بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13168
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید عقل توانایی تشخیص حقایق بر اساس استلال است. چند سوال داشتم: آیا کارایی عقل فقط در همین که تعریف نموده اید خلاصه می شود یا از عقل استفاده درست و یا تادرست دیگه ای می شود کرد؟ مثلا کسی که تخصص تعمیر ماشین را فراگرفته یا کسی که رانندگی می کند از عقل استفاده می کند؟ یا قوه دیگر؟ یا کسی که تفکر منفی دارد و از فکرش در جهت گناه استفاده می کند چه؟ از عقلش استفاده منفی کرده یا اصلا از عقل استفاده نکرده؟ ۲. سرچشمه همه تفکر ها (چه مثبت چه منفی) همان عقلی است که تعریفش بیان شده؟ ۳. امام حسین فرمودند عقل با پیروی از حق کامل می شود. آیا می شود نتیجه گرفت که عقل هم تشکیکی است؟ ۴. در قرآن داریم قلب انسان دارای فهم است قلب با استفاده از عقل حقایق را می فهمد یا مستقل از عقل حقایق را می فهمد یا بعضی موارد همزمان از عقل و قلب در جهت استفاده برای فهم حقایق استفاده می شود؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل به خودی خود برای تشخیص حقیقت کافی نیست بلکه اگر انسان حقیقتاً اراده کرده باشد که مطابق فطرت خود حقیقت را بیابد، عقل به او کمک می‌کند و به همین جهت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ‏ هَوَى‏ أَمِيرٍ»[1]  چه بسيار عقل‏هايى كه زير فرمان هوس اسير هستند. و در همین رابطه قرآن در آيه‏ى 46 سوره‏ى حج مى‏فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ‏ يَعْقِلُونَ‏ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده‏ اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده‏ اند تا در اثر آن سير، قلب‏هايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوش‏هايى به‏ دست آورند كه به كمك آن‏ها حق را بشنوند؟ بنابراین اگر عقلی در ذیل قلب قرار گیرد، درست قضاوت می‌کند و این عقل چنان‌چه به قرآن و روایت رجوع کند، مطلوب خود را در بین آن دو نور مقدس می‌یابد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- نهج البلاغه، حكمت 211.

12386
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: استاد بنده صدقاتم را بیشتر بنام ائمه (ع) یا چطور بگویم از طرف آنها و به نیت سلامتی آقا صاحب الزمان (عج) می اندازم. آیا می توانم صدقه را به حساب کمیته امداد نریزم و به شخصی از آشنایان که نیاز دارد بدهم. البته قصد تحقیر کسی را ندارم نمی خوام طرف فکر کند بنده صدقه به او می دهم. حال راه حل چیست؟ کسی را می شناسم که بچه هایش زیاد از لحاظ پوشاک هم تامین نیستند می توانم گاهی با این صدقات لباسی بخرم و به مناسبتی به آنها هدیه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت ابتدا باید صدقات را به فقرای مؤمنی که می‌شناسید رد کنید و چنانچه نمی‌شناسید به مراکزی مثل کمیته‌ی امداد بدهید. چه خوب است که همان‌طور عمل کنید که می‌کنید یعنی به نیت مولایمان حضرت صاحب‌الأمر صدقات خود را رد کنید تا در واقع در ذیل شخصیت آن امام عمل کرده باشید و در حالی‌که عمل امام پذیرفته است عمل شما نیز پذیرفته می‌شود. موفق باشید

11831
متن پرسش
سلام علیکم: چرا نمی شود کتاب «ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا» و «جزوه اعتکاف» را دانلود کرد؟ اصلا لینک دانلود قرار ندادید. لطفا بررسی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به مشکلات فنی ایجاد شده که منجر به حذف تمامی فایل های نوشتاری سایت گردید انشالله تا یک هفته دیگراکثریت فایل های کتب وجزوات اصلاح خواهدشد.مدیریت سایت

9651
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: جوانی هستم دانشجو، خیلی وقته تلاش می کنم نماز صبح را اول وقت بجا بیارم اما متأسفانه تا الان نتونستم به خواب غلبه کنم، استاد چه کار کنم خواب منو بیچاره کرده تمام برنامه زندگیمو مختل کرده، خواهشا یه برنامه مناسب برای خواب به من بدید، از طرفی چون میخوام تموم برنامه هام رو از نماز صبح شروع کنم مثلا برنامه تلاوت قرآن و خوندن دعای عهد و شروع کردن به درس خوندن، وقتی خواب میمونم احساس شکست بدی می کنم که تا آخر روز اون حالت مراقبه رو از دست میدم و خیلی وقتم به بطالت کشیده میشه و دچار غفلت شدیدی میشم، یعنی وقتی خواب میمونم زندگیم کلا مختل میشه، چه کار کنم که نماز صبحم قضا نشه، دوم این که حالا اگر خواب موندم چه کار کنم، احساسم باید چه جوری باشه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک برنامه‌ای نه چندان سخت‌گیرانه به خود بدهید و با واقعیات خودتان کنار بیایید تا آرام‌آرام کار درست شود. تا 8 ساعت خواب در 24 ساعت جا دارد. زود بخوابید و غذای سنگین نخورید. ساعت را برای نیم‌ساعت به آفتاب‌زدن کوک کنید و بدن‌تان را ابتدا به این برنامه عادت دهید. موفق باشید
6725
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز. استاد من گذشته خوبی ندارم نمیدونم چطور شد ک باب معارف برام باز شد در حال حاضر مباحث مبارزه با نفس اقای پناهیان دنبال میکنم ایشون معتقدند ک باید دوست داشتنی هامون البته با برنامه ای ک دین پیش روی ما گذاشته کنار بذاریم وقتی میبینم دیگران حتی مکروه هم انجام نمیدن من حتی در ترک محرمات هم موندم اصلا هیچ میلی و امیدی ندارم. اقای طاهرزاده من محبت کسی ب دل دارم ک روز و شب فکرم مشغول کرده ن میتونم درس بخونم ن کار مفیدی انجام بدم بابام قبلا مخالفت کرده خب دین ب من میگه عبودیت کن اما چطوری فکرش از دلم بره بیرون نمیدونم ب حضرت فاطمه متوسل شدم اما تغیری در حال من ب وجود نیومده من چ تکلیفی دارم ؟باید صبر کنم و پا روی نفسم بذارم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعات وَهمی به مرور ضعیف می‌شوند ولی اگر در مقابل آن‌ها مقاومت کنید قدرت پنهان خود را در این امر تجربه خواهید کرد. إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. موفق باشید
6699
متن پرسش
سلام می خواستم بدانم نیاز مهم امروزه فلسفه های مضاف بیشتر از فلسفه نیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کدام دیگری را نفی نمی‌کند. باز در نگاه به فلسفه سایر علوم نگاه فلسفی است که کار ساز است.موفق باشید
1337

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی نظر شما در مورد کتابهای "غورباغه را قورت بده""چه کسی پنیر مرا برداشت""مدیریت زمان"" و ... از نویسندگانی به نام برایان ترسی و آنتونی رابینز و ... (که بیشتر در جهت بدست آوردن مال ، ثروت ، مدرک ، مقام و ... میباشد) چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به سوال شماره: 1275 رجوع فرمائیدموفق باشید
1275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم:نظر شما درباره ی کتاب تفکر زائد آقای مصفا چیست به نظر شما اینها تا کجا آمدند و آیا این حرف درست است که تمام حقیقت را میتوان با زدودن هویت ذهنی بدست آورد؟شما اگر بودید چه توصیه هایی از لحاظ فلسفی-روانی به آنها میکردید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام آقای مصفا تحت تأثیر روش‌های بودایی هستند که جناب آقای کریشنامورتی توصیه می‌کنند، این توصیه‌ها در رابطه با روش‌های برخورد با موضوعات ذهنی است و از بار ذهنی انسان می‌کاهد. همان‌طور که ما در دعای مکارم الأخلاق متذکر این روش‌ها می‌شویم ولی مسئله‌ی اصلی ما رجوع إلی الله است با سلوکی خاص که شریعت الهی معین می‌کند که در روش آقایان مورد غفلت قرار گرفته و به تعبیری می‌توان گفت این روش‌ها انسان را از جهت رجوع به حقایق پُر از هیچی می‌کند. ولی در هرحال از نظر روش قابل استفاده است، حتی آقای مصفا در رجوع به مثنوی در کتاب «همراه با پیر بلخ» به مولوی از جهت روش رجوع کرده است و نه محتوای معارفی . بنده به رفقا توصیه می کنم کتاب تفکر زائد را مطالعه کنند. موفق باشید
24929
متن پرسش
سلام: استاد، فکر کردم که نظری به سخنان آقای مهدی نصیری در رابطه با تأیید دکتر فردید و نفیِ حکمت صدرایی بیندازید و نظر خود را بفرمایید. سخنان امروز مهدی نصیری در مراسم رونمایی از مستند «تئوریسین خشونت» : بسم الله الرحمن الرحیم. از سازمان اوج و کارگردان جناب آقای کوقان و تهیه کننده جناب آقای مطهر بابت ساخت این فیلم تشکر می کنم. این کمترین ادای دینی است که جمهوری اسلامی نسبت به مرحوم فردید باید می کرده. بالاخره این باید جایی ثبت می شد که پس از پیروزی انقلاب، جریانی که مدعی جامعه باز و تساهل و مدارا بوده با یک استاد و معلم و متفکر و حکیم و انقلابی و پیرمرد و مسن ـ که نه در پی ریاست و مقامی بود و نه اهل کار سیاسی ـ به گونه ای برخورد و جوسازی کرد که کمتر کسی جرات تفوه به اندیشه ها و گرایش به ایده ها و افکار او را داشته باشد. . نه فردید به دنبال ایجاد فردیدیسم بود و نه هیچ یک از شاگردان و علاقه مندان به او دنبال چنین چیزی هستند. ایسم و مکتب سازی اختصاص به خدا و پیغمبر و امام معصوم دارد و شیعه هیچ شخصیت و اندیشمند غیر معصومی را مطلق و غیر قابل نقد نمی داند و اصل اجتهاد در شیعه معنایی جز این ندارد. تمام حرف این است که می گوییم ـ به خصوص به نسل جوان ـ که فردید مانند تعدادی دیگر از متفکران حرفهایی برای خواندن و تامل کردن دارد. افراد و متفکران زیادی در قبل و پس از انقلاب جذب حرفها و اندیشه های فردید شدند و آن را جدی گرفتند و براساس آنها منشا آثار شدند که از جمله آنها شهید سید مرتضی آوینی بود. کتاب غرب زدگی جلال آل احمد نمی از نم اندیشه های فردید بود. حتی کسانی که بعدا با اندیشه فردید زاویه پیدا کردند تمام شهرتشان را از آثاری گرفتند که تحت تاثیر فردید نوشته بودند. مرحوم دکتر شایگان با آسیا در برابر غرب، شایگان شد و نه با زیر آسمان های جهان. برخی می گویند اندیشه فردید منجر به انفعال می شود. بهترین دلیل رد این حرف این است که اگر چنین بود باید مخالفان لیبرال فردید که با انقلاب اسلامی میانه ای نداشتند، بیش از همه از اندیشه های فردید استقبال می کردند ولی می دانیم که آنها دشمن اصلی فردید بودند. از اندیشه فردید نه انفعال و کنش گریزی بیرون می آید و نه برخورد سطحی و سیاست زده با تمدن غرب و مدرنیته. اندیشه فردید از آن جهت برای بنده اهمیت دارد که می تواند خلا و فتور و سستی غرب شناسی در جمهوری اسلامی را جبران کند و ما را از گفتمان سطحی نقد صرفا اخلاقی و برخی از وجوه فرهنگی مدرنیته به نگاه ماهیت کاو و پرسش از ذات عمیقا خودبنیاد و نیست انگار مدرنیته رهنمون کند. یکی از مهمترین عناصر اندیشه فردید طرح مساله تفکر آماده گر و اصل مهم انتظار است که شهید آوینی هم از این عنصر قویا الهام گرفته است و می گوید فصل الخطاب و خاتمه دهنده وضع موجود عالم انسان کامل و حجت معصوم خداوند علیه السلام است. به نظرم این اندیشه ای بسیار راهگشا برای جمهوری اسلامی می تواند باشد که از یک طرف مدعی تحقق اتوپیا فراتر از توان و ظرفیت یک حکومت و حاکمیت غیر معصوم و تحت فشار دنیای مدرن نشود و از طرف دیگر در حد توان خود به زمینه سازی و آماده سازی ذهنها و جانها برای ظهور موعود همه ادیان و منجی انسان کمک کند. والسلام علیکم.
متن پاسخ


باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز عجیبی که در آقای نصیری به چشم می‌خورد آن است که از یک طرف نظر به دکتر فردید به عنوان فیلسوفی که نسبت به فلسفه‌ی غرب آگاهی لازم را دارد؛ نگاهش مثبت است. ولی در نظر به فلسفه‌ی صدرایی که حتی خود آقای فردید معتقد است نگاهی است پس‌فردایی، و بر خود عهد می‌کند که آن را بازخوانی کند؛ بی‌توجه و بی‌التفات است. در حالی‌که اگر متوجه‌ی مواجهه‌ی تاریخی جناب صدرا با مستشرقینی شویم که در آن زمان به اصفهان می‌آمدند و دائم دکارت دکارت می‌کردند و فلسفه‌ی دکارت را به عنوان تاریخِ جدید غرب به رُخ می‌کشیدند؛ تأمل کنیم متوجه می‌شویم جناب صدرالمتألهین فلسفه‌ی حکمت متعالیه و اصالت وجود را در مواجهه در آن زمان و زمانه و آن تاریخی که گشوده شده است، به میان آورد تا با اصالت وجود، خطرِ دوگانگیِ سوبژه و اُبژه در جمله‌ی «من فکر می‌کنم پس هستم» را نه‌تنها متذکر بلکه راهِ عبور آن را به میان آورد و «وجود» آن‌چنان مدّ نظر قرار بگیرد که حتی فاعلِ شناسا در آغوش تجلیّات و نفحات وجود باشد و موضوعِ در دستی به مشکلِ فرا دستی تبدیل نشود و بشر از ایده‌آلیسمی که بعد از کانت با هگل به اوج خود رسید را زودتر از دغدغه‌ی هایدگر متوجه شود. و البته این بدین معنا نیست که بنده نگاه هایدگر به وجود را با نگاهِ صدرا به وجود منطبق بدانم، ولی سختْ معتقدم اگر بعد از سفر به سوی فلسفه‌ی غرب به‌خصوص بعد از کانت و هگل، به هایدگر و گادامر، به حکمت صدراییِ خود برگردیم متوجه‌ی استعدادهایی خواهیم شد که به‌خوبی ما را در این تاریخ تغذیه می‌کند و تفکری که سختْ برای این زمانه بدان نیاز داریم را به ما عطا می‌نماید. مشکل آقای نصیری در بدفهمیدنِ حکمت صدرایی است. موفق باشید    

24146

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد راجع به اضطراب و افسردگی در متون علوم انسانی خودمون یه زمان توی یکی از کتب شما مطلبی خوندم که غرب رویکردش نسبت به این موضوع فلان و... خواستم اگر بیشتر مطلب هست پیگیر بشم لطفا بنده را راهنمایی کنید. چون یادم نیست اون مطلب را در کدوم کتابتون خوندم و الان به مطالبش نیاز دارم اگر منابعی دیگر هم می شناسید راهنمایی ام بفرمایید. ۲. استاد یه نامه دستنویس یه بار بهتون شخصی دادم اون زمان ایمیلو اینا بلد نبودم چطور جوابش رو ازتون بگیرم تو کتابخانه مرکزی برنامه داشتین اون موقع. ۳. استاد عزیز بنده این مطلب که شما گفتید احساس شب قدر داشتن نسبت به انقلاب اسلامی را داشتم احساس حضور خدا را خیلی داشتم ولی الان نیست علت چیه چکار باید کرد دوباره بیاد؟ بنده فکر می کنم همه چیز در عالم حقیقت زنده است استاد موسویان میگن هر چیزی قدری دارد تو جملات امام دیدم قدس را لیله القدر انقلاب معرفی کردن ربطش رو نمی فهمم استاد اینقدر چیز به مغزم میاد نمیدونم چکارش کنم از طرفی دوست دارم مثل اون دفعه اینقدر محضر خدا باشم نمیشه استاد چکار کنم اونقدر تو محضر خدا باشم؟ استاد تا با افراد مرتبط میشم حضور میره استاد به عنوان یه خانم بگید چکار کنم نمیشه نیام بیرون از خونه و گرنه من گاهی ارزومه با کسی بخصوص مردان مرتبط نباشم اخه او نور میره چکار باید کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم کتاب «هنر عشق‌ورزیدن» از اریک‌فروم بوده باشد. ۲. در این موارد خوب است کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. در ضمن عنایت داشته باشید به گفته‌ی امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» قلب‌ها بعضاً در حالت اقبال نسبت به حقایق، و بعضاً در حالت ادبار و قبض نسبت به حقایق می‌باشند. که در این حالت دوم باید صبر پیشه کرد. ۳. چرا نباید انسان از خانه بیرون نیاید؟ آری! بی‌دلیل و بی‌جا نباید با نامحرم اختلاط کرد. موفق باشید

23624

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
در جبلسه دوشنبه فرمودید حضرت فاطمه نگران این نبودند که اسلام از صحنه برود ولی چند سطر بعد نوشتید حضرت زهرا نگران اسلام بودند. پس این جمله یعنی چه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار آن‌که مردم از آن بهره‌ی کافی نمی‌برند و چهره‌ی اسلام آن‌طور که شایسته است، نمی‌درخشد؛ حضرت نگرانند ولی نگران آن‌که جریان مقابل بتواند اسلام را دفع کند، نبودند. موفق باشید

18590
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فرزانه حفظه الله: در شرح حدیث نورانیت جمله ای قریب به این مضمون فرمودید: «هر کس هنوز برای منافع خودش بیشتر جوش می زند تا دیگران اصلا در رحمت خدا وارد نشده است.» منظور حضرتعالی برایم روشن نشد. به طور طبیعی و بر اساس تکلیفی که خدا مشخص فرموده و حب ذات آدمی هرکس به فکر است خودش را نجات دهد و آنچه هم برای دیگران انجام می دهد بر اساس وظیفه و باز هم در نهایت برای خودش است. چنانچه امیرالمومنین علیه السلام در نامه خویش به امام مجتبی علیه السلام می فرماید: «... آن بود که تمام فکر و ذکرم معطوف به خودم باشد و لحظه ای چشم از خودم بر ندارم و به دیگری نسپارم فهمیدم بیش از آنکه مسئول مردمان باشم وظیفه دار خود هستم» حتی خداوند در سوره مبارکه حدید رهبانیتی که اهل کتاب برای خویش وضع کردند را تقبیح نمی فرماید. اگر هم منظور شما در مسایل دنیایی است به طور طبیعی در وهله اول هر کسی وظیفه دارد زندگی معمولی خویش و نفقه خوارانش راسامان دهد و این وظیفه واجبی است که خداوند بر عهده اش نهاده است و مسلما اول جوش می زند خود و خانواده اش را از دیگران بی نیاز کند و محتاج کسی نباشد تا بتواند در مرحله بعد اگر وسعش رسید در خدمت به ضعفا و فقرا تلاش کند از توضیحات شما کمال تشکر را دارم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر کسی بخواهد حقیقتاً به فکر خودش باشد باید بیشتر به فکر بقیه باشد تا شخصیتش گسترش یابد در آن حدّ که خداوند به پیامبرش می‌فرماید نزدیک است خود را از این‌که مردم ایمان نمی‌آورند، تلف کنی. آری! از آن جهت که مسئولیت خانواده به عهده‌ی انسان است وظیفه‌ی خاصی نسبت به آن‌ها در مقایسه با غیر دارد ولی این به معنای خودبینی و خودخواهی نیست، بلکه این مسئولیت‌پذیریِ انسان را می‌رساند. موفق باشید

18570
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تبریک به مناسبت دهه ی مبارک فجر انقلاب سلامی: علامه طباطبایی (ره) در مورد رابطه ی صراط مستقیم و سبل رحمانی، صراط را مهیمن بر سبل می دانند طبق آیات و رابطه ی آن دو را با مثال نفس و بدن تشریح می کنند که صراط همان سبیل است بدون حدود و تعینات سبیل. سبل را متعدد و درای مراتب می دانند. (اينكه طرقى كه به سوى خداى تعالى منتهى مى‏ شود از نظر كمال، و نقص، و نايابى و رواجى، و دورى و نزديكي اش از منبع حقيقت، و از صراط مستقيم، مختلف است، مانند طريقه اسلام و ايمان، و عبادت، و اخلاص، و اخبات. هم چنان كه در مقابل اين نامبرده‏ ها، كفر، و شرك، و جحود، و طغيان، و معصيت، نيز از مراتب مختلفى از گمراهى را دارا هستند، هم چنان كه قرآن كريم درباره هر دو صنف فرموده: ( «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا، وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ، وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ‏، براى هر دسته‏ اى درجاتى است از آنچه مى‏ كنند، تا خدا سزاى عملشان را به كمال و تمام بدهد، و ايشان ستم نمى‏ شوند». و اين معنا نظير معارف الهيه است، كه عقول در تلقى و درك آن مختلف است، چون استعدادها مختلف، و بالوان قابليت‏ها متلون است، هم چنان كه آيه شريفه (رعد- 17) نيز باين اختلاف گواهى مي داد. ترجمه تفسير الميزان ؛ ج‏1 ؛ ص 54) یکی از اساتید در ذیل این نکته فرمودند که صراط مثل روح برای سبل رحمانیست ولی سبل شیطانی چنین روحی که مایه ی وحدتشان بشود ندارند و اگر وحدتی باشد عرضی است. از طرفی امام خمینی (ره) در شرح حدیث جنود عقل و جهل می فرمایند (و در مقابل این حقیقت نورانیه، حقیقت دیگر است که آن وهم کل است در انسان کبیر، که به حسب فطرت و جبلت، مایل به شرور و فساد و داعى به اغلوطه و اختلاق است و آن بعینه، حقیقت ابلیس الابالسه و شیطان بزرگ است، که سایر شیاطین و ابالسه از بروزات و مظاهر آن است و از براى این حقیقت، تجرد است، تجرد برزخى ظلمانى، نه تجرد عقلانى نورانى، چنانچه پیش اصحاب معرفت و یقین روشن و واضح است......(صفت) اول آن که این حقیقت جهلیه، پس از حقیقت عقل، مخلوق شده است، با تراخى که از کلمه ثم استفاده شود. و این شاید اشاره به آن باشد که این حقیقت پس از عقل کلى و نفس کلى، مخلوق است و این شاهد آن است که پیش از این به آن اشاره نمودم که حضرت صادق علیه السلام بیان عقل کل و نفس کل را اولا فرمودند و پس از آن، اشاره به عقول جزئیه و جهل جزئى فرمودند که مورد نظر سائل بوده....) سوال بنده اینجاست که آیا اینکه قائل باشیم وهم کلی هم داریم که سیطره بر وهم های جزییه دارد همان است که می گویند روح تمدن غرب و ....؟ اساسا از چه بابی عالم غربی را توجیه می توان کرد؟ عالم انسان دینی قابل توجیه است که از طریق سبل وارد صراط می شوند ولی عالم انسان غربی که کثرت محض است چگونه و بر چه مبنایی قابل توجیه است؟ گویا پاسخ این سوال وجه اختلاف دو دیدگاه در غرب شناسی را مشخص کند. دیدگاهی که غرب را یک روح واحد به هم پیوسته می داند و دید گاهی که غرب را بعض بعض می کند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وَهم از آن جهت که رجوع به هر میلی دارد که جنبه‌ی حقانی ندارد، یک «کلّ» است. زیرا روح واحدی است در مقابل توحید  – هرچند در ذات خود به حقیقت واحدی رجوع ندارد -  در فضای این روحِ واحد، موضع‌گیری‌های مختلفی نسبت به امور از آن سر می‌زند. مثل آن‌که غضبیه را تبدیل به خصومت با اولیاء می‌نماید به جای تبرّی از شیطان. و یا عشق را تبدیل به شهوترانیِ صِرف می‌نماید و تعالی را به کبر تبدیل می‌نماید. این‌ها سُبُلِ رجوع به وهم است و غرب از این جهت یک روحِ واحد است و نمی‌توان آن را به صورت جزء‌جزء نگریست مگر از آن جهت که بتوانیم به سیره‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» شیطان تاریخیِ خود را مسلمان کنیم و در راستای اهداف توحیدی و ضد استکباری از عقلِ تکنیکی استفاده نماییم، مشروط بر این‌که آن را ذیل توحید قرار دهیم. کاری که شهید شهریاری‌ها و مقدم‌ها انجام دادند. موفق باشید 

16788
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: استاد از آنجای که این انقلاب یک آرمان بزرگی دارد به نام انقلاب مهدوی (عج الله تعالی) و وظیفه کلیدی و اصلی این انقلاب هم بسترسازی برای آن مدینه فاضله هست پس چرا مقام معظم رهبری هرگاه که مسائل کلان را مطرح می کنند و در واقع خطوط اصلی انقلاب را برای مسئولین و مردم در سخنان شان مطرح می کنند مانند پیشرفت کشور، استکبارستیزی،... صریحا چرا اشاره نمی کنند که این خطوط و وظایف در راستای آن هدف عالی است تا عامه مردم غفلت نکنندکه ما برای چه انقلاب کردیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نایب امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» منعکس‌کننده‌ی روح استکبارستیزی آن حضرت می‌باشند و ایشان هم که به خوبی این کار را انجام می‌دهند. موفق باشید

15471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد می بخشید شما واقعا خودتون به سوالات جواب میدید. آخه من دو سوال پرسیدم یکیش جواب داده شده. کد سوال 15446
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم جواب سؤال‌ها را می‌دهم و در جواب سؤال مذکور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده علم تعبیر خواب ندارم. هرچه هست تنها در محدوده‌ی وظیفه‌ی شرعی حرکت کنید و متذکر شعر مولوی باشید که می‌فرماید: «همچو موری اندر این خرمن خوشم / که فزون از خویش، باری می‌کشم». احتمالاً ایمیل‌تان مشکل دارد. موفق باشید

15297

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: استاد اینجانب نزدیک به چهار سال است روی آثار حضرتعالی کار کردم. اما دچار مشکلی شده ام. بعد از اربعین امسال که از کربلا برگشتم دیگر قلبم راه نمیاید برای گوش دادن و یا مطالعه کتب. دلم می خواهد گوش بدم اما تا شروع می کنم انگار قلبم باهام نمی آید. استاد تکلیفم چیست؟ چه راه حلی پیشنهاد می فرمائید؟ استاد دعایی در حقم بفرمایید که قلبم را از این گرفتگی نجات بدهد. از جانب حضرتعالی در قم نایب الزیاره هستم. در پناه امام عصر (عج) باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگران نباشید. سعی بفرمایید با وقار تمام به آن‌چه رسیده‌اید، عمل کنید و از درگیریِ عقیدتی با افراد حذر نمایید، مگر آن‌که زمینه‌ی پذیرش سخن حق را در طرف مقابل بیابید. موفق باشید

14960
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد بزرگوار: مطلبی که می خواهم با شما در میان بگذارم در واقع یک پیشنهاد برآمده از نقد عملکرد گروه مخلص لب المیزان و از عملکرد حضرتعالی به عنوان راهبر گروه، در این چند سال اخیر است که البته روی گشاده شما دلمایه جسارت ابراز آن است. مایه امتنان است که بنده را به عنوان کوچکترین عضو همکار گروه لب المیزان بخاطر آورید که ما بین سالهای 88 تا 90 افتخار نمونه خوانی برخی از کتابهای شما را قبل از تایید نهایی حضرتعالی داشتم و تحت نظر استادم جناب آقا مرتضی توکلی عزیز خدمتی ناچیز داشتم. آن ایام در ناحیه آماده سازی و نشر وزین مطالب ایفاد شده شما در سالهای گذشته شور و شوقی هم در گروه و افراد متصل به آن و هم در مخاطبان منتظر کتاب احساس می شد که به نظرم یکی از معدات آن شور و اشتیاق، اهتمام خود شما به این امر بود اما به نظر می رسد در این چند سال اخیر آن اهتمام که موتور اصلی حرکت مخلصانه دوستان بود، از تکاپو افتاده و امیدوارم این تحلیل مطابق با واقع نباشد که به نوعی روزمرگی در رسیدگی به پرسش و پاسخهای معمول و مکرر رسیده ایم که وقت ارزشمند شما را بیش از اندازه گرفته و در مقایسه با پدیده مبارک و موثر «کتاب» از تاثیر کمتری برخوردار است و مخاطبان اندیشه های بلندی که شما مروج آن هستید، از فوائد مترتب بر کتاب که منجر به خلوت و تفکر ریشه ای و نفوذ فکری و فرهنگی همه جانبه و راسخ در دلهایشان هست، محروم می مانند و آفت دیگر اینکه با عادت کردن به رفع نیازهای موردی و مقطعی با پرسش و پاسخ، آن حوصله مطالعه همه جانبه موضوعات لابلای کتاب ها و استماع نوارها یا شرکت در جلسات را از دست می دهند و به آن نتیجه مطلوب در فعالیت فرهنگی عرضه شده بارنمی یابند. البته منکر اقتضا و ضرورت حداقلی شیوه پرسش و پاسخ در سابت و برخی فوائد آن نیستم اما این اندازه را هم زیاده ارزیابی می کنم. بنابراین ضمن عذرخواهی از تاکید بر کاستی هایی که به نظر قاصر رسیده، پیشنهاد می کنم از بار زمان بر اموراتی چون رسیدگی به پرسش و پاسخها بکاهید و بر اهتمام به تدوین کتاب بیفزایید. بنده هم به عنوان کوچکترین خادم در کنار دوستان بزرگوار گروه، آماده همکاری هستم. وفقکم الله فی طریق السداد گوشه چشم بــگردان و مـــــــــــقدر گردان ما که هـــــــــستیم در این دایره ی سرگردان؟! دور گـــــــردید و به ما جرات مستی نرسید چه بگـــــــوییم به این ساقی ساغر گردان این دعاییست که رندی به من آموخته است بار مــــــــــــا را نه بیفزا ! نه سبکتر گردان! غنچه ای را که به پژمرده شدن محکومست تا شــــــــــــکوفا نشده بشکن و پرپر گردان من کــجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟ مرگ حـــــــــق است به من حق مرا برگردان! یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم که چه دلسوزانه متذکر نکات اساسی شده‌اید! آری! آن‌چه از طریق کتاب می‌توان ظهور داد، هرگز از طریق سؤال و جواب نمی‌توان ارائه کرد و همین‌طور که به درستی فرموده‌اید این عادت خطرناکی است که افراد بخواهند با پرسش و پاسخ‌ها جواب نیاز عمیق معرفتی خود را بدهند. ولی فراموش نشود که ما در مقطعی قرار داریم که باید فرهنگ‌سازی کنیم و از طریق جواب‌دادن به سؤال‌ها، افقی که افراد در پیش رو دارند را متذکر شویم. از طرفی در آخرین کتابی که تحت عنوان «امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» در قسمت آخر کتاب تحت عنوان «انقلاب اسلامی و وظيفه‌ای که در پيش رو داريم» عرایضی برای تفکر درازمدت، خدمت عزیزان شده است با این فکر که إن‌شاءاللّه عزیزانِ طالبِ مسائل عمیق معرفتی بتوانند مدتی تغذیه شوند. و کتابی نیز در تبیین همان مطالب در دست تهیه هست که إن‌شاءاللّه عرضه خواهد شد. این جدای از مباحث قرآنی و شرح نگاه عرفانیِ حضرت امام خمینی است که نیاز امروز جامعه‌ی ما است. موفق باشید        

7486

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
تفاوت معناومعنویت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها را سعی کنید از خود جمله بفهمید وگرنه هر دو واژه به یک موضوع اشاره دارد، موضوعی که ماوراء حسّ است. موفق باشید
7266

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام. استاد کسی که آنچه در دروس و سی دهای درس فلسفه هست را گویا در درون خود بدون خواندن آنها قبول دارد و حس میکنم نیازی به آنها جهت تثبیت عقائد ندارد،چون احساس میکند با اخلاق و عرفان سلوکش روان تر است.آیا باز نیاز است که آنها را دنبال کند و در ضمن سلوک روح فلسفی هم داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید بزرگ معتقدند حتی آن‌هایی که در همان ابتدای امر در نهایات قرار می‌گیرند برای تصحیح نهایات خوب است از بدایات غافل نباشند، با این حساب از مباحثی مثل ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین و مباحث معاد همراه با شرح آن غافل نباشید. موفق باشید
3719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
لبّ استدلال شما در دلیل سوم این جمله است: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.»، آیا این استدلال عقلی، لزوم وجود حجت خدا را ثابت می‌کند؟ یا لزوم وجود سیرة حجت خدا را؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو را. موفق باشید
3697
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام استاد.عذر میخوام که با سوالاتم وقت شما را میگیرم. در صوت جلسات ده نکته از معرفت نفس شما میگویید: مرگ طبیعی انسانی و حیوانی: مگراین دو بعد دارای کمال هست که نفس بعد از رسیدن به مقصودش آن را رها کند؟ مثلا یک فرد کاملا پاک طینت چرا نفسش تن اورا چند هزار سال زنده نگه نمیدارد تا هر روز و هر روز به خدا نزدیک تر شود؟(اصلا اگر کمال باشد که باید تا قیامت زنده باشد چون همیشه نزدیک تر شدن امکان دارد)یا در مورد مرگ طبیعی حیوانی هم همینطور! در مورد بحث اینکه نفس آینده نگر است : اول اینکه بحث اینکه مژه هایش و.. را میسازد! پس ژنتیک این وسط چه میشود؟یعنی بحث ژن ها و... چه دخلی دارند؟و دوم اینکه چرا نفس تن خود را پایدار تر تشکیل نمیدهد؟مثلا با آینده نگری بفهمد فلان عضوش ممکن است در شرایط آلودگی های کنونی جهان زودتر خراب شود و آن را کاملا پایدار بسازد!یا مدلی دیگر بسازد!مگر آینده نگر نیست؟آیا این نشان از این ندارد که تن بر اساس ژنتیک ساخته میشود و روح فقط در آن دمیده میشود و نقشی در ساختن تنش ندارد؟ مورد سوم اینکه : شما میگویید نفس مایوس میشود، نفس که مجرد است و زمان و مکان نمیشناسد چرا این آینده نگری و بی نتیجه بودنش در کمال را همان ابتدای جوانی متوجه نشد؟و آن موقع ترک کردنش را عملی نکرد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر نفسی دارای قوه‌های محدودی در جنبه‌ی انسانی یا حیوانی است. در هرکدام از مسیرها که قرار گرفت وقتی مابالقوه‌های آن به فعلیت رسید بدن را رها می‌کند 2- ژنتیک ربطی به ساختن بدن ندارد ما در مباحث فیزیولوژیک به تجربه می‌بینیم که سلول‌های جنینی هر دم آمادگی خاصی برای دمیدن روح خاصی را دارند و همچنان این آمادگی ادامه می‌یابد تا شرایط نفخه‌ی روح انسانی در آن دمیده شود. ژنتیک مثل بستری است که روحِ دمیده‌شده در آن بستر حالات خاصی به خود می‌گیرد 3- نفس ناطقه بر اساس نظام عالم ماده و ظرفیتی که عالم ماده دارد می‌تواند بدن خود را بسازد و مدیریت کند با توجه به این امر نمی‌تواند بدنی بسازد که خراب نشود چون عالم ماده چنین ظرفیتی را ندارد 4- نفس در شرایط مختلف سعی می‌کند از ابزارها استفاده کند تا مابالقوه‌ی خود را به فعلیت در آورد بر این اساس به زودی مأیوس نمی‌شود چون امکاناتی را می‌شناسد که امکان استفاده از آن‌ها را تجربه نکرده است. آینده‌نگری او در امور کلی غیر از استفاده از امکاناتی است که هنوز تجربه نکرده. موفق باشید
3328
متن پرسش
با سلام می خواستم معنای ولایت مداری را به صورت دقیق بدانم. باتشکر از شما و عذر خواهی که وقتتان را گرفتم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ولایت‌مداری موضوع مبهمی نیست باید برسیم به این‌که در زمان غیبت امام عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باید در امور حکومتی به فقیهی رجوع کنیم که حاکم بر امور جامعه است و تلاش کنیم حکم او در جامعه نافذ باشد. موفق باشید
2839
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم علم غیبی ائمه برای آنها تکلیفی را ثابت یا ساقط نمی کند با توجه به این نکته که از شما واز آیت الله جوادی شنیده ام پس اینکه امیر المومنین علیه السلام بر اساس علم غیب قضاوت می کردند ویا جنگ بر اساس تأویل در مورد امام زمان علیه السلام چگونه جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه ائمه«علیهم السلام» مأمور بودند بر اساس ظاهر قضاوت کنند و این که گفته شده حضرت علی«علیه السلام» جهت تأویل قرآن جهاد می کردند به آن معنا است که می خواستند قرآن را در مسیر اصلی و اولیه ی خود برگردانند و این غیر از آن است که بخواهند با جنبه ی باطنی علم خود عمل کنند. در این مورد به بحث »علم امام» در جزوه ی کلام 2 رجوع فرمایید. موفق باشید
2634

حفظ قرآنبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد بنده انشاء الله میخواهم شروع به حفظ قرآن کنم. می خواستم ترجمه ای از قرآن را که نزدیک به ترجمه و تفسیر های شما از آیات قرآن می باشد را به بنده معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده کتاب آقای پورسیف را تحت عنوان «خلاصه‌ای از تفسیر المیزان و نمونه» معرفی می‌کنم. موفق باشید
1067

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده بنده در دوران اوج جوانی که روحیات مذهبی هم داشتم دائم دنبال ملاک مهم برای شخصیت بالای انسانی بودم و هر شخص از هر گروهی را نمونه باشخصیتی فرض می کردم مثلا بازیگران و انسانهای متدین و....... با اینکه به اهل البیت ارادت قلبی داشتم زیاد به این مسئله توجه نکرده بودم که باید به چنین شخصیتهایی رجوع تام در همه زمینه ها کرد تا اینکه یک روز نزدیک صبح بود که من خواب بودم و احساس کردم صدای پای شخصی به در اتاق خورد و من در حالت خواب وبیداری بودم که دریافتم شخصی در ابتدای اتاق تشریف دارند و من بیدار نشدم که بروم نزدشان و بین حالت خواب وبیداری بودم که آن شخص فرمود شخصیت حقیقی ماییم به لطف خدا تقریبا از آن زمان به بعد در منظر عقل و قلبا با شخصیت ترین اشخاص عالم یعنی اهل البیت قرار گرفتند حال سوالم از محضر شما این است که آن شخص حقیقتا حضرت مهدی بودند یا جلوه نظر و لطف ایشان به این صورت تجلی کرده است یامورد دیگر؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی به جهت آن نورانیتی که بحمدالله نسبت به حبّ آل محمد«علیهم‌السلام» در شما ایجاد شده چرا موضوع را حمل بر صحت نکنیم و شاکر چنین لطفی از طرف خدا نباشیم؟ موفق باشید
نمایش چاپی