بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1172

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی ببخشید استاد من در حیطه ی وظایف سیاسی ام دچار مشکل شدم یعنی اصلا نمیدونم به عنوان دانشجوی دختر از لحاظ سیاسی چه وظیفه ای دارم و چه طور متوجه بشم که کی باید چه کاری رو انجام بدم؟ از طرفی از سیاست بدم میاد و دچار سیاست زدگی شدم چون قبلا بیشتر درگیر بودم اما الان دیگه خسته شدم .از طرف دیگه هم میترسم که مبادا دچار غفلت بشم و جایی که وظیفه داشتم وارد نشم خواهش میکنم من رو راهنمایی بفرمایید باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بحمد الهس با وجود مقام معظم رهبری «حفظه‌الهز» جهت گیری لازم در امور اجتماعی مشخص می‌شود و انشاءالهض غفلتی پیش نمی‌آید. موفق باشید
1087

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام، استاد طاهرزاده در برخورد با دوست نمی دانم چگونه باشم من می خواهم با او یکی شوم که حتی او و من همچون یک تن باشیم و به همدیگر کمک کنیم،آیا این بد است یا خوب؟ اگر خوب است چه کارهایی بکنم اگر بد است باز چکار کنم. ببخشید همه از جان خود می گویند و از ابدیت ولی من هنوز اندر خم یک کوچه هم نیستم... التماس دعا
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی انسان نسبت به دوست خود باید وَهم خود را کنترل کند تا تمام فکر و ذکر او دوستش نباشد. مثل پایه‌های یک معبد ، نه آنچنان کنار هم باشید که نتوانید سقف آن را نگه دارید و نه آنچنان دور باشید که به کار نگه‌داری سقف نیایید. برای خود شخصیت تنهایی داشته باشید و آنچنان نباشید که تنهایی‌های خود را با ارتباط با دوست خود پر کنید. موفق باشید
25304
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد از اینکه وقتتان رو می گیرم. استاد با توجه به این حدیث که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید اگر اسرافيل و جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان حامل عرش و من همگى با هم براى تو دعا كنيم، جز با زنى كه برايت نوشته و مقدّر شده است ازدواج نخواهى كرد. پس تکلیف دعا و خواست و اراده ی آدم ها چی میشه؟ با این حساب دعا کردن در مورد ازدواج کردن با شخص خاصی که از نظرمون مناسب هست بی فایده هست در حالی که تو خیلی از احادیث تاکید به دعا کردن شدیم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا بعضا جهت بهتر استفاده‌کردن از تقدیرات الهی است نه تغییر تقدیرات  مثل این‌که با دعا، یک خانم تغییر جنسیت نمی‌دهد که مرد شود، ولی می‌تواند به کمک دعا خانم خوبی باشد. موفق باشید

22548
متن پرسش
سلام استاد: (درد دلی است که ارزش خواندن ندارد و شما هم نخوانید فقط فرستادمش تا این دلم با گفتنش دو روزی آرام بگیرد شرمنده. توقع جواب هم ندارم) نمیدونم از کجا شروع کنم از بی همه چیزی تازه طلبه شدم اما چند سالی است که وارد فضای اندیشه ها شدم. اما امروز که خودم رو نگاه می کنم می بینم نه در تفکر سنتی می توانم باشم و سوالات متعدد مرا احاطه کرده و عشق به مفاهیم دنیای متجدد مثل آزادی و.... رهایم نمی کند بهتر بگویم آن را از خودم و حتی خواسته قلبی و عشق خودم می دانم اما وقتی سراغ دنیای جدید می روم و با نسبیت ها و سردی عجیبی روبرو می شوم. وقتی می خواهم مثل دیگر انسان ها کار کنم و زندگی ام را بسازم می بینم نمی توانم. مگر چند سال مانده تا مرگ. وقتی سراغم به امثال ملکیان ها می خورد در ابتدا ذوق می کنم اما بعد از چند هفته بدترین حال را دارم و می گویم شاید زندگی انسان ها همین قدر تلخ است که این همه تنها باشند. و از آن فرار می کنم به سراغ امثال شما می آیم و مدتی انس می گیرم اما بعد آن چنان غریبه می شوید برایم که حرف هایتان اصلا معقول نیست و انسانی را می بینم با مفاهیمی کلی و مبهم که مخاطبان را جذب می کند و مخاطبانی که اگر کمی سوال پیچشان کنی مطمئنا واژه هایی که براحتی به کار می برند را سخت مبهم می یابند. در کنار صحبت هایتان امثال آقای بیژن عبدالکریمی را پیدا می کنم می بینم آن هم درست و معقول تر است اما وقتی به آن هم نزدیک می شوم زیبایی شما در آن نیست و چیزی به من نمی دهد و وعده آینده می دهد اما من امروزم یعنی من محکوم به نابودی هستم. دلزده، کوره راهی را به سمت روشنفکران دینی می بینم حرکت می کنم جمع دنیای مدرن و دین لذت بخش است اما خیلی زود می یابم که اصلا هیچ چیزی نمی یابم و امثال آقای سروش انگار می خواهد فریبمان بدهد و با خواندن شعرهایی دم از معنویت بزند و من باز هم ناامید می شوم. البته شاید حق داشته باشند مگر باید چه کار کند مگر راهی دیگری دارد. اما من چه کنم. تنها، بیکس، بی آینده، شاید من هم باید از بقیه یاد بگیرم همه می روند کاری می کنند درآمدی نماز و روزه ای و امید به شفاعت و.... پس من هم باید بروم. گرچه می دانم از همین هم روی گردان می شوم و نمی توانم جایی قرار داشته باشم. اما همه اینها انگار بهانه ایست چرا که من اهل تفکر نیستم و عمیقا در وهم و خیال خود بازی می کنم و هر از گاهی سر به این و آن می زنم. و ناامیدانه به تنهایی وهم خود می خزم و با آهنگ و فیلمی خودم رو مشغول می کنم. ولی چه کنم که هر از گاهی حسن زاده ای پیدا می شود و سخنی جلویم قرار می دهد (کسانی که به قوه خیال پیش رفته اند و الفاظ مستعاری را از بر کرده اند فردا معلوم می شود چه کاره اند، اینان یوم الحسرتی در پیش دارند و چه یوم الحسرتی) و آتش به دل من میزند و ترس به اندامم می افتد و مرا به گریه می اندازد. انگار گریه کردن و پیامی برای شما نوشتن بیشتر به درد دل می ماند تا جوابی گرفتن و از بارم کم می کند و الا می دانم چیزی دستگیرم نمی شود. شاید من آمده ام که زندگی سختی در این دنیا کنم و در وهم شدید و خیال پردازی های شدید غرق شوم و با تفکرات این و آن آشنا شوم و غمی روی غمی بر من اضافه شود و آن دنیا اگر حسابی بود با سرافکندگی بروم سوی آتش. مگر غیر از این هم می شود. ایکاش انسان نبودم ایکاش حداقل نبودم تا رنجی که دارم به اطرافیانم می رساندم نبود ایکاش نبودم. چیزی ندارم که با آن دلی بدست آورم خواه انسانی باشد خواه خدا شاید دلم آرام شود به آرامش دیگران جز رنج خود و دیگری آینده ای نمی بینم. شاید مثل بقیه طلبه ها روزی لباسی بپوشم و روی منبری همان هایی بگویم که عمری شنیده ام و شنیده اند احتمالا هم همین باید باشد. و چقدر زندگی تلخ و پایانی تلخ تر (جواب نمی خواهم چرا که حدودا جوابتان را می دانم شاید درد دلی بود که فقط باید می نوشتم تا دردم کم شود) اگر خواندید بسیار ممنونم و معذرت می خواهم بابت وقت شما که صرف من شد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً نوشته‌ی شما ارزش خواندن داشت و این قصه‌ی شما نیست، بلکه قصه‌ی دورانی است که نیهیلیسم سیطره یافته و هرچیزی را حتی حرکات دینی را نیز خشک و بی‌خاصیت می‌کند. بنده منتظرم که این سخنان خیلی جدّی‌تر از آن‌که شما گفتید، از راه برسد. فکر می‌کنم شما را درک کردم، هرچند معتقدم در میانه‌ی راه، طاهرزاده را ادامه نداده‌اید و با طاهرزاده‌ی چندسال پیش هنوز فکر می‌کنید. باید خواسته و ناخواسته به آینده‌ای فکر کرد که شما، طلوعی از آینده‌اید. آیا در مسیر تفکری که دنیای جدید - دنیایی ماوراء دنیای انسان‌های مذهبی و یا انسان‌های مدرن - در روبه‌روی ما قرار می دهد به نظر شما چه اتفاقی در حال افتادن است؟ در راستای درک آن‌چه بر شما می‌گذرد بنده نمی‌توانم از هایدگر غافل باشم، همچنان‌که از آینده‌ی بسیار حساسی که انقلاب اسلامی در مقابل ما متولد می‌کند؛ نمی‌توان چشم برهم گذاشت. آیا فکر کرده‌اید سخنانی که امروز در محافل مذهبی ردّ و بدل می‌شود ما را به کدام آینده می‌برد؟ گمان نمی‌کنید بعضی از این سخنان که فرزندان این ملت فعلاً از طریق آن‌ها به حیات دینی خود مشغول‌اند، آن‌ها را با آینده‌ای روبه‌رو می‌کنند که امروز شما با آن روبه‌اید؟ و این به دلیل آن است که کم‌تر نسبت به آینده‌ای که غیر امروز است، فکر می‌شود.

هر تاریخی ظاهری و باطنی که مخصوص به خودش می‌باشد دارد، چه آن تاریخ، تاریخِ غرب باشد و چه تاریخی که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمده باشد. آن‌چه بنده از انقلاب اسلامی به عنوان عطیه‌ای پایدار و آغازین برای این دوران می‌شناسم باطنی است که ما را از آن سرگردانی که مسلّم بیش از پیش بشر را در بر خواهد گرفت، نجات می‌دهد. معتقدم گویا ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی می‌تواند متذکر آینده‌ای باشد که در آن دوگانگیِ سوبژه و اُبژه از میان رفته است و بشر باز دوباره به مأواگرفتن در پرتو فیوضات الهی خود را می‌یابد، چیزی که هایدگر نیز به دنبال آن بود و دکتر فردید گفت ای کاش هایدگر زنده بود و آن‌چه را که انتظار می‌کشید، در انقلاب اسلامی می‌یافت، زیرا دکتر فردید بزرگ به‌خوبی متوجه‌ی باطن انقلاب اسلامی شده بود و از این جهت به خوبی حجاب‌های آن انقلاب یعنی مهندس مهدی بازرگان و عبدالکریم سروش را تشخیص داده بود.

تعجب بنده از آن‌هایی است که از یک طرف به عمق نیهیلیسم که چگونه همه‌ی بشریت را در برگرفته است، پی برده‌اند ولی روشنی‌گاهِ انقلاب اسلامی که در جنگل سیاه دنیای مدرن از افق تاریخ آینده سوسو می‌زند؛ نمی‌یابند! موفق باشید     

21463
متن پرسش
سلام: یک سوال راجع بہ سورہ کوثر و معنای کوثر یک نکتہ چندین سال است در زھن بندہ است کہ کوثر بمعنای کثرت وجودی باشد زائد بر زات نباشد چون فاطمہ بضعہ منی یعنی من نور واحد و از نور رسالت است و نور رسالت را کثرت می دھد. یعنی فاطمہ کثرت در ذات رسول است و خداوند در اصل رسول را سعہ وجودی عطا فرمودہ است. آیا این درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. بگو! فاطمه «سلام‌اللّه‌علیها» تفصیلِ جان رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است و این تفصیل را در ظهور ائمه «علیهم‌السلام» می‌یابیم. موفق باشید

20967
متن پرسش
سلام استاد: بعد از مدتی بحث با شخصی که دکترای فلسفه خوانده و شاید اجتهاد در فلسفه داشته باشد گفته شد که «شرایط بد دخلی به سعادت انسان ندارد».بله! ممکن است شخصی بر اثر شرایط بد انتخاب های بدی داشته باشد ولی این انتخاب ها حقیقی نیست چون ممکن است غلبه شرایط بوده باشد و اسلام غالب نیست تا دل جذبه به این دین الهی پیدا کند و خدا این اثر را بی اثر می کند ولی این گونه نیست که آن شخصی که در شرایط بد است رها شده باشد، خیر هیچ کس رها شده نیست ولی انتظار خدا از همه متفاوت است، و با انتخاب های حقیقی کار دارد اگر در جایی انسان را مجبور کنند که فلان کار را انجام دهد و آن شخص هم از ترس جان یا مال یا.. مرتکب شود، اگر انسان در اثر غلبه فساد یا به وجود آمدن در خانواده کافر یا ... مجالی برایش نگذارند که میل به اسلام پیدا کند و این ها باعث انتخاب و اختیار کردن بدی باشد این انتخابها حقیقی نخواهند بود و شاید خدا از شخصی در دنیا فقط همین را بخواهد که کمی مخالفت با نفس کند به علت شرایط نتواند همه کار انجام دهد اگر این شخص در بدیها گرفتار شده، این انتخاب درونی را داشته باشد برای خدا کافی است که او را در برزخ آیت الله بهجت کند، بالاخره انتخاب حقیقی هم لوازمی دارد که از جمله آن ۱. حجت بر انسان تمام شده باشد چون عقل به تنهایی قادر نیست کار پیامبران را انجام دهد. ۲. شرایط بد خیلی غالب نباشد نه اینکه نباشد طوری باشد که خلاف جهت رفتن خیلی خیلی سخت نباشد و محال نباشد، الحاصل:۱. خدا به انتخابهای حقیقی جزا یا عذاب می دهد. 2. انتظارش از اشخاص متفاوت است این صحبت ها را اگر تایید می کنید لطفا صریح صریح بفرمایید نه حاشیه ای، و اگر اشتباه هستند اصلاح فرمائید، لطفا سر سایت قرار دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف غلطی نیست و حتماً باید به شرایط مکانی و زمانی افکار و افراد نظر داشت. ولی عنایت داشته باشید که خداوند با فطرت توحیدی که در جان انسان‌ها قرار داده، قدرت تشخیص حق و باطل را به آن‌ها داده است. خداوند در این رابطه می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَة إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»[1]

آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل‏هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه بر خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آرى شهادت مى‏ دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم. آيه فوق خبر از تعهد فطرى انسان در مقابل خدا مى‏ دهد مبنى بر اين‏كه انسان ذاتاً حق را مى ‏شناسد و ربوبيت او را پذيرفته است. سپس در ادامه مى ‏فرمايد: «أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّة مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»[2] و نيز نگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از كفر و شرك آن‏ها اطلاعى نداشتيم، آيا ما را هلاك مى‏ كنى به جهت كارى كه آن باطلان كردند؟

آرى آيات فوق نشان مى ‏دهد انسان ربوبيت حق را پذيرفته و اذعان نموده و لذا جان او با حق آشناست، اين‏طور نيست كه شرايط و محيط نقش اصلى در انتخاب‏هاى انسان داشته باشند و اگر در شرايط غير الهى به دنيا آمد، شرايطى كه هيچ‏كس متذكر پروردگار عالميان نبود، جان انسان‏ها از پروردگارشان بى‏خبر باشد. با دقت در محتواى آيات فوق روشن مى ‏شود كه ذات همه انسان‏ها با پروردگار خود روبه ‏رو شده‏ است و همه بدون استثناء ذاتاً به رب‏بودن خداوند شهادت داده‏ اند. به طورى كه همه پروردگار خود را با يك علم ذاتى و حضورى مى‏ شناسند. و لذا در قيامت بدكاران نمى ‏توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بى‏ اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقى را همواره داشته، هرچند با مشغول ‏كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نمى‏ شنوند. با توجه به فطرتِ آشناى به پروردگار هستى، نمى‏ توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگى را بهانه ‏اى براى انحراف خود از بندگى پروردگار قرار دهند، زيرا ريشه اصلى بد بودن و خوب بودن هر كس، خودِ فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه علت مُعِدِّه و يا شرايط مى‏ باشند و علت اصلى خود انسان است كه در مقابل نداى فطرت چه موضعى بگيرد و چه انتخابى بكند. چه بسا از والدين غير صالح و در محيطى فاسد، انسان‏هايى متعالى سربرآورند، زيرا اين انسان‏ها نگذاشتند صداى فطرت‏در جانشان خاموش شود.

چنانچه ملاحظه بفرماييد اين نوع رويارويى با پروردگار كه از طريق علم حضورى و شهود قلبى انجام مى ‏گيرد، جاى انكار و عذرى باقى نمى ‏گذارد. وچون انسان فطرت و ذاتى دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مى‏ شناسد، انسان مى ‏تواند با فعّال نگه‏داشتن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.

كار مربى در اصلاح انسان‏ها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خودِ حقيقى ‏اش كه از رسيدن به آن راضى است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلى را در پذيرفتن نداى فطرت و يا پشت‏ كردن به آن، خودِ فرد به‏ عهده دارد و به همين جهت هم مى‏ شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوى دو فرزند به ‏وجود آيد كه يكى كاملًا به فطرت خود پشت كرده باشد و يكى نه. لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اين‏ها را عمده كرد و انحراف منحرفين را از دوش آن‏ها برداشت، و يا والدين را علت اصلى انحراف فرزندان به حساب آورد.[3]

عَنِ‏الصَّادِقِ (ع) «أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْكَ الْفِطْرَة قَالَ هِى الْإِسْلَامُ»[4]

از امام صادق (ع) پرسيدند مراد از فطرت الهى چيست؟ ايشان فرموند همان اسلام‏ است. يعنى انسان فطرتاً خدا را هم «خالق هستى» و هم «ربّ هستى» و هم «اله و معبود هستى» مى‏ شناسد. به عبارت ديگر فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك مى‏ كند. لذا امام ‏باقر (ع) مى‏ فرمايند: «فَطَرَهُمْ عَلَى‏التَّوحيد»[5]

يعنى انسان براساس توحيد سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش مى ‏فهمد خدايى در صحنه است كه هم خالق هستى و هم رب هستى و هم معبود اوست.

در رابطه با اين‏كه انسان‏ها در عمق جان خود با پروردگار خود عهد كرده‏ اند شيطان را نپرستند و خداوند را بپرستند؛ قرآن مى ‏فرمايد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، وَأَنْ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[6] اى فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براى شما دشمنى آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس؟ موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره اعراف، آيه 172.

[2] ( 1)- سوره اعراف، آيه 173.

[3] ( 1)- جهت تحقيق بيشتر به كتاب« تربيت اسلامى» از آيت‏الله‏حائرى شيرازى رجوع فرماييد.

[4] ( 2)- كافى، ج 2، ص 12.

[5] ( 1)-

\iُ« وَ عَنِ الْبَاقِرِ( ع) فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ عِنْدَ الْمِيثَاقِ عَلَى مَعْرِفَته أَنَّهُ رَبُّهُمْ ... ثُمّ قَالَ لَوْلا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لا مَنْ رَازِقُهُمْ»\E

هنگام ميثاق، آن‏ها را سرشت بر شناخت اين‏كه او پروردگارشان است وگرنه ندانستند پروردگارشان و روزى‏دهشان كيست.( توحيد صدوق، ص 330).

[6] ( 2)- سوره يس، آيه 60 و 61

20187

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: برای دانشجویانی که تا حدودی با آثار حضرتعالی آشنا هستند چه روندی برای استفاده از تفسیر تسنیم را پیشنهاد می فرمایید؟ در کتاب فرزندم اینچنین باید بود اشاره فرمودید که تفسیر تسنیم را گوش دهید و با انگیزه تفقه در دین قصد دارند درسهای این تفسیر را گوش دهند از کجا شروع کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که بهتر است ابتدا با حوصله‌ی زیاد تفسیر المیزان را از ابتدا تا انتها مطالعه شود و سپس به تفسیر تسنیم بپردازید. موفق باشید

20038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سلام: منظور از اعیان ثابته چیست؟ اگه در قالب پاسخ نمی گنجد منبع هم معرفی کنید. خوب است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «عرفان نظری» استاد یزدان‌پناه در این مورد خوب است. موفق باشید

20014

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: چه کنیم از دست خدای شکل و صورت دار آزاد شویم؟ مباحث معرفتی را طبق فرمایش حضرتعالی دنبال می کنم. ۲. چطور می توان به جایی رسید که در همان عالم کشف صحت کشف را بسنجیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر معرفت نفس این مشکل حلّ می‌شود و خود انسان متوجه‌ی حقّانیت و نورایت کشف خود می‌گردد. کتاب «مقالات» از آیت اللّه شجاعی در این مورد کارساز است. موفق باشید

19806
متن پرسش
با سلام: سه سوال از متن و شرح کتاب معاد داشتم: ۱. حقیقت یک وجود ظریف فی الخارج است به چه معناست؟ ۲. پاک شدن در سکرات به دلیل رو به رو شدن با اسماء غضبی و در نتیجه عذاب دیدن است یا رد وسوسه های شیطان و منصرف شدن از شیطان؟ ۳. فرمودین عبادتی که قلب متوجه آن نباشد و از آن در باطن آثاری پیدا نشود در عوالم دیگر محفوظ نمی ماند. ملاک برای دانستن اینکه عبادات متوجه قلب هستن یا نه چیست؟ با تشکر یا حق.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این مطلب را با دنبال‌کردنِ مباحث «برهان صدیقین» برای خود حل کنید 2- پاک‌شدن در سکرات به معنای آن است که تعلقات ما که ریشه در توهّمات شیطانی دارد، رفع گردد 3- هراندازه انسان روحِ عبودیت را در خود زنده‌تر احساس کند، بیشتر امیدوار می‌گردد که حضرت حق به او نظر انداخته‌اند. موفق باشید

18671
متن پرسش
سلام: ۱. استاد عزیز نظر شما درباره استفاده از آثار کتبی و سخنرانی ها و مباحث آقای میرشکاک چیست؟ ۲. بنده تا حدودی استعداد شعر گفتن دارم می خواستم نظر شما رو درباره ادامه این استعداد بپرسم؟ چون الان بیشتر تمرکزم بر روی مباحث حضرتعالی و دکتر داوریست آیا شعر گفتن و قدم زدن در این مسیر ضربه ای به اون مباحث وارد نمیکنه؟ ۳. می خواستم اگه جوابتون برای ادامه شعر مثبته چه توصیه ها عملی و مطالعاتی رو پیشنهاد می کنید تا شعر های این حقیر در مسیر اتصال به عالم قدس و مصداق الشعرا تلامیذ الرحمن باشه؟ ۴. از شعرای کهن ابتدا از افرادی چون مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ استفاده کنم که بیشتر در تقویت عالم شهود و محتوی شعری موثره یا از بزرگان سبک هندی چون صائب تبریزی و کلیم کاشانی و بیدل دهلوی که بیشتر در مضمون سازی و خیال پردازی موثرتره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم، از آثار ایشان استفاده می‌کنم و نکات خوبی را ایشان در عالم خودشان متذکر می‌شوند 2- خیر! روح شاعرانه نیاز این زمانه است   3- تمرکز بر روی مثنوی، کارساز است 4- فکر می‌کنم شعرهای شعرای کهن، عالمِ حضوریِ مورد نیاز را در مقابل ما می‌گشاید. موفق باشید

18370
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: من نزدیک یک سالی هست که حضرتعای رو شناختم و در بعضی جلاساتتون حضور داشتم خدا رو شاکرم که راه رو نشونم داده و ای کاش این لطف خدا زودتر از اینا نصیبم می شد. سوال: چرا نمیتونم در بعضی از اعمالم پا روی نفسم بذارم؟ مثلا یه عملی رو میدونم گناهه اما در مقابلش کم میارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این میل‌ها را باید حجابِ رجوع به حق دانست و هر اندازه کمتر به آن‌ها توجه شود، امیدشان برای غلبه بر ما کمتر می‌شود. موفق باشید

17766
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد این پرسش همواره ذهن مرا به خود مشغول ساخته که چطور همزمان هم با حضرت حق می توان در ارتباط بود هم با مردم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع با توحید هر چه بیشتر حل می‌شود در آن حد که داریم «لا یشغله فعل عن فعل» یعنی کاری او را از کار دیگر باز نمی‌دارد به جهت جامعیتی که برای انسان موحّد پیش می‌آید. موفق باشید

17577

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: سوالی دارم در خصوص فرمان آقا در بحث اقتصاد مقاومتی، بنده انسان ثروتمندی هستم و نیازی به کار کردن ندارم. می توانم برم سراغ بحث و درس و یا بروم به دنبال تاسیس شرکت دانش بنیان و تولید ملی، بیم آن دارم که وقت عزیز را در این راه گذاشته و ناخودآگاه آلوده به رشوه و فسادهای بازار شوم. می توانم شروع به درس و بحث شوم و مالهایم را انفاق کنم و زندگی راحت تر و بی دردسرتری داشته باشم. هنوز عزم جدی برای فعالیت ندارم چون از نظر مبنایی نمی دانم کدام راه درست است و فعلا زندگی آرام و بی دغدغه دارم و الحمدلله. چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به روحیه‌ی خودتان بستگی دارد که در کدام راه مستعدتر می‌باشید. لذا اگر روحیه‌ی شما فعالیت اقتصادی است، با رعایت تقوا مسلماً نتیجه‌ی کامل را خواهید گرفت. موفق باشید

16245

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حضرت امام در کتاب آداب الصلات درباره قرآن کریم می فرمایند: «و ديگر از مقاصد و مطالب آن (قرآن)، دعوت به تهذيب نفوس و تطهير بواطن از ارجاس طبيعت و تحصيل سعادت، و بالجمله، كيفيّت سير و سلوك الى اللَّه [است‏]. و اين مطلب شريف به دو شعبه مهمّه منقسم است: يكى تقوا به جميع مراتب آن، كه مندرج در آن است تقوى از غير حق و اعراض مطلق از ما سوى اللَّه. و ديگر، ايمان به تمام مراتب و شئون، كه در آن مندرج است اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدّس.» بر این اساس آیا این صحیح است که بگوییم: «شرط تقرب و ادراک افاضات بلاانقطاع حق تعالی دو مطلب است: اول رفع تعلقات نفس از غیر حق و دوم ایجاد ظرفیت بالفعل در نفس که اولی ثمره مبارزه با هوای نفس و دومی ثمره ذکر قلبی و عبادات حقه است»؟ بخصوص عبارت «ایجاد ظرفیت بالفعل در نفس» مطلب صحیحی است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حرف درستی است. موفق باشید

14993
متن پرسش
با سلام: 1. آیا طبق عقیده تشکیک در ماهیت و مثل افلاطون صرف نظر از درست یا غلط بودن تشکیک و مثل .. آیا ایشان معتقد بودند که همین افراد جزئیه بشر مثل علی و رضا و فاطمه و.. دارای فردی برتر در عالم مثل هستند به این معنا که هر انسانی قبل از ورود به دنیا دارای ماهیتی برتر بود که با جمیع انسان ها متحد بود و خلاصه یک زندگی و حیات جمعی در عالم مافوق داشت؟ 2. برخی دوستان که اهل فکر هم هستند گاهی به گفته خودشان احساس می کنند در عالمی قبل از دنیا بوده اند و دارای حیات و شعور بوده اند و اظهار دلتنگی برای بازگشت می کنند .. اما طبق جسمانیه الحدوث بودن نفس، زندگی قبلی در عالمی دیگر وجود نداشته آیا این نوع احساسات باطل است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مُثُل افلاطونی، معرفتِ مهمی است شبیه آن‌چه که ملاصدرا تحت عنوان «بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء و لیس بشئٍ منها» مطرح می‌کند و ملاصدرا در جلد 8 اسفار تا حدّی به آن پرداخته است. می‌توانید در این مورد به ابتدایِ کتاب «معرفتِ نفس و حشر» رجوع فرمایید. 2- افراد با یاد فطرت و عهد الستی خود در چنین حالاتی که می‌فرمایید قرار می‌گیرند. موفق باشید

14584

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا در بین عرفا مطالعه بر روی زندگی حضرت امام (ره) بیشتر اهمیت ندارد؟ به جهت اینکه امام شخصیت اشراقی و بی نظیری دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام در جای خود دریچه‌ای به سوی حقیقت‌اند. موفق باشید

14524

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر اصغر طاهرزاده: شاید قبلا کسی گفته نمی دونم شایدم اینکارو کرده باشید تا حالا اما... پیشنهاد می کنم حتما حتما کتابچه ای از سوالات و پاسخ ها تهیه شود باور بفرمایید از بعضی کتابهایتان بهتر میشه مثلا پاسخی که اخیرا به اون بنده خدای طلبه عجول داده بودین هزار احسنت داشت هرچند اگر خلاصه تر نوشته بودین بهتر بود!! بهرحال چه شود اگر منتخبی از سوالات سایت بصورت پی دی اف در اختیار جوانان قرار گیرد و بصورت چاپی نیز یک کتاب خوشکل و مفید. این پاسخ ها حاصل عمری تدبر و یجورایی چکیده کتابهای استاد طاهرزاده و دیگر هیچ موافقید؟ سید محسنم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا تا حدّی کارهایی را شروع کرده‌اند. إن‌شاءاللّه به نتیجه خواهند رسید. موفق باشید

14337
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده در حین مطالعات حوزوی ام گه گاه در مورد برهان صدیقین فکر می کنم و سوالاتی برایم پیش می آید. اگر که مثلا درخت ممکن الوجود است که در برهان صدیقین می گوییم و اگر که یک وجود در صحنه نیست که شدید ترش را رساله الولایه می بینیم که آن یک وجود واجب الوجود است پس چه طور یک چیز هم ممکن الوجود است و هم واجب الوجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در بدایة الحکمه خواهید خواند که مخلوقات، ممکنِ بالذات و واجبِ بالغیرند و لذا تناقضی پیش نمی‌آید. موفق باشید

13989

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل من طلبه هستم. در سفرهای تبلیغی خود در روستاها می خواهم یکی از کتابهایتان را تدریس کنم. شما چه کتابی را معرفی می کنید. به شاگردان کدام کتابتان را معرفی کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جوانان کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب است و برای مردم، یک بحث اخلاقی بکنید مثل روایت «ای اباذر» و یا روایت «یابن‌الجندب». بحث نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه نیز بصیرت خوبی به مخاطبین می‌دهد. موفق باشید

7317
متن پرسش
با سلام معنای اصالت فرد و اصالت اجتماع چیست؟ گویا بین استاد مطهری و استاد مصباح در این زمینه اختلاف وجود دارد دلیل اختلاف چیست و نظر قران اصالت فرد است یا اجتماع؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی علماء اسلام معتقدند اصالت با حق است حال در هر منظر می‌توان نقش حق را دید و به اعتبار حق اصالت را به جامعه و یا فرد داد. آری جامعه در جای خود یک شخصیت دارد که علامه در آیه‌ی 200 آل‌عمران به آن پرداخته‌اند و فرد هم در جای خود اصالت دارد از آن‌جهت که به خودی خود می‌تواند تصمیم بگیرد و محل تجلی الطاف الهی باشد. موفق باشید
5621
متن پرسش
سلام.جایگاه امامت جمعه در نظام اسلامی در کجا قرار دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد موضوعاتی است که در فقه مورد بحث قرار می‌گیرد و در تخصص اینجانب نیست. موفق باشید
5401
متن پرسش
بسم الله نور سلام علیکم خدمت شما استاد گرامی عرض ادب و احترام دارم قبول باشد طاعات بندگی شما در این ماه عزیز و خدا را شاکریم که یک روز دیگر به ما توفیق رحمت و برکت و امید عفو را داد. استاد گرامی اولین باری که قرآن را ختم نمودم و تاکنون این سوال برایم مطرح شده چرا در سوره های بلند قرآن هر طور شده نامی از بنی اسرائیل برده شده؟ خداوند چه چیزی را میخواهد به ما بفهماند که مثالهایش بنی اسرائیل نصایحش بنی اسرائیل حتی نام سوره ای به نام این قوم اصلا چرا اینقدر بنی اسرائیل پررنگ است؟ پیشاپیش از راهنمایی شما متشکرم من الله توفیق سمیه السادات 18/5/1392
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در جواب شما این سخن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» کافی باشد که حضرت می‌فرمایند: «سَیَکُونُ فِی أُمَّتِی کُلُّ مَا کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ حَتَّى لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه» به زودى در امت من واقع مى شود آنچه در بنى اسرائیل واقع شد حتى اگر یکى از آن ها به‏سوراخ سوسمارى‏ خزیده باشد، شما نیز چنین خواهید کرد ، به این معنى که براى مسلمانان خطر فرو افتادن . توجه به اخلاقیات یهود، در واقع توجه به خطرى است که ما را تهدید مى کند. حضرت پیش‏بینى مى‏کنند روحیه‏ى یهودى‏گرى بر جامعه‏ى اسلامى سرایت مى‏کند و با توجه به همین روحیه که در قرآن تبیین شده مى‏توانیم بفهمیم چرا حضرت روحیه‏ى آن گروه از امت خود را به یهود تشبیه مى‏کنند. اگر بگوئیم فلان روشنفکر با این‏که ادعاى طرفدارى از انقلاب را دارد تفکر یهودى دارد نباید تعجب کنید، بهتر است با مقایسه‏ى تفکر او با شخصیت اشراقى حضرت امام ببینید آیا همان نسبتى را با مکتب امام دارد که یهود امت پیامبر با اسلام داشت؟ یهودِ مکتب امام در عین ادعاى اسلامیت، گرفتار نگاه سوبژکتیویته است و اگر ما مکتب امام را نفهمیم نمى‏دانیم یهودِ مکتب امام چه تفکرى دارد. موفق باشید
5064
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جناب استاد امیدوارم طاعات و عبادات شما مورد قبول حضرت حق قرار گیرد. من کارمند بانک هستم و چند سپرده سرمایه گذاری نیز در چند بانک دارم سئوال من اینست که آیا حقوق من و سود سپرده ها با توجه به بالا بودن نرخ سود وامها و سپرده ها حلال است یا واضح تر بگویم سود سپرده ها ربا محسوب نمیشود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع سؤالات فقهی را باید از دفتر مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
3566

فطرت الهیبازدید:

متن پرسش
سلام .یکی از اولیا الهی به بنده فرمود که سرمایه های اصلی انسان درون خود شخص هست. اگر فعل بد انجام دادیم در عالم جاودانه تاثیر ان نا محدود خواهد بود و اگر خوبی کردیم همینطور.اما در دنیا بدی در اصل به خود انسان بر میگردد و تاثیر خوبی و بدی در دنیا محدود خواهد بود 1 سوال اینجاست که سرمایه اصلی که درون هر شخص هست و اگر ان را یافت راه سعادت را یافت چیست.؟ 2 چطور باید پتانسیل درونی خود را شناسایی کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- سرمایه‌اصلی درون انسان فطرت الهی است که شریعت الهی متذکر آن است و با رعایت دستورات دین به اصل خود برمی‌گردیم 2- هر اندازه انسان رعایت حرام و حلال الهی را بکند به همان اندازه به امامان معصوم نزدیک می‌شود که آن صورت کامل پتانسیل هر انسان می‌باشند، در آن حال آن‌ها را الگو قرار می‌دهیم و در آن حال پتانسیل درونی خود را شناخته‌ایم. موفق باشید
نمایش چاپی