باسمه تعالی: سلام علیکم: حرّ به عنوان یک نظامیِ لشکر به اصطلاح اسلام در آن زمان به کلی در جریان امر نبود، و آرامآرام با آن خطبهی مشهور حضرت که فرمودند: «اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»؛ به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند. و ادامه دادند آیا مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و باطل به جایِ حق مورد احترام است؟ اینجا بود که آرامآرام به جهت آن نورانیتی که محبت حضرت زهرای مرضیه «سلاماللّهعلیها» در او ایجاد کرده بود متوجهی دامی بود که عبیداللّه برای او قرار داده بود. لذا ابتدا تلاش کرد تا کار به مقاتله با امام حسین «علیهالسلام» نکشد[1]، ولی وقتی از این قضیه مأیوس شد، آن اقدام بزرگ را که بینهایت کارِ بزرگی بود؛ انجام داد، در آن حدّ که از صحنه کنار نکشید، بلکه وارد جبههی حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» شد در حالیکه یقین داشت کارش به شهادت ختم میشود. و این در آن شرایط برای کسی که نه با فرهنگ اهلالبیت«علیهمالسلام» آشنایی لازم را دارد و نه از جریان یزید باخبر است، کارِ فوقالعادهای است که در عرض چند روز به زیباترین شکل، جبههی حق و باطل را در آن حدّ تشخیص دهد که حاضر باشد در وفاداری نسبت به جبههی حق تا مرز شهادت به میان آید. امام حسین(ع) پیکرش را به خیمه گاه منتقل کرده، مقابل ابا عبدالله گذاشتند، در حالی که حرّ آخرین نفسهای زندگی را می کشید، حضرت خم شد و چهره اش را از گَرد و غبار پاک کرد و فرمود: أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً فی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ.تو حر و آزادهای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای. سپس امام (ع) سر حر را که زخمی شده بود با دستمالی بست
موفق باشید
[1] - بین امام حسین (علیه السلام) و عمرسعد گفتگوهایی شد. حر شاهد بود که عمرسعد، هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را نپذیرفت. نزد عمرسعد آمد و گفت: بنا داری با این مرد بجنگی؟! ابن سعد گفت: آری، با او جنگی خواهم کرد که کمترین اثر آن، جدا شدن سرها از بدن ها و قلم شدن دستها باشد.
حر گفت: آیا حاضر نیستی هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را بپذیری تا اینکه کار به مسالمت و صلح خاتمه یابد. عمرسعد گفت: اگر کار به دست من بود چنین می کردم ولی امیر تو، عبیدالله بن زیاد، به این امر راضی نخواهد شد.
حر از نتیجه این گفتگو بسیار ناراحت و نگران شد و به محل استقرار خود برگشت. یکی از عشیره او به نام قرة بن قیس که در کنار او مستقر بود می گوید: حر به من گفت: قره، اسب خود را آب داده ای. گفتم: نه، گفت: نمی خواهی او را آب بدهی؟ گفتم: چرا.
قره می گوید: سخنان حر چنان بود که فهمیدم گویا، حر می خواهد از جنگ کناره گیرد و نمی خواهد من به حال او آگاه شوم. گویا، نگران بود که در حق او سعایت کنم. بخدا قسم، اگر مرا از قصد خودآگاه کرده بود. من هم به راه او می رفتم و به حسین (علیه السلام) می پیوستم.
بهرحال، کم کم حر از مکان اصلی خود دور شد و اندک اندک به لشکرگاه امام حسین (علیه السلام) نزدیک می شد. یکی از مهاجرین اوس به او گفت: ای حر می خواهی چه کنی، می خواهی به لشکر امام حسین (علیه السلام) حمله کنی؟! حر به او پاسخی نداد. اما کم کم بدن حر به لرزه افتاد، آن مهاجر أوسی نزد حر آمد و گفت: حر تو ما را به شک و تردید انداخته ای، بخدا قسم، در هیچ جنگی ترا با این حال ندیده بودم. اگر از من می پرسیدند که شجاع ترین مردم کوفه کیست، تنها از تو نام می بردم این لرزه چیست که بر اندام تو افتاده است؟! حر گفت: بخدا قسم که من خود را میان بهشت و جهنم می بینم. به خدا سوگند که جز بهشت را اختیار نخواهم کرد. هرچند پاره پاره شوم و به آتش بسوزم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر موضوع را از زاویهی دیگری بنگریم پیش نمیآید تا به جزءجزء پدیدهی احمدالحسن بنگریم. مسئلهی مهدویت و حضور تاریخی آن حضرت بسیار روشن است و آن برگرداندنِ حضور خدا در مناسبات فردی و اجتماعی بشر است و به همان معنایی که ما به مهدویت معتقدیم، انقلاب اسلامی را راهی بس زلال به سوی فتح تاریخی حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» میدانیم. لذا هر راه دیگری با هر عنوان که در سنتِ چنین بستری قدم برندارد، همان ملاعمری است که در مقابل امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» عَلَم شده است و معلوم است که نه قرضاوی و نه ملاعمر، آدمهای بیسواد و سادهای بودند و نه احمدالحسن. مسئله روشنتر از اینها است که انسان در دیدن جایگاه تاریخی قرضاوی و احمدالحسن و ملاعمر به تردید بیفتد مگر آنکه نسبت به درک حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی کودن و اَبلَه باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک تشخیص خطورات شیطانی از خطورات رحمانی، عبودیت است. چنانچه آن خطورات، ما را به عبودیت بیشتر راغب کرد، رحمانی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جملهی مشهور محیالدین است که از آیهی مذکور اینطور برداشت میکند که «مثلِ» خدا که همان ولیّ الهی است، داریم، ولی «مثلِ مثلِ» خدا نداریم. لذا در این مورد کاف، به معنای معمولیاش مدّ نظر قرار گرفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چطور موجودی که وجودش محدود است، آن وجودِ محدود را از خود دارد؛ در حالیکه لازمهی محدودیت، معلولیت است و اگر آن موجود، معلولِ موجود دیگری نبود و ذاتش به اعتبار آنکه وجودش از خودش است عین وجود بود، دیگر جایی برای غیر وجود نمیماند. در حالیکه محدودیت به این معناست که جایی برای غیرِ آن موجود هم در صحنه باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید مصداق اصلی آن روایت امام معصوم است. ولی در ابتدای حدیث حضرت متذکر میشوند «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ» و از این طریق زمینهی توسعهیافتنِ روایت را به مخاطب میدهند. بدین معنا که خداوند هرکس را به همان اندازه که برای ادارهی امور بندگانش انتخاب کند، به همان اندازه مددهای فوقالذکر را به او ارزانی میدارد و در این رابطه است که ما به نایب ائمه رجوع میکنیم، در آن حدّ که حضرت صاحب الأمر «عجلاللّهتعالیفرجه» در تأیید نوّاب خود میفرمایند: سخن آنها سخن من است. زیرا ذیل الطافی که به امام میشود، آنان نیز مورد لطف الهی قرار میگیرند. در راستای چنین آموزهای حضرت امام صادق (ع) مى فرمايند: رسول خدا (ص) فرمودند: «يَحْمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي كُلِّ قَرْنٍ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِيلَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِينَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيد»[1] در هر قرن انسانهاى متعادل و عدولى هستند كه اين دين را حمل نموده و هرگونه تأويلِ اهل باطل و تحريف افراطيون، و ادعاهاى جاهلين را از آن دور مى گردانند، همانطور كه كوره ى آهنگران پليدى و چركى آهن را پاك مى كند. موفق باشید
[1] ( 2)- بحارالأنوار، ج 2، ص: 93.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر با تجربه پیش آمده است آنهم برای مبتدی، نه برای افرادی که بعد از چهلسال شروع میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: لازم است قبل از کتاب مذکور، مقدماتی مثل مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آنها دنبال بفرمایید. ثانیاً: کتاب مذکور را با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم توحید در عرفان به معنای آماده شدن قلب است جهت تجلّی نور یگانهی عالم هستی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: من که موافقم و در همین رابطه در جلسات اول تا سوم کتاب «آشتی با خدا» عرایضی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» هرچند مثال دور دستی است ولی نزدیکترین مثال به موضوع است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی ۲۳۵۷۴ عرض شد؛ و چنانچه آن کلیپ را ببینید، سخنان آقای عباسی موجب تنفر نسبت به امثال آقای دکتر داوری میشود و این غیر از انتقاد است. مشکلِ تفکر داعشی که مذهبیهای ما را تهدید میکند، همین است که برداشت غیرِ خود از اسلام را کفر میداند. و متأسفانه ما مذهبیها از این خطر دور نیستیم و هرچه ضربه میخوریم به خاطر همین روحیه است.
در این مورد بد نیست به سخنان آقای دکتر رضا داوری اردکانی که در نشست گرامیداشت سید احمد فردید در روزهای اخیر یعنی در بیست و هشتم بهمن در انجمن حکمت و فلسفه ایراد فرمودهاند را ببینید که میفرمایند:
نظر آزاد است و هر کسی حق دارد با هر رایی مخالف باشد. فلسفه که وحی نیست. مردم میتوانند با هر فلسفهای مخالف باشند و مخالفت کنند. اما نمیدانم سرنوشت جامعه ما چه شده که بحث فلسفی هم به دشمنی کشیده میشود. یعنی دیگر مخالفت و نقد نیست، بلکه دشمنی است. قهرا دشمنی به شخص کشیده میشود یعنی سخن، زبان و فلسفه رها میشود و شخص هدف قرار میگیرد. شخص است که هدف ملامت و تهمت قرار میگیرد.
تعبیراتی در این اواخر شده که آدم را به حیرت وادار میکند. یکی از عیبهای ما، که همه باید به آن توجه داشته باشیم، این است که چند کتاب فلسفه میخوانیم، یاد میگیریم و این تبدیل به عادت فکری میشود. آنوقت هر فکر و فلسفهای را با آن قیاس میکنیم و اگر در این رهیافت و میزان نگنجید، بنابراین آن فرد از این نظر مجرم است. یعنی مخالف من مجرم است. نظر من این است که قدری در مورد خود فکر کنیم که این حقی که به خود میدهیم، از کجا آوردهایم؟
ما در زمانهای زندگی میکنیم که زمانه آزادی است و همه حق مخالفت دارند. نه تنها در فلسفه بلکه در جاهای دیگر هم میتوان نظر مخالف را ابراز کرد. اما تهمت زدن، بد گفتن و حکم کردن، نشانه بدی است»
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نسبت به سمنها چیزی نمیدانم ولی همانطور که جنابعالی هم از سخن مقام معظم رهبری متذکر شدید اگر مردم در صحنه باشند و عهد اصلی خود را با انقلاب حفظ کنند، شمّ تشخیص انحراف را خداوند به آنها عطا میکند. هرچه هست ما وظیفهای داریم که هر روز بیشتر از دیروز باید نسبت به انقلاب اسلامی جدّیتر باشیم و مطمئن باشیم در این مسیر هراندازه دشمن نقشه بکشد، خنثی میگردد. ما هرچه ضربه میخوریم از درون است که متوجهی حقیقت انقلاب اسلامی نیستیم. آری! ما شیاطین را و نقشههای آنها را نمیبینیم. و قرآن در این مورد میفرماید: «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ» (اعراف/۲۷) ولی وقتی ما در مسیر خدایی قرار گیریم که او را و نقشههای او را میبیند و میداند، همهی کارهای شیاطین و دشمنان انقلاب خنثی میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای احمدینژاد در یک مرحله که ذیل زعیم انقلاب عمل میکردند، روحیهی عدالتخواهیِ انقلاب را به صحنه آوردند و جریان اصولگرای سنتی مانع فعالیتهای ایشان میشد. ولی در دورهی دوم ریاست جمهوری و آن خانهنشینی و آن یکشنبهی سیاه که ایشان عقل خود را در عرض عقل رهبری قرار داد، دیگر آن احمدینژاد نبود. در این مورد خوب است به جواب سؤالهای شمارهی 20774 و 20800 و 20812 و 20813 مراجعه فرمایید، در ضمن در فایل صوتی که بناست بر روی سایت «لبّ المیزان» تحت عنوان « مددهای الهی به زعیم جامعه» قرار گیرد، عرایضی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی این سخنان که فرمودید درست است و یک طرف قضیه است که شیطان عمل میکند، و یک طرف قضیه آن حرکاتی است که حضرت حق به میان میآورد به همان معنایی که خداوند فرمود: «الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ ۖ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا ﴿۷۶﴾/نساء) کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار میکنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است. تا حال دیدهاید که هرچه شیطان عمل کرده به جهت حضور روحیهی انقلابیِ مؤمنین نتیجهای که خواسته است بگیرد؟ مگر در کربلا، یزید با همهی پیچیدگیهایش نتیجه گرفت؟ و مگر داعش با نشاندادنِ نحوهی به شهادت رساندنِ شهید حججی نتیجه گرفت تا گمان کنیم از این به بعد شیطان دیگر ضعیف نیست و قوی شده است؟! حتی باید جریان انصاراللّه، جریان علی عبداللّه صالح را پشت سر میگذاشت و این کار شروع شده است.
در ضمن به این خبر که اخیرا در سایت های خبری مطرح شده می توان توجه کرد که تسنیم به نقل از شبکه تلویزیونی «المیادین» نوشته، شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی ضمن اعتراف به شکست در سوریه اعلام کرد، اسرائیل بزرگترین بازنده در بحران سوریه است زیرا سرویسهای اطلاعاتی در درک اوضاع جاری این کشور تاخیر کردند.» کارشناس و تحلیلگر مسائل عربی در شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی گفته: «در مورد سوریه، باید بگویم اسرائیل شکست خورده است، ما بزرگترین بازنده در آنجا هستیم، دستگاههای اطلاعاتی ما در فهم اوضاع دیر عمل کردند.» به گفته این تحلیلگر صهیونیست «در جنگ داخلی سوریه افراد و طرفهای زیادی بازنده بودند، اما اسرائیل بزرگترین بازنده بود... شاید این حرف من خیلی تلخ باشد؛ اما این نتیجه حاصل ماهها و شاید بیشتر از آن فکر کردن در مورد این موضوع است.» وی با اشاره به اینکه «ارتش آزاد دیگر عملا وجود ندارد»، اعتراف کرده «شورشیان (ارتش آزاد) دیگر طرف فعالی در بحران سوریه نیستند و نابودی آنها تنها به زمان نیاز دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف چندان مهمی که ارزش جوابگویی بدان باشد در آن سخن نبود. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» مبانی فکریِ آقای سروش را طرح نمودم. آن نوع مباحث باید مدّ نظر عزیزان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن میفرماید: «إنّ اللّه یحبّ التّوابین» این مژده را به ما میدهد که:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿٥٣﴾ الزمر) بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است. با توجه به متن آیه میتوان متوجهی نکات زیر شد:
1- تعبير به «يا عبادى» (اى بندگان من!) آغازگر لطفى است از ناحيه پروردگار.
2- تعبير به «اسراف» به جاى «ظلم و گناه و جنايت» نيز لطف ديگرى است.
3- تعبير به «عَلى أَنْفُسِهِمْ» كه نشان مى دهد گناهان آدمى همه به خود او باز مى گردد نشانه ديگرى از محبت پروردگار است همانگونه كه يك پدر دلسوز به فرزند خويش مى گويد اين همه بر خود ستم مكن!
4- تعبير به «لا تقنطوا» (مايوس نشويد) با توجه به اينكه «قنوط» در اصل به معنى مايوس شدن از خير است به تنهايى دليل بر اين است كه گنهكاران نبايد از «لطف الهى» نوميد گردند.
5- تعبير «مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» بعد از جمله «لا تقنطوا» تاكيد بيشترى بر اين خير و محبت مى باشد.
6- هنگامى كه به جمله «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ» مى رسيم كه با حرف تاكيد آغاز شده و كلمه «الذنوب» (جمع با الف و لام) همه گناهان را بدون استثنا در بر مى گيرد سخن اوج مى گيرد و درياى رحمت مواج مى شود.
7- هنگامى كه «جميعا» به عنوان تاكيد ديگرى بر آن افزوده مى شود اميدوارى به آخرين مرحله مى رسد.
8 و 9- توصيف خداوند به «غفور» و «رحيم» كه دو وصف از اوصاف اميد بخش پروردگار است در پايان آيه جايى براى كمترين ياس و نوميدى باقى نمى گذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نمیدانی قصّهی عشق و عاشقی از همهی عقلها بالاتر است؟!! چه میتوان گفت نسبت به واژههایی که آن مرد الهی در کلمهکلمهی آن حقایقی را در مقابل ما گشودهاند. انسانِ سرگشتهای که سالها در عرفانِ نظری و عملی قدمها جلو گذاشته است، به ما خبر میدهد که راهی را یافته و برای ما گشوده است که همهی آنچه ما در طلب آن هستیم، در آن نهفته است. یعنی دل آرام و قلب مطمئن و ضمیر امیدوار و روح شاد. حال آیا میتوان در این تقدم و تأخرها رازی را دنبال کرد یا یک حقیقت است با واژههای مختلف؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کار لغوی است و یکی از صفات مؤمن «عنِ اللغو معرضون» است و از امور لغو دوری میکند تا با جدیت تمام بتواند اهداف متعالی خود را دنبال کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیهی مذکور موجب تسلّی جان پیامبر میشود. زیرا بسیار تفاوت میکند که انسان بر اساس ایمان خود موضوعی را بداند، و یا اینکه حضرت حق مستقیماً خطاب به انسان مطلبی را متذکر شود. موفق باشید