بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17429
متن پرسش
سلام: من يك سال هست كه يك گناهي را ترك كردم چون خدا انجام آن را دوست نداشته است. و از انجام آن پشيمان هستم. اما هر وقت به آن گناه فكر مي كنم مي بينم هنوز لذت آن گناه با من هست. و من فقط براي رضاي خدا آن را ديگر انجام نمي دهم و ترس از اين دارم چون لذت آن گناه با من هست نكند دوباره به آن گناه برگردم؟ استاد محترم لطفا بفرماييد كه من و قتي يك گناه را ترك مي كنم و از انجام آن هم پشيمان هستم، چه كنم تا لذت آن گناه را در دلم از بين ببرم. تا توبه من يك توبه واقعي بشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت همین سابقه‌ی ذهنی لذتِ گناه است که به ما فرموده‌اند صبر بر ترک معصیت حتی از صبر بر طاعت برکاتش برای انسان بیشتر است. تنها با صبر بر ترک معصیت است که بعد از مدتی نورِ درکِ زشتی معصیت ظهور می‌کند. موفق باشید

17347
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: در صحبتی از حضرتعالی با این مضمون شنیدم که در دوران حضرت حجت (س) دیگر روابط از جنس اشراقی خواهد شد و جایگاه علوم مفهومی چون فلسفه تغییر می کند، اگر درست فهمیده ام لطفا تبیین بفرمائید که جایگاه علوم عقلی چه جایگاهی خواهد بود و جایگاه سخنانی از علامه حسن زاده ظاهرا از قول فارابی که فیلسوف الکل انسان معصوم است چیست؟ با تشکر از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فیلسوف در اصطلاح فارابی یعنی کسی که با عقل کلّی مرتبط است، ولی نه به صورت علم حصولی و مفهومی و از این جهت مصداق تامّ و تمام فیلسوف، نبیّ اللّه خواهد بود. و این غیر از فیلسوفِ مصطلح است که با استدلال و مفاهیم سخن خود را می‌گوید و با حضور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» آن‌چنان زمینه‌ی ظهور حقایق فراهم می‌شود که نیاز به روش‌های فیلسوفانه کم می‌گردد. ولی این غیر از علوم عقلی است که در جای خود همیشه مورد نظر بوده و هست. تفکر فلسفی یک نوع از عقل به‌حساب می‌آید. موفق باشید

17183

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز و گرامی: ۱. شرح مرحوم آیت الله انصاری شیرازی بر منظومه را چگونه ارزیابی می کنید؟ ۲. طبق جلسات، عقل و ادب ادامه انقلاب، آیا دیدن جایگاه تاریخی حادثه ها منافاتی دارد با اطلاعات داشتن از تحلیل ها و تاریخ؟، یعنی اطلاعات تحلیلی سیاسی در حادثه ها حجاب نمی شوند! ۳. آیا در انقلاب اسلامی، لطف خداوند به بشر تا حدی می شود که در بخشش گناهان و سلوک الی الله هم تاثیر داشته باشد؟ و خداوند توفیقات بیشتری به بشریت بدهد؟ ۴. استاد بنده هر وقت در مورد جایگاه تاریخی خود و انقلاب فکر می کنم یاد دوران امام باقر (ع) و خصوصا امام صادق (ع) می افتم، آیا درست است که این تطبیق صورت بگیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به عنوان یکی از شرحهای منظومه قابل استفاده است 2- خیر به شرطی که از جایگاه تاریخی حادثه غفلت نشود 3- به نظر همین طور می آید 4- به به چه خوب است این تطبیق. موفق باشید

15721

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنده مطالب معرفت نفس و دو برهان و معاد را سپری کرده ام. آیا برای ورود به بحث آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود مقدمه ی دیگری لا زم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه خوب است. موفق باشید

15471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد می بخشید شما واقعا خودتون به سوالات جواب میدید. آخه من دو سوال پرسیدم یکیش جواب داده شده. کد سوال 15446
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم جواب سؤال‌ها را می‌دهم و در جواب سؤال مذکور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده علم تعبیر خواب ندارم. هرچه هست تنها در محدوده‌ی وظیفه‌ی شرعی حرکت کنید و متذکر شعر مولوی باشید که می‌فرماید: «همچو موری اندر این خرمن خوشم / که فزون از خویش، باری می‌کشم». احتمالاً ایمیل‌تان مشکل دارد. موفق باشید

15402
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: بنده در خواب دیدم که یکی از دوستان که از مشهد مقدس برای بنده قرآنی هدیه آورده بود که به تعارف زیاد به من هدیه شد وقتی قرآن را باز کردم در صفحه باز شده فقط بعضی از کلمات مشخص بود که فکر کنم حرف جلاله بودند. و مابقی آیه ها با چسب قرمز رنگی پوشیده بود. که می گفتم بگذار وقتی خلوت شد چسب ها رو بکنم و بفهمم ولی متاسفانه با دو قرآن دیگر جابجا شد و گمش کردم. استاد ببخشید قبلا سوال اینجوری پرسیده بودم و شما فرمودید که تعبیر خواب نمی دانم لطفا این خواب را برای بنده بگویید. اگر بشود روی ایمیل خودم. یا علی
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم خواب به همین شکلی که می‌فرمایید قواعدی دارد که بنده از آن بی‌اطلاع‌ام. موفق باشید

15063

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: حال شما خوب است. سوال دارم در مورد احکام خواندن. من که طلبه نیستم. احکام خودمم بلدم خدا رو شکر. حالا من اگر بخوام یکم ریزتر بشم روی حکم های خدا. باید اصول بخونم؟ من گیج شدم. یه طلبه گفت معراج السعاده بخون. یه طلبه دیگه گفت اصول بخون. من موندم چیکا کنم؟ ممنونم استاد. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه نیاز نیست. اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید و از مباحث صوتی مکارم الاخلاق نیز غفلت نکنید، إن‌شاءاللّه گشایش لازم ظهور می‌کند. موفق باشید

15055
متن پرسش
با سلام: استاد فرمودید در کتاب «خویشتن پنهان» که نفس حیات خود را در نتیجه تجلی حیات خداوند در یک سطح نازل دریافت کرده در نتیجه این تن است که می میرد نه نفس. اما در آیه «کل نفس ذا‌یقه الموت» خداوند می فرماید هم نفس ها مرگ را می چشند! اینجا منظور تن نیست چون کلمه نفس آورده پس منظور چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت فرمایید که قرآن می‌فرماید هر نفسی مرگ را می‌چشد، نه آن‌که مرگ، آن نفس را بچشد. نفس، مرگ را بچشد یعنی از حیات دنیایی به حیات اخروی سیر می‌کند. مگر شما اگر غذایی را بچشید، آن غذا می‌شوید؟ موفق باشید

14843
متن پرسش
سلام علیکم متاسفانه چرا قیمت بعضی از کتاب هایتان نسبت به بقیه کتاب های مذهبی و دینی از انتشارات دیگر با توجه به ان که تازه هم نوشته و چاپ نشده اند اینقدر گران هست؟ مثلا کتاب آشتی با خدا در ابعاد و قطع کم هم زده شده 9000 هست؟ چون اینجانب الحمد الله به توفیق الهی اگر بخواهم به کسی هدیه ای بدهم یا کتابی بدهم کتاب های شما به خصوص همین کتاب آشتی با خدا را میدهم و برای من سنگین هست که بخواهم برای هرکتاب به خصوص آشتی با خدا که حجم مطالبش هم کم هست اینقدر پول بدهم. لطفا قیمت کتاب ها را کمتر کنید جزاءکم الله خیر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

 کاربر محترم اگر دقت بیشتری بخرج دهند میبینند که قیمت کتاب های این انتشارات در مقایسه با دیگرناشرین درحدمتوسط وحتی پایین تری است.ضمن اینکه افزایش قیمتهای ما ازسال91 به بعدبخاطر افزایش قیمت کاغذ ودیگرخدمات چاپ است وشما قیمت کتاب های ما رابا دیگرکتب مذهبی دریک بازه ی زمانی مقایسه فرمایید.​موفق باشید.واحد انتشارات.

9548

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد: همانطور که احیانا مستحضر هستید، یکی دو سالی است سوالات و شبهاتی پیرامون وجود نفس انسانی در رسانه ها، کلاسها و بالتبع در اذهان برخی دانش آموزان و دانشجوها می گذرد. لب سوالاتی که در این زمنیه مطرح است رو شاید بشود در این خلاصه کرد که: از کجا معلوم که این مغز انسانی نباشد که مدرک، مدیر و اصل اساسی انسان است و چرا باید به یک من خارج از تن، لزوما قائل شویم؟ اینها استدلالها یا رجوع به وجدانهایی که امثال حضرتعالی در کتب تان می آوردید را شنیده اند، ولی می گویند وقتی مغز برود، دیگر نمی گوییم : «من»! و می گویند برای یک ملحد که قائل به حیات پس از مرگ نیست چطور می توان ثابت کرد که واقعا نفس، من و روحی خارج از تن وجود دارد که اصل اساسی و حقیقی انسان، آن است؟ شما در کتب تان (که انصافا در زمینه معرفت به نفس، قوت زیادی داشته و دارد) به طور مستقیم اشاره ای به این شبهه نداشته اید و شاید بشود غیر مستقیم مطالبی رو در پاسخ به این شبهه، پیدا کرد. حال خواهشمندم که راهنمایی بفرمایید. البته ناگفته نماند، که این سوال، سوال جدیدی نیست و از سالها و چه بسا قرن ها پیش مطرح بوده. اخیرا به دو دلیل طرح آن همگانی تر شده: 1) خو گرفتن به فضاهای علوم فنی مهندسی و حتی پزشکی (که در نگاه خوگرفته با این علوم، انسان رو می توان به یک کامپیوتر هوشمند تقلیل داد) و 2) طرح این گونه پرسشها در فضاهای مجازی و رسانه ها و ... ممنون و متشکر منتظر راهنمایی استاد هستیم. (که حقیقتا این مساله، مساله مبتلا به و پر دردی ست)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما بحث معرفت نفس را با نظر به همین شبهات مطرح کردیم، اگر به همان روشی که انسان را به احساس خودش از خودش رجوع می‌دهیم، جلو رویم همه‌ی این مشکلات رفع می‌شود و در قسمت آرشیو مباحث در قسمت معرفت نفس این‌گونه سؤالات جواب داده شده. موفق باشید
7444
متن پرسش
حضور محترم استاد طاهرزاده با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات بنده چند سالی است که توفیق داشتم که با مباحث ارزشمند جنابعالی آشنا شوم و استفاده بسیاری ببرم. بعد از گذشت این مدت، احساس کردم که از باب زکات علم در نشر آن است، تلاش کنم که سایر دوستان و برادران دینم را به دیگران ادا کنم. به همین دلیل به تدریج مباحث شما را در فضای مسجد محله‌مان و بچه‌های دانشجوی مسجد در میان گذاشتم و در مورد آنها به مباحثه و گفت و گو پرداختیم. تا کنون چهار جلسه از کتاب ده نکته از معرفت نفس- خویشتن پنهان- را با بچه‌ها مباحثه کرده‌ایم. و استقبال خوبی هم از این مباحث شده. اما یک مشکل جدی از همان ابتدای مباحث مان وجود داشته و تاکنون به مطالب لطمه زده است و آن حضوری نبودن برخی مباحث است. به این معنا که وقتی با دوستان در مطالبی که حضرت‌عالی مطرح فرموده اید، دقت کردیم متوجه شدیم بخش زیادی از فرمایشات حضرت عالی، اگر چه از نظر فلسفی درست هستند و خصوصاً‌ در دستگاه حکمت متعالیه اثبات شده اند، اما به شکل حضوری قابل درک نیستند. مثلا در نکته اول مطرح می‌شود که انسان یک تن دارد و یک من. البته این بحث در فلسفه اسلامی مطرح شده و اثبات شده. اما مشکل ما این بوده است که نمی‌توانیم به شکل حضوری خودمان را جدای از تن‌مان احساس کنیم. و همه دوستان حاضر در جلسه ما، این اشکال را بیان می‌کردند که تفاوت تن و من، از نظر حضوری قابل درک و اثبات نیست. و حتی بیاناتی هم که حضرت عالی از آیات شریفه سوره زمر داشتید، مشکل را حل نکرد. چرا که باز هم بحث صبغه منطقی و صغری و کبری و استدلال پیدا می کند و از حالت حضوری خارج می‌شود. هم انگار داریم بحث را حصولی می کنیم. و یا مثلاً در نکته دوم که بحث رویای صادقه را مطرح می‌فرمایید، با این مشکل مواجه شدیم که برخی دوستان تا کنون تجربه رویای صادقه را نداشته اند و از نظر حضوری درک نمی‌کنند که چطور می‌شود که روح و نفس انسان بتواند به آینده سیر کند. و مشکل ما وقتی بیشتر شد که یکی دو نفر از دوستان حاضر در جلسه بیان می‌کردند که اصلاً‌ چندان در خواب رؤیا نمی‌بییند تا چه رسد به رؤیای صادقه! و یا مثلاً در نکته چهارم بیان می‌شود که تن انسان در حقیقت وجودی انسان دخالتی ندارد و همان طور که اگر بخشی از بدن انسان به هر دلیلی قطع بشود، آن فرد احساس نمی‌کند که چیزی از منش کم شده، نتیجه می‌گیریم که مکانیسم مرگ هم به همین شکل است و انسان می‌بیند که می‌میرد. اما در این نکته هم با دو مشکل مواجه شدیم. مشکل اول این بود که هیچ کدام از اعضای حاضر در جمع ما مقوله «قطع عضو» را تجربه نکرده بودند و نمی‌تواستند مطلب را به شکل حضوری تصدیق کنند که با قطع بخشی از بدن، از من انسان چیزی کم نمی‌شود. حتی بنده تلاش کردم برای حضوری‌ شدن بحث، مثال چیدن ناخن و گرفتن مو را بزنم، اما دوستان اشکال می‌کردند که ناخن و مو چون جز‌ء بافت‌های به اصطلاح روح‌دار نیستند، نمی‌توان به آنها تمسک کرد. مشکل دومی که با آن مواجه شدیم این بود که حتی در صورتی که از مشکل قطع عضو چشم بپوشیم، توجیه مرگ با کمک مسأله قطع عضو،‌ یک روش حضوری نیست. بلکه ما در این روش از تمثیل استفاده کرده‌ایم و نه این که خودمان مطلب را به شکل حضوری درک کرده باشیم. استاد بسیار از شما ممنون می‌شویم اگر بزرگواری بفرمایید و اشکال روش بحث ما را به ما متذکر شوید تا به خطری که خود شما همواره ما را از آن بر حذر داشته اید، یعنی غفلت از روح حضوری حاکم در مباحث، دچار نشویم و اثبات‌های استدلالی و حصولی‌ که خودمان انجام می دهیم، ما را دچار توهم حضور نکند. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً معرفت نفس ناخودآگاه ما را متوجه خودمان می‌کند، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم همین‌که خود را احساس می‌کنیم حالت حضوری پیدا می‌کند. بنده معتقدم در ابتدای امر تنها روشن کنید که تن انسان غیر از من انسان است، حتی اگر با اعتماد به آیه‌ی 42 سوره‌ی زمر باشد، بعداً هر اندازه که مخاطب نفس خود را احساس کرد و با بحث همراهی نمود چه بهتر و هراندازه که هنوز نمی‌تواند تصدیق کند به حال خودش واگذارید تا با تجربه‌هایی که برایش پیش می‌آید متذکر موضوع شود. چون موضوع نفس موضوعی است که دائماً خود را در جلو ما می‌نمایاند. به همین جهت بعد از برهان صدیقین که وارد بحث معاد شدید مطلب بهتر جا می‌افتد. پیشنهادم آن است که در ابتدا در حدّ کتاب «ده نکته» بحث شود و نه در حدّ کتاب «خویشتن پنهان». موفق باشید
7266

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام. استاد کسی که آنچه در دروس و سی دهای درس فلسفه هست را گویا در درون خود بدون خواندن آنها قبول دارد و حس میکنم نیازی به آنها جهت تثبیت عقائد ندارد،چون احساس میکند با اخلاق و عرفان سلوکش روان تر است.آیا باز نیاز است که آنها را دنبال کند و در ضمن سلوک روح فلسفی هم داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید بزرگ معتقدند حتی آن‌هایی که در همان ابتدای امر در نهایات قرار می‌گیرند برای تصحیح نهایات خوب است از بدایات غافل نباشند، با این حساب از مباحثی مثل ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین و مباحث معاد همراه با شرح آن غافل نباشید. موفق باشید
1273

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد ارجمند و با تشکر از اینکه ترتیبی داده اید تا جوانان بتوانند جواب سئوال هایشان را به بهترین نحو بدست آورند. چگونه خیرات میتواند به ارتقای سطح یک مرده کمک کند در حالی که او دیگر از بدنش جدا شده و زمینه رسیدن به کمال را ندارد مگر میشود از ریق دیگران بعد از مرگ به رشد معنوی رسید؟و یا چگونه خیرات برای یک مرده میتوند روی ما اثر بگذارد ؟ اجرکم عند الله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مسلّم در قیامت اصل برکات در رابطه با نیّت انسان‌ها در دنیا واقع می‌شود و کسی که نیّتی در امر خیر در دنیا نداشته باشد خیراتی که بازماندگان او برایش می‌دهند هیچ اثری برای او ندارد ولی اگر نیّت اعمال خیر در او بوده حال بازماندگان او و یا دوستانش با یک نحوه اتحاد روحانی که با او دارند به جای او عمل خیری را انجام می‌دهند بر روح انسان متوفی تأثیر می‌گذارد. مثل انسانی که اگر در دنیا آماده‌ی تذکر است و کسی به او تذکر می‌دهد و او از تذکر دوست و آشنایش متأثر می‌شود. موفق باشید
23488
متن پرسش
با درود: خوب سالیانی است که استاد از محاسن انقلاب گفتند و نوشتند اما چه انقلابی و چه محاسنی؟ بی تدبیری مسئولین و این همه فساد اقتصادی و فقر مردم، چه توجیهی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مثل طلوع و ظهور اسلام است در تاریخی که اسلام به میان آمد و راهی در مقابل بشر گشوده شد تا هرکس تکلیفش روشن شود. یکی مانند علی«علیه‌السلام» توانست از اسلام بهره بگیرد و به عالی‌ترین درخشش برای خود و دیگران نایل آید و یکی هم مانند معاویه بیش از پیش از طریق همان اسلام، زشتی‌ها و حسادت‌ها و خباثت‌هایش روشن گشت. و امروز نیز جایگاه انقلاب اسلامی چنین است که تکلیف هرکس را روشن می‌کند. امید است ما از این راهِ گشوده به سوی حقیقت بهره‌ای همچون بهره‌ی مولایمان ببریم و مواظب باشیم نه حقیقتِ اسلام را در شخصیت معاویه بنگریم و از مسیری که خداوند در مقابل ما گشوده است بیرون رویم، و نه امروز شخصیت انقلاب اسلامی را در چهره‌ی لیبرال‌های غرب‌زده‌ی سرمایه‌پرست بنگریم و از راهی که حججی‌ها و آوینی‌ها و صدها جوان بی‌ادعایِ وفادار به رهبری در آن قرار دارند، خارج شویم. آری! انقلاب اسلامی، راهی است تا هرکس تکلیف خود را معلوم کند، در هر لباسی که می‌خواهد باشد؛ می‌خواهد سردارِ دیروز باشد که امروز مردود شده است و یا خانم بی‌حجاب دیروز که امروز ایران را کشتی نوح می‌داند برای نجات از طوفان. موفق باشید

23152
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: همان طور که در جریان هستید، ورود به فضای فلسفه در حوزه های علمیه از طریق کتاب بدایه الحکمه و پس از آن نهایه الحکمه علامه طباطبایی صورت می گیرد. جدای از نقدهای مهمی که به شیوه تدریس و نحوه ورود به فضای فلسفه در حوزه و همچنین به سنخ تفکر متافیزیکی طرح شده در این دو کتاب وارد است، در سطح آموزه ها نیز به نظر می رسد اشکالات غیر قابل اغماضی در این متون وجود دارد. قصد بنده این است که بخشی از انتقاداتی را که می توان از مرحله اول یا «کلیات مباحث وجود» گرفت؛ بیان کنم و نظر شما را در این زمینه جویا شوم. بحث «تشکیک وجود» که یکی از ارکان سه گانه نگاه صدرایی به عالم است، به نظر مخدوش و فاقد برهان می باشد. این نکته را از روی همان مثال مشهوری که در تایید تشکیک وجود به میان می آورند، می توان فهمید. در این مثال گفته می شود که وجود، حقیقتی است مانند نور که دارای تشکیکی طولی است و هر مرتبه از آن نورانیت خاص خود را دارد تا برسیم به مراتب پایین تر. یعنی از یک سو می توان از نور خورشید نام برد و از سوی دیگر نور آتش و در مرحله ای پایین تر از نور شمع. گفته می شود آن چه در این ها یکسان است همان جنبه نورانیت آن هاست و اختلاف در شدت و ضعف است و معمولا از اینجا وجود را هم حقیقتی مشکک که دارای مراتب گوناگون است، معرفی می کنند. در حالی که چنین قیاس و نتیجه گیری ای صحیح نمی باشد. چرا که لازمه تشکیک وجود بر طبق مثالی که زده می شود آن است که مرتبه نازله اوصاف کمالی مرتبه کامله را داشته باشد. البته به نازله. در حالی که در مورد نسبت میان وجود و موجودات، چنین چیزی وجود ندارد و ما نمی توانیم اوصافی شامل بی تعینی، پری، فقدان حرکت و ... را به موجودات نیز نسبت بدهیم. از این مثال نه تشکیک وجود، که تشکیک در ظهور را می توان نتیجه گرفت و پذیرش تشکیک در ظهور هم منوط به پذیرش عدم و ثبوتی غیر از وجود است که در کتاب بدایه، مرحوم علامه صراحتا آن را منکر می شود. وجود برای ظهور، محتاج عدم است. همان طور که نور برای ظهور، به فضای خالی و تاریک پیرامون خود محتاج است. انتقاد دوم همان بحثی بود که در سطر پایانی مورد اول بیان شد. فهم موجود و سرشت آن بدون فهم عدم به مثابه آیینه هستی آن گونه که در نگاه حکمای اُنسی (به تعبیر مرحوم سید عباس معارف) آمده، امکان پذیر نیست. و در فلسفه صدرایی، با غفلت از عدم و یکی انگاشتن «ثبوت» و «وجود» راه درک حقیقی از موجودات و نسبت میان آن ها با وجود بسته می شود. حقیقت هر موجودی عدم خاص اوست که او را پذیرای ظهوری خاص از وجود کرده است. انتقاد بعدی ناظر به خلط میان وجود و موجود در چنین نگاهی است. زیرا در چنین نگاهی موجود هم همان وجود است به نازله. یعنی علاوه بر «معیت»، یک نحوه «مقارنت» میان موجود و وجود در این فضا، اتفاق می افتد. در حالی که «افتراق هستی شناختی» میان وجود و موجود، خود امری حقیقی و اندیشه برانگیز است که می تواند سرآغاز تفکر باشد. ولی وقتی موجود، همان وجود به نازله پنداشته شود، فضا مبهم و غبارآلود می شود. در اینجا انتقاد بنده متوجه رکن دیگر اندیشه صدرایی یعنی اصالت وجود - که ناظر به موجودات گفته می شود - است. می توان مطلب را به نحو دیگری نیز بیان کرد. دوگانه اصلی و تردیدناپذیر در فضای فلسفه صدرایی، دوگانه وجود و ماهیت است. در حالی که این دوگانه در کنار دستاوردهای نظری خود، محدودیت هایی نیز برای تفکر ایجاد می کند. با توجه به چنین دوگانه ای، بحث رجوع به وجود غالبا موکول به اثبات اصالت آن در موجودات می شود و در اینجاست که مباحثی پرمناقشه و کم ثمر مطرح می شود. در حالی که می توان در خود اصالت این دوگانه تردید کرد و به جای آن از دوگانه سرآغازین تر و پرثمرتر وجود و موجود سخن به میان آورد. یکی از ثمرات چنین دوگانه ای آن است که رجوع به وجود به نحو بی واسطه تری صورت می پذیرد و محتاج اثبات افراط گونه آن در موجودات نیست. این نوع نگاه منجر به یک نحوه «شرک نظری» نیز می شود. ممکن است گفته شود که شرک آلود بودن چنین نگاهی، اساسا امکان پذیر نیست. زیرا قائلین به چنین نگاهی به حقیقتی غیر از وجود قائل نیستند و اساسا بحث شرک در اینجا منتفی است. اما نکته مهم این است که هر چند این نگاه قائل به حقیقتی غیر از وجود نیست، اما از آن جا که موجودات را همان وجود به نازله می داند، ناخواسته گرفتار چنین خطایی شده است. چرا که موجود را تا سر حد وجود بالا برده است. در چنین نگاهی ماهیت امری انتزاعی و صرفا حد شیء است و در عالم خارج حقیقتی غیر از وجود در صحنه نیست. وجود هم که امری تشکیکی است و عالم ماده هم خود مرتبه ای از «خود وجود» است. و قائل به این شده اند که نامتناهی در درون خود دارای اجزاء متناهی است! و بسیط بودن وجود زیر سوال می رود. واقع مطلب به نظر چنین است که موجود، نه وجود به نازله بلکه دارای ذاتی متفاوت از وجود است که همان عدم خاص آن موجود است و بودنش ثمره هستانیدن هستی است که همان تجلی فعلی هستی باشد و نه تجلی ذاتی آن. یعنی موجودات هست می شوند، بی آن که متصف به صفت هستی بشوند. مثل گرم شدن یک جسمی که در فاصله ای کم نسبت به آتش قرار دارد. آن جسم، گرم می شود، بی آن که آتش بشود. نکته پنجم و آخر هم عدم هم خوانی نگاه اصالت وجود با نگاه قرآن است. همان طور که مرحوم فردید هم به آن اشاره می کند و می گوید که من با نگاه صدرایی به سراغ قرآن نمی روم. فی المثل معلوم نیست که با نگاه اصالت وجودی، ضمیر «ه» در آیه «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» را بایستی به کجا برگرداند؟ اگر ثبوت و وجود یکی است، پس چرا شیء قبل از هست شدنش مورد خطاب خدا قرار گرفته و کاملا نیست به حساب نیامده؟ ممنون می شوم اگر نظرتان را درباره نکاتی که بنده طرح کردم، (نکاتی که هیچ یک از آن ها ابداع خود بنده نیست و شما هم در کتاب «از برهان تا عرفان» به اجمال به برخی از آن ها اشاره کرده اید) بیان بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل ورود به این مباحث برکات خود را دارد و این‌که باید بیشتر به تشکیکِ در ظهور فکر کرد؛ بابِ خوبی از تفکر است. ولی اجزاء متنوع بحثی که مطرح کرده‌اید هرکدام باید در جای خود بحث شود. روح «اسفار» بر عکسِ روح «بدایة الحکمه» و «نهایة الحکمه» به این مباحث نزدیک است. و اساساً جناب صدرا طوری بحث تشکیک در وجود را به میان می‌آورند که «وجود» به عنوان یک حقیقت و نه به عنوان یک مفهوم در مقابل ما و در دیدگاه ما قرار می‌گیرد و این‌جا است که موضوع ظهور و خفا که از جهتی عدم نیز در آن مطرح است، به میان می‌آید به‌خصوص نکته‌ی بسیار ظریفی که در بحث «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» به میان می‌آورد. به هر صورت جای این نوع موضوعات در محافل علمی ما به یک معنا خالی است، ولی چیزی نیست که بتوان در حوزه‌ی یک سؤال و جواب بدان پرداخت. به نظرم اگر بشود جلسه‌ای با آقای دکتر امامی‌جمعه و یا جناب استاد إنشائی داشته باشید، خوب است.

به این موضوع فکر کنید که تقرر در مورد دازاینِ ما در این تاریخ چگونه است؟ به همان معنایی که باید پرسید تقرر در مورد وجود چگونه است. آیا جز این است که ما در تاریخ قرار داریم و وقایع تاریخیِ روشنی‌گاهِ دازاین ما در جنگل سیاه تاریخ است؟ مثل تقرر وجود در موجودات که موجب روشنی وجود موجودات از هدم می‌شود و نیست‌انگاری رخت برمی‌بندد و اُنس با موجودات محقق می‌شود.

موفق باشید

23109

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: می خواستم نظر شما رو درباره علامه مصطفوی بدونم. بخصوص کتابهای تفسیر روشن، تحقیق در کلمات قرآن از ایشون. در سوالات سابق شما هم جستجو کردم تنها یکی دوبار به اجمال پاسخ داده بودید. در جواب سوال اول درباره شخصیت علامه مصطفوی یک عبارت کلی بیان کرده اید: «حکما و عرفا عموماً گمنام‌اند ولی بسیار مفیداند. مثل هوا که پیدا نیست ولی بدون آن انسان می‌میرد. موفق باشید» درباره سوال دوم هم که به معاد جسمانی و نظر ملا صدرا اشاره داشت بیان کرده اید «شاید آقایان انتظار دارند ملاصدرا ثابت کند در قیامت همین گوشت و استخوان مادی باید عود کند که این اثبات‌کردنی نیست.» البته تا آنجا که اطلاع دارم علامه مصطفوی برای عوالم مختلف بدن های متناسب با اون عالم و غذای متناسب با اون عالم اشاره کرده اند. ولی در مورد شخصیت علامه مصطفوی و این دو اثر اشاره ای نشده است. همچنین درباره روش بیان تفسیر روشن نیز می خواستم نظرتون رو بدونم نقل از علامه مصطفوی «و باید توجه داشت که: اختلاف أقوال و آراء در هر مطلبی و مخصوصا در آیات الهی، علامت احتجاب و تردید و شک و جهالت بوده، و گذشته از آنکه، کاشف از محجوب بودن و نرسیدن بحق است: موجب گمراهی و شک و جهالت بیشتر دیگران هم خواهد شد. پس طالب علم می باید با توجه خالص به پروردگار متعال و اخلاص نفس خود، پیوسته علم و عملا مجاهدت کند تا بحق برسد. قرآن کریم نیز در آغاز می فرماید: لا ريب فيه هدى للمتقين.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با اندک اطلاعاتی که از آثار ایشان دارم در خوبی و اندیشمندبودن ایشان شک ندارم، ولی ذوق بنده با تفسیر ایشان نخواند. معتقدم تفسیر علامه‌ی طباطبایی جهت رفع مسائل امروز جامعه، بیشتر راهگشاست، هرچند تفسیر روشن، از نظر علمی جای خود را دارد. موفق باشید

22231

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
«اما روحانیونی که در جریان مبارزه به این نحو که به زندان بروند و اینها نبودند با شریعتی مشکل داشتند. اینها پیروان علامه طباطبایی بودند که ایشان هم مثل سید حسین نصر تفکرشان انتولوژیکال و وجود شناختی است. غایت گرایی، تفکری انقلابی است اما رویکرد انتولوژیکال غیر انقلابی است. ریشه آن هم به تفکر ملاصدرا باز می‌گردد. در تفکر صدرا در وجود تحرکی نیست. حرکت جوهری هم غلط است. با اصالت وجود دیگر اصلا جوهری نداریم که حرکت جوهری داشته باشیم چرا که اصل وجود است و ماهیت هم حد آن است. عرض هم در ماهیت است و در واقع همان عرض هم از وجود است. حرکت هم در عرض ماهیت است و نه در خود وجود.» بخشی از یک مصاحبه ی اخیر ابراهیم فیاض. نظر شما درباره دو خط آخر چیه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر شما در این موارد باید امثال حضرت امام و علامه طباطبایی‌ها که عمری در این مسائل کار کرده‌اند، نظر بدهند؟ یا جناب آقای دکتر فیاض؟ موفق باشید

22186

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱) نظرتون در مورد فرقه احمد بن حسن که اخیرا طرفدارانی را پیدا کرده چیست؟ «این فرقه حجت بودن خود را از طریق اسناد ضعیف و کتاب هایی که چاپ کرده و استخاره به این صورت که قبل از استخاره ذکری را می گویند وبعد به نیت او (احمد الحسن) استخاره می گرند و بعد استخاره هایی بسیار خوب و مناسب حجت بودن خدا باز می شود. و دیگر اینکه سه روز روزه گرفتن و توسل به حضرت زهرا (س) بعد سه روز خواب ائمه را دیدن. (متاسفانه این فرقه نو ظهور که طرفدار های های زیادی را داشته، عده ای از جوانان انقلابی و طرافدار اسلام که از این نظام بریده اند و فکر می کنند آرمان های انقلاب دیگر محقق نمی‌شود را مجذوب خود کرده به طوری که دیگر گوش به سخنان بنده و امثال بنده هم نمی دهند و راه و حقیقت را در آن فرقه می بینند،) و هرچه به رفقا گفته شده که این حجت نیس ولی زیر بار نرفته و روز به روز بر شک و شبهه این جوانان افزوده می شود. خاضعانه تقاضای شرح و روشنگری داریم تا بتوانیم به زبان امروز با جوانان مرتبط شویم و حقیقت انقلاب که بنا بر حدیث امام علیه سلام که می فرمایند حقیقت در دوره آخرالزمان مانند نوری که از پنجره می تابد و فضا را روشن می کند را نشان داد و کمکی به این جوانان خوب و دغدغه مند حقیقت کرده باشیم. همچنین لازم به ذکر است که وقتی از انقلاب اسلامی می خواهیم با این جوانان به گفت و گو بنشینیم شاید به دلیل مسائل روز کم حوصله گی کرده و می گوند اینها که شما می گوید جنبه شعاری دارد و حقیقت این نیست. ۲) استاد وظیفه ما چیه؟ و چیکار باید کرد؟ ۳) لطفاً راه مقابله با این فرقه و طریقه جوابگویی به افراد مجذوب شده به آن فرقه را بیان و کمی شرح دهید. باز هم عذر خواهی می کنم که مزاحم اوقات شریفتان شدم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چیزهایی شنیده‌ام، ولی اطلاعات چندانی ندارم. احتمالاً سایت‌هایی هست که در این مورد تحقیق کرده‌اند. مگر مسیر رسیدن به حق از طریق علمای قابل اطمینان و راهی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی در مقابل ما گشوده‌اند چیزی کم دارد که بخواهیم با استخاره و خواب، حقیقت را بیابیم؟!! موفق باشید

21359
متن پرسش
آیا این مطلب درست است که ابن عربی قائل به علوم مکنون برای حفصه و عایشه است!؟ ادعای علوم مکنون برای عائشه و حفصه. (فتوحات، ج۳، ص۱۵۱)
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که محی‌الدین در موقعیت تقیه بوده است و تنها شواهدی را از ایشان داریم که نظر به فکر و فرهنگ تشیع داشته است به‌خصوص که زبانِ فهم مطالب او، زبانِ خاصی است. پیشنهاد می‌کنم کتاب «جدال با مدعی» از دکتر حسین غفاری را در این مورد مطالعه فرمایید. موفق باشید

20254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: دو سوال دارم: ۱. در عید غدیر روایات و توصیه زیادی برای اطعام مومنین (غیر از افطاری) شده است و از طرفی توصیه زیادی هم برای گرفتن روزه. آن دو چطور باهم جمع می شود با فرض اینکه همه مومنین که در این روز روزه هستند؟! ۲. در قیامت آیا صورت اعمالی مثل نماز برای خودش شخصیتی است؟! یعنی مثلا صورت نماز من می تواند با پیامبر رابطه داشته باشد؟ یا فقط مربوط به خودمان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هر صورت عده‌ای به هر دلیلی روزه‌دار نیستند و یکی از نحوه‌های تجلیلِ این روز بزرگ، اطعام به مسلمین است و از این جهت می‌توان آن را قابل قبول دانست 2- اعمال در برزخ و قیامت، اعمالِ انسان که جزو وجود انسان‌ها هست و صورت اراده و اختیار اوست، برای او ظاهر می‌شود، چیزِ مستقلی نیستند. موفق باشید

20035

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در بحث معرفت نفس به وجه پایدار اشاره نمودین و در مورد بدن گفتید دانشمندا گفتن که بدن الان ما بدن پارسال ما نیست و کلا تغییر کرده، در بحث حرکت جوهری فرمودین جسم در عین حرکت و تغییر همون بدنه، جمع بین این دو تا چطوره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تغییری که در علوم تجربی مطرح است، تغییر در عرض است و نه در جوهر. موفق باشید

19733
متن پرسش
سلام استاد: چرا جوابم را نمیدی؟ و ؟ خسته شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤالات را شخصی جواب می‌دهیم، باید در قسمت «اسپام»ِ ایمیل خود یا در «آل‌مایل»ِ خود دنبال جواب بگردید. موفق باشید سؤال قبلی این‌طور جواب داده شده بود: باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین رعایت سعه‌ی صدر و حوصله و رفاقت، به وقتش به او تذکر بدهید که رعایت حقوق بقیه‌ی افراد از جمله همسرشان، راهِ نظر حق به قلب‌شان را می‌گشاید. موفق باشید

19534
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت به استاد عزیز دامت توفیقاته طاعات و عباداتتون قبول و خدا خیرتون بده که برامون وقت می گذارید. یک مساله ی مهم و ضروری دارم که اگر حل نشه دچار خسران عظیمی میشم. لطفا کمک کنید. می خواستم بپرسم: 1. تفاوت عاطفه و شهوت دقیقا چیست؟ و در مرحله ی بعد. 2. دقیقا چه طوری می شود تشخیص داد که این حسی که نسبت به رفیق هم سن پسر در من یکسالی هست حس عاطفه و عشق یعقوبی هست یا عشق زلیخایی یا مخلوطی از هر دو؟ (رفیق و برادر من هم صاحب کمالات معنوی بسیار و صفا و اخلاصی فوق العاده هست و هم صاحب جمال و زیبایی ظاهری و لطافت و ملاحت فوق العاده است) 3. چه کنم که در معاشرت عشق یعقوبی من به سمت عشق زلیخایی منحرف نشود؟ و چطور بفهمم که در آن حالت منحرف شده ام؟ بسیار ممنون از استاد عزیز یرحمکم الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سن نوجوانی و جوانی قوه‌ی واهمه قدرت و شدت بیشتری دارد. لذا سعی کنید آن محبت را که ریشه در قوه‌ی واهمه دارد کنترل نمایید و زندگی خود را به آن رفیق‌تان متصل ننمایید. آری! به صورت مستقل زندگی کنید و احترام لازم را برای ایشان قائل باشید. موفق باشید  

17964
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز اینکه در مورد توحید پیامبران فرمودید شدت و ضعف دارد دقیقا معنی این شدت وضعف را نفهمیدم، مثلا ما نسبت به پیامبر (ص) شدت وجودی بسیار کمتری داریم و این شدت وجودی کمتر باعث نقصان ما شده که شاید همیشه بی عیب نباشیم، حال می خواستم بدانم که آیا این تفاوت شدت و ضعف توحید پیامبران از چه نظر است؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل شدت و ضعف نور بیرنگ که در عین آن‌که بیرنگ است، شامل هفت رنگ می‌باشد چه شدید باشد و چه ضعیف. توحید محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه» توحیدِ شدیدتری است به همان معنایی که در آیات اولیه‌ی سوره‌ی حدید و در سوره‌ی توحید آمده است. موفق باشید

17317

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: قبلا این پرسش را پرسیده بودم اما می خواستم مصداقی و جزیی تر هم بپرسم: آیا می توان برای مردم فعلی اروپا و آمریکا عنوان کافر را به کار برد؟ اگر آری مراد کدام کفر است؟ کفر فقهی یا کفر اعتقادی یا کفر اخلاقی؟ لطفا صریح پاسخ بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که اکثر آن مردم فکر می‌کنند دین خدا همان دینی است که آن‌ها می‌شناسند و بدان عمل می‌کنند، نمی‌توان آن‌ها را کافر دانست. آری! اگر متوجه حقیقت اسلام بشوند و باز به آن پشت کنند، کافر محسوب می‌شوند. مثل یهود و نصارای صدر اسلام در مکه و مدینه که هم دارای کفر اعتقادی بودند و هم کفر فقهی. موفق باشید

نمایش چاپی