بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم؛ تذکر:ظاهرا مباحث"ناتونی عقل در رؤیت حقایق" و "طهارت تکوینی اهل‌البیت" و "طهارت اهل‌البیت، منشأ طهارت سایر اسان‌ها"، در صفحات 212 و 214 و 215، در کتب آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود، شرح داده نشده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: سعی بفرمایید مباحثی که کتاب را شرح داد تا آخر دنبال کنید. موفق باشید
27998

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: نظر شما درباره این مقاله که می گوید فلسفه ی صدرایی با داروینیسم تطابق دارد چگونه است؟ مقدمه و طرح مسأله در خصوص اینکه آیا اجزاء عالم طبیعت (اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان) از ابتدای خلقت به همین صورت وجود داشته‌اند و یا هر یک از اینها نتیجه دیگری است؛ یعنی، از جماد، نبات و از نبات حیوان و از حیوان انسان به وجود آمده است، یک دیدگاه عام وجود دارد که سابقه آن به پیش از سقراط در یونان و اسطوره‌های چین و هند باستان باز می‌گردد و آن این است که عالم به همین صورتی که هست، به یک‌باره با «همین تنوع زیستی» ایجاد شده است و این چهار نوع موجودِ طبیعت (یعنی جماد، نبات، حیوان و انسان) هر یک مکرراً ایجاد می‌شوند و از بین می‌روند. در جوهر و نوع آن‌ها حرکت و تحولی نیست، بلکه اگر دگرگونی و تغییری در انواع دیده شود، دگرگونی و تغییرات سطحی است. در این عالم، تنها نفس انسان است که شانس این را دارد که از قبل وجود داشته باشد و یا هم‌زمان با بدن ایجاد شود، ولی آن هم زمانی است که جسم همراهش فاسد ‌شود و خودش همواره باقی بماند. )۶، ج۸، ص۸) اندیشه حاکم بر اکثر فیلسوفان مسلمان چیزی جز این نبود. این نظریه را اصطلاحاً ثبات انواع یا فیکسیسم Fixism می‌گویند. چنانکه تاریخ علم بارها ثابت کرده است، اهل علم، جزو فرهنگ بزرگتری است که انگاره‌های فکری آن فرهنگ، خود بر پرسش‌هایی که او پرسیدن آنها را مهم می‌یابد، اثر می‌گذارد. همچنین بر مقولاتی که او توسط آنها داده‌هایش را تعبیر و تفسیر می‌کند و نیز بر مسلماتی که حاکم بر تنسیق نظریه‌های اوست، تاثیر دارد. به همین جهت تفسیر عالمان دین از ظواهر کتب دینی بر همین آموزه فرهنگی کلان قرار دارد. نظریه تحول انواع یا ترانسفورمیسم Trans Formism نظریه جدیدی است که بر اساس آن جهان طبیعت سراسر تغییر است، به‌طوری‌که همه جهان یا بخش‌هایی از آن دائماً دستخوش تحولات پایدار و فزاینده است و در طی روندِ تحول بر تعداد، تنوع و پیچیدگی اجزاء جهان افزوده می‌شود. (۶، ج۸، ص۷) بوفون Buffon (1707-1788 م.) و لامارک (Lamarck) (۱۷۴۴-۱۸۲۹ م.) در قرن هجدهم میلادی ابداع کننده نظریه تکامل در زیست‌شناسی بودند، ولی داروین Darwin (۱۸۰۹ – ۱۸۸۲ م.) در قرن نوزدهم با ارائه شواهد بسیار این نظریه را آزمون‌پذیر ساخت. (همان، ص۸) نظریات اولیه، ساده، مبهم و کمتر علمی بود، ولی به مرور، استحکام بیشتری به خود گرفت و امروزه کمتر کسی است که در حوزه زیست‌شناسی به اصل تکامل باور نداشته باشد. بگذریم از اینکه این نظریه از حوزه موجودات زنده به تکامل بشر، ذهن، اخلاق و فرهنگ نیز سرایت کرده (همان، ص۷) و به صورت غیر منطقی تعمیم داده شده است. (Bowler, 2000, 464) با اینکه بحث تکامل چه به لحاظ فلسفی و چه به لحاظ علمی در یونان قدیم و در میان مسلمانانی چون «اخوان الصفا» (اخوان الصفا، ۱۹۹۵، ج۲، ص۱۵۰ و۱۵۱و۱۳۸) و فیلسوفانی چون «ابن مسکویه» سابقه داشته است، (ابن‌مسکویه، ۱۳۸۸، ص۱۳۷ و ابن‌مسکویه، بی‌تا، ص۷۸) ولی در دوران جدید بحث‌‌های آن چالش‌برانگیزی شده است و به‌عنوان یک تئوری علمی از ابتدای طرح آن به‌ویژه از جانب صاحبان ادیان با مخالفت و موافقت روبرو بوده است. (Bowler, 2000, p458-464) متأسفانه نظریه تکامل از زاویه فلسفی مورد بحث جدی قرار نگرفته است. در خصوص چگونگی ارتباط موجودات طبیعی با موضوع تکامل، مبانی فلسفی قدیم چون افلاطون، ارسطو، مشاء و اشراق نمی‌تواند جوابگو باشد، ولی این اندیشه نه تنها با هندسه معرفتی ملاصدرا غیرقابل جمع نیست، بلکه بر آن منطبق است و کسی که هندسه فلسفی ملاصدرا را پذیرفته باشد، نمی‌تواند با تکامل موجودات و از جمله انسان مخالف باشد. فرضیه نویسندگان مقاله این است که اصول اندیشه‌ فلسفی ملاصدرا به‌گونه‌ای است که نه تنها با نظریه تکامل زیست‌شناسانه هماهنگ است، بلکه لازمه آن است. ملاصدرا (۱۵۷۲-۱۶۴۰ م.) در قرن هفدهم در پاره‌ای از موارد به این موضوع قبل از زیست‌شناسانی چون بوفون، لامارک و داروین تصریح کرده است. این نوشته در صدد است تا پس از بیان نظریه زیست‌شناسان در مورد تکامل، هماهنگی و تناسب اندیشه ملاصدرا را با تئوری تکامل مورد بررسی و تحقیق قرار دهد و به برجسته ساختن مبانی فلسفی او در تبیین تکامل انواع بپردازد. نظریه علمی تکامل در ذهن بسیاری از گذشتگان، این اندیشه غلبه داشته است که خداوند جهان را به یک‌باره به همین صورتِ موجود، خلق فرموده است و انواع موجودات همواره ثابت بوده‌اند. البته نظریه تکامل یا تحول موجودات طبیعی در بین برخی فلاسفه یونان، روم (Villee, and Dethier, 1979, p264) و مسلمان کم و بیش به عنوان یک نظریه از قدیم الایام مطرح می‌شده است. اینکه آیا انواع ثابت، ولی اصناف موجودات در تغییری تکاملی هستند و یا انواع نیز تکامل دارند و این‌که تکامل انواع یا اصناف از جانب خود آنهاست و یا از جانب ماوراء طبیعت هدایت می‌شود، مسائلی هستند که در گذشته اندیشه برخی از مسلمانان را به خود مشغول داشته است. به همین جهت به نظر فلاسفه اسلامی نظریه تکامل بیش از اینکه یک نظریه علمی‌تجربی باشد، یک نظریه فلسفی است و مبانی کاملاً عقلی دارد. با این حال نظریه تکامل انواع (Evolutionism) که حاصل مشاهدات علمای تجربی است، در قرن هجده به صورت یک نظریه علمی توسط امثال داروین و والاسWallace مطرح شد. (Villee, and Dethier, 1979, p265) مطابق با نظریه تکامل داروین، انواع حیوانات و نباتات، با تغییر و تبدیلات تدریجی، مستمر و نامحسوس، از صورت اولیه به صورت دیگری تبدیل شده‌اند. (Darwin 2004, p216 ) چارلز داروین پس از بیست سال ممارست و جمع آوری شواهد، نظریه خود را تدوین و در سال ۱۸۵۹ در کتاب معروف خود به نام بنیاد انواع عرضه کرد. (Campbell, 1971, P9) او برای نظریه خود شواهدی شبیه نقش انتخاب‌های انسانی در تغییر گونه‌های مختلف در پرورش گل، گیاه و حیوانات اهلی آورده است. به نظر او تغییرات طبیعی اتفاقی نادر در انواع مختلف گیاه یا حیوانات، همچنین تلاش درونی و برونی هر یک از موجودات برای حفظ بقاء خویش، و همچنین شانس بقاء بیشتر تغییرات کوچک و مفید قابل سازش در شرایط مناسب، زمینه‌های سه‌گانه تکامل موجودات هستند. وقوع این تغییرات در شرایط مناسب بیرونی، پایداری تغییرات را در آنها متفاوت می‌سازد؛ مثلا، جانوارانی که کنار دریا زندگی می کنند، با جانورانی از همان نوع که در خشکی زندگی می‌کنند؛ آنهائی که در عمق دریا زندگی می‌کنند، با آنهائی که در عمق کمتر به سر می‌برند و آنهائی که در معرض نور بیشتر قرار دارند، با آنهائی که در معرض نور کمتری هستند، تفاوت‌های محسوسی دارند. (Darwin, 2004, p20-130) ، به نظر او، پرورش‌دهندگان همان کاری را بر روی گیاهان و حیوانات اهلی انجام می‌دهند که طبیعت بر روی آنها اعمال می‌کند فرضیه داروین در زمان او به اعتراف خودش دشواری‌هایی داشت (Darwin, 2004, p178-185) که باید در مطالعاتی بعدی توسط دیگران اصلاح و تکمیل شود و چنین هم شد. مفهوم تکامل جانداران در یونان قدیم سابقه داشته ولی اختراع میکروسکوپ و تحقیقات علمی درباره طبقه‌بندی موجودات زنده به پیشرفت آن کمک بسیاری کرده است. چگونگی دگرگونی و تغییرات اصلی در روند اثبات نظریه تکامل در قرن هجدهم، مدیون اندیشمندانی چون مندل Mendel ، ماپرتوس Maupertuis و دیدرو Diderot بوده است. (۴، ج۲، ص۱۰۶۵-۱۰۶۶) سیر تکاملی کند و دراز آهنگ موجودات زنده، با مطالعه فسیل‌ها به حد کافی مستند شده است. (Prothero, 2011, p51) امروزه نظریه تکامل پیشرفت شایان توجهی کرده است و مبحث موتاسیون mutation یا جهش که بعضاً در اثر تابش اشعه ایکس، گاما و بعضی از مواد شیمیایی مطرح شده است که باعث تغییرات ژنیتیکی در موجود زنده می‌شود. بر اساس این نظریه، اصل حیات و زندگی بر روی کره زمین از توده پروتوپلاسمی Protoplasm ساده‌ای، محتملاً در دریا، آغاز شده و پس از گذشت زمان‌های بسیار طولانی به شکل حیات‌ نباتی، حیوانی و انسانی نمود یافته است. (Villee, and Dethier, 1979, p266-268) دوره‌های متوالی عرصه بر آمدن تک‌یاختگان جانوری، بی‌مهرگان ساده، ماهی‌ها، دوزیستان، خزندگان، دایناسورها، پستانداران و پرندگان و سرانجام آدم‌نمایان و انسان‌های اولیه،‌ بوده است. آنچه بیش از هر چیز جالب توجه است کشفیاتی است که ممکن است بعضی از «حلقه‌های مفقوده» اصل و نسب بلافصل انسان را به دست دهد. از این‌ها قدیمی‌تر از همه نمونه‌های استرالوپیتکوس Australopithecusاست که در حدود یک میلیون سال قبل، در آفریقای جنوبی می‌زیسته و از لحاظ اندازه مغز، شکل جمجمه، نوع دندان و قامت کم و بیش مستقیم، حد واسط بین انسان جدید و میمون بوده است. و نشانه‌هایی هست حاکی از اینکه این موجود از ابزارهای بسیار ابتدایی استفاده می‌کرده است. (Campbell, 1971, p337-343) سینانتروپوس Sahelanthropus در چین، مانند پیتکانتروپوس Pitcanthropus در جاوه، و هموارکتوس Homoerectus متعلق به نیم میلیون سال پیش،‌ مغزی کوچک‌تر از انسان جدید و پیشانی کمابیش هموار و آرواره‌های برجسته و قامت مستقیم داشته است. (Campbell, 1971, p347) این موجود از آتش و ابزارهای ضمختی استفاده می‌کرده است. جمجمه سوآنسکومب Swanscombe ، اگرچه شکسته بسته است و افتادگی دارد، از نظر شکل کاملاً پیشرفته است و متعلق به ۲۵۰۰۰۰ سال پیش است. (Campbell, 1971, p348-349) ولی انسان نئاندرتال Neanderthalensis ، متعلق به پس از آغاز آخرین عصر یخبندان، هنوز پل ابروی برجسته و آرواره‌های بیرون زده و استخوان‌های پهنی دارد. (Campbell, 1971, p350) بالاخره تعدادی از کشفیات متعلق به ۵۰۰۰۰ سال پیش نظیر انسان کرو-‌مانیون Cro-Magnon است که نقاشی می‌کرده و آداب تدفین داشته و از نظر شکل و فرهنگ کاملاً هوموساپینس ‘Homo sapiens انسان دانا، انسان اندیشه‌ور) بوده است. (Campbell, 1971, p359-360) هندسه معرفتی ملاصدرا اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری و اشتداد وجود چهار اصل تأسیسی فلسفه صدرا است. این چهار اصل، چارچوب و منظومه معرفتی خاصی برای ملاصدرا ساخته است که او به عالم و آدم از میانه آن می‌نگرد. پنجره ذهن صدرا منطق و معرفت منحصر به فردی برای او فراهم کرده است که به ویژه در مورد موضوع مورد نظر ما یعنی حرکت تکاملی، بسیار تعیین کننده است. از این چهار اصل، سه اصل نخست، مقدمه تاسیس اصل چهارم است. نظر به اینکه آن سه اصل به کرات در نوشته‌های فلسفی مورد بحث قرار گرفته است، در اینجا فقط به اصل چهارم پرداخته می‌شود. اشتداد وجود حرکت بدون جهت معنا ندارد و باید رو به جایی و هدفی باشد. بیرون از وجود هم چیزی نیست تا کاروان وجود به سوی آن برود، لذا جهان مادی ناگزیر مقصدش تغییر از جماد به نبات و از نبات به حیوان و از حیوان به انسان و از انسان به عقل مجرد خواهد بود. این تغییر به دو صورت تصور می‌شود: یکی اینکه صورت قبل نابود شود و صورت جدید به وجود آید و بین آن دو صورت نوعی گسست تصور گردد. دوم این‌که صورت جدید روی صورت قبلی به وجود آید که در این صورت گسستی در کار نخواهد بود، بلکه وجود مادی بر شدت وجودش افزدوه می‌شود. از بین فلاسفه تنها «اخوان الصفاء» و امثال ابن‌مسکویه (متوفی ۴۲۱ ه.ق.) گسست بین موجودات را نمی‌پذیرفتند و بدون اینکه حرکت جوهری را قبول کرده باشند، به این اتصال تکاملی تصریح می‌کردند: «آخر هر نوع به اول نوع بعد چون امری واحد متصل است.» (۱، ص۱۴۳) ملاصدرا تحت تأثیر فرهنگ مسلط فلسفی از قوس نزول و صعود به «دائره وجود» تعبیر می‌کند. (۱۳، ج۵، ص۵۹۱) او معتقد است که در سیر صعود همه موجودات عالم بر حسب فطرت متوجه غایت حق و خیر اقصی هستند. (۱۱، ج۲، ص۳۰۶) او برای همه اشیاء چه عقول، چه نفوس و چه عناصر مقصودی جز تشبّه به مبدأ اعلی قائل نیست. این شوق و عشق طبیعی به طاعت از علت اولی، دین فطری و مذهب جبلی موجودات در حرکت به سمت حق است. (۱۱، ج۲، ص۳۰۰) تفاوت ملاصدرا با دیگران این است که او معتقد است عالم طبیعت یک امر واحد مستمر است که از خودِ فروتر به خودِ برتر می‌رسد مانند بالغ شدن کودک و به نو‌جوانی و کمال رسیدن. مبدأ، مقصد و متحرک یکی است. از خود آغاز می‌کند، در خود حرکت می‌کند و باز به خود می‌رسد. تفاوت حرکت استکمالی با کون و فساد این است که استکمال لبس بعد از لبس است و کون و فساد خلع بعد از لبس. ملاصدرا حرکت جوهری را به اصالت وجود، وحدت وجود و کثرت وجود پیوند زده است و می‌گوید: هر شیئی وجود خاصی دارد که همان اصیل است و خود به خود متعین و متشخص است. همین وجود در عین وحدت خود دارای مقامات و درجاتی است. برحسب هر درجه و مقامی دارای صفات و ماهیات کلی است. (۱۲، ج۳، ص۱۰۸) او وجود طبیعت را امر واحد و در عین حال مستمر و متجددی می‌داند که تدریجاً از قوه به سمت فعلیت در گذر است. همه ذات و وجود جوهر در حال تجدید شدن و همه طبیعت جاری در هر جسمی در حال تحول است و این جوهر اساس همه حرکت ها و تحولات در اعراض است. (۱۲، ج۳، ص۳۴-۳۵) به نظر ملاصدرا «ثبات نوع تا زمانی که در حد اعتبار ذهن است، قابل قبول است، چون اصولاً جنس، نوع و فصل، امور ذهنی و انتزاعی هستند. این‌ها به نحو متعین در خارج موجود نیستند. «آنچه در خارج است تحول است. پدیدار شدن عالم و تمام آنچه در آن است از آسمان و زمین همه تدریجی الوجود با وجودهای متبدل و متغیر هستند و در هر لحظه‌ای در حال خلقتی نو هستند.» (۱۶، ص۱۱۱-۱۱۵) «آنچه ملاصدرا از آن دفاع می‌کند همین است که موجود به طور دائم فزایندگی می‌یابد و خود جوهریش افزایش می‌یابد. هویت همواره باقی است و در هویت موجود نیز هویت‌های پیشین وجود دارد. به‌عبارتی‌دیگر هویت پیشین افزایش می‌یابد.» (۱۲، ج۳، ص۹۶) بر این اساس می‌توان فلسفه را به دو نوع فلسفه بودن و فلسفه شدن تقسیم کرد. فلسفه ابن‌سینا، فارابی و دیگران از نوع فلسفه بودن و فلسفه ملاصدرا فلسفه شدن است. فلسفه پویشی ملاصدرا برای موجودات خارجی تقدم و تأخر وجودی قائل است، به این معنا که هر یک از عناصر، نبات، حیوان و انسان بر دیگری تقدم رتبی دارند: «مزاج انسانی حاصل نمی‌گردد مگر بعد از مزاج حیوانی و مزاج حیوانی حاصل نمی‌گردد مگر بعد از مزاج نباتی و همینطور مزاج نباتی حاصل نمی‌گردد مگر بعد از حصول طبیعت جسمیه و هیولای حامل صورت جسمیه» (۱۵، ص۲۷۹) به تعبیر امام خمینی کسی که نطفه را می‌بیند و از صور و مراحلی که بین آن نطفه و صورت انسانی قرار دارد، غفلت می‌کند و به یکباره به جمال انسانی نگاه می‌کند، باور نخواهد کرد که این آن باشد، ولی اگر انسان آخرین درجه مرحله قبل را تا آخرین درجه تحول آن تحت نظر داشته باشد، هرگز نخواهد گفت که این آن نیست. (۴، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹) در فلسفه بودن کل هر مجموعه گیاه، حیوان و انسان یک نوع محسوب می‌شود، ولی در فلسفه پویشی ملاصدرا «هر فردی مستقلاً حدی از وجود و نوع مستقلی است.» (۴، ج۱، ص. ۲۱۲) ملاصدرا برای اتصال این سیر، حلقه‌های مفقوده را نیز که واسطه تبدیل این مراحل به مرحله دیگر است، یافته، معرفی می‌کند: طبیعت به وسیله حرکت، قابل اشتداد و تضعّف است. اگر اشتداد و تضعّف نباشد مابین مراتب مختلف اشتداد و تضعّف هم مرتبه‌ای وجود نخواهد داشت. مشترک مابین مراتبی باشد که آخرین مرتبه اشتداد برای بعضی و اولین مرتبه تضعف برای بعض دیگر باشد. مثلاً بخار قدر مشترک ما بین هوا و آب است… پس هنگامی که ماده آب به صورت هوا تبدیل می‌شود، در لطافت به درجه‌ای می‌رسد که آخرین درجات و مراتب آب و اولین درجات و مراتب هواست. ملاصدرا مانند این واسطه که مابین عناصر اربعه قائل است مابین مرکبات نیز چنین حلقه‌هایی را در شواهد تجربی خود یافته است. او مرجان را قدر مشترک و حد متوسط ما بین جماد و نبات و وقواق را واسطه بین نبات و حیوان و میمون را قدر مشترک و واسطه مابین حیوان و انسان دانسته است. (۱۵، ص۱۱۱) ظاهراً وقواق درختی در جزیره‌ای نزدیک چین بوده است از تیره نخل که میوه‌هایی به شکل انسان داشته است. (۱۷، ص۳۱۷۲) تمام تلاش زیست‌شناسان جدید از قرن هفدهم به این سو همین بوده است که آنچه را ملاصدرا درصدد اثبات آن بود، آشکار کنند، گویی کار او را آنها دنبال می‌کردند. قابل توجه است که ابن‌مسکویه (متوفی ۴۲۱) در این کار از ملاصدرا (متوفی۱۰۵۰) بیش از ۶۰۰ سال حق تقدم دارد و ملاصدرا، چنانکه در گذشته معمول بوده است، بدون اینکه از او نامی بیاورد از نظریات او در کتاب تهذیب الاخلاق استفاده زیادی برده و شواهد تجربی را از او نقل کرده است. در اینجا لازم است برای وضوح بیشتر دیدگاه ملاصدرا در خصوص تکامل، موضوع را جزئی‌تر دنبال کنیم. تکامل موجودات عنصری ملاصدرا مسیر تکامل موجودات عنصری را متناسب با اطلاعات عصر خود این‌گونه توضیح داده است که اگر به تکامل و ترقی توجه شود و به موجودات عنصری از پایین‌ترین منازل تا حق تعالی نظر کنیم به این نتیجه می‌رسیم که هیولی که در پائین‌ترین مراتب وجود است، در نهایت خست، نقص، قوه و استعداد صرف است و با پذیرش صورت جسمیه کامل‌تر می‌شود. پس هیولا، صور نوعیه عناصر جسمی بسیط را که آب، باد، آتش و هوا باشد، به خود می‌گیرد. ملاصدرا در اینجا تفاوت نظر خود را با دیگران این‌گونه بیان می‌کند که به نظر ما آب، باد، آتش و هوا تقدم و تأخر دارند و در یک سطح نیستند. به نظر او تشخیص این‌که کدام‌یک از این‌ها ضعیف‌تر است، کار دشواری است. ملاصدرا تصور می‌کند که این عناصر چهارگانه بسیط و زوال‌پذیر هستند و ترکیب آنها جسم را پدید می‌آورد. جسم مرتبه بالاتری دارد؛ پایدارتر است و حد وسط و واسطه برای وجود اجسام کثیر دیگر است. هرچه این عناصر شدت وجودی بیشتری داشته باشند و آثار بیشتری قبول کنند، مرتبه بالاتری دارند. بر اساس همین ملاک رتبه اجسامی مثل گچ، نوره و نوشادور پایین ولی رتبه برخی بالاتر است تا برسد به مرجان و شبیه به آن. به نظر صدرا رتبه بین هر یک از آنها، انواع و اصناف غیرقابل شمارشی وجود دارند که در آثار و منشأ افعال شدن با یکدیگر تفاوت بسیار دارند. (۱۳، ج۵، ص۵۸۳-۵۸۴) تکامل در طبقات گیاه ملاصدرا معتقد است ماده عنصری آنقدر تکامل پیدا می‌کند و از شدت اثر وجودی به جایی می‌رسد که صورت نباتی به خود می‌گیرد. آثار وجودی گیاهان تغذیه، نمو و ذبول است. نبات فقط حافظ جمادیت خود نیست، بلکه مطابق طبیعت خاص خود موادی را جذب می‌کند و به آن صورتی چون صورت خود می‌پوشاند و خود را تکامل می‌بخشد. تفاوت در کم، کیف، کثرت، شدت، تدریج و اتصال در گیاهان هست. برخی از آن‌ها مرتبه‌ای نزدیک به جماد دارند و در حفظ نوع نیازمند بذر نیستند و در پیدایش آنها ترکیب آب، خاک، نور آفتاب و وزش باد کافی است. گیاهان متکامل‌تر برای تکثیر نیاز به بذر و دانه دارند و برخی به مرحله سوم تکامل می‌رسند و به افق حیوانات نزدیک‌تر می‌شوند. آن‌ها گیاهان دارای شرافت (مثل زیتون، مو و بادام هندی) هستند. این گیاهان به لحاظ نر و ماده از یکدیگر متمایز نیستند. بالاخره سیر تکامل به افق حیوان نزدیک ‌شود، به طوری که اگر کمی دیگر تکامل کند، از مرحله گیاهی خارج شده، حیوان می‌شود. این گیاهان نر و ماده دارند. به همین جهت به حیوانات نزدیک هستند مثل نخل خرما که با ده خصوصیت به حیوانات شباهت بسیار نزدیک دارد و تنها قدرت جدا شدن از زمین و در جستجوی غذا رفتن را ندارد. (۱۳، ج۵، ص۵۸۵- ۵۸۶) ملاصدرا در کتاب شواهد به جای نخل از گیاه «وقواق» به عنوان حد وسط بین گیاه و انسان یاد می‌کند که چنانکه گفته شد، آن هم از تیره نخل و میوه آن شبیه انسان است. همه آنچه را که ملاصدرا در خصوص تکامل گیاه‌ها نقل کرده است، قبلاً ابن‌مسکویه ذکر کرده است و جز چند مثال بین آنها تفاوتی وجود ندارد. ابن‌مسکویه حد واسط گیاهان و حیوانات را گیاهان (کریمه مثل درخت زیتون، انار، گلابی، سیب، انجیر، مو) دانسته و نخل را در مرتبه اعلا و با نزدیکی بیشتری به حیوان شبیه دانسته است و سپس چندین مشابهت‌ بین نخل و حیوان را متذکر شده است. (۱، ص۱۳۴-۱۳۵) تکامل در طبقات حیوان ملاصدرا در چگونگی شکل‌گیری و تکامل حیوانات می‌نویسد: گیاهان صور کمالیه را یکی بعد از دیگری می‌پذیرند و تدریجاً کامل می‌شوند. به نظر او در حیوانات قوه شعور، علم به لذات و علم به درد به وجود می‌آید. آنها از رسیدن به منافع لذت می‌برند و از نرسیدن به آنها متألم می‌شوند. از الهام خداوند برخوردار هستند، تا به مصالح و مضار خود هدایت شوند، لذا به مصالح رو می‌آورند و از مضار اجتناب می‌کنند. به نظر ملاصدرا حیوانات نیز مراتب وجودی دارند. برخی از این مراتب به نبات و برخی به انسان نزدیک‌اند. حیواناتی که تزویج ندارند مثل کرم‌ها، مگس‌ها و حشرات، موجودات ضعیف‌الوجودند. سپس فضایل در آنها فزونی یافته، در آنها غضب حاصل می‌شود. اگر قوای غضبی آن‌ها قوی‌تر باشد، سلاح آن‌ها قوی‌تر است و اگر ضعیف‌تر باشد، سلاح آنها ضعیف‌تر است و از قوه فرار و یا از قدرت حیله‌گری برخوردارند، تا از خطر نجات یابند. برخی از حیواناتی که کامل‌تر و به انسان نزدیک‌ترند، قدرت ازدواج دارند، طالب نسل‌ند، به حفظ، تغذیه و تربیت نسل خود همت می‌گمارند و خانه‌سازی می‌کنند. این کمالات در وجود آنان افزوده می‌شود، تا به افق وجودی انسان نزدیک‌تر شوند. در این حالت قدرت تعلّم و تأدب پیدا می‌کنند، تا همچون اسب آموزش دیده یا سگ دست آموز و عقاب تربیت شده، بتوان آنان را تربیت نمود. بالاتر از همه حیوانات میمون است که به انسان بسیار نزدیک است و بهره هوشی او چنان زیاد است که با نگاه کردن به رفتار انسان آن را تقلید می‌کند و نیازی به آموزش ندارد. حیوانات هنگامی که از این مرحله هم بگذرند، به انسان تبدیل می‌شوند. (۱۳، ج۵، ص. ۵۸۷- ۵۸۹) ملاصدرا نزدیک‌ترین حیوانات به گیاهان را حیواناتی می داند که تنها یک حس و آن هم حس لامسه دارند؛ مثل، اسفنج‌ها و صدف‌ها که با انقباض و انبساط ارادی که در آنها مشاهده می‌شود متوجه چنین قوه‌ای در آنها می‌شویم این چیزی است که در گیاهان هم به نحوی دیده می شود که در برابر موانع رشد یا کاهش نور از خود عکس العمل نشان می‌دهند و مسیر خود را تغییر می‌دهند. ( ۱۴، ج۸، اواخر فصل ۲، ص۱۹۱) پیدایش و کمال نفس انسانی یکی از نتایج مهم حرکت جوهری ملاصدرا به وجود آمدن نفس از جسم در اثر حرکت جوهری است. (۱۴، ج ۸، ص۳۸۶) به این معنا که جوهر جسمانی زمانی که به اندازه کافی تکامل یابد و به آن مزاج مناسب و معتدل حیوانی برسد و سپس به مرتبه نهائی حیوان تکامل یابد، اگر کمی اشتداد وجودی یابد از حیوانیت خارج شده، قابلیت تعقل، تمیز و نطق پیدا کرده و اعضاء بدن و صورت مناسب انسانی پیدا خواهد کرد و قوایی پیدا می‌کند که با آن می‌تواند درجات کمال را طی کند. پس از دریافت نفس انسانی، انسان‌ها مراتب و درجاتی دارند. برخی به حیوان و برخی به فرشتگان نزدیک‌اند. (۱۳، ج۵، ص۵۹۵) تقریر امام خمینی از نگرش ملاصدرا این است که این جنین همان جسم است که در سابق بوده و حرکت کرده است تا مغز که معتدل‌ترین جسم از اجسام است، در جنین ایجاد می‌شود. مغز چنان در حد اعتدال و لطافت است که عرشِ اجسامِ طبیعت و آخرین جسم معتدلِ طبیعت است و همین آخرین مرتبه جسم است که در جوهر خود حرکت کرده و به اول درجه احساس که لمس است متبدل می‌گردد… همین قوه لمسی حرکت کرده، قوت پیدا می‌کند، تا به تدریج احساسات دیگر پدیدار شود. (۴، ج۳، ص۷۳) از نظر ایشان در تطبیق این بحث صدرا با واقعیت‌های علمی به دو نوع روش می‌توان اقدام کرد: یکی روش قدیم بر مبنای طبیعیات بطلمیوسی و دیگر روش جدید بر مبنای طبیعیات علوم جدید. (۴، ج۱، ص۱۰۵-۱۰۷؛ ۱۱۵) بنابراین از نظر ملاصدرا نفس انسان قبل از تعلق به بدن، نه چنانکه افلاطون گفته است،؛ در عالم مثال و مجرد از ماده بوده است و نه آنگونه که ارسطو، ابن‌سینا و سهروردی می‌گفتند، امر مجردی بوده است که با فراهم آمدن مزاج مناسب، به وجود آمده و به بدن تعلق گرفته است، از نظر ملاصدرا جوهر نفس و ذات آن از ابتدای تعلق به بدن تا آخرین لحظه آن در بدن، یک حقیقت متحول است. نفس در ابتدا هیچ نیست چنانکه قرآن کریم فرموده است: آیا بر انسان دوره‌ای نگذشت که هیچ نبود. سپس نفس در مسیر استکمال خود چنان سیر می‌کند که عقل فعال می‌گردد. (۱۴، ج۸، ص۳۸۲) ملاصدرا می‌گوید: شناخت انسان چنان پیچیده است که احتیاج به قریحه لطیف و نور بصیرت دارد تا فهم شود که انسان در هر لحظه باقی است و در عین حال هر لحظه نو می‌شود. اگر بگویید امر واحدی است، درست گفته‌اید؛ اگر بگویید امر متعددی است، درست گفته‌اید؛ اگر بگویید از ابتدای خلقت تا انتهای وجودش یک چیز است، درست گفته‌اید و اگر بگویید هر لحظه در حال نو شدن و تبدیل به چیز دیگری است، درست گفته‌اید. بله انسان در هر آنی در حال تحول است. (۱۲، ج۳، ص۹۷) ملاصدرا مراحل رشد انسان را نیز درجه‌بندی کرده است: درجه نفس انسانی تا زمانی که جنین است و در رحم مادر قرار دارد، درجه نفس نباتی است چرا که درجه طبیعت جمادی را طی نموده است. جنین، نبات بالفعل و حیوان بالقوه است، زیرا در این موقع حس و حرکت ارادی ندارد، ولی به واسطه داشتن قوه و استعدادِ نیل به درجه حیوانیت، از سایر نباتات ممتاز و بالاتر است. چون طفل از شکم مادر بیرون ‌آید، تا قبل از رسیدن به سن بلوغ انسانی در حد درجه نفوس حیوانی است. سپس نفس حیوانی او مبدل به نفس ناطقه می‌گردد؛ یعنی، نفس به وسیله فکر و تأمل در مسائل، قادر بر ادراک کلیات می‌شود. پس اگر در وی این استعداد ارتقاء یابد به درجه نفس قدسی و عقل بالفعل خواهد رسید. در سن چهل سالگی است که نفس انسان بدان درجه و مقام نایل می‌گردد. این زمان طلیعه و اوان رشد و بلوغ عقلی و زمینه رسیدن به قدرت معنوی است. (۱۵، ص۱۷۸) چنانکه ملاحظه می‌شود از نظر ملاصدرا تکامل و اشتداد وجود انسان تنها منحصر به تکامل عقل نیست، بلکه انسان استعداد نوعی بلوغ مهم‌تری دارد که بلوغ معنوی است. با این توضیحات روشن می‌شود که صدرا به سه نوع رابطه بین بدن و نفس معتقد است: در مرحله حدوث، نفس کاملاً وابسته به بدن است و انسان در این مرحله که قوای جسمانیش رشد می‌کند، حیوان بالفعل و انسان بالقوه است. از زمان حدوث نفس تا چهل سالگی که به مرور قوه عقل نظری به فعلیت می‌رسد، این مرحله ادامه دارد، تا بالاخره فرد به بلوغ صوری نایل می‌شود. از این زمان به بعد بدن ضعیف و نفس قوی خواهد شد. مرحله سوم، بلوغ معنوی است؛ یعنی، وقتی که عقل نظری به فعلیت می‌رسد و به عقل مجرد تبدیل می‌گردد. پس انسان بدون اینکه خود متوجه باشد، دائماً در حال شدن است و این چیزی است که فیلسوفان بزرگی چون ابن سینا از آن غافل بوده‌اند. (۱۵، ص۲۲۹-۲۳۰) ملاصدرا در پاسخ به این پرسش که چه علل و عواملی باعث به وجود آمدن تغییرات در حیوان و حصول نفس انسانی می‌شود، به دلیل عدم وجود اطلاعات علمی در آن زمان، در این مورد جز چند اشاره ندارد. سابقه پاسخ جدی به این پرسش به مطالعات زیست‌شناسان از قرن هفدهم به بعد باز‌می‌گردد. آیا چنانکه لامارک می‌گوید عوامل محیطی و تأثیرات جغرافیایی کاروبار موجود زنده را دگرگون کرده، در او صفاتی ایجاد می‌کند که آن صفات موروثی می‌شود. (Villee, and Dethier, 1979, p265) برخی از کلمات ملاصدرا به همین عامل اشاره دارد که محل زیست، در انسان شدنِ انسان موثر بوده است. چنانکه می‌نویسد: پایین‌ترین مرتبه وجودی انسان که در انتهای شمال و یا انتهای جنوب آبادی‌های زمین زندگی می‌کنند، قدرت فهم نظری و پذیرش فضایل اخلاقی کمتری دارند. این مراتب ازدیاد یافته به جایی می‌رسد که انسان‌ از بهره هوشی بالایی برخوردار می‌شود. آنان که در اواسط کره زمین زندگی می‌کنند، قدرت فهم نظری و پذیرش فضایل اخلاقی بیشتری دارند. (۱۳، ج۵، ص۵۹۵) داروین برای نزدیک کردن اذهان به انتخاب طبیعی به نقش انتخاب‌های انسانی در تغییر گونه‌های مختلف پرورش گل و گیاه و حیوانات اهلی اشاره کرده است. به نظر او همان کاری را که طبیعت می‌کند، پرورشگر، در میان جانداران اهلی انجام می‌دهد (یعنی حذف و اصلاح از راه تنوّع و گزینش طبیعی.) ملاصدرا هم تربیت اسب و سگ توسط انسان را برای نزدیک شدن آنان به افق وجودی انسان موثر می‌داند. (۱۳، ج۵، ص۵۸۷- ۵۸۹) چالش‌های مقابل نظریه تکامل ملاصدرا چالش‌هایی که ممکن است نظریه تکامل ملاصدرا به وجود آورد، در پنج حوزه قابل دسته‌بندی است: خدا، انسان، علم، فلسفه و قرآن. ۱- حکمت خدا: بیان ملاصدرا در مورد آفرینش انسان ممکن است این برداشت را به وجود آورد که چون ملاصدرا خلقت انسان را ناشی از حرکت جوهری دانسته است، نقش خدا در خلقت انسان را کمرنگ کرده است. سنت‌گرایان در نقد نظریه تکامل می‌گویند: «طبق این نظریه دست خالق مطلق در پیدایش انواع گوناگون و تحول تاریخی جهان در کار نبوده است… این تطور و تکامل هیچ قصد و غایتی ندارد، بلکه صرفاً از رهگذر تنازع عمل می‌کند. این نظریه نقش و سهمی بسیار مهم در انهدام معنا و مفهوم تقدس خلقت خداوند ایفا می‌کند.» (۱۹، ص۲۷۰) در پاسخ می‌توان گفت: قانونمندی خلقت تعارضی با علت‌العلل بودن خداوند و یا وابستگی وجودی همه موجودات به خدا ندارد. بعلاوه این طرح می‌تواند بیان تازه‌ای از چگونگی عمل حکیمانه خداوند در هدفدار ساختن خلقت ارائه کند، چرا که این طرح در واقع توضیحی برای مشیت خداوند است و نشان می‌دهد که خداوند جهان را بی‌هدف، بیهوده و بی‌سرانجام خلق نکرده است. به نظر شهید مطهری: اصل تکامل بیش از پیش دخالت قوه‌ای مدبر، هادی و راهنما را در وجود موجودات زنده نشان می‌دهد و ارائه دهنده اصل غایتمندی است. (۱۸، ص۷۳) ۲- کرامت انسان: نظر ملاصدرا در مورد چگونگی خلقت انسان ممکن است این برداشت را به دنبال داشته باشد که در این طرح کرامت و ارزش ذاتی انسان و خلیفه اللهی او مورد تردید جدی قرار گرفته است، چون موجودی که تکامل یافته حیوانات باشد، نمی‌تواند ارزشی داشته باشد. ملاصدرا که بر همانندی‌های انسان با حیوانات از جمله میمون تاکید کرده است، چگونه قادر خواهد بود چون فلاسفه گذشته حداقلی از حرمت انسان را حفظ کند. فلاسفه گذشته لااقل نفس انسان را امری الهی و قدیم معرفی می‌کردند. فاصله بین بدن و نفس را محفوظ می‌داشتند، ولی ملاصدرا همه این مرزها را برداشته و بین آنها نه انضمام بلکه اتحاد ایجاد کرده است. در پاسخ می‌توان گفت: طرح صدرا منافاتی با کرامت و ارزش ذاتی انسان ندارد، چنانکه قرآن کریم هم انسان را از خاک، گل بدبو یا نطفه دانسته و از او به تعبیر « هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا» (سوره انسان، آیه ۱) یعنی، آیا بر انسان زمانی نگذشت که هیچ چیز قابل ذکری نبود. قرآن در عین حال کرامت و خلافت او را نیز گوشزد می‌کند. ملاصدرا نیز علاوه بر سخن فوق بر سیر عقلانی، معنوی و تجردی نفس پای می‌فشارد و بر کرامت آن تأکید بسیار دارد. ۳- تفکیک علم از فلسفه و اخلاق: ممکن است گفته شود که اولاً، بیان ملاصدرا بر مبنای فلسفی او یعنی «حرکت جوهری» درست است، ولی او نباید وارد بحث از چگونگی ساختمان طبیعی موجودات ‌شود و در کار علوم تجربی دخالت ‌کند. ثانیاً، دامنه مباحث ملاصدرا به خلقت محدود نمی‌شود و ممکن است عده‌ای از آن بحث طبیعی سوء استفاده کنند و مسئله تکامل را به مسائل دیگر علوم اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی توسعه دهند و منزلت سنتی انسان را در این عرصه‌ها زیر سؤال ببرند، حال آنکه از حرکت جوهری نباید نتایج ارزشی گرفت و کمال را با ترقی یکی پنداشت. در پاسخ می‌توان گفت: اولاً ملاصدرا زمانی وارد حیطه علم تجربی شده بود که هنوز علوم مختلف تخصصی نشده بود و عالمان آن از یکدیگر متمایز نبودند. ثانیاً ارزش‌‌داوری‌ها با کمال نهایی و عقلی انسان‌ها سنجیده می‌شود و ارزش‌های اخلاقی مبانی خاص خود را دارند و تعمیم‌های غیرعلمی قرن نوزدهم، امروزه در میان اهل علم طرفداران زیادی ندارد. ۴- مبانی فلسفی: در نقد نظریه ملاصدرا می‌توان گفت: اولاً، تکامل موجودات یک قاعده فلسفی یقینی نیست. (۱۰، ص۵۰) تکامل انواع در نهایت حدس غیریقینی است و فرضیه‌ای است که ممکن است روزی فرضیه دیگری جای آن را بگیرد. (۸، ج۱۶، ص۲۷۳) ثانیاً آنچه دانشمندان تاکنون یافته‌اند، دگرگونی در یک نوع است که همواره از صفتی به صفتی دیگر منتقل می‌شود، ولی از یک نوع به نوع دیگر منتقل نمی‌گردد. (۸،‌ ج۱۶، ص. ۲۷۲) ثالثاً بر فرض که تکامل انواع در غیر انسان پذیرفته شود، «ما می‌توانیم نوع بشری را پدیده‌ای مستقل و غیر مربوط به سایر انواع موجودات فرض کنیم و تحول و تطور را در حالات او بدانیم نه در ذات او، چون ما تاکنون ندیده‌ایم هیچ میمونی انسان شده باشد، بلکه تنها تحولی که مشاهده شده است، در خواص، لوازم و عوارض انسان‌ها است.» (۷، ج۴، ص۱۴۴) در پاسخ می توان گفت: اولاً هیچ یک از علمای تجربی ادعا نکرده است که قاعده تکامل انواع، قاعده عمومی فلسفی است و هیچ اندیشمند تجربی نظریه خود را یقینی و کامل نمی‌داند. ثانیاً اگر نظریه تکامل از نظر علمی قطعی و یقینی نیست از نظر فلسفی، بنابر مبنای ملاصدرا قطعی و یقینی است. طبق نظریه حرکت جوهری در هیچ موجود طبیعی نوع ثابت نیست, بلکه هر لحظه نوعی متفاوت و کامل‌تر نسبت به لحظه قبل وجود دارد. به تعبیر امام خمینی «هر فردی مستقلاً حدی از وجود دارد و نوع مستقلی است. زید نوعی و عمرو نوع دیگری است» (۴، ج۱، ص۲۱۲) بنابراین در صورتی که تکامل را در طبیعت به عنوان یک قانون فلسفی بپذیریم و ثباتی برای انواع قائل نباشیم، این قانون کلی قابل استثناء نیست، چنانکه صدرا می گوید: هر آنچه بتوان به آن وجود طبیعی اطلاق کرد حرکتش اشتدادی است و وجود حرکت از شدت به ضعف معنا ندارد و نمی‌توان تصور کرد که از انسان، حیوان و یا از حیوان، گیاه ایجاد شود. (۹، ص۲۱۲) ۵- ظاهر قرآن: یکی از چالش‌های جدی نظریه تکاملی ملاصدرا، تعارض آن با ظواهر قرآن کریم است. خداوند در قرآن کریم فرموده است که من با دستان خودم انسان را خلق کردم. او را از خاک آفریدم و از روح خود در آن دمیدم. خلقت آدم، سجده فرشتگان بر او، سکونت در بهشت و هبوط آدم همه و همه ظواهری از قرآن کریم است که با هیچ‌یک از گفته‌های ملاصدرا سازگار نیست. علامه طباطبایی تصریح می‌کند که از ظاهر آیات قرآن چنین برمی‌آید که آدم و حوا هیچ اتصالی به مخلوقات قبل از خود و مثل خود نداشته، بلکه بدون سابقه حادث شده‌اند. (۷، ج۴، ص۱۴۴) ایشان این سخن را تکرار می‌کند که نسل حاضر بشر منتهی به آدم و همسرش می‌شود و آدم و همسرش از پدر و مادری متولد نشده، بلکه از زمین تکوّن یافته‌اند. (۸، ج۱۶، ص۲۷۲) در پاسخ می‌توان گفت: همان‌گونه که خلقت با دو دست خدا، برای خدا دست را ثابت نمی‌کند و دمیدن روح هم، دهان را برای خدا ثابت نمی‌کند، طین و تراب هم، خلقت مستقیم و بدون واسطه از خاک را اثبات نمی‌کند. اینکه خداوند بعد از بیان سیر طبیعی و تحولات جسمانی جنین فرمود: سپس آفرینشى دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است. (سوره مومنون، آیه۱۴) گویای تفاوت ماهوی بین موجود مرحله قبل، که فقط حس و خیال و وهم دارد، با مرحله بعد است که داری عقل است. این خلقت موجود عقلانی است که آفرین دارد. شاید به همین دلیل بوده است که مواضع علامه طباطبایی در تفسیر جلد ۱۶ تندی و قاطعیت جلد ۴ را ندارد. ایشان در ج۱۶ بسیار با مماشات برخورد کرده و اظهار می‌کند: آیات قرآنی در این‌که آدم و حوا مستقیماً از خاک خلق شده باشند، صریح نیست و نصی هم در این خصوص وجود ندارد، تا نشود آیات را تأویل کرد. بعلاوه عدم اعتقاد به خلقت دفعی انسان از ضروریات دین نیست. ایشان می‌افزایند که قرآن از چگونگی خلق شدن آدم از زمین بیانی ندارد و روشن نیست که آیا عوامل طبیعی دخالت داشته است، یا علل خارق العاده باعث خلقت انسان بر روی زمین شده است. (۸، ج۱۶، ص۲۶۹-۲۷۰) علاوه بر این، مرحوم علامه در همین ج ۱۶ تفسیر المیزان به روایاتی اشاره دارد که بیان کننده این مطلب است که آدم‌ها یا آدم‌نماهایی قبل از آدم و حوا وجود داشته‌اند. (۶، ج۱، ص۱۱۹) بنابراین هم زبان با شهید مطهری می‌توان باور به تکامل را، با باور به قرآن قابل جمع دانست و ‌گفت: اگر از نظر علم قطعی باشد که انسان اجداد حیوانی داشته است، معلوم می‌شود که قرآن داستان آدم را به صورت سمبلیک طرح کرده است و نخواسته از زبان علمی استفاده کند. (۱۸، ص۷۱) جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از آنچه گذشت معلوم شد که اصول اندیشه‌ فلسفی ملاصدرا در خصوص حرکت جوهری نفس انسانی به‌گونه‌ای است که نه تنها با نظریه تکامل زیست‌شناسانه هماهنگ است، بلکه لازمه آن است. برای بیان هماهنگی و تناسب اندیشه تکامل ملاصدرا از نظر فلسفی با نظریه تکامل انواع به ویژه تکامل انسان، ابتدا به مبانی این بحث از نظر ملاصدرا پرداخته شد. در گذشته غالباً تصور می‌شد که اجزاء عالم طبیعت اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان از ابتدای خلقت به همین صورت از جانب خداوند متعال ایجاد شده است. دانشمندان معاصر بر اثر مشاهدات خود به نظریه ترانسفورمیسم رسیده‌اند که بر اساس آن جهان طبیعت سراسر تغییر و تطوّر است، به‌طوری‌که همه جهان یا بخش‌هایی از آن دائماً دستخوش تحولات پایدار است و در طی روندِ تحول بر تعداد، تنوع و پیچیدگی اجزاء جهان افزوده می‌شود. مبانی فلاسفه‌ای چون افلاطون، ارسطو، ابن‌سینا و شیخ اشراق نمی‌تواند جوابگوی تبیین فلسفی این اندیشه باشد، چرا که آنان برای انواع، تحصل و واقعیت قائل‌اند. نظریه تکامل نه تنها با هندسه فلسفی ملاصدرا قابل جمع است، بلکه کسی که هندسه فلسفی ملاصدرا را پذیرفته باشد، نمی‌تواند با تکامل موجودات و انسان مخالفت کند. اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری و اشتداد وجود چهار اصل تأسیسی فلسفه صدراست. سه اصل اول توجیه اصل چهارم یعنی حرکت تکاملی موجودات طبیعی است. به نظر ملاصدرا آنچه عینیت و اصالت دارد، وجود است نه ماهیات. بنابراین آنچه در خارج تحقق دارد، وجود است. وجود امر واحد تشکیکی است و سراسر هستی را پر کرده است. موجوداتی که ما در عالم طبیعت می‌شناسیم مرتبه‌ای از وجودند و قوانین وجود بر آنها جاری است. بر اساس حرکت جوهری ملاصدرا این بخش از وجود (یعنی طبیعت) عین سیلان است و حرکت، ذاتی آن است. به نظر ملاصدرا این وجود سیال، سیال بودنش اشتدادی است. عالم طبیعت یک امر واحد مستمر است که از خودِ فروتر به خودِ برتر می‌رسد مانند بالغ شدن کودک و به نو‌جوانی و کمال رسیدن. در اثر حرکت اشتدادی عناصر، گیاهان پدیدار می‌شوند و در اثر تکامل حیوان، انسان پدیدار می‌شود. انواع یا مراحل مختلف طبیعت، بلوغ‌های متعدد یک وجود است و همانگونه که کل طبیعت بلوغ‌های مختلف دارد، ملاصدرا برای انسان هم سه نوع بلوغ جسمانی، عقلی و معنوی قائل است. در نهایت نشان داده شد که اندیشمندان تجربی در تبیین چگونگی این تکامل فلسفی گام برداشته و نظریه فلسفی ملاصدرا را تبیین کرده‌اند. همچنین مشخص شد که نقد منتقدین تکامل بی‌مورد است و این اندیشه نه تنها با آموزه‌های دینی تعارضی ندارد، بلکه مبین چگونگی عظمت، حکمت و مشیت خداوندی است. فهرست منابع قرآن کریم (۱) ابن‌مسکویه، احمد بن محمد بن یعقوب، (۱۳۳۸). الفوز الاصغر، قم، انتشارات آیت اشراق. (۲) ابن‌مسکویه،‌ بی‌تا، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق،‌ انتشارات بیدار (۳) اخوان الصفا، ۱۹۹۵، رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، ج۲، بیروت- باریس، منشورات العویدات. (۴) اردبیلی، عبدالغنی (۱۳۹۰). تقریرات فلسفه امام خمینی، چ سوم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. (۵) دانشنامه جهان اسلام (۱۳۸۳). ج، ۸، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی. (۶) طباطبایی، محمدحسین (۱۳۹۳ه.ق). المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات. (۷) ——————- (۱۳۹۴ه.ق). المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان. (۸) —————– (۱۳۹۶ه.ق). المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، طهران، دارالکتب الاسلامیه. (۹) —————– (۱۳۶۲). النهایه الحکمه، قم: موسسه النشر الاسلامی. (۱۰) —————– (۱۳۶۶). اصول فلسفه و روش رألیسم، قم: دفتر انتشارات اسلامی. (۱۱) محمد بن ابراهیم، صدر الدین شیرازی، (۱۳۸۰). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۲، تصحیح: مقصود محمدی، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۲) — (۱۳۸۳). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۳، تصحیح: مقصود محمدی، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۳) — (۱۳۸۱). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۵، تصحیح: رضا محمد زاده، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۴) —- (۱۳۸۳). الحکمه المتعالیه فی الاسفار اربعه، ج ۸، تصحیح: علی اکبر رشاد، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۵) —- (۱۳۹۱). الشواهد الربوبیه، تصحیح: سید مصطفی محقق داماد، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۶) ——- (۱۳۷۸). رساله فی الحدوث، تصحیح: حسین موسویان، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا. (۱۷) مصاحب، غلامحسین، (۱۳۸۰). دائره المعارف فارسی، چ دوم، انتشارت امیرکبیر. (۱۸) مطهری، مرتضی،‌ (۱۳۶۱). علل گرایش به مادیگری، دفتر انتشارات اسلامی. (۱۹) نصر، حسین، (۱۳۷۴)، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی، ج۲، انتشارات طرح نو. Bowler, Peter J, EVOLTION, The History of Science and Religion in the Western Tradition: An Encyclopedia (Garland Reference Library of the Humanities. 2000, (Editor: Gary B. Ferngren), garland publishing, New york & London Campbell, Bernard, G. 1971, Human evolution AN INTRODUTION TO MANS ADAPTATION, HEINEMANN EDUCATIONAL BOOKS LTD: LONDAN. Darwin, Charles, 2004, The Origin of Species – 6th Edition, Online Literature Library, file:///C|/Documents%20and%20Settings/Egyptian%20Raptor/Desktop/ebooks/literature/index-91.htm (1 of 3)2/6/2004 9:20:37 PM Prothero,Donald R, THE FOSSILS SAY YES, RELIGION AND SCIENCE, Critical Concepts in Religious Studies, 2011, Edited by Sara Fletcher Harding and Nancy Morvillo, Volume 3, Routledge LONDON AND NEW YORK VILLEE, CLAUDE A, DETHIER, VINCENT G, 1979, BIOLOGICAL PRINCIPLES AND PROCESSES, W. B. SAUNDERS COMPANY LONDAN. تشکر خدانگهدار.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد یا داروینیسم را نفهمیده‌اند و یا صدرا را. در رابطه با رشته‌ی دانشگاهی خودم در رابطه با ضعف نگاه داروینیسم و غیر علمی‌بودن آن از نظر علمی پالئنتولوژی عرایضی در جلسات اول شرح سوره‌ی سجده شده است. موفق باشید

20471
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: چگونه خون شهید موجب ساخته شدن تمدن و نظام اسلامی می شود و پایه های آن را مستحکم می کند؟ حضور تاریخی، مشخص نمودن نسبت ما با انقلاب و عمل به موقع قبول ولی این حضور تاریخی که شهید آن را متوجه است دقیقا چطور موجب حاکم شدن دین خدا و برگشت خدا به دنیا می شود؟ شاید نتونستم منظورم رو برسونم به هر حال متشکرم از پاسخگویی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شد خداوند چه راهی را در مقابل او گشوده است، در تحقق آن می‌کوشد و معلوم است که با موانعی روبه‌رو می‌شود. لذا هم موشک می‌سازد و هم در سوریه برای دفعِ موانع حاضر می‌شود و این‌ها دست به دست هم می‌دهند و انقلاب اسلامی را به‌عنوان تمدنی غیر از تمدن غرب به میان می‌آورند. موفق باشید

18741
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: جناب استاد سالها از تسخیر لانه جاسوسی می گذرد و هنوز هستند کسانی که معتقدند این کار خلاف قوانین دیپلماتیک جهانی بوده و باعث ضربه به ایران در سطح افکار جهانی شده است اگر آنجا لانه جاسوسی و محل توطئه هم بود خوب بود حکومت 24 ساعت به آنها مهلت می داد که خودشان از کشور خارج شوند و قائله بدون هیچ پیامدی ختم می شد و این همه هزینه برای مردم و مملکت ایجاد نمی کرد. می دانم فرصت شما کم است و وقتتان بسیار گرانبها ولی لطف کنید این شبهه را کاملا روشن بفرمایید. جزاکم الله خیرا. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع بسیار مهم است از آن جهت که آمریکا بر خلاف عرف دیپلماسی در نهایت خودخواهی در تلاشِ زیادی بود که از طریق سفارت خود، نیروهای مقابله با انقلاب را تجهیز و تحریک کند و یک دشمنی بود که از طریق آمریکا شروع شد و حتماً به شکل‌های مختلف ادامه پیدا می‌کرد و لانه‌ی جاسوسی بهانه است. بنده در جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» در این مورد عرایض داشته‌ام که عیناً خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

گـروگـانگيــري

     در تاريخ معاصر حادثه‌اي به عظمت گروگانگيري نداشته‌ايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:

     الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل

     1- پذيرش شاه از سوي آمريكا    2- ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي

     ب) عوامل اصلي : 1- گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالت‌هاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود  2- بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعه‌اي را مي‌طلبيد.

     3- بازتاب  كينه ديرينه‌اي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحه‌دار شده بود.

     4- بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.

      سفارت در 13 آبان سال 58 به دست دانشجويان افتاد (به مدت 444 روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيت‌الله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبي‌ها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم مي‌كردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگي‌هايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف مي‌كند و خودشان را هميشه طلايه‌دار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم مي‌دانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتاده‌اند و به همين جهت در ابتدا مي‌گفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغه‌اي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.

     افرادي مثل قطب‌زاده و بني‌صدر با گروگان‌گيري مخالفت كردند و بني‌صدر گفت: « با گروگان‌گيري ، ما گروگان شده‌ايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.

     عكس‌العمل آمريكا : 1- مسدود كردن دارايي‌هاي ايران 2- تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا 3- حمله ناموفق طبس  4- تحريك و ايجاد كودتاي نوژه 5- دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران

     امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» امر رسيدگي به مسئله گروگان‌ها را به عهده‌ی اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.

1- اموال ايران از توقيف خارج گشت 2- قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاه‌هاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همان‌هايي كه مي‌گفتند چرا گروگانگيري كرديد ، بعد مي‌گفتند چرا گروگان‌ها را محاكمه نمي‌كنيد؟».

     نتايج گروگان‌گيري

    1-  در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.

    2- تحقير آمريكا كه موجب ريشه‌دار شدن انقلاب گرديد. 3-  براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوس‌خانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بين‌المللي براي هميشه از بين رفت. 4- اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامه‌ريزي بر عليه انقلاب بوده‌اند. 5- شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري مي‌شدند، از هم پاشيد، در داخل سفارت‌خانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن مي‌توانستند روي تمام امواج بي‌سيم‌هاي جمهوري اسلامي بيابند. 6- بسياري از عواملشان رسوا شد و بي‌آبرويي برايشان آورد. 7- بسياري از برنامه‌هاي‌شان كشف و خنثي شد. 8- براي جهانيان روشن شد كه آمريكايي‌ها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نمي‌رسد. و در نتيجه اُبهت‌شان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرت‌هاي مستكبر نمودار گشت.

18124
متن پرسش
سلام: از کجا باید متوجه بشوم که واقعا به خدا توکل کرده ام؟ اساسا توکل به خدا یعنی چه؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید متوجه‌ی حضور خداوند در همه‌ی امور باشید و خود را تنها احساس نکنید. مطالعه‌ی کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

17176
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: به نظر حضرتعالی پرخوری چه معنایی دارد؟ و اینکه چرا امروزه افراد بسیار می خورند اما سیر نمی شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی:سلام علیکم: روح اگر حرص به عالم ماده را در خود کم نکند آن حرص به صورت خوردن می خواهد خود را ارضاء نماید. به همین جهت در روایت داریم منافق با هفت شکم غذا می خورد زیرا از طریق نور شریعت ارضاء نشده است. موفق باشید

16320
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با توجه به تفسیری که از آیه قرآن که می فرماید عرش خدا بر آب بود در کتاب «آنگاه که فعالیت فرهنگی پوچ می شود» فرمودید، و با توجه به آیات سوره نور که در ادامه ی «الله نور السماوات والارض»، که زیت آن را معرفی کرده که می فرماید «لا شرقیه لا غربیه است»، آیا آن روی آب بودن عرش خدا و شرقی و غربی نبودن زیت آن چراغ را می توان هر دو را به یک معنی در نظر گرفت و به معنی اینکه در عین حال که کاملا عقلانی و اصولی است ولی کاملا آزاد از هر نظر و قومیت و حدود قائل شدنی است. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جا که قرآن می‌فرماید: «عرشه علی الماء» نظر به مبنای فرمانروایی حضرت حق بر عالم دارد که آن مبنا، «علم» است که در صورت مثالی در آن عالم به صورت آب ظهور دارد. و آن‌جا که می‌فرماید نور حضرت اللّه، شرقی و غربی نیست؛ یعنی هویتش متعَیّن به تعیّن خاصی نمی‌باشد و لذا ماوراء تعیّن‌های محدود، در همه‌ی عالم حضور گسترده دارد. موفق باشید

16223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: 1. استاد از انجایی که حضرتعالی تجربه کارهای عملی را در حوزه مدیریت سازمانهای بزرگی چون آموزش و پرورش و بنیاد شهید را داشته اید آیا به مسئولین سعودی در ضعف در مدیریت حج حق می دهید؟ و از آنجایی که حجم کار بزرگ است از نگاه انصاف! چگونه به عدم تعامل با ایران و خواسته هایش نگاه می کنید؟ 2. از آنجایی که به ایام بزرگداشت کسی که انتظار فرج از نیمه خرداد می کشید نزدیک می شویم وی را چگونه توصیف می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سعودی‌ها با سابقه‌ی طولانی که داشتند، این نوع مشکلات که در حج امسال پیش آمد را، نباید به‌وجود می‌آورد. ظاهراً این جدیدی‌ها معلوم نیست که بی‌نقش در وقوعِ چنین مسائلی نباشند 2- عرایضی در یادداشت ویژه‌‌ای که در صفحه‌ی اصلی سایت هست تحت عنوان «عقلی که با انقلاب اسلامی به تاریخ ما برمی‌گردد» شده است. موفق باشید

15816
متن پرسش
سلام و ارادت: برخی از مخالفین فلسفه اعلام می کنند، امام خمینی و علامه طباطبایی در اواخر عمرشان از علاقه به فلسفه و عرفان اظهار ندامت کرده اند. در جواب آنها چه بگوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه همین‌طورند که در سلوک عرفانی خود سعی می‌کنند فلسفه را بدانند ولی  در آن متوقف نشوند و نه آن‌که فلسفه را زیر پا بگذارند. به همین دلیل حضرت امام در اواخر عمرشان در نامه به گورباچف بر روی فلسفه‌ی صدرایی تأکید کردند. موفق باشید

15329

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اگر شخصی گناه کار که آشکارا گناه می کند در سوریه کشته شود شهید به حساب می آید؟ با این نیت که بجنگد در راه خدا کشته شود تا بیشتر گناه نکند. زیرا یارای مقابله با هوای نفس خویش نیست؟ خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که به قصد دوری از گناه در چنین صحنه‌هایی قدم می‌گذارد، حضرت حق از سر رحمت خود با او برخورد می‌کند و گناهانش را می‌بخشد. موفق باشید

14665

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حقیر صنعت گر هستم و از دانش آکادمیک و دینی برخوردار هستم اما سعی خودم را کرده ام. درباره الله شناسی و امام شناسی برداشتهایی دارم که نمی دانم درست است یا خیر خواستم با شما مطرح کنم و شما تصحیح بفرمایید و بینش مرا در این موضوع بالا ببرید ان شا الله. مطالب زیر در بر دارنده برداشت حقیراست که به حضرت عالی اراییه می دهم لطفا تصحیح بفرمایید ذات: قابل تصور نیست نه اسم دارد و نه صفت دارد. ذات باید بوسیله تجلی اش شناخته شود الله: تجلی ذات است و مخلوق است منتهی حسب آنکه تجلی ذات است مشخصات ذات را دارد و الله مانند جسم و صورت است برای روح انسان. یعنی همانطور که ما برای سخن گفتن با برادران و خواهرانمان رو به سوی صورت و چهره ی آنها می کنیم حال آن که می دانیم این سیما و صورت ظاهری یک وسیله ای است برای ارتباط با آن روح نادیدنی لذا ذات نیز برای آنکه شناخته شود نیاز به تجلیگاه دارد لذا اگرچه الله که جمع صفات و اسما است مخلوق است منتهی ما گریزی نداریم جز آن که رو به سوی صورت و تجلی ذات کنیم اگرچه الله خود ذات نیست همانطور که عکس ما در آیینه خود ما نیست! و نام این تجلی و صورت که قبله ما را به سوی ذات مشخص می کند الله است. و از آنجا که الله تجلی ذات است قاعدتا باید مشخصات صاحب تجلی در تجلیگاه یافت شود همانطور که اگر من فردی نامرعی باشم وقتی جلوی آیینه که تجلیگاه من است بایستم انوار نامرعی من در آیینه منعکس می شود اگرچه با چشم دیده نشود یعنی تجلی من در آیینه قطعا با مشخصات خود من مناسبت دارد اگرچه آن تصویر داخل آیینه خود من نیستم! پس به تبع ذات؛ در الله نیز هیچ اسمی و صفتی به طور مشخص و مجزا قابل رویت و تحقیق نیست اگرچه الله جمع اسما و صفت است اما اسما و صفات در الله در وحدت هستند و واحدند و به طور مجزا خلقیت ندارند (همانطور که در نور سفید نه نارنجی دیده می شود و نه سبز و نه قرمز و نه هیچ رنگ دیگری اما وقتی متکثر شوند تازه خلق می شوند) صفات: یک مرتبه نازل تر از الله (وحدت صفات) ما با تکثر صفات و مخلوق روبرو هستیم. الله هم مخلوق ذات است هم خالق صفات؛ و صفات نیز حسب شدت و قوتشان مخلوقات و نفوس فردی را خلق می کنند پس هم خالقند هم مخلوق. و انسان از میان همه مخلوقات مستعد است که به جمع صفات (الله و یا انسان کامل) نائل آید. و الله، نفس کل و نفس واحد است و انسانهای کامل که به معرفت به الله رسیده اند به نفس واحده معرفت یافته اند یعنی وصل به الله (نفس واحده) هستند ضمن آنکه هر نفس، فردیت خود را هم حسب صفت و یا صفاتی که در خود به فعلیت رسانده اند در عین فنای فی الله حفظ می کند یعنی انسان کامل از یک سو به نفس کل وصل است و فانی در آن است و از یک سو فردیت خود را هم دارد و بسته به آنکه چه صفاتی در او شدت بیشتری یافته و فعلیت یافته است در عالم تصرف دارد و شفاعت می کند. در واقع نوفس فردی تکامل یافته مانند انشعابات نفس کل و دست و بازوی او عمل می کنند یعنی فعل و قول این نوفس مقدسه فعل و قول نفس کل (الله جل وجلاله) است. پس اگرچه از یک سو اولیای الهی به یک نفس واحد متصلند از دیگر سو دارای صفات و فعلیت های مختلفند (کما اینکه توسل به علی (ع) با توسل به امام حسین (ع) کیفیات و شرایط متفاوت در سالک ایجاب می کند و انوار این نفوس مقدسه متفاوت است. در هر حال هر یک از نفوس مقدسه یک ریسمان و بازو و دریچه برای رسیدن به الله محسوب می شوند چه از طریق توسل چه از طریق پیروی از خلق و خوی و صفات اولیای الهی و استاد کامل! و هر کس بنا بر استعدادش باید اول از صفاتی که مستعدش است شروع کند و در هر صفتی که قوت بگیرد باب معرفت و اتصال به نفس کل بر او گشوده شود زیرا هر صفتی از صفات الله دیگر صفات را نیز در خود دارد منتهی یکی از آن صفات شدت و قوت بیشتری گرفته و تظاهر یافته است پس با تکامل فرد در یکی از صفات به جمع صفات و اسماء معرفت حاصل کند و فانی در الله شود اگرچه فردیت او را همان صفاتی تعریف می شود که در دنیا در خود پرورش داده است و در او شدت و قوت و تظاهر بیشتری یافته است (و یا آن صفات و اسمایی که ممکن است خداوند بعد از دنیا به او عنایت کرده باشد ) در پایان از طولانی شدن این متن عذر می خواهم البته خیلی سوالات نیز باقی مانده است امیدوارم این درک ضعیف و دست و پا شکسته حقیر باعث خنده شما نشده باشد واقعا نیاز دارم کسانی مثل شما کمکم کنند. منتظر پاسخ شما خواهم بود با تشکر/ سید مهدی میری/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه معارف خوبی در منظر خود دارید. در ضمن عنایت فرماید که موضوع نبون نبیّ به معنای بشیر و نذیربودن در کنار انسانِ کامل‌بودن ایشان باید مدّ نظر باشد. موفق باشید

14480
متن پرسش
سلام: 1. جلسه دوشنبه که دعای مکارم بود تمام شده است؟ تا آخر شرح فرمودید دعای مکارم را؟ 2. استاد این قسمت کمی برایم گنگ بود اگر می شود توضیح می دهید؟ ممنون: «مخاطبِ حافظ ساقی است و سخن را با او آغاز می‌کند زیرا اوست که «میّ» می‌دهد و مست می‌کند ولی نه «میّ انگوری» که نتواند مشکلات عالم را حل کند بلکه میّ‌ای که ساقی همچنان ادامه دهد و آن را بگرداند تا منقطع نشود، مثل حرکت دوری که بر عکس حرکت افقی و مستقیم که پایان‌ناپذیر است.» منظور از می و ساقی مستی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ بلی 2ـ در مسیر محبت، مبشّرِ رجوع به حق را «ساقی» گویند و شعفی که در مسیر محبت به حق ارائه می‌گردد «میّ» نامیده می‌شود. حضرت امام در این رابطه می‌فرمایند:

14283
متن پرسش
با سلام: پرسشهای سایت را که از نظر گذراندم سوالاتی مشابه سوال خودم نیافتم و به همین علت مزاحم وقت شما شدم 1. آیا نپرداختن وجوه شرعی می تواند عامل بی برکتی رزق باشد؟ 2. اگر شخص ولی با وجود تذکر اولاد نسبت به پرداخت این وجوه سهل انگاری کند، تکلیف از فرزندانش ساقط است، اما آنها نیز دچار قهر خداوند می شوند. آیا این ناعدالتی نیست؟ 3. بطورکلی آیا در هر بلا و سختی که بدان دچار می شویم کاوش در زندگی خویش برای یافتن سابقه گناه و خطا برای جبرانش امر صحیحی است؟ 4. بطور کلی در شدائد و مشکلات چگونه می توان تفاوت عقوبت گناه و امتحان را از یکدیگر تشخیص داد؟ راه برون رفت چیست؟ (بخصوص در زمینه تنگی رزق و دشواری معیشت)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً نپرداختن وجوه شرعی موجب بی‌برکتی رزق خواهد شد 2- تکلیف فرزندان در این مورد ساقط است و هرگز به جهت سهل‌انگاریِ پدر خانواده، آن‌ها گرفتار قهری نخواهند شد 3- تا حدّی خوب است که گذشته‌ی خود را نسبت به خطاها، بازخوانی کنیم ولی ریشه‌ی بلایا بعضاً امتحان است و تشخیص آن‌که بلاها به جهت خطاهای ما است یا امتحان الهی است؛ کار مشکلی است. لذا در عین توبه نسبت به خطاهای گذشته زیباترین کار صبر بر بلایا و راضی‌بودن به قضای الهی است که موجب رشد واقعی می‌شود. موفق باشید

13133
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: با توجه به این که در سوره ی (ص) آیه ی 75 می فرماید ای شیطان چرا به آدم سجده نکردی آیا تکبر کردی یا از عالین بودی» منظور از از عالین چیست؟ اگر کتابی راجع به ملائکه که مفصل بحث شده باشد موجود هست معرفی فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب خاصی در این مورد نمی‌شناسم و در مورد آیه‌ی مذکور مفسرین می‌فرمایند عالین مقامی از فرشته‌های «مهیمن» هستند که اساساً خطابی به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد. آن‌ها محو جمال حق‌اند. موفق باشید

11966
متن پرسش
سلام علیکم: شما در جواب سوال 11934 فرمودید که: بدیهیات جزء مبنای وجودی انسان است از آن جهت که دارای حیات و علم است و لذا چیزی عارض بر انسان نیست که لازم باشد از جایی بیاید آیا منظورتان از جواب این بوده که از ابتدای خلقت و وجود هر انسانی بدیهیات در وجود او هست؟ یعنی حصولی نیست و حضوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. وجود ما به عنوان موجود مدرِک، عین علم به خودمان است و بدیهیات عین علم به خودمان می‌باشد مثل وجود اختیار که به صورت حضوری، آن را داریم. موفق باشید

11932
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در کتاب مقام لیلة القدری حضرت زهرا (س) فرموده بودید باید با نگاه به روش زندگی و سخنان حضرت زهرا (س) سیر و سلوکمان به سمت ایشون رو شروع کنیم، میشه بفرمایید صحبتهای ایشون رو در کدام کتاب می تونیم پیدا کنیم؟ کتابهای تاریخی که مربوط به زندگی حضرت زهرا (س) باشه اکثرا چیزهای کلی را نوشته شما کدوم رو مناسب تر می دونید؟ خیلی ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم مجلسی یک جلد بحارالانوار را یعنی جلد 43 را به حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» اختصاص داده‌اند. مرحوم سعادت‌پرور کتاب «جلوه‌ی نور» را در این رابطه نوشته‌اند. مرحوم دکتر شهیدی کتاب «زندگی‌نامه‌ی حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» را نوشتند و هرکدام نکاتی را با ما در میان گذاردند، ترجمه جلد 43 از بحارالانوار را امور فرهنگی مجتمع فاطمیه اصفهان چاپ کرده و آقای محمد روحاني زمان آبادي نیز جدا آن را ترجمه کرده اند. موفق باشید

8613
متن پرسش
باسلام: پیروی سوال8556 ما بالاخره نفهمیدیم نحوه ارسال و ارجاع سوالات چگونه است. یک بار میفرمایید مستقیم است یک بار اینگونه شرح میدهید: " روش کار ما در جواب‌دادن به سؤال‌ها این‌طور است که ابتدا سؤالات از روی سایت کپی می‌شود و روی برگه‌ی سفید پیرینت شده به بنده می‌دهند تا جواب‌ها را بنویسم و بعداً از آن‌که جواب‌ها را تایپ کردند، بنده بازخوانی می‌کنم و روی سایت می‌فرستیم". چه شد آخر؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: برای این‌که تصور نشود سؤالات دست‌کاری یا گزینش می‌شود؛ عرض کردم بنده مستقیماً خودم وارد کار هستم و تنها همسر بنده در این امر کمک می‌کند و مراحلی که در جواب به سؤالات و ارسال به کاربران از ابتدا تا انتها طی می‌شود به همین شکل است و در همین رابطه عرض کردم مستقیماً خودم وارد می‌گردم. آری در مراحل بعدی جهت موضوع‌بندی سؤالات مسئول محترم سایت مطالب را دنبال می‌کنند. لذا بیایید حملِ بر صحت نمایید که گاهی مطالب را به صورت اجمال عرض می‌کنیم و گاهی به صورت تفصیل. موفق باشید
8338

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام‏ ‏علیکم‏ ‏در‏ ‏جواب‏ ‏سوال‏ ‏‏ ‏فرمودید‏ ‏مطالب‏ ‏عرفان‏ ‏نظری‏ ‏را‏ ‏دنبال‏ ‏کنید‏ ‏با‏ ‏توجه‏ ‏به‏ ‏اینکه‏ ‏به‏ ‏موضوع‏ ‏عرفان‏ ‏بسیار‏ ‏علاقه‏ ‏مندم‏ ‏راهنمایی‏ ‏بفرمایید‏ ‏از‏ ‏کجا‏ ‏شروع‏ ‏کنم‏ البته‏ ‏با‏ ‏اثار‏ ‏شما‏ ‏مانوس‏ ‏هستم‏ ‏ومباحث‏ ‏ده‏ ‏نکته‏ ‏برهان‏ ‏تا‏ ‏عرفان‏ ‏حرکت‏ ‏جوهری‏ ‏ومعاد‏ ‏را‏ ‏کار‏ ‏کرده‏ ‏ام‏ ‏با‏ ‏تشکر‏ ‏صمیمانه‏ ‏وعرض‏ ‏ارادت
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بعد از این مباحث که فرمودید و بعد از مطالعه‌ی کتاب «خویشتن پنهان» باز سؤال بفرمایید و ایمیل خودتان را نیز بنویسید. موفق باشید
8235
متن پرسش
با سلام ببخشی من طلبه ی پایه ی دو هستم می خواستم ببینم که نظر شما در مود میانگین خواب در روز چه قدر است
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: افراد با هم تفاوت دارند. علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند یک‌سوم تا یک‌چهارم شبانه‌روز می‌تواند برای خواب باشد. موفق باشید
7948
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی با توجه به اینکه انسان امکان دارد در دوره هایی ای زندگی(نوجوانی) گرفتار تصاویر ذهنی غیر شرعی شود که تمام زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد.راه برون رفت از این بلا چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به لطف الهی این صورت‌ها برای اهل ایمان و شیعیان امامان معصوم«علیهم‌السلام» در حدّ صُور ذهنی متوقف می‌شود و از آن‌جایی که صورت‌های ذهنی پس از مدتی بی‌رنگ می‌شوند و از صحنه‌ی ذهن می‌روند و فقط در حافظه می‌مانند، اگر با ادامه‌دیدن‌‌ها آن صور را تقویت نکنید پس از مدتی می‌رود. عمده آن مقاومت و صبری است که باید در مقابل طلب دیدن مجددِ آن صور از خود نشان دهید که با زیارت و حضور در جلسات دینی و ورزش، مقاومت و عدم برگشت در شما شدید می‌شود. موفق باشید
7501
متن پرسش
سلام استاد مطلبی با عنوان " روح الله جان جان انقلاب " نوشته شده که دوست داشتم شما ببینید. این مطلب در وطن امروز منتشر شد: http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1262/12/839/0 که متاسفانه به علت کمبود جا ، سخنان آقای جوادی را حذف کردند، متن اصلی را در وبلاگم آوردم. http://iran-velait.blogfa.com/post-94.aspx البته معانی همان سخنان شماست که شاید الفاظش تغییر کرده است و نیازی به درج در سایت گرانقدر شما نیست. من فقط برای عرض ارادت مطلب را خدمتتان می فرستم، اگر چه از این که وقت شما را می گیرم شرمنده ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه همین هوشیاری‌های امثال جنابعالی است که ما را نسبت به احساسی که در رابطه با حضور تاریخی انقلاب داریم، مطمئن‌تر می‌کند و امیدواریم در ماوراء لایه‌‌ی ظاهری اجتماع امروزی که هنوز حقیقت انقلاب در آن ظهور نکرده‌است انسان‌ها متوجه لایه‌ی باطنی‌تر انقلاب شوند که در آن لایه آنچه به ظهور می‌آید معنویت و تحقق تمدن اسلامی است. موفق باشید
6198
متن پرسش
با عرض سلام چرا درآیه 3 سوره مائده الیوم اکملت لکم دینکم صدر و ذیلش در مورد خوراکیها صحبت میکنه و مابینش آیه ولایت اومده؟ با تشکر -لطفا جوابم رو زود بدین استاد- التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «وضع خاص آیات مربوط به اهل‌البیت در قرآن صفحه142 » دنبال بفرمایید. علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» نکات ظریفی فرموده‌اند و بنده در آن کتاب آن را عرض کرده‌ام. موفق باشید
4603
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی بنده قبلا از شما در مورد این ییت حافظ که میفرماید همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید اخر پرسیده بودم شما هم جواب خوبی مرحمت فرموده بودید ولی حالا در سوالات سایت پیدا نکردم اگر ممکن است دوباره بفرمایید یا از مسئولین سایت بخواهید ادرس ان سوال را مرحمت فرمایند با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار مشکلی است ولی سخن حافظ در آن بیت قصه‌ی سیر از خودخواهی سالک است به عشق الهی و ظهور آن عشق در حرکات و سکنات سالک. موفق باشید
2732

دحو الرضبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم در بحث دحو الرض که می گوییم زمین از زیر کعبه گسترانیده شد با نظریه آلفرد وگنر جور در می آید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر نمی کنم قابل تطبیق باشد. زیرا در موضوع دحو الارض ظهور ماده از عالم غیب است و نه تقسیم قاره ها. موفق باشید
2378
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد،میخواستم ببینم که ائمه اطهار علیهم السلام از نظر مرتبه وجودی با یکدیگر متفاوتند یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جابر بن یزید از اصحاب خاص امام باقر می‌گوید؛ حضرت فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ، قُلْتُ: وَ مَا الْأَشْبَاحُ؟ قَالَ: ظِلُّ النُّورِ، أَبْدَانٌ نُورَانِیَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ وَ کَانَ مُؤَیَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِیَاءَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ یُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ یَحُجُّونَ وَ یَصُومُون‏» اى جابر! همانا خدا در اول آفرینش، محمد(ص)و خاندان هدایت‌شده‌ی او را آفرید، و آن‌ها در برابر خدا اشباح نور بودند. می‌گوید: اشباح چیست؟ فرمود: یعنى سایه‌ی نور، پیکرهاى نورانى بدون روح، و همه تنها به یک روح مؤید بودند و آن روح القدس بود که او و خاندانش به وسیله‌ی آن روح خدا را عبادت می‌کردند و از این جهت خدا ایشان را خویشتن‌دار، دانشمند، نیکوکار و برگزیده آفرید، با نماز و روزه و سجود و تسبیح و تهلیل خدا را عبادت می‌کردند و نمازها را می‌گزاردند و حج می‌کردند و روزه می‌گرفتند. ملاحظه کنید که چگونه حضرت باقر(ع) در این روایت ما را متوجه حقیقت قدسی چهارده معصوم(ع)می‌کنند که همه مؤید به یک روح بودند و نه روح‌های مختلف. موفق باشید
نمایش چاپی