بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18767
متن پرسش
سلام و درود بر استاد گرامی: پسر هجده ساله ای که در خانواده دینی بزرگ شده و خانواده عادت نماز و روزه و احکام را از کودکی به او آموزش داده اند و در جلسات دینی با مفاهیم دینی آشنا شده است در سن پانزده سالگی به حقانیت دین بدبین شده و از متدینان خطاکار بیزار شده است، می گوید مفاهیم قرآن برای من قابل قبول نیست و قرآن را نمی توانم به عنوان معجزه قبول کنم و به نبوت پیامبر اعتقاد پیدا کنم. اولا جواب عقلانی به این سوال او چیست؟ «من که معجزه ای ندیده ام چگونه پیامبر را به پیامبری قبول کنم» دوم بفرمایید در حالیکه او نسبت به مفاهیم دینی بیزار شده است و نماز را ترک کرده پدر و مادر چگونه با او رفتار کنند تا ان شاءالله باز هم به دین علاقمند گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن شرط درکِ اعجاز خود را تدبّر در آن گذاشته است و می‌فرماید: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[1] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمى‏ كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى‏ يافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحى ‏اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى‏ افتد، در حالى‏ كه هيچ‏ كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است.

پس هرکس خواست متوجه اعجاز قرآن شود باید مدتی در آن تدبّر نماید 2- پدر و مادر نسبت به فرزندی که در چنین سنی قرار دارد، مسئولیت شرعی ندارند، باید خودِ او زندگی‌اش را انتخاب کند و چون معاند نیست و نمی‌خواهد با حق مقابله کند، نباید رفاقت‌شان را به هم بزنند. در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست، بحثی تحت عنوان «دریچه‌های اعجاز قرآن» آمده است که قسمتی از آن را خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

دريچه‌هاي اعجاز قرآن

قرآن مي‌فرمايد: «وَ اِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[2] اگر در معجزه‌بودن آنچه بر بنده‌ي ما نازل شده شك داريد، سوره‌اي مانند آن بياوريد. مبناي برهان اين است كه او يا به‌واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده و يا پيامبر نيست و با استعدادهاي بشري‌اش اين آيات را تنظيم کرده است. در حالت دوم این می‌شود که از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه‌ي شما جمع شويد مي‌توانيد يك سوره ‌مثل سوره‌هاي اين قرآن بياوريد و اگر نمي‌توانيد، معلوم مي‌شود كه او از جنبه‌ي بشري‌اش به چنين توانايي نرسيده، پس او پيامبر خدا است.

در رابطه با معجزه‌بودن قرآن نمونه‌هايي مورد اشاره قرار مي‌گيرد:

1 - از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه‌ي كلمات و نظم خاصي که کلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طوري‌که نه تا آن زمان بشريت با اين ترکيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‌ها توانسته‌اند از آن تقليد کنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراي آهنگ خاصي است که در عين دارا بودن مفاهيم معنوي، بدون تكلّف و تصنّع، عالي‌ترين معاني را در عالي‌ترين قالب‌هاي لفظي اظهار مي‌کند به طوري‌که معلوم نيست الفاظ تابع معاني‌اند و يا معاني تابع الفاظ.

قرآن در زماني به صحنه آمـد و مبـارز طلبيـد كه اوج تكامـل فصاحت عرب بود. از آن عجيب‌تر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت‌ علي (ع) در عين فصاحت زيادي که دارد، اصلاً شكل و هندسه‌ي قرآن را ندارد. و لذا اين مبارزه طلبي هنوز هم به قوت خود باقي است که اگر می‌توانید یک سوره مثل سوره‌های قرآن بیاورید. مضافاً اين‌که تا حال كسي نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتي به اين شكل در فلان كتاب بوده ‌است. همچنان‌كه كسي نيامده بگويد من مثل آن را آورده‌ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيح‌تر باشد بيشتر متوجه مي‌شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنان‌كه جادوگران متوجه شدند كار حضرت‌موسي (ع) از نوع سحر نيست.

2- از نظر عُلوّ معني و محتوي: بي‌گمان مطمئن‌ترين راه براي شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيف‌ها و تعبيرهاي آن در باره‌ي خود مي‌باشد، توصيف‌هايي از قبيل «هُديً للنّاس»، «هُديً للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» که همه حکايت از آن دارد که وقتي مي‌فرمايد: اگر مي‌توانيد مثل آن را بياوريد، يعني آن چيزی که می‌آورید مثل قرآن از حيث هدايت‌گري و آوردن معارفِ هدايت‌گر و از حيث مطالب حكمت‌آميز، همسنگ دانش‌هاي قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشه‌هايي در حد قرآن دعوت مي‌كند.

جامعيت و كمال قرآن بدين معني است كه قرآن مجيد تمامي مواد و مصالح علمي جهت رسيدن انسان به سعادت فردي و اجتماعي را دارا است و با معارف خود رابطه‌ي انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‌هاي ديگر» و با «جهان» را تبيين مي‌كند و همه‌ي اين معارف داراي سطوح و لايه‌هاي متكثر هستند و در آن براي هرموضوعي بطن‌ها وجود دارد. در پايين‌ترين سطح با مردم عادي صحبت مي‌كند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطني از بطون خود را براي او مي‌گشايد و آوردن سوره‌هايي با اين حدّ از علوِّ در معاني به هيچ‌وجه در حدّ بشر نيست.

انساني که قرآن طرح مي‌کند وسعتي از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‌ي ابعاد اين انسان را با همه‌ي دقايق روحي‌اش فرا گرفته است، در حالي كه انسان معرفي شده از راه حس و انديشه‌ي بشري در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.

در قرآن همه‌ي اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معني که هر حكمِ فرعيِ آن اگر تحليل شود به «توحيد» باز مي‌گردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعي را تشكيل مي دهد. مي‌فرمايد: «كِتابٌ اُحْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[3] قرآن كتابي است با آيات محكم که سپس به صورت تفصيل درآمده، يعني اين كتاب با آيات متعدد داراي غرض واحدي است كه وقتي به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقي» در مي‌آيد و در جاي خود به صورت احکام شرعي ظاهر مي‌شود، به اين معني که هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلي خارج نمي‌شود و از مسير توحيدي خود عدول نمي‌کند. به عنوان مثال: توحيدِ خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسني» و «صفات عليايِ» الهي و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دوري از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همه‌ي اين‌ها به توحيد برمي‌گردد و انسان را به توحيد مي‌رساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوي بشر، سيري از وحدت به سوي كثرت را دارا مي‌باشند ولي از جهت سير از طرف انسان به سوي خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.

قرآن كتاب انسان شناسي است، اما آن‌گونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مي‌كند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طوري‌که در تمام فرهنگ بشر – و نه در فرهنگ انبياء – انسان در حدّ سوره‌ي العصر هم مطرح نيست، یعنی انديشه‌ي بشر نسبت به انسان به اندازه‌ي تبييني که يك سوره‌ي كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد.

قرآن پيوند با خدا را در همه‌ي شئون زندگي جريان مي دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمي كند، بلكه خداي حاضر و محبوب را معرفي مي‌نمايد كه مي‌توان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرک در آن است که انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحداني عالم را در هر مخلوقي بيابد و انسان مشرک پديده‌هاي عالم را مستقل از حقيقت وحداني مي‌نگرد.

3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعي و روحي متفاوتي که براي رسول خدا (ص) پيش مي‌آمد، بدون آن که رسول خدا پيش‌نويسي داشته باشد و يا پس از نزول آن به حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچ‌گونه تناقض و اختلافي در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسي نديد كه مثلاً پيامبر (ص) يادداشتي داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طوري آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته‌ و بخواهند آن را تصحيح کنند، آن هم آياتي كه قبلاً هيچ‌كس چنين كلماتي در هيچ كتابي نگفته بود و بعداً هم كسي نيامد ادعا کند شبيه آن كلمات در كتاب‌هاي رومي‌ها و يا ايراني‌هاي متمدن آن زمان ديده شده است.

قرآن طوري است که آيه‌اي مفسّر آيه‌اي ديگر و مجموعه‌ي آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع - حتي در يك موضوع – وحدت نگاه کاملاً درآن حاكم است. مثلاً در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكته‌ي متنوع دارد ولي همه با يك بينش و يك جهت و يک نگاه.

خودِ قرآن مي‌فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[4] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمي‌كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مي‌يافتند؟ زيرا: اولاً : فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است ، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افکار انسان در طول زندگي تحت تأثير حالات متفاوت روحي‌اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهی متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسي كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مي‌افتد، در حالي‌كه هيچ‌كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگي و وحدت کاملي بر آن حاکم است.

4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفي معني حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مي‌راند كه انسان به هيچ‌وجه آن را از جان خود جدا نمي‌بيند و به‌خوبي جذب آن مي‌شود. قرآن انسان را بر عقده‌هاي دروني‌اش پيروز مي‌كند، مرگ را برايش معني مي‌نمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مي‌كند، مي‌گويد: «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ اَمْ عَلي قُلُوبٍ اَقْفالُها» آيا تدبّر در قرآن نمي‌كنند و يا بر قلب‌هاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمي‌فهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مي كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديده‌شده كسي در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براي او در حقانيت آن ذره‌اي شك باقي بماند؟ و يا بيشتر كساني گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مي‌دهند؟

5 - اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبي: مثل آن واقعه‌هايي كه در حين نزول قرآن با فكر بشري درستي و نادرستي آن معلوم نبوده و در قرآن مطرح شده به طوري‌که بشر پس از سال‌ها به درستي آن پي‌برده است مثل: پيش‌بيني غلبه‌ي روم بر ايران در شرايطي كه در آن زمان چنين غلبه‌اي به ذهن‌ها هم خطور نمي‌كرد.[5]  و یا مثل حفريات باستان‌شناسان، كه پس از سال‌ها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اين‌كه قرآن براي فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدوري مي دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شده‌اند ولي بعدها معلوم شد که ستاره‌ها داراي مدار هستند و در مدار خود در گردش‌اند.

6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناوري مطلب: از طريق كسي كه برتري فوق العاده‌اي از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطي آنچنان محدود زندگي مي‌کرد که از نظر عقب ماندگی مثال زدني است و از آن طرف آن شخص ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآني با اين وسعتِ علمي و دقت روحي مطرح شود حکايت از آن دارد که از طرف خداي حکيم و عليم بر او نازل شده است.

دكتر واگليري، استاد دانشگاه ناپل مي‌گويد:

«كتاب آسماني اسلام نمونه اي از اعجاز است... قرآن كتابي است كه نمي‌توان از آن تقليد كرد... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتي كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است... ما در اين كتاب مخزن‌ها و ذخايري از دانش مي‌بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش‌ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوي‌ترين رجال سياست است».[6]

قرائني كه انديشه را بر صدق گفتار نبي مي كشاند

علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن ، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبيّ مي‌کشاند و موارد زير از اين نوع مي‌باشد:

1- محيط دعوت: انديشه نمي‌پذيرد كه انساني درس نخوانده در محيطي چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائين‌ترين خرافات جاهلي، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستي، چنين معارفي را ارائه دهد.

2- سابقه‌ي تاريخي و خصوصيات اخلاقي: 40 سال زندگي‌كردن در محيطي كه كوچك‌ترين خطاي اخلاقي نمايان مي‌شود ولی در عين حال هيچ نقطه ضعفي نداشتن، به طوري كه او را «اَمين» لقب دادند و حتي در اتهاماتِ بعد از بعثت، او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولي به جهت نوع عملکردش هرگز جامعه اتهام اخلاقي را نسبت به شخصيت او نمي‌پذيرفت. حالا چگونه انديشه مي‌پذيرد چنين انسان پاكي يك مرتبه دروغي به اين بزرگي بگويد که من پیامبر خدا هستم و 23 سال هم همه‌ي زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشکلات يك لحظه هم عقب‌نشيني نكند؟

3- محتواي مكتب و دعوت: مكتبي كه محور فكري خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خوني در رگ جامعه جاري ساخته و مدعي است هيچ‌كس جز خدا نجات‌دهنده‌ي انسان‌ها نيست و آورنده‌ي آن مکتب براي خود هيچ ادعايي جز بندگي خدايِ واحد ندارد و اجازه‌ي هيچ غلوّي را در مورد خود نمي‌دهد و مردم را به سوي خدا دعوت مي‌كند و بندگي غير خدا را بدترين گناه مي‌داند و در جامعه‌ي طبقاتي آن روز شعار برادري مي‌دهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادري و دانش تبديل مي‌كند، چگونه انديشه مي‌پذيرد چنين مكتبي آورنده‌اش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبي را ارائه دهد، یا بايد او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتي هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمي‌شود كه براي خود در ديني که آورده هيچ سهمي نخواهد و تماماً خود را نفي كند.

4- تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طي 23 سال از قومي متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدني شگرف به‌وجود آورد به طوري كه جهانِ آن روز در قبضه‌ي مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت، به اين دليل انسان انديشمند نمي‌پذيرد بدون تأثير خالق هستي بر قلب ملت ها چنين تأثيري ممكن باشد، به اين معني که بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورنده‌ي اصلي اين مكتب باشد که بين محتواي کتاب الهي و قلب انسان‌ها اين‌چنين هماهنگي حاكم می‌کند. يکي از دانشمندان هندي مي‌گويد: کشور هندوستان با اين‌همه پندهاي حکيمانه که از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شراب‌خواري و استعمال مسکرات است، اما محمد همين که شراب را حرام کرد پيروان او هرکجا خُم شراب را ديدند شکستند و همه از شراب‌خواري دست برداشتند.[7]

5- وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقي كه در آن دستورات هيچ انساني بي‌دليل تحقير نشود هدفش را پيـش مي‌برد، قرآن مي‌فرمايد: «وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[8] كارهاي ناشايستِ هيچ قومي، شما را به مقابله‌اي ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوي نزديك‌تر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براي اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتي در مرگ فرزندشان که مصادف با خورشيدگرفتگي شد و مردم مدينه آن را به مرگ فرزند پيامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفي فرمودند. به اين دلايل است كه انسان انديشمند نمي‌پذيرد چنين كسي با اين طرز رفتار، يك سياست باز حرفه‌اي و يا يك مدعي دروغين و يا يك شهرت‌طلب باشد زيرا رفتارش تأييدكننده‌ي اين حقيقت است كه او مأمور و فرستاده‌ي خداوند است و در افقي ماوراء دنيا زندگي مي‌کند و متذکر حقيقتي است بسيار متعالي.

6- ميزان ايمان پيامبر به هدف: رسول خداf آنچنان به هدف خود ايمان داشتند كه طاقت‌فرساترين مشكلات، ايشان را از راهشان منصرف نمي‌كرد، حتي در جنگ اُحد كه همه فرار كردند يك تنه ايستادند. حال چگونه انديشه مي‌پذيرد كه ايشان يك مصلح ساده و يا يك شهرت‌طلب باشد؟ زيرا آنگاه كه همه‌ي تحليل‌ها انسان را به اين نتيجه مي‌رساند که کار اسلام تمام است و هيچ شاهد عقلي هم دليل بر وقوع پيروزي نبود باز رسول خدا اميدوارانه مقاومت مي‌کردند. اگر باور و اعتماد به خدا در آن صحنه‌ها نداشتند هرگز اينچنين پايمردي نمي‌كردند و خيلي زود مأيوس مي‌شدند.

7- سرعت تأثير و دوام اثر: به طور طبيعي مي‌توان اقرار کرد که بايد اين دعوت از جان انسان ها و نوع آفرينش آن‌ها خبر داشته باشد كه اين چنين تأثيري عميق و دراز مدت در روان فرد و اجتماع گذاشته و اين نشان مي‌دهد که دعوت اسلام، عامل اتصال تكوين عالم و آدم با تشريع است، و انتخاب‌انسان‌ها نه تحميلي زورمدارانه و نه تبليغي پرغوغا و بدون محتوي بوده وگرنه وقتي زور مي‌رفت و غوغا فرو مي‌نشست بايد اثر آن دعوت خنثي مي‌گرديد، به‌خصوص كه چنين دعوتي در جامعه‌اي پر از کينه نسبت به همديگر پاي گرفت و ادامه يافت و بقيه‌ي تمدن‌ها را نيز تحت تأثير خود قرار داد. آري اين نشانه‌ي آن است که در اين دين تكوين با تشريع متصل است، يعني همان كه خالق هستي و خالق قلب انسان‌ها است، آورنده‌ی اين دين است و انسان‌ها بر اساس خلقت خود با آن آشنا هستند و آن را از خود مي‌دانند. به همين جهت اگر کسي با اسلام آشنا شد و آن را پذيرفت و بدان عمل کرد و جانش حقيقت آن را چشيد، جدايي از آن را مساوي جدايي از وجدان خود مي‌داند. اين‌ها همه نشان مي‌دهد که اين دعوت بايد از جان انسان‌ها خبر داشته باشد که اين‌چنين عميق و پايدار در طول تاريخ مانده است و ادامه مي‌يابد.

8- ايمان آورندگان: ارزش هر مكتبي به اطرافيان آن مكتب است، همچنان‌كه افراد ناصالح افرادي مثل خود را جذب مي‌كنند. حال آيا انديشه مي پذيرد با توجه به اطرافيان صالح و صادقي چون علي (ع) و سلمان و مقداد و بلال و ابوذر و... که همه الگوهاي صداقت و حكمت بودند اين مكتب انگيزه‌هاي دنياطلبانه داشته باشد؟ در تاريخ داريم که مغروران قريش خدمت رسول‌الله (ص) آمدند، آنگاه كه سلمان و صهيب و خَباب و ابوذر و عمار و ... حاضر بودند. جهت تحقير آن‌ها گفتند: اگر بوي عرق اين بي‌سر و پاها را از ما دور كني ما با تو خواهيم نشست و حرفت را خواهيم پذيرفت، آنچه مانع پذيرش ما شده افرادي هستند كه اطرافت را گرفته اند. پس آيه نازل شد: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ»[9] اي پيامبر روزگار خود را با كساني بگذران كه همواره پروردگار خود را مي خوانند و از آن‌ها چشم بر مدار. در حالي كه اگر پيامبر (ص) اهل قدرت و معامله‌ي دنيايي بودند بايد اين پيشنهاد را مي‌پذيرفتند.

 


[1] ( 1)- سوره‏ى نساء، آيه‏ى 82.

[2] - سوره‌ي بقره، آيه‌ي 23.

[3] - سوره‌ي هود، آيه‌ي 1.

[4] - سوره‌ي نساء، آيه‌ي 82.

[5] - در سال 617 ميلادي يعني هفتمين سال بعثت پيامبر اکرمf ايران بر روم پيروز شد و تا نزديک پايتخت روم پيش‌روي کرد، در همان سال قرآن پيش‌بيني پيروزي روم را در کم‌تر از ده سال نمود.(به آيات اوليه‌ي سوره‌ي روم رجوع شود).

[6]- كتاب «پيشرفت سريع اسلام »، ترجمه‌ي سعيدي، ص 49.

[7] - کتاب محمدf از نظر ديگران، ترجمه‌ي محمد علی خلیلی.

[8] - سوره‌ي مائده، آيه‌ي 8.

[9] - سوره‌ي کهف، آيه‌ي28.

17481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: آیا بین مقام پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام تفاوتی هست؟ چرا می گویند پیامبر بالاتر از ائمه است؟ یا چرا می گویند حضرت علی علیه السلام از سایر ائمه بالاتر است؟ این با حقیقت نوری چگونه است؟و روایاتی که می گوید کلنا محمد صلی الله علیه و آله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  موضوع افضلیت پیامبر به عنوان نبی اللّه روشن است ولی افضلیت ائمه نسبت به هم در رابطه با ظهور بیشتر مقام آن‌ها است. و در مورد علی«علیه‌السلام» نیز شرایط طوری است که آن مقام نوری ظهور بیشتری در عالم کرده است وگرنه از نظر مقام قدسی، همه‌ی آن‌ها یک نور واحداند. موفق باشید

16306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شخصی به اسم «سالم مولی ابی حذیفه» را چرا عرفا تعریف می کنند؟ این آدم به خانه حضرت زهرا (س) حمله کرده. مثلا آیت الله سعادت پرور (پهلوانی تهرانی) گفته: ایشان از عرفا بوده. دیگران هم تعریف کرده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً تشابه اسمی باید باشد، وگرنه غلام حذیفه یکی از 24 نفری است که صحیفه را امضاء کرد و قسم یاد کردند که نگذارند بعد از پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه؛ مولایمان علی‌ابن ابیطالب«علیه‌السلام» راه آن حضرت را ادامه دهد. موفق باشید

15467

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم: در انتخابات ها اگر شخصی از کاندید ها خودش بخواهد که پرونده اش توسط شورای نگهبان علنی شود از لحاظ شرعی شورای نگهبان این اجازه را دارد؟ در حالتی که بخواهد فقط به خودش به طور دقیق تر اعلام کنند (مثلا دلیل عدم التزام عملی را بگویند) چطور؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر افشای موضوع، موجبِ تشییع فاحشه شود، رضایت طرف حجت انجام چنین عمل را به شورای نگهبان نمی‌دهد. موفق باشید

13594
متن پرسش
آقای دکتر داوری در کتاب «درباره غرب» گفتگوی تمدن ها را به چالش می کشند و نقد می کنند ولی در کتاب «عقل و زمانه» در صفحه 209 می گویند: گفتگوی تمدن ها نقطه پایان بر دویست سال داعیه غرب است. این را شما چگونه تحلیل می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفتگوی تمدنی به یک معنا وقتی تمدنی مثل غرب، امکان تفکر را از بین برده است، معنا نمی‌دهد و به قول دکتر داوری روح تمدن غربی، جدال و مراء است. ولی گفتگوی تمدن به یک معنا که بتوانیم تفکر تمدنی اسلامی را در عرصه‌ی جهان ارائه دهیم، کار لازمی است. موفق باشید

12592

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: لطف تعدادی کتاب مفید برای رده سنی 12 سال معرفی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «داستان راستان» از شهید مطهری و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی». با این‌همه بنده با این رده‌ی سنی سر و کار چندانی ندارم که بتوانم خدمتتان راهنمایی لازم را بکنم. موفق باشید

9980

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: از استاد تقاضا دارم در پاسخ سوالات دو قسمتی که با 1 و 2 نوشته نشده دقت فرمایند که کامل جواب داده بشه چون بعضا قسمت دوم سوال بی جواب می ماند. نظیر سوال 9950 و ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر عنایت بفرمایید هر دو سؤال جواب داده شده است منتها «آری‌آری‌های» قسمت اول جواب قسمت دوم است که می‌پرسد؛ آیا امیدواری هست که چون رزمندگان در شب عملیات عبادت کنیم؟ موفق باشید
9583
متن پرسش
با سلام: شما در سوره حدید فرمودید که خداوند آینده من را می داند، این را قبول داریم و قبول که خدا اراده و اختیار را جبری من کرده است اما سوال: این حادثه ای که رخ می دهد مثلا طلاق پدر و مادر و یا اعتیاد و یا دعوای اعصاب خرد کن آنها و اذیت و آزار فرزندان یا هر مسئله ای که در زندگی رخ می دهد در دست خدا هست یا نه؟ همانطور که خودتان فرمودید خدا فقط می داند و خدا فقط اختیار داده است، خب ناخودآگاه چون در همین حد است باز دست خدا بسته است و مرا نگران می کند و نمی گذارد توکل کنم، چون می گویم که خدا اختیار داده است و هر کس هم در این دنیا می تواند هر کار که خواست بکند خب آنها اختیار می کنند که مرا بکشند و یا ضربه به من بزنند خب خدا هم که همه را آزاد گذاشته و کاری هم نمی کند چون امتحان می خواهد بکند، پس من نمی توانم باز به این خدا توکل کنم چون من باز هم دائم نگرانم که نکند که دوستم به من ضربه بزند و حق مرا بخورد خب خدا او را در ظلم کردن و نکردن آزاد گذاشته پس اگر ظلم کردن را انتخاب کرد خدا هم می گذارد که هر کاری خواست بکند خب با این وجود توکل چه معنایی می تواند داشته باشد او که ضرر خودش را آخرش به من می زند؟ و سوال دوم: 2. اینکه همه شرایط دست خداست و خدا به وجود آورده است این هم بی معنا می شود، بله از آن جهت که اختیار داده، باعث به وجود آمدن این شرایط هم می تواند غیر مستقیم باشد، اما از آن جهت که من دارم این کار را می کنم و شرایط را به وجود آوردم خب این دیگر کار خدا نیست، پس به چه معنا است که شرایط در قبضه خداست؟ آیا فقط به معنای علم داشتن به آن است که علم داشتن تنها، دست خدا را می بندد و این خیلی کم است که فقط بداند و نتواند هیچ کار دیگری بکند، خب با اعتقاد یهودیان باز خیلی فرقی نکرد؟ (البته اگر فقط بخواهیم دنیایی نگاه کنیم و قائل هم به ثواب و عقاب آخرتی نباشیم) با تشکر از جواب شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در عین آن‌که اختیار به انسان‌ها داد، به اختیار انسان‌ها علم دارد و ربوبیت خود را در دل علم به اختیار انسان‌ها انجام می‌دهد و لذا اگر فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» پس اگر انسان‌ها با اختیار خود بخواهند آبروی مؤمنی را ببرند او با ربوبیت خود مدافع آبروی آن مؤمن می‌شود. و اساساً اختیار انسان‌ها در آن حدّی است که خداوند در نظام اَحسن‌اش به آن‌ها اجازه می‌دهد و وقتی مخلوق در تمام ابعاد وجودی در قبضه‌ی خداوند است آن استقلالی که منجر به دست‌بسته‌شدن خدا باشد، پیش نمی‌آید. موفق باشید
9094
متن پرسش
سلام علیکم: برای رفع کینه ای که گاه تمام وجود انسان را در آتش خود فرو می برد چه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک کلمه را فراموش نکنید که همه‌ی این برخوردهایی که با شما شده مصلحت شما بوده. همان طور که مسیر رسیدن حضرت یوسف«علیه‌السلام» به عزیزی مصر، آن نوع برخورد برادارانش بود. لذا حضرت یوسف«علیه‌السلام» هیچ کینه‌ای به برادران نشان نداد. موفق باشید
7416
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام این که فرمودید یهود و نصاری از ان جهت که از مرز توحید خارح شده اند کافرند ایا انان که الان این موضوع را تاویل می کنند چگونه است و فردی مثل قدیس آگوستین با کتاب اعترافات و ان صحبتهای فوق العاده با خداوند هم کافر حساب می شود ودیگر این که نظرتان در رابطه با کتاب مذکور چیست؟ با کمال تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگوستینوس نیز متأسفانه معتقد به حلول خداوند در حضرت مسیح«علیه‌السلام» است و از این جهت آن توحیدی که باید داشته باشد را ندارد ولی کتاب اعترافات او کتاب خوبی است و احوالات خود را با خداوند در میان می‌گذارد خارج از آن‌که آن خدا در مسیح حلول کرده. متأسفانه در متن مسیحیت قضیه با این تأویل‌ها هماهنگی ندارد مگر آن‌که عده‌ای مسحییِ مسلمان‌شده باشند و قرائت قرآن را از حضرت مسیح«علیه‌السلام» پذیرفته باشند. موفق باشید
7296
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی ببخشید بنده یک مشکل بزرگ در زندگی دارم و آن رابطه نامناسب من و مادرم است. واقعیت این است که در برابر بی‌منطقی‌های ایشان از کوره درمی‌روم و خیلی راحت بحثمان می‌شود. بعد فقط آیه های احترام و احسان به والدین به ذهنم می آید و عذاب وجدان می گیرم. ولی واقعا نمی توانم حرکتی در جهت اصلاح این رابطه انجام بدهم؛ چون فقط و فقط بی منطقی می بینم و گوش ندادن و متوجه نشدن و پیش داوری و... حتی شده گاهی اوقات نیت کار خیری داشته ام ولی به خاطر فهم اشتباه ایشان از موضوع، شده ام مصداق باطل کردن صدقه با آزار و منت! خیلی ناراحت این قضیه ام و دنبال راه‌حل. به خصوص که ایشان زبان به نفرین و دعای بی‌خیری زیاد باز می کنند. ضمن التماس دعا از شما خواهشمندم راه مناسب برای حل‌شدن این قضیه بفرمایید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! مگر بنا داری مادر خود را تربیت کنی؟ کلّی برایشان احترام قائل باش که با این سادگی‌هایشان چطور توانسته‌اند تو را شیر و غذا بدهند و به این‌جا برسانند. شدیداً با احترام تمام با ایشان مدارا کنید تا مزه‌ی مدارا با ایشان را بچشید که مزه‌ی آن از هزاران نماز شب بهتر است. موفق باشید
7057

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خداوند به آدم امر میکند که به آن شجره نزدیک نشو وحال آنکه میخواهد که آدم از آن بخورد،به شیطان امر میکند که سجده کن اما نمیخواهد که سجده کند،چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «هدف حیات زمینی آدم» در این مورد کمک کند. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
6517
متن پرسش
سلام 1. که من این را بس شنیدم کهنه شد چیزدیگرگو به جز آن ای عضد چیزدیگر تازه ونو گفته گیر باز فردا زو شوی سیر ونفیر دفع علت کن،چو علت خو شود هرحدیث کهنه پیشت نو شود 2.امام: در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم اگر می شود یه شرحی در مورد این دو شعر بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشعار عرفانی مبانی عمیق معرفتی دارد که در کلاس‌های ادبیات و عرفان باید بحث شود و هرکدام از اشعاری که مرقوم فرموده‌اید نیاز به چند ساعت بحث دارد که مسلّم در سؤال و جواب نمی‌گنجد. مگر این‌که در بررسی اشعار در یک نکته‌ای سؤال داشته باشید که اگر بتوانم نظرم را عرض می‌کنم. در حالی‌که در ادبیات مذکورمولوی می‌خواهد افق مخاطب خود را از روزمرّگی‌ها بالا ببرد و حضرت امام می‌خواهند از علم حصولی به علم حضوری سیر کنند که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» آن شعر مورد بررسی قرار گرفته. موفق باشید
2390
متن پرسش
سلام خدا برجان مبارک شما ایا امام معصوم که همان وجه خدا هست و قران میفرماید فقط وجه خدا باقیست امام به دوره های قبل از حضرت ادم علم دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی رسول خدا«صلواه‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند خداوند نور من و علی را چهل هزارسال قبل از خلقت آدم، آفرید و آفریدن نور آن‌ها به معنی حضور عالمانه‌ی آن‌ها است در قبل از حضرت آدم«علیه‌السلام»، پس معلوم است که به تمام عوالم وجود قبل از آدم آگاه‌اند. موفق باشید
2096

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گرامی1- اینکه گفته میشود مباحث معرفت نفس چنین جایگاهی دارد که انسان متوجه میشود هرچه میبیند در نفس اوست یعنی چه؟ 2-اینکه انسان هرچه خیال میکند و میبیند خودش است و از خودش خارج نیست یعنی چه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ یعنی می‌تواند در خودش تجربه کند. 2ـ تجربه کنید ببینید این‌طور هست یا نه. موفق باشید.
2003
متن پرسش
با سلام خدمت استاد.استاد من دختری هستم که خواستگار طلبه دارم با توجه به این که تقریبا همه ی جوانب را بررسی کردم ولی پدرم مخالفت میکنند به نظرتون چطور پدرم را راضی کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این یک مسئله‌ی خصوصی است که باید خودتان نسبت به آن فکر کنید. شاید اگر به نحوی از طرف مادرتان یا کسی که به پدرتان نزدیک است مثل عموتان، به پدرتان بفهمانید وقتی من احساس می‌کنم با یک طلبه خوشبخت می‌شوم و شما هم که خوشبختی مرا می‌خواهید چرا مخالفت می‌کنید، مشکل حل ‌شود. موفق باشید
1970
متن پرسش
سلام علیکم! تا آنجائیکه من قسمت پرسش و پاسخ را دیدم متوجه شدم که در هر بخش آخرین سوالات مطرح شده وجود دارد. اما اگر بخواهیم به کل سوالات دسترسی داشته باشیم چه کنیم!؟
متن پاسخ
بسمه تعالی باسلام خدمت کاربران گرامی. جهت دسترسی به "همه سوالات"در سمت راست صفحه پرسش وپاسخ گزینه "همه موارد"راانتخاب فرمایید. باتشکر. مدیریت سایت
1041

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام من توسط یکی از شاگردهایتان با شما اشنا شدم و اما سوال من همه مباحث اعتقادی را قبول دارم ولی ته دلم حس انکار دارم یعنی انکار میکنم مشکل من چیست و از شما می خواهم سیر مطالعاتی به من بدهید تا درست هم خدا را بشناسم و هم امامانم را با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی فکر می‌کنم اگر از طریق معرفت نفس جلو بروید از آن انکار که به نظر بنده در جای خودش خوب هم هست به سوی باوری می‌روید که دیگر آن مشکل را ندارید. سیر مطالعاتی که در روی سایت هست إن‌شاءالله کمک‌تان می‌کند. موفق باشید
931

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز. ممنون که برای جوابگویی به سوالات وقت می گذارید.خدای مهربان شما را به کمال ممکن، برساند. سوال اول) چگونه باید نماز خواند؟ آیا باید به معانی توجه کرد؟ آیا بدون توجه به معانی فقط من خویش را در محضر خدا حاضر کنیم؟ آیا منظور از دائم الصلوه بودن یا "رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع ..." همین حضور من در محضر خداست؟ آیا به حالمان موثر است که سعی کنیم در غیر نماز نیز خود را در محضر خدا حاضر کنیم؟ پوزش بابت سوالات زیاد.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که بیایید همت کنید و یک دور کتاب شریف «آداب الصلوات» حضرت روح الهن خمینی«رضوان‌الهم‌علیه» را با دقت کامل بخوانید تا نه‌تنها جواب سؤال‌های مطرح‌شده‌ی خود را بگیرید بلکه راهی برای شما گشوده شود که صدها سؤال دیگر به‌خوبی جواب داده شود. إن‌شاءالها. موفق باشید
26119
متن پرسش
سلام: آیا اینکه با بدن مطهر سردار سلیمانی اشیایی مانند عبای رهبر، انگشتر و یا امضای رهبر و سید حسن مبنی بر اینکه انسان خوبی بوده! مبنای عقلی و دینی دارد؟ ما مختصری در مورد معرفت نفس و عوالم مطالعه کردیم با اینها جور در نمی آید، مخصوصا امضا! لطفا توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا جور در نمی‌آید؟!! روح مبارک آن شهید که نظر به بدن خود می‌کند و در کنار آن بدن، نمادهایی مثل عبای مقام معظم رهبری و ... را می‌نگرد، منتقل می‌شود به شخصیتِ توحیدی صاحبانِ آن اشیاء. و این‌جا است که حرکتی به سوی حقیقت برایش بیش از پیش شکل می‌گیرد. موفق باشید

18482

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد طاهرزاده چگونه می توان به روح زمانه رسید و با آن آشنا شد؟ ای کاش می شد حضورا از شما سوال کنم. ما باید بتوانیم روح زنانه را درک کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح صوتی مقدمه‌ی کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» که بر روی سایت مربوط به جلسات چهارشنبه هست، می‌تواند در این مورد کمک کند. موفق باشید

18085
متن پرسش
سلام استاد: شما اگر همسرتان دچار کسالتی شوند مثلا دل درد شوند آیا به دکتر مراجعه می کنید؟ چون کسی را می شناسم که معتقد است دکترها چیزی نمی فهمند و ما باید زجر بکشیم و خود درمانی کنیم. بحث پول دکتر هم هست که می گوید گران است و ما باید پول در بیاریم دو دستی بدیم به دکتر ها. استاد راهنمایی بفرمایید چه کار کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در این زمان و در این نوع زندگی‌ها، بیماری‌هایی پیش می‌آید که دنیایِ جدید آن را ایجاد کرده و طبّ جدید آن را می‌شناسد و نمی‌توان به چنین طبیبانی رجوع ننمود. آری! در این که متأسفانه هزینه‌ی پزشکی گران است، بحث دیگری است. موفق باشید

17526
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: احتراماً به اطلاع می رساند در صورت توفیق الهی برای اینجانب از اول صفر تا اربعین به مدت 20 روز خادم زائرین اربعین حسینی در نزدیکی های کربلا خواهم بود، درخواست بنده این است که در صورت صلاحدید لطفاً به آدرس ایمیل بنده جملاتی در حد یک پاراگراف در خصوص اربعین ارسال فرمایید: بنا بر این است که جملات شما در خصوص اربعین به دو زبان عربی و انگلیسی ترجمه شود و در حدود 10000 عدد به صورت بسته فرهنگی بین زائرین توزیع شود. در صورتی که از انجام این کار رضایت داشتید بدلیل اینکه ما قدری در انجام کار محدودیت زمانی داریم خوشحال می شویم که زودتر از فرمایشات شما بهره مند شویم. لازم به ذکر است هیچگونه نامی از شما و یا هیچ کس دیگری در این کار برده نمی شود و فقط نیت این است که گروه ما در حماسه اربعین بتوانیم خادم خوبی باشیم . ان شاء ا... با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شايد بتوانيد از اين جملات، نكاتي را برگيريد: 1- زائر اربعینی حسین «علیه‌السلام» به انسان مصلحی تبدیل می‌شود که عزم تغییر تاریخ را در خود می‌یابد.

2- اربعین در این تاریخ، زمانِ سست‌شدن عهد انسان با فرهنگ سکولاریته است.

3- با حضور در رخدادِ اربعین، راهِ آینده‌ی جهان در مقابل ما گشوده می‌شود.

4- در پاسداشتِ اربعین روشن می‌کنیم هر حرکت توحیدی پس از اربعینِ خاص خود، تازه شکوفا می‌شود.

5- بدون درک زمانه هیچ قدمی به سوی آینده‌ی خود نمی‌توان برداشت و رخدادِ اربعین در این تاریخ، آن زمان و زمانه‌ای است که  با قرارگرفتن در آن و خودآگاهی نسبت به آن، می‌توانیم سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنیم.

6- راز اصلی تحقق کربلا آن طور که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» نسبت به امام‌شان عمل کردند در حُبّ نهفته است. اگر بخواهیم صحنه‌ای را نشان دهیم که توصیه‌ی قرآنیِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»[1] از طریق اصحاب امام به خوبی عمل شد، کربلا بود و اگر بخواهیم صحنه‌ای را نشان دهیم که برکات این توصیه به نمایش آمد، آن صحنه، صحنه‌ی کربلا است. از طریق این حُبّ بود که اصحاب امام حسین«علیه‌السلام» توانستند از صراط دنیا که ظهور صراط آخرت است بگذرند، به همان معنایی که رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله»  فرمودند: «مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله»: بَراءَةٌ مِنَ النّارِ، وَ حُبُّ‏ آلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله» جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ، وَ الوِلايَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله»: أمانٌ مِنَ العَذابِ».

اگر بخواهیم به لایه‌ای نهادین از لایه‌های کربلا آگاهی پیدا کنیم باید آن لایه نهادین را در حُبّی پیدا کرد که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» نسبت به آن حضرت به‌دست آورده بودند، در آن حدّ که مبادی میل محبوب خود را به مبادی میل خوب ترجیح می‌دادند به همان معنایی که در محضر مبارک آن امام اظهار می‌داشتند: «إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمکم وَ حربٌ لِمَن حارَبکُم». این شعار به این معنا است که ما شما خانواده را ماوراء آن‌چه خودمان از خود سراغ داریم، پذیرفته‌ایم و از حرکات و تلاش‌های کسانی که امروز در رخداد اربعینی این تاریخ شرکت می‌کنند معلوم می‌شود که همه در جستجوی آن نوع ارتباطی هستند که اصحاب امام با امام‌شان برقرار کرده بودند زیرا اینان نیز متوجه شده‌اند عصر و زمان امروزشان همان عصر و زمان امام حسین«علیه‌السلام» و اصحاب آن حضرت است و لذا زائران آن حضرت و خدمه‌ی محترم آن حضرت در نهایت ایثار نسبت به همدیگر قرار گرفته‌اند. زیرا همه متوجه‌اند در کربلا به دنبال رسالتی می باشند که در این تاریخ به دوش‌شان گذاشته شده و این با حُبّ امام حسین«علیه‌السلام» و وابستگانِ به آن حضرت به نتیجه می‌رسد.

راز کششی که شیعه به کربلا دارد و تلاش دارد کربلا را کشف کند، در حُبّ به امام«علیه‌السلام» نهفته است. امامی که در کربلا به جای همه‌ی بشریت به صحنه آمده تا انسان، حقیقت خود را گُم نکند.

برای کشف کربلا، آری برای کشف کربلا باید به شعوری دست یافت که تنها با حُبّ ظهور می‌کند. امام حسین«علیه‌السلام» برای طلوع آن حُبّ هر آن‌چه از دست‌شان برمی‌آمد انجام دادند تا ما در کربلا به تماشای تابلوی ایثار و محبت بنشینیم تا حقیقتاً وارد منزل دینداری شده باشیم به همان معنایی که حضرت باقر«علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «هَلِ‏ الدِّينُ‏ إِلَّا الْحُبُّ» مگر دين جز محبّت چيز ديگرى هست؟ تا آن‏جا كه مى‏ فرمايند : «الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّين» ؛[2] دين محبّت است و محبّت همان دين مى ‏باشد.

کربلا به معنی زندگی در مرزهای دلنواز عشق به حسین (ع) و تنفر از طاغوت است تنفر از طاغوت در هر جلوه‌ای و در هر زمانی که می‌خواهد باشد، این یعنی زندگی و زندگی‌کردن و کربلا را از خود دانستن و در کربلا امر سرمدی را به تماشا نشستن و امر الهی را به شفاف‌ترین شکل در قول و فعل امام دیدن، تا در هیچ زمانی یزید مدار حق و باطل نباشد.  موفق باشید    


[1] - سوره‌ی شوری، آیه‌ی 23

[2] - بحارالأنوار، ج 66، ص 238.

17252

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید و سلامت در پناه خدا باشید: ببخشید استاد نظرتون در مورد آیت الله تحریری در زمینه عرفان چی هست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعات خاص تخصصی در این مورد ندارم، فقط ذکر خیر ایشان را شنیدم. موفق باشید

15969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: استاد وقتی سوالاتی که بدون موضوع است را مطالعه می کنم می بینم برای آنها هم می توان موضوع مرتبط نوشت آیا بهتر نیست این کار انجام شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که به عقل بنده می‌رسد عنوان‌گذاری می‌کنم. موفق باشید

نمایش چاپی