باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بد نیست به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهلالبیت «علیهمالسلام» همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سخن بارکلی باید تأمل کرد. حرف سادهای نیست از آن جهت که متوجه شده است آنچه از اشیاء خارج در ذهن ما است نمیتواند معلولِ پدیدههای خارج از ذهن باشد زیرا معلول، باید از علتیِ برتر بهوجود آید. در حالیکه معلومات ذهنی ما از جنس علماند و پدیدههای خارجی از جنس ماده. جناب صدرالمتألهین این مشکل را اینطور حل کرده است که معلول خارجی معّداتی هستند که نفس ناطقهی انسان آماده شود و صورتی متناسب با شیئ خارجی را با ارتباطی که با «واهب الصور» پیدا میکند در خود إبداع نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «هذا» اشاره به آن رزق غیبی دارد و چون برای آن ارزش حیاتی قائل بودند با ضمیر «هو» به آن اشاره کردند. ۲. در این مورد خوب است به کتاب «برهان صدیقین» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. ۳. نمیدانم کدام یک از صحبتهای ایشان را میفرمایید. در مورد مخالفت ایشان با فلسفه، بنده با ایشان همراهی ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خودمان کارشناس آن موضوع نیستیم. جواب قسمت دوم سؤال را بهتر است در کتاب «ادب عقل و خیال و قلب» در جلسهی دوم کتاب «چه نیازی به نبی» تحت عنوان «فلسفهی تقليد از فقيه» که بر روی سایت هست دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن پس از مدتی شرایط تحقق احکام نهایی خود را فراهم کرد و دیگر دلیلی نداریم که احکام موجود، موقتی باشد بهخصوص که خود آیاتی که بعداً نسخ میشوند موقتیبودنِ خود را متذکر میگردد 2- اگر مرجع دیگری را اعلم میدانید، مگر میشود به مرجع قبلی باقی بود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در آن اسلامِ نوپا به این اختلافات دامن زده میشد، اسلامی نمیماند که علی «علیهالسلام» بماند! آقای دکتر شریعتی «رحمتاللّهعلیه» در کتاب «علی، مکتب، وحدت، عدالت» در این مورد نکات خوبی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. شاید در کشف حضرت عیسی «علیهالسلام» حضرت محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» به نام «احمد» ظاهر شده باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه میفرمایید حرف درستی است که اگر کسی بخواهد فیلسوفی را فهم کند و تفکر او را حجت بگیرد، باید دغدغهی فهمِ نظر آن فیلسوف برای او محفوظ باشد. مثل ابن رشد که میخواست ارسطو را بفهمد و تفکر ارسطو برایش حجت بود و لذا به فارابی و ابنسینا در این مورد اشکال داشت که شما تلاش نکردهاید ارسطو را بفهمید. در حالیکه مسئلهی فارابی در آن غوغایی که اشعریان و معتزلیان بهپا کرده بودند، ارسطو نبود. فارابی مسائلی داشت و به ارسطو رجوع کرد و متوجه شد در بعضی از مسائل خود میتواند با ارسطو فکر کند. حال بر فرض که ارسطو اصلاً آنچه فارابی از او گفته است را نگفته باشد؛ در هرحال فارابی مسائل خود را داشت و توانست چیزی از ارسطو بفهمد که با آن، به مسائل خود بیندیشد. مثل کاری که دکتر فردید نسبت به هایدگر کرد و او را متهم میکنند اصلاً هایدگر را نفهمیده. به قول خودش: «من به عنوان یک ایرانیِ مسلمانِ شیعه، مسائلی دارم که با هایدگر میتوانم نسبت به آنها فکر کنم، حالا میگویند هایدگر اینها را نگفته، نگفته باشد». عرض بنده در آن جواب اول به سؤال جنابعالی همین بود که ما بنا نداریم مثل محمدعلی فروغی، کانت و هگل و هایدگر بدانیم؛ ما مسائلی داریم و بر اساس آن مسائل به آن فیلسوفان رجوع میکنیم، اگر چیزی از زبانِ آنها در مسائل خود یافتیم، میگیریم و إلاّ، «فلا» . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در آن روایت متذکر تعادل بین دنیا و آخرت میشوند که نه آنچنان به دنیا پشت کن که فکر کنی فردا میمیری، و نه آنچنان به آن توجه کن که آخرتت را فراموش کنی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این امور در اختیار ما نیست. کار ما انجام وظیفه است تا خدا هرطور خواست با بندهاش عمل کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور انقلاب اسلامی در سوریه بسیار مهمتر از این حرفها است. بالاخره با استقرار دولت رسمی سوریه، این موارد به نحوی حل میشود. حرکات اینچنینی آمریکا، حرکات مذبوحانه است بهخصوص که ترکیه نسبت به کردها و پایگاهدرستشدن برای آنها حساس است و تضاد بین آمریکا و کردها در این رابطه کمکی است به جمهوری اسلامی و دولت سوریه. و از این جهت ما اینها را نباید چیزی بگیریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بعضی از مباحث فصوص ایشان را که شنیدم، متوجه توانایی ایشان در این امر شدم. فکر میکنم در مورد شرح منظومه هم چنین توانایی را داشته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در قیامت ارادهی جدیدی که منجر به عمل جدیدی شود واقع نمیگردد. ولی انسان از آن به بعد میهمان سفرهی خودش است و از حالات معنوی که برای خود ذخیره کرده است، لاینقطع بهرهمند میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: داروهای بیهوشی مثل اسید لاکتیک که در هنگام خستگی از ماهیچهها ترشح میشود و مانع تدبیر روح میگردند؛ به صورت افراطی مانع تدبیر روح میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمیکنم بر روی روح بخاری تأکید داشته باشد. میتوانید در این مورد به صفحات اولیهی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» رجوع فرمایید 2- هیچکس نگفته روح، صورت تکاملیافتهی بدن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سعی کنیم شرایط زندگی خود را مطابق اهداف معنوی خود شکل دهیم و در همین رابطه به ما توصیه میشود با افراد با تقوا مأنوس باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ولی اگر کار را ادامه دهید فهمِ تبدّلِ آن به آنِ جهان، به احساسِ روحانیِ این تبدّل تبدیل خواهد شد به همان معنایی که قرآن میفرماید: «کُلَّ یومٍ هو فی شأن». بدین معنا که هر لحظهای خداوند با تجلّی جدیدی عالَم را ایجاد میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً خداوند اجازه نمیدهد کسی متوجهی گناهان بندهاش گردد، مگر آنکه بخواهد به عنوان محرمِ راز خداوند به ما کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بد نیست به یادداشتی که تحت عنوان «حیا و حریم» داشتهام نظر بیندازید از آن جهت که روشن شود فرهنگ اسلامی- ایرانی بنا دارد انسانها خود را در جاهای دیگری غیر از آنچه فرمودهاید جستجو کنند. متن آن یادداشت، ذیلاً خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
حیا و حریم
نمونهای روشن از جهان گمشده را میتوان در غفلت از «حیاء» و «حریم» دانست. گوهر زندگیِ اصیل، «حیاء» و رعایت «حریم افراد» است. «حیاء»، موجب میشود تا انسانها از آشکارساختن و نمایش و برخوردهای تند پرهیز کنند و «حریم»، نگاهبان مرزها است. حریم، فقط نوعی جدایی نیست. هرچند هالهای را ایجاد میکند که مانع تجاوز دیگران باشد، ولی ضمن آنکه تمامیت آدمی را حفظ میکند، حریم دیگران را نیز نگه میدارد. زیرا اساساً در صورتی میتوان حریم داشت که برای حریمِ دیگران هم اهمیت قائل شد. حریم، طرفین را به هم میپیوندد، بدون آنکه در همشان آمیزد. آنها را با هم یکی میکند، بیآنکه به اختلاط بگرایند. آن صمیمیت، غیر از اختلاط و ترکیبی است که امروز در جهان مدرن باب شده است. این دو با هم تفاوت جوهری دارند. زیرا صمیمیت واقعی در صورتی میسر است که حریمها حفظ شود.
بازگشت به ادب ایرانی و همدلی اسلامی
4- حریم، شهوات را به «عواطف» و خواستها را به «تمنّا» و توقعات را به «تفاهم» تبدیل میکند. حریم، فقط در روابط اجتماعی مصداق نمییابد بلکه میتوان جوهر آن را در نحوهی همزیستی مرد و زن، در تنظیم فضای خانه، در تقسیم فضای شهر، در لباس پوشیدن، در عفتِ کلام و در تعارف و تواضع جستجو کرد، با نحوهای از سازش و سکوت و بردباری.
حریم، حافظ خلوت فرد است و بستری است برای شکفتگیِ ذهنی، فضایی است که امکان سیر در حالات درون را به انسان میدهد و همانطور که امروز با روح غربی، محیط زیست در معرض نابودی است، خلوت درونی انسانها هم در معرض آلودگی است. زیرا حریمی که حافظ محیط ذهنی است مورد اصابت قرار گرفته و به اعتباری دیگر گمشده است.
حریم، عامل مؤثر در ایجاد هماهنگی ناشی از طلب یگانگی با مبدء هستی و طبیعت و اجتماع انسانها است. هماهنگی در صورتی میسر است که هیچچیز از مقام خود فرو نیفتد و جای دیگری را نگیرد و اختلاط پدید نیاید و موقعی که همهچیز در جای خود است، تصرف، تعدّی و رقابت از میان میرود و در غرب این نوع هماهنگی به هم خورده و تبدیل به نظام مدنی شده و برخوردها و اجتماعها در قالب ساعت ملاقات و قرار قبلی شکل گرفته و ساعت، حاکم بر روابط عمومی شده است و آنچه نوعی رابطهی عاطفی بود، به ارتباط قانونی و فرمولهای خشک آداب تبدیل شد. در نتیجه طبقهبندیهایی که از این راه بهوجود آمد دیگرحریم نبود، فاصله بود و مرزهای جدایی به صورت قراردادهای قانون بر ما تحمیل گشت و از آن طرف آن صمیمیتِ مقدس مبدل به آمیزشی شد که دیگر نه مرزی میشناسد و نه حریمی و بعضاً این نوع به ظاهر صمیمیت چه اندازه به خشونت مبدل میشود. با حضور در فرهنگ غربی، به نام انتقاد نهتنها چیزی برای هم باقی نمیگذاریم و زخمهای التیامناپذیری بر روان همدیگر وارد میکنیم، بلکه با خشونتهای مشمئزکننده، بیادبی را به نهایت میرسانیم، زیرا در ادب غربی فقط رعایت اصول اجتماعی و مدنی، ادب به حساب میآید و این غیر از آن فروتنی است که مجال شکفتگی به دیگران میدهد. ادب غربی، زائیدهی همکاری قانونی است و ادب ایرانیاسلامی، پروردهی همدلی و همدمی است. انقلاب اسلامی، مسیر برگشت به ادب ایرانی و همدلی اسلامی است.
حیاء؛ بازتابی از «راز»
5- حالتی که حریم را آشکار میکند و جان میبخشد، «حیاء» است. حیاء احساسی آمیخته با «راز» است. حیاء میپوشاند و میگشاید و از نمایش میپرهیزد. حیاء، نحوهی بروز حریم است و به یک اعتبار کاشف است و به یک اعتبار حاجب.
جامعهای که افراد آن آراسته به «حریم» و «حیاء» باشند، جامعهای است گشوده به راز. حیاء، بازتابی است از وجهِ رازآمیز عالم در حریم ارتباطات اجتماعی.
زنی که پوشش لازم به تن دارد و بدون شتابزدگی، خرامان راه میرود، ضمن آنکه خود را پوشانده، به حرکاتش دو چندان معنا میدهد. زیرا آن نوع پوشیدگی در حین دفع، نوعی به ظهورآوردنِ حیاء و وقار و رعایت حریمها نیز هست. به همین جهت در جامعهای که حریم واقعی باشد، حیاء نیز هست.
در حریمِ میان زن و شوهر، در سکوتی که استاد را به طالب دانش پیوند میدهد، در فروتنی میان دوستان، در احترام فرزند به والدین، نوعی محوشدن است در برابر دیگری، مثل محوشدن مادهی تابلوی نقاشی در صورتهای تابلو، از آن جهت که آن رنگ از آن به بعد خود را در کلیّت تابلوی نقاشیشده احساس میکند. و اینها همه در فضای تمدنی خاصی صورت میگرفته که امروز از منظر ما پنهان شده و تنها امیدی که برای برگشت آن جهان گمشده در میان است، به تحققرسیدن اهداف انقلاب اسلامی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن مرحوم حرف درستی است. در رابطه با ظنّ مذموم به جواب سؤال شمارهی ۲۷۰۴۶ رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چنین ادعایی دارم: «بودنی» که با راهِ حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» به بشریت برمیگردد، همان گمشدهی عرفا است که به تعیّن آمده و آرزوی مولوی را به ظهور آورده. آنجا که میگوید:
رقص اندر خون خود مردان کنند ** رقص و جولان بر سر میدان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید آقای دکتر فیاض متوجه میبودند که جهانِ ما در آینده چه جهانی است و با چه هویتی؟ مسلّم آنطور که آقای دکتر فیاض فکر میکنند ما جزیرهای خواهیم شد مثل جزیرهی وهابیت، و شیعه با دیوارهایی که از نظر فکری به گِردِ خود میکشد، بهکلّی از جهانِ امروز بیرون خواهد افتاد؛ در حالیکه ما طلوع دیگری خواهیم داشت، طلوعی که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در نامهی خود به آقای گورباچف از آن خبر داد و گورباچف را نیز به تأمل در اندیشههای صدرایی و ابن عربی نمود. این، وسعتِ آیندهی ما است. هرگز نباید معطل امثال آقای دکتر ابراهیم فیاض شد که تاریخِ آنها سالها است گذشته است و بالاخره چند نفری که آمادهی حضور جهانی با آموزههای تشیع را ندارند، همدیگر را پیدا میکنند ولی به گفتهی مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب».
مولوى در رابطه با اينكه عده اى همواره كار زياد مى كنند و مردم را از كار اصلى خود باز مى دارند داستان كُره اسبى را به ميان مى آورد كه در حال آب خوردن بود تا تشنگى خود را رفع كند و صاحب اسبها كه با سوت زدن مانع آب خوردن آن كره اسب میشد و نتيجه مى گيرد همواره از اين كارافزاها بوده و هستند، تو كار خود را انجام بده. مى گويد:
گفت مادر، تا جهان بوده است از اين |
كار افزايان، بُدند اندر زمين |
|
هين تو كار خويش كن اى ارجمند |
زود، كايشان ريشِ خود بَر مى كَنند |
|
وقتْ تنگ و مى رود آبِ فراخ |
پيش از آن كز هجر گردى شاخ شاخ |
|
شهره كهريزىست پر، آبِ حيات |
آب كَش، تا بَر دَمَد از تو نبات |
|
آبِ خضر از جوى نطق اولياء |
مى خوريم اى تشنة غافل بيا |
|
ما چو آن كُرّه، هم آب جو خوريم |
سوى آن وسواس طاعن ننگريم |
|
وقتى انسان متوجه شد كارافزايانِ عالَم دامهايى براى زندگى ما پهن كرده اند، راه خود را پيدا كرده ايم. و فرصت را جهت نوشيدن آب زندگانى از دست نمى دهيم و با شناختن حقّ ربّ و حق رسول و حق اهل بيت راه خود را از بقيه جدا مى نماييم و مى فهميم بقيه ى راهها قيل و قالى بيش نيست كه حضرت رضا «علیهالسلام» در آن مورد فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْقِيلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤَال»[1] خداوند، قيل و قال، و ضايع كردن مال، و كثرت سؤال را دشمن دارد. راه حل مشكلات ريشه در آرامشى دارد كه ماوراء حرص ها و ولع ها قرار دارد.
در ضمن جناب آقای دکتر مهدی امامجمعه در کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» مطالبِ درخوری نسبت به انتقادهایی که اینگونه افراد به مکتب صدرا دارند؛ مطرح کردهاند. موفق باشید
[1] - تحف العقول عن آل الرسول( ص)، ص 443.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مؤسسهای با این خصوصیات نمیشناسم. سیر مطالعاتی سایت که از شرح «ده نکته» و سپس کتاب «از برهان تا عرفان» شروع میشود و بعد با شرح کتاب «معاد» ادامه مییابد، با توجه به این که ذوق حاکم در این مباحث، صدرایی است؛ فکر میکنم بد نباشد. موفق باشید
سلام علیکم خدا قوت و نصرت دهد غرض از مزاحمت این سئوال ۲۴۱۹۶, پرسش کننده محترم در مورد کلاس آموزشی فلسفه است می خواستم عرض کنم که ایشان می توانند به آدرس زیر مراجعه کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همینطور است که جنابعالی میفرمایید و ما چنین انتظاری از آقایان داریم. شاید آن بزرگان نظرشان آن است که باید در این موارد مثل مرحوم میرزای شیرازی حکم کرد و در حال حاضر حکم، به عهدهی ولیّ فقیه است. موفق باشید