باسمه تعالی: سلام علیکم: بر مبنای وحدت وجود، همهی موجودات از نظر عین ثابته، بالحق و فیالحق هستند. لذا هر اندازه انسان به توحید شدیدتری نایل شود، بالحقبودنِ ماهیات را که همان صورت اعیان ثابته به آنها در علم الهی است، درستتر درک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه آنچیزی برای ما ارزشمند است که از طریق حضرت حق برای ما گشوده شود، سعی کنید با یک برنامهریزیِ دقیق، جایی برای عبادات و تدبّر در قرآن باز کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجهِ مثبت این سخن میتواند این باشد که با تعقل و تفکر بر روی سخنان مقام معظم رهبری، جامعه به رشد و شکوفایی میرسد. در حالیکه اگر تبعیت بدون تعقل باشد، آن رشد و شکوفایی حاصل نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهمرفته کتابهای جناب آقای مستحسن را مطالعه کردهام و مطالب خوبی را در آن دیدم، إلاّ اینکه باید در معارف اسلامی و حقایق ولایی حضور تاریخی امروز ما مدّ نظر قرار بگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به جواب سؤال 13978 کتاب «آنگاه هدایت شدم» در ابتدای کار میتواند طرف مقابل را متذکر شود. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در دعا داریم: «الَّلهُمَّ عَرِّفني نَفسَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني نَفسَكَ لَم اعرِف رَسُولَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفني رَسولَك فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني رَسُولَك لَم اعرِف حُجَّتَك اللَّهُمَّ عَرِّفني حُجَّتَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني حُجَّتَكَ ضَلَلتُ عَن ديني»[1]پروردگارا خودت را به من بشناسان، زيرا اگر تو را نشناسم رسول تو را نخواهم شناخت. پروردگارا پيامبرت را به من بشناسان، چرا كه اگر پيامبرت را نشناسم حجت تو را نخواهم شناخت. پروردگارا حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجت تو را نشناسم در دين خود گمراه مىشوم. پس ابتدا باید خدا را شناخت ولی برای رجوع به خداوند باید امام را ابتدا به عنوان الگوی متعالی در نظر داشت. موفق باشید
[1] ( 1)- اصول كافى، ج 1، ص 237.
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر کتاب «ادب خیال و عقل و قلب»، جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» در این مورد خوب است. سعی کنید با تمرکز بر روی متون معرفتی و دینی کار را جلو ببرید.اساساً وقتی که انسان حرکت سلوکی خود را شروع کند با انواع خیالات روبهرو میشود و به گفتهی مولوی: «آب گل خواهد که در دریا رود / گل گرفته پای او را میکشد» اگر کسی قصد عبور از کثرت به دریای وحدت نداشته باشد که متوجهی اینهمه خیالات که در درون او بود نمیشود! به گفتهی مولوی باید رنجها و بلاها کشید و خون دلها خورد تا روح، از این کثرات آزاد شود. گفت: «بس بلا و رنج بایست و وقوف / تا رهد این روحِ صافی زین حروف. این حروف واسطه ای یارِ غار / پیش سالک خار باشد خارِ خار» . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بستر خوبی است برای اصلاح نفس و جلب رضایت الهی؛ به خصوص که روایات زیادی در برکات پرستاری از بیمار که پزشکی یکی از مصادیق اتمّ آن است داریم. ای کاش پزشگان ما پرستاران خوبی باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان، خودش و با ارادهی خودش ترک نماز بکند، عزمِ او به هم میخورد و عملاً چلهی او باطل میشود. ولی اگر عزمش پا برجا باشد به صرف آنکه بدون ارادهی او نمازش قضا شود، مشکلی برایش نباید باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «طبیب عشق، مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا کند؟». این ما هستیم که متوجهی موانعی مثل حسد و کبر نیستیم و نمیدانیم این رذائل از خودِ ماست و اگر برطرف کنیم رحمت الهی سراسر وجود ما را و زندگی ما را فرا میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جمع اضدادی که میفرمایید فراهم شود که خیلی خوب است و بعضاً برای بعضی از روحانیون پیش آمده است. ولی روی این نکته هم فکر کنید که اگر روحانیت ما از یک طرف بتواند طوری جامعه را هدایت کند که حرص ثروتاندوزی و داشتن ثروت زیاد نداشته باشد، و از طرف دیگر با سادهزیستی خود نشان دهد که زیبایی زندگی به سادهبودن و معنویبودن آن است، اساساً ارزشی برای ثروتمندان اهل دنیا نمیماند که مردم بخواهند آنها را الگوی خود قرار دهند. و این یعنی عبور از ثروت و ثروتاندوزی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمانه، زمانهی تصمیم است. دورهی بیتصمیمی به امید آنکه زمانهای بیاید تا ببینیم چه کنیم، گذشته است و فشاری که روحهای حساس نسبت به حقیقت را در برگرفته است، حوالتِ این تاریخ است. تاریخی که اجازه نمیدهد نسبت به حقیقتی که ظهور کرده، بیتفاوت باشیم. حقیقتی که با انقلاب اسلامی ظهور کرد. شهداء دیدند و معطل نشدند و همسران شهداء نیز آن را درک کردند و در عین شهادت همسرشان که به جانشان آتش زد و با سوز جگرشان آن را لمس کردند، توانستند آن را تحمل کنند و زیباترین غمِ این تاریخ را بیافرینند. راستی! اگر حضرت زینب«سلاماللّهعلیها» متوجهی حقیقتی که حسین«علیهالسلام» متذکر آن بود، نشده بود و آن را نمیشناخت، چگونه میتوانست آن غمِ بزرگ را تحمل کند که نهتنها از پایش نینداخت، بلکه بالی شد تا او پرواز کند و پوچیِ دوران را بهکلّی زیر پا بگذارد.
چرا به آلبرکامو حق ندهم که اینچنین در عطش رسیدن به حقیقت، سوخت وقتی در دورانِ غروبِ حقیقت بهسر میبرد؟! و چرا به آوینی حق ندهیم وقتی متوجه طلوع حقیقت شد و سعی کرد زبانِ لوگوسِ این دوران باشد تا حقیقتِ «وجود» را در این دوران بیان کند و عهدی را که با وجود بسته بود را بنمایاند؟!
راستی! حقیقتی که ما باید به دنبال آن باشیم چیست، و چگونه باید آن را یافت؟!
چیست امر اندیشیدنیترین در این تاریخ که تا به آن نیندیشیم، هنوز اندیشه نمیکنیم. در فهم انقلاب اسلامی چه چیزی نااندیشیده مانده است که ما هنوز نتوانستهایم به اهداف انقلاب اسلامی که در آغاز مدّ نظر بوده است، دست یابیم؟ جز این است که انقلاب اسلامی حقیقیترین اندیشه در این تاریخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انسانی شویم که این اندیشه برای او آرامشبخش باشد؟ هرچند ممکن است در برههای از یک دوران تاریخی، افق زمان پوشیده و «وقت» گم شود و البته آنجا همگی از «وقت» برخوردار نیستند.
ما با درک بیواسطهی خود میتوانیم با حقیقت انقلاب اسلامی مرتبط باشیم، در آن صورت زبان ما، زبان انقلاب اسلامی خواهد بود. زبانی ماوراء زبان روزمرّگی. مثل آنکه شعر، شاعران را در بر میگیرد و شاعر با سرودن شعر شاعر میشود. شاعر و متفکر به یافتهایی میرسند که در قصدشان نمیگنجد و آن یافت، بزرگتر از تصور شاعر و متفکر است زیرا آنها سخنِ تاریخ خود را میگویند.
تفکر، امری است تاریخی یعنی یک دوران تاریخی را بنیاد مینهد و آن را «راه» میبرد و نگهداری و نگهبانی میکند به قسمی که این تاریخ در سایهی آن تفکر دوام و بسط مییابد و با آن زندگی میکند و دوام میآورد. این تاریخ، امری جدا از ما نیست و حقیقت در متن تاریخ، خود را مینمایاند تا ما سرگردان نمانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حساسیت شما، حساسیت خوبی است، ولی عنایت داشته باشید سخن از شخصیتهای سیاسی کشور است، نه اساتید سلوکی. افرادی که در «جمنا» کنار هم جمع شدهاند هرکدام برای خود میتوانند یک جریان فکری باشند و اینکه حاضر شدهاند از تفکر جزیرهای پا را فراتر گذارند و در تشکلی وسیعتر خود را تعریف کنند، یک قدم به جلو است و از این جهت بنده معتقدم افقی از تشکل سیاسی در شأن انقلاب اسلامی پیش آمده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در برزخ با توجه به اینکه متوفی آنچه در دنیا میگذرد را در حدّ کلی میفهمد و شب و روز دنیا را روی هم رفته درک میکند، به یک معنا زمان مطرح است. در مورد حيات بين زندگى دنيا و عالَم قيامت قرآن مى فرمايد: «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُالْعَذابِ، النّارُ يعْرَضُونَ عَلَيها غُدُوّاً وَ عَشِياً وَ يوْمَ تَقُومُالسّاعَةُ ادْخِلُوا آلَ فِرْعَونَ اشَدَّ الْعَذابِ»[1] عذاب ناراحت كننده آتش، فرعونيان را احاطه كرد، هر بامداد و شامگاه بر آن آتش عرضه مى شوند و آنگاه كه قيامت به پا شود (گفته مى شود) فرعونيان را در شديدترين عذاب داخل نماييد. اين آيه كريمه دو نوع عذاب براى فرعونيان ذكر مى كند، يكى قبل از قيامت كه از آن به «سوءالعذاب» تعبير شده است و آن اين است كه روزى دو بار بر آتش عرضه شوند، بدون آنكه وارد آن گردند، دوم عذاب بعد از قيامت كه از آن به «اشدالعذاب» تعبير شده است كه فرمان مى رسد آنها را داخل آتش نماييد. پس معلوم است هم اكنون كه فرعونيان هر بامداد و شامگاه در عذاب قرار مى گيرند، بايد نشئه اى باشد كه اين عذاب هم اكنون واقع مى شود و آن نشئه همان برزخ است. ولی در قیامت که خورشید و زمین از میان میرود، دیگر این نوع زمان که از طریق گردش زمین به دور خود و به دور خورشید پیش میاید، وجود ندارد هرچند موضوع تقدم و تأخر اعمال و مقامات، باز مطرح است. موفق باشید
[1] ( 3)- سوره مؤمن، آيات 45 و 46.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها همه بستگی دارد به رویکرد و نیّت افراد. اگر کسی حقیقتاً در سبیل الهی قدم زد و کشته شد، شهید است. ولی اگر چنین ورودی نداشت، مسلّم شهید نیست. آری! تفاوت در رویکردها است و افراد مذهبی با توجه به رویکردها قضاوت میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها چیزهایی نیست که بتوان به آن اعتماد کرد یا مشغولشان شد! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حرف درستی است ولی واژهی انفعال، واژهی رسایی نیست زیرا حضرت حق در خود و به خود مینگرد و عملاً چیزی در میان نمیآید که موجب انفعال آن مقام گردد 2- ما تا در حق، فانی نباشیم دنیا و ماهیات برایمان معنا دارد تا آنجایی که سالک به چشمِ حق ببیند و حتی از دیدن این نوع دیدن نیز خلاصی یابد آنطور که جناب خواجه عبداللّه انصاری آن پیرِ رهرفته در «منازل السائرین» در منزل توحید متذکر آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون مباحثی که بنده عرض میکنم بیشتر حضوری است و نه مفهومی، لازم نیست مطالب را به حافظهی خود بسپارید. إنشاءاللّه عزم شما تغییر میکند و خودتان، جنسِ آن مطالب میشوید. و در مورد نحوهی مطالعه نظر جنابعالی را به قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» جلب میکنم. 2- فکر نمیکنم نیاز به تندخوانی داشته باشیم 3- یادداشتبرداری بسیار لازم است. چون علاوه بر آنکه مطالب در آن صورت تا حدّی در ذهن میماند و نیز موجب تمرکز بر روی مطالب میگردد؛ بعدها هم میتوانید به آن یادداشتها رجوع کنید. بنده در این رابطه حدود 50 دفترچهی 100 برگ و 60 برگ از یادداشتهای خود دارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم کدام جواب مورد نظر شماست؟! در جواب سؤال شمارهی 15431 نکتهای را عرض کردم. در ضمن عنایت داشته باشید مقام معظم رهبری در همین صحبت اخیرشان نیز موضوع را در دو باب مدّ نظرها قرار دادند که اگر کسی ناآگاهانه این سخن را گفته باشد، ناآگاه است بدین معنا که خائن نیست. و اگر آگاهانه گفته باشد، خائن است. ما نیز سعی کنیم برای جلوبردنِ انقلاب، همین روش و ادبیات را بهکار گیریم. پس چرا میفرمایید بنده مسائل را میپیچانم؟! باید مواظب بود راه ادامهی انقلاب را پیدا کرد و نه راه ادامهی برداشتهای خودمان را. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با بودن کتابهایی مثل «بدایة الحکمه» و «نهایة الحکمه» و کتاب «شرح مبسوط منظومه» شهید مطهری، نیاز نیست به طور مستقیم به آن کتابها رجوع شود مگر برای یک تحقیق خاصّ. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به منابع اصلی که از قبل در اختیار مجامع علمی بوده است نقش آقای محمدعلی فروغی بیشتر تصحیح متون بوده و نه تصرف در آنها. موفق باشید
