بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5675
متن پرسش
سلام درکتاب "خطر مادی شدن دین" در قسمت سقوط سنت ها طبق سوره نحل آیه 61 گفته شده که هر ملیت و قومی فرصت معینی دارند و خوب بودن و بد بودن هیچ تاثیری در بیشتر ماندن و کمتر ماندن آن تمدن ندارد. این جمله را ربط دادید به مرگ انسان که اجل مشخصی دارد.مثال امام حسین (ع)و عمربن سعد را زدید و گفتید که اعمال خوب و بد هیچ نقشی در زودمردن و یا دیر مردن ندارد. ولی این مسئله با معرفت نفس که در مورد مرگ طبیعی و غیر طبیعی گفته شده،همخوانی ندارد. این مسئله برای من ابهام دارد که اگر اعمال هیچ نقشی در زودمردن یا دیر مردن ندارد و هیچ چیز نمیتواند اجل را به تاخیر بیندازد پس چرا بعضی از افراد به واسطه اعمال به مرگ طبیعی میمیرند و یا مثلا یه مجرمی به خاطر جرمی که مرتکب شده،اعدام میشود!! اگر این جرم را مرتکب نشده بود،شاید بیشتر زنده میماند!! منتظر راهنمایی شما هستم... یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در مورد اَجل مسمی که در مورد انسان مطرح است با این فرض است که حدّ مرگ انسان از قبل تعیین شده به این معنا که نمی‌تواند از آن فرار کند ولی می‌تواند اولاً: آن مرگ را به زیباترین شکل از طریق ایمان به خدا و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» محقق کند و ثانیاً: می‌تواند آن را جلو بیندازد و عمر خود را با انواع معاصی کوتاه کند. و همین امر در معرفت نفس مورد نظر است که اولاً: هر نفسی ظرفیت و تقدیری دارد که مابالقوه‌هایش را به فعلیت برساند چه در بُعد انسانی و چه در بُعد حیوانی ثانیاً: می‌تواند با انواع معصیت‌ها نفس خود را تکویناً به یأس بکشاند تا قبل از بالفعل‌شدن ظرفیت‌هایش، تن را رها کند که این همان مرگ در اثر یأس است که بحث آن شد. موفق باشید
2338
متن پرسش
سلام علیکم! این سوال را چند مدت پیش پرسیده ام. اما هنوز جوابی به دست من نرسیده است. شما در جواب به سوال 2161 در مورد تحریف از نظر علامه طباطبائی ره فرموده بودید که علامه ره به تحریف معتقد نیستند. در حالی که در کتاب مهر تابان که گفتگوهای علامه طباطبائی ره با علامه تهرانی ره است ایشان تحریف به جابجائی را می پذیرند. عین مطلب ایشان از کتاب مذکور بدین شرح است: در اثبات عدم تحریف قرآن کریم‏ امّا آن قرآنى را که زَید بن ثابت در زمان أبو بکر جمع آورى کرد، بدون شکّ حاوى جمیع قرآن است و در آن یک کلمه کم و یا یک کلمه زیاد نشده است؛ و قول بتحریف قرآن از درجه اعتبار ساقط است. چون اخبار آحادى که در تحریف وارد شده است، حجّیّت آنها متوقّف بر حجّیّت قول امام است که آن أخبار را بیان کرده است، و حجّیّت قول امام متوقّف بر حجّیّت قول رسول الله است که امام را وصىّ و خلیفه و معصوم معرّفى فرموده است، و حجّیّت قول رسول الله متوقّف بر حجّیّت قرآن است که رسول الله را معصوم و امام و نبىّ و ولىّ معرّفى کرده است؛ و اگر قائل به کم بودن و یا زیاده بودن یک حرف در قرآن مجید بشویم، تمام قرآن از حجّیّت ساقط مى‏شود؛ و سقوط این حجّت، حجّیّت اخبار تحریف را نیز ساقط مى‏کند. و قرآن مجید بالإجماع حجّت است، و ائمّه علیهم السّلام در موارد کثیرى به آیات قرآن استدلال و استشهاد کرده‏اند و قائل به حجّیّت آن شده‏اند؛ و این مسأله هیچ جاى شبهه و تردید نیست. در زمان أبو بکر که جنگ یَمامه اتّفاق افتاد و از قرّاء قرآن در آن جنگ هفتاد نفر و یا چهارصد نفر کشته شدند، عمر نزد أبو بکر آمد و اصرار بجمع آورى قرآن نمود و گفت: قرآن امروزه فقط در سینه‏هاى قاریان قرآنست؛ اگر جنگ دیگرى پیش آید و از قرّاء در آن جنگ کشته شوند دیگر قرآن از روى زمین برداشته مى‏شود، و حتماً باید قرّاء را جمع نموده و قرآن را تصحیف نمود؛ یعنى در مجلّد قرار داده و در دفّتَیْن نگهدارى کرد. براى این امر زَید بن ثابت را مأمور نوشتن قرآن نمودند؛ و بیست و پنج نفر از قرّاء مهاجرین و بیست و پنج نفر از قرّاء أنصار را معیّن کردند که هر کس آیه‏اى از قرآن با دو شاهد عادل بیاورد آن آیه را بپذیرند. بنابراین، قرآن مشهود فعلى بدین کیفیّت در زمان أبو بکر جمع آورى و تصحیف شد؛ ولى ائمّه علیهم السّلام بالإجماع دستور داده‏اند که قرآن را بهمین کیفیّت و با همین ترتیب بخوانیم، و خودشان نیز بهمین ترتیب مى‏خوانده‏اند، و اصحاب آنها نیز بهمین ترتیب قرائت مى‏نموده‏اند. و در این قرآن جمع آورى و تصحیف شده، هر آیه‏اى که وارد مى‏شد ضبط مى‏شد، و اگر مثلًا دو بار یا سه بار وارد مى‏شد در دو جا و سه جا ضبط مى‏شد، مگر سوره فاتحة الْکتاب که به اجماع مسلمین دوبار بر پیغمبر اکرم نازل شده است ولى یکجا نوشته شده است. و ظاهراً سوره توحید هم همینطور است؛ یعنى دوبار نازل شده و یکجا ضبط گردیده است. بارى، همانطور که ذکر شد قول بتحریف قرآن از درجه اعتبار ساقط است. زیرا این قول متوقّف است بر حجّیّت أخبار تحریف، و حجّیّت آنها متوقّف است بر حجّیّت قول امام و رسول الله و بالاخره حجّیّت قرآن؛ و اخبار تحریف که قرآن را از حجّیّت سقوط مى‏دهد، عمل به مفادش موجب اسقاط خود آنها مى‏شود؛ یعنى از ثبوتش عدمش لازم مى‏آید و بنابراین عمل به آنها مستحیل است. در تغییر محلّ آیه: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ‏ بلى، جاى بعضى از آیات ممکنست که تغییر نموده باشد، ولى البتّه تغییر محلّ آیات غیر از مسأله تحریف است. بحسب ظاهر- واقعش را خدا بهتر مى‏داند- از اوّل قرآن تا آخر قرآن در دو جا قابل تردید نیست به عقیده بنده که جاى آیه عوض شده است. در جاهاى دیگر ممکنست که بگوئیم جاى آیه عوض نشده و تغییر نکرده است و قابل توجیه است، ولى در این دو مورد بهیچوجه قابل توجیه نیست. اوّل در سوره مائده است و دوّم در سوره أحزاب است. در سوره مائده همان آیه کریمه است که مى‏فرماید: در امروز مردم کافر از دین شما و از دسترسى به آئین شما مأیوس شده‏اند؛ از کفّار نترسید، و از من بترسید! امروز من دین شما را براى شما کامل کردم، و نعمت خودم را براى شما تمام نمودم، و راضى شدم که اسلام دین براى شما باشد: الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسْلَمَ دِینًا. با شواهدى که جمع آورى کردیم و خصوصیّاتى که در آیه هست و آیه‏هاى قبلى و بعدى نشان مى‏دهد، على الظّاهر بدون تردید اینجا دست خورده و جاى آیه را عوض کرده‏اند. این آیه را بعد از محرّمات اکل، بین مستثنى و جمله مستثنى منه قرار داده‏اند، تا خلط مبحث شود و چنین گمان شود که مراد از روزى که کفّار از دستبرد به دین مسلمانان مأیوس شدند و در آن روز باید مسلمانان از خدا بترسند، و آنروزى که دین مسلمانان کامل شد و نعمت بر آنان تمام تمام گشت، و روزى که خدا اسلام را بر مسلمین مى‏پسندد؛ روزى است که مثلًا میته و خون و گوشت خوک و غیرها حرام شده است. توضیح آنکه: در چهار جاى از قرآن کریم مسأله محرّمات اکل بمیان آمده است، با یک شکل و یک سیاق و یک لحن، و در دنبال هر چهار مورد، موارد استثنا ذکر شده است، که کسانیکه در اضطرار باشند و ضرورت ایجاب کند مى‏توانند از این موارد مُحرَّمه استفاده کنند. فقط در اینجا بین جمله مستثنى منه که محرّمات اکل بیان شده است و بین جمله استثنائیّه، این آیات بدون ربط و بدون افاده معنى روشنى فاصله افتاده است؛ بطوریکه از قیاس سه آیه دیگر به اینجا خوب مسأله تغییر محلّ این آیه روشن مى‏شود. امّا آن چهار جمله استثنائیّه که بدنبال محرّمات اکل ذکر شده است، بدین طریق است: 1- فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَلآ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. 2- فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. 3- فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. 4- فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. این چهار جمله استثنائیّه است که همانطور که ملاحظه مى‏شود یک شکل و یک سیاق وارد شده است. و اوّلى از آن در سوره بقره بوده و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ مَآ أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَلآ إِثْمَ عَلیْهِ إِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [1] و دوّمى از آن در سوره أنعام است و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل: قُلْ لآ أَجِدُ فِى مَآ أُوحِىَ إِلَىَّ مُحَرَّمًا عَلَى‏ طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ و إِلّآ أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ و رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [2] و سوّمى از آن در سوره نَحل است و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ مَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [3] و چهارمى از آن در سوره مائده است؛ بدین شکل: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنزِیرِ وَ مَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَآ أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذِبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُوا بِالازْلَامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسْلَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [1] و همانطور که از تطبیق این آیات با یکدیگر ملاحظه مى‏شود، مشاهده مى‏گردد که در سه آیه اوّل پس از بیان محرّمات أکل بلافاصله جمله استثنا را آورده و موارد استثنا را ذکر کرده است. و امّا در این آیه با آنکه جمله استثنائیّه همان جمله استثنائیّه در سائر آیات است، و قاعدةً باید بدنبال جمله مستثنى منه آورده شود و بلافاصله ذکر گردد، با جمله الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ بین جمله مستثنى منه و این جمله استثنائیّه فاصله افتاده است. و بخوبى روشن است که این جمله را که راجع به ولایت است و داراى آن مفاد عالى و محتواى راقى است در اینجا قرار داده‏اند تا خلط بحث شود، و مردم از فکرش بیفتند و بدنبال مفاد و محتوایش نروند؛ و چنین توهّم کنند که این آیه ولایت که دلالت بر اکمال دین و اتمام نعمت دارد و بواسطه آن، دیگر در اسلام کمبودى نیست و سزاوار است که خداوند به دین اسلام راضى باشد، راجع به مسائل عادى از قبیل مراوده با کفّار و حلّیّت طعام آنها براى مسلمانها و حلّیّت طعام مسلمانها براى آنها و أمثال ذلک مى‏باشد. و امّا دوّمین مورد که تغییر محلّش بسیار روشن است، آیه تطهیر است؛ و آن در سوره أحزاب است‏ در تغییر محلّ آیه تطهیر إِنَّمَا یُرِیدُ اللَهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. این آیه هم در جائى واقع شده که بهیچوجه مناسبتى با ما قبل و ما بعد خود ندارد. زیرا که ما قبل آن راجع به زنهاى رسول الله است، و ما بعد آن نیز راجع به زنهاى رسول الله است؛ ولیکن این آیه با اینکه راجع به اهل بیت رسول خداست، در میان آیات آورده شده است که امر مشتبه شود. و مجموعه آیات چنین است: ینِسَآءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَ قَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الاولَى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَهَ وَ رَسُولَهُ و- إِنَّمَا یُرِیدُ اللَهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا-* وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَى‏ فِى بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَه‏ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا. [1] در اینجا ذکرى از اهل بیت نشده است، و اوصافى از آنان بیان نشده است تا بنحو خطاب، خداوند آنها را مخاطب قرار دهد و هر نوع پلیدى و رجسى را از آنان بزداید و تطهیر کند. بلکه دو آیه است فقط درباره نِساءُ النَّبىّ (زَوْجاتِ رسول الله): اوّل: آیه: ینِسَآءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا. دوّم: بدنبال آن، آیه: وَ قَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الاولَى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَهَ وَ رَسُولَهُ و وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَى‏ فِى بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا. تمام این آیات راجع به نِساءُ النَّبىّ است، یعنى زن‏هاى رسول خدا؛ و دستوراتى است که به آنها داده مى‏شود، و ضمائر همه راجع به آنهاست؛ یعنى ضمیر جمع مخاطب مؤنّث است مثل: لَسْتُنَّ، اتَّقَیْتُنَّ، تَخْضَعْنَ، قُلْنَ، قَرْنَ، بُیُوتِکُنَّ، تَبَرَّجْنَ، أَقِمْنَ، ءَاتِینَ، أَطِعْنَ، اذْکُرْنَ. در وسط آیه دوّم مى‏بینیم‏ که لحن خطاب تغییر مى‏کند، و یک جمله نامناسب راجع به اهل بیت رسول خدا وارد مى‏شود بطوریکه ضمیرهایش ضمیر جمع مخاطب مذکّر است؛ مثل عَنکُمْ و یُطَهِّرَکُمْ، و عیناً مانند وصله ناهموارى است که بخوبى مشخّص مى‏سازد که ربطى به آیه قبل و بعد ندارد؛ و جاى این خطاب در اینجا نیست. ولى در اینجا آورده‏اند، تا بواسطه ملابست، اذهان عامّه را متوجّه زوجات رسول الله بگردانند، و حَسَنه تطهیر و فقدان رجس را به آنها بچسبانند. و در نتیجه آیه دوّم بواسطه ادخال این زیادى بصورت دو آیه درآمده است، و تا یُطَهّرَکُمْ تَطْهِیرًا را یک آیه و تا لَطِیفًا خَبیرًا را آیه‏اى دیگر قرار داده، و مجموعاً آیات راجع به نِساءُ النَّبىّ را سه آیه کرده اند(مهرتابان صص9-412)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید قرآن کریم در زمان پیامبر(ص)جمع آوری شده وبه صورت سوره ها ومشخص بودن جای هر آیه در هر سوره بدستور ایشان,زیرا همانگونه که میدانیم آیاتی که نازل می شد توسط کاتبان وحی نوشته می شد در لوح های مختلف.ازمجموع اسناد ومدارک وروایات،چنین استفاده می شود که ترتیب آیات در سوره های قرآن،باارشاد وراهنمائی های پیامبر اسلام (ص)صورت گرفته ورأی وسلیقه صحابه در بوجود آمدن ترتیب مذکور دخالتی نداشت. زرکشی در کتاب «البرهان» خود ،این اجماع را بدین صورت نقل کرده اند:که به اتفاق همه مسلمین،ترتیب آیاتِ سوره های قرآن بدستور پیغمبر(ص) صورت گرفته است،چون هر وقت وحی نازل می شد یکی از نویسندگان وحی را احضار می فرمود وبه وی می گفت این آیه یا آیات را در فلان محل از فلان سوره قرار دهد. ابن زبیر گوید:به عثمان گفتم:آیه«والذین یتوفون منکم ویذرون ازواجاً» را آیه دیگری نسخ کرده است،چرا دستور می دهی آنرا بنویسند؟عثمان گفت برادر زاده!من چیزی را در قرآن از جای خودش تغییر نمی دهم. رسول خدا (ص)سوره های فراوانی از قرآن رابا ترتیب کنونی آیات آنها، در نمازها وخطبه های آن می خواند، یعنی علاوه بر آنکه قبلاً ترتیب آیات راپس از نزول وحی بلا فاصله مشخص می فرمود عملاً نیز این ترتیب را رعایت می فرمود .(دکتر سید محمد باقر حجتی،تاریخ قرآن کریم،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،ص66تا70) در هر صورت این سوره ها با این ترتیب آیات،همواره متواتر بوده ومیان مسلمانه رائج بوده واحدی جرئت تغییر نداشته ،زیرا افراد زیادی قرآن را حفظ داشتند ونسل به نسل در اذهان جریان داشته ودارد وکوچکترین جا بجائی با عکس العمل مسلمانها رو برو بود.علامه طباطبائی قدس سّره،می فرمایند:اینکه ترتیب سور وآیات بدستور پیامبر باشد،ثابت نیست.بیان ایشان مشکلی را ایجاد نمی کند،زیرا از متن ومحتوا ی آیات می توان تشخیص داد که آیه مکی است یا مدنی.ضمن اینکه جابجائی آیات مکی ومدنی در مواردی که گفته شده،بعلل خاصی بوده که از نظرها مخفی نیست.مانند جا دادن آیات ولایت در لابلای آیات مربوط به میته ویا زنهای پیامبر! نکته دیگر آنست که خود علامه ره در فصلی از کتاب «قرآن در اسلام»بیان نموده که قرآن مجید از هر گونه تحریفی محفوظ است واشاره نموده که تاریخ قرآن از روز نزول تا امروز کاملاً روشن است ،وپیوسته سوره هاوآیات آن ورد زبان مسلمانها بوده ودست بدست می گشته است.قرآن در اسلام،انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،ص133 در نتیجه چیزی جابجا نشده است واگر آیه ای هم بر خلاف ترتیب نزول آمده به دستور پیامبر اکرم(ص)بوده است.ر.ک.به آیت الله معرفت،التمهید،انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،ج1 ص276 درهر صورت به تصریح همه بزرگان اهل فن ،قرآن کریم بطور متواتر نسل به نسل بدست ما رسیده وکم وزیاد نشده،والفاظ آن ولو از نظر املائی غلط هم باشد دست نزده اند تا زمینه تحریف فراهم نشود. می توان از مطالبی که در بند 1و 2 و 3 گذشت نتیجه گرفت ک نزول آیات اولا ) در یک مورد بر پیامبر نازل نمی گشت بلکه هنگام حاجت در طول 20 یا 23 سال نازل شد پیامبر ( ص ) به طور طبیعی هرآنچه که بر ایشان نازل می شد به مردم ابلاغ می فرمود و مردم هم با شوق وذوق تمام آنها را یادداشت می کردند و در حافظه هایشان جا می دادند بنابراین این گونه نبوده است که پیامبر ( ص ) در یک مورد سوره ای همانند بقره راتلاوت بکند گذشته از آن پیامبر ما فوق بشر مادی است و توانایی او در اتصال به منبع لایزال الهی را نمی توان انکار کرد قرایت کل قرآن بر چنین کسی مشکل نیست تا چه رسد به قرایت سوره بقره حتی به گواه تاریخ حضرت در نمازسوره ها را تلاوت می فرمود تا بیشتر در اذهان مردم جا بگیرد ازاین رو نه کوتاهی سوره دلیل بر نزول بی وقفه آن است و نه طولانی بودن بر نزول تدریجی دلیل می باشد چگونگی زمان دقیق نزول آیات به طور روشن معلوم نیست تنها این اندازه مشخص است که آیات در عرض 20 یا 23 سال بر پیامبرنازل گشته است . خداوند آخرین کتاب آسمانى خود را به نام قرآن، براى هدایت بشر فرستاده است. خداوند دیگر نه کتابى مى‏فرستد و نه پیامبرى؛ بنابراین قرآن اولین و آخرین منبع هدایت بشر تلقى مى‏شود. تحریف چنین کتابى برابر با عدم حفظ خداوند و مساوى با گمراهى بشر است و این با حمید و حکیم بودن خداوند سازگار نیست. بنابراین خداوند خود به مقتضاى حکیم بودنش این کتاب را حفظ مى‏کند. T}2. برهان اعجاز{T این دلیل به تعبیر علامه طباطبایى‏ ، قرآن در اسلام، ص 117.{V بهترین و متقن ترین دلیل براى صیانت قرآن در زمان کنونى به شمار مى‏رود. تقریرش این است که همان وجوه اعجازى که براى قرآن زمان رسول‏اللَّه وجود داشت (مثل تحدى، فصاحت و بلاغت و زیبایى الفاظ آن، روحانى و معنوى بودن آن، هدایت انسان به سوى حق، صدق مطلق مطالب آن و بالاخره خیلى از اوصاف دیگر) بر همین قرآن کنونى منطبق و یافت مى‏شود. بى‏تردید در صورتى که بین این فاصله زمانى کمترین نقصان و یا اضافه‏اى در آن به وقوع مى‏پیوست، به طور یقین دیگر از آن اوصاف خبرى نمى‏ماند و حال آنکه همه آنها در قرآن کنونى باز هم یافت مى‏شود. 3. از طرفى، در چندین جا تصریح مى‏کند که کلام خدا و سند نبوت است و کتاب اسلام به شمار مى‏آیدمانند آیه 34 سوره طور و آیه 88 سوره اسراء و از طرف دیگر، دین اسلام را دین خاتم معرفى مى‏کندمانند آیه 85 سوره آل عمران و آیه 40 سوره احزاب. روشن است که معناى خاتمیت، مصونیت از تحریف است. اما سخن در این است که چه چیزى از دین باید مصون از تحریف باشد؟ یقیناً آنچه به نام دین و مجموعه هدایت الهى براى یک پیامبر نازل گشته است؛ یعنى، کتاب او باید مصون از تحریف باشد و این شرط لازم مصونیت دین از تحریف است‏ همان، ص 66 و درباره خاتمیت ر.ک : مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 2، ص 183 و ج 3، ص 1534. قرآن در همه زمان‏ها و مکان‏ها و حتى در زمان حاضر، توان و قدرت فکرى و ذهنى بشر را براى همانندسازى به مبارزه فرا مى‏خواند. اما بشر حاضر مثل انسان‏هاى گذشته، عاجزانه در مقابل آن شکست را پذیرا مى‏شود. از این ناتوانى موجود به راحتى مى‏توان پى برد که حتى قرآن کنونى به تحریف دچار نشده است. قرآن در راستاى هدایت و راهنمایى بشر، از بیان چیزى که لازمه بشر در امر سعادت باشد، فروگذارى نکرده است. قرآن حاضر همانند قرآن موجود در گذشته‏ها داراى این صفت است. حال اگر قرآن در زمان حاضر به چنین صفتى است، چگونه مى‏توان احتمال نقصان یا زیادت را در آن داد؟ بنابراین قرآن کنونى از هر گونه تغییرى مصون است. تمام آیات و سوره‏هاى کنونى قرآن مجید، همانند قرآن گذشته، دست به دست و سینه به سینه به طور همگانى توسط مسلمانان نقل گردیده است. این تواتر منطقى، دلالت مى‏کند هیچ کلمه و آیه یا سوره‏اى، نه از قرآن کاسته شده و نه بر آن افزوده شده است. بنابراین قرآن کنونى با توجه بر واجد بودن صفت تواتر، از هرگونه تحریفى سالم است. مسلمانان معتقدند وحى در واقع تکلم و گفتار لفظى خداوند است که به وسیله جبرئیل به پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏رسید و پیامبرصلى الله علیه وآله موظف بود عین همان الفاظ را بر مردم برساند. علامه مرتضى عسکرى یکى از تمهیدات الهى براى مصون ماندن قرآن، نزول تدریجى آن، آن هم با سبک و برنامه‏اى ویژه است. در مدت تقریباً 23 سال، آیات قرآن به دو شکل نازل شده است. آیاتى که در آغاز بعثت در مکه نازل گردیده، آیاتش کوتاه و موزون است؛ مانند «وَ الضُّحى‏ وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى‏ ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‏...» و یا الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ. این مقاطع کوتاه و موزون در حفظ آیات، تأثیر بى‏شائبه‏اى داشته است، آن هم در میان مردم روزگارى که امى بوده‏اند. اما در سال‏هاى بعد، آیات و سوره‏هاى بزرگ‏ترى در مدینه نازل شده است؛ زیرا در مدینه، هم آرامش بیشترى براى مسلمانان بوده و هم امکانات نوشتن و ثبت آیات وجود داشته است. بالاخره، نزول تدریجى قرآن، این نتیجه را داشت که وقتى حتى چند آیه نازل مى‏شد، پیامبر آن را براى مسلمان‏ها مى‏خواند (و آنان نیز حفظ مى‏کردند) و بعد آیه‏اى دیگر نازل مى‏گشت. در تاریخ قرآن مهم است بدانیم که پیامبرصلى الله علیه وآله چگونه آیات را به مردم مى‏خوانده و آنها را تعلیم مى‏داد؟ راوى مى‏گوید: پیامبرصلى الله علیه وآله در مدینه هر بار ده آیه به ما مى آموخت. ما ده آیه را یاد مى‏گرفتیم، سپس ده آیه دیگر و... براى مثال، یکى از صحابه در مسجد دمشق 1600 شاگرد را تعلیم قرآن مى‏داده است. به این شکل که آنها را به گروه‏هاى ده نفرى تقسیم کرده بود و هر ده نفر یک ناظر داشته اند که مجموع این ناظران و سرگروه‏ها 160 نفر مى‏شدند. به شهادت تاریخ، در صدر اسلام عده زیادى از مسلمانان - که تعداد آنان را تا 43 نفر نوشته‏اند به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله هر آیه و یا سوره‏اى که نازل مى‏شد، بلافاصله مى‏نوشتند؛ از جمله معروف‏ترین اصحاب پیامبر که به نوشتن قرآن اهتمام خاصى مى‏ورزیدند، حضرت على‏علیه السلام و زید بن ثابت بودند. اهتمام مسلمانان بى‏شک از اهتمام پیامبرصلى الله علیه وآله بر قرائت قرآن و تحفیظ آن بر مسلمانان‏جامعه آن روز فضیلت بزرگى براى حفظ قرآن قائل شده بود. مؤمن و منافق در این جهت بر یکدیگر سبقت مى‏گرفتند. معاشرت و انس با قرآن، جزو آداب و رسوم مردم در آمده بود و در مسائل و مشکلات خود به آن مراجعه مى‏کردند. تقدّس و فضیلت یافتن قرآن نزد مسلمانان، این نتیجه را به دنبال داشت که کسى نمى‏توانست ایده تغییر قرآن را در سر بپروراند. اهتمام به نگه‏دارى و حفظ قرآن کریم در میان مسلمانان به اندازه‏اى بود که پس از نبى اکرم و در زمان خلافت ابوبکر، وقتى در جنگ یمامه تعدادى از حافظان قرآن کشته شدند، مسلمانان تصمیم گرفتند توجه بیشترى در حفظ قرآن به خرج دهند و به این منظور همه نسخه‏هاى قرآن را در یک جا جمع‏آورى کرده و از اینکه نقصانى در آنها واقع شود، جلوگیرى نمودند. حفظ این نسخه‏ها به شدت مورد توجه قرار گرفت و همین طور نسل بعد، قرآن را سینه به سینه حفظ مى کردند و به نسل بعد انتقال مى دادند(سید محمد حسین طباطبایى، ترجمه المیزان، ج 12، ص 167 - 161، مرکز نشر فرهنگى رجا. ‏ (براى مطالعه بیشتر ر.ک: الف. محمد هادى معرفت، تاریخ قرآن، (تهران: سمت، چاپ دوم 1377و به کتاب قرآن هرگز تحریف نشده از ایت الله حسن حسن‏زاده آملى. موفق باشید
1693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی،سلام علیکم استاد گرامی و عزیز . چیزی در دلم است که به صورت 2 سوال میپرسم،1- بنده کتاب های شما را خواندم و چیزایی دستگیرم شد اما نه یادداشتی برداشتم و نه دقت فراوانی کردم،آیا باید از اول سیر مطالعاتی را طی کنم یا خیر؟2- زندگی بنده کاملا در رفاه است،هیچ احساس مشکل نمیکنم،اصلا مشکلی در زندگی نمیبینم،نمیدانم این رضایت من است از دنیا یا بی میلی خداست از من؟آیا خدا صلاح من را در این زندگی میداند یا از من بدش می آید؟؟ 3- آیا این مسیر به بهشتی که در اون بهشت ائمه باشن ختم میشه؟اگر توصیه ای در زمینه نحوه زندگیم دارید با گوش جان میشنوم.عذر خواهی بنده را بپذیرید که وقت گرانبهاتون را گرفتم.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با آرزوی توفیق برای حضرتعالی، در جواب سؤال اول‌تان عرض بنده آن است که چون روش بنده حضوری است، اگر همچنان ادامه داده‌اید، سیر را ادامه دهید، بدون آن‌که بخواهید برگشت کنید و سعی‌تان آن باشد که در مطالعه‌ی کتاب‌ها قلب شما در صحنه باشد إن‌شاءالله نتیجه می‌گیرید. 2- شما راضی به رفاهی که پیش آمده است نباشید ولی سعی کنید از شرایط پیش‌آمده به عنوان یک فرصت استفاده کنید. 3- وقتی در مسیر حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» قرار گرفتیم، مثل نور بی‌رنگی خواهیم شد که در ذیل نور بی‌رنگ شدیدتر قرار دارد و وعده‌ی امام صادق«علیه‌السلام» در این رابطه چنین است که ما از نور خدا آفریده شده‌ایم و شیعیان از نور پایین‌تر آفریده شده‌اند. روز قیامت عالی با دانی به هم می‌پیوندند و در این موقع حضرت بین دو انگشت سبابه و میانی جمع نمودند و فرمودند: مانند این دو انگشت: «قَرَنَ«علیه‌السلام» اَصْبَعیه السبابه و الوسطی»(بحارالأنوار، ج 25، ص 21). موفق باشید
1161

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار بنده قصد داشتم یک دور نهج البلاغه را به صورت تفسیری و مفصل بخوانم.و دلم میخواسته که کتابی بخوانم که فضای تاریخی خطبه ها و نامه ها را گفته باشد و سپس شرحی هم بر صحبت های حضرت داشته باشد. پیشنهاد حضرتعالی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی شاید شرح ابن ابی‌الحدید، همراه با شرح ابن میثم بحرانی و شرح آیت‌الله محمدتقی جعفری کمک‌تان کند. پیشنهاد بنده آن است که ابتدا شرح علامه محمدتقی جعفری را همراه با کتاب «جلوه‌ی تاریخ در نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید» ترجمه‌ی دکتر محمود مهدوی را شروع بفرمایید. موفق باشید
21628

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. فرموده اید، این‌که قرآن می‌فرماید: «خلق الموت و الحیاة» یعنی خداوند با گرفتن حیات، عملاً موت را خلق کرده، نه آن‌که لازم باشد موت، امرِ وجودی قلمداد شود. من تا حالا فکر می کردم که چون مرگ حیات شدیدتر است پس امری وجودی است نه عدمی. به خصوص که خانم لطفی آذر هم فرموده اند که موت از حیات مقدم شده به این معنا که قبل از حیاتی در دنیا و آخرت موت هست و اینکه موت و حیات دو روی یک سکه اند. می شود بفرمایید منظور شما از اینکه موت امری عدمی است به چه معناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که اگر انسان بمیرد به عالَمی با شدتِ وجودی بیشتری منتقل می‌شود؛ غیر از آن است که می‌گوییم خداوند مرگ را خلق کرد. آری! ایجادِ مرگ، امری بالتبع است که با گرفتن حیات محقق می‌شود. موفق باشید

19854

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: 1. آقای هاشم حداد می گوید که به بزرگی آقای قاضی نه در گذشته بوده نه در آینده. خب پس ما نمی توانیم مثل آیت الله قاضی شویم او افضل منه طبق کشف ایشون. من هم دوست دارم بشوم خیلی! ۲. کشف طلب کردن خوب است یا نه؟ علامه حسن زاده طلب کرده اند بنا بر صحبت خودشان در انسان در عرف عرفان. ۳. چگونه انسان روش خودش را احراقی کند؟ ۴. چگونه و با چه روشی انسان شوق عرفانی را در افراد زنده کند؟ (مثلا یکی از آنها نقل داستانهای عرفا)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هرکدام از اولیاء از جهتی کمالات خاص خود را دارند. هرکس باید در مسیری که خداوند برای او قرار داده است، حرکت کند و به نتایج خاص خود برسد 2- طلب بندگی و اطاعت باید داشته باشیم خداوند خودش آن‌چه برای شوق عبادت نیاز است، مرحمت می‌کند 3- باید سعی کرد جز خدا در میان نباشد 4- انسان‌ها به خودی خود در جان خود شوق عرفانی دارند، باید غیر خدا را مهم نکرد تا آن شوق ظهور کند. موفق باشید

19512

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز سوالی در مورد بخشی از آیه اول سوره نسا داشتم آنجا که خداوند می فرمایند: «خلق منها زوجها» آیا می توان اینگونه برداشت کرد که همسر مناسب هر کسی فقط یک نفر است در طول زندگی که با خلق هر فردی همسر او نیز متناسب با او خلق شده است و اگر اینگونه است هر کسی چگونه باید آن همسر را بشناسد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث سوره‌ی نساء عرایضی در رابطه با این آیه شد. بعید است بتوان چنین برداشتی کرد زیرا آیات بعدی نحوه‌ی ازدواج بیش از یک همسر را مشخص می‌کند. موفق باشید

19206
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیزم: استاد من امام خمینی (ره) را عجیب دوست دارم و میدونم که معرفت خاصی نسبت به ایشون ندارم. اما قلبا می فهمم که امام راه بزرگی را جلوی پای انسانیت قرار داده، اما همچین حسی را نسبت به آقای خامنه ای ندارم و نمیدونم که ناشی از حرفای مسمومیه که می شنوم یا اینکه کاری که امام کردن را ایشون نمیکنن. ممنون میشم راهنمایی بفرمائید و کتابی در راستای این موضوع معرفی کنید. خدا شما رو حفظ کنه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که منوّر به محبت به حضرت امام شده‌اید را غنیمت بشمارید. ولی فراموش نکنید که مقام معظم رهبری در راهی که حضرت امام گشودند، آغازی را شکل دادند که آن دفعِ خطر انحراف انقلاب اسلامی بود. اگر سعه‌ی صدر و آزادمنشیِ رهبری انقلاب نبود، انقلاب اسلامی یا به‌دست متحجرانِ تنگ‌نظر از بین می‌رفت و یا گرفتار روشنفکران سکولار می‌شد. موفق باشید 

18588

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: من و دوستم یه دوستی خوب چند ساله دو نفره داشتیم تو دانشگاه و هیچ مشکلی هم نداشتیم و حالا یک ساله که به خاطر گروه بندی های لازم با یکی دیگه از بچه های کلاسمون هستیم. اون شخص واقعا دختر خوبیه و من دوسش دارم اما مثلا به خاطر رفت و آمد از خونه تا دانشگاه (خونه هاشون نزدیکه هم) اون شخص با دوستم با هم میرن و میان و این باعث شده من احساس کنم با هم صمیمی تر شدن و من از دوست صمیمیم دور شدم. یک بارم راجع به این قضیه صحبت کردیم با دوستم و من تقریبا قانع شدم که چیزی نیست و ما هنوز مثل قبلیم اما دوباره من احساسات منفی به سراغم اومده و اصلا دلم با دوست خودم صاف نیست در حالی که میدونم حواسش به من هست و شاید فقط حس منه که کمتر اهمیت دارم تازگیا. خواهش می کنم کمکم کنید تا از این افکار دربیام! هی میخوام خودمو بزنم به بی خیالی و ادامه دوستی و درس و .... اما همش اعصابم خورده!! نمیتونم باهاش مثل قبل رفتار کنم ولی خوب اونم مشکلات خودشو داره و دلم نمیاد جفتمون اذیت بشیم ولی احساس می کنم اونم منو درک نمیکنه!! ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بنده صاحب‌نظر نیستم. اگر سؤال معرفتی دارید در خدمت می‌باشم. موفق باشید

18523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: طبق سفارشتون سیر مطالعاتی ای که تو سایت هست را شروع کردم فقط دو مدل سیر نوشته شده تو سایت هست یا من درست متوجه نشدم. یکیش به صورت اعداد 123456 که هرکدوم بخش بندی داره (سير مباحث و چگونگي پيگيري آن‌ها) و دومی به صورت الف ب ج د ......و مسایل ...(ترتيب پیشنهادی مطالعه جزوات و كتاب‌هاي استاد طاهرزاده) کتاب اول در هر دو جوان و انتخاب بزرگه. اما کتاب دوم تو لیست اول آشتی با خدا هست و در لیست دوم چه نیازی به نبی. کدومشو انجام بدم؟ و اینکه چون من تنها شروع کردم فردی نیست برا مباحثه، مشکلی نیس؟ میتونم سوالی داشتم از مباحث از همین طریق بفرستم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قسمت را دنبال بفرمائید که می گوید:‌ سير مباحث و چگونگي پيگيري آن‌ها

 1- مقدمات اولیه

    الف – کتاب «جوان و انتخاب بزرگ»

    ب- كتاب «آشتي با خدا » همراه با مباحثه و بدون عجله.

    ج- کتاب «ده نكته از معرفت ‌نفس» همراه با سی‌دیِ شرح آن و در صورت امكان، مباحثه با همديگر.

    د- کتاب «از برهان تا عرفان» (برهان صدیقین) همراه با سی‌دی

آن قسمت که می فرمائید ربطی به سیر مطالعاتی ندارد بلکه مربوط به ترتيب پیشنهادی مطالعه جزوات است موفق باشید

17731

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد در رابطه با سوال 17726 آخر یک طلبه دنبال یک کاری به غیر همین کار طلبگی برود یا نه محکم درس خودش را بخواند. آیت الله جوادی می گویند در ایام طلبگی مثلا چنین انفاق هایی برایم رخ داده یا مثلا آیت الله حسن زاده همچنین گفته هایی دارند. بنده به عنوان یک طلبه قبول دارم که خوب باید درس خواند ولی همینطور خشک و خالی هم که نمی شود. لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل کار طلبگی باید ممحض‌شدن به دروس رسمی حوزوی باشد به‌خصوص تا مطالعه‌ی رسائل و مکاسب. و در دلِ همین نوع زندگی است که الطاف الهی سراغ طلبه می‌آید. موفق باشید

17245

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوارم: ببخشید راجع به چگونگی رفتار با کسانی از فامیل که حجاب ندارند وظیفه ما چیست؟ شما در پاسخ سوال 12140 می فرمایید ارتباط خود را با آنها قطع کنید و یا در پاسخی دیگر می فرمایید بی توجهی به هنجار شکنان، ولی در جواب 7572 می فرمایید ارتباط را قطع نکنید و خوش رفتار هم باشید. می خواستم بدانم تفاوت این موارد در چیست؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان رحم نمی‌توان به طور کلّی با آن‌ها قطع رابطه کرد. ولی در عین عدم بی احترامی، نباید گرم گرفت. موفق باشید

16980
متن پرسش
با سلام: وقتی به مطالعه قرآن مشغولم به این فکر می کنم که چرا مطالبی که در قرآن ذکر شده، دارای نظم منطقی خاصی نیست. مثل یک کتاب یا مقاله ای که دارای یک تریب منطقی است. آیا انتظار وجود چنین نظمی در قرآن، انتظار بیجایی است؟ اگر انتظار بیجایی نیست چگونه نظمی در قرآن وجود دارد و چگونه می توان آن نظم را کشف کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن کتاب ذکر و اشاره به همه‌ی ابعاد و حقایق عالم است و با تمام وجوه انسان اعم از قلب و عقل و خیال و روح حرف دارد. در حالی‌که در یک نظم منطقی آن‌چه در میان است مفاهیمی است که عقلِ ما را مورد خطاب قرار می‌دهد یعنی موضوع، عملاً محدود به حوزه‌ی عقل می‌شود و به همین جهت مثنویِ مولوی نیز در یک نظم عقلیِ رسمی قرار نمی‌گیرد. موفق باشید

16188
متن پرسش
سلام علیکم: علامه طباطبایی در تفسیر آیات «وَ اذْكُر رَّبَّكَ فىِ نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الاَْصَالِ وَ لَا تَكُن مِّنَ الْغَافِلِين (205) إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبرُِونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ (206)» سوره اعراف می فرمایند: ... از آيه ظاهر می شود كه قرب به خدا تنها به وسيله ياد و ذكر او حاصل می شود، و به وسيله ذكر است كه حجابهاى حائل ميان او و بنده اش بر طرف می گردد. ۱. آیا به نظر شما این نتیجه علامه درباره اثر ذکر اغراق آمیز نیست؟ ۲. آیا در قرآن کریم آیه صریح تری از این آیات داریم که به این موضوع اشاره کند که ذکر عامل تقرب انسان به سوی خداست یا اینکه ذکر عامل رفع حجب است یا اینکه ذکر عامل اصلاح نفس است؟ ۳. در روایات چطور؛ آیا روایات صریحی در این زمینه داریم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یاد پروردگار به معنای توجه حضوری به حضرت حق است به طوری‌که انسان، حضور مطلق حق را احساس کند نه آن‌که بداند و در مقابل عظمت آن حضور، خاضع و خاشع باشد و حقیقتاً این، بهترین راه تقرب به حضرت حق است. می‌ماند که مقدمات چشم‌پوشی از دنیا و لوازم دنیایی از جمله‌ی مقدمات آن است. موفق باشید 

15727
متن پرسش
سلام و احترام: استاد گرانقدر، در آثارتان آمده است که حقیقت انسان در بهشت گناه کرد، لذا ما هبوط شده ایم. منظور از حقیقت انسان چیست؟ حقیقت انسان گناه کرده است چه ربطی به همه انسانها دارد؟ مگر همه انسانها در این خوردن گندم سهیم اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» در رابطه با رجوع به شجره‌ی ممنوعه، بحث آدمیت را عرض کردم و آدمیت، قصه‌ی همه‌ی انسان‌هاست و نه حضرت آدمِ ابوالبشر. و این غیر از حقیقت انسان که مقام خلیفة‌اللهی است، می‌باشد. مقامی که اسماء الهی بدان آموخته شد. موفق باشید

15654
متن پرسش
سلام: علت حرف زدن، راه رفتن و جابه جا شدن و... در خواب با توجه به کتاب ده نکته چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شد این حالت به جهت آن است که نفس ناطقه در خواب، هنوز هم کاملاً از آن تدبیری که در بیداری نسبت به بدن داشته، آزاد نشده و حکایت از یک‌نوع تشویش و توجه غیر عادی نسبت به بدن دارد. که البته با استراحت‌دادن به خود، با ادامه‌ی کار، مشکل برطرف می‌شود. موفق باشید

14324

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: در اثر بیماری و فشارهای عصبی وجودم در برابر گناه هیچ مقامتی نمی کند و این باعث شده اشتباهات بزرگی مرتکب بشم با این که می دانم اشتباه است باز نمیتونم جلویش رو بگیرم لطفا راه حلی برای بنده بفرمایید. با کمال تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه رعایت حرام و حلال الهی را بکنید، بیشتر به آرامش لازم می‌رسید زیرا دستورات دین مطابق فطرت انسان است و عمق جان انسان را آرام می‌کند. موفق باشید

12825
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت: از آنجایی که معرفت نفس انفع المعارف است آیا لازم نیست مثلا بصورت تلویزیونی همه گیر شود؟ به بحث گذاشته شود و با عموم در مورد آن صحبت شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است جامعه‌ی ما به چنین آگاهی نایل شود که مطلوب خود را معرفت نفس بیابد در آن صورت به‌جای کسانی‌که با سرگرمی‌ها، جوابِ مطلوب مردمِ طالب سرگرمی‌ها را می‌دهند، به کسانی نظر می‌کنند که آن‌ها را به ابعاد عمیق وجودیشان آگاه می‌نماید. موفق باشید

12472

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: همانطور که می دانیم سرچشمه همه خوبیها خداست، حال اگر ما خوبی افراد را از طرفی خوبی خودشان و جز ذاتشان بدانیم و از طرفی سرچشمه این خوبیها را خدا بدانیم دیدگاه توحیدی صحیحی داشته ایم؟ با تشکر فراوان التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که می‌فرمایید و در جواب 12471 عرض شد.

11295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
شما در صفحه 130 «خویشتن پنهان» فرمودید حقیقت وجودی انسان نه زن می باشد نه مرد، سوال بنده این است که پس خداوند متعال حوری را برای کدام زن و مرد آفریده است؟ با تشکر از استاد عزیز و گرامی وگرانقدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «حوری» که در سوره‌ی واقعه مطرح است صورت اطاعت اهل تقوا است و لطفی است از طرف خدا و برای زن و مرد، مثل صورت یک گُل زیبا. مفصل آن را در عرایضی که در سوره‌ی واقعه داشته‌ام، دنبال بفرمایید. موفق باشید
10709
متن پرسش
سلام: در کتاب مفاتیح الجنان در بخش اعمال شب جمعه روایاتی تحت عنوان روایت صحیح و معتبر (سه روایت) در باب کراهت شدید خواندن شعر در شب و روز جمعه و حرم و.... و اینکه تباه کننده کل اعمال است و اگر شعر حقی باشد جز ثواب آن شعر برای خواننده شعر نمی ماند لطفأ حکم فقهی مسأله را بیان کنید با توجه به شدت عقوبت عنوان شده در روایت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در فقه تخصصی ندارم. منظور شیخ عباس قمی«رحمة‌اللّه‌علیه» در اشاره به آن روایت اشاره به فرهنگی است که بعضاً شب‌ها جلسات شعرخوانی بوده و این کار در شب جمعه و روز جمعه نهی شده، وگرنه خود مرحوم شیخ عباس در ذیل زیارت حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در روز جمعه چند بیت شعر آورده‌اند. موفق باشید
3421
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر و بزرگوار، آیا نفس ناطقه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از زمان تولد با مقام نوری ایشان که مقام «اوّل ما خلق الله» است متحد بوده است یا پس از گذشت سالیانی از عمر ایشان و عبادت و تزکیه، شایستگی اتحاد با آن مقام را پیدا کرده اند؟ اگر اینچنین است آیا امکان داشت که هیچ انسانی بر روی زمین شایستگی اتحاد با آن مقام را پیدا نکند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم همواره رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در عین ثابته‌شان با آن حقیقت مرتبط بوده‌اند و در دنیا در عین تشکیکی‌بودن آن ارتباط هرگز از آن منقطع نبوده‌اند. تزکیه‌ی ایشان برای حفظ و شدیت‌بخشیدن به آن ارتباط و اتحاد است. موفق باشید
3167
متن پرسش
سلام و آرزوی توفیق روزافزون سایت خبرآنلاین مصاحبه ای با شخصی به نام دکتر مهدی جعفری داشته اند و در آن تلویحا تایید کرده اند که امام حسین علیه السلام در زمان صلح امام حسن علیه السلام به ایشان فرموده اند :« پناه می‌برم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شده‌ای!» :َآیا این نظرات و سخنان بطور کلی با اعتقادات شیعه سازگار است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون ما در روایات داریم که حضرت امام حسین«علیه‌السلام» فرموده‌اند برادرم حسن«علیه‌السلام» در زمان خود بهترین کار را کرد و چون می‌دانیم امام معصوم جز آن‌چه خدا اراده می‌کند را انجام نمی‌دهد باید چنین روایاتی را جعلی دانست.آری نه امام حسن و نه امام حسین از این صلح راضی نبودند ولی در عین حال همان کاری که مصلحت بود را انجام دادند مثل قبول قطعنامه توسط حضرت امام خمینی .موفق باشید
18513

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده فردی هستم میانسال، عمری را در غفلت سپری کردم. چندی است در اوج ناامیدی سعی می کنم از بدیها دوری کنم، نماز را اکثرا اول وقت می خوانم کنترل زبان و چشم و گوش را تا حد زیادی رعایت می کنم. نگاهم نسبت به بسیاری از مسائل از جمله رزق عوض شده است به کسانی که در مورد افزایش رزق مادی از شما سوال می کنند می گویم به آنچه خدا داده راضی باشید بدانید اگر گرسنگی بکشید ولی قلبتان پاک و وجدانتان آسوده باشد خیر دنیا و آخرت نصیبتان شده است. بنده هیچ گاه در زندگی گرسنگی نکشیدم ولی ای کاش نان نداشتم ولی خدا را داشتم. تا چندی پیش از کلمه رزق تصوری مادی داشتم ولی چندی است با زبان حال می گویم اللهم الرزقنی برد عفوک و حلاوه مغفرتک. مشکلی که در حال حاضر دارم دوست دارم سحرها گریه و راز و نیاز کنم، بیدار می شوم ولی آن ناامیدی که عرض کردم مانند زنجیری بر دست و پایم می پیچد و نمی توانم برخیزم و پس از مدتی خواب و بیداری برای نماز صبح بر می خیزم و پشیمان از کارم. راه حل چیست؟ با تشکر و آرزوی سلامتی برای جنابعالی. من از قالو بلی اندیش دارم گنه از برگ و بارون بیش دارم اگر لا تقنطو دستم نگیره من از یا ویلتا تشویش دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول خودتان سخن همان است که حضرت حق فرمودند که: «ولا تقنطوا من رحمة اللّه» همچنان مسیری را که خداوند در مقابل شما گشوده داشته است، ادامه دهید. إن‌شاءاللّه گشایش‌های بعدی پیش خواهد آمد. قبل از نماز صبح نافله‌ی صبح را فراموش نکنید. موفق باشید

16097

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آيا اينكه بسياری از جوانان بيكارند يا در سن ازدواجند اما عزب هستند يا اينكه بسياري از مردم خانه از خود ندارند، اين به دليل اين است كه رزقشان همين مقدار است يا اينكه رزقشان بيش از اينهاست اما مانند كودكان آفريقائي غارت مي شود؟ اگر دليلش چيز ديگريست بگوئيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز هر دو وجه می‌تواند درست باشد. ولی اگر انسان‌ها آن‌چه در اختیار دارند را درست به‌کار گیرند، از رزقِ مقسوم محروم نمی‌شوند. موفق باشید

نمایش چاپی