بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10105

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ازدواج مرد سنی با دختر شیعه حرام است یا نه؟ لطفا حکمش رو بگید و بیشتر توضیح بدید و دلیلشو بیان کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرام نیست ولی ائمه‌ی ما«علیهم‌السلام» فرموده‌اند می‌توانید از آن‌ها زن بگیرید یا دختر به آن‌ها بدهید. ولی بنده در امور فقهی تخصص ندارم بهتر است از مرجع تقلیدتان سؤال کنید. موفق باشید
8616
متن پرسش

با سلام 1. علت اینکه ما در خیلی اوقات در هنگام ارتکاب گناه میدانیم خدا و امام زمان (عج ا00) دارند ما را می بینند ولی باز به گناه ادامه می دهیم چیست؟ چه چیزی در دینداری ما کم است؟ 2. شما میگویید انسان بعد از یک ماه روزه داری در ماه رمضان در شب عید فطر بهترین نتیجه را میگیرد اما بارها شده که ما بعد از این و یا بعد از 15 روز روزه داری ماه رجب و اعتکاف و در حضور قلب بودن در همان شب عید یا بعد از اعتکاف با یک گناه کبیره بسیار بسیار بد تمام سرمایه خود را به فنا میدهیم انسان در این حالت به حد یاس هم میرسد چرا اینگونه می شود؟ برای جبران گذشته چه باید کرد؟ اصلا قابل جبران است؟

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- از برکاتی که فاصله‌گرفتن از گناه نصیب ما می‌شود غافل می‌شویم در آن مرحله تنها به خواسته‌های نفس امّاره نظر داریم 2- گفت: «آبِ گِل خواهد که در دریا رود.... گِل گرفته پای آب را می‌کشد». بعد از 15 روز روزه‌داری و اعتکاف، روح می‌خواهد به دریای نور وجود سیر کند، یک‌مرتبه صورت‌های ذهنیِ لذات نفس امّاره ظهور می‌کند و انسان را متوقف می‌کند. این‌که این صورت‌های ذهنی ظهور می‌کند و پای روح را به پایین می‌کشد، نشانه‌ی آن است که آن 15 روز، راه را باز کرده، پس دوباره ادامه دهید تا آرام‌آرام قدرت جذب انوار الهی بر قدرت جذب صورت‌های ذهنی لذات نفسی غلبه کند و إن‌شاءاللّه به جایی برسید که از نفس گذشته، وارد قلب شوید و دیگر حظّ نفس در میدان نباشد. موفق باشید

7633
متن پرسش
با سلام با توجه به تساوی من زن و مرد چرا از 14 معصوم فقط یکی از انها زن بوده و مابقی شان مرد می باشند؟ همچنین بروز و ظهور خصوصیاتی همچون ترس و ... در زن و مرد متفاوت بوده در حالی که من همگی آنها یکی و متعلق به خدا می باشد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- از آن‌جایی که امام باید در امور اجتماعی از جمله در جهاد شرکت داشته باشد و جبهه را فرماندهی کند اقتضا می‌کند که باید امام مرد باشد. ولی در اسلام از نظر مقام قدسی بین زن و مرد تفاوتی نیست که بنده در این مورد در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرایضی داشته‌ام 2- اگر انسان‌ها اعم از زن و مرد در زیر سایه‌ی اسلام قرار گیرند ضعف‌هایشان برطرف می‌شود وگرنه بعضی ضعف‌ها در مردها هست که در زن‌ها نیست و بالعکس. موفق باشید
224

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم جواب نامه ای با عنوان (در مزایای تنها اندکی حماقت)پس از مدتها هنوز واصل نشده است. لااقل دلیل این تاخیر را بفرمایید.ایا اصلا نامه ای با این عنوان به دست جنابعالی رسیده است.خدا توفیقتان بدهددر بندگی
متن پاسخ
سلام علیکم : جواب به آدرس پست الکتونیکی تان ارسال شد
112

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عالیقدر جناب آقای طاهر زاده از جناب عالی سوالی داشتم که چگونه می توانیم از خیالات و وهمیات دور شویم تا به«خود» برسیم و خود را بهتر بشناسیم؟با تشکر
متن پاسخ

جواب: علیک السلام و رحمة‌الله؛
باسمه تعالی: موضوع آزادشدن از هجوم خیالات و وهمیات موضوع مهمی است که با برنامه‌ریزیِ درازمدت إن‌شاءالله حاصل می‌شود. تا حدّی در سؤالات قبلی که در قسمت سؤال و جواب‌های سایت هست به آن پرداخته شده. قاعده‌ی کلی درآزادشدن از هجوم خیالات آن است که باید ذهن را با موضوعات الهی مشغول کرد تا ذهن، ما را با موضوعات وَهمی مشغول نکند. تدبّر در قرآن به کمک تفاسیر و تدبّر در روایات معصومین«علیهم‌السلام» بسیار مؤثر است. در ضمن نوشتار «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر در عالَم» إن‌شاءالله راهنمایی می‌کند.
موفق باشید

10051
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: چند هفته پیش این سوال را پرسیدم ولی هر چه به سایت مراجعه می کنم پاسخ را مشاهده نمی کنم. پاسخ نقل قول زیر که در شبکه های اجتماعی منتشر می شود چیست؟ «جرم جهنمیان سکس و مشروب بود و پاداش بهشتیان نیز سکس و مشروب. ما در روزگارمان چقدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدیم و روزی خواهد آمد که آیندگان به خرافات ما بخندند.» صادق هدایت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که همه‌ی فکر و ذکرشان امور شهوانی است حتی سخنان قرآن را در همان فضای ذهنی خود می‌فهمند، در حالی‌که وقتی قرآن می‌فرماید: «وَ حُورٌ عینٌ، کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»، در آیه‌ی بعد می‌فرماید: «جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُون‏» یعنی آن حوریان جزای زندگی توحیدی آن‌ها است و صورت انوار الهی است تا جانشان به آرامش لازم برسد. آیا این موضوع که هر عقلی می‌فهمد نفس ناطقه‌ی انسان جاودانه است و هرکس با احوالات و روحیاتی که در این دنیا به‌دست آورده در زندگی جاودانه‌ی خود به‌سر می‌برد خرافه است و یا خرافه تفکرات روشنفکران غرب‌زده است که تا آن حدّ خود را در مقابل غرب باخته‌اند که میراث الهی و حکیمانه‌ی نیاکان خود را خرافه می‌پندارند؟! موفق باشید
4058
متن پرسش
سلام علیکم . بعضا همکاران مطرح میکنند رفتارهای جنسی غربی ها که دو طرف زن و مرد برای همدیگر انجام میدهند از نظر اسلام در رابطه زناشویی از نظر فقهی و اخلاقی چه حکمی دارد خدا حفظتان کند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سوالات باید از سایت های فقهی انجام شود. موفق باشید
633
متن پرسش
عالم ربانی کیست؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی. علیکم السلام عالم ربّانی به عالمی گفته می‌شود که نسبت خود را با ربّ‌العامین محکم کرده باشد و اندیشه و قلب خود را بر اساس هدایت الهی جلو ببرد. موفق باشید
13242
متن پرسش
راجع به بیانات رهبری سوال داشتم که در ادامه می نویسم و آن این است که فرهنگ غرب سراسر بد است و فرهنگش با تکنولوژی اش فرقی ندارد یعنی اگر تکنولوژی آن را بگیری انگار فرهنگ آن را گرفتی چون آن تکنولوژی زاییده ی آن فرهنگ است. انسان ها بر اساس فکرشان عمل می کنند. اگر با نگاه غیر توحیدی به عالم نگاه کردیم خب ابزاری می سازیم مطابق با آن نگاه و اگر توحیدی نگاه کردیم ابزارمان هم مطابق آن نگاه می شود. اما از بیانات آقا این جوری فهمیدم که ایشان چنین نظری ندارند و من نمی توانم حرف ایشان را بپذیرم لطفا راهنمایی کنید. شاید بد فهمیدم شاید غرب شناسی من ضعیف است و شاید رهبری در این برهه ی زمانی که اکثرا شیفته ی تکنولوژی غرب هستند دارند تقیه می کنند متن بیانات رهبری در جلسه ی پرسش و پاسخ با جوانان «13/11/1377»: سوال یکی از جوانان: جوانانی که در دوران انقلاب بوده‌اند، حضور سلطه استعمار را به‌خوبی لمس کرده‌اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‌اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‌اند، مستشاران خارجی را ندیده‌اند و کلاًّ حضور چکمه‌های استعمار را در میهن اسلامیمان لمس نکرده‌اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‌آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می رسد؛ با توجّه به این که عدّه‌ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‌اند و عدّه‌ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‌اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملی مان، بدی ها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ پاسخ رهبری: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض می کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله می گویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می گیرد، به فرهنگ خودش می افزاید، فرهنگ خودش را غنی می سازد و آن بدیها را رد می کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می شود، این را نمی پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می خواهند، دوست می دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب می شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بی ادب و غیرمنضبط و بی نزاکت تلقّی می شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می کنید؛ اما یک وقت بیهوشتان می کنند، یا می خوابانند، دست و پایتان را می گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیمهای فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‌ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلوی ها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربی ها شروع شده بود و در دوران پهلوی ها به اوج خود رسید، پرورش یافته‌های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‌دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیبایی هایی هم دارد. البته زشتی هایی هم دارد که آن زشتی ها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیبایی های فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیبایی ها چیست، می تواند مورد بحث قرار گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اگر به‌جای نظر به تکنولوژی و گرفتارشدن به فرهنگ پنهان آن، همان‌طور که مقام معظم رهبری می‌فرمایند نظر به علمی داشته باشیم که غرب در آن از جهتی حضور دارد، دیگر گرفتار فرهنگ تکنولوژی نمی‌شویم و به مرور تکنیکی که مطابق فکر و فرهنگ خودمان است را ابداع و اختراع می‌کنیم. و نکته‌ی دوم موضوع نکات مثبت فرهنگ غربی است که متأسفانه روحِ غرب‌زدگیِ تاریخ گذشته‌ی ما نتوانسته است بین زشتی‌های غرب و نکات مثبت فرهنگ غربی تفکیک کند چیزی که امثال آقای دکتر داوری نیز بر آن تأکید دارند و معلوم است روحیه‌ی سلطه‌طلبیِ غرب چیزی نیست که بتوان آن را به بهانه‌ی تکنیک غربی پذیرفت. بنده در حال تهیه‌ی مقاله‌ای هستم تحت عنوان «ما و غرب در پایداریِ تعهدات انسانی»؛ شاید در آن‌جا بتوانیم روشن کنیم چه نسبتی باید با غرب برقرار کرد؟ إن‌شاءاللّه مقاله در هفته‌ی آینده بر روی سایت قرار داده می‌شود. موفق باشید

10172
متن پرسش
با سلام: آیا قرآن تعریفی که از انسان در منطق ارسطویی شده قبول دارد؟ از انسان در قرآن چه تعرفی شده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در تعریف قرآن خلیفة‌اللّه است و باید متخلّق به اخلاق الهی باشد و این غیر از تعریفی است که علم منطق در حوزه‌ی مخصوص به خود می‌کند تا در تعریف پدیده‌ها قضایای صحیح را از ناصحیح تفکیک کند و انسان را از مغالطات برهاند. موفق باشید
7589
متن پرسش
سلام استاد عزیز با توجه به این که مسئله پریشانی و پراکندگی ذهنی امروز دغدغه خیلی از جوانان اهل سلوک است خواستم تجربه خودم را در درمان نسبی این آفت ارائه کنم. همان طور که حضرت عالی در کتاب ارزشمندتان «ادب عقل، خیال و قلب» بیان کرده اید، کسب معارف عقلی و دینی باعث تقویت عقل و کنترل خیال می شود و بعد عملی آن هم همان تهذیب نفس است. اما ظاهرا مشکل اصلی در همین بعد عملی قضیه است. بنده دریافته ام که گاهی اوقات این تشتت و پراکندگی فکری در شرایطی که فرد به طور ارادی هم نمی تواند آن را کنترل کند ناشی از ضعف قوای دماغی است که با روش های روحی قابل درمان نیست بلکه نیاز به درمان از طریق تغذیه دارد تا ضعف قوای دماغی برطرف شود. لذا استفاده از مواد غذایی و دمنوش هایی که منجر به تقویت قوه حافظه و اعصاب می شود ( مثل کندر، شیره کنجد، عسل، بادرنجبویه، اسطخودوس، سنبل الطیب، گل گاوزبان و ... به همراه مصلح آنان در صورت لزوم) میتواند کمک شایانی به مشتاقان توجه و طمئنینه کند. کاستن از مشغله های غیر ضروری نیز مفید است انشاءالله. با عذرخواهی بابت جسارت حقیر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم تجربه‌ی درستی است. زیرا وقتی بدن در تعادل نباشد قوه‌ی واهمه فعّال است و لذا اگر بتوانیم به طریقه‌هایی بدن را در تعادل قرار دهیم مثل همین کاری که شما می‌کنید قوه‌ی واهمه این‌همه میدان‌داری نمی‌کند و انسان می‌تواند متوجه رویکرد‌های اصلی خود باشد. موفق باشید
6118
متن پرسش
به نا م خدا و با سلام شخصی نا خواسته دچار همسری شده است کهکه از زیبایی چهره کم بهره و اندامی لاغر و نا متناسب دارد و از طرفی از ان جایی که در میان چندین برادر خشن تک دختر بوده روحیه او نیز مردانه و خشن است تا جایی که حتی از نظر جسمانی نیز مرد وار شده است و همسر او به خاطر چهره و علاوه بر چهره رفتار او نسبت به او از همه جهت بی میل شده گر که حق افریدت زشت رو هان مشو هم زشت رو هم زشت خو با توجه به نیاز شدیدش به محبت و حتی مسایل جنسی .والدین او نیز از این رفتار مستثنی نیستند حال این شخص همسر برادر خود را می بیند نه به جهت هوس بلکه به صورت عادی که در خانواده پدر و مادرش که از چهره ای زیبا اخلاقی خوش و لطیف و خانواده ای متشرع برخوردار است حال این شخص می خواهد به دستورپیا مبر ص عمل کند که هر چه در زنان دیگر می بینی در زن خودت است نگاه کن ولی هر چه بیشتر نگاه می کند کمتر می بیند حال نمی فهمد این روایت چه می خواهد بگو ید اگر گفته شود این همسر خودش نعمت خداست و با صبر و خوشرفتاری و عمل به حدیث امام صادق که فرمود دختر خودت را به انسان با ایمان بده چرا که اگر دوستش داشته با شد به او نیکی می کند و اگر دوستش نداشته با شد به او ظلم نمی کند به درجات عالی می رسد گرچه این مطلب حق است ولی ان روایت را روشن نمی کند لطفا بفر مایید این روایت دقیقا چه می خواهد بفر ماید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید این نوع موضوعات را خیلی دنبال نکنیم. معلوم است که هر روایتی نظر به وجه خاصی در امور تربیتی و دینی دارد تا از آن جهت به ما کمک کنند چگونه از مشکلاتمان عبور کنیم دیگر آن وظیفه‌ی ما است که مشکلی را که با آن روبروئیم برای خودمان بزرگ ننماییم. موفق باشید
3371

کتاب اشاراتبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیز،زیارتتان مقبول درگاه ایزد متعال نسخه ای از شرح اشارات و تنبیهات ، در بازار موجود است ، که مترجم و شارح آن ، دکتر حسن ملکشاهی است. آیا جنابعالی شناختی از مترجم دارید؟ و آیا این نسخه برای کار کردن روی این متن ، مناسب است،یا نسخه مناسبتری می شناسید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ترجمه‌ای غیر از آقای دکتر ملک‌شاهی از اشارات نمی‌شناسم ولی در هرحال اشارات کتابی است که باید با شرح استاد همراه باشد و خواجه نصیرالدین طوسی برای این‌که روشن کند مطالب عمیقی در اشارات مطرح است باب آن شرح را باز کرده‌اند. موفق باشید
3294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد من دانشجو هستم و در حال فارغ التحصیلی میباشم و بعد از آن باید به فکر اشتغال و ازدواج باشم. اما مرض بزرگی که از کودکی به آن مبتلا شدم من را درمانده کرده. من از سن بسیار پایین (فکر کنم 5 سالگی) در اثر همبازی شدن با افرادی که انحرافات اخلاقی داشتن عمل خودارضایی را یاد گرفتم. این عادت زشت و مخرب با این که همیشه از آن تنفر داشتم از کودکی تا جوانی با من همراه بود و به شدت بر سلامت جسم و ذهنم و روانم تأثیر گذاشته، از جمله ضعف مفرط حافظه، ضعف تمرکز و توجه، حواس پرتی، ضعف اعصاب، ضعف بنیه جسمی، اضطراب و .... اما بالاخره با مصرف داروهای کاهش دهنده میل جنسی توانستم این عمل را ترک کنم منتها الان با عوارض آن مواجه هستم، و هنوز هم باید به طور دوره ای دارو مصرف کنم تا نرخ فعالیت شدید غدد جنسی ام را بتوانم کم کم کاهش دهم. اما شاید بسیار تعجب کنید که من به طور همزمان از آن جایی که به مسائل فکری علاقه مند بودم در زمینه فلسفه غرب (به خصوص مارکسیزم و تا حدودی داروینیزم)، جامعه شناسی و ... نیز مطالعاتی داشتم که باعث شک و تردید جدی ام نسبت به عقاید دینی ام شده بود، تا این که با رجوع به آثار عرفانی و اخلاقی شخصیت هایی مثل امام خمینی و علامه توانستم حداقل خود را از بحران فکری نجات دهم، به طوری که حقیقت اموری مثل ایمان، توکل، توسل به اهل بیت، معرفت اشراقی و حضوری (که شاید عالی ترین مسئله ای بود که درک کردم) و ... برایم واقعا جا افتاده است. به لطف خدا از بحران فکری و اعتقادی نجات پیدا کردم و عشق و علاقه عمیقی به حضرت رسول و اهل بیت پیدا کرده ام. اما آثار آن مرض قدیمی که یک عمر جسم و روحم را فرسوده اکنون من را نسبت به آینده ام به شدت نگران کرده. ضعف حافظه گاهی وقت ها حتی باعث می شود نتوانم ارتباط کلامی مناسبی با اطرافیان برقرار کنم. ضعف اعصاب و بنیه جسمی مرا به شدت آزار می دهد. وقتی که به این جنبه از شخصیتم نگاه میکنم غم و غصه وجودم را می گیرد و از خودم و زندگی و اقبالم متنفر میشوم، ولی از سوی دیگر وقتی به حقایقی که در اثر مطالعه ام برایم آشکار شد نگاه میکنم امید و ایمان و رضایت به قضاء و قدر خدا وجودم را فرا می گیرد و بسیار به آینده امیدوارم می شوم. احوالات این روزهای زندگی ام شده نوسان بین خوف و رجاء و تردد بین ترس و امید. حالا بعد از فارغ التحصیلی که همه انتظار دارند که سراغ کار و ازدواج بروم، با خودم تصمیم دارم که از خدای قادر متعال و اولیایش طلب شفاء کنم. شاید مرا توصیه به ازدواج کنید ولی واقعا با توجه به ضعف ها و امراضی که در جسم و روحم هست از ازدواج می ترسم برای همین امید به خدا بستم که شفایم دهد تا با سلامت جسمی و روحی ازدواج کنم. احساسم میگوید اگر او حقیقتا منشأ کمال و قدرت و حیات است مطمئنا می تواند درد بی درمان مرا شفاء دهد و عوارض یک عمر گناه را رفع کند، البته می دانم که تا قابلیت آن را در خود ایجاد نکنم از لطف و رحمت خدا به دورم که البته مصمم هستم که این قابلیت را در خودم با چند ماه مداومت بر توکل و توسل ایجاد کنم. می خواستم نظر شما را در مورد این تصمیمم بدانم. آیا این نوعی زیاده خواهی و گستاخی نیست که بعد از عمری مداومت بر گناه کبیره که جسم و روحم را آلوده از خدا و اهل بیت طلب شفاء داشته باشم؟ گاهی وقت ها حتی از ذکر یاد اهل بیت طهارت احساس شرم می کنم و از نفس تصمیم برای توسل به ایشان خجالت زده می شوم. فکر می کنید بنده قابل و لایق لطف و کرامت ایشان می شوم؟ آیا می توانم شفای ذهن و حافظه علیلم را از ایشان بگیرم؟ یا این که باید تا آخر عمر تاوان گناهانم را بدهم و بسوزم و تباه شوم؟ لطفا راهنمایی ام کنید. نسبت به تصمیمم احساس خوبی دارم اما می ترسم این احساس ریشه در خیال و زیاده خواهی و گستاخی در برابر خدا و اهل بیت (ع) داشته باشد. لطفا اگر ممکن است فقط به شکل خصوصی و به وسیله ایمیل به من پاسخ دهید. بسیار ممنونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با اعتماد به آیاتی مثل «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏» و « مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» باید امیدوار بود و ازدواج کنید خدا حل می‌کند. موفق باشید
299

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام، شما در تفسیر سوره فجر از اهمیت تفکر و عقل در مواجه با قرآن سخن گفتید، می‌خواستم بدانم اولا نقش تفسیر در این مرحله چیست و ثانیا ما می‌دانیم که تفسیر قرآن احتیاج به یک اشراف کلی‌ بر قرآن دارد و چه بسا یک تعقل طولانی‌ روی یک ایه میتواند بدون در نظر گرفتن آیه دیگر یا حدیث دیگری نتیجه کاملا اشتباه بدهد و همچنین می‌دانیم که تفسیر احتیاج دارد به یک جور اجتهاد که از عهده هر کسی‌ بر نمیآید پس چه طور ما به فهمه خودمان از قرآن اعتماد کنیم؟ چطور میتوان از این تفسیر به رای که مشکل روشنفکران ماست بپرهیزیم؟
متن پاسخ
جواب سؤال 299 باسمه تعالی علیکم السلام تفکر در فضای آیات قرآن غیر از تفکری است که موضوع آن مبهم است. اگر انسان در موضوعی که قرآن طرح می‌کند تعقل کند عملاً عقل خود را در مسیر صحیح قرار داده و از مواهب آن بهره‌مند شده، و چون هر آیه و سوره‌ای در انسجام با سایر آیات و سوره‌ها است و همه‌ی آن‌ها از خدای حکیمی صادر شده که تمام جوانب هر موضوعی را در نظر دارد، اگر برنامه‌ی تدبّر و تفکر در آیات را در خود زنده نگه‌داریم از آن‌جایی که قرآن نور است، از هرکجا شروع کنیم، گویا با همه‌ی حقیقت قرآن ارتباط پیدا کرده‌ایم. مشکل بعضی از روشنفکران آن است که نظرات خود را بیشتر از نظر قرآن قبول دارند و لذا سعی نمی‌کنند با تفکر و تدبّر در آیات، قرآن را بفهمند، بلکه تلاش می‌کنند نظرات خود را بر قرآن تحمیل کنند. موفق باشید
100

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
السلام علیک یااولیاالله یااعلم العالم بعدامام زمان یاحضرت طاهرزاده ورحمت الله وبرکاته
متن پاسخ

خاک عالم بر سر من .امید وارم بتوانم پرتوی از علمی که عالمان واقعی به وجود مقدس مولایمان (ع) دارند نصیب من شود.

23542
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم پیرو سوال یکی از دوستان در مورد حسن عباسی لازم شد که این موضوع رو در اینجا تبیین کنم و اما بعد جناب آقای طاهر زاده متاسفانه به بدترین شکل ممکن پاسخ سائل رو دادند. یعنی اینکه ایشون مشخصا این کلیپ مورد نظر رو ندیدن و صرفا با عهد ذهنی خودشون پاسخ دادن و اون هم به بدترین شکل ممکن و خودشون تو این پاسخ چند تا اتهام به حسن عباسی زدن که اصلا قابل اغماض نیست. و به خاطر همین هم که شده، انشاءالله حضورا خدمت آقای طاهر زاده می رسم تا پاسخ بدهند. و اما اشکالات آقای طاهرزاده: اولا ایشون کلا زمان سخنرانی رو اشتباه میگن....این کلیپ در تاریخ ۱۹ آذر ۹۷ هست....نه ۱۶ آذر ۹۲... ثانیا ایشون رو متهم به روحیه تکفیری کردن که خودش بی اخلاقی است و اگر کلیپ رو ببینید متوجه میشید که هیچ تکفیر و تفسیقی در این کلیپ وجود نداره...و دقیقا روزنامه های اصلاحاتی از حرف حسن روحانی و دکتر داوری نتیجه ی این رو گرفتن که این آقایون میگن که علم دینی نداریم...و استفاده کامل هم کردند و آقای داوری هم هیچ موضع مخالفی نسبت به خبر منتشر شده در چند تا روزنامه نگرفتند. ثالثا. ایشون هرگز نگفتن که هر جا تثلیث هست پای مسیحیت وجود داره. ایشون با توجه به گفته های هگل و کانت و دانشمندان غربی که خودشون اذعان کردن گفتن که مبنای علوم غربی تثلیثی هست. ادعای غربی هاست. نه حسن عباسی و با یه جدل خیلی به نظرم بی اخلاقانه مثال به قرآن و کلام پیامبر می زنند (شبیه بعضی از اساتید) رابعا تو این کلیپ هیچ حرفی از آقای جوادی برده نشده و مشخصه که آقای طاهر زاده تو فضای ذهنی خودشون هستند. چون آقای عباسی قبلا در مورد آقای جوادی شبیه یه همچین نظری رو داده بودند که و در اون برهه از زمان واقعا هم وارد بود و از بس امثال عباسی با آقای جوادی جلسات مختلف گرفتن تازه ایشون بیدار شدن و علیه بانک ها جبهه گیری کردن. در ضمن دقیقا بعد دو روز از گریه کردن آقای جوادی در جلسه درس تفسیر در سال ۹۵، حسن عباسی در سخنرانی شهرستان لنگرود و همچنین تا حال در هر جا که سخنرانی رفته گفته مرجع بزرگ عالم تشیع، نویسنده بزرگترین تفسیر تاریخ آن قدر غصه دار از نظام بانکی هست که سر درس گریه میکنه. به کرات این جمله رو گفته و هزاران بار از مبنای ایشون تو تفسیر تسنیم در سخنرانی ها استفاده کرده و همچنین تمام موضع گیری های مراجع در رمورد بانک ها رو بهش اشاره میکنن. اینها همه مدارکش موجوده و جای بسی تاسف داره که آقای طاهرزاده در نهایت بی اطلاعی ایشون رو در حد داعش پایین میارن و یه نیروی انقلابی رو در نهایت تحجر از دایره انقلاب بیرون می کنند و حق این است که بر فرض هم که اشکالات شما وارد باشد که نیست! این مدل اتهام و حکم دادن بدون انصاف و اطلاع کاملا بی اخلاقی است و شما با کدام حجت شرعی به این راحتی این نیروی انقلابی رو به راحتی هر چه تمام تر تا حضیض داعش پایین می آرید؟ خامسا خود آقای طاهر زاده به این نکته تذکر می دهند که مبنای آقای داوری با مبنای علم دینی رهبری متفاوت است...و این جای تعجب داره که نمیگن چرا و چطور مبنای آقای داوری به مبنای رهبری ترجیح داره که ایشون رو اندیشمند بزرگ جهان میدونن؟ در حالی که روزنامه های لیبرال و اصلاح طلب تمام زحمات پیامبران رو به گند میکشن و آقای داوری هیچ حرفی نمیزنن. سادسا آقای طاهرزاده با حدود ۶۰ سال سن گویا انسان نپخته ای هستن که یک دوره بدون اطلاع از یک شخصی که در تیم خودی است دفاع میکنن و مدتی بعد بدون اطلاع تر از دفاع خودشون تبری میجوئند از کجا معلوم دو روز دیگر از این نظرشون تبری نجوئن؟ انشاءالله که جواب خوبی برای این حالت داشته باشند. سابعا همان مبانی اخلاقی که ایشون بهش ارجاع میدن رو متاسفانه رعایت نمی کنند. کما هو ظاهر من کلامه رحمه الله. و من الله التوفیق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چرا می‌فرمایید بنده آن کلیپ را ندیده‌ام؟ مگر می‌شود با ندیدن و نشنیدن آن سخنان، این اندازه صریح نظر داد؟ آری! همین‌طور که می‌فرمایید سخنرانی در ۱۷ آذر 97 بوده است ولی متأسفانه بعضی از سایت‌ها تاریخ آن را این‌طور نوشته‌اند که عرض شد. عیناً کپی آن را این‌جا می‌آورم: (فیلم/ سخنرانی حسن عباسی در مراسم ۱۶آذر دانشگاه علامه طباطبایی ۱۶ آذر ۱۳۹۳ – و بعضی دیگر سال 92 را اشتباهاً اعلام کرده‌اند. ولی در هر حال بحث بر سر محتوای سخنرانی است که بسیار سخنرانی دور از اخلاق و دور از واقعیت است. و اگر بنده نگران ضرری برای انقلاب و جوانان نبودم، هرگز ورودی این‌چنین نمی‌کردم. شما اگر آن سخنرانی را دیده و شنیده باشید، آیا این نوع حمله‌کردن به کسی که در زمان حضرت امام به عنوان عضو شورای انقلاب فرهنگی تعیین می‌شود و همچنان در این مسئولیت هست را، چه می‌بینید؟ به‌خصوص که آقای دکتر داوری از معدود اساتیدی است که قبل از انقلاب به عنوان اساتید انقلابی با مرحوم شهید مطهری حشر و نشرهای طولانی داشته‌اند. کتاب ایشان در مورد انقلاب اسلامی تحت عنوان «انقلاب اسلامي و وضع کنوني عالَم» یکی از بهترین توصیفات در رابطه با انقلاب اسلامی است. حال شما که آن کلیپ را دیده‌اید برای من روشن کنید چقدر باید طرف بی‌حساب سخن بگوید وقتی این‌طوری آقای دکتر داوری را متهم می‌کند به مسیحیِ امت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله»، و رسماً نظرها را به شخص ایشان معطوف می‌کند؛ در حالی‌که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وقتی که مثلاً از مجوس امت سخن می‌رانند هیچ‌وقت شخصی را معین نمی‌نمایند.

من نگران امثال شماها هستم که خدای ناکرده با تأسی به امثال آقای دکتر عباسی صمیمیتی که باید در بین جامعه باشد، از میان برود. مقایسه کنید طرز سخنان آقای دکتر عباسی را با سخنان اخیر مقام معظم رهبری که در جمع محققان عرصۀ «تمدن نوين اسلامي»، فرمودند: «کارهای نظری به صورت قوی و فاخر صورت گیرد تا جوامع نخبگانی تحت تأثیر آن قرار گیرند» و بر ادبیاتِ فاخر برای تبیین نگاه تمدنی تأکید کردند. اگر سخنان ایشان را با طرز گفتار آقای دکتر عباسی مقایسه کنید معلوم می‌شود چرا بنده سختْ نگران این نوع ادبیات هستم. و واقعاً می‌پرسم اگر این سخنان، تکفیرگونه نیست، پس چیست؟ حقیقتاً بنده در طرز گفتار آقای دکتر عباسی فاجعه‌ای را در حال شکل‌گیری می‌بینم تا آن‌جایی که ملاحظه کردید ایشان مدعی‌اند بزرگترین کرسی های نظریه پردازی ایران را در اختیار دارند و دانشگاه و حوزه را اصلاً به چیزی نمی‌گیرند. این غرور خیره‌کننده و خودبزرگ‌بینیِ افراطی چه کمکی به جوانان ما می‌کند که بنده به عنوان یک معلم در مورد آن نگران نباشم و سکوت کنم؟

نخبگان فکری عموماً سخنان آقای دکتر عباسی را به چیزی نمی‌گیرند و حتی در حدّ جواب‌دادن به این سخنان و ادعاها هم ورود نمی‌کنند، ولی بنده به عنوان کسی که نگران آینده‌ی انقلابی هستم که باید با وسعتی خاص که تمدن اسلامی مدّ نظر دارد، در تاریخ حاضر شوند؛ وظیفه‌ی دیگری دارم تا همچنان که عرض شد جامعه‌ی جوان و متدین و انقلابی ما گرفتار چنین روحیه‌هایی نگردند و به راحتی گَرد در چشمِ حقیقت بپاشند. معلوم است که به گفته‌ی جناب آقای موسی نجفی، جریان اصلاح‌طلبی سعی می‌کند آقای دکتر داوری را برای خود مصادره کند؛ ولی چرا ما آتش‌بیارِ این معرکه باشیم؟ حقیقتاً اگر با دقت سخنان آقای دکتر عباسی را در آن جلسه استماع فرمایید، هیچ نامی جز داعشی‌گری شیعی نمی‌توان به آن داد. بعضی از عزیزان می‌فرمایند این خصوصیات ژورنالیستی آقای عباسی است، ولی فراموش نکنید که ایشان در آن سخنرانی با یک رقیب سیاسی و حزبی روبه‌رو نشده است.

فرض را بر این بگذارید که حتی دکتر داوری از نظر تحقق علوم انسانیِ اسلامی تفاوت نظر با رهبر معظم انقلاب داشته باشد، بسیار خوب، جای انتقاد باقی است، ولی اتهامِ مسیحیت امت پیامبر با این أدایی که در سخنرانی خود در می‌آورد که با حرکت دست خود صلیبی را بر روی سینه می‌انگارد و بعد می‌گوید اللّه اکبر!! آیا چنین انسانی ارزش آن را دارد که جوانان ما به او دل بسپارند؟! البته همچنان که قبلاً تأکید کردم به هیچ‌وجه آن‌چه آقای دکتر داوری در مورد علوم انسانی می‌گوید با آن‌چه رهبر معظم انقلاب مطرح می‌کنند، یکی نیست و به همین جهت بعد از آن‌که آقای دکتر داوری آن نامه را به جلسه‌ی هم‌اندیشیِ علوم انسانی ارسال داشتند، دبیر محترم جلسه که بخوبی متوجه‌ی معنای صحبت آقای دکتر داوری بود، با چه احترامی جواب ایشان را داد. به هر حال موضوع علوم انسانی که آیا می‌تواند اسلامی باشد یا نباشد، یک بحث بسیار مهمی است.

همین اندازه به پیام  آقای دکتر داوری به جلسه‌ی هم‌اندیشیِ علوم انسانی توجه فرمایید که ما را به چه‌چیز دعوت می‌کند وقتی می‌گوید:

« جامعه کنونی ما جامعه توسعه نیافته است. این جامعه همه نیازهای جامعه مدرن را دارد، بی آنکه از توانایی های آن برخوردار باشد. اگر می توانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعه ای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژی های ساخته جهان توسعه یافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می شد. توجه داشته باشیم که علم یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است. من حرف دیگری ندارم و چیز دیگری نمی توانم بگویم، جز اینکه خوبست که اگر می توانیم به جای بحث درباره علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم.»

حقیقتش تنها خواستم بگویم ما در آینده‌ای زندگی می‌کنیم که وسعت انقلاب اسلامی بسی گسترده‌تر از آن چیزی است که آقای دکتر حسن عباسی در مقابل جوانان ما می‌گشاید. و ما هرچه ضربه خورده‌ایم از همین روحیه که آقای دکتر عباسی بدان دامن می‌زند، است. باید به آقای دکتر عباسی گفت: «ما به دنبال جذب نخبگان هستیم که نیاز به ادبیاتی فاخر دارد».  بنده نگران آن هستم که از این موضوع غفلت شود، وگرنه هیچ‌کس بی‌عیب و بی‌انتقاد نیست، مگر اولیاء معصوم «علیهم‌السلام». موفق باشید

13969
متن پرسش
با سلام: این جمله ی ارسطو که ماده وجود بالقوه است چقدر در نظریات ملاصدرا تاثیر داشته؟ و اینکه این جمله که همه در ابتدا یک نفس واحد بودند یعنی چه؟ آیا می توان گفت علت خنده عدم انطباق مسئله با منطق است و آخر اینکه فرق نور سهروردی با وجود ملاصدرا چقدر درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ملاصدرا بعضاً در دستگاه ارسطو سخن می‌گوید و از واژه‌ی قوه و فعل ارسطویی استفاده می‌کند ولی در نگاه خودش، همه‌ی عالَم، مراتبِ وجوداند. 2- نفس واحد یعنی حقیقت واحدی که همه‌ی انسان‌ها از آن به‌وجود آمده‌اند. در این مورد به تفسیر آیه‌ی اول سوره‌ی نساء رجوع فرمایید 3- حرف درستی است 4- در اصالت وجود ملاصدرا، عدم که مقابل وجود است اصالتی ندارد ولی در نوری که سهرودی مطرح می‌کند ظلمات، دارای نحوه‌ای از وجود است. موفق باشید

10800

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: شما در پاسخ به سوالاتتون اشاره به شرح فصوص الحکم توسط استاد یزدان پناه کردید، می تونید ما رو راهنمایی کنید تا این شرح رو استفاده کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید از طریق طلبه‌های ایشان در قم موضوع را دنبال کنید. استاد یزدان‌پناه در مؤسسه‌ی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تدریس دارند. موفق باشید
4452

وسعت توبهبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استادطاهرزاده استاد عزیز جاهای مباحث را ندونستم کجا قرار بدهم. استاد عزیز من در سایت دنبال جزوه آیت الله بهجت گشتم، ولی پیدا نکردم. سخنرانی های شما درباره دستورالعمل آیت الله بهجت را گرفتم ؛ ولی در داخل آن هم جزوه نوشتاری آن نبود. لطف می کنید آن را برای من بفرستید. من درسم را در دانشگاه تمام کرده ام؛یه سوال دیگری از خدمت شما دارم: شهوتم را چه جور خاموش کنم، به سن 23 رسیده ام ولی توان مالی ازدواج ندارم و پدر و مادرم هم در حدی نیستند که به من کمک کنند. دنبال کار زیاد گشته ام ؛ ولی تا به حال موفق نشده ام؛ دوستم به من گفت برای کارگری ساختمان هم باید آشنا داشته باشی ؛ چون بناها آشنایان خودشان را سر کار می برند. آزمون های استخدامی هم شرکت می کنم، می گویند مردودم، ولی رتبه و درصدم را نمی گویند و حق اعتراض هم نگذاشته اند. سوال دیگری هم که داشته ام : من دچار گناهانی شده ام ، و الان توبه کرده ام، حال سوال من این است آیا تمام عمرم را به کمک خدا در راه بندگی صرف کنم آیا می توان به مقامات افرادی همچون آیت الله بهجت رسید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- إن‌شاءالله مسئول محترم سایت جزوه را بر روی سایت قرار می‌دهند 2- کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه کنید إن‌شاءالله کارساز است 3- به امید خدا به وقتش مشغول کار می‌شوید 4- توبه از گناه، کاری با انسان می‌کند که گویا آن گناه را انجام نداده، پس چرا مأیوس باشیم؟ موفق باشید
1855
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام. استاد می خواستم بدانم آیا بحث انسانهای نخستین که در مدارس به ما آموخته اند درست است واگر درست است پس حضرت آدم چه میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بحث انسان‌های اولیه به آن معنا که نظریه‌ی تکامل می‌گوید یک دروغ کامل است که هیچ مبنای علمی ندارد بیشتر یک تئوری سیاسی است. آقای دکتر نصر در کتاب «معرفت و معنویت» نظر علمایی که این تئوری را نقض کرده‌اند آورده و بنده نیز در تفسیر سوره‌ی سجده عرایضی در این مورد داشته‌ام با توجه به این‌که رشته‌ی من زمین‌شناسی است و از این مباحث بیگانه نیستم عرض می کنم نظریه‌ی تکامل یک دروغ کامل است. موفق باشید
11642
متن پرسش
استاد عزیز سلام: لطفا بفرمایید چرا در اول زیارت حضرت زهرا (س) اینطور خطاب می کنیم که سلام بر کسی که خداوند او را قبل از خلقتش امتحان کرد. مگه نه این است که در عالم تکوین امتحانی نیست و همان چیزی که باید بشود می شود. مثل امتحاتی که برای حضرت آدم بود و در کتاب حیات زمینی آدم توضیح دادید که در واقع شکست و نافرمانی برای حضرت آدم نبوده و هر آنچه باید رخ می داده رخ داده، پس این امتحان چه بوده آیا نوع دیگری از امتحان در عالم تکوین بوده؟ چرا در مورد حضرت زهرا (س) در احادیث این همه شأن و منقبت ذکر شده و ایشان را الانسیة الحوراء نامیدند؟ مگر نه این است که همه ائمه وجه باطنی بالفعل داشتند؟ پس چرا این توصیفات خاص برای ایشان ذکر شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «بصیرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» عرض شده که حضرت حق برای مقابله با جریان‌های بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید کسی را پرورش می‌دادند که ظرفیت تحقق چنان رسالتی را داشته باشد و از این جهت حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» را جهت این امر صابر و آماده دیدند و بدین معنا گفته می‌شود او را امتحان کرد و دید صابر است 2- همه‌ی ائمه«علیهم‌السلام» نور واحدند ولی با مظهریت متفاوت، حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» از بعضی جهات مظهریت منحصر به فرد دارند، همان‌طور که امام حسین«علیه‌السلام» چنین موقعیتی را دارا می‌باشند. موفق باشید

5606
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد محترم درباره سوالاتی که اخیراً در مورد ازدواج مجدد مرد پرسیده شده است؛ و خانم ها به شدت در این مورد موضع گرفته اند. که آخرین سوالی که مطرح شده در این زمینه سوال 5579 است که یک خانم پرسیده است و به شدت به فقها تاخته اند و آنها را زمان نشناس معرفی کرده و سایر مطالب. لذا خواهشمند است مطالب بنده را در این زمینه در سایت منتشر بفرمائید و اگر خودتان نیز نظری در مورد مطالب بنده دارید خوشحال می شوم نظرات خود را بیان بفرمائید. البته عذرخواهی می کنم که مطلبم کمی طولانی است. قابل توجه همه خانم ها این حسی که اینها دارند از آن صحبت می کنند؛ حس حسادت است که در روایات به شدت از آن مذمت شده است و آن را کفر نامیده اند. فقط کافی است روایات حسادت زنها در کافی شریف خوانده شود. فقط 5 حدیث است. این 5 حدیث به شرح زیر است: بَابُ غَیْرَةِ النِّسَاءِ 1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ بَعْضِ‏ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ الْغَیْرَةُ إِلَّا لِلرِّجَالِ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ وَ الْغَیْرَةُ لِلرِّجَالِ وَ لِذَلِکَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا زَوْجَهَا وَ أَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَکْرَمُ أَنْ یَبْتَلِیَهُنَّ بِالْغَیْرَةِ وَ یُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلَاثاً. 2- عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ الْجَلَّابِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلِ الْغَیْرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْکِرَاتُ مِنْهُنَّ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَیْرَةَ لِلرِّجَالِ لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعاً وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا زَوْجَهَا فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَیْرَهُ کَانَتْ عِنْدَ اللَّهِ زَانِیَةً. قَالَ وَ- رَوَاهُ الْقَاسِمُ بْنُ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَإِنْ بَغَتْ مَعَهُ غَیْرَهُ‏ 3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ رَفَعَهُ قَالَ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَاعِدٌ إِذْ جَاءَتِ امْرَأَةٌ عُرْیَانَةٌ حَتَّى قَامَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی فَجَرْتُ فَطَهِّرْنِی قَالَ وَ جَاءَ رَجُلٌ یَعْدُو فِی أَثَرِهَا وَ أَلْقَى عَلَیْهَا ثَوْباً فَقَالَ مَا هِیَ مِنْکَ فَقَالَ صَاحِبَتِی یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَوْتُ بِجَارِیَتِی فَصَنَعَتْ مَا تَرَى فَقَالَ ضُمَّهَا إِلَیْکَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْغَیْرَاءَ لَا تُبْصِرُ أَعْلَى الْوَادِی مِنْ أَسْفَلِهِ. 4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یُوسُفَ بْنِ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ غَیْرَةُ النِّسَاءِ الْحَسَدُ وَ الْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْکُفْرِ إِنَّ النِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَ إِذَا غَضِبْنَ کَفَرْنَ إِلَّا الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ. 5- عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ خَالِدٍ الْقَلَانِسِیِّ قَالَ: ذَکَرَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَتَهُ فَأَحْسَنَ عَلَیْهَا الثَّنَاءَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَغَرْتَهَا قَالَ لَا قَالَ فَأَغِرْهَا فَأَغَارَهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی قَدْ أَغَرْتُهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ هِیَ کَمَا تَقُولُ. 6- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ تَغَارُ عَلَى الرَّجُلِ تُؤْذِیهِ قَالَ ذَلِکَ مِنَ الْحُبِّ. طبق این احادیث اصلاً خدا این حس را در وجود زنان قرار نداده است؛ چون خدا کریمتر از آن است که به زن غیرت بدهد؛ و از طرف دیگر به مرد نیز اجازه تعدد زوجات بدهد. پس این حس منشأ شیطانی دارد. پس باید با آن مبارزه شود. در سوال مورد نظر خانم گفته است: «متآسفم برای کسانی که فقه فقه ندارند. یعنی علمی به فقه خود ندارند. متأسفم برای مراجع تقلیدی که با نگاه غیر زمان شناسانه به آیات و روایات و دیگر منابع احکام شرعی ، می نگرند بسیار بسیار متأسفم. » خب در فقه منبع دیگری بجز کتاب و سنت وجود ندارد. اگر بنا به این زمان شناسی ها باشد؛ مردها نیز خیلی حرف برای گفتن دارند. بنا به اینطور زمان شناسی ها باشد لا یستقر حجر علی حجر. با این حساب خیلی از احکام را می توان تغییر داد با وجود این زمان شناسی ها. اما یادمان باشد که «حَلَالَ‏ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامَهُ حَرَامٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة» در ادامه این خانم گفته است: «خدا لعنت کند مردانی رو که به زن خودشون رحم نمی کنن. فقط می ماند یک حالت.» چرا این خانم مردانی را که به حلال خدا عمل می کنند؛ لعنت کرده است؟؟؟!!! مگر برای عمل به حلال می شود کسی را لعن کرد؟؟؟!!! این خانم باید توجه کند که طبق حدیث: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ إِنَ‏ اللَّعْنَةَ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ فِی صَاحِبِهَا تَرَدَّدَتْ فَإِنْ وَجَدَتْ مَسَاغاً وَ إِلَّا رَجَعَتْ عَلَى صَاحِبِهَا.» احتمالاً این لعن به خودش برمی گردد. این خانم گفته است: «من سال های زیادیه که کتاب های شما رو می خونم اما به هیچ وجه اسلامی را که زن دوم را حلال می داند قبول ندارم. مگر در شرایط خیلی خیلی خیلی نادر که تقریبا در کشور ما صفر است.» خب اصلاً مهم نیست که شما این اسلام را قبول داشته باشید یا نه. نه شما اگر کل مردم جهان نیز اسلام را قبول نداشته باشند؛ ذره ای اهمت ندارد. «وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ»(ابراهیم:8) مهم این است که اسلام واقعی چیست و اینکه همه سعی کنیم به اسلام واقعی پایبند باشیم. در ادامه خانم گفته است: «یعنی این اختصاص به مسلمون ها یا ایرانی ها نداره و تکوین زن معاصر این گونه است.» این را اول خانم محترم اثبات بفرمایند بعد در موردش بحث کنند. طبق روایات که خدا این حس را در زن قرار نداده است. و البته شواهدی روائی موجود هست که حتی در آن زمان نیز زنان همچین حسی داشته اند حتی همسر امام معصوم(ع).(حدیث فسطاط در وسائل الشیعه ج2 ص237 تتمة کتاب الطهارة ابواب الجنابة باب 29 ح1) در ادامه نیز گفته است: «خدا لعنت کند کسانی رو که بدون داشتن نگاه زمان شناسی ، حکم به حلال بودن زن دوم می دهند.» که در این فقره نیز این خانم فقهای بزرگ شیعه در طول تاریخ که نواب امام عصر(ع) هستند و خلفای پیامبر(ص) و امنای رسل(ع) را لعن کرده اند. حالا بماند اینکه برخی فقها علاوه بر حکم به حلیت حکم به استحباب تعدد زوجات داده اند. مانند فقیه بزرگ و نامی صاحب عروه که فرموده اند: ««الاستحباب لایزول بالواحدة بل التعدد مستحب أیضاً؛ استحباب ازدواج، با نکاح یک‌همسر، رفع نمی‌شود بلکه نکاح همسرانی دیگر نیز مستحب است» (العروةالوثقی، کتاب النکاح، م2)»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش بنده هم از نوع صحبت آن خانم ناراحت شدم ولی فکر کردم به جای پرداختن به محتوای سخن آن خانم، موضوع را برایشان روشن کنم تا خودشان متوجه ضعف گفتارشان بشوند و حدس میزنم خودشان متوجه‌ شده‌اند که خیلی تند قضاوت کرده‌اند و در بعضی موارد از مرز شریعت پا را به بیرون گذاشته‌اند که خطر هلاکت هست. سخن شما را به فال نیک می گیرم. موفق باشید.
319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
"هوالودود" سلام علیکم 1-چگونه میتوان تمام سال را ماه رمضان کرد؟2-چگونه میتوان در طول سال همانند ماه رمضان پاک زندگی کرد؟3-چگونه میتوان از سرمایه به وجود آمده در ماه رمضان محاحفظت کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام اگر به لطف خداوند خودمان را دست خدا دادیم و به حکم او عمل کردیم به نوری از عشق الهی می‌رسیم که در مورد آن فرموده‌اند: استاد تو عشق است چو آنجا برسی .....او خود به زبان حال گوید چون کن آری! نور که جلو آمد انسان قدم‌هایش را درست برمی‌دارد. دستورات اخلاقی ؛ نور به جان انسان می‌افشاند. کم‌حرفی، نداشتن کینه، دوری از آرزوهای بلند دنیایی، تواضع و امثال آن‌ زمینه‌ی حفظ نور ماه رمضان و تجلی عشق الهی است. پیشنهاد می‌کنم کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را نصب‌العین خود قرار دهید و در امور اخلاقی با آن زندگی کنید. موفق باشید
5838
متن پرسش
سلام علیکم با تشکر از پاسخ شما به سوال بنده در مورد نهی از منکر زنان بدحجاب از منظر مقام معظم رهبری-مدظله- که باید بدون ایجاد نفرت باشد. اما شما فرموده اید: «از آن طرف وقتی نظام حاکم بر اساس قوانین جاری کاری را انجام دهد فرق می‌کند تا یک فرد بخواهد اِعمال قانون کند. حدّ جاری‌کردن وظیفه‌ی نظام حاکم است و نه افراد جامعه.» بله بنده نیز میدانم که اجرای حدود وظیفه حکومت است. بنده نیز نگفتم که افراد جامعه این کار را انجام دهند. اما حکومت هم که انجام دهد ایجاد نفرت میشود. حتی نهی از منکر لسانی نیز برخی مواقع باعث ایجاد نفرت و حتی درگیری می شود. کما اینکه در همین تابستان امسال چند ناهی از منکر توسط انجام دهندگان منکر ضرب و شتم شده بودند. حتی همانطور که گفتم الان همین گشت ارشاد نیز کلی ایجاد نفرت کرده حتی در بین قشر مذهبی و حزب اللهی جامعه.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در جلد اول کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» در شرح فرمایش مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» به فرزندشان که می‌فرمایند: امر به معروف کن تا اهل معروف شوی، عرض کردم اگر به طرف مقابل بفهمانیم از سر محبت و به حکم شریعت الهی من این تذکر را می‌دهم، عموماً جبهه نمی‌گیرند و مواردی که اخیراً پیش آمده است از موارد استثناء است که ماهواره‌ها این افراد را تحریک کردند تا امتحان کنند ببینند ما چه عکس‌العملی نشان می‌دهیم. در مورد اعمال قانون از طریق نظام مثل جریمه‌کردن است در اثر تخلفات رانندگی و این نوع عدم رضایت با تنفری که شما می‌فرمایید فرق می‌کند. در مورد امر به معروف در آن کتاب عرایضی شده که به طور مختصر از این قرار است: « امر به معروف موجب آزاد شدن جامعه از افتخارهاى دروغین و مقیدشدن به ارزش‌هاى حقیقى مى‏شود. مگر افتخار حقیقى به تقوا نبود که خداوند فرمود: «اِنّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاَللّه‏ِ اَتْقیکُمْ». پس چرا افتخاراتِ دروغین زندگىِ ما را از ما ربوده است؟ مگر بنا نشد به گونه‏اى زندگى کنیم که دینداری برای ما اصل باشد و در جهت رضایت خدا قدم برداریم؟ پس چرا بسیارى از مردم عمر خود را صرف یک نوع زندگى کرده‌اند که با ایجاد افتخاراتِ وَهْمى از همدیگر خجالت می‌کشند؟! از این زاویه به امر به معروف نظر کنید که موجب می‌شود انسان در این سایه‏هاى دروغین و رودربایستى‏هاى خیالى اسیر نگردد. وقتى به فردى که کار غلطى مى‏کند شما بگویید این کار را نکند و روشن کنید از سر دل‌سوزی و خیرخواهی حکم خدا را به او تذکر می‌دهید، هر اندازه هم از نظر ظاهر مقاومت کند و زیر بار نرود، در درون خود نمی‌تواند مثل قبل آن کار را ادامه دهد، بالأخره در درون خود با خودش درگیر می‌شود چون شما چیزی را به او تذکر داده‌اید که بیرون از فطرت او نیست. حضرت ابتدا به فرزندشان فرمودند: توقف در آستانه‌‌ی گمراهی‌ها بهتر است از سوارشدن بر امواج سهمگین و بعد فرمودند: امر به معروف کن تا از اهل معروف شوى و اگر معروف الهی را به افراد جامعه متذکر نشویم آن‌ها با منکر خود طلبکار ما مى‏شوند. اگر نگویید این تجملات چیست که خود را گرفتار آن کرده‌اید؟ مى‏گویند چرا شما مثل ما عمل نمی‌کنید. حضرت مى‏فرمایند: امر به معروف کن تا اهل معروف شوى چون با تأکید بر معروفِ الهی، نگاه آدم به دنیا و امور دنیا درست مى‏شود و از انحرافاتی که مردم عادی را مشغول خودش کرده فاصله می‌گیرید، ممکن است با تأکید بر معروفِ الهی کار به جایى برسد که طاغوتی‌هاى فامیل‌تان از شما فاصله بگیرند و بدین ترتیب بدون آن‌که شما قطع رَحِم کرده باشید، زندگى‌تان از لگدمال شدن زیر پای آدم‌هاى پر ادّعا آزاد ‏شود. با تأکید بر روی معروف الهی از سر دلسوزی و خیرخواهی، این افراد یا راهشان را از شما جدا مى‏کنند، یا دیگر انتظار نخواهند داشت که شما هم مثل آنها عمل کنید و یا إن‌شاءالله تغییر روش می‌دهند و مقید به احکام الهی می‌شوند، در هر صورت امور به نفع شما تمام می‌شود. در یک جمع‌بندی می‌توان گفت امر به معروف موجب پدیدآوردن فضایى می‌گردد که انسان‌هاى متمایل به منکر، در آن فضا منفعل باشند و نه فعّال. البته باید تأکید کنم که امر به معروف نباید به گونه‏اى باشد که طرفِ مقابلِ شما تصور کند با او دعوا دارید. بعضی موارد افراد به خاطر برخورد بدِ ما چنین تصورى برای‌شان به وجود مى‏آید و باعث موضع‏گیرى آنها در مقابل ما می‌شود و در نتیجه اصل قضیه از دست می‌رود. همین قدر که خواهران به افرادى که حجاب درستى ندارند تذکر دهند که خودشان را در مقابل چشم نامحرمان حفظ کنند، افراد بدحجاب چه خودشان را حفظ کنند و چه حفظ نکنند، خجالت مى‏کشند. آن‌وقت دیگر نمى‏گویند که این چادری‌ها در این کشور چه مى‏کنند. امّا اگر الآن زنانِ با حجاب در مقابل بی‌حجابی سکوت کنند بعداً خودشان مورد مؤاخذه واقع مى‏شوند زیرا از معروف خداوند آن طور که شایسته است قدردانی نکرده‌اند و نباید انتظار داشته باشند با تبسم عالی خداوند روبه‌رو شوند. آبرویی که برای حفظ دین خداوند ریخته شود بالاترین آبروها است و مولایمان حضرت سیدالشهداء در همین وادی گام گذاشتند و فرمودند: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‏عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ»؛ من براى سرکشى و عداوت و فساد کردن و ظلم نمودن خروج نکردم، بلکه؛ جز این نیست که من به منظور اصلاح در دین جدّم قیام نمودم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منکر نمایم. من مى‏خواهم مطابق سیره‏ى جدّم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب «علیهماالسّلام» رفتار نمایم. در منظر آن‏ها چنین فردى طغیان‏گر است و طبق عقل جامعه عمل نمى‏کند و مى‏خواهد ما را به گذشته برگرداند. در هر صورت موضوع امر به معروف و نهی از منکر موضوع بسیار گسترده‌ای است که نباید آن را محدود به چند مثال کرد. شرایط امروز تاریخ جهان شرایط خاصی را به وجود آورده که باید مطابق این شرایط امر به معروف کرد، امروز یک فیلم می‌تواند در امر به معروف و نهی از منکر نقش بسیار فعّالی را داشته باشد، عمده شناخت درست معروف و درست مطرح‌کردن آن است، با هر زبانی و به هر شکلی، تا اهل معروف شویم. حضرت در ادامه به فرزندشان مى‏فرمایند: «وَ اَنْکِرِ الْمُنْکَرَ بِیَدِکَ وَ لِسانِکَ وَ بایِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجَهْدِکَ» با دست و زبان از زشتی و منکر بپرهیز و بکوش راهت را از بدکاران جدا کنی. با انکار ارزش اعمال و افکار منکر و زشت، اردوگاه خود را از زشتکاران جدا می‌کنیم و روشن می‌نماییم با آن‌ها پیوندى نداریم و درست در هنگامى که عده‏اى به سراغ دنیاطلبى رفته‏اند باید با عمل نشان دهیم که دنیاپرست نیستیم و با زبان هم آن را تأکید می‌کنیم تا فضاى فرهنگى به ضرر ما و جامعه‌ی مسلمین تمام نشود، به همین جهت حضرت می‌فرمایند: «وَ بایِنْ مَنْ فَعَلَهُ» و راه خود را از کسانى که با زشتی‌ها و تجملات و دنیاداری‌ها زندگى مى‏کنند، جدا کن و در این رابطه جبهه‌ی خود را از جبهه‌ی آنان متمایز بگردان وگرنه اسیر فضاهاى باطلی مى‏شوى که آن‌ها همواره ایجاد می‌کنند. اگر یک کارمند مذهبى که در اداره‏اى مشغول به کار است به روشی سالم و دوستانه در مقابل انحراف‏های سایر همکاران انتقاد نکند بر اثر جوّى که آن‌ها می‌سازند منزوى مى‏گردد. امّا اگر هنگامى که همکار او فضای خدمتگزاری را با انواع غیبت‌ها و تهمت‌ها خراب کرد به او بگوید: برادرم این کار تو غیبت و تهمت است، آن فرد متوجه می‌شود نمى‏تواند در فضای اداره هر کارى که مایل بود انجام دهد. آن فردِ متعهد دست به یقه هم با کسی نشده فقط دوستانه تذکر داده، امّا جنس فطرت انسان‌ها به گونه‏اى است که در مقابل برخورد خوب، متأثر مى‏شوند. کارمندِ جزءبودن و یا رئیس‌بودن وظیفه را تغییر نمى‏دهد حتی رؤساى غیرمذهبى هم در مقابل امر به معروف و نهی از منکر وقتی به شیوه صحیح باشد، منفعل و متأثر مى‏شوند و شما مى‏توانید بعد از امر به معروف و نهی از منکر، این را در سخنان و رفتار آنها مشاهده کنید. بعضاً ملاحظه کرده‌اید حرف‌هایى مى‏زنند که به تیپ آنها نمى‏خورد و پیداست که علت آن، انفعالی است که با تذکر شما در فطرت آن‌ها ایجاد شده است. جنس آدمى این گونه است که از تذکرات الهی متأثر می‌شود، چون خدا نیروى اصلى تصدیق خوبی‌ها و دوری از بدی‌ها را در درون انسان‏ها قرار داده است و بدین لحاظ است که ما موظفیم از آن نیرو در اصلاح جامعه استفاده کنیم. از این نکته نیز غفلت نفرمائید که خداوند مزه‌ی امر به معروف در قلبِ آمر به معروف را گذاشته همان‌طور که نفوذ امر به معروف و نهى از منکر را در طرف مقابل قرار داده، فقط انسان باید بداند که چه استفاده‏اى مى‏خواهد از امر به معروف و نهی از منکر بکند و این از حساس‌ترین قسمت‌های موضوع است. باید بتوانیم برای انسان‌ها روشن کنیم حضور در عالمی که معروفِ الهی مورد علاقه انسان است و زشتی‌هایی که خداوند زشت می‌داند، مورد تنفر انسان است، حضوری است بسیار آرامش‌بخش و تعالی‌زا و بر این اساس ما انسان‌ها را به معروف الهی دعوت می‌کنیم و از زشتی‌هایی که خداوند آن‌ها را زشت می‌داند برحذر می‌داریم. در این رابطه است که مولی الموحدین می‌فرمایند: «أَصْلِحِ الْمُسِی‏ءَ بِحُسْنِ فِعَالِکَ وَ دُلَّ عَلَى الْخَیْرِ بِجَمِیلِ مَقَالِک‏» به صلاح آور گنه‌کار را به نیکوئىِ کردارِ خود و دلالت کن بر نیکوئى، به زیبائىِ گفتار خود. در امر به معروف لازم نیست که براى طرفِ مقابل بحث و استدلال پیش بکشیم، با حالت خیرخواهانه به او متذکر می‌شویم که راه سعادت تو در جای دیگر است، بگذارید او به ظاهر با شما مخالفت کند، شما آنچه را باید بگوئید و یا آن عملی را که باید انجام دهید، انجام داده‌اید، شما با حرکات و گفتار خود امر به معروف کنید، حتی اگر فرهنگ جامعه تغییر نکند، حداقلِّ حُسنش آن است که گروه‌های مذهبی نشان می‌دهند در جامعه از جریان‌های منفی منفعل نیستند. البته واقعیت این است که باید متوجه باشیم فرهنگ جامعه در یک فرآیند، آرام‌آرام تغییر مى‏کند. شما با موضع‏گیرى در مقابل کار خلاف و دفاع از معروف، شخصیت الهى خود را قوت بخشیده‌اید و وارد نظام ارزشی دیگرى خواهید شد، غیر از آن نظامی که مردم عادی گرفتار شده‌اند. ». موفق باشید
نمایش چاپی