باسمه تعالی: سلام علیکم: این کارها، کارهای غلطی است و در سیرهی اهلالبیت«علیهمالسلام» ابداً چنین چیزهایی دیده نمیشود. نکاتی در این رابطه در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرض شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست از ابتدا تا انتها مطالعه فرمایید إنشاءاللّه جواب مناسب خودتان را دریافت میکنید. البته خوب است که سری هم به دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» بزنید. بالاخره سؤالهای اساسی زندگی هرکسی، همین سؤالها است و نباید سرسری از آنها گذشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در مقام واسطهی فیض مستقر باشد، عموم مراتب پایینتر را میشناسد و امکان تصرف در آن امور را دارد، میماند که چقدر لازم میداند در آن امور جزئی تصرف کند. مثل وقتی که حضرت شترشان گم شده بود و در این مورد علم خود را اعمال نکردند مگر وقتی که طعنهی منافقین پیش آمد. در مورد حدیث «إبار» هم میتوان گفت حضرت بنا را گذاشته بودند تا به طور طبیعی آنچه به نظرشان میرسد، مطرح کنند مثل وقتی که حضرت صادق «علیهالسلام» به دنبال کنیز خود که پنهان شده بود، میگشتند. حال اگر از آن حدیث چنین برآید که نتوان توجیه فوق را بپذیریم، مسلّم با واسطهی فیضبودنِ حضرت باید آن حدیث را ساختگی بدانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این ادعیه، سینه به سینه منتقل میشده، و به قدری زیبا و ارزشمند بوده است که کسی به دنبال سلسله سند آن نمیرفته. حقیقتاً قسمت دوم دعای «عرفه» را میتوان به شعوری غیر از شعور معصوم نسبت داد؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با وجود ضعفهایی که ایشان در تحلیل شرایط دارند، باید ایشان را تحمل کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه و عرفان هرکدام جای خود را دارند. فقیه به اعتبار فقاهتش سعی میکند حکم خدا را در امورات عملی انسانها تعیین کند و عرفان، انسان را متوجهی حقایق عالم مینماید. حال اگر فقیه با عرفان آشنایی داشته باشد بهتر میتواند حکم خدا را در بستر حقایق الهی تعیین نماید. با اینهمه عارف باید در سلوک خود وظایف عملی خود را بهخوبی بشناسد و چه خوب است که در این مورد مجتهد باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعات بنده از مرحوم سیدهاشم حداد در حدّ کتاب «روح مجرد» است که بیشتر، سلوک فردی آن مرحوم را به میان آوردهاند. در حالیکه آثارِ قلمی علامه طباطبایی نشان میدهد در سعهی بیشتری در عالَم حاضرند. واللّه اعلم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی است. در ضمن عنایت داشته باشید هر اندازه دشمن را بهتر معرفی کنیم، این نوع حرفهایش بیشتر بیارزش جلوه میکند. و هر اندازه بتوانیم اهداف الهیِ انسانها را به انسانها متذکر شویم، بهتر دشمن را میشناسند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر متوفی مدتهای مدیدی به بدنش میباشد به جهت تعلقی که به بدنش دارد. و در راستای همین توجه به بدن است که به تربت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» که با بدن دفن شده توجه میکند و منتقل میشود به نور آن حضرت، وگرنه، نه بدن مادی و نه تربت مادی به خودی خود نقش ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم هر انسانی خوب است نماد شخصیتی باشد که انسان بتواند کمال خود را در آن شخص احساس کند و با نظر به شخصیت او خود را جلو ببرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان ظرفیت آن را دارد که «دل با یار داشته باشد و دست در کار»، این حالت را وحدت در عین کثرت گویند. سعی بفرمایید با مطالعات عمیق، روح خود را تغذیه کنید و عبادات خود را با طمأنینه انجام دهید و در ضمن با رفقا مرتبط باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً در نسبت با عالم بالا، عالم پایین را میگویند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی در جزوهی «طلبهی عصر انقلاب» که بر روی سایت هست شده است 2- در مورد رسالت تاریخی که یک طلبه دارد و باید در عین به صحنهی اجتماعیآوردنِ متون مقدس مثل قرآن و روایات، تلاش کند با مقایسهی با آموزههای سایر مکاتب، انسانی را معنا نماید که آن انسان بتواند از فضای سکولاریته به فضای حیات قدسی سیر کند و این با روش و فکر حضرت امام خمینی قابل عمل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با ادامهندادنِ آن گناهان و ماندن بر عزمی که شروع کردهاید، عملاً آن توبه محقق میشود. زیرا بدن انسان در حال استحالهی مستمر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً اینطور باید باشد. چه فرقی برای من و شما دارد؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن داریم که: یهود برای ضربهزدن به اسلام، بعضیها مأمور میشدند که صبح اعلام کنند ما مسلمان شدهایم و بعد عصرهنگام بگویند تحقیق کردیم متوجه شدیم اسلام دین حقیقی نیست و دروغ است. و قرآن دستور داده است با این توطئهگران که در مقابل حق و حقیقت نقشه میکشند، برخورد شود. چون اینها دشمن حقیقتاند. در حالیکه اگر صِرف تحقیق بود خداوند در سورهی توبه میفرماید: «به آنها اجازه دهید وارد جامعهی اسلامی شوند، تحقیق کنند و بعد در حفاظت مسلمین برگردند به قبیلهی خود و هرطور خواستند تصمیم بگیرند». در مورد سؤال شما نیز قضیه از این قرار است که واقعاً اگر کسی در نظام اسلامی متولد شده است و اهل تحقیق است و در مورد اسلام تحقیق کرده است، جایی برای آن میماند که اعلام کند اسلام دروغ است و بخواهد به دین دیگری گرایش پیدا کند؟ یا عملاً این یک توطئه است در زیر پوشش تحقیق. و این غیر از آن است که بنده و جنابعالی بدون آنکه نسبت به اسلام کافر شویم، در رابطه با بقیهی ادیان تحقیق نماییم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً همینطور است. ما فعلاً در حال هزینهدادن آن غفلت هستیم و عملاً ناخواسته در حاشیهی دنیای مدرن قرار گرفتیم هرچند از نظر سیاسی بحمدللّه جهان ما جهان بیرون از دنیای مدرن است. آنچه شدیداً بنده را امیدوار می کند روحیهی توحیدی و سعهی صدری است که در ذات انقلاب اسلامی نهفته است که میتواند همهی عالم را از آن خود کند و استکبار را از جهان بیرون نماید که البته این بحث، عرضِ عریضی دارد و اگر نتوانیم درست موضوع را تبیین کنیم، ما را به یک خوشباوری متهم میکنند. شاید در سلسله بحثهای «انقلاب اسلامی، طلوعی بین دو جهان» که در «خانهی طلاب» بحث میشود بتوان موضوع را تا حدّی روشن نمود و معنای حضور در آینده به شکل حقیقی خود تبیین شود.
ما خواستیم در این تاریخ با انقلاب اسلامی وارد جهانی شویم که جهان سیطرهی فرهنگ غرب نباشد، ولی بالاخره ناخودآگاه خود را در حاشیهی جهان مدرن یافتیم. فعلاً به دنبال مقصر نمیگردیم و بر این هم تأکید نمیکنم که ظرفیت آن را داشتیم که در جهانی حاضر شویم که جهان سیطرهی غرب نبود. ولی هرچه هست فعلاً اینجا هستیم که از جهاتی - و نه در همهی جهات- در حاشیهی جهان مدرن هستیم و نیازمند نوعی بازخوانی هستیم که فعلاً در این تاریخ که تاریخ ابتدای انقلاب و آن آمادگی نیست، چه باید باشیم و چه باید بکنیم که با خود نوعی احساس بودن داشته باشیم، بودنی که از خودمان باشیم و احساسِ «حقالیقینی» را کم و زیاد در خود احساس کنیم که در این زمانه گویا این تنها معنای بودنی است که میتوانیم خود را بپذیریم.
آری! همانطور که انقلاب اسلامی همچون موجودی زنده مراحلی را به سوی بلوغ دارد، نسبت ما نیز با این ودیعهی الهی مناسب حضور تاریخیاش در مراحل گوناگون به یک معنا متفاوت میشود - بدون انکار اصلِ وجود تاریخیاش- در این رابطه میتوانم بفهمم چرا میفرمایید بنده در حال تنقیح مبانی خود در رابطه با نحوهی رجوع به تفکر غربی هستم از آن جهت که وسعت توحیدی انقلاب اسلامی حالت اقیانوسی به خود گرفته که به یک معنا میفهمیم چگونه میتوان دغدغههای کانت و هگل و هایدگر را در مواجهه با تاریخ مدرن درک کرد، بدون آنکه از بستر تاریخی خود غافل گشت و از خودِ اسلامی- ایرانیِ خود در جای دیگر حاضر شد. ولی از این هم نباید ترسید که برای حاضرشدن در جهانی که انقلاب اسلامی بنا دارد در آن حاضر شود تا عقیم نماند، نمیتوان از شناگری در اقیانوس ترسید. آری! آنهایی که آمادگی چنین حضوری را ندارند نباید وارد شوند و به نظر میآید عرفان و حکمت اسلامی در کنار فهم قرآن به قرائت علامهی طباطبایی «رحمةاللّهعلیه»، شرط چنین حضوری است وگرنه این آتش نمرودی به گلستان تبدیل نمیشود تا فرهنگ انقلاب اسلامی را جهانی کند و تنها در محدودهی حضور سیاسی در مقابل استکبار که آن هم امر مبارکی است، باز میایستیم و معنای دعوت گورباچف را که حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» او را به ملاصدرا و ابنعربی دعوت کردند، در نطفه میماند.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تنها جنبهی صحبتهای قبل از ازدواج داشته باشد و گرفتار سخنان لغو و سرگرمشدن با نامحرم نداشته باشد؛ قابل قبول است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیری مثل تفسیر «المیزان» بعد از دنبالکردن شرح صوتیِ چند سوره که بنده عرض کردهام، میتواند شما را با دریایی از معارف روبهرو کند. در ثانی: به نظر بنده خوب است سورههایی که تفسیر آنها را میدانید از قرآن و با قرائت آن سورهها، وسیلهای به عنوان تذکر استفاده نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال همین نظرکردن به بیرون که میفرمایید حکایت از آن دارد که وسوسهگری در بیرون هست. آری! میدانِ فعالیت او در خیال ما است و ما در درون خود با آن روبهرو میشویم. موفق باشید
