باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حفظ قرآن نباید آنچنان برایتان برجسته شود که شما از سعهی صدرِ لازم محروم گردید. بالاخره انسانها با انسانها، انسان میشوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم است که منظور دین از علم، علمِ به حقایق است از طریق معرفت عقلی و قلبی. و آنچه در علوم تجربی مطرح است را بیشتر به عنوان فضل نام میبرند که مربوط میشود به رفع نیازهای مادی زندگی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید آوینی که در نگاه به غرب شاگرد دکتر داوری است، همان سخن دکتر داوری را مدّ نظر دارد و اگر در حال حاضر در قید حیات بود، به همان معنایی که دکتر داوری متذکر این تاریخ است، متذکر میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. شاید نمیشده که آن را وصف کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «سلوک ذیل....» شواهدی آورده شده حاکی از آنکه مقام معظم رهبری بهخوبی حکمت متعالیه را کار کردهاند ولی بنا نداشتهاند به عنوان استاد فلسفه و عرفان مشهور شوند. جناب آقاى دكتر حداد عادل در رابطه با آشنائى رهبر انقلاب با فلسفه مى فرمايند: درباره ى آشنايى آيتالله خامنه اى با حوزه ى فلسفه - چه فلسفه ى غرب و چه فلسفه ى اسلامى - من يك جمع بندى اجمالى از جايگاه فلسفه در ذهن ايشان دارم. ايشان برخلاف اينكه از حوزه ى مشهد برخاسته اند، نظر رايج در حوزه ى مشهد نسبت به فلسفه ى رسمى را ندارند. در حوزه ى مشهد - نگاهى كه به مكتب تفكيك موسوم شده - با فلسفه بر سر لطف نيستند؛ البته به درجات گوناگون. آقاى خامنه اى هم به همان حوزه تعلق دارند و در آنجا نشو و نما كرده اند اما نظر منفى نسبت به فلسفه ى اسلامى پيدا نكرده اند؛ بلكه نظر مثبت دارند. ايشان در فلسفه، به اعتبارى، فرزند فكرى علامه ى طباطبايى هستند، نه فرزند آقاشيخ مجتبى قزوينى كه البته بسيار براى اين بزرگوار احترام قائل هستند. ايشان به من مى فرمودند ما در محضر آقاشيخ مجتبى دو تا درس مى خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مى داد؛ خيلى دقيق، درست و فنى. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه ى مكتب تفكيك رد مي كرد. بنابراين آقاى خامنه اى هر دو نگاه را در حوزه ى مشهد تجربه كرده است. ولى خطى كه ايشان دنبال كرده و نسبت به آن نظر دارد، خط يا مشرب فلسفى علامه ى طباطبايى و آقاى مطهرى است. ايشان بار اولى كه مي خواستند در سال 1360 رئيس جمهور شوند، در تلويزيون راجع به خودشان صحبت كردند. آنجا ايشان به نحوه ى استفاده خودشان از محضر علامه ى طباطبايى اشاره مى كنند. اصولًا يكى از جهاتى كه ايشان با آقاى مطهرى آن همه رفاقت، انس، همكارى و همفكرى داشتند، همين هم افقى و ديد مشترك نسبت به فلسفه ى اسلامى است. البته ايشان تا كنون اثر فلسفى اى ننوشته اند و درس فلسفه هم داير نكرده اند اما فلسفه ى اسلامى را خوب مي دانند. هنگامى كه ايشان رئيس جمهور بودند، گاهى ما در حضور ايشان جلساتى داشتيم تا مشخص كنيم در كتابهاى معارف اسلامى دانشگاه چه مطالبى بايد بيايد؟ و چگونه بايد اين كتابها را نوشت؟ بحثهاى كلى زياد بود. يك روز بحث به مسائل خاص، فنى و دقيق فلسفه كشيده شد. اشخاصى كه آنجا بودند - برخى دانشگاهى و برخى ديگر حوزوى - كسانى بودند كه بالفعل مشتغل به فلسفه بودند. آن زمان هم دوران سخت جنگ بود و مرتباً اخبار خوش و ناخوش جنگ حتى در ميانه ى جلسات اينچنينى به آقا مي رسيد. گاهى در ضمن جلسات پوشه اى به دست ايشان مي دادند و خبر مى رسيد كه مثلًا يك هواپيما سقوط كرده يا يك حمله اى عليه ما شروع شده است. ايشان اينگونه اشتغالات ذهنى بسيار داشتند اما به آن مباحثه ى فلسفى وارد شدند و من ديدم كه كاملًا حاضرالذهن هستند و با استدلال خوب و روشن ديدگاهشان را مطرح كردند. انگار كه هيچ كار ديگرى غير از آموزش فلسفه ندارند! اين براى من خيلى تعجب آور بود و نشان مى داد كه ايشان فلسفه ى اسلامى را خوب خوانده و فهميده اند و به آن اعتقاد دارند. از نشانه هاى ديگر اهميتى كه ايشان به فلسفه ى اسلامى مي دهد، تشويق طلاب است نسبت به جدى گرفتن فلسفه و كلام اسلامى و نيز كمك به مؤسساتى كه فلسفه ى اسلامى را آموزش مى دهند و يا در اين حوزه پژوهش مي كنند كه يكى از آنها «بنياد حكمت اسلامى صدرا» ست كه با حمايت ايشان تأسيس و فعال شده است. ايشان ضمن آنكه توجه دارند كه در مواجهه با تمدن غرب، صرفاً استناد به نقل كارساز نيست و بايد در اين ميدان چهره ى عقلانى و استدلالى تمدن اسلامى به ميدان بيايد، اعتقادشان به فلسفه ى اسلامى، صرفاً از باب محاجه و احتجاج و رفع شبهه نيست و نگاه ابزارى به فلسفه و ترويج آن ندارند ... (پايگاه اطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنهاى 1/ 1/ 1388). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر از طرف صاحبانِ تفکر اشکالاتی به سخنان استدلالی و فلسفی جناب صدرالمتألهین شده است که حکایت از تفکرِ برتر مستشکل باشد؟ بحث حوزه های متفاوت فلسفی بحث دیگری است و این به معنای درست بودن یکی و غلط بودن دیگری نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید ضرورت اجتماعی منجر به این شکل از کار شد. ولی در هر حال همانطور که مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در جلسهی اخیری که با علمای تهران داشتند، باید روحانیت در سه حوزهی عقاید و اخلاق و احکام فعالیت خود را شکل دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه سعادت پرور آثار ارزشمندی از خود بهجا گذاشتهاند که همه، متذکر اسلام اصیل و فقاهتی است 2- آیت اللّه جوادی بهواقع یک استاد عرفان از همه جهات میباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بَهْ بَهْ به این عقل که حق را بدون چون و چرا تصدیق میکند!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هرچه هست، جز خوبی و صفا چیزی دیگر ما در ایشان ندیدیم 2- صحبتهای مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» و تاریخ اسلام و مطالعهی تاریخ معاصر در این مورد کمک میکند. جزوهی «ریشههای انقلاب» که بر روی سایت هست، نسبت به مطالعهی تاریخ معاصر، شروع خوبی است. در مورد صحیفهی نور بالاخره باید سعی کنید در هر فرصتی که برایتان پیش میآید مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولایت مطلقه به این معنا است که چون ولیّ فقیه حکم خدا را اظهار میدارد و نه حکم خود را، و از آن جهت که در مقابل حکم خدا نباید چون و چرا کرد، ولایت فقیه مطلقه است، نه اینکه اگر حکمی خلاف حکم خدا داد باز آن حکم بدون چون و چرا قابل پذیرش باشد! بلکه برعکس، اگر حکمی خلاف حکم خدا داد به خودی خود معزول است و نظام سیاسی جمهوری اسلامی این را از طریق مجلس خبرگان پیشبینی کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ارائهی توحیدی که بشر نیاز دارد و در ارائهی دستورالعملهایی که در هر زمان برای بشر لازم بوده است، تفاوتی بین پیامبران نیست ولی بنا به فرمایش علامه طباطبایی تفاوت انبیاء نسبت به خودشان در درجهی توحیدی است که هرکدام دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره این دین آخرین پیامبر است که باید در پرتو حضور دین او تا قیامت به وسیلهی کسانی که آنان قلبشان مطابق قرآن است، بشریت متوجهی مسیر هدایت شود. چنین شرایطی برای پیامبران قبلی نبوده است تا انتظاری اینچنینی برای دین آنها باشد. همان اندازه که آنان نوّابی برای ادامهی دین و رساندن دین به پیامبر بعدی داشتهاند، کافی بوده است. ۲. کار بسیار خوبی است وقتی متوجهی حضور تاریخی خود در بستر انقلاب اسلامی باشیم و بدانیم هدف همهی داناییها و معارف، رجوعِ بهتر به حضرت حق و به محتوای بیشتررساندنِ عبادات است. نکند بخواهیم با نگاه هایدگر، دین را ارزیابی کنیم. در حالیکه با حقّانیتِ دین و سیرهی اولیاء الهی باید بقیهی اندیشهها را اندازهگیری کرد و استفاده نمود. آری! سفر به سرزمینهای فکری بیگانه برای رجوع به وطن کار خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون چیز مدونی در مورد تاریخ فلسفهی اسلامی نداریم، نهایتاً همان عرایضی است که بنده در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» مطرح کردهام. لذا بهتر است فعلاً به کتاب «نهایة الحکمه» بپردازید و بعداً جایگاه آن نظرات را در سیر تاریخیاش دنبال کنید 2- در حال حاضر نمیدانم کدامیک از اساتید شرح بهتری دارند. اگر آقای امینینژاد شرح داده باشند باید شرح خوبی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جواب آقای دکتر پورحسن به نامهی مذکور، جواب عالمانهای بود. از جواب منتقدین اینطور برداشت میشود که هنوز نگاه ایدئولوژیک بر نگاه تفکرآمیز غلبه دارد. شاید با مقایسهی نگاه منتقدین به سخن دکتر داوری و فهمی که برای آن سخن نیاز هست به این نتیجه برسیم ما هنوز به تاریخی که انقلاب اسلامی نیاز به آن دارد، نرسیدهایم. هنوز تفکر در میان نیست. نامهی آقای دکتر پورحسن این است:
مدت هاست شیوه تفکر را از دست داده ایم
یادداشت دکتر قاسم پورحسن درباره انتقادهای عجولانه به نوشته دکتر داوری در مورد علم دینی و علوم انسانی اسلامی:
۱. غلبه نگاه های غیر علمی به مسائل علمی سبب شده است تا تفکر ورزی را فراموش کنیم. مسئله علوم انسانی به طورکلی یک مسئله اندیشه ای و علمی است، در حالیکه در سی سال اخیر منظور ایدئولوژیک در این باب داشتیم به همین دلیل دستاوردهای علمی نداشتیم، علم منطق خاص خود را دارد، علم در یک فرآیند طبیعی و طولانی و نه با تجویز یا تمنا ظهور می کند، تا زمانی که به این نکته التفات نکنیم نمی توانیم تحولی در علم به طور عام و علوم انسانی به طور خاص شکل دهیم. متفکران مغرب زمین به این مسئله بنیادین، تفطن پیدا کردند و قادر شدند وضع جدید و دانش جدید را ظهور بدهند. می توانیم از تجربه عقل جمعی بشر، بهره مند شده و با پیروی از الگوی مبتنی بر دانش، تحولی را در علوم انسانی بوجود می آوریم.
۲. داوری ها نسبت به نوشته دکتر داوری ایدئولوژیک و شتابزده بود. گفتار داوری حاوی سه بخش اساسی است:
الف) بررسی شرایط امتناع علم دینی و علوم انسانی اسلامی در ایران در سی سال اخیر
ب) تبیین منطق خاص علم
ج)بررسی شرایط امکان علوم انسانی اسلامی و علم دینی
پیش از توضیح سه پاره فوق متذکر می شویم، رویکرد دکتر داوری در این نوشتار کاملاً علمی و به دور از نگاه های ارزشدارانه بوده است در حالیکه منتقدان و مخالفان ارجمند به آن بی توجه بوده اند.
مدت هاست در برابر یک نظریه علمی، مواجهه ی شتابزده و ایدئولوژیک اتخاذ می کنیم. دکتر داوری یک فیلسوف برجسته و متفکری با بصیرت های بنیادین است، او ار نمی توان به هیچ روی فیلسوف حکومتی پنداشت. رویه و مشی فلسفی او این نکته را عیان می سازد که در تمام نوشته هایش، سیاست زدکی را کنار گذاشته و منطبق با دانش به بررسی انتقادی و تحلیلی مسئله پرداخته است.
فرض کنیم دکتر داوری در گذشته دیدگاهی متفاوت درباره علم، علم دینی و علوم انسانی اسلامی داشته و حال با مطالعه دقیق تر و اتخاذ روش علمی تر دریافته است که می توان در آن نظر پیشین خود، تحولی ایجاد کرد یا حتی از آن گذار نمود. ویژگی فیلسوف و متفکر دینی است که با دریافت نادرستی دیدگاه آنرا اصلاح کند یا کنار بگذارد و دیدگاه درست یا درست تر ار در پیش بگیرد، این چه ایرادی بر اساس منطق علم دارد؟
همه متفکران بزرگ با گذار از اندیشه های پیشین شان بود که نظریه ای جدید عرضه کرده اند و به همین دلیل امروزه از اندیشمندان برجسته بواسطه تحول یا گذار از دوران یک، دو و سه آن ها حسب اندیشه هایشان سخن می گوییم. نگارنده اعتقاد ندارد دکتر داوری علم دینی با روایت و فهم متعارف و غالب در جامعه، را هیچگاه پذیرفته باشد تا حال بگوییم آب پاکی را بر روی دست علاقه مندان و دلدادگان ریخته باشد.
۳. حقیقت این است بخش نخست گفتار دکتر داوری نیازمند بررسی تفصیل و دقیق است، دو فهم می توان از تلاش سی ساله متفکران ایرانی در باب علم دینی و علوم انسانی اسلامی به دست داد:
فهم نخست آن است که پس از انقلاب اسلامی، متفکران ایرانی به سبب هیجانات حاصل از انقلاب، در صدد کنار زدن غرب و دانش غربی بودند و دوره دوم غرب ستیزی را سامان دادند، اما نتیجه آن مطلوب نبود، فهم دوم این است که به سبب آگاهی از منطق و ماهیت علم، روی به اسلامی کردن علوم آورده و خواهان شکل دادن دانش متناسب با پرسش ها، اقتضائات و نیازهای جامعه بودند، در این رویکرد تلاش صحیحی در دریافت سرشت علم و دین و جامعه مدرن و امروزی بعمل آوردند و کوشیدند با سهیم شدن در علم، مرزهای دانش را بسط داده و دانش منطبق با نیازی ایران را سامان دهند.
نقد دکتر دواری متوجه فهم نخست است، فهم نخست در این سی سال غلبه پیدا کرده و مانع فهم صحیح سرشت علم، دوره مدرن و منطق ظهور علم شده است. همین فهم نادرست از علم، غرب و علوم انسانی سبب شده تا به انسداد معرفتی در این باب برسیم و اگر همین روش را ادامه بدهیم هیچگاه دستاوردی نخواهیم داشت.
دکتر داوری در حدود بیان این شرایط امتناع با خوانش نخست که فهمی ایدئولوژیک و غیر علمی است، می باشد. به نظر می رسد عدم فهم درست این مسئله سبب شده تا منتقدان این چنین شتابزده به مخالفت با گفتارهای دکتر دواری روی بیاورند.
۴. بخش دوم نوشتار دکتر داوری از اهمیت بسیار برخوردار است. آیا تاکنون موفق به فهم دوره جدید شده ایم؟ چه مطالعاتی درباره اسباب ظهور دوره جدید صورت داده ایم؟ آیا غرب می توانست بدون روش آگاهی و گسست معرفتی از منظر پیشین خود نسبت به انسان، جامعه، علم و قدرت دست به ظهور چنین تحولاتی بزند؟
متاسفانه غلبه نگاه های غیر علمی سبب شده است تا برخلاف فیلسوفان اسلامی همچون فاربی و ابن سینا عمل نماییم. می خواهیم بدون خواندن و فهمیدن بنیادهای غرب، از آن گذر نمائیم و بنیادی دیگر فراهم سازیم، در حالی که آگاهی درستی از سرشت علم نداریم.
فارابی و این سینا به درستی یونان و دانش یونانی خوانده، تبیین کرده، نقد نموده و دانش جدید را ظهور دادند. این منطق بنیادین علم است. ما متاسفانه فرصت چهل ساله را برای فهم غرب، دانش های برآمده از عقل جمعی دوره مدرن و بنیادهای آن را از دست داده و نتوانستیم ماهیت و منطق علم را فهم کنیم. بدون فهم دقیق این شالود ها نمی توان ادعایی در خلا داشت. ظهور علم نه اتفاقی است و نه تابع امیال و پندارهاست. علم منطق خاص خود را دارد، پس باید این منطق را بیاموزیم، بدون آن نمی توان علمی را ظهور داد. سخن دکتر داوری بیان این حقیقت است. همچنان در علم دینی و علوم انسانی اسلامی به این مسئله بی التفات هستیم.
۵. هیچ متفکری نمی تواند حکم به امتناع ظهور اندیشه ای بدهد. دکتر داوری یک فیلسوف است. او نه جزم اندیش است و نه ایدئولوگ است. نگاه داوری فرانگرانه و عملی است، کمی بیندیشیم سپس نقد کنیم. او منکر تلاش علمی باسم ایرانی در وجه درست و منطقی نیست. چگونه می توان شرایط امکان ظهور یک علم را فراهم ساخت؟ با دستور و تجویز و کنار زدن عقل جمعی و دانش بشری نمی توان به آن دست یافت. با مشارکت و سهیم شدن در دانش بشری است که می توان علم را گسترش داد. تا زمانی که در دانش بشری شراکت نکنیم و مرزهای علم را گسترش ندهیم شرایط امکان فراهم نخواهیم کرد و داشتن ادعا در اینصورت سراب است.
دکتر داوری به ما هشدار می دهد در صورتی که در جست و جوی دانش جدیدی هستیم باید شراکت در دانش داشته و آن را بسط دهیم. بدون ظهور منطقی و نظام مند دانش چگونه می توانیم دانش های موجود را انکار کرده و علم جدید بوجود آوریم. علم دینی در درجه اول تابع منطق ظهور علم است.
معتقدم هنوز بنیان های علم دینی و علوم انسانی اسلامی روشن نشده و تبیین صحیح از آن به دست نداده ایم. ابتدا باید سرشت علم را فهم کنیم سپس زمینه های اجتماعی و تحولات در جوزه جامعه را مورد مداقه قرار داده و نسبت حقیقی علم و جامعه را بررسی نماییم، آنگاه بر اساس منطق علم، مطابق با نیازهای جامعه، دانش را می توان ظهور داد. این یک فرآیند طبیعی ظهور علم است که دکتر داوری در بخش سوم بدان تذکر می دهد.
بیان یک نظریه و نقد روشمند و علمی آن، می تواند یک فرصت پرغنیمت باشد. نقد بر اساس رویکرد صحیح سبب ایضاح مسئله می شود، همگان را دعوت کنیم به دور از حب و بغض نوشته دکتر داوری را به طور دقیق مطالعه کرده و با نقدهای منصفانه به بسط تفکر کمک رسانند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد طب اسلامی حقیقتاً همان است که میفرمایید ولی فراموش نکنید به قول حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» رضاخان هم اطبایِ طب اسلامی را از بین برد و هم طب اسلامی را. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت عالم خداوند است و رجوع انسان به خدا است. اگر اعمال انسان در حالت کلی برای خدا باشد، جهتگیری شما، جهتگیریِ درستی است. ولی این بدان معنا نیست که در امور جزئی مثل غذاخوردن که برای رفع گرسنگی است گمان کنیم نباید با انگیزهی رفع گرسنگی غذا خورد. آری! در کلّ وقتی انسان برای بندگی خدا میخواهد زنده بماند غذاخوردنش هم که برای رفع گرسنگی است در حکم عملی خواهد بود که برای خدا انجام میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره همانطور که در آن کتاب عرض شد باید «ذهن» را با افکار و اعمال خوب مشغول کرد تا «ذهن» ما ، ما را مشغول امیال خود نکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظر بنده در مباحثی که عرض میکنم، آموزههای حِکمی و عرفانیِ اسلامی است و از این جهت وقتی افراد با آن متون یعنی با متون حِکمی مثل «اسفار» و یا «فصوص» ارتباط برقرار میکنند، احساس آشنایی مینمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه کتاب «آشتی با خدا» برای شروع مؤثر خواهد بود. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قیامت همهی این نسبتها بنا به گفتهی قرآن میرود و کافر و مؤمن ندارد. میفرماید: «فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ» (101/مؤمنون). چون در صور دمیده شود و قیامت برپا گردد، بین آنها هیچ نسبتی نمیماند و حتی در این مورد سراغی هم از هم نمیگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تذکر لسانی میفهمانید که روح اجتماعی با کارشان مخالف است هر چند که طرف اعتقادی به دستورات دین نداشتهباشد. موفق باشید