیه السلام به تنهایی سالیانی در مصر زندگی می کرد. اما پس از این مدت قوم حضرت یوسف به مصر کوچ کردند. از این زمان به بعد بود که این قوم به صورت ویژه رسیدگی می شدند. و این جریان سالیان زیادی و در زمان پیامبران بعدی از جمله حضرت موسی علیه السلام نیز ادامه یافت. و این رسیدگی بلند مدت باعث شده است یهودیان فکر کنند همیشه برتر هستند. سوال من این است که اولا آیا این تحلیل درست است؟ ثانیا علت آن چه بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مصر هم بنی‌اسرائیل بعد از حضرت یوسف «علیه‌السلام» کارشان به ذلت و خواری کشید و در مقابل فرعون تا آن‌جا ذلیل شدند که خدمتگذاریِ قبطیان کارشان بود و به همین جهت حضرت موسی «علیه‌السلام» تلاش کردند آن‌ها را از مصر خارج نمایند. بنی‌اسرائیل به جهت روحیه‌ی توحیدی که در پیروی از حضرت موسی «علیه‌السلام» به‌دست آوردند؛ قرآن در توصیف‌شان می‌فرماید: «يا بَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» (47/ بقره) و آن‌ها متوجه‌ی این امر نشدند که ملاکِ برتری، توحید است و نه نژاد. و همین توهّم موجب شد تا از توحید محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» استقبال نکنند. موفق باشید

20905
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: ۱. اکراه داشته ام که صحبتم را از این طریق به شما برسانم، چرا که نمی دانم این شیوه چقدر متناسب با یک گفت وگوی حقیقی است. بیشتر به استفتا می نماید، استفتایی در موضوعات گوناگون که حتی گاهی سوالاتی فقهی و روایی (مثل سوال تعدد زوجات یا روایت حضرت رضا (ع) پیرامون امامت) را در بر می گیرد که نمی دانم چقدر هم در دایره تخصص مُفتی می باشند و گاهی با پاسخ های یک یا دو خطی پاسخ داده می شود. ۲. کما اینکه شیوه پاسخ برخی اطرافیانتان را نادرست می دانم که برای پاسخ به هر مساله ای انسان را به رجوع به فلان کتابتان حواله می دهند و باب گفت وگو را می بندند. ۳. کما اینکه ادبیات جدید داوری گونه این جمع را متوجه نمی شوم و نمی دانم چقدر به کاریکاتورگونه بودن این ادبیات در کنار ادبیات انقلابی تان متوجه هستید. ۴. در مباحث اخیر پیرامون روایت حضرت رضا (ع) ما را به تعمق و توجه به ملاک سفارش کرده اید که توصیه خوبی است. همین تعمق به ما می گوید: الف: اولا هرچه در مراتب تشکیکی عبودیت پایین بیاییم، ضرورت لطف کاسته می شود و برای همین این قاعده تنها در مورد مصداق اتم نتیجه ضروری دارد. ب: مصداق این لطف قابل تعیین نیست، کما اینکه خداوند شمر را بر سینه امام دید و لطفی که شاید ما انتظار داریم را خرج نکرد. ج: در مورد فقیه منتخب خبرگان، اگرچه این لطف قابل تصور است، اما هر آینه ممکن است کس دیگری به واسطه فهم بالاتری که دارد، لطف بیشتری دریافت کند و ما عهدی با خدا نداریم که مسیر انتخاب یا نظارت خبرگان به خطا نرود. د: کما اینکه تعهدی وجود ندارد که این فهم بالاتر حتما از طریق فقه مصطلح حاصل آید. ه: به پای قاعده لطف نشستن و از آن مکیدن می تواند توجیه و سرپوشی برخطاها و کم کاری ها باشد، از اینکه اشتباهاتمان را متذکر شوید سپاسگزاری می کنم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض شد که اگر مردم شایستگیِ رحمت الهی را داشته باشند خداوند توفیق انتخاب زعیمی را که پرورانده است، به خبرگان ملت می‌دهد وگرنه، نه. البته تاریخ گواه است که همیشه خداوند زعیمی را که مردم می‌توانستند به کمک او به سعادت برسند، پرورانده است، حال یا به او رجوع شده است و یا پس از مدتی از عدم رجوع به او پشیمان شده‌اند. موفق باشید

20796

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: بنده عباراتی را در آثار شما می بینم که به علت کم سوادی، دقیقاً نمی دانم یعنی چه. این که انسان برای نظر به حق، باید از کثرات منصرف شود یعنی چه؟ دقیقاً باید چه کار کند؟ نظر به جنبه وجودی عالم دقیقاً چگونه میسر است؟ در صورت امکان ساده و قابل فهم توضیح فرمایید، و به صورت دستورات عملی و قابل اجرا. یعنی اگر بخواهیم به جنبه وجودی عالم نظر کنیم دقیقاً بایستی چه رفتارهایی را انجام بدهیم و چه رفتارهایی را انجام ندهیم. آیا لذت بردن از لذات حلال با این امر منافاتی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن کمک می‌کند. از طرفی در روایت داریم: لذّات حلال عامل شوق در عبادات خواهد بود. موفق باشید 

نمایش چاپی