بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18056

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در آیات سوره هود این دو آیه که خداوند می فرمایند: بهشتیان همه در بهشتند تا بودن آسمان و زمین و جهنمیان همه در جهنم هستند تا بودن آسمان و زمین مگر آنکه خدا خواهد، این استثنا آوردن در این آیات دقیقا به چه معناست؟ بهشتیان همه در بهشتند تا همیشه مگر آنکه خدا خواهد؟ به چه معناست؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌فرمایند این تعابیر با زبان محاوره‌ای گفته شده است تا ابدیت را برساند و استثناء در این‌جا به این معنا است که معلوم نیست همه‌ی جهنمیان تا ابد در جهنم بمانند و با فشارهای آن پاک نگردند. موفق باشید

17764

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر از اهتمام شما به پرسش 17742 استاد از فرمایش شما این مطلب را فهمیدم به طور کلی موجود بوده اما شخصیش بعد از تعادل بدن است. درسته؟ اما تو یکی از کتابای کلام اسلامی خوندم که روح یا همان نفس قبل از بدن نبوده و دلیلش و اینطور توضیح داده که اگر بوده این به صورت یک روح واحد بوده بعد در بدن انسان ها کثیر شده یا که در بدن انسان هنوز واحده و توضیح میده که اگه بعد از حدوث نفس کثیر بشه این لازم میاد که بگیم روح قابلیت انقسام پذیری دارد و این خاصیت ماده است نه نفس مجرد. این مطلب با آنچه شما فرمودید در تناقض است یا منظورش چیز دیگری است. خیلی عذر می خوام که بازم مزاحم شدم. خدا خیرتون بده. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال جسمانیه الحدوث بودن نفس به معنای تقسیم پذیر بودن آن نیست بلکه به معنای تجلی آن روح کلی است مطابق ظرفیت بدنی که آن روح به آن تعلّق می‌گیرد و از این زمان است که هر کس، خودش است و احساس یک شخص در خود می‌کند. در این مورد خوب است که مباحث حرکت جوهری دنبال شود. موفق باشید

17555
متن پرسش
سلام علیکم: چرا در وجود انسان عشق الهی باشد قدرتمند می شود؟ چه رابطه ای بین عشق الهی و قدرت وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عشق الهی در هر جانی که تجلی کند قدرت الهی را نیز با خود می‌آورد و از طرفی موجب ایجاد مسیری بدون واسطه به سوی حق خواهد شد. موفق باشید

16914

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده اخیرا متوجه شدم روحیه حسد در وجودم در حال قوت گرفتن است در حالی که قبلا در وجودم نبود یا لااقل خیلی کم رنگ بود. سوالم این است که اولا علت این قوت گرفتن را چه می دانید و در ثانی چه کنیم این خصیصه رنگ ببازد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان در سیر خود، آرام‌آرام با ضعف‌هایی که در باطن داشته روبه‌رو می‌شود و باید سعی کند از آن ضعف‌ها عبور نماید. عرایضی در جواب سؤال‌های شماره‌ی 3091 و 8284 شده است. خوب است که به آن‌ سؤال‌ها رجوع فرمایید. موفق باشید

15319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر با توجه به اینکه غربی ها توانسته اند علوم انسانی را تولید کنند. فرصت ها و تهدیدات استفاده از این علوم چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث این موضوع مفصل است. متنی در این مورد داشته‌ام که خدمتتان ارسال می‌دارم. در ضمن کتاب اخیر آقای دکتر داوری تحت عنوان «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی» نکات خوبی را متذکر می‌شود. موفق باشید تحول در علوم انسانی با عبور از مدرنیته و نظر به اسماء الهی     

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

1- با توجه به این‌که انقلاب اسلامی تحولی است برای ورود احکام قدسی به ساحت مناسبات اجتماعی بشر، مسلّم علوم انسانی یکی از اساسی‌ترین دریچه‌های این ورود است و لذا معتقدین به حقیقت انقلاب اسلامی باید هرچه بیشتر به نحوه‌ی حضور علوم انسانی اسلامی حساسیّت داشته ‌باشند وگرنه با ادامه‌ی وضع موجود در نظام آموزشیِ خود با انسانی روبه‌رو خواهیم بود که لیبرال دموکراسی برای ادامه‌ی فرهنگ غربی تربیت می‌کند.

2- با نظر به این‌که انسان مؤمن به وَحی الهی، در مقایسه با انسان سکولار، به‌گونه‌ای دیگر به عالم و آدم می‌نگرد و نسبتی با حقیقت برقرار می‌کند که همواره منوّر به انوار حقایق عالم ملکوت است و در این راستا به درک و حسی می‌رسد که فرهنگ سکولار امکان درک آن را ندارد، باید موضوع اسلامی‌کردنِ علوم انسانی را جدّی گرفت تا بستری فراهم ‌شود که در آن بستر، انسانِ مؤمن به وَحی الهی پرورش یابد وگرنه با علوم انسانیِ سکولار انسانی شکل می‌گیرد که آرمان خود را در زندگی لیبرال دموکراسی غربی می‌یابد و به مرور از آرمان‌های انقلاب اسلامی فاصله می‌گیرد.

3- از آن‌جایی که مبنای نگاه انقلاب اسلامی به عالم و آدم با مبنای نگاهِ تمدن غربی به عالم و آدم به‌کلّی متفاوت است، هرگز نمی‌توانیم در فرهنگ لیبرال دموکراسی در جستجوی انسانی باشیم که بنا دارد زمین را به عالم قدس و معنویت پیوند زند. با توجه به این موضوع است که باید از خود پرسید چرا  با نیاز‌هایی که آن تمدّن برای بشر معنی کرده، می‌خواهیم ادامه‌ی حیات دهیم؟ چرا نباید در کنار زندگی محدود زمینی سفره‌ی تغذیه‌ی جان خود را در ملکوت پهن کنیم و جان خود را محلّ تجلّی اسماء الهی قرار دهیم؟ این آن‌چیزی است که این نوشتار بنا دارد مورد توجه خوانندگان محترم قرار دهد.

4- آری! «علم» به معنای تدوین داناییِ تمدّن، همیشه مورد نیاز بشر است ولی کدام بشر و کدام علم؟ اگر بشریت طوری دگرگون شود که تغذیه‌ی جان خود را در ملکوتِ عالَم جستجو نماید و بخواهد جان تشنه‌ی خود را با تجلّی انوار الهی سیراب کند، دنیای دیگری غیر از دنیایی که مدرنیته به او پیشنهاد می‌کند را می‌خواهد و علم دیگری غیر از علومی که فرهنگ مدرن مدّ نظر دارد را می‌طلبد تا همه‌ی عمر خود را صرف زمین و زندگی زمینی نکند و لذا علمی به صحنه می‌آورد که مقوّم حیات ملکوتی او باشد. در حالی‌که تمدن غربی با هویت قدسی انسان هیچ همخوانی ندارد و همین امر ضرورت تحول در علوم انسانی را برای کسانی  که دغدغه‌ی ادامه‌ی انقلاب اسلامی را دارند پیش می‌آورد.

5- در تحول در علوم انسانی باید از خود بپرسیم چه می‌خواهیم و به دنبال چه هستیم؟ تا معلوم شود آیا هنوز عالم وآدمی مدّ نظر ما است که فرهنگ غربی به ما معرفی کرده‌است و یا خود را متعلق به عالَم دیگری می‌دانیم که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است؟ مگر می‌شود بدون تغییر تعلّقِ خود نسبت به زندگی غربی به دنبال علوم انسانی اسلامی باشیم و نگران نفوذ فرهنگ غربی و استحاله‌ی انقلاب اسلامی نبود؟

6- آن‌چه بیش از همه مهم است این‌که از خود بپرسیم موانع تحول در علوم انسانی کجاست؟ چرا تمام جلساتی که جهت این موضوع تشکیل می‌شود در حدّ تأکید بر ضرورت تحول در علوم انسانی متوقّف می‌شود؟ تفسیر واقعیتی که اسلام به آن رسیده ‌است و باید در علوم انسانی اسلامی ظهور یابد، در چه رویکردی نهفته‌ است و چگونه آن رویکرد به تاریخ ما برمی‌گردد؟ ظاهراً بعد از ضرورت تحول در علوم انسانی لازم است به محتوایی که باید جایگزین شود و به روشی که این جایگزینی از طریق آن انجام می‌گیرد بیندیشیم؛ وگرنه فردا نیز همچنان ادامه‌ی امروز خواهد بود.

این نوشتار بر این موضوع تأکید دارد که علوم انسانی غربی به جهت دوری از وحی الهی، ناسوتی و ذهنی و نسبی است و لذا راه‌کار عبور از این نوع علوم انسانی تنها با رجوع به تفسیری است که معتقد است باید بشر در نگاه خود متوجه اسماءالهی و نقش اسماء در همه‌ی عالم باشد تا نه‌تنها از بن‌بستی که در علوم انسانیِ سکولار پیش آورده، رها شویم بلکه واقعی‌ترین رجوع را داشته ‌باشیم و متوجه باشیم به همان شکل که شخصیت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی راه‌کار عبور از نظام شاهنشاهی و فرهنگ غربی را در امور سیاسی در خود داشت و با رجوعِ ملّت به شخصیت قدسیِ ایشان، آن عبور محقق شد، با رجوع به آثار علمی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» امکان عبور از علوم انسانی غربی به علوم انسانی اسلامی فراهم می‌شود و وظیفه‌ی ما است که در سطح جامعه و با عزمی مردمی به طور جدّی به آثار حِکمی و عرفانی آن مرد بزرگ رجوع داشته باشیم.

7- انسانِ مدّ نظر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» انسانی است که دو سر حلقه‌ی هستی یعنی «ناسوت» و «ملکوت» را به‌هم پیوسته است و این درست برعکسِ انسانی است که اومانیسم در مقابل بشر قرار داده است. مسئله‌ی نفوذ و ایجاد یک حرکت استحاله‌طلبانه در فضای فرهنگی و سیاسی در متن انقلاب اسلامی از همین‌جا شروع می‌شود که از انسانِ ترازِ انقلاب اسلامی غفلت شود و تحت عنوان «تعامل سازنده با غرب و هم‌زیستیِ مسالمت‌آمیز» انقلاب اسلامی ذیل غرب قرار گیرد.

8- ما ذیل انقلاب اسلامی، در شرایطی قرار گرفته‌ایم که می‌توانیم از تنگناهای تاریخی خود عبور کنیم؛ ولی وقوع فتنه‌ی سال 88 نشان داد نیازمند به یک بازخوانی نسبت به گذشته‌ا‌ی هستیم که بعد از انقلاب پشت سر گذاشته‌ایم تا اراده‌ی تحول به سوی آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی به حاشیه نرود. وقتی از خود بپرسیم قرار بود ما با انقلاب اسلامی به کجا برویم و اکنون در کجا هستیم و تحول جامعه‌ی ما بعد از انقلاب در ظاهر و در باطن چه اندازه بود، به خطر استحاله‌ی فرهنگی توسط دشمنان اسلامی آگاه می‌شویم؛ در حالی‌که می‌دانیم دشمن استکباری به سراغ کشورهای مستقلی می‌رود که می‌داند زمینه‌ی نفوذ فرهنگی در آن‌ها فراهم است در آن حدّ که به جامعه القاء شود؛ کسی در جهان با ما دشمن نیست و یک سوء تفاهم ساده و قابل حلّ است.

گم‌شدن فضای تفکر

9- در بازخوانیِ آن‌چه گذشت و با نظرانداختن به آن‌چه واقع شده، معلوم می‌شود به باطن و ظاهر آن‌چه مطلوبمان است نرسیده‌ایم، اگر علت آن روشن شود می‌توانیم به ادامه‌ی راه خود امیدوار باشیم و در غیر این‌صورت مجبوریم از اهداف بلند خود عدول کنیم و این شروع شکست ما و زمان‌زدگی و فلک‌زدگی ما خواهد بود و با تغییر فضای ذهنی جامعه، زمینه‌ی نفوذ فرهنگی غرب فراهم می‌گردد. تنها با تأکید بر علوم انسانی اسلامی است که می‌توان از چنگال  غرب‌زدگی فرهنگی جامعه را نجات داد که البته این راه‌کار خاص خود را دارد.

10- باید از خود پرسید ما در چه شرایطی هستیم؟ آیا در شرایطی هستیم که قرآن برای ما «ذکرٌ للعالمین» است و موجب تقویت عهد قلبی ما با معانی عالیه می‌گردد و یا به بهانه‌ی «لا إکراهَ فِی الدّین» متذکر فرهنگ لیبرالیته خواهیم شد؟ قرآن به پیامبر خداf می‌فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ W لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ»[1] ای پیامبر! تو به آن‌ها تذکر بده، تو تنها تذکردهنده‌ای، تو نباید سلطه‌ی خود را بر آن‌ها إعمال کنی. در آن فضای روحانی و معنوی، این آیه همه را متذکر عهد فطری‌شان می‌کرد ولی عده‌ای در فضای لیبرالیته از این آیه استفاده می‌کنند که ما نباید مانع هیچ گناه و اباحه‌گری در جامعه باشیم، ما فقط باید تذکر دهیم. در حالی‌که همان پیامبری که این آیه بر او نازل شد دستور داشت بت‌ها را بشکند و بت‌خانه‌ها را خراب کند و زناکار را حدّ بزند. از این جهت باید برای عبور از فضائی که نئولیبرالیسم برای ما ایجاد کرده، علوم انسانی مخصوص به خود را به صحنه آورد.

11- وقتی متوجه باشیم در دنیای جدید روحی حاکم شده که آن روح مانع می‌شود بشر مدرن با حقایق مرتبط شود، اگر آن روح را نشناسیم و نسبت به آن حساس نباشیم و فکر کنیم همیشه الفاظ معانی خاص خود را دارند، ما تحت عنوان «احیاء علوم انسانی اسلامی» در مسیری قرار می‌گیریم که فراماسونرها در جلوی ما قرار دادند و قرآن را نیز با نگاهی می‌خوانیم که مدرنیته آن نگاه را به عالم و آدم دارد و عملاً به آن‌جایی می‌رسیم که می‌خواستیم از آن‌جا فرار کنیم. بنابراین تعجب نکنید اگر دیدید بسیاری از کتاب‌های اسلامی را که قبل از انقلاب چاپ شده است فراماسونرها نوشته‌اند ولی با ایجاد بستری که تفسیر قرآن‌شان تأیید فرهنگ غربی باشد و بیش از آن‌که آن کتاب‌ها قدسی باشند شبه قدسی اند. در فضای لیبرالیته می‌توان از امیرالمؤمنینu و سیره‌ی آن حضرت سخن گفت ولی نتیجه‌ای گرفت که در آن نتیجه فرهنگ مدرنیته تأیید شود و به برداشتی از عالم و آدم رسید که به غرب اصالت داده شود، از این جهت ابتدا باید روح حاکم بر فرهنگ غربی شناخته شود تا معنای عبور از علوم انسانی غربی به سوی علوم انسانی اسلامی ظهور کند.

12- با توجه به نکته‌ای که عرض شد تأکید می‌شود مشکل اصلی امروز ما نوع نگاهی است که غرب به روح و روان ما تحمیل کرده است، اگر ما بتوانیم با نگاهی که وَحی الهی در اختیار بشر گذاشته به موضوعات بنگریم، جهت‌گیری ما به‌کلّی دگرگون می‌شود  و در آن فضا زبان همدیگر را می‌فهمیم و اشاره‌ای را که الفاظ قدسی نسبت به معانی دارند درک می‌کنیم.

حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با سرود «ای مطهّر» که در رثای مرحوم شهید مطهری بود، فرموده بودند: اگر این سرود در کشور عربستان سعودی پخش می‌شد آن را تحریم می‌کردم. زیرا پیش‌فرض‌های یک جامعه در رجوع به یک موضوع بسیار مهم است در حدّی که موجب حرام‌بودن یا حلال‌بودن آن سرود می‌شود. روح وهابیت، روح اصالت‌دادن به ماده است و نه‌تنها حالات عرفانی روح‌ها را درک نمی‌‌کند حتی عرفا را کافر می‌داند. با این‌که تنها با نگاه عرفانی است که انسان‌ها می‌توانند همدیگر را درک کنند و الفاظِ همدیگر را درست بفهمند. برداشت‌های ظاهری همواره با تحجر و انجماد همراه است و در همین رابطه نگاه ظاهری، مثل نگاه وهابی‌ها، از سرودِ «ای مطهر» به شخصیت متعالی مرحوم شهید مطهری منتقل نمی‌شود.

از کجا باید آغاز کرد؟

13-  وقتی با نسلی روبه‌رو هستیم که نسبت به اشارات قدسیِ اسلام و انقلاب یک نوع بی‌تفاوتی از خود نشان می‌دهد. باید از خود بپرسیم در علوم انسانیِ جاری در نظام آموزشی، این نسل به سوی چه هدفی کشانده شده؟ و چه سمت و سویی را مقابل آن قرار داده‌اند که در عین واژه‌های اسلامی چیز دیگری غیر از اسلام را جستجو می‌کند؟ اگر نوع جهت‌گیری در علوم انسانی معلوم نشود و صرفاً به محتوای اسلامی آن بیندیشیم، هزاران آیه و روایت هم که به میان آیند به نتیجه نمی‌رسیم. همین‌طور که خودِ قرآن می‌فرماید: این قرآن برای ظالمین جز خسارت به‌بار نمی‌آورد،[2] به این معنا که آن‌هایی که جهت‌گیری خود را تغییر نداده‌اند از آیات قرآن برای اثبات جهت خود استفاده می‌کنند، مثل کاری که وهابیت انجام می‌دهد. خداوند در ابتدای سوره‌ی بقره می‌فرماید: «در این قرآن هدایتِ متقین هست». یعنی اگر از ابتدا بنا را بر آن گذاشتید که می‌خواهید هرچه بیشتر با عالَم غیب آشنا شوید و خود را شایسته‌ی ارتباط با آن عالَم بکنید، قرآن برای شما حرف دارد و در این حالت است که می‌توانیم به جای نگاه غربی به خود و به عالم، با نگاه وَحی الهی به عالم و آدم بنگریم. در آن صورت دیگر نگاهِ غالب در تعریف زندگی، نگاهی است که بشر را مسئول می‌داند تا بیش از آن‌که به تغییر طبیعت بپردازد به تغییر خود بپردازد و خود را شایسته‌ی قرب نماید.

 14- آنچه غرب را به غرب امروزی تبدیل کرد و این نوع علوم انسانی را که در غرب هست پدید آورد، اندیشه‌های آقای فرانسیس بیکن بود و در همین رابطه او را پدر دنیای مدرن می‌دانند. تا آن‌جایی که شخصیت بزرگی مثل دکارت با آن‌همه عقل و تفکر، سعی می‌کند در ذیل افکار بیکن فلسفه‌ی خود را تدوین کند. روحی که از طریق بیکن در دنیای جدید حاکم شد این است که: «ما تا دیروز از طریق فیلسوفان به تعریف و تبیین طبیعت می‌پرداختیم، از امروز بناست به تغییر طبیعت بپردازیم».

یک وقت است شما معتقدید عالَم بر اساس عقل حکیمانه‌ی خالق آن خلق شده، در این حالت با این عالَم تعامل می‌کنید تا استعدادهایی که خدا در آن گذاشته است ظهور کند و شما در بستر چنین عالَمی به تعالیِ خود برسید و با تغییر خود، خود را مطابق نظام عالَم تربیت کنید تا به قرب الهی نائل شوید. این آن نگاهی است که انبیاء و حکما بر آن تکیه داشتند و در این حالت با نگاهی که معتقدیم باید خود را تغییر بدهیم تا شایسته‌ی قرب بشویم، در حدی به طبیعت می‌پردازیم که استعدادهایش را شکوفا کنیم و طبیعت را بستر تعالی خود قرار دهیم. در نظام حکیمانه‌ی الهی این انسان است که باید خود را مطابق نظام حکیمانه‌ی الهی تربیت نماید و به مقصدی بالاتر از مصرف‌کنندگیِ صِرف فکر کند. ولی در نگاه غربی بحث، بحث تغییر طبیعت است تا آن حدّی که انسان‌ها به امیال خود جواب دهند و طبیعتِ خدا را عوض ‌کنند تا مطابق امیال آن‌ها شود، این آن چیزی است که امروز در علوم انسانیِ غربی مدّ نظر است.

ملاحظه کنید رویکردها چقدر در فکر و عمل تأثیر می‌گذارند و ما تا نگاه غرب به عالم و آدم را نشناسیم و متوجه خساراتی که این نگاه به عالم و آدم وارد کرده نشویم، نمی‌توانیم به آن نوع از علوم انسانی بپردازیم که اسلام مدّ نظر دارد. حتی ممکن است از آیات و روایات استفاده کنیم ولی رجوع ما به عالم و آدم، همان رجوعی باشد که غرب به عالم و آدم دارد. همین‌طور که اگر توانستیم به جای درگیری با طبیعت، تعامل با طبیعت را پیشه کنیم و نظام عالم را نظام حکیمانه‌ای دانستیم، دیگر تکنولوژی موجود را با مبانی دیگر و چشم دیگری نگاه می‌کنیم.

شاخصه‌های علوم انسانیِ اسلامی

15- وقتی از یک طرف نقادی روح مدرنیته در مجامع علمی به میان آمد و از طرف دیگر به خدایی رجوع کردیم که اسماء حسنای او در مظاهر عالم ظهور دارد، علوم انسانی را با رویکرد اسلامی شروع کرده‌ایم. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در رابطه با نظر به علوم انسانی فرمودند: «باید جرأت مناقشه در رویکردِ کنونی غربِ ناشی از لیبرالیسم دموکراسی، به وجود بیاید»[3] این یک کار اساسی است. به سخن ایشان به عنوان سخن کسی نگاه کنید که مسئولیت حیات جدید نظام اسلامی را در ذیل انقلاب اسلامی به عهده گرفته است و موانع و راه‌کارهایش را می‌شناسند. حال ایشان می‌فرمایند: باید جرأت مناقشه در رویکرد غربِ ناشی از لیبرال دموکراسی به‌وجود آید. و از طرف دیگر باید رجوع به خدا، رجوع به خدای وجودی باشد که اسماء الهی، کمالات او را ظاهر می‌کنند و عالَم آینه‌ی نمایش اسماء اوست؛ این را در فرهنگ حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» باید دنبال کرد.

 اگر از این دو نکته غفلت شود، یعنی نه، مناقشه با غربِ کنونی صورت گیرد و نه، رجوع ما به خدا، وجودی و قلبی باشد، هر چه‌قدر هم بخواهیم علوم انسانی خود را اسلامی کنیم، در دامن سکولاریسم قرار داریم و در مسیری حرکت می‌کنیم که به سکولاریسم ختم می‌شود.

 با نقد غرب و با برخورد جدّی با مبانی فلسفی آن می‌توان متوجه شد این تمدن حجاب حقیقت است و حقیقت را از منظر انسان‌ها به حاشیه می‌برد در آن صورت رجوع ما به حق شروع می‌شود که این نکته‌ی مهمی است.

  رجوع به خدایِ وجودی یعنی رجوع به اسماء الهی در عالم، آنچنان جان و روان انسان را با تجلیات خود سیراب می‌کند که هرگز جایی نمی‌ماند تا قلب انسان‌ها شیفته‌ی فرهنگ غربی شود، در این حالت است که می‌فهمیم خداوند برای ما تمدن دیگری را اراده کرده و حضرت روح الله خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را جهت این امر پروریده و او نیز آثار گرانقدری جهت این امر از خود به یادگار گذاشته است.

واقعی‌ترین واقعیات

16- در رابطه با رجوع به خدایِ وجودی و اسماءُ الله جهت تحول در علوم انسانی، احتیاج است کمی بیشتر تأمل بفرمایید چون راز هم‌زبانی و تفاهم با همدیگر را می‌توانیم در این رجوع پیدا کنیم. همه متوجه‌اید که واقعیتی در این عالم داریم به نام خدا که به قول  آقای ایان‌باربور: «اُسِّ اساس معنا» است.[4] خداوند به معنی وجود مطلق که وجود همه‌ی مخلوقات از اوست، واقعی‌ترین واقعیات است. و وقتی وجودِ همه‌ی مخلوقات از اوست، پس او وجود مطلق است. وقتی خداوند وجود مطلق است، هرچیزی که حقیقتاً دارای وجود است به خدا مرتبط است و هرچیزی که ذهنی و وَهمی است، بهره‌ای برای حضور خدا در خود ندارد.  چیزهایی در این عالم هست و انسان‌ها با نظر به واقعیت آن‌ها به آن‌ها نظر دارند و چیزهایی هم انسان‌ها در ذهن خود به آن‌ها نظر دارند که «هست‌نما» می‌باشند، بدون آن‌که واقعیتی در خارج داشته باشند و انسان‌ها آن‌ها را اعتبار کرده‌اند، مثل یک طرفه‌بودن برای خیابان، در حالی‌که یک‌طرفه‌بودن برای خیابان اعتبار انسان‌ها است و خارجیت و واقعیت ندارد، اما خداوند به عنوان وجودِ مطلق، خارجیت و واقعیت دارد و بدیهی است که وجودِ مطلق تجلیاتی خواهد داشت زیرا هرچیزِ کاملی که دارای درجه‌ی وجودی متعالی است دارای تجلیاتی می‌باشد. می‌گوییم خدا وجود مطلق است و از وجود مطلق فقط وجود صادر می‌شود و آنچه از خدا صادر می‌شود به اعتبار این‌که تجلی وجود مطلق است از وجود مطلق نازل‌تر است، تفاوت‌شان در نازله و کامله بودن‌شان است، یکی کمال مطلق است و خدا است و دیگری تجلی اوست و مخلوق است.

وقتی گفته می‌شود نگاهی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» برای ادامه‌ی انقلاب در علوم انسانی دارند بر مبنای «وحدت وجود» است بدین معنا است که عالم همه‌‌ی مظاهر اسماء حضرت حق‌اند و ضرورت دارد متوجه باشیم امام چه می‌گویند. اساس تفکر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در تمام آثارشان، به‌خصوص در کتاب «شرح دعای سحر» این است که این عالم همه مظاهر اسماء الهیه‌اند و اسماء الهی تجلیات انوار وجود مطلق‌اند و وجود مطلق که همان کمال مطلق است، وقتی تجلی کند، در اسماءِ حیِّ قیّومِ بصیرِ علیم، تجلی می‌کند.

 آنچه ما در خارج داریم حیِّ قدیرِ سمیع مطلق داریم یا به جامعیت که همان «اسم الله» است و یا به غیر جامعیت که همان اسم حیّ و یا سمیع و یا قدیر است؛آنچه در خارج و واقعیت هست، اسماء الهی است در مظاهری به نام مخلوقات.  مفهوم خدا در ذهن است ولی انوار الهی در خارج است و قلب‌های آماده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌خواهند ما نگاهمان را نسبت به آن‌چه در خارج هست درست کنیم تا علوم انسانی ما رجوع به حق باشد و نه رجوع به خیالات و وَهمیات و اعتباریات.

باید معرفتی پیدا کرد که تمام عالم را مظاهر اسماء حق بنگریم و متوجه باشیم اسماء الهیه به جلوات مختلف در مظاهر مختلف ظاهر شده‌اند. بنده بر این موضوع تأکید دارم که علوم انسانی با عبور از نگاه فرهنگ مدرنیته و نظر به اسماء الهی، اسلامی می‌شود. اگر روشن شود فرهنگ مدرنیته به جای رجوع به اسماء الهی به عنوان رجوع به واقعی‌ترین واقعیات، تحت عنوان سوبژکتیویته رجوعش به خیالات و آرزوهای بشر است، روشن می‌شود که تا ما از مدرنیته عبور نکنیم محال است به علوم انسانیِ مورد نظر خود دست یابیم و بتوانیم انسانی ترازِ انقلاب اسلامی بپرورانیم.

افکاري که تحت تأثير غرب است، تحت تأثير فلسفه‌ي خاصي است که با شناخت آن فلسفه خاستگاه تربیت نسلی که امید نفوذ فرهنگ غربی در انقلاب اسلامی هستند و به وسیله‌ی آن‌ها فتنه‌ی 88 شکل گرفت، روشن می‌شود.

17- گاهي بدون آن‌که بدانيم و بخواهیم گرفتار سوبژکتيويته یعنی مبانی نظری فرهنگ غرب هستيم. سوبژکتيويته فرهنگي است که نظر به باور دروني دارد بدون آن‌که آن باور، ريشه‌اي در واقعيت داشته باشد. در حالی‌که پيامبران تلاش دارند ما را با حقيقتي مأنوس کنند که به عنوان يک واقعيت، عین حيات و علم است، و با اُنسي که قلب ما با او مي‌گيرد، از انوار علم و حيات او بهره‌مند ‌گردد.

در مکتب کانت و هيوم و دکارت که پدران تفکر فرهنگ مدرنيته‌اند، چيزي به نام حقيقت مطرح نيست و اگر متوجه روح غربي نباشيم و با عبور از آن به مکتب حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رجوع نداشته باشيم، علوم انسانیِ غربی را ادامه می دهیم. ما تحت تأثير فرهنگ غربي غافل مي‌شويم که خداي واقعي داريم، اما با نظر به «وجود» و اصالت‌دادن به آن در مکتب صدرالمتألهین، مي‌توان متوجه وجود مطلقي شد که وجود همه‌ي مخلوقات از اوست. باید باور کنیم آنچه را که فرهنگ غربی به آن رجوع دارد با آن‌چه فرهنگ دینی به آن رجوع دارد متفاوت است و عملاً این دو فکر، دو نوع انسان به‌بار می‌آورد. ما فکر می‌کنیم غرب آن است که در قاب تلویزیون و قاب مانیتور ظهور کرده و در همین حدّ به مجاز نظر دارد، در حالی‌که باید بدانیم آن وقتی هم که انسان غربی دارد زندگی می‌کند با این رویکرد که ذهنیات خود را باید به خارج تحمیل کند زندگی می‌کند. ما هم تحت تأثیر فرهنگ غربی در چنین فضایی زندگی می‌کنیم و تا متوجه نشویم هر وقت رجوع ما در همه‌ی امور رجوع به اسماء الهیه نیست رجوع به خیالات و وهمیّات است، هنوز غرب‌زده‌ایم.  

مبنای علوم انسانی غربی

18- علوم انسانی غربی بر مبنای پوزیتیویسم و انکارِ هر حقیقت غیبی و وَحْی الهی تدوین شده است، در حالی‌که نظام اسلامی نظر به حقایقی دارد که وَحی الهی متذکر آن است و ما را متوجه آن حقایق می‌کند و وظیفه‌ی ما است در ذیل رهنمودهای وَحی الهی عقل و تجربه‌ی خود را به‌کار گیریم که از جهت اصلیِ خود محروم نشویم. به قول آقای فریتیوف شوان: خداوند عقل را به ما داد تا وحی را بفهمیم. می‌گوید اگر تنها با عقل خود می‌خواهی عمل کنی، نتیجه‌ی عقلِ مستقل از وَحی این می‌شود که در فرهنگ غربی مشاهده می‌کنید. به قول حضرت آیت الله بهاء الدینی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمودند: این علم، عالَم را به آتش کشید. به قول غزالی عقل می‌فهمد که نمی‌تواند همه‌ی عالم را تفسیر کند و محدودیت خود را می‌شناسد و می‌فهمد که نیاز به وَحی دارد. غزالی منکر عقل نیست، معتقد است عقل می‌فهمد نیازمند به وَحی است. او کتاب «احیاء العلوم» را بر همین مبنا می‌نویسد. غزالی در ابتدا به عنوان یک فیلسوف تصور می‌کرد می‌توان با عقل جایگاه همه‌چیز را فهمید ولی بعد متوجه شد حقیقت در جایگاهی است که عقل به آن اشاره دارد ولی وَحی الهی می‌تواند ما را با آن مأنوس کند، البته متأسفانه بعد از آن‌که موضوع برایش روشن شد در تحقیر عقل افراط می‌کند.

با توجه به این‌که نظام اسلام نظر به حقایقی دارد که وَحی الهی در منظر انسان قرار داده، اگر در علوم انسانی با نظر به آن حقایق وارد میدان شدیم نظریه‌های بومی و مطابق آرمان‌های انقلاب اسلامی تولید می‌شود و انسانی به صحنه می‌آید که اهداف انقلاب اسلامی را عیناً اهداف خود می‌داند.

لازمه‌ی رجوع به اسماء الهی آن است که بتوانیم از ماهیات و مفهوماتِ ذهنی عبور کنیم و به «وجود» نظر بیندازیم و با رویکرد وجودبینی، به اسماء الهی رجوع نماییم. اگر ما پدیده‌ها و حادثه‌ها را از جنبه‌ی وجودی مورد توجه قرار ندهیم و جزءها را در کل ننگریم عملاً آن‌طور که باید و شاید پدیده‌ها را ندیده و نشناخته‌ایم و عملاً گرفتار خیالاتی می‌شویم که مولوی در داستان فیل در اطاق تاریک مطرح می‌کند و می‌گوید:

دیدنش با چشم چون ممکن نبود             اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود

همچنین هریک به جزوی که رسید           فهم آن می‌کرد و بر آن می‌تنید

در کف هرکس اگر شمعی بُدی           اختلاف از گفتشان بیرون شدی

چشم حس همچون کف دستست و بس            نیست کف را بر همه‌ی او دست‌رس

می‌گوید چون فیل را نمی‌توانستند با کلّیتی که دارد ببینند هرکدام با کف دست می‌خواست فیل را بشناسد، یکی دستش به خرطوم فیل خورد، چون هیچ اطلاع قبلی از فیل نداشت، آن را به صورت ناودان تصور کرد، زیرا آن‌چه را حس کرده بود با آن‌چه در ذهن داشت تطبیق داد. مولوی می‌خواهد بگوید تا نگاه کلی نسبت به عالم نداشته باشید، جزئیات را نه درست می‌بینید و نه در جایگاه خود قرار می‌دهید. نتیجه این‌که اگر توانستیم جهت تدوین علوم انسانی از نگاه غربی عبور کنیم و به نگاه وجودی – که حقیقت همه چیز است– و در فرهنگ اسلامی مطرح است، نظر بیندازیم کار را درست شروع کرده‌ایم و حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» قبل از انقلاب در کتاب‌هایشان نگاه وجودی به عالم و آدم را تدوین کرده‌اند، باید در این موضوع هم به آثار معمار انقلاب نظر کرد تا علوم انسانیِ صحیحی در منظر ما قرار گیرد؛ وگرنه آینده‌ی ما ادامه‌ی گذشته خواهد بود.

شکستن روح سکولاریته‌ی علوم

19- ملاک تشخیص را اسلام با تعیین هدف مشخص کرده است، علومی که ما را متوجه زندگی ابدی کند و زندگی و ساز و کارهای آن را در آن راستا شکل دهد، آن علوم، علوم اسلامی است. اعم از علومی مثل حقوق و مدیریت و یا جامعه‌شناسی و فلسفه و... آنچه مهم است شکستن روحِ سکولار زده‌ای است زیرا وقتی شما موضوعِ توجه به حیات ابدی را در کنار علوم انسانی سکولار زده مطرح می‌کنید، می‌گویند این سخنان کلّی است و کاربردی نیست و سپس جایگزینی را معرفی می‌کنند که شدیداً دنیایی است و نقش عالم غیب در آن نادیده گرفته شده است. وقتی معلوم شود در آرمان شهری که انسانِ اسلامی برای خود می‌خواهد، راه اُنس با خدا در آن کاملاً گشوده است، به‌خوبی می‌توان فهمید کدام علوم بومی و اسلامی است و کدام علوم سمت و سوی غیر الهی دارد و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله»، «دانش‌های ذاتاً مسموم» هستند. ایشان در سفر خود به قم فرمودند: «این علوم انسانی که امروز رایج است محتوایی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است»[5] و بعد تأکید کردند این علوم، افرادِ مخصوص به خود را تربیت می‌کند که چون در رأس امور قرار گرفتند به ارزش‌های نظام اسلامی وفادار نخواهند بود.

20- ضرورت توجه به علوم انسانی در آن حد است که وقتی به تاریخ ملت‌ها بنگریم راز هلاکت هر تمدنی را می‌توان در بی‌توجهی به علوم انسانیِ فعّال و با نشاط جستجو کرد. ابن‌خلدون در مقدمه‌ی مشهور خود سعی وافر نموده تا نشان دهد وقتی ملتی معنی درستی از خود نداشت، چگونه سقوط می‌کند و بهره‌ای از زندگی اجتماعیِ خود نمی‌برد و آنچه به یک ملت معنی می‌دهد علوم انسانی صحیح است. علوم انسانی غربی انسان و انسانیت را از معنا و هویت خارج کرده و در نتیجه فرآیند انحطاط آن فکر و فرهنگ به اقرار اندیشمندان آن خطه شروع شده است. هیچ ملّت خردمندی سرنوشت خود را به فرهنگی گره نمی‌زند که دیر یا زود به انقراض می‌رسد. متأسفانه ما هنوز درک روشنی از دوران گذاری که انقلاب اسلامی به میان آورد تا با عبور از فرهنگ غربی به تمدن اسلامی نظر شود، نداریم و به همین جهت توجه به آن نوع علوم انسانی که مطابق اهداف انقلاب اسلامی باشد را جدّی نمی‌گیریم.

21- آنچه جوامع را به حرکت وامی‌دارد چیزی بالاتر از نیازهای مادیِ آن جامعه است. انسان لایه‌های عمیقی دارد که در ابعاد روحانیِ وی نهفته است که اگر به آن‌ها پرداخته نشود چیزی نمی‌گذرد که نسبت به فعالیت‌هایِ متعالی، بی‌انگیزه می‌شود و با روحیه‌ای اکنون‌زده نسبت به بسیاری از جوانبِ حیات خود بی‌تفاوت می‌گردد. وقتی انسان متوجه شد فطرتی دارد که زیباییِ حیات را در اُنس با خدا می‌شناسد و مقصدی دارد که آن مقصد برگشت به خدا است و در این مسیر پیامبران راه رجوع به خدا را برای او ممکن کرده‌اند و با در صحنه بودن الگوهای معصوم، به پاک‌ترین شکل می‌تواند زندگی زمینی را طی کند، با یک دنیا امید و امیدواری زندگی خود را به رسمیت می‌شناسد و با تعلقی قلبی که به این آرمان‌ها پیدا می‌کند، زندگی خود را معنی می‌بخشد و چنین شرایطی را علوم انسانی در صورتی که اسلامی باشد می‌تواند پدید آورد. انسان‌شناسی، خداشناسی، کفرشناسی و شناخت حیات ابدی از اصول علوم انسانیِ اسلامی است که منجر به تمدن اسلامی خواهد شد. شاخه‌های دیگر علوم انسانی را باید در ذیل این اصول قرار داد.

22- عمده آن است که به این نوع خودآگاهی برسیم که یافته‌های علمی در مجامع آموزشیِ ما باید با اهداف انقلاب اسلامی که عامل ریشه‌دارشدن ملت ما است، منطبق باشد وگرنه در ظلمات فرهنگ مدرنیته گرفتار گسست تاریخی می‌شویم و دانشجوی ما متوجه نمی‌شود ایرانی و مسلمان و شیعه است یا اروپایی و آمریکایی و لائیک. نظام آموزشیِ امروز ما اصلی‌ترین سنگر جریان‌های غرب‌زده است و تمام امید دشمنان ما به علوم انسانی موجود است و از عکس‌العمل شدید دشمنان نسبت به تجدید نظر در علوم انسانیِ موجود، می‌فهمیم که آن‌ها راز بقای خود را در حفظ علوم انسانی موجود می‌دانند و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در سفر خود به قم به این دلیل بر رجوع به فلسفه تأکید کردند زیرا در نگاه اسلامی به انسان، عقل بشر مورد خطاب قرار می‌گیرد و نه امیال او و فلسفه مسئول به صحنه‌آوردن عقل بشر است.

23- نظریه‌پردازی جهت تدوین علوم انسانی که مطابق اهداف انقلاب اسلامی باشد زیرساخت‌های فکری مخصوص به خود را می‌طلبد که ریشه در سنت‌های جامعه‌ دارد و ما اصل زیرساخت‌های فکری خود را باید از اندیشه‌های همه‌جانبه و جهانیِ حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» استنباط کنیم که نظر به اسماءُ‌الله دارد و همه‌چیز را از آن منظر می‌نگرد و نباید گمان کرد این کار، کار مشکلی است، سختی آن به جهت آن است که می‌خواهیم در زمینی که فرهنگ غربی برای ما طراحی کرده این افکار را پیاده کنیم، معلوم است که نمی‌شود. آیا با عقل غربی یا راسیونال می‌توان حکمت صدرایی را به متون آموزشیِ علوم انسانی برگرداند و دانش‌آموزان و دانشجویانِ خود را به‌کلّی از ظلمات شکاکیت نجات داد؟ وقتی اصالت را به عقلِ غربی دادیم چگونه می‌توانیم در آن دستگاه ثابت کنیم فرهنگ اسلامی برترین فرهنگ است؟ آیا این شبیه یک ادعای بی‌پشتوانه نیست؟ برای انسانی که موجودیتش در محدوده‌ی تولد تا مرگ تعریف شده نمی‌توان اسلام را به عنوان بهترین راه برای دنیا و آخرت پیشنهاد کرد، در آن فضا «اسلام» سخنان کلّی و مبهمی است که کاربردی نمی‌باشد. چون واقعیتی که برای انسان غرب‌زده محسوس است محدوده‌ی عالم ماده است و از ابعاد مجردِ خود بیگانه می‌باشد و تا بر جنبه‌ی پایدار، یعنی بُعد مجرد انسان و قیامت و معاد تأکید جدّی نشود، علوم انسانی به سوی عقلِ غربی سوق پیدا می‌کند، در حالی‌که باز تأکید می‌کنم متون اصلی جهت معرفت به نفس و معاد به صورتی فوق‌العاده عالمانه و قابل دسترس توسط حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از قبل تدوین شده، باید با رجوع به آن‌ها نظریه‌پردازی‌های لازم را شروع کنیم. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌فرمایند: «اگر جای این نظریه‌پردازی(در علوم انسانی) پر نشد، نظریه‌های غیر دینی جای آن‌ها را پر خواهند کرد، هیچ نظامی در خلأ نمی‌تواند مدیریت کند، یک نظام سیاسی، اقتصادی که ساخته‌ی اذهان مادی است می‌آید جایگزین می‌شود».[6]

 24- پس از آن‌که متوجه ضرورت علوم انسانی اسلامی شدیم؛ این سؤال باقی می‌ماند که زمینه‌ی تحقق علوم انسانی اسلامی کجا باید باشد؟ آیا در فضای آموزش عالی موجود که با روح سکولاریته شکل گرفته، می‌توان علوم انسانی اسلامی را جای داد؟ و یا باید مثل انقلاب اسلامی بستر ظهور و بروز آن را در مردم دنبال کرد تا در منظر مردم افقی از تمدن اسلامی گشوده شود و بتوانند از روح غربی عبور نمایند؟ زیرا ما پس از آن‌که متوجه ضرورت تحول در علوم انسانی شدیم با دو سؤال اساسی روبه‌رو هستیم: یکی محتوای آن علوم است و دیگر روش تحقق آن. به طور جدّی باید از خود پرسید ما در چه زمین و زمینه‌ای می‌توانیم برنامه‌ی خود را پیاده کنیم؟ آیا در بستر نظام آموزشی موجود می‌توان علوم انسانی اسلامی را القاء کرد و یا آن بستر در فضای سکولار خود هرچیزی را به رنگ خود شکل می‌دهد؟ اگر این‌چنین است باید کار را به میان مردم کشاند تا مثل انقلاب اسلامی که در میان مردم شکل گرفت؛ علوم انسانی اسلامی در میان مردم به همان معنایِ عبور از نگاه غربی به عالَم و آدم و نظر به اسماء الهی شکل بگیرد و نظام آموزشی و اجرایی و مقننه مطابق مطالبات مردم خود را شکل دهند.                                          

والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

 


[1] - سوره‌ی غاشیه، آیات 21 و 22.

[2] - «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (إسراء/  82)

[3] -  سایت خبری مشرق، ۱۴ شهريور ۱۳۸۹

[4] - به کتاب «علم و دین» از ایان‌باربور، ترجمه‌ی خرمشاهی رجوع شود.

[5] - ۲۸ مهر ماه ۱۳۸۸

[6] - بیانات در تاریخ 27/7/89  

13629

صدق در نیّتبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود: با عرض تسلیت به مناسبت تاسوعا و عاشورای حسینی خدمت شما استاد گرامی: کتاب یا جزوه ای از خودتان یا تالیف شخص دیگری در رابطه با بحث «نیت، اخلاص در نیت و صدق در نیت» جهت مطالعه شخصی خودم لطفا معرفی کنید. خدا طول عمر با برکت بهتون بدهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند عمر طولانی و حوصله‌ی زیاد به جنابعالی مرحمت کند تا با مطالعه‌ی کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی آرام‌آرام آن چیزی که همه و همه و از جمله شما به دنبال آن هستید، یعنی صدق در نیّت، نصیب‌تان بشود. موفق باشید

12950
متن پرسش
سلام: در نکته پنجم معرفت نفس می فرمایید که چون نفس به جهت ذات مجردش نظر و آگاهی به آینده دارد و وقتی متوجه شد در آینده کمالی بر کمالاتش افزوده نمی شود دچار یاس شده و دیگر بدن را تدبیر نمی کند. خوب حالا سوال من این است که اکثر مردم نه به کمال انسانی در حد بالا می رسند و نه به کمال حیوانی پس چرا همان موقع که به دنیا می آیند و یا قبل آن از تدبیر بدن انصراف نمی دهند؟ اصلا چرا بدن خود را می سازند وقتی به این موضوع آگاهی دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» مکرر تأکید شد که این موضوع یک امر تکوینی است و نه اختیاری، و نفس ناطقه در درک تکوینی خود به آن نتیجه می‌رسد که بدن خود را رها کند. این کاری به جنبه‌ی اختیاری ما ندارد. موفق باشید

12864
متن پرسش
سلام: بنده مدتی است مدام ذهنم در گیر مسائل مختلفی است و افسوس گذشته رو ميخورم که مثلا چرا زودتر فلان کار رو انجام ندادم چرا ورودم به دانشگاه با تاخیر بوده و چرا هایی به همین شکل راه رهایی چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از وعده‌ی الهی که می‌فرماید: اگر در مسیر حق و حقیقت قرار بگیرید ضعف‌های گذشته‌ی شما را جبران می‌کند؛ غافل نباشید. پس به جای افسوس گذشته را خوردن، در همان «حال» و «وقتی» که قرار دارید بهترین جدّیت را دنبال کنید، گذشته جبران می‌شود. موفق باشید

8472
متن پرسش
با سلام محضر استاد گرامی همانطور که فرمودید سالک یه جایی می رسد که جنبه‌ی حقانیِ تمام عالم برایش روشن می شود. این درست است که اگر سالکی به این مرحله رسید باز هم جای سیر بیشتری دارد ؟ این برداشت درست است که چون سالک ذیل نور اهل البیت است و هیچ کس به مقام اهل البیت نمی رسد بنا برابن سالک همیشه جای سیر بیشتری دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گفت: «سوار چون به منزل رسد پیاده شود». وقتی انسان با جنبه‌های حقانی مخلوقات در شهودی قلبی روبه‌رو شد، او می‌ماند و خدای خود. موفق باشید
6942

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد گرامی با تلاش های بسیار زیادی که داشتم در کنکور نتیجه ی خوبی به دست نیاوردم ودر حالت روحی بسیار بدی قرار گرفتم تا اینکه یکی از شاگردان شما کتب حضرت عالی را برایم معرفی کردالحق والانصاف خیلی به من کمک کرد الآن با مطالعه ی بسیاری از آثار شما نمی دانم چرا دانایی هایم به دارایی تبدیل نمی شود؟و آنچنان نتیجه ای که مورد انتظار بود به دست نمی آید؟ و اینکه در رشته ی تحصیلی خودم که دبیری زبان انگلیسی باشد آنچنان علاقه ای نمی بینم ومرتب با خودم می گویم ((حالا به چه دردت می خوره این همه هم که لغت حفظ کردی،حالا که چی؟)) و به نحوی این رشته را خشک و بی روح می دانم و به بیشتر به مطالعه ی کتب دینی علاقه مندم خیلی ممنون اگه حقیر را راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا این‌جا که خداوند کمک کرد تا به‌سرعت در کنکور قبول نشوید و توقف‌گاهی نیاز بود؛ جای شکر دارد. ولی شما با انگیزه‌ای متعالی مطالعه‌ی زبان انگلیس را ادامه دهید تا بتوانید در تبادل فرهنگ‌ها مؤثر باشید و لازمه‌ی این کار آن است که مطالعه‌ی مذهبی‌تان عمیق باشد تا اولاً: بتوانید اسلام را درست معرفی کنید. ثانیاً: ذخیره‌های فرهنگی که به زبان لاتین نوشته شده است را درست بفهمید. موفق باشید
28313
متن پرسش

با سلام: پیرو سوال ٢٨٢٩٢ استاد مگر به گفته رهبری ما الان در جنگ اقتصادی نیستیم مگر طبق این کلیپ مردم را دعوت به مشارکت نکردند https://www.aparat.com/v/a4xCB/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87_%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87%26zwnj%3B%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3 خوب چرا افرادی مثل حسن عباسی نظر دیگری دارند و بورس رو قمار می‌دانند یعنی الان مراجع ما نمی‌دانند بورس قماره یا حلال؟ اگر می‌دانند که در فتواها گفتند ایراد نداره حتی رهبری هم حکم به حلال داده البته گفتند سهام حرام نخرین مثل سهام کارخانه شراب سازی و .... که در سوالات قبلی مفصل گفتیم. این کلیپ از آقای حسن عباسی نظرش چیز دیگریست و قمار می‌داند https://www.aparat.com/v/qYBMN/%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3_%D9%87%D9%85_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B4%DA%A9%DB%8C_%D8%AF%D9%8E%D8%B1_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%87..._%28_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%29 یا این کلیپ نمی‌دانم چه بگویم: https://www.aparat.com/v/gANTO/%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3_%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%82%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%88_%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%87_%7C_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C اگه حرف رهبر رو قبول دارن چرا تکلیف معلوم نیست؟ از یه طرف هم سردار شهید قاسم سلیمانی میگه قسم میخوره که یکی از راههای عاقبت بخیری گوش دادن به دهان رهبریست یعنی هر چه رهبر گفت اینها چطوری جمع میشه؟ من سنگ بورس رو به سینه نمی‌زنم فردا صبح رهبر بگه حرامه می‌کشم بیرون حالا دنیا سودم داشته باشه فرقی برام نداره. این عقیدمه ولی الان که جنگ اقتصادیه و تمام بورس دنیا خورده زمین و بورس ایران تو اوج رفته خودش افتخار نیست؟ خودش پیروزی نیست؟ جایی دیدم این نوشته بود راجع به قمار. بورس نیز همین طور است. مطلق خرید و فروش سهام که حرام نمی‌شود. کِی تا به حال شراکت حرام اعلام شده است؟ صرف این که قیمت سهام بالا یا پایین می‌رود نیز مصداق «قمار» نمی‌باشد. در هر سرمایه‌گذاری، گاهی افزایش سرمایه ایجاد می‌شود و گاهی کاهش و البته هر تجارتی ریسک دارد و ریسک نیز به معنای قمار نیست. اما در قمار، چند نفر پول یا سایر دارایی‌های خود را وسط می‌آورند و سر آنها بازی می‌کنند و هر کس برنده شد، اموال دیگران را صاحب و مالک می‌شود. لذا اگر کسی با سهامش قمار کند، قمار و حرام می‌شود. یا اگر سهام به شکل قمار عرضه شوند و به شکل قمار به مالکیت درآیند، حرام می‌شوند الان طبق اخبار در ماه گذشته ١٣ میلیون کد بورسی ایجاد شده و وارد بورس شده خوب همه از همین مردمند که آمدند شرکت کنند الان با این کلیپ ها شبهه ایجاد میشه که رهبری سفارش به شرکت تو فعالیتهای اقتصادی میکنن ولی هسته و مرکز قمار تو ایرانه و مردم رفتن توش و خودشون قمارخونه درست کردند و میگن قمار خوب نیست این شبه شده الان دید تغییر کرده، استاد مگه رهبری نفرمودند آقای احمدی نژاد صلاح نیست بیاد انتحابات ولی آمد خوب چه شد جز اینه که تو انتخابات ١۴٠٠ دید مردم دو تا شده اند عده ای میگن هر چه فکر می‌کرده باید حرف رهبر رو اولویت قرار می‌داد و گوش می‌کرد عده ای دیگر یه برداشت دیگر و طرفداری خوب من که دارم این سولات رو می‌پرسم خوب نمی‌دانم که می‌پرسم باید از اعلم تر پرسید تا راه مشخص شود حالا من بیام خودم افراط تفریط کنم و خودسرانه عمل کنم این که نمی‌شود استاد عزیز من یقین دارم باور بفرمایید الان اعلم ترین مرجع رهبر بزرگواره چرا؟ دلایل خودم اولا مرجع که نباید فقط فقه بداند و خلاص باید علاوه بر آنها بر سیاست و مسائل پیرامون کشور و دنیا آگاهی داشته باشد که رهبر دارد. دوما وقتی دیگر شیعیان کشورهای دیگر مثل عراق رهبر رو مرجع خود کردند و قبول دارند خاک به سر منه شیعه که تو کشورم نفهممش و قبولش نداشته باشم. سوم استاد عزیز الان الم و پرچم اسلام در این غیبت مولا دست کسی نیست جز رهبر چرا نخام ببینم؟ چهارم کدام حرف رو زده که به صلاح ما نبوده یا کدام حرفش به ضرر مملکت بوده هیچ جا گفت نرید برجام رفتند چه شد و...؟ خلاصه دلایل زیاد دارم جاش نیست وقت شما رو بگیرم، حالا هم همینطور. خوب استاد برای این عقل ناقص من بگویید آیا افراط و تفریط تا حالا به دین ضربه نزده؟ مثلا رهبر میگه این زمانه قمه نزنین باعث وهن دین و بدنامی اباعبدالله میشه هرچند نیتتان امام حسینه ولی رهبر پیچش مو را می‌بیند نه مو، حالا افراط کنیم و بگیم نه خوب کجا ضرر میشه بلاخره رهبر دارن کلی می‌بینند نه سطحی. بگذریم. آیا این سخنان آقای عباسی تند روی نیست؟ منطقی فکر می‌کنیم اگه سیستم بورس قماره و قمارخانه راه افتاده چرا خود رهبر بورس رو جمع نمیکنه چرا دعوت به مشارکت میکنه؟ چرا مراجع نمیگن بورس ایران قماره و تعطیل بشه چرا فتوا به حلال دادن؟ اگر هم قمار نیست چرا اجازه میدن بعضیها این جور تو مجامع نظر بدن؟ استاد بیشتر این سخنان تو جاهایی مثل دانشگاه صورت میگیره همه هم که قدرت تجزیه تحلیل ندارن گوشه ای از کلام رو می‌گیرند و قضاوت درست یا نادرست میشه فندانسیون یه پایه فکری که یا از بیخ غلط ریخته میشه یا درست بالاخره کار پیچیده میشه این مسائل باعث دوگانگی میشه شما تصور کن یکی بنا به حرف رهبر تصمیم داره بجا سپردن پول به بانک و گرفتن سود ربوی بخاد بره سهام یه کارخانه رو بخره و مشارکت کنه تا هم کارگران آن کارخانه بیکار نشوند و کارخانه روی پابمونه هم پولاش رو راکت نخوابانده باشه لااقل کاری مفید بشه و یه سودی هم ببره بعد برادر همون بیاد بگه من کلیپ دیدم تو رفتی تو قمارخونه قمار می‌کنی. این میشه اول اختلاف نظر دو تا برادر و بره تا مردم و جامعه، خلاصه استاد جریان چیه؟ حرف حاج قاسم درسته و هر چی رهبر گفت یا این کلیپ ها؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سخنان آقای دکتر عباسی را نشنیده‌ام ولی حرف جنابعالی در مورد مقام معظم رهبری، کاملاً حق است و واقعاً اگر همه‌ی ما به چنین بصیرتی برسیم که خداوند راه‌های کلی و راهبردی را از طریق ایشان برای ما روشن کرده است و مطابق رهنمودهای ایشان جلو برویم، بسیاری از تنگناهای تاریخی که روشنفکران تلاش دارند از طریق عقل مدرن رفع نمایند، رفع می‌شود. موفق باشید

28283
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بدون مقدمه برم سر اصل مطلب: بله استاد عزیز حرف شما کاملا درسته و ما باید به نوعی از احمدی نژاد عبور کنیم ، چون به فرموده شما احمدی نژاد دیگر اون احمدی نژادی نیست که بتواند با متذکر شدن افق های انقلاب بستری برای تعالی انسان ها به وجود بیاره و آرزو و امیدواری حضرت آقا مبنی بر به صحنه آوردن دولت اسلامی را برآورده کنه و ظاهراً احمدی نژاد به قول جنابعالی تاریخ خود را گم کرده است و دیگر نسبت عالیه با مبانی ، اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی را ندارد. اما استاد عزیز این حق را به ما بدید که ما برای عبور از احمدی نژاد گرفتار نقض غرض نشویم! چون ظاهراً برادران نابرادر قصد دارند برای انتخابات هزار و چهارصد کسانی را به عنوان کاندید انقلابی عَلَم کنند که از همون اول نه تنها احمدی نژاد اول که هیچ حتی احمدی نژاد دوم هم نیستند بلکه اساسا نسبت دقیقی با مبانی و اهداف انقلاب اسلامی ندارند! پس نخواهید از احمدی نژاد عبور کنیم و به امثال ولایتی ها و فتاح ها روی بیاریم! مگر اینکه برادران بخواهند در حق ما برادری کنند و امثال جلیلی ها را عَلَم کنند. حق را به ما می‌دهید استاد؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فدای شما باشم با این‌همه هوشیاری و دلسوزی و تعهد. تصور بنده آن است که قاصدک خبرهایی می‌آورد از پشت کوه‌های بلند بنا بر آن است تا شخصی به ظهور آید که تمامیتِ بیشتری نسبت به قبلی‌ها دارد. باید منتظر ماند. موفق باشید

23866
متن پرسش
سلام استاد گرامی و بزرگوار وقتتون بخیر: ان شاءالله که سلامت هستین، استاد بعضی از خیالات خیلی بنده رو آزار میده، چه جوری میتونیم بطور عملی به توهمات خودمون میدون ندیم و ازش تاثیر نپذیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «آب گِل خواهد که بر دریا رود / گِل گرفته پای او را می‌کشد». تا سیر به سوی دریا نداشته باشید که معلوم نمی‌شود چه تعلقاتی دارید! این خیالات که سراغ انسان می‌آید نشانه‌ی آن است که حرکتی صورت گرفته است. بفرمایید حالا اولِ کار است، باید فکری برای تک‌تکِ این خیالات کرد. هر اندازه انسان کار را برای خدا شروع کند و ادامه دهد، آن خیالات تبدیل به نور إلی اللّه می‌شود. موفق باشید 

23703

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با تقدیم سلام و تحیات: بنده طلبه سطح خارج حوزه علمیه اصفهان هستم. صوت بعض جلسات شما را وارد یک دستگاه نموده و در زمان های مختلف استماع می نمایم. گاهی در بین صحبتها، به قسمتی برخورد می کنم که برجستگی و امتیاز دارد. آن بخش را با استفاده از کامپیوتر برش داده و در فضای مجازی انتشار می دهم. آیا حضرت استاد از این کار رضایت دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تشخیص با خودتان است. اگر احساس می‌کنید برای افراد مفید است، از جهت بنده مانعی نیست. دعاگویتان خواهم بود. به امید آن‌که بی‌سر و صدا بتوانید روحی را در جامعه جریان دهید تا انسان‌ها مبتنی بر آن روح، راهِ صحیح را انتخاب کنند. بد نیست آدرس جاهایی که مطالب را قرار می‌دهید برای بنده نیز بفرستید تا چنان‌چه رفقا خواستند از آن استفاده کنند. موفق باشید

23523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا این که برخی می گویند همه ائمه از کانال حضرت زهرا (س) فیض می گیرند و حضرت زهرا (س) از امیرالمؤمنین (ع) و حضرت علی (ع) از آقا رسول الله (ص) صحیحه؟ یعنی در هر زمانی واسطه اول فیض در عالم وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است بعد امیرالمومنین (ع) و بعد حضرت زهرا (س) و سپس امام هر زمان؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم لازم باشد این‌طور بحث شود. در هر زمانی واسطه‌ی فیض، امام زمانِ آن زمان هستند. موفق باشید

22927

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب استاد: پرسشگر سوال 22444 هستم. اینطور عرض می کنم چون تاکنون ظرف چند ماه است که سلسله ابهاماتی را که برایم پیش با شما مطرح نمودم و الحمدلله راضی هستم، ببخشید سوال بنده پیرامون مساله مراقبه است. 1. مراقبه دقیقا چیست؟ یعنی آیا به کسی که مراقب تمام اعمال خود در شبانه روز می باشد می گویند مراقبه دارد؟ یا اینکه مراقبه همان مواظبت بر حضور در لحظه حال است؟ یا اینکه مراقبه یعنی مثلا مدتی حالا مثلا چهل روز مراقب باشد فلان عمل از او سر نزند یا فلان کار را کند؟ بنده به لطف خدا، تقریبا 6 ماه مراقبه ای به این صورت انجام می دادم که: لیستی از تقریبا 40 عمل خوب و 40 عمل بد (یعنی 80 پارامتر) را تهیه کرده بودم و در انتهای شب اغلب آنها را پر می کردم. این کار در دو سه ماه اول خیلی خوب بود اما در اواخر فرسایشی شده بود. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در عین رعایت اصول اخلاقی بر روی متون دینی مثل تفسیر المیران تمرکز داشته باشید که این خود، امری سلوکی به حساب می‌آید. جزوه‌ی روش کار با المیزان بر روی سایت در قسمت نوشتارها موجود است. موفق باشید

22880
متن پرسش
با عرض سلام و تقدیم احترام: آنگونه که شهید مطهری قائل است، هدف وسیله را توجیه نمی کند. پس چرا زمانیکه به حضرت ابراهیم گفته می شود برای مراسم جشن به خارج شهر بیاید می گوید (فقال إنی سقیم) مسلم است که حضرت در اینجا واقعا بیمار نبوده و به قول برخی خواسته توریه نموده یا اینکه دروغ مصلحتی گفته باشد. در هر دو صورت آیا بالاخره هدف وسیله را توجیه می کند یا خیر؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بپذیرم که منظور حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» این بوده که «من نسبت به پذیرش پیشنهاد شما و رعایت بت‌پرستی بیمار و ناتوان هستم»، دیگر موضوع تغییر می‌کند. در این مورد خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمت «عصمت انبیاء» رجوع فرمایید. موفق باشید

22433

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
تقوا از شهوت جنسی به چه معناست؟ آیا باید سرکوب کرد؟ برای کسی ک نه دائم می تواند و نه موقت؟ عوارض ناشی از این تقوا را چگونه باید جبران کنیم؟ آمیزش جنسی به انسان قوت قلب و آرامش و لذت می دهد و وقتی این لذت را از انسان می گیری و شهوت را سرکوب می کنی به نیاز اصلی انسان پاسخ منفی داده ای، و انسان را با بی قراری و ناراحتی اعصاب و پرخاشگری روبرو می کند. راه حل چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون مسائل جنسی امور غریزی هستند و نه امور فطری، خلل در امورِ غریزی، آسیب اساسی به انسان نمی‌زند وقتی عیسی‌گونه بتوانیم زندگی را انتخاب کنیم. موفق باشید

22267

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان! نمی دانم آیا اقدامات دستگاه قضاء نسبت به آقای بقایی را کماکان دنبال می کنید، یا خیر! اجمالا عرض کنم که وضعیت جسمانی آقای بقایی به شدت وخیم هست! و کما فی سابق دستگاه قضاء نسبت به این مسئله بی تفاوت می باشد، اگر تصمیم قضایی را ناجوانمردانه و ظالمانه می دانید، پس چرا مقام معظم رهبری ورود پیدا نمی کنند؟ آقای طائب اخیرا فرمودند که مجازات آقای بقایی اعدام هست، نظر مبارکتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش از پشت پرده خبر ندارم. ولی این برخوردها که به امثال آقای بقایی و آقای مشایی می‌شود برای بنده قابل حل نیست. حال، رهبری چه اقدامی باید بکنند که نحوه‌ای از جانبداری برای آقای بقایی و مشایی پیش نیاید، نمی دانم؟!! موفق باشید

21833
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: 1. چرا واسطه فیض حتما باید زنده باشد و نمی شود که انسان کاملی که رحلت کرده اند واسطه فیض باشند؟ می شود گفت که با توجه به اینکه امام 4 مرتبه وجودی: وجود لاهوتی، جبروتی، مثالی و مادی دارند و امام در هر مرتبه مظهر اسم الله هستند پس وجود عقلی ایشان چون بالاترین مرتبه را در عالم عقل دارد فیض از طریق وجود عقلی ایشان به مجردات تامه می رسد. همینطور عالم مثال تا می رسیم به علم مادی که در اینجا هم وجودی مادی امام که مظهر اسم الله است و بالاترین درجه وجود مادی را دارد از مجرای این وجود فیض به عالم ماده می رسد پس درخت که مظهر حی است باید از مظهر اتم اسم حی در عالم ماده پس از عبور از همه مراتب وجودی دریافت کند و چون انسان کاملی که رحلت کرده اند فاقد وجود مادی هستند نمی توانند مجرای فیض به عالم ماده باشند ضمن اینکه دیگر کون جامع هم نیستند. 2. اینکه می گویند با توسل به هر یک از معصومین (ع) باز هم حاجت به امام عصر (عج) می برند و این یعنی امام (عج) تشریعا از پیامبر (ص) بالاترند چون ایشان فاقد وجود مادیند؟ 3. اینکه به عالم مقام شفاعت داده می شود بزرگی این نعمت چقدر است؟ چقدر رتبه ایمانی سالک تغییر می کند؟ 4. و اینکه این مقام اینجا داده می شود و قیامت ظهور می کند اگر درست است می توان گفت اثرش را در دنیا به صورت بخشش بقیه مردم به حرمت عالم دانست؟ 5. اینکه روایت داریم فاصله عالم و مومن هفتصد درجه است که بین هر درجه 500 سال راه هست می توان گفت فاصله عالم بی عمل با جاهل در جهنم همین مقدار است؟ جناب استاد، بنده دنبال اثبات برتری عالم و نسبت بین علم و ایمان در بین کسانی هستم که با این تفکر که مجازات عالم سنگین تر از جاهل است دست از یاد گرفتن واجب و حرام برداشته اند دلایل زیادی آورده ام اما می خواهم با ملموس کردن فاصله اثر گذاری بیشتر شود)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هر حال واسطه‌ی فیض باید حضورش در عالم تامّ و تمام باشد و بدین لحاظ در تمام عوالم از جمله عالم ناسوت حاضر است و از این جهت واسطه‌ی فیض در هر زمانی چه پیامبر باشد و چه امام، به عنوان واسطه‌ی فیض در قید حیات است هرچند امامی که واسطه‌ی فیض است هویت و شریعت خود را از پیامبر گرفته باشد، پس بالاتر از پیامبر نیست بلکه مظهر کمالات و شریعت پیامبر به صورت متعیّن است 2- بقیه‌ی سؤالات را به صورت جداگانه در فرصتی دیگر بفرستید، إن‌شاءاللّه در خدمت هستم. موفق باشید

21742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: با توجه مطالبی که در کتاب های «ماه رجب ماه یگانه شدن با خدا» و کتاب «اسما الهی دریچه ورود به عالم معنا» بیان نمودید و در مورد این ماه رجب که فرمودید خداوند با اسما خود حضور خاص پیدا می کند. آیا دعاهای جوشن کبیر و دعای سحر می تواند دعاهای با برکتی در این ماه باشد. در صورتی که با شرایط مراقبه که فرمودید خوانده شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً برکت خود را دارد ولی از دعاهای مخصوص ماه رجب و اذکار مربوطه غافل نشوید. موفق باشید

21179
متن پرسش
با سلام: می دانیم که برای شناخت با خود، می بایست در دو حوزه تفکر و اراده عمل برداشت. در حوزه اراده که مشخص است، پیروی از دستورات دین و ریاضت های شرعی. اما در حوزه تفکر باید چه کرد؟ بنده آثار حضرتعالی در خصوص معرفت نفس را کم و بیش مطالعه کرده ام، اما دقیقاً نفهمیدم که برای خودشناسی دقیقاً باید در خصوص چه نکاتی و موضوعاتی تفکر نمود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بسیار حساسی است که «تفکر» چیست. همین اندازه می‌توان عرض کرد اگر به موضوعات حقیقی نظر کنیم آن حالتی که نامش تفکر است به سراغ ما می‌اید، وگرنه با مشغول اعتباریات‌شدن، گرفتارِ بی‌فکری خواهیم شد. هایدگر در کتاب «چه باشد آن‌‌چه خوانندش تفکر» می‌گوید: «موضوع تفکر هرگز چیزی نیست جز آن‌چه شگفت و برآشوبنده است. هرچه خود را از پیش‌داوری آزادتر نگه داریم این موضوع نیز شگفت‌انگیزتر و برآشوبنده‌تر می‌گردد. دستیافت به این مقصد نیازمند آن است که برای شنودن آمادگی طلبیم. این طلب به ما رخصت می‌دهد تا حصارهای باورِ مأنوس و عادی را پس پشت نهیم و به ساحت بازتر و آزادتری درآییم.» موفق باشید

20126

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام: من واقعا در باسخ به اين سوال مضطر شده ام و از هر كسي مي برسم قانع نمي شوم، لطفا به من كمك كنيد. من بزشك هستم، ما بيماراني داريم كه ماهها زير دستكاه ونتيلاتور بدون آنكه تنفس خودبخود داشته باشند زنده نگه داشته مي شوند و در واقع نهايتا تصميم تيم بزشكي بر عدم انجام اقدامات درماني منجر به فوت آنان مي شود و شايد اگر اين تصميم گرفته نشود آنان سالها با دستكاه ونتيلاتور زنده بمانند. بيماراني داريم كه دچار ايست قلبي تنفسي مي شوند و بزشكان با ماساژ قلبي و تنفس مصنوعي آنان را به زندگي بر مي گردانند. اميد به زندگي هر سال بالا تر مي رود و آمار مرگ و مير كمتر مي شود و در كشورهاي توسعه يافته آمار مرگ كمتر از كشورهاي در حال توسعه است. اين تجربيات حسي، نشان مي دهد كه بر اساس قانون عليت مي شود بر علت مرگ غالب شد. شكي نيست كه ايجاد كننده اين قانون و برقراركننده اين ارتباطات خداوند است، شكي نيست كه آنكه انسان را داراي جنين قدرت فكري و علمي كرده است خداوند است، اما سؤال من اينجاست كه ايا خداوند انسان را خلق كرده و به او توانايي غلبه بر مرگ داده تا بتواند به عمر جاويدان در دنيا برسد؟ آيا مرگ روزي مغلوب انسان مي شود و انسانها ديكر نمي ميرند؟ من واقعا گرفتارشده ام، اگر مرگ را مي شود مغلوب كرد بس قيامت و معاد جيست و جه طور مي شود اثباتش كرد، آنجه به جشم مي بينم غلبه بر مرگ است و آنچه سعي مي كنم در ذهن اثباتش كنم حتمي بودن مرگ است و اين واقعا غير ممكن است. لطفا من را راهنمايي بفرماييد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع مرگ با انصراف نفس از بدن واقع می‌شود، وقتی که نفس دیگر به بدن احتیاج نداشت و ربطی به این حرف‌ها ندارد. پیشنهاد می‌شود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید. موفق باشید

19293
متن پرسش
سلام علیکم: منظور از خواب و افطار زیرکان در حکمت ۱۴۵نهج البلاغه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در آن سخن، ما را متوجه‌ی روزه‌داری‌ها و شب‌زنده‌داری‌هایی می‌نمایند که تنها به صورت یک عادت انجام می‌شود تا متذکر شویم مقصد ما از روزه‌داری و قیام شب، اُنس با حضرت محبوب است. موفق باشید

18667
متن پرسش
با سلام: کسی که قبلا در راه دین خدمت می کرد و الان به طور ناگهانی در تمامی اعتقادات (اصول دین) دچار شک شده اند به طوری که این مسئله موجب ناراحتی خاطر خود ایشان هم هست باید چه چاره ای اتخاذ کند؟ ایشان نسبت به کل زندگی بی هدف و انگیزه شده اند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این را یک لطف خدا باید دانست از آن جهت که انسان متوجه می‌شود آن اعتقادات پایه‌های محکم و قابل قبولی نداشته است و باید آن‌ها را بازخوانی نمود وگرنه این مشکل در برزخ از طریق ملکین «نکیر» و «منکر» پیش می‌اید که دیگر کار از کار گذشته است. مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست پیشنهاد می‌شود. موفق باشید      

نمایش چاپی