باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که علامهی طباطبایی میفرمایند امتهایی که مسخ میشوند پس از مسخشدن میمیرند، نه اینکه این حیوانات، همان امتهای مسخشده میباشند. آری! آنهایی که مسخ میشوند به همان صورتی که روایت میفرماید، مسخ میشوند ولی بعداً میمیرند. این حیوانات که در طبیعت هستند از مادری از جنس خودشان متولد شدهاند.
اشکال ندارد که آیهی مذکور صورتِ غالب مسخِ آن قوم را متذکر شود، ولی نحوههای دیگری هم که در میان آن قوم بودهاند، به شکلهای دیگر مسخ شوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدون آنکه قطع رابطه کنید و بدون آنکه درگیر شوید فکر کنید بالاخره چگونه باید این مردم را متوجهی عالَمی کرد که بالاتر از این عالَم باشد. در آن صورت خداوند راههایی را بر قلب شما اشراق میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه با مردم رفیق باشید، آرامآرام از یک طرف میبینند که افراد معتقد به انقلاب و رهبری چه اندازه نسبت به کارشان متعهدند و از طرف دیگر پس از مدتی میتوانید به آنها تذکر مشفقانه بدهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر سیر مطالعاتی روی سایت را از «ده نکته در معرفت نفس» تا «معاد» با شرح صوتی آنها دنبال شود إنشاءاللّه به خوبی سؤالاتتان رفع و راه برایتان گشوده میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با احساس حضور تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده است، مییابیم که در آغوش ارادهی الهی در این تاریخ هستیم. صوت شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» میتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با خودآگاهی نسبت به آثار منفی آنها، در آنجایی که ضرورت دارد وارد میشویم، در نتیجه اثر آن کم میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض شد راهِ گشودهی این تاریخ برای نجات از آتش نمرودیانِ زمانه، نظر به حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» و روحیهای است که با عزاداری برای آن حضرت پیش میآید هرکس با سبک و سلیقهی خودش عزاداری میکند و همهی آنها به نحوی از خطرات دوران نجات پیدا میکنند و این ماوراء درس و کتاب و بحث است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه بیشتر مطابق عقیدهی الهیتان عمل کنید، بیشتر موفق میشوید در انجام وظایفی که باید انجام دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» از جواهر لعل نهرو إنشاءاللّه مفید خواهد بود 2- ترتیبی که بر روی سایت هست خوب است از خدا بخواهید که خودش برکت آن را به ما بدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره باید یک فقیه اجازه دهد که مقلدینش میتوانند در بعضی امور به سایر فقها رجوع نمایند. ۲. قسمت اول سخن ایشان، سخن درستی است. ولی در مورد قسمت دوم باید گفت همینکه انسان احتمال دهد آن دین، حق است، آن شخص مصاب است و در قیامت به نتیجه میرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم به جهت حساسیتی که نسبت به فضای آموزش و پرورش کشور دارم، در این مورد بسیار فکر کردهام و در جریان وضع بدِ فعلی نظام آموزشی کشور هستم. ولی اولاً: معتقدم ذات آموزش و پرورش استعداد خوبی جهت تربیت نسل آیندهی انقلاب دارد و باید بیشترین تلاش را در جهت به فعلیتآوردنِ همین نظام آموزشی کرد که خود، بحث مفصلی را میطلبد. با آموزشهای ضمن خدمت در ابتدای انقلاب، که متأسفانه از طریق آقای هاشمی به انحراف کشیده شد و جنبهی مادی پیدا کرد، کارهایی شد که اگر به همان شکل جلو میرفت، آموزش و پرورش بهخوبی احیاء میگشت و هنوز هم باید به آن فکر کرد. ثانیاً: باز فکر میکنم باید بر روی سخنان مقام معظم رهبری فکر بفرمایید که «کارِ موازی در کنار دستگاههای دولتی، کارِ موفقی نیست». و بر همین اساس باید فکر دیگری کرد. ثالثاً: بالاخره ما باید بدانیم افرادی را که آموزش میدهیم، آموزشِ آنها در این زمانه ربطی تنگاتنگ با شغل آنها دارد و نباید نسبت به مدرک آنها سهلانگاری بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیرهی پیامبران «علیهمالسلام» سیرهی شناخت معروف و امرِ به آن است. امروز امر به معروف کاری است که حضرت امام خامنهای «حفظهاللّه» انجام میدهند. باید سعی نمود ذیل ولایت ایشان کارها را جلو ببریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که ممکن است در این موارد با طرفین صحبت شود. باید به آن مرد تذکر داد علاوه بر احکام الهی که به ما اجازهی این نوع محدودکردنها را به همسرمان نمیدهد، دنیا، دنیای دیگری شده است و این زمان، حقوقی خاص برای زنان قائل است که نادیدهگرفتن آن زیر پاگذاشتنِ حقی است که خداوند و جامعهی انسانی به زنان داده است. اگر متذکر این امور نشد، میتوانید آنچه را که نتیجه گرفتهاید به آن خانم بگویید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه انسان باید مایههای فکریِ لازم جهت کار فرهنگی را داشته باشد، حرفی نیست. ولی فراموش نکنید که قرآن میفرماید: «واعتصموا بحبلاللّه جمیعاً» یعنی برای رجوع به حضرت ربّ العالمین باید با هویت اجتماعی این کار انجام شود زیرا انسانها با انسانها، انسان میشوند و خداوند در صحنههای فعالیتهای فرهنگی توفیقات خاص خود را به انسان مرحمت میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت، اگر بتوانیم کار مؤمنین را حمل بر صحت کنیم، کار خوبی است. میماند که باید مواظب بود که خدای ناکرده منکری، معروف جلوه نکند. شاید از آن جهت که آقای هاشمی روحیهی سادهزیستی را در مسئولیت خود به حاشیه برد؛ موجب شد تا برای نظام اسلامی مشکلات وابستگی به غرب تشدید شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حاج آقا قرائتی احساس کردهاند نحوهای توهین به آن فرد انجام شده، و از این جهت عذرخواهی کردهاند. ولی عمل حضرت علی «علیهالسلام» در مقابل عدهای بود که مسجد را با بازار اشتباه گرفته بودند. موفق باشید
سلام استاد: به مناسبت سالگرد شهید «راه هنر انقلاب»: «آئينه اي به نام آويني» : بسمه تعالي: قرار شد در مورد کسی سخن گفته شود، که گفتن از او جز به حجاب بردنش حاصلی ندارد، چرا که اینقدر بر امروزهی ما مشهورات و روزمرهگی ها استعلا پیدا کرده که دیدن چون اویی در این مشهورات و با عینک همین مشهورات که انگار ندیدن است. و بلکه باید گفت حضور حقیقی او را به حجاببردن است، بدبختی ماجرا اینجاست که ندیدنهای امروز، از جنس نادانی نیست بلکه ندیدنِ امروز از جنس داناییهاست. فرا گیرشدن دانایی ای که بشر امروز را از عالم معنا دور کرده و در زیر خروارها از حرفهای فلسفی دفن کرده و او را وادار کرده که امور غیر اصیل را اصیل پندارد. در این فضا سید شهیدان میفرماید: «.... «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمیآید....» بنابر این به تبع در این وضع است که آدمی گرفتار تجربههای مادی میشود و از عالم معنا غافل ميشود و به تبع نسبتی با حقیقت در تاریخ خود پیدا نمیکند و دیگر طلبی در مسیر آن حقیقت اصیل نخواهد داشت. شهید آوینی نیز چنین می گوید: «باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.» حال وقتی وضع این دوران را میبینم از گفتن چیزی در وصف او ناامید میشویم. اما از طرفی چاره ای هم نیست جز این که به اشاره سخن بگوییم شاید اهل تامل و تذکر از این حجاب، خود به حضوری دست يابند. و یک نکته اینکه امیدوارم از این چیزی که می نویسم گمان مشتی شعارگویی نشود چرا که سخن از غیر عادات گفتن در امروز، به ظاهر مضحک و شعاري است اما چارهای هم جز تذکرش نداریم. فقط محدودکردن حقیقتی به نام آوینی در یک جسد شناسنامه ای به نام «سید مرتضی آوینی» جفایی است به این حقیقت. آوینی را فقط یک شخص نباید دانست او آیینهی نمایانگر تاریخ امروز ماست. او بشرِ امروز را خارج از روز مره گی های رایج امروز متذکر حقیقتی فراتر میکند شاعران در هر تاریخ آن هویت اصیل تاریخ خود را متذکر میشوند چرا که ایشان گرفتار هوای مسموم غیر ملموس زمان خود که از شدت آمیخته گی با محیط خود برای عموم بدیهی شده، نشده اند و باید گفت آوینی بیرون از لجنزار عادات تاریخ خود و با نفی هر "من" و تعینی برای خود، همان شاعرِ هویتیابی است که انسانِ گرفتار و غافل زمان خود را با آن شأن شاعرنهی خود متذکر اصالت هاي تاریخ خود ميكند. «... شاعر، هرگز دعوت به خاک نکرده است ... او به ترک عادات میخواند و عالم خلافِ عادات هم عالم وَهم است و هم عالم عشق... » آويني اگر از نفسانیت غرب و مدرنیته سخن میگفت همراه با یک نحوه خودآگاهی بوده است چرا که او خود سالکِ سیرِ از نفسانیت به سوي فناست. او جنس روشنفكري اي كه خود را در دخمه هاي فلسفيدنهای مملو از پز و ژست و کوری از حقیقت گم کرده به خوبی لمس کرده. اما با سلوکی عارفانه و ذیل حقیقتی به نام انقلاب که چشمان روشنفكريِ فلسفي امروز از ديدنش عاجزند به آن حضور اصيل نايل آمد و خود آيينه براي ديگری شده. شهید آوینی خود را چنین از زبان خود میشناساند: «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر! من از یک راهِ طیشده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده دربارهی چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تکِ ساحتی» هربرتمارکوز را - بیآنکه آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم ...» پس اگر از انقلاب و حضرت روح الله با تمام جان دم میزند، نه اینکه دم از ایدئولوژی خاصی زده باشد و نه اینکه در فضای سیاست زدهای سخن گفته باشد، چراکه آخرِ خاستگاهِ ایدئولوژیها، قدرتخواهی و سیاست است و قدرت به درد کسی میخورد که مرگاندیش نباشد و به درد کسی میخورد که دچار نفسانیتهای خود باشد. او خود از مرگ اینگونه میگوید: «... حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فناست... مرگ، پایان زندگی نیست. مرگ، آغاز حیات دیگری است، حیاتی که دیگر با فنا درآمیخته نیست، حیاتی بیمرگ، مطلق...» آوینی همانطور که گفتم همان سالک راهیست که مرگاندیشانه دغدغهی حقیقت دارد و با این مشی و مرام خود را ذیل انقلاب و امام قرار میدهد و در این مسیر هم جان خود را میدهد تا ابدی شود، و چه زیبا بارها و بارها مستانه و شیدایی با شهادت عشقبازی میکند و فریاد حسرت دم میدهد: «ای شقایقهای آتشگرفته! دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا روزی خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» آويني ذيل امام روح الله نفي همهي تعينات و تعلقات كرد، او هم شاعر و اديب و هنرمند بود، هم اهل تفكر و فلسفه بود، هم يك بسيجي جهادگر بود. ولی باز صدها توصیف دیگر نیز میشود از او گفت اما در عین حال هیچیک از اینها هم نبود، بلکه فراتر از هر "من"ی و فراتر از هر قید و قیودی،...«در یک کلام؛ آوینی، آوینی بود»اما ما مثلاً دوستداران سید مرتضی در فضای ایدئولوژیهای منفعتطلبانهی خود، او را به حجابِ تعاریفِ ناقص خود بردهایم. در پایان. امیدوارم هر چه کمتر ایشان را در این الفاظپراکنیهایم پنهان کرده باشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میدانید شهید آوینی از یک طرف با جان خود زهرِ کشندهی ظلمات دوران یعنی نیهیلیسم را تجربه کرده بود و از آن طرف، با عبور از سیطرهی روح متافیزیک و مفهومگرایی، گشودگی تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمد را احساس نمود. یعنی اشراقی که بر قلب حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» تجلی کرد را در سیره و سخن آن مرد الهی یافت و در قلم خود آن را منعکس و متذکر کرد. اگر عدهای با او درگیر شدند این اقتضای راه توحید است، زیرا این راه بدون دشمن نمیتواند باشد وگرنه باید بگوییم هیچگونه تفکرِ استکباری در جهان نیست. و البته این نوع درگیریها مثل درگیریهای دروغین ساختهشده توسط فرهنگ لیبرالیته نمیباشد که هر دو طرفِ دعوا ظلمت است. در تقابل دشمنانِ تفکر آوینی با او، تقابل جبههی نور با جبههی ظلمت است و قرار گرفتن در جبههی نور، انسان را تا اوج معراج جلو میبرد و زندگی در این تاریخ را که تنها زندگی حقیقی است به انسان ارزانی میدارد. و این مسلّم بسط مدرنیته نیست، این، گشودگیِ عبور از مدرنیته است و دیدن نور آزادی و آزادگی که در این انقلاب ظهور کرد. موفق باشید