باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا بعضا جهت بهتر استفادهکردن از تقدیرات الهی است نه تغییر تقدیرات مثل اینکه با دعا، یک خانم تغییر جنسیت نمیدهد که مرد شود، ولی میتواند به کمک دعا خانم خوبی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً نوشتهی شما ارزش خواندن داشت و این قصهی شما نیست، بلکه قصهی دورانی است که نیهیلیسم سیطره یافته و هرچیزی را حتی حرکات دینی را نیز خشک و بیخاصیت میکند. بنده منتظرم که این سخنان خیلی جدّیتر از آنکه شما گفتید، از راه برسد. فکر میکنم شما را درک کردم، هرچند معتقدم در میانهی راه، طاهرزاده را ادامه ندادهاید و با طاهرزادهی چندسال پیش هنوز فکر میکنید. باید خواسته و ناخواسته به آیندهای فکر کرد که شما، طلوعی از آیندهاید. آیا در مسیر تفکری که دنیای جدید - دنیایی ماوراء دنیای انسانهای مذهبی و یا انسانهای مدرن - در روبهروی ما قرار می دهد به نظر شما چه اتفاقی در حال افتادن است؟ در راستای درک آنچه بر شما میگذرد بنده نمیتوانم از هایدگر غافل باشم، همچنانکه از آیندهی بسیار حساسی که انقلاب اسلامی در مقابل ما متولد میکند؛ نمیتوان چشم برهم گذاشت. آیا فکر کردهاید سخنانی که امروز در محافل مذهبی ردّ و بدل میشود ما را به کدام آینده میبرد؟ گمان نمیکنید بعضی از این سخنان که فرزندان این ملت فعلاً از طریق آنها به حیات دینی خود مشغولاند، آنها را با آیندهای روبهرو میکنند که امروز شما با آن روبهاید؟ و این به دلیل آن است که کمتر نسبت به آیندهای که غیر امروز است، فکر میشود.
هر تاریخی ظاهری و باطنی که مخصوص به خودش میباشد دارد، چه آن تاریخ، تاریخِ غرب باشد و چه تاریخی که با انقلاب اسلامی بهوجود آمده باشد. آنچه بنده از انقلاب اسلامی به عنوان عطیهای پایدار و آغازین برای این دوران میشناسم باطنی است که ما را از آن سرگردانی که مسلّم بیش از پیش بشر را در بر خواهد گرفت، نجات میدهد. معتقدم گویا ندایِ بیصدای انقلاب اسلامی میتواند متذکر آیندهای باشد که در آن دوگانگیِ سوبژه و اُبژه از میان رفته است و بشر باز دوباره به مأواگرفتن در پرتو فیوضات الهی خود را مییابد، چیزی که هایدگر نیز به دنبال آن بود و دکتر فردید گفت ای کاش هایدگر زنده بود و آنچه را که انتظار میکشید، در انقلاب اسلامی مییافت، زیرا دکتر فردید بزرگ بهخوبی متوجهی باطن انقلاب اسلامی شده بود و از این جهت به خوبی حجابهای آن انقلاب یعنی مهندس مهدی بازرگان و عبدالکریم سروش را تشخیص داده بود.
تعجب بنده از آنهایی است که از یک طرف به عمق نیهیلیسم که چگونه همهی بشریت را در برگرفته است، پی بردهاند ولی روشنیگاهِ انقلاب اسلامی که در جنگل سیاه دنیای مدرن از افق تاریخ آینده سوسو میزند؛ نمییابند! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. بگو! فاطمه «سلاماللّهعلیها» تفصیلِ جان رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» است و این تفصیل را در ظهور ائمه «علیهمالسلام» مییابیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف غلطی نیست و حتماً باید به شرایط مکانی و زمانی افکار و افراد نظر داشت. ولی عنایت داشته باشید که خداوند با فطرت توحیدی که در جان انسانها قرار داده، قدرت تشخیص حق و باطل را به آنها داده است. خداوند در این رابطه میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَة إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»[1]
آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه بر خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آرى شهادت مى دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم. آيه فوق خبر از تعهد فطرى انسان در مقابل خدا مى دهد مبنى بر اينكه انسان ذاتاً حق را مى شناسد و ربوبيت او را پذيرفته است. سپس در ادامه مى فرمايد: «أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّة مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»[2] و نيز نگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از كفر و شرك آنها اطلاعى نداشتيم، آيا ما را هلاك مى كنى به جهت كارى كه آن باطلان كردند؟
آرى آيات فوق نشان مى دهد انسان ربوبيت حق را پذيرفته و اذعان نموده و لذا جان او با حق آشناست، اينطور نيست كه شرايط و محيط نقش اصلى در انتخابهاى انسان داشته باشند و اگر در شرايط غير الهى به دنيا آمد، شرايطى كه هيچكس متذكر پروردگار عالميان نبود، جان انسانها از پروردگارشان بىخبر باشد. با دقت در محتواى آيات فوق روشن مى شود كه ذات همه انسانها با پروردگار خود روبه رو شده است و همه بدون استثناء ذاتاً به رببودن خداوند شهادت داده اند. به طورى كه همه پروردگار خود را با يك علم ذاتى و حضورى مى شناسند. و لذا در قيامت بدكاران نمى توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بى اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقى را همواره داشته، هرچند با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نمى شنوند. با توجه به فطرتِ آشناى به پروردگار هستى، نمى توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگى را بهانه اى براى انحراف خود از بندگى پروردگار قرار دهند، زيرا ريشه اصلى بد بودن و خوب بودن هر كس، خودِ فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه علت مُعِدِّه و يا شرايط مى باشند و علت اصلى خود انسان است كه در مقابل نداى فطرت چه موضعى بگيرد و چه انتخابى بكند. چه بسا از والدين غير صالح و در محيطى فاسد، انسانهايى متعالى سربرآورند، زيرا اين انسانها نگذاشتند صداى فطرتدر جانشان خاموش شود.
چنانچه ملاحظه بفرماييد اين نوع رويارويى با پروردگار كه از طريق علم حضورى و شهود قلبى انجام مى گيرد، جاى انكار و عذرى باقى نمى گذارد. وچون انسان فطرت و ذاتى دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مى شناسد، انسان مى تواند با فعّال نگهداشتن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.
كار مربى در اصلاح انسانها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خودِ حقيقى اش كه از رسيدن به آن راضى است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلى را در پذيرفتن نداى فطرت و يا پشت كردن به آن، خودِ فرد به عهده دارد و به همين جهت هم مى شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوى دو فرزند به وجود آيد كه يكى كاملًا به فطرت خود پشت كرده باشد و يكى نه. لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اينها را عمده كرد و انحراف منحرفين را از دوش آنها برداشت، و يا والدين را علت اصلى انحراف فرزندان به حساب آورد.[3]
عَنِالصَّادِقِ (ع) «أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْكَ الْفِطْرَة قَالَ هِى الْإِسْلَامُ»[4]
از امام صادق (ع) پرسيدند مراد از فطرت الهى چيست؟ ايشان فرموند همان اسلام است. يعنى انسان فطرتاً خدا را هم «خالق هستى» و هم «ربّ هستى» و هم «اله و معبود هستى» مى شناسد. به عبارت ديگر فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك مى كند. لذا امام باقر (ع) مى فرمايند: «فَطَرَهُمْ عَلَىالتَّوحيد»[5]
يعنى انسان براساس توحيد سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش مى فهمد خدايى در صحنه است كه هم خالق هستى و هم رب هستى و هم معبود اوست.
در رابطه با اينكه انسانها در عمق جان خود با پروردگار خود عهد كرده اند شيطان را نپرستند و خداوند را بپرستند؛ قرآن مى فرمايد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، وَأَنْ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[6] اى فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براى شما دشمنى آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس؟ موفق باشید
[1] ( 1)- سوره اعراف، آيه 172.
[2] ( 1)- سوره اعراف، آيه 173.
[3] ( 1)- جهت تحقيق بيشتر به كتاب« تربيت اسلامى» از آيتاللهحائرى شيرازى رجوع فرماييد.
[4] ( 2)- كافى، ج 2، ص 12.
[5] ( 1)-
\iُ« وَ عَنِ الْبَاقِرِ( ع) فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ عِنْدَ الْمِيثَاقِ عَلَى مَعْرِفَته أَنَّهُ رَبُّهُمْ ... ثُمّ قَالَ لَوْلا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لا مَنْ رَازِقُهُمْ»\E
هنگام ميثاق، آنها را سرشت بر شناخت اينكه او پروردگارشان است وگرنه ندانستند پروردگارشان و روزىدهشان كيست.( توحيد صدوق، ص 330).
[6] ( 2)- سوره يس، آيه 60 و 61
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید که بهتر است ابتدا با حوصلهی زیاد تفسیر المیزان را از ابتدا تا انتها مطالعه شود و سپس به تفسیر تسنیم بپردازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «عرفان نظری» استاد یزدانپناه در این مورد خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر معرفت نفس این مشکل حلّ میشود و خود انسان متوجهی حقّانیت و نورایت کشف خود میگردد. کتاب «مقالات» از آیت اللّه شجاعی در این مورد کارساز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این مطلب را با دنبالکردنِ مباحث «برهان صدیقین» برای خود حل کنید 2- پاکشدن در سکرات به معنای آن است که تعلقات ما که ریشه در توهّمات شیطانی دارد، رفع گردد 3- هراندازه انسان روحِ عبودیت را در خود زندهتر احساس کند، بیشتر امیدوار میگردد که حضرت حق به او نظر انداختهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم، از آثار ایشان استفاده میکنم و نکات خوبی را ایشان در عالم خودشان متذکر میشوند 2- خیر! روح شاعرانه نیاز این زمانه است 3- تمرکز بر روی مثنوی، کارساز است 4- فکر میکنم شعرهای شعرای کهن، عالمِ حضوریِ مورد نیاز را در مقابل ما میگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این میلها را باید حجابِ رجوع به حق دانست و هر اندازه کمتر به آنها توجه شود، امیدشان برای غلبه بر ما کمتر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع با توحید هر چه بیشتر حل میشود در آن حد که داریم «لا یشغله فعل عن فعل» یعنی کاری او را از کار دیگر باز نمیدارد به جهت جامعیتی که برای انسان موحّد پیش میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به روحیهی خودتان بستگی دارد که در کدام راه مستعدتر میباشید. لذا اگر روحیهی شما فعالیت اقتصادی است، با رعایت تقوا مسلماً نتیجهی کامل را خواهید گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حرف درستی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مُثُل افلاطونی، معرفتِ مهمی است شبیه آنچه که ملاصدرا تحت عنوان «بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء و لیس بشئٍ منها» مطرح میکند و ملاصدرا در جلد 8 اسفار تا حدّی به آن پرداخته است. میتوانید در این مورد به ابتدایِ کتاب «معرفتِ نفس و حشر» رجوع فرمایید. 2- افراد با یاد فطرت و عهد الستی خود در چنین حالاتی که میفرمایید قرار میگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام در جای خود دریچهای به سوی حقیقتاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا تا حدّی کارهایی را شروع کردهاند. إنشاءاللّه به نتیجه خواهند رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه در بدایة الحکمه خواهید خواند که مخلوقات، ممکنِ بالذات و واجبِ بالغیرند و لذا تناقضی پیش نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جوانان کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب است و برای مردم، یک بحث اخلاقی بکنید مثل روایت «ای اباذر» و یا روایت «یابنالجندب». بحث نامهی 31 نهجالبلاغه نیز بصیرت خوبی به مخاطبین میدهد. موفق باشید
