بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8216
متن پرسش
استاد عزیزتر از جانم سلام، باز ممنون میشم با کلام و جوابهای هدایتگرتون ما را در سوال های ذیل راهنمایی بفرمایید: 1-استاد آیا لذت بردن ازخوردن یک غذا ( از چایی و نان تازه گرفته تا چلوکباب)، برای کسی که تازه وارد تهذیب نفس شده، یک مانع است و با سلوک الی الله مخالفت دارد؟ 2-استاد می گویند چای هم میخوری برای خدا بخوراین موضوع برای بنده گیج کننده هستش. بنده وقتی یک شیرینی خوشمزه را می خورم ، می خورم که از خوردن آن لذت می برم حالا اگه موقع خوردن بگم خدایا اینو به خاطر تو می خورم تا قوت بگیرم و بهتر تو را عبادت کنم درعمل دارم دروغ می گویم، آیا این عدم اخلاص/شرک نیست؟ لطفا نگرش درست را بفرمایید. 3- آیا این مراحل تهذیب نفس در طول یکدیگر هستند یا در عرض، یعنی مثلا فردی که هنوز در مرحله پرهیز از محرمات و انجام واجبات هستش و نتونسته فلان گناه را ترک کند و فلان واجبش را انجام بده ،جلوگیری از برخی از تمایلات مباح مانند نخوردن چیزهایی که دوست داریم تاثیر مثبت و سرعت بخشی در تهذیب نفس داره؟ 4- درپایان توصیه تان برای جبران مافات گذشته برای کسانی که دیر آمدند، اما آمده اند چیست؟ از صحبتهای شما برداشتم این است که روی تهذیب پیش از چهل سالگی تاکید می کنید و این موضوع باعث غصه بنده شده است که در سن 38 سالگی پا در عرصه تهذیب نفس گذاشته ام و فرصتهای زیادی را از دست داده ام. ارادتمند
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- خداوند به طور طبیعی لذت‌بردن از غذاها را در ما می‌گذارد عمده آن است که محور کار ما لذت‌بردن صرف نباشد تا از تهذیبی که باید با کنترل میل‌ها نصیب خود کنیم، باز بمانیم 2- بگو خدایا چون اجازه‌ داده‌ای من این شیرینی را بخورم می‌خورم و اگر خوردن آن مباح نبود و حرام بود حتماً نمی‌خوردم و لذا در زیر سایه‌ی رحمت الهی شیرینی را خورده‌اید 3- حتماً تأثیر مثبت دارد و کنترل نفس در امور مباح نوری می‌شود جهت دوری از سایر محرمات 4- بحمداللّه قبل از 40 سالگی به داد خودتان رسیده‌اید از طریق معرفت نفس و دل‌بستگی به انقلاب اسلامی و حضرت امام و قرارگرفتن در زیر سایه‌ی ولایت امری حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» کارتان رو به راه می‌شود. موفق باشید
6296
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرامی درادامه سئوال شماره ( 6265 ) سئوال خود را به این صورت کامل می کنم که شما در جایگاه انقلاب اسلامی از غدیر تا انقلاب اسلامی 7 نقطه عطف در صعود انقلاب اسلامی و 6 نقطه عطف در سراشیبی طرح نموده اید ، و انقلاب اسلامی در یک حرکت سینوسی و رو به بالا از غدیر شروع شده و به اینجا رسیده است، سئوال بنده این است که جایگاه حکومت آل بویه و قبل و بعد آن در جایگاه انقلاب اسلامی کجاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر شروع حکومت آل بویه به عنوان یک نحوه ظهور شیعه در حاکمیت را سال 322 هجری و پایان آن را سال 447 بدانیم که در ذیل خلفای عباسی سعی دارند بر دستگاه خلافت مسلط شوند، می‌توان منحنی ظهور آن‌ها را در دل دستگاه خلافت در سال 322 دانست که پس از اوج‌گیری خود با شکست از ترکان سلجوقی در سال 447 منحنی آن‌ها به انتها رسید تا آن‌که در دل حاکمیت ترکان عثمانی دولت صفوی ظهور کرد. آل بویه با گرایش شیعی که داشتند با مراجع بزرگی مثل شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی روابط حسنه برقرار کردند ولی هرگز موفق به ایجاد یک حکومت شیعی نشدند زیرا در شرایطی قرار داشتند که جوّ حاکم در اختیار اهل سنت بود و به همین جهت آل بویه در دل حاکمیت دستگاه خلافت عمل می‌کردند، هرچند سعی داشتند با آزادی‌دادن به همه‌ی مذاهب شیعه را از مظلومیت مطلق خارج کنند و معزالدوله دیلمی در سال 352 دستور داد در بغداد روز عاشورا را تعطیل کنند و همان سال روز عید غدیر را جشن بگیرند، ولی با این‌همه نمی‌توانستند به عنوان جبهه‌ای از شیعیان اظهار وجود کنند به طوری که در همین زمان کتابخانه‌ی شیخ طوسی را در بغداد آتش زدند و به شیخ مفید توهین کردند و دستگاه حاکم نمی‌توانست علناً مقابله کند هرچند به شیخ طوسی کمک کرد تا در نجف حوزه‌ی کار خود را شروع نماید. از این جهت در جواب آن سؤال عرض کردم آل بویه و سربداریه دو نحوه از ظهور شیعه در تاریخ است با گرایش حاکمیت که منجر به حاکمیت مستقلی به نام صفویه شد و این نشان می‌دهد شیعه یک روزهم از عهدی که در غدیر با علی«علیه‌السلام» بسته غفلت ننموده، هرچند به صورت‌های مختلف در صحنه حاضر شده تا در نهایت با تکامل هرچه بیشتر به صورت انقلاب اسلامی ظاهر شد. موفق باشید
4303
متن پرسش
در سؤال (3722) از شما پرسیدم که: «چرا تربیت عرفای عصر حاضر، به ارادة حضرت امام است نه به ارادة اساتید عرفان‌شان؟»، با توجه به پاسخ شما به آن سؤال، فهمیدنِ پاسخ آن سؤال، منوط شد به فهمیدنِ معنای «زندگی کردن با انقلاب اسلامی». در سؤال (3973) از شما پرسیدم که: «معنای این عبارت چیست؟» و خودم دو احتمال در تفسیر این عبارت نوشتم، و شما پاسخی فرمودید که راهگشای حقیر نشد و نفهمیدم بالاخره کدامیک از آن دو تفسیر صحیح است! آنگاه در سؤال(4090) مجدداً این سؤال را مطرح کردم و نتایج هر یک از دو تفسیر را خودم تحلیل کرده تالی‌فاسدهای هر یک را نوشتم. و شما در پاسخ ظاهراً فرمودید که پاسخ این سؤال در جزوة «طلبة عصر انقلاب» مشخص می‌شود. اما من حتی با خواندن جزوة «طلبة عصر انقلاب» هم متوجه نشدم: بالاخره «با انقلاب اسلامی زندگی‌کردن» به چه معنی است؟ شما در آن جزوه می‌فرمایید که نباید نسبت به انقلاب اسلامی بی‌تفاوت باشیم. این، قبول است، و عرض کردم که هیچ‌کس منکرِ این مدعا نیست. محل نزاع (همانطور که در قسمت سومِ سؤال(3722) مطرح شد)، این است که: «چرا تربیت عرفای این عصر، به ارادة حضرت امام است؟» بالاخره «زندگی‌کردن با انقلاب اسلامی» اگر به معنای خدمت مستقیم به انقلاب باشد مثل کارمندان سپاه و وزارت اطلاعات، این طریقْ تنها طریق سلوک نیست و حداکثر ثابت می‌شود که کسانی که در این طریق قراربگیرند به ارادة حضرت امام سلوک می‌کنند، اما ثابت نمی‌شود که دیگران هم به ارادة ایشان سلوک می‌کنند. و اگر به این معناست که کسی نباید نسبت به انقلاب بی‌تفاوت باشد ولو خدماتش از طریق چند واسطه و یا حتی چند نسل در خدمت انقلاب قراربگیرد و یا خدمت کمی به انقلاب داشته‌باشد مثل شرکت در راهپیمایی‌ها و یا انتخابات، پس اولاً زندگی‌کردن با انقلاب اسلامی، اصلاً طریق سلوک نیست؛ بلکه جزء کوچکی از لوازم سلوک است و وظیفه‌ای است از هزاران وظیفه‌ای که باید سالک داشته‌باشد، ثانیاً دیگر ثابت نمی‌شود که هر کسی سلوک کرد، تمام فیوضات معنوی‌ای که به او می‌رسد، به واسطة حضرت امام بود‌ه‌است. ببخشید، من نتوانستم از بین آن جزوة مفصل جوابم را بگیرم، لطف کنید در چند جمله بفرمایید: «زندگی‌کردن با انقلاب اسلامی» به چه معناست؟ اگر مطمئن هستید پاسخ این سؤال در آن جزوه هست، بفرمایید تا بار دیگر هم آن را با نظر به این سؤال بخوانم. البته مسلّم است که به نظر شما این جمله، حکایت از یک فضا و یک روحیه‌ای دارد که قرارگرفتن در آن فضا، کار یک عمر است و حاصل عمل به شریعت است. اما همانطور که دینِ حضوری را می‌توان در جملات حصولیْ تئوریزه کرد، شما هم لطف بفرمایید چند جملة صریح، در پاسخ به آن سؤالم بفرمایید که: بالاخره من هم بتوانم متوجه بشوم: «زندگی‌کردن با انقلاب اسلامی یعنی چه؟» تا آنگاه از این فرمایش شما استفاده کنیم برای حل‌کردنِ پاسخ آن سؤال که: «چرا سلوک همه حتی عرفای حاضر، به ارادة حضرت امام است؟». البته شاید هم بتوان این سؤال (که چرا سلوک همه حتی عرفا به ارادة حضرت امام است؟) را از طریق دیگری (همان استدلالِ شش مقدمه‌ای) ثابت کرد. ولی می‌خواهم ببینم: حال که این همه روی این سؤال وقت گذاشته‌ایم، آیا از طریق این فرمایشات شما هم به نتیجه‌ای می‌رسیم؟ یا تنها طریقی که فعلاً برای اثبات مدعای شما هست، تنها همان استدلالِ شش‌مقدمه‌ای است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تأکید بنده آن است که با انقلاب اسلامی و حضور حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فضایی در عالم ایجاد شده که اگر کسی بخواهد به واقع سلوک الی الله در این زمان داشته باشد باید در ذیل چنین فضایی قرار گیرد مثل وقتی که اسلام وارد عالم بشری شد، آنچنان عالم تغییر کرد که حتی جنّیان از همدیگر می‌پرسیدند: «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً» نمی‌دانیم چه خبر شده که وقتی به آسمان می‌رویم تا بهره‌هایی از خبرهای غیبی بگیریم، آسمان را پر از نگهبانانی می‌یابیم که با شهاب‌های خود ما را طرد می‌کنند.(سوره‌‌ی جن، آیه‌ی 8). این یعنی شرایط عالم تغییر کرده. همین حالت در راستای اسلام با انقلاب اسلامی در عالم ظهور کرده و اگر کسی بتواند وارد این فضا بشود امکان سلوک الی الله به معنای واقعی برایش ممکن می‌شود. با توجه به این‌که سلوک الی الله یک نوع تغییر ساحت است تا انسان از «علم به عین و از گوش به آغوش» برسد و این‌که گفت: «تا خون نکنی دیده و دل پنجه سال..... از قال تو را ره ننماید به حال» . وقتی بحث اراده‌ی همه‌گیر حضرت امام خمینی را مطرح می‌کنیم منظورمان آن اراده‌ای است که منشاء این انقلاب شده و سالک الی الله باید متوجه چنین اراده‌ای باشد تا امکان سلوک در این دوران برایش به صورت حقیقی فراهم شود. موفق باشید
3684

رمال‌هابازدید:

متن پرسش
به عرض سلام برادرم از همسرشان جداشدندبه خاطراینکه ایشان سروکارشان وبهتر بگویم فکر و ذهشان ارتباط با رمالهابود حال با گذشت 3سال بازهم شاهد کار ناشایست ایشان هستیم زندگیمان طی این چند سال فوق العاده دگرگون شده ایا صرف اینکه سحر وجادو اثر نمی کند مگر به اذن خدا میتوانیم فقط به خدا توکل کنیم یااینکه وظیفه ای دیگر داریم؟ طی این چند سال من خاستگارهای زیادی داشتم همه در همان مرحل اولیه به هم میخورد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره تنها راه همان توکل به خدا است زیرا کَیْد شیطان که رمال‌ها به آن‌ها متوسل می‌شوند ضعیف است و نتیجه نمی‌دهد. موفق باشید
2326
متن پرسش
سلام علیکم. استاد استفاده ی ابزاری از انسان بصورتی که مثل یک نوکر با مومن یا انسان رفتار شود بطوری که مومن به خواسته آنان تن دهد شکستن منیت است یا اینکه اشتباه محض است و مومن نباید اجازه دهد از شخصیتش به عنوان نوکر استفاده شود؟به عنوان مثال اگر مومن خود را بسیار بی خود و بی منیت بداند که هر کسی از راه میرسد کارهای شخصیش مثل شستن ماشین وشستن لباس و غیره را به او واگذار کند . آیا این تواضع مومن است و مبارزه با منیت و خودبینی و غرور است یا اشتباه محض است و انسان نباید اجازه بدهد اینگونه با او رفتار شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان در آن حدّی که در خدمت حوائج منطقی پدر و مادرش باشد خوب است و در حدّی که به کارهایش ضربه نخورد به اقوام نزدیک کمک کند کار پسندیده‌ای انجام داده، ولی اگر اقوام خودشان به راحتی می‌توانند کار خود را انجام دهند کمک‌کردن معنا ندارد. به کار خودتان باید برسید. موفق باشید
22771

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: سوال داشتم در مورد پزشکی نوین و اختلافات آن با طب سنتی. به عنوان مثال می گویند حجامت به جای واکسیناسیون در صورتی که این دو مقوله کاملا از هم جدا هستند. اگر شما مخیر به انتخاب یکی باشید کدام را می پذیرید؟ چه مقدار پزشکی نوین را قبول دارید؟ به عنوان مثال همین واکسیناسیون را. ان شأء الله همیشه سلامت باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گرایش بنده بیشتر به طبّ سنتی است و فکر نمی‌کنم بتوان واکسناسیون را به جای حجامت گذاشت. ولی در مواردی که پدیده‌ای جدید پیش آید که طبّ سنتی در آن ورود نداشته باشد نمی‌توان از طبّ جدید چشم‌پوشی کرد. موفق باشید

22514
متن پرسش
سلام: خدا قوت. در رابطه با نفی تسلسل در بحث اثبات وجود خدا، بنده دلایل فارابی و ملاصدرا رو خوندم ولی چیزی دستگیرم نشد. مثلا اگه یکی بگه الف از ب بوجود اومده و ب از پ و پ از ت و... واین تسلسل هیچ وقت به پایان نرسه و طرف، ابتدایی برای عالم و انسان قائل نباشه، و بگه همیشه عالم و انسان وجود داشته، میگن این تسلسل ادامه داره تا بی نهایت ... این چطوری رد میشه؟ چون بنده جلسه قرآنی برای دانش آموزان دبیرستانی دارم، خواستم اگه میشه مانند گذشته جوابی کامل و قانع کننده بهم بدید. با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنای آن براهین بر این است که ابتدا متوجه می‌شویم که کلیه‌ی موجودات عالم ممکن‌الوجوداند و «علت» می‌خواهند، پس معنا نمی‌دهد همچنان ادامه داشته باشند مگر آن‌که واجب‌الوجودی در صحنه باشد که «معلول» نباشد بلکه عینِ وجود باشد. موفق باشید

21808
متن پرسش
سلام: به یک نتیجه ای رسیدم که می خواستم در جهت درست یا اشتباه بودن آن، مرا را راهنمایی کنید. با توجه به محیط و واقعیت جامعه آن چیزی که درونا هست و آن چیزی که از بیانات رهبری متوجه می شوم، این است که ملت ایران پایبند به انقلاب و اسلام هستند ولی گاهی اوقات از طرف قشر حزب اللهی این خط کش بسیار حساس تر و ریزتر و با ملاک های جزئی سنجیده می شود. احساس می کنم همه ما در ظاهر و اسم انقلاب و ولی فقیه مانده ایم و می خواهیم همین اسم را بشنویم از اطرافیان تا او را وفادار به انقلاب تلقی کنیم. در حالی که کسی که به هر دلیلی و با هر انگیزه ظاهری از وضع مردم کشورش ناراحت است، او هم دارد انقلابی فکر می کند و در جهت انقلاب حرکت می کند؛ حالا می توان سطح آن را با وسواس تعیین کرد چون انگیزه و یا رویکرد ایشان برای حل معضلات مورد سوال است ولی معمولا یک نگاه صفر و صدی صورت می گیرد و با الفاظ به سمت اصلاح جامعه می رویم تا عمل. بنده این جور مواقع تازگی ها سکوت می کنم با اینکه می دانم طرف حق و حرف حق چیست ولی حس من این است که الان زمانه گفتن و فقط حرف زدن و پافشاری بی حساب نیست و جوانان انقلابی شاید لازم است به سمت عمل و علمی کار کردن (عقل تکنیک) بروند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بر نقطه‌ی مهمی انگشت گذاشته‌اید و در این بستر است که «تفکر» شروع می‌شود و برعکسِ آن، ما با کلامی‌شدنِ اندیشه‌ی سیاسی بیشتر سعی می‌کنیم رقیب را حذف کنیم در صورتی‌که باید با عقلِ سیاسیِ انقلاب اسلامی در عالَم حاضر شویم و مسائل جزئی که عارض بر انقلاب شده است را، مهمان‌های ناخوانده‌ای بدانیم که دیر یا زود می‌روند، البته با کمی حوصله و سعه‌ی صدر. لذا باید مراقب اصول کلی انقلاب بود. به نظر می‌رسد در حرکات و تحلیل‌های بعضی از نیروهای انقلاب، مرکز جابه‌جا شده است و به جایِ آن‌که با رهبری، انقلاب را ادامه دهیم؛ از رهبری می‌خواهیم که برود و انقلاب را ادامه دهد و ما بنشینیم ببینیم ایشان چه‌کار می‌کنند. مثل آن‌که وقتی بنی‌اسرائیل به دروازه‌ی شهر عمالقه رسیدند به حضرت موسی«علیه‌السلام» گفتند: «إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُوا فِيهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» (24/مائده) ما داخل شهر نمی‌شویم، همین‌جا می‌نشینیم، تو و پروردگارت بروید و با آن‌ها بجنگید تا ما وارد شویم. موفق باشید  

20887

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: لطفا نظرتان را در مورد نامه ۹۶/۸/۲۲ آقای احمدی نژاد به رهبری بفرمایید با توجه به این که در این نامه واقعیت های کشور بیان شده و نیاز به اقدامات فوری ضروری دانسته شده و با سکوت رهبری عزیز مواجه شده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنگناها مشخص است و معلوم است که ما گرفتار چه تنگناهایی هستیم. عمده راهِ حل‌هاست که فکر نمی‌کنم با دولتمردانِ آقای روحانی این مشکلات مرتفع شود. اینان بیشتر، گفتاردرمانی می‌کنند تا درمانِ مشکلات. امید است مردم ما برای آینده‌ی خود عبرتی بگیرند تا انتخاب مناسب اهداف انقلاب داشته باشند. موفق باشید

20732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در حوزه فلسفه درست خوانده نمی شود پس بهتر نیست ابتدا دانشگاه رفته و فلسفه بخوانیم بعد حوزه رویم؟ الان چهارم دبیرستانم شما چه می فرمائید؟ با توجه به این که تمرکز روی مسائل فلسفی داشته باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دانشگاه هم در رشته‌ی فلسفه خیلی کار نمی‌شود. هرکس چه در حوزه و چه در دانشگاه باید خودش چنین موضوعاتی را دنبال کند. موفق باشید

20687
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد عزیز: طلبه پایه نهم هستم چند وقتی است دنبال نوشتن مقاله ای در باب تببین چیستی قوای نفس ناطقه بودم که به روایتی از امیر المومنین علیه السلام برخوردم که در جواب سوال کمیل (معرفت نفس) فرمودند: نفس چهار مرتبه دارد نامیه نباتیه، حسیه حیوانیه، ناطقه قدسیه، کلیه الهیه، برای هر نفس پنج قوه و دو اثر نقل می کنند، قوای نفس ناطقه را اینطور ذکر می کنند: علم، فکر، ذکر، حلم، نباهه. می خواستم کمی درباره این پنج قوه نفس ناطقه (علم،فکر، ذکر، حلم، نباهه) توضیح و راهنمایی بفرمایید و اینکه چرا فقط این پنج تا را بعنوان قوای نفس ناطقه نقل فرمودن؟ علت اینکه در باب معرفت نفس این نوع خاص تقسیم بندی از نظر حکما کمتر مطرح شده، چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما بیشتر به جنبه‌ی وجودیِ نفس ناطقه نظر دارند ولی در روایات مثل روایت فوق، نظر به حالاتِ نفس ناطقه می‌شود و هر مرتبه از نفس ناطقه، یک نفس به حساب می‌آید. مثل آن‌که مرتبه‌ی نموّ آن را، نفسِ نامیه و مرتبه‌ی احساس آن را، نفس حیوانیه و مرتبه‌ی فطری آن را، قدسیه و مرتبه‌ی عقلانی آن را، کلیه می‌گویند. و مبتنی بر این تقسیم‌بندی، متذکر قوای آن می‌شوند. موفق باشید  

19938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید استاد سوالی داشتم. مگر نه اینکه بین علم و دین تعارض نیست؟ آخه تو یک حدیثی دیدم که امام صادق (ع) می فرمایند اگر می خواهی عمرت طولانی شود، از آمیزش زیاد با همسرت پرهیز کن. اما وقتی از یک دکتر ارولوژی درباره آمیزش زیاد پرسیدم گفت من تا حالا در جایی به این مساله برخود نکردم که آمیزش زیاد عمر را کم کند و حتی در مورد استمنا هم مطمئن نیستم همچین اثری داشته باشد. و دکتر دیگری هم گفت نه تنها آمیزش زیاد عمر را کم نمی کند بلکه تازه به این نتیجه رسیده اند که کسی که زود ازدواج کند و فعالیت جنسی بالاتری داشته باشد و مثلا هفته ای دو سه بار آمیزش کند، این شخص احتمال ابتلایش به سرطان پروستات کمتر است و از لحاظ ارولوژی وضعیت بهتری پیدا می کند. استاد اگه ممکنه توضیحی بفرمایید. البته ابن سینا هم حرفِ امام صادق را می زند و می گوید این منی، آبِ حیات است که از انسان خارج می شود و اگه می خواهی عمر طولانی تری داشته باشی با زنت کمتر آمیزش کن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت، افراط در آمیزش باشد و شاید منظور از کوتاه‌شدن عمر در إزاء افراط در آمیزش، بی‌برکتی آن باشد. از طرفی علوم تجربی آن‌چنان همه‌ی مطلب را در اختیار ندارد که بتواند نظر قاطع دهد، به همین جهت در این مورد نیز تفاوت نظر هست. عمده عدم افراط و تفریط در این موارد است. موفق باشید

19738
متن پرسش
3. نوع وجود کثرات از دیدگاه فلاسفه صدرایی و عرفا با عرض سلام و تشکر فراوان آیا این برداشت بنده در خصوص وجود (نه ماهیت) کثرات از دیدگاه صدرائیان و عرفا درست است؟ از نظر پیروان حکمت متعالیه وجود کثرات یک وجود ظلی، تبعی، اعتباری،... است. یعنی در هر حال برای هر شیء وجودی هرچند ظلی قائلند و اصل وجود را خدا می دانند. ولی عرفا برای کثرات هیچ وجودی قائل نیستند و آنها را ماهیت محض می دانند (وجود فقط خداست و تنها مصداق موجود خداست. یعنی همان وحدت شخصیه). عرفا ماهیات را حدود وجود و مظاهر وجود می دانند. نه خود وجود (حتی ظلی) به هر حال تفاوت این دو دیدگاه در این است که یکی کثرات را فقط ماهیت می داند و دیگری علاوه بر ماهیت، وجودی اعتباری نیز برای آن قائل است. آیا این برداشت درست است؟ به طور خلاصه آیا عرفا کثرات را ماهیت محض می دانند یا وجودی ظلی (یا تبعی یا اعتباری یا) نیز برای آنها قائلند؟ - پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت نگاهِ صدرایی با عرفا، در تشکیکی‌دیدنِ «وجود» و در «وحدت شخصیه»ی وجود است. زیرا در تشکیکی‌دانستنِ وجود، همه‌ی مخلوقات بهره‌ای از وجود دارند، ولی در وحدت شخصیه، خداوند است که همه‌ی عالَم را پر کرده است و مخلوقات، مظاهرِ انوار اسماء او هستند. موفق باشید

18651

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار اینکه گفته می شود برای مداومت بر زیارت عاشورا حتما بعدش باید دعای علقمه بخوانی درست است؟ اینکه می گویند هر کسی نمی تواند دعای صباح را بخواند درست است؟ اما بنده مدتی است که با کلام حضرت مولا (علیه السلام) در دعای صباح انس گرفته ام و به نظرم از لحاظ الفاظ عربی (شاید به خاطر عرب زبان بودنم این حس را دارم و گفته ی دوستان به جای خود درست باش) یکی از بهترین ادعیه هایی است که می توان بوسیله ی آن با حضرت حق ارتباط گرفت، البته بقیه ادعیه جای خود دارند. اینکه می گویند قراِئت ختم سوره ی واقعه در ماه قمری آن هم ماهی که اولین روزش دوشنبه باشد، درست نیست و طبق احادیث این مورد اصلا نیامده درست است؟ اینکه گویند در قرائت نماز اگر الفاظ را بهتر از امام ادا کنی نمی توانی نمازت را به امامت امام بخوانی، درست است؟ بنده عرب زبان هستم و متوجه شدم جاهایی امام در ادا کردن الفاظ اشکال دارد ولی چون در شهر مذهبی تعداد کثیری از مردم نمازشان را به امامت ایشان می خوانند و از ثواب نماز جماعت نمی توان چشم پوشی کنم و صدالبته عرفان و حضور قلب امام بر من پوشیده نیست نمی توانم حرف بعضی از دوستان طلبه را قبول کنم. به نظر جنابعالی سخن شان درست است؟ و اینکه می گویند نماز ظهر و عصر را افضل است که با هم قرائت شود و همچنین نماز مغرب و عشاء و اینکه هر کدام از نمازها را طبق وقتی که گفته اند جدا نباید خواند درست است؟ به لطف الهی بنده مدتی است نیت کرده ام نافله های ظهر و عصر را به جا آورم و به همین جهت نماز ظهر و عصر را جدا از هم می خوانم همچنین مغرب و عشا آیا اینگونه عمل کردن اشکال دارد؟ ببخشید سوالاتی است که مدتی با آن ها مواجهه شده ام و جواب گویی بهتر از جنابعالی سراغ نداشتم. ممنون از بزرگواری تان!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بهتر است بعد از زیارت عاشورا، علقمه خوانده شود ولی لازم نیست 2- دعای صباح تذکرات توحیدیِ فوق‌العاده‌ای را ابتدا مطرح می‌کند و با عالی‌ترین تقاضاها، کار را جلو می‌برد چرا از آن کوتاهی شود؟ مگر مرحوم ملارجبعلی خیاط برای ما حجّت است؟ 3- مستحب است هرشب قبل از خواب سوره‌ی واقعه خوانده شود، چرا با این بهانه‌ها از آن کوتاهی کنیم 4- در ادای الفاظ نماز نباید چندان حساسیت به خرج داد تا از حضور در نماز جماعت محروم شویم 5- حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در «تحریرالوسیله» می‌فرمایند جداخواندن نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء بهتر است. به‌خصوص وقتی انسان بخواهد نافله‌ی آن اوقات را نیز انجام دهد. آری! جمع‌خواندنِ نمازهای مذکور را رخصت داده‌اند. موفق باشید

18523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: طبق سفارشتون سیر مطالعاتی ای که تو سایت هست را شروع کردم فقط دو مدل سیر نوشته شده تو سایت هست یا من درست متوجه نشدم. یکیش به صورت اعداد 123456 که هرکدوم بخش بندی داره (سير مباحث و چگونگي پيگيري آن‌ها) و دومی به صورت الف ب ج د ......و مسایل ...(ترتيب پیشنهادی مطالعه جزوات و كتاب‌هاي استاد طاهرزاده) کتاب اول در هر دو جوان و انتخاب بزرگه. اما کتاب دوم تو لیست اول آشتی با خدا هست و در لیست دوم چه نیازی به نبی. کدومشو انجام بدم؟ و اینکه چون من تنها شروع کردم فردی نیست برا مباحثه، مشکلی نیس؟ میتونم سوالی داشتم از مباحث از همین طریق بفرستم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قسمت را دنبال بفرمائید که می گوید:‌ سير مباحث و چگونگي پيگيري آن‌ها

 1- مقدمات اولیه

    الف – کتاب «جوان و انتخاب بزرگ»

    ب- كتاب «آشتي با خدا » همراه با مباحثه و بدون عجله.

    ج- کتاب «ده نكته از معرفت ‌نفس» همراه با سی‌دیِ شرح آن و در صورت امكان، مباحثه با همديگر.

    د- کتاب «از برهان تا عرفان» (برهان صدیقین) همراه با سی‌دی

آن قسمت که می فرمائید ربطی به سیر مطالعاتی ندارد بلکه مربوط به ترتيب پیشنهادی مطالعه جزوات است موفق باشید

18280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: طلبه هستم، وضعیت حجاب در اصفهان دیگر دارد اسلام را از بین می برد و این درد نمی گذارد درس بخوانم بعضی شب ها تا ساعت 2 نصف شب برای این مردم گریه می کنم استاد چه کتاب هایی بخوانم و اگر کسی در این راستا کار کرده است بگوئید و راه کار هایی بگویید تا بتوانم این جامعه را از جهل بزرگ در بیاورم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه بدانید در زمان شاه از این هم بدتر بود و به تعبیر حضرت امام واقعاً مشروب‌فروشی‌ها از کتاب‌فروشی‌ها بیشتر بود. این افراد هنوز عواطفِ 400 ساله‌ی غرب‌زدگی را پشت سر نگذاشته‌اند بدون آن‌که ذات‌شان مناسب روح غربی باشد. وقتی راهی گشوده شد اکثر همین‌ها از وضع خود ناراضی خواهند بود و به انقلاب می‌پیوندند. شما به عنوان یک طلبه تلاش کنید با تعمق‌بخشیدن به معارف خود تا در وقت مشخص‌اش بتوانید جوابگوی نیاز جامعه باشید. موفق باشید

16229

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیز سلام: از شما بسیار متشکرم که سعی بر انس هرچه بیشتر ما با قرآن این کتاب عظیم و پر برکت آسمانی دارید. به اذن خدا در مورد آیه مبارکه ۲۴ سوره نسا من تفسیر المیزان را مطالعه کرده ام. در آنجا و آیه قبل ازدواج با اشخاصی مثل مادر و عمه و خاله و... را منع می کند لطفا در مورد تفسیر آیه 24 و ابتدای آیه که می فرماید و زنان شوهردار مگر کنیزانی از شما که شوهر دارند، ازدواج با آنان حرام است. لطفا کمی توضیحی بفرمایید. منظور از کنیزان شوهردار چیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مباحث «آیات الاحکام» که مربوط به فقها است، بنده تخصص ندارم و علامه‌ی طباطبایی نیز در همان ابتدای المیزان می‌فرمایند که در این آیات، ورود نمی‌کنند زیرا این آیات باید ذیل روایات فقهی معنای خود را ظهور دهد و نه در یک بحثِ تفسیری صِرف. موفق باشید

16097

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آيا اينكه بسياری از جوانان بيكارند يا در سن ازدواجند اما عزب هستند يا اينكه بسياري از مردم خانه از خود ندارند، اين به دليل اين است كه رزقشان همين مقدار است يا اينكه رزقشان بيش از اينهاست اما مانند كودكان آفريقائي غارت مي شود؟ اگر دليلش چيز ديگريست بگوئيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز هر دو وجه می‌تواند درست باشد. ولی اگر انسان‌ها آن‌چه در اختیار دارند را درست به‌کار گیرند، از رزقِ مقسوم محروم نمی‌شوند. موفق باشید

15948
متن پرسش
با سلام: اینکه خداوند بین انسان و قلبش حایل می شود به چه معناست؟ آیا من الان از آن جهت که تکامل وجودی نیافته ام از نظر اعتقادی و اخلاقی و کرداری، وجه عدمی دارم؟ و در اصل به اندازه ی تکامل اعتقاد و .... حقه در اصل وجود دارم؟ در مورد اینکه آسمان ها اول به شکل دود بود و فرمودید که عالم از این دود به وجود آمده، آیا این دود خود تجلی اصل وجود بوده یا نه؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از آن جهت که وجود ما از خداوند است، بیش از آن‌که ما به اصل خود آگاه باشیم و به خود نزدیک باشیم، خداوند به ما نزدیک است. زیرا او اصل وجود ما و مرتبه‌ی برتر وجود ما است و به این معنا، او بین ما و قلب ما حائل می‌باشد 2- واژه‌ی «دود» یا دخان، واژه‌ی مبهمی است و ظاهراً خدا بیش از آن نخواسته است مطلب، روشن شود. هرچه هست «وجود» است که به آن شکل درآمده. موفق باشید 

15304

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: استاد طاهرزاده من همون پرسشگری هستم از فکر اینکه گناهانم قابل بخشش نیست رنج می بردم و شما گفتین که اگر سالها پیش توبه کردم و استغفار، دیگه این نگرانی وسوسه شیطان هست. دیروز کتاب مناجات تائبین نوشته شما رو از وب سایتتون گرفتم و خوندم. دوای تمام نگرانی ها و شفای اونها هست، در لابلای نوشته هاتون کلمه به کلمه و خط به خط امید و شوق خداوند ان شاءلله طول عمر با کرامت و سلامتی و موفقیت نصیب شما و عزیزانتون کند. هرکس گره ی از کار مؤمنی بگشاید خداوند در آخرت گره از کار او می گشاید. لااقل تا بحال چندین گره از کار من باز کرده اید. خداوند اجر جزیل شامل حال شما کند. سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز دعاگوی عزیزان هستم. امید است که خداوند توفیقِ بهره‌برداری ادعیه‌ای که ازاولیاء معصوم در مدّ نظر ما قرار دارد، به ما عنایت فرماید. موفق باشید

15238
متن پرسش
با سلام خدمت جناب استاد عزیزم: استاد عزیزم بنده از فرمایشات حضرتتان اینطور برداشتم بوده تا الان: حضرت حق در مقام ذات که با نام احدیت خونده میشه یک تجلی اسمائی میکنه که اسم جامع الله هست و این مقام رو واحدیت گفتن و اعیان ثابته به تبع اسماء موجود هستن به وجود علمی، تا اینجا تجلی درون صقعی هست. حالا در مقام ایجاد و ظهور خلق، هر کدام از اعیان ثابته بنا به طلب و اقتضائی که دارن به صحنه میان و در تمام این اعیان خارجه ی بوجود اومده اسم جامع الله به جامعیت در هر عینی تجلی کرده، در واقع مراتب مربوط به ظرفیت اعیان هست که هر کدام به قدر طلب و اقتضاء اول خودش به محدوده ای اسم جامع الله رو نمایش میده وگرنه در ظهور و وجود، فقط اسم الله در صحنه حاضره نه این که همه الله هستن بلکه اصلا جز الله در صحنه نیست چون ماهیات به معنای اعیان خارجه ای که ظهور اعیان ثابته خودشون هستن اصلا چیزی نیستن بلکه امکان هست و امکان که به ظهور و وجود بیاد در واقع دیگری هست که به صحنه اومده که همون اسم جامع الله هست. حالا وقتی میگیم اسم الله تجلی میکنه و خلائق به صحنه میان یعنی چی؟ در واقع چه نسبتی بین اسم الله و تجلی اون هست؟ من اینطور جواب میدم که هیچ فرقی نیست همون اسم الله به جامعیت هست که چون دارای وحدت سعی هست به صحنه اومده و نمایان شده. اصولا ظهور هر چیزی یعنی یک چیز از باطن به ظاهر بیاد، همون هست که به ظاهر اومده! حالا چرا ما مراتب می بینیم در کمالات و ظهورات؟ اولا چون ماهیات هر کدوم به قدر خودشون نمایش اسم الله هستن و دوما ما متفاوت می بینیم یعنی منشاء تفاوت حجاب های درونی ماست. مثال نور خورشید وقتی در آینه های متعدد بتابه هر کدام از آینه ها نور رو به قدر محدوده خود نمایش می دهند یعنی آینه ها صرف نمایش هستن صرفا نمایش دیگری هستن، حالا نور در همه جا همون نور هست اما مراتب بازگشت به مرائی داره در نمایاندن ها مراتب هست. نور به کمال شدت در همه تابیده ولی هر کدام از آینه ها به قدری نشونش میدن، اما باز مرائی هم یک حقیقت اند با ظرفیت های متفاوت، حالا ما اگه ازین سو نگاه کنیم میگیم اسم در مسمی فانی هست چون مرائی و محدوده نمایش رو می بینیم ولی اگه از آن سو نگاه کنیم یعنی از نور به مرائی سفر کنیم دیگر فقط خودشه حتی فنای اسم در مسمی هم مطرح نیست بلکه فقط نور موجود هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه بسیار خوبی به موضوع انداخته‌اید. به امید حضوری بیشتر بعد از حضوری که خداوند به جنابعالی مرحمت فرموده است. آری! معنی وحدت وجود، جز این نیست. موفق باشید

14914
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اگر مرگ کسی فرا رسد حال یا مرگ طبیعی باشد و یا اخترامی، آیا شعور نفس ناطقه است که تعیین می کند که مرگ بصورت مبتلا شدن به یک بیماری باید باشد و یا مثلا در اثر یک تصادف که بدن متلاشی شده و غیر قابل استفاده گردد و یعنی نفس خودش شرایط را برای ترک بدن فراهم می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. شاید موضوع را بتوان به تقدیر الهی نسبت داد از آن جهت که تقدیر الهی در نسبت با شخصیت انسان سرنوشت انسان را مقدّر می‌کند. موفق باشید

13125
متن پرسش
سلام: شما در پاسخ به سوال 13109 فرموده ايد كه مسئله عمیق‌تر از آن است که با تصور نفی نظام اسلامی مشکل حلّ شود. چه چيزي بدتر از اينكه با شكل گيري نظام به اصطلاح اسلامي، از دين استفاده ابزاري شد و وجهه ي روحانيت و دين تخريب گشت و دين گريزي تا اين سطح افزايش پيدا كرد. چه دليلي بهتر از اينها براي نفي نظام به اصطلاح اسلامي شما؟ اين نظام آمده كه احكام اسلام از جمله قسط و عدالت را پياده كند؟ يا با ضربه وارد كردن به اسلام و دامن زدن به دين ستيزي در جهان، آبروي دين را ببرد و آن را حداقل از قلوب عده اي از مردم ريشه كن كند؟ اهداف انقلاب موارد بالا بوده يا اين انقلاب و نظام اهدافش مقدس بوده ولي نتيجه ي عكس داده،‌ چيزي كه الان در جامعه فعلي اثراتش را مشاهده مي نمائيم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً دشمنان اسلام با مشکلاتی که برای نظام اسلامی ایجاد کردند همین را می‌خواستند که جنابعالی و امثال جنابعالی بدان رسیدید و از حقیقت بزرگی که در تاریخ شما در حال وقوع است با یک ظاهربینی، غافل شدید. در حالی‌که انقلاب اسلامی عزیز در این تاریخ چهره‌ی زیبای خود را در 8 سال دفاع مقدس از یک‌طرف، و در شخصیت‌های بزرگواری همچون شهید رجایی و باهنر از طرف دیگر، نشان داد. گویا فراموش کرده‌اید که یک تمدن به صورت یک فرایند و در طول زمانی طولانی آرام‌آرام خود را جایگزین تمدن ظلمانی قبلی می‌کند. موفق باشید

8897
متن پرسش
سلام علیکم. وضو گرفتن چه تاثیری بر کار ما دارد خصوصا موقع کار با ابزار تکنولوژی؟ مثل شهید آوینی که می گویند ایشان همیشه موقع کار کردن با دوربین و تدوین فیلم ها وضو داشتند. آیا برای تسخیر ابزار کمک کننده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: وضو نحوه‌ای از طهارت است که طهارت روح را به همراه دارد و طهارت روح زمینه‌ی تجلیات الطاف و عنایات الهی می‌شود و از این جهت تأثیر شیطان بر روح را تقلیل می‌دهد. موفق باشید
7193

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام در جواب سوالی فرموده اید:"اگر انسان موحدی که رویکردش به سوی حق است – و نه به خیالات خود – انتظار خیر داشته باشد، خداوند مطابق رویکرد او جوابش را می‌دهد و اگر بر زبان خود چیزی را جاری کرد که در آن طلب خیر از خدا نبود طبیعی است که باید منتظر همان باشد." آیا منی که انسان موحدی هستم که مرتکب گناهانی هم میشوم هم شامل این فرمایش شما هم میشوم؟منظور شما از رویکرد انسان به حق و نه به خیالات خود چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» راه‌گشا باشد. موفق باشید
نمایش چاپی