بسمه تعالی: سلام علیکم: باید این صحنهها پیش میآمد و باید ما منتظر چنین رویدادهایی باشیم. بحث در دفاع از جناب استاد فراستی نیست، که معلوم است همهی انتقادهای ایشان بهجا نخواهد بود؛ ولی بحث در حضور تاریخی است که تاریخِ عبور از جهنمِ مدرنیته است، به همان معنایی که قرآن برای رسیدن به بهشت، عبور از جهنم را حتمی میداند و میفرماید: «و ان منكم الا واردها كان على ربك حتماً مقضياً» (مریم/71) فرار از این صحنهها و منتظر آنها نبودن، چارهی کار نیست، چارهی کار، آمادهشدن برای عبور از چنین دنیایی است. دنیای توسعهیافتگی جز این اقتضائاتی ندارد که هرگونه امر قدسی را مزاحم خود میداند. و این با نوعی آمادگیِ خاص نسبت به آیندهای که آن آینده نه ادامهی مدرنیته است و نه برگشت به گذشته، پیش میآید، آیندهای که با حضور روح قدسی انقلاب اسلامی بخواهیم و نخواهیم در پیشِ روی ما است و ما اگر با نگاه به آن آینده خود را تنظیم کنیم، میتوانیم از این نوع پدیدهها عبور نماییم. شاید جزوهی «ما و آینده» که بر روی تابلوی سایت «لبّ المیزان» هست، چشماندازی را در این رابطه بگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخنان مربوط به دورانی از زندگی دکتر شریعتی است که سختْ تحت تأثیر دکتر مصدق و جبههی ملی است. ولی بعداً تغییر اساسی پیدا میکند در حدّی که به شدت ارادتمند حضرت امام میشود و در این راستا است که رهبر انقلاب از شریعتی دفاع مینمایند و جنابعالی میتوانید در فضای مجازی نظرات رهبری را در این مورد جستجو کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که بنده اطلاع دارم آقای سروش خودشان از کشور خارج شدند. ولی از آنجایی که نگاهشان به وحی الهی با طرح بحث «تجربهی نبوی» و از آن بدتر، با طرح بحث «رؤیای رسولان» سخنانی گفتند که حتی رفقای ایشان اذعان دارند با مبانی دین نمیخواند؛ طبیعی بود که نظام اسلامی زمینهی در اختیارقراردادنِ نسل جوان را در دانشگاهها در اختیار ایشان قرار ندهد. موفق باشید
بد نیست به جواب شماره 20464 رجوع شود
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر حقی است که هر کدام دارند. ابتدا هر دوی آنها را از این نگرانی درآورید که خداوند برای هرکدام حقی قرار داده و شما حق هرکدام را در حدّ توان ادا میکنید، تا هیچکدام انتظار نداشته باشند به خاطر یکی، حق دیگری را نادیده بگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همینطور است که روحی و عزمی در مردم ما هست جهت حفظ اسلام، که معادلات اقتصادی و مشکلات آن هرچند آزاردهند است، ولی به این منجر نمیشود که دشمن به اهداف خود برسد. شاید إنشاءاللّه با روحی که در متن انقلاب اسلامی نهفته است، ما بتوانیم اساساً در فضای اقتصادیِ دیگری که مناسب اهداف انقلاب اسلامی است، وارد شویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید سر فرصت مطلب را جستجو کنم. آنچه به عنوان نمونه میتوان فعلا ارائه داد سخن حضرت امام کاظم علیه السلام در مقابل هارون است که مدعی است حضرت خراج میگیرند تا حکومت تشکیل دهند، حضرت فرمودند: « ُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ مَا حَمَلَ إِلَيَّ أَحَدٌ دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً مِنْ طَرِيقِ الْخَرَاجِ»[1] یعنی ای امیرالمومنین به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث نمود قسم میخورم که هیچ درهم و دیناری به عنوان خراج به مانداده است...» 2- این مطلب را چندسال پیش در یکی از سخنرانیهاشان فرمودهاند نمیدانم چطور آدرس بدهم. بد نیست که به این خبر سایت «خبر آنلاین» رجوع فرمایید با عنوان « خطبه صریح رهبرمعظم انقلاب در باره مشروعیت یافتن حکومت اسلامی با رای مردم » به آدرس http://www.khabaronline.ir/detail/677962/Politics/leader
میفرمایند: رهبرمعظم انقلاب در یکی از خطبه های نمازجمعه تهران، بحث مهمی در باره نقش رای مردم بیان کردند.
این بخش از اظهارات حضرت آیت الله خامنه ای را میخوانید:در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام میدهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما میبینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری میداند، آنوقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم میکشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه میکند. یعنی آن را معتبر میشمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامداریِ زمامدار است.
اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانهنشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است. آنوقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانهی امیرالمؤمنین را گرفتند، امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کارهاید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود: «دعونی و التمسوا غیری»؛ وقتی میخواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری، به مردم گفت من را رها کنید، به سراغ دیگری بروید. یعنی ارادهی شما، خواست شما، انتخاب شماست که تعیین کننده است؛ پس از من منصرف بشوید، به سراغ دیگری بروید.
در مکاتباتی که امیرالمؤمنین با معاویه در پیش از جنگ صفین داشتند و استدلال میکردند؛ هر کدام یک دلیلی، استدلالی در نامهی خود میآوردند - هم معاویه به یک چیزهائی استدلال میکرد تا روش سیاسی خودش را توجیه کند، هم امیرالمؤمنین استدلالهائی میکردند - آنجا یکی از جملاتی که امیرالمؤمنین به کار برده و احتمال میدهم بیش از یک بار هم امیرالمؤمنین این را به کار برده این است که: «انّه بایعنی القوم الّذین بایعوا ابابکر و عمر»؛ یعنی تو چرا در مقابل من میایستی و تسلیم نمیشوی، در حالی که همان مردمی که با ابوبکر و عمر بیعت کرده بودند و تو به خاطر بیعت آن مردم خلافت آنها را قبول داری، همان مردم با من هم بیعت کردند.
یعنی مشروعیت دادن به رأی مردم و بیعت مردم؛ این یک اصل اسلامی است. لذا بیعت یکی از چیزهای اصلی بود. اگر کسی به عنوان خلیفه انتخاب میشد، مردم اگر بیعت نمیکردند، هیچ الزامی نبود که دیگران او را خلیفه بدانند. حتی آن زمانهائی که خلافت جنبهی صوری هم به خودش گرفته بود، یعنی در دوران بنیامیه و بنیعباس، آن روز هم باز بیعت گرفتن از مردم را لازم میدانستند. حالا وقتی که یک حکومت قلدرمابانه و جبارانه بر مردم بخواهد حکومت کند، بیعت گرفتن را هم اجباری میکند یا در بیعت هم تقلب میکند. مثل اینکه در انتخابات، انتخابات صوری و تشریفاتی، فرمایشی در دوران رژیم گذشته تقلب میکردند. اصل بیعت، یک اصل پذیرفته شده است. البته وقتی همهی مردم، اکثریت مردم با کسی بیعت کردند و در حقیقت او را به زمامداری پذیرفتند، دیگران باید تسلیم او بشوند. شاید بیعت در این صورت هم اجباری نباشد. خطبه نمازجمعه 22 خرداد1366
3- مکرراً این موضوع را فرمودهاند. متأسفانه رفقا متوجهی اهمیت آن نیستند. بنده هم بنا نداشتهام همهی آن سخنان را جمعآوری کنم. به عنوان نمونه چند مورد را به عرض میرسانم:
1- جمهوریت ما، از اسلام گرفته شده نه از جای دیگر، ضمن آنکه اسلام به ما اجازه نمی دهد مردم سالاری نداشته باشیم. ۱۳۸۲/۱۱/۲۴
2- اسلامیت و جمهوریت دو عنصر جدا نیستند که به یکدیگر وصل شده باشند و یک حقیقت را به وجود آورده باشند؛ در دل اسلامیت، جمهوریت هست. در دل اتکاء به حکم الهی، تکیهی به مردم و احترام به خواست و رأی مردم هست. جمهوری اسلامی یک حقیقت واحد است که هدیهی انقلاب اسلامی به ملت ایران است. این، آن چیزی است که در این سی سال، امتحان کارآمدىِ خود را به بهترین وجهی داده است. ۱۳۸۸/۰۵/۱۲
3- بستر مردمسالاری اسلامی و حضور مردم را انقلاب به ما داد. ما باید روی این زمینه تکیه کنیم. البته از طرف کسانی سعی شده که بین جمهوریت نظام و اسلامیت، رقابتی به وجود بیاورند. یکجا بعضیها بگویند روی اسلامیت تکیه شد، جمهوریت تضعیف شد؛ یک عده هم بگویند روی جمهوریت تکیه شد، اسلامیت تضعیف شد. اینطوری نیست. در کشور ما جمهوریت از اسلامیت جدا نیست. ۱۳۸۴/۰۵/۱۰. موفق باشید
[1] - بحار الأنوار ، ج48، ص: 122
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم: «النّار لا تأكل محلّ الايمان». یعنی اگر کسی حقیقتاً به خدا ایمان دارد، آتش به صورت ابدی جان او را که محل ایمان بوده است، نمیسوزاند. کسی مثل شمر که کوچکترین اثری از ایمان در جان خود ندارد، هرگز مصداق چنین روایتی نخواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» عرض شد که جادوگران با سحر و جادوی خود به کمک شیاطین، خیالات انسانها را متأثر میکنند. در حالیکه در تلقین، انسان خودش با خیالات خود روبهرو میشود و میخواهد آنها را مدیریت کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 18754 شد خوب است به آن رجوع شود. عنایت داشته باشید که مردم معمولی که با اعتقاد دینی به دینِ خود رجوع دارند، با مسئولان آن دین که زمینهی تحقیق و مقایسه بین دین مسیح و دین اسلام برای آنها هست، فرق میکند. آنها مسئول عدم هدایت جامعهی خود به کاملترین دین نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تکلیفهای اصلی انسانها را خالق انسانها تعیین میکند که ابعاد وجودی آنها را میشناسد. ولی در امور جزئی انسانها با عقل خودشان، کارها را جلو میبرند. موفق باشبد
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این صورتها که میفرمایید نیست. منتها نظام اسلامی سعی دارد در آن حد که فقدان پدر در یک خانواده مشکلاتی را ایجاد میکند، در حدّ بسیار کم جبران کند. مگر در زمان امیرالمؤمنین«علیهالسلام» حضرت برای شهداء از بیت المال مستمری تعیین نکرده بودند؟ حتماً در جریان این موضوع هستید که مرحوم شهید مطهری در کتاب «داستان راستان» آن را آورده.
بسم اللّه الرّحم الرّحیم: زن بيچاره، مشك آب را به دوش كشيده بود و نفس نفس زنان به سوى خانه اش مى رفت. مردى ناشناس به او برخورد و مشك را از او گرفت و خودش به دوش كشيد. كودكان خردسال زن، چشم به در دوخته منتظر آمدن مادر بودند. در خانه باز شد. كودكان معصوم ديدند مرد ناشناسى همراه مادرشان به خانه آمد و مشك آب را به عوض مادرشان به دوش گرفته است. مرد ناشناس مشك را به زمين گذاشت و از زن پرسيد: خوب معلوم است كه مردى ندارى كه خودت آبكشى مى كنى، چطور شده كه بى كس مانده اى ؟ شوهرم سرباز بود. على بن ابيطالب او را به يكى از مرزها فرستاد و در آنجا كشته شد. اكنون منم و چند طفل خردسال.
مرد ناشناس بيش از اين حرفى نزد. سر را به زير انداخت و خداحافظى كرد و رفت، ولى در آن روز آنى از فكر آن زن و بچه هايش بيرون نمى رفت. شب را نتوانست راحت بخوابد. صبح زود، زنبيلى برداشت و مقدارى آذوقه از گوشت و آرد و خرما در آن ريخت و يكسره به طرف خانه ديروزى رفت و در زد. كيستى؟ همان بنده خداى ديروزى هستم كه مشك آب را آوردم، حالا مقدارى غذا براى بچه ها آورده ام. خدا از تو راضى شود و بين ما و على بن ابيطالب هم خدا خودش حكم كند! در باز گشت و مرد ناشناس داخل خانه شد، بعد گفت: دلم مى خواهد ثوابى كرده باشم، اگر اجازه بدهى، خمير كردن و پختن نان، يا نگهدارى اطفال را من به عهده بگيرم. بسيار خوب! ولى من بهتر مى توانم خمير كنم و نان بپزم، تو بچه ها را نگاه دار تا من از پختن نان فارغ شوم. زن رفت دنبال خمير كردن. مرد ناشناس فورا مقدارى گوشت كه خود آورده بود كباب كرد و با خرما، با دست خود به بچه ها خورانيد. به دهان هركدام كه لقمه اى مى گذاشت مى گفت: فرزندم ! على بن ابيطالب را حلال كن، اگر در كار شما كوتاهى كرده است. خمير آماده شد. زن صدا زد: بنده خدا همان تنور را آتش كن. مرد ناشناس رفت و تنور را آتش كرد. شعله هاى آتش زبانه كشيد و چهره خويش را نزديك آتش آورد و با خود مى گفت: حرارت آتش را بچش، اين است كيفر آن كس كه در كار يتيمان و بيوه زنان كوتاهى مى كند. در همين حال بود كه زنى از همسايگان به آن خانه سر كشيد و مرد ناشناس را شناخت، به زن صاحب خانه گفت: واى به حالت! اين مرد را كه كمك گرفته اى نمى شناسى ؟! اين اميرالمؤمنين على بن ابيطالب است. زن بيچاره جلو آمد و گفت: اى هزار خجلت و شرمسارى از براى من، من از تو معذرت مى خواهم. نه، من از تو معذرت مى خواهم كه در كار تو كوتاهى كردم (بحارالانوار، ج ۷ (باب ۱۰۳) ص ۵۹۷). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در سورهی «قاف» مبنی بر آنکه آسمان اول در مقابل کلّ عالمِ ماده، آسمانِ ملائکه است، شده است. غفلت نکنیم که آسمان در مقابل زمینی که ما هستیم، غیر از آسمان در مقابل کلّ عالمِ ماده است. آنجایی که بحث آسمان اول است در مقابل کلّ عالم ماده معنا دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه با ادامهی کار و با نظر به عین ثابتهی هر مخلوق و امکانِ ذاتی آنها متوجه خواهید شد تفاوت مخلوقات، مربوط به امکانِ ذاتی خودشان است و از این جهت از تشکیک وجود که بحثِ نازلهبودنِ وجود را پیش میکشد؛ عبور خواهید کرد و تشکیک در ظهور مطرح می شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینهمه ظلماتی که در صحنه است در آن حدّ که انسانها را در عمیقترین زشتیها فرو میبرند، فراموش نفرمایید که در مقابل آن، نورِ خاصی از طریق توحید انقلاب اسلامی به صحنه آمده است که انسانها را در اوج عرفان سالکانِ رهرفته راهنمایی میکند و لذا است که ما در چنین گذرگاه انتخاب باید بدانیم اگر انتخاب راهِ نور مشکل است ولی برکات آن غیر قابل تصور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه آنچیزی برای ما ارزشمند است که از طریق حضرت حق برای ما گشوده شود، سعی کنید با یک برنامهریزیِ دقیق، جایی برای عبادات و تدبّر در قرآن باز کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان هر دو قضیه هست. ولی در هر حال رزق انسانها میرسد حتی اگر هنوز کاری پیدا نکرده باشند. آنچه مسیر رسیدنِ رزق را تنگ میکند تکبر و بدخلقی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤالهای شمارهی 11282 و 11623و14533 شده. همانطور که علامه میفرمایند این یک امر بدیهی است که هرکس در خود مییابد که مثلاً شما در حال صحبتکردن با بنده هستید. آری! بنا به گفتهی جناب ملاصدرا؛ نفس ناطقهی انسان به جهت مجردبودنش توان آن را دارد که مطابق آنچه در خارج از ذهن ما هست را، در عقل و ذهن ما ایجاد کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چرا قرآن به جای آنکه بگوید خداوند مؤمنین را دوست دارد؛ که حتماً دوست دارد، میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ» (بقره/ 222) خداوند توّابین و آنهایی که خود را از گناه پاک کردهاند، دوست دارد. شاید در چنین انسانهایی همّتی را مشاهده میکند که همهی مؤمنین دارای چنین همّتی نیستند. همّتی که با مزهکردنِ گناه بر نفس او باز میتواند به گناه، پشت کند. موفق باشید همّ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست خداوند هوسهای ما را برآورده کند! بنا است به عنوان ربّ ما، استعدادهای پنهان ما را به فعلیت برساند تا موجودی شویم سختپسندیده، در آن حدّ که وقتی پردههای اوهامِ دنیاییمان عقب رفت، نخواهیم از «خود» فرار کنیم و در این رابطه قرآن میفرماید: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» آلعمران/30) روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مى بيند؛ و آرزو مى كند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانىِ زيادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، بر حذر مى دارد؛ و(در عين حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به بحث «ده نکته در معرفت نفس» و بحث «معاد»، آمادگی بیشتری برای فهم معارفی که جناب ملاصدرا در آن کتاب مطرح کرده است، پیدا میکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در آیهی مذکور بحث از ربوبیت و مدیریت حضرت حق در این عالم است و در این رابطه میفرماید در نزد خدا علم به زمانِ وقوع قیامت و علم به چگونگی ریزش باران و علم به آنچه در رحمها است، میباشد. بدین معنا که خداوند است که ریزش باران را کنترل میکند که چه اندازه و در چه سرزمینی باران ببارد و به همین در روایت داریم: اگر در جامعهای گناه فراوان شد باران آن جامعه در جایی نازل میشود که برایشان مفید نباشد. و یا وقتی میفرماید به آنچه در رحمها هست علم دارد؛ بدین معنا است که نحوهی جنسیت افراد را که چه تعداد زن و چه تعداد مرد باشد را در علم خود دارد تا تعادل لازم بین زن و مرد در جامعه حفظ شود به همان معنایی که در آیهی 6 سورهی آلعمران میفرماید: «هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» خداوند است که در رحمها هرطور که مصلحت بداند شما را به صورت زن و مرد صورتگری میکند و جز او که عزیز و حکیم است و مقهور هیچ قدرتی ماوراء خود نیست، معبودی نمیباشد. و اینها چیزی نیست که علم بشری بتواند در اختیار گیرد اینها مربوط به ربوبیت پروردگار است. موفق باشید