بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25431
متن پرسش
سلام استاد محترم: بنده یک پاکستانی هستم و از همانجا دارم مزاحم جناب عالی می شوم۔ شما در شرح رساله الولایه علامه طباطبایی از ابن سینا نقل قول فرموده بودید که ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها۔ اما بر طبق حدیثی که جناب علامه از توحید صدوق بهش اشاره فرموده اند سوالات از جانب امیرالمومنین صلوات الله علیه و جواب از سائل اینطور مطرح می شود: اخبرنی أ خلق اللّه العباد كما شاء او كما شاؤوا؟ فقال: كما شاء. قال: فخلق اللّه العباد لما شاء او لما شاؤوا؟ فقال: لما شاء. قال: یأتونه یوم القیمة كما شاء او كما شاؤوا؟ قال: كما شاء. بظاهر قول ابن سینا با سوال و جواب اول در حدیث مذکور در تناقض می باشد۔ لطفاً نظرتون رو ابلاغ فرمایید۔ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی تحت عنوان «پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها» شده است. صوت آن را بر روی سایت می‌توانید بیابید و متن آن را برایتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

 پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها

باسمه تعالی

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ»

ما از رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سخن می‌گوئیم ولی به حکم «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» سخنان‌مان در مورد همه پیامبران است.

۱. اصلی‌ترین کار رسولان خدا توجه بشریت است به آغازِ آغازها،‌ یعنی آغازِ هستیِ موجودات که همان حضرت حق است و آغاز انسان که وجه امکانی او یا عین ثابته‌ی او می‌باشد. زیرا از این طریق، تفکر اصیل به بشر عطا خواهد شد.

۲. پیامبران خدا متذکر شدند که خداوند خالق همه‌ی عالم است یعنی «وجود» و «بودن»ِ هر موجودی را او داده است و در نتیجه خداوند، بودنِ محض و هستی مطلق می‌باشد و این اولین قدم در راستای تفکر است از آن جهت که تفکر مربوط به «وجود» است و آغازِ آغازها.

۳. پیامبران در مورد مخلوقات به‌خصوص انسان‌ها فرمودند خداوند با نظر به امکانِ بودن مخلوقات، آنها را خلق کرد و لذا حضرت موسی «علیه‌السلام» در تفسیر جایگاهِ نبوت خویش و برادرشان دو نکته را در میان آوردند که: «قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/۵۰)‏ یعنی اولاً: پروردگار ما خلقتِ هر موجودی را به آن موجود عطا می‌کند. ثانیاً: او را هدایت می‌نماید و در راستای هدایت خداوند است که پیامبران را می‌فرستد. ولی در نکته‌ی‌ اول، معرفتی بس‌ آغازین را متذکرشدند از آن جهت‌که می‌فرمایند خلقت هرمخلوقی را خداوند به‌آن مخلوق می‌دهد. یعنی از یک جهت خلقت آن مخلوق، مربوط به‌خودش است و خداوند یعنی‌ آن‌ بودنِ محض، مطابقِ آن‌ خلقت، آن موجود را «وجود» می‌بخشد.

۴. در راستای معرفتِ آغازین برای هر مخلوق، در قرآن داریم: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یس/۸۲) وقتی خداوند خواست موجودی را به‌وجود آورد در خطاب به آن می‌گوید: «بشو» و آن موجود می‌پذیرد که «بشود». یعنی قبل از آن‌که آن موجود، موجود شود؛ در علمِ خداوند امکانِ بودنش هست و خداوند مطابق آن امکان به آن موجود، وجود می‌دهد.

۵. راستی! اگر خداوند آغاز کننده‌ی امکانِ هر موجودی بود، آن مخلوق حق نداشت از خداوند سؤال کند که چرا آن را آن‌چنان خلق کرده است؟ در حالی‌که: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» (انعام/۱۴۹) برای خداوند حجت بالغه هست و آن‌چنان نیست که کسی بتواند حجتی در نفیِ حجت بالغه‌ی الهی داشته باشد.

۶. حال با توجه به مباحث فوق، به این فکر کنید که اگر کسی نحوه‌ی بودن خود را درست درک کند و متوجه باشد حضرت حق در راستای نحوه‌ی بودنِ او به او «وجود» می‌دهد؛ می‌یابد که تنها از طریق وجود خود با پروردگارش می‌تواند مرتبط شود و معنی روایت مشهور: «الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» می‌رساند که راهِ هرکس به سوی پروردگارش، همان نحوه‌ی «بودن»ِ اوست، و مأوایِ حقیقی هرکس، به‌سربردن در این نحوه بودن است.

۷. مشکل بشر از آن جا پیدا شد که به جای مأواگزیدن در نحوه‌ی بودن خود و از آن طریق با پروردگار عالم، مرتبط‌ شدن؛ دلْ در بودن‌های دیگران انداخت و به مقایسه‌ها گرفتار شد و از بهترین مأوا و «بود» محروم گشت. در حالی‌که پیامبران خدا و به‌خصوص آخرین پیامبر به ما متذکر شدند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ۖ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (مائده/۱۰۵) ای مؤمنان! متوجه‌ی خودتان باشید که در آن صورت، انحرافِ بقیه وقتی شما در مسیر هدایت باشید، به شما ضرر نمی‌رساند.

                                               والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته 

25070

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: عزاداری هاتون قبول درگاه حق. استاد عزیز متاسفانه بنده مدتی قبل مرتکب خطایی شدم که به شدت از کرده خود پشیمانم، و بعد از توبه در صدد جبران خطا و حق الناسی که بر گردن بنده بود برآمدم. اما متاسفانه ناخواسته فردی از گناه و خطای من مطلع شده و مدام تهدید به اینکه آبروی من را خواهد برد، و هرجایی هستند حرف از رفتار من است. استاد من به اندازه کافی شرمنده خدا و اهل بیتش هستم، با رفتار و زخم زبان این افراد چه کنم؟ چرا خدا که ستار العیوب است باید بنده هایش با ما چنین کنند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز نگران نباشید. به طرفی که می‌خواهد آبروی شما را ببرد هم باج ندهید. خداوند مدافع مؤمن است. موفق باشید

23943

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تبریک خدمت استاد بزرگوار به مناسبت عید نیمه شعبان و ولادت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه. استاد کتاب ها و صوت جلسات شما رو چند ماهی میشه دنبال می کنم، دوست دارم در مورد توحید افعالی خیلی بیشتر بدونم و این مسئله تا جای ممکن برام شفاف بشه، پیشنهاد شما کدام منابع هستش برای دانستن و چه تمریناتی رو پیشنهاد می کنید برای قوی شدن در توحید افعالی؟ نکته بعدی اینکه دیروز یکی از صوت های شما رو در خودرو گوش می دادم که در مورد حدیثی از امام صادق علیه السلام در اثنا بحث صحبت فرمودید (متاسفانه پخش کننده رو حالت رندوم بود بعدا نتونستم پیدا کنم مجدد گوش بدم بخاطر اون اینجا مطرح کردم) که حضرت فرمودند در نمازتون ما رو .... قرار بدید کلمه نقطه چین رو فراموش کردم بعدا از دوستی از دوستانتون مثال زدید که ایشون آیت الله شاه آبادی رو ..... قرار داده بودن و در نماز براشون حالات خاصی پیش اومده بود. اگر ممکن هستش در مورد این مسئله هم توضیحی عنایت بفرمایید. اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای درک توحید افعالی عجله نکنید به مرور برایتان پیش می‌آید و خداوند خود را در هر فعلی نشان می‌دهد. ۲. در این مورد خوب است سری به کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» بزنید نکاتی در آن‌جا برایتان گذاشته‌اند. موفق باشید

23664
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد باز عذر خواهی مرا پذیرا باشید مانند کودکی می مانم که تازه راه افتاده و دایما نیازمند دست گیری. دوباره سر دو راهی مانده ام بسیار با مطالعه و تحقیق سعی در حل آن کردم ولی دلایلی مرا به این طرف می کشاند و دلایلی به طرف دیگر، نتوانستم تشخیص دهم. شما فرمودید هرچقدر به برنامه ریزی عمل کنیم شخصیت بهتری برای خود شکل داده ایم. از طرفی در روایات فرمودند هرگاه تمایل به مستحبات نداریید به واجبات اکتفا کنید. این دل من دایما از این سو به آن سو می پرد گاهی کنترل آن از دستم خارج می شود گاهی شوق فراوان به مطالعه دارم و گاهی به عبادات و گاهی حوصله هیچکدام را ندارم و به سراغ تدبر در قران می روم. ولی من که برنامه ریزی کرده بودم آن هم در متعادل ترین حالت به خود گفتم این نفس افسار گسیخته را باید رام کنم تا در هر ساعتی کار مخصوصی انجام دهد اینطور که نمی شود. وقتی چند روز برنامه را اجرا می کنم از همه فعالیت ها چنان خسته می شوم که فقط می خواهم بخوابم با اینکه میزان خواب نیاز بدن را هم در برنامه تنظیم کرده ام. خوب من چه کنم؟ از طرفی در آن حرکت (نامنظم) دریافت ها زیاد می شود و فعالیت ها به بهترین نحو پیش می رود و در این حرکت (منظم) اینطور نیست دریافت ها به شدت کم می شود و انگار قلب بیچاره خود را در زندان کرده ام که تمام تمرکزش روی برنامه باشد و حتی توجه در نماز به شدت کاهش میابد. بین سخن شما و عمل به آن روایت با این احوالات خودم مانده ام، چه کنم؟ از ساعت متنفرم دست و پایم را می بندد ولی اگر شما بفرمایید به اسم مجاهده تحملش می کنم. حلال بفرمایید بنده را جهت گرفتن وقت شریف شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم باز باید به برنامه‌ای که به خود می‌دهید فکر کنید. با این تفاوت که برای خودتان آن طور که خودتان را می‌شناسی برنامه بریزید، خودی که هم باید به رفقایش سر بزند و هم تفریح و ورزش داشته باشد و هم کتاب مطالعه کند و هم از فضای مجازی خیلی دور نباشد. هرکس در این تاریخ باید آن شود که باید بشود. موفق باشید

23277
متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: استاد من چندین ساله شاگردی تونو می کنم ولی متاسفانه مدتیه از فضای اینکه همه کاره ما کس دیگریست و ما هیچ کاره ایم دور شدم. پسرم سال دیگه می ره کلاس اول و من خیلی دغدغه دارم که به عنوان والدینش مسیری رو براش بیاری خدا انتخاب کنیم که سعادتش توشه. پسرم خیلی هوش و استعداد و علاقه ی زیادی به مباحث علمی داره نمیدونم در این راستا کدوم مدرسه بگذارمش که استعدادش شکوفا بشه و بتونه خادم خوبی برای مردم و امامش باشه و فطرتش دست کاری نشه. الان پیش دبستانیش. رو تو مدرسه میزان (هد هد) می ره روششون با آموزش پرورش متفاوته. گزینه هام برای سال دیگه ۱. مدارسی مثل سادات و امام محمد باقر (ع) ۲. مدارس دولتی ۳. مدرسه با روش میزان تحت نظر آموزش پرورش ۴. مدارسی مثل مدرسه در مسجد یا مدرسه بدون دیوار و... که زیر نظر آموزش پرورش نیستن استاد اگر پسر خودتون بود تو شرایط امروز با استعداد و علاقه ی علمی بالا اونو چطور هدایت میکردین؟ لطفا گزینه انتخابی تون رو به منم بگین. اگر در راستای بالا رفتن توکل و سپردن امور با خیال آرام به پروردگار نکته ای به ذهنتون رسید محرومم نکنین. خیلی ممنونم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از سخنان نایب الإمام که می‌فرمایند: «ایجاد تشکیلات موازی با دولت هم راهِ اصلاح نیست... کار موازی در کنار دستگاه دولتی، کار موفقی نیست، این تجربه‌ی قطعیِ این حقیر است در طول این سال‌ها» این‌طور می‌فهمم که نباید در مسیر جدا از آموزش و پرورش اقدام کرد. لذا شاید «مدرسه در مسجد» که جدایِ از آموزش و پرورش نیست ولی رویکرد دینی و انقلابی دارد خوب باشد. موفق باشید 

23163

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد من از شما پاسخی در مورد سوال ۲۳۱۲۷ دریافت نکردم. استاد من به هیچ وجه قصد مزاحمت برای شما ندارم با توجه به اینکه وقت شما بسیار ارزشمند است. ولی چون به من خیلی توصیه میشه از آدمهای مختلف که با توجه به سنت به ازدواج با چنین شخصی فکر کن دچار سردرگمی شده ام وگرنه مزاحم نمی شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور عرض کردم:

23127- باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال هرچه فکر می کنم زندگی با کسی که تا این حدّ مقیّد به دینی که شما با آن زندگی می‌کنید نیست، مشکل است، مگر آن‌که خودتان بپذیرید و فکر کنید خواستگار بهتری به سراغ‌تان نمی‌آید. موفق باشید

22040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در شرح علامه حسن زاده از شرح قیصری، برای توضیح مراتب حقیقت بر اساس شروطش آمده که حیوان از نظر طبیعتش جزئی است از برای افرادش که حمل بر افرادش نمی شود (که احتمالا باید به شرط لا باشد) و به اعتبار اطلاقش لا به شرط شی ء است که جنس است و محمول بر افرادش است و به اعتبار عروضش بر فصول انواع که در تحتش اند عرض عام است (و احتمالا به شرط شی ء است) همین را در مراتب وجود پیاده کرده و مرتبه ی احدیت را مرتبه ی لا به شرط و واحدیت را به شرط شیء و و هویت ساریه در موجودات را که همان صادر نخستین است لا به شرط نامید. 1. آیا مفهوم حیوان صرفا از نظر طبیعتش به شرط لا ست؟ 2. با توجه به رساله ی توحیدی علامه طباطبایی و رساله ی مصباح الهدایه امام، تصورم بر این بود که ذات را در مرتبه ی ذات لا به شرط باید بدانم و احدیت و واحدیت با آنچه در اینجا بیان می شد یکسان بود اما جناب قیصری مرتبه ی لا به شرط را صادر نخستین معرفی می کند. 3. و باز من صادر نخستین را مرتبه ی احدیت می دانستم که آن را به نفس رحمانی و وجود منبسط و هیولای کل تعبیر می کردم اما ظاهرا مراتب بر اساس نظر جناب قیصری متفاوت است. 4. در رساله ی امام از برای فیض اقدس مرتبه ای جدا از احدیت قائل شده یا برداشت من اینگونه است در حالی که در شرح قیصری مقام احدیت و فیض اقدس یکی است. 5) اگر نظر امام را درست متوجه شده باشم که گویی دو مرتبه است احدیت و فیض اقدس، چرا آنها را از هم جدا کرده اند؟ اگر بخواهیم بر این روش رویم که بین هر مرتبه بی نهایت مرتبه می توان متصور شد ممنون از صرف وقت برای سئوالها
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب قیصری به بالاتر از احدیت قائل نیست و همه‌ی تفاوت‌هایی که می‌فرمایید با بقیه مثل امثال امام دارد؛ در همین نکته است 2- حضرت امام برای فیض اقدس ظاهراً یک نحوه تعیّن قائل‌اند و به همین جهت با مقام احدیت قابل تطبیق نمی‌باشد. آن‌چه باید توجه داشت آن است که این اصطلاحات را باید با نظر به فضای متن متوجه شد. زیرا گاهی بحث احدیت در میان است، در حالی‌که نظر به «واحدیت» دارد و یا گاهی واژه‌ی «اللّه» به‌کار می‌رود ولی نظر به مقام جامعیت اسماء در میان نیست، بلکه مقام «احدیت» در میان است. موفق باشید

21841
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت: نظرتون در مورد کتاب «با پیر بلخ» نوشته مصفا چیست؟ در مورد کتاب «مولوی نامه» استاد همایی هم نظرتون را بگید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از هر دو کتاب مذکور استفاده کرده‌ام و آن‌ها را قابل استفاده می‌دانم. موفق باشید

20529
متن پرسش
رضایی: با عرض سلام و ارادت خدمت استاد عزیز: با توجه و آگاهی به مقدمات بحث از حجیت منبع وحی با ادله عقلی (نه نقلی) از قبیل اعجاز و عدم تحریف و شمولیت ازمنه ... ذیل بحث اعجاز قرآن (اعم از اعجاز لفظی: بلاغی، عددی و اعجاز محتوایی و اعجاز علمی و...) سوال این است که دقیقا ملاک و معیار و شاخص اعجاز بودن قرآن کریم چیست؟ قران تنها تحدی کرده و شرایط و ضوابط کلامی که هماوردش می بایست بیاورد را ذکر نفرموده! با توجه به اینکه حضرات علما در تالیفات مباحث علوم قرآنی یا کلامی تنها به اعجاز قران تفصیلا پرداخته اند و هیچ ملاک و معیاری جز عدم توانایی بشر برای آن ذکر نکرده اند، اگر ملاک اعجاز فقط عدم توانایی بشر باشد پس نتیجتا آیات تحدی صرفا برای سکوت خصم و شبیه رجز خوانی محسوب می شود و جنبه علمی و معنای ظاهری خود را از دست می دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌که می‌فرماید: «فأتوا بسورة من مثله» که اگر شک دارید آن سوره‌ها از طرف خدا نیست، مثلش را بیاورید؛ می‌فرماید: « أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً» تا با تدبر در قرآن متوجه‌ی روحِ یگانگی که حکایت از تجلی یگانگی حق دارد، بشویم. و بنده فکر می‌کنم هرکس تدبّر لازم را در آیات و سور داشته باشد، نسبت به حقانیت قرآن که از طرف صاحب هستی است، به یقین می‌رسد. موفق باشید

20343

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: نظر شما در مورد کره شمالی و مواضع رئیس جمهور آن چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تحلیل در این مورد آسان نیست به‌خصوص که بحث حق و باطل در میان نمی‌باشد. آری! خداوند انسان‌های شجاع را دوست دارد و إن‌شاءاللّه از طریق کره‌ی شمالی، آمریکا و جریان استکباری اطراف کره‌ی شمالی تحقیر خواهند شد. موفق باشید

19775
متن پرسش
سلام و درود بر استاد فاضل و گرامی: امام خمینی (ره) توانست مرحله 4 اسفار را هم پیاده کند، آیا موافقید که برترین عارف در ده قرن اخیر امام است؟ آیا موافقید که راهی که امام برای ما گشوده است، هیچ عارفی تا به حال چنین کاری را نتوانسته است، انجام دهد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده حیران حضرت روح اللّه هستم. يكى از نزديكان حضرت امام مى‏ فرمايند؛ امام به من پيغامى دادند تا به آيت الله اراكى‏ بدهم. بعد كه ملاقات تمام شد آيت الله اراكى‏ به من گفتند؛ به آقا بگوئيد يادتان است هنگامى كه در اراك بوديم بزرگ‏ترين كارى كه مى‏ كرديم اين بود كه در روز عاشورا يك دسته‏ ى سينه ‏زنى بيرون بياوريم تا روحانيت بيايند و جلو بيفتند و حالا ببينيد الحمدلله چقدر قدرت داريم. به آقا بگوئيد ديديد كار به كجا رسيد و حكومت اسلامى برقرار شد و كار ما به كجا رسيد؟ بگوئيد اين همه آوازها از شما بود. بعد اضافه كردند مى‏خواهم فردا خدمت امام بيايم. من ماجرا را خدمت امام عرض كردم، وقتى كه خبر آوردند آقاى اراكى‏ تشريف آوردند. امام لباس معمولى خانه را از تن بيرون آوردند و عبا بر دوش به استقبال آقاى اراكى‏ آمدند. با ديدن امام، آقاى اراكى‏ فرمودند: السلام عليكَ يابن رسول الله. السلام عليكَ يابن رسول الله. السلام عليكَ يابن رسول الله. امام زير بغل ايشان را گرفتند و در كنار خود نشاندند و آقاى اراكى‏ روى كردند به امام و فرمودند: «انَا عَبْدٌ مِن عَبِيدِك. انَا عَبْدٌ مِن عَبِيدِك». شما مجدِّد مذهبى. امام فرمودند: شما هم بقيت السّلف هستيد، يادگار گذشتگان ما هستيد.[1] عرض بنده از طرح اين واقعه آن بود كه ملاحظه بفرمائيد آيت الله اراكى با آن مقام، با آن بصيرت به امام عرض مى ‏كنند: «انَا عَبْدٌ مِن عَبِيدِك‏» و بعد مى‏ فرمايند شما مجدِّد مذهبى.[2] معنى اين جمله آن است كه اسلام با آن حياتى كه شما به آن داديد مى ‏تواند ادامه‏ پيدا كند و حرف بنده نيز در تمام جلساتى كه گذشت براى گفتن همين نكته بود كه اگر بخواهيم در شرايط جديد، اسلام ادامه يابد و مسلمانى ما آن نوع مسلمانى باشد كه شايسته‏ ى تشيع است، بايد به اسلامى رجوع كرد كه حضرت روح الله «رضوان‏الله عليه» به صحنه آورده ‏اند.

رسول خدا (ص) مى‏ فرمايند: «إنَّ في امّتي محدثين مُكلّمين»[3] در امت من كسانى هستند كه صداى فرشتگان را مى‏ شنوند و فرشتگان با آن‏ها سخن مى‏ گويند. اگر حضرت امام خمينى «رضوان‏الله عليه» را مصداق چنين افرادى از امت رسول خدا (ص) ندانيم، چه كسانى را مصداق اين روايت بدانيم؟ و نيز آن حضرت مى‏ فرمايند: «إنَّ لِلّهِ عباداً لَيسُوا بِأنبياء يغْبِطُهُمُ النَبيون»[4] براى خداوند بندگانى است كه پيامبر نيستند ولى انبياء غبطه‏ ى آن‏ها را مى ‏خورند. آيا حضرت امام روح ‏الله «رضوان‏ الله عليه» مصداق چنين بندگانى نيستند تا ما خود را در ذيل شخصيت او قرار دهيم؟ خداوند به حقيقت اولياء و انبيائش افتخار پيروى از حضرت امام خمينى «رضوان‏ الله عليه» را جهت بهترين رجوع به حضرت حق، به ما عنايت بفرمايد. موفق باشید


[1] - برداشت‏هاى موضوعى از سيره‏ ى امام خمينى« رضوان ‏الله عليه»، ج 5، ص 46

[2] - عنايت داشته باشيد كه علماى بزرگ حوزه، آيت الله اراكى را شيخ الفقها و العرفا لقب داده ‏اند و آيت‏ الله شيخ عبدالكريم ‏حائرى مؤسس حوزه ‏ى علميه قم ارادت خاصى به ايشان داشتند و در وصف ايشان گفته شده براى آقاى اراكى از بيست سالگى مَدَر و ذهب مساوى بوده. يعنى در عدم التفات به دنيا، برايشان طلا و كلوخ تفاوت نمى‏ كرده.

[3] - سيدعلى خان حسينى مدنى، رياض السالكين، ج 6، ص 393.

[4] - همان.

18940
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض معذرت از محضر استاد به علت گرفتن وقت ایشان. بنده سه ساله در حوزه درس می خوانم هنوز نمی دانم این ادبیات عرب به چه درد من و مردم می خورد. مردم مگر از ما ادبیات می خواهند؟ هم تفسیرها نوشته شده و ترجمه هم کتب دیگر که به فارسی هستند و ما هم که هیچ وقت نمی توانیم در علم به پای علامه طباطبایی و امثال ایشان برسیم پس برای چه اینقدر برای ادبیات وقت می گذاریم ولی موقع پاسخ دادن به شبهات بعضی افراد هیچ جوابی نداریم بدهیم؟ سوال دیگر که ذهن من را مشغول کرده این است که چرا خیلی از افراد غیر طلبه در معنویت بیشتر از طلبه ها رشد می کنند اگر رشد در معنویت در خارج حوزه اینقدر خوب است و حتی دروس حوزه را بیرون هم می شود خواند پس طلبگی واقعا به چه درد می خورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یادگیری ادبیات عرب برای فهم منابع دینی نه تنها لازم، بلکه ضروری است در آن حد که ابدا ترجمه‌‌ها روح اصلی آن متون را نمی‌توانند ارائه دهند و اگر کسی بخواهد کارشناس تفکّر دینی شود حتما باید زبان عربی را که آموزه‌های دین از آن طریق به ما رسیده‌‌است فراگیرد. می‌ماند که اگر انسان درست ادبیات عرب را استفاده کند، بعدا به بهترین نحو و با رجوع به متون اصلی یعنی قرآن و روایات جواب شبهات را می‌دهد و آن‌گاه که حقیقتا بخواهد به معنویت اصیلی وارد شود، کارشناسانه تر وارد می‌شود و این، به این معنی نیست که هر کس حوزه بیاید و یا عربی بخواند انسان متدینی خواهد شد بلکه بر عکس اگر کسی بخواهد مراتب سلوک را طی کند، با در دست داشتن متون اصلی و به خصوص با علم به فقه و فقاهت بهتر، محکم‌تر و مطمئن تر طی خواهد کرد. موفق باشید

18889

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد معزز: اول از اینکه وقت گرانبهایتان را می گیریم عذرخواهی می کنم ان شاءالله خداوند به وقتتان برکت دهند. استاد کتاب بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را به تازگی خوانده ایم و تازه فهمیده ایم شخصا چقدر نسبت به شناخت این خاندان کوتاهی کرده ایم و چقدر بی بصیرت هستیم، اما چیزی که برایم سوال شده است این است که اگر حب جاه و مقام نبود شاید سقیفه به وجود نمی آمد و با توجه به شناختی که از خود داریم در درون بنده هم همین حب جاه و مقام و.... می باشد، مثلا اگر درسی می خوانیم برای اسم در کردن باشد نه برای یاری کردن امام زمان مان، ترسی در وجودم افتاده که نکند با وجود چنین صفتی یاری گر امان زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نباشیم و خدای نکرده در مقابل ایشان بایستیم. با این حب جاه و مقام چه باید کرد؟ هرچه به خود نهیب هم می زنیم و یا اگر در موقعیتی باشیم سعی می کنیم گمنام باشیم ولی باز این حب در دل هست. و یک سوال دیگر از خدمتتان دارم برای امثال بنده که اینقدر بی بصیرت هستیم چه باید بکنیم تا بصیرتمان بالا رود؟ مثلا استاد چند روز پیش فیلم فروشنده را دیدیم با اینکه از فیلم بدمان آمد ولی اصلا نگاه انتقادی به این فیلم نداشتیم تا اینکه بعد از چند روز با خواندن نقدهایی که به فیلم وارد شده بود شروع کردیم به بررسی سکانسها و اینکه اصلا هدف از ساخت این فیلم چه بود. این بی بصیرتی و اینکه زود همه چیز را می پذیریم آزارمان می دهد. لطفا اگر برایتان مقدور است این حقیر را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر انسان پای در جاده‌ی دینداری بگذارد، نور ایمان به مرور بر قلبش می‌تابد و به همان اندازه به مرور، حبّ جاه از وَهم و خیالش رخت برمی‌بندد. لذا به ما گفته‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد» 2- وقتی آرام‌آرام معارف الهی برای انسان شکل گرفت به همان اندازه بصیرت لازم حاصل می‌شود. موفق باشید

15955

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: با عرض تبریک به مناسبت حلول ماه مبارک شعبان. گاهی انسان برای اینکه در مقابل نفس اماره قوت پیدا کند در انجام کارهای خوب یا ترک کارهای بد، نذر یا عهد شرعی می کند و به این وسیله و ترس از نقض عهد یا نذر، اراده خود را در انجام یا ترک مستحکم می کند. سؤال بنده این است که برای تربیت خود در مقابله با نفس اماره انجام این نذر و عهدها - با این فرض که به رعایت آنها پایبند باشیم - مفیدتر است یا بدون آنها و با مقاومت و تحمل اختیاری و بدون ترس از نقض عهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو خوب است. بعضاً این نذرها مفیدند به شرطی که عملی که برای ترک آن یا انجام آن نذر می‌کنیم، آن‌چنان شاق نباشد که به زحمت بیفتیم. موفق باشید

14178
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: سوال: با توجه به مطالب ارائه شده در خصوص حرکت جوهری در کتاب از برهان تا عرفان: از آنجایی که می دانیم ارواح و نفوس ما پس از مرگ نیز رشد و یا حتی نزول مرتبه دارند (با توجه به اعمال ما تاخر) چگونه می توان این حرکت را با حرکت جوهری توجیه کرد؟ مگر حرکت جوهری فقط مربوط به مادیات نیست؟! پس دریافت فیض پس از مرگ چگونه است؟ استاد فرموده بودند که در مجردات فیض الهی به صورت بقا است، پس یعنی ارواح و نفوس بعد از مرگ رشد وجودی ندارند؟ ممنون میشم پاسخ بدید یا منبع مناسب معرفی کنید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در شرح صوتی بحث «حرکت جوهری» مطرح شده، در برزخ و قیامت دیگر حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل نیست، بلکه در آن‌جا رفع حجاب هست و لذا در همین رابطه در روایات داریم: «الیوم یوم العمل و غداً یوم الحساب». موفق باشید

11998
متن پرسش
با سلام: لطفا در مورد اینکه منظور از مبانی امامت چیست توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید، در این مورد در آن‌جا بحث شده. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

24763

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد سلام: با توجه به جواب سوال ۲۴۷۵۷ که فرمودید: نوعی خلطی بین مفهوم و مصداق است اصل استدلال مغالطه ای این می باشد: انسان، شک ندارد که عدم، عدم است. ولی آن هنگام که این گفته را تصدیق می‌نماید در واقع به وجود عدم اعتراف می‌نماید. یعنی عدم، وجود دارد. انسان از سویی دیگر وجود را تصدیق می‌نماید. از این‌رو بین وجود و عدم تفاوتی نخواهد بود. و در نتیجه وجود، موجود نیست. بنده آن استدلال را اینگونه به صحیحش تصحیح کردم: انسان، شک ندارد که مفهوم عدم، مفهوم عدم است (یا بهتر است بگوییم مفهوم عدم وجود ذهنی دارد)، آن هنگام که این گفته را تصدیق می کنیم در واقع به وجود ذهنی مفهوم عدم اعتراف می نماییم یعنی مفهوم عدم وجود ذهنی دارد و انسان از سویی دیگر وجود خارجی و وجود ذهنی را تصدیق می نماید، از این رو بین وجود ذهنی و مفهوم عدم که وجود ذهنی می باشد تفاوتی نخواهد بود، در نتیجه مفهوم عدم که وجود ذهنی دارد در خارج وجود ندارد و فقط وجود ذهنی است. البته بهتر است اینگونه بگوییم: انسان، شک ندارد که مفهوم عدم، مفهوم عدم است (یا بهتر است بگوییم مفهوم عدم وجود ذهنی دارد)، آن هنگام که این گفته را تصدیق می کنیم در واقع به وجود ذهنی مفهوم عدم اعتراف می نماییم یعنی مفهوم عدم وجود ذهنی دارد و انسان از سویی دیگر وجود خارجی را هم تصدیق می نماید، از این رو بین وجود خارجی و مفهوم عدم که وجود ذهنی می باشد تفاوت می باشد، در نتیجه مفهوم عدم که وجود ذهنی است در خارج ذهن وجود ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

24658

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض ارادت و سلام خدمت استاد عزیز: ما افرادی را سراغ داریم که هیچگاه درس عرفان مثل فصوص الحکم نخواندند اما با التزام کامل علمی و عملی به شریعت به مقامات خوبی رسیدند. آیا رسیدن به مقامات عالیه و فناء فی الله منحصرا مخصوص کسانی است که راه عرفان علمی (خواندن کتب عرفانی مثل فصوص الحکم ) و عمل به شریعت را پیشه کرده اند یا بدون عرفان علمی هم می توان به فناء و بقاء بالله رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی که جناب ابن عربی در مقابل ما می‌گشاید تنها یکی از راه‌هایی است که اگر کسی خواست سلوکی داشته باشد از آن استفاده کند. لذا نه آن معارف تنها معارفِ عرفانی است، و نه برای سلوک، تنها از این طریقه سلوک امکان دارد. موفق باشید

24586
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: استاد جان تسلیت بنده کمترین را پذیرا باشید. امیدوارم خداوند صبر نیکو به شما عنایت فرمایند، قلبا متاثر و اندوهگین شدم. استاد جان بنده حدود ۲ سالی است که مباحث معرفت النفس را پیگیری می کنم و از آنجایی که به مباحث فلسفه تا حدودی نیاز هست بحث های فلسفه را هم حدود یک سالی هست که شروع کرده ام به لطف الهی، و چون احساس نیاز به مباحث هرمنوتیک کردم قصد داشتم از امسال مباحث هرمنوتیک را هم شروع کنم. بنده پایه ۹ و به امید خدا قصد اجتهاد در مباحث معرفت النفس و معاد را دارم. تا اینکه امسال متوجه نظری از جانب عده ای از اساتید شدم که می فرمایند برای اجتهاد در هر شاخه ای باید ابتدا در فقه مجتهد شد و ملکه اجتهاد را در فقه کسب کرد و بعد در رشته مورد نظر استفاده کرد شاید دلیل این عزیزان این است که تنها در فقه مسیر اجتهاد تدوین شده است و در سایر رشته ها چنین چیزی مدون نشده است. به هر حال اگر بخواهم با این نظر پیش بروم باید حداقل ۵ تا ۶ سال کار سنگین فقهی اصولی بکنم و مباحث معرفت النفس و فلسفه خود را نیز تعطیل کنم تا شاید ملکه اجتهاد حاصل شود و بعد به سراغ معرفت النفس و معاد بروم، خواستم از شما بپرسم نظر حضرتعالی چیست؟ ممنونم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور است که فرموده‌اند. زیرا با اجتهاد در موضوع فقه و اصول، به ملکه‌ای از اجتهاد نایل می‌شوید که در سایر موضوعات نیز می‌توانید مجتهدانه عمل کنید. موفق باشید

24464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر شما استاد بزرگوار: در مورد ازدواج سوال داشتم. بنده شخصیتی مذهبی دارم و گمان می کنم که جایگاه بالای زن در اسلام و آفرینش را تا حدودی می دانم. حس بسیار مهیج در محبتِ با همسر را دارم و در کل زن‌دوست هستم. با این همه، در مورد روابط با همسر و تمام فراز و فرود های رابطه در تمامی مسائلِ رابطه و هر چه که فکرش را کنید احساس ضعف شدید دارم. از شما احتراما می خواهم کتاب هایی را برای مطالعه معرفی کنید تا بصورت های خیلی جزئی بدانم که در هر لحظه با همسرم چه کنم. فقط لطف کنید کتاب هایی را بفرمایید که خیلی وارد جزئیات رابطه شوند و پر از مثال از مشکلات و راه حل های آن. این را اضافه کنم که بنده، از انتخاب گذشته ام و در شرف خواستگاری هستم. با تجدید احترام و سپاس فراوان از مهرتان. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست سری به کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» که بر روی سایت هست بزنید و کتاب‌های آخری که تحت عنوان منابع مدّ نظر خوانندگان قرار داده‌اند را هم بررسی بفرمایید تا ببینید کدام با ذوق جناب‌عالی می‌خواند. در این مورد، آقای دکتر بانکی تحقیقات خوبی داشته‌اند. موفق باشید

23928
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد: ببخشید چند سوال دارم که عقل خودم از جواب عاجز شده خیلی وقت است روی اینها مانده ام. ۱. مگر منشا هر خوبی خداوند نیست؟ و منشا هر بدی شیطان و نفس اماره خوب پس چرا آقای ..... فرمود ممکن است گاهی که برای نماز شب برمیخیزی به کمک شیطان باشد اگر مثلا تو صفت رذیله ای داشته باشی و این حرف در فضای مجازی پر شد، خوب اگر اینچنین باشد خود من دچار وسواس شده ام که هر شب که بیدار می شوم وسوسه شیطان است یا صدای خداوند که بنده را ندا می کند برای عبادت؟ خوب اینکه با آن روایت تعارض دارد که می فرماید ملائکه هر شب بندگان را صدا می زنند برای نماز شب؟! و با این مطلب که اراده الهی بر همه چیز حاکم است حتی بر وسوسه شیطان؟ و اینکه فرضا آدم بد باشد، بد اخلاق باشد مگر با عملی غیر از نماز اول وقت یا نماز شب هست که انسان در آن از خداوند طلب اخلاق حسن کند؟ و یا شخصی چنان بوسیله نماز شب تکبر بگیرد که اعمال بد خود را نبیند، خوب مگر آن عمل بد اجازه می دهد این اهل نماز شب باقی بماند؟ چرا سنت خداوند را (مبنی بر منشا هر خوبی خداوند است) را به این راحتی در اذهان تغییر می دهند که عمل خوب ترک شود به بهانه وسوسه شیطان بودن؟ یا دیدم کسانی که می گویند من نماز شب نمی خوانم چون فلان رذیله را دارم. ۲. می دانم ما همه قلب ایم و لطیف و زره ای داریم از عقل که این جسم لطیف را در بر گرفته تا به مقصد برسد و آسیب نبیند در برابر وسوسه های خناسان و شبهات گوناگون، خوب حالا من پذیرفته ام که با عقل خودم به دنبال جواب سوالات متعددی بگردم که دایما در وجودم شکل می گیرد فهمیدم راه رشد من همین است که در دنیای پر از واجب و حرام به طهارت جوارح برسی و در دنیای پر از اخلاق رذیله و حسنه به صورت مثالی زیبا برسی و در دنیای پر از تعارضات عقلانی به عدالت برسی و گریزی نیست. خوب این قلب بیچاره باید با صلاح عقل دایم در حال جنگ باشد با تضادها تا دم مرگ، اما چه کنیم که در حال جنگ توجه به مبدا هستی، ذات باری تعالی از دست نرود؟ در نماز فهمیدم که باید زره از تن به در کرد و سلاح ها را انداخت تا وجودش را حس کنی و وجودش را حس می کنم، پر می گشایم و پرواز می کنم اما اینکه بعد از نماز دوباره این بنده بیچاره و مفلوک می ماند و آن همه لشکر اعدا وا عصفاه. که نمی تواند توجه خود را حفط کند و غفلت او را فرا می گیرد از جان جانانش چگونه تمرین کنم وقتی در بین بندگان هستم نیز با خدا باشم؟ مدتی به خود می گفتم اینها را جلوات خداوند فرض کن ولی نمی شود اگر چنین کنم هیچ یک از بدی های آنها را نمی بینم و آن وقت از امر به معروف و نهی از منکر و... یادم می رود و اصلا مگر می شود در بندگانی که حق در وجود آنها تجلی نکرده خدا را دید؟! چگونه در این دنیا باشیم ولی لذت ببریم؟ منظورم آن لذت جز خدا ندیدن است. ۳. پاسخ سوال ۸۸۳ را ندادید اگر نخواستند جواب دهید که انتخاب با شماست ولی اگر به ایمیل پاسخ گفتید، چیزی دریافت نکردم؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. منظور آن است که اگر کسی مطابق هوسش نماز خواند یا قصدی غیر الهی داشت، متوجه باشد پای شیطان در میان است، نه این‌که مؤمنین که بر اساس رعایت دستورات الهی و به قصد عبودیت نماز می‌خوانند، بی‌دلیل گمان کنند پای شیطان در میان است. ابداً! ۲. همان‌طور که به خوبی متوجه شده‌اید عقل انسان کمک می‌کند تا انسان راه را درست برود و گرفتار خرافه نگردد، ولی از آن به بعد این قلب است که کار را جلو می‌برد و همواره همان حضور قلب در عبادات در امورات زندگی ما را همراهی می‌کند. ۳. جواب سؤال مذکور این‌طور داده شد:  ۲۳۸۸۳. باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی جسم ضعیف شود این مشکلات پیش می‌آید و تعادل بین جسم و روح به هم می‌خورد. زیر نظر پزشک، خودتان را به طور کامل از نظر بدن تقویت کنید و از عبادات خود بکاهید، فعلاً فقط در حدّ انجام واجبات، تا بدن به جایگاه خود برگردد. موفق باشید

22559
متن پرسش
سلام: همواره می گوییم روزی همه مخلوقات دست خداست، لکن افراد یا حیواناتی را می بینیم که به علت شرایط خاص، در اثر گرسنگی و قحطی از دنیا می روند و ممکن است این قحطی ساخته دست انسان های دیگر باشد. چگونه است که رزق این مخلوقات به آن ها نرسیده است؟ مثلاً کودکانی که در فشار ناشی از جنگ می میرند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که از چه زاویه‌ای به موضوع بنگریم. اگر پذیرفتیم خالق عالم و خالق همه‌ی مخلوقات، خدایی است که هیچ‌چیزی مانع رزّاقیت آن نمی‌شود، موضوع را به شکل دیگری باید نگاه کرد که نکند همین اندازه رزق او بوده است که در این دنیا بماند. البته و صد البته وظیفه‌ی ما نسبت به گرسنگی و مرگ و میر انسان‌ها جای خود محفوظ است، می‌ماند که آیا خداوند سرنوشت مخلوقات خود را این اندازه در اختیار سایر انسان‌ها گذاشته است تا هرکاری که خواسته‌اند با سایر انسان‌ها انجام دهند؟ موفق باشید

21601
متن پرسش
سلام علیکم‌: ببخشید دققتون رو می گیرم. ۱. تفاوت «امر» و «خلق» در قرآن چیست؟ ۲. همان طور که در روایات آمده، معاد جسمانی است. از آنجایی که آن عالم، عالم ماده نیست و همه چیز مجرد است پس سوال اینجاست که در (۱۵/محمد 'ص') آمده است که به دوزخیان آب جوشی می نوشانند که روده هایشان متلاشی می شود، پس چطور در آنجا روده ای وجود دارد؟ لطفا توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «امر» ایجادِ بی‌زمان و غیر تدریجی است و لذا قرآن می‌فرماید: «امرهُ اذا ارادَ شیئاً ان یقول لهُ کن فیکون». و «خلق» ایجادِ در زمان و تدریجی است لذا می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ..» 2- جسمانی‌بودن معاد به معنایِ مادی‌بودن آن نیست، همان جسم غیر مادی مثل جسم در خواب، در قیامت به زحمت می‌افتد. موفق باشید  

21171

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار خدا شما را حفظ کند. استاد عزیز اجازه دهید از پاسخهای حضرتعالی در خصوص بیانات اخیر آیت الله جوادی آملی نسبت به مرحوم هاشمی قانع نشویم! استاد جان همه حرفهای شما در مورد نوع نگاه آیت الله جوادی آملی به تمدن و غرب و ...فرضا درست (که البته همین هم جای بحث دارد) منتهی تعبیراتی مانند «خلق عظیم» را چه می گویید؟ یا «... آن کسی که جامع بین این فضائل است، به نحو جمع سالم و نحو جمع اکبر، زندان را برای رضای خدا، کرسی ریاست مجلس شورای اسلامی را برای خدا، ریاست مجمع تشخیص مصلحت را سالیان دراز برای رضای خدا، ریاست مجلس خبرگان را سالیان متمادی برای رضای خدا و سایر مسائل را برای رضای خدا تجربه می‌کند و اگر همه اینها یک‌جا از دست ایشان گرفته شد، برای رضای خدا صبر می‌کند، بنگرید ببینید که اخلاق چه می‌کند...» و... استاد جان یا آقای جوادی آملی از روی احساسات چنین حرفهایی می زنند که اینطوری باید به خیلی از موضع گیریهای دیگرشون هم شک داشت یا اینکه بگوییم بعد از این همه سال تفقه و تدبیر در قرآن و المیزان و... ایشان به شناخت فرهنگ و تمدن اسلامی و تقابلاتش با فرهنگ غرب نائل نیامده پس واقعا این همه سال چه می کرده که بینش نصفه و نیمه ای بیشتر کسب نکرده اند؟! وقتی این همه سال تدبر در المیزان ایشان را به بصیرت جامع نکشاند چه فایده؟! استاد یا باید بگوییم واقعا آقای هاشمی همینگونه اند که آقای جوادی گفته اند که هر کاری می کنیم نمی توانیم به این نتیجه برسیم. فرمودید نظرشان تقابلی با دیدگاه رهبری ندارد و... چرا ندارد؟ پیامهای رهبری در تسلیت درگذشت ایشان به هیچ وجه مدیحه سرایی نبود که هیچ، معلوم بود خیلی هم با مدارا و اغماض برخورد کرده اند. نماز میت و... هم که شاهدی دیگر بر این ماجرا بود... استاد هر گونه که پاسخ کاربران را دهید با هر بیانی و زبانی و... نمی توان بر روی حرفهای آقای جوادی ماله کشید و ایشان رأی قاطع و تام به حقانیت آیت الله هاشمی در تمام مواضع و عمرشان بوده. با چه استدلالی می شود این موضوع را رد کرد؟ خدا حفظتان کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال یا باید تصور کرد تقابلی بین نظر رهبری و آیت اللّه جوادی نسبت به آقای هاشمی هست، و یا باید نظرات آیت اللّه جوادی را توجیه کنیم. بنده با تجربیات خودم معتقدم آقای هاشمی اگر خدماتی هم داشتند، صدمات مبنایی در راستای پشت‌کردن به ساده‌زیستیِ انقلابی و نگرانی نسبت به ضعفا، به روح انقلاب زدند که در سال‌های سال ما گرفتار آن هستیم، ولی فعلاً وقت این حرف‌ها نیست. موفق باشید

20482
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی سلام علیکم: جناب استاد، همان طور که می دانیم دین پیامبر اسلام را همان دین ایراهیم خلیل می دانند. سوال بنده این است که اگر دین اسلام همان دین ابراهیم خلیل است چرا حضرت ابراهیم آخرین پیامبر الهی نبوده اند؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» اولین امام در تاریخ بوده‌اند تا فضایِ تمدن‌سازیِ دین که نحوه‌ای از مدیریت اجتماعی دین است در حساس‌ترین نقطه‌ی زمین شروع شود و از این طریق امامت در سه پیامبر بعدی به زیرساخت‌هایی رسید که بتواند بعد از آخرین نبی با همه‌ی موانعی که بود، ادامه یابد. موفق باشید

نمایش چاپی