باسمه تعالی: سلام علیکم: طرح بسیار خوبی است مگر اینکه کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» و «صلوات» به عنوان سیر مطالعاتی معرفتی نیاز نیست دنبال کنید. کتاب «فرزندم» به عنوان دستورالعمل حضرت به امام حسن«علیهالسلام» کتاب سلوکی بسیار ارزشمندی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره اکثر گناهان به همین شکل وارد زندگی میشود. راهِ نجات آن است که مواظب فریبهای هوای نفس خود باشیم و همواره با آن مخالفت کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون قوانیناند و اگر ثابت نباشند که به آنها قوانین نمیگویند. اگر متوجه قاعدهمندبودن آنها شوند نام قانون یا اصل بر آن میگذارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید حضرت، عموماً در این موارد سعی دارند افراد را از اظهار گناه منصرف کنند تا خودشان توبه نمایند، مگر اینکه علنی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است این موارد که میفرمایید قصهی «الغریق یتشبث بکلّ حشیش» است. سالهای قبل مکرر عرض شد که آقای نجفی در زمان وزارت آموزش و پرورش کارهایی در نفی ارزشهای دینی و انقلابی کردند که اگر آمریکا بر سر کار آمده بود، غیر از آن نمیکرد و فعلاً تقاص آن کارها را باید پس بدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز با شما همنظر هستم. و در جواب آنهایی که میگویند چرا بعضیها بدون رعایت تقوا به این علوم مدرن رسیدند؛ باید گفت ولی به جهت عدم تقوا، نهتنها از آن علوم بهرهی حقیقی نبردند، بلکه جهان را نیز به آتش کشیدند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچکس در سلوک، مستغنی از اساتیدی که افق عبادات را در مقابلش بگشایند نیست. بحث بر سر آن است که در این تاریخ با حضور سیرهی امثال قاضی طباطبایی و شاهآبادی «رحمتاللّهعلیهما» که منجر به شخصیت سلوکی حضرت امام شد؛ افقِ سلوکی تا حدّی روشن است و در این رابطه آیت اللّه بهجت میفرمایند: علم تو استاد توست. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» برای همه حتی برای امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجه» حجتاند. زیرا حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» افقی را در مقابل انسان میگشایند که تفصیلی است از اجمالی که هرکس در وجه یمینی خود در خود دارد. آری! هرکس به اندازهای که خود را میشناسد تفصیل خود را در حضرت امام حسین «علیهالسلام» مییابد و در این مورد حضرت حجت «علیهالسلام» در اوج میباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسلّم تنها راهِ قوتدادن به عقاید، فلسفه و عرفان نیست. ولی فراموش نکنیم که حوزهی فقه، اصول عملیه است نه نظردادن به آموختن یا نیاموختنِ فلسفه و عرفان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «چهل حدیث» نکات دقیق عرفانی دارد که باید رفقا مقدمات آن را گذرانده باشند. پیشنهاد خود بنده آن است که با تفسیر سورهی حمد و کتاب «مصباح الهدایه» که بنده شرحی بر آن داشتهام، شروع کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تفاوت نمیکند که انسان چه چیز را بنیاد تفکّر خود نسبت به «وجود» قرار دهد. بالاخره باید بپذیرد وجودی هست که عین وجود نسبت به این وجود مبنا و بنیاد است در حالی که سوفسطایی حاضر نیست بر هیچ وجودی تأکید کند؛ همه را خواب و خیال میداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمیکند، یکی را میدهند باید حفظ کند، یکی را راهنمایی میکنند باید بهدست آورد. و هرکس به اندازهی تلاشی که کرده است، بهره میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد بد نیست در مورد محییالدین ابن عربی به کتابهایی مثل «روح مجرد» از آیت اللّه حسینی تهرانی و کتاب «جدال با مدعی» از دکتر حسین غفاری و کتاب «احیاگر عرفان» از محمد ربیعی رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی با کثرات روبهرو میشود از یک طرف وجود را به علم حضوری میشناسد و از طرف دیگر متوجه میشود آنچه در مقابل اوست موجوداتی هستند که وجود دارند. لذا نتیجه میگیرند که اینها «هستهایی» هستند که موجودند به محدودیتِ پرتقال و زمین و آسمان. و این یعنی انتزاعِ ماهیت از وجود با نظر به محدودیت ماهیات. موفق باشید
بسمه تعالي. سلام علیکم: آنچه كه انسان را به عاليترين مقام كه عبوديت هست ميرساند ورود در جادهي عبوديت است حال هرچه پيش آمد آنچه سخت است صبر بر عبوديت است و اين است آن كورهاي كه انسان را ذوب ميكند و خالص مينمايد در هر شرايطي كه هستيد سعي كنيد فقط بندهي خدا باشيد تا خداوند بهترين گشايشها را در مقابل شما قرار دهد. موفق باشيد
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیهی مذکور روشن میکند که پیامبر خدا نسبت به زمان وقوع قیامت علم ندارند لذا در آخر آیه میفرماید تو چه میدانی؟ شاید قیامت نزدیک باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند تجاوز در حرم امن الهی را حرام دانست تا کسی به کس دیگر حتی به حیوان و گیاه آسیبی نرساند و از این طریق افراد امتحان شوند، که چه کسی حقیقتاً رعایت حکم الهی را میکند و چه کسی مثل آل سعود رعایت حکم الهی را نمینماید و معلوم میشود ظالم است. در این مورد عرایضی در جواب سؤال شمارهی 13396 شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن مرحوم حرف درستی است. در رابطه با ظنّ مذموم به جواب سؤال شمارهی ۲۷۰۴۶ رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مزاحم بقیه میشوید، نباید ادامه دهید. لااقل باید سعی کنید مزاحم کسی نشوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان مؤمن باید در هر حال عقلانی عمل کند و اولویتها را در نظر بگیرد و از رخصتهایی که خداوند داده است در جای خود استفاده کند. زیرا مثلاً خداوند خودش رخصت داده که انسان میتواند نماز خود را تنها در اول وقت انجام ندهد، هرچند اولویت انجام آن در اول وقت است. شخصی خدمت آیت اللّه بهجت گفته بود ۶۰ سال است نماز اول وقتم ترک نشده. فرموده بودند یعنی کاری که از نمازِ اول وقت مهمتر باشد در این ۶۰ سال پیش نیامده؟ به این معنا که چرا در سایر امور، تعقل نکرده است و نوعی تنهایی در کارها را دنبال نموده؟! در حالیکه اگر در کنار سایر مؤمنین فکر میکرد متوجهی کارهای مهم دیگری هم میشد و خود را از حضور در آن امور، محروم نمینمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سایت سه جلسه صحبت تحت عنوان «همدمیِ ربّ و عبد» هست. فکر میکنم شروع خوبی برای تفکر نسبت به آن حدیث شریف باشد. موفق باشید
بد نیست نظری به متن زیر هم بیندازید
معرفت نفس و مراحل رجوع به حقیقت در این تاریخ
باسمه تعالی
الف- در روبهروشدن با حقیقت و اُنس با آن، اولین قدم آن است که حقیقتِ وجودی خود را احساس نماییم که به آن «معرفت نفس» گویند. در معرفت نفس انسان با «وجود» در محدودهی خود، مأنوس خواهد بود و این اولین قدم در راستای درک حقیقت است به آن معنا که مییابد ادراک و مدرِک و مدرَک عین یکدیگرند و جز خود انسان نیست. در این رابطه اميرالمؤمنين (علیهالسلام) مى فرمايند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَىءٍ» (مصباح الشريعه، ترجمه عبدالرزاق گيلانى، ص 108) نسبت به نفس خود جاهل مباش زيرا هركس به خود جاهل باشد به هرچيزى جاهل است.
هر وقت حجابِ تعلق از چهرهی نفس برافکنده شود، چون نفس ناطقه در ذات خود وجودی است نوری؛ با درکِ خود عملاً گامی به سوی درک حقیقت برداشته است.
ب- انسان با درکِ وجودی خود «هستِ» خود را عین اتصال به هستِ مطلق یعنی حضرت ربّ العالمین مییابد و معنای هویت تعلقی خود برایش ظهور میکند. و در این رابطه از هستِ خود متوجهی مطلقِ وجود و سعهی وجودی حضرت ربّ العالمین در هستی میشود.
ج- در حدیث قدسی هست که حضرت ربّ العالمین میفرماید: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَي اُعْرَف» (بحار، ج 84، ص 199) من گنج مخفی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق را خلق کردم برای آنکه شناخته شوم.
1- این حدیث حکایت از آن دارد که شناختهشدن حضرت ربّ به تو ای انسان مربوط است و او خود را در تو میشناساند و یک نوع همدمی بین «ربّ» و «مربوب» در میان است.
2- وقتی میفرماید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعيإِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلي في عِبادي* وَ ادْخُلي جَنَّتي»[1] نفس، به پروردگارِ خاصّ خود برمیگردد، پروردگاری که درآن شخص متجلّی شده.
«فَادْخُلي في عِبادي» پس در بهشتی وارد شو که آن بهشت، جز تو نیست و در آن صورتِ الهی که در وجود تو نهان است، وارد خواهی شد. در آن صورتِ ازلیِ نهانی که در ظرف آن پروردگارت خویش را در تو و به واسطهی تو میشناسد. آن تصویری که تو باید آن را مشاهده کنی تا واقف شوی به اینکه: « مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».
3- برای سالکی که در «خویشتنِ خویش» به پیوستگیِ بین خالق و مخلوق دست پیدا میکند، سُروری بس متعالی حاصل میشود که برای آنهایی که با تفکرِ انتزاعی و در ذیل آن، در شناخت خدا قرار دارند؛ پیش نمیآید.
ملاحظه میکنید که در «إرْجِعي إِلى رَبِّكِ » میفرماید به سوی پروردگار خود برگرد، و نه به حضرت «اللّه» که همهجا هست، هرچند که با رجوع به پروردگارت که ربّ العالمین است با باطنِ همهی عالم مرتبط میشوی.
4- انسان در حالت صفای عرفانی میتواند نظر پروردگار خود را به گوهرِ وجودیاش بیندازد تا خداوند از طریق او، خود را بنمایاند. و این رازِ «ربوبیت» و «مربوبیت» و یا همدمی «ربّ» و «مربوب» است. و اینکه انسان مییابد چگونه پروردگارش او را و وجود او را در برگرفته و تماماً در آغوش پروردگار است.
5- اگر تلاش شود تا خداوند دوست داشته باشد از طریق ما خود را نشان دهد، لطف خاصّی از طرف او به ما ارزانی میشود.
6- اگر دوستی با خدا به میان آمد، دوستی با خلقِ خدا معنای حقیقی خود را پیدا میکند. زیرا در آن صورت، انسانها خود را و بقیه را با چشمِ حقیقت مینگرند و جامعهی آرمانی که اسلام در این زمان مقابل ما قرار داده، محقق میشود. چرا که خلق خدا به نحوی آینههایی هستند که خدا خواسته است از طریق آنها، خود را بنمایاند.
7- بعد از بهدستآوردنِ معارف حقّهی الهی، باید به فکر آزادی از قید و بندهایی بود که مانع به میانآمدنِ انوار الهی از طریق ما میتواند باشد.
د- بعد از آنکه انسانها، خداوند را در آینهی مخلوقاتی به نام انسانها به تماشا نشستند و حضور خدا را در خود یافتند و به همدمیِ بین «ربّ» و «عبد» آگاهی یافتند، آماده میشوند تا حضور پروردگار را در آینهای وسیعتر و جامعتر بنگرند که آن، رؤیت حضرت ربّ العالمین است در «یوم اللّه»ها. و اینکه خداوند چگونه در بعضی از مراحل تاریخ با ظهور رخدادهایی خاص، شئونات مختلف خود را به میان میآورد به همان معنایی که فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن»(الرّحمن/ 29) یعنی او دارای شئون مختلفی است و در هر روز و روزگاری با شأنی خاص به صحنه میآید تا انسانها در تاریخِ خود، خدای خود را آنطور که در آن تاریخ ظهور کرده است، بشناسند و به جای ارتباط با خدای «غایب»، با خدای «حاضر» مؤانست داشته باشند و نیایش کنند، مثل نیایش شهداء در شبهای عملیات.
و در اینجا به همان معنایی که «ربّ»، عبد را در هویت فردیاش در بر گرفته، «ربّ» هویت تاریخیِ انسان را در بر میگیرد و انسان خود را در تاریخی که هست در آغوشِ پروردگارش مییابد و این، اوجِ همدمیِ «عبد» با «ربّ» است در ابعاد اجتماعی و زیستن با دیگران.
والسلام
[1] - سورهی فجر، آیات 27 تا آخر
باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس یک نوع تجربهی یقینی در جان انسان است و موجب میشود انسان با وسعت بیکرانهی خود آشنا گردد. موفق باشید
