بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7303
متن پرسش
سلام علیکم بهترین راه برای شناخت خداوند و ساده ترین راه برای انس با پروردگار چیست؟ خواهشمند است ساده توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه شناخت خداوند از نظر عقلی، به نظر بنده برهان صدیقین و معرفت نفس است و بهترین راه شناخت خدا از نظر قلبی، تزکیه است زیرا جان ما خدا را می‌شناسد باید حجاب‌هایش را با تزکیه برطرف کرد که این با رعایت دقیق حلال و حرام الهی محقق می‌شود. موفق باشید
7094
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر میدانیم که همه ائمه تجلی یک حقیقتند تفاوت این دیدگاه صحیح را با حلول یا اعتقاد مسیحیان راجع به خداوند و حضرت عیسی بیان بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از ائمه«علیهم‌السلام» از جهت نفس ناطقه، خودشان هستند که در عین حال با نور عظمت الهی ارتباط دارند ولی حلول حرف عجیبی است که می‌گوید روح خدا در جسم حضرت عیسی حلول کرد! موفق باشید
850

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدا بر مجاهدین راه حق استاد عزیز بنده دانشجوی ترم آخر کارشناسی مهندسی نرم افزار هستم.از دو سال پیش که با شما و تالیفات جنابعالی آشنا شدم ساحت دین را شایسته ی هرگونه فداکاری و جانبازی دیدم بطوریکه تکامل شخصیتی خود را جز در مسیر تابش انوار قدسی دین و فقه اهل بیت علیهم السلام نمی دانم. بعد از گذشت دو سال و با توجه به زمینه هایی که داشتم تصمیم گرفتم بعد از اتمام دانشگاه به نیت اجتهاد وارد حوزه علمیه معصومیه شوم. منتها در این راه موانعی را احساس می کنم که باعث کندی حرکت من شده است! استاد عزیز،با مشورتی که با بچه های معصومیه داشتم دیدم که درس های این حوزه بسیار فشرده است و عملا تمام وقت انسان را می گیرد.و از طرفی می نمی خواهم نسبت به توانایی هایم در رشته کامپیوتر چشم پوشی کنم. چرا که احساس می کنم اگر تمام وقت خود را به حوزه اختصاص بدهم بعد از مدت کوتاهی راندمان کارم پایین می آید و دچار نوعی افسردگی می شوم. این درحالیست که وقت فشرده کلاس های حوزوی امکان چندانی برای پیگیری سائر مسائل نمی دهد. از جملیه در پیگیری ورزش های رزمی هم شائق هستم. مورد دوم که فکر مرا مشغول کرده مادر عزیزمه.بنده اهل سنقر هستم . پدر عزیزم سال گذشته به رحمت خدا رفت و مادرم بعد از رحلت ایشان تنها شده و از بهمن ماه امسال که خواهرم برای دانشگاه رهسپار تهران می شود فقط من هستم که با مادرم می مانم.تا بحال که نتوانسته ام ایشان را برای عزیمت به قم موافق کنم. و من هم به خود اجازه نمی دهم که ایشان را تنها بگزارم. شما ادامه حل این مسئله را چگونه پیشنهاد می کنید؟ یاعلی آن رشته که باتیر جفا پاره نگردید / در نزد خدا رشته پیمان حسین است
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: با توجه به شرایطی که دارید – اعم از گرایش‌تان به رشته‌ی کامپیوتر و رعایت مادرتان – در کنار فعالیت در رشته‌ی خودتان علوم دینی را به همان عمقی که طلاب در حوزه پیگیری می‌کنند ادامه دهید که نمونه‌ی چنین شخصیتی را جنابعالی در آقای احمدی‌نژاد می‌توانید ملاحظه کنید که در عین احاطه‌ی عمیق به علوم دینی در امور دیگر نیز تلاش می‌کنند و منشأ خدمات بزرگی شدند. شما هم در حدّ خودتان چنین جامعیتی را در خود ایجاد کنید تا وقتی پیش آمد که در خدمت نظام اسلامی باشید منشأ خدمت باشید. موفق باشید
28297
متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: در یک گفتگویی آقای ملکیان صحبت هایی در مورد شریعتی داشت که از یک جمله آن بسیار بسیار ناراحت شدم. کل صحبت ملکیان در اون قسمت از صحبتشان را می آورم: "مقصودم جمله هیاهو بر سر هیچ است" ....................................................... ویژگی بعدی دکتر شریعتی که آن هم به شخصیت و منش‌اش ارتباط داشت، و آن این که شریعتی، بیش از هر چیز سخنران بود. منظورم این است که با احساسات، هیجانات و عواطف مخاطبان بازی می‌کرد. ولی روشنفکران بعد از انقلاب، بیش‌تر معلم و مدرس‌اند. در سخنرانی‌ها‌ی‌شان هم درس می‌دهند. شما وقتی به سخنرانی دکتر علی شریعتی گوش می‌کنید، خیلی احساسات و عواطف و هیجانات دارید، غلیان پیدا می‌کنید. می‌گویید حق با اوست، آفرین و هورا… اما وقتی سخنرانی‌اش تمام شد، اگر کسی از شما بپرسد که عصاره‌ی سخنرانی دکتر شریعتی چه بود، آن گاه می‌بینید مثل ماهی که از چنگ‌تان می‌گریزد، چیزی در مشت ندارید. نمی‌توانید مثلا بگوید سخنرانی یک مقدمه داشت، سه تا ذی‌المقدمه داشت، یک مدعا و دو تا دلیل داشت. چون خطیب بود. از خطه‌ی خراسان بود و در آن خطه سخنرانان قهار داشتیم. مثل فخرالدین حجازی. “هیاهو بر سر هیچ”. خدا رحمت‌اش کند اما هر وقت به ایشان فکر می‌کنم یاد گفته ی شکسپیر می‌افتم که “هیاهو بر سر هیچ.” شریعتی خطیب بود و منظورم همان خطابه‌ی صناعات خمس ارسطویی است. یعنی با هیجانات، احساسات و عواطف سر و کار داشت. اما وقتی پای صحبت روشنفکران پس از انقلاب می‌نشیند، احساسات، عواطف و هیجان شما در کار نیست و دایم باید فکر کنید که استدلالش چه بود. دکتر سروش یک معلم خیلی خوبی است و نه یک خطیب خیلی خوب. او با هیجانات کاری ندارد و ادعای می‌کند، قوی یا ضعیف، استدلال می‌کند. گرچه حالا دکتر سروش گاهی شعری می‌گوید. اما مجتهد شبستری، خشک، “کدیور” از آن خشک تر. این که گفتم مذمت نیستند، معنایش این است که این‌ها معلم‌اند. یعنی با ذهن مخاطب کار دارند، استدلال می‌کنند، مدعا پیش می‌کشند، ادله‌ی مخالفان را نقد می‌کنند و دلیل خودشان را می‌خواهند تقویت کنند. شما آیا از دکتر شریعتی سخنرانی سراغ دارید که بگوید من در این سخنرانی دو مدعا دارم؟ مدعای اول را یک دلیل تایید می‌کند و مدعای دوم را سه دلیل. در تمام سخنرانی شریعتی یک مورد نمی‌توانید بیابید که این گونه باشد. روشنفکران دینی معلمان خوبی هستند. و بعد می بینیم که مردم و مخاطبان‌شان کم‌کم شروع می‌کنند به خمیازه کشیدن و به بی‌حوصلگی. معنی‌اش این است که اگر کسی بخواهد جذب این‌ها شود باید خیلی فرهیخته‌تر باشد. اما مخاطبان شریعتی، تمام خیره به سخنران و با دهان‌ها و چشم‌های باز توجه می‌کردند. یعنی یک روستایی هم می‌توانست بنشیند و بشنود. انگار داشت یک تعزیه را اجرا می‌کرد. https://3danet.ir/shariati-wan-an-exception/ .............................................. این حرف در حق مرد بزرگی که با آن غیرت دینی عظیم در برابر جمعیت بزرگ و صف بسته جوانان و تحصیل کرده هایی که در حال خروج از فضای اسلامی بودند ، مردانه ایستاد و روحی که رنگ و بوی زیادی از اسلام و درد دین داشتن داشت را بی واسطه به آنها القا کرد. ظلم و ستم بزرگی اشت. نمی دانم چرا حداقل با نگاه کارکرد به قضیه ما وقع نگاه نمی کنند که محصول کار شریعتی چه بود ، محصول کار شما چیست؟ با توجه به اینکه صحبت ها و نقدهای بسیار خوبی در مورد شریعتی داشتید هم مصاحبه رهبری ، و هم صحبت جامعی که خودتان داشتید خواستم در مورد این صحبت های آقای ملکیان نظرتون رو جویا بشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه ی مشکل امثال آقای ملکیانها همین است که فکر می‌کنند حقیقت تنها با استدلال به ظهور می آید در حالی که با تبیین و اشاره به حقیقت؛ مرتبط می‌شود و روش انبیاء همین است که با ذکر و تذکر فطرتها را بیدار می‌کنند زیرا به صرف استدلال موضوع بیشتر ذهنی می‌شود و تنها نوعی آگاهی به مطلب در انسان به وجود می آید و این غیر از آن است که با حقیقت مأنوس شویم. موفق باشید   

23710

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد من پرسش و پاسخ های سایتتان را خواندم. وقتی بحث به جای اخلاقی و عرفانی می رسید شما مباحث و کتب مرحوم آیت الله شجاعی ره را پیشنهاد می کردید خصوصا کتاب مقالات ایشان را. ببخشید چرا آنقدر روی اثار ایشان تاکید دارید؟ چه امتیازی در آثار ایشان نسبت به اثار سایر علما وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره بنده پس از مطالعه‌ی آثار ایشان متوجه‌ی گوهر وجود ایشان شده‌ام، به‌خصوص که بی سر و صدا از شاگردانِ خاص‌الخاص علامه‌ی طباطبایی «رحمت‌اللّه‌علیه» بوده‌اند. امتحان کنید ببینید آیا ذوق‌تان از طریق ایشان، راهی به سوی حقیقت می‌گشاید یا نه؟ بالاخره ذوق‌ها متفاوت است. موفق باشید

23636

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آقای صمدی می فرمایند خواب انسان نشسته است انسان اگر بخواهد شکارچی باشد باید نشسته بخوابد تا تمثل برایش اتفاق بیفتد ایشان می فرمایند آقای قاضی ۳۰ سال همینطور نشسته خوابیده نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم و تا حال هم نشنیده‌ام. موفق باشید

23574
متن پرسش
سلام علیکم استاد: سخنانی که شما در مورد دکتر عباسی و دکتر داوری ذکر فرمودید به نظر حقیر فوق العاده مهم است و به هیچ وجه نباید راهبرد سکوت را در مورد امثال عباسی و دکتر داوری در پیش گرفت؛ چرا که در دهه پنجم انقلاب، باید طبقه ای از متفکرین جبهه انقلاب شکل بگیرد تا بتوانند رسالت های جهانی انقلاب را در روزگار بعد از مدافعان حرم و روزگار پساحججی، پسا سلیمانی و پسا فاطمیون تشریح کند و برای شکل گیری باید سوالات بسیاری پاسخ داده شود. به نظر حقیر مهمترین سوال برای متفکران گام دوم انقلاب این است که با متفکران شش دهه گذشته و گام انقلاب و گام اول چه باید کرد؟ البته بنده پاسخی ندارم و فقط طرح پرسش کردم و همیشه این سوال برای بنده مطرح بود که چگونه شهید مطهری از ستایش شریعتی به بیانیه «اسلام سرایی» نسبت به ایشان رسید. موضع شما هم که تایید صد درصدی دکتر شریعتی است و ... البته ما چگونگی استناد سخن خودتان به رهبری را متوجه نشدیم. به نظر حقیر آنچه شما نگران آن هستید رویکرد تکفیر نسبت به متفکرین گام های قبلی است و این سوال باز مطرح می شود که باید با اشتباهات بنیادین (حداقل از دید ما) برخی متفکرین چه باید کرد؟ بحث عصمت و عدم عصمت نیست که بفرمایید بله دکتر عباسی و دکتر داوری در زمینه فلان اشتباه کرده و بشر ممکن الخطا است. اشتباه بنیادین یعنی حمله به آیت الله مجلسی و یا نفی حوزه و یا نفی علوم انسانی اسلامی. به نظرم رویکرد شما و دکتر صافیان حداقل ناقص است و به اسم عدم تکفیر، خود به تکفیر خواهد انجامید. مشاهده بفرمایید دقیقا همین موضع جنابعالی نسبت به دکتر عباسی را آیت الله مکارم نسبت به آقای رحیم پور روا داشتند و این سوال در بین جریان انقلابی مطرح بود که بر فرض اشتباه آقای رحیم پور این نحوه جبهه گیری صحیح است؟ همین رویکرد را شهید مطهری و آیت الله مصباح نسبت به دکتر شریعتی داشتند و نکته تعجب برانگیز آن بوده که شهید مطهری به همراه دکتر بازرگان قصد داشتند بیانیه اسلام سرایی را علیه شریعتی صادر کنند. آیا نباید بیرون از رویکرد غریزی واقعا فهم عالمانه و حقیقی از روش مواجهه با متفکرین و منتقدین ارائه دهیم و در دهه پنجم و ششم از تمامی ظرفیت های داوری و عباسی در عین حال استفاده کنیم؟ مضافا بر اینکه نوع رویکرد امثال دکتر صافیان و دکتر داوری به ولایت فقیه یک تفکر خطرناک و قتلگاه انقلاب محسوب می شود و تمامی مشکلات از همین تفکر است. سوال آن است اینکه اقتصاددانی بگوید من خودم اقتصاددان هستم و اقتصاد مقاومتی را قبول ندارم و اجرا هم نکنند، دیپلمات های نظریه پرداز هم نظریه مقاومت را قبول نداشته باشد و ملت را به برجام و اینستکس حواله دهد و رییس فرهنگستان علوم هم نظریه علوم دینی را قبول ندارد و اجرا نکند ولی فقیه دقیقا چغندر است یا زردآلو؟ شما پاسخ ندادید فرق روحانی، سیف، ظریف و داوری در چیست؟ بحث بر سر آزاد اندیشی نیست، بحث آن است که چرا فردی که رییس فرهنگستان است و مسئول اجرایی است، می تواند حقوق از بیت المال را بگیرد و با کنایه پاسخ دهد که مگر آبمیوه است که علوم انسانی تولید کنیم؟ آیا نباید از دست چنین افرادی خون گریه کرد؟ سلمنا دکتر داوری خیلی می فهمند و معتقدند جامعه بر علوم انسانی مقدم است و این نظر صحیح است و ما طی پنجاه سال گذشته هیچ جامعه ی کوچکی حتی در زمان دفاع مقدس نداشتیم که روح دینی داشته باشد و راهپیمایی اربعین و ۲۲ بهمن همه کشک است و هیچ ربطی هم به روح دینی ندارد. آیا نمی شود یک سوال مطرح کرد که در فرهنگستان درباره ی ایجاد چنین جامعه ای چه کردند؟ این که دیگر تکفیر نیست؟ چرا این سوال ما را از حضرت استاد داوری سانسور و پایمال می کنید؟ با عرض معذرت خدمت استاد، فکر می کنم شما به دلیل عمق تفکر با روحیه ژورنالیستی آشنا نیستید که لزوما در مواجهه با رقیب حزبی نیست، این روحیه گاها در ادبیات آقای عباسی و آقای رحیم پور قابل مشاهده است؛ وقتی آقای رحیم پور می گوید: «یک حرف جدید در حوزه زده نشده است!» روحیه ژورنالیستی هنگامی برانگیخته می شود که شخص مقابل شما نسبت به همه سخنان کرخت و بی حس باشد، هرچه می گویی تغییر نمی کند و مجبور می شوی ژورنالیستی عمل کنی؛ همچنان که علت استفاده برخی عرفا و بزرگان از الفاظ می و مستی را این امر دانسته اند. به شخصه معتقدم افراد متفکر با رویکرد ژورنالیستی مثل عباسی و رحیم پور خود را قربانی جریان سازی و گفتمان سازی می کنند و باید تهمت افراطی گری و داعشی گری را به خود بپذیرند، ضمن آنکه محتوای سخنان عباسی و رحیم پور را تایید نمی پسندم. سخنان امثال دکتر صافیان به نظرم کاملا متفاوت با مبانی شما در رجوع به حضرت امام است و چقدر زشت است کسی علاقه مند به حضور تاریخی انقلاب باشد و هنوز بپرسد ما چگونه باید به ولی فقیه رجوع کنیم که تفکر باشد و نه تقلید؟ این دست تفکرات سمی بدتر از یک جمله ی ژورنالیستی یک متفکر است و باید برای آینده انقلاب نگران زهر این تفکرات بود. ببخشید وقت شما را گرفتم و شاید عجله کرده ام و هنوز زمانه ی فهم مطهری و شریعتی همراه با هم، مکارم و رحیم پور در کنار یکدیگر و عباسی و داوری در کنار هم نرسیده است و باید به سنت های زمانه خوشبین بود. تشکر و سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده در همان سؤال اول آن بود که انتقادکردن از امثال دکتر داوری باید محفوظ باشد. ولی نقد و انتقاد غیر از تکفیر است. حرکات و سخنان آقای عباسی اولاً فاخر و در شأن کسی نبود که جوانان ما باید به سوی او نظر داشته باشند. ثانیاً شخصی مقابل آقای عباسی است و آقای عباسی می‌خواهد او را نقد کند که فیلسوف فرهنگ است و نه یک شخصیتِ ژورنالیستی. از این مهم‌تر بنده معتقدم جریان مذهبی و حوزوی ما نیاز دارند دکتر داوری را ببینند و با او بیندیشند، نه آن‌که مقلد او باشند. سخنان آقای عباسی موجب تنفر به چنین دانشمندانی می‌شود و از این جهت سختْ باید نگران بود، زیرا با غفلت از امثال دکتر داوری «تفکر» می‌میرد. در حالی‌که وقتی «تفکر» زنده باشد اولین انتقاد یعنی انتقاد متفکرانه به امثال آقای داوری معنا پیدا می‌کند و این دیگر، تکفیر نیست، گفتگویی است متفکرانه، که جامعه‌ی ما امروز در این تاریخ سختْ به آن نیاز دارد و تفکر مبنایی بین انتقاد و تکفیر است. ای کاش امثال آقای عباسی به مخاطبان خود کمک می‌کردند تا قدرت تفکر به آن‌ها عطا شود. بنده بر اساس همین دغدغه بود که بحث «ما و آینده» را در آن مصاحبه به میان آوردم و رفقا به صورت جزوه تنظیم نمودند و بر وری سایت قرار دادند. فکر نمی‌کنید عده‌ای از نخبگانِ کشور که احتیاط می‌کنند به جریان اصول‌گرایی نزدیک شوند و ما آن‌ها را متهم به دوری از ولایت فقیه می‌دانیم، نگران این امر هستند که با قدرت‌گرفتنِ هرچه بیشتر جریان اصول‌گرایی، با قدرت‌گرفتنِ هرچه بیشتر امثال آقای عباسی روبه‌رو می‌شوند؟ بنده عده‌ای را می‌شناسم که ابداً با جناب آقای رئیسی مسئله نداشتند، ولی نگران تبعات حضور افرادی بودند که تفکر قبیله‌ای آن‌ها بر سعه‌ای که انقلاب اسلامی سختْ بدان نیازمند است؛ حاکم شود. موفق باشید 

22989
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام: استاد ارجمندم قبلا هم در این مورد سوال کردم و جواب فرمودید اما چون سوال و جواب خیلی مختصر بود اجازه بدهید باز هم مصدع اوقاتتان بشوم و کاملتر حال و روز خودم‌ را توضیح بدهم؛ جناب استاد حدود دو ماه است که مطالعه آثار نوشتاری و صوتی شما را در زمینه معرفت النفس و آداب الصلوه و شرح چند حدیث و... شروع کرده ام. اما خیلی هول زده هستم. مثل انسانی که روزها غذا نخورده و اکنون سر سفره رنگارنگی از انواع غذاهای لذیذ نشسته. خیلی بیقرارم. بعضی وقتها از شدت هیجان نمی توانم بحثها را دنبال کنم و آن را به وقتی دیگر مؤکول می کنم، از این شاخه به آن شاخه هم می پرم. یک بحث تمام نشده بحث دیگری را هم دست می گیرم. گاهی از بیقراری گریه می کنم. اگر نوجوان فارغ البالی بودم احتمالا تمام وقتم را با گوش دادن به سخنرانی ها، ذکر گفتن و تمرین سکوت و... پر می کردم. اما اکنون یک زن بسیار پر مشغله با چند بچه در سنین مختلف هستم و شاید علت بیقراری ام همین است که بر سر سفره نشستم اما نمی توانم آن طور که باید استفاده ببرم، شاید هم به خاطر اینکه تازه وارد این دنیای رنگارنگ شده ام این حالت را دارم، کارهای روزمره ضروری را هم به سختی انجام می دهم. می دانم که اتفاقا قرب و لقاء الهی را در همین امور روز مره خودم مثل بچه داری می توانم جستجو کنم اما این آگاهی مرا آرام نمی کند و برای درک بیشتر حقایق خیلی هول زده هستم. شما را به خدا به دادم برسید. به اصطلاح عامیانه دلم دارد به حلقم می آید. ۱. به نظر شما این بیقراری برای چیست؟ ۲. برای آرامش و تحمل بیشتر چکار کنم و یا چه ذکری بگویم؟ ۳. اگر نظرتان نماز است چه نمازی بخوانم؟ نماز قضا یا مستحب یا... ۴. وقتی رسیدگی به بچه یا عذر شرعی مانع نماز خواندنم می شود چه کنم؟ از اینکه وقت گرانبهایتان را می گیرم عذر می‌خواهم و از شما تشکر می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که خداوند راهی در مقابل شما گشوده است جای شکر دارد. ولی همان خدا خواسته است تا برنامه‌ای برای همه‌ی زندگی خود یعنی تا آخر عمر بریزید نه آن‌که همه‌ی آن برنامه‌ها را بخواهید همین امروز انجام دهید. با حوصله به همه‌ی وظایف زندگی مشغول باشید و در کنار آن برنامه‌ای برای مطالعه و حضور در جلسات دینی طراحی نمایید. حضور در امور معنوی مثل حضور در نور است. در هرجایی از نور که بایستید در همه‌ی جای آن ایستاده‌اید. موفق باشید

22209
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد طاهرزاده: مساله بسیار مهمی در مورد نحوه ذکر گفتن و نماز داشتم در صورت امکان لطفا راهنمایی ام کنید: 1. در نماز هوش و حواس را دقیقا در کجا متمرکز کنیم؟ آیا در نماز خدا را فقط طوری تصور کنیم که ما را می بیند؟ 2. آیا این روشم درست است که: چون جای اصلی خدا در قلب است بنابراین هوش و حواسم را شش دانگ متمرکز می کنم به قلبم یعنی قلبم را مخاطب دعا و کلمات نمازم می کنم یعنی انقدر قلبم را مخاطب قرار دهم تا بالاخره قلب زبان بگشاید! 3. استاد اگر در نماز اینطور تصور کنیم که خدا جلوی ماست و ما را می بیند این از جهتی محدود کردن خداست چرا که خدا در سمت پشت ما نیز هست نه فقط جلو! اما چون قلب مومن عرش خداست بنابراین در نماز فقط قلبمان را مخاطب قرار دهیم نه بیرون را! 4. چطور ذکر بگوییم که قلب زنده به ذکر شود؟ مثلا اینجانب برای ذکر «غفار» اینطور عمل می کنم: اول کاملا تصور می کنم که خدا در قلبم هست و عمیقا و قلبا خدا را در قلبم خطاب قرار می دهم و می گویم «یا غفار» «یا غفار» ... تا از درون جواب دهد نه از برون! 5. من بعضا در ذکر گفتن اینطور عمل می کنم: مثلا یک انسان بزرگی مثلا علامه طباطبایی را در نظر می گیرم و متحدا ذکر و دعا را از زبان ایشان می گویم! و یا بعضا در نمازهای مستحبی ام اینطور تصور می کنم پیامیر (ص) در جلو حضور دارند و من پشت ایشان اقامه صلاه می کنم و حمد و سوره را از زبان ایشان می گویم آیا درست است؟ 6. آیا این درست است که: در بیرون خبری نیست بایستی عمیقا و عمیقا «قلب خود» را برای دعاها خطاب قرار داد نه خدای بیرونی را؟ 7. جهت تمرکز در نماز من چشم هایم را می بندم آیا این درست است؟ 8. نظر جنابعالی در مورد ذکر گفتن و نحوه نماز خواندن چیست و مخاطب نماز را چطور تصور کنیم؟ با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. اجر زحماتتان با حق تعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی آن‌چه فرموده‌اید در جای خودش خوب است و همان‌طور که برایتان پیش می‌آید استقبال کنید. مثل آن‌که گاهی در قلب خود با نور خداوند کار را جلو می‌برید و گاهی نورِ علوّ او را در مقابل خود احساس می‌کنید. هرکدام نحوه‌ای است که در آن شرایط، رزقِ شما شده است. چشم‌بستن در ابتدای سلوک، مانعی ندارد. موفق باشید

21774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم استاد‌‌‌ جان: ۱. بعد از مطالعه کتب مقالات و دو جلد از معاد از آثار آیت الله شجاعی رحمت الله علیه کدام یک از آثار ایشان را پیشنهاد می کنید؟ ۲. ضمنا کتاب اسماءالحسنی را مطالعه و صوت جلسات اسماء الحسنی ایشان را شنیده ام ولی یکی از جلسات که در مورد اسم شریف «رحمن» سخرانی می نمودند چون که کیفیت فایل صوتی پایین بود چندان چیزی متوجه نشدم اگر مقدورتان است در این زمینه توضیحی بفرمائید، و صوت جلسات کیمیای وصال را که در کانال تلگرامی قرار دادید رو گوش کرده ام. ۳. آیا می توان در حیات دنیا بدون اینکه فتح باب شود از برازخ عبور کرد، از کجا باید فهمید که وارد برازخ شده ایم یا نه؟ ۴. آیت الله قاضی رحمت الله علیه در چه سن و سالی برایشان فتح باب شد و اینکه باب کدام یک از عوالم وجودی برایشان باز شد؟ التماس دعای ویژه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فرق نمی‌کند خوب است چند کتابی که از ایشان هست مثل «رساله‌ی محبت» و «چراغ هدایت» مطالعه شود 2- بحث در مورد اسم «رحمن» مفصل است. صوت شرح تفسیر سوره‌ی حمد حضرت امام إن‌شاءاللّه کمک می‌کند 3- بلی! وقتی وارد شدیم خودمان متوجه می‌شویم که دیگر به امور محدود نظر نداریم و به باطن امور نظر می‌کنیم 4- نمی‌دانم. موفق باشید

21751
متن پرسش
با سلام: آقای ترکاشوند می گوید در قرآن گفته شده لباس زینت زن است، پس باید زن را زیباتر از چیزی که هست نمایش دهد به خاطر عنوان زینت. ولی چادر و... زن را زشت تر می کند پس حجاب اسلامی نیست. ولی کت شلوار برای مرد، اسلامی است چون مرد را زیباتر می کند. ولی چادر و حجابی که فقها گفتند نه تنها زیبا نمی کند، زیبایی ها را می پوشاند. جوابش چیه استاد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل بحث، بحث بسیار مفصلی است شاید مناظره‌ی بین دکتر سوزن‌چی و دکتر ترکاشوند را از کانال  @sokhanranihaa دنبال کرده باشید. آن‌چه بنده در جواب جنابعالی می‌توانم عرض کنم موضوعی است که خداوند در آیه‌ی 31 سوره‌ی اعراف به میان می‌آورد که زینت بشر را وجهی معنوی که مربوط به روح است، می‌داند و می‌فرماید: «يا بَني‏ آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» ای همه‌ی انسان‌ها: زینت خود را در مسجدها اخذ کنید و به دست آورید و بنا به فرمایش علامه‌ی طباطبایی، آن‌چه در مساجد می‌توان اخذ کرد وجه معنوی و روحانی انسان است و نه وجه ظاهری و جسمانیِ او. موفق باشید

21362

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
درود بر آقای طاهرزاده: چرا خداوند بدون اجازه و به صورت اجباری من را آفرید؟ حضرت حق مگر در علم ازلی نمی دانست که مرا میلی به حیات نیست خوب نمی آفرید تا من و خلقی آسوده باشیم. البته کار به اینکه بعد از آفرینش هدف غایی خلقت چیست و اینکه باید به کمال رسید ندارم. بحث از قبل از خلقت است و نمی توان گفت من نبودم که خدا بخواهد اجازه بگیرد چون در علم او و عین ثابته موجود بودم پس کسانی چون شما که خواهان کمالید را باید می آفرید و امثال ما را نمی آفرید و اینگونه عذاب نمی داد از بدحادثه نمی توان خودکشی کرد و راحت شد و روح هم عدم پذیر نیست و الا قطعا درخواست عدم می کردیم به غیر از مسیری که حق مشخص کرده هم بخواهیم برویم عذاب دوزخ در انتظارست چه کنیم نه میلی به بهشت است و نه می توان نسبت به جهنم بی تفاوت بود. چرا آفرید و ما را به رنج انداخت؟ به قول مرحوم عشقی خلقت من در جهان یک وصله ی ناجور بود من که خود راضی به این خلقت نبودم، زور بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» شده است. ببین به کارت می‌اید جهت ورود به تفکر نسبت به این موضوع؟ موفق باشید

21272
متن پرسش
با سلام و احترام: صریح با شما درمیون میذارم که امروز حداقل تو دانشگاهی که من چندین ترم‌ هست زندگی می کنم، بسیاری از دختر های خدا پیغمبر دوست و حتی حزب اللهی نگاهشون به ازدواج خاص شده. الان تقریبا هیچ دختری دلش نمیخواد که با فیلترینگ سنتی خانواده انتخاب بشه. بلکه دوست داره بیرون از این فضا و تو گیر و دار اتفاقات خوب و بد غیر از دنیای فامیل و آشنا، و تو اون جمع و مجموعه ها و نقاطی که فکر می کنند پسرهای متناسب خودشون هم حضور دارند، حاضر بشند تا بتونن تو انتخاب شدنشون موثر باشند و یا حتی بالاتر؛ خود دختر ها انتخاب کنند. به نظر میرسه تمام این اتفاق ها بدون هیچ نقشه و برنامه ریزی و تا حد زیادی ناخودآگاه اتفاق میفته. این احساس فراگیر تو نسلی که من باهاش درگیرم از کجا نشات گرفته؟ باید چطور با این روحیه غالب روبرو شد؟ انقلاب اسلامی چطور باید با این نوع ارتباطات و تغییر ارزش انتخاب های خانواده محور برخورد کنه؟ از طرفی شکاف تفاهم بین نسل والدین و نسلِ در شرفِ ازدواج، غیر قابل انکاره و روز به روز و نسل به نسل این شکاف داره به سمت نقطه کور و ناخوش آیندی عمیق تر میشه و احساس نسل جدید برای اصل قرار ندادن فیلتر خانواده، از جهتی حقانیت داره. چه آینده ای برای این روند متصور هستید؟ و در آخر اینکه امثال من که دائم سعی میکنه اتفاقات رو تجزیه تحلیل کنه و از کنار به پشت حادثه ها توجه کنه چه نوع برخوردی اولا با رفقایی که دچار این نگاه شدند و ثانیا با انتخاب خودش داشته باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید بخواهیم و نخواهیم وسعت زندگیِ شهری امکان آن نوع خواستگاریِ سنتی را به مشکل انداخته است. می‌ماند که اگر محیط سالمی در میان باشد آن‌طور که شما آن را وصف می‌کنید؛ یعنی رابطه‌ها از بستر سنت دینی خارج نباشد، باید بتوانیم چیزی را جایگزین آن نوع خواستگاری سنتی کرد که نه، حریم‌ها بشکند و نه، کار به بن‌بست برسد. می‌ماند که آن چیز چگونه باید باشد و چه تعریفی باید برایش کرد، که اولاً: دختران بدانند چه کسی به خواستگاری آن‌ها می‌آیند. ثانیاً: پسران بدانند این نوع خواستگاری جدید و پیشنهاد ازدواج، چیزِ خطایی نسبت به سنت گذشته نیست. و این چیزی است که باید نسبت به آن فکر کرد. موفق باشید

19862

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود خدمت شما: آیا فرگشت انسان با حرکت جوهری همخوانی دارد؟ آیا به وجود آمدن انسان کنونی نتیجه حرکت جوهری و تکامل انسانهای نخستین و قبل از اونها نوع خاصی از میمون است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری ربطی به کمالات عَرَضی ندارد یک کمال ذاتی است که در جوهر عالم ماده از تبدیل قوه به فعل صورت می‌گیرد. پیشنهاد می‌شود بعد از استماع صوت مباحث «برهان صدیقین» به صوت «شرح حرکت جوهری» بپردازید تا این مسائل برایتان روشن شود. مباحث همراه با صوت بر روی سایت هست. موفق باشید

19566

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ببخشید پرسش من با شماره 19542 پاسخ داده نشده لطفا استاد زحمت بکشن التفات بفرمایند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال مذکور ثبت نشده، لطفاً مجدداً ارسال فرمایید. موفق باشید

19431

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: خواستم نطرتون را در مورد شخصیت آقای رئیسی بپرسم با توجه به مواضع شان در قبل و حین و بعد از انتخابات به نظر حضرتعالی ایشان شخصیتی در تراز انقلاب اسلامی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده ایشان را از قبل تا حدّی می‌شناسم. انسان برجسته‌ای هستند و همین امر موجب شد مقام معظم رهبری ایشان را برای امر تولیتِ آستان قدس انتخاب کنند. موفق

18896
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت قلبی خدمت استاد متعهد و دلسوز: استاد گرامی با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) اشاره دارند که هم اکنون کشور در جنگ اقتصادیست و اینکه بسیاری از مراجع فرموده اند سیستم بانکی ما ربوی ست، به نظر حضرت عالی 1. وظیفه ما (من شهروند) در عرصه این جنگ چیست؟ 2. به چه صورت باید مبارزه کنم؟ 3. فرماندهان ارشد این جنگ و مبارزان و سرداران چه اشخاصی هستند که فرمانبر و سربازشان باشیم؟ 4. سوال بسیار مبهمی که برایم پیش آمده که نمی دانم تحلیلم درست است یا نادرست: آیا نباید مثل سالهای دفاع مقدس تمام مراکز و سازمانها از جمله مجموعه شما (لب المیزان) مبارزه در این جنگ جز دغدغه اولشان باشد؟ خواهش می کنم راهنمایی بفرمایید مگر نه اینکه دشمنانی که مقابل امام حسین (ع) جنگیدند شکمهاشان پر از مال حرام بود پس مردمی هم که سیستم بانکیشان (که به هر حال ناخواسته پولهایشان و معیشتشان با آن در ارتباط است) مشکل شرعی دارد هیچ وقت نمی توانند در کنار امام زمانشان دین خدا را یاری کنند؟ 5. آیا وقتی لقمه ها شبهه ناک می شود و ریشه خراب می گردد می توان کار فرهنگی در راستای تبلیغ دین و دیانت کرد؟ استاد گرامی ان شاءلله خداوند به شما خیر دنیوی و اخروی عنایت کند که با ترویج و تبلیغ دین و ایمان، آرامش را به دیگران هدیه می دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکلِ امور بانک‌ها یک مشکل ساختاری است و باید دولت و مجلس تلاش کنند تا مشکل حل شود و من و شما به عنوان شهروند در این مورد کاری نمی‌توانیم بکنیم تا وظیفه‌ای به عهده گیریم 2- مشکل حرام‌بودن کار، برمی‌گردد به آن‌هایی که عامل آن هستند و این‌طور نیست که من و شما و سایر مردم گرفتار آن حرام شویم، مگر آن‌که ما هم در کمک به این نوع بانک‌ها شریک باشیم. موفق باشید

18662

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: ببخشید استاد من چند وقتیه این حالت برام پیش اومده که مدام با خودم حرف می زنم، مثلا در مورد حوادث گذشته و آینده فکر می کنم و ساعت ها در مورد اونا با خودم حرف می زنم و تحلیلشون می کنم. آیا این حالت موجب غفلت انسان از خودش می شود؟ اگر می شود راه درمان آن چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست در این مورد إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک‌کارتان باشد. موفق باشید

18310

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: این سایه هایی که اطرافمون می بینیم به اسم مردم آیا صحیح هست؟ در کل آیا حقیقتی به اسم مردم وجود دارد یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی مخلوقات، مظاهر عالم والا هستند مگر اعتباریاتِ ذهنی. موفق باشید

18254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد من حدود 8 تا از بچه های محله ی خودم رو جمع کردم همه زیر 17 سال هستن و یه هیئت قرآن درست کردم در کنار خوندن قرآن بهشون روایات مربوط به سبک زندگیه اسلامی تو همه ی زمینه ها و بخشی احکام میگم، به نظر شما چه جوری باهاشون رفتار کنم چه برنامه ای براشون بزارم بهتره و وظیفمه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. با نظر به جواب سؤال شماره‌ی 18253 در موضوع معرفت نفس از طریق کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» غفلت نشود. موفق باشید

17798
متن پرسش
با سلام: منظور از هدایت نشدن کافر چیست؟ مگر قرار است که کافر هدایت شود که خدا فرموده کافر هدایت نمی شود؟ آیا هدایت نشدن کافر تحصیل حاصل نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ» (264/بقره» ما را متذکر این امر می‌نماید که کافران به اهداف خود نمی‌رسند و نقشه‌ی آن‌ها برای نابودی دین پیامبران عقیم می‌ماند از آن جهت که خداوند آن‌ها را در اهداف‌شان به جهت کفرشان که دارند، هدایت نمی‌کند. موفق باشید

17130

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: استاد بنده الحمدالله علی رغم این که میل به «شهرت» و «ریاست» دارم تلاش می کنم و عمیقا و قلبا دوست دارم که همیشه در زندگی در «گمنامی» به سر ببرم، و ان شاءالله تعالی مصداق آن روایت از امام محمد باقر علیه سلام که فرمودند «نیکو حالترین اولیاء الهی در نزد من که همه غبطه ی او را می خورند، گمنام بودن است.»باشم. منتهی در یک موقعیتی واقع شدم که باید در یک مجموعه فرهنگی بزرگ حضور پیدا کنم. منتهی از یک چیز به شدت می هراسم این که بعد از چندین سال افسوس بخورم که چرا «اسباب مطرح شدنم» را فراهم کردم! از طرفی هم حضرتعالی تاکید دارید که سلوکی به ثمر می رسد که نسبت به این انقلاب بی تفاوت نباشد، استاد واقعا می شود که هم سرباز انقلاب بود و هم گمنام؟ استاد به نظر شما بنده وارد این مجموعه فرهنگی بشوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گمنامی در جای خود خوب است ولی به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به همان اندازه که باید در مشهورنشدن احتیاط کرد، از آن طرف هم باید احتیاط نمود که اگر می‌توانیم مشکلی از نظام را حل کنیم، کوتاهی ننماییم. موفق باشید

17115
متن پرسش
سلام بر استاد: چند وقتی است سوالاتی در ذهنم می آید که پر از چرا هستند در این قبیل (چرا خداوند را به سرپرستی بپذیریم، چرا گناه نکنم، چرا کارهای زشت و بد انجام ندهیم و ...) که اینها نیاز به جواب ندارند، و خودم فکر می کنم به خاطر اصرار بر گناه دچار سیاهی و تغییر فطرت شده ام، حال برای برطرف کردن این حالت چه کاری باید انجام دهم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر راه نوری اُنس خدا را در پیش گیرید و با حضرت حق مأنوس شوید، این چراها همه، جون گردی بر هوا می‌رود. گفت: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی». موفق باشید

15071

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد: شما در جواب سوال یک نفر درباره استخاره های شیخ جعفری تبار فرمودید همه آنها از شیطان بوده است. لطفا توضیح بفرمایید چگونه از طرف شیطان بوده؟ منظورم اینست که چطور می شود این اطلاعات دقیق از طرف شیطان باشد؟ در این زمینه به کدام یک از مباحث شما مراجعه کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و ملک» شده است. در ضمن جناب آقای قائنی در کتاب «سفینة الصادقین» نکات خوبی در این مورد دارند. موفق باشید

14634
متن پرسش
سلام عليکم: ممنونم که جواب سوال ها را مي دهيد. چگونه مي شود صورتهايی که بر اثر گناهان ايجاد شده به صورتهای نيکو تبديل کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این سخن خداوند اعتماد کنید که می فرماید: إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (70) فرقان. كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏ كند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! در این آیه مزده می دهد که اگر انسان در دینداریِ خود پایداری کند، سیئات او تبدیل به حسنات می شود. موفق باشید

نمایش چاپی