بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20854
متن پرسش
سلام: این آخرین جوابی است که برایتان می فرستم و دوس دارم جواب پایانی شما را نیز بشنوم. با توجه به صحبت های مکرر و سوال 20843 حدیث این بود: «.......إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه ؟!» تحف العقول به نظرم این که فرمودید اجتهاد در مقابل نص است. زیرا اولا حدیث می گوید که آن حاکم و امام جامعه از خطا و لغزش مبراست ، درحالی که ولی فقیه مبرا نیست. ثانیا در آخر حدیث می فرماید: خدا تنها قادر است چنین شخصی را انتخاب کند. پس از عهده ی خبرگان ملت خارج است. ولی حتی بدون توجه به این حدیث می شود گفت که خدا حتی حاکم ظالمی را که بر مسلمین مسلط است، در مواردی کمک می کند. به خاطر اهمیت امر مسلمانان و شیعیان. (طبق همان قاعده لطف یا قواعد دیگر) پس لطفا کاری با این حدیث نداشته باشید!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

1- بدون شک، روایت فوق در مورد امامت است ولی به مورد، موجب تخصیص حکم نمی شود همان طور که در اصطلاح گفته می شود «مورد مخصِّص نیست».

توضیح این مطلب آن است که وقتی قضیه ای آورده شود و سپس ذیل آن قضیه، تعلیلی بیاید، آن تعلیل حیطه و دایره ی حکم را مشخص می کند. آری شنیده اید که «العله تعمم و تخصص» یعنی این که علت، موجب تعمیم حکم و یا تخصیص آن می شود. مثال معروفش آن است که وقتی دکتری به مریضش بگوید «انار نخور چون ترش است»، به این معنی نیست که وی، فقط انار نخورد بلکه علتی که در ذیل کلامش آورده است و گفته است «چون ترش است» موجب می شود که حکم (نخور) به هر چیزی که ترش است سرایت کند به این معنی که این شخص هیچ شیء ترشی نباید بخورد و به همین خاطر، به او می گویید سرکه هم نباید بخوری هر چند «سرکه» درعبارت دکتر موجود نبود بلکه به خاطر عمومیت تعلیلی که در ذیل کلامش بود، حکمش را تعمیم دادیم.

خب حال توجه کنید که این روایت، هر چند در مورد امام است، ولی نمی توان مورد را موجب تخصیص حکم دانست بلکه به وسیله ی تعلیل ذیل که عبارت است از «ان الله اذا اختار عبده....» به هر موردی که عبدی از عباد الهی توسط خداوند (بدون واسطه و یا با واسطه ی اولیاء معصومین او) به منصبی گماشته می شود سرایت کرده و حکم تعمیم داده می شود و از این مورد است، فقیه جامع الشرایط که طبق روایات ما به عنوان «حجتی علیکم» به اختیار خدا و به واسطه ی امام معصوم به عنوان حجت بر بندگان منصوب شده است.

آری، احکامی که در این روایت به عنوان امر اختصاصی امام معصوم آمده است (مثل «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم‏....») به فقیه سرایت داده نمی شود.

2- بر روی نیابت چنین امامی فکر کنید. اگر این لطف، یک حقیقت وجودی است، پس امری است تشکیکی و دارای شدت و ضعف، لذا صورت تامّ آن مربوط به امام معصوم است ولی مراتب نازله‌ی آن در شرایط خودش جاری است.

3- اساساً تفاوت نبوت و ولایت در این است که نبوت، مقامی نیست که به کس دیگری جز نبی سرایت کند. ولی ولایت، در عین آن‌که مقام حضرت اللّه است و فرمود: «اللّه ولیّ الّذین آمنوا» می‌بینید که برای اولیاء الهی نیز با شدت و ضعف لازمه سریان و جریان دارد و بدین لحاظ نمی‌توان ولیّ فقیه را از چنین تأثیری بر روی مولّی علیه خارج دانست.

4- انتظار امثال بنده از رفقای اهل فکر آن است که از متون مقدس بیشتر از آن‌چه در ابتدای امر ظهور دارند، بفهمیم، نه آن‌که خود را فقط متوقف در همان فهم اولیه‌ی خود نماییم. این حالت هرگز در تاریخ جواب نمی‌دهد. در حالی‌که علم اصول از جهتی  و علم پدیدارشناسی از جهت دیگر به ما کمک می‌کند تا به بنیاد سخن نظر کنیم و مطابق آموزه‌های اصلی دینِ الهی، همه‌ی اشارات آن سخن را دریابیم، وگرنه چگونه بتوانیم از متون دینی در زمانه‌ی خود استفاده کنیم؟

5- تعجب بنده از بعضی از رفقا می‌باشد که گمان می‌کنند اگر زعیم مؤید به مدد الهی باشد، دیگر نباید مشکلاتی در جامعه واقع شود، غافل از آن‌که اگر زعیم جامعه امام معصومی همچون علی«علیه‌السلام» باشد و مردم تلاش نکنند رهنمودهای وی در جامعه پیاده شود، آن‌ها هیچ بهره‌ای از او نبرده‌اند، نه آن‌که او مقصر باشد. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه‌ی 35 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

 «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ‏] لَا شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ‏أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي- وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ».

 پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و با تجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است. من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد.

6- اساساً انتظاری که از رفقا داریم، تفکر در سنت اصولیون است و نه اخباریون؛ و حوزه‌های علمیه‌ی نجف و قم افتخار آن را دارند که از اخباریون عبور کرده‌اند. حال نمی‌دانم چه شده است که بعضی از رفقا بهره‌ی لازم از نهضتی که منجر به استحکام حوزه‌‌های علمیه‌ی ما شده است، نبرده‌اند.

7- حضرت در یک قاعده‌ی کلی به موضوع امامت و جایگاه آن اشاره می‌کنند یعنی مصداق را ذیل یک فهم کلی می‌آورند، چرا در مصداق متوقف شویم و از آن امر کلی که امام در ابتدا آورده‌اند غافل گردیم که در این حالت از تفکر همه‌جانبه نسبت به آن روایت باز می‌مانیم. هنر ما این است که با تدبّر در آیات و روایات، متوجه باشیم آنان متون منجمدی نیستند وگرنه از حضور تاریخی خود نسبت به آن متون محروم می‌شویم. موفق باشید

20642

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: با توجه به این که قضایای ناتمامیت گودل حسب گفته برخی بزرگان بنیان ریاضیات محض را متزلزل می کند و از طرفی اگر بنای ریاضیات که یقینی ترین دانش انسان است متزلزل باشد طبعا بقیه معارف بشر دستخوش تردید می گردد سوالاتی پیش می آید این است که 1. حضرتعالی چه راهکاری برای حل این معضل دارید؟ 2. اگر درین زمینه آشنایی ندارید رویکرد حقیر را تایید می کنید که برای رسیدن به یقین به ریاضیات به طور تخصصی بپردازم تا بلکه این قضیه را حل کنم و پس از آن بقیه معارف خویش را یقینی کنم این که گفتم به طور تخصصی چون مساله گودل پیچیده است و ظاهرا باید متخصص بود تا به فهم و حل آن نائل آمد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ریاضیات، حوزه‌ی فهمِ کمّیات است و ما برای مقابله با افکار انحرافی نیاز به تفکر فلسفی داریم. در این رابطه تفکرِ صدرائی بسیار مهم است. حضرت امام در ابتدای شرح «دعای سحر» خود می‌فرمایند: «و ما ادرئکَ ماالملا صدرا». موفق باشید

18373
متن پرسش
سلام علیکم استاد: با توجه به اینکه دلایل فراوان و مستدلی در رابطه با وحدت شخصی وجود در آثار بزرگان بیان شده (از جمله آن براهین: الف. وجود مساوق وجوب بالذات است. ب. وجوب بالذات مساوق وحدت است. وجود مساوق وحدت است) چطور بزرگانی مانند آیت الله مصباح و علامه جعفری آن را قبول ندارند و پذیرش آن را مستلزم نادیده گرفتن و انکار بدیهیات می دانند؟ آیا آنان نسبت به این براهین اطلاعی نداشتند یا اشکالات منطقی به براهین دارند؟ اشکالات چیست؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید تصور آن‌هایی که وحدت شخصی وجود را نپذیرفتند آن باشد که پذیرفتن آن نفیِ مخلوقیتِ مخلوق است. در حالی‌که این با بحث ایجاد اعیان ثابته و تشکیکی‌بودنِ ظهور وجود حل می‌شود. موفق باشید

18006
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد همچنان که خود حضرتعالی در یکی از صوت های جلسات فرمودید که هنگام نماز «مکروه» است که چشم را ببندیم، بلکه بایستی چشم را باز نگه داریم تا حضرت حق و تجلیلت الهی را ببینیم لذا بنده سعی کردم این حکم را رعایت نمایم اما گاها جهت امتحان چه در نماز و غیر نماز که چشمم را می بندم، بهتر حضور خدا را حس می کنم. اولا بفرمایید این حس وهمی است یا قلبی و حضوری؟ ثانیا خوب است که ما هنگام نماز چشم بسته نماز بخوانیم؟ در حالی که مکروه می باشد!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به مراتب انسان‌ها دارد. آری! در مراتبِ بالای سلوک، انسان بهتر است که چشم خود را نبندد تا با نگاه قلبی و ماورای آن‌چه در مقابل چشمش هست، با حضرت ربّ مرتبط شود ولی فرموده‌اند در ابتدایِ راه و در میانه‌ی آن، جهت تمرکز بیشتر، اشکال ندارد که چشم خود را ببندد. و این ربطی به غلبه‌ی وَهم ندارد. موفق باشید

16920

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ببخشید آقای طاهرزاده، تفسیری که از حضرت استاد جوادی املی به نام تسنیم چاپ شده، همان جلسات تفسیری است که ایشان دارند برپا می کنند یا نه؟ آخه اومدم شرح صوتی تفسیر آقای جوادی رو از اینترنت سفارش بدم (البته کل سوره ها ی قرآن نیست)، بعد دیدم ایشون تفسیری به نام تسنیم درحال چاپ دارند که پیوسته داره جلدهای آن انتشار می یابد. بعد چون دیدم که شرح صوتی جلسات تفسیر ایشان هم کامل نیست و همه سوره ها رو نگفتند خواستم ازتون بپرسم که این تفسیر تسنیم همان مکتوب و نوشته شده ی صوت ایشان در این جلسات تفسیری هست که اکنون هم دایر و درجریان است یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید تفسیر «تسنیم» همان سخنان حضرت استاد جوادی است در تفسیر قرآن. ولی فضای صوت، برکات خاص خود را دارد. لذا پیشنهاد می‌شود اگر بتوانید در کنار تفسیر تسنیم، لااقل صوت تفسیر سوره‌ی حمد و بقره‌ی ایشان را استماع نمایید، نشاط خاص آن را خواهید یافت. موفق باشید

16491

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات: «رق منشور» و «بحر المسجور» چه حقیقتی در عالم است؟ در سفر معراج، جبراییل پیامبر (ص) را تا آسمان هفتم همراهی کردند و از این مرتبه به بعد که مقام عرش و اسماء الله است دیگر نتوانست همراهی کند؟ آیا بیت المعمور همان آسمان هفتم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «رق منشور» و «بحر مسجور» را باید در تفاسیر اعم از تفاسیری مثل المیزان و یا تفاسیری مثل تفسیر منسوب به محیی الدین دنبال کنید. بنده نیز عرایضی در این رابطه در بحث سوره طور داشته ام 2. «بیت معمور» مقام نازله‌ی عرش است. بنابر این مربوط به عالم مثال می‌شود. موفق باشید

16485
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: می خواستم بدانم سیر معنوی شهید با سایر انسان ها چه تفاوتی دارد؟ یعنی اگر انسان در دنیا مراحل سیر و سلوک را بگذراند و موانع را بر طرف کند با یک شهید نحوه سیر او چه تفاوتی دارد؟ من دارم روی سیر معنوی انسان کار می کنم و بحث شهادت برایم مسئله شده. لطفا در هر دو زمینه کتاب مناسب و مفید معرفی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر به سوی خدا با نفی انّیت و أنانیّت شروع می‌شود تا آن‌جا که انسان به حق باقی و از خود فانی شود. این چیزی است که شهدا به خوبی در فرصتی که پیش آمد نشان دادند و امروز نیز یاران انقلاب با پذیرش همه‌ی سختی‌هایی که انقلاب در پی آورده‌است، در صحنه‌اند. جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدن سازی و عرفان اسلامی» که در قسمت «نوشتاری» سایت هست، نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید

15976

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، می دانیم که علم و وجود مساوق هستند، حال سوالم این است که اراده و خواست یک فرد، چه نسبتی با علم او دارد؟ آیا این حرف درست است که علم که مساوق با وجود است، ذاتی است و علم و وجود او با اراده انسان تجلی می یابد؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چندان معنا نمی‌دهد بگوییم علم و وجود مساوق هم هستند. بلکه آن‌چه می‌توان گفت مساوقتِ وجود با وحدت است. آری! وجود مطلق که عین کمال است، عین علم و حیات نیز هست از آن جهت که علم و حیات، کمال است. و موضوع رابطه‌ی علم و اراده موضوع دیگری است که هر اراده‌ای مسبوق به علم است تا ما تصور علمیِ چیزی را نداشته باشیم، اراده‌ای نسبت به آن نمی‌کنیم. موفق باشید

15321
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد در مساله تشکیک وجود که حضرتعالی هم در برهان صدیقین تقریر فرمودید، این سوال برای من مطرح هست که تعبیر به وجود مادی می کنید یعنی وجود در ادنی مرتبه آن وجود مادی است. اما جنابعالی و حکما معتقد هستید که اسماء الهی تجلی میکنه برای ایجاد ماسوا و مرتبه وجود مادی پایین ترین مرتبه وجود هست در سلسه تجلیات، این حرف یعنی مرتبه وجود مادی مرتبه نازله ای در اثر تجلی اسماء الله هست. چطور امکان داره که اسماء الله در اثر تجلیات پی در پی مرتبه ای مادی رو ایجاد کنند؟ اصولا وجود مادی به نظر حقیر بی معنا میاد، وجود در اثر تجلی گرچه ممکنه ضعیف بشه اما مادی شدن بی معناست. مگه میشه حیات و قدرت و علم و اراده و ... مادی بشه؟ برداشت خودم: به نظر خودم این که میگن وجود مادی یک نوع مسامحه است چون ماده ماهیت هست و گوشت و پوست و ... همه ماهیات هستن، وجود مادی یعنی وجودی که در اثر تجلی نازله شده و قابلیت ظهور دادن ماهیات رو داره اینطور نیست؟ وگرنه وجود در مبنای تشکیک وجود هم،مادی نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مواظب بود بین نگاه فلسفی که نظر به مفاهیم موجودات دارد و نگاهِ عرفانی خلط نشود. در نگاه فلسفی است که بحث ماده و مجرد مطرح است. آری! در نگاه عرفانی اساساً قضیه همین است که می‌فرمایید. موفق باشید

15115
متن پرسش
سلام علیکم: ان شاء الله سلامت باشید و توفیقات شما در نشر معارف الهی افزون تر گردد. 1. صورت عملیه و صورت علمیه به لحاظ وجود شناختی و معرفت شناختی چه تفاوتی با یکدیگر دارد؟ 2. آیا دیدن یک درخت به تشکیل صورت علمیه منجر می گردد، و نگاه به نامحرم، یک صورت عملیه را در نفس به وجود می آورد؟ اگر چنین است منشا تفاوت ماهوی این دو در چیست؟ 3. ملکات اخلاقی (خوب یا بد) چه ارتباطی با صورت عملیه دارند؟ 4. ملکات اخلاقی (خوب یا بد) چه ارتباطی با صورت علمیه دارند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه‌ی انسان توانایی آن را دارد که صورت‌هایی را در درون خود بسازد، چه آن صورت‌ها ریشه در محسوسات او داشته باشد و چه در عقاید او. و لذا به اقتضای معاد جسمانی، در برزخ و قیامت انسان با صورت‌های عقاید و اعمالش روبه‌روست در آن حدّ که وقتی از یکی از آن صورت‌ها می‌پرسد «مَن اَنتِ»؟ جواب می‌دهد: «اَنا رأیکَ الحسن الذی کُنت علیه». یعنی من عقیده‌ی نیکوی تو هستم که در دنیا بر آن بودی. موفق باشید

14650
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی که در حال مطالعه و سمع درس معاد است کار را اینطور پیش ببرد که من، که خواهی نخواهی به برزخ خواهم رفت، چرا درس را با منظر فردایی دیدن برزخ ببینم بیایم و درس را صرفا در امروزی که زنده هستم مصداقهایش را بیابم مثلا وقتی سخن از طی کردن برازخ می شود من نگاه به خود کنم در کنار گذاشتن عقاید و اخلاق و اعمال باطل و این را گذر حساب کنم یا در تجلی خداوند با اسامی خاصش در لحظات خاص در درونم البته به شرط درست فهمیدن تجلیات و نه توهم ان تجلیات را رفع پرده های حجاب بنگرم. چطور است؟ آیا شما مصداقی برای درست دیدن برزخ در امروز لطف می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار درستی است. برزخ یعنی داشتن احساسی از خود که در آن هیچ نسبتی از نسبت‌های دنیا در آن نیست. حال هراندازه ما نیز نسبت‌های اعتباری دنیایی را، اعتباری و غیر اصیل ببینیم؛ به همان اندازه به احساسِ برزخی خود نزدیک می‌شویم. موفق باشید

14196
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: حدیثی در مورد ازدواج داریم که پیامبر فرمودند: ازدواج سنت من است هر کس از آن روی بر گرداند از من نیست. استاد آیا این برداشت درست است که برای برآورده شدن نیازهای جنسی یا باید طبق حدیث ازدواج کرد و یا به هر دلیلی که نمی شود ازدواج کرد باید عفت پیشه کرد. و در این صورت باز هم انسان در صنف دوستداران و پیروان رسول الله است و منظور از پیروی نکردن می تواند کسانی باشد که اهل زنا و ..... می باشند؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف بسیار درستی است زیرا حتی پیامبرانی مثل حضرت یحیی ازدواج نکردند در حالی‌که در مقام نبوت و مقام اُنس با خدا بودند. موفق باشید

12973

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت: دختر بچه ای 5 ساله دارم از همین الان بفکر مد و تیپ زدنه، می ترسم از آینده اش. خواهش می کنم کمک کنید چطوری تربیتش کنم؟ از این وضع جامعه می ترسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که به نظر می‌رسد نباید چندان سخت‌گیری کنید، و روح زن‌بودنِ آن را از او بگیرید؛ در این مورد به سایت «مزرعه‌ی ایمانی» از حجت‌الاسلام آقای اشترانی که در این رابطه تلاش می‌کنند، رجوع فرمایید. ایشان جلساتی در اصفهان و قم دارند. از طریق همان سایت دنبال کنید. موفق باشید

12569
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی و عرض قبولی طاعات حضرتعالی در پاسخ به سؤال بنده به شماره 12536 فرمودید نفس ناطقه محل اصلی علم است نه بدن (طبیعتا منظور سؤال بنده و نیز جواب حضرتعالی علم حصولی است). از طرف دیگر در کتاب «آشتی با خدا» و نیز «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» فرموده اید در مواقف مرگ علم (حصولی) انسان از بین می رود. از طرف سوم می دانیم که مفاهیم (اعم از اولیه و ثانویه) دارای وجود ذهنی هستند. پس حظّی از وجود دارند. حال طبق این سه گزاره، اگر دانسته های انسان جزو ادراکات نفسانی است و از طرف دیگر حظّی از وجود دارد (اعم از اینکه منشأ اعتبارش حقیقی باشد یا اعتباری) چگونه می شود که پس از مرگ از بین می رود؟ ممنون از حضرتعالی و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مرگ ما با حقایقی مرتبط هستیم که «وجودی» می باشند زیرا پس از مرگ دیگر قلب ما و افئده‌ی ما در میان است، چیزی به نام حسّ و فکر که منجر به وجود مفاهیم ذهنی می‌شود، در میان نیست! موفق باشید

11957
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد گرامی: رهبر در لغت به چه معنا است؟ به چه کسی رهبر می گویند؟ رئیس در لغت به چه معنا است؟ به چه کسی رئیس می گویند؟ تفاوت رهبر با رئیس چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به کتاب لغت رجوع فرمایید. سؤالاتی هست که اگر مشغول این نوع سؤالات شوم، از جواب آن‌ها باز می‌مانم. موفق باشید

10516
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی: در فلسفه بیان می شود فصل اخیر همان نوع است و تحصل دهنده نوع، از طرفی بیان می شود فعلیت مربوط به صورت است. در مورد بدن انسان که فعلیت دارد اگر ما بخواهیم فصل اخیر آن را مشخص کنیم یا به عبارت دیگر صورت آن را ،دو حالت دارد یا باید معتقد باشیم بدن به عنوان یک شی که فعلیت دارد فصلی غیر از نفس ناطقه دارد که در آن صورت باید گفت فصل اخیر آن چیست؟ یا باید قبول کنیم فصل اخیر یا صورت آن همان نفس ناطقه است اگر این را قبول کنیم باید معتقد شویم بدن همان تحصل و تعین نفس ناطقه در دنیاست یعنی نفس ناطقه که یک حقیقت مجرد است تعینش در عالم دنیا می شود بدن انسان؟ آیا این نتیجه گیری درست است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچیزی فصل اخیر و صورت خود را دارد. نفس ناطقه به عنوان موجودی مجرد فصل اخیرش، آخرین کمالاتی است که در خود شکل داده و صورت آن همان فصل اخیرش است که در بدن برزخی‌اش هم اکنون ظهور دارد و در مورد بدن مادی به عنوان یک پدیده دارای حرکت فصل اخیرش همان فعلیت‌هایی است که با تبدیل قوه به فعل محقق شده که همان آخرین صورت آن است. موفق باشید
9500
متن پرسش
با سلام: 1. آیت الله جوادی می فرمودند ما دراصول بدنبال استادی بودیم که بین اعتباریات و حقیقت جدایی قایل باشد فلذا سراغ امام رفتیم چون ایشان می فرمودند دست امور اعتباری از حقیقت بسته است، یا در سخنان علما داریم که این علوم اعتباری است، حال سوال این است که مگر این اعتباریات ریشه در تکوینیات ندارد و مگر علم فقه و اصول و ... ریشه در تکوینیات ندارد؟ 2. منظور از علم که در روایات آمده چیست آیا فقط همان توحید و اخلاق و فقه است یا فیزیک و شیمی هم هست چون آیت الله جوادی می فرمودند همه عالم فعل خداست پس همه علوم دینی است؟ 3. در کتاب معاد آیه ای آورده اید: او قادر است که مردگان را زنده کند و میفرمایید صحبت از زنده کردن خود مردگان است نه امثال آنان، و حال اینکه ما قایلیم نفس و خود انسان هیچ وقت نمی میرد پس چرا اینجا فرمودید خود آنها را زنده می کنند خود انسان که نمی میرد؟ 4. در کتاب گزینش تکنولوژی می فرمایید باید گزینش کنیم بعد می فرمایید فرهنگ خاص دارد پشت این ابزار، سوال این است پس اگر فرهنگ خاص دارد و ضرر دارد نباید استفاده کنیم بطور مطلق نه اینکه گزینش کنیم؟ 5. نظر شما درباره استاد قراملکی و آثار ایشان چیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حقیقتاً ما باید در بحث اصول فقه بین امور اعتباری و حقیقی تفکیک کنیم و قواعدی که مربوط به امور حقیقی است را به امور اعتباری سرایت ندهیم، هرچند آن اعتبار از طریق شریعت الهی باشد و ریشه در تکوینیات داشته باشد، بالاخره فعلاً به عنوان یک اعتبار مورد توجه است و حکم اعتبار دارد 2- عموماً علومی مثل فیزیک و شیمی را با واژه‌ی فضل و دانش نام می‌برند با این‌همه باید از خود جمله متوجه شد منظور از علم در آن جمله یا روایات کدام نوع علم است. در ضمن باید دقت کرد عالَم فعل خدا است ولی علم ما به عالم عموماً با پیش‌فرض‌هایی همراه است و لذا نمی‌توان گفت علم ما به طبیعت عین علم به فعل خدا است. جناب اَیان باربر در کتاب «علم و دین» این نکته را به‌خوبی روشن کرده است 3- شاید از آن جهت که بدن ما همیشه بدن ما است هرچند تغییر کند، وقتی گفته شده خودتان را زنده می‌کنیم یعنی خودتان را با بدن خودتان زنده می‌کنیم 4- همین طور است که می‌فرمایید برای همین هم اگر با خوآگاهیِ لازم تکنولوژی را گزینش کنیم زهر آن را کم می کنیم ولی کار نهایی آن است که ما با نگاه توحیدی خودمان تکنولوژی مناسب اهداف خودمان را شکل دهیم 5- با آثار ایشان به طور جدّی آشنایی ندارم خیلی گذرا رد شده‌ام. موفق باشید
7591

معنی حدیثبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم معنی حدیث "علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل" یعنی چه؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: وقتی رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند علماء امت من از پیامبران بنی‌اسرائیل افضل‌اند، می‌خواهند بفرمایند اگر واقعاً کسی به همه‌ی جوانب اسلام عالم شد منوّر به معارفی می‌گردد که قلب او از قلب مبارک انبیاء بنی‌اسرائیل به حقایق نزدیک‌تر است. موفق باشید
7588
متن پرسش
سلام خداقوت برای بررسی معلومات به نظرتان خود بهتر است چه نظام فکری ای داشته باشیم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بهترین نظام فکری را از قرآن و به کمک تفاسیر باید گرفت. رجوع به کتاب علماء نیز از آن جهت است که متذکر قرآن‌اند. موفق باشید
7529
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم در عالم خواب دیدم که مرده ام به همراه نفر دیگری او را به خاک می سپارند بعد نوبت من می رسد قبر من آماده نبود. با کفن بودم و کوچکی آن را بهانه کردم و گفتم امانم دهید با حالی که درد در سینه دارم بهت زده هستم و آنهارفتن و من رو به قبله با سختی سجده کرده و با توبه و التماس فرصت جبران خواستم ، وقتی آنها برگشتند کاغذی با خود آوردند که در پایین آن مهر شده بود و گفتند این هم امان نامه ات . با توجه به کلیت خواب ، بنده را رهنمایی بفرمایید دچار کثرت ها شده ام که نفس نمی خواهد برود یا کلیتش چیز دیگری است. لطفا در این مورد هم راهنمایی بفرمایید که شاید از مردن می ترسم و بفکر مردن نیستم چون بعد از خواب بیشتر می ترسم و با خودم می گویم مردن هم به این آسانی نیست حساب کتاب بعدش چون برای آماده نبودم سخت است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
7429
متن پرسش
سلام.دربحث معادفرمودیداعمال بدوخوب ما صورت دارند.حال درصورت توبه از عملی تکلیف صورتی که ایجادشده چه میشود؟ایا قضیه همان تبدیل سیآت وگناهان به حسنه است؟اگرهم اینطوراست چگونه من گناهکاراگرچه توبه هم کرده باشم جزای عملم را نمیبینم؟!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که صورت‌های اعمال در معاد از طریق نفس ساخته می‌شود حال کسی که توبه کرده و نفس او از آن اعمال روی برگردانده دیگر اراده‌ای برای انجام آن عمل ندارد تا صورتی مناسب آن بسازد و تماماً شخصیت دیگری است و آن اعمال در این شخصیت جدید نیست تا جزای آن معنا داشته باشد. موفق باشید
6353
متن پرسش
سلام.ابتدا سوالی راجع به این موضوع داشتم که آیا مفهوم تجلی با خلق یکی است؟ آیا هرچه جز ذات احدی مخلوق میبا شد ؟اگر این طوراست پس اسماءحضرت حق از جمله اسم جلاله الله نیز مخلوق می باشد؟به هرحال این موضوعی است که با یک سری از مسائل دیگر دغدغه ی ذهنی برایم ایجادکرده.ممنون که سوالات امثال من را پاسخ می دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند نور اسمی از اسماء خود را در جایی که امکان ظهور داشت متجلی کرد می‌گوییم خداوند آن شیئ را خلق کرد و هرچیزی جز خدا مخلوق است و از خود وجودی ندارد ولی اسماء الهی شئونات حضرت حق است و نه چیزی غیر از حضرت حق تا لازم آید مخلوق خداوند باشند. موفق باشید
6147
متن پرسش
سلام علیکم-قبلا از شما در مورد آیاتی سوال کردم که مانند دقت در نحوه خلقت شتر یا نحوه هدایت آبهای زیر زمینی و مانند آن که در قرآن کم نیستند و معلوم است که اهمیت زیادی دارد و نمیتوان به سادگی از آن رد شد وقتی جای جای قرآن عزیز ما را به دقت در نحوه خلقت میخواند یک مطلب بزرگی در آن نهفته است که شما فرمودید این آیات برای اثبات نبوت است در صورتیکه شما اگر به حدیث شریف مفضل دقت کنید مساله مشابهی را پیدا میکنید یعنی امام معصوم در این حدیث شریف بصورت تفصیلی عجایب خلقت را آنهم به جزییات بیان فرموده که شباهت زیادی به ایات قرآن در نحوه و جزییات خلقت دارد ولی هدف امام ع اثبات نبوت نبوده بلکه هدف ریشه دار کردن توحید است به نظر بنده در این آیات و همچنین حدیث شریف مفضل خواسته اند بگویند یک شعور خاص و ماورا قوانین فیزیکی در عالم جاریست و میخواهند انسانها از طریق پی بردن به این شعور کم کم خود را از یک ذهن مادی نگر و فیزیکی آزاد کنند و بفهمند حتی در ظاهر قوانین عالم و ظاهر این حرکت مادی نیز آیات خداوند متعال پیداست واین ارتباط مستقیم و جدی با نبوت ندارد هرچند نبوت را هم میتوان با کمک این موضوع بهتر اثبات کرد .چرا امام معصوم اینهمه وقت گذاشته اند و توحید مفضل را عنایت فرموده اند یا خداوند متعال اینهمه در قران دعوت جدی به دقت در آفرینش کرده مثلا دقت در غذا دقت در خلقت شتر و..... برای این است که همین چیزها دور وبر انسان را گرفته نمیشود چشمها را بست و ارتباط گرفت اتفاقا باید چشم ها باز باشند و لابلای همین ظاهر دنیا خدا را ناظر و حاضر دید به نظر من این آیات ارتباط جدی با بحث نبوت ندارد لطفا راهنمایی بفرمایید اثبات نبوت که اینهمه تکرار نمیخواهد ولی بیرون کشیدن انسانها از نگاه صرفا فیزیکی بدلیل تماس طولانی با موجودات عالم و زندگی در دنیای مادی نیاز به تکرار و تمرین دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید فضایی که قرآن به صحنه آمده با چه‌چیزی روبه‌روست و فضایی که حضرت صادق«علیه‌السلام» آن حدیث را به مفضل می‌فرمایند چه فضایی است. مشرکین حجاز مشکلی به نام خالقیت خدا نداشتند، حتی علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در تفسیر شریف خود تا آن‌جا پیش می‌روند که هیچ آیه‌ای را دلیل بر وجود خدا تفسیر نمی‌کنند چون مشکل مشرکین حجاز نبوت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بوده و اگر این موضوع که حکایت از ربوبیت حضرت حق دارد برای آن‌ها و برای بشریت حل می‌شد صراط مستقیم الهی که همان شریعت است را می‌پذیرفتند ولی در زمان امام صادق«علیه‌السلام» با منکرینی مثل ابن ابی‌العوجاع‌ها و ابن مقفع‌ها روبه‌روئیم در حدّی که جناب مفضل با ابن‌ابی‌العوجاع درگیر می‌شود، حالا حضرت صادق«علیه‌السلام» باید شبهه‌ی این‌ها را برطرف کنند. بنده فکر می‌کنم عزیزان باید متوجه تفاوت نظر بین ربوبیت حضرت حق و خالقیت او بشوند. چیزی که امروز نیز ما نیاز داریم. موفق باشید
2136
متن پرسش
سلام.نظر شما راجع به زیگموند فروید،بنیان گذار روان تحلیل گری چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این مورد صاحب نظر نیستم. موفق باشید
1157

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام با عرض خسته نباشید خدمت استاد جناب طاهرزاده و آرزوی توفیق روز افزون برای جنابعالی اینجانب قصد مشورت در باب موضوعی را با جنابعالی دارم بنده دانشجوی سال آخر فوق لیسانس مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی می باشم چند سالی است با کتابها و سخنرانی های شما مانوس هستم و همین انس دغدغه تهذیب نفس را در بنده ایجاد کرده است . در حال حاضر یک سالی است علاوه بر درس در شرکتی مشغول به کار هستم (مهندس مکانیک) و اکنون که این نامه را خدمت جنابعالی می نویسم قسمت عمده روحم در این یکسال با مسایل کاری گره خورده به صورتی که آن آرامش معنوی لازم را از زندگیم گرفته است ودچار روزمرگیم کرده با وجودی که هنوز ازدواج نکرده و با مسایل زیادی روبرو نیستم. حال مسیله ای که قصد مشورت در باب آن را با جنابعالی دارم این است که کاری که بنده قصد انجام آن را به منظور بازیابی آرامش معنوی خویش دارم این است که کار شرکتی را تعطیل کنم تا زمان بیشتری داشته باشم (البته مطمین نیستم که مشکلم نداشتن زمان کافی باشد) و برای حل مسیله مذکور چاره ای بیاندیشم اما چیزی که از اتفاق افتادن آن بیم دارم این است که با توجه به شناختی که از خود دارم احتمالا پس از ترک کار گرفتار نفس شده و موفق به امر فوق نمی شوم ودلیل این حرف وجود نداشتن بستری مناسب و نداشتن برنامه ای برای بازیافتن آرامش معنوی است لذا خواهشمندم در این باب اینجانب را راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی چه اشکال دارد که با مدیریتی که در زندگی خود ایجاد می‌کنید هم کار خود را ادامه دهید و هم در جهت سیر علمی و روحانی خود برنامه‌ریزی کنید. احتمالاً پس از مدتی که بر کار خود مسلط شدید بهتر می‌توانید برنامه‌ریزی کنید. موفق باشید
نمایش چاپی