بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15443
متن پرسش
سلام: طلبه پایه 8 و 9 سؤالاتی دارم که نظر شما برای من مهم است. بزرگواری بفرمایید پاسخ دهید. 1. نظام سازی چیست؟ 2. رابطه نظام سازی با تحول در علوم انسانی چیست؟ 3. با وجود فهمیدن نظام سازی که ظاهرا ابزار آن اجتهاد هست، داشتن مدرک دکتری در رشته خاصی نیاز هست؟ اگر نیاز هست آیا این نیاز بستگی به نوع رشته تخصصی دارد؟ یا به روش نظام سازی؟ یا هر دو؟ نکته: اگر درباره ابزار نظام سازی که «اجتهاد» را گفتم،‌ انتقادی، تکملة ای و ... . دارید دریغ نفرمایید. موفق و پیروز باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تحقق انقلاب اسلامی، اراده‌ی تغییر مناسبات غربی به مناسبات الهی شکل گرفته است. در این مورد ابتدا باید متوجه‌ی ضعف مناسبات غربی و علوم انسانی آن فکر و فرهنگ شد و سپس جایگزینی آن را با فرهنگ اسلامی به مطالعه نشست. حال با توجه به این دو امر، هر قدمی که در این راستا برداشته شود، آن قدم، قدمِ نظام‌سازی مطابق انقلاب اسلامی خواهد بود. و هرکس مطابق شرایط و استعدادی که دارد باید قدم بردارد چه در مسیر اجتهاد و چه در مسیر دکترا و چه در مسیر تبلیغ و وعظ و یا کارآفرینی. موفق باشید

14916
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: استاد به حضرتعالی خسته نباشید میگم و تقاضای دعای خیر دارم از شما می خواستم بپرسم اینکه در روایات داریم که اگر انسان هر چه را حقیقتا دوست بدارد با آن محشور می شود چگونه است؟ فی المثل اگر من واقعا علامه طباطبایی رحمه الله علیه را دوست دارم در عالم دیگر با ایشان محشور می شوم؟ خودم اینگونه خودم را قانع می کنم که این حدیث در عالم خواب هم عملی می شود، مثلا من در خواب کسی را می بینم و با او هستم بدون اینکه روح آن فرد هم درگیر من باشد، یعنی آن فردی که من خوابش را می بینم، روح او در جایی دیگر در حال سیر است و ابدا نمی داند که همزمان من هم همراه او هستم (با توجه به تجرد روح که شما در مباحث بیان کردید). حالا سوال اصلی من این است که در عالم آخرت هم همین گونه با افرادی که دوستشان داریم محشور می شویم؟ (صرفا با تصویر ذهنی که از آنان داریم)، یا اینکه حقیقتا با افرادی که دوستشان داریم محشور هستیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا که نه! 2- آری! هرکس را که دوست داشته باشیم با آن محشور می‌شویم ولی اگر دنیا را دوست داشته باشیم؛ دنیا در قیامت به صورت آتش است و با آتش محشور می‌شویم. موفق باشید

14393
متن پرسش
سلام علیکم: خداوند اول مرگ را خلق کرد یا حیات را؟ چرا؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم این سؤال به چه دردی می‌خورد؟!! موفق باشید

13495
متن پرسش
سلام استاد: من وقتی وارد جامعه میشم می بینم به روحانیون مردم فحش میدن. به نظام بی احترامی میکنن. اعصابم خورد میشه. تا چند روز. این بخاطر چیه؟ بخاطر اینه که من مهذب نیستم؟ یا بخاطر چیز دیگس؟ مردم چرا اینجور شده اند؟ همه مسائل رو با هم قاطی میکنن. دلالت در فکرشون آسیب دیده. هر چیزی رو دلالتش رو قاطی می کنند. من نگرانم این انقلاب به مقصد نرسد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید ما گرفتار یک‌نوع بی‌فکری و به تعبیر جنابعالی گرفتار یک‌نوع بی‌دلیلی شده‌ایم. شما تنها با برخورد حکیمانه می‌توانید در فرصت مناسب متذکر غفلت مخاطب‌تان بشوید. ولی در هرحال مردم پس از مدتی به این نحوه ورود و خروج‌ها تجدید نظر می‌کنند. موفق باشید

12767
متن پرسش
سلام: با توجه به جمله ي: خلق یعنی آن چه استحقاق وجود داشت را حق بهشون داد حال استحقاق از کجا آمد؟ خدا طلب ما را جواب می دهد یا خودش طلب در ما قرار می دهد و معنای آیه ای که خداوند می فرماید اگر نافرمانی کنید شما را می برم گروهی دیگر می آورم که... مگر می شود جواب طلب کسی را خدا ندهد؟ با تشکر
متن پاسخ

12767- باسمه تعالی: سلام علیکم: «امکان» برای هر موجودی، ذاتیِ آن موجود است به همین جهت در فلسفه گفته می‌شود ممکن‌الوجودبودنِ موجودات ذاتیِ آن‌ها است و خطاب حضرت حق که به موجودی میفرماید بشو و می‌شود؛ خطاب به جنبه‌ی امکانی موجود است که در علم خدا هست و لذا «طلب» ذاتیِ ما است، نه آن‌که حضرت حق آن را ایجاد کند، بلکه او طلب را جواب می‌دهد و این‌که می‌فرماید اگر نافرمانی کنید شما را می‌برم، نظر به جنبه‌ی اختیار انسان دارد که اگر مطابق نظام اَحسن عمل نکند، نظام احسن ظرفیت کارهایی که ندارد را برنمی‌تابد. موفق باشید

10761
متن پرسش
استاد عزیز سلام: از پاسخگویی شما سپاسگزارم، اما برای سوالم 3 موضوع حل نشد لطفا توضیح بیشتری در ارتباط با سوال 10705 بفرمایید. ببخشید که مجبورم سوال را تکرار کنم. موضوعات حل نشده را شماره گذاری می کنم. در تمامی این حرفها منکر نظارت خدا بر زندگی خود نیستیم اتفاقا چون خدا را شاهد مشکلات می بینیم توقع ما عوض می شود که چرا پاسخی نمی گیریم. و اتفاقا کلید حل مشکل را در دست خدا می دانیم قضیه ما تغییر می کند. 1- حالا در بحث روانشناسی مثلا کتاب اسکاول شین که یک فرد مسیحی آن را نوشته و کشیش هم هست برای گرفتارها ادبیات خاص خودش را دارد و قوانینی را وضع کرده که اتفاقا جوابدهیش بهتر از این روایات است مثلا برای رفع بیکاری می گوید هر روز این جمله را تکرار کن من کاری دارم عالی با موقعیت عالی با خدمتی عالی برای پاداش عالی. یا نمونه دیگرش که برای درست شدن اوضاع و شرایط است می گوید بگویید تنها آنچه برای خدا حقیقت دارد برای من حقیقت دارد زیرا من و پدر یکی هستیم. خوب جالب اینجاست که شما با گفتن این کلمات مشکلتان حل می شود. نگویید هر مشکلی زمانی دارد و در واقع چون زمان آن به اتمام رسیده مشکل حل شده و ربطی به این کلمات ندارد اگر قرار باشد آنچه که بر اساس روایات به ما رسیده قطعیت نداشته باشه خوب از کجا معلوم شاید اگر فرد این کلمات را نمی گفت مشکلش حل نمی شد؟ در حالیکه با اذکاری که در روایات هست مشکلش حل نشده؟ بحث تلقین در کار نیست چون وقتی فردی گرفتار می شود با امید اجابت در خانه اهل بیت را می زند و نذر و نیاز می کند و با اعتقاد کامل سوی آنها می رود حالا که جواب نگرفته عجله ای هم نداشته صبر هم در حد وسع خود داشته به نتیجه نرسیده به سراغ دعا و ذکر و این جور مسائل می رود. (این موضوع با قضیه بازخوانی که فرمودید زیاد منطبق نیست) 2- یا اذکاری مثل صلوات و تسبیحات از کجا معلوم ثواب آنچه که گفته شده شامل همه بشه مثلا با گفتن ذکر صلوات ترازوی اعمال سنگین می شود خوب از کجا معلوم؟ کتاب شرح معاد را می خوانیم اما از کجا معلوم این روایات برای همه صادق باشد؟ مثلا حجت الاسلام انصاریان در یکی از سخنرانیهای خودش می گفت فرد گنهکاری با دادن تکه ای گوشت به ماده سگی آمرزیده شده و اینچنین از سعه رحمت وجود خدا صحبت می کرد خوب ما کدام را بپذیریم، درست است شاید چنین فرصتی به ما داده نشه که با رحم به یک سگ ما هم عاقبت بخیر بشیم ولی از کجا معلوم مباحث شما در معاد و کتب دیگر که قطعا شرح و تفصیل آیات و روایات است درست باشد؟ شاید مباحث شما هم نسبی باشد برای عده ای اتفاق بیفتد و برای عده ای خیر!!!! یا کتب دینی دیگری که داریم از کجا معلوم برای ما صدق کند چرا باید برای احتمالات اینقدر به خودمون رنج و زحمت بدهیم که مثلا شاید شامل ما بشود؟؟؟ 3- از کجا معلوم که اتفاقات زندگی ما بر اساس شانس و تقدیرات و تصادف نباشد؟ هر چند احتیاط شرط عقل است اما ضرورتش چیه؟ که شاید بشود شاید نشود باور کنید عقل من هیچ احتمالی را پذیرا نیست و نمی پذیرد، چون یک مسیحی از ائمه ما کرامت می بیند حاجت می گیرد اما یک شیعه نه، خوب اون مسیحی برتر از شیعه است؟ (این هم به نظرم به نظرم با فرمایش شما همخوانی ندارد) لطفا هر 3 موضوع را بسط دهید. پیشاپیش از لطفتان ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید متوجه توحید و معارف توحیدی در این تاریخ بشویم و در ذیل آن زندگی خود را معنا کنیم. اگر رسیدیم به این‌که در این تاریخ خداوند از طریق حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و قرآن کریم با ما سخن می‌گوید و در راستای اعتقاد به قرآن متوجه اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بشویم می‌توانیم از این سؤال‌ها و شک‌هایی که کرده‌اید آزاد شویم. بحث اصلی هر انسانی این است که آیا ما راهی به سوی خداوند داریم یا نه؟ قرآن نشان می‌دهد که معجزه‌ای است جهت اثبات این موضوع. اگر این برایتان حلّ نشود همواره سرگردان خواهید بود و می‌مانید چرا خدا جواب ما را نمی‌دهد. موفق باشید
10450
متن پرسش
با سلام و تسلیت به مناسبت این ایام. ببخشید استاد می خواستم بدانم این عبارت که می گویند آدمی از هرچه بترسد سرش می آید آیا ریشه دینی هم دارد یا نه؟ اگر اینگونه است چرا در دعای علقمه بعد از زیارت عاشورا می خوانیم که خدایا ما را کفایت کن از آنچه ازش می ترسم و یا از کید کسی که از کید او می ترسم و... یعنی بلاخره یک سری چیزها هست که انسان از آن می ترسد و خوف دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن نه مبنای عقلی دارد و نه مبنای روایی، بلکه ریشه در وَهم دارد و از این جهت است که اگر انسان خود را در دست اوهام خود داد، خود اوهام او را به جایی می‌کشانند که می‌خواست از آن فرار کند. با پناه‌بردن به خدا می‌توان خود را از اوهام رهانید. موفق باشید‌
8387
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز با توجه به اینکه هم استاد مطهری و هم حضرتعالی دارای کتابهای مختلفی هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ تنوع موضوعی دارید و هم اینکه فرصت برای مطالعه کم است و هم اینکه رهبری فرمودند مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی آثار شهید مطهری است و نیز با توجه به اینکه آثار استادمطهری بیشتر با رویکرد اسلام شناسی و ساخته شدن بنیان های فکری بر اساس معارف اسلامی است و آثار حضرتعالی بیشتر با رویکرد تربیتی و تهذیبی اخلاقی ضمن معرفتی هستند، با توجه به فرصت کم چگونه اولویت بندی کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: توصیه‌ی بنده این است که در هر صورت اولویت را به کتاب‌های آن استاد بزرگ بدهید مگر در جاهایی که احساس می‌کنید نیاز است به کتاب‌های دیگری هم رجوع شود. موفق باشید
7168
متن پرسش
با سلام در جواب یکی از سوالات فرموده اید:در روایتی آمده وقتی حضرت رسول به آسمان اول رسیدند ابتدا ملائکه فرار کردند چرا ملائکه فرار کردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به جهت ابهت نور رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. موفق باشید
6623

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام وخداقوت دختر9ساله ای که امسال به سن تکلیف رسیده است درنمازش کاهلی میکندومانمیدانیم که جه برخوردی کنیم که نسبت به نمازدل زده نشودلطفاراهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را از مشاوران رادیو معارف سؤال بفرمایید که عموماً در این موارد کار کرده‌اند. موفق باشید
6301
متن پرسش
با سلام. من یک آدم ترسو هستم. و به همین خاطر در قبال مضایقه از برخی از دستورات دینی بشدت زجر می کشم . بفرمایید چگونه می شود از این ذلت نجات پیدا کرد؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه متوجه توحید افعالی شوید و حضور خداوند را در همه‌ی صحنه‌ها بیابید پشتیبان قادری را یافته‌اید که دیگر جایی برای ترس نمی‌ماند. به این نیّت نماز بخوانید که می‌خواهید به پشتیبانی قادری متعال رجوع کنید. موفق باشید
1272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام جواب پام قبلی قانع کننده نبو اصلن موضوعی که شما دادید در قالب پایان نامه قابل بررسی نیست لطفن چند موضوع مربوط به رشته شیعه شناسی که جای کار دارد رامعرفی کنید لطفن خود استاد جواب دهند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده در حدّ سؤال از موضوعات کلامی می‌توانم خدمت عزیزان باشم. جواب این‌گونه سوالات در حدّ اطلاعات من نیست. موفق باشید
22227
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ببخشید وقتتون رو می گیرم. استاد من چند وقتیه نمیدونم چرا خیلی برام شبهه به وجود میاد! بعد از این همه سال زندگی تو اوج جوونی که دوست دارم مثل شهدا سیر کنم و به خدا برسم تازگی دائم برام شبهه به وجود میاد. درباره همه چیز مثلا درباره جایگاه زنان در عالم و اینکه خداوند مردان رو از زنان بیشتر دوست داره چون تو این دنیا همه چیز به نفع مردان هست مثلا قدرت داشتن و اینکه خانم ها تو همه چیز باید از همسرشون اجازه بگیرن و اینکه در هر موقعی که مردان تقاضا داشته باشن خانم ها باید گوش کنند حتی اگر روی شتر باشند. آخه واقعا چرا؟ یا مثلا تو خطبه ۸۰ نهج البلاغه حضرت علی گفته اند که خانم ها از نظر ایمان و بهره خرد کم دارند مثلا از نظر ایمان کم دارند چون عادت ماهانه می شوند و نمی توانند نماز و روزه بخوانند و واقعا هم همینطور است. مثلا خانم ها وقتی عادت ماهانه می شوند در ماه رمضان نمیتونند کامل کسب فیض کنند و محروم میشن. استاد این شبهات واقعا داره اذیتم میکنه. درباره همه چیز برام شبهه به وجود میاد. میشه لطفا یک راهکار به من بدید تا من خودمو اصلاح کنم و دیگه برام شبهه به وجود نیاد؟ می خواهم بچه دار شوم اما با این شبهات می ترسم بچه دار شوم. می ترسم بچه بی ایمانی تربیت کنم. خیلی خیلی دعا می کنم که درست بشم اما نمیدونم چرا اثر نمیکنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عمده آن است که متوجه‌ی جایگاه زن در عالَم از دیدگاه معارف الهی باشیم تا در دلِ چنین جایگاهی به دستورات دین نسبت به زن، فهم کنیم و ببینیم هدف ربّ العالمین بیشتر آن بوده که طرف خانم‌ها به عنوان عنصر تربیتیِ انسان‌ها بگیرد؟ یا طرف مردها را؟ 2- در مورد خطبه‌ی 80 نهج‌البلاغه در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» سؤال و جوابی مطرح شده که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج ‏البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده‏ اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى ‏آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت‏ اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏ هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى‏ شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى ‏شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه ‏تنها پناهى براى او ايجاد مى‏ كرد و جلوى فحشاء گرفته مى‏ شد، زمينه‏ ى مادر شدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. موفق باشید   

21501

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: استاد ، برای کسی که می خواهد وارد مبحث طب اسلامی شود و به نام اهل بیت (ع) با درمان مردم سرو کار خواهد داشت ، بفرمایید برای شروع و قبل از وارد شدن به طب چه کتاب یا کتاب هایی را مطالعه کنند که انسان را بهتر بشناسند؟ با سپاس از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تخصصی ندارم. ولی می‌دانم جناب ابن‌سینا، مقدمه‌ی طبّ را معرفت نفس می‌داند. موفق باشید

19755
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: من در رابطه با زندگی خودم راجع به موضوع جبر و تفویض دچار تناقض شدم، من معلول مادرزاد هستم و در این معلولیت خطای مادرم قابل انکار نیست از آنجا که نتوانست مرگ فرزندش را تحمل کند و در اثر بی تابی و خوردن قرص اعصاب و اثرات آن روی من باعث معلولیت بنده شده است. اگر واقع بینانه بررسی کنیم خدا بر اساس ظرفیت هرکس به آن شخص کمالاتش را می دهد از آن ور هم داریم که هر خوبی را به خدا اسناد و بدی را از خود بدانید مشکل از آنجا شروع می شود وقتی با مادرم جر و بحث می کنیم می گوید بیماری تو کار خداست و زمانی این حرف را می شنوم و تبعیض نسبت به جامعه معلولین در جامعه را می بینم اینجاست که آتش می گیرم و با خود می گویم پس چرا خدا اختیار را قرار داده به هر صورت اختیار آدمی در سرنوشت او بی تاثیر نیست با توجه که ما داریم «لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین» در این مورد برای اینکه نه به جبر کامل نه تفویض کامل بیفتیم در این مورد خاص لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در این رابطه چند موضوع را دنبال کنید. یکی موضوعِ معنای جبر و تفویض که در جزوات بر روی سایت، جزوه‌ی مربوطه را می‌توانید بیابید. دیگر در معنای عدل الهی که مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» بدان پرداخته‌اند و سوم در این که اگر مقصد انسان رضایت الهی است، در بستر رضایت الهی، انسان به نتایج خوبی می‌رسد و در این رابطه یک انسان معلول با مسئولیت کم‌تری رضایت الهی را به همان معنایی فراهم می‌کند که خداوند در موردش فرمود: «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربّکِ راضیة مرضیة». موفق باشید

18178
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار خسته نباشید. بنده یه نوجون هستم و یه سری مشکلاتی دارم و واقعا نمیدونم چطوری باید حلشون کنم! اگر لطف کنید یه پاسخ جامع و ساده و با توضیحات کامل بهم بدید ممنون میشم! خانواده من افرادی هستن که نماز میخونن روزه میگیرن و عزاداری های ماه محرم هم میرن و در همین حد هستن! هر جه قدر من راجع ب خمس و زکات احادیث و امر به معروف و نهی از منکر و ... میگم اصلا اینا رو قبول ندارن. با ولایت فقیه مشکل دارن و از این جور ادمان. خودم دیگه کلافه شدم. منو مسخره میکنن چون به یه اصولی پایبندم و پافشاری دارم بر اونا. اصرار دارن ته من از بعضی عاقایدم دست بردارم و مثل خودشون دین رو خیلی ساده و سطحی بگیرم و کاری به کار کسی نداشته باشم و تمایلم به غرب باشه و در مجالس اهل بیت شرکت نکنم. هر بار که من بخوام برم هیات روضه و... والدینم ناراحت و عصبانی میشن و من مجبورم از تمام مومن ها عقب باشم و خودمو توی خونه خودمون و خونه مادربزرگ و پدر بزرگ زندانی کنم، نمیزاره با دوستام به هیات برم. اما میزاره باهاشون اخر هفته برم کافی شاپ و بازار و... میگه مجالس اهل بیت همش من در اورده و برای تقویت انقلاب و همش به نفع اونایی که از دین نون میخورن و تو بچه ای حالیت نیس! اما نمیدونه اون مجلس غیبت و چرت و پرت و لغو خودشون هست که گمراه کننده است و مجلس اهل بیت محل ارامشه! پدرم میگه فقط درس! در کنارش نماز هم بخون! امسال سال خوبیه بنده سال سوم تجربی هستم و امسال امتحانات نهایی کشوری با ماه رمضان مقارن شده! و جلوجلو مادرم میگه نمیخواد روزه بری! حاضرن امر خدا رو به خاطر یه چیز مسخره ای به اسم کنکور و نمره و... تعطیل کنن! اغلب اوقات میریم خونه پدر بزرگم و اونجا با من بحث (خصوصا سیاسی و راجب علما و احکام) میکنن و من مجبورم سکوت کنم و تا حالا فکر نکنم بیش از 30% متوجه انقلابی بودن من شده باشن و می ترسم که اینو اعلام کنم! و می ترسم حرفی بهشون بزنم! مثلا یه بار بحث کردیم اون هی تعریف کار های رضا شاه داد و گفت راه اهن آورد امنیت آورد و کشف حجاب کرد کار خوبی کرد! منم جواب داشتم اما حرف نزدم البته اولش یه جیزهایی گفتم ولی بعدش نه! و همون شب نماز شبم قضا شد! بعد از بحث ها روحیه معنویمو از دست میدم نمیدونم چرا و اینم یکی از دلیل هایی هست که سکوت می کنم و می ترسم اینجوری از اهل قعود بشم. دوست ندارن با پسر های مذهبی دوست باشم اما مشکلی با یه پسر مشروب خوری که دنبال دختر ها و پسر(!) های مردم هست دوست باشم. طرف دار علما و روحانی ها هستم اما هر وقت ابراز می کنم یا مثلا جملاتی رو ازشون میگم خیلی خوردم میکنن و میگم به قول معروف جمع کن بساطتو! واقعا نمیدونم دیگه باید چیکار کنم! بار ها به خودشون از سر شوخی یا طعنه گفتم لحظه شماری می کنم برای رفتن به دانشگاه تا که ازتون دور بشم و بتونم به همه چیزم برسم! نمیزاره نماز جمعه هم برم! میگم بابا واحبه میگه نه! خب خودشون اینا رو قبول ندارن من چی کنم! اگر سر خود رفتم نماز جمعه و برگشتم باهام بد اخلاق میشن و هزار تا حرف بارم میکنن. استاد یه راهنمایی بکنید لطفا و لطفا نگید باهاشون بساز و تحمل کن و مهربانی و.... اینا رو هم انجام بدم روی اونا اثر نداره و توجه کنید منم یه آدمم و دل دارم! جطوری میتونم ببینم تمام دوستام میرم با هم هیات و... و من باید شب جمعه تو گوشه اتاقم باشم و برای وضعیت خودم گریه کنم! واقعا خستم.... امیدوارم اول درکم کنید استاد بعد پاسخ بدید! شدیدا به کمکتون نیاز دارم. ممنون واقعا یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جناب مولوی نفرمود: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». فعلاً جان تشنه‌ی خود را سیراب کن و ابداً مشغول اشکال و جواب با چنین افرادی نباش که موجب کدورت روح و قلب می‌شود. و مگر خداوند نفرمود: «ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»  ایشان را واگذار تا در خوض و تفکرات بیهوده‌ی خود مشغول بازی باشند. خداوند از طریق دیگر برکاتی که به رفقایتان می‌رسد را به شما می‌رساند و نتیجه‌ی این نوع درگیرنشدن را با انسان‌های جاهل بعداً خواهید دید. موفق باشید

17639

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: ممنون که وقت میزارین و جواب میدید. جسارتا کتاب اسرار آل محمد یا کتاب سلیم بن قیس هلالی رو چطور می بینید؟ نظرتون در مورد این کتاب چیه؟ تا چه حد اعتبار داره؟ چون چیزایی نوشته و مدرک هایی آورده که من بچه شیعه واقعا جا میخورم و خیلی احساس عقب افتادگی ار معارف آل الله می کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیت کتاب بنا به شواهدی که در سایر کتب داریم، مورد تأیید است. ولی باید متوجه زبان تخصصی بعضی از کلمات شد مضافاً که موضوع تقیه را نیز نباید از نظر دور داشت. موفق باشید

17418
متن پرسش
سلام: خاطرم هست یکی از آیات قرآن درباره مضر بودن قرآن برای گروهی (مثلا منافقان) سخن گفته بود. 1. آیا همچین چیزی صحت دارد؟ 2. کدام آیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی 26 سوره‌ی بقره می‌فرماید: مؤمنین متوجه‌ی مثال‌هایی که خدا در قرآن می‌زند هستند ولی کافران می‌گویند این چه مثالی است که خداوند می‌زند؟ در حالی‌که با این مثال تعداد زیادی از افراد هدایت می‌شوند و تعدادی نیز گمراه می‌گردند و گمراه نمی‌گردند مگر کافران. آیه این‌چنین است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ».

مولوی می گوید: وقتی نکته ها خیلی دقیق و لطیف باشد، اشخاص لایق را بالا می برد ولی در مقابل افراد نالایق را گمراه می کند:

::از خدا می خواه تا زین نکته ها *** در نورزی ور رسی در منتها::

و سپس اشاره به همین آیه می کند و می گوید:

::زانکه از قرآن بسی گمراه شدند *** زین رسن قومی درون چه شدند::

کلمه رسن که به معنای ریسمان و طناب است، از خود قرآن استفاده شده است. آنجا که قرآن تعبیر حبل الله فرموده یعنی ریسمان خداست.

::مر رسن را نیست جرمی ای عنود *** چون تو را سودای سر بالا نبود::

می گوید: با ریسمان قرآن عده ای به درون چاه رفتند، در حالیکه ریسمان، ریسمان است هم می توان به وسیله آن بالا رفت و هم می شود به وسیله آن پایین رفت. ریسمان گناهی ندارد.

  موفق باشید

15877
متن پرسش
با سلام: پیشاپیش فرا رسیدن عید مبعث را خدمت شما تبریک عرض می کنم. 1. به صورت مشخص کلیدواژه «اسلام فقاهتی» از چه زمانی، توسط چه کسانی و با چه اهدافی منتشر و بر آن تاکید شد؟ 2. منزوی کردن عارف شهیر علامه قاضی در نجف اشرف توسط چه تفکری و با چه هدفی صورت می گرفت؟ این تفکر در جامعه کنونی با چه مشخصاتی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی ندارم که واژه‌ی «اسلام فقاهتی» از چه زمانی و توسط چه کسی مطرح شد. ولی اسلام به یک معنا، سراسر اسلامِ فقاهتی است از آن جهت که روحیه‌ی تعمق در دین را مورد تأکید قرار می دهد و حضرت امام نیز بر همین اساس بر اسلام فقاهتی تأکید دارند 2- مقابله با امثال علامه‌ی قاضی، عموماً ریشه در خلاصه‌کردن اسلام در فقه است و یا یک نوع سطحی‌نگری در کار است. و امروز متأسفانه جریان تفکیکی‌ها به این مشکل گرفتارند. موفق باشید

14293
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد محترم و تبریک میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق (ع). در راستای تدوین مباحث تفصیلی طلبه عصر انقلاب اسلامی و بازشناسی هویت تاریخی طلبه این عصر که به نحو روشن و امید بخشی، عصر اضمحلال کفر و طلوع خورشید عصر توحید است به طور خلاصه بحثی را که برمبنای کتاب گران بهای (ده نکته) تهیه شده خدمت شما ارائه می گردد. یادآور می گردم که قصد گرفتن وقت استاد محترم را نداشتم لکن اساتید عزیز من در المیزان متاسفانه وقت کافی برای بررسی و بحث بر سر متون تهیه شده اختصاص نمی دهند و به ناچار زحمت به استاد محترم می دهیم. از این بابت عذر مرا بپذیرید. بسم الله الرحمن الرحیم وقتی دانستیم که در مسیر سیر الی الله هرچه انسان به سبب اتصال به حق و از طریق عبودیتی مبتنی بر شناخت و معرفت جان خویش را در مسیر انوار الهی قرار دهد و به قدر ظرفیتی که در نفس خود ایجاد نموده، جان خویش را از این انوار عالیه مملو سازد به درجه وجودی بالاتری دست می یابد و از خود نازله به خود برتر خود می رسد و توانستیم نتیجه بگیریم در چنین صورتی اولا: سالک بخاطر فانی شدن در آن مرتبه ی عالیه وجود، به وجود نازله و مراتب پایینی وجود مسلط و آگاه می گردد و آن مراتب را در احاطه دارد، ثانیا: هرکس که در مسیر سیر الی الله بالا می ورد به ناچار به جایی می رسد که با وجود آن ولیّ الهی متحد می گردد و ثالثا: هرچه سالک در این مسیر بالاتر می رود از کثرات عالم به وحدت وجود می گراید می گوییم: 1. همه ی ما گمشده ای داریم که آن گمشده منِ برتر ما و جان ما و جان جان ما و جان جان جان ما است و تنها از راه درونی و حضوری است که می توانیم به آن خود برتر خود دست یابیم؛ چراکه در بیرون هرچه هست ماده است، شأن وجودی نفس اجل از آن است که بتواند با ماده ی بی جان و مرده و متکثر متحد گردد. پس راه دست یابی به قرب الهی یک راه درونی است. 2. چنانچه در نکته 9 روشن شد همه وجودها پرتویی از وجود حق است و نفس نیز از این قاعده مستثنی نیست با این تفاوت که او بالقوه مقرب حق و برتر از ملائکه است و از سوی دیگر پای در زمین و تن خاکی خود دارد و مختار است تا به سوی بالا برود یا در عالم اسفل سقوط نماید ولی برای بقا که خواسته ی فطری اوست راهی جز فنا ندارد و آن این است که چنان از کثرت به سوی وحدت سیر کند تا از خود نیز که اکنون حجاب خویش شده گذر کند. پس او برای آن در زمین است تا با به کارگیری تن صاحب مقام قرب حق گردد و هرچه جز در این راه باشد بیهوده و بی ثمر خواهد بود. 3. همواره در مسیر سلوک محور وحدتی باید باشد تا سالک از طریق ارتباط با ظهورات وجودی او با او اتحاد یابد چراکه در جای خود (نکته 3) روشن شد ما همواره از طریق ظهورات وجود با ذات وجود ارتباط می یابیم و چیزی بیشتر از ظهورات وجودی آن ذات را درک نمی کنیم و محال است که بی‌واسطه با ذات حق مرتبط شویم. از این رو است که در هر تاریخی ولیّ الهی در آن دوره از تاریخ حضور می یابد و خود که مظهر حق و ظهور اراده های الهی در آن تاریخ است محور وحدت و مسیر سلوک سالک می گردد تا از طریق قرار گرفتن ذیل شخصیت ایشان که همان خود برتر ما است به قرب الهی دست یابیم. 4. باید متوجه بود که عالم حس و ماده عالم تکامل و حرکت از نقص به سوی کمال است پس اراده های الهی همواره متناسب با میزان ظرفیت تکامل یافته ی عالم ماده از طریق ولی الهی در آن جریان می یابد بنابراین جلوه های جدید حق در هر تاریخی متناسب همان تاریخ است و از آن رو که سالک باید خود مظهر اراده ی الهی باشد و همان را بخواهد که خدا خواسته است باید خود را ذیل شخصیت ولی امر الهی در تاریخ خود قرار دهد تا شاهد سرگردانی و پریشان احوالی خویش برای ارتباط با خدایی که رفته است نباشد. 5. چون پای وحدت در میان است به ناچار محور وحدت همواره در هر تاریخی یک نفر است و از آن رو است که همه مسلمین بودن دو امام در یک زمان را جایز نمی دانند لکن شیعه در زمان غیبت براساس ادله رای بر نایب عام دارد و از بحث ما روشن می‌گردد که آنچنان که ادله فقهی ثابت می‌نماید وی تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه همان ظهور حق و مقام وجودی برتری است که سالک برای پیمودن راه به بودنش نیازمند و محتاج است وگرنه به غایت خود که اتحاد وجودی با امام زمان خویش است دست نخواهد یافت. 6. اگر متوجه نباشیم که سلوک مگر ذیل شخصیت ولی الهی ممکن نیست و ولی الهی همان خود برتر و عالم بالاتر و آن گم شده ی حقیقی جان همه انسان ها است دچار سرگردانی و بی هویتی می شویم؛ چراکه هویت موجودی که عین ربط است همواره در ارتباطش با آن مرتبه ی وجودی بالاتر از خود معنا می یابد و هر آن گاه که این ارتباط ضعیف و مخدوش شود و با غفلت از وجود گرفتار ماهیت بینی شویم سرگردانی و پریشانی به سراغمان خواهد آمد و در چنین وضعی است که می گوییم بی هویت شده ایم. 7. گفتیم که ولی الهی محور وحدت و ظهور اراده الهی در هر تاریخ است. اکنون بر همین مبنا می خواهیم متذکر شویم که هویت صنفی و اجتماعی هر صنف و گروهی از اصناف در وسعت اجتماع در نسبت با هویت وجودی ایشان معنا می یابد و چون ولی الهی اجتماع را به سمت یک سلوک جمعی در تاریخ حاضر هدایت و رهبری می کند و فعل و کلام وی ظهور حق است و در بیان دیگر وی همان ظهور اراده الهی در تاریخ حاضر است در نسبت با او و از طریق اوست که می توان هویت صنفی و شغلی خود را روشن نمود و جایگاه و رسالت اجتماعی خود را تعیین کرد و طلبه عصر انقلاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. اینگونه است که دیگر وجود امام غایب یک مساله بی ارتباط با زندگی ما نخواهد بود و بحث مهدویت و انتظار منتظر از یک حالت انفعالی و بلکه انتزاعی به یک مساله جدی و روز مره زندگی ما بدل می گردد. 8. اکنون که می دانیم امامت و رهبری اجتماعی نیازمند حضور ولی در میان اجتماع است پس در شرایط غیبت به ناچار نایب امام این مسئولیت را از جانب ایشان عهده دار می گردد و چون وی باید خود طریق دستیابی جان های خسته به امام منتظر گردد بحث نیابت امام از یک بحث فقهی صرف فراتر می رود و سلوک سالک در نسبت با شخصیت وی تحقق می یابد و این همان مسیر و طریقی است که برای کشف هویت صنفی خود از طریق فهم اراده‌های تشریعی حق در نسبت با ظهور حق در تاریخ خود بدان نیازمندیم. والسلام علیکم
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده با دیدن مقاله‌ی جنابعالی بسیار مسرور و دلگرم شدم زیرا نخواسته‌اید مطالب را به صِرفِ احساس دینی بپذیرید؛ بلکه سعی کرده‌اید مطالب فکری‌تان مبتنی بر فهم تاریخیِ موضوعات شکل بگیرد. البته عنایت داشته باشید آن‌جا که در قسمت ثانیاً می‌فرمایید که سالک به جایی می‌رسد که با ولیّ الهی متحد می‌گردد؛ اتحاد به معنای اتحاد بین واصل و تابع منظور باید باشد، نه آن‌که کسی در عرض ولیّ الهی قرار گیرد. موفق باشید  

13974
متن پرسش
سلام استاد: همانطور که قبلا خدمتتان عرض کرده بودم. بنده اسمم آرش است. حال می خواهم چند ماه دیگر برای تغییر آن اقدام کنم به اسم مبارک مهدی. ولی چیزی به ذهنم آمد که خواستم با شما هم در میان بگذارم. اگر بنده اسمم را عوض نکنم و روحانی بشوم و با همان نام سخنران بشوم جوانان بیشتری جذب می شوند و من می توانم به حد خودم تبلیغ کنم. چون اسم من ایرانی است جوانان هم گره خوردن اسلام و ایران را می توانند ببینند. و از طرفی هم گمان می کنند من علاقه میهنی و ملی دارم .... نظر شما در این رابطه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این امر که می‌فرمایید ولی بالاخره وقتی اسم انسان به‌خصوص یک روحانی، نمادِ یک شخصیت معنوی باشد، بیشتر می‌تواند ابعاد روحانی مخاطبانش را مورد خطاب قرار دهد. موفق باشید

13850
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به جلسه اول کتاب «آشتی با خدا»، به صورت کلی و یک قاعده عمومی بیان می کنید که پوچی عامل کفر است و کفر به یاس می گراید، این در حالی است که افراد بسیاری وجود دارند که هیچ بهره ای از ایمان به خدا ندارند ولی به پوچی و یاس نرسیده اند (جزو حالتی که خودشان پوچیشان را درک نمی کنند نیستند). این مسئله را با آن قانون کلی چگونه می شود جمع کرد؟ و آیا هر زندگی غیر الهی به پوچی می رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لایه‌ی اصیل انسان فطرت انسان است و فطرت تنها با اُنس با خدا زنده می‌ماند. لذا این نوع افراد که می‌فرمایید ممکن است به جهت مشغله‌های دنیایی، آگاهیِ روشن و ملموسی به پوچی خود نداشته باشند، ولی در عمق جان که از آن‌ها جدا نیست در جانِ خود غمِ بی‌خدایی را دارند. حال چه در این دنیا و چه در آن دنیا وقتی این مشغله‌ها فرو افتد با چنین غم جانکاهی روبه‌رو خواهند شد. موفق باشید 

13838

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا آیه 71 سوره «ص»: «انی خالق بشر من طین» با آیه 11 سوره شوری «لیس کمثله شیئ» تناقض دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانی که شبیه هیچ مخلوقی نیست، خالق بشر از خاک می‌باشد. موفق باشید

13226
متن پرسش
با عرض سلام: نسبت به استاد گرانقدر وقتی نظرات دکتر داوری را می خواندم برخی نظرات ایشان برایم تردیدهایی ایجاد کرد و برخی دیگر از نظرات ایشان را درک می کنم. هدفم از این چند سطر تایید یا رد صد در صد نیست چون که نمی خواهم با نگاه تقابلی و یک بعدی به این چند مقاله اخیر ایشان نگاه کنم «به نظرم در دوره ای زندگی می کنیم که مسائل و حوادث دارای ابعاد گوناگون می باشد و مسائل را باید با عقل دیگری فهمید» اما حضرت استاد می خواهم جمله ای بنویسم ولی قبل از آن این را بگویم که از تفکر ایدئولوژی زده فراری ام یا بهتر بگویم در حال تمرین دور شدن از نگاه ایدئولوژی زده هستم. اما حضرت استاد هر چه می خوانم هر چه می اندیشم نمی توانم پشت پا بزنم به حضرت روح الله. نمی توانم خامنه ای عزیز را نبینم. بالاخره نظرات این دو بسیار صریح و شفاف موجود است. البته قصد این که برخی جملات دکتر داوری را بیاورم و در تقابل با نگاه امام و رهبری هم قرار بدهم ندارم، چون هدف تقابل نیست مگر نه می شود برخی جملات امام را در مقابل برخی دیگر از جملات خودشان قرار داد و به تقابل و دعوا پرداخت و از آنجایی که باید محکمات و متشابهات کلام حکیم به درستی فهم شود تا مقصود به  درستی فهمیده شود. از شما درخواست دارم قدری این موضوع را توضیح دهید شاید ابهامات این مساله کمتر شود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سخت معتقدم عقل این دوران، عقلی است که حضرت روح اللّه امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» در این تاریخ، متذکر آن هستند. و متفکرانی همچون دکتر داوری تلاش دارند که رنج بی‌فکری این تاریخ را متذکر شوند و اگر ما با دقت حرف ایشان را دنبال کنیم، متوجه می‌شویم چگونه داروی درد امروز ما، درست‌فهمیدن جایگاه عقلی است که با سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به صحنه آمده است. نمی‌دانم کدام جمله‌ی دکتر داوری را مقابل سخنان آن اولیاء الهی تشخیص داده‌اید تا در مورد آن بحث شود؟ موفق باشید

13184
متن پرسش
سلام استاد: حضرتعالی در پاسخ سوال فرمودید: حضرت حق را فقط می‌توان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد. در فایل صوتی خود فرموده اید: «دین می خواهد ما را به اوج برساند تا با خدا ملافات کنیم. این ملاقات با رجوع به اسماء الهی ممکن است و اسماء الهی تجلیاتش اهل البیت (علیهم السلام) هستند.» پاسخ اول شما این تصور را ایجاد می کند که ما فقط به تجلیات اسم که اهل البیت هستند می توانیم محبت بورزیم و در آنجا متوقف می شویم. ولی فایل صوتی این را بیان می کند که وقتی قلب ما تجلیات (اهل البیت) را شناخت به خود اسماء منقل می شود. این برداشت درست است که ما از طریق محبت به اهل البیت متوجه تجلیات اسماء الهی می شویم و از طریق تجلیات به خود اسماء الهی منقل می شویم؟ امثالی می زنم اگر صحیح است راهنمایی فرمایید: هنگام خواندن دعای جوشن کبیر داریم خدا را به خود اسماء می خوانیم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) چون از طریق حب اهل البیت تجلی را شناختیم الان به خود اسماء مرتبط شده ایم. به عبارت بهتر وقتی با توجه فلبی می گوییم یا علی قلب ما متوجه تجلی اسما می شود. ولی وقتی در دعای جوشن می خوانیم يا عَظيمُ، يا قَديمُ يا عَليمُ، اینجا با خود اسما مرتبط شده ایم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) (لطفا مثال دعای جوشن کبیر را هم جداگانه پاسخ فرمایید) 2. جایگاه حب البیت را تبین می نمایید ممنون می شود جایگاه محبت به دیگران (همسر، فرزند، مومنین و حتی سایر مخلوقات خدا نظیر پرندگان) را در دیدگاه توحیدی بیان نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت آن وقتی هم که در دعای شریف جوشن کبیر ندا می‌کنیم یا عظیم! اگر بخواهیم قلب ما در کنار معنای آن دعا در صحنه باشد، باید نظر به مظهریت آن اسم در مظاهر داشته باشیم تا موضوع ملموس باشد و با نظر به تصدیقی که قلب از اسماء در مظاهر دارد با حق روبه‌رو می‌شویم، به‌خصوص وقتی مظاهری را مدّ نظر داریم که بسیار مصفّا هستند و ما را به حق مرتبط می‌کنند. عنایت داشته باشید در همين رابطه حضرت باقر (ع) مى‏فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است‏ بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى‏ بيند و خدا نيز او را مى‏ بيند.

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.

نمایش چاپی