بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16737
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: الحمدلله رب العالمین بنده چندین ماه است که خداوند مهربان بر این حقیر منت نهاد و رذایل اخلاقی و آلودگی هایم را برخویش نمایان ساخت، اما استاد واقع امر از یک چیز به شدت می سوزم و رنج می برم این که چرا «دیر» خدای بزرگ این بنده را «متنبه» و «هدایت»کرد. و از چیز دیگری که این حقیر را رنج می دهد این است که چقدر قلبم آلوده به رذایل اخلاقی متعدد و متنوع هست! واقعا گاهی اوقات غبطه می خورم به حال کسانی همچون علما و عارفان بزرگ که در نونهالی و نوجوانی نماز شب خوان بودند مثل حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه لذا استاد چند سوال از محضر جنابعالی دارم. 1. استاد واقعاچه جوری می شود کسانی همچون علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در سن 20 سالگی چشم برزخی پیدا می کنند؟ 2. استاد واقعا عارفان بزرگ تاریخ قلب مبارکشان از این رذایل مبرا بوده یا احتمالا داشتند و در سنین نونهالی و نوجوانی ظرفیت نشان دادند و خداوند قلبشان را سریعا پالایش کرده!؟ 3. طینت یا گل انسان چقدر دخیل هست در سیر و سلوک؟ 4. استاد لطف کنید که از آثار وضعی گناه که حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در شرح جنود عقل و جهل فرمودند توضیح دهید؟ این که مکررا در پاسخ کاربران فرمودید که کسی که گناه کند و بعد توبه نماید مانندآن است که گناه نکرده پس چه می شود. 5. و چه گناهانی هستند که ما را از سیر و سلوک عقب می اندازند؟ استاد واقعا ببخشید که اینقدر سوال می پرسم بنده متاسفانه اصلا بلد نیستم حقوق عالمان دین را رعایت کنم! حلالم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که شاکر لطف خدا باشید که شما را در «یقظه» وارد کرده است و سعی کنید با امید به رحمت الهی، راهِ گشوده را ادامه دهید. آن‌جایی که حضرت امام ما را متذکر آثار وضعی گناه می‌نمایند، نسبت به آن است که مواظب باشیم گناه نکنیم. و آن‌جایی که روایات ما را امیدوار می‌کند که با توبه، اثر آن گناه مرتفع می‌شود و راهِ سیر و سلوک گشوده می‌گردد. موفق باشید

15447

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: می خواستم بپرسم این نوع نگرش به عالم رو عمدتا از تدبر روی آثار ملاصدرا و ابن عربی به دست آوردید تا با مطالعه این آثار ما هم با همین روش این نگرشو پیدا کنیم بعد از به دست آوردن این نگرش زیر سایه انقلاب بدون گروه شما میشه ادامه داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گروهی که مربوط به بنده باشند، در کار نیست. همه‌ی حرف ما این است که در این تاریخ به حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و معارفی که آن مرد بزرگ به صحنه آورده است و امروزه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» متذکر آن هستند؛ متصل باید شد. موفق باشید

14366
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با دوستان در مسجد جلسات کتاب خوانی «کربلا مبارزه با پوچی ها» را شروع کرده ایم. در مطالعه جلسه سوم کتاب با مبحث ترس از مرگ، سوالی در جلسه از سوی دوستان مطرح شد که جواب خوبی نتوانستیم به آن پیدا کنیم. سوال این بود که اگر فرهنگ حسین علیه السلام فرهنگ نترسیدن از مرگ است. این نترسیدن از مرگ با نترسیدن از مرگ که بیان می شود در گروه های تروریستی مانند داعش هم مشاهده می شود چه تفاوتی دارد؟ و آیا در حقیقت آنها هم از مرگ نمی ترسند؟ خواهشمندیم با بیان خود پاسخ دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک‌وقت انسانی مثل حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در مقابل دشمن مشخصی مثل یزید و عبیداللّه که می‌خواهند او را مجبور به تسلیم کنند؛ تا پای جان می‌ایستد و از مرگ نمی‌هراسد. و یک‌وقت افراد انتحاریِ تکفیری به جهت توهّماتی که از طرف مقابل دارد و به بهشتی خیالی دلگرم است، مقابله با دشمنِ خیالی خود می‌کند. این دومی گرفتار خیالات و وَهم است و از این جهت، این نترسیدن با آن نترسیدنِ حکیمانه تفاوت دارد. موفق باشید

13497
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت استاد عزیز: ان شاءالله سلامت باشید اگر این نکته که هر عملی بهره ای خاص برای نفس دارد (هر عمل یا فعلی، قوه ای خاص را در نفس به فعلیت تبدیل می نماید) درست باشد، خواستم بدانم وجه تناسب هر عمل با نتیجه آن عمل در چیست؟ چرا مثلا بخشیدن مال تاثیر «الف» را برای نفس دارد و کمک به همسر تاثیر «ب» را؟ وجه تناسب برای فعلیت یافتن صفات کمالی و یا ضد کمالی در نفس (با هر عمل) چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صورت عمل با هویت غیر مادی آن در نفس ما ثبت می‌شود. حال اگر آن صورت مطابق فطرت ما باشد، برای ما مطلوب است، وگرنه آزاردهنده است و نحوه‌ای از عذاب را در قیامت با خود دارد. موفق باشید

12841
متن پرسش
با سلام: سوالاتی داشتم اینکه آیا ولایت تکوینی منحصر به مقام امر است؟ و اینکه آیا ولایت تکوینی ائمه(علیهم سلام) کامل است؟ و اینکه آیا ولایت تکوینی آنها با یکدیگر متفاوت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ولایت تکوینی از مقام امر می‌باشد و یک موضوع وجودی است و نه یک موضوع تدریجی و ولایت ائمه از نظر تکوین در موطن انسانی، کامل است و از این جهت تفاوتی ندارند مگر در ظهور آن که آن نیز مربوط به شرایط می‌باشد. موفق باشید

12727
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: گروه سیر ما که الحمدلله هفت سالی تشکیل شد و یه سری کتاب های سیر را مطالعه کردیم و یک سالی تو تفسیر سوره ی انعام هتسیم و سخنرانی شما را گوش میدیم و یادداشت می کنیم و تو جلسه ی سیر توضیح میدیم ولی سخنرانی پنجاه دقیقه حدود سه ساعت می کشه که بنویسیم و بعضی از گروه احساس خستگی کردند و میگن خسته کننده شد هشتاد جلسه چطور بنویسیم و اگر هم ننویسیم فایده ای نداره نمیدونیم چکار کنیم؟ بعضی ها معتقدند در یک جلسه بعضی حرف ها تکرار مکرارت هست؟ اگر چه احساس می کنم تکرار حرف به خاطر ثبیت مطالب مفید هست. ولی نمی دونم کجای کار ما اشکال داره؟ استاد عزیز لطفا کمکمون بفرمایید. اگر هم ان شاءالله مازندران تشریف آوردین منتظر تشریف فرمایی تون هستیم تا مایه ی دلگرمی مون بشیم و از نزدیک از راهنمایی شما استفاده کنیم ما دانش آموزان غیابی و حقیر و غیر حضوری شما هستیم و دانشجویان حضوری شما خوشا به حالشون. خداوند مهربون به شما نظر خاص کنه. یا علی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم دعاگو هستم. امید دارم با نور قرآن همواره به‌سر ببرید که خدا می‌داند از هزاران فتنه‌ی دوران در امان خواهید بود. به اعضای آن گروه از طرف بنده سلام برسانید به نظر بنده نباید همه‌ی مطالب را یادداشت کنید. گفت: «نظر را نغز کن تا نغز بینی / گذر از پوست کن تا مغز بینی». سعی کنید مطالب اصلی را که گوینده بر آن تأکید دارد و پیام اصلی هر آیه می‌باشد، یادداشت کنید و در جلسه همان نکات اصلی را با همدیگر در میان بگذارید.  موفق باشید

11112

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا صفاتی که برای معصوم آمده را می توان به انسانهای دیگر نسبت داد؟ مثلا در زیارت علی (ع) در روز مولود، صفاتی مانند آیت الله العظمی و بحر العلوم و... به اون حضرت نسبت داده شده و ما به علما می گوییم. آیا نهی فقط مخصوص نام امیر المومنین بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است زیرا انسان‌های کامل صفات کمالیه را به صورت مطلق دارند و سایر بزرگان در ذیل انسان‌های کامل از آن صفات بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید
10967
متن پرسش
آیا رعایت نکردن قوانین حق الناس است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت نکردن بعضی از قوانین حق‌الناس است. موفق باشید
10556

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. اگر کمک مالی ما به اطرافیان باعث توقع شود و بگویند وظیفه‌ات هست، تکلیف چیست؟ مگر پولی که ما داریم مال خدا نیست که به ما امانت داده تا به نیازمند برسانیم؟ حالا نیازمند بگوید وظیفه‌ات هست، خب! راست می‌گوید، این‌طور نیست؟ اطرافیان می‌گویند تو گرفتار افراط شده‌ای - در مورد بحث برنامه‌ریزی که عزیزان مشکل دارند ما 3 واحد برنامه‌ریزی داریم: واحد هفته یعنی من این هفته باید 4 ساعت فلسفه بخوانم هر روزی شود مهم نیست، واحد روز: یعنی امروز 1 ساعت فلسفه بخوانم هر ساعتی شود عیبی ندارد. و ساعت یعنی راس فلان ساعت یک کار خاص هر روز انجام شود. کسانی‌که ابتدای راهند بهتر است با هفته شروع کنند آرام آرام حضرت حق کمک می‌کنند و انسان را به واحد روز و بعد واحد ساعت می‌رسانند. فقط عجله نکنند و مایوس نشوند. منظم شدن کار یک روز و دو روز نیست. در واحد هفته می‌توانند برخی کارهای ساده را راس ساعت خاصی انجام دادند. و توصیه من و تجربه شخصی من و کار با جوانان :حتما حتما از دفتربرنامه ریزی استفاده کنید برکات زیادی دارد. ببخشید استاد اسائه ادب نشده باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم هرچه می‌خواهند بگویند، ما طبق وظیفه‌ی الهی خود عمل می‌کنیم. موفق باشید
10313

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم حالا که سوالات خانوادگی را پاسخگو نیستید لطفا یک مشاور متدین و امین معرفی بفرمایید و ما را از این همه بی کسی و سردر گمی در جامعه ی به ظاهر اسلامی ولی کاملا با مناسبات سکولار نجات دهید. خواهش می کنم.زندگی ام به خاطر اذیت های متعدد خانواده ی شوهرم در حال پاشیدن است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (اخوی حاج حسین راهنمایی لازم را بفرمایید. چه پیشنهادی دارید؟)
8133
متن پرسش
سلام و عرض ادب. دلیل گرایش خانواده ها به ماهواره چیست؟ چگونه از رشد آن باید جلوگیری کرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر انسان از یک طرف دغدغه پاک نگه داشتن روح خود را نداشته باشد و از طرف دیگرلذت انس با خدا را نشناسد گرفتار مزخرفاتی می شود که از طریق ماهواره ها اظهار می گردد. موفق باشید
8051
متن پرسش
لام علیکم استاد . استاد شما در مراجع تقلید حاضر کدامیک را از لحاظ فقهی اعلم تر میدانید . من به مسائل سیاسی شان و موضع گیری های سیاسی اشان کاری ندارم و فقط وجه فقهی اشان برایم موضوعیت دارد . من این سوال را از تعدادی از اساتید و خبرگان در معارف دینی پرسیده ام و حال میخواهم نظر جنابعالی را هم بدانم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده از همه جهات حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» را اعلم می‌دانم. خوب است در این مورد صحبت‌های آیت‌اللّه خزعلی در رابطه با جلسات فقهی که فقهای شورای نگهبان در ابتدای رهبری ایشان در خدمت‌شان بوده‌اند و از جمله آیت‌اللّه صافی گلپایگانی ،دنبال کنید. موفق باشید
7476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد محترم مدت ده سالی است که با مباحث شما آشنایی دارم وبه نوعی وارد یک مراحلی از سلوک وحملات شدید خیالات،دیدن خوابهای گوناگون وگاهی خطرناک وترسناک وبسیاری دیگر از حالات دیگر تقریبا این اواخر خودم را در عالم برزخ حس می کنم وخودم را مثل پر کاهی در عالم حس می کنم انگار که نیستم وفقط خیال است به طوری که بیشتر حالاتم در روز در حال سکوت ودر خود می گذرد حتی زمانی که سر کار هستم زیاد با کسی حرف نمی زنم انگار متوجه خودم شده ام ودچار یک حالت حیرت در من شده است که باعث سر درگمی اینجانب شده است ودچار یک بی نظمی در ظاهر وباطن شده ام حتی دیگر از جواب های شما نیز خسته شده ام چون کاربردی نمی بینم وخودم را نسبت به حرفهای شما بیگانه احساس می کنم از نظر شما این حالات را چگونه احساس می کنید اون غم غربتی که گفتید شدیدا گرفتاریم که ما را از زندگی کردن انداخته است وفقط در پی کشف حقیقت نفس می کشیم استاد چه کنیم؟ راه کار شما چیست ؟حب اهل البیت را هم خوانده ایم ولی روح مان سیر نشده است باید چه کرد ؟دیگر نه اشتهایی !نه تفریحی !نه زندگی ای برایمات نمانده است . چه کنیم ؟ کمک کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن صبری که در آیات قرآن توصیه می‌شود برای همین است که در این حالت شکیبایی به‌خرج دهید و در ظاهر مثل همه عمل کنید تا إن‌شاءاللّه روحیه‌ی جمع بین کثرت و وحدت در زیر سایه‌ی حضرت حق نصیب شما بشود. از مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و حضرت امام غفلت نفرمایید. موفق باشید
4882
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید مسؤل محترم سایت ظرف دو هفته اخیر google و anti virus سایت المیزان را آلوده به ویروس معرفی می کنند خواهشمند است در صورتیکه خطری ندارد اطلاع رسانی لازم صورت گیرد با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت
1572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام استاد سوالی از محضر شما داشتم مراقبه در در غرب به معنای مدیتیشن ونظارت کردن از بالا بر اعمال خود است. و نیازی نیست انسان کاری کند باید نظارت کند و کم کم اخلاق خود رابدون قضاوت کردن بپذیرد. اما در در دیدگاه اسلامی گویا اینگونه است که نوعی مشارطه هست و سپس مراقبه به این معنا که از آن شروط عدول نشود و نوعی کنترل هم هست. استاد من درست این تفاوت را متوجه شده ام؟ درستش کدام است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حرف خوبی است ولی در مراقبه باید دل متوجه امامان معصوم باشد تا در ذیل نور ولایت آن‌ها ملکوت انسان نورانی شود و رعایت حرام و حلال الهی شرط اصلی است. موفق باشید
25157

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز: نظرتان در مورد این متن چیست؟ انسجام درونی حکمت صدرائی این مقال درصدد آن است كه ابتدا به بررسی امکان یا عدم امکان جمع میان پذیرش حکمت متعالیه با پذیرش نظر عارف در باب هستی (وحدت شخصی وجود) بپردازد و قهراً به بررسی درصد هماهنگی داخلی حکمت متعالیه با توجه به پذیرش صدرا نظر عرفان را نيز خواهد پرداخت. سپس ـ و در پایان ـ توصیه ای دارد به حکیمان امروز ما که حکمت متعالیه را به عنوان یک سیستم فلسفی کارآمد پذیرفته‌اند. هدف این نوشتار تذکر این نکته بایسته است که این مقاله در پی اثبات نظر عارف یا رأی حکیم در باب هستی نیست. مطالب را در شمارگان و با ترتيبی منطقی می‌نگاريم كه فهم و حفظش آسان‌تر باشد. ۱. فلسفه و حکمت را به «علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است به اندازه طاقت بشر» تعریف کرده‌اند و از همین رو مکتبهای مختلف فلسفی را جهانبینی های گوناگون دانسته‌اند. فیلسوف درصدد کشف واقعیت است و می خواهد جهان را آنچنان که هست در فاهمه خود بیابد، و به همین جهت گاه فلسفه به «صیروره الانسان عالماً عقلیا مضاهیا للعالم العینی» نیز تعریف شده است. ۲. رمز موفقیت یک سیستم فلسفی رهین دارا بودن ویژگیهای متعددی است که از اهم آنها دو ویژگی زیر است: الف: واقع را بهتر بیابد و در کشف واقع یعنی موجود بماهو موجود و خواص آن پیروزتر باشد. ب: اجزاء و قسمتهای مختلف آن با هم هماهنگی کامل داشته و از تناقضات داخلی مبرا باشد. ۳. فلسفه در مشرق زمین و به خصوص در عهد اسلام تطوراتی را پشت سر گذاشته است، لیکن با ظهور صدرالمتالهین [متوفی، ص ۱۰۵۰هـ.ق] در عرصه فلسفه اسلامی و پی‌ریزی مکتب فلسفی «حکمت متعالیه» اندک اندک تمامی نحله های فلسفی پیشین رنگ باخت و غالب آراء اساسی موجود در آنها ابطال شد و یا دست‌کم تفسیر نوینی پذیرفت. پس از صدرا، همه بر سر خوانی که او گسترد نشستند به نحوی که سفره های دیگران از میهمان تهی شد. به گمان، علت این مقبول افتادن چیزی جز اذعان به اشتمال نظام فلسفه صدرائی بر دو ویژگی فوق نبود. مکتب فلسفی صدرا آنقدر بر مغزها تاثیر گذاشت و در دلها نشست که حتی در عصر ما که مکتبهای مختلف فلسفی غرب به این سرزمین منتقل شد، هیچ یک از آنها از طرف متعمقین در حکمت صدرایی مورد استقبال قرار نگرفت، تا آنجا که برخی تصریح کردند «غرب فلسفه ندارد». ۴. حکمت متعالیه بر اصولی استوار است که صدر المتالهین با استفاده به جای از آنها به مکتب فلسفی خویش انسجام بخشیده است ـ بگذریم از اینکه به قول شهید مطهری: «صدرا آنگونه که باید از مبانی و اصول تاسیس شده توسط خود استفاده نکرده است». تغییر یا ابطال هر یک از این اصول از انسجام داخلی این مکتب فلسفی می کاهد. ۵. از میان تمامی اصول مکتب فلسفی حکمت متعالیه، دو اصل اصالت وجود و تشکیک وجود بالاترین جایگاه را از جهت اهمیت دارا هستند. به نحوی که اگر ما حکمت متعالیه را به برج بلندی تشبیه کنیم این دو در حکم دو رکن رکین آن هستند و اگر آن را به عنقای بلند آشیانی تشبیه کنیم این دو در حکم دو بال آنند. شهید مطهری می گوید: دو مسأله اصالت وجود و تشکیک وجود فوق العاده با اهمیت است و از نظر دخالتی که در سرنوشت فلسفه دارند هیچ مسأله‌ای به پایه آنها نمی رسد. و نیز می گوید: فلسفه به دور این دو اصل می چرخد. آنقدر تأثیر این دو مسأله در سایر مسائل و بلکه مبانی حکمت متعالیه عمیق است که با از دست دادن این دو، حکمت متعالیه از دست می رود و خدشه در آنها به منزله مناقشه در تمامی حکمت متعالیه است. ۶. اساس عرفان وحدت شخصی وجود است و عارف وجود را واحد شخصی می داند. وجود در عرفان با وجوب ذاتی (= ازلی) همراه و قهراً اختصاص به واجب دارد. ما سوی الله همه شئون و ظهورات و تطورات اویند. در عرفان اسناد وجود به ما سوی الله مجاز عقلی و اسناد الی غیرماهوله است. ۷. با پذیرش وحدت شخصی وجود، هر دو اصل اصالت و تشکیک وجود از میان رخت برمی‌بندد. اما کنار رفتن «اصالت وجود» بدین جهت است که: ما چه ـ همچون حاجی سبزواری ـ قاعده کل ممکن زوج ترکیبی را به عنوان مقدمه و مبدء تصدیقی بحث اصالت وجود بپذیریم و قهرا موضوع بحث را از اول ممکن بدانیم و چه ـ همچون شهید مطهری ـ نپذیریم و بحث را بر روی «واقعیت فی الجمله» متمرکز کنیم. بالاخره به شناخت ماهیت به عنوان یکی از مبادی تصوری بحث نیازمندیم و با شناخت ماهیت می فهمیم که امکان لازم لاینفک اوست و از او می جوشد. پس چیزی که ممکن نیست و واجب است ماهیت به معنای اخص (نه به معنای اعم که از بحث خارج است) ندارد. و بنابراین واجب از تحت بحث اصالت وجود تخصصا خارج است پس بحث اصالت وجود اختصاص یافت به «ممکن الوجود»، و بنابر نظریه وحدت شخصی وجود ما چیزی به اسم «ممکن الوجود» نداریم. عارف وجود ممکن را مجازی و ماهیتش را مجاز اندر مجاز ـ نظیر سبک مجاز از مجاز ـ می داند. بنابراین آنچه که در حاشیه اسفار، ج ۶ از استاد علامه طباطبائی نقل شد: «والعرفاء جلهم قائلون باصاله الوجود» تمام نيست و نیز آنچه در شرح حکمت متعالیه ج ۱، ص ۵۹ آمده است. چنانچه سخن برخی معاصرین كه پنداشته‌اند «ظواهر کلمات عرفاء دلالت بر اصالت ماهیت دارد» نیز ناتمام است. و اما رخت بر بستن تشکیک وجود نیز بدین جهت است که: بنابر تشکیک خاصی، وجود دارای مراتبی است که مرتبه اعلای آن مرتبه واجبی و سایر مراتب، مراتب امکانی است. این مراتب همه وجودند، نهایت تفاوتشان به شدت و ضعف است و هر مرتبه بالاتر برای مرتبه پایین تر ـ گرچه علیت را به معنای علت ناقصه و مجرای فیض بدانیم ـ علت است، در حالی که در عرفان قائل شدن به وجودی غیر از واجب ـ گرچه آن وجود معلول و عین ربط و محدود باشد ـ عین شرک است و سخن عارف اینست: لیس فی الدار غیره دیار. و بر همین اساس عارف حتی از تلفظ به علیت تحاشی دارد و در سخن او جز تشأن و تطور به چشم نمی خورد. او به یک وجود قائل است که دارای ظهوراتی (و نه مراتبي) است و این ظهورات چیزی جز تطورات آن واحد نیستند. ۸. ارجاع هر یک از «وحدت شخصی وجود» و «تشکیک خاصی» به دیگری ممکن نیست و آن کس که در این راه پررنج گام بگذارد سر از ناكجا آباد در می آورد. یکی از معاصران در این زمینه می گوید: «کسی که بخواهد این دو قول را به قول واحد برگرداند خودش را خسته می کند.» پس این احتمال: «شاید هر دو نظر را بتوان به یک نظر برگرداند» به هیچ وجه صحیح نخواهد بود. چنانچه، اعتقاد به عدم منافات بین این دو نظر و حق دانستن هر دو ـ به این بهانه که یکی دقیق است و دیگری ادق ـ صحیح نمی باشد. زیرا نسبیت حقایق بهرحال باطل است و در نفس الامر، وجود یا دارای مراتب تشکیکی هست و یا نیست. یا دارای وحدت شخصی هست و یا نیست. و نمی شود که هم دارای مراتب تشکیکی باشد و هم متصف به وحدت شخصی. اصولاً، در گزاره های مختلف علمی پیرامون یک موضوع، حق یکی است و تعدد حق معنا ندارد. البته این بحث را تفصیل بیشتری است که به نوشتاری دیگر موکول می شود. ۹. از آنچه تاکنون گفته شد چند مطلب دانسته می شود: الف: اگر در برخی عبارات عرفا ـ همانند عبارات قیصری در فصل اول از مقدمه فصوص ـ ذکری از «مراتب» برای وجود به میان آمده است ـ به قرینه اصل مبنا و نیز به شهادت صدر و ساقه سخن ـ مقصود همان ظهورات است. ب: آنچه شهید مطهری به عرفا نسبت داده است که: «خود عرفا یک نظر دیگری دارند... و آن اینست که حقیقت وجود واحد است ولی وحدتی در عین کثرت و کثرتی در عین وحدت، یعنی واحدی است صاحب مراتب.» نارواست. این نسبت علاوه بر اینکه با اصل مبنای عرفا (وحدت شخصی وجود) منافات دارد، مستند هم نیست. یعنی ایشان مدرکی به دست نداده‌اند و ما هم تاکنون حتی به یک عارف که چنین بگوید از گذشته تا کنون برخورد نکرده‌ایم. و نیز: آنچه را که حکیم بارع علامه شیخ محمدحسین غروی اصفهانی به عرفا نسبت داده است که: «فظهر من جمیع ما ذکرنا ان الحق ما علیه الحکماء المتالهون و العرفاء الشامخون من ان الوحده و الکثره کلیتهما حقیقيان بنحو الوحده فی الکثره و الکثره فی الوحده» صحیح نیست. چنانچه مذيّل محترم فرموده‌اند: «... باید از ایشان پرسید که: این مطلب را که به حکماء متالهون و عرفاء شامخون نسبت داده‌اند، از عرفاء شامخون یک نفر را که بدین مطلب قائل باشند، خوب بود نام می بردند. مطلب حقیقی بودن وحدت و اعتباری بودن کثرت از مسائل ضروریه دارجه بین عرفاء بالله است و جزء اصول مسلمه آنهاست که در نثر و نظم، کتابهای خود را پر کرده اند» ج. اینکه بعضی گفته‌اند: «عرفا به عمق تشکیک خاصی پی نبرده‌اند و بین تشکیک خاصی و عامی خلط کرده‌اند و تشکیک مورد انکار آنها تشکیک عامی است» صحیح نیست زیرا: اولاً: وحدت شخصی وجود از تشکیک خاصی ـ به اعتراف خود گوینده ـ مشکل تر است و عرفا به عمق آن پی برده اند و ثانیاً: این ادعا اگر در مورد عرفا قبل از صدرا تام باشد در مورد عارفان پس از صدرا تام نیست. چه اینکه آنان از هر کسی بهتر تشکیک خاصی را نقل و نقد کرده‌اند. پس عرفا نه از دسترسی به عمق تشکیک خاصی ناتوان بوده‌اند و نه بین تشکیک خاصی و عامی خلط کرده‌اند. ۱۰. صدرالمتالهین که مؤسس حکمت متعالیه است گرچه در برخی از آثارش نظر عارف را در باب هستی نقد کرده است و لیکن در بسیاری از کتابهایش عموماً، و در اسفار خصوصاً، و در بخش علت و معلول اسفار بالاخص، نظر عارف را (وحدت شخصی وجود) پذیرفته است و همین نیز نظر نهایی او محسوب می شود. بسیاری از بزرگان ـ از گذشته تاکنون ـ به این تحول فکری صدرا از تشکیک خاصی به وحدت شخصی وجود تصریح کرده‌اند. جامع ترین سخن صدرا در این زمینه، عبارت او در فصل ۲۵ از مرحله ششم (بحث علت و معلول) تحت عنوان: فی تتمه الکلام فی العله و المعلول و اظهار شئ من الخبایا فی هذا المقام است. نیز، از عبارات صریح صدرالمتألهین در این زمینه عبارتی است که در فصل پس از فصل مذکور آمده است. از این عبارات صدرالمتالهین نکاتی به دست می آید که بسیار قابل توجه است و ما به برخی اشاره می کنیم: یکم: وحدت شخصی وجود «اصل» است. اصل یعنی قانون و قاعده کلی و مبنا که می تواند زیربنای مجموعه مسائلی قرار گیرد. دوم: وحدت شخصی وجود اصلی است برهانی. و بلکه برهانش نیر و عرشی است. سیم: وحدت شخصی وجود همان صراط مستقیم است که صدرا او را با هدایت خاصه و توفیق مخصوص حق یافته است. چهارم: وحدت شخصی وجود مطلبی بس عالی و شریف است که صرف نقد عمر برای به دست آوردن آن سزاوار است. پنجم: فهم وحدت شخصی وجود به غایت مشکل است و به همین جهت در توبه فراموشی قرار گرفته است. ششم: دست نیافتن حکماء به وحدت شخصی وجود موجب لغزش بسیاری از بزرگان آنها شده است. هفتم: قول به وحدت شخصی وجود محض توحید و اقوال دیگر ـ هر چه باشند و گرچه تشکیک خاصی ـ ثنویت است. هشتم: مقتضای «حکمت متعالیه» قول به وحدت شخصی وجود است و «حکمت متعالیه» لفظی است که با این مبنا می سازد و بر این نظر می برازد نهم: با اثبات وحدت شخصی وجود فلسفه کامل و حکمت تام می‌گردد و صدرا بدین منظور بدان پرداخته است. دهم: با سلوک عرفانی می توان به مطالبی رسید که برهان آنها را همراهی کند و می توان آنها را اصل قرار داد. یازدهم: وحدت شخصی وجود مطلبی است معقول، نهایت معقول عقل متنّور به نور هدایت و توفیق. دوازدهم: اعتقاد به وجود داشتن کثرت، امری وهمی و از اغلاط وهم است. ۱۱. از آنچه تاکنون گفته شد استنتاج می شود که: صدرالمتألهین نظر عارف یعنی وحدت شخصی وجود را در باب «هستی شناسی» به عنوان رأی نهایی پذیرفته است و چون وحدت شخصی وجود با دو مسأله اصالت و تشکیک وجود در تعارض است و غالب مباحث حکمت متعالیه بر این دو مسأله استوار است، با پذیرش نظریه وحدت شخص وجود، انسجام حکمت متعالیه از دست می رود و برای حل این مشکل و رفع این نقیصه باید راهی یافت که در پايان اين مقال به آن می پردازیم. رمز نپرداختن صدرا به پی ریزی مکتبی فلسفی براساس وحدت شخصی وجود چرا صدرالمتألهین مکتب فلسفی خود را بر «وحدت شخصی وجود» که همان نظريه عرفا و مختار خود اوست پی ریزی نکرده است؟ از لابلای برخی گفتارها، پاسخهایی ـ هر چند احتمالی ـ برای این پرسش می توان به‌دست آورد كه به بعضی از آنها اشاره می شود و صحت و سقم هر یک مورد بررسی قرار می گیرد. پاسخ اول: قصور صدرا صدرا وحدت شخصی وجود را ابتدا خوب تعقل نکرده است و آنگاه که توانسته است تعقل کند نتوانسته آنرا شهود کند و آنچه را که در بحث علت و معلول اسفار گفته است از «ضیق خناق» است. عارف بارع مرحوم سیداحمد کربلائی طهرانی در نامه چهارمش به حکیم علامه شیخ محمدحسین غروی اصفهانی می نویسد: و اما مرحوم آخون ملاصدرا طاب ثراه در اول اگر چه توحید خواص را تعقل نفرموده، ولی در بحث علت و معلول که در ضیق خناق افتاده، اعتراف به مطلب قوم فی الحقیقه نموده که علیت نیست فی الحقیقه مگر تنزل علت به مرتبه نازله و الان حصحص الحق را به زبان آورده اگر چه مطالب کتابش با آن غالبا سازش ندارد و گویا سرش آن است که برهان او را به اعتراف داشته، نه بصیرت شهودی. والله العالم. این پاسخ قابل پذیرش نیست زیرا: اولا: صدرا در تعدادی از آثارش و به خصوص در جای جای اسفار و حتی در اوایل کتاب این مطلب را تصریحاً و تلویحاً بیان کرده است. چنانچه گذشت. از باب نمونه بنگرید به: سفار ج ۱، ص ۲۶۰ ثانیاً: خود صدرا از وحدت شخصی وجود تعبیر به اصل کرده است، آن هم اصلی عالی و شریف که می تواند فلسفه را تکمیل کند. اینگونه از تعبیرات با مطلبی را در گوشه ای از روی ضیق خناق گفتن جور در نمی آید. اصل، یعنی قاعده عمومی و قانون کلی که می تواند زیربنای مجموعه مسائلی قرار گیرد. ثالثا: خود صدرا می گوید من با سلوک عرفانی به وحدت شخصی وجود راه یافتم. پس چگونه می توان گفت: «برهان او را به اعتراف واداشته نه بصیرت شهودی». مگر اینکه گفته شود مراد صدرا از سلوک عرفانی سلوک عقلی عرفانی است! و یا اینکه خیال کرده است به شهود رسیده است و واقعاً به آن مقام منیع راه نیافته بوده است. رابعاً: مگر برای اصل قرار دادن یک مطلب برهانی شهود لازم است؟! مگر صدرا تمامی اصول حکمت متعالیه را به شهود یافته بوده است؟ اصولی که به نظر عارف غلط است (مانند تشکیک خاصی) چگونه مشهود صدرا بوده است؟ مگر آنکه گفته شود همه آنها مشهود او بوده است نهایت شهودهای او خطا و متاثر از ذهنیات او بوده است. پاسخ دوم: ضرورت تسهیل در امر تعلیم صدرا مکتب فلسفی خود را از آن جهت بر روی تشکیک پی نهاده است که در مقام تعلیم و تعلم سهل است. برخلاف وحدت شخصی وجود که فهم آن (و به تبع فهم سیستم فلسفی مبتنی بر آن) به غایت مشکل است و چنانچه گذشت ـ خود صدرا به این مشکل بودن ـ تا آنجا که صرف نقد عمر را می طلبد ـ تصریح کرده است. استاد اساتید ما مرحوم علامه طباطبایی «رض» در دو جا به این مطلب تصریح کرده اند. اول در حاشیه ج ۶ اسفار آنجا که صدرا در مقام بیان آثار برهان صدیقین می‌گوید: ... و لا تعدد یتصور فی لا تناهیه.... ایشان می نویسد: المراد بلا تناهیه عدم محدودیته بحد اذ حد الشی غیره و کل غیر مفروض لحقیقه الوجود باطل الذات، فالوجود الحق لاحد له فهو مطلق غیرمتناه، کل ما فرض ثانیا له عاد اولا لعدم حد یوجب التمیز. و هذا اللاتناهی بحب الدقه سلب تحصیلی لکنه رحمه الله یستعمله ایجابا عدولیا و هو نظر متوسط بنی علیه ابحاثه تسهیلاً للتعلیم کما صرح به فی مباحث العله و المعلول، فافهم ذالک. و دوم در رساله التوحید ـ مقاله ملحقه به رساله التوحید فصل ۲ ـ می نویسد: «... و هو الذی شرحه الاعاظم من فلاسفه الاسلام مثل المعلم الثانی ابی نصر، و رئیس العقلاء الشیخ ابی علی، و بنی علیه صدرالمتالهین فی کتبه، و ان ذکر فی اواخر مرحله العله و المعلول من کتاب الاسفار ان هناک طور آخر من التوحید ورآء هذا الطور لکنه معذلک بنی تعلیمه علی هذا النحو تسهیلاً، واسس ان الوجود حقیقه واحده مشککه ذات مراتب مختلفه فی الشده و الضعف...» این پاسخ نیز قابل پذیرش نمی باشد زیرا: اولاً: نظریه تشکیک از دو حال خارج نیست یا حق است یا باطل (زیرا چنانچه گذشت و می آید حق بودن یا ارجاع یکی به دیگری ممکن نیست). اگر باطل باشد، صرف تسهیل تعلیم و تعلم مصحح مبنا قرار دادن یک نظریه باطل و غلط برای یک سیستم فلسفی نمی شود و اگر صحیح باشد، رأی عارف (وحدت شخصی وجود) باطل خواهد بود و این خلاف فرض است. ثانیاً: معلوم نیست فهم تشکیک خاصی با آن ظرافتها و دقائق از فهم وحدت شخصی وجود (که به گمان خود علامه به فطرت اقرب و با مطالب شرع سازگارتر است) چندان مشکل تر باشد. و بر فرض کمی مشکلتر بودن، به سلامت مبنا و بنا می ارزد. ثالثاً: وحدت شخصی وجود یا اصلاً قابل تعلیم و تعلم نیست، که این خلاف فرض است (لذا خود علامه تعبیر به تسهیل تعلیم کرده اند نه «امکان» تعلیم). و یا قابل تعلیم و تعلم هست ولی تعلم آن مشکل و تعلیم آن سخت است که در این صورت باید گفت: «هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد». رابعاً: ضربه وحدت شخصی به تشکیک منحصر نمی شود بلکه بسیاری از مباحث و از آن جمله اصالت وجود ضربه مي‌بيند. خامساً: اگر علت، فقط تسهیل تعلیم بود شایسته بود صدرا در جایی به این مطلب ـ به نحو خصوص و نه عموم ـ تصریح کند. نتیجه اینکه: این پاسخ، بناءًا و مبناءًا قابل پذیرش نمی باشد. پاسخ سیم: عدم تعارض بین وحدت شخصی و تشکیک صدرالمتالهین بین این دو نظر (وحدت شخصی وجود و تشکیک وجود) منافاتی نمی دیده است. حال، یا به اینکه یکی را به دیگری ارجاع می داده است. (و قهراً نظر حکیم را به نظر عارف ارجاع می داده است و نه برعکس چنانچه شهید مطهری احتمال داده است) و یا به اینکه هر دو را حق می دانسته است. نهایت یکی را دقیق و دیگری را ادق. این پاسخ را عده ای از بزرگان احتمال داده‌اند. ضعف این پاسخ از آنچه در گذشته گفته شد، روشن است. و در اینجا به عنوان تأیید به یک عبارت از مرحوم علامه طباطبایی بسنده می کنیم: «... اقول: و علیهذا المبنی و ان کانت الموجودات الممکنه ساقطه عن الاستقلال و التحقق فی قبال الواجب تعالی و تقدس من کل وجه؛ لکن معذلک یثبت علیه وجود ما للممکن قبال الواجب. کیف و اساسه التشکیک و ثبوت المراتب: و انما قصر الوجود علی الواجب باعتبار استهلاک الممکن و اختفائه لا بنحو ؟؟ و فنائه...» پاسخ چهارم: ثبات مطالب حکمت متعالیه با پذیرش وحدت شخصی وجود با پذیرش وحدت شخصی وجود، هیچ یک از مطالب حکمت (و به ویژه حکمت متعالیه) تغییر نمی کند زیرا با پذیرش این نظر، جهان امکان از بود به نمود و از حقیقت بودن به اعتباری بودن تنزل (یا ترقی) پیدا می کند. اما چیزی از احکام و لوازم ثابت شده در فلسفه یا علوم برای آنرا، از آن نمی کاهد. استاد جوادی آملی در این زمینه می نویسد: اعتباری بودن جهان امکان چیزی از آن نمی کاهد زیرا تمام احکام و لوازمی که فلسفه برای آنها ثابت نموده و یا علوم جزیی برای آنها اثبات می کنند مورد پذیرش عرفان می باشد لیکن همه آن احکام مانند صاحبان آنها و نیز حاکمان آنها اموری اعتباری بوده و در آیینه هستی نما می تابند که اصل حکم حق است، لکن صاحب اصلی آن خداست، نه غیر او. این پاسخ نیز ناتمام است زیرا چنانچه گفته شد ـ با قول به وحدت شخصی وجود اصالت وجود و تشکیک وجود که دو رکن حکمت متعالیه اند فرو می ریزند و با فرو ریختن آندو، اغلب مباحث آن دستخوش تغییر می شوند. عجبا! مگر می شود وحدت شخصی وجود را پذیرفت و مواد ثلاث را به همان گونه که هست نگه داشت و یا در علم باری پای اعیان ثابته را به میان نیاورد و یا علیت را به همان گونه که هست تفسیر کرد و یا جعل و خلق و ا بداع و تکوین را به همان کیفیت فهمید و یا قانون الواحد را به گونه ای دیگر تفسیر نکرد. خود استاد جوادی آملی در زمینه قاعده الواحد از دو منظر حکیم و عارف می نویسد: «... قهراً معنای قاعده «الواحد» در این دو رشته عقلی و شهودی متفاوت می باشد و در نتیجه صادر اول در فرهنگ حکیم با ظاهر اول در مشهد عارف فرق می کند، همانطوری که معانی عناصر محوری در قاعده مزبور در فلسفه مشاء و حکمت متعالیه فرق وافر دارند.» از همه اینها بالاتر، خدای مورد پذیرش عارف غیر از خدای مورد پذیرش فیلسوف است و به همین جهت «احدیت» در فلسفه و عرفان دوگونه تفسیر می پذیرد. عارف کامل، مرحوم سیداحمد کربلائی طهرانی، پس از دست کشیدن از بحث نوشتاری با حکیم و اصولی بارع مرحوم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و در پاسخ اعتراض به اطاله بحث فرموده بودند: «اینها در ذهن خود از روی قواعد ذهنی (فورمول) خدایی تراشیده و ساخته و پرداخته اند و آن را می پرستند و سجده می کنند. آن خدا خدای حقیقی نیست. خدای خارجی نیست، خدای تخیلی است، من خواستم شاید بتوانم این خدا را از ذهنشان بیرون بکشم». پاسخ پنجم: توجیه ناپذیری فلسفی نظریه وحدت شخصی وجود وحدت شخصی وجود قابل تبیین فلسفی نیست، قهرا صدرا نمی توانسته است سیستم فلسفی خود را بر روی آن پایه نهد. مرحوم شهید مطهری پس از نقل نظر عرفا در این زمینه می گوید: «این نظر به این معنا و به این شکل قابل توجیه فلسفی نیست». یکی از معاصرین می نویسد: «الاقوال فی حقیقه الوجود اربعه: الاول ان الوجود واحد شخصی هو الله تبارک و تعالی و لا موجود سواه و انما یتصف غیره بالموجود علی سبیل المجاز، و هو ظاهر کلام الصوفیه... و هو مردود لانه خلاف ما نجده بالضروره من الکثره، و انکارها خروج عن طور العقل و نوع من السفسطه و انکار للبدیهیات». معاصر دیگر می نویسد: «... در وحدت وجود هم می توان گفت که یک وحدت خام داریم که به هیچ وجه در آن تجزیه و تحلیل انجام نشده و این وحدت، یک وحدت فلسفی نیست و اصلاً با فرض الغاء و حذف اصول و قواعد فلسفی چنین وحدت وجودی را فرض کرده اند و حتی می توان گفت که متعمداً و علی رغم محاذیر فلسفی و منطقی، وحدت وجود را بدین گونه مطلق فرض کرده اند. وحدت وجودی هم که محیی الدین عربی می گوید از همین قبیل است... از مشخصات این وحدت است که با هیچ کثرتی سازگار نیست. وحدت وجود دیگری هم هست که صدرالمتالهین ترسیم کرده و این وحدت وجود انتقادی است یعنی صدرا از روی تجزیه و تحلیل و انتقادات منطقی و با نظارت بر مشکلات و انتقادات فلسفی چنین وحدت وجودی را ترسیم کرده است تا بتواند در همه جا از آن دفاع کند. این پاسخ نیز برای پرسش مذکور صحیح نیست. زیرا این پاسخ به اجتهاد در مقابل نص اشبه است. خود صدرا وحدت شخصی وجود را نه تنها داخل در طور عقل که برهانی آن هم برهان نیر و عرشی می داند و روشن است که هر چه برهان فلسفی بپذیرد قابل تبیین فلسفی نیز خواهد بود. و بل صدرا به خود می بالد که با اثبات آن فلسفه را تکمیل و حکمت را تتميم کرده است. از همه جالب تر اینکه صدرا وحدت شخصی وجود را «اصل» می داند. اصل یعنی مبنا و قانون کلی که زیربنای مسائل مختلفی است و یا می تواند باشد. از این بیان روشن شد که خام نامیدن نظریه عرشی وحدت شخصی وجود، از دیدگاه صدرا، از «خامی» است و به تعبیر استاد جوادی آملی: «وحدت شخصی وجود محصول ریاضت های مجاهدان نستوه صحنه جهاد اکبر است که نه تنها پخته اند بلکه سوخته و گداخته اند... بنابراین نمی توان وحدت شخصی وجود را وحدت خام پنداشت و وحدت تشکیکی را که سر پل وحدت شخصی است وحدت پخته تلقی نمود... کسی که خود را مجذوب نظر صدرالمتالهین می داند... شایسته است ژرفای رأی صدرالمتالهین در تحول از تشکیک به وحدت شخصی وجود را از نظر دور ندارد». پاسخ ششم: قصورآگاهي و غفلت صدرا از لوازم پذیرش وحدت شخصی وجود شاید صدرا از لوازم پذیرش وحدت شخصی وجود آگاه نبوده است و نمی دانسته است که با پذیرش آن انسجام داخلی سیستم فلسفی خود را از دست می دهد. این پاسخ نیز ناتمام است. زیرا صدرا خود وحدت شخصی وجود را اصلی برهانی که توان تکمیل فلسفه را (یعنی توان پی ریزی یک فلسفه کامل براساس آن نه فقط سرپل بودن) دارد، می داند و آن را حکمت متعالیه واقعی اعلام می کند. پس چگونه می توان گفت از لوازم آن غافل بوده است؟! پاسخ هفتم: حکمت متعالیه سرپلی برای عرفان حکمت متعالیه پلی است برای عرفان (که فوق فلسفه است) و نردبانی برای رسیدن به مشهود عارف در لباس استدلال، نهایت، پلی مستحکم و نردبانی رسا. مباحث طرح شده در حکمت متعالیه همچون اصالت وجود و تشکیک آن برای رسیدن به وحدت شخصی وجود پایه اند و نه پای بند. بر این نظر، استاد جوادی آملی تاکید فراوان دارند و در تحریر تمهید القواعد به تفصیل این مطلب را تشریح، و به شدت تأیید کرده اند. این پاسخ نیز تام نیست. زیرا سؤال اینست که چرا صدرا آخرین پله نردبان قبل را اولین پله نردبان جدید قرار نداد؟ چرا براساس وحدت شخصی وجود سیستم فلسفی نوینی پی ریزی نکرد؟ علاوه بر اینکه منظور از پای بند نبودن اصالت و تشکیک وجود و پایه بودن آن دو چیست؟ استاد می گوید: «معنای پای بند بودن یک اندیشه این است که انسان اندیشمند تا آخرین لحظه بر مدار همان اندیشه بماند و معنای پایه بودن آن است که از این اندیشه دقیق تر نیز هست و می توان از آن سفر نمود و به آن اندیشه دقیق تر رسید.» می پرسیم: بالاخره با رسیدن به نظر «دقیق تر» نظر «دقیق» ابطال می شود یا حق می ماند؟! قهراً ـ چنانچه گذشت ـ ابطال می شود و نباید یک سیستم فلسفی را بر روی نظریات ابطال شده بنا نهاد و باید نظر دقیق تر مبنا قرار گیرد و بر روی او یک سیستم فلسفی پی ریزی شود. پاسخ هشتم: كمبود فرصت به نظر می رسد که رسیدن به قله بلند عرفان برای صدرا در پایان سیر علمی عملی او حاصل شده است از این رو فرصتی برای پی ریزی فلسفه نوینی براساس تفکر جدید نیافته است و پیمودن این راه را به پویندگان سخت کوش مسیر حکمت سپرده است. پرداختن صدرا به نظر عارف در باب هستی ـ به نحو مستوفی ـ در ذیل بحث علیت مؤید این پاسخ است. و موید دیگر اینکه صدرا خود به تاثرش تا مدتها از نحله های مختلف فلسفی پیش از خود تصریح می کند. يک توصیه ۱۲-) از آنچه تاکنون گذشت به دست آمد که: با پذیرش رأی عارف در باب هستی یعنی وحدت شخصی وجود انسجام داخلی حکمت متعالیه از دست می رود. بنابراین حکیمان امروز ما که «حکمت متعالیه» را به عنوان یک سیستم قوی و منسجم فلسفی پذیرفته اند می بایست یکی از دو راه را انتخاب کنند. یا باید در باب هستی، وحدت شخصی وجود را ابطال کنند و در مقابل، اصالت وجود را در ممکن الوجود و تشکیک وجود را بر کرسی بنشانند تا حکمت متعالیه ای منسجم داشته باشند و یا باید وحدت شخصی وجود را بپذیرند و تا گاو و ماهی پیش بروند یعنی آن را زیرمبنای مکتب فلسفی نوینی قرار دهند و سیستمی فلسفی براساس آن پی نهند. البته برخی از معاصران راه اول را برگزیده و خود را راحت کرده اند. حال تا چه اندازه به نقد مستدل رأی عارف پرداخته و یا نقدهایشان تا چه اندازه موفق بوده است، بماند. روی سخن با آن بعض دیگر است که رأی عارف (وحدت شخصی وجود) را پذیرفته اند و در عین حال هنوز درصدد حفظ حکمت متعالیه صدرائی اند. غافل از آنکه نقش ایوان با ویرانی بنیان سودی نمی‌بخشد. به دیگر سخن: همانگونه که اصاله الوجودی ـ مثلاً ـ پس از اثبات اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، موضوع فلسفه را که «موجود بماهو موجود» است همان وجود می داند ـ و جز این نمی تواند بداند ـ و تا آخر فلسفه با همین دید به پیش می رود. آن‌کس نیز که وجود را واحد شخصي دانست نمی تواند مثلا برای ممکن اصالتی در وجود و برای وجود تشکیکی در مراتب قائل باشد و قهراً باید تا انتهای فلسفه با دید وحدت شخصی پیش برود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در شرایطی نیستم که فرصت مطالعه‌ی چنین متون بلندی را در رابطه با جواب‌دادن به کاربرانِ عزیز که دارای سؤالاتِ متعددند؛ داشته باشم. لطفاً در یک یا دو سطر سؤالتان را بفرمایید تا بنده بتوانم در خدمتتان باشم. موفق باشید

19628
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: با توجه به پاسخ های شما به سوالات 19520 و 19535 اینطور متوجه شدیم که همان طور که خداوند برای رفع عطش آب را وسیله قرار داده است و ما با دعا کردن نمی توانیم رفع عطش کنیم به همین ترتیب خداوند برای برآورده شدن حاجات نیز نورهای مقدس از جمله حضرت عباس را وسیله قرار داده است و ما (مانند رفع تشنگی) برای رسیدن به خواسته هایمان باید به این انوار مقدسه متوسل شویم. اگر این برداشت صحیح بوده باشد چند سوال دارم: 1. اگر برآورده شدن حاجات از طریق این انوار ممکن است و بس، پس وجود دعای مستقیم از خداوند تبارک و تعالی چه جایگاهی دارد؟ 2. در امور دنیوی به کدام یک از این ذوات مقدسه متوسل شویم؟ 3. آدم ابوالبشر که اولین انسان بود برای برـورده شدن حاجاتش به چه کسی متوسل می شد؟ 4. اینکه فرمودید: «مثل بچه‌ی آدم از آن وسایل استفاده کنیم و بهره ببریم» یعنی چی؟ 5. خیلی مواقع حاجاتمان بدون توسل به این انوار مقدسه برآورده می شود. پس می توان گفت استجابت دعا فقط از طریق توسل به این انوار مقدسه نیست و راه های دیگری هم وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (35)/ مائده) در این آیه مؤمنین را در عین رعایت تقوا تشویق می‌کند از وسایل در مسیر رجوع به حضرت حق بهره بگیرند و این بدین معنا نیست که به غیر از خدا رجوع داشته باشند، بلکه بدین معناست که از این طریق راحت‌تر رجوع به حضرت حق برایشان فراهم می‌شود. در امور دنیوی نیز همه‌ی اولیای معصوم کمک‌کار خواهند بود. در روایت داریم که حضرت آدم به پنج تن متوسل شدند. این‌که گفته می‌شود مثل بچه‌ی آدم از وسایل استفاده کنید یعنی گرفتار روحیه‌ی وهابی‌گری نشوید که استفاده از واسطه‌ها را شرک می‌داند. بالاخره همیشه باید نظر به حضرت حق داشت هرچند که از طریق واسطه‌های فیض راحت‌تر رجوع به خداوند ممکن می‌شود، مشروط بر آن‌که آن‌ها را مظاهر الهی بدانیم. موفق باشید

18343
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد چه خوب است تحلیلی درباره پیام رهبری درباره فوت مرحوم هاشمی (ره) بفرماید عده ای معتقدند پیام بسیار عمیق و زیرکانه بوده است و در عین تعریف و تمجید از زحمات مرحوم هاشمی (ره) مطالبی که بیشتر در قالب ذم شبیه به مدح است نیز آورده شده است براستی چه می شود که رهبری می فرماید دشمنان نتوانستند از محبت او به من کم کنند به طور طبیعی باید برعکس آورده شود. یا در شمردن زحمات ایشان از شکنجه های قبل از انقلاب از دوران جنگ از رئیس مجلس می گوید ولی یک مرتبه بدون ذکری از تاثیر گذارترین قسمت مسئولیتهای مرحوم هاشمی (ره) یعنی دوران ریاست جمهوری او سراغ مجمع تشخیص می رود اساسا آیادر پیام تسلیت سخن از محاسبه خدا گفتن مرسوم و معمول است؟ و چه می شود در پیام تسلیت آیت الله مهدوی کنی (ره) حضرت آقا طلب علو درجات می کنند ولی در پیام مرحوم هاشمی طلب عفو. و چرا رهبری در نماز آیت الله کنی سه بار عبارت اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا را می خواند ولی برای ایشان اصلا نمی خواند؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها که همه روشن است که قضیه از چه قرار است. معلوم است که برای آقای هاشمی طلب عفو می کنند ولی مگر می‌شود بگویند: «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا»؟ آیا همین روش حضرت آقا نباید برای ما حجت باشد که در عین انتقادها، تنفرها در میان نیاید و از قبولِ یک جا و ردّ یک‌جا که روش عوام است، عبور کنیم؟! موفق باشید

17532
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حضرتعالی مکررا فرمودید که برای ایجاد تمدن نوین اسلامی یا دیندار کردن مردم بایستی افقی را در جلوی مردم بگذاریم. فی الحال بفرمایید مقصود از این «افق» چیست؟ چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بحث های مفصلی نیاز است مثل آن‌چه در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» و کتاب «جايگاه و معني واسطه‌ی فيض» مطرح شده است. باید چنین افق‌هایی را با مردم در میان گذاشت. موفق باشید

16198

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: خسته نباشید. استاد شما در علم شریف هیئت و نجوم هم کار کرده اید یا خیر؟ حضرت علامه حسن زاده آملی دو جلد کتاب در علم شریف هیئت تدوین کرده اند. آیا درس گرفتن این دو جلد کتاب بهتر است یا اینکه سیر درسی علم هیئت که در حوزه ی قدیم درس گرفته می شد را برویم درس بگیریم؟ در حوزه ی قدیم در علم هیئت (تشریح الافلاک - فارسی هیئت قوشچی - شرح چغمینی - واکر مانالائوس و اکر سائوذوسیوس و مجسطی و ...) را درس می گرفتند. دو جلد کتاب هیئت و نجوم حضرت علامه جایگزین کدام یک از این کتاب ها می تواند باشد؟ اگر خودتان نمی دانید کسی را می شناسید که این سوال را بتوانم اینترنتی بپرسم؟ بنده طلبه مشهد هستم و کسی در مشهد یافت نمی شود معمولا که این طور مباحث را کار کرده باشد و اگر هم باشند معمولا کسی آنها را نمی شناسد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش نه خودم در این مورد کار کرده‌ام و نه صاحب‌نظری را می‌شناسم که شما بتوانید به آن رجوع کنید، مگر علمایی مثل آیت اللّه جوادی و آیت اللّه حسن‌زاده. موفق باشید

15653
متن پرسش
سلام خدمت استاد: می خواستم بپرسم اینکه به شهدا توسل میکنن جریانش چیه؟ نه اینکه اشتباه باشه ها، سوالم اینکه چه چیز باعث میشه از توسل به اهل بیت (ع) پاسخ نگیریم اما از توسل به یک شهید مثلا شهید بزرگوار شهید هادی حاجت روا بشیم؟!!! ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن در سوره آل‏ عمران آيات 169 الى 171 در وصف شهداء داریم: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ‏ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ». یعنی به آن‌هایی که در مسیر شهداء هستند ولی هنوز شهید نشده‌اند، بشارت می‌دهند که نگران نباشید. و این یک نوع توجه‌دادن به توحیدِ حق است و کمک‌کردن به کسانی که به زیارت آن‌ها می‌روند. از طرفی امامان جهت کلّی زندگی را می‌نمایانند و حوائج جزئی را به بقیه واگذار می‌کنند. موفق باشید

13882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: 1. تعریف فیزیسین ها از تن آدم چیست؟ بدن را چه تعریف کرده اند؟ 2. تعریف آنها از نفس چیست؟ 3. تعریف روانشناسها از نفس چیست؟ ممنونم استاد التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سوالات را از من نباید بپرسید؛ احاطه‌ی بنده در این موارد نیست. موفق باشید

13438
متن پرسش
با سلام: به لطف و هبه الهی دو سه سالی هست که صبح ها نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار می شوم. اوایل با نماز سه رکعتی شروع کردم (شفع و وتر) می گفتم کم کم که آمادگی پیدا کنم 11 رکعتی می خوانم اما متاسفانه هنوز موفق نشده ام. چگونه آمادگی روحی ام را افزایش دهم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در طول روز، روح خود را آرام نگاه دارید، وارد درگیری‌های جزیی نشوید و آرزوهای بلند دنیایی را در ذهن خود بزرگ نکنید تا إن‌شاءاللّه نفس ناطقه‌ی شما قدرت لازم را جهت نفوذ اراده‌اش در بدن شما داشته باشد. موفق باشید

11235

در موضوع شکبازدید:

متن پرسش
با سلام طبق نظر جناب ملاصدرا: آگاهی انسان از مفهوم «علم»، وجدانی و حضوری است که هر موجود زنده ای از همان ابتدا، بدون هیچ گونه ابهام و اشتباهی آن را درمی یابد و اعتقاد به عالم خارج از ذهن هم که بدیهی و غیر قابل انکار هست، پس چگونه است که برخی به عالم خارج از ذهن شک می کنند و خیال می پندارند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در امور طبیعی مثل غذاخوردن و یا خواب، مزاج بعضی دچار مشکل می‌شود، نظام فکری بعضی‌ها - البته افراد بسیار قلیل- دچار مشکل می‌شود و همان‌طور که با پرهیز، مزاج به تعادل می‌آید، با بی‌توجهی به آن نوع شک که در جواب سؤال شماره‌ی 11232 عرض کردم، روح انسان به تعادلِ خود برمی‌گردد. موفق باشید
11069

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چرا به سوالی که در مورد نام کتاب آشتی با خدا بود جواب ندادید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کردم مهم نیست. عنوان کتاب، پیشنهاد آقای توکلی بود اقتباس از بحثی که ایان‌باربر در کتاب «علم و دین» در رابطه با «آشتی با خود، آشتی با خلق و آشتی با خدا» کرده است. موفق باشید
نمایش چاپی