باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه با باورِ اولیهی خود به اسلام و توحید دستورات دینی را عمل کنید، چون توحید یک حقیقت است، آرامآرام خودِ خداوند خود را هرچه بیشتر به ما نشان میدهد. به قول خواجه سعید ابوالخیر: «تو، آمد رفته رفته / رفت، من آهسته آهسته». موفق باشید
سمه تعالی: سلام علیکم: اساساً دستگاه عرفانی ابن عربی و مولوی دو دستگاهِ عرفانی متفاوت است که هرکدام در جای خود ارزش دارند و اینطور نیست که یکی در ذیل دیگری قرار داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سجدهی ملائکه بر حقیقت انسان بوده است که مصداقِ متعیّن و بالفعل آن همان انسان کامل است. 2- حضرت آدم به عنوان ابوالبشر، اولین آدم و اولین پیامبر در زمین است ولی حقیقت آدم، همانی است که مورد سجدهی فرشتگان قرار گرفت. در این مورد عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» شده است 3- نه، زیرا در آنجا بحث تعلیم اسماء به آدم نیست، بلکه بحث فطرت الهیه مطرح است و خطاب به بنی آدم در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره شیطان بیکار نیست. ما را گرفتار گناه میکند تا ما از رحمت پروردگار و توبه به درگاهِ حضرت محبوب مأیوس شویم. وظیفهی ما است که در هیچ حالی از توبه و امید به رحمت پروردگار مأیوس نگردیم تا پوزهی شیطان به خاک مالیده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است با توجه مطالعاتی که داشتهاید بعد از مطالعهی کتاب «معاد» با شرح 70 و چند جلسهای آن، و مطالعهی کتاب «خویشتن پنهان» با شرح تفسیر حمد امام و شرح کتاب «مصباح الهدایه» ایشان به نتایج خوبی إنشاءاللّه خواهید رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم کار را به عهدهی «جمنا» بگذاریم، انسانهای قابل اعتمادی جهت تصمیمگیری نهایی میباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز نه! ولی در حال ویرایش آن هستم تا به صورت کاملتر در معرض نظر کاربران عزیز قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که افراد نظم و تقسیمبندیِ مفاتیح را بشناسند تا هرکس بنا به روحیهی خود از آن استفاده نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع مهمی است که تا حدّی در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» بر روی آن بحث شده است. ما نیاز داریم نوعی از زندگی را بشناسیم که آن زندگی با توسعهی غربی متفاوت است و آرمانشهرِ ما شهری است که به رفاه مادی به عنوان یک هدف نمینگرد، بلکه رفاه را به عنوان یک وسیلهی محدود برای هدفی بزرگتر میپذیرد و لذا غرق زندگی رفاهی نمیشود. انقلاب اسلامی این نوع زندگی را در منظر ما قرار میدهد، هرچند جریانهای علاقهمند به سبک زندگی غربی، این موضوع را نادیده میگیرند. موفق باشید
سلام استاد گرامی: «فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند / خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش... دلِ حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود / نازپرورد وصال است مجو آزارش» این فال حافظ بود قبل از سفر. هفته قبل از سفر پر شده بود از نشانه هایی برای نرفتن، مریضی دختر کوچکم و ... ، بعد همه چیز روبه راهه شد ولی دلم باور نکرد. قبل از رفتن مدام گریه می کردم و احساس جامونده ها رو داشتم. راهی که شدیم فکر کردم همه اش یه خیال بوده و وهم رفتیم ،۶۰۰ کیلومتر رو با دو تا بچه خردسال راه افتادیم. رسیدیم. رسیدیم به مرز، جمعیت زیاد شده بود و مرز بسته، موندیم به امیدی، گشایشی، نگاهی. گروهمون جدا شد. آن ها که توانستند رفتند. «منِ شکسته منِ بی قرار در اتوبوس گریستم همه جاده را اتوبان را» همه اش گریه می کنم میگم آقا جان ما اومدیم با دو تا بچه، اومدیم تا لب مرز، اومدیم منتظر، هوا گرم شد، هوای شلچمه طاقت از بچه ها برید، نگران شدیم اونطرف مرز بیشتر اذیت بشن، ترسیدم به خاطر سلامتی شون و برگشتم. دلم آروم بود ولی همین که سوار اتوبوس شدیم شکستم. دلم بی طاقت شده، یاد سال قبل می افتم و گریه می کنم، اسم اربعین میاد آتیش می گیرم، بی تابم و پر از حسرت، چشمام هر لحظه منتظر یه اشاره است که گریه کنه من همونجا، شلمچه جا موندم. ما توی زندگیمون چند سالیه تقویمی داریم به اسم اربعین. سالمون با اربعین شروع میشه، میریم تا زنده بشیم. موندم، جا موندم، گناه زیاد بود توی این پرونده که محرومم کنه ولی مگه سال های قبل به گناهام نیگا کردین؟ بقیه سال رو چطوری باید زندگی کنم؟ ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می گذری. برحذر باش که سر می شکند دیوارش.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای رفیق دلسوخته! فدای آهات شوم که از هزار رفتن، جلوتر است. بگذار از قصهای که جناب مولوی در همین رابطهها با ما در میان گذاشت، برایت بگویم که میگوید:
آن یکی می رفت در مسجد درون ** مردم از مسجد همی آمد برون
گفت پرسان که جماعت را چه بود ** که ز مسجد می برون آیند زود
آن یکی گفتش که پیغمبر نماز ** با جماعت کرد و فارغ شد ز راز
تو کجا در میروی ای مرد خام ** چون که پیغمبر بداده ست السلام
گفت آه و دود از آن اه شد برون ** آه او می داد از دل بوی خون
آن یکی از جمع گفت این آه را ** تو به من ده و آن نماز من ترا
گفت دادم آه و پذرفتم نماز ** او ستد آن آه را با صد نیاز
شب به خواب اندر بگفتش هاتفی ** که خریدی آب حیوان و شفا
حرمت این اختیار و این دخول ** شد نماز جمله ی خلقان قبول
پس اصل قضیه در «طلب» و «عطش» است که جایگاه هرکس را تعیین میکند. حتماً شنیدهای که شخصی در جنگ صفین خدمت مولایمان رسید و گفت برادرم بسیار مایل است در خدمت شما در این جهاد مقدس شرکت کند، ولی در یمن زندگی میکند و حضرت فرمودند: اگر با ما است در یمن هم که باشد در نزد ما است و اگر با ما نیست، در اینجا هم که باشد در یمن است. و به گفتهی مولوی: «در یمنی چو با منی پیش منی / پیش منی چو بی منی در یمنی».
آه و سوزی که عزیزانِ به جا مانده از آن رفتن با خود دارند، هزار قدم جلوتر از قدمهای عزیزانی است که در جاده قدم میزنند و حجابهایی که از اینان به اندازهی سوز و آهشان رفع میشود، یقیناً کمتر از رفع حجابهایی که برای حاضران در آن پیادهروی پیش میآید نیست. آری! عمده «حضور» است، حضوری که بتوان خود را در تاریخی حسّ کرد که بنا است جان انسانها به وسعت ارادهی الهی برای تحقق تاریخی دیگر خود را درک کند و «بودن»ِ خود را که در این زمانه میتواند بهترین «بودن» باشد، بیابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای درک توحید افعالی عجله نکنید به مرور برایتان پیش میآید و خداوند خود را در هر فعلی نشان میدهد. ۲. در این مورد خوب است سری به کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورهای دینی» بزنید نکاتی در آنجا برایتان گذاشتهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا جز این است که ما در دعاهای خود میگوییم خدایا! اگر مصلحت است آن دعاها را مستجاب کن و اگر مصلحت نیست، ما تسلیم تقدیر تواییم، پس پروردگارا! ما را راضی به قضای خود بگردان. از این دعای عزیز هرگز غفلت نکنید که پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» عرضه میدارند: «وَأَسْأَلُكَ الرِّضَا بَعَدَ الْقَضَاءِ، وَأَسْأَلُكَ بَرْدَ الْعَيْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، و لَذَّةَ النَّظَرِ إلَى وَجْهِكَ الکریم، وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِكَ،» پروردگارا از تو راضیبودن خود را نسبت به قضایی که بر من راندهای میخواهم و آرامش و خنکیِ زندگی بعد از مرگ را و لذتِ نظر به وجهِ کریمت را و شوق به لقاء را. این دعا زیباترین بستر را برای یک زندگی متعالی فراهم میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند معانی را که به قلب انسان نازل میکند در موطنِ نفس به عالیترین شکل به جهت قوای نفس حالتِ لفظ و صوت خلق میشود که به یک معنا برای پیامبر«صلواتاللّهعلیهوآله» حضرت جبرائیل در میان میآیند 2- به نظرم خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیا به این روایت فکر کردهاید که حضرت صادق «علیهالسلام» جهت توجه به بنیادیترین بنیادِ روحانی هر انسان روشن میکنند كه اولًا: قلب انسان كاملًا با خدا آشنا است و خداوند در نزديكترين شرايط به انسان است. ثانياً: مى تواند با خدا روبه رو شود، ما را متوجه نكته اى مى كنند كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است كه: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى شوند خدا را با تمام خلوص مى خوانند و چون آنها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن وقت كه فرد در دريا اميد به هيچ چيز ندارد و به قدرتى لايزال متوسل مى شود «فَذَلِكَ الشَّيْءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال كه در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مى شود همان خدايى است كه قادر بر نجات است، در آن موقعى كه هيچ نجات دهنده اى براى او نيست، و او فريادرس است، در شرايطى كه هيچ فريادرسى را در منظر خود نمى يابد.
حديث مذكور؛ از بهترين نكته ها براى خدا يابى است. چون اولًا: ما را متوجه خدايى مى كند كه مافوق خداى مفهومى است و در آن شرايط خاص او را روبه روى خود مى يابيم، يعنى همان خدايى كه از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مى شناسد و احتياج نيست با كتاب و درس و مدرسه وجود او را براى خود اثبات كند. ثالثاً: و از همه مهمتر اينكه كافى است حجابهايى كه خود را براى ما نجات دهنده و فريادرس مى نمايانند كنار رود، يك مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه رو مى بيند. به همين جهت حضرت مى فرمايند: او خداى قادر بر نجات است آن موقعى كه هيچ نجات دهنده اى نيست، «حَيثُ لا منجى». وقتى در منظر جان انسان مشخص شود كه هيچ نجات دهنده اى نيست و همه آنچه ما به عنوان نجات دهنده به صورت وَهمى و دروغين به آنها دل بسته بوديم، از منظر قلب كنار رفته اند، و وقتى روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آنها دل بسته بوديم، از صحنه جان رخت بربسته اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مى گردد و ما با او روبه رو مى شويم. 2- چرا به گفتهی هایدگر نظر نداشته باشیم که «تفکر» را نظر به بنیادیترین و سرآغازینِ حقیقت میداند که در تاریخ ظهور میکند؟ بنده تفکر در این تاریخ با نظر به حقیقت وجودی انقلاب اسلامی میدانم و این را عقلانیتِ این دوران میشناسم. برای روشنشدنِ مطلب، یادداشتی که در این مورد داشتهام را خدمتتان ارسال میدارم:
برای بیشتر فهمیدن انقلاب اسلامی و تفکر در آن از آن جهت که به جهت وجودیاش «تفکرناشدنی» باقی میماند در صورتی ممکن است که به تقدیری فکر کنیم که در جان انسانها رخ داد و نه به حرکات و فعالیت آنها. انقلاب اسلامی یک رخداد تاریخی بود که از طریق آن انسانها در جان خود شنوایِ سخنی شدند که باید تاریخ دیگری را رقم بزنند بدون آنکه متوجهی شنیدن آن پیغام درونی باشند، در عین آنکه همیشه در طول تاریخ انسانهای فرزانه به صدای حقیقت گوش دادهاند که البته روشنفکران ما نتوانستند آن پیغام درونی تاریخیِ خود را درک کنند.
آن پیغام، مردم ایران را فراخواند تا با او از درِ همسخنی درآیند و حقیقتاً مردم ایران در مقامِ انسانیشان دلبستهی کمند آن مشیت تاریخساز شدند و از آن به بعد عدهای را مییابید که همچون پیکی، مدام حاملِ آن پیغام میباشند، پیغامی که از سوی خدا در این تاریخ به انسان میرسد تا متوجه شود میتواند با حضور خدا در این تاریخ حاضر گردد و از دوگانگیِ بین سوبژه و اُبژه عبور نماید و خودش، زبانِ حقیقت دوران گردد به آن صورت که حقیقت او را فرا میگیرد و مشکل روشنفکران ما چه در لباس ادبیات هایدگر سخن بگویند و چه عرفاننمایی کنند؛ آن است که پیغام تاریخیِ خود را که در بستر انقلاب اسلامی ظهور کرد و شهداء شنیدند، را نشنیدند. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره عنكبوت، آيه 65.
[2] ( 1)- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ (ع) يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِى عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَى الْمُجَادِلُونَ وَ حَيرُونِى فَقَالَ لَهُ يا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَة قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيثُ لَا سَفِينَة تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَة تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيئاً مِنَ الْأَشْياءِ قَادِرٌ عَلَى يخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ( ع) فَذَلِكَ الشَّىءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيثُ لَا مُنْجِى وَ عَلَى الْإِغَاثَة حَيثُ لَا مُغِيثَ.« معانيالأخبار»، ص 4-« توحيد صدوق»، ص 231.« بحارالانوار»، ج 3، ص 41.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متوجهی رسالت تاریخی خود بشوید که چه اندازه در کسوت روحانیت با سواد و متعهد باشید میتوانید درس را با انگیزه بخوانید 2- به خودتان برنامه بدهید و طبق آن برنامه عمل کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقهِ مرسوم، انسان را نهتنها در موضوع احکام رشد میدهد، حتی در سایر موضوعات نیز میپروراند تا با دقت بیشتری موضوعاتی مثل عرفان و فلسفه و تفسیر را دنبال کند. به این جهت فقهِ مرسوم در این زمان میتواند برای امثال رهبری به جهت روحیهی تمدنسازی، نقش تاریخی ایفاء نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ابراهیم«علیهالسلام» اولین امام در تاریخ بودهاند تا فضایِ تمدنسازیِ دین که نحوهای از مدیریت اجتماعی دین است در حساسترین نقطهی زمین شروع شود و از این طریق امامت در سه پیامبر بعدی به زیرساختهایی رسید که بتواند بعد از آخرین نبی با همهی موانعی که بود، ادامه یابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر متوفی مدتهای مدیدی به بدنش میباشد به جهت تعلقی که به بدنش دارد. و در راستای همین توجه به بدن است که به تربت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» که با بدن دفن شده توجه میکند و منتقل میشود به نور آن حضرت، وگرنه، نه بدن مادی و نه تربت مادی به خودی خود نقش ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا میتوان باور کرد که انسانها ماورای کلمات با همدیگر سخنها دارند؟! آیا میتوان باور کرد که: «متحد بودیم یک گوهر همه / بیسر و بیپا بُدیم آن دم همه» و از این جهت میتوان سخنهای ناگفتهی همدیگر را شنید و به رویِ خود نیاورد؟! زیرا: «وقتْ تنگ و میرود آبِ فراخ / پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ. شهره کهریزیست پر آبِ حیات / آب کَش، تا بَر دَمَد از تو نبات. آب خضر از جوی نطق اولیاء / میخوریم ای تشنهی غافل بیا». پس باید در دامنهی این کوه بلند، نَفَسنَفَس هم که شده جلو رفت. میدانم میگویی احساساتمان را درک نمیکنی، نه! اینطور نیست، جایِ درد و دل نیست، زمان، زمانِ رفتن است حتی در شورهزاری سخت و گرم و بیآب و علف. بمانیم، میمیریم و این، ابتدایِ ویرانی است و چنگالهای سردِ نیهیلیسم تا عمق جانمان فرو خواهد رفت. باید به سوی عبودیت او حرکت کرد تا بالاخره راهْ گشوده شود، حتی اگر سالها با حرکت در این کویر، سرگردان بمانیم باز باید رفت و به ارتفاعهای حقیر نباید دلبست. در افقِ این تاریخ چیز دیگری نمایان است و باید زندگی را با نگاه به آن افق معنا کرد وگرنه چه فرقی است بین احساسی که یک داعشیِ خونخوار در این دوران دارد با آن کاخنشینِ مرفه که مشغول وقتکشی در زندگی است؟! هر دو به خودْ دروغ میگویند و زندگی را وارونه میبینند و هر دو تسلیم پوچیهای دوران خود هستند و به راهِ گشودهای که در افق نمایان است و گهگاه گنجشکها از آن خبر میآورند، نظر نمیکنند.
اگر به تولدی دیگر که در آن تولد، شب میمیرد و صبحگاه بهدنیا میآید نیندیشیم، چگونه معنای حضور در تاریخی را که خداوند را از آسمان به زمین آورده، فهم خواهیم کرد؟! سراسرِ فرهنگ زندگی به سبک مدرنیته پوچی است و پوچی آن تا عمق استخوان انسانها نفوذ کرده است و در مقابل، افق برای عبور از آن به روشنایی گرائیده است زیرا که گفت: «چونکه سرکه سرکِگی افزون کند / پس شکر را واجبْ افزونی بُوَد» به همان معنایی که اخوان ثالث گفت: «بهار، آنجا نگه کن، با همین آفاقِ تنگ خانهی تو، باز هم آن کوهها پیداست». و من افقی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است را، اشاره به آن کوههایی میدانم که با گذر از خانهی تنگِ زندگی مدرن، میتوان آرامآرام به آن نزدیک شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر انسان پای در جادهی دینداری بگذارد، نور ایمان به مرور بر قلبش میتابد و به همان اندازه به مرور، حبّ جاه از وَهم و خیالش رخت برمیبندد. لذا به ما گفتهاند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد» 2- وقتی آرامآرام معارف الهی برای انسان شکل گرفت به همان اندازه بصیرت لازم حاصل میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این مورد هم «ژنها» در شرایطی قرار میگیرند که «نفس ناطقه» آمادگیِ بهتری برای مقابله با تأثیر میکروبها پیدا میکند. مثل آنکه نفس شما در ورزشکردن، روحیهی بهتری برای مقابله با بیماری مییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجتهاد فقهی آقای هاشمی غیر از شکلدادن به شخصیتی است که با تعمق در متون دینی و اصلاح نفس حاصل میشود. در ابتدای انقلاب نمایندگان مجلس باید مدرک خود را مطرح میکردند و ایشان در همان زمان به عنوان مجتهد در فقه مطرح بودند و کسی هم در این مورد مناقشهای نداشت زیرا ایشان در درس خارج فقه و اصول اساتیدی همچون آیتالله بروجردی، امام خمینی، آیتالله گلپایگانی، آیتالله محقق داماد، آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی و آیتالله مرعشی نجفی شرکت میکردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است و در ضمن «حس»، با نظر به آیات الهی تغذیه میشود و «خیال»، با صداقت و حُسنِ ظن، فربه میگردد و نورانی میشود. موفق باشید