بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27997

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: می خواستم پاسخی به این مقاله از آقای محسن کدیور بدهید؟ چگونگی درگذشت حضرت زهرا (س) روایات کاشف الغطاء و فضل الله نحوه درگذشت فاطمه زهرا (س) یکی از مسائل اختلافی تاریخی و از نقاط تیره تعصبات مذهبی بین شیعه و سنی است. واضح است که درگذشت پاره تن رسول الله (ص) هرچه سوزناک تر باشد حقانیت اهل بیت و شناعت دشمنان ایشان بیشتر آشکار می شود. مطابق نظر مشهور فاطمه زهرا (س) به دلیل جراحات شدید وارده به پهلو و سقط جنین ناشی از حمله مهاجمین به منزل ایشان به شهادت رسیده است. برخی از عالمان معاصر در صحت برخی جزئیات دیدگاه مشهور از دو زاویه تردید کرده اند. یکی از ناحیه سند روایات و دیگری ارزیابی متن روایات از منظر نقد تاریخی. در این مجال به مناسبت سوم جمادی الثانی سالگرد وفات زهرای مرضیه (س) به ترجمه و تحلیل مختصر دیدگاه دو عالم عراقی در این زمینه می پردازم: محمد حسین آل کاشف الغطاء و سید محمد حسین فضل الله. مقایسه انتقادی دیدگاه مشهور با دیدگاه دو عالم یادشده مجالی دیگر می طلبد. برخلاف برخی تبلیغات مغرضانه، هر دو عالم دگراندیش از محبان اهل بیت (ع) و مدافعان حقوق مغصوبه فاطمه زهرا (س) بوده اند. آل کاشف الغطاء و مصائب فاطمی محمد حسین آل کاشف الغطاء (متولد ۱۲۹۵ق، متوفی ۱۳۷۳ق/۱۳۳۳ش) عالم عراقی در کتاب جنة المأوی نظری متفاوت با نظر مشهور درباره مصائب فاطمی دارد. ابتدا نظر اجتهادی او در استبعاد شدید در نواختن سیلی به صورت فاطمه زهرا (س) ترجمه و سپس مختصرا تحلیل می شود. (۱) جنة المأوی فاطمه زهرا (س): کتب شیعه از قرن اول صدر اسلام مثل کتاب سلیم بن قیس و بعد از آن تا قرن یازدهم و بعد از آن، بلکه تا امروز کلیه کتب شیعه که به احوال ائمه، و پدرشان آیه کبری [امام علی (ع)] و مادرشان صدیقه زهراء (صلوات الله علیهم اجمعین) اهتمام دارند، و هرکسی که شرح احوال ایشان را نگاشته، و کتابی درباره آنها تالیف کرده است، لبریز از شرح به تفصیل و اتفاق نظر تقریبی یا تحقیق در ذکر مصائب آن جگرگوشه طاهره است، اینکه بعد از رحلت پدرش مصطفی [ص] ظالمان به صورتش زدند، به گونه اش سیلی نواختند، به نحوی که چشمانش سرخ شد و [از شدت طپانچه] گوشواره اش پاره گشت، و [پشت] در [به دیوار] فشرده شد به نحوی که دنده اش شکست، و جنین [در رحمش] سقط شد، از دنیا رفت در حالی که در بازویش [زخم آماس کرده] همچون بازوبند [مانده] بود؛ سپس شعرای اهل بیت (ع) – از قبیل کمیت [اسدی]، سید حمیری، دعبل خزاعی، [منصور] نمیری، [محمد] سلامی [بغدادی]، [عبدالسلام] دیک الجن و قبل و بعد از ایشان تا زمان حاضر – این قضایا و مصائب را در اشعار و مراثی خود به نظم درآوردند و آنها را ارسال مسلمات گرفتند، و اعاظم شعرای شیعه در قرن سیزدهم و چهاردهم که ما در آن هستیم – از قبیل خطی، کعبی، [حمادی] کوازین، آل سید مهدی حلیین و دیگران که برشمردن تک تک ایشان دشوار است – آن را توسعه دادند؛ و همه این فجایع و جنایات اگر چه در غایت قساوت و بی‌رحمی و از موجبات وحشت و دهشت است، اما عقل محتمل است [که وقوع] آنها را ممکن بداند، و اذهان و وجدان [وقوع] آنها را محتمل بشمارند، و افکار آن را ادعا و هضم کنند، بویژه که قوم در قضیه خلافت تخلف کرده، منصب الهی را از اهلش غصب نموده، که امری بزرگتر و ناگوارتر شمرده می شود. اما قضیه زدن زهرا (ع) و نواختن سیلی به گونه اش از اموری است که نزدیک است وجدان من آن را قبول نکند، و عقلم نپذیرد، و مشاعرم به آن راضی نشود، نه به این دلیل که قوم از ارتکاب چنین جسارت بزرگی اجتناب و پرهیز می کرده اند، بلکه از این رو که سجایای عربی و سنن جاهلی که شریعت اسلامی آنها در جای خود تثبیت کرد و بر تایید و تاکید آن افزوده، زدن زن و دست دراز کردن بسوی او را به شدت منع می کنند، حتی در برخی کلمات امیرالمؤمنین (ع) [آمده] که معنایش این است: در جاهلیت زمانی که مردی زنی را می زد ننگ آن در اعقاب و نسل او باقی می ماند. [واقعه ذیل] ترا به ثبوت این امر مرتکز بلکه غریزی در مسلمین دلالت می کند، که اگر چه اسلام از ایشان منقطع شد، اما این امر از آنها رخت برنبست: [عبیدالله] بن زیاد که مشتهر به جرأت بر خداوند و هتک محرمات اوست، آنگاه که زینب کبری (س) او را [با احتجاج و برهان] خوار کرد و بر او چیره شد و او را حقیرتر از مورچه و ناپاک تر از شپش نمود، بر او نهیب زد: «مادرت به عزایت بنشیند ابن مرجانه!» او به واسطه ذکر نام مادرش – که به بدکارگی شهره بود – از خشم در حال انفجار بود، و کوشید که [سیده زینب] را بزند، عَمْرو بن حریث – از سران و درندگان خوارج – به او [ابن زیاد] نهیب زد: «او زن است، و زن به گفتارش [توسط مرد] مؤاخذه نمی شود.» زمانی که پسر مرجانه از زدن عقیله [بنی هاشم زینب] از ترس ننگ و فضیحت خودداری کرد، – در حالی که تمام [وجودش] بعد از زمان پیامبر (ص) ننگ و فضیحت و چاله فجور بود – چگونه اصحاب پیامبر (ص) با نزدیکی به زمان ایشان از زدن دختر عزیز او خودداری نکنند؟ و چگونه آنان از این گردنه صعب می گذرند، هرچند از [قوم] عاد و ثمود متجاوزتر و ستمگرتر بوده باشند؟ اگر چنین کرده بودند یا می خواستند چنین کنند، آیا در میان مهاجرین و انصار کسی مانند عمرو بن حریث نبود که از دراز کردن دست گناهکار و ارتکاب چنان جرمی منعشان کند؟ این [سیلی] با ظلم عظیمی که در حق همسرش (سلام الله علیه) مرتکب شدند – آنجا که همچون شیر زنجیرشده او را می کشیدند، مقایسه نمی شود. از مردان به مردان اموری می رسد، که به زنان نمی رسد. چگونه [چنین جنایتی رخ داده باشد؟!] در حالی که زهرا (سلام الله علیها) در آن زمان جوانی هجده ساله بود، که به سن زنان [میان سال] نرسیده بود، زمانی که زدن زن ننگ و فضیحت باشد، زدن زن جوان شنیع تر و زشت تر است. بر یقین تو به آنچه می گویم می افزاید اینکه ایشان [فاطمه زهرا] (که مجد و شرفش افزون باد) هرگز در خطبه‌ها و سخنان خود – که متضمن تظلم از قوم و سوء رفتارشان با وی بود – کلمه ای در این زمینه نگفت و اشاره نکرد، مثل خطبه طولانی درخشانی که در مسجد [النبی خطاب به] مهاجرین و انصار ایراد کرد، و [نیز] کلماتش با امیرالمؤمنین (ع) بعد از بازگشتش از مسجد. در آن زمان [بازگشت از مسجد، فاطمه] غضبناک و [از انحراف قوم از وصایای پدر و ظلم در حق همسرش] بسیار متأثر بود به حدی که [بر فرض صحت نقل] از محدوده آدابی که در طول عمرش خارج نشده بود خارج شد، پس خطاب به همسرش گفت: «پسر ابی طالب! روزگاری گرگان را شکار می کردی، اکنون خاک نشینی اختیار کرده ای» تا آنجا که گفت:«پسر ابوفلانه [قحافه] پرده حرمتم را درید و نان خورش بچه هایم را بُرید! آشکارا به دشمنی من برخاست و از لجاجت چیزی نکاست.» اما نگفت که او [خلیفه اول] یا هم‌نشینش [عمر بن خطاب] مرا زد، یا دستش بسویم دراز کرد [که بزند]؛ و همینگونه در کلماتش با زنان مهاجرین و انصار بعد از اینکه از ایشان پرسیدند چگونه‌اید [حالتان چطور است] ای دختر رسول خدا؟ پس فرمود: «به خدا دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما بیزارم!» و کمترین اشاره ای به کتک یا سیلی خوردن نکرد. او از بزرگترین صدمه ای که [قوم] به ایشان زده بود – یعنی غصب فدک – شکایت کرد، و بزرگتر از آن غصب خلافت و تقدیم کسی که خدا او را به آخر انداخته بود و تاخیر کسی که خدا او را مقدم کرده بود [شکایت کرد]، و تمام شکوائیه ایشان منحصر در همین دو امر بود. و همچنین کلمات امیرالمؤمنین (ع) بعد از دفن ایشان، در حالی که اندوه و پرندگان سینه اش از آن فراق مؤلمه به هیجان آمده بودند، آنجا که رو به قبر پیامبر عرض کرد: «ای رسول خدا از جانب من و دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد» تا آخر کلماتش که صخره ناشنوا اگر آن را می شنید ترَک برمی داشت! در این [کلمات نیز] اشاره ای به این زدن و سیلی نواختن نیست، هرچند [اگر رخ داده بود] ستمی ناگوار و ابتذالی مصیبت بار بود، و اگر چیزی از این امور [رخ داده] بود، ایشان (سلام الله علیه) به آن اشاره می کرد، چرا که مقام اقتضای ذکرش داشت و پنهان کردنش پذیرفته نبود. و ادعای اینکه [فاطمه زهرا] آن را از وی [علی مرتضی] مخفی کرده مردود است، چرا [آثار] سیلی به صورت و ضربه به چشم را نمی توان مخفی کرد. اما قضیه قتفذ و اینکه مرد [عمر بن الخطاب] از اموال قنفذ چیزی نکاست آن‌چنان‌که با اموال دیگر والیان و امیرانش انجام داد، و قول امام [علی] (ع) [در پاسخ به اینکه چرا عمر از اموال قنفذ چیزی نکاست]: « تا از او تشکر کند به خاطر ضربتش [به فاطمه].» من انکار نمی کنم که او [قنفذ] بر ایشان [فاطمه] از روی لباس تازیانه زده بود، آنچه من استبعاد یا [حتی] منع کردم سیلی زدن بود، و قنفذ کسی نبود که از ننگ واهمه ای داشته باشد اگر از روی لباس یا [با تازیانه] بر بازو زده باشد، و در مجموع صورت فاطمه وجه الله مصون از اهانت و تحقیر است، و نور آن دیدگان را فراگرفته است. سلام خدا بر تو ای مادر ائمه اطهار، مادامی که شب تاریک و روز روشن می شود [یعنی همیشه]، و خداوند ما را از شیعیان ابرار تو قرار داده با تو، پدرت [شوهرت] و پسرانت در سرای آرامش [آخرت] محشور فرماید.» (۲) آل کاشف الغطاء و بازنگری محتاطانه در مصائب فاطمی قاضی طباطبائی در پاورقی توضیح داده که مراد استادش استبعاد از این بوده که دست اجنبی به بدن صدیقه طاهره و صورتش به زدن و سیلی نواختن خورده باشد. این استبعادی موجه است، قطعا دست اجنبی به بدن او نخورده است. اما زدن از روی لباس و ردا به نظر ایشان استبعادی ندارد. (۳) نظر آل کاشف الغطاء در عبارات مذکور شامل دو قسمت است. قسمت اول استبعاد مطلق از هرگونه زدن و سیلی نواختن به صورت فاطمه زهرا  (س)، قسمت دوم تفکیک بین تازیانه زدن از روی لباس بدون تماس دست ضارب با بدن مضروب و سیلی زدن که لازمه آن تماس دست ضارب اجنبی با صورت مضروب است. در قسمت اخیر زدن مباشر نفی شده در حالی که زدن غیرمباشر یعنی با تازیانه که منجر به تماس دست اجنبی با بدن و صورت مضروب نمی شود نفی نشده است. به نظر محشی نظر نهایی ماتن همین قسمت دوم است و قسمت اول به همه طول و تفصیلش باید حمل بر زدن مباشر یعنی تماس دست ضارب با صورت مضروب شود. اگر تفسیر محشی را بپذیریم معنایش این است که آل کاشف الغطاء در مصائب فاطمیه سیلی زدن و هر زدنی که منجر به خوردن دست نامحرم به صورت دختر رسول خدا بوده باشد را نفی کرده، اما مانند مشهور تعرض فیزیکی به دختر رسول خدا و زدن ایشان با تازیانه توسط قنفذ را نفی نکرده است. در صورت صحت این تفسیر بازنگری آل کاشف الغطاء بر خلاف بازنگری سیدمحمدحسین فضل الله محافظه کارانه و محتاطانه است، و در نهایت نظر وی با نظر مشهور تفاوت چندانی ندارد. در هر دو نظر فاطمه زهرا مضروب شده است، در نظر مشهور هم از ورای ثیاب هم بر صورت، و در نظر آل کاشف الغطاء فقط از ورای ثیاب. اما تامل در قسمت اول تحلیل آل کاشف الغطاء نشان می دهد که او چندین استدلال بر نفی مطلق زدن فاطمه زهرا (س) اقامه کرده است. پایه استدلال او در قسمت اول زدن مباشر توسط اجنبی نیست، زدن زن توسط مرد است که در عرب جاهلی ننگ و فضیحت شمرده می شد و اسلام هم آن را تایید و تاکید کرد. وی بر این مهم پیشگیری عمرو بن حریث خارجی از زدن زینب کبری توسط ابن مرجانه را شاهد می آورد. دلیل دوم دلیل اولویت در قبح زدن زن جوان نسبت به زن میان سال است. دلیل سوم عدم اشاره ابه چنین واقعه ای در خطبه اعتراضی زهرای مرضیه در مسجدالنبی در حضور خلیفه اول و مهاجرین و انصار است. دلیل چهارم عدم اشاره به این واقعه در مکالمه فاطمه زهرا با همسرش علی مرتضی در مراجعت از مسجدالنبی است. دلیل پنجم عدم اشاره به این واقعه در سر مزار فاطمه زهرا در زمان دفن ایشان رو به قبر پیامبر است. در حالی که اگر چنین واقعه مولمه ای اتفاق افتاده بود هر چهار مقام اقتضای تصریح به آن داشت. واضح است که این پنج استدلال آل کاشف الغطاء آبی از تخصیص به زدن مباشر از سوی اجنبی است. زدن زن در عرب ننگ است چه با تازیانه از ورای ثیاب چه با سیلی بر گونه. پسر مرجانه چه شرافتی بر قنفذ دارد که اولی از فرط ننگ تعرض به زن خویشتنداری می کند اما قنفذ چنین ننگ و فضیحتی را به جان می خرد؟ به عبارت دیگر قسمت دوم در جنه المأوی تکمله ای است محتاطانه نافی استدلالهای آبی از تخصیص. این استدلالها به حدی قوی است که عبارت پردازی‌های قسمت دوم توان نفی آن را ندارد. سید محمد حسین فضل الله و مصائب فاطمی سید محمد حسین فضل الله (۱۳۱۴-۱۳۸۹) متولد نجف و از ۱۳۴۵ تا آخر عمر ساکن بیروت مرجع تقلید و یکی از فقهای نواندیش و پرتالیف معاصر است. (۴) نتیجه تحقیقات تاریخی او درباره نحوه وفات فاطمه زهرا با تفکر رسمی تفاوت دارد. در دنبال ابتدا ترجمه دو بخش مختصر از آثار او را در زمینه می آورم، سپس نظر او را در این زمینه به اختصار گزارش و تحلیل می کنم. تاملات فضل الله در مصائب فاطمی فضل الله چندین بار در این زمینه در بیروت سخن گفته است. تاریخ دقیق این بیانات بر من معلوم نیست. به قرینه تاریخ حملاتی که به فضل الله بابت ابراز این نظریه شده زمان ابراز آن باید قبل از اسفند ۱۳۶۹ باشد. متن این سخنرانی در یوتیوب به زبان اصلی در دسترس است. (۵) «[۱] قضیه شکستن پهلوی زهرا (ع) قضیه ای تاریخی است، برخی علما قائل به وقوع آن هستند، و برخی دیگر منکر آن. آنچه من از ابتدا در این باره مطرح کرده ام صرفا پرسشهایی در این زمینه است. مردم از شخصیت زهرا (ع) دور شده اند و سرگرم مسئله شکستن پهلوی ایشان شدند. و این امری است که در عقل ما نمی گنجد. چرا؟ بعض مردم می گویند: سید به شکستن پهلوی زهرا اعتقاد ندارد، انگار این مسئله از أصول دین است! خوب است با هم فکرمان را بکار بیندازیم. [۲] اگر به حضرت زهرا حمله کردند، نقش امام علی [در دفاع از ایشان] چه بود؟ آیا امام علی ترسو بود؟ شما همگی ازدواج کردید. اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایتان می نشینید و می گویید لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم؟! یا از همسرتان دفاع می کنید؟ اگر دفاع نکنید مردم در مورد به شما چه می گویند؟ [۳] علی (ع) در خانه تنها نبود بلکه جماعتی از بنی هاشم آنجا حضور داشتند. حتی گفته شده زبیر پسر عمة امام علی، شمشیر به دست از خانه خارج شد. چون آنها وارد خانه نشده بودند. آیا اجازه می دهند که یکی پهلوی زهرا را بشکند، و یکی با شمشیر به او ضربه بزند، و دیگری میخ به سینه اش فرو کند؟ آنطور که می گویند میخ زنگ زده. آیا این معقول است؟ فکرتان را بکار بیندازید. [۴] می گویند پیامبر (ص) به او وصیت کرده. یعنی چه پیامبر به او وصیت کرده؟ یعنی قبل از وفات گفت: ای علی! اگر خواستند دخترم را بکشند حرام است که از او دفاع کنی! آیا کسی که عقل داشته باشد چنین تصوری به ذهن خود راه می دهد؟ وصیت شده؟! آیا معقول است پیامبر بگوید اگر خواستند دختر محبوبم را بکشند از او دفاع نکن!؟ لذا من گفتم این مسئله برایم قانع کنند نیست. [۵] حتی الان مردم می گویند: سید منکر شکستن پهلوی زهراست، گویا می خواهند به زور پهلوی زهرا را بشکنند تا مردم گریه کنند. زیرا برای بسیاری گریاندن مردم مهم است. چطور مردم را به گریه بیاندازند؟ از این راه. حتی اگر حدیثی باشد که عقل آن را قبول نمی کند! حالا که شما از من شنیدید عقلهایتان را بکار بیندازید. تصور کنید که اگر این اتفاق برای شما بیفتد [به همسرتان حمله کنند و شما از او دفاع نکنید] برای خودتان می پسندید؟ چطور برای امام علی می پسندید؟» الزهرا (ع) القدوة کتاب الزهرا (ع) القدوة (زهرا: الگو) مجموعه مباحث سید محمد حسین فضل الله درباره فاطمه زهرا (ع) است که توسط حسین احمد الخشن در سال ۱۴۲۱ (۲۰۰۰م) توسط دارالملاک در بیروت در ۳۶۸ صفحه منتشر شده است. کتاب شامل چهار فصل و خاتمه به شرح زیر است: فصل اول: زهرا الگو، فصل دوم: صفحاتی از حیات سیدة النساء، فصل سوم: خصال و فضائل، فصل چهارم: خطبه ها و مواعظ زهرا (ع)، خاتمه: دروس زهرا (ع) و پرسش و پاسخ. بخشی را که برای ترجمه انتخاب کردم قسمتی از بخش پنجم فصل دوم کتاب است تحت عنوان «ظلاماتها» که گزارشی از ظلمهایی است که بر فاطمه زهرا (ع) صورت گرفته است. ازاین بخش نیمه اول شامل هجوم به خانه و ظلمهای دیگر در اینجا ترجمه شده است. نیمه دوم (ترجمه نشده) منع فدک و ظلم تاریخ است. یک پرسش و پاسخ هم از خاتمه کتاب انتخاب کردم. شایسته است تمام این کتاب به فارسی ترجمه شود. کتاب حاوی نکات ارزنده تاریخی و اعتقادی درباره فاطمه زهرا (ع) است. متن ترجمه شده در هفت قسمت ارائه می شود. (۶) «[۱] هجوم به خانه مورخان از جمله ابن قتیبة در الامامة والسیاسة نوشته اند که قوم بعد از وفات رسول و حادثه سقیفه هیزم آوردند تا خانه علی و فاطمه را آتش بزنند برای تهدید آن دو و کسانی که می پنداشتند برای مخالفت در خانه علی (ع) اجتماع کرده بودند. به فرمانده حمله گفته شد: دراین خانه فاطمه است، و فاطمه کسی است که مسلمانان بر محبت، احترام و بزرگ داشتنش اتفاق نظر دارند، چرا که او تنها دختری است که رسول خدا بعد از وفاتش بجا گذاشته است، و او پاره تن اوست، آن را که فاطمه از او خشمگین باشد پیامبر از او خشمگین است، و آن که فاطمه را آزرده باشد پیامبر را آزرده است … چگونه هیزم آورده ای خانه چنین کسی را آتش بزنی؟ … او پاسخ داد: واگر [فاطمه در آن باشد]. این کلمه از خطیرترین کلمات است، یعنی در آنچه او اراده کرده است در این خانه از مقدسات کسی نیست، لذا مانعی نیست که با ساکنانش آتش زده شود. این کلمه به روحیه قوم و آنچه خود را مهیای آن کرده بودند اشاره دارد؛ با اینکه اگر ایشان باب گفتگوی اسلامی را از خلال این کلمات طیبه گشوده بودند، هرآینه علی را انسان گفتگو می یافتند آن چنان که در تمام حیاتش حتی بعد از اینکه خلیفه شد [اهل گفتگو بود]، و نیز فاطمه را انسان گفتگو می یافتند چرا که قرآنی که فاطمه بیشترین التزام را در بین مردم نسبت به آن داشت کتاب گفتگو بود، اما قوم از مرحله گفتگو عبور کرده بودند آنگاه که برای آتش زدن خانه زهرا (ع) هیزم برهم انباشتند، و قائلشان در جواب آنها که به او گفتند در این خانه فاطمه است گفت: و اگر باشد، پاسخی که حاکی از زشت ترین ستم رواشده به زهرا (ع) است. [۲] ستمهای دیگر در اینجا برخی رخدادهای دیگر متعرض ایشان هست که ما به شکل قاطع و جازم بر آنها تاکید نداریم، آن چنان که در مسئله به آتش کشیدن خانه [فراتر از تهدید به آن]، شکستن پهلو، اسقاط جنین، سیلی زدن و کتک زدن … و مانند آن از آنچه لابلای روایاتی نقل شده که ممکن است علامت سؤال در مقابل بعضی از آنها گذاشته شود، یا از ناحیه [مناقشه] در متن یا از ناحیه سند، شأن این روایات شأن بسیاری از روایات تاریخی است. لذا ما [اعتبار] برخی از این وقایع را مورد پرسش قرار دادیم، آن چنان که برخی علمای گذشته (که رضوان خدا بر ایشان باد) چنین کرده اند [اعتبار برخی از این وقایع را مورد پرسش قرار داده اند]، مثلا از شیخ مفید اینگونه بر می آید که در مسئله اسقاط جنین بلکه اصل وجود جنین تشکیک کرده است، اگر چه ما در امر دوم [اصل وجود جنین] با او موافق نیستیم، اما ما در مورد حوادث یادشده به حد انکار نرسیده ایم، آن چنان که شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (قدّس سرّه) در مورد کتک زدن و سیلی زدن فاطمه زهرا انجام داده است [کاشف الغطاء منکر صحت تاریخی این دو واقعه شده]، چرا که انکار محتاج دلیل است، آن چنان که اثبات هم دلیل می خواهد. قدر متیقن از خلال این روایات مستفیض بلکه متواتر به تواتر اجمالی بدست می آید [این موارد است]: تعدی به ایشان از طریق وابردن پرده خانه (۷)، حمله به خانه و تهدید به آتش زدن آن. همین [موارد] برای راه بردن به حجم گناه ارتکابی کافی است. این چنین گناهی است که مرتکیبن آن را بی آبرو می کند، به همین دلیل خلیفه اول وقتی وفاتش نزدیک شد گفت: ای کاش به وابردن پرده خانه فاطمه اقدام نمی کردم، حتی اگر علی اعلان جنگ داده بود. [۳] در حالی از دنیا رفت که بر آنها که در حقش ستم کرده بودند خشمگین بود قضیه هجوم به خانه زهرا (ع) و انباشتن هیزم بر در آن و دیگر ستمهای روا شده که منابع تاریخی روایت کرده اند، به شکل عام نزد مسلمان تلقی به قبول نشده است، چرا که منزلت زهرا (ع) نزد ایشان رفیع است، تا انجا که اسائه ادب به ایشان را اسائه ادب به رسول خدا (ص) می دانند، به همین دلیل تحت فشار عمومی و زشت شمردن این قبیل اعمال بود که آنها را که به فاطمه ظلم کرده بودند واداشت که از علی (ع) اجازه بگیرند تا برای طلب حلال بودی بر فاطمه وارد شوند. موضع فاطمه چه بود؟ این قتیبه در الامامة والسیاسة نقل می کند که عمر به ابوبکر گفت: نزد فاطمه برویم ما او را غضبناک کردیم، هر دو از فاطمه استیذان کردند، اجازه نداد، علی را واسطه کردند. علی آن دو را نزد فاطمه آورد، چون نشستند، رویش را به دیوار برگرداند. سلام کردند، جواب نداد. ابوبکر گفت: ای حبیبه رسول خدا به خدا قسم نزدیکان رسول خدا نزد من از نزدیکان خودم عزیزترند، شما نزد من از دخترم عایشه عزیترید، ای کاش من به جای پدر شما مرده بودم، و بعد از او زنده نمی ماندم. پس فکر می کنید با اینکه شما را می شناسم، و به فضیلت و شرافت شما اذعان دارم از حق و میراثتان از رسول خدا منعتان کرده ام؟ الا اینکه از پدرتان رسول خدا شنیدم که می فرمود: ما پیامبران آنچه را که به عنوان صدقه باقی گذاشته ایم به ارث نمی گذاریم. زهرا (ع) تعلقی به قضیه میراث نداشت، زیرا آن را به تفصیل در خطبه اش – که شرحش خواهد آمد –  علاج کرده بود (۸)، اما خواست حجت را بر آنها تمام کرده باشد در آنچه از آزار، ستم و اسائه در حقش روا شده بود، لذا گفت: آیا قول می دهید اگر حدیثی از احادیث رسول خود را برایتان بازگو کنم تصدیق و عمل نمایید؟ هر دو پاسخ دادند: بله. فاطمه فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا از رسول خدا نشنیدید که فرمود: رضای فاطمه رضای من است و خشم فاطمه خشم من. آن که فاطمه دخترم را دوست دارد مرا دوست داشته است، و کسی که او را آزرده باشد مرا آزرده است. هر دو گفتند آری از رسول خدا (ص) شنیده ایم. آنگاه فاطمه فرمود: پس خدا و ملائکش را گواه می گیرم که شما دو نفر مرا آزردید و شاد نکردید، اگر پیامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد. ابوبکر گفت: من به خدا پناه می برم از نارضایتی ایشان و شما ای فاطمه. و این در حالی بود که فاطمه می گفت: به خدا قسم در هر نمازی که می خوانم شما را نفرین می کنم. و در روایت دیگری که علامه مجلسی در بحارالانوار نقل کرده است، فاطمه زهرا به آن دو گفت: شما را به خدا سوگند می دهم، آیا از پیامبر (ص) نشنیدید که می فرمود: فاطمه پاره تن من است، و من پاره تن او هستم، هرکه او بیازارد مرا آزرده است، و آنکه مرا آزرده باشد خدا را آزرده است، و انکه او را بعد از مرگ من بیازارد انگار که او را در زمان حیاتم آزرده باشد، و کسی که او را در حیاتم آزرده باشد انگار که او را بعد از مرگ آزرده است. هر دو گفتند بله. فاطمه گفت: حمد خدا را. سپس گفت: خدایا ترا گواه می گیرم، پس ای حاضران گواه باشید این دو نفر مرا در حیات و وقت مرگم آزار دادند. و بر همین منوال با تمام قدرت و شجاعت زهرا بر علیه این دو نفر احتجاج کرد و از آنها اقرار گرفت که آنها او را آزرده اند و در نتیجه رسول خدا را غضبناک کرده اند و بالاتر از آن خدای تبارک و تعالی را غضبناک کرده اند. غضب فاطمه جراحتی خونین در قلب فرزندان و دوستدارانش باقی گذارده است. از عبدالله بن حسن درباره شیخین پرسیده شد، گفت: مادرمان صدّیقه دختر نبی مرسل بود، درگذشت در حالی که بر قوم غضبناک بود، ما نیز به غصب او غضبناک هستیم. آیا بتول غضبناک بمیرد و ما راضی باشیم؟ پسران اهل کرامت چنین نمی کنند! [۴] شبانه دفن شد    احتجاج فاطمه در همین حد متوقف نشد، بلکه به احتجاج زمان مرگش هم متصل شد. قله احتجاج به حق او این بود که به همسرش علی وصیت کرد که او را شبانه دفن کند، و آنها که به او ستم کردند و آزارش دادند و حقش را سلب کردند بر جنازه اش حاضر نشوند. اراده کرد که حتی بعد از مرگش معارضه و مواجهه اش با ظلم و عدوان تعبیر شود، آن چنان که در زمان حیاتش تعبیر کرد. این اراده احتجاجی مبنی بر نارضایتی شدید اما با هوشیاری و با روشهای حکیمانه، دلایل قانع کننده و مواضع قوی. چرا که مردم شروع به پرسش می کنند: چرا دختر پیامبر (ص) شبانه دفن شد؟ چرا چنین وصیتی کرد؟ قضیه چه بود؟ در تاریخ اسلام چنین امری بی سابقه است، همه منتظر شرکت در تشییع دختر پیامبرشان بودند، و زمانی که آن گونه شبانه تشییع و تدفین شد به آنها گفته شد این الزام به وصیت ایشان بود! همین طور پرسش آغاز می شود و در میان مسلمانان افزایش می یابد برای چه و به چه دلیل؟ زهرا (ع) همین را می خواست، تا وجدانها بیدار شود و ناآگاهان به طبیعت بازی و امور اجراشده آگاه شوند. [۵] تسطیح قبر از جمله وصایای فاطمه (ع) به امیرالمؤمنین (ع) این بود قبرم را تسطیح و مخفی کن تا این دلیل و شاهدی بر همه ستمهایی باشد که بر او روا رفت، و آزارهایی که متوجه او شد، و اینگونه احتجاج فاطمه بر قومی که به او ستم کردند استمرار یافت. و علی (ع) به وصیتش عمل کرد، او را شبانه دفن کرد و جای قبر را مخفی نمود. [۶] موضع قبر    جای قبر فاطمه همچنان مجهول مانده است، و احدی توانایی ندارد آن را کشف کند. برخی روایات اهل بیت (ع) در تعیین موضع قبر وارد شده است. در برخی از آنها آمده که ایشان در خانه دفن شد، در بعضی دیگر آنها در روضه دفن شده است. بعضی علما همین قول را اختیار کرده و آن را با روایت معروف تایید کرده اند: بین قبر و منبر من (روضه) باغی از باغهای بهشت است. قول سوم دفن در قبرستان بقیع است، این نیز روایت شده است. [۷] تشکیک در روایات وفات زهرا (ع) «سوال: بعضی علما در خطبه هایشان بر منابر و جلسات درسشان برای برخی برادران در روایاتی که در سبب وفات سیده زهرا (ع) نقل شده تشکیک می کنند. نظر شما در این باره چیست؟ پاسخ: این گونه قضایا لازم است مورد بحث علمی قرار گیرد، چه از جانب مؤیدین این فکر چه از جانب معارضین آن. این قضیه ای تاریخی و اختلافی است. بعضی به این رای می دهند، و بعضی رای دیگری دارند. شایسته نیست که اینگونه قضایا اساس غوغا یا سخنان غیرمسئولانه قرار گیرد. بلکه باید اساس بحث و نقد تاریخی قرار گیرد. و بیش از یک بار متذکر شده ام که بر ما واجب است که آنچه نزدمان است را به روش علمی نقد کنیم، قبل از اینکه دیگران نقد کنند، چرا که ما زمانی که نقد می کنیم با محافظت بر عناصر اساسی در چارچوب اسلام و تشیع اقدام می کنیم، در حالی که وقتی دیگران نقد می کنند روش دیگری دارند و چه بسا با اعوجاج فراوانی [همراه باشد].» فضل الله و بازنگری در برخی مصائب فاطمی الف. سید محمد حسین فضل الله در خطبه کوتاهش پنج نکته درباره شکستن پهلوی فاطمه زهرا (س) مطرح کرده است. نکته اول. اولا این قضیه ای تاریخی و اختلافی است، از اصول دین نیست. ثانیا بجای پرداختن به شخصیت و پیام فاطمه زهرا که مسئله اصلی است، شیعیان سرگرم امری فرعی شده اند. ثالثا آنچه وی گفته طرح چند پرسش است نه اثبات یا انکار این امر. نکته دوم. با توجه به حضور حیدر کرار اسدالله غالب علی بن ابی طالب (ع) در خانه چگونه غیرت علی راضی می شود که همسرش آن هم بضعة الرسول چنین لطماتی ببیند و او دم برنیاورد؟ اگر جای علی بودید و به همسرتان چنین تهاجمی می شد چه می کردید؟ دست زانو می زدید و استغفار می کردید؟! نکته سوم. در زمان هجوم ابن خطاب و دستیارانش و تهدید به آتش زدن خانه، علی و فاطمه در خانه تنها نبودند گروهی از رجال معترض بنی هاشم هم در خانه جمع بودند. گیریم علی عذری داشت، چگونه غیرت دیگر رجال بنی هاشم اجازه می داد چنین تعدی هایی به زنی از بنی هاشم برود و آنها بنشینند و تماشا کنند. در حالی که فاطمه زهرا (س) زنی عادی از بنی هاشم نبود، بضعة الرسول بود. نکته چهارم. اینکه پیامبر (ص) به علی بن ابی طالب (ع) وصیت کرده باشد که یا علی اگر بعد از وفات من خواستند دختر محبوبم را بکشند تو مجاز نیستی از او دفاع کنی معقول نیست که پیامبر چنین وصیتی کرده باشد و اصولا چنین وصیتی با مسلمات اسلامی ناسازگار است. نکته پنجم. پرداختن به چنین قضیه ای ابزاری برای گریاندن مردم است بی آنکه در اعتبار احادیث قضیه تحقیق کرده باشند. به خودمان مراجعه کنیم اگر چنین امری بر خود نمی پسندیم چگونه چنین عاری را به علی بن ابی طالب نسبت می دهیم؟ ب. فضل الله در کتاب الزهرا (ع) القدوة نکات زیر را پذیرفته است: اول. بعد از وفات پیامبر و ماجرای سقیفه و عدم بیعت بنی هاشم با خلیفه، گروهی از پشتیبانان خلیفه – که فضل الله نامشان را نیاورده – به خانه فاطمه و علی که محل تجمع معترضان بنی هاشم بود حمله کردند، هیزم آوردند و تهدید کردند خانه را با ساکنانش به آتش خواهند کشید. وقتی به فرمانده گروه محارب گفته شد، فاطمه بضعة الرسول در خانه است. پاسخ داد باشد! بنابراین فضل الله حمله و تهدید به آتش زدن خانه فاطمه زهرا را مسلم می داند. دوم. فضل الله سه قضیه جزئی زیر را از مظالم وارده به فاطمه زهرا بر أساس تواتر اجمالی روایات وارده مسلم دانسته است: الف. کشف دار (وابردن پرده خانه)، ب. حمله به خانه، ج. تهدید به آتش خانه. سوم. وی قضایای تاریخی زیر را در مورد فاطمه زهرا (س) قابل بحث دانسته است: الف. آتش زدن خانه زهرا توسط گروه مهاجم، ب. شکستن پهلوی زهرا،  ج. اسقاط جنین محسن،  د. سیلی زدن به زهرا و و. کتک زدن به ایشان. چهارم. فضل الله پنج قضیه جزئی تاریخی مذکور از ظلمهای وارده به فاطمه زهرا (س) را أولا قابل اثبات نمی داند چرا که روایات آنها به لحاظ سندی یا متنی قابل مناقشه اند. ثانیا این قضایا را انکار هم نمی کند (و این امر مهمی است)، چرا به نظر وی انکار هم دلیل معتبر می خواهد و به نظر وی ادله انکار هم همانند ادله اثبات قوی نیست. ثالثا او در این پنج قضیه در حقیقت توقف کرده و در مقابل آنها علامت سؤال گذاشته است، یا آنها را شایسته تامل دانسته است. پنج. او درتحقیق در مورد پنج قضیه جزئی یادشده به نام دو عالم و قول آنها اشاره کرده است. از متقدین وی از شیخ مفید اینگونه استنباط کرده که وی نه تنها در اسقاط جنین فاطمه زهرا به دلیل حمله مهاجمین به خانه تشکیک کرده بلکه حتی در باردار بودن ایشان هم تردید رواداشته است. فضل الله در تردید در باردار بودن فاطمه زهرا با شیخ مفید همراه نیست،، اما در تشکیک در اسقاط جنین پیرو شیخ مفید است. شش. دومین عالمی که فضل الله به دگراندیشی وی اشاره کرده شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء از علمای معاصر است. از منظر فضل الله آل کاشف الغطاء دو مسئله سیلی زدن به گونه فاطمه و کتک زدن ایشان را انکار کرده است. در حالی که فضل الله می گوید او به حد انکار نرسیده چرا علاوه بر اثبات انکار این دو قضیه هم دلیل معتبر می خواهد. او شخصا درباره این دو قضیه پرسش دارد. نظر آل کاشف الغطا و تحلیل آن به تفصیل در بخش نخست همین مقاله گذشت. هفت. فضل الله همان سه ظلم مسلم در حق فاطمه زهرا را برای محکومیت مهاجمین کافی می داند. به روایت وی شیخین تحت فشار افکار عمومی برای حلال بودی کوشیدند به نزد فاطمه زهرا بروند، اما ایشان نپذیرفت. علی بن ابی طالب را واسطه کردند، علی آن دو را به نزد همسرش برد. فاطمه زهرا از آنها روبرگرداند و سلامشان را پاسخ نداد. اما زمانی که ابوبکر به منزلت فاطمه نزد پدرش اعتراف کرد با این همه پنداشت نگرانی فاطمه بابت محرومیت او از فدک به عنوان ارث است فاطمه که قبلا در خطبه آتشینش در باره فدک به تفصیل و مستندا استدلال کرده بود، به زبان آمد و آنها را گواه گرفت که پدرش فرموده هر که فاطمه را بیازارد رسول الله را آزرده است و اکنون به صراحت فاطمه اعلام کرد که خدا تو شاهد باش از این دو نفر بشدت غضبناکم. هشت. فضل الله تصریح می کند که فاطمه زهرا نه تنها غضبناک از شیخین از دنیا رفت بلکه برای اعتراض به آنها به همسرش علی وصیت کرد شبانه به خاک سپرده شود و هیچیک از ظالمین در حقش مجاز به شرکت در تشییع جنازه او نیستند. تا همگان بپرسند چرا نورچشم رسول خدا شبانه به خاک سپرده شد؟ او از چه دلگیر بود؟ نُه. فضل الله به بخش دیگری از وصیت فاطمه زهرا به علی اشاره می کند که قبرم را مخفی نگاه دار. این هم اعتراض دیگری به متجاوزین به حق اهل بیت. لذا اکنون نیز قبر فاطمه زهرا نامشخص است و در ان سه قول است: منزل ایشان، روضه (بین قبر پیامبر و منبر ایشان) و قبرستان بقیع. ده. فضل الله در انتها به نکته مهمی اشاره می کند: عالمان شیعه باید در نقد میراث علمی خود پیشقدم باشند. نقد ایشان أساس دین و مذهب را حفظ می کند، اما اگر عالمان شیعه به این امر مهم دست نیازند و غیر شیعیان یا غیرمسلمانان به نقد خرافات یا أمور ضعیف وارد شده در میراث شیعی اقدام کنند چنین نقدهایی به أساس دین یا مذهب رحم نخواهند کرد. او رویکرد انتقادی به میراث سلف صالح را رویه خود دانسته است. ج. در اینجا به اختصار به واکنش مشهور به آراء این دو عالم نواندیش خصوصا فضل الله اشاره می کنم: یکم. سید جعفر مرتضی عاملی (متولد ۱۳۶۴ق لبنان) نویسنده پرکار کتابی دارد دو جلدی با عنوان «مأساة الزهراء (ع)، شبهات و ردود» (دارالسیرة، بیروت، ۱۹۹۷م/ ۱۳۷۵ش) در نقد محمد حسین آل کاشف الغطاء و خصوصا سید محمد حسین فضل الله و دفاع از شهادت حضرت زهرا (س) و قول مشهور. بررسی نقد وی را به مجالی دیگر وا می گذارم. دوم. از حوالی اسفند ۱۳۶۹ فضل الله توسط جریان مشکوکی از ایران به دلیل آراء متفاوت مذهبیش تحت فشار فزاینده ای قرار گرفت. سوالات مشابهی از مراجع شیعه درباره آراء وی صورت گرفت و اکثر قریب به اتفاق مراجع (به استثنای مرحوم استاد منتظری) تشیع فضل الله و اجتهاد او را زیر سوال بردند! تندترین این احکام متعلق است به آقا میرزا جواد تبریزی که فضل الله را ضالّ مضلّ خواند! درباره پیوند نامبارک قدرت سیاسی و تعصبات مذهبی در جای دیگر بحث کرده ام. (۹) سوم. اگر طالب کتابی معتبر به زبان فارسی درباره فاطمه زهرا هستید کتاب زیر را مطالعه کنید: سید جعفر شهیدی (۱۲۹۷-۱۳۸۶)، زندگانی فاطمه زهرا (س). (۱۰) یادداشت‌ها: ۱. بخش آل کاشف الغطای این مقاله قسمت هفتم از مقاله ذیل نگارنده است: کلمه توحید و توحید کلمه: سیری اجمالی در اهم آثار و آراء محمد حسین آل کاشف الغطاء (۲۹ تیر ۱۳۹۵) که به مناسبت سالروز وفات فاطمه زهرا (س) بازنشر می شود. ۲. آل کاشف الغطاء، جنة المأوی، ص۱۳۳-۱۳۸. ۳. پیشین، ص۱۳۷-۱۳۸. ۴. در مورد جایگاه علمی و سیاسی سید محمد حسین فضل الله به تفصیل در کتاب زیر بحث کرده ام: ابتذال مرجعیت شیعه، فصل دهم، باب اول ص ۱۲۲-۱۲۷ (ویرایش چهارم، ۱۳۹۴). و نیز بنگرید به این یادداشت: فقیه نواندیش (۱۱ تیر ۱۳۹۵). ۵. حداقل چهار یوتیوب از سخنان فضل الله در این زمینه در مقاطع مختلف موجود است. یکی از آنها زیرنویس فارسی دارد. ۶. شش قسمت اول از صفحات ۱۰۸-۱۱۴ و قسمت هفتم ص۳۳۰ چاپ دوم کتاب (دارالملاک ، بیروت، ۲۰۰۱) ترجمه شده است.  پاورقی های مفصل این صفحات را نیاوردم. طالبان به اصل کتاب مراجعه کنند. ۷. کشف الدار همانند کشف الاستار یا کشف حجاب. در لغت نامه دهخدا به نقل از ترجمان علامه جرجانی کشف اینگونه معنی شده: برداشتن پوشش از چیزی، وابردن پرده. کشف دار کشف ستر دار (مضاف در تقدیر) معنی شده است. مهاجمین با عصا پرده را بی اذن صاحب خانه برخلاف شرع به کناری زده اند. تشکر خدانگهدار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این نوع سخنان هستم. البته چیزی نیست که طیّ یک سؤال و جواب بتوان در آن ورود کرد. آنچه مهم است بنا بر فرمایش آیت اللّه حسینی طهرانی، باید ببینیم در آن فضای خفقانی که با خلیفه‌ی دوم به‌وجود آمد، مورخین چه اندازه می‌توانستند سخن بگویند. آیا بیش از طرحِ اشاراتی که تنها اهل فکر متوجه‌ی قضیه شوند؟ به گفته‌ی ایشان: در مورد آتش‏ زدن درِ خانه‏ ى حضرت فاطمه (س) و آن برخورد عجيب با حضرت على (ع) علاوه بر متون شيعه، حتّى مورخين اهل ‏سنّت كه سخت تحت‏ فشار بودند نيز هرچند ناقص، واقعه را ذكر كرده‏ اند. ابن‏ ابى ‏الحديد در شرح نهج ‏البلاغه (ج 1، ص 134 و ج 2، ص 19) پس از ذكر سند مى‌‏گويد: ابابكر به دنبال على (ع) فرستاد و از او بيعت خواست، و على (ع) بيعت نكرد و با عمر شعله‏ اى از آتش بود. فاطمه (س) عمر را در خانه خود ديد و گفت: «يَابْنَ ‏الْخَطّاب! اراكَ مُحَرِّ قاً عَلَي بابي؟ قالَ: نَعَمْ، وَ ذلِكَ اقْوي فيما جاءَ بِهِ ابُوكِ وَ جاءَ عَلِيٌّ (ع) فَبايع»؛ اى پسر خطاب! مى‌‏بينم كه مى‌‏خواهى درِ خانه‏ ى مرا آتش بزنى؟ گفت: آرى، و اين آتش ‏زدن در آنچه پدر تو آورده، استوارتر است، و على (ع) آمد و بيعت كرد. با توجه به اين‏كه مورخين اهل سنّت عادتشان آن است كه در آنچه روايت مى‏‌كنند، از ذكر آنچه برايشان مشكل ايجاد مى‏‌كند خوددارى مى‏‌كنند و اگر متوجّه شوند در روايت تاريخى خود، عليه خلفاء روايت مى‏‌كنند از روايت خود دست مى‌‏كشند، بايد در چنين فضايى روايات آن‏ها را بررسى كرد. چنانچه ابراهيم بن ‏سعيد ثقفى با طرح سند روايت مى‏‌گويد: «وَاللهِ ما بايَعَ عَلِيٌّ حَتّي رَأي الدُّخان قَدْ دَخَلَ بَيْتِهِ»؛ يعنى به خدا سوگند على با ابابكر بيعت نكرد، مگر اين‏كه ديد دود داخل خانه شد. (امام شناسى، آيت الله حسينى تهرانى، ج 10، ص 395). و نيز عبدالفتّاح عبدالمقصود در ج 1 كتاب امام على عليه السلام ص 343 مى‏‌نويسد: فاطمه به سلمى گفت: «بستر مرا در وسط خانه بگستران» و در ادامه گفت: «در اين ساعت روح از بدنم مفارقت مى‏‌كند، شستشو كرده‏ ام، ديگر كسى بازوى مرا برهنه نسازد».  موفق باشید

24777

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليكم: اين يك درخواست است تا يك سوال! تا حالا من مقاله و يا كتابي كه راجع به گريه و اشك براي ائمه بخصوص ابا عبداللّه عليه السلام نيافتم. البته احاديث و علت گريه خيلي سطحي مورد عنايت بعضي از اساتيد بوده و نوشتارهاي زيادي هم وجود دارد. ولي اكثر اين نوشتارها به جنبه ثواب گريه پرداخته اند. از شما تقاضا مندم راجع به اشك و گريه براي امام از ابعاد روحاني، معنويت و اين كه اصلا چرا گريه؟ اگر اين درخواست تا قبل از ماه محرم در دسترس قرار بگيرد در جامعه امريكا و براي تازه مسلمان ها ي امريكا مورد استفاده قرار خواد گرفت. لازم به تذكر كه مقيم كاليفرنيا هستم و براي تازه مسلمان ها در ماه محرم چند جلسه صحبت خواهم داشت. جزاك الله خيرا كثيرا في الدنيا والاخره. محمد طالبي.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با «راز اشک» در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» و نیز مقاله‌ای تحت همین عنوان در یادداشت‌های ویژه‌ی سایت هست، إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید

23206
متن پرسش
سلام و عرض ارادت: یه سوال فنی! «قواعد تجلیات الهی چیه؟» یعنی مثلا شما می فرمایید المیزان به علامه اشراق شده و از این چیزا که یکم می فهمم. لیکن ما مثلا اگر بخوایم فلان اتفاق در کشور بیفته، مثلا در علم، و ما فلان ابزار و پیشرفت رو داشته باشیم، این اشراق و تجلیات و نفحات قاعدش چیه؟ «ان فی ایام دهرکم نفحات» آیا ما می تونیم المیزانی که در قرن 14 تجلی یافت مثلا در قرن 9 می داشتیم؟ پرسشگر سوالات 21532 و 22927 هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «إنّ فی ایّام دَهرکم لَنفحات اَلا فتعرضوا لها» در روزگاران و در تاریخ زندگی شما، نفحه‌ها و إشراق‌هایی هست، سعی کنید خود را در معرض آن‌ها قرار دهید. پس تنها ما می‌توانیم با انجام وظیفه‌ی الهی خود را در معرض نفحات الهی قرار دهیم تا خداوند مطابق استعداد ما و تقدیرات خود آن‌چه از انوار الهی خود لازم می‌داند را عطا فرماید. موفق باشید

23186
متن پرسش
سلام و احترام: وقت بخیر. استاد ببخشید از کجا میشه فهمید افراد مشکلاتشون از بیماریهای قلبشونه یا مشکلات عقلشون؟ مثلا مثل فردی که بعد از سالها مذهبی بودن و دینداری و حتی نویسندگی در زمینه ائمه اطهار علیه السلام منکر همه چیز میشه حتی خدا (اهل مطالعه کتابهای غرب هم باشه و دین هم داشته باشه) در کل میخوام تفاوت خطای فکری و عقلی با امراض نفس رو متوجه بشم. و دیگر اینکه اگه مثلا یه نفر عقده ی یه چیزی رو در خودش پیدا کنه درسته که اونو از طریق دنیایی حل کنه؟ مثلا فرض کنید یه نفر از لحاظ لباس هیچ وقت تو خانواده بهش اهمیت ندادن از لحاظ زیبایی لباس مناسب سنش. یا حتی غذاهای خوشمزه. خب طبیعیه که ذهنش درگیر شیک پوشی باشه اگه دنبال مطالعه و خودشناسی و خوداگاهی نرفته باشه. اینجور مسایل رو چطور باید حل کرد در درون خود و دیگران؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر با مبانی عقلی، عقاید خود را شروع کنید و سپس در ادامه با قلب، حقایقِ آن عقاید را بچشیم دیگر جایی برای انکار نمی‌ماند. ۲. اگر انسان در مسیر خدا به چیزی رسید از ضعف‌ها و نقص‌های جزئی، خاطرش آسوده می‌شود. سری به کتاب «آشتی با خدا» به‌خصوص به قسمت آخر کتاب یعنی ۲۳ نکته بزنید. موفق باشید

23174

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و احترام: استاد احتمالا سوال بنده تکراری است ولی اگر فرصتش را دارید یک پاسخ نهایی لطف بفرمایید تا این ابهام یک بار برای همیشه حل شود. استاد آیا واقعا در این عالم امکان این وجود دارد که یک نفر بتواند از طرقی (منظور ارتباط با سایر مخلوقات است) در کار رندگی و امر ازدواج فرد دیگری خللی ایجاد کند؟ بنده شخصا نمی توانم این را بپذیرم ولی خب گاهی به شک می افتم اینکه فردی هیچ مشکلی ندارد و خواستگار های مختلفی برایش می آیند اما هر کدام به یک دلیلی نه چندان مهم بعضا هم بی دلیل منصرف می شوند و می روند. سایر اعضای خانواده هم به همین شکل بدون وجود مشکلی امر ازدواج هیچ کدام میسر نمی شود حتی سایر امور عادی هم باز پیش نمی رود و حتی مشخص نیست مشکل از کجاست یعنی در ظاهر معلوم نیست، اهل صدقه، دعا، کار خیر و کمک به نیازمند هم هستند، خدمت کردن به والدین را هم فراموش نکرده اند به ائمه سال هاست متوسل می شوند و حقیقتا امید به هیچ کس جز خدا ندارند اما این همه گرفتاری آخر یک جا نباید حداقل یکی شان حل شود؟ نعوذ باالله طلبکار خدا نیستیم منظور این است آیا واقعا طلسمی وجود دارد؟ آیا باید صبر کرد؟ آیا باید از خواسته ها منصرف شد؟ برای باطل کردن طلسم اقدامی کرد؟ چندین بار خواستم اقدام کنم باز پشیمان شدم. اینکه خدا در سوره فلق می فرماید از شر زنان جادوگر و دمنده که با کارهای شیطانی در زندگی فرد و جامعه خسارت و زیان به بار می آورند و ادامه آیه منظور چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم جواب همه‌ی این سؤالات را در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که بر روی سایت هست، بتوانید به‌دست آورید. موفق باشید

22969
متن پرسش
با سلام و احترام: وقت بخیر. استاد من یه جایی خوندم بین انسان و خدا هفتاد هزار حجاب است. درسته این تعداد؟ و اگر درسته میخوام عنوانهاشو ببینم از یه منبع و جستجو کردم یابنده نشدم. اگر ممکنه راهنمایی بفرمایید. سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مشهوری است و بحث در آن روایت تازه مربوط به حجاب‌های ظلمانی و نورانی است. بیشتر باید آن را در کتاب‌های عرفانی مثل «فصوص‌الحکم» دنبال کنید. ولی هیچ‌وقت آن هزاران حجاب را کسی به صورت مشخص مطرح نمی‌کند. آری! حجاب ظلمانی مثل نفس امّاره، مثل کبر. حجاب نورانی مثل علم مفهومی و إلا آخر. موفق باشید

22700
متن پرسش
استاد عزیز سلام: حضرت روح الله در پیامی به مناسبت سالگرد رخداد ۱۵ خرداد ۴۲ در سال ۱۳۶۲ این چنین می‌فرمایند: «رمز پیروزی اسلام بر کفر جهانی را در این قرن که پانزدهم خرداد 42 سرآغاز آن بود، در دوازدهم محرّم حسینی جستجو کنید، که انقلاب اسلامی ایران، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.» دو سوال: ۱. منظور از (دوازدهم محرم حسینی) چیست؟ ۲. امام ۱۵ خرداد ۴۲ را سرآغاز قرن جدیدی می دانند و یحتمل این همان قرنی است که امام خامنه‌ای از آن به عنوان قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین یاد می‌کنند و امام هم در شعرشان دارند که (انتظار فرج از نیمه خرداد کشم)، و با توجه به تصریح حضرت امام در همین پیام که می فرمایند ما انتظار نداشتیم به این زودی ها انقلاب شود ولی دست تقدیر الهی مقدمات را سریع آماده کرد یعنی می توان این را اشارتی گرفت مبنی بر اینکه در این قرن یعنی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ خرداد ۱۴۴۲ با اینکه شرایط کلی انتظار امر ظهور نیست اما دست تقدیر الهی کار را یکسره کند و به آن نقطه پایانی برسیم، کما اینکه آقای میرشکاک در آخرین مصاحبه‌ای که با خبرگزاری مهر داشته اند و مطالبی داشتند مبنی بر اینکه هر نسلی آزمونی را پس می‌دهد و این نسل جوانی که الان هست این همان نسلی است که آزمون نهایی را پس می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- منظور از دوازدهم محرم حسینی را نمی‌دانم، بیشتر ما متوجه‌ی اصل حرکت حسینی در آن پیام بودیم 2- شاخصه‌ی اصلی 15 خرداد سال 42 آن بود که نحوه‌ی خاص از مبارزه در مقابل نظام شاهنشاهی به ظهور آمد که آن، تقابل خون با شمشیر بود و این راه به‌کلّی با مبارزاتِ قبلی که بیشتر مبارزات پارتیزانی و چریکی از طریق عده‌ای خاص انجام می‌شد متفاوت بود و نهایتاً همین راه منجر به پیروزی انقلاب شد. این همان راهی است که در کربلا به ظهور آمد. در حالی‌که در کوفه بنابر مقابله‌ی نظامی صرف بود که عملی نشد. در ضمن بد نیست سری به جواب سؤال 22696 بزنید. موفق باشید

22645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نظر شما در مورد رشته گرافیک چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحب‌نظر نیستم. ولی همین اندازه می‌دانم که امروزه می‌توانیم از طریق این هنر، حرف‌های مهمی را به مخاطب منتقل کنیم. مهم، دغدغه‌های هنرمند است. موفق باشید

22620
متن پرسش
سلام عصر بخیر: من یه سوال داشتم تقریبا هر جا گشتم جواب های متفاوت پیدا کردم. از نظر اسلام اعتماد بنفس درسته؟ خب من زیاد خودمو دوس ندارم. خب این خیلی ضربه زده به زندگیم. خب از یه طرف پیش خودم میگم اگه آدم بگه برا عبادت آفریده شده، پس تمام کاراش برای رضایت خداس. خب یه حس رضایت یا عزت نفس میاد تو وجود آدم. از یک طرفم برای اعتماد بنفس میگن که باید توانایی های خودتونو یاداوری کنید به خودتوت تا حس خوب پیدا کنید به خودتون اما من وقتی این کارو می کنم حس خوبی ندارم. احساس می کنم از خدا دور میشم. الان برا اون حس عزت نفس همین که من بگم برا خدا هست تمان کارام و خوب حس خوب و ارزشمندی هم تو وجودم بوجود میاد کافیه؟ کاذب نیست؟ یا نه باید توانایی ها و نعمت های ظاهری هم به خودم یاداور بشم؟! ممنون از اینکه وقت گذاشتید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند: اعتماد به نفس، که عموماً در روان‌شناسی مطرح است به جهت آن‌که اعتمادِ به حق را به حاشیه می‌برد؛ یک نوع شرک محسوب می‌شود، مگر آن‌که با گفتنِ اعتماد به نفس، منظور اعتمادِ به حق باشد. موفق باشید   

21686
متن پرسش
من برم به کی بگم حالمو؟ کی از دل من خبر داره؟ کیه که میفهمه اصل مسئله من چیه؟ کیه که میدونه من برا چی حالم خرابه؟ اصلا کسی هست منو نجات بده؟ اصلا کسی هست؟ حالم خرابِ خرابِ خرابِ، نمیدونم به کی باید پناه ببرم. میگن به خدا پناه ببر، قبول، ولی نمیدونم چرا نمیتونم با این خدا ارتباط برقرار کنم، خسته ام از این وجهه ای که دارم، کاش هیچکس احترامم نمیکرد. کاش...کاش....کاش. دلم میخواد برم ریش هام رو بتراشم و چند تا کار نامتعارف انجام بدم تا دیگران نگاهشون بهم عوض بشه. میگن خوب چرا این کا رو بکنی، خودت رو با وجهه ات تطبیق بده. نمیتونم. با پدر و مادرم نمیتونم ارتباط برقرار کنم (مرتب عاق میشم) 9 ماهه ازدواج کردم گفتم خوب میشه، با همسرم هم نمیتونم رابطه درستی برقرار کنم. کاش یکی به دادم می رسید. این درد دلمهِ. هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه. حرف هایی زدم و کار هایی کردم که هیچ برگشتی نداره. از دست حرف های کلیشه ای هم خسته ام. شاید شما هم بگین نیهیلیسم زمانه، خوب چیکار کنم؟ بدون نشاط و امید که کاری نمی توان کرد. مرتب کارم این شده، یه چند روز امیدوار میشم، یه چند روز ناامید (شدم مصداق آیه قل تمتع بکفرک قلیلا). اگه وقت دارین کمکم کنید. من کتاب هاتون خوندم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال آیا جز راهی به غیر از آن‌که خودمان مسئله‌مان را با راهی که محمد و آل محمد صلوات الله علیه در مقابل ما گشوده‌اند، باید حل کنیم؟ در هر حال این انسان‌ها معنابخشی به خود و دیگران را در این عالم به نمایش گذاشته‌اند. آنقدر باید تلاش کرد تا حجاب بین ما و این انوار مقدس رقیق و رقیق‌تر شود و معنای حقیقی که آن بنیادین‌ترین معناست به ما برگردد. زیارت مزار شریف این بزرگان، خود به خود این مسئله را نیز برای ما اثبات می‌کند. موفق باشید

21279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب «فرزندم این چنین باید بود» عنوانی هست به این نام که من چگونه ساخته می شود. درست متوجه نشدم جایی دیگر این قسمت را توضیح نداده اید؟ می بخشید با تشکر!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بتوانید جواب خود را پیدا کنید. موفق باشید

19230

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: جناب استاد عریضه نویسی چقدر در اسلام سندیت دارد و اگر دارد علت این که آمده است پس از نوشتن عریضه خدمت امام زمان علیه السلام آن را در گل پاک پیچیده و در چاه یا آب جاری انداخته شود چیست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از آن جهت که انسان از آن طریق با امام خود عرضِ حال می‌کند، اشکال نداشته باشد ولی اگر فرهنگ دینی مردم ارتقاء یابد، با ادعیه و زیارت بهتر می‌توان عرض حال کرد و نتیجه گرفت. موفق باشید

18211
متن پرسش
با سلام و وقت به خیر خدمت شما استاد گرامی: جناب استاد اگر کسی خود از مذهب شیعه به مسیحیت رفته با نا آگاهی کامل و فکر می کند که تازه راه را پیدا کرده و سعی در شناساندن دین جدید خود به بقیه دارد بنده نوعی چطور می توانم به این فرد آگاهی دهم و ذهنشان را روشن کنم در حالی که اینها به کشور دیگری رفته اند و غالب اطرافیانشان مسیحی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توانید با نظر به توحید اسلامی و عمقی که این توحید دارد، او را متذکر اهمیت اسلام نمایید از آن جهت که اساس هر دینی توحید است وگرنه از نظر اخلاقی همه‌ی ادیان متذکر اخلاق می‌باشند. ولی دین مسیحیت خدایی را برای خود تعیین کرده است که می‌تواند در حضرت مسیح«علیه‌السلام» حلول کند و این با توحید حقیقی نمی‌خواند. موفق باشید

17840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت مبارک استاد عزیز: استاد بنده چندین سال هست که یک «اندیشه» را همواره با خودم متذکر می شوم، این که ما برای نیل به آرمان های انقلاب و عبور از ظلمات فرهنگ غرب، باید مسئولین ما به ویژه شخص رییس جمهور ایران علاوه بر این که در عمل و در حوزه اجرایی ما را از فرهنگ غرب عبور دهد و نظام اسلامی را عملیاتی کند (که این مورد را هم حضرتعالی در آثار گران قدرتان مشهود است) بایستی همواره بخش عمده ای از ایراد «سخنانشان» با مردم را که با انحاء مختلف صورت می گیرد به منزله ی یک «عارف و مبلغ دین» ملت ایران را متذکر عالم معنوی کند تا ان شاءالله فکر ملت از «معیشت» به «معنویت» سوق پیدا کند. اولا آیا این اندیشه صحیح هست؟ ثانیا فکر می کنید که الان مردم آمادگی چنین بیاناتی از رییس جمهوری که طبق معمول از مفاهیم اقتصادی همچون تورم و رکود صحبت کرده را دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف صحیحی است و اگر مسئولان اجرایی در سخنان خود و در اعمال خود متذکر چنین اهدافی باشند، مردم یک‌شبه ره صدساله‌ی را طی می‌کنند. ولی ما از نظر تاریخی مسیری را جهت این امر باید در مردم و مسئولان طی کنیم و مهم آن است که بتوانیم در این رابطه برنامه‌ریزی نماییم. موفق باشید

8137

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام آیت الله عبدالقائم شوشتری را میشناسید آیا سیر ایشان خوب است؟ 2.این جمله از آیت الله عبدالقایم شوشتری است:حضرت آیت الله خامنه ای از جنس أنبیا هستند، از مُرسلین هستند، در افق بسیار بالایی هستند. من از فدائیان رهبری هستم. به نظر شما منظور ایشان از اینکه آقا از جنس انبیا هستند یعنی چه؟ 3. استاد مدتی است تماس تلفنی را قطع کرده اید میشود خواهش کنیم باز اینکار را ادامه دهید باور کنید وقتی در اوج عصبانیت نسبت به مسایل گوناگون به شما زنگ می زدیم و راه می خواستیم شما به قدری آرامش را به ما منتقل می کردید که نگو و نپرس؟حال خود می دانید .
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- به ایشان ارادت دارم ولی سیری از ایشان سراغ ندارم 2- منظور آن است که بعضی از سخنان مقام معظم رهبری از انوار ملائکۀ اللّه است که از زبان ایشان جاری می شود و حقیقتا همین طور است 3- متأسفانه به جهت بعضی از کارهای دیگر تماس تلفنی برایم مقدور نبود. عذر می خواهم که نمی توانم از آن طریق در خدمتتان باشم. موفق باشید
7563
متن پرسش
باسلام آیا پیامبران بخصوص اولوالعزم کل العلم و علمُ الکل و عقل الکل و کل العقل نیستند؟آیا دارای خلأهایی در اَسرار هستند که باید از (دیگران) بگیرند؟منظور جریان خضر و موسی علیهماالسلام است. اگر خداوند در قالب وحی اسرار را به موسی ع می آموخت حرفی نبود ولی از طریق یک شخص دیگر که به گفته ی امام صادق ع مقام موسی از خضر علیهماالسلام بالاتر است،جای سوال است.چون در تقسیم بندی انواع رساندن وحی در سوره شوری هم حرفی از شخص ثالث نیست.وما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم...هر چند در آن جریان سخن از وحی نبوده ولی اسراری غیبی در کار بوده. لطفا توضیح بفرمائید.تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همچنان که در سوره‌ی شوری آیه‌ی 51 می‌فرماید: «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ» اگر خداوند بخواهد با بشر سخن بگوید از این چند طریق سخن می‌گوید، ولی این آیه نمی‌گوید همه‌ی آنچه خدا می‌داند را به بشر می‌گوید. آری موسی«علیه‌السلام» به عنوان رسول خدا هر آنچه بشر برای سعادت خود در آن زمان نیاز دارد را آورده و هیچ نقصی در پیام حضرت موسی«علیه‌السلام» برای آن زمان نیست، ولی باز این بدین معنا نیست که خداوند همه‌ی حقایق را به حضرت موسی«علیه‌السلام» داده باشد. به همین جهت هم اگر با آن‌که آنچه در نزد حضرت خضر«علیه‌السلام» بود در نزد حضرت موسی«علیه‌السلام» نبود، نقصی در هدایت‌گری حضرت موسی«علیه‌السلام» پیش نمی‌آمد، می‌ماند حقایقی که ماوراء شریعت در اختیار بندگانی خاص هست مثل آنچه در اختیار حضرت خضر«علیه‌السلام» بود. موفق باشید
7490

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام وطول عمرباعزت برای استادجهت فیض بیشتر دوسوال داشتم یکی درموردسایت است که درشرح کتاب معادبخش صوتی تعداد50جلسه ان موجوداست ودرپایین ان کلمه ادامه داردرا نوشته ولی برای باقی جلسات فعال نمی باشدنحوه استفاده ازمابقی جلسات راتوضیح بفرماییدودرخصوص جزوات تفاسیرقران ونهج البلاغه درسایت هرچه جستجوکردیم یافت نشدراهنمایی بفرماییدودرخصوص بحث معرفت النفس همانطورکه مستحضرهستیدودریات قران هم امده نفس اماره داریم ولوامه ومطمئنه این مراتب درکجای من انسان قرارداردتوضیح بفرماییدباتشکرفراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مشکل به مسئول محترم سایت ارسال شد 2- موضوع معرفت نفس یک بحث فلسفی است ولی موضوعاتی مثل نفس امّاره و یا نفس مطمئنه موضوعات اخلاقی هستند. بدین معنا که نفس ناطقه طوری است که می‌تواند دارای هرکدام از این فضائل یا رذائل باشد. موفق باشید
30058
متن پرسش

سلام استاد عزیز: منظور از جنگ نرمی که اخیرا رهبر معظم انقلاب در سالگرد شهید سلیمانی مطرح فرمودند چیست و شما نیز و همچنین همفکران شما به آن اشاره ای داشتید. آیا منظورشان این بود که با جریان غربگرا نرمش نشان داده تا مثلا تحریمها رفع شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است و در این رابطه یادداشت‌هایی شده است که بناست در جمع رفقا مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. در این رابطه صرفاً آن یادداشت‌ها را خدمتتان ارسال می‌کنم ولی به نظر بنده نیاز به شرح و بسط دارد. موفق باشید

نهضت نرم‌افزاری

نسبت «حقیقت» و «قدرت» و یا «خشونت» و «ذلّت»

باسمه تعالی

نکات مربوط به بیانات رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» در سالگرد شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی در موضوع «غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار» عبارتند از:

الف- این تشییع میلیونی ژنرال‌های جنگ نرمِ استکبار را متحیّر کرد که این چه حرکت عظیمی است که آن‌ها را شکست داد.

ب – سیلی سخت به آمریکا، غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار است.

ج- مهم‌ترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت.

د- برادرها یک سیلی‌ای زدند، لکن سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار. این سیلیِ سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن با همّت، هیمنه‌ی استکباری را بشکنند.

با توجه به نکات فوق می توان گفت:

1- اگر متوجه‌ی حرکت نرم‌افزاری نباشیم، نمی‌فهمیم چرا در جنگ با صدام، شهادت را امری اساسی برای حضور در جهانی می‌دانیم که جهان «انقلاب اسلامی» است. یعنی اگر جایگاه حرکت نرم‌افزاری را نفهمیم، از عصری که در آن قرار گرفته‌ایم، آگاهی کاملی به‌دست نمی‌آوریم و ناخودآگاه در جهان خشونت و یا قدرت، جدای از حقیقت قرار می‌گیریم.

2- جنگیدن برای نجنگیدن، غیر از جنگیدن برای جنگیدن است و غیر از جستجوی معنای خود در جنگیدن است که در بستر شهادت‌طلبی شکل می‌گیرد.

3- ژنرال‌های جنگ نرم به دنبال چه هستند و ما در جنگ نرم به دنبال چه چیزی باید باشیم که در عین آن‌که جنگ است، ولی حضوری نرم دارد و به جای خشونتِ صِرف در مقابل خشونت صرف، تقابلی دیگر را جهت غلبه می‌خواهیم دنبال کنیم؟

4- غرب‌زدگی، عین خشونت و داعشی‌گری است، و حاج قاسم نه‌تنها غربِ خشونت نیست بلکه انسانی است که از غربی که عین تصرف است فاصله دارد. چون حاج قاسم خشونت در مقابل خشونت نبود، انسان‌ها حقیقت خود را در او احساس کردند.

5- در حرکت غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی استکبار، بحث، بحث انتقام است و نه مصالحه، ولی راهی که باید در آن راه، آن انتقام انجام گیرد، کدام راه است؟ مسلّم آن راه، راهی نیست که اراده‌ی معطوف به قدرت بتواند آن را درک کند.

6- هرگز هیچ مصالحه‌ای بین ما و قاتلان ما صورت نخواهد گرفت، ولی چه چیزی در حرکت مردمی، در شهادت حاج قاسم سلیمانی صورت گرفت که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» آن را مهم‌ترین سیلی به آمریکا دانستند و سیلی سخت‌تر که غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار است و باید زده شود؛ چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

7- آیا می‌توان قرآن و روایات و متون متفکران را در راستای حضور نرم‌افزاری همراه با انتقام خوانده شود، ولی نه آن‌طور که از آن‌ها خشونت به ظهور آید؟  

8- انتقام آری! ولی خشونت نه. مثل اشعاری که در جای خود انتقام است و شمشیر تیزی هستندکه بدون خونریزی دشمن را می‌کُشد.

9- دفاع از حقیقت، با خودِ حقیقت ممکن است و نه با خشونت. ما در کجا باید باشیم که بتوانیم استکبار را بی‌معنا و بی‌هویت کنیم؟ بستر حضور تاریخیِ حاج قاسم راهی شد جهت این امر، امری که در ذات انقلاب اسلامی نهفته است و همان ذات بود که مردم فهمیدند با آن حضور میلیونی کنشی مناسب مقابله با استکبار را به میان آوردند و رهبر معظم انقلاب در موضوع غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی استکبار، متذکر این امر می‌شوند. 

10- آقای دکتر قاسم پورحسن می‌فرمایند: فارابی معتقد است سعادت حقیقی در بیرون از قدرت شکل می‌گیرد. معنای حقیقی قدرت باید وجودی باشد.

11- آیا با تفکر به هویت حرکت نرم‌افزاری می‌توان در اکنونِ تاریخی خود بهتر حاضر شد، آن هم با رویکرد سیلی سخت به آمریکا در بستر انتقام از آمریکا جهت به شهادت‌رساندن حاج قاسم؟ انتقامی در بستر حقیقت و قدرت و نه در بستر خشونت و ذلّت.

12- در نسبت بین حقیقت و قدرت می‌توان به کربلا فکر کرد و شب عاشورا، که از یک طرف حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» فرمودند: همه فردا شهید خواهید شد. زیرا خود را در بستر حقیقتی یافتند که شهادت آن را معنا می‌کرد و از طرف دیگر فردا با تمام نیرو جنگیدند و نشان دادند دارای قدرت روحی بزرگی هستند که ترس در آن راه ندارد. راستی! بین شهادتِ حتمیِ حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» که از قبل می‌دانستند و آن‌همه دلاوری و قدرت‌نمایی، پیچیده‌ترین رازی نیست که می‌تواند مرز بین قدرت و خشونت را از هم جدا کند تا معلوم شود چگونه خشونت با ترس همراه است ولی قدرت، با پشتوانه‌ی حقیقت، شجاعت‌آفرین است؟

13- ما در دعای شریف «ندبه» از عهدِ حضوری که حقیقت باید به صحنه آید، یک لحظه غفلت نمی‌کنیم و لذا قصه‌ی دعای «ندبه»، پایداری بر حقیقت است و نه ندبه‌ای که حکایت از ذلّت و ترس باشد.

14- انتقام سخت که انتقامی است پایدار و موجودیتِ دشمن را نشانه می‌گیرد، حتماً انتقامی است که در بستر حرکتی نرم محقق می‌شود تا هویت تاریخی دشمن استکباری بی‌معنا گردد. مانند حرکت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» به‌خصوص آن‌جایی که حضرت وصیت فرمودند مرا شبانه غسل دهید و کفن و دفن کنید. تا جریان مقابل هیچ کاری نتواند بکند، مگر آن‌که ناظر آب‌شدن و تبخیرِ به مرورِ خود در تاریخ باشد. «امّ ابیها» بودنِ حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» یعنی بعد از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» نیز باید این نهضت با روحِ مادرانه‌ی آن حضرت ادامه و پایدار بماند. لذا یک طرف خشونت است و جسارت به آستانه‌ی آن حضرت، و یک طرف حقیقت است و شجاعت، و این است که شیعه در ذکر مصائب آن حضرت متوجه‌ی رنجی می‌باشد که در مسیر به‌ظهورآوردنِ حقیقت در مقابل خشونت باید تحمل کرد تا معلوم شود پیروزی اصلی و انتقام سخت در حرکات نرم‌افزارانه نهفته است و هرکس باید در هر زمان مطابق دشمنی که در مقابل خود دارد، آن حرکت را به میان آورد.

15- فاطمه«سلام‌الله‌علیها» و تاریخِ آینده‌ی ما

هم او که «امّ ابیها» بود تا رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در تأسیس تاریخ اسلام بدون هویت نرم‌افزارانه، آن تاریخ را بنا نکنند و آن تاریخ، عقیم بماند؛ مهدی «صلوات‌الله علیه» نیز که بناست در مواجه با، نه‌تنها با جاهلیت، که با همه‌ی فکرها و فرهنگ‌ها، تاریخِ قدسی خود را بنا کند؛ مسلّم بدون به میان‌آوردن سیره‌ی زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» هیچ افقی در مقابل بشر نخواهد گشود، و لذا آن حضرت فرمودند: «إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِ اللّه ِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ» از آن جهت که در شخصیت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها»، حقیقت و حماسه، منجر به عبودیتی شده است که به حکمِ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» تمامِ مقصد خلقت است. و این‌جا است که می‌بینیم هر روز بیشتر از روزهای گذشته‌ی تاریخ، فاطمه «سلام‌الله‌علیها» ظهور می‌کند تا معلوم شود مهدی «صلوات‌الله‌علیه» چه تاریخی را بنا است با مردم در میان بگذارد. آیا تاریخ آینده، تاریخی است که باید با فاطمه «سلام‌الله‌علیها» شروع شود و معنا پیدا کند؟ تاریخی که به جای حاکمیت اسلحه‌ها، حقیقت است که انسان‌ها را جلو می‌برد.

 

29670
متن پرسش
سلام استاد: ان‌شاءالله خدا عمر با عزت بهتون بدهد. من پزشک هستم و در حال حاضر برای امتحان تخصص پزشکی دارم آماده میشم. از چند وقت قبل هم با طب اسلامی آشنا شدم و از ضررها و صرفا منفعت طلبی در داروهای طب جدید هم خبر دارم و تقریبا به این یقین رسیدم که تمام طب پزشکی ما از صهیونیست اومده و فقط منفعت خودشون داخلش هست و کاملا تمام درمان ها علامتی است و با ضررهای بسیار. از واکسن های بچه ها گرفته تا درمانهای بیماریهای دیگه و الانم که درمان کرونا!! به شدت دو دل شدم برای ادامه تحصیل تخصصی و می‌ترسم چون من به این یقین رسیدم که این طب واقعا پشتش چه کسانی هستن و کیا دارن برای ما گایدلاینهای درمانی رو میگن، و می‌ترسم از اینکه تخصص بگیرم و غرق در این درمانهای غلط بشم و حق الناسی به گردم باشه اون دنیا. شما نظرتون چیه؟ چطوری میتونم مطمئن بشم که راهم رو ادامه بدم یا نه؟! چون واقعا دوست دارم از طریق پزشکیم به مردم خدمت کنم نه اینکه منم راه غلط دشمنانمون رو ادامه بدم و بشم واسطه اونها برای غالب کردن داروهاشون و اینکه اقتصاد دارویی شون ادامه پیدا کنه که همش میره تو جیب صهیونیست! واقعا گیج شدم. خواهش می‌کنم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بین علم پزشکی که بر اساس تجربه‌ی پزشکان به روش آزمون و خطا شکل گرفته، مثل طبّ سنتی که آن هم به روش آزمون و خطا شکل گرفته، با روش‌های درمانیِ طب جدید که بدن انسان را به عنوان یک جسم مرده به تصرف داروها و تیغ‌ها در می‌آورند، باید تفاوت قائل بود. شما می‌توانید در وجوه علمیِ طب جدید وارد شوید و سپس روش درمان را با دقت بیشتر انجام دهید. این‌طور نیست که ذات طب جدید غیر علمی باشد. در نگاه انسان غربی، جسم انسان و جسم طبیعت همچون موجود بی‌جان تلقی می‌شود و در این‌جاست که هر تصمیمی برای جسم انسان یا طبیعت می‌گیرند. موفق باشید    

23819

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار و همگی عوامل و دست اندرکاران گروه فرهنگی المیزان: استاد سه تا سوال داشتم که با توضیح کوچکی خدمت شما عرض می کنم. بنده علاقه زیادی به کتاب و کتاب خوانی دارم و از حافظه نسبتا مناسبی برخوردارم به عنوان مثال میتونم در عرض بیست دقیقه یک صفحه کامل قرآن رو حفظ کنم (با این حال هیچ وقت نتونستم جز تعدادی سوره حفظ بشم از تنبلی) سوال: با توجه به مطالب بالا وقتی کتابی رو میخونم بعد از چند وقت که میگذره به اون کتاب برمی گردم گویا هیچی از اون کتاب یادم نمیاد!! گاهی مطالب خیلی گنگی از اون یادم میاد. چکار کنم این مشکل برطرف بشه چون با خوندن صدها کتاب هیچ چی از اون کتابا یادم نمیاد. تقریبا. سوال دوم: چطور تفکر کنیم؟ گاهی می خوام فکر کنم ولی دو دقیقه هم نمیتونم و از نظرم خسته کننده هستش. سوال سوم: چطور مشکل تنبلی رو حل کنیم؟ در ضمن از اینکه دیدم انقدر راحت سوالات همه رو جواب میدید به وجد اومدم. خداوند توفیق روز افزون به شما و همه ما عنایت کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنای شما در مطالعات این نباشد که مطالب را حفظ کنید، بلکه مبنای‌تان این باشد که شخصیت خود را شخصیتی اندیشمند و متفکر بار بیاورید. لذا پس از مدتی این خودتان هستید که حاصل آن مطالعات شده‌اید، نه مجموعه‌ی آن‌چه آموخته‌اید. قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» می‌تواند نکاتی را با شما در میان بگذارد. موفق باشید

23113
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی: من مشاور دینی در دبیرستان شاهد هستم، تعدادی از شاگردان درباره آیه 34 سوره نساء در رابطه با زدن زنان سرکش سوال داشتند و می گویند اگر دین اسلام، دین مهربانی و محبت است پس چرا به زدن زن توصیه کرده و این را بهانه ای کردن برای گریز از دین. من برای رفع این شبهه تفسیر آیه 34 را بصورت کامل برایشان شرح دادم ولی متاسفانه قانع نشدن و از من دلیل علمی و قانع کننده می خواهند. لذا خواهشمندم در این مورد من را راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح آیه‌ی مذکور عرایضی که در تبیین سوره‌ی نساء شد، پیش آمد مبنی بر این‌که آن نوع زدن که در آیه‌ی مذکور مطرح است مربوط به زنان ناشزه می‌باشد که از خانه بدون خبردادن طوری خارج شده‌اند که احتمال ارتباط با نامحرم در آن می‌رود و لذا قرآن خواسته است آن‌چه را باید محاکم قضایی اجرا کنند که آبروی خانواده به خطر می‌افتد را؛ همان همسر خانم اجرا کند وگرنه کجا شما یک مورد هم یافته‌اید که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» چنین برخوردهایی با همسرانشان داشته باشند؟! با این‌که بعضی از آن‌ها حرکاتی مقابل نظر پیامبر خدا انجام داده‌اند. موفق باشید 

21038
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرانقدر: ببخشید آقای طاهر زاده شما مکررر در کتابها و سخرانی هایتان به انقلاب اسلامی بعنوان یه موهبت الهی برای بشر برای رسیدن به سعادت اشاره کرده اید و صحبت از تمدن زایی شیعه از این دریچه می کنید. وضع فعلی کشور از لحاظ فساد اداری ، مدیریت ، ظلم، اشتغال، اختلاف طبقاتی و ... خیلی تا خیلی بحرانی است. به نظر شما چطور می توان به این انقلاب امید داشت وقتی که فقط حرف بعضی مسائل را می زند و نسبت به کوچکترین مشکلات مردم بی اعتناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه مکرر عرض شده به‌خصوص در عرایضی که مربوط به آیات قرآن بوده، با شواهد کافی روشن شد که ریشه‌ی همه‌ی این مشکلات در باقی‌ماندِ ما است در گذشته‌ی غربی تاریخ ما. و هراندازه از ریشه‌های انقلاب و رهنمودهای رهبری بیشتر فاصله بگیریم، وضع بدتر و بدتر می‌شود. به گفته‌ی آقای استاد شهریار زرشناس هرچه می‌کشیم از نئولیبرال‌های وطنی است. موفق باشید

19643
متن پرسش
سلام علیکم: بنده با مطالعه پاسخ های شما به سوالات 19520 و 19537 و 19628 مطالب بسیار ارزشمندی را آموختم و باب توسل به شکل روشن تری برایم نمایان شد که لازم می دانم همین جا از شما سپاسگزاری کنم. به عنوان تکمله این بحث خواستم سوال کنم: 1. روش توسل به این واسطه های فیض چگونه است؟ آیا ذوقی است و هر کس یه راهی می تونه اختراع کنه یا نه، خود روش توسل یک مبانی حکیمانه ای دارد؟ 2. اگر امکان دارد به شکل خاص روش توسل به حضرت عباس علیه السلام را نیز بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توسل به اولیای الهی، انسان نظر می‌کند به حقایق و کمالات و توفیقاتی که خداوند به آن ذوات مقدسه ارزانی داشته است و با نظر به چنین الطافی به حضرت حق اظهار می‌دارند که خداوندا! به همان حقایقی که به آن بزرگان داده‌ای – مثل الطافی که به جناب ابوالفضل«علیه‌السلام» کرده – ما را از آن الطاف محروم نکن. مثل آن‌چه که حضرت زکریا در ملاقات جناب مریم«سلام‌اللّه‌علیهما» متوجه‌ی مائده‌های بهشتی شدند و در آن راستا طلب فرزند نمودند. موفق باشید  

14891
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر و فاضل برخی از فامیلهایم در اوپا می گویند در اروپا هم مراکز فساد است و هم مسجد لذا برای پیشرفت معنوی مشکلی نیست و اوپایی ها مزاحم نماز خواندن ما نمی شوند. در پاسخ چه بگویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان عقل سکولاریته است که هیچ‌چیزی برایش اصالت ندارد و حق و باطل برایش مساوی است و این به معنای آن است که برای حق و حقیقت جای خاصی قائل نیست. موفق باشید

13287

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اگر لطف بفرمایید این دو سئوال را که قبلا پرسیده شد ولی شما فقط اکتفا به سخن رهبری نمودید را جواب بفرمایید: 1. شما می فرمایید منظور آقا علم بوده در حالی که آقا صریحا فرموده اند فناوری و فناوری هم به معنای تکنولوژی است و چون لفظ تکنولوژی خارجی است آقا از فناوری استفاده نموده اند و دیگر اینکه آنچه از فناوری متبادر به ذهن عرف است تکنولوژی می باشد؟ 2. محسنات را تخصیص زدید و فرمودید که نظم غربی منظور است، حال سئوال پیش می آید چه چیزی به غیر از تکنولوژی غربی به غرب نظم داده؟ خود شما می فرمایید نظم غربی انسان ها را ماشینی نموده، پس نظم غربی توسط تکنولوژی حاصل شده؟ 3. به هر دلیلی که شما نظم غربی را به عنوان محسنات غرب پذیرفتید با این که می فرمایید رویکرد ناسالمی دارد باید تکنولوژی هم در بدو امر پذیرفته شود ولو اینکه رویکرد ناسالم داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی با استناد به سخن مقام معظم رهبری در جواب سؤال شماره‌ی 13269 داشتم. این نوع مباحث را باید از طریق کتاب‌هایی که تدوین شده است دنبال بفرمایید. بنده عرایضی در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» در این رابطه داشته‌ام. موفق باشید

نمایش چاپی