بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1397

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام ، آیا حضور خانم ها بیرون از منزل اگر به منظور تعلیم و تعلم باشد ، و تا حد امکان سعی شود موازین شرعی رعایت شود ، ا نظر اسلام مشکلی دارد؟ مگر قول پیامبر ص نیست که کسب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است ، پس چرا برخی آقایان مذهبی نمی پذیرند که همسرانشان در محیط خارج از خانه فعالیت داشته باشند؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این آقایان مذهبی که شما می‌گویید هنوز متوجه این زمان نشده‌اند و پیشنهاد می‌کنم صفحه‌ی 4 وصیت‌نامه‌ی حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» را در مورد زنان بخوانید. بنده در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
852

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز بنده دانشجوی ارشد یکی از رشته های مهندسی هستم ولی به دروس حوزوی(به صورت تخصصی فلسفه و عرفان) بسیار علاقه دارم .می خواستم ببینم اگر بعد از پایان دوره ارشد وارد حوزه شوم آیا در مقابل این سالیان که در دانشگاه بوده ام حقی بر گردنم هست یا نه؟و آیا شما خودتان صلاح می دانید که این کار را انجام دهم؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: اگر خداوند چنین میلی در شما انداخته و خودتان را توانا می‌بینید نتیجه‌ای که بعداً به جامعه و اسلام می‌رسانید چند برابر است چون با تجربه‌ی دانشگاهی و روح حوزوی می‌توان تاریخ جدیدی را رقم زد که زمانه منتظر آن است و با حضور فارغ‌التحصیلان دانشگاه در حوزه در حال شکل‌گیری است. موفق باشید
30275
متن پرسش
با سلام و رحمت: تفصیلی بر این حکمت نهج البلاغه را از زبان استاد طاهرزاده طلب داریم. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «عُمِّرَت البُلدانُ بِحُبِّ اَلاَوْطان» « کشورها با میهن دوستی آباد شده اند» (میزان الحکمه , ج۱۴, ص ۶۸۷۰)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی وطن‌ها با توحید الهی شکل گرفته باشند و موطن شود تا انسان‌ها مطابق فطرت خود به آن وطن‌ها علاقه‌مند شوند؛ بدان‌ها دل می‌سپارند و آن وطن‌ها را مأوای خود قرار می‌دهند و به آبادانی آن با تمام وجود می‌کوشند. دیگر دل به کانادا و آمریکا نمی‌سپارند تا جیب مردم را خالی کنند و نسبت به ارزش‌های ملی بی‌تفاوت باشند و به فکر فرزندان‌شان که در آن دیار هستند این ملت را به زحمت بیندازند و در خرابی وطن بکوشند. موفق باشید

23477

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا بنده عصمت و مقام پیامبر و ائمه را در حد خودم اشتباه متوجه شدم؟ مگر نه اینکه یکی از معنای عصمت این است که آنها در هر شرایط بهترین تصمیم را می گیرند و اراده آنها اراده خداست؟ پس چرا مثلا در جنگ تبوک پیامبر اذن داد که آن افراد که بهانه جویی می کردند نیایند؟ که بعد خداوند بگوید این اراده الهی نبود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که قرآن در رابطه با خارج‌کردن یهود از مدینه و این‌که بعضی از مسلمانان نخل‌های آن‌ها را می‌بریدند و بعضی معتقد بودند آن‌ها رفتنی هستند و نخل‌ها را برای خود نگه‌داریم؛ می‌فرماید: «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى‏ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقينَ (5)/ حشر) هر درخت با ارزش نخل را قطع كرديد يا آن را به حال خود واگذاشتيد، همه به فرمان خدا بود؛ و براى اين بود كه فاسقان را خوار و رسوا كند! موفق باشید

20710
متن پرسش
سلام: با توجه سوال 20653 بفرمائید تکلیف جوانان فعلی که آینده شان از بین رفت چه می شود؟ نه شغلی نه زندگی نه خانه ای نه همسری؟ با نبود اولیات و ضرورت ها جوانان چطور به رشد و کمال برسند؟ بیکاری و تحمل فشارهای جنسی و عصبی و عدم رشد و کمال در سایه ازدواج و کسب روزی حلال ولو برای یک جوان این ممکلت ظلم نیست؟ آیا این فشارها و موانع برای کمال حتی یک نفر بخشودنی است؟ دختری که به تنهایی می تواند یک محله را به فساد بکشد وقتی ازدواج نکند و سنش بالا برود چه می شود؟ و یک سوال این همه معتاد و اعتیاد در کشور ما چرا؟ و چرا در عربستان یک قرص استامینفن کدئین مجازات دارد و منع می شود ولی در ایران به راحتی می شود به مواد مخدر از انواع آن دسترسی پیدا کرد؟ آیا این دست شیطان نیست که از آستین جمهوری اسلامی بیرون زده است؟ برای نابودی یک نسل و به تبع آن نسل های بعدی و هم چنین بدنام کردن اسلام و دین زده کردن مردم مسلمان؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی بستری است که اگر کسی بخواهد راه صحیح را برود، با مانع حاکمانِ ظالم روبه‌رو نشود. به همین جهت خداوند در قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» ما پیامبران را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آن‌ها کتاب و میزان یعنی راه‌کارهای کلی و قواعد کاربردی را برای آن‌ها آوردیم، تا خودِ مردم برای حاکمیت قسط و عدالت قیام کنند. حال اگر مردم کوتاهی کنند، آیا باید اشکال را به پای اسلام گذاشت یا به پای مردم؟! موفق باشید

20007
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد آیت الله ناصری حفظه الله در یک سخنرانی در قبل از انتخابات می فرمایند اگر در آینده سر و صدایی، چیزی شنیدید فقط گوش به حرف رهبری بدهید من خودم یک چیزهایی احساس کردم از چند تا از بزرگان هم شنیدم اگر چیزی شد فقط گوش به حرف رهبری بدهید (نقل به مضمون) برداشت شما از این بیدار باش چیست؟ و با توجه به صحبتهای رهبری که اشاره ای به جریان بنی صدر کردند و شناختی که از دولت لیبرال فعلی و از طرفی فشارها و تحریمهای جدید آمریکا و انفعال دولتمردان ما و تورمی که اقتصاددانها برای سالهای آتی پیش بینی کردند و نشانه هایش از هم اکنون شروع شده امکان زیادی وجود دارد که این دولت به آخر نرسد و حوادثی به وقوع بپوندد؟ با تشکر و التماس دعا. لطفا جواب را در سایت بگذارید به ایملیم ارسال نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبری عزیز به نور مهدی «صلوات‌اللّه‌علیه» به‌خوبی متوجه‌اند که انقلاب اسلامی، تقدیرِ حتمیِ این تاریخ است و باید به بهترین شکل از این نوع تنگناها عبور کند و خالص شود، بلکه آرزوی بصیرتی را برای مردم دارند که بتوانند از این نوع نگاه‌ها و گرایش‌ها عبور کنند. مثل این‌که مردم باید به جای کشتن سرمایه‌داران، از «میلِ به ثروت» عبور کنند تا سرمایه‌دارانِ متجاوز به حقوق مردم تحقیر شوند. موفق باشید

19869
متن پرسش
نهاد علم (پاطوق) یا دین (جنوب)، مسئله این است. (دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان) در این یادداشت سعی بر آن است حول واژه هایی چون واقعیت، حقیقت، علم، دین و جامعه گفت و گویی صورت گیرد. سپس سوالاتی پرسیده شود. در جامعه ای که در آن افراد با ایدئولوژی و خرد «بی خردی» با مسائل برخورد می کنند پرداختن به واژه های فوق خالی از لطف نمی باشد. ایدئولوژی جامعه ی امروز بی خردی در سطحی از بلاهت فکریست که از واقعیت ها نیز بسیار به دور است. این بی خردی که در سطحی بسیار دور تر از واقعیات زندگی به سر می برد بستری است برای جدایی روز به روز امر های «رایج» دینی از زندگی مردم. در نخستین مرحله سوال این است که آیا در جامعه ای که با این ایدئولوژی در حال گذران زندگی است، می توان با امر های دینی «مرسوم» به آن پرداخت و آن را از بلاهت فکری به دور کرد و حقیقت را به آن ها تذکر داد؟ افرادی که در بستر واقعیات جامعه قرار می گیرند و به نوعی آزادی، فتوت و جوانمردی و عیاری می رسند زمینه ی ظهور و بروز و تجلیگاه حقیقت را در خود مهیا و آماده می کنند و «مردم جهان توسعه نیافته اگر بتوانند به این سطح از خود آگاهی نسبت به واقعیات جامعه برسند امید است نه تنها از زندان تجدد رها شوند بلکه جهان را دگرگون سازند.» گویا امر های دینی «مرسوم امروزی» در خود جایگاهی برای دیدن و تفکر به واقعیات جامعه جای نداده اند و صحنه و عرصه ی واقعیات در این امر ها بسیار تنگ می نماید. امر های دینی مسخ شده ی «امروزی» که مدعی حقیقت و عدالت هستند با جای ندادن «واقعیات» در خود روز به روز با جامعه فاصله می گیرند. در حالی آنچه که از دین مبین اسلام ناب محمدی (ص) بر می آید در کنار دعوتی که دین به سمت حقیقت دارد، به شدت بر واقعیات تاکید می کند و این گونه است که مدام تاکید به تفکر و دعوت از واقعیات به سمت حقیقت دارد هر چند «اما شاکرا و اما کفورا». خود دین و اسلام نیز گویا برای واقعیات نیز جایگاهی مهم قائل است که در نتیجه ی آن برای آزادی و اختیار (که به معنای حقیقی اش در دین اسلام پیدا می شود) و سپس تفکر و تامل جایگاه قائل است. واقیعت این است که انسان اراده دارد و باید در راستای اراده ی خود و با خواست از خدا به سمت قرب، تکامل و عدالت و مفاهیم والای فطری حرکت کند. حال مادامی که ما با دیدی مبتنی بر کاسه ی داغ تر از آتش، و خداگونه تر از خدا، حقیقت تر از حقیقت! با این جامعه برخورد کنیم و فقط مدعیان فهم حقیقت باشیم که همه باید از ما تبعیت نمایند روز به روز به شکاف این دو امر در مقوله ی دین، یعنی حقیقت و واقعیت دامن زده ایم و حقیقتی که باید در آبستن واقعیات شکل بگیرد را به محاق برده ایم. وظیفه و رسالت ما در مرحله ی اول شخم زدن زمین سفت و ایدئولوگ وجود افراد و به آزادی رساندن آنها از اسارت تمدن مدرن است (این که حضرت آقا از آزادی صحبت می کنند در واقع یک توصیه ی صرفا اخلاقی نیست بلکه گویا با نظر به روح دوران این مسئله را مطرح می کنند) که این امر ثقیل و سنگین و دشوار با دعوت درست و پیچیده ی افراد به تفکر و تامل در فهم واقعیات جامعه حاصل می شود (که این خود نیز بسیار امری سنگین و ثقیل است) و در بُعدی دیگر متذکر شدن حقیقت هستی به وجود چنین انسان های آماده و حق پذیری می باشد. و البته در نهایت (اما شاکرا و اما کفورا). مادامی که تنها از واقعیات جامعه گفته شود و تنها تلاش در راستای دیدن واقعیت های جامعه باشد در واقع بخشی از این تذکر حاصل گردیده است و افراد که تنها نظر به واقعیات جهان عصر تجدد دارند و آن را درک کرده اند لکن دل در گرو حقیقت هستی ندارند قائدتا یا دیوانه می شوند و یا دست به خود کشی می زنند. (چون گوته) به قول استاد طاهر زاده: «ما در تاریخی زندگی می‌کنیم که قصه‌ی انتحار روشنفکران قرن نوزده سخن بزرگی با ما در میان گذاشته است. بنده از کتاب «فرجام نیچه» اثر «هارتموت لانگه» این را فهمیدم که چون هوشیارانی مثل نیچه یا حساسیت‌هایی که گوته‌ی جوان در آثار خود پیش می‌‌آورد، دیگر نمی‌شود آدم‌های هوشیار را دعوت به زندگی کرد که عملاً نفس‌کشیدن است و بس. لذا باید آن حساسیت نورانی را به جایی برد که آن‌جا روشنی‌گاهی است در ظلماتِ دوران. و اگر از آن مأیوس شویم - از آن‌جایی که نظام مدرن چنین انسان‌هایی را از هرگونه زندگی محروم می‌کند - یا باید تصمیم به جنون گرفت چون نیچه و هولدرلین، و یا باید به آن نوع خودکشی‌ها دست زد که عده‌ای با آثار گوته دست زدند. امروز روشنی‌گاهِ ما با فلسفه‌های معمولی در مقابل ما خود را نمی‌گشاید. من هنوز حیران راهی هستم که شهدا در مقابل ما گشودند. خدا کند که این راه، معنیِ تاریخی خود را بنمایاند. آیا امثال شما می‌توانند برای آن‌که از غصه نمیرند، زبانِ راهی باشند که شهداء گشودند؟! می‌دانم که واژه‌ی «راهِ شهداء» کمی حالت متافیزیکی و مُرده پیدا کرده است ولی واقعیتِ قضیه به‌شدت زنده است، به همان معنایی که آن پیر فرزانه فرمود: «خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» چه کسی است که باید نشان دهد راه و رسمِ شهادت، کورشدنی نیست؟ راستی را حکیمانه خون دل خوردن و حجاب‌های این راهِ گشوده را متذکرشدن همان، «مداد العلماء افضلُ من دماء شهداء» نیست؟) پخش دیگری از این تذکر باید دعوت به رجوع به خویش تن و دعوت به خود حقیقی و فطرت خدا جو و پاک انسان باشد. در شکل گرفتن این حالت متافیزیکی که برای شهدا به عنوان رهبران و مقتدایان و پیشوایان جهان پیش آمده دور کردن آن ها از واقعیت نیز بسیار موثر بوده است. این سخن استاد طاهر زاده ما را به این توجه می دهد که در این دوران اولا هوشیارانی چون، نیچه و گوته لازم هستند که واقعیات را درک کرده باشند (تلاش در راستای نشان دادن واقعیت های زندگی با نهاد علم) و در ثانی که این هوشیاران در واقع دعوت به نوعی دیگر از زندگی می خواهند که در آن روشنیگاهی در این تمدن مدرن را به خود ببینند. مادامی که ما این روشنگاه را نتوانیم نشان دهیم و کسی که در جهت شناخت واقعیت های زندگی گام بر می دارد نتواند این روشنی گاه را (انقلاب ،دین و سلام ناب را) مقابل خود متصور شود هیچ اتفاقی نمی افتد بلکه روز به روز سردرگم تر از دیروز می گردد. همچون تمام متفکرینی که احساس نوعی گم شدگی می کنند. حال سوالاتی از این دست برای بنده مطرح است. 1. من به عینه مشاهده کردم وقتی با رویکرد نشان دادن واقعیت با جامعه مواجه می گردیم (کمی از گفتن حقیقت کوتاه بیاییم (حقیقت فعلا در نظر حقیر اسلام ناب محمدی (ص) است و واقعیت آنچه که موجود است)، در این خرد بی خردی بیشتر می توانیم رسوخ کنیم، حداقل می توانیم در فرد یک شک جدی بیاندازیم تا فکر کند. هر چند که این فکر ممکن است به حقیقت نرسد بلکه زد حقیقت هم شود!) (در متون دینی هم داریم که برای یک عالم دو اجر است 1. اجر تفکر هر چند که با حقیقت ملازمت پیدا نکند. 2. اجر رسیدن به حقیقت در صورت رسیدن در نهاد علم مسئله ی ما این نیست که بگوییم غرب خوب است یا بد! مسئله ی ما این است که بگوییم که بیایید به غرب فکر کنیم و به طور مثال ما حتی برای توسعه هم یک خردی نیاز داریم. خردی که نگاه مکانیکی به غرب نداشته باشد! خردی که بداند اگر غرب هم به جایی رسیده است و اکنون دارد از ثمره ی آن استفاده می کند، ما هم به آسانی و بدون دادن هزینه نمی توانیم شریک این ثمره و محصول شویم و ... ما در نهاد علم می توانیم در مورد کارهایی اسنادی از قبیل 2030 از پایگاه منطق و این که این سند فارغ از اسلام و دین اصلا با فرهنگ ما سازگار نیست صحبت می کردیم و می توانیم بگوییم که چون این سند مطابق با آرمان های کشور دیگری نوشته شده است (جدای از خوب و بد) به درد کشور ما و هویت ما نمی خورد. در اینجا گویا باب گفت و گو در مورد توجه دادن افراد به بی فکری و سطحی نگریشان بیشتر است. حال آن که در پروژه ی بزرگی چون راهیان نور سعی ما بر این بود که از نهاد حقیقت و سعی در تذکر حقیقتی که شهدا متذکر آن بودند روشنیگاه عصر ظلمات را متذکر شویم. (اعتقاد ما این است حقیقت چیزی نیست جز اسلام ناب محمدی (ص) به معنای تسلیم شدن) حال سوال این است که این واقعیت و حقیقت و دین چه نسبتی با هم دارند؟ آیا دیدگاه دکتر داوری به عنوان یک فنومنولوژ در دین جایگاهی ندارد؟ اگر این مورد در دین و پایگاه دین نیست پس این دین آیا ناقص نیست؟ به عقیده ی بنده دیدگاه دکتر داوری در واقع علم دینی است! این دین رایج ما که با فطرت ها سر و کار دارد در واقع چرا نمی تواند فطرت های انسان ها را در مقابل گفتمان غرب به خود جذب کند؟ آیا امکان دارد که انسان ایدئولوگ بی خرد امروزی را از این پایگاه دینی رایج به سمت حقیقت دعوت کرد؟ اگر این دین رایج و مسخ شده و بی جان نمی تواند آیا نوزایش دینی ما می تواند؟ در این نوزایش جایگاه واقعیت کجاست؟ اصلا آیا اعتقاد دارید دینی که ما در کشور داریم در واقع اسلام نیست و برخی از مفهاهیم آن مرده است؟ آیا وقت آن نرسیده است که حوزه برود سراغ کسانی امثال داوری هر چند به آن برسند و از آن عبور کنند؟ خلاصه ی بحث آن که ما باید جایگاه این واژه ها را برای خودمان مشخص نماییم. علم، دین، واقعیت و حقیقت و نحوه ی اثر گذاری این واژه ها در افراد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ابواب ارزشمندی را در مقابل مخاطب خود گشوده‌اید تا از یک طرف نسبت به واقعیات اطراف خود غافل نباشد و متوجه شود در مقابل دید این نسل چه می‌گذرد و از طرف دیگر جایگاه حقیقتی که در منظر تاریخ انقلاب اسلامی گشوده شده است، فراموش نشود. و تفکر جز این نیست که نه ما قرائتی از اسلام را به میان آوریم که نسبت به اطراف خود بیگانه باشیم، و نه آن‌چنان به آرمان‌های قدسی نظر کنیم که از واقعیت‌های اطراف خود غافل گردیم. هرچه هست همان‌طور که متوجه‌اید امثال آقای دکتر داوری می‌خواهد ما نسبت به وضع توسعه‌نیافتگی خود فکر کنیم تا اگر می‌خواهیم اهداف خود را توسعه‌یافتگی بگذاریم، لااقل باید از شرّ خرد توسعه‌نیافتگی آزاد شویم. و یا اگر متوجه باشیم که تاریخ ما، تاریخِ غرب و توسعه‌یافتگی غرب نیست، بلکه زمان ما و مکان ما، زمان و مکان دیگری است و باید در عین شناخت غرب، خود را در جای دیگر جستجو کنیم، لااقل از شرّ خرد توسعه‌نیافتگی که از یک طرف ما را در حسرت توسعه‌یافتگی غرب از بین می‌برد و از طرف دیگر هیچ‌وقت موجب نمی‌شود که ما به خود آئیم و از خود بپرسیم چرا طی 200 سال در آرزوی غربی‌بودن به هیچ‌چیز نرسیده‌ایم. و این تفکری است که از استاد تفکر این دوران یعنی دکتر رضا داوری اردکانی می‌توان آموخت. بنده هم نیز با نظر شما موافقم دوستان حوزوی ما خوب است از این خردمندی نیز بهره‌مند گردند، بدون آن‌که از بستر آموزه‌های قدسیِ کارسازِ شریعت الهی کوچک‌ترین غفلتی داشته باشند. موفق باشید   

18369
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت عزیز دلم: با تمامی این تفاسیر اعم از عین ثابته، اختیار، جبر و امثالهم نکته ای است ظریف و ملیح که وقتی هستی را با قدم قلب مشاهده می نمایید دچار تحیری می شویم از عظمت الله که چگونه در تمامی شئونات خود تجلی دارد دیگر آنجا همه ی مسائل فی نفسه مندک و منحل در آن ذات هستند که گوشه ای از آن اسرار را با سیر عقلانی تو ام با قلبی طالب پیدا می شود ولی چه کنیم که در جهان مثل گشته که جوینده یابنده است والا همه اوست و جز او چیزی نیست. لا هو الا هو
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از حجابِ تعیّنات عبورکردن و حضرت محبوب را در مظاهر تعیّنات دیدن، مقصد اصلی ما است تا مرحله‌ی قرب نوافل ظهور کند. موفق باشید

18130
متن پرسش
سلام استاد: کلماتی مثل توهم، وهم، واهمه، تخیل، خیال، عقل و قلب و .... که در مباحث مطرح می کنید از کدام منظر است، فلسفه و یا عرفان؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این واژه‌ها هم در حکمت متعالیه و هم در عرفان به‌کار می‌روند ولی همان‌طور که در پاورقی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شد، باید بین واهمه به معنای اخلاقیِ آن با واهمه به معنای فلسفیِ آن که یکی از مراتب ادراکِ معانیِ جزئیه است، فرق گذاشت. موفق باشید

17818

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده: با عرض پوزش فراوان. ببخشید استاد من اون سوالی رو که براتون فرستادم و در مورد جهان هولوگرام بود، اشتباهی بخشی از اون براتون نیومده و مطلب رو ناقص فرستادم. خواستم اگه امکان داره با عرض پوزش و عذر خواهی، دوباره این متن را که تکمیل شده یِ متنی است که قبلا براتون فرستادم، مطالعه فرمایید و مجددا نظرتان را بفرمایید. آخه استاد طاهرزاده در ادامه مطلب شاهدی از کلام ابن عربی در فتوحات برای این قضیه آورده. خواهشا راهنمایی بفرمایید. ممنون. مطلب: کانال لام. میم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان اصل موضوع هستم. اشکال این افراد در  اصالت‌دادن به تکنیک است که محدود به عالم ماده می‌باشد و هیچ ربطی به سخنان جناب محی‌الدین ندارد که ایشان ناظر به سالکی است که به‌کلّی از عالم ماده و زمان و مکان جدا شده است. موفق باشید

16497
متن پرسش
سلام استاد: اینکه انسان مختار است، که گناه کند و ثواب، و اگر قبول کنیم که وقتی کاری انجام می شود، قوّه ای به فعل تبدیل می شود، و اگر قبول کنیم این قوا را خدا آفریده یعنی قوّه ی گناه کردن را هم خدا آفریده است؟ ممنون از استاد عزیز. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم قوه‌ی هر کاری را خدا به انسان می‌دهد ولی چون قوه‌ی ترک آن را نیز به انسان داده‌است، آن فعل به انسان بر می‌گردد. موفق باشید

15591
متن پرسش
استاد خدا ما رو خلق کرده که یه مدت تو دنیا زندگی کنیم و اصلاحا به تکامل برسیم و بعد بریم تو جهنم یا بهشت خوب برای چی؟ اگر ما خلق نمی شدیم چه اتفاقی می افتاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ما خلق نمی‌شدیم از جهت حضرت حق چیزی نمی‌شد، ولی از آن‌جایی که حضرت حق سمیع است و تقاضای پدیدارشدنِ ما را می‌شنود، طلبِ ما را بی‌جواب نگذاشت. و در همین رابطه حضرت موسی«علیه‌السلام» در مقابل فرعون، همراه با برادرشان حضرت هارون، در معرفی خداوند می‌فرمایند: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»(50)/ طه) پروردگار ما آن کسی است که خلقت هرچیزی را به آن چیز می‌دهد و سپس هدایتش می‌کند. ملاحظه می‌کنید که در این آیه روشن می‌کند که هرچیزی، خلقت خاص خود را دارد و خداوند آن خلقت را که آن چیز، طالب است به آن می‌دهد. موفق باشید 

14835
متن پرسش
سلام استاد: همانطور که مطلعید برای علامه طباطبایی شایعه ای ساخته شده و در حال پخش است. مبنی بر اینکه ایشان ضد ولایت فقیه بوده اند! لذا برای اطلاع شما استاد محترم و دوستان عرض کنم: مصاحبه ای در این رابطه با شاگرد ایشان جناب آیت الله تحریری شده است که بسیار مفید است و تمام شبهات پاسخ داده می شود. لذا از دوستان و شما خواهشمندم به این سایت زیر سری بزنید: http://www.rajanews.com/news/227569 مرا ببخشید بخاطر بی ادبی... التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همين‌طور است كه استاد فرموده‌اند. علامه‌ي طباطبايي مثل همه‌ي فقهاي بزرگ متوجه‌ي ولايت فقيه در زمان غيبت‌اند، تفاوت در نوع ا ثتنباطی است که از متون دینی دارند. موفق باشید

14813

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر از پاسخ قبلی شما: نظر علامه طباطبایی در مورد ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه چیست؟ گروهی که معروف شده اند به .... می گویند که علامه ولایت فقیه را قبول نداشتند. این مسأله صحت دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متوجه سخن علامه نشده‌اند، زیرا علامه مثل همه‌ی علماء قبول ندارند که فقیه جای حاکم بنشیند. اینان این سخن علامه را حمل بر عدم اعتقاد ایشان به ولایت فقیه دانسته‌اند. خوب است در این مورد به قسمت آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» رجوع فرمایید. موفق باشید

14556

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: برای تربیت خیال، عقل، قلب چه برنامه و کتابهایی پیشنهاد می کنید با مخصوصا ادب خیال که در حال حاضر خیلی خیال پرداز شده ام و تمام زندگیم را خیالات بیهوده گرفته است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» شروع کنید إن‌شاءاللّه راه‌هایی را می‌یابید. بعد از آن به همت شما بستگی دارد. کتاب مذکور بر روی سایت هست. موفق باشید

14385
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: سوال من در مورد مفهوم بصیرت است و آن اینکه شنیده ام که می گویند بصیرت در اصل این است که بدانی در این زمان امامت از تو چه فعل و حرکتی را انتظار دارد و آن را بدون اینکه امام زمانت و یا ولی فقیه بگوید انجام دهی (در این بابت اشاره به داستان هایی از زندگی پیامبر اشاره می کنند که به دلیل اینکه به طور کامل نمی دانم از بیان منقوص آن خودداری می کنم) اما از طرف دیگر می توانم به داستان پشت در ماندن مادرمون زهرا (س) اشاره کنم که بیان می کنند به غیر از مولا علی (ع)، سلمان و مقداد و ابوذر و زبیر هم در خانه بوده اند، اما سلمان (با توجه به حدیث منا اهل البیت، باید کارش ملاک باشد) کاری انجام نمی دهد و منتظر دستور امامش است ولی زبیر دست به شمشیر می شود و الباقی داستان. از طرف دیگر می گویند در نماز جماعت نباید از امام جلو بیفتیم و این یعنی ولایت پذیری!! حال سوال من این است اگر بصیرت این است که منتظر حرف امام نمانی و فعل و خواسته اش را قبل از بیان انجام دهی پس چگونه می توان آن را با دو مطلب فوق (داستان و نماز جماعت) جمع کرد؟ و اگر هیچ کدام درست نیست پس بصیرت یعنی چه؟ شکر خدا به خاطر وجود نعمت هایی مثل شما. ان شا الله موجب فزونی خیر و برکت گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در ملاقاتی که چند دوره پیش با فقهای مجلس خبرگان داشتند، موضوع بصیرت را به درک جایگاهِ تاریخی واقعه‌ای که در آن هستیم ربط دادند و در این رابطه می‌توان فهمید اگر در صدر اسلام یاران پیامبر و امام متوجه جایگاه اسلام در آن تاریخ بوده‌اند، عملاً اقدام آن‌ها بدون آن‌که لازم باشد به طور مستقیم از امام اجازه بگیرند، مطابق روحِ زمانه است که امامِ آن زمانه شخصیت اصلی آن می‌باشد و این با آن‌جایی که باید عملاً به طور مستقیم از امام پیروی کنند قابل جمع است. موفق باشید

14079
متن پرسش
سلام علیکم: دو سئوال از کتاب چهل حدیث امام راحل داشتم: 1. امام در بحث بلا و امتحان می فرمایند خداوند از ابتدا نظر لطف به این دنیا نداشت جمع این سخن با روایاتی که دنیا را خوب معرفی می کند چیست؟ 2. امام می فرمایند بلا دادن به مومنین خوب است پس چرا در دعاها داریم که بلا به مومنین نرسد؟ در آخر از حال و هوای امسال اربعین خودتان برایمان بگویید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دنیایی که مدّ نظر آن روایات است دنیای وَهمیّات است، نه وسیله‌ای برای زندگی و عبادت 2- بلایی که خداوند برای مؤمنین مقدّر فرموده، بلای تکامل‌ساز است و بلایی که برای کفار قرار داده، بلای نابودکننده و هلاکت است 3- عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی  14026  شده است. در ضمن در جلسه‌ی اخیر سوره‌ی اعراف عرایضی شد. موفق باشید

12715
متن پرسش
حديثي است كه مي گويد هركس نسبت به امر دنيايش بي حوصله باشد نسبت به امر آخرتش كسل تر است. دانشجويي است كه به اين حالت مبتلا شده است چكار كند؟ خود اسلام درماني براي اين كسالت و بي حوصلگي دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در کسب معارف الهی قدم بردارند، إن‌شاءاللّه مفتخر به شخصیتی متعالی می‌گردند در آن حدّی که جای دنیا و وظایف نسبت به امور دنیایی را نیز رعایت می‌کنند. موفق باشید

6304
متن پرسش
الکترونیکی کردن امورات ماندد آموزش و اقتصاد الکترونیکی چه مضراتی برای جامعه ما دارد؟ آیا در دوران گذار ما به این چنین توسعه ای نیاز داریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی هدف مشخص شد و معلوم شد باید روابط انسان‌ها با عقل قدسیِ الهی تنظیم شود مجبوریم با نظر به آن هدف از ابزارهای موجود به‌عنوان اَکلِ میته استفاده کنیم تا آن‌چه باید مطابق اهداف خودمان ساخته شود را بسازیم. روح الکترونیکی‌کردن امورات، انسان را در حدّ ابزار پایین می‌آورد و ابزارها بر او حکومت می‌کنند و نه خدا و اخلاق معنوی. موفق باشید
5736
متن پرسش
اگر در این دنیا و قبل از مرگ چشم باطن ما باز نشود به هیچ دردی نمی خوریم؟راستش را بگویید،به جایی نرسیده ایم؟ کلا همه چیز را باخته ایم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی انسان توانست خدا را پیدا کند و متوجه آن حقیقت یگانه در عالم شد راه را پیدا کرده و در این راه هرقدر با عبادات شرعی جلو رود به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود تا وقتی که مُرد و پرده‌ها عقب رفت و با نور حقیقت مرتبط گشت، با بهشتی زندگی را شروع می‌کند که سراسر تجلیات انوار خاص حضرت رب‌العالمین است و از از این طریق با پروردگار خود زندگی می‌کند. موفق باشید
1707

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید. می خواستم ببینم نظر شما راجع به سؤال و جوابی که در مجلس بین دولت و نمایندگان صورت گرفت، چیست؟
متن پاسخ
درباره سؤال از رئیس جمهور آقای قاسم کیانی در سایت رجا نیوز می نویسد: طرح سؤال از رئیس جمهور با هر نیت و قصدی که کلید زده شد، بالاخره صبح روز چهارشنبه به مرحله اجرا رسید. در این جلسه چه از طرف سؤال کنندگان و چه از طرف رئیس‌جمهور، مطالبی عنوان شد که مطمئناً در روزهای آینده، مبنای تحلیل و بررسی ها بسیاری خواهد بود. بررسی عکس العمل های مردم ایران از نگاه جامعه شناختی سیاسی، به خوبی روشن ساخته است که در متُد تحلیل‌گری مردم ایران، هر اظهار نظر و عمل‌کردی در فضای سیاسی از سوی مسئولین، ابتدا با خط کش مواضع و مطالبات امام خامنه ای (مدظله) سنجیده می شود؛ هر چند این موضوع بیشتر در مباحث کلان و اصلی کشور جاری است و قاطبه مباحث مطرح شده در مجلس از جنس مسائل فرعی، دسته چندم و گاهی جزیی بوده است. با توجه به این نکته به منظور بصیرت سنجی سؤال کنندگان و شخص رئیس جمهور، توجه به مطالبات و مواضع امام خامنه ای (مدظله) درباره برخی از مطالب مطرح شده در جلسه سؤال از رئیس جمهور می تواند ما را در شناخت صحنه و بازیگران آن یاری دهد. 1- بخشی از سؤالات، در مورد اظهار نظرهای چالشی از سوی دولت، طراحی شده بود. به عنوان مثال طرح مواضعی درباره مسئله حجاب از سوی شخص رئیس جمهور یا مسئله مکتب ایرانی از سوی برخی افراد حاشیه ساز و جریان نفوذی در درون دولت از جمله کلیدی ترین مسائل مورد اشاره سؤال کنندگان از شخص رئیس جمهور بود. حال در این رابطه مباحث و پرسش های متعددی مطرح می شود؛ پرسش هایی مثل اینکه آیا طرح مجدد این مسائل ضروری بوده است یا خیر؟ آیا این پرسش ها با نگاه به مواضع و مطالبات امام خامنه ای (مدظله) طراحی شده است یا چنین ملاحظه ای در طراحی سؤال‌ها، کمرنگ بوده است؟ در ادامه، گزیده ای از سخنان رهبر معظم انقلاب خواهد آمد شاید برای دریافت پاسخ پرسش هایی از این دست، مناسب باشد: رهبر معظم انقلاب (مدظله) آبان‌ماه سال گذشته دیداری با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم داشتند. در این جلسه یکی از حضار، سخنانی در مورد موضوع مکتب ایرانی و مسئله حجاب، عنوان می‌کند؛ ایشان در این جلسه می‌فرمایند: «من این مطلب را قبول ندارم؛ مسئولان امروز همه حجاب فقهی را قبول دارند ولی اختلاف سلیقه در تاکتیک‌هاست.» «من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد. بنده هم همین اعتقاد را دارم که آقای احمدی‌نژاد واقعا نمی‌خواهد ایران را مقابل اسلام و برتر از آن قرار دهد» البته برخی از این نقل ها از سوی حاضرین به صورت زیر نیز بیان شده است: «من اعتقاد به نصح دارم. ... منتها مراقب باشند که یک جهت گیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت می کند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند ولی خوب نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید، اگر یک جایی واقعا دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضروری ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود، این جور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند.» «در شرایط کنونی اختلاف نظر هست و من هم برخی مسائل را قبول ندارم اما الان اگر رهبری چیزی بگوید، رئیس جمهور می‌پذیرد و به آن عمل می‌کند» «بنده از همه دولت‌ها حمایت کرده‌ام ولی این دولت با "دولت‌های گذشته" تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمی کنند حاکمیت دوگانه درست کند. در گذشته حرف دشمن القای حاکمیت دوگانه بود و در برخی ادوار هم برخی افراد دنبال القای این وضعیت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولایت فقیه که محور نظام است، قرار دارد ولی الان این‌گونه نیست.» رهبر معظم انقلاب (مد ظله) در دیدار با اعضای هیئت دولت نیز در خصوص این مسائل فرمودند: «مسئله‌ى دیگرى هم که باز مطرح می‌شود و من به طور کلى عرض می‌کنم، این است: با این همه کارى که دولت دارد، سعى کنید دچار حاشیه‌سازى‌هاى مسئله‌دار نشوید. دولت دارد کار می‌کند، تلاش می‌کند، میدان هم براى کار بحمدالله هست، نیاز هم به کار هست. خب، یک میدان کارى وجود دارد، نیاز فراوانى هم وجود دارد، دولت هم نشان داده که اهل خطرپذیرى و وارد شدن در میدان‌هاى کار و با همه‌ى وجود کار کردن و وارد میدان شدن است؛ خیلى خوب، با این اوضاع و احوال، واقعاً شایسته و سزاوار نیست که حواشى‌اى به‌وجود بیاید؛ حالا چه حواشى‌اى که خود شما گاهى اوقات بى‌توجه به وجود مى‌آورید، چه آن‌هایى که دیگران به وجود مى‌آورند و شما هم تسلیم آنها می‌شوید؛ از این حواشى باید پرهیز کرد. نگذارید در فضاى کشور، در فضاى بین دولت و مردم، درگیرى‌ها و دل‌هره‌هایى به وجود بیاید که شماها را از کار باز بدارد. مسائل گوناگونى مطرح می‌شود. توصیه‌ى من این است که در زمینه‌ى علاقه‌ى به ایران، علاقه‌ى به کشور و گرایش به ایران، چند نکته را توجه داشته باشید. یکى اینکه مهم‌ترین بخش مربوط به کشور، زبان و ادبیات است. علاقه‌ى به ایران، این‌جورى تحقق پیدا می‌کند. ما در کشور زبان‌هاى مختلفى داریم؛ اما زبان ملى، فارسى است. آن کسانى که زبان‌هاى مختلف دارند، خودشان جزو مروجین درجه‌ى یک زبان فارسى هستند. بهترین مقالات را در زمینه‌ى زبان فارسى، ترک‌زبان‌ها نوشتند؛ این را من از روى اطلاع دارم عرض می‌کنم. ان‌شاءالله کردها هم می‌نویسند؛ حرفى نیست، ما استقبال می‌کنیم. محققین برجسته‌ى ترک‌زبان کشور، در طول دهه‌هاى گذشته، بهترین و قوى‌ترین مقالات را در زمینه‌ى زبان فارسى نوشتند. بنابراین نباید تصور شود که زبان فارسى نماد ملیت ایران نیست؛ چرا، هست. روى این موضوع تکیه شود. یا روى ایرانِ بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتى که ایرانِ دوره‌ى اسلامى دارد، در هیچ دوره‌ى دیگرى از دوره‌هاى تاریخىِ ما این افتخارات وجود ندارد؛ من این را با استدلال به شما عرض می‌کنم و این قابل اثبات است. گسترش کشور، پیروزى‌هاى بزرگ نظامى کشور، پیشرفت‌هاى عظیم علمى کشور در زمینه‌هاى گوناگون، همه‌اش مال دوره‌هاى بعد از اسلام است. نه اینکه قبل از اسلام از این چیزها ندارد؛ چرا، اما نسبت به دوره‌ى اسلامى، آن‌ها ناقص است، کم است. البته یک چیزهایى به عنوان گفته‌ها مطرح می‌شود، اما چیزهایى نیست که مستند باشد و کسى بتواند آنها را اثبات کند؛ اینها قابل اثبات نیست. اما آنچه که در دوره‌ى اسلامى واقع شده، قابل اثبات است؛ روشن است. شما نگاه کنید ببینید پیشرفت نظامى و علمى و فرهنگى ایران در دوره‌ى دیلمى‌ها، در دوره‌ى سلجوقى‌ها، بعدها در دوره‌ى صفویه، و حتى در این وسط، در بخشى از دوره‌ى حاکمیت مغول چگونه است. مغول‌ها به ایران که آمدند، ایرانى شدند و تحت تأثیر فرهنگ ایران قرار گرفتند؛ کمااینکه به هند که رفتند، هندى شدند. چه کارهاى برجسته و عظیم علمى و فرهنگى و هنرى در این دوره انجام گرفته. اگر کسى می‌خواهد از ایران و ایرانى‌گرى حمایت کند، خب، ایران دوران اسلامى، هم مدون‌تر است، هم مستندتر است، هم قابل قبول‌تر است، هم جلوى چشم است؛ کتابش جلوى چشم است، معمارى‌اش جلوى چشم است، نشانه‌هاى علمى‌اش جلوى چشم است؛ تاریخش تدوین‌شده و روشن است.» از آن‌جایی که برخی از این مسائل و انتقادها از سوی امام خامنه ای (مدظله)، به عنوان مسائلی فرعی و جزیی، مطرح شده است، مناسب است، مواضع و مطالبات امام خامنه ای (مدظله) در مورد پافشاری بر طرح چنین مسائلی را ببینیم. لازم به ذکر است این بیانات توسط امام خامنه ای (مدظله) برای پایان دادن به جنجال بر سر موضوع دوستی با مردم اسرائیل از تریبون نماز جمعه مطرح شده است: «یکى از چیزهایى که براى کشور ما حقیقتاً مهم است این است که مردم احساس امنیت سیاسى و روانى بکنند؛ فضاى روانى جامعه دچار التهاب نباشد. سعى می‌کنند التهاب‌آفرینى کنند؛ این هست. این، جزو سیاست‌هاى مخالفان نظام جمهورى اسلامى است. البته خود ما هم گاهى اوقات، نادانسته این التهاب‌ها را افزایش می‌دهیم. من توصیه می‌خواهم بکنم - حالا مردم عزیز ما بحمداللَه از بسیارى از کارهایى که در این زمینه انسان مشاهده می‌کند، برکنارند. مردم نگاه می‌کنند به بعضى از گفت‌وگوها و بگومگوهاى بی‌جا و بی مورد که گاهى در بین نخبگان سیاسى مشاهده می‌شود؛ نگاه مردم نگاه رضایت‌مندانه نیست. این را ما از مراجعات مردم به‌خوبى می‌فهمیم - ...یک نفر پیدا می‌شود درباره‌ى مردمى که در اسرائیل زندگى می‌کنند، اظهار نظرى می‌کند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است... حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس‌العمل‌هایى هم در مقابل آن نشان داده می‌شود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکى از آن طرف بگوید، یکى این‌جور استدلال کند، یکى از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهاب‌آفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست... خوب، این حرف خطایى بود، حرف درستى نبود. این را نباید وسیله‌ى التهاب قرار داد. من خواهش می‌کنم از همه، این‌جور مسائل کوچک و مسائل جزئى را - حرفى که بر زبان کسى جارى می‌شود؛ مطلبى گفته می‌شود - وسیله‌اى قرار ندهند براى اینکه مدتى جریان‌سازى و مسئله‌آفرینى در سرتاسر کشور بشود؛ یک عده مخالف، یک عده موافق، سر قضیه‌اى پوچ. موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.» 2- سؤال کنندگان از رئیس جمهور در بخش دیگری از سؤال‌های خود، خواستار پاسخ‌گویی رئیس جمهور در مورد برخی از عمل‌کردهایش شدند. برای مثال مطرح کردن مسائلی مثل عزل وزیر اطلاعات و تأخیر در مورد حکم ابقای وی و همچنین شبهاتی از خانه نشینی رئیس جمهور، از شاخص ترین مسائل مطرح شده در این زمینه از سوی سؤال کنندگان است. در ادامه موضع امام خامنه ای (مدظله) در این مورد را نیز خواهیم دید. رهبر معظم انقلاب (مدظله) طی سخنانی نزدیک به زمان وقوع مسائل مطرح شده بالا بیاناتی داشتند که با فرض شخصی نگارنده، ممکن است به موضوع خانه نشینی رئیس جمهور ارتباط داشته باشد، ایشان در یکی از این بیانات خود می فرمایند: «باید از هر کار و اقدامی که موجب پای‌کوبی و جنجال دشمنان می شود، و دوستان را نیز ناراحت می کند، پرهیز شود.» این ارتباط دهی نگارنده از آن جهت است که پس از این سخنان، شخص رئیس جمهور در جلسه هیئت دولت حاضر شدند و سخنانی بیان داشت که بیشتر دارای مضامین محوریت ولایت، و ولایت پذیری ایشان بود و با این سخنان، تقریباً آبی به آتش دشمنان ریخت. در بخش دیگری از سؤالات، طراح سؤال مسئله تأخیر ابقای وزیر اطلاعات را به نوعی مخالفت رئیس جمهور با حکم رهبری تلقی کرده بودند. امام خامنه ای (مدظله) در مورد مسئله عزل وزیر اطلاعات که رسانه های غربی برای القای حاکمیت دوگانه در کشور تبلیغات بی امانی داشتند، چنین فرمودند: «رهبری هیچ‌گاه بنای دخالت در تصمیم ها و کارهای دولت را ندارد، مگر آن‌جایی که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است... در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است... نظام جمهوری اسلامی، دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم در مواضع صحیح خود ایستاده است... و من می‌خواهم بگویم این حالت صخره‌گون را ملت و دولت عزیز ما حفظ کنند. نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آنچه را که دشمن در تبلیغات و در خباثت‌هاى سیاسى و تفتین‌هاى سیاسى می‌خواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد... شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آن‌چنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیل‌ها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرف‌هاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور می‌توانند، حمله کنند.... بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیم‌هاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیت‌ها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آن‌جایى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت می‌شود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر این‌جورى بود؛ انسان احساس می‌کند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار می‌گیرد، تفویت می‌شود؛ خب، انسان وارد می‌شود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوق‌هاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده می‌کنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند...عرض من به عناصر داخلى، به مردم دل‌سوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بنده‌ى حقیر هستم با همه‌ى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستاده‌ایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمان‌ها ذره‌اى منحرف شود. » 3- بخش دیگری از سؤالات در مورد مسئله تعامل دولت و مجلس مطرح شد. در این بخش سؤال کننده معتقد بود دولت در مواردی به قانون مجلس کم توجهی نشان داده و یا قانون مجلس را معطل کرده است. در ادامه به بیانات امام خامنه ای (مدظله) اشاره خواهیم کرد که در آن، به مسئله تعامل دولت و مجلس، اشاره شده است. این سخنان در جمع نمایندگان مجلس در تاریخ ۱۳۹۰/۰۳/۰۸ بیان شده است: «مطلب دیگر هم همین توصیه‌اى است که من همیشه دارم و آن، هم‌افزایى با قوه‌ى مجریه است -قوه‌ى مجریه و قوه‌ى قضائیه، لیکن عمدتاً قوه‌ى مجریه؛ چون سر و کار مجلس با قوه‌ى مجریه است- باید هم‌افزایى کرد. نبایستى کار را جورى تنظیم کرد، جورى پیش برد که معنایش دعوا و اختلاف باشد؛ این در بیرون، روى مردم، خیلى تأثیراتش بد است. گاهى دیده می‌شود که مثلاً در مجلس، در یک نطقى، در یک اظهار نظرى، یک حرفى زده می‌شود. خب، حرف که زده شد، پرتاب شد دیگر. اگر خداى نکرده حرفى باشد که کسى را یا جمعى را متهم کند، جبرانش به‌آسانى ممکن نیست؛ مردم را ناامید می‌کند. امروز مسئولین دارند تلاش می‌کنند، کار می‌کنند. نگوئید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد. بنده به ضعف‌ها آگاهم. شاید بنده بعضى از ضعف‌ها را هم بدانم که خیلى‌هاى دیگر ندانند. با وجود این ضعف‌ها، آن چیزى که امروز در قوه‌ى مجریه وجود دارد، یک شاکله‌ى خوب و مطلوب است. در کشور دارد کار انجام می‌گیرد. خب، بایستى همکارى کرد، باید کمک کرد؛ هم مجلس کمک کند به دولت، هم دولت کمک کند به مجلس؛ هم قانون فصل‌الخطاب است براى عمل دولت، هم گرایش‌هاى دولت و تشخیص‌هاى دولت یک اشاره است به قانون‌گذار براى کیفیت قانون‌گذارى. این مسئله با استقلال مجلس منافات ندارد. من نماینده‌ى مجلس هم بودم، رئیس دولت هم بودم؛ من هر دو جا را تجربه کردم. در طول این سال‌هاى متمادى هم، هم مجالس را دیدم، هم دولت‌ها را دیدم. هیچ اشکالى ندارد که یک مجلسى قانون صحیح و درست و قوى و منطقى را جورى تنظیم کند که براى دولت، رفتار طبق آن قانون، عملى باشد، ممکن باشد، آسان باشد. اگر این شد، معنایش این نیست که مجلس استقلال ندارد. بعضى‌ها که شاید می‌خواهند سر به تن این مجلس هم نباشد، آدم مى‌بیند که شده‌اند دل‌سوز استقلال مجلس: آقا مجلس استقلال داشته باشد! این هیچ منافاتى با استقلال مجلس ندارد. انسان نگاه کند ببیند دولت چه جورى می‌تواند عمل کند، چه جورى بهتر می‌تواند عمل کند، چه جورى آسان‌تر می‌تواند عمل کند، قانون را تنظیم کند و در این مجرا بیندازد؛ این ممکن است، هیچ اشکالى هم ندارد. از آن طرف هم وقتى قانون تهیه شد، منجز شد، دولت موظف است با همه‌ى وجود، با همه‌ى قوا، بدون بهانه‌گیرى، طبق آن قانون عمل کند. دو طرف قضیه، این‌جورى است؛ یعنى هر دو می‌توانند به هم کمک کنند، هم‌افزایى کنند؛ این لازم است، این باید انجام بگیرد. اگر چنانچه از هر دو طرف یک بهانه‌هایى اتفاق افتاد؛ این طرف گفت نه، این قانون را چون دولت این‌جورى می‌خواهد، ما نمی‌کنیم؛ آن طرف هم گفت چون این قانون، این گوشه‌اش کج است، ما هم زیر بار نمی‌رویم؛ خب، این که نمی‌شود؛ اوضاع مملکت نمی‌چرخد. رفق، خوب است... آن که آدم نباید با او سازش کند، دشمن است؛ آدم با دوست باید سازگارى نشان دهد. بالاخره باید تحمل کنند؛ یک چیزى را این از آن تحمل کند، یک چیزى را آن از این تحمل کند.» در بیاناتی دیگر ایشان می فرمایند: «... بى‌دلیل گزارش‌هاى رسمى مسئولان برجسته‌ى نظام را زیر سؤال نبرند. هم در قوه‌ى قضائیه این حرف هست، هم در قوه‌ى مجریه این حرف هست، هم در قوه‌ى مقننه این حرف هست. زیر سؤال بردن فعالیت‌ها، زحمات را ضایع می‌کند. انسان مى‌بیند این ایام در مورد آمارهاى قوه‌ى مجریه خدشه می‌کنند، در مورد اظهارات و آمارهاى قوه‌ى قضائیه خدشه می‌کنند، در مورد اقدام‌هاى مثبت و فعالیت‌هاى خوب قوه‌ى مقننه و مجلس القاء شبهه می‌کنند؛ این، اعتماد مردم را از بین می‌برد... البته در مواردى ممکن است یک آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهى هم داده شود؛ این را نباید تعمیم داد و شبهه کرد؛ این، اعتماد مردم را از دستگاه‌هاى نظام، از بدنه‌هاى نظام سلب می‌کند، ضایع می‌کند. مسئولین به این نکته توجه داشته باشند. بنابراین، این اعتماد هم خیلى مهم است.» در پایان باید اشاره کنیم که امام خامنه ای (مدظله) در پیامی به مناسبت آغاز به کار مجلس هشتم در مورد وظیفه نظارتی مجلس که یکی از مصادیقش همین جلسه سؤال از رئیس جمهور است، می فرمایند: «دو عنصر نظارت و همکاری صمیمانه،‌ در تعامل با قوای دیگر، باید دو بخش تفکیک ‌ناپذیر باشند. مسئولیت نظارتی مجلس هرگز نباید به دست اهمال سپرده شود،‌ اما هرگز هم نباید نظارت مجلس به معنای رقابت با دولت و نشنیدن نیازها و ضرورت‌ها و تنگناهای آن شمرده شود. محور کار و عمل در کشور و نماد داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی، عمدتاً قوه‌ی مجریه است. همه باید به آن کمک کنند و هرگاه دولتی بانشاط بیشتر و همت بالاتر و ارزش‌گرائی قوی‌تر در صحنه است، این کمک باید مضاعف شود. متقابلاً‌ دولت باید مجلس قانون‌گذاری را راهنمای عمل خود بداند و به قوانین مجلس،‌ یک‌سره پایبند باشد و از آن تخلف نکند. بر سر دوراهی‌های اختلاف ‌نظر، کارشناسانی از دوطرف، گره را بگشایند و راه درست را پیش پای هر دو طرف باز کنند.»
1586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمةالله در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی شاید عده ای به علت عدم شناخت نسبت به کاندیداها از شرکت در انتخابات خودداری کنند. با تاکید حضرت آیةالله خامنه ای در نماز جمعه هفته گذشته نسبت به شرکت در انتخابات بر آن شدیم که هرطور شده در این امر شرکت کنیم تا اینکه به یاد سخنان حضرتعالی در مدرسه آیةالله درچه ای افتادم که فرمودید شما درستان را بخوانید و مسائل سیاسی را به ما بسپارید لذا می خواستیم بدانیم نظر شما روی کدام کاندیداهاست(چه از کاندیداهای شهر اصفهان و چه شهرستان خمینی شهر و درچه) که ان شاءالله ما هم بتوانیم انتخابی درست داشته باشیم باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده معتقدم یک طلبه در حدّ خودش باید نسبت به مسائل سیاسی روز آگاهی داشته باشد و به سایرین نیز آگاهی بدهد، هرچند لازم نیست وقت خود را بر روی انواع روزنامه‌ها و سایت صرف کند و از وظیفه‌ی اصلی خود که درس‌خواندن است باز بماند. با توجه به این امر إن‌شاءالله خودتان در هفته‌های آینده متوجه کاندیدای اصلح خواهید شد. موفق باشید
31782
متن پرسش
با سلام به استاد عزیز: حتماً در جریان هستید که در هفته‌های اخیر اعلام شد دانشگاه آزاد آقای دکتر بیژن عبدالکریمی را اخراج کردند و البته بعداً آن حکم را به یک معنا لغو نمودند ولی عده‌ای از اساتید دانشگاه به آن اخراج اعتراض کردند. با توجه به این‌که بنده از سالها قبل در جریان مخالفت شما با نظرات آقای عبدالکریمی بودم، خواستم بدانم نظرتان در مورد اخراج ایشان از دانشگاه آزاد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید عرض کنم بنده نیز با اخراج ایشان از دانشگاه مخالف هستم و معتقدم به جای اخراج، باید سخنان ایشان نقد و بررسی شود زیرا نه نفیِ مطلق چاره‌ساز است و نه ارادت مطلق. و در همین رابطه از برنامه زاویه شبکه چهار تلویزیون گله‌مند هستم که چرا در بررسی موضوع اخراج آقای دکتر عبدالکریمی تنها دو نفر از مخالفان اخراج را دعوت کردند یعنی آقای دکتر سید جواد میری و آقای دکتر احمد راهدار. در حالی‌که انصاف آن بود از کسانی که تصمیم به اخراج ایشان گرفته‌اند نیز دعوت شود تا آن‌ها نیز دلایل اخراج را مطرح کنند که البته با سوابق فکری که بنده از آقای عبدالکریمی دارم، اخراج‌کنندگان نیز دلایل و سخنانی داشتند و این موجب می‌شد تا نقد دعوت شده ها به اخراج آقای عبدالکریمی در خلأ انجام نشود.

در این‌که آقای دکتر عبدالکریمی فردی دغدغه‌مند و عاطفی هستند، بحثی نیست. حتی ایشان در رحلت فرزند بنده تلاش کردند با بنده تماس بگیرند و تسلیت بگویند و از این جهت لطف کردند. پس انتقاد بنده از ایشان یک امر شخصی نیست، بلکه تفاوت در نگاه به تاریخی است که ما در آن قرار داریم، بدون هرگونه کینه‌ورزی و یا این‌که معتقد باشم نظام باید در نفی امثال ایشان عمل کند. حتماً می‌دانید که ایشان از سال‌های قبل، اصلِ انقلاب اسلامی را بسط مدرنیته و نیهیلیسم می‌دانند و در ابتدای سال 98 می‌فرمایند: «انقلابیون باید مؤلفه‌های بنیادهای جهان کنونی را به رسمیت بشناسند و صرف تکیه بر ارزش‌های معنوی کافی نیست چنانچه در مسئله حجاب و نابودی اسرائیل شکست خوردیم.» - فعلاً بحث در نقد این سخن نیست، بحث در آن است که گویا از نظر ایشان به رسمیت نشناختن اسرائیل، به رسمیت نشناختنِ بنیادهای جهان کنونی است-

ایشان معتقدند: حکومت دینی امری است پارادوکسیکال و خودْ متضاد، زیرا حکومت مربوط به مناسبات اجتماعی است و دین، رابطه‌اش با افراد است. - آیا از نظر آقای دکتر عبدالکریمی این‌همه دلایل قرآنی که حضرت امام در رابطه با اجتماعی‌بودن دین مطرح می‌کنند و می‌فرمایند: «والله، همه اسلام سیاست است» بی‌معنا است؟-

آقای دکتر عبدالکریمی معتقدند تعبیر انقلاب اسلامی ایران، یک برساختِ تاریخی است و تفسیر جریان حاکم است که به جنبش مردم ایران عنوان «انقلاب اسلامی» دادند. - آیا از نظر آقای دکتر عبدالکریمی شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که از اولین‌ شعارهای انقلابیون بود، برساخته جریان حاکم است؟-

آقای دکتر عبدالکریمی در توصیه به جریان‌های برانداز می‌فرمایند دیدید که در بهمن 57 هم کاری نشد. بنابراین اگر باز بخواهید انقلابی صورت دهید هیچ نتیجه‌ای نخواهید گرفت - آیا آقای دکتر عبدالکریمی برای چنین توصیه‌ای به جریان‌های برانداز حقیقتاً معتقدند در انقلاب اسلامی هیچ کاری نشد؟ و آن تعبیری را به کار بردند که البته بنده به خود اجازه نمی‌دهم از آن واژه استفاده کنم-

تعجب بنده از فرمایشات جناب آقای سید جواد میری در برنامه «زاویه» است، ایشان طوری صحبت کردند که گویا همه انتقادهای‌شان به آقای دکتر عبدالکریمی را از یاد برده بودند. در حالی‌که خود ایشان در جلسه رونمایی از کتاب «پرسش از امکان امر دینی» می‌فرمایند:

«در روایت عبدالکریمی اشکالات بنیادینی به چشم می‌آید که یکی از آن‌ها مترادف‌پنداشتنِ امر عرفی و امر سکولار است و دیگری عدم تمایز بین سنت عبری- یهودی و اسلامی- شیعی، و سر آخر التفات نکردن به میدان معنایی قرآن با عطف به مفاهیمی چون غیب و شهادت و در عوض، تأکیدکردن بر مفاهیمی همچون قدسی و سکولار که از مفهوم‌های محوری در سنت مسیحی هستند تا مبتنی بر بینش قرآنی».

و یا جناب آقای دکتر قاسم پورحسن با این‌که مخالف اخراج آقای دکتر عبدالکریمی هستند، در نقد نظریات ایشان می‌فرمایند:

«این‌که فقه یا شریعت را به سبب تکلیفی و اجتماعی بودن و این‌که انسان‌ها با آن نسبت عملی دارند، سکولار بنامیم و تمام دین را تجربه درونی فرد، بدون پیوند با بنیان‌های حقیقی دین ترسیم کنیم؛ حکایت از آن دارد که نه می‌دانیم شریعت چیست و نه التفاتی به گوهر دین داریم. این کژتابی‌ها در «فهم» سبب شد تا در نیابیم امر دینی چیست. بدون فهم صحیح از دین مدعی می‌شوند در دوره سلطه خرد جدید چیزی به نام دین وجود ندارد و در جوامع امروز انسانی با امر دینی مواجهه نیستیم... ریشه این تحلیل آن است که در درون مطالعات مغرب‌زمین در باب دین به‌سر می‌بریم.»

جناب آقای دکتر پور فرج در جلسه بررسی سه کتاب مربوط به «تأملاتی بر ساحت قدس، وجود و تاریخ» در رابطه با اندیشه آقای عبدالکریمی می‌فرمایند: آقای عبدالکریمی یک متفکر ناراضی و نگران است و با بحران مخاطب روبه‌رو می‌باشد، زیرا جامعه هدفش معلوم نیست. با خواندن این مطالب - منظور سه کتاب فوق- نه کسی به «دین» می‌پیوندد و نه کسی از آن بُریده می‌شود. مؤمنین برای به دین پیوستن نیاز به چنین نظریاتی ندارند، برای ایمان‌ورزیدن دانستنِ این نظریات نقشی ندارد. آنچه آقای عبدالکریمی گفته‌اند قدرت آن را ندارد که از یک نظریه فلسفی فراتر رود و به امر قدسی نظر کند. این نظریه امکان آن را ندارد تا از امکانات جان‌دارِ سنت استفاده کند.

و البته به نظر این حقیر که سال‌های متمادی نگاه آقای دکتر عبدالکریمی را دنبال می‌کردم، نظرات آقای پورفرج نظرات صائبی است و این بدان معنا نیست که فلسفی ‌بودن آقای عبدالکریمی نفی شود.

آقای دکتر عبدالکریمی در بحثی که اخیراً و بعد از مطرح شدن اخراج ایشان با پژوهشگاه «شهید صدر» « https://t.me/bijanabdolkarimi/5753» تحت عنوان «تفکر دینی در تمدن آینده» داشتند، در گفتگویی که با آقای بیگدلی انجام دادند معتقدند ((با انقلاب اسلامی چیز تازه‌ای اتفاق نیفتاده است و جریان‌های انقلابی آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی خود را به صحنه آورده‌اند، نه این‌که انقلاب اسلامی آغاز تاریخ جدیدی باشد.)) تقاضامندم باز به این جمله ایشان دقت بفرمایید که می‌گویند: ((با انقلاب اسلامی چیز تازه‌ای اتفاق نیفتاده است و جریان‌های انقلابی آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی خود را به صحنه آورده‌اند نه این‌که انقلاب اسلامی آغاز تاریخ جدیدی باشد.)) و در مورد رخداد سال‌های اخیر در رابطه با آن را نیز آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی جریان مذهبی می‌دانند که به صحنه آورده‌اند.

 می‌گویند جامعه من به جهت گفتمان انقلاب به شدت به دامن غرب پناه برده است.

بنده در مجموعه مناظرات و گفتگوهای ایشان با مخاطبان‌شان، هرگز آنچه که در یک گفتگوی متقابل باید صورت گیرد و طرفین گفتگو هر کدام آینه فهم دیگری باشند؛ ندیدم. ظاهراً برداشت های ایشان از نظرات هایدگر آنچنان بر ذهن و روان‌شان سیطره دارد که حالت کلیشه‌ای پیدا کرده و هر چند بعضاً مطالب خوبی از هایدگر را مطرح می‌کنند، ولی طوری آن‌ها را فهمیده‌اند که از ادغام افق‌های فکر که گادامر از هایدگر آموخته است در سخنان شان خبری نیست. به نظر می آید هیچ برداشتی جز برداشت خودشان از موضوعات را، فکر به حساب نمی‌آورند. و به همین جهت یا در نقد آقای دکتر پورحسن می‌فرمایند آنچه دکتر پورحسن می‌گوید مربوط به دوره تاریخی دیگری است و یا در نقد آقای بیگدلی می‌فرمایند این حرف‌ها داستان آرزومندی است. و این جمله را در مقابل بسیاری از منتقدان‌شان تکرار می‌کنند و یا اگر بگویید ملت ایران با انقلاب اسلامی رسالت تذکر به تاریخ سکولاریته را دارد تا در تاریخ مدرن بازگشت به عهد قدسی پیش آید؛ می‌فرمایند این یک نوع یهودی‌گری است که خود را ملت برگزیده می دانستند.

در سال 1396 که در دانشگاه تبریز بنا بود انقلاب اکتبر روسیه را نقد و بررسی کنند،[1] ملاحظه می‌کنید ملاک حقیقت یک انقلاب صحیح را انقلاب فرانسه گرفتند[2] و هر حُسنی که انقلاب بلشیویکی داشت را تحت تأثیر انقلاب فرانسه دانستند و هر عیبی که در آن انقلاب بود؛ آن را با انقلاب اسلامی مقایسه می‌کردند و می‌فرمودند مانند انقلاب ما. معتقدند انقلاب اکتبر روسیه بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی است و انقلاب اسلامی ابتدا کنش کرده و سپس می‌خواهد ایدئولوژی‌اش را تدوین کند و به گفته ایشان ابتدا منار را دزدیده و به دنبال چاه می‌گردند. می‌فرمایند انقلابیون ایرانی می‌خواهندبه نوعی اراده‌گرایی در روزگاری بپردازند که زمانه با آن‌ها یار نیست و می‌فرمایند علت اصلی شکست اصول‌گرایی در انتخابات اخیر – منظور سال 96- تأکید بر اندیشه‌ها و ایده‌هایی است که تاریخ از آن‌ها حمایت نمی‌کند.

آقای دکتر عبدالکریمی طوری انقلاب اکتبر را با انقلاب اسلامی مقایسه می‌کنند که انقلاب اسلامی در نظر ایشان سراسر خطا و انحراف است و اگر بسیجیان و پاسداران و طلاب جوان را دوست دارند، نه به اعتبار تعلّق آن‌ها به انقلاب، بلکه به جهت آن‌که از نظر آقای دکتر عبدالکریمی آن‌ها فرزندان ایران‌اند.

حال مقایسه بفرمایید نظر آقای دکتر عبدالکریمی را در رابطه با انقلاب اسلامی و اسلامی‌بودن آن و نظر آقای دکتر رضا داوری را که آقای دکتر عبدالکریمی خود را شاگرد ایشان می‌دانند.

در نشستی که آقای دکتر رضا داوری در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد سال 1396در خانه مشروطه اصفهان داشتند، از ایشان ‌پرسیدند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازه‌ای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب می‌فرمایند: «چرا در بدیهیات شک می‌کنید؟ مگر می‌توان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده و عهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور می‌خواهیم رونده‌ این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دل‌خوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.»

آقای دکتر داوری در آخرین کتاب خود یعنی کتاب «اخلاق در زندگی کنونی»[3] در صفحه 339 می‌فرمایند: «در این‌که دین اسلام و رهبری دینی - و نه هیچ نیروی دیگری- می‌توانست چنین نهضتی را به‌وجود آورد و راه ببرد، به دشواری می‌توان تردید کرد. پس در این‌که انقلاب صفت اسلامی داشت و دارد تردید نباید کرد.» و در صفحه 340 همان کتاب می‌فرمایند: «کار بزرگ، یعنی سرنگون کردن نظام سلطنتی، صورت گرفته بود. کار بزرگ دیگر هم، اسلامی کردن کشور بود که با توجه به مسلمان بودن مردم و حرمتی که روحانیت داشت، مشکل نمی‌نمود.»

آقای دکتر رضا داوری در مورد انقلاب اسلامی می‌گویند: «انقلاب را دنباله تاریخ توسعه‌نیافتگی نمی‌دانستم. انقلاب حادثه‌ای پیش‌بینی نشده بود... احساسم این بود که دری در تاریخ در حال گشودن است ... اکنون به این نتیجه رسیده‌ام که انقلاب ما توانسته است آخرین تحولی را که در وجود بشر و در جهان پدید آمده است به نحوی نشان دهد.»[4] در ادامه می‌گویند: «انقلاب اسلامی حادثه بزرگی است و من همواره در سایه تفکر متفکران بزرگ به این حادثه و تجربه عظیم تاریخی اندیشیده‌ام»[5] و می‌گویند: «البته معتقدم که انقلاب باید بتواند در اساس جهان کنونی رخنه کند و اساس دیگری بگذارد.»[6] و در همین رابطه می‌فرمایند: «در هر صورت با نادیده‌گرفتن تجدد هیچ انقلابی صورت نمی‌گیرد. انقلاب بازگشت به گذشته و تجدید رسوم آن نیست. در انقلاب باید از غرب و از میان آن (و نه از کنارش) گذشت. غرب نمی‌گذارد هیچ قدرتی آسوده از کنارش بگذرد. من همچنان به انقلاب وفادارم به شرط این‌که آن را محدود به رعایت بعضی رسوم و ترک بعضی دیگر نکنیم و سودای حل همه‌ مسائل را از طریق إعمال قدرت سیاسی نداشته باشیم.»[7] و با توجه به این امر می‌فرمایند: «بنده اکنون هم از انقلاب دفاع می‌کنم و همچنان به غرب و تجدد با نظر انتقادی می‌نگرم.»[8] با توجه به سخنان چنین متفکری می‌توان به معنای «جهان بین دو جهان» فکر کرد، به‌خصوص آن‌جا که می‌فرماید: «انقلاب اسلامی ما توانسته است آخرین تحولی را که در وجود بشر و در جهان پدید آمده است به نحوی نشان دهد.» امری که بنده عنوان آن را حضور بشر آخرالزمانی گذاشته‌ام.

به هر حال بحث در این جا نقد افکار آقای دکتر عبدالکریمی نیست که بنده بخواهم بدان ورود کنم. بحث در جایگاه ایشان در دانشگاه است که به نظر بنده ایشان به عنوان شخصیتی نقّاد باید در دانشگاه دارای کرسی نقد و نظریه باشند و در جمع اهل نظر، نظرات خود را مطرح نمایند تا نقد و بررسی شود و از این جهت وجود ایشان در کشور و در دانشگاه نیاز است از آن جهت که تضارب آراء موجب رشد فکری جامعه می‌شود. ولی آیا می‌توان روح و روان دانشجویان را در کلاس‌های دانشگاه در اختیار ایشان گذاشت تا انقلاب اسلامی را که یک ملت برای آن فداکاری کرده‌اند و خون داده‌اند؛ این‌چنین زیر سؤال ببرند و دانشجویانی را که باید افسران جنگ نرم در مقابل دشمنان این انقلاب باشند، به افرادی خنثی و بی‌تفاوت تبدیل کنند؟ چیزی که بنده ناظر بوده‌ام که چگونه بعضی از طلاب و دانشجویان در مواجهه با نظرات ایشان گرفتار نوعی پوچی و سرگردانی شده‌اند و از همان جا بود که بنده نسبت به افکار ایشان حساس شدم و مطالب ایشان را دنبال کردم. به نظر می‌آید هیچ نظامی چنین اجازه‌ای را نخواهد داد. زیرا با محوریت انقلاب اسلامی بر عامل بقاء و انسجام ملت تأکید کرده‌ایم. بنده منکر مسلمانی و دلسوزی ایشان نیستم، ولی همچنان که خودشان می‌فرمایند دین را امری فردی می‌دانند و این‌جا است که موضوع حق و باطل بودن جریان‌ها در گفتار ایشان به‌کلّی مورد غفلت است.

در سخنرانی اخیرشان تحت عنوان «تفکر دینی در تمدن آینده» از آقای مصطفی تاج‌زاده تجلیل می‌کنند که البته عیبی بر این کار نیست. ولی آیا ایشان از جایگاه استاد فلسفه در کنار آقای مصطفی تاج‌زاده هستند و یا از جایگاه یک کنش‌گر سیاسی با عقاید خاصی که آقای تاج‌زاده دارند؟ آیا نقد ما به آقای دکتر عبدالکریمی در نسبت ایشان با آقای تاج‌زاده، نقد به یک استاد دانشگاه است و یا یک کنش‌گر سیاسی؟ بالاخره آقای دکتر عبدالکریمی را یک روشنفکر بدانیم و یا یک استاد فلسفه؟ از آن جهت که خودشان به خوبی می‌دانند جایگاه هر کدام متفاوت است و نگاه پدیدارشناسانه به موضوعات با نگاه روشنفکران، زمین تا آسمان فرق دارد.

 با این همه همچنان معتقدم ایشان و امثال ایشان باید در مراکز علمی، کرسی آزاد اندیشی جهت ارائه اندیشه‌های خود داشته باشند و آن اندیشه‌ها در معرض نقد و بررسی قرار گیرد ولی به عنوان استاد با چنین اعتقادی ظلم به دانشجویان می باشد به دلایلی که عرض شد. موفق باشید.

 


[1] - می‌فرمایند: انقلاب فرانسه یک امر تاریخی است و فلسفه بیش از ایدئولوژی در آن نقش دارد و همسو با فرآیندهای تاریخی است و در بستر یک تقدیر تاریخی به إعمال اراده انسان می‌پردازد. همراه با اعمال اراده‌ای که متفکران می‌خواستند به معنای تغییر نظام فئودالی به بورژوازی داشته باشند.

[2] - https://t.me/bijanabdolkarimi/1468

[3] - انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی- 1399

[4] - کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ» مصاحبه «آقای زارع با آقای دکتر داوری». صفحات 72 و 73

[5] - همان- ص 109

[6] - همان- ص 141

[7] - همان- ص 142

[8] - همان- ص 145

23043
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوتتان بده ان شاءالله. استاد شما فرمودید که راه ارتباط با خدا ائمه و پیامبر می باشد و این خدا شیرین تر است. که به واقع این سخن خدای زیبا و نورانی تری را به انسان معرفی میکنه منتها روایت داریم که «اللهم عرفنی نفسک فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ». خب ما اول باید خدا را بشناسیم تا پیامبرش را بشناسیم. چگونه با خدایی که هنوز او را نشناختیم از دریچه ای پیامبری نگاه کنیم که راه شناخت آن پیامبر شناخت خدا می باشد؟ آیا این روایت بیشتر برای پی بردن به پیامبر خدا از دیدگاه استدلال و قانع کردن عقل است یا بار معرفتی و عرفانی نیز دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. تا خدا را نشناسیم پیامبر او را که پیامبرِ خدا است نمی‌شناسیم. ولی وقتی بخواهیم با نور خدا مأنوس شویم در آینه‌ی وجود پیامبر و ائمه «علیهم‌السلام» آن نور متجلی است. به همین جهت وقتی حضرت حق می‌فرماید: «و للّه الاسماء الحسنی فادعوه بها» خداوند را اسماء حسنایی هست و خدا را با آن اسماء بخوانید. حضرت صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «نَحنُ‏ وَالله‏ الأسماءُ الحُسنى»[1] به خداوند سوگند مائيم اسماء حسناى الهى. در همين رابطه حضرت باقر «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ‏ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[2] هركس مايل است‏ بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى ‏بيند و خدا نيز او را مى‏ بيند. براى هرچه بيشتر كاربردى ‏شدنِ رجوع به حق بايد پس از نظر به وجود، به مظهر كمالى وجود يعنى اسماء الهى نظر كرد و اسماء الهى را در مظاهر كاملى كه همان سيره‏ ى اهل البيت (عليهم السلام) باشد به تماشا نشست، و در همين رابطه از معرفت نفس شروع مى ‏كنيم. موفق باشید  


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 144.

[2] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.

21446

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
خصوصی! سلام و عرض ادب خدمت استاد ببخشید مزاحم شدم. شما در جواب سوال ۲۱۴۱۴ فرمودید عقاید تحقیقی است و تقلیدی نیست، و گویا این نظر همه مراج عظام می باشد. خب استاد مگر همه مردم متخصص در تحقیق دین می باشند؟ مگر همه مردم متوجه درک معنای حدیث می شوند؟ مگر همه مردم تونایی درک اسلام حقیقی را بصورت مستقیم دارند؟! استاد‌! همین آفات عدم رجوع مردم عادی و غیر متخصص به متفکرین اصیل اسلام جهت دریافت عقاید اصلی است که مشکلات و معضلات عقیدتی را بوجود آورده است. البته لازم به ذکر است حقیر بالتبع استادانم از جمله حضرتعالی اعتقاد و علاقه به فلسفه و عرفان دارم. در اهمیت این موضوع اخیرا (اوایل بهمن ماه ۹۶) حاج آقای کاشانی (مورخ و محقق) ۳ جلسه در دانشگاه امام صادق علیه السلام سخنرانی کردند، لینک را قرار می دهم. میشه نظرتونو بفرمایید. جلسه اول: http://www.hkashani.com/?p=8641 جلسه دوم: http://www.hkashani.com/?p=8642 جلسه سوم: http://www.hkashani.com/?p=8643
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که فرصت گوش‌دادنِ آن سخنرانی‌ها را ندارم، عذر می‌خواهم. اگر نکته‌ی خاصی در آن سخنان هست، همان را مرقوم بفرمایید تا نظرم را عرض کنم. ولی عنایت داشته باشید این‌که می‌فرمایند اصول‌دین تحقیقی است؛ یعنی هرکس با عقل خود به این باور برسد که آن اصول، قابل قبول است و خداوند چنین تواناییِ عقلی را به مردم داده است. موفق باشید

نمایش چاپی