بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16475

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شب بخیر استاد جهل هم استغفار دارد؟ چگونه به یکباره جهل مان را به علم تبدیل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات ما هست که به آن‌چه می‌دانیدعمل کنید تا خداوند شما را به آن‌چه نمی‌دانید عالم کند و این راه عبور از جهل است. از جهلی باید استغفار کرد که خودمان موجب کوتاهی در آن باشیم. موفق باشید

14616

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید: قبل از هر چیز خواستم بگم نگران نباشید ما حواسمان به دروسهایمان هست. فایلهای شما را هم زمان استراحت گوش می دهیم که از درسهایمان چیزی ذبح نشود. سوالی داشتم، درس مکارم اخلاق جلسه ی دوم در خصوص یقین صحبت کردید. بحث کمی برای بنده نامفهوم بود اول اینکه یقین در سه مرتبه ی ( علم الیقین – عین الیقین - حق الیقین ) مطرح می شود. در ثانی اینکه ما (خودم را عرض می کنم) خیلی وقت ها مرتبه ی ظنّ و یقین را خلط می کنیم. گاهی احساس می کنیم که فلان کار انجام نمیشه یا اینکه فلان خطر ما را تهدید نمی کند یا . . . قلب امان هم گویی رضایت می دهد و سپس به آن ادراکمان هم جامه ی عمل می پوشیم و گاهی می بینیم واقعا همینطوری شد اما گاهی هم آن طوری که قلب رضایت داده بود نمی شود. اما استاد به نظر می رسد که بیشتر این حالات هایی که ما فکر می کنیم یقین است و در آن مرتبه نیز قوه ی تعقل را تعطیل می کنیم، ظنّ است. گاهی این حالات قلبی تصدیقاتی هستند که ناشی از تصورات و ادراکات اشتباه و کج و معوج ما نسبت به عالم هستی است که آن هم ریشه در ضعف علوم حصولی به ویژه مباحث عقلی دارد. گاهی این حالات ناشی از معتدل شدن مزاج و مسائل طبیعیات می باشد که به قول یکی از اساتید شاید شخص رطوبت بدنش هم بالا بزند و چیزی از عالم غیب را هم مشاهده کند و به خیال خود فکر کند به یقین رسیده است در حالی که به تجلیات نفسانی خود نظاره گر بوده است و درگیر عالم خیال و وهم بوده است و این را خود شما هم قبول دارید که کشف و شهود گاهی وقت ها شیطانی است نه رحمانی. با تمام این ها حتی به کشف و شهود هم نمی توان اعتماد کرد و باید برهان بر آن اقامه کرد حال چطور می شود که انسان به یک رضایت قلبی خویش بگوید یقین پیدا کردم. واسه همین هر چی فکر کردم که یک ملاکی باشد شبیه به دستگاه عیار سنج تا میزان یقین ما را به ما بگوید. با توجه به اینکه قلب و دل هم خیلی جاها اشتباه می کند و (آن اشتباه ریشه اش در ضعف علوم برهانی و عقلی و مباحث عرفان نظری است) باید چگونه یقین خود را بسنجیم؟ از طرفی نه می توان به قلب و دل اعتماد کرد و از طرف دیگر هم می خواهیم بدانیم یقین ما چقدر است و از طرفی هم یقین را به سه دسته تقسیم کرده اند. اگر این را کمی توضیح برایم بفرمایید متشکر می شوم. من الله توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت خوف و رجاء؛ حالا حالاها در ما هست، منتها در نسبت خود با خدا در حالت هرچه‌بیشتر احساس بندگی‌کردن، می‌توانیم امیدوار باشیم که راهْ تا حدّی گشوده شده تا آن‌جایی که إن‌شاءاللّه نقشی برای غیر خدا قائل نباشیم و معنای توحید به مزاق‌مان برسد. موفق باشید

14076
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام: من چند تا سوال از آقای طاهرزاده دارم. اول میخوام از آقای طاهرزاده تشکر بکنم بابت زحمت هایی که کشیده اند. اول این که شما ظهور امام مهدی (عج) رو چقدر نزدیک می بینید؟ دوم اینکه به نظر من برای این که ظهور محقق شود که ان شاءالله نزدیک است ما باید دو کار انجام بدیم و آن دو عبارتند از اینکه کارهایی را درون خودمان انجام بدیم و کارهایی را در بیرون خودمان. درون خودمان همان خود سازی است. اما کار های بیرون خودمان نیاز به داشتن بصیرت دارد تا بفهمیم اگر امام زمان (عج) جای ما بود چه کار می کردند؟ برای داشتن این بصیرت چه کارهایی را باید انجام بدهیم؟ همان طور که مطلعید امام خامنه ای فرمودند عمار زمانه کجاست و من می دانم که عمار و مالک و... دارای بصیرت بودند. اگر باید کتاب بخوانیم تا بتوانیم آن تفکر و بصیرت را بدست بیاریم چه کتاب هایی رو باید بخونیم؟ یا با گوش دادن به سخنان امام خامنه ای می شود آن تفکر و بصیرت را بدست بیاریم یا نه؟ آخرین سوالم این است که منظور از این آسمان ها که هفت طبقه دارند چیست؟ البته اگر مایل بودید و تشخیص دادید که دانستن جواب سوال آخر برای من در حال حاضر نفعی ندارد می توانید آن را جواب ندهید. لازم به ذکر است که با توجه به گفته های روحانی پایگاهمان ما کتاب های عالم انسان دینی و فعلیت یافتن باور های دینی را تا حدودی مطالعه کرده ایم و در حال حاضر طبق گفته ی ایشون که بهتر است کتاب آشتی با خدا را بخوانیم داریم مطالعه می کنیم. ببخشید که طولانی شد. اللهم اجعل مماتنا شهادتا فی سبیلک و فی سبیل نبیک محمد ص و فی سبیل امیرالمومنین (ع) و فی سبیل فاطمه زهرا س و الحسن و الحسين و المعصومین بعد الحسین. اللهم اجعل مماتنا شهادتا فی سبیل حجت بن الحسن (عج).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نگاه مقام معظم رهبری به امور و توصیه‌هایی که ایشان دارند؛ حقیقتاً موجب بصیرت می‌گردد. کتاب «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» إن‌شاءاللّه در این مورد مفید خواهد بود 2- عرایضی در شرح سوره‌ی «قاف» در رابطه با آسمان‌های هفتگانه شده است. إن‌شاءاللّه بتوانید جواب خود را در آن‌جا دریافت کنید. موفق باشید

10588
متن پرسش
سلام: خدا قوت. سوال بنده از محضر شما این است که با وجود تجرد ذاتی ملک چرا در لسان روایات (قرآن را اطلاع درستی ندارم) تعابیری مثلا داشتن دو بال و... برای فرشتگان به کار برده شده است که شهید بزرگوار مطهری در کتاب نبوتشان چنین تصوری در میان مردم را تصور عامیانه تلقی می کنند. همچنین کتاب هایی که برای کودکان در بازار کتاب وچود دارد پر است از تصاویر فرشتگانی که در حال پرواز با دو بال هستند و چهره زنانه دارند آیا در دسترس قرار دادن این کتب در معرض دید کودک باعث نمی شود که این تصاویر همچون نقش بر حجر در ذهن او حک شود در سنین بعدی نتواند حقیقت تجرد ملک را دریابد؟ بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن در سوره‌ی فاطر در وصف فرشتگان می‌فرماید: «أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» که فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه‏ و حقیقتاً صورت مثالی آن‌ها به صورت بال است و حکایت از اسمائی دارد که مظهر آن اسماء، آن بال‌ها است. موفق باشید
9044
متن پرسش
سیر و سلوک فقط ذیل نور امام به نتیجه میرسد و هر راهی غیر از آن بیراهه است. حضرت ابراهیم (ع) به امامت رساندند و گفت آیا به ذریه ام تعلق میگیرد که خدا جواب داد به ذریه ی ظالمت خیر. آیا ابراهیم (ع) از حضور ائمه (ع) در همه شئون موجودات با خبر نبودند که این سوال را کردند؟ یا اینکه وجود این مقام در بین ذریه ایشان یکنوع افتخار محسوب میشود؟ مگر نه اینکه امامت مقامی است که آن مقام در نشئه همه ی موجودات هست و قبل از آنکه آن موجود موجود باشد نور امامت حضور دارد، پس اینکه حضرت ابراهیم (ع) نمیدانند این مقام کجا و در چه کسانی ظهور میابد چه معنایی میدهد؟ ضمن اینکه مگر در این مقام دنیای فرد برایش مهم است که سریعا میپرسد «ذریه ام»... اگر نه اینکه دغدغه ی این مقام فقط هدایت است و بنظر میرسد شایسته ی این مقام و این نور سوالی جامع تر از این باشد؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتداى امر چهار احتمال‏ براى ظالم بودن افراد مى‏رود: 1- کسانى که تمام عمر ظالم باشند. 2- کسانى که تمام عمر پاک باشند. 3- کسانى که اول عمر ظالم و در آخر عمر پاک باشند. 4- کسانى که اول عمر پاک و آخر عمر گناهکار باشند. بعد مى‏فرمایند: شأن حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» اجلّ از آن است که امامت را از خدا براى قسم اول و چهارم بخواهد. پس تقاضاى حضرت مى‏ماند براى دو گروه دیگر که حضرت ممکن است از آن دو سؤال کند و خداوند مى‏فرماید: از آن دو - یعنى آن‏هایى که تمام عمر پاک باشند و کسانى که اول عمر ظالم و در آخر عمر پاک باشند - عهد خود را به ظالمین از آن دو نمى‏دهم. پس مى‏ماند آن‏هایى که همواره در عصمت بوده‏اند و این‏ها مى‏توانند مقام امامت را داشته باشند. بر این اساس ما مى‏گوییم امامان از ابتداى عمر تا آخر عمر معصوم هستند. موفق باشید
6404

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. استاد عزیز لطفا تفکر مرا اگر اشتباه است اصلاح بفرمایید.تشکیل خانواده و باطبع بچه داری نیازمند امکانات و ظرفیت هایی است.از سخنرانی شنیدم که گفت از رد شدن و عبودیت نکردن در زمینه بچه داری اینه که هیچکدام از اهل بیت موافق کم بچه داشتن نبودند اگر ما یکی یا دو بچه داریم صرفا بخاطر دل خودمان بوده و گرنه تا زمانی که زن توانایی بچه دار شدن را دارد باید نسل شیعه را افزایش داد. ایا این حرف صحیح است؟ اگر کسی بگوید توانایی فرزند بیشتری را ندارم چه از نظر اقتصادی چه اجتماعی توجیه کرده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید در کنار وظیفه‌ی تولید نسل عاقلانه عمل کرد و هرکس مطابق شرایطی که خودش و همسرش دارد باید تصمیم بگیرد. موفق باشید
1547

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد ،خدا قوت انشاالله به لطف خدا قرار است که سیزدهم ماه بهمن به کربلا مشرف شوم اما نمیدانم چرابرای اینکه تا به حال کربلا نرفته ام یا به دلیل اینکه میترسم بدون معرفت و بدون استفاده از انجا به کربلا بروم و برگردم در درونم احساس می کنم بیشتر رغبت دارم به قم یا مشهد مشرف شده یا از این سفر فرار کنم تا به معرفت برسم اما به گفته اطرافیانم نمیشود منتظر ماند تا به معرفت رسید و بعد سفر کرد و به خاطر این حس احساس گناه میکنم چه کار کارکنم لطفا راهی را جلوی پایم بگذارید یا کتابی را معرفی کنید که خودم با عین رغبت میل به این سفر داشته باشم و هم استفاده کامل را از آنجا ببرم .خیلی ممنون خدا انشالله عاقبتتان را به خیر و رضای خودش ختم کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حرف اطرافیانتان درست است کسی خود را از قراردادن در ذیل نور امامان معصوم محروم نمی‌کند. جزوه‌ی «آداب دعا و زیارت» را مطالعه فرمایید، در قسمت دوم آن عرایضی دارم. موفق باشید
34756

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خسته نباشید استاد عزیز. در این ماه عزیز و ایام مبارک آتیه خاضعانه از شما التماس دعا داریم. استاد حضرت امام (ره) در مورد آیه شریفه «إنا عرضنا الأمانة على السماوات والأرض والجبال فأبين أن يحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان إنه كان ظلوما جهولا» می فرمایند: این بالاترین وصفی است که برای انسان گفته شده است ظلوم یعنی همه بت ها را شکسته همه چیز را شکسته جهول یعنی به هیچ چیز توجه ندارد هیچ چیز را متوجه به آن نیست. سخن ایشان را توضیح می دهید یعنی فضل انسان در فهمیدن ظلوم و جهول بودن انسان است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمينى «رحمةالله ‏عليه» در همين رابطه مى‏ فرمايند:

آن كه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول‏

وآن‏كه از خويش‏ وهمه كون‏ ومكان غافل بود

آن علمى كه مانع تجلى انوار الهى است، حجاب سالك است، و درست است كه در عرف جامعه هر دانايى را علم مى‌‏گويند ولى نظر به اين‏كه اين دانايى ‏ها مانع ارتباط ما با خدا باشد، حجاب به حساب مى ‏آيد و در راستاى جاهل‏ شدن به اين دانايى ‏ها است، كه گفت:

در بر دل‏شدگان علم، حجاب است حجاب‏

از حجاب آن‏كه برون رفت به ‏حق جاهل بود

اين نوع جهلِ به ماسِوَى الله، و تمام نظر را به حق انداختن، موجب مى ‏شود تا انسان شايسته پذيرش امانت الهى شود كه گفت:«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ‏ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»[1] ما امانات را بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ ها عرضه كرديم و همه از پذيرفتن سر باز زدند و از تحمل آن در زحمت افتادند، ولى انسان آن را حمل نمود، كه او ظلوم و جهول بود. از يك جهت اگر كسى از علم خارج شود جاهل است و از طرفى علم حجاب است، در نتيجه درست است كه اگر كسى از علم خارج شد، جاهل محسوب مى‏‌شود، ولى اگر هم در حجاب علم بود، از رؤيت حقيقت محروم است. خداوند در قرآن مى‏ فرمايد: ما امانت خودمان را بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ ها عرضه كرديم، ولى هيچ كدام نتوانستند آن را تحمل كنند و بپذيرند. ولى انسان پذيرفت، چون ظالم و جاهل بود.

زنده باد اين ظلم و جهل كه موجب شد انسان امانت‏دار الهى شود! آن هم امانتى كه هيچ يك از اعضاى هستى نتوانستند آن را بپذيرند. پس معلوم است كه ظلوم و جهول بودن انسان كه موجب پذيرش امانت الهى شود، يك نوع كمال است و آيه در صدد مدح انسان به جهت آن كمال است. در ابتدا ممكن است اين طور به ذهن آيد كه ظلوم و جهول نبايد صفت خوبى باشد، ولى از سياق آيه معلوم است كه در اين‏جا به عنوان دو صفت خوب مطرح است، به طورى كه مى‏ فرمايد؛ همين صفات موجب شده تا انسان امانت الهى را بپذيرد. لذا در تفسير آن مى ‏گويند: انسان نسبت به نفس امّاره خود ظلوم است، و نسبت به همه چيز غير از خدا جهول، پس چون خود را نديد توانست حق را ببيند و پذيراى انوار الهى باشد و به آن نوع علم كه موجب خودبينى مى‏ شود جاهل بود و گرنه همان علم حجاب بين او و انوار امانات الهى مى‏ شد. اگر خودش را حمل كرده بود كه نمى‏ توانست امانت الهى را حمل كند، پس معلوم است اگر بخواهد امانت الهى را حمل كند خودش را بايد زير پا بگذارد. حال اگر بخواهد خودش را زير پا بگذارد، نسبت به خود ظلوم مى‏‌شود، حال چه‏ چيزى را بايد ببيند كه خود را نبيند؟ خدا را فقط بايد ببيند، پس نسبت به ديدن غير خدا جهول است، از طرفى جهل مقابل علم است پس معلوم است يك علمى است كه مانع رؤيت حق است و لذا در مورد آن مى‏ فرمايند: «العلمُ هُو الحجابُ الْاكبر»[2] علم همان حجاب اكبر و حجاب بزرگى است كه مانع ارتباط انسان با حقيقت مى‏ شود، كدام علم است كه مطلوب نيست؟ علمى كه نگذارد من خدا را ببينم، آن علمى كه مرا به خودش مشغول كند، آن علمى كه مفاهيم حقيقت باشد و نه خود حقيقت، حال آن علم، چه علم به مفاهيم معنوى باشد و چه علم به مفاهيم غير معنوى، وقتى كه با آن علم، محبوب من در حجاب مى ‏رود، ديگر به چه كار من مى‏ آيد؟ لذا است كه حضرت امام خمينى «رحمةالله‏ عليه» مى‏ فرمايند:

آن‏كه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول‏

وآن‏كه ازخويش‏ وهمه كون و مكان غافل ‏بود

چرا ظلوم و جهول آن كسى است كه از همه كون و مكان بايد غافل باشد؟ چون؛

در بر دل شدگان علم حجاب است حجاب‏

از حجاب آن كه برون رفت به‏ حق جاهل بود

چون از حجابِ علم در آمده پس جهول است و از طرفى چون از حجاب در آمده به حقيقت رسيده. پس:

عاشق از شوق به درياى فنا غوطه ‏ور است‏

بى‏ خبر آن كه به ظلمتكده ساحل بود

وقتى از حجاب عقل و علم خارج شد، آن چنان به درياى فنا غوطه‏ ور مى‏ شود كه اصلًا اهل عقل و هوشيارى كه در ظلمتكده ساحل ايستاده‏ اند، نمى‏ توانند آن حالت را دريابند، چون به قول مولوى؛

عقل گويد شش جهت حدّ است و ديگر راه نيست‏

عشق گويد راه هست و رفته‏ ايم ما بارها

حال با تمام اين حرف‏ها اولين مشكلى كه براى شما پيش مى‏ آيد همين «جهول» بودن است كه بايد نسبت به رسم زمانه و عادت‏هاى فكرى جاهل باشيم و اين خلاف عادت زمانه است و با قدم گذاشتن در خلاف عادت زمانه است كه بصيرت حقيقى شروع مى‌‏شود، به گفته حافظ:

از خلاف آمد عادت بطلب كام، كه من‏

كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم‏

بشر امروز به علمى عادت كرده كه نمى‌‏تواند بفهمد اين علم حجاب حقيقت است و علمى بالاتر از اين علم ‏ها هست كه اساساً رويكردش با اين علوم متفاوت است، ولى به راحتى حاضر نيست وارد آن رويكرد بشود. براى اين كه آن علم و آن رويكرد خلاف عادت او است، براى اين كه آن چه را علم مى ‏داند، آن چه را قرآن مى ‏داند، آن چه را دين مى‏ داند، آن چه را كه فكر مى‏ داند، همه و همه مفاهيمى بيش نيستند، مفاهيم كجا و حقايق كجا! وقتى عادت نداشتيم قرآن را دريچه ارتباط با حقايقِ نورى بگيريم چگونه مى توانيم به مقام يگانگى با حقايق برسيم و به گفته حافظ «كسب جمعيت» كنيم و به يگانگى با حقايق نايل شويم. شرط ارتباط با هر مرتبه از قرآن، طهارت است، از مقام كريم و مكنون قرآن كه با قلب مطهرون مرتبط است گرفته، تا مرتبه لفظ قرآن كه بايد با دست با وضو با آن تماس گرفت، وگرنه آداب و ادب ارتباط با قرآن رعايت نشده است. و عزيزان عنايت داشته باشند، اگر نظر به مرتبه عاليه قرآن مى‏ شود و ادب و آدابِ ارتباط با آن مرتبه مورد بررسى قرار مى ‏گيرد، بدين معنى نيست كه آداب و ادب ارتباط با مرتبه نازله قرآن مورد غفلت قرار گيرد، و البته در مورد هر حقيقتى مسئله از همين قرار است، و لذا نبايد تصور شود قراردادن فقه و اصول در رديف اعتباريات، موجب كاهش ارزش آن مى ‏شود، چون اين نوع اعتباريات كه ريشه در حكم الهى دارد خود تعيين‏ كننده بسيارى از خط مشى ‏هاى حقيقى است و همين بايد و نبايدهاى فقهى، خود مشخص كننده حقايق است. حرف ما اين است كه مواظب باشيم نظرمان نسبت به حقايق منحرف نشود و اين ممكن نيست مگر اين‏كه از طريق فقه و اصول عمليه سير خود را مديريت كنيم. موفق باشید

 

[1] ( 1)- سوره احزاب، آيه 72.

[2] ( 1)- محمد بن حمزه فنارى« مصباح الانس»، ص 180.

22315
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده از برخی مقدمات به یک نتیجه گیری در مورد عظمت خداوند رسیده ام لطفا صحت آن را تایید بفرمایید: انسان تا وقتی در قید تن است در درجه پایینی از تجرد است و حداکثر می تواند مثلا یک پرتقال در ذهن خود ایجاد و مدت محدودی آن را حفظ کند .حتی نمی تواند 2 عدد پرتقال در یک لحظه در ذهن خود ایجاد کند. انسان هرچه روی تجرد خود کار کند و از بند تن رها شود درجه تجرد خود را بالا می برد و حتی می تواند خارج از ذهن هم چیزی خلق کند کاری که امامان می کردند. مثلا شیر روی پرده را حیات می دادند. انسان با درجه تجرد پایین در همان جایی حاضر است که تنش حاضر است هرچه درجه تجرد بالاتر باشد حضور بیشتر و گسترده تر است پس خداوند که بی نهایت مخلوقات دارد و لحظه به لحظه در حال فیض دادن و مدیریت آنهاست باید بالاترین درجه تجرد را دارا باشد بلکه عین تجرد است و حضورش نیز در عالم بالاترین درجه حضور است (نحن اقرب الیه من حبل الورید) لطفا با توضیحات خود مستفیض بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده هم همین‌طور است. موفق باشید

22196
متن پرسش
سلام خدمت استاد ارجمند: طاعات و عبادات‌تان قبول باشه. خدمت‌تان سوالی داشتم؛ اینکه این حال خوش معنوی که در ماه مبارک نصیب آدمی می‌شود و این حس و حالی که برای عبادت پیدا می‌کند که آن را وام‌دار روزه و ماه رمضان هستیم، حال که ماه رمضان در حال تمام شدن هست چگونه حفظ کنیم؟ چگونه این حال خوش را برای خود در بعد از رمضان که نه روزه هست و نه این وقت خاص ماه مبارک حفظ کنیم؟ از الان که هنوز یک هفته دیگر از این ماه عزیز باقی است استرس تمام شدنش را گرفته‌ام و دوست ندارم که تمام شود، احساس می‌کنم تمام زندگی‌ام در این ماه خلاصه شده و با تمام شدن آن من هم دو باره می‌میرم. حس وقتی را دارم که قرار است از زیارت حرم ائمه به خانه برگردم. واقعا نمی‌دانم چه کنم کلافه و سردرگم هستم لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه این حس را حفظ کنم یا چه چیزی را جای‌گزین روزه و ماه رمضان کنم؟ دلیل اینکه این درخواست را از شما دارم فقط به خاطر این است که این حس با توجهی که کتاب شما به من داد به وجود آمده است و اطمینان دارم که کسی که می‌تواند این حس را در قالب کتاب منتقل کند می‌تواند راه کار حفظ آن را هم بگوید. کتاب «رمضان دریچه رویت»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماه رمضان افق را می‌گشایند تا عزمی برای همه‌ی طول زندگی در ما ایجاد شود و در راستای آن افق، زندگی خود را شکل دهیم.

سعی کنید برنامه‌ای برای خود بریزید که در روح و روان خود نگهبان حالی باشید که به سراغ شما آمده است. معلوم است که از این جهت می‌گویند: «کز بهشت آدم، به یک تقصیر بیرون می‌کنند». موضوع، گناه‌کردن نیست بلکه موضوع، در کوتاهی‌های ما است با یک غضب بی‌جا، با یک غیبت.

مطالعه‌ی کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» باید بد نباشد. در ضمن بر روی سه روز روزه‌داری در ماه هم فکر کنید که مثل روزه‌داری در کلّ سال است. موفق باشید 

22174

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و احترام محضر استاد فاضل و گرامی: اگر یک خانم که علاقمند به مباحث معرفتی از جمله کتاب نفیس خویشتن پنهان است، موافقید جهت بهتر فهمیدن مطالب این کتاب ارزشمند یک استاد مرد نامحرم باتقوا داشته باشد، نظر حضرتعالی چیست؟ حدود اخلاقی و عرفانی این ارتباط باید چطوری باشد؟ آیا در تاریخ، زنان عارف یا باتقوایی داشته‌ایم که یکی از علل موفقیت‌شان داشتن استاد مرد بوده؟ کلاس هم به صورت خصوصی بوده باشد. (فقط استاد و شاگرد تنها باشند و کسی دیگر نباشد؟) اینکه در فقه می‌گویند زن و مرد نامحرم ارتباط نزدیک نداشته باشند و یا هر دو با هم در یک اتاق نباشند را شما چگونه تحلیل می‌فرمایید؟ لطفا مستند بفرمایید تا بتوانم آن را به دیگران هم اعلام کنم. حقیر استقاده وافری از مباحث صوتی و کتبی شما داشته‌ام. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید شرایط طوری نباشد که خلوت دو نامحرم پیش آید. در مورد حاجیه‌خانم امین داریم که استادها در منزل ایشان می‌رفتند و به ایشان درس می‌دادند، ولی شرایط طوری نبوده است که حالت خلوت با نامحرم پیدا کند. موفق باشید

21473
متن پرسش
سلام استاد: بین جسم و نفس و روح یک سه گانگی هست. اینو تونستم درک کنم که هست جسم رو میدونم. ولی فرق روح و نفس چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوتی بین روح و نفس گذاشته نمی‌شود و بُعدِ مجرد انسان را به‌عنوان روح یا نفس مطرح می‌کنند. ولی در نگاه عرفانی که نظر به مراتب نفس ناطقه دارد پایین‌ترین مرتبه‌ی نفس ناطقه را تحت عنوان «نفس» مطرح می‌کنند و باطنِ آن را «قلب» می‌گویند و باطنِ قلب «روح» و باطنِ روح «سرّ» می‌باشد. موفق باشید

21405
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی: استاد من در مباحث استاد محمد شجاعی (موسسه منتظران منجی) در بحث عدل الهی ایشان تمام اتفاقات را دارای مسبب علی و معلولی می دانند و می گویند اگر مثلا فرزندی دارای نقص باشند و معلولیت جسمی و ذهنی داشته باشد از ناحیه پدر یا مادر یا محیط و یا اتفاقاتی که ممکن است برای جنین بیفتد این عوامل موجب این معلولیت ها می شود و از حرف هایشان این فهمیده می شود که خداوند به ذات هیج وقت نمی خواهد شخصی دارای معلولیت هایی باشد. آیا این نظریه صحیح است که خداوند هیچ گاه نخواسته است این گونه مشکلات را، حتی اگر مثل داستان حضرت خضر بداند که این شخص در آینده عصیان گر است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اراده‌ی اولیه، حضرت حق عین خیر و لطف است ولی آن‌گاه که می‌بیند اگر به کسی ثروت بدهد عصیان می‌کند، رزق او را بسط نمی‌دهد و یا برعکس. موفق باشید

19985
متن پرسش
به نام خدا. سلام استاد: بازم ببخشید وقتتون رو میگیرم. استاد شما رو معلم خودم میدونم و برای همین هم میخوام باهاتون راحت صحبت کنم چون مطمئنم شما میتونید کمکم کنید. استاد الان در حالی این پیام رو براتون می فرستم که وقعا خودم رو در منجلابِ متعفنِ معاصی و کثافات ، اسیر می بینم و اگر کسی پیدا نشود که دستم رو بگیرد و از این متجلاب بیرون بکشد، معلوم نیست بتوانم عاقبت به خیر شوم و شاید کارم به جایی کشد که خداوند مرا به حکم خالدین فی النار تا ابد در آتش بسوزاند و بسوزاند. ازتون خواهش می کنم که دستم رو بگیرید و از این باتلاق من رو بیرون بکشید. حقیقتش را بخواهید آنقدر که با شما راحت هستم با پدر و مادرم راحت نیستم. و این چیزهایی رو که الان براتون میخوام بنویسم 90 درصدشو خانوادم نمیدونه. استاد قبلا مقداری از سرگذشتمو گفته بودم. اما دوباره تکرار می کنم که وضعیتم را بهتر متوجه شوید. استاد من 18 ساله هستم. چند روز پیش کنکور دادم و فعلا منتظرم نتایج هستم. من از سوم راهنمایی به دلیل جهل و کم اطلاعی گرفتار خودارضایی شدم و پس از اینکه متوجه شدم که این کاری که می کنم چیه و چه عواقبی داره، فی الفور همان روز ترک کردم اینکار رو. و تقریبا دیگه انجام ندادم این کارو تا حدود یکسال پیش. یعنی تقریبا سه چهار سال پاک بودم. اما یک سال پیش بر اثر دیدن عکسی از یک نامحرم که چند ثانیه بیشتر نبود، نفسم چنان طغیان کرد و خودشو نشون داد که ...چه بگم! از اونوقت دوباره اسیر این گناهِ شنیع شدم. البته اینو بگم که تو اون سه چهار سالی که پاک بودم چنان به خدا نزدیک شدم و با کتابهای عرفانی و زندگینامه عرفا و نمازشب و ... مأنوس بودم که طعم حقیقیِ معنویت رو در این مدت چشیدم. اما از یک سال پیش تا الان کارم شده مجادله و درگیری با نفس و شیطان. با اینکه خودم قلبا دوست ندارم این گناه رو کنم اما به محض تحریک شدن مثل برده ای که هیچ اختیاری از خودش ندارد، نفس و شیطان گویا با طنابی ظخیم مرا به سمت انجام این گناه می کشانند و گویا از خودم اراده ای ندارم. و پس از انجام این کار هنوز چند ثانیه نگذشته که کارم غصه خوردن و ناراحتی و پشیمانیست. و توبه می کنم و از خدا میخوام منو ببخشه. اما دوباره هنوز چند روز نگذشته که افکار شیطانی و محرک منو تحریک میکنن و دوباره... روز از نو روزی از نو. استاد این یک سال کارم شده همین. هِی گناهِ هِی توبه و ناراحتی و پشیمانی. وقتی که تحریک می شوم گویا اصلا در وجود من چیزی به نام عقل وجود ندارد و سراپا شهوت و نفس هستم. و هنگام تحریک شدن و رفتن به سراغ انجام این گناه خودم کاملا میدونم که دارم چی می کنم و چه بلایی سر خودم و زندگیم میارم اما عرض کردم عقل و اراده ای در آن زمان ندارم تا این گناه رو نکنم. استاد تو این یک سال گاهی اوقات در یک روز سه بار این کار رو می کردم و گاهی اوقات دو دفعه پشت سر هم. گاهی اوقات با شکم پر (که حالا فهمیدم ائمه گفتند چقدر بده و حتی باعث مرگ میشه). خلاصه تو این یک سال خودم رو بیچاره کردم. چنان این گناه تو این یک سال زندگیمو داغون کرد که نتونستم صاف درس بخونم و کنکور هم قبول نمیشم اون رشته ای که میخوام. خلاصه استاد داغون کردم خودمو زندگیمو دنیامو آخرتمو ... و الان چنان در فشارِ روانی قرار دارم که نمیدونم چه کنم. چون فکر می کنم با این زیاده روی هایی که تو این یک سال کردم چنان بلایی بسر خودم اوردم که شاید چند سال دیگه بیشتر عمر نکنم. چون هم زیاده روی در این عمل عمر را کم میکنه و هم با شکم پر خود ارضایی کردن تو روایات اومده باعث مرگ ممکنه بشه. برای همین مطمئن نیستم فردا از خواب بلند شم. چون هر لحظه امکان داره مرگم فرا برسه. استاد خیلی داغونم. انقدر برای خودم برنامه داشتم که بعدا وارد سلوک شوم و به درجات عالی عرفانی مثل فنا و بقا برسم و... اما می بینم با این وضعی که دارم معلوم نیست از جهنم نجات پیدا کنم چه برسه به فنا و بقا. استاد خواهش می کنم کمکم کنید. فکر می کنم زیاد عمر نمی کنم و نمیتونم خوب از عمرم استفاده کنم و به کمال برسم. خوشبحالتون که شما 66 سالتونه. انشاءالله خداوند بهتون عمرِ طولانی عطا کنه. کاش من هم 66 سالگیمو ببینم. آخه استاد با این بلایی که تو این یک سال سر خودم اوردم فکر کنم 40 سال هم عمر نکنم. استاد اگه بدونید چه حس بدیه وقتی آدم بدونه دنیاش فنا شد. آخرتشم فنا. نه از آخرت و مقامات عالی خبریه نه از فنا و بقا. آدم میبینه خدا یه فرصت بهش داد که یه چند سال خودشو بسازه برای آخرت و برای ابد، اما آدم تنها فرصتی رو که داره ضایع کرد و تباه. استاد سال آینده میخوام دوباره برای کنکور بشینم بخونم اما میدونم تا این گناه در وجود من باقی هست، همون اشه همون کاسه. استاد التماستون می کنم که بهم بگید تو این چند سالی که زنده ام چیکار کنم تا نهایتِ استفاده رو بتونم از عمرم ببرم و به جایی برسم که قاضی ها و علامه طباطبایی ها رسیدن؟ آیا میتونم تو چند سالی که از عمرم باقی مونده اون چیزی رو که خدا ازم میخواد انجام بدم و خشنودی خدا رو بدست بیارم؟ استاد بهم بگید چیکار کنم که از این گناه، و افکار و عواملی که باعث میشن من به این گناه بیفتم خلاص شم؟ و چطوری میتونم به اون فنا و بقا و... برسم؟ اصلا آیا ممکنه؟ به نظر شما تو این چند سال که زنده ام مهمترین کارهایی که باید بکنم تا بتونم خوشنودی خدا رو بدست بیارم، و به مراحل بالای کمال برسم چیست؟ خواهشا کمکم کنید. ببخشید استاد رشته سخن طولانی شد. اما جز شما کسی رو ندارم که بتونم این حرفارو بهش بگم. خواهش می کنم مثل همیشه همچون پدری مهربان این فرزندِ جاهلتون رو راهنمایی کنید و از منجلاب کثافات بیرون بکشید. خداوند به شما سلامتی و توفیق روز افزون عنایت بفرماید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه به عنوان یک نقشه‌ی راه باید برای خود طراحی کنید و زندگی خود را مطابق آن تعریف نمایید؛ ایجاد شرایطی است که تنهاییِ زیادی با خود نداشته باشید حتی اگر بنا است درس بخوانید از صبح زود تا نزدیکی‌های خواب شب در جایی مثل کتاب‌خانه یا کنار دوستان باشید تا قدرتِ این صورت ذهنی آرام‌آرام کم و کم‌تر شود.

وقتی نفس امّاره غالب نیست شرایط زندگی را طوری فراهم کنید که وقتی نفس امّاره غالب شد، میدانِ کار برایش نباشد مثل طرفی که از طریق پنجره‌ی خانه چشم‌چرانی می‌کرد و در حالت عادی پنجره را جوش داد که در حین غلبه‌ی نفس امّاره نتواند پنجره را باز کند. مطمئن باشید اگر مدتی شرایط جواب‌گویی به آن خیالات را  فراهم کنید، نوری سراغ شما می‌اید که اساساً از جواب‌گویی به آن خیالات، متنفر خواهید بود و در این حالت است که امیدوار خواهید شد همه‌ی آن سیئات به حسنات تبدیل می‌شود. موفق باشید

19811

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر: و آرزوی توفیقات روز افزون الهی قضیه ای را شنیدم که شخصی نقل می کرد که بزرگی از روحانیون برای یادگیری فلسفه روح افلاطون را احضار می کند و روح افلاطون ایشان را به آقای قاضی در تبریز ارجاع می دهند ادامه اینکه همان شخص رو ابوعلی سینا و ... رو توانسته بود احضار کنه ولی بیان کرده بود روح مقدس اردبیلی رو نتونستم احضار کنم. اول اینکه آیا این قضیه رو تایید می فرمایید؟ دوم اینکه چه دلیل و نشانه قاطعی هست بر اینکه آنچه احضار شده روح افلاطون بوده و چیز دیگری نبوده (جن و یا ...) در صورت امکان مبسوط توضیح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً به احضار روح نمی‌توان اطمینان کرد مگر آن‌که روحی، خودش مأمور باشد که به صحنه آید و یا شخص مناسبی به سوی روحی خاص سیر کند که جریان کار مرحوم الهی برادرِ علامه طباطبایی از سنخ اخیر است و با سؤالاتی که از آن روح شده و با ذوق افلاطونی جواب گرفته‌اند؛ می‌توان آن را قابل اعتماد دانست. موفق باشید

19790

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: 1. میشه یه سیر مطالعاتی در زمینه انسان شناسی ارائه دهید. 2. یه سؤال از امام خامنه ای حفظه الله شده که آیا اینکه فرمودید اجناسی که مشابه داخلی دارند از خارجی آن استفاده نکنید شامل نرم افزارها هم می شود ایشان فرموده اند بله. بعضی این سؤال و جواب را دلیلی برای حذف تلگرام صهیونستی می دانند و می گویند ما همیشه دم از مبارزه با اسرائیل می زنیم اما در عمل با تلگرام داریم به آنها کمک می کنیم واقعا موندیم چیکار کنیم هر کی یه چیزی میگه!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی بر روی سایت به اضافه‌ی مطالعه‌ی کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای روح» در این مورد کمک خواهد کرد. 2- مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در صحبتی که در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد /  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید

19606
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی قبولی طاعات: استاد راجع به روایت معروفی که ساعات زندگی مومنین را به ۴ قسمت تقسیم می کند و یکی از ساعات را دیدار با برادران دینی ذکر می کند، سوال دقیقی خدمتتان داشتم. اول آنکه چه دلیلی برای تقسیم بندی ساعات به این شکل بوده است!؟ توجیه شما! دوم آنکه در این زمانه چگونگی و کیفیت دیدار با برادران را با توجه به سیره ی پیامبر و ائمه توضیح دهید!؟ چرا بخش مهمی از زندگی مومنین باید دیدار با برادران دینی خود باشد!؟ اعتدال این قسمت از ساعات چگونه است!؟ (دوری از افراط و تفریط) با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی فضای تاریخی فضای ایمان و نظر به افقی باشد که از طریق اسلام گشوده شده است، یکی از زمینه‌های تعالی انسان مجالست با اهل ایمان است و در این فضاست که بزرگان فرموده‌اند: «انسان با انسان ها، انسان می‌شود» به شرطی که در کنار همدیگر تذکر به مسئولیت‌ها و ابدیت پیش رویمان، محور ارتباط باشد. موفق باشید

18364
متن پرسش
با سلام استاد: لطفا این قسمت از جوابتان را شرح بیشتری بفرمایید: «مگر همین کت و شلواری که بنده و امثال بنده می‌پوشیم خوب است؟ امید است که بتوانیم از این نوع لباس‌ها که لباس‌های روح و روحیه‌ی ما نیست و تشبه به فرهنگ کفر است، آزاد شویم.» اگر این لباس خوب نیست پس چرا می پوشید؟! خب لباس های دیگری هم هست. این که فرمودید آزاد شویم چگونه؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم لباس مردم پاکستان که ران‌های مردان را می‌پوشاند، در مقابل شلوارهای اروپاییان به عفاف و حیا نزدیک‌تر است همان‌طور که قبای مردم گذشته به عفاف و حیا نزدیک بود. باید شرایط استفاده از چنین پوشش‌هایی فراهم شود، وگرنه برای امثال ما حکم لباس شهرت را پیدا می‌کند ولی برای یک روحانی، پوشیدن لباس روحانیت در عرف چنین مشکلی را به‌وجود نمی‌آورد. موفق باشید

18248
متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: استاد یزدانپناه در کتاب عرفانشان می فرمایند جسم امام هم به عالم احاطه دارد و استشهاد می کنند به اجسادکم فی الاجساد .. روح امام علیه السلام درست اما جسمشون چگونه می تواند احاطه داشته باشد در عین حال مادی هم باشد؟ ممنونم
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: مگر این‌که نفس آن بزرگواران، جسم‌های متعددی را ایجاد نماید. نگاه دیگر آن است که جسم را در این فراز از زیارت، جسمِ برزخی آن بزرگواران قلمداد کنیم و این‌که جسمِ آن‌ها، باطنِ همه‌ی اجسام است و همه‌ی جسم‌ها در تدبیر باطن آن اجسام یعنی جسم اولیاء معصوم هستند. موفق باشید

18116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید مزاحم شدم، استاد بنده طلبه پایه ۱ هستم. بنده وقتی می بینم که زبان انگلیسی بلد نیستم. فتوشاپ و علوم رایانه ای بلد نیستم بسیار ناراحت می شوم. چه کار کنم حس می کنم عقبم. مشکل دوم در برنامه ریزی هست که مثلا حالا که می خواهم زبان انگلیسی یاد بگیرم تمام تمرکزم را بگذارم بر یادگیری این زبان و در کنارش علوم نرم افزاری کار نکنم یا نه هر دو در کنار هم؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفه‌ی اصلی فعلی شما تمرکز بر روی دروس رسمی حوزه است و در کنار آن شناخت کامپیوتر، و بعدها اگر لازم بود و پیش آمد آموزش زبان انگلیسی. موفق باشید

16942

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: خستگی و بیماری مربوط به جسم است نه روح. پس علت خواب گناه انسان است. آیا این درسته؟ که هر کس خوابید یا بیماری به سراغش آمد گناهی انجام داده است. لطفا این مبحث را توضیح کامل دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! مباحث معرفت نفس را دنبال کنید. موفق باشید

15010

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: با توجه به اینکه چند سال پیش مباحث انسان شناسی شما را مطالعه عمیق می نمودم و مبانی علمی بنده ترفیع یافته بود و سخن وری و ابراز علمی بنده زیاد گرفته بود حال پس از گذشت یک دوره دوری از مطالعه بنده به شدت افت نموده و توانایی سخن وری و ابراز علمی را نیز ندارم از طرفی دوباره به مباحث معرفت نفسی رجوع نمودم ولی تاثیری ندارد و در بنده توانایی علمی به شدت ضعیف شده از شما می خواهم بنده را راهنمایی بفرمایید ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی شود افق دیدتان را بر روی دو کتاب اخیر یعنی کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» متمرکز کنید تا احساس حضور تاریخی در این دوران به شما برگردد. موفق باشید

14252

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد در قرآن در اول سوره بقره خصوصًا از کلمه «و اذ» استفاده شده.. آیا می توان از این آیات و امثال آن این برداشت را نمود که خدا به پیامبر می فرماید: به یاد بیاور... این تلقی را ایجاد می کند که پیامبر در همه مراحل حضور داشته و به عبارتی صحه گذاشتن به حدیث نورانی اول ما خلق الله نوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید إلاّ آن‌جایی که مثلاً می‌فرماید: «وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‏ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدينَ» (قصص/44) تو در جانب غربى نبودى هنگامى كه ما فرمان نبوّت را به موسى داديم؛ و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسى گذارديم‏. که در این موارد وجه بشریِ حضرت مورد خطاب قرار می‌گیرد. موفق باشید

13939
متن پرسش
با سلام: معنای حیات جاودان در مورد حضرت خضر (ع) چیست، آیا حیات مادی منظور است؟ و در داستان حضرت سلیمان (ع) مورچه چطور حضرت سلیمان (ع) را شناخت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرن خضر«علیه‌السلام» از این دنیا رحلت نکرده‌اند و در این دنیا با حیات فعّالی که دارند خداوند مأموریت‌هایی به عهده‌شان گذاشته است 2- مورچه حضرت سلیمان«علیه‌السلام» را به عنوان فرمانده‌ی لشکر شناخت و موجودات عموماً چنین معرفت تکوینی را دارا می‌باشند. موفق باشید

13816

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: چرا خداوند در قرآن توصیف هایی از بهشت داشته است که در بسیاری از موارد جنسی است؟ مثلاً: «و کواعب اترابا» خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح و تبیین سوره‌ی واقعه در این مورد شده است، مبنی بر آن‌که این صورت‌ها، صورت‌های عقاید و اعمال انسان‌ها است که به جهت ظرائف خاصّ صورت‌ها و اُنسی که با روح و روان ما دارند به این شکل جلوه می‌کنند. موفق باشید

نمایش چاپی