باسمه تعالی: سلام علیکم: با تحقق انقلاب اسلامی، ارادهی تغییر مناسبات غربی به مناسبات الهی شکل گرفته است. در این مورد ابتدا باید متوجهی ضعف مناسبات غربی و علوم انسانی آن فکر و فرهنگ شد و سپس جایگزینی آن را با فرهنگ اسلامی به مطالعه نشست. حال با توجه به این دو امر، هر قدمی که در این راستا برداشته شود، آن قدم، قدمِ نظامسازی مطابق انقلاب اسلامی خواهد بود. و هرکس مطابق شرایط و استعدادی که دارد باید قدم بردارد چه در مسیر اجتهاد و چه در مسیر دکترا و چه در مسیر تبلیغ و وعظ و یا کارآفرینی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا که نه! 2- آری! هرکس را که دوست داشته باشیم با آن محشور میشویم ولی اگر دنیا را دوست داشته باشیم؛ دنیا در قیامت به صورت آتش است و با آتش محشور میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم این سؤال به چه دردی میخورد؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید ما گرفتار یکنوع بیفکری و به تعبیر جنابعالی گرفتار یکنوع بیدلیلی شدهایم. شما تنها با برخورد حکیمانه میتوانید در فرصت مناسب متذکر غفلت مخاطبتان بشوید. ولی در هرحال مردم پس از مدتی به این نحوه ورود و خروجها تجدید نظر میکنند. موفق باشید
12767- باسمه تعالی: سلام علیکم: «امکان» برای هر موجودی، ذاتیِ آن موجود است به همین جهت در فلسفه گفته میشود ممکنالوجودبودنِ موجودات ذاتیِ آنها است و خطاب حضرت حق که به موجودی میفرماید بشو و میشود؛ خطاب به جنبهی امکانی موجود است که در علم خدا هست و لذا «طلب» ذاتیِ ما است، نه آنکه حضرت حق آن را ایجاد کند، بلکه او طلب را جواب میدهد و اینکه میفرماید اگر نافرمانی کنید شما را میبرم، نظر به جنبهی اختیار انسان دارد که اگر مطابق نظام اَحسن عمل نکند، نظام احسن ظرفیت کارهایی که ندارد را برنمیتابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عمده آن است که متوجهی جایگاه زن در عالَم از دیدگاه معارف الهی باشیم تا در دلِ چنین جایگاهی به دستورات دین نسبت به زن، فهم کنیم و ببینیم هدف ربّ العالمین بیشتر آن بوده که طرف خانمها به عنوان عنصر تربیتیِ انسانها بگیرد؟ یا طرف مردها را؟ 2- در مورد خطبهی 80 نهجالبلاغه در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» سؤال و جوابی مطرح شده که عیناً خدمتتان ارسال میشود:
سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى گويند در خطبه 80 نهج البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده اند يا به علت عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.
جواب: در مورد خطبه 80 نهج البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اينكه روش سيد رضى تقطيع كردن خطبه هاى حضرت بوده و قسمتهايى را مى آورده كه جنبه ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى شود عايشه مورد خطاب است. به گفته ى آيت اللّه جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان هايى مى آورد كه خود را نقض مى كند، لذا به اهلش وا مى گذاريم. براى آنكه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آنها در خانواده ى يك مرد مسلمان نه تنها پناهى براى او ايجاد مى كرد و جلوى فحشاء گرفته مى شد، زمينه ى مادر شدن او پيش مى آمد و جهت شخصيت او تغيير مى كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه ى آيات را بر مبناى آنها تحليل نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تخصصی ندارم. ولی میدانم جناب ابنسینا، مقدمهی طبّ را معرفت نفس میداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در این رابطه چند موضوع را دنبال کنید. یکی موضوعِ معنای جبر و تفویض که در جزوات بر روی سایت، جزوهی مربوطه را میتوانید بیابید. دیگر در معنای عدل الهی که مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» بدان پرداختهاند و سوم در این که اگر مقصد انسان رضایت الهی است، در بستر رضایت الهی، انسان به نتایج خوبی میرسد و در این رابطه یک انسان معلول با مسئولیت کمتری رضایت الهی را به همان معنایی فراهم میکند که خداوند در موردش فرمود: «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربّکِ راضیة مرضیة». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جناب مولوی نفرمود: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». فعلاً جان تشنهی خود را سیراب کن و ابداً مشغول اشکال و جواب با چنین افرادی نباش که موجب کدورت روح و قلب میشود. و مگر خداوند نفرمود: «ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون» ایشان را واگذار تا در خوض و تفکرات بیهودهی خود مشغول بازی باشند. خداوند از طریق دیگر برکاتی که به رفقایتان میرسد را به شما میرساند و نتیجهی این نوع درگیرنشدن را با انسانهای جاهل بعداً خواهید دید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیت کتاب بنا به شواهدی که در سایر کتب داریم، مورد تأیید است. ولی باید متوجه زبان تخصصی بعضی از کلمات شد مضافاً که موضوع تقیه را نیز نباید از نظر دور داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیهی 26 سورهی بقره میفرماید: مؤمنین متوجهی مثالهایی که خدا در قرآن میزند هستند ولی کافران میگویند این چه مثالی است که خداوند میزند؟ در حالیکه با این مثال تعداد زیادی از افراد هدایت میشوند و تعدادی نیز گمراه میگردند و گمراه نمیگردند مگر کافران. آیه اینچنین است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ».
مولوی می گوید: وقتی نکته ها خیلی دقیق و لطیف باشد، اشخاص لایق را بالا می برد ولی در مقابل افراد نالایق را گمراه می کند: |
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی ندارم که واژهی «اسلام فقاهتی» از چه زمانی و توسط چه کسی مطرح شد. ولی اسلام به یک معنا، سراسر اسلامِ فقاهتی است از آن جهت که روحیهی تعمق در دین را مورد تأکید قرار می دهد و حضرت امام نیز بر همین اساس بر اسلام فقاهتی تأکید دارند 2- مقابله با امثال علامهی قاضی، عموماً ریشه در خلاصهکردن اسلام در فقه است و یا یک نوع سطحینگری در کار است. و امروز متأسفانه جریان تفکیکیها به این مشکل گرفتارند. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده با دیدن مقالهی جنابعالی بسیار مسرور و دلگرم شدم زیرا نخواستهاید مطالب را به صِرفِ احساس دینی بپذیرید؛ بلکه سعی کردهاید مطالب فکریتان مبتنی بر فهم تاریخیِ موضوعات شکل بگیرد. البته عنایت داشته باشید آنجا که در قسمت ثانیاً میفرمایید که سالک به جایی میرسد که با ولیّ الهی متحد میگردد؛ اتحاد به معنای اتحاد بین واصل و تابع منظور باید باشد، نه آنکه کسی در عرض ولیّ الهی قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این امر که میفرمایید ولی بالاخره وقتی اسم انسان بهخصوص یک روحانی، نمادِ یک شخصیت معنوی باشد، بیشتر میتواند ابعاد روحانی مخاطبانش را مورد خطاب قرار دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: لایهی اصیل انسان فطرت انسان است و فطرت تنها با اُنس با خدا زنده میماند. لذا این نوع افراد که میفرمایید ممکن است به جهت مشغلههای دنیایی، آگاهیِ روشن و ملموسی به پوچی خود نداشته باشند، ولی در عمق جان که از آنها جدا نیست در جانِ خود غمِ بیخدایی را دارند. حال چه در این دنیا و چه در آن دنیا وقتی این مشغلهها فرو افتد با چنین غم جانکاهی روبهرو خواهند شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانی که شبیه هیچ مخلوقی نیست، خالق بشر از خاک میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سخت معتقدم عقل این دوران، عقلی است که حضرت روح اللّه امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و حضرت امام خامنهای«حفظهاللّه» در این تاریخ، متذکر آن هستند. و متفکرانی همچون دکتر داوری تلاش دارند که رنج بیفکری این تاریخ را متذکر شوند و اگر ما با دقت حرف ایشان را دنبال کنیم، متوجه میشویم چگونه داروی درد امروز ما، درستفهمیدن جایگاه عقلی است که با سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به صحنه آمده است. نمیدانم کدام جملهی دکتر داوری را مقابل سخنان آن اولیاء الهی تشخیص دادهاید تا در مورد آن بحث شود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت آن وقتی هم که در دعای شریف جوشن کبیر ندا میکنیم یا عظیم! اگر بخواهیم قلب ما در کنار معنای آن دعا در صحنه باشد، باید نظر به مظهریت آن اسم در مظاهر داشته باشیم تا موضوع ملموس باشد و با نظر به تصدیقی که قلب از اسماء در مظاهر دارد با حق روبهرو میشویم، بهخصوص وقتی مظاهری را مدّ نظر داریم که بسیار مصفّا هستند و ما را به حق مرتبط میکنند. عنایت داشته باشید در همين رابطه حضرت باقر (ع) مىفرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى بيند و خدا نيز او را مى بيند.
[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.