بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21331

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوالی داشتم خدمتتون. سوال: شما در بحث هدف زمینی آدم (ع) فرمودید که امتثال ملائکه برای سجده بر آدم و در مقابل آن تمرد شیطان از سجده همه اموری تکوینی بودند. سوالات: ۱. اگر وجود شیطان طوری بود که تکوینا مخالف وجود انسان بود پس چرا خداوند او را امر به سجده کرد چرا که این کار او از سر تشریع و اراده نبوده بلکه امری وجودی بوده است. علاوه بر این ظاهر آیات این را می رساند که شیطان تشریعا این کار را انجام نداد و نه تکوینا (۱۲/اعراف) زیرا خودش می گوید چون من از او برتر هستم سجده نکردم. او نگفت که من وجودا با او مخالف هستم. ۲. اگر این امر خداوند امری مولوی نباشد و همان طور که فرمودید عصیانی به دنبال نداشته باشد پس چگونه خداوند سبحان شیطان را مطرود از درگاه خود اعلام کرد، زیرا در این صورت او اصلا گناهی نکرده است؟ ۳. علاوه بر این شما فرمودید که شیطان بنیانا در مقام عصیان است، اگر چنین است پس چطور آن همه سال خداوند را عبادت کرد در حالی که بنیانا عصیان کار است‌، و اصلا آیا ممکن است خداوند موجودی را بنیانا عصیان کار خلق کند؟ با تشکر از وقتی که می گذارید. یا علی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- منظور علامه طباطبایی از آن جمله آن است که خداوند چنین بستری را تکویناً فراهم کرد ولی شیطان خودش با انتخاب خود شیطان شد. عیناً در مقابل این امر، طهارت تکوینیِ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» را دارید که آن طهارت تکوینی، انتخاب را از آن‌ها نمی‌گیرد و آن‌ها هستند که باید آن را حفظ کنند 2- وقتی گفته می‌شود حکمی ارشادی است، یعنی آثار آن به طور مستقیم به خودِ طرف برمی‌گردد مثل آن‌که به کودکی بگوییم نزدیک بخاری نشود، وگرنه می‌سوزد 3- شیطان کاری کرد که بنیانش بدی شد و اراده کرد و قسم خورد که بندگان خدا را گمراه کند. و به این معنا می‌توان گفت بنیانِ او عصیان است. موفق باشید

21302
متن پرسش
سلام و خدا قوت: بنده فردی هستم که همه نمازهایم را اول وقت به جامی آورم. هر روز قرآن می خوانم. مقید هم هستم. مداومت بر خواندن ادعیه و مخصوصا زیارت عاشورا هر روزه. اما به هم ریخته هستم. بی انگیزه ام. بی هدفم. روحیه و انگیزه فعالیت ندارم. متاسفانه هر چه نذر و دعا می کنم برای گشایش مشکلاتم وضع بدتر می شود و حداقل هیچ اتفاقی نمی افتد. به شدت کم آوردم. طاقتم تمام شده. کلا ناامید شدم. روشهای متفاوتی را تجربه کردم. اما فقط مسکن نهایت یک ماهه بوده! ظاهر موفق و شادی دارم. مداومت بر زیارت عاشورا دارم. معتقدم گشایش و هدایتم در دستان با کفایت حضرت اباعبدالله است. اما بعد سالها چله خواندن و مداومت بر خواندن عاشورا و رفتن به کربلا و حتی پیاده روی نتوانستم با امام ارتباط بگیرم و کسب فیض کنم. و از سردرگمی و بی انگیزگی هنوز رهایی نیافتم. اوضاعم پیچیده تر شده و بدتر اما بهتر نشده. اصلا نمی دانم چگونه بفهمم امام من را قبول کردن یا نه. کلا بهم ریخته و سردرگمم. گره هایی در زندگی دارم که گشایش ندارد. سالهاست نذر عاشورا انجام دادم و خواندم. نذری که هر کس با یک بار خواندن به گشایش می رسید اما من بعد از پنج سال خواندن، بی جواب و بلاتکلیفم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید کنار این عبادات، معارف خود را رشد دهید. زیرا در روایات، مکرر تأکید شده‌ است عبادات به اندازه‌ی عقل مردم پذیرفته و قبول می‌شود. یعنی هرآن‌چه ما در معارف الهی رشد کرده‌ باشیم، عبادات‌مان برایمان نتیجه‌بخش خواهد بود. به همین جهت به فرمایش آیت اللّه ملکی تبریزی شیطان در انجام عبادات خیلی سر به سر ما نمی‌گذارد ولی در تدبّر و تفکر نسبت به حقایق، تا می‌تواند مانع می‌شود. خوب است سری به کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

21141
متن پرسش
با سلام: خیلی با تردید به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مراجعه می کنم از طرفی هم می بینم حرفهای خوبی را اطراف کلام امام علی علیه السلام مطرح می کند. خواستم نظرتان را راجع به این شخصیت و شرح نهج البلاغه اش بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در بسیاری موارد آن شرح قابل استفاده است و در بعضی موارد بی‌نظیر است. موفق باشید

17283
متن پرسش
سلام: طبق فرموده شما که باید به خدای این تاریخ رجوع کرد و ذیل آن قرار گرفت آیا در نمازمان هم با این خدا مانوس شویم تا گرفتار خدای ذهنی نشویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. اگر در مسیر رسالت تاریخی خود نسبت به انقلاب اسلامی قرار گیریم خود به خود آن خدایی که می‌توان با او مأنوس بود، ظهور می‌کند. موفق باشید

17145
متن پرسش
با سلام: پاسخ این سوال را از منظر المیزان می خواستم بدانم وگرنه مزاحم وقت شریف استاد نمی شدم. ما چند نوع کفر داریم. مثلا کفر فقهی یا کفر اعتقادی و ... و اینها چه تعاریفی دارند. اینکه در قرآن آمده است که سقف خانه های کافران را نقره می کردیم «و لو لا ان يكون الناس امه واحده لجعلنا لمن يكفر بالرّحمن لبيوتهم سقفا من فضه و معارج عليها يظهرون» (33) این مراد کدام نوع کفر است. و آیا ما الان می توانیم جهان غرب را مصداق این آیه بدانیم؟ چرا؟ آیا باید بین مردم و سران غرب فرق قایل شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کفر به معنای پوشاندن حق است در هر شرایطی که هستیم و با هر حقی که روبه‌رو می‌شویم. و از این جهت می‌توانید کفر را نسبت به حقی که پوشیده می‌شود معنا کنید. و در آیه‌ی مذکور، کفر به حضرت رحمان را به میان می‌آورد که اگر ایمان مؤمنان سست نمی‌شد به کافران ثروت فراوانی از طرف خداوند داده می‌شد. این کفر، کفرِ به «رحمةٌ للعالمینی» حضرت حق است همان‌طور که کفر به ربوبیت حضرت حق یا کفر به قهاریت حضرت حق هست که همه به معنای کفر به حق و حقیقت است. کفر فقهی کفری است که در فقه، کفر خوانده می‌شود همچنان‌که کفر اعتقادی یعنی انسان در اعتقادات خود حقیقتی را پوشیده بدارد مثل آن‌که گمان کند خداوند علم به آینده ندارد. موفق باشید

16568
متن پرسش
سلام استاد: جناب صدالمتألهین می فرمایند: حکمت متعالیه نفس انسان را به حقایق موجودات آن طور که هستند استکمال می دهد. 1. این استکمال عقلی است یا وجودی؟ اگر وجودی باشد یعنی حکمت متعالیه خودش یک نحوه سیر و سلوک می آورد اگر درست کار شود؟ 2. موضوع عرفان هم خود ذات اقدس است، حکمت متعالیه هم اگر هدفش رسیدن به حقایق موجودات آن طور که هستند باشد، این یعنی جنبه ی الهیّت موجودات که می شود حضرت حق سبحانه! پس موضوع عرفان و حکمت متعالیه یکی می شود استاد؟ اگر این چنین باشد جناب ملاصدرا رحمت الله علیه چه کار عظیمی انجام داده اند! التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید حکمت متعالیه از طریق نور عقل، یک حرکت وجودی و استکمالی در معرض انسان قرار می‌دهد و عملاً این حکمت در مقام جمع عقل و قلب است. به همین جهت بزرگان عرفان، کار صدرالمتألهین را شرح و تبیین عرفان محی‌الدین می‌دانند. موفق باشید

16267

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: استاد می خواهم طوری از گناهانم استغفار کنم که چون انسان تازه متولد شده شوم. چگونه باید عمل کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی رعایت حرام و حلال الهی را جدّی بگیریم و با تعادل کامل، معارف دینی خود را عمیق کنیم و آرام‌آرام از طریق تفاسیر قرآن، با قرآن اُنس بگیریم، إن‌شاءاللّه هم مشکلات گذشته جبران خواهد شد، هم راهِ به سوی حضرت حق گشوده می‌گردد. موفق باشید

15899
متن پرسش
سلام: آقای طاهرزاده با توجه به خطبه ۳۱ نهج البلاغه که حضرت می فرمایند: «و خذالغمرات للحق حیث کان» و همینطور سوره آل عمران و احزاب، بنده چه در زندگی شخصی و چه در اجتماع و برای انقلاب وارد صحنه های پرخطری با اینکه ترس و اضطراب دارم می شوم چیزی که آزارم می دهد این است که پیش خودم می گویم آیا اقای طاهرزاده یا بچه های انقلاب اصلا این ترس و اضطراب را نداشتند و وارد میدان می شدند یا نه داشتند اما غلبه کردند و وارد میدان شدند؟ فکر می کنم تنها خودم اینطور هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که حضرت می‌فرمایند خود را در گرداب حوادث بینداز؛ یعنی نسبت به حضور در صحنه‌های حق، به قوه‌ی واهمه توجه نکن. زیرا در هرحال قوه‌ی واهمه در انسان موجب ترس می‌شود و در زیر سایه‌ی شریعت نباید به آن توجه داشت، نه آن‌که گمان کنیم نباید ترسید. حضرت موسی«علیه‌السلام» هم وقتی آن عصا تبدیل به مار شد، ترسیدند و فرار کردند تا آن‌که خداوند مشکل را حل نمود. موفق باشید

15249
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند در چهل حدیث امام خمینی (قدس سره الشریف) آمده: بخاطر یک رذیله اخلاقی انسان در برزخ برای پاک شدن این رذیله باید صدها سال اخروی فشارها و عذاب ها را تحمل کند. چرا خدای رحمان برای پاک کردن یک رذیله باید یک نفر را اینقدر دچار عذاب کند؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: رذیله‌ای که حضرت امام می‌فرمایند، غیر از یک گناهی است که انسان مرتکب شود و سپس تکرار نکند. منظور، ملکه‌ی اخلاقی است که با اعمال منفی برای انسان پیش آید. موفق

14980
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد سوالاتی مبنی بر اینکه رهبری در زمان انتخابشان برای رهبری مجتهد نبودند یا اصلا الان هم مجتهد نیستند مطرح می شود یا می گویند چرا رساله ندارند. اگر می شود با ذکر سند برای بنده شرح دهید که بتوانم دفاع کنم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک مسئله‌ی روشنی است که حضرت آقا قبل از انقلاب «رسائل و مکاسب» تدریس می‌کردند و درس خارج داشته‌اند و از همان اول انقلاب، همه، درجه‌ی علمی ایشان را اجتهاد ثبت کرده‌اند و این ربطی به رساله‌ی عملیه‌داشتن ندارد!! موفق باشید

12670

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليکم: استاد گرامى پيرامون بحٽى که در مورد زمان شناسى حضرت امام و ابعاد آن فرموديد مى خواستم بدونم عرفان اجتماعى که براى امام معرفى مى کنند چگونه شکل گرفت؟ و آيا با توجه به اين زمان شناسى امام بود؟ و اگر اينگونه است اين عرفان در حضرت آقا چگونه نمود پيدا کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً هرکس در آیات و روایات تعمق کند متوجه اشاراتی می‌شود که به انسان یک‌نوع زمان‌شناسی را می‌آموزد. موفق باشید

12063
متن پرسش
با سلام: آیا خداوند در آفرینش عالم و بقای آن، وجود متعال خودش را به کار گرفته است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم، تجلیات اسماء و صفات وجود مطلق یعنی خداوند است صرف نظر از نقص‌هایی که مربوط به محدودیت پدیده‌ها است، همه‌ی عالم از نظر کمال، مظاهر انوار الهی است. موفق باشید

10946
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: رهبری انقلاب چند هفته پیش فرمودند که : امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیّت کنید، بسیجى باشید؛ نه، گفت که چه کار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنى جهت دادن؛ یعنى یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد. نکته جالب برای بنده این hست که شما چند ماه پیش از مقاله معروف دکتر داوری حمایت کردید که در جای خود کار عالمانه و درس آموزی بود. اما از طرف دیگر شما تمام قد از رهبری هم دفاع می کنید و سخنان و مدیریت و راهکار ایشان را عبور دهنده ما از غرب می دانید. و امام خمینی را هم که بدون هیچ ان قلتی تایید می کنید. اما به نظر می رسد که مرگ بر آمریکا گفتن افراطی عامه دوستان حزب اللهی ما که اتفاقا شما هم با آن مخالفید، حاصل تعلیمات امام و رهبری است که یک نمونه اش را بنده به عنوان شاهد اول سوالم آورده ام. به نظر می رسد که لااقل در این مورد خاص، جمع کردن صحبت های امام و آقا و دکتر داوری امری تناقض برانگیز باشد. چرا که خود امام و رهبری بودند که بارها و بارها آمریکا و چند دولت مستکبر را به عنوان دشمنان اصلی کشور و انقلاب معرفی کرده اند و حتی یک بار هم تاکنون از لفظ مدرنیته هم استفاده نکرده اند. چه برسد به این که برای آن سهم جدی قائل باشند. البته دعوا بر سر استفاده و یا عدم استفاده از فلان لفظ نیست. بلکه دعوا بر سر شناخت تمدن غرب و مدرنیته و روح حاکم بر آن است. امری که تاکنون هیچ کس در این کره خاکی نتوانسته ثابت کند که امام و رهبری واجد آن بوده اند. به نظر می رسد قضیه انقلاب اسلامی شده مثل قضیه مولانا که هر کسی از ظن خودش یار آن می شود. یعنی بنده معتقدم شما و آقایان فرهنگستان دارید ذهنیت خودتان را به انقلاب اسلامی تحمیل می کنید و این امر باعث می شود که مستمعین و خوانندگان آثار شما به تناقضات مختلفی در ذهن خود برخورد کنند که بنده تنها یک نمونه آن را ذکر کردم و گرنه لااقل تناقضات ذهنی بنده بسیار بیشتر از این هاست و تاکنون نه از شما و نه از شاگردانتان جواب قانع کننده ای در این باره نشنیده ام جز تکرار ادعا. امیدوارم که پاسخ تا حد امکان مبسوط شما به کم شدن این تناقضات بنده و برخی از رفقایمان بینجامد. ببخشید اگر لحن سوالم صریح بود. خداوند به شما طول عمر بدهد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از صحبت آقای دکتر داوری برداشت نکردم که نباید مرگ بر آمریکا گفت. ایشان می‌فرمایند این تنها یک شعار نباید باشد، بلکه باید تاریخ خود را بشناسیم تا مطابق جایگاه تاریخی خود عزم عبور از آمریکا در ما یک فرهنگ شود و به نظرم این مشکل امروز ما است که نسبت به شرایط تاریخی خود فکر نمی‌کنیم و به همین جهت پس از مدتی از شعارهای خود، که شعارهای مقدسی هم هست، نتیجه نمی‌گیریم و مأیوس می‌شویم. جایی برای یأس نیست ما باید زیرساخت‌های فکری و فرهنگی عبور از آمریکا را که حضرت امام و مقام معظم رهبری مطرح می‌کنند فراهم کنیم، وگرنه کمکی به حضرت امام و رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» نکرده‌ایم. موفق باشید
7662
متن پرسش
سلام علیکم. کتاب ادب عقل و خیال را خواندم ولی گاهی نگرانی ها و اضطرابها باعث خیالپردازی و خرافات می شود.با اینکه خودم می دانم اینها خرافات است.چه باید کرد؟ موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هراندازه به سوی خدا بروید و به حضرت حق اعتماد کنید و به امید عبور از خیالات عبادت کنید بیشترنتیجه می‌گیرید. موفق باشید
3934

«کلمه»بازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. استاد لفظ «کلمه» در متون دینی به چه معناست؟ کلمه الله یا کلمه توحید و ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر به معنای سنت است. موفق باشید
2676
متن پرسش
سلام علیکم. بنده دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه شریف هستم. قصد دارم رساله خودم را حول موضوع رویکرد انقلاب اسلامی به فناوری اخذ کنم. بیشتر بحث هایی که درباره فناوری شده است از جنس انتقادی بوده است. اما اینکه در حال حاضر که مجبور به استفاده از حداقل برخی از فناوری ها هستیم، اسلام چه رهنمون هایی برای برقراری نسبت ما با فناوری دارد، کاری انجام نشده است. نظام ارزشی اسلام چه ارتباط و نسبتی با فناوری برقرار می کند؟ آیا فقط ارزش های سیاسی و اقتدار نظام اسلامی اهمیت دارد؟ آیا انسان آنطور که انقلاب اسلامی به آن می نگرد، مقهور فناوری خواهد شد؟ یا این انسان از چنان قدرتی برخوردار است که می تواند فناوری را به عنوان ابزاری در جهت تکامل خور استفاده کند؟ از شما خواهش می کنم بنده را در دقیق کردن موضوع راهنمایی کنید. و اینکه آیا این کار لزوما نیاز به فقه و اجتهاد دارد، یا کسی مثل من هم می تواند این کار را انجام دهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» سعی کرده‌ام نشان دهم اگر رویکرد ما به طبیعت درست باشد به نوعی از فناوری دست می‌زنیم که از جنس فناوری‌های غرب نیست. پیشنهاد می‌کنم کتاب مذکور را مطالعه بفرمایید شاید بابی در این امر برایتان گشوده شود. باید با روح نگاه اسلامی به انسان و طبیعت آشنا شد و این با مطالعه‌ی کتاب‌هایی مثل تفسیر المیزان حاصل می‌شود. موفق باشید
23826

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: در کتاب جوان و انتخاب بزرگ فرموده اید: «قصدتان از ورزش تسلط پیدا کردن بر بدنتان و بر میل های افراطی آن باشد. ولی اگر هدفتان قوی شدن بدن و خودنمایی شد، از ورزش کردن نتیجه ای نمی گیرید.» چند سوال: ۱. ورزش به قصد قوی شدن بدن و داشتن اندامی متناسب آیا برای انسان دینی جایگاهی دارد؟ ۲. آیا اگر کسی که اندام متناسبی ندارد ورزش و تغذیه خود را به گونه ای تنظیم کند که بدنی متناسب داشته باشد از عالم دین خارج است و در امیال به سر می برد؟ اصلا تعریف درستی از متناسب می توان ارائه داد؟ صرفا یک مقایسه با افراد معمولی یا آنچه که در علم پزشکی جدید به عنوان شاخص توده بدنی معرفی می شود می تواند تناسب را تعریف کند؟ ۳. آیا این قصدی که شما بدان اشاره فرمودید ورزش خاص خود را طلب نمی کند یا هر ورزشی می تواند در جهت این قصد موثر باشد؟ نظر به اینکه ما در ورزش های مختلف در بطن حرکت هایی قرار می گیریم که هر کدام برای هدفی طراحی شده اند که به طور کلی در جهت قدرت، سرعت یا تمرکز بیشتر است. آیا این اهداف با آنچه شما می‌فرماید قابل جمع است؟ ۴. جایگاه ورزش قهرمانی که حضرت آقا بدان تاکید دارند کجاست؟ آیا صرفا جنبه تبلیغاتی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمی‌کنم. مگر به عنوان وسیله‌ای برای انجام وظایف لازم. ۲. مسلم از دین خارج نشده ولی از بدنی مناسب برای انجام وظایف خود محروم گشته‌است به همین جهت حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «و قوّ علی خدمتک جوارحی» یعنی از خداوند تقاضا دارند که برای انجام وظایف خود،‌ جوارح و اعضای بدنشان را قوت بخشد. ۳. به نظر می‌آید می‌شود آن‌ها را جمع کرد. ۴. خودِ حضرت آقا فرمودند: ورزش قهرمانی به جهت آن‌که با تمرکز و پشتکار همراه است ارزش دارد. موفق باشید

22723

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در کتاب شریف مفاتیح‌ الجنان در اعمال سوم شعبان زیارتی برای امام حسین علیه السلام نقل شده که در قسمتی از آن اینگونه آمده: «... الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِي أَوْبَتِهِ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَيْبَتِهِ...» منظور از اوصیاء که از عترت امام حسین هستند و بعد از قائم و غیبتش می آیند چه کسانی هستند؟ (مسلما منظور رجعت نیست، چون خود امام حسین یا امام علی علیهم السلام که از عترت امام حسین نیستند!) ضمنا این تعابیر را در قسمت های دیگری از مفاتیح نیز مشاهده می کنیم، مثلا در صلوات منسوب به ضراب اصفهانی در فرازهای آخر آن به ائمه از ولد امام زمان صلوات می فرستیم و درخواست طول عمر برای آنها داریم (که نشان می دهد منظور آن به ائمه گذشته که از دنیا رفته اند برنمی گردد) صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ وُلاةِ عَهْدِكَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِي أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِي آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصَى آمَالِهِمْ دِينا وَ دُنْيَا وَ آخِرَةً... بعضی تعابیر دیگر نیز هستند که شاید به روشنی مورد بالا نباشند ولی قابل تامل هستند؛ مثلا در زیارت امام زمان در روز جمعه بواسطة آل بيت طيب و طاهر امام زمان به خدا تقرب می جوییم: أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ...، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ یا در دعای ندبه به امام زمان و آل او صلوات می فرستیم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ جَدِّهِ [وَ] رَسُولِكَ السَّيِّدِ الْأَكْبَرِ وَ عَلَى [عَلِيٍ] أَبِيهِ السَّيِّدِ الْأَصْغَرِ وَ جَدَّتِهِ الصِّدِّيقَةِ الْكُبْرَى... که مشخص است منظور صلوات امام دوازدهم می باشد زیرا در ادامه حضرت فاطمه را جده ایشان معرفی کرده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱.نکات ظریفی در این نوع ادعیه مطرح است. شاید در دعای سوم شعبان بتوان اوصیاء عترت حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» را به رجعت ائمه بعد از رجعت حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» نسبت داد. ۲. عنایت داشته باشید که صلواتِ منسوب به ضراب اصفهانی در زمانی که ائمه زنده بوده‌اند آموزش داده شده است و به همین جهت تقاضای طول عمر برای آن‌ها و آرزوی رسیدن به اهداف‌شان چیز منطقی است. ۳. اشکال ندارد که ما وقتی اولیاء معصوم در قید حیات نباشند تقاضای صلوات خدا برای آن‌ها بکنیم تا رفعتِ درجه پیدا کنند. موفق باشید

22516
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد. ۱. راستش استاد من همش تصمیم می گیرم دیگه گناه نکنم برای رسیدن به هدف والای انسانی، ولی دوباره با ضعف ضربه میخورم. ۲. راستش بعضی اوقات یک دفعه می بینم یک چیزی فکر کنین شبیه به نور تیره و یا روشن یکدفعه رد میشه تو خونه. احساس ترس به آدم دست میده. این حالت همش نیست البته و نه یکسره، احساس می کنم هر وقت گناه کنم اینطور میشه. استاد آیا این خطای دید هست و یا اجنه و یا چیز دیگر؟ (راستش تو کوچیکی سر کتاب برای من باز کرده بودن که این خبری من هر جا باشم جن ها هم باهاش هستن) هرچند عاقبت همه ما رو خدا می داند نه این دعانویس ها. التماس دعا. یا علی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متوجه‌ی مسئله‌ی مهم اُنس با حضرت ربّ العالمین باشید تا نقش تخریبیِ گناه معلوم شود 2- به نظر بنده نباید به این چیزها توجه کرد تا خود به خود از صحنه‌ی خیال و روانِ شما عبور کند. پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید. موفق باشید

22122
متن پرسش
سلام و تحیت جناب استاد: نظر شما در مورد مدارس غیرانتفاعی خاص که پول بیشتری دریافت می‌کنند و برنامه های ویژه و ظاهرا مذهبی‌تر و درسی‌تری هم دارند، چیست؟ آیا این نوع مدارس، تا به حال راهگشا بوده اند؟ یک حسی به من می‌گوید مدرسه‌های غیر انتفاعی (به معنای «آیت الله هاشمیِ» کلمه) خودش یک پدیده مضرّ است و اگر ظواهر و مناسک مذهبی را هم به سر و روی آن بمالیم، چیزی عوض نمی‌شود. به نظرم من با توده زیستن ما را بهتر به‌ عمل می ‌آورد. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «جانا سخن از زبان ما می‌گویی» وقتی می‌نویسی «به نظرم من با توده زیستن ما را بهتر به‌عمل می ‌آورد». موفق باشید

21901
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال 21887 اینکه فرمودید سایر فقها حق ندارند حکم فقاهتی بدهند این حق را چه کسی تعیین می کند؟ جز اینکه آن فقیه طبق اجتهاد خودش باید به این نتیجه برسد که تبعیت از فقیه حاکم لازمست و الا اگر فقیهی قائل به ولایت آن فقیه حاکم نبود حکم فقیه حاکم چه التزامی برای او می آورد؟ اما اینکه برای مقلدین سایر مراجع حکم ولی فقیه نافذ باشد بنظر می رسد هرکس باید درین مسئله یا مجتهد باشد یا به مرجعش رجوع کند وقتی مرجع مثلا بیان می کند مالیات ندهید ما به نظر او عمل می کنیم و معذوریم. اینکه می فرمایید تعارض پیش می آید اینها ربطی به ما ندارد. اینها مسائلی است که خود ولی فقیه باید با سایر مراجع حل و فصل کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتی با نظر به عقیده‌ی آیت اللّه خویی که ولایت فقیه را بر مبنایِ امور حسبیّه می‌دانند و آن را واجب کفایی می‌شمارند، اگر فقیهی حاکم باشد سایر فقها نسبت به امر حکومتی، معزول خواهند بود. مثل آن‌که شما با متوفایی روبه‌رو شوید که کسی متکفل کفن و دفن او نیست، در آن لحظه بر شما واجب است که اقدام به کفن و دفن او کنید و اگر شما مشغول این کار شدید نه‌تنها از عهده‌ی سایرین این امر ساقط می‌شود، حتی دخالت هم نباید بدون اذن شما در آن امر داشته باشند. و از این جهت گفته می‌شود وقتی فقیهی بر جامعه حکومت می‌کند دخالت هر فقیه دیگری در امر حکومت بدون اذن فقیه حاکم نحوه‌ای بر بغیِ بر حاکمیت خواهد بود. و اساساً مقلّدین آن فقیه باید بدانند که آن فقیه، حوزه‌ی مقلَدبودنش در چه جایگاهی است. موفق باشید

21653
متن پرسش
سلام استاد: در مورد قضيه معراج نبي. ارزش آن به جسماني بودن معراج (سفر) پیامبر است نه روحانی. که خود یک معجزه محسوب می شود. خب در اینصورت آيا پیامبر با جسم هم سنخ عالم بالاتر سفر کرده یا با جسم عالم ماده؟ حال اگر با جسم عالم ماده به عوالم بالاتر عروج کرده در حقیقت سنخیت جسم عالم ماده با عوالم بالا در تضاد است و نمی شود یک ماده در عالم مجردات قرار گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. جسمانی‌بودن منحصر به مادی‌بودن نیست مثل جسمانی‌بودن صور ذهنی. در این مورد می‌توانید به جزوه‌ی «چگونگی حیات بدن اخروی» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

21253
متن پرسش
سلام علیکم: چرا رهبری انقلاب و مراجع تقلید از بی عدالتی در جامعه جلوگیری نمی کنند و فقط به تذکر دادن و بیانیه اکتفا می کنند؟ از زنجان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر نظام اسلامی به عنوان زعیم یک جامعه تلاش دارد مردم را به آن نوع آگاهی برساند که خودشان دوست‌دار عدالت باشند، به جای این‌که برای هرکس پلیسی قرار دهند. باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهده‌ی مردم گذاشته است. در سوره‌ی حدید آیه‌ی 25 می‏ فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى‏ كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است. می ‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می‏ گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آن‌ها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی‏ بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می ‏برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبه‌رو شود مطالب زیادی برایش روشن می ‏شود - حتی معجزات هم نمونه‏ هایی از بیّنات‌اند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت‏ اند، چه انبیاء یا جانشینان آن‏ها و شیوه‏ هایی که این بزرگان از آن استفاده می ‏کنند امور بیّن ‏اند و از همه راه‏های بیّن استفاده می‏ کردند.   

گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده ‏اند که انسان‏ها در آن فضا خودشان را هم نمی ‏بینند و نمی ‏شناسند و پیامبران آمده ‏اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل‏ های خاص خود را دارد لذا می‏ فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آن‏هایی که در کنار پیامبران قرار می‏ گیرند از آن بهره ‏مند شوند. بحث «اِنزال» را به میان می ‏آورد که پایین‌آوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده ‏اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می‏ شود و در رابطه با میزان، انسان‌ها وزن هر دستوری را تشخیص می‌دهند تا آن‌جا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می‏ فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می‏ شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره ‏مند می‏ شود و گرفتار تحجر نمی ‏گردد.[1]  در ادامه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامه‌ی قسط به‌پا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان به‌پا خیزند نه آن‌که پیامبران به هر قیمتی اقامه‌ی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آن‏ها را از انتخاب‏های خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالی‌که رساندن کتاب و میزان به عهده‌ی پیامبران بود و قیام به قسط به عهده‌ی مردم می‌باشد.

مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می‏ آید و نباید با هر شیوه‏ای به اهداف خود رسید و آزادی انسان‏ها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند.

در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -. در ادامه می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد.  در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده‏ اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می ‏شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدم‏هایی که حق برای‏شان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می ‏آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که می‌فرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آن‏ها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشه‌ی الهی دارد.

اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آن‏ها شکل داده ‏اند و نمی ‏گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.

هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژه‌ی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه‏ گذاری، می‏ توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولان‏اش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیت‏ها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت ‏اش یاری می‏ کنند. اینان آن‏هایی‏ اند که خداوند نشانه‏ های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می‏ تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.

خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می ‏باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می ‏بینیم که چگونه وظیفه خود می ‏دانسته ‏اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می‏ خواهد مردم را از تاریکی‏ ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی‏ شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آن‏ها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق می‌گردد. موفق باشید  


[1] - در این مورد به کتاب «درس‏هایی از انقلاب» از مرحوم صفایی حائری رجوع شود.

[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏3، ص: 121

[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آن‏ها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟

[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می‏ گویند.

 

20487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: در تفسیر سوره ق آیه 15 فرمودید این آیه یکی از چندین آیاتی است که دارای بار معنوی و معرفت خاصی است. حال سوال بنده این است جسارتا اون چند آیات دیگر کدوم آیات مثل این آیه هست تا پیگیری کنیم و مطالعه نماییم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیاتی هست که علامه طباطبایی به عنوان غرر آیات مطرح می‌کنند مثل آیات 21 سوره‌ی حجر و 50 سوره‌ی طه. زیرا می‌توان با مبانی چنین آیاتی مقصد و جهت و اشاره‌ی بقیه‌ی آیات را فهمید. موفق باشید 

18274
متن پرسش
با سلام استا عزیز: استاد خواهش می کنم کمکم فرمایید: 1. آیا ادراکات و شهودات عرفانی به چه وسیله ای صورت می گیرد؟ روح انسان یا قلب او؟ 2. استاد مدتی است سوالی ذهنم را مشغول کرده و به سبب آن دیگر مغزم نزدیک است که سوت بکشد. خواهش می کنم کمکم کنید. این شبهه برایم پیش آمده که می گویم درست است عرفا می گویند که نهایت صعود انسان تا مقام تعین اول است، و به مقام ذات علم پیدا نمی کنند. اما من پیش خودم می گویم از اونجایی که خود عرفا میگن تو هر قرنی یکی دو نفر هست که اسفار اربعه رو به طور کامل طی کند، رو این حساب میگم شاید امثال ابن عربی و قونوی که اینطور گفتند شاید برای این است که این ها تا سفر دوم یا سوم رفته اند و اسفار اربعه را طی نکرده اند چرا که شاید مسیر تکامل انسان اینگونه باشد که پس از اسفار اربعه، یک سیر صعودی داشته باشد و تا مقام ذات برسد و به آن مقام علم تفصیلی پیدا کند؟ یا اصلا این اسفار اربعه از کجا اومده؟ شاید اصلا به این صورت نباشد که عرفا در سفر اول به سوی حق می روند و در سفر دوم در صفات خدا سیر می کنند و... و شاید صعود انسان در مراحل بالای سلوک به مقام ذات برسد اما این ابن عربی و قونوی نرسیده اند؟ اصلا این دایره وجودی و قوس صعود و نزول رو کی گفته؟ از کجا معلوم که همچین قوس صعود و نزولی در هستی باشد؟ آخه تو روایات هم ندیدم که تصریح بشه که انسان به ذات خدا از طریق شهود، علم پیدا نمی کند. البته روایتی دیدم که حضرت علی میگه: عظم عن ان تثبت ربوبیته باحاطه القلب او بصر.) بزرگتر از آن است که پروردگاریش ثابت شود به احاطه قلب یا چشم (اما من میگم شاید منظورشون بوده با قلب نمیشه ذات خدا رو شناخت اما با روح میشه. نظر شما چیه؟ یا اینکه این شبهه برام پیدا شده که شاید قلب نمیتونه که به ذات خدا احاطه بکنه اما شاید بتونه بدون احاطه پیداکردن، به ذات خدا علم پیدا کنه. خواهش می کنم استاد کمکم کنید که واقعا خسته شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. در مقام «قلب» انسان به شهودِ حقایق می‌رسد و در مقام «روح» به مقامِ فناء دست می‌یابد و در مقامِ «سرّ» به مقام فنای فناء می‌رسد 2. انسان با فنایِ بالذات در مقام فنای فنا قرار می‌گیرد 3. «قلب» در آن روایت به معنای کلّی کلمه است که شامل روح و سرّ هم می‌شود و حضرت می‌فرمایند احاطه به مقام ربوبیت برای هیچ‌کس در هیچ مقامی ممکن نیست. موفق باشید

نمایش چاپی