بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15073
متن پرسش
سلام استاد عزیز: این که انسان گاها قصد می کند تا با خداوند مهربان یا معصومین سلام الله علیهم صحبت کند یا به اعتباری درد و دل کند اما حرف به زبان جاری نمی شود به تعبیری حرف به زبان نمی چرخد یا گاها الفاظی بر زبان جاری می شود اما آن حس «معنوی» یا «قرب الهی» برای انسان حاصل نمی شود علت آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بعضاً با اشعار یا احوالات شهداء ورود خود را انجام می‌دهم و زیارت را بعداً شروع می‌کنم. موفق باشید

14699

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: این که عدد پی (3.1415) که حاصل تقسیم محیط بر قطر دایره است عدد تقریبی و گنگ است و نمی توان فهمید واقعا و دقیقا چه عددی است آیا حقیقتی پشت آن خوابیده است یا نه فقط صرفا انتزاع ذهن است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. موفق باشید

13444
متن پرسش
سلام علیکم: در اشعار امام خمینی با جمله هایی مثل (من از مسجد و مدرسه بیزار شدم و یا از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد کی می توان رسید به دریا از این سراب) برمی خوریم مقصود اصلی امام خمینی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح تفسیر حمد امام عرض شد که منظور ایشان از این نوع ادبیات، عبور از علم حصولی به علم حضوری، و عبور از پرستش عقلی به پرستش قلبی است. موفق باشید

13303
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده من مباحث شما رو کار می کنم و اشتیاق زیادی به قرب اللهی دارم ولی چند وقتی هست ک دیگه نه حال عبادت دارم نه چیزی. نمازمم وقتی میخونم انگار از سر اجبار هست. انگار سست شدم در عبادت و ترک محرمات. خواهشا راهنماییم کنید. تشکر یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن مى‏فرمايد: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» عقيده پاك به سوى صاحب عزت مى‏رود، پس آن كسى هم كه قلبش حامل آن عقيده است به صاحب عزت نزديك مى‏گردد و در نور پايدار او، پايدار مى‏ماند. پس اولين كار براى كسى كه برنامه‏ ريخته تا از پوچى نجات پيدا كند، داشتن عقيده پاك است و همچنان‏كه عرض شد، عقيده پاك «خدادارى» است به همان معناى توحيدى‏ اش، و سپس در ادامه راهكارِ نزديكى به صاحب عزت مى‏فرمايد: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» عمل صالح - كه همان اعمال شرعى باشد - آن عقيده را رفعت و ارتقاء مى‏بخشد و در سير صعودى به سوى صاحب عزت به انسان كمك مى‏كند تا هر چه بيشتر آن عقيده، شايسته نزديكى به خدا گردد و صاحب خود را نيز به خدا نزديك كند، پس بايد در انجام اعمال شرعى نهايت تلاش را كرد تا در نزديكى به صاحب عزت ضعفى به وجود نيايد. یعنی عمل به عقيده‌ی پاك، عامل سير به سوى عقيده حضورى‏. چنانچه ملاحظه فرموديد؛ آيه ذكر شده مى‏گويد: اى انسان‏ها! اگر مى‏خواهيد نتايج تلاش‏هايتان را براى خودتان حفظ كنيد، بايد عقيده‏اى صحيح و پاك و مبرا از باطل پيدا كنيد. عقيده صحيح همان عقيده توحيدى است، يعنى قلب به چنين بصيرتى برسد كه اوست كه اوست، بقيه هيچ‏ اند هيچ. چه كسى ساقى است؟ چه كسى محيى است؟ چه كسى سميع است؟ چه كسى بصير است؟ همه و همه اوست، «يك فروغ رخ ساقى است كه در جام افتاد» به قول‏ آيت‏ الله جوادى «حفظه‏ الله‏ تعالي» لااقل سالى يك بار دعاى جوشن كبير را بخوانيد تا بفهميد هيچ‏كس جز خدا كاره‏ اى نيست. دعاى جوشن كبير هزار اسم از اسماء الهيه را مطرح مى‏كند، هيچ نقشى براى غير خدا باقى نمى‏گذارد. چون عقيده توحيدى نقشى براى ديگرى نمى‏گذارد، انسان به اميد سايه‏ ها زندگى را از بين نمى‏برد و مى‏ فهمد جداشدن از او كه همه‏ كاره عالم است برابر است با ذلت مطلق، همان طور كه مقابل ترى مطلق، چيزى جز خشكى و غير ترى نيست. اين‏جاست كه مى‏گويد:

خس خسانه مى‏ رود بر روى آب‏

 

آب صافى مى‏ رود بى‏ اضطراب‏

     

 

يعنى بايد به صاحب عزت وصل شد و در اين اتصال هيچ چيز در ميان نباشد تا بدون اضطراب مسير رسيدن به حقيقت به خوبى طى شود.

عيسى روح تو با تو حاضر است‏

 

نصرت از وى خواه، كو خوش ناصر است‏

     

آنچنان بايد از نفس امّاره خود فاصله گرفت و خود را در شرايطى قرار داد كه هستِ انسان در تحت پوشش هستِ خداى صاحب عزت قرار گيرد و از خودْ ناكس و به حقْ كس شود. گفت:

من كسى در ناكسى دريافتم‏

 

پس كسى در ناكسى دريافتم‏

     

وقتى جان خود را در معرض نورِ وجود حضرت حق قرار دهى، ديگر هستى برايت نخواهد ماند. اگر عزت مى‏ خواهى، بايد صاحب عزتِ مطلق را در صحنه جان خود به صحنه بياورى، جاى ديگر عزت نيست. مى‏ خواهى به عزت نزديك شوى و از پوچ شدن نجات يابى، بايد عقيده صحيح پيدا كنى، بصيرتِ توحيدى داشته باشى. توحيد كه به صحنه جان آمد، ديگر چيزى براى كسى نمى‏ گذارد. در معنى تجلى نور توحيد گفت:

روى بنماى و وجود خودم از ياد ببر

 

خرمن سوختگان را تو بگو باد ببر

     

مى‏ خواهى نجات پيدا كنى، نجات مگر اين نيست كه آدم پوچ و نفله نشود؟ نجات از پوچى يعنى ده سال نفس كشيدنم بى‏ثمر نباشد. مى‏ گويد مى‏ خواهى به نجات برسى، يك ربِّ با عزتى هست كه عين بقاء و پايدارى و عدم فرسايش است، و عقيده توحيدى و مبرا از باطل به او نزديك مى‏شود و صاحب عقيده را به ميهمانى ساحت الهى مى‏كشاند. بايد عقيده‏ هايتان را توحيدى كنيد، خانه منيت خود را ويران نماييد تا او به صحنه بيايد و به عزت و بقاءِ او، عزت و بقاء يابيد. گفت:

سايه‏ اى بر دل ريشم فكن اى گنج مراد

 

كه من اين خانه به سوداى تو ويران كردم‏

     

حافظ خانه نظر خود را ويران كرد تا گنج مراد سايه‏ اش را بر او انداخت و لذا حالا مى‏تواند بگويد:

هر دمش با من دلسوخته لطفى دگر است‏

 

اين گدا بين كه چه شايسته انعام افتاد

     

 

مى‏گويد هر چه تلاش مى‏كنم نتيجه محقق نمى‏ شود. عقيده‏ ام توحيدى است اما رشد نمى‏كنم. مى‏ گويد: قبول دارم همه چيز دست خداست ولى اگر پول نداشته باشم غصه مى‏ خورم. قبول دارم همه كاره خداست ولى اگر پشت سرم حرف بزنند كه آبرويم را ببرند، دلم مى‏ لرزد، با اين كه مى‏ دانم عزت دست خداست ولى نگرانم اهل دنيا به عزت من لطمه بزنند. پس چرا نتوانسته‏ ام آن عقيده را در احوالات قلبى‏ ام محقق كنم؟ خداوند در جواب او مى‏ گويد تو عقيده صحيح دارى، ولى رشدش ندادى و رشد آن به عمل صالح است، به همين جهت در دنباله آيه مى‏ فرمايد «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»؛ آن عقيده پاك، با عمل صالح - كه همان عمل مطابق آن عقيده است - رشد مى‏كند و آن عقيده را به حقيقت آسمانى‏ اش نزديك مى‏ نمايد و عقيده هر چه بيشتر حضورى مى‏ شود. پس اگر 20 سال بر اساس عقيده توحيدى عمل كرديد و محور قلب را حكم خدا قرار داديد، و به عبارت ديگر عمل به آن عقيده را ادامه داديد، مى‏ بينيد نتايج عقايدِ توحيدى آرام‏ آرام ظاهر خواهد شد. دين توحيدى به ما دستور داده ركوع‏ تان فقط براى حق باشد، براى حق راست بگو، براى حق ببين، براى حق بشنو، براى حق بخور، بنا به فرمايش اساتيد بزرگ همه‏ جا نرو، همه چيز نخور، همه چيز نگو و همه چيز نبين، تا حق با نور عزت و بقايش بر زندگى شما تجلى كند و همان طور كه حق باقى است شما هم به بقاء حق باقى شويد. آيه مى‏گويد اگر 20 سال عمل صالح انجام دادى نتيجه‏ اش اين مى‏ شود كه تو ديگر هر روز فكرنمى‏كنى نكند كسى آبرويت را ببرد. اعتقادات تان با عمل صالح شكوفا مى‏شود و از حالت حصولى به حضورى تبديل مى‏ گردد. اساساً در راستاى چنين هدفى شما را خلق كرده‏ اند،  مى‏ فرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ»[1] خداوند آن كسى است كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏ كنيد، و او شكست‏ ناپذير و بخشنده است. پس مرگ و زندگى انسان‏ها براى آن است كه خود را با احسن اعمال به نمايش بگذارند و بندگى را در جان خود نهادينه كنند تا حجاب بين انسان و خداوند از ميان برخيزد و انسان باشد و خداى عزيز غفور، و از اين طريق به توحيد برسد. آيت‏الله طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» مى‏ فرمايند كه خدمت مرحوم قاضى «رحمةالله‏ عليه» بوديم و ايشان درس توحيد افعالى مى‏ دادند - توحيد افعالى يعنى همه فعل‏ها را از حق بدانيم و معتقد شويم «لا مُؤثِّرُ فِى‏ الْوُجُود الّا الله» - در آن اتاقى كه مشغول گوش‏ دادن به سخنان مرحوم قاضى «رحمةالله‏ عليه» بوديم ناگهان گرد وخاكى به پا شد، گفتيم طاق اتاق پايين آمد، همه ما پريديم بيرون. بعد از مدتى كه گرد و خاك‏ها خوابيد، ديديم مرحوم قاضى همان گوشه اتاق با تمام آرامش نشسته‏ اند. و بعد متوجه شديم علت گرد و غبار آن بود كه لوله بخارى حجره پهلويى را كمى خراب كرده بودند تا تعمير كنند - لوله بخارى‏هاى قديمى به همديگر راه داشت - گرد و خاكش در حجره ما آمده بود.[2] بسيار خوب، در ابتداى راهِ توحيد، تمام اعمال ما تحت‏ تأثير عقيده ما نيست، ولى بدانيم هر چه بر اساس اين عقيده عمل كنيم، آن عقيده شكوفا مى‏ شود و نورش در جان ما تجلى مى‏ نمايد و هرچه بيشتر از پوچى رها مى‏ شويم. امثال مرحوم قاضى «رحمةالله‏ عليه» با پايدارى بر عقيده توحيدى و عمل به آن، خود را از پوچى‏ ها و فرسايش‏ هاى دنيا نجات دادند. مشکل را باید به این شکل حل کنید. موفق باشید    

 


[1] - سوره ملك، آيه 2.

[2] - به كتاب مهر تابان آيت الله تهرانى رجوع شود.

13268

بدن قیامتیبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و احترام: از آنجایی که جسم قیامتی انسانها متفاوت از جسم دنیوی و برزخی آنها می باشد. آیا این امر برای جنیان و ملائکه نیز صادق است؟ به عبارتی گروه جنیان و گروه ملائکه نیز بعد از صیحه دوم و زنده شدنشان دارای بدن های قیامتی متفاوتی با بدن قبلی خود خواهند داشت؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن قیامتی مطابق اراده و شخصیت موجوداتی است که دارای انتخاب و اختیارند و این تنها شامل جنّ و انس می‌شود و نه فرشتگان. موفق باشید

12186
متن پرسش
سلام استاد: اینطور که من میدونم دکتر فردید، دکتر داوری، شهید آوینی و شما رویکرد تفکریتان آنتلوژی(وجود بینانه) است، ولی تفاوتی در نگاه دکتر داوری هست که در نگاه بقیه نیست - ما می بینیم وقتی مثلا صحبت از غرب شناسی می شود شما سه عزیز مثلا با واژه هایی مثل نفسانیت، انانیت، شیطانی بودن عالم غرب و... سخن تفکرتان را بیان می کنید ولی دیوان واژگان تفکری دکتر داوری اینگونه نیست و از این جهت شبیه به هایدگر می باشد. اما سوال بنده این است که آیا این نحوه ی مواجهه تفکری شما و دکتر فردید و شهید آوینی دچار سوء تفاهم اخلاقی به جای فهم تفکری نمی شود؟ مثلا وقتی دکتر فردید در مورد تفکر غرب لقب شیطانیت و یا حاکمیت نفس اماره را می دهد آیا اخلاق به جای تفکر به ذهن تبادر نمی کند؟ آیا این نحوه مواجهه موجب محدودیت تفکری نمی شود؟ یا آیا مخاطب گرفتار ایدئولوژی و تیولوژی بدون این که قصدش را داشته باشید نمی شود؟ مثلا ما می بینیم حافظ میدان حضورش در بشریت به جهت عمومیت تفکرش نسبت به مولانا بیشتر است چون که مولانا در اشعارش با قید و مستقیم گو هست در حالی که حافظ اینگونه نیست. یا آیا باید گفت هر کسی وظیفه ای دارد مثلا آوینی شما و... وظیفیه تان تبین درون گفتمانی مثلا انقلاب است ولی رسالت دکتر داوری جای دیگری ست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این نکته را می‌پذیرم که تفکر در میدان جبهه‌گیری‌های ایدئولوژیک در حجاب می‌رود و همه‌ی دغدغه‌ی بنده آن است که اگر بخواهیم تفکر را به جامعه‌ی خود برگردانیم ابتدا باید از روح قبیله‌گرایی و گرایش‌های حزبی عبور کنیم. ولی آنچه نباید فراموش کرد بین تفکر فلسفی با تفکر دینی است. در تفکر دینی از عاملی مثل نفس امّاره به صورت یک موضوع وجودی نمی‌توان غفلت کرد زیرا در تفکر دینی «تفکر رفتن از باطل سوی حق است» و لذا باید به موانع این تفکر نظر داشت و در این رابطه هر اندازه قرب بیشتر باشد، تفکر به معنای خاص آن شکوفاتر می‌شود و از این جهت نمی‌توان به نفسانیت نظر نداشت. حال ملاحظه کنید چقدر کار حساس است که از یک طرف متوجه باشیم که نگاه ایدئولوژیک به‌کلّی تفکر را دفن می‌کند و از این جهت آقای دکتر داوری موفق و متوجه‌اند و از طرف دیگر آن تفکر اصلی طلوع نمی‌کند مگر با عبور از نفسانیت. و چون بعضی از متفکران فنومنولوگ متوجه این موضوع نیستند در عین نفی غرب نتوانستند به تفکر دینی برسند تا با معنای حقیقی تفکر روبه‌رو شوند. موفق باشید     

11292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم،با تشکر از زحمات شما استاد عزیز بابت تمام روشنگری ها. بنده خانمی 33 ساله هستم یک ازدواج ناموفق هم داشتم تقریبا 8 سالی هست که جدا شدم از لحاظ خانوادگی و ظاهر هم موقعیت متوسط و خوبی دارم خواستگار هم کم نیست ولی هیچکدام به سرانجام نمیرسد و شرایط جور در نمی آید.برادری هم دارم 29 ساله که برای ایشون هم به خواستگاری میرویم ولی اون هم جور در نمیاد اهل سختگیری هم نیستیم سه ملاک داریم ایمان در حد انجام واجبات،اخلاق خوب و بحث ولایت فقیه.استاد مادر بنده خیلی بی تابی میکنن و ناامید شدن میگن چرا هیچی جور در نمیاد این سوال رو داشتیم که ممکنه بالاخره انسان در طول عمر خود دچار غیبت شده باشه که قطعا هم شده یا عمدی یا غیر عمدی شماتت هم کرده باشه که الان هم یادش نیاد دقیقا چه موردی بوده میخواستن بدونن که در این مورد چکار باید کرد صرف توبه و دعا در حق آنها کافیه؟ یا اثر وضعی اون اعمال ممکنه دامنگیر بشه؟ و اینکه این تاخیر در ازدواجها و جور نشدن امور از چی ناشی شده؟محاسبه عمر کردیم آیا دوباره اینکارو بکنیم؟البته جبران رو کم کم میشه انجام داد.ببخشید که طولانی شد. دعا بفرمایید. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) با خوش‌رویی با خلق و صله‌ی رحم و صدقه و رضایت به تقدیر الهی موانع را برطرف کنید. موفق باشید
10246
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: سوالی از حقیر پرسیده شده است که جوابش را می دانم اما ترسیدم پاسخ دهم شاید حقش را ادا نکنم: 1- فرق الحمدالله و شکرالله چیست؟ 2- چرا ما الان عالم ذر را بیاد نمی آوریم؟ علت فراموشی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در ذکر الحمداللّه نظر به کمالات حضرت حق داریم در هر منظری، ولی در شکر نظر به حق داریم نسبت به نعمت‌هایی که در جهت به کمال‌رساندن ما به ما مرحمت کرده 2- علم به عهد اَلست علمی است حضوری و آنچه که در حافظه می‌ماند علم حصولی است. اگر به سلوک لازم مبادرت کردیم آن حضور خود در محضر حضرت ربّ را دوباره احساس می‌کنیم. موفق باشید
10020
متن پرسش
با عرض سلام: می خواستم بپرسم مخاطب یا مخاطبین در سلام آخر نماز یعنی (السلام علیکم و رحمه الله و برکاته) کیستند و ما به چه کسانی سلام می دهیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نماز معراج مؤمن است، چون مؤمن از بین مردم به سوی حضرت حق عروج کرد پس از برگشت به آن‌ها سلام می‌دهد و مصافحه می‌کند که همان دست‌دادن باشد. موفق باشید
6584

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ﺳﻠﺎﻡ ﻋﻠﻴﻜﻢ. ﻧﻆﺮ ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﺸﺮﻳﻪ ﻫﺎﺑﻴﻞ ﺟﻴﺴﺖ?
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توان در مورد نشریه‌ای که افراد مختلف مقاله و نظر در آن دارند، نظر کلی داد، هرچند جهت‌گیری کلی آن ﻧﺸﺮﻳﻪ مثبت است. موفق باشید
1520

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. در آیه 30 سوره محمد آمده است "اگر ما میخواستیم سیمای ایشان(منافقان) را بر تو آشکار میکردیم....آیا پیامبر اسلام نمیدانستند منافقان چه کسانی هستند و علم نداشتند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خداوند از جهت ستارالعیوب‌بودنش همه‌ی شخصیت منافقان را بر ملأ نمی‌کند ولی در ادامه‌ی آیه به پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: از طریق طبیعی یعنی از طریق گفتارشان می‌توانی آن‌ها را بشناسی که با سخنانشان به کدام سو نظر دارند و در آخر آیه می‌فرماید: خداوند اعمال آن‌ها را و توطئه‌های آن‌ها را می‌داند و نمی‌توانند ما را غافل‌گیر کنند. موفق باشید
31106
متن پرسش
سلام علیکم: استاد سوالی داشتم در کیفیت انفاق و ایثار: فرض بفرمایید اگر در ماه ۱۰ واحد حقوق و رزق دریافت کنیم چه میزان آن را باید در راه خدا انفاق کنیم؟ برای مثال اگر اشتباه نکنم در مورد سید هاشم حداد میخونیم که سید علی اقا قاضی بهشون گفتن هر وقت فقیری به سمتت آمد دست در جیب کن و هر چه در جیبت است را بده. که نوعی ایثار است. حال در مسیر سلوک الی الله شخص از رزق و روزی خود چه میزانی را باید برای انفاق و ایثار در راه خدا کنار بگذارد؟ آیا سخت گیری و آینده نگری و تدبیر در این امر به نوعی شرک خفی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند: «وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا» (اسراء/29) و دستت را بخیلانه بسته مدار [که از انفاق در راه خدا باز مانی] و به طور کامل هم [در انفاق] دست و دل باز مباش [که چیزی برای معاش خودت باقی نماند] که در نهایت [نزد شایستگان] نکوهیده [و در زندگی خود] درمانده گردی.

آری! چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش / چون رنده ز کار خویش بیگانه مباش

تعلیم ز ارّه گیر در کار معاش / نیمی سوی خود می کش و نیمی می‌پاش

موفق باشید 

23361
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: اینجانب هر جا حرف از نجس بودن سگ و گربه می زنم، از من سند روایی یا از قرآن می خواهند من به چه سندی استناد کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خارج از آن‌که سالک إلی اللّه متوجه می‌شود سگ از جهتی مظهر نفس امّاره‌ی انسان است و به همین جهت اگر کسی در خواب با سگ روبه‌رو شود، معبر متوجه می‌شود که به نفس امّاره‌اش نزدیک شده است و این نیز در تجربه‌ی اجتماعی قابل درک است که چگونه انسان‌هایی که بیشتر مشغول آرزوهای نفس امّاره‌ی خود می‌باشند به همان اندازه تعلق خاطری به سگ دارند و آن را وارد خلوت‌های زندگی خود می‌کنند. زیرا عملاً خود را در آن می‌یابند. و نجس‌بودن آن تنها به اعتبار وجهِ بیرونی آن نیست، بلکه به اعتبار آن است که نفس امّاره‌ی انسان را بیش از پیش به انسان بازمی‌گرداند. با توجه به امر فوق در مورد سؤال جنابعالی می‌توان به نکات زیر نیز توجه داشت:

 اولاً: قرآن کريم در احکام فقهي معمولا به کليات بسنده کرده است. به عبارتي ديگر قرآن همچون قانون اساسي است که فروع قوانين مدني، حقوقي، جزائي و ... را در آن نمي توان يافت.

ثانياً: تبيين و تفسير آن را به پيامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (24) يعني اي پيامبر ما ذکر بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه را بر ايشان نازل شد (قرآن) تبيين و تفسير نمايي و خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بيان فرموده، از سخنان پيامبر (ص) و امامان (ع) اطاعت کنيم: «وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(25) يعني اي مردم هر چه را رسول الله (ص) به شما دستور داد، اجرا کنيد و هر چه را نهي کرد باز ايستيد.

اگر پيامبر اکرم (ص) مى فرمايند: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي» (26)، من دو چيز گرانبها را در ميان شما به امانت مى گذارم که اين دو از هم جدا نمى شوند «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، اگر به هر دوى آنها تمسک کرديد هلاک نمى شويد. سرّ اين فرمايش پيامبر اکرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) اين است که تمام آنچه ما به آن احتياج داريم در نصّ و ظاهر قرآن نيامده است و ما بايد در کنار قرآن روايات پيامبر (ص) و ائمه (ع) را در نظر بگيريم. اما اگر گفتيم يکى را قبول داريم، اگر گفتيم «حَسبُنا کِتابُ الله»، و عترت را رها کرديم، ضمانتى براى هدايت ما نخواهد بود. اين دو چيز را بايد با هم داشته باشيم تا بتوانيم به هدايت برسيم. (27)

خلاصه اينکه براي به دست آوردن حکم شرعي، قرآن يکي از منابع استنباط احکام الهي مي باشد، علاوه بر کتاب آسماني ما، روايات معصومين (ع) يکي ديگر از منابع است که اگر حکمي در قرآن ذکر نشده بود بايد به اين روايات رجوع شود.

نجاست سگ در روايات

عمده دليل براي حکم به نجاست سگ، روايات مي باشند. احاديث زيادي در اين باره وارد شده است بطوري که در کتاب ارزشمند وسائل الشيعه و بحارالانوار ، ابواب مختلفي در اين رابطه وجود دارد با عناوين : «بَابُ نَجَاسَة سُؤْرِ الْکَلْبِ وَ الْخِنْزِيرِ»، «بَابُ طَهَارَة عَرَقِ جَمِيعِ الدَّوَابِّ وَ أَبْدَانِهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ مَنَاخِرِهَا وَ أَفْوَاهِهَا إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ»، «بَابُ نَجَاسَة الْکَلْبِ وَ لَوْ سَلُوقِيّاً»، «بَابُ جَوَازِ لُبْسِ جِلْدِ مَا لَا يُؤْکَلُ لَحْمُهُ مَعَ الذَّکَاة وَ شَعْرِهِ وَ وَبَرِهِ وَ صُوفِهِ وَ الِانْتِفَاعِ بِهَا فِي غَيْرِ الصَّلَاة إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ جَوَازِ الصَّلَاة فِي جَمِيعِ الْجُلُودِ إِلَّا مَا نُهِيَ عَنْهُ»، «بَابُ کَرَاهَة اتِّخَاذِ کَلْبٍ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ أَوْ مَاشِيَة أَوْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ أَوْ يُغْلَقَ دُونَهُ الْبَابُ»، «بَابُ تَحْرِيمِ بَيْعِ الْکِلَابِ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ وَ کَلْبَ الْمَاشِيَة وَ الْحَائِطِ وَ جَوَازِ بَيْعِ الْهِرِّ وَ الدَّوَابِّ» و ...

هر يک از ابواب فوق، رواياتي را در بر دارد که بيان کننده نجاست سگ اند. کسي که از علوم ديني کمترين اطلاعي داشته باشد با ديدن عنوان اين ابواب يقين به حکم نجاست سگ در اسلام مي کند چه رسد به اينکه روايات هر باب را مطالعه و بررسي کند.

رواياتي که از پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دربار نجاست سگ به ما رسيده اند، دو گونه مي باشند:

دسته نخست: رواياتي که به صراحت در آن واژه نجس آمده است. مانند:

۱. «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ، يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: نَعَمِ، اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ. قَالَ قُلْتُ لَهُ: الْکَلْبُ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ؟ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.» (28)

عذافر از امام صادق (ع) از نوشيدن و وضو گرفتن با پس مانده آبي که بعضي از حيوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشيده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگير. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسيدم: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه به خدا، او نجس است. نه به خدا، او نجس است.

۲. «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ (29).»

عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق (ع) نقل مي کند: همانا خداوند نيافريد خلقي را که نجس تر از سگ باشد.

۳. «عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّة وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ، فَلَمْ أَتْرُکْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ؛ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ؛ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْکَلْبِ، فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ.» (30)

فضلمي گويد از امام صادق (ع) از پس مانده حيوانات (گربه، گوسفند، گاو، شتر،...) سوال کردم؛ و امام فرمود: اشکالي ندارد. تا اينکه از سگ سوال کردم؛ و امام فرمود: پليد و نجس است.

۴. «سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ، لَا يُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ، وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّة ثُمَّ بِالْمَاءِ. (31)

راوي حکم سگ را از امام صادق (ع) سؤال کرد، حضرت فرمود: پليد و نجس است، از اضافه آبي که آشاميده نبايد وضو گرفته شود، آن آب را بريز و (ظرف) را بار اول با خاک و سپس با آب بشوى.»

۵. «عَنْ مُعَاوِيَة بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ سُؤْرِ الْکَلْبِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ؟ قَالَ: لَا؛ قُلْتُ أَ لَيْسَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ، لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ. (32)

ابن شريح، حکم نيم خورده سگ را از امام صادق (ع) پرسيد که آيا مى توان از آن نوشيد يا با آن وضو گرفت؟ حضرت فرمود: نه، راوى پرسيد: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، او نجس است. نه، به خدا سوگند، او نجس است.»

۶. «عَنْ أَبِي سَهْلٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ لَحْمِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ. قُلْتُ: هُوَ حَرَامٌ؟ قَالَ: هُوَ نَجَسٌ؛ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ. (33)

ابي سهل مي گويد از امام صادق (ع) درباره گوشت سگ سؤال کردم، حضرت فرمود: از حيوانات مسخ شده است. گفتم آيا حرام است؟ امام فرمود: نجس است. سه مرتبه اين سوال را تکرار کردم و هر سه بار امام فرمود: نجس است.» و مواردي ديگر.

همانطور که در بحث لغوي گذشت، با وجود حقيقت شرعيه براي واژه نجس، اين دسته از روايات براي اثبات حکم نجاست سگ کفايت مي کنند، و به صراحت بيانگر آن هستند. موفق باشید

20747

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چگونه باید متوجه شویم وظیفه مان در این برهه تاریخی چیست؟ سلام بر استاد و زیارت قبول: ساعت ها پرسش هایی که مخاطبین با حضرت عالی مطرح می کردند در سایت را می خواندم و نکات جالبی بود در سئوالات و جوابها و جرقه ای شد که سئوال ها و مطالبی را که با متخصصین و اهل فن چه دانشگاهی چه حوزوی مطرح کرده بودم و به جایی نرسیده بودم و البته جوابهایی گرفته بودم اما هنوز قلبم اقناع نشده است را با شما مطرح کنم. استاد عزیز هفته ها و ماه هاست که شدیدا فکری من را درگیر کرده است و آن مسئله تحصیلات_اشتغال_ازدواج زنان است. مسئله ای که وجود دارد این است که وظیفه ای که برای خود ساخته ایم و می خواهیم آن را با وظایف زن و... جمع کنیم و یا وظیفه ای که الهی است (شبیه مثالی که سنگه رو طلا گرفته اند و یا سنگِ طلا بوده است) و این مسئله ای هست که شدیدا دغدغه ی ذهنی حقیر شده است و با مطالعه و مشاور و .... حل نشده است که هر کسی از ظن خود شد یار من. استاد عزیز سئوالی که از شما داشتم این است که آیا زنان مسیری را نرفته اند و بعد از آن در میان راه سئوال می کنند و می خواهند مشکل خود را حل کنند و شما و مرجع و هر فرد دیگری هم با فرمونی که رفته اند مجبور هستید به آنها پاسخ دهید؟ واضح تر بگویم: به یکی تقسیم بندی بندی زنان ما بعد از سالها دانشگاه رفته اند و بعد رشته ای که در آن هستند را به آن علاقه دارند و می خواهند تا آخر ادامه دهند و خدمتی انجام دهند الهی و انقلابی و طعم دانشگاه و خدمت و علاقه و سرگرمی و....آن زیر دهانشان می رود و بعد در همین حین سئوالات و شبهات و درگیری ها و تزاحم ها و تناقض هایی برای آنها شروع می شود. الف: این که نکند من وظیفه داشته باشم هجرت کنم به حوزه؟ بعد استفتا هم بکنند مرجع در چنین پازلی به آنها صرفا چند تا توصیه می کند و در آخر می گوید دانشگاه را ادامه بدید و بعضا بالعکس. ب: بحث اشتغال و ارتباط با نامحرم و...؟ که باز هم بحث بر سر این می شد که شرایط امروزی دیگر چنین است و نمی شود کاری کرد و باید شما رعایت کنید و صرفا توصیاتی که شرایطی را خودتان باید نگاه دارید و... پ: بحث تدریس دانشگاه و محیط مختلف آن و....؟ ت: جمع کردن درس و اشتغال با خانه داری و شوهر داری و فرزند داری و...؟ اولویت با کدام است و...؟ که این هم با توجه به شرایطی که مطرح شد یا باید فرزند خود را مهد بگذارد که اشکال دارد پس مهد قرآن باید بگذارد!! و یا نیمی از روز را فرزرند را در اختیار مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها گذاشت و تربیتی که خوبی ها و معایب خود را دارد و.... تازه استرس ها و اضطراب ها و سختی ها را با برچسب خیالی خدمت کردن و انقلاب و تمدن سازی سختی هایی را هم دارد باید توجیه کرد و به آن جواب داد. ث: بحث ازدیاد نسل و نگه داری آن و وظیفه ما الان چیست با این همه کاری که برای خودمان ساخته ایم و روی زمین وجود دارد مگر می شود؟ خلاصه بحث های دیگه ای هم که مطرح می شود و ما توجه نمی کنیم به نظرم که فرمان از اول اشتباه بوده است و هر چه جلو تر می رویم مجبور به درپوش گذاشتن می شویم (شبیه بحث حجاب و چادرهای مدل دار و زندگی های مصرف گرایی ارزشی و با اسم گذاری های وهمی خودمان و استفاده از احادیث برای توجیه کردن خودمان.) ان شا الله تونسته باشم قسمتی از منظورم را رسانده باشم که داستان از این هم به نظرم پیچیده تر است و زبان حقیر هم الکن و باید موضوع شناسی اساسی در این موضوع شود و با روش شناسی اساسی و گرنه هر جوابی که در این مورد ما بدهیم و یا هر صحبتی که ما در این مسئله بکنیم یا فایده ای ندارد و یا این که صرفا در شرایط موجود و با توجه به پازلی که خودمان چیده ایم مطرح می کنیم و شخص جواب گو هم راه دیگری ندارد. ممنون می شم که این سردرگمی را که ماه هاست دچار آن هستم با سخنان حکیمانه تان کمکی به این حقیر کرده باشید. (زیرا در شرایطی صرفا نظری نیستم شرایط فعلی ام ساحت عمل و انتخاب همسر هستم و گیج نظریه ها و اشخاص و قیل ها) پوزش طولانی شد، معلم صبور و زحمت کش. خدا قوت. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید در شرایطی هستیم که هنوز تعریف درستی مطابق این تاریخ از «زن» نداریم – نه زنان و نه مردان نمی‌دانند پدیده‌ی امروزین زن را چگونه باید بفهمند - باید تلاش کرد فهمی همه‌جانبه نسبت به زنان در این تاریخ داشت. کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شروعی جهت چنین تلاشی است. زیرا همچنان‌که قبلاً عرض شد «زن» گمشده‌ی این تاریخ است. در این رابطه بد نیست سری به جواب‌ سؤال‌های شماره‌ی  10837 و 6275  و 10897 بزنید. موفق باشید

20517
متن پرسش
درود محضر استاد حاج اصغر طاهرزاده: من مدتها شکاک بودم و پس از آن متمایل به حکمای سوفسطایی اعلی الله مقامهم شدم چندی پیش به سوفسطایی گری مطلق در حیطه عقل عملی و هم اکنون در حیطه عقل نظری گرایش یافتم دو سوال از محضر حضرتعالی دارم امید به هر دو پاسخ دهید: 1. اگر از پس امروز فردایی باشد وضعیت من در برزخ و قیامت چگونه است آیا در آنجا هم سوفسطایی خواهم بود و دچار شک و تردید می باشم؟ 2. از نظر ثواب و عقاب در چه وضعیتی خواهم بود برداشت من با توجه به حدیثی که در مفاتیح الحیاه آقای جوادی دیدم این است که از مستضعفین فکری رفع قلم شده و ما سوفسطاییان هر آنچه معصیت کنیم دچار عذاب نخواهیم شد و حسب روایات دیگری که حضرت حق به فقرا و معلولین از بابت اینکه درین عالم بدانها کم داده است در آخرت جبران کرده و مورد تفضل قرار می دهد مستضعفین فکری نیز مورد تفضل او خواهند بود ولو هزاران گناه کرده باشند. (چون مستقلات عقلی برایم ثابت نیست منظور از گناه هر گناهی است کالقتل والتجاوز بالعنف)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان از کثرات به سوی وحدت سیر کند و چهره‌ی حقیقت بیشتر ظاهر شود، متوجه می‌شود چه اندازه در غفلت بوده. و چون سعی نکرده آن حقیقت یگانه که همه‌ی عالم، مظاهرِ اوست را بیابد، در برزخ و قیامت از هیچ نور و گشایش و راهی بهره ندارد زیرا نور یگانه‌ی عالم را ندیده به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآَخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً» اگر چنان‌چه کسی در این دنیا کور باشد و حقیقت را ننگرد، در قیامت نیز کور است و هیچ راهی در مقابل خود ندارد. موفق باشید

20235
متن پرسش
سلام و وقت بخیر: سوال من در خصوص بند اول از زیارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشد «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً» شما قبلا در این خصوص یک یک جا در مورد گسترش اسلام و رسیدن آن به دروازه های ایران و روم و رحلت حضرت نبی اکرم صلی الله علیه توضیحاتی دادید و اینکه بعد از آن گسترش اسلام متوقف گردید. در جای دیگر در خصوص حقیقت نوری حضرت فاطمه (س) احادیثی را بیان و توضیحاتی دادید ولی دو بیان را بهم متصل نکردید. امتحان قبل از خلقت به چه معناست؟ و ارتباط این امتحان و امتحان بیان شده در بند اول زیارت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع تا حدّی در کتاب «بصیرت حضرت فاطمه «سلام‌اللّه‌علیها» مورد بحث قرار گرفت. به این معنا که می‌گوییم: سلام بر تو اى بانويى كه خالق تو قبل از اين‏كه تو را خلق كند، تو را امتحان كرد و تو را نسبت به آن امتحان، صابر و بردبارديد. لذا يا بايد خداوند آن شعور را به حضرت زهرا عليهاالسلام نمى ‏داد تا نفهمد اسلام بزرگ چگونه با حذف على عليه السلام به چنين خطر بزرگى گرفتار مى ‏شود و يا بايد صبر او را قبل از خلقت مى‏ آزمود، چون چنين شعورى، بدون صبرى بزرگ، فاطمه عليهاالسلام را از پا درمى ‏آورد.

سوز فاطمه عليهاالسلام از آن بود كه چگونه اين‏ همه خوبى را ناديده مى‏ گيرند و عملًا به اسلام پشت مى‏ كنند، ولى شكيبايى او نيز بدان جهت بود كه مى‏ دانست آن‏ها به هدفى كه دارند نمى‏ رسند. اگر ديروز خليفه سخنان فاطمه عليهاالسلام را به هيچ گرفت، فاطمه عليهاالسلام خوب مى‏ دانست كه با ايراد اين خطبه، عملًا در آينده تاريخ ايستاده است و به ملّت‏ها نهيب مى‏ زند كه مواظب باشيد ميل‏هايتان آنچنان سرگردان نگردد كه به حكومتى غير از حكومت حق و عدل قانع شويد. موفق باشید

19615
متن پرسش
بسمه تعالی یکی از حوزویان با استناد به آیه «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت» و آیات بعدی ؛ بویژه دقت در کلمه (کیف) و اشاره داشتن کیف به علل اربعه ؛ عنوان داشته اند که دانستن علوم جدیده : زیست شناسی ، فیزیک ، شیمی ، ریاضی و ..... واجب عینی است. مانند حج که برای فرد مستطیع ، در طول عمرش یکبار واجب عینی است. نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر کیفیت خلقت مخلوقات، کیفیت‌های مادی است که نیاز به نگاه علوم جدید داشته باشیم؟ برعکس، برای فهمِ آن‌ها قرآن ما را در این نوع آیات متوجه‌ی جایگاه ربوبیت حق می‌کند که ملاحظه کنید چگونه ربّ العالمین نسبت‌های دقیقی بین پدیده‌های عالَم برقرار کرده است تا در این راستا متوجه‌ی نبوت نبی باشیم و متذکر باشیم در همان راستای نسبت‌هایی که خلقت مخلوقات برای بشر شکل گرفته است، نبوتِ نبی نیز از طرف حضرت حق به میان آمده است. موفق باشید

18638
متن پرسش
سلام استاد: شرح ده نکته و همچنین برهان صدیقین رو در یک برنامه منظم با صوت تمام کردم. خیلی مبناهای قوی بهم داد و معرفت خوبی داشت. ولی یه چیزی هست که نمیدونم مشکل از درک‌ منه یا بحث، در برهان با همه دقیق بودنش، باز هم یک من در میان است، در برهان میخواد بگه همه چی حق است، اما باز یک من هست. حالا شما برای ادامه مطالعات چه برنامه ای پیشنهاد میدین؟ میخوام که درست و قوی ادامه بدم ان‌شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست تشخیص داده‌اید. از نظر عقلی، وجودْ مطلق است و تجلیّات او تنها در صحنه است ولی ناخودآگاه وقتی عقل در میان است کار به انتها نرسیده است بلکه در مسیر فنایِ فی اللّه باید موضوع را حل کرد که بنا به روایات، رعایت حرام و حلال الهی همان «فنایِ عبد» در حکمِ ربّ است. إن‌شاءاللّه بدون این‌که از درس‌های رسمی حوزه کم بگذارید، به مرور با مباحث عرفان عملیِ خواجه عبداللّه انصاری در «منازل‌السائرین» کار بهتر جلو می‌رود. فعلاً از مباحث «معاد» غافل نباشید. موفق باشید

18194
متن پرسش
سلام استاد: استاد نزدیک ترین به من هم بر اساس شدته؟ یعنی من به خودم نزدیکترم یا خدا به من؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که وجود خدا شدیدترین وجود است و در نتیجه شدیدترین حضور را دارد، انسان ابتدا به صورت تکوینی وجود خدا را حس می‌کند و بعد وجود خود را. ولی عموماً مردم، علم به این علم ندارند تا آن‌که عوامل غفلت را کم کنند و در دیدنِ هرچیز حتی در دیدن خود، خدا را بیابند به همان معنایی که حضرت علی«علیه‌السلام» فرمودند: «ما رأیت شیئاّ الا و رأیت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید

17473
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: علامه طباطبایی در شرح آیه 264 بقره می فرمایند: يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم ... «اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه آزار و منت بعد از صدقه اجر آن را حبط كرده و از بين مى برد، و بعضى با اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه هر معصيت و يا حداقل هر گناه كبيره باعث از بين رفتن و بى اجر شدن اطاعت هاى قبل از آن معصيت مى شود، و ليكن ما چنين دلالتى در آيه نمى بينيم، و دلالت آيه تنها در بى اجر شدن صدقه به وسيله خصوص منت و اذيت است، كه گفتار مفصل اين بحث در مبحث حبط گذش.» مبحث علامه طباطبایی درباره حبط آرایش خوبی به ذهن من داده است و ایشان فرمودند موارد حبط در قرآن مشخص شده است و هر عمل اجر خود و گناه عقاب خود دارد و شما هم این موضوع را تایید کردید ولی جایی به شخصی فرمودید صدقه شامل اعمال خیر دیگر می شود و با اذیت و منت باطل می شود. با توجه به اینکه نظرات جنابعالی با تفسیر المیزان منطبق است این نظر شما باعث شد آرایش ذهنی ما به هم بریزد. از طرفی چون پاسخ و نظر علامه طباطبایی کاملا روشن است و کاملا صراحت دارد جسارتا با نظر حضرتعالی قابل جمع نیست و حضرتعالی هم چون حق را بیان می فرمایید منتظر رفع این ابهام هستم. اگه کسی صدقه را با نیت خیر می دهد و می داند بعد دچار منت و اذیت هم می شود. ایا با توبه اجر صدقه بر می گردد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به معنای صدقه که عبارت است از عملی که موجب تصدیق وعده‌ی الهی می‌باشد نمی‌توان صدقه را منحصر به موضوعات اقتصادی نمود و در نتیجه معنای«لا تبطلوا صدقاتکم» تا آن‌جا وسعت می‌یابد که مواظب باشید اعمال دینی شما که نشانه‌ی تصدیق وعده‌های الهی است باطل نگردد. چرا که مثلا در ورایت داریم: «المتکبر مع المتکبر الصدقه» یعنی این‌که انسان در مقابل شخص متکبر تواضع نداشته باشد نیز یک نوع تصدیق حکم خدا است که فرموده‌ است مؤمن باید عزت خود را حفظ کند. پس اگر خدمت فرهنگی هم با تکبر همراه باشد، عملاً آن خدمت بی‌نتیجه خواهد بود به همان معنایی که در روایت داریم انسان متکبر، بوی بهشت هم به مشامش نمی‌رسد، یعنی عمل او قبول نمی‌شود 2- إن‌شاءاللّه با توبه آن مشکل حل می‌شود. موفق باشید

16078

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام‌: بنده اینک فکر می کنم به عنوان پدر بشریت باید باشم، یعنی همان نقش حضرت حجت و اکنون نوبت تربیت مهدوی رسیده و بر این اساس با پوشاندن گناهان افرادی که جاهلانه عمل کردند حتی به ساحت ائمه جسارت کردند مثل نامجو خواننده ایرانی سعی کنم چو یک پدر دلسوز آنها را نسبت به برداشت غلطشان و سوءتفاهم پیش آمده آگاه کنم. البته این مسئله به جز افرادی است که آگاهانه و با از روی غرض علیه دین عمل می کنند که البته تعدادشان بسیار محدود است در سراسر دنیا. حال این نوع تربیت درست است؟ و گر بله که آسیب های احتمالی اش کدامند؟ و چه روشی صحیح تر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در محدوه‌ی میدانی که در مقابل‌مان قرار دارد، وظیفه‌های شرعی خود را إعمال می‌کنیم و لذا نه از «معروف» باید غفلت کرد و نه از «منکر». موفق باشید

15713
متن پرسش
به نام خدا و با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد سوالی است مدتها ذهنم را درگیر کرده و پاسخی برای آن نیافته ام. از طرفی این همه از عظمت و مقام شهدا سخن گفته می شود و هو الحق، از طرفی وقتی بسیاری از همرزمان و همفکران همان شهدا را می بینیم مشاهده می کنیم کم نیستند بین آنها کسانی که به گذشته خود پشت کرده اند یا از گذشته خود پشیمانند یا بی خیال شده اند یا مادی و دنیا پرست شده اند، حتی بعضی به مبانی اعتقادی هم بی عقیده شده اند و این موارد اندک هم نیست. حال جناب استاد آیا شهدا از جنس دیگر بوده اند در صورتی که بعضا همین همرزمان از آنها هم داغ تر و معنوی تر بودند و انگار هر دو گروه با احساسات دوران جنگ وارد میدان شدند عده ای شهید شدند و عده ای مانند... از کجا معلوم اگر آنها که شهید شدند مانده بودند حال و روزی بدتر از اینها نداشتند؟ چگونه این همه عرفان و معرفت را برای شهدا اثبات می فرمایید اگر حالات آنها را در زمان جنگ بفرمایید اینها که مانده اند همین حالات را داشتند و شاید بیشتر، به عنوان نمونه یکی از همین رزمندگان که در دوران جنگ دعا و نماز و ..... ترک نمی شد الان حتی قیامت را هم قبول ندارد و البته از این قبیل کم نمی شناسم. با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید شیطان قسم یاد کرده در مسیری بنشیند که به سوی حضرت حق منتهی می‌شود و به همین جهت یکی از دعاهای مجاهدان، ثبات قدم است و تقاضا می‌کنند: «وثبت اقدامنا» و لذا سخت مواظب ثبات قدم در راهی که در آن پای گذاشته‌اند می‌باشند تا چنین مشکلاتی پیش نیاید. موفق باشید

15462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم: آیا در تمدن و سبک زندگی اسلامی علوم مهندسی به کار می آید؟ تا چه حدی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در حال حاضر که نتوانسته‌ایم مهندسی بومی خود را شکل دهیم، تا جایگزین وضع موجود کنیم؛ وظیفه داریم از همین علوم مهندسی استفاده کنیم ولی با رویکرد جایگزینی. موفق باشید

15381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: چند وقتی است سوال مهمی ذهنم را مشغول کرده و با توجه به اینکه زیاد با هم سن و سالهای خودم ارتباط دارم، احساس می کنم که این سؤالِ خیلی از جوانان است: اکثرا به دین اسلام، از نظر اخروی پرداخته می شود و اکثر جوانها فکر می کنند که دیندار بودن اصلا به درد این دنیا نمی خورد و فقط در آخرت به داد انسان می رسد. سوال این است که کاربرد دین و زیبایی و ارزش دین در همین دنیا چیست؟ یعنی در همین دنیا، فرد مسلمان و دیندار، این دینداری اش چه چیزی به او می دهد که فرد غیر دیندار، آن را دارا نیست؟ به عبارت دیگر، کارایی های دینداری، در این دنیا چیست؟ یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سه جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» نکاتی در این رابطه دارد. موفق باشید

14945
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر لطفا مطالبی به صورت مختصر و مفید در مورد دفع رذایل اخلاقی و غضب و داشتن حلم بیان کنید. تا آن را همیشه همراه داشته باشیم و عمل کنیم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» به طور کلّی و به‌خصوص در مورد غضب و رفع آن نکات ارزشمندی دارد. بنده‌ی حقیر نیز شرحی در رابطه با آن کتاب داشته‌ام. موفق باشید

نمایش چاپی