باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایِ «امکانِ ذاتی» کمی فکر کنید. وقتی «امکان»، ذاتیِ یک شیئ شد که دیگر معنا نمیدهد که چه کسی آن را به شیئ داده تا بگوییم از کجا آمده؟ به قول معروف: «الذاتیُ ما لا یُعَلَل» ذاتی را به دنبالِ علتگشتن روا نیست. مثل حضرت حق که ذاتیاش وجودی است، حال میشود گفت علت وجود حضرت حق چه چیز است؟ و یا آن وجود را از کجا آورده است؟ در این مورد عرایضی در شرح تفسیر سورهی حمد حضرت امام که در دانشگاه صنعتی بحث شد، داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه ما به جای نظر به جنبهی وجودی یک موجود، به مفهومِ آن نظر کنیم عملاً نگاه ما به آن موجود، مفهومی است چه مکان داشته باشد و چه نداشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه نباید به خود سختگیری کرد باید با تمرکز بر روی معارف الهی و سیرهی اولیاء الهی، جهتِ روح را به سوی شرایط مطلوب جلو برد. سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه به ما توصیه شده است حرم ائمه با شکوه باشد و به همین جهت هم باید مساجد و حرمها از سایر خانهها بلندتر باشد و در چشمانداز قرار گیرد، شاید بتوان حرف استاد را توجیه کرد. البته باید بین «تجمل» و «جمال» دقت کرد، و این کار آسانی نیست. مثلاً در مسجد شیخ لطفاللّه اصفهان «جمال» و «هنر» و «شکوه» با هنرمندیِ تمام به میان آمده است؛ ولی نه مثل عالیقاپو که «تجمل» در آن به ظهور آمده است. به نظر بنده در حرم شریف حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» جمال و شکوه، کمی به تجمل نزدیک شده است. در هر صورت ما در زیارت آن مضجعِ شریف، به شکوه و جمالِ آن مرد الهی نظر داریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این نوع تقسیمبندیها به جهت آن است که ما با نگاه مفهومی و آموختنی به اشاراتِ آن بزرگان مینگریم، وگرنه هرکدام از سخنان آنان در جای خود، وجهی از وجوهِ حقیقت را مدّ نظر ما قرار می دهند 2- واژهی اندماج واژهای فلسفی نیست، باید نسبت به کاربردش آن را معنا کرد. آری! با نظر به مفهوم آن به «نعتِ خارج» میتوان آن را جزو معقولاتِ ثانویهی فلسفی دانست. 3- «خودْ راه بگویدت چون باید کرد». موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: مسلّم در آن حد که نحوهای از فخر فروشی یا خود نمایی به روش اهل دنیا باشد برای سیر روحانی انسان زحمت به وجود میآورد ولی نه آنچنان که تصور کنید از حالت عادی و فعالیتهای عرفی به اسم سلوک خود را محروم کنید. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: همچنان که مستحضرید بحث، بحث دقیقی است. آنهایی که بحث «عدم خلقت عین ثابته» را در ابتدای امر دارند، به این معنا است که وجود علمی آن را مدّ نظر قرار میدهند که البته حضرت حق بر اساس آن وجود علمی، آن مخلوق را وجود میدهد. بنابر این، وجود علمی مخلوق برای خود مخلوق با تمام لوازمی که یک مخلوق مختار در خود دارد، در میان است. در این مورد، بد نیست که به بحث «عین ثابته» که در جزوهی «عرفان نظری» است رجوع فرمایید شاید جواب خود را دریافت کنید. آدرس جزوهی مربوطه عبارت است از: http://lobolmizan.ir/leaflet/1344
در ضمن به صورتهای مختلف به موضوع عین ثابته در جواب سوالهای سایت بحثهایی شدهاست؛ خوب است که آن را در قسمت «جستجوی سایت» دنبال فرمایید. موفق باشید
موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: شاید بتوان گفت در روایتی که میفرماید «لو لا الحجه لساخت الارض علی اهلها» به این معنا است که آنچنان نظام عالم به هم میریزد که انسانها بهرهی لازم را از زندگی زمینی خود نمیبرند و گرنه از نظر وجود اولیهی انسان کامل، که در روایت داریم که پیامبر میفرمایند «اول ما خلق الله نوری» یعنی عالم با نور پیامبر و آل پیامبر به وجود آمدهاست. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: آنچه در امثال نماز برای انسان پیش میآید تحقق روحیهی عبودیت است تا حضرت رب العالمین با ربوبیت خود ما را دستگیری کند و اصل عبادت به تسلیم امر و نهی الهی است حال چه با حضور قلب باشد و چه نباشد؛ در هر صورت آن عزم اولیه در میان هست و تقویت وجه عبودیت ما در آن راستا به وجود میآید، به همین جهت ما دستورات الهی را ابتدا به عنوان تکلیف خود میپذیریم و انجام میدهیم و نباید به هیچ وجه از این غافل شد به طوری که در روایات داریم «فنای فی الله تحقق امر و نهی الهی بر جان انسان است». موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: آنچه ما میتوانیم با اطمینان بگوییم آن چیزی است که مستند به سخن خدا و ائمه باشد و از ما همین انتظار را دارند که در حدّ فهم خود از آن متون مقدس و با استناد به آن سخنان سخن خود را بگوییم لذا نه میتوان سکوت کرد و نه باید در حد توهمات خود با مردم سخن بگوییم. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: گفت «ای برادر عقل یک دم با خود آر/ دم به دم در تو خزان است و بهار»
آری فطرت انسانها خداگرایی لازم را همراه با معرفت فطری دارد ولی همواره با ادامهی عبادات است که بعضا این فطرت ظهور میکند و آرام آرام به فعلیّت لازم میرسد؛ به همین جهت شریعت الهی با توجه به چنین احوالاتی که ما انسانها داریم عبادات ما را میپذیرد در عین اینکه همهی آنها با حضور قلب همراه نیست زیرا در کلیت، آن عبادات جوابگویی به فطرت است و آنچه در نهایت پیش میآید برایند آن رجوعی است که در طول زندگی نسبت به حضرت پروردگار برای انسان پیش میآید و به همین جهت نباید آن عباداتی که به ظاهر با حضور قلب همراه نیست را بی بها دانست هر چند که باید تلاش کرد شرایط غفلت نسبت به حضور قلب را به حد اقل رساند. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علکیم: 1ـ مطمئن باشید که در این موارد باید متوجه بود که «کار نیکان را قیاس از خود مگیر». تنها کسانی معنا و مفهوم آن نوع حرکات را میفهمند که در آن وادی وارد شوند و در واقع جناب عطار قصد دارد گزارش آن احوالات را بدهد و این به معنای آن نیست که ما چنین وظایفی داریم یا برای ما این حرکات قابل فهم باشد. وظیفهی ما رعایت دستورات شرعی در این موارد است. 2ـ پیش نیاز های عرفانی همان مبانی معرفتی است که مثلا در جلد هشتم و نهم اسفار میتوان به آن پرداخت. 3ـ بستگی به استاد دارد که شواهد را میتواند مقدمهی اسفار قرار دهد یا از طریق خود اسفار کمک لازم را به مخاطب میکند. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: 1ـ در این که بتوانید از همین طریق مشاوره کسب در آمد کنید کار خلاف شرعی انجام ندادهاید و معلوم نیست آن تخصصها بهتر از آنچه شما با مطالعات خود به دست آوردهاید به شما کمک کند.
2ـ نگاه فلسفی اگر به طور صحیح جلو برود، در گذرگاههای اصیل، کمکهای شایانی میکند و مسلّم اگر آن عزیزانی که نام بردید از تفکر فلسفی اصیلی برخورداد بودند، مخاطب خود را با عمق و آینده داری بیشتری کمک میکردند. با این همه، انسانها ذوقهای متفاوتی دارند و نباید اگر کسی ذوق فلسفی ندارد، ملامت شود بر اینکه نمیتواند فلسفه بخواند. عرفان نیز از همین مقوله است. به این فکر کنید که به ما گفتهاند «مداد العماء افضل من دماء الشهدا». بالاخره اگر روحیهي عرفانی حضرت امام نبود بسیاری از این حماسهها که در دفاع مقدس به میان آمد معنا پیدا نمیکرد تا انجام شود.
3ـ کسب روزی حلال در هر صورت کار ارزشمندی است ولی نباید در کسب آن گرفتار حرص و یا مقایسه با دیگران شد. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: نفس انسانی استعداد آن را دارد که با عقل فعال مرتبط شود و جذبههای ذاتی نفس ناطقه اگر در مسیر صحیح قرار بگیرد کششی به سوی آن عقل دارد و عملا آن عقل کمک میکند تا نفس ناطقه به سوی کمالاتش سیر کند و طبیعی است که عقل در جای خود مراتب خاص خود را دارد تحت عنوان «عقل مستفاد» و «عقل هیولانی» و غیره از مراتب عقل نام برده میشود. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: در مکاتب مختلف،این واژهها معنای متفاوتی دارند و از خود جمله باید فهمید که این واژهها به کجا اشاره میکنند. در نگاه فلسفهی اسلامی «النفس فی وحدتها کل القوی» است و لذا تمام حالات مذکور به شئونات نفس بر میگردد ولی در آنجایی که شما متذکر شدهاید، بعضاً مراتبی مد نظر است که نسبت تدبیر نفس با بدن را توجیه میکند و این ربطی به حقیقت نفس ندارد و لذا وقتی نفس از بدن جدا شد، دیگر بحثی به نام «روح بخاری» برای نفس معنا ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: بحث در عزم کلی انسان است که سعی باید کرد رجوع ما به حقایق از طریق رجوع قلبی باشد و معلوم است که قلب همواره در تقلّب احوال است ولی جهت کلی قلب مهم است و نباید از این که بعضاً قلب در موقعیت ادبار قرار میگیرد ما را مأیوس نماید. بنا را باید بر آن گذاشت که در هر حرکتی رجوع ما به حضرت رب العالمین باشد که چون نوری گشوده همواره رو به سوی ما دارد. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: عنایت داشته باشید بحث نگاه تاریخی به موضوعاتی که مربوط به شرایط خاصی هستند، فرق میکند با نظر به موضوعاتی که فرا تاریخی میباشند. موضوع «وصف بهترین مردان» ربطی به دیروز و امروز ندارد؛ همیشه به عهدهی مردان است که برای همسرانشان احترام قائل باشند و همچنین چنین وظیفهای به عهدهی زنان است نسبت به مردانشان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از راههای گوناگون میتوان متوجهی صفات رذیله یا انگیزههای غلط شد که یکی از راههای آن روانکاوی است 2- عمدهی کار، در راههای عبور از آن رذائل است که تنها با رویکرد توحیدی میتوانیم از أنانیت خود آزاد شویم وگرنه مشکل، به نحوه دیگری باقی خواهد ماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. زبان عرفا، زبان خاصی است و نمیتوان گفت که روش آنها جدای از ائمه میباشد. حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» در نامهای که به مرحوم احمدآقا نوشتهاند همین توصیه را دارند که اگر ظاهر کلام آنها با سخن دین متفاوت است، ولی حقیقتاً همان سخن اولیاء دین را میگویند. ۲. بعد از «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» میتوانید با «رسالة الولایه» مرتبط شوید. ۳. نباید رابطهی خود را با تشکلهای دینی در دانشگاه قطع کنید، منتها همهی وقت خود را نباید آنجا صرف کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب کاپلستون در تاریخ فلسفهی غرب خود این موضوع را آورده است و بنده در جزوهی «تاریخ فلسفهی غرب» از ایشان اینطور نقل نمودهام:
مى گويد: تفكر وسيله اى است براى يارى به كسانى كه ايمانشان ضعيف است. اينان محتاج راه هاى باريك تر و ناهموارترى هستند كه مردان مقدس از روى آنها به پرواز مى گذرند بى آنكه اعتنايى به آنها بكنند و يا گام در آنها بنهند، اين مردان بزرگ استدلال هاى لرزان بشرى، بلكه در ميان آتش سوزان عشق الهى از هر تزلزل و ترديدى پاك شده اند ... از اين رو مى گويد: «بينش پيدا كن تا بتوانى ايمان به دست آورى، ايمان به دست آر تا بتوانى بينش و خرد بيابى.» چراكه ايمان چيزى نيست جز تفكرِ همراه با تسليم و قبول، كسى كه نتواند تفكر كند ايمان نمى يابد. از اين رو خرد را دوست بدار، ولى بى ايمان بينش به دست نمى آيد و سخن اشعياى نبى درست است كه مى گويد: «اگر ايمان نداشته باشيد بينش نمى يابيد» بينش ايمان را از ميان نمى برد، بلكه استوارترش مى كند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اندازهی مراتب روح محل اختلاف است که آیا هفتگانه باید باشد و یا کمتر و بیشتر. ولی در هر حال انسان دارای مراتب روحی است که پایینترین آن در تقسیمبندیِ خواجه عبداللّه انصاری، «نفس» است که نزدیکترین مرحله به جسم میباشد و بعد از آن «قلب» و بالاتر از قلب، «روح» و بالاتر از روح، «سرّ» قرار دارد. 2- آری! عموماً این هست که در مرتبهی بالاتر آثار مرتبهی پایینتر نیز احساس میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در رابطه با این موضوع در دو کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» و «هدف حیات زمینی آدم» به میان آمده است. آری! شیاطین هم مثل انسان، هم جسم دارند و هم روح. منتها جسم آنها شبیه جسمِ صور ذهنی است و آنها حامل همهی اسماء الهی نیستند و به همین جهت شیطان که از جنس جنّ است باید به آدم سجده کند که حاملِ همهی اسماء الهی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر شما در این موارد باید امثال حضرت امام و علامه طباطباییها که عمری در این مسائل کار کردهاند، نظر بدهند؟ یا جناب آقای دکتر فیاض؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عمده آن است که متوجهی جایگاه زن در عالَم از دیدگاه معارف الهی باشیم تا در دلِ چنین جایگاهی به دستورات دین نسبت به زن، فهم کنیم و ببینیم هدف ربّ العالمین بیشتر آن بوده که طرف خانمها به عنوان عنصر تربیتیِ انسانها بگیرد؟ یا طرف مردها را؟ 2- در مورد خطبهی 80 نهجالبلاغه در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» سؤال و جوابی مطرح شده که عیناً خدمتتان ارسال میشود:
سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى گويند در خطبه 80 نهج البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده اند يا به علت عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.
جواب: در مورد خطبه 80 نهج البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اينكه روش سيد رضى تقطيع كردن خطبه هاى حضرت بوده و قسمتهايى را مى آورده كه جنبه ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى شود عايشه مورد خطاب است. به گفته ى آيت اللّه جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان هايى مى آورد كه خود را نقض مى كند، لذا به اهلش وا مى گذاريم. براى آنكه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آنها در خانواده ى يك مرد مسلمان نه تنها پناهى براى او ايجاد مى كرد و جلوى فحشاء گرفته مى شد، زمينه ى مادر شدن او پيش مى آمد و جهت شخصيت او تغيير مى كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه ى آيات را بر مبناى آنها تحليل نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جداکردن مباحث معرفتی از مباحث اخلاق، در متون دینی ما چندان به چشم نمیخورد. لذا در قرآن و روایات، معرفت و اخلاق در هم تنیده شدهاند و از این جهت تا آنجا که ضرورت پیش نیاید باید طوری بحث کرد که در کنار معارف دینی، معنویتهای اخلاقی نیز در منظر مخاطب قرار گیرد و در کنار موضوعات اخلاقی، معارف الهی در میان باشد و از این جهت در کتابهای اخلاقی هم ما معارف دینی را میبینیم. آری! اگر بنا است انسان از نظر تعریفی که باید نسبت به فضائل و رذایل اخلاقی داشته باشد، آن رذائل و فضائل را تعریف کنیم به عنوان مقدمه بد نیست. موفق باشید