باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- منظور علامه طباطبایی از آن جمله آن است که خداوند چنین بستری را تکویناً فراهم کرد ولی شیطان خودش با انتخاب خود شیطان شد. عیناً در مقابل این امر، طهارت تکوینیِ اهلالبیت «علیهمالسلام» را دارید که آن طهارت تکوینی، انتخاب را از آنها نمیگیرد و آنها هستند که باید آن را حفظ کنند 2- وقتی گفته میشود حکمی ارشادی است، یعنی آثار آن به طور مستقیم به خودِ طرف برمیگردد مثل آنکه به کودکی بگوییم نزدیک بخاری نشود، وگرنه میسوزد 3- شیطان کاری کرد که بنیانش بدی شد و اراده کرد و قسم خورد که بندگان خدا را گمراه کند. و به این معنا میتوان گفت بنیانِ او عصیان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید کنار این عبادات، معارف خود را رشد دهید. زیرا در روایات، مکرر تأکید شده است عبادات به اندازهی عقل مردم پذیرفته و قبول میشود. یعنی هرآنچه ما در معارف الهی رشد کرده باشیم، عباداتمان برایمان نتیجهبخش خواهد بود. به همین جهت به فرمایش آیت اللّه ملکی تبریزی شیطان در انجام عبادات خیلی سر به سر ما نمیگذارد ولی در تدبّر و تفکر نسبت به حقایق، تا میتواند مانع میشود. خوب است سری به کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در بسیاری موارد آن شرح قابل استفاده است و در بعضی موارد بینظیر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. اگر در مسیر رسالت تاریخی خود نسبت به انقلاب اسلامی قرار گیریم خود به خود آن خدایی که میتوان با او مأنوس بود، ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کفر به معنای پوشاندن حق است در هر شرایطی که هستیم و با هر حقی که روبهرو میشویم. و از این جهت میتوانید کفر را نسبت به حقی که پوشیده میشود معنا کنید. و در آیهی مذکور، کفر به حضرت رحمان را به میان میآورد که اگر ایمان مؤمنان سست نمیشد به کافران ثروت فراوانی از طرف خداوند داده میشد. این کفر، کفرِ به «رحمةٌ للعالمینی» حضرت حق است همانطور که کفر به ربوبیت حضرت حق یا کفر به قهاریت حضرت حق هست که همه به معنای کفر به حق و حقیقت است. کفر فقهی کفری است که در فقه، کفر خوانده میشود همچنانکه کفر اعتقادی یعنی انسان در اعتقادات خود حقیقتی را پوشیده بدارد مثل آنکه گمان کند خداوند علم به آینده ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید حکمت متعالیه از طریق نور عقل، یک حرکت وجودی و استکمالی در معرض انسان قرار میدهد و عملاً این حکمت در مقام جمع عقل و قلب است. به همین جهت بزرگان عرفان، کار صدرالمتألهین را شرح و تبیین عرفان محیالدین میدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی رعایت حرام و حلال الهی را جدّی بگیریم و با تعادل کامل، معارف دینی خود را عمیق کنیم و آرامآرام از طریق تفاسیر قرآن، با قرآن اُنس بگیریم، إنشاءاللّه هم مشکلات گذشته جبران خواهد شد، هم راهِ به سوی حضرت حق گشوده میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه حضرت میفرمایند خود را در گرداب حوادث بینداز؛ یعنی نسبت به حضور در صحنههای حق، به قوهی واهمه توجه نکن. زیرا در هرحال قوهی واهمه در انسان موجب ترس میشود و در زیر سایهی شریعت نباید به آن توجه داشت، نه آنکه گمان کنیم نباید ترسید. حضرت موسی«علیهالسلام» هم وقتی آن عصا تبدیل به مار شد، ترسیدند و فرار کردند تا آنکه خداوند مشکل را حل نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رذیلهای که حضرت امام میفرمایند، غیر از یک گناهی است که انسان مرتکب شود و سپس تکرار نکند. منظور، ملکهی اخلاقی است که با اعمال منفی برای انسان پیش آید. موفق
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک مسئلهی روشنی است که حضرت آقا قبل از انقلاب «رسائل و مکاسب» تدریس میکردند و درس خارج داشتهاند و از همان اول انقلاب، همه، درجهی علمی ایشان را اجتهاد ثبت کردهاند و این ربطی به رسالهی عملیهداشتن ندارد!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً هرکس در آیات و روایات تعمق کند متوجه اشاراتی میشود که به انسان یکنوع زمانشناسی را میآموزد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم، تجلیات اسماء و صفات وجود مطلق یعنی خداوند است صرف نظر از نقصهایی که مربوط به محدودیت پدیدهها است، همهی عالم از نظر کمال، مظاهر انوار الهی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمیکنم. مگر به عنوان وسیلهای برای انجام وظایف لازم. ۲. مسلم از دین خارج نشده ولی از بدنی مناسب برای انجام وظایف خود محروم گشتهاست به همین جهت حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «و قوّ علی خدمتک جوارحی» یعنی از خداوند تقاضا دارند که برای انجام وظایف خود، جوارح و اعضای بدنشان را قوت بخشد. ۳. به نظر میآید میشود آنها را جمع کرد. ۴. خودِ حضرت آقا فرمودند: ورزش قهرمانی به جهت آنکه با تمرکز و پشتکار همراه است ارزش دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱.نکات ظریفی در این نوع ادعیه مطرح است. شاید در دعای سوم شعبان بتوان اوصیاء عترت حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» را به رجعت ائمه بعد از رجعت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» نسبت داد. ۲. عنایت داشته باشید که صلواتِ منسوب به ضراب اصفهانی در زمانی که ائمه زنده بودهاند آموزش داده شده است و به همین جهت تقاضای طول عمر برای آنها و آرزوی رسیدن به اهدافشان چیز منطقی است. ۳. اشکال ندارد که ما وقتی اولیاء معصوم در قید حیات نباشند تقاضای صلوات خدا برای آنها بکنیم تا رفعتِ درجه پیدا کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متوجهی مسئلهی مهم اُنس با حضرت ربّ العالمین باشید تا نقش تخریبیِ گناه معلوم شود 2- به نظر بنده نباید به این چیزها توجه کرد تا خود به خود از صحنهی خیال و روانِ شما عبور کند. پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «جانا سخن از زبان ما میگویی» وقتی مینویسی «به نظرم من با توده زیستن ما را بهتر بهعمل می آورد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتی با نظر به عقیدهی آیت اللّه خویی که ولایت فقیه را بر مبنایِ امور حسبیّه میدانند و آن را واجب کفایی میشمارند، اگر فقیهی حاکم باشد سایر فقها نسبت به امر حکومتی، معزول خواهند بود. مثل آنکه شما با متوفایی روبهرو شوید که کسی متکفل کفن و دفن او نیست، در آن لحظه بر شما واجب است که اقدام به کفن و دفن او کنید و اگر شما مشغول این کار شدید نهتنها از عهدهی سایرین این امر ساقط میشود، حتی دخالت هم نباید بدون اذن شما در آن امر داشته باشند. و از این جهت گفته میشود وقتی فقیهی بر جامعه حکومت میکند دخالت هر فقیه دیگری در امر حکومت بدون اذن فقیه حاکم نحوهای بر بغیِ بر حاکمیت خواهد بود. و اساساً مقلّدین آن فقیه باید بدانند که آن فقیه، حوزهی مقلَدبودنش در چه جایگاهی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. جسمانیبودن منحصر به مادیبودن نیست مثل جسمانیبودن صور ذهنی. در این مورد میتوانید به جزوهی «چگونگی حیات بدن اخروی» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر نظام اسلامی به عنوان زعیم یک جامعه تلاش دارد مردم را به آن نوع آگاهی برساند که خودشان دوستدار عدالت باشند، به جای اینکه برای هرکس پلیسی قرار دهند. باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهدهی مردم گذاشته است. در سورهی حدید آیهی 25 می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آنها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است. می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آنها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبهرو شود مطالب زیادی برایش روشن می شود - حتی معجزات هم نمونه هایی از بیّناتاند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت اند، چه انبیاء یا جانشینان آنها و شیوه هایی که این بزرگان از آن استفاده می کنند امور بیّن اند و از همه راههای بیّن استفاده می کردند.
گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده اند که انسانها در آن فضا خودشان را هم نمی بینند و نمی شناسند و پیامبران آمده اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل های خاص خود را دارد لذا می فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آنهایی که در کنار پیامبران قرار می گیرند از آن بهره مند شوند. بحث «اِنزال» را به میان می آورد که پایینآوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می شود و در رابطه با میزان، انسانها وزن هر دستوری را تشخیص میدهند تا آنجا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره مند می شود و گرفتار تحجر نمی گردد.[1] در ادامه میفرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامهی قسط بهپا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان بهپا خیزند نه آنکه پیامبران به هر قیمتی اقامهی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آنها را از انتخابهای خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالیکه رساندن کتاب و میزان به عهدهی پیامبران بود و قیام به قسط به عهدهی مردم میباشد.
مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می آید و نباید با هر شیوهای به اهداف خود رسید و آزادی انسانها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند.
در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -. در ادامه میفرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد. در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدمهایی که حق برایشان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که میفرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آنها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشهی الهی دارد.
اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آنها شکل داده اند و نمی گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.
هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژهی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه گذاری، می توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولاناش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیتها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت اش یاری می کنند. اینان آنهایی اند که خداوند نشانه های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.
خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می بینیم که چگونه وظیفه خود می دانسته اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می خواهد مردم را از تاریکی ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آنها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق میگردد. موفق باشید
[1] - در این مورد به کتاب «درسهایی از انقلاب» از مرحوم صفایی حائری رجوع شود.
[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج3، ص: 121
[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آنها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟
[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می گویند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیاتی هست که علامه طباطبایی به عنوان غرر آیات مطرح میکنند مثل آیات 21 سورهی حجر و 50 سورهی طه. زیرا میتوان با مبانی چنین آیاتی مقصد و جهت و اشارهی بقیهی آیات را فهمید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. در مقام «قلب» انسان به شهودِ حقایق میرسد و در مقام «روح» به مقامِ فناء دست مییابد و در مقامِ «سرّ» به مقام فنای فناء میرسد 2. انسان با فنایِ بالذات در مقام فنای فنا قرار میگیرد 3. «قلب» در آن روایت به معنای کلّی کلمه است که شامل روح و سرّ هم میشود و حضرت میفرمایند احاطه به مقام ربوبیت برای هیچکس در هیچ مقامی ممکن نیست. موفق باشید
