بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20443

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
نظرتون راجع به این متن چیست؟ آدم و سجده نکردن شیطان واقعیت ندارد! المیزان شاید تعجب کنید اگر بگویم بزرگانی چون علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی بر این باورند که سجده فرشتگان بر حضرت آدم یک رویداد واقعی نیست بلکه داستان نمادینی است که پرده از یک حقیقت ملکوتی بر می دارد. 1. «علامه طباطبائی (رحمه الله علیه) قهرمانان این قصه را شامل آدم، حوا، فرشتگان، ابلیس غیر واقعی ندانسته است. تمتیل و نمادین به گفتمان حادثه ناظر است، گفتمان حضرت آدم (ع) سخن همه انسان هاست، ابلیس نماد وسوسه های شیاطین، بهشت حضرت آدم نماد اعتدال منشی است که با کمک آن انسان قادر بر کنترل هوای نفس بوده و بر جهان سلطه می یابد و چون خدا را به فراموشی می سپارد دشواری های زندگی بر او رخ می نماید. 2. مرحوم علامه برای دیدگاه خود از نهج البلاغه شاهد آورده است؛ آنجا که حضرت امیر (ع) فرموده است: (فسجدوا الا ابلیس و جنوده). «در بیان حضرت امیر (ع)، فرمان سجده، افزون بر شیطان، لشکریان او را نیز شامل شده است، و این امر مدعای ما را مبنی بر اینکه آدم (ع) بی آنکه خصوصیتی در شخص او مقصود باشد به عنوان سمبل و نماد انسانیت بکار رفته و قصه به ظرف تکوین ناظر است، تایید می نماید.» «2» 3. با توجه به اینکه ظرف داستان تکوین است نه تشریع و زبان آن نمادین و تمثیلی است نه واقعی، اشکالات و ابهامات مختلف همچون تعیین مکان، زمان، چگونگی اغوای شیطان و ... بی اساس خواهد بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که جایگاه آدم قبل از هبوط، جایگاهی است فوق مکان و زمان، و صورت برزخی دارد. به این معنا که حقیقتِ موضوع در آن‌جا جاری است و از این جهت آری! آدم، نمادِ اعتدال است ولی بدین معنا نیست که در آن موطن، صورتی از سجده در میان نباشد. چه اشکال دارد که آن صورت‌ها آن‌جا باشد ولی ظرفیت همه‌ی صورت‌های دنیایی در آن نهفته باشد. موفق باشید

19481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در جریان هبوط حضرت آدم و حوا به زمین که خداوند می فرمایند کلماتی را از خداوند دریافت کردند و با آن توبه کردند، سوالم اینه که چرا در اینجا از کلمه نام برده شده؟ منظور از کلمه چیست؟ فرق آن با اسم چیست؟ خواهشا حتی کوتاه هم شده بفرمائید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فتلقی آدم من ربه کلماته» و علامه طباطبایی آن را به جهت آن‌که قرآن می‌فرماید القای کلمه کرده است، به «توبه» تفسیر می‌کنند یعنی آدم متوجه‌ی توبه‌پذیری خداوند شد و درنتیجه توبه کرد. موفق باشید

18594

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: لطفا در مورد این عبارت توضیح بفرمائید: حضرت فاطمه زهرا (س) نفس کل است و رسول خاتم و امیر مومنان علیهما السلام عقل کل هستند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام اللّه‌علیها» مطالبی هست که به طور کلی متوجه‌ی چنین معارفی خواهید شد. این‌ها چیزی نیست که با یک سؤال و جواب قابل ذکر باشد. موفق باشید

18355

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: شماره سوال: 18313 پس در یادواره شهدا و غیره از توسل به بزرگواران و گشایش کارها با توسل به ایشان صحبت می شود و یا اگر به این بزرگواران (اموات) هدیه ای بدهید و یا یادشان کنید یادتان می کنند این صحبت ها اشتباه است و برای بازار گرمی بیان می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! زیرا با بشارتی که شهداء به بازماندگان خود می‌دهند، راه به سوی آن‌ها می‌گشایند. همچنان در روایت داریم وقتی برای اموات دعا کنیم، آن‌ها نیز برای ما دعا می‌کنند و مؤثر واقع می‌شود. موفق باشید

17996
متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید. از شما خواستارم راجع به جهاد و زندگی جهادی و مبانی آن توضیح دهید. زندگی جهادی چیست؟ کتابی راجع به این مطلب دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زندگی جهادی در یک کلمه روشی است ماورای نظم اداری با نظر به اهداف انقلاب اسلامی و عبور از ارزش‌های استکباری. کتاب‌های نقد مدرنیته به عنوان نظر به عالمی که باید از آن عبور کرد، و کتاب‌های مربوط به انقلاب اسلامی به عنوان عالمی که باید به آن توجه نمود، می‌توانند در این امر کمک کنند. کتاب‌ها بر روی سایت هست.  موفق باشید

17498

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نحوه ی صحیح برخورد با یک فرد که ما را نقد می کند چیست؟ بعضی در قبال نقد به جای بازنگری در خود، طرف مقابل را نقد می کنند و به تحلیل خاستگاه نقد او می پردازند این برخورد چه میزان درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعِ آزاداندیشی در این تاریخ، موضوعِ بسیار مهمی است. در صفحه‌ی 171  کتاب «سلوك ذيل شخصيت امام خمينى (قدس سره)» تحت عنوان «آزادانديشى‏ و تولد انديشه‏ هاى ژرف» عرایضی شده است. موفق باشید

16534
متن پرسش
سلام استاد حکیم: با توجه به مپاحث معرفت النفسی جایگاه لج بازی و لجاجت و خشونت نوجوانان را چگونه می توان تحلیل کرد؟ آن هم لج بازی بطوری که حتی گاهی می داند اشتباه می کند ولی باز خود را حق می داند؟ یا اینکه علت خودکم بینی و احساس حقارت و ترس داشتن از شنیدن انتقاد و رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارند و لا غیر و ترس از شرکت در جمع و حسادت در نوجوانان در مباحث معرفت النفسی چگونه تحلیل می شود؟ استادعزیز لطف کنید دقیق و واضح توحید دهید چونکه درگیر این نو جوانان هستم در ضمن کتب انسان شناسی شما را کاملا مطالعه کرده ام التماس دعا ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس زندگی خود را خودش انتخاب می‌کند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» یعنی ما افراد را به سوی مسیر صحیح هدایت کردیم، حال بعضی از هدایت ما بهره گرفتند و بعضی بدان کفر ورزیدند. و این ربطی به مباحث معرفت نفس ندارد. یک موضوع روشنی است که انسان‌ها در ذات خود، انتخاب‌گرند، بعضی خوبی‌ها را انتخاب می‌کنند و بعضی بدی‌ها را، در آن حد که خداوند به رسول خود فرمود: «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ ...» ای پیامبر! تو هرکس را بخواهی هدایت کنی، هدایت نمی‌شود. موفق باشید

15990
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با توجه به سوال 15973 که فرموید شهید علم الهدی دارای 3 ویژگی خاص یعنی روحیه سلحشوری، تعمق و تدبر در دین و زمان شناسی بودند 1. روحیه سلحشوری چگونه روحیه ای است و چطور باید به آن رسید؟ 2. با توجه به جزوه جدال عقل و قلب در انقلاب اسلامی چطور می توان زمان شناس بود. و زمان شناسی امثال شهید علم الهدی چگونه بود؟ چون بعضی از علما بزرگ هم در عین عظمت و مقام والایی که داشتن ولی زمان شناس نبودند و نتوانستند نیاز آینده تاریخ بشر را تامین کنند و بشر را به جلو سیر دهند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سلحشوری واقعی با نظر به توحید افعالی و این‌که تنها خدا، همه‌کاره‌ی عالم است؛ به‌وجود می‌آید، در آن حدّ که در مقابله با جبهه‌ی کفر، هیچ ترسی به خود راه نمی‌دهد، بلکه حتی وقتی تانک‌های دشمن آن‌ها را محاصره کرده است، می‌داند خدا است که از این شهادت‌ها، بهترین نتیجه را به میان می‌آورد. و در همین راستا است که امام شهداء حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در سخنرانی مشهورشان در رابطه با کاپیتولاسیون فرمودند: «اگر من خدای نخواسته، یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می‌کند که یک حرفی بزنم، می‌زنم و دنبالش راه می‌افتم و از هیچ چیز نمی‌ترسم بحمدالله تعالی. والله، تا حالا نترسیده‌ام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که می‌بردندم، آنها می‌ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می‌دادم که نترسید. [خنده حضار].». 2- زمان‌شناسی به این معنا است که بفهمیم فعلاً با توجه به شرایطی که در آن هستیم، خدا چه اراده‌ای کرده است که امثال امام و رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» عموماً متذکر این مسئله بوده و هستند و امثال شهید علم‌الهدی توانستند آن تذکر را بگیرند. آیا این هوشیاری کمی است؟!! موفق باشید

15692
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اخیرا در چند مطلب صوتی از جناب عالی شنیدم به این مضون که شهادت طلبی یکی از با ارزشترین اعمال در رسیدن به قرب الهی است و سلحشوران را عارفان واقعی می دانید که مصداق آن رزمندگان دفاع مقدس می باشند. اما این سلحشوری و از خود گذشتگی را گروه های تکفیری هم دارند در حالی که هدف باطلی دارند. می خواهم بگویم از خود گذشتگی در راه هدف به تنهایی ارزشی ندارد در حالی که از مطالب شما به گمان بنده عکس مطلب فوق القا می شود. با تشکر از جناب عالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سلحشوری در راه توحید، مسیر شهدای کربلا است نه مسیر مسلمانان نادانان کوفه که حضرت سجاد«علیه‌السلام» فرمودند برای قرب به خدا، فرزند پیامبرشان را به شهادت رساندند. موفق باشید

15095
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: می خواستم در یک زمینه ای ازتون مشاوره بگیرم. می خواستم بدونم عشق مجازی باعث سقوط نفس میشه یا اعتلای نفس؟ میشه توصیه هایی برای رهایی دل از لیلی های مجازی برای بنده بکنید. ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شوق به حقّ از طریق معرفت نفس، عشق مجازی را در مسیر عشق حقیقی قرار می‌دهد و روح را با محبوب حقیقی مرتبط می‌کند. به گفته‌ی مولوی اگر جهت درست باشد: «عاشقی گر زین سر و گر زان سرست / عاقبت ما را بدان سر رهبر است. موفق باشید  

15092
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: آیا حیوانات که بعضی وقتها از احوالات برزخیان اگاه می شوند مثلا رم می کنند طبق روایت. آیا کسی که گاو پرست هست می تواند با این کار با روح گاو متحد شود و از احوال برزخیان مطلع شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضاً بعضی از حیوانات از احوال برزخیان آگاه می‌شوند ولی گاوپرستان که در حجاب کامل‌اند، از اطراف خود هم آگاهی ندارند. موفق باشید 

14632
متن پرسش
با سلام: استاد در مورد مصرع «الا يا ايُّها الساقی اَدِر کَاساً و ناوِلْها» که گفته می شود از یزید می باشد، نظرات موافق و مخالفی وجود دارد. اما به طور کل دیدگاه من را نسبت به حافظ در تردید برده است. نظر شما استاد گرامی در مورد استفاده حافظ در یک شعر عرفانی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد قزوینی می فرمایند نه تنها تمام  اشعاری که منسوب به یزید بود همه را گشتم، حتی تمام اشعاری که احتمال داده می شد از یزید باشد را، نیز جستجو کردم ابداً چنین بیتی پیدا نکردم. در دوران پهلوی روشنفکران غربی برای این که جناب حافظ را که تماماً فضای روح سکولاریته را زیر سوال می برد از چشمها بیندازند، این شایعه را ساختند. موفق باشید

13555

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: از عرفای بزرگ به کرات بحث رجوع به استاد کامل مطرح شده است. آیا رسیدن به کمال به معنای خاص آن در عرفان (سفرهای چهارگانه) در عضر حاضر بدون رجوع به استاد کامل میسر است؟ از بزرگان پس از سید علی قاضی (ره) (گو اینکه در کمال ایشان اختلافی نیست) کدام یک از ایشان به این مرتبه نایل آمده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوه‌ی «روش سلوکی حضرت آیت اللّه بهجت» شده است. و تأکید ایشان بر این‌که می‌فرمایند در حال حاضر علمِ تو استاد توست، در آن‌جا مورد بررسی قرار گرفته است. جزوه بر روی سایت هست. موفق باشید

12908
متن پرسش
سلام خدمت استاد: فکر می کنم باید بین «غرب زدگی» و «غرب گرایی» تفاوت قایل شد و همین طور شباهت های آنها را دید - استاد آیا می توان گفت غرب زدگی منتهی به بنیاد گرایی و غرب گرایی منتهی به روشنفکری می شود و در آخر چون هر دو  قشری هستند به هم می رسند - لطفا روی تفاوت و شباهت غرب زدگی و غرب گرایی بیشتر توضیح دهید و {اینکه} روشنفکری غرب‌زده‌ی ما با سلفی‌گریِ وهابّی‌صفت، همان حس‌گراییِ غربی خواهد شد و طالبانیسم منتهی به غرب گرایی بشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نتوانسته‌ام در تفاوت این دو واژه فکر کنم. زیرا در هرصورت غرب‌گرایی یک نحوه اصالت‌دادن به نگاه فرهنگ مدرنیته به عالم و آدم است، از این جهت همان غرب‌زدگی است. ولی این‌که متوجه هستید روشنفکری غرب‌زده‌ی ما با سلفی‌گریِ وهابّی‌صفت، همان حس‌گراییِ غربی خواهد شد، نکته‌ی بسیار دقیقی است. نمونه‌ی روشن دوری از فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را چه در روشنفکری و چه در سلفی‌گری به‌خوبی می‌توانید به تماشا بنشینید. موفق باشید

10904
متن پرسش
سلام استاد : با توجه به اینکه امام خمینی (ره) شخصیت جامعی هستند و یک الگوی کامل سیر و سلوکند چرا بعضی از علمای برجسته حوزه مثل میرزا جواد آقا تهرانی که اهل کرامت هم بوده اند نظریات امام رو در بعضی موضوعات قبول نداشتند و این همه اختلافات بزرگ را در حوزه ها ایجاد کرده اند، یعنی میرزا جواد آقا این قدر با خدا مانوس نبودند که از خداوند بخواهند راه درست را به ایشان نشان دهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم میرزاجواد آقا تهرانی نسبت به فلسفه خوش‌بین نبودند و این به خودی خود عیب نیست. عیب آن است که یک عده‌ای تصور کنند فلسفه، کفر است و شیوه‌ی تکفیر را پیشه کنند. موفق باشید
9192
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: بنده فایلهای ده نکته و حدود بیست تا از معاد رو گوش دادم و انصافا هم نگرشم به بسیاری از موارد عوض شد ولی یک نکته رو دقیق نمی فهمم. در بحث عوالم برزخ و معاد و معاد جسمانی نکته ای که نمیفهمم اینه که توی قرآن و بسیاری از قسمت های نهج البلاغه وقتی از قبر و قیامت صحبت میشه دقیقا خلقت جسمانی رو ملاک قرار میده! مثلا نهج البلاغه احوالات مرده رو با پوسیده شدن و کرم خوردگی گوش و چشم بیان میکنه و نگاهش با تعبیری هست که بیشتر به جسم مرده اشاره داره، مثلا همسایگانی هستید که به دیدار یکدیگر نمیروید...... و یا قرآن دقیقا نشر و حشر رو شبیه به برپایی زمستان و بهار یا بیرون آمدن از قبرهای خاکی بیان میکنه، و یا دریاره آفرینش قیامت به خلقت دوباره سرانگشتان «نسوی بنانه» اشاره میکنه... استاد این امور رو چگونه باید تحلیل کرد؟؟؟ چرا قرآن اشاره مستقیم به تجرد روح نداره و اگه داره راهنمایم کنید؟؟ آیا این سبک بیان قرآن اشاره صریح نیست؟ تعبیر «اذا زلزلت الارض زلزالها» و یا متلاشی شدن کوهها اشاره به چی داره، آیا واقعا زلزله ای هست که روی زمین خاکی واقع بشه؟؟ این مواردی که گفتم رو نمیتونم رابطه اش رو با نظام «الیه راجعون» بفهمم. با تشکر از وقتی که برای سوالات بی سر و ته من میگذارید. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تا حدّی در جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» بررسی شده است. از طرفی واقعاً شخص متوفی به همین بدن خاکی خود نظر دارد و آن نوع احساسی را که حضرت علی«علیه‌السلام» توصیف می‌کنند، برای انسان‌ها بعد از مرگ قابل احساس است. می‌ماند که جنس جسم برزخی و قیامتی که باید مطابق جنس آن عالمی باشد که در آن حضور می‌یابند. موفق باشید
1214

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی. سئوال 1)در کتاب ده نکته،در نکته اول که از قول قرآن بیان شده "ما به هنگام مرگ تمام شما را میگیریم"، این سئوال پیش می آید که اگر در موقع خواب،تن ما توسط نفس نباتیمان زنده است و این همان تدبیر تعبیر شده باشد،پس خداوند تمام ما را نمیگیرد!؟ سئوال 2)در نکته پنجم انواع مرگ گفته شده.در مورد مرگ طبیعی انسانی این سئوال پیش می آید که انسان های معمر که می توانند تا چند هزار سال عمر کنند،چرا نفسشان تنشان را رها نمیکنند؟ آیا به طور کلی این بحث که موجودات تا مادامی که اثر خیر داشته باشند در این دنیا هستند با این انواع مرگ تناقض ندارد؟ سئوال 3)حدیث مفصل آورده شده در ابتدای کتاب حقیقت نوری اهل بیت را آیت الله بروجردی شدیدا رد کرده اند و اینکه حضرت امیر چنین بیانی داشتند که "ما را خدا نپندارید و هر چه میخواهید در فضل ما بگویید" را جعلی دانسته اند.علت رد کردن ایشان که عالم بزرگی بودند حقیقتا چه بوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- در نگاه فلسفی یک نفس بیشتر نیست که بدن را تدبیر می‌کند و لذا خداوند نفس را در خواب تماماً می گیرد منتها تعلق نفس به بدن طوری است که می‌تواند بدن را از عالم برزخ تدبیر کند که در شرح ده نکته عرض شد. 2- اصل بحث آن است که بدن ابزار نفس است جهت استکمال نفس، وقتی قوه‌هایش به فعلیت رسید بدن را رها می‌کند ولی تقدیر هرکس در إزاء تبدیل قوه به فعل، به خدا مربوط است و تقدیری که حضرت حق اراده فرموده. 3- بنده چیزی در این مورد نشنیده‌ام ولی شاگرد ایشان یعنی حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» مکرراً به حدیث مذکور استناد می‌کنند. از جمله در کتاب «ادب فنای مقربان» در چند مورد به حدیث مذکور استناد کرده‌اند. موفق باشید
23561

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: با توجه به مباحث مربوط به کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، ازدواج یک متدین با یک مانتویی پوشیده مانعی دارد؟ ۲. در بحث امر به معروف و نهی منکر و اقتضائات فعلی تاریخی آن، بنده مطالعه ای دارم، که از حضرتعالی کمک می خواهم برای منبع تحقیقم. ۳. المیزان در کدام آیات امر به معروف و نهی از منکر را شرح کرده است؟ ۴. مباحث امر به معروف و کتب آقای تقوی که سخنران اصلی موسسه احیای امر به معروف و نهی از منکر می باشند به آدرس کانال @aamerin_ir به نظر شما مورد استفاده هستند؟ التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر به آیه‌ی ۷۱ سوره‌ی توبه که می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» در المیزان رجوع بفرمایید در آن‌جا خود علامه آیات مشابه را نیز در مقابل‌تان قرار می‌دهند که به آن‌ها نیز رجوع می‌فرمایید و مطالب، إن‌شاءاللّه کامل می‌شود. خودم به شکل مشخص کار نکرده‌ام. آن کانال را هم که می‌فرمایید نمی‌شناسم و فرصت رجوع به آن را هم متأسفانه ندارم. در ضمن فکر نمی‌کنم اگر خانم متدینی باشند امروزه مانتویی‌بودن مانعِ یک زندگی دینی باشد. موفق باشید

22915

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت قلبی عروقی: نگرانی بی بی سی بابت اربعین بسادگی قابل درک، اما خوب نظر شما میتونه راهگشای شکاکان و دلسوزان انقلاب و اربعین و ظهور. قسمتهایی از مقاله بی بی سی که امروز 14 آبان منتشر شده. سپاس «این مراسم در خلال سالیان گذشته بدون شک آثار مثبت اجتماعی در جوامع شیعی داشته است. از جمله آن که زمینه نزدیکی شیعیان ایران و عراق را فراهم آورده و زنگار دهه‌ها جدایی و هشت سال جنگ ایران و عراق را تا اندازه زیادی زدوده و با افزایش تعاملات و مراودات اجتماعی دوستانه بین دو ملت آنها را به هم نزدیک ساخته است. به علاوه، میزان وسیع همبستگی اجتماعی از خلال میزبانی از زایران و محبت متبادل بین آنها آثار اجتماعی قابل توجهی در تحکیم روابط اجتماعی بین گروه‌های مختلف جوامع شیعی دارد. با این همه شیوه اجرای مراسم و حواشی آن، آثار زیانباری بر جامعه عراق دارد؛ جامعه‌ای که خود گریبانگیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی فراوان است و این مراسم به تشدید آنها می‌افزاید. در نگاهی کلی، مراسم پیاده‌روی از آفات زیانبار زیر برخوردار است: ۱. تضعیف حرکت کار و تولید در کشور عراق: همان‌گونه که آیت‌الله حیدری اشاره کرده‌اند، انجام مراسم پیاده‌روی اربعین به تعطیلی درازمدت کشور تا حدود سه ماه می‌انجامد. طی مسافت‌های دراز از جنوب و غرب عراق به سمت کربلا به همراه مقدمات و ملحقات آن، سبب اتلاف بخش عظیمی از انرژی نیروی کار عراق می‌کردد. این در حالی است که کشور عراق در وضع کنونی خود بیش از هر وقت دیگر نیازمند افزایش نیروی کار و تولید مضاعف برای بهبود وضع فعلی خود دارد. ۲. اتلاف منابع مالی هنگفت: مسیر پیاده‌روی تا کربلا به طور انبوه توسط ساکنان محلی هر منطقه تجهیز می‌شود تا از زایران استقبال و میزبانی رایگان شود. امکانات مختلف از محل خواب، انواع خوراکی‌ها، پوشاک، وسایل بهداشتی و حتی وسایل تفریحی و تجملی احیانا مانند ماساژ پا و بدن و غیره تجهیز می‌شود. میزبانان حتی در صورت نداشتن امکانات مادی مناسب به خود فشار وارد آورده و سعی می‌کنند بهترین کیفیت خدمات را به طور رایگان به زایران اختصاص دهند. در نتیجه، این مراسم زمینه اتلاف حجم وسیعی از منابع مالی را فراهم آورد؛ منابعی که باید صرف تولید مشاغل کوچک و پیشرفت اقتصادی کشور و مبارزه با موج وسیع بیکاری و غیره گردد. ۳. ظاهرگرایی: این مراسم با نگاهی ظاهرگرایانه به حرکت امام حسین، زمینه خالی کردن این جریان از معانی عمیق دینی آن شده و آن را به یک کارناوال سیاحتی تبدیل می‌کند. کارناوالی که خیلی‌ها با هدف تفریح و گذر وقت و به مثل معروف فارسی "هم زیارت است و هم سیاحت" به آن می‌پردازند. این مراسم در واقع تأثیر مشخصی بر بهبود سطح فرهنگی و یا حتی دینی افراد شرکت‌کننده در آن نداشته و نوعی اثر تخدیری در آنها می‌افریند. به نحوی که پس از اتمام آن احساس انجام کاری عظیمی به آنها دست می‌دهد اما در حقیقت تغییر مشخصی نه در سطح فردی و نه در سطح اجتماعی در وضع عراق ایجاد نمی‌کند. ۴. نگرانی‌های فرقه‌گرایانه: انجام این کارناوال نه به صورت کاملا مردمی، و بلکه با پشتیبانی ویژه و فراگیر از سوی دولت و مراکز حکومتی صورت می‌گیرد. نیروهای امنیتی از جمله ارتش و پلیس و غیره برای حمایت از شرکت‌کنندگان به طور آماده‌باش کامل در می‌آیند. مؤسسات دیگر دولتی از جمله بیمارستان‌ها و مراکز رسانه‌ای دولت و غیره نیز به طور کامل در اختیار این کارناوال قرار می‌گیرد. این در حالی است که عراق کشوری دارای مذاهب و ادیان و اقوام مختلف است. در نتیجه بکارگیری منابع دولتی برای مراسم مذهبی یک فرقه به طور طبیعی حساسیت فرق دیگر را بر می‌انگیزد. این در حالی است که وکلا و سخنگویان آیت‌الله سیستانی در گذشته بارها از استفاده از منابع دولتی در مراسم مذهبی منع کرده و دولت و منابع آن را متعلق به همه عراقی‌ها دانسته‌اند. اما آن چه که عملا توسط هر دو حکومت ایران و عراق صورت می‌گیرد، استفاده انبوه از منابع دولتی در این مراسم است. مشکلات این مراسم تا اندازه‌ای چشمگیر شده که حتی برخی از روحانیون اصلاح‌طلب نیز به انتقاد آن پرداختند. آیت‌الله کمال حیدری در یکی از جلسات درس اخیر خود در قم، تعطیلی دو تا سه ماه مملکت به بهانه پیاده‌روی اربعین را نادرست و از عوامل عقب‌ماندگی جوامع مشارکت کننده در آن دانست. وی این مراسم را بر خلاف اهداف مقدس نهضت امام حسین شمرد و از مراجع خواست که مقلدان خود را ارشاد کنند که وقت کمتری به این مراسم اختصاص داده و افراد وقت خود را به تولید و کار مفید اختصاص دهند.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم پیاده‌روی اربعین چهره‌ای و هویتی از عراق به صحنه می‌اورد که هزار برابر نتیجه‌ی آن بیشتر از هزاران مانور پر خرجی است که ارتش آن کشور برای تجهیز خود نیاز دارد. از طرفی، 18 میلیون از 20 میلیون زائر، مردمِ خود عراق هستند که با مسافرت خود، تحرک اقتصادی خوبی برای عراق ایجاد می‌کنند. کافی است که آن روزها سری به بازارهای کربلا و نجف بزنیم تا این تحرک را ملاحظه کنیم. مطمئناً کسی که متوجه‌ی چنین حرکتی نباشد نمی‌فهمد چه جریانی در حال وقوع است برای آن‌که کشور عراق را به کشوری تراز اول تبدیل کند و به همین جهت دولت عراق این‌همه از این جریان استقبال می‌کند. تازه از کجا گفته می‌شود کارها در چند ماه تعطیل می‌گردد؟!! هرگز چنین نیست. موفق باشید 

21990
متن پرسش
سلام استاد عزیز تر از جان: خیلی خیلی ارادت. روایتی که میگه توبه از گناه مثل انجام ندادن اون گناهه به نظر میرسه که اینطور نیست. چون آثار اون گناه هیچ وقت از لوح نفس پاک نمیشه مگر در برزخ و خطورات و تصاویر حاصل از اون گناه همیشه با ما هست. اگر توبه از گناه مثل انجام ندادن اون گناه بود. قائدتأ نمی بایست این خطورات و تصاویر هم در نفس موجود باشه. باید اینطور گفته می شد که انجام دادن یک گناه شما رو برای همیشه بدبخت میکنه و تکرارش بدبخت تر ولی توبه شما رو از یگانه شدن با اون گناه باز میداره. التماس دعا برای نجات همه ی جوونا از ظلمات آخر الزمان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات مذکور عزم انسان مورد نظر است که وقتی با توبه از گناهی به آن گناه پشت کرد، در بنیادِ جانش دیگر این انسان، آن انسان نیست و با پایداری بر توبه آن خطورات کم‌کم از بین می‌رود. موفق باشید

20841
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده: پیروزی بر داعش که شاید به جهاتی مهمتر از پیروزی انقلاب بود (چونکه شاه لااقل شیعه بود و قابل قیاس با بغدادی که به خون شیعه تشنه بود نیست) چرا در کشور موجب شعف عمومی نشد؟ بنظر می رسد چنان اوضاع در داخل خرابست که بسیاری از مردم شاکی اند که چرا به جای رسیدگی به وضع داخل نظام در اندیشه خارج از مرزهاست، ترس من اینست که صفین باز تکرار شود و در حالیکه مالک در چند قدمی معاویه است اطرافیان علی چنان عرصه را تنگ کنند که از مالکها کاری برنیاید شکست های مطلق جریان انقلاب در چند انتخابات اخیر در تهران هشداری بر این پیش بینی است، کما اینکه دیدیم مردم تهران در 88 چنان شهد پیروزی را به زهر مبدل کردند و بعد که تصور شد آرام گرفتند و نظام چنین القا کرد که 9 دی پایان فتنه بوده و بسیاری از مردم به خاطر عدم شناخت دقیق موسوی هوادارش شدند لکن 92 و 94 و 96 نشان داد که نه خیر به کل تهران از خط انقلاب فاصله گرفته است در سال 94 در صحبت با یکی از روحانیون که گفته بود ایران تهران نیست گفتم ایران تهران خواهد شد و در 96 که با شکست دردناک جریان انقلاب روبرو شدیم آن مطلب را یادآوری کردم و ایشان هم تایید کرد که ایران تهران شده است و این نشان از اینست که غنی و فقیر در حال عبور از انقلابند کاش نظام به آن حرف که ظاهرا مرحوم هاشمی بدین مضمون زدند بیشتر می اندیشید که صدور انقلاب از طریق اصلاح داخل میسر است. فی امان الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انقلاب باید تأکیدش بر اصلاح امور مردم در داخل باشد. ولی دشمنان بستر این کار را به هم می‌زنند و تنها با تعالی شعور مردم کار جلو می‌رود. لذا همت خود را باید در راستای تعالیِ فهم مردم به‌کار گیریم تا به مرور نتیجه حاصل شود. زیرا رقابت دو حزب در میان نیست. موفق باشید

20487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: در تفسیر سوره ق آیه 15 فرمودید این آیه یکی از چندین آیاتی است که دارای بار معنوی و معرفت خاصی است. حال سوال بنده این است جسارتا اون چند آیات دیگر کدوم آیات مثل این آیه هست تا پیگیری کنیم و مطالعه نماییم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیاتی هست که علامه طباطبایی به عنوان غرر آیات مطرح می‌کنند مثل آیات 21 سوره‌ی حجر و 50 سوره‌ی طه. زیرا می‌توان با مبانی چنین آیاتی مقصد و جهت و اشاره‌ی بقیه‌ی آیات را فهمید. موفق باشید 

19869
متن پرسش
نهاد علم (پاطوق) یا دین (جنوب)، مسئله این است. (دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان) در این یادداشت سعی بر آن است حول واژه هایی چون واقعیت، حقیقت، علم، دین و جامعه گفت و گویی صورت گیرد. سپس سوالاتی پرسیده شود. در جامعه ای که در آن افراد با ایدئولوژی و خرد «بی خردی» با مسائل برخورد می کنند پرداختن به واژه های فوق خالی از لطف نمی باشد. ایدئولوژی جامعه ی امروز بی خردی در سطحی از بلاهت فکریست که از واقعیت ها نیز بسیار به دور است. این بی خردی که در سطحی بسیار دور تر از واقعیات زندگی به سر می برد بستری است برای جدایی روز به روز امر های «رایج» دینی از زندگی مردم. در نخستین مرحله سوال این است که آیا در جامعه ای که با این ایدئولوژی در حال گذران زندگی است، می توان با امر های دینی «مرسوم» به آن پرداخت و آن را از بلاهت فکری به دور کرد و حقیقت را به آن ها تذکر داد؟ افرادی که در بستر واقعیات جامعه قرار می گیرند و به نوعی آزادی، فتوت و جوانمردی و عیاری می رسند زمینه ی ظهور و بروز و تجلیگاه حقیقت را در خود مهیا و آماده می کنند و «مردم جهان توسعه نیافته اگر بتوانند به این سطح از خود آگاهی نسبت به واقعیات جامعه برسند امید است نه تنها از زندان تجدد رها شوند بلکه جهان را دگرگون سازند.» گویا امر های دینی «مرسوم امروزی» در خود جایگاهی برای دیدن و تفکر به واقعیات جامعه جای نداده اند و صحنه و عرصه ی واقعیات در این امر ها بسیار تنگ می نماید. امر های دینی مسخ شده ی «امروزی» که مدعی حقیقت و عدالت هستند با جای ندادن «واقعیات» در خود روز به روز با جامعه فاصله می گیرند. در حالی آنچه که از دین مبین اسلام ناب محمدی (ص) بر می آید در کنار دعوتی که دین به سمت حقیقت دارد، به شدت بر واقعیات تاکید می کند و این گونه است که مدام تاکید به تفکر و دعوت از واقعیات به سمت حقیقت دارد هر چند «اما شاکرا و اما کفورا». خود دین و اسلام نیز گویا برای واقعیات نیز جایگاهی مهم قائل است که در نتیجه ی آن برای آزادی و اختیار (که به معنای حقیقی اش در دین اسلام پیدا می شود) و سپس تفکر و تامل جایگاه قائل است. واقیعت این است که انسان اراده دارد و باید در راستای اراده ی خود و با خواست از خدا به سمت قرب، تکامل و عدالت و مفاهیم والای فطری حرکت کند. حال مادامی که ما با دیدی مبتنی بر کاسه ی داغ تر از آتش، و خداگونه تر از خدا، حقیقت تر از حقیقت! با این جامعه برخورد کنیم و فقط مدعیان فهم حقیقت باشیم که همه باید از ما تبعیت نمایند روز به روز به شکاف این دو امر در مقوله ی دین، یعنی حقیقت و واقعیت دامن زده ایم و حقیقتی که باید در آبستن واقعیات شکل بگیرد را به محاق برده ایم. وظیفه و رسالت ما در مرحله ی اول شخم زدن زمین سفت و ایدئولوگ وجود افراد و به آزادی رساندن آنها از اسارت تمدن مدرن است (این که حضرت آقا از آزادی صحبت می کنند در واقع یک توصیه ی صرفا اخلاقی نیست بلکه گویا با نظر به روح دوران این مسئله را مطرح می کنند) که این امر ثقیل و سنگین و دشوار با دعوت درست و پیچیده ی افراد به تفکر و تامل در فهم واقعیات جامعه حاصل می شود (که این خود نیز بسیار امری سنگین و ثقیل است) و در بُعدی دیگر متذکر شدن حقیقت هستی به وجود چنین انسان های آماده و حق پذیری می باشد. و البته در نهایت (اما شاکرا و اما کفورا). مادامی که تنها از واقعیات جامعه گفته شود و تنها تلاش در راستای دیدن واقعیت های جامعه باشد در واقع بخشی از این تذکر حاصل گردیده است و افراد که تنها نظر به واقعیات جهان عصر تجدد دارند و آن را درک کرده اند لکن دل در گرو حقیقت هستی ندارند قائدتا یا دیوانه می شوند و یا دست به خود کشی می زنند. (چون گوته) به قول استاد طاهر زاده: «ما در تاریخی زندگی می‌کنیم که قصه‌ی انتحار روشنفکران قرن نوزده سخن بزرگی با ما در میان گذاشته است. بنده از کتاب «فرجام نیچه» اثر «هارتموت لانگه» این را فهمیدم که چون هوشیارانی مثل نیچه یا حساسیت‌هایی که گوته‌ی جوان در آثار خود پیش می‌‌آورد، دیگر نمی‌شود آدم‌های هوشیار را دعوت به زندگی کرد که عملاً نفس‌کشیدن است و بس. لذا باید آن حساسیت نورانی را به جایی برد که آن‌جا روشنی‌گاهی است در ظلماتِ دوران. و اگر از آن مأیوس شویم - از آن‌جایی که نظام مدرن چنین انسان‌هایی را از هرگونه زندگی محروم می‌کند - یا باید تصمیم به جنون گرفت چون نیچه و هولدرلین، و یا باید به آن نوع خودکشی‌ها دست زد که عده‌ای با آثار گوته دست زدند. امروز روشنی‌گاهِ ما با فلسفه‌های معمولی در مقابل ما خود را نمی‌گشاید. من هنوز حیران راهی هستم که شهدا در مقابل ما گشودند. خدا کند که این راه، معنیِ تاریخی خود را بنمایاند. آیا امثال شما می‌توانند برای آن‌که از غصه نمیرند، زبانِ راهی باشند که شهداء گشودند؟! می‌دانم که واژه‌ی «راهِ شهداء» کمی حالت متافیزیکی و مُرده پیدا کرده است ولی واقعیتِ قضیه به‌شدت زنده است، به همان معنایی که آن پیر فرزانه فرمود: «خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» چه کسی است که باید نشان دهد راه و رسمِ شهادت، کورشدنی نیست؟ راستی را حکیمانه خون دل خوردن و حجاب‌های این راهِ گشوده را متذکرشدن همان، «مداد العلماء افضلُ من دماء شهداء» نیست؟) پخش دیگری از این تذکر باید دعوت به رجوع به خویش تن و دعوت به خود حقیقی و فطرت خدا جو و پاک انسان باشد. در شکل گرفتن این حالت متافیزیکی که برای شهدا به عنوان رهبران و مقتدایان و پیشوایان جهان پیش آمده دور کردن آن ها از واقعیت نیز بسیار موثر بوده است. این سخن استاد طاهر زاده ما را به این توجه می دهد که در این دوران اولا هوشیارانی چون، نیچه و گوته لازم هستند که واقعیات را درک کرده باشند (تلاش در راستای نشان دادن واقعیت های زندگی با نهاد علم) و در ثانی که این هوشیاران در واقع دعوت به نوعی دیگر از زندگی می خواهند که در آن روشنیگاهی در این تمدن مدرن را به خود ببینند. مادامی که ما این روشنگاه را نتوانیم نشان دهیم و کسی که در جهت شناخت واقعیت های زندگی گام بر می دارد نتواند این روشنی گاه را (انقلاب ،دین و سلام ناب را) مقابل خود متصور شود هیچ اتفاقی نمی افتد بلکه روز به روز سردرگم تر از دیروز می گردد. همچون تمام متفکرینی که احساس نوعی گم شدگی می کنند. حال سوالاتی از این دست برای بنده مطرح است. 1. من به عینه مشاهده کردم وقتی با رویکرد نشان دادن واقعیت با جامعه مواجه می گردیم (کمی از گفتن حقیقت کوتاه بیاییم (حقیقت فعلا در نظر حقیر اسلام ناب محمدی (ص) است و واقعیت آنچه که موجود است)، در این خرد بی خردی بیشتر می توانیم رسوخ کنیم، حداقل می توانیم در فرد یک شک جدی بیاندازیم تا فکر کند. هر چند که این فکر ممکن است به حقیقت نرسد بلکه زد حقیقت هم شود!) (در متون دینی هم داریم که برای یک عالم دو اجر است 1. اجر تفکر هر چند که با حقیقت ملازمت پیدا نکند. 2. اجر رسیدن به حقیقت در صورت رسیدن در نهاد علم مسئله ی ما این نیست که بگوییم غرب خوب است یا بد! مسئله ی ما این است که بگوییم که بیایید به غرب فکر کنیم و به طور مثال ما حتی برای توسعه هم یک خردی نیاز داریم. خردی که نگاه مکانیکی به غرب نداشته باشد! خردی که بداند اگر غرب هم به جایی رسیده است و اکنون دارد از ثمره ی آن استفاده می کند، ما هم به آسانی و بدون دادن هزینه نمی توانیم شریک این ثمره و محصول شویم و ... ما در نهاد علم می توانیم در مورد کارهایی اسنادی از قبیل 2030 از پایگاه منطق و این که این سند فارغ از اسلام و دین اصلا با فرهنگ ما سازگار نیست صحبت می کردیم و می توانیم بگوییم که چون این سند مطابق با آرمان های کشور دیگری نوشته شده است (جدای از خوب و بد) به درد کشور ما و هویت ما نمی خورد. در اینجا گویا باب گفت و گو در مورد توجه دادن افراد به بی فکری و سطحی نگریشان بیشتر است. حال آن که در پروژه ی بزرگی چون راهیان نور سعی ما بر این بود که از نهاد حقیقت و سعی در تذکر حقیقتی که شهدا متذکر آن بودند روشنیگاه عصر ظلمات را متذکر شویم. (اعتقاد ما این است حقیقت چیزی نیست جز اسلام ناب محمدی (ص) به معنای تسلیم شدن) حال سوال این است که این واقعیت و حقیقت و دین چه نسبتی با هم دارند؟ آیا دیدگاه دکتر داوری به عنوان یک فنومنولوژ در دین جایگاهی ندارد؟ اگر این مورد در دین و پایگاه دین نیست پس این دین آیا ناقص نیست؟ به عقیده ی بنده دیدگاه دکتر داوری در واقع علم دینی است! این دین رایج ما که با فطرت ها سر و کار دارد در واقع چرا نمی تواند فطرت های انسان ها را در مقابل گفتمان غرب به خود جذب کند؟ آیا امکان دارد که انسان ایدئولوگ بی خرد امروزی را از این پایگاه دینی رایج به سمت حقیقت دعوت کرد؟ اگر این دین رایج و مسخ شده و بی جان نمی تواند آیا نوزایش دینی ما می تواند؟ در این نوزایش جایگاه واقعیت کجاست؟ اصلا آیا اعتقاد دارید دینی که ما در کشور داریم در واقع اسلام نیست و برخی از مفهاهیم آن مرده است؟ آیا وقت آن نرسیده است که حوزه برود سراغ کسانی امثال داوری هر چند به آن برسند و از آن عبور کنند؟ خلاصه ی بحث آن که ما باید جایگاه این واژه ها را برای خودمان مشخص نماییم. علم، دین، واقعیت و حقیقت و نحوه ی اثر گذاری این واژه ها در افراد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ابواب ارزشمندی را در مقابل مخاطب خود گشوده‌اید تا از یک طرف نسبت به واقعیات اطراف خود غافل نباشد و متوجه شود در مقابل دید این نسل چه می‌گذرد و از طرف دیگر جایگاه حقیقتی که در منظر تاریخ انقلاب اسلامی گشوده شده است، فراموش نشود. و تفکر جز این نیست که نه ما قرائتی از اسلام را به میان آوریم که نسبت به اطراف خود بیگانه باشیم، و نه آن‌چنان به آرمان‌های قدسی نظر کنیم که از واقعیت‌های اطراف خود غافل گردیم. هرچه هست همان‌طور که متوجه‌اید امثال آقای دکتر داوری می‌خواهد ما نسبت به وضع توسعه‌نیافتگی خود فکر کنیم تا اگر می‌خواهیم اهداف خود را توسعه‌یافتگی بگذاریم، لااقل باید از شرّ خرد توسعه‌نیافتگی آزاد شویم. و یا اگر متوجه باشیم که تاریخ ما، تاریخِ غرب و توسعه‌یافتگی غرب نیست، بلکه زمان ما و مکان ما، زمان و مکان دیگری است و باید در عین شناخت غرب، خود را در جای دیگر جستجو کنیم، لااقل از شرّ خرد توسعه‌نیافتگی که از یک طرف ما را در حسرت توسعه‌یافتگی غرب از بین می‌برد و از طرف دیگر هیچ‌وقت موجب نمی‌شود که ما به خود آئیم و از خود بپرسیم چرا طی 200 سال در آرزوی غربی‌بودن به هیچ‌چیز نرسیده‌ایم. و این تفکری است که از استاد تفکر این دوران یعنی دکتر رضا داوری اردکانی می‌توان آموخت. بنده هم نیز با نظر شما موافقم دوستان حوزوی ما خوب است از این خردمندی نیز بهره‌مند گردند، بدون آن‌که از بستر آموزه‌های قدسیِ کارسازِ شریعت الهی کوچک‌ترین غفلتی داشته باشند. موفق باشید   

19411

معنای تفکربازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شما در کتاب ادب خیال عقل و قلب به این اشاره کردید که یکی از ابعاد وجودی عقل است. در قرآن تعقل و تدبر وتفکر سفارش شده. ما با عقل می توانیم تعقل کنیم ولی تفکر و تدبر به نظر شما نیازمند ابعاد دیگری نیستند تا با آن ها این کار انجام شود؟ منظورم این است که به نظرم علاوه بر عقل فکر و تدبر نیز از ابعاد وجودی ما هستند.
متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید و به همین جهت جناب شیخ شبستری می‌فرمایند:

تفکر، رفتن از باطل سوی حق

به‌جز اندر به دیدن، کلّ مطلق

که البته بحث آن مفصل است. به امید آن‌که «تفکر» به جامعه‌ی ما برگردد و آن با «وجود» ممکن است، زیرا تفکر، خانه‌ی «وجود» است. و این‌که در روایات داریم یک ساعت تفکر از 70 سال عبادت برتر است؛ بدان معنا است که انسان در افق خود متوجه‌ی حقیقتی باشد که در حال گشودگی است و در راستای به فعلیت‌آوردنِ آن گشودگی، جایگاه عبادت و مطالعه و تدبّر روشن می‌شود. به این معنا که انسان به دنبال گمشده‌ی خویش عبادت می‌کند و یا مطالعه می‌نماید و یا در آیات و روایات تدبّر می‌کند تا آن‌ها متذکر آن گمشده برای او باشد. و در همین رابطه است که گفته شده است «پرسش‌گری موجب تفکر می‌شود». موفق باشید

18424
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده دانشجوی پزشکی هستم و بعد از مطالعات غرب شناسی و معرفت نفس از جنابتان، بیشتر به ناتوانی پزشکی مدرن در حل مشکلات بشر پی بردم. پزشکی مدرن حتی برای انسان مدرن هم جواب گو نیست. سوال بنده اینجاست که آیا در حوزه ی پزشکی هم ادبیاتی به نام گذار می تواند معنی داشته باشد؟ همانطور که در سایر حوزه ها برای گذشتن از غرب، در فضای انقلاب اسلامی، باید طرحی برای گذار داشت. (البته به نظر بنده) اگر همین طور است. لطفا راهنمایی بفرمایید چه مسیری از نظر مطالعاتی باید دنبال کنم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جای توجه به این بحث هست از این جهت که جایگاه داروهایی که میدان ترمیم بیماری‌ها را از طریق نفس تنگ می‌کند بیشتر روشن کنیم و موضوع پرهیز را جدی‌تر بگیریم از آن جهت که رسول خدا فرمودند «المعدة بیت کل داء و الحماء اصل کل دواء» معده خانه‌ی همه‌ی بیماری‌ها و پرهیز اساس همه‌ی درمان‌ها است. موفق باشید

نمایش چاپی