بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3791
متن پرسش
سلام.برنامه ریزی در زندگی خیلی مهم هست اما من جه برای دنیا جه اخرتم برنامه ریزی میکنم مشکلات و مسائل اطرافم همیشه مانع عمل به برنامه زندگانیم میشه حالا ارادم کمه تلاشم کمه قبول میکنم اما به گونه ای حس ناامیدی از خودم دارم 1ماه ادم خوبیم 2 هفته بد 2هفته درس میخونم 1 ماه ول میکنم الان که 26 سالمه میتونم بگم 11سال اوضاع همینه در دینم نه در دنیام ثبات رفتاری ندارم نمیتونم کاری رو درست انجام بدم واقعا روحمو اذیت میکنه اکثرا کسل و دلتنگ هستم واقها برنامه ای هست که بشه از طریق اون ارادرو یا نمیدونم اگاهی رو نمیدونم ایمان رو افزایش بده یا واقعا باید چه کار کرد میشه تو سایتتون برنامه برای دنیا و اخرت داشته باشد و علتهای عدم عمل به برنامه ریزی زندگیرو بگید.لطفا چون ذهنم خیلی درگیره اما در عمل هیچ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاله مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. موفق باشید
1536

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد گرامی وقتی خبر شهادت کسانی چون شهید احمدی روشن و سیره ی زندگی اونها رو می شنوم و این که چقدر براشون تلاش شبانه روزی برای پیشرفت ایران مهم بوده این سوال برام پیش میاد که چرا؟ و رابطه ی بین پیشرفت ایران اسلامی و اسلام و جهاد در راه خدا برام حل نشده ! چه کار باید بکنم که برای من نوعی هم این ایمان و انگیزه و جدیت شکل بگیره؟ دانشجوی فیزیک هستم درسم رو در دانشگاه سر سری خوندم و بدون این که به فهم اون و موفق شدن در اون اهمیت بدم به این دلیل که با این علوم نمی تونم ارتباط برقرار کنم اما الان وقتی می بینم کسانی با گذاشتن زندگیشون در این علومی که مبنای الهی نداره به درجات اعلی می رسند دچار پوچی و تناقض می شم و از گذشته ی خودم پشیمان. موید باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: ما در شرایطی هستیم که باید فرهنگ غرب را پشت سر بگذاریم و در دو جبهه‌ی علمی و فرهنگی خودکفا باشیم. وقتی خداوند به کسی این توفیق را داد تا در جبهه‌ی علمی، کشور اسلامی را از وابستگی به غرب سلطه‌گر آزاد کند و در این راه سر از پا نشناخت به همان معنویتی می‌رسد که کسی بخواهد از طریق فعالیت‌های فرهنگی، روح معنویت را را به جامعه برگرداند. سعی کنید در همان جایی که هستید و خداوند شرایط خدمت به نظام اسلامی را برایتان فراهم کرده است کوتاهی نکنید. موفق باشید
1191

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم جنابعالی درپاسخ به سوالی(کد1045) فرموده ایدکه ظاهرا انسان قبل ازتولد پدرومادرش را خودش انتخاب میکند لطفا بفرمایید آیه یاروایتی دال برتایید این مطلب داریم لطفا بیشتر وروشنتر توضیح بفرمایید چون این مسئله به برخی ازشبهات در مورد جبرواختیاروقضاوقدر پاسخ می دهد.باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی آیه‌ی 173 و 174 سوره‌ی اعراف با تفسیر مفصلی که حضرت آیت‌ الله جوادی داشتند به پذیرش این موضوع کمک می‌کند. موفق باشید
466

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم 1 آنچه ازتعالیم حضرت عالی درکتاب»ده نکته»استفاده شده که «نفس»حقیقی بسیط دارد. به گونه ای که نه تنها درهمه ی بدن حاضر است بلکه کل ان در همه بدن حاضر است .و ازهمین جا اثبات شده که نفس من به وسعت هستی است ودر تمام هستی حاضر است حال سوال این است که باتوجه به این تعالیم عامل تشخص افراد کدام است؟ و چه چیزی نفسی را از نفسی جدا می کند؟ ریشه طرح چنین سوالی آن است تا کیفیت عذاب اخروی مشخص شود زیرا با توجه به بساطت نفس¸هرگونه عذابی به هر نفس ,عذاب کل نفوس خواهد بودوبر عکس,هر گونه تفضل واجری,گرامی داشت کل نفوس خواهد بود.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی نفس انسان در ذات خود در همه‌جا حاضر است ولی هرکس به اندازه‌‌ی انتخاب‌هایی که انجام می‌دهد فرد خاصی می‌شود با شخصیت خاص و لذا فرمود: «کلُّ نفسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینه» هرکس در رهن آن چیزی است که کسب می‌کند و انتخاب می‌نماید. مفصل این بحث در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» هست. و یا بحث را در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» تحت عنوان انسان فقط انتخاب است، دنبال بفرمایید. موفق باشید
26125
متن پرسش
استاد عزیز سلام و عرض ادب: چند روز پیش از ترور شهید بزرگوار و قهرمان ملیمان، این مجاهد خود ساخته و بزرگ، می خواستم از شما سوال کنم که باید با خفقانی که ضد انقلاب حتی در داخل کشور برای انقلابی ها و ولایی ها ایجاد کرده اند چه کرد؟ آیا باید برای جذب جوانان و تبلیغ دین عقیده و جوشش آتشین عشقمان را نسبت به انقلاب و رهبری مخفی کنیم یا آن را صریح ابراز کنیم یا باید ابتدا مقدمات را فراهم کنیم و بعد ابراز کنیم؟ ولی امروز تحلیل دیگر و سوال دیگری دارم. عقیده دارم فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و اندیشه انقلاب اسلامی آغاز شده است. آن هایی که با برچسب زنی و دو قطبی سازی، فضای خفقان و انزوا را برای نیروهای انقلابی و ولایی ایجاد کرده بودند و اوباش مجازی و رسانه هایشان با هوچی گری و تمسخر، اجازه ابراز عقیده را از ایشان گرفته بودند، پس از این حادثه بزرگ، خود در انزوا قرار گرفتند و دهانشان برای مدت ها از این سیلاب پایان ناپذیر مردم در حمایت از تفکر انقلابی و روحیه ولایت مداری باز خواهد ماند. به عقیده من این جمله دختر سردار که «پدر ما را برای پشتیبانی از ولایت فقیه تربیت کرد» جز در این فضا اینچنین مورد توجه و استقبال قرار نمی گرفت. اکنون و پیش از آنکه در مقاله ای مفصل تحلیل و نظر خود را منعکس کنم قصد دارم نظر شما استاد و اندیشمند بزرگ دوران انقلاب را که عمری در تبیین اندیشه و جایگاه و راه انقلاب اسلامی صرف فرموده اید در این مورد جویا شوم تا با چشمی باز و کلامی پخته شده به نور معرفت درستی یا نادرستی تحلیل خود را از جنابعالی جویا شوم؟ آیا این احساسات مردمی زودگذر است یا حقیقتا فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و تبعیت و پیروی هرچه بیشتر از ایشان و درک درست مقام و جایگاه ولایت، گشوده شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده با طرحِ مقدمات می‌توانیم مردم را متوجه‌ی انقلاب و جایگاه رهبر انقلاب بنماییم، به عنوان حقیقتی که به دنبال آن هستند و از آن غفلت دارند بدون آن‌که عنادی داشته باشند. ۲. حقیقتاً باطن اکثر بالاتفاقِ مردم ایران منوّر به نور انقلاب و ارادت به رهبریِ انقلاب است. باید آن‌ها را با زبانی نرم متوجه‌ی امر باطنی‌شان نمود.

تا زمانی که جهشی به سوی هستی خود انجام نداده‌ایم نمی‌توانیم تقدیر هستی خود را احساس کنیم و سخن هستی خود را بشنویم. آن‌طور که با یاد حاج قاسم در درون ما آن حالت به صدا درآمد، چیزی جز سخن هستی ما نبود، هرچند در همان حالت هم باز هستی ذات خود را از ما دریغ می‌دارند تا راه ادامه یابد.

موفق باشید 

22146
متن پرسش
با سلام: در خصوص سوال ۲۲۱۳۷ استاد متوجه این مطلب که فرمودید هستم ولی سوالم دقیقا این بود که الان در جامعه همه به یک نوع، تفکر نمی کنند و برداشت ها در مورد انقلاب متفاوت هست و کسی که نیاز ولی فقیه را حس کند و هدف ایجاد انقلاب اسلامی رو بفهمد و بداند که امریست الهی و ان شاءالله به حکومت جهانی امام زمان (عج) منتهی می‌شود خوب حسابش جداست و بحثی نیست و در حد خودش کمک به حرکت مسیر انقلاب جهانی مهدوی می کند. ولی استاد منظورم این بود که در این زمانه ما طوری شده که بعضی ها فقر، اختلاس، بیکاری، ازدواج، دعوای احزاب و خلاصه بیشتر مشکلات را علت آن را رهبری میدانن و در بین جامعه در بحث ها بیشتر این را می گویند که مگر رهبر در راس انقلاب نیست پس چرا اقدامی صورت نمی گیرد و هزاران سوال. چرا می گوید مذاکره نرید ولی می روند؟ چرا مهره های ناکارامد حذف نمی شوند؟ چرا راحت اختلاس می شود؟ چرا راحت گرانی می شود؟ چرا جوانان شرایط ازدواجشان سخت تر می شود؟ چرا مدرک گرایی و سیستم اموزش مشکل ایجاد می کند چرا بی حجابی رونق گرفته چرا مدیران نجومی بگیر می شوند و کارگران بدبخت چرا و چرا های فراوان. وقتی هم که بگوییم مثلا بعضی ها دنیا طلب شده اند می گویند چرا سمت دارن خلاصه استاد هر جوابی بدهیم باز چرایی دیگر. خوب مردم در رنجند و بیشتر آنها بی منظور می گویند نه اینکه مخالف نظام باشند سختشان است شاید هنوز واقعیت این نظام و هدف والای آن که امریست الهی را هنوز به جان درک نکرده اند شاید هنوز به واقعیت، معنی امنیت و این هدف را حس نکرده اند شاید به این باور نرسیده اند که امام خمینی وقتی گفت امریکا شیطان بزرگ است را تجزیه تحلیل نمی کنند که چرا گفت؟ بیشتر مردم قلب و دلشان با خدا و انقلاب هست ولی شرایط موجود صدایشان را در اورده که چرا دارند. وقتی بگویی رهبری باید کشتی انقلاب را سکانداری کند تا به ساحل مهدویت برساند می گویند چرا روسا همکاری نمی کنند و چرا باید هنوز بمانند؟ وقتی بگویی رهبری با دید عارفانه و الهی انتها را می بیند می گویند پس الانمان چی؟ وقتی بگویی این نهضت از شروع تا الان چقدر خون داده و در این را شهید شدند می گویند پس چرا اختلاس میشه که خونشان پایمال بشه؟ اگر بگویی شاید اینها خواست خدا باشد تا مردم به مرور حق و ناحق را تشخیص بدهند و درست انتخاب کنند و شاید اینها مقدماتی باشد برای ایجاد ظهور، می گویند الان بازار پیش گویی ها را ندیده ای که مثلا شاه نعمت اله ولی گفته در چهل سال فلان می شود و از این جور پیش گویی ها پس چرا حرفی از اراده الهی نیست زمان اهل بیت هم یکی صلح کرد یکی دست به شمشیر، خون داد یکی زندانی شد یکی خانه نشین. بگویی زمانه ما صلاح بر مثلا مدارا کردن است تا اتحاد و انسجام حفظ شود و دشمن رخنه نکند می گویند به چه قیمتی مگر با ماهواره و شبکه های ناجور اجتماعی در خانه ها رخنه نکرده و چرا فلان آخوند یا فلان استاد یا دکتر و فلان شخصیت به بیراهه می رود بگویی همه را با هم یکی نکنیم می گویند مگر اینها الگو نیستند چرا اگر فاسند دارن جولان می دهند؟ در کل استاد جدا از اینکه دشمن دنبال ایجاد شکاف و فاصله هست الان داره هم دید مردم بد میشه هم بدتر اعتقادات و باورها زیر سوال میره. استاد جان آنکه انقلاب و ولی فقیه را فهمید که هیچ ولی در جواب آنهایی که هنوز برایشان روشن نشده، واقعا باید چه جوابی داد تا قانع شده و روشن شوند و آنها هم دیدشان مشخص شود. خیلی ها قلبشان با اسلام و روحانیت و رهبریست شاید ذهنشان شفاف نشده. اصل سوال من این است در جواب این جور تفکرات باید چه کرد سکوت کرد یا جوابی بدهیم که روشنگری باشد و قلبن قانع شوند؟ از این که طولانی شد معذرت، وقت شما عزیز است ولی استاد این موضوعیست که همه جا با آن مواجه ایم. با تشکر از حوصله ای که بخرج دادید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهده‌ی مردم گذاشته است. در سوره‌ی حدید آیه‌ی 25 می‏ فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى‏ كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است.

 می ‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می‏ گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آن‌ها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی‏ بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می ‏برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبه‌رو شود مطالب زیادی برایش روشن می ‏شود - حتی معجزات هم نمونه‏ هایی از بیّنات‌اند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت‏ اند، چه انبیاء یا جانشینان آن‏ها و شیوه‏ هایی که این بزرگان از آن استفاده می ‏کنند امور بیّن ‏اند و از همه راه‏های بیّن استفاده می‏ کردند. گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده ‏اند که انسان‏ها در آن فضا خودشان را هم نمی ‏بینند و نمی ‏شناسند و پیامبران آمده ‏اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل‏ های خاص خود را دارد لذا می‏ فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آن‏هایی که در کنار پیامبران قرار می‏ گیرند از آن بهره ‏مند شوند.

بحث «اِنزال» را به میان می ‏آورد که پایین‌آوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده ‏اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می‏ شود و در رابطه با میزان، انسان‌ها وزن هر دستوری را تشخیص می‌دهند تا آن‌جا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می‏ فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می‏ شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره ‏مند می‏ شود و گرفتار تحجر نمی ‏گردد. در ادامه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامه‌ی قسط به‌پا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان به‌پا خیزند نه آن‌که پیامبران به هر قیمتی اقامه‌ی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آن‏ها را از انتخاب‏های خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالی‌که رساندن کتاب و میزان به عهده‌ی پیامبران بود و قیام به قسط به عهده‌ی مردم می‌باشد.

مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می‏ آید و نباید با هر شیوه‏ای به اهداف خود رسید و آزادی انسان‏ها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند. در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -.

در ادامه می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد. در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده‏ اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می ‏شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدم‏هایی که حق برای‏شان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می ‏آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که می‌فرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آن‏ها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشه‌ی الهی دارد.

اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آن‏ها شکل داده ‏اند و نمی ‏گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.

هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژه‌ی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه‏ گذاری، می‏ توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولان‏اش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیت‏ها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت ‏اش یاری می‏ کنند. اینان آن‏هایی‏ اند که خداوند نشانه‏ های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می‏ تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.

خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می ‏باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می ‏بینیم که چگونه وظیفه خود می ‏دانسته ‏اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می‏ خواهد مردم را از تاریکی‏ ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی‏ شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آن‏ها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق می‌گردد.

2- از طرفی در بعضی موارد که افراد بنای دیدن حقیقت را ندارند، خود پیامبر هم کاری از پیش نمی‌برند چه رسد به ما. خداوند در قرآن به پیامبرش در مورد این افراد می‌فرماید:  «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»(حجر/3) بگذار آنها بخورند، و بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ ولى بزودى خواهند فهميد! موفق باشید  


[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏3، ص: 121

[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آن‏ها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟

[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می‏ گویند. 

21251
متن پرسش
با سلام: لطفا معنی این کلمات و جملات در پیام رهبر انقلاب در خصوص ارتحال علامه طهرانی را مشخصا بیان فرمائید و چرا عبارت عربی پایانی آن (تا جائی که من تحقیق کرده ام) و یا نظیر آن را برای شخص دیگری استفاده نکرده اند؟: خبر رحلت عالم عامل ربّانى، و سالك مجاهد روحانى، آيت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی را با اندوه و افسوس بسيار دريافت كردم و عميقا متأسّف و مصيبت زده شدم. ايشان از جمله فرزانگان معدودى بودند كه مراتب برجسته علمى را با درجات والاى معنويّت و سلوك توأما دارا بودند، و در كنار فقاهت فنّى و اجتهادى، به فقه الله الأكبر نيز كه از مقوله شهود و محصول تجربه حسّى و مجاهدت معنوى است نيز نائل گشته بودند. فقدان آن عزيز براى آشنايان و ارادتمندانشان خسارتى دردناك و غمى هائل است. اين جانب با قلبى اندوهگين و ملول به شما آقازادگان محترم و والده محترمه و ديگر فرزندان و اخوان و كسان و نزديكان و نيز دوستان و ارادتمندان ايشان تسليت مى‌گويم، و از خداوند متعال براى ايشان علوّ درجات و حشر با احبّه و اولياء را مسألت مى‌كنم. هنيئًا لَهُ ما أعدَّهُ اللهُ لإوليآء اللهِ و عبادِه الصّالحين. و سلام عليكم و رحمة الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون واقعاً آیت اللّه تهرانی علاوه بر فقاهتِ فنی و اجتهادی در فقه‌اللّه اکبر و سلوک به سوی توحید حضرت ربّ العالمین زحمت کشیده بودند و انصافاً همین بود که حضرت آقا متذکر این امر شدند. بنده خود نیز از آثار ایشان بهره‌ها برده‌ام. موفق باشید

20893
متن پرسش
به نام خدا سلام جناب استاد عزیز: آیا به کتاب مصباح الشریعه به همراه شرح جناب آقای مصطفوی می توان به عنوان یک دوره سیر و سلوک عملی نگاه کرد؟ با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب خوبی است ولی با توجه به این‌که تنظیم آن توسط غیر معصوم بوده و او تنها شواهدی برای سخن خود از معصوم آورده است؛ نمی‌تواند به خودی خود یک کتاب سلوکی باشد. موفق باشید

17530

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سوالی پرسیده شده بود در مورد یکی از حکمت های نهج البلاغه، متن عربی را فرموده بودید، بنویسم: نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی- حکمت 294 - وَ قَد سُئِلَ عَن مَسافةِ ما بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِب، فَقالَ علیه السلام: مَسیرَةُ یَومٍ للشَمس ( ترجمه آقای محمد دشتی: به اندازه یک روز رفتن خورشید) سوال این بود که با توجه به علوم تجربی منظور امام علیه السلام چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام معصوم در جواب سؤال‌کننده که اندازه‌ی مسافت بین مشرق و مغرب را می‌خواهد جواب می‌دهند به اندازه‌ای است که خورشید یک روز مسافتی را طی کند. حال اگر بتوانیم سرعت خورشید را در یک روز اندازه بزنیم می‌توانیم مسافت بین مشرق و مغرب را مشخص کنیم. در این‌جا دیگر فرق نمی‌کند که زمین به گرد خورشید بگردد و یا بگوییم خورشید حرکت می‌کند. حضرت در حدّ سؤال طرف به او جواب داده‌اند. موفق باشید

17410
متن پرسش
با عرض سلام: با تشکر فراوان از استاد عزیز، در مورد موضوع «نماد» در فرهنگ اسلامی به کدام مطالبتان (کتاب یا جزوه) مراجعه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به طور خاص در این مورد صحبتی کرده باشم. می‌ماند که در روایات ما بحث «اشارات» را ماوراء «عبارات» به میان می‌آورد تا متذکر شوند چگونه می‌شود از متون دینی به عنوان یک نماد استفاده کرد. از حضرت صادق داريم که مي‌فرمايند: «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ- عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ- فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ- وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاء»[1] كتاب خدا به چهار صورت است. «عبارت» و «اشاره» و «لطايف» و «حقايق»، عبارت مخصوص عوام است و اشاره مربوط به خواص است و لطائف مخصوص اولياء است و حقايق مخصوص انبياء. و يا از بزرگان اهل عرفان هست: «العاقل یکفيه الاشاره» براي عاقل يک اشاره کافي است تا متوجه موضوع شود. موفق باشید

 


[1] - بحار الانوار، ج75، ص278.

17363
متن پرسش
سلام: تفاوت معماری پست مدرن و معماری نئوکلاسیک: معماران نئوکلاسیک همچون معماران پست مدرن به گذشته توجه دارند، ولی یک اختلاف عمده بین این دو دیدگاه نسبت به تاریخ وجود دارد. معماری پست مدرن در پی هویت انسان است و تاریخ هر قوم و ملتی از نظر آنها به عنوان بخشی از هویت آن ملت تلقی می شود. لذا معماران پست مدرن، تاریخ فرهنگی و کالبدی و همچنین دستور زبان معماری هر قومی را در معماری خود در هر منطقه نمایش می دهند. منتها این نمایش به صورت تقلید از موارد فوق نیست، بلکه آنچه به هویت یک ملت مربوط است در ساختمان های پست مدرن به روز در می آید و براساس شرایط زمانی و مکانی به صورت جدید و امروزی شده ظاهر می شود. لذا معماران پست مدرن در تغییر تناسبات، رنگ ها و عملکرد های نماد های تاریخی به خود تردید راه نمی دهند. ولی معماران نئوکلاسیک همچون کوینلن تری (یکی از مهمترین نظریه پردازان سبک نئوکلاسیک) معتقدند که نظم کلاسیک (معماری یونان و روم باستان) الهاماتی آسمانی و مقدس هستند. لذا تغییر دادن آنها صحیح نیست و هر تغییری در آن باعث تبدیل شدن کمال به نقصان می شود. آنها دلیل جاودانگی معماری کلاسیک را در همین می دانند. معماران نئوکلاسیک، سبک مدرن را نیز سبکی قابل قبول نمی دانند. لذا گذشته و خصوصا معماری کلاسیک را منبع الهام خود می دانند و معماری کلاسیک را به همانگونه که از نظر کالبدی بوده، برای احتیاجات امروزی طراحی می کنند. منتها باید توجه داشت که داخل این فرم های تاریخی، کلیه وسایل رفاهی امروزی تدارک دیده شده است. اگر خواسته باشیم در یک جمله معماری نئوکلاسیک را تعریف کنیم، می توان گفت: ساختمان نئوکلاسیک، پوسته ای کلاسیک بر روی امکانات مدرن است. استاد بزرگوار می خواستم بدونم از نظر شما کدوم یکی از دو سبک معماری فوق میتونه به نظرات انقلاب اسلامی نزدیک باشه و ما میتونیم روش کار کنیم و به عنوان معماری انقلاب ارائه بدیم؟ یا اینکه اصلا کلا این سبک ها روحشون چیز دیگه ای است و ما باید به دنبال یه چیز جدید باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تخصصی در این امر ندارم ولی گمشده‌ی ما عبور از معماریِ فراماسونری است و جایگزینی نوعی از معماری که زمین را به آسمان معنویت متصل گرداند. شاید هر دو مکتب مذکور به دنبال چنین چیزی باشد. موفق باشید

17270

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: می خواستم نظر شما رو 1. در باب ارتباط فقه و فلسفه بدونم؟ 2. من شنیدم که بعضا مجتهدان قدیم ما به جز امر طلبگی مشغول به کار دیگه ای هم بودن (مثلا بازاری بودن) و نظرات فقهی خودشون رو هم در باب کسب و کار می دادند؟ شما چنین مطلبی رو چجوری تحلیل می کنید و آیا با توجه به جریان مدرنیته موجود این کار صحیح به نظر می رسد که یک طلبه مشغول کار دیگری جز درس خواندن باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه از باید و نبایدهای شریعت سخن می‌گوید و فلسفه نظر به هست‌ها و بایدها دارد و از این جهت می‌شود که یک فقیه باید و نبایدهای شریعت را اخذ کند بدون آن‌که فلسفه بداند 2- به نظر می‌رسد که امروزه وسعت کار یک طلبه به او اجازه‌ی کار در بیرون از طلبگی ندهد، هرچند باید از مسائل اجتماعی و جهت اقتصادی جامعه آگاهی کامل را داشته باشد که البته در درس مکاسب تا اندازه‌ای وارد این مسائل می‌شود. موفق باشید

16682

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد سوالی دیگر هم داشتم. بنده تا قبل از این، از افرادی چون استاد سید یدالله یزدان پناه زیاد استفاده می کردم و نظرات و صوت های ایشان را گوش می دادم و در روشن کردن مطالب عرفانی و انسجام نظام محی الدینی در تفکرات بنده ایشان نقش بسزایی دارد ولی به تازگی با مطالب و کتب دکتر نصرالله حکمت آشنا شدم و مطلبی از ایشان خواندم. به نظر می آید ایشان نگاه جدیدی به معرفت شناسی عرفانی و مکتب محی الدینی و عقل و فلسفه و ... دارند با اینکه مطلبی که خواندم مطلب کوتاهی بود اما نگاه شان برایم جدید بود و به نظر می آید که ایشان حرفی برای گفتن دارد. اما با توجه به اینکه ایشان را نمی شناسم خواستم از شخصی که تا حدودی در فضاهای فکری علامه حسن زاده و حضرت امام نفس کشیده است بپرسم که نگاه ایشان چطور است؟ آیا می توانیم بعضی از آثار ایشان را بخوانیم؟ این سوال را از این حیث پرسیدم چون خودم تخصص ندارم ترسیدم که تأثیر نامطلوبی در ذهن بنده ایجاد کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم به طور پراکنده مقاله‌های ایشان را در مجله‌ی «سوره اندیشه» خواندم و همین‌طور که می‌فرمایید فهم دقیقی دارند، ولی کار اساسی همان کاری است که جناب استاد یزدان‌پناه پایه‌ریزی کرده‌اند. موفق باشید

16614

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: لطفا نظرتان را درباره متن زیر بفرمایید. شرایط تاریخی و هرمنوتیکی نوشتن کتاب آداب الصلاه توسط حضرت امام (رحمه الله علیه) همان طور که گفته شد کتاب آداب الصلاه در سال 1321 هجری شمسی به قلم حضرت امام به نگارش درآمده است. در آن دوران شرایط تاریخی خاصی حاکم بوده است که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم. این شرایط تاریخی باعث شده است که حضرت امام در آن فضا نوشته های خود از جمله کتاب آداب الصلاه را مطرح کنند و به مبارزه و تقابل با ظلمات دوران خود بپردازند. از جمله فرهنگ های غلطی که در آن دوران می توان مشاهد کرد قشری گرایی و ظاهر گرایی در دین است. همان طور که مستحضرید در دوران صفویه این روحیه به شدت قوت پیدا می کند و آخوند های قشری و ظاهرگرایی که در دربار وقت هم نفوذ داشته اند فعالیت شان را زیاد و زیاد تر می کنند تا جایی که موفق می شوند که ملاصدرا این حکیم الهی دوران را به جرم تاویل و باطن گرایی تبعید کنند و حجاب راهی که صدرا برای تمدن سازی طراحی کرده بود شوند. این روحیه ی تحجر و ظاهرگرایی با تغییرشکل و به انحاء گوناگون دیگر در دوران قاجار و پهلوی ظهور می کند در بین دینداران آن زمان تا به زمانی که حضرت امام در آن زیست می کرده اند می رسد و دامان گیر ایشان نیز می شود. همان چیزی که ایشان نمونه اش را در منشور روحانیت ذکر می کنند که روزی آقا مصطفی (فرزند ایشان) در مدرسه فیضیه از لیوانی که بر روی آب سردکن مدرسه قرار داشته آب می خورد و برخی از همین طلاب ظاهرگرا و سطحی نگر می آیند و لیوان ایشان را آب می کشند، و می گویند که چون پدر او فلسفه درس می دهد کافر و نجس است و خود او هم همین طور است و در لیوان نجس نباید آب خورد تا آب کشیده نشود. این نمونه هایی از روحیه ای است که در آن دوران وجود داشته و موجب سطحی و فردی شدن دین می شده است. در حالی که دین اسلام دینی عمیق و دارای باطن و کاملا فعال و اجتماعی است که این روحیه موجب به حجاب رفتن آن می شد. و حضرت امام با نوشتن کتاب آداب الصلاۀ با سیر از آداب ظاهری نماز به باطن و حقیقت نماز، نشان دادند در نماز که از مهمترین مناسک دینی ما است باید باطن و حقیقت نماز برای انسان به صحنه آید تا با رعایت آداب ظاهریه بتوان به مقام قرب حق و معراج روحانی نائل شد. و هر کس به اندازه ظرفیت خود باید بکوشد تا با رعایت دستورات شرعیه به باطن و حقیقت دین راه یابد، که در این راه همان طور که حضرت امام در جای جای کتاب اشاره می کنند از طرفی فلسفه و عرفان اسلامی بسیار راهگشا و یاور خوبی است و از طرف دیگر ممارست و تمرین و تمرکز در دستورات شرعی. یکی دیگر از ظلماتی که در آن دوران وجود داشته است نگاه مفهومی و ذهنی به همه چیز از جمله حقایق داشتن است. دوره ی قاجار دوره ی تجدد مآبی کشور ما است، یعنی در آن دوره، فرهنگ مدرنیته و غرب ورود جدی در کشور ما پیدا کرد و در ادامه در دوران پهلوی توانست ریشه های خود را محکم کند. یکی از مبانی اصلیِ فرهنگ غرب همین نگاه مفهومی داشتن به حقایق است. در این نگاه هر چیزی که در حیطه حس ما قرار بگیرد واقعیت خارجی دارد ولی آن دسته از حقایق که در ساحت حس ما قرار ندارند و مستوراند، فقط در ساحت ذهن ما قابل ادراک اند، نه اینکه واقعیت خارجی قابل انس و ارتباط داشته باشند. این نگاه که نگاه سوبژکتیو به عالم و آدم است موجب می شود که حقایق در حجاب روند و دیگر نتوان به عنوان حقایقی قابل دسترس با آنها انس ارتباط پیدا کرد. حال این نوع تفکر حجابی است که در آن زمان به صورت ناخودآگاه بر فکر و روح مردم سایه افکنده است و حقایق ذهنی شده اند. و این امام بزرگوار است که این حجاب زمانه را درک می کند و در نقطه ی مقابل به تبیین خدای قابل انس و ارتباط می پردازد، و در کتاب آداب الصلاۀ دائما اشاره به این دارند که مومن در نماز باید به معراج قرب خدای حیِ قیومِ سمیعِ بصیر برسد و از طریق این معراج روحانی انس و ارتباط مستمر با خدای حقیقۀ الحقایق برقرار کند، نه اینکه فقط در حد اثبات خدا با هزار برهان ذهنی متوقف شود. اصلا حضور قلب در نماز یعنی بتوانی خود را در محضر خداوند حس کنی، خدایی که کل عالم محضر اوست. این همان تاریخی جدیدی است که حضرت امام با نهضتی که با نوشتن کتاب های خود از جمله آداب الصلاۀ آغاز کردند، پدید آوردند. و دین عقلانی و معنوی و اجتماعی را احیا و به صحنه ی جامعه برگرداندند، در حالی که خیلی ها متوجه نبودند که که چه اتفاقی دارد می افتد. همان طور که در سال 1342 هجری شمسی حضرت امام نهضتی را شروع کردند که دین باید به همه مناسبت های فردی و اجتماعی برگردد و نه تنها در عرصه ی فردی حیات خود را ادامه دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن درستی است و سایر آثار حضرت امام نیز به همین موضوع نظر دارد. موفق باشید

16059
متن پرسش
بسم الله النور سلام علیکم: و اما بعد، بنده به چند سایت و وبلاگ که آدرس آنها در ذیل می آید و دیدن آن برای استحضار و درک مطلب لازم است را چندی پیش رویت نمودم. درک بنده این بود که این آموزه ها دارای بار منفی و ملحدانه بعضا می باشد. چرا که اولا یک نوع اصالت برای این نیروها در روح مطالب آن مفروض شده و از طرفی ذوقیات ضاله که هیچ ما به ازای خارجی ندارد مطروح شده و چه بسا اگر هم ما به ازای خارجی داشته باشد این ما به ازا در برابر روش باطل مثل کهانت و سحر بدست می آید. بنده در تذکری به گردانندگان آن معروض داشته: (بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم مع الاسف و العجب بارگذاری مطالب ضاله و بعضا شهوانی و ترویج عقائد الحادی مکاتب ضاله چون هندویسم، چون سونامی فساد و فحشاء جامعه را به بلیات شیطانی مبتلا می سازد. که البته شکی نیست قدرت تخیل و تمرکز و تفال نیک مثل سایر نیروهای موجود در گیتی یک امر مبرهن است لکن باید دیگران را بدین اعتقاد حقه رهنمون کرد که تمامی این نیروها به اذن الهی متنفذ می شود در حالی که روح برخی این خاطرات داستانی، اصالت دادن به این نیروها مفاهمه می شود. و این بزرگترین خطر یا همان فرموله کردن عقائد الحادی و تفکرات ضاله می باشد که اظهر من الشمس است که این قبیل پایگاهها برای تخدیر اعتقادات و اخلاقییات جوامع اسلامی کفایت کرده و می تواند دریچه ی نفوذ استکبار جهانی و ایادی آن را تسریع کرده و جامعه ی ما را به زخارف شیطانی و ملغمه های الحادی آلوده کند. و درگاهی که شاکله اش بر اساس تباهی باشد یقینا تالی مفاسدی چون انهدام کانون مصفای خانواده و التهابات فردی - اجتماعی را رقم زده و ام القرای جامعه ی اسلامی را به گرداب ضلالت و تباهی و فرو ریختن ارکان هدایت سوق می دهد و جامعه را به سرنوشت آندلس و عواقب شوم آن منتهی می کند. و حقیقتا این عملکرد واهی، قبح منکرات اخلاقی را شکسته و از طرفی اباحه گری اخلاقی و اعتقادی را ترویج می کنند همان رویه ی باطل شیطانی که در قرآن مجید مذمت شده و رهیافت آن را انکار معاد و سایر اعتقدات صحیحه می داند. ( بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿٥﴾ يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ: بلکه انسان مي خواهد [با دست و پا زدن در شک و ترديد] فرارويش را [از اعتقاد به قيامت که بازدارنده اي قوي است] باز کند [تا براي ارتکاب هر گناهي آزاد باشد!] ( 5 ) [با حالتي آميخته با ترديد] مي پرسد: روز قيامت چه وقت است؟ سوره : القيامة آیه : 6 و7 و در آخر شما را به خشیت در برابر اوامر عالیه ی الهی دعوت نموده و از نشر و تسهیل مبادی فساد و فحشاء بجد بر حذر داشته لذا بایسته است به چارچوبهای مدون در نظام مقدس اسلامی پایبند بوده و از این گناه دخیل درسرنوشتتان، خود و دیگران را رهایی بخشید. و مبادا اینکه به سهولت خود را در دام کبائر محرمه بیاندازید که تاوان دنیوی و اخروی آن بسی سخت و سهمگین خواهد بود و نور فطرت و عظمت روحانی آدمی را مضمحل می کند. :(قَوْله تَعَالَى: { مَنْ يَشْفَع شَفَاعَة حَسَنَة يَكُنْ لَهُ نَصِيب مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَع شَفَاعَةسَيِّئَة يَكُنْ لَهُ كِفْل مِنْهَا } هر كس وساطت پسنديده‏ اى (در هر امر خيرى در نزد خدا يا مخلوق) انجام دهد او را بهره‏ اى از آن (پاداشى در دنيا يا آخرت) خواهد بود، و هر كس وساطت ناروايى (در هر امر باطلى يا در حق شخص ناشايسته ‏اى) انجام دهد او را نيز نصيبى از (گناه و وبال) آن خواهد بود، و خداوند همواره بر هر چيزى توانا و نگهبان است.) حال سوال اساسی اینجاست به نظر حضرت استاد این درک بنده از جریانات مذکور درست و حق است یا اینکه این طیف در دایره ی ضلالت نیستند؟ لطفا جواب مکفی داده و برخی خلأ های احتمالی را متذکر شوید. با تشکر و امتنان فراوان والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد باید با دقت نظر و با نظر به رویکرد نهایی هر سایتی با آن برخورد نمود. آری! آن نوع سایتی که همان‌طور که شما می‌فرمایید عمل می‌کند، بدیهی است که باید به همان شکل جواب داد. ولی اگر سایتی صِرفاً به عنوان سرگرمی و تفنن کارهای خود را جلو می‌برد، نمی‌توان آن را متهم به دریچه‌ی نفوذ استکبار نمود. موفق باشید

15659
متن پرسش
با این تناقض ها چه کنیم ما؟! سلام علیکم حضرت استاد: بنده فارغ التحصیل رشته ی مهندسی صنایع هستم. حضرت استاد ما بین مفاهیم دینی و دروسی که خوانده ایم تناقض مشاهده می کنیم، این علمی که ما می خوانیم در خدمت مدرنیته است، در خدمت سرمایه داران برای ترویج مصرف گرائی و رسیدن به سود بیش تر. حضرت استاد بسیاری از جوانان حزب اللهی که رشته های مهندسی را می خوانند میانه کار و یا انتهای تحصیل خود دلزده می شوند! چون تناقض می بینند بین اعتقادات خود و مفاهیم دورس خودشان. واقعا با این معضل چه کنیم ما؟ خیلی از بچه های مذهبی یا بعد از دروس تصمیم به حوزه رفتن می گیرند و یا با رفتن به شغل فرهنگی و نامربوط با رشته تحصیلی خود سعی بر حل این تناقض هستند. آیا نباید حکومت نسبت به این معضل پاسخی بدهد؟ نحوه مواجه ما با این علوم و حالت ایجاد شده در ما چگونه باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در دوره‌ی گذار هستیم. واقعیت آن است که نه می‌توانیم بیرون از تجدد زندگی کنیم و نه می‌توانیم به آن نوع زندگی که تجدد در مقابل ما قرار داده، دل بسپاریم. از این جهت است که باید با تعقل و بدون آرمان‌گراییِ افراطی، رشته‌های مناسب جامعه‌ی خود را به صحنه آوریم. ولی در حال حاضر نمی‌توان از سر بی‌مسئولیتی نسبت به امور مردم از طریق همین نوع فعالیت‌ها شانه خالی کرد. موفق باشید

15017
متن پرسش
با سلام: 1. با توجه به این که انسان در عهد الست در مقام جمعیت بوده و در واقع آن مقام جمعیت هیچ یک از تعینات نازله نیست چطور انسان آن پیمان و موطن را به یاد خواهد آورد؟ آیا باید بگیم انسان به اعتبار باطن و ابعاد برتر خودش در اون موطن حاضره به حضور جمعی و این مرتبه نازله با اون مرتبه حقیقی یک حقیقت هستند به شدت و ضعف؟ 2. فرمودین در جلسات حرکت جوهری که انسان با رسیدن به مقام جمعیت، محیط به زمان و مکان میشه و میتونه در آینده تصرف کنه؟ آیا چنین انسانی قابلیت تصرف در گذشته رو هم داره مثل حدیثی که گفته شده امام علی (ع) در کشتی نوح حاضر شد و آن شیطانی که قصد خراب کردن کشتی داشت را راند؟ 3. اگه جواب شما به سوال بالا مثبته این با مساله «لا تکرار فی التجلی» چطور جمع میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توحید، کثرات در وحدت فانی هستند و هرکس در آن مقام خود را احساس کند، احساسی به وسعت آن مقام دارد 2- مولای ما در مقام ولایی خود، در همه‌ی زمان‌ها حاضر بوده‌اند و در واقع صاحب اصلی ولایت آدم و نوح و ابراهیم«علیهم‌السلام»‌اند و این موضوع ربطی به تکرار در تجلّی ندارد. موفق باشید

14610
متن پرسش
سلام: هر چه انسان بیشتر روی گناهان و رذایل دقت می کند و مطالعه می کند به همان قدر در خودش و دیگران بهتر آنها را می یابد. خودمان که هیچ، در دیگران وقتی برخی گناهان و رذایل را می یابیم منافاتی با خوشبین بودن نسبت به شخص ندارد؟ مثلا می بینیم که حسود است و به ادله مختلف مطمئنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما نباید مشغول عیب دیگران شویم. آن‌ها هم مثل شما سعی دارند رذائل خود را از خود دور کنند و مثل من و شما هنوز گرفتار آن هستند، پس باید طوری به آن‌ها نگاه کرد که از آن رذائل رسته‌اند. موفق باشید

14018

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سیر مطالعاتی برای کتب استاد جوادی آملی می خواستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌ عرایضی که در جواب سؤال 14016 در مورد آثار علامه عرض شد، در مورد آثار آیت اللّه جوادی نیز صدق می‌کند. موفق باشید

6408
متن پرسش
با سلام شما در جواب سوالی فرموده اید:با همان اراده‌ی الهی که شکل موز و خرمای این دنیا شکل گرفته مؤمنین در بهشت به اراده‌ی الهی و با همان تصور متعالی خداوند که منجر به ایجاد موز و خرما شده، آن‌ها در بهشت میوه‌های بهشتی خود را ایجاد می‌کنند.منظور از تصور متعالی خداوند چیست؟با سپاس فراوان از محضر استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر عملی مبتنی بر تصوری است و عمل ایجاد موجوداتِ کامل مبتنی بر تصور کامل و متعالی است. این میوه‌هایی که شما در اوج نظم و زیبایی ملاحظه می‌کنید توسط خداوند خلق شده، حال مؤمنین در بهشت که دارای عالی‌ترین تصور هستند میوه‌های بهشتی را مطابق آن تصور خلق می‌کنند با این تفاوت که آن میوه‌ها لازم نیست تا ضعف مادی‌بودن همراه گردد. موفق باشید
6187
متن پرسش
سلام.آیا ائمه علیهم السلام نیز به خودشناسی و تفکر در خود و هستی می پرداختند؟می نشستند به طبیعت و عظمت هستی نگاه کنندو تعجب کنند؟یا در خودشان فرو میرفتند و حیرت کنند؟اساسا چیزی برای آن ها وجود داشت که بخواهند به آن بیندیشند و کشف کنند؟آیا ان ها از لذت و حیرت و عظمت شناختن بهره ای می برده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام حسین (ع) در دعای عرفه دارند: « ُ إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار» خدایا نظر به آثار تو موجب می‌شود تا از توجه به ملاقات تو دور شوم. پس معلوم است آن‌ها نیز نظر به آیات الهی دارند و به بالاتر از آیات الهی، بدون حجاب به نور حق نیز نظر دارند. و یا در همان مقدمه‌ی دعای عرفه نشان می‌دهند چقدر متوجه ظرائف خلقت انسان می‌باشند. موفق باشید
5756
متن پرسش
با سلام هنوز چند وقتی از ماه مبارک رمضان وتوبه من نگذشته است اما من باز هم توبه شکستم به خدا قسم که این چند وقت خیلی سعی کردم مرتکب اشتباه وخطا نشوم اما شد دوباره عهد من با خدا توسط من شکسته شد به خدا قسم نمی خواستم اما من حریف نفس سرکشم نشدم به امام حسین نمی خواهم اما یک لحظه به خودم می آیم وباز من سر افکنده باید توبه کنم آخه مگه خدا نمیگه این من ومسخره کرده هنوز چند وقت بیشتر نگذشته زد زیر تمام قول هاش استاد من از این که مدام توبه کنم و دوباره خطا وگناه خسته شدم دیگه روی توبه ندارم آخه اصلا به حال خودم اعتماد ندارم فکرش را هم نمی کردم بعد ماه مبارک دوباره برای این خطا به خدا التماس کنم من قول دادم نمیفهمم چرا قولم رو شکستم شما بگید این دفعه به خدا چی بگم کی رو واسطه ضمانت ببرم .من خسته شدم به خدا التماس کردم مرگ من را برساند بعد از توبه تا دوباره سر افکنده نشوم .به امام زمان قول دادم اما شکستم. از صبح هرچی می خوام بگم خدا غلط کردم توبه نمیتونم نه اینکه تکبر داشته باشم نه خجالت میکشم خدا توبه ماه رمضان من رو قبول کرد وخیلی زود یه هدیه خوب به من داد اما من حالا به خدا چی بگم .استاد من خوب میدونم خدا خیلی بزرگ اما نفس من از این بزرگی سوء استفاده میکنه .من چه کنم با این نفس گنه کارم ؟من چطور وقتی نمی دونم بازم این خطا رو میکنم توبه کنم؟ من چطور روز ولادت حضرت رضا (ع) با آقام حرف بزنم ؟به خدا من عاشق ائمه هستم اما باعث ناراحتیشون میشم .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: گفت: «تو مگو ما را بدان شه راه نیست.... با کریمان کارها دشوار نیست» خودش دوباره میل به توبه را در دلت انداخت. دوباره توبه کن تا ببینی چگونه او توبه‌پذیری‌اش را نشانت می‌دهد و راه را گشاده می‌بینی ولی سعی کن شرایطی که منجر می‌شود تا توبه‌ات را بشکنی از بین ببری و یا خود را در آن شرایط وارد نکنی. مثلاً نمی‌شود همیشه امکان بازشدن پنجره‌ای که می‌شود زن نامحرم همسایه را نگاه کرد باشد و شما خود را کنترل کنی. باید این پنجره را جوش آهنین داد که باز نشود. نمی‌شودفیلترشکن داشت و سایت‌های مستهجن را ندید، باید فیلترشکن را دیلیت کنی که در دسترست نباشد و امثال این‌ها. موفق باشید
3837
متن پرسش
با سلام می خواستم بپرسم برای برون رفت از عالم غرب و ساخت تمدن شیعی باید از کجا شروع کرد؟ و چگونه؟ باید از مردم شروع کرد؟ از مسئولین شروع کرد؟ و اصلاً از علم شروع کرد از تفکر شروع کرد؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «انقلاب اسلامی، عامل برون‌رفت از عهد غربی» و یا کتاب «مبانی توسعه و فرهنگ» از شهید آوینی خوب باشد. موفق باشید
1765

نیست انگاریبازدید:

متن پرسش
با سلام همان طور که می دانید مدرنیته را در دو کلمه می توان خلاصه کرد : نیست انگاری و خود بنیادی نیست انگاری ظاهرا از آن واژه هایی است که نیاز به شرح دارد و به راحتی قابل فهم نیست از این رو اگر امکان دارد قدری مبسوط در این رابطه توضیح بفرمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به جلسات 12 تا 17 مباحث «سلوک در ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» رجوع فرمایید. موفق باشید
1727
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد چگونه میتوان هدف ار خلقت انسان را برای کسی که حتی وجود روح را منکر میشود بدون قرآن اثبات کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در علم کلام بحثی تحت عنوان حکمت الهی هست که متکفل همین امر است که سوال فرموده اید و ما نیز در جلسات اول تا سوم کتاب «آشتی با خدا» مباحثی را طرح کرده‌ایم. سایت «مذهب دات کام» در رابطه با تبیین آفرینش انسان از زاویه‌ی حکمت الهی نکات ارزشمندی مطرح کرده است به آنجا رجوع بفرمائید. موفق باشید
نمایش چاپی