باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است. بنده هم در عرایض خود نسبت به سه ماه مذکور همین مطلب از آن غزل را شاهد آوردم. آری! «سه ماه میّ خور و نُه ماه پارسایی کن». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نحوهی ورودی که اخیراً داشتهایم، اگر کسی مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» را بهخوبی کار کرده باشد، میتواند ورود کند. البته بهتر است افراد بعد از بحث «معاد» و استماع صوتهای آن، بحث را ادامه دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به پیر و به پیامبر قسم، همواره جواب سؤالاتتان را دادهایم و همواره شما نوشتهاید که چرا جواب سؤالاتتان نمیرسد. در این وسط، ما نمیدانیم چهکار باید بکنیم؟! گفت: «گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی من / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ؛ ولی در تاریخی که قرار داشتند باید با آن زبان سخن میگفتند. عرایضی در این مورد در جزوات «مطهریِ تاریخ ما» داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بدون دلیل انسانی را «بد» بدانیم این سوء ظنّ است و تحت تأثیر شیطان هستیم. ولی اگر فکرِ انجام گناهی را داشته باشیم، تا به آن گناه دست نزدهایم، نسبت به القائات شیطان مقاومت کردهایم و به همین جهت گناهی مرتکب نشدهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- زیرا همیشه نفس است که صورت خود را میسازد و همین نفس در انجام فعالیتهای خود، شکل برزخی خود را بهوجود میآورد و از آنجایی که در قیامت همهی ابعاد انسان، ظهور دارند بهراحتی هرکس به هرشکلی در آمده باشد شناخته میشود که چه کسی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف بسیار درستی است زیرا حتی پیامبرانی مثل حضرت یحیی ازدواج نکردند در حالیکه در مقام نبوت و مقام اُنس با خدا بودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ ملاک، نیت افراد است؛ اگر کافری نیتِ داشتن فرزند مومن نکردهاست، هیچ بهرهای از او نخواهد برد. 2ـ نفس انسانی هر بدنی را که بدنِ خود دانست، انتخاب میکند و تدبیر مینماید ولی از آنجایی که بسیاری از ارادههای نفس موجب ساختن کلیّت بدن میشود، بعید است در چنین حالتی نفس، بدنی را انتخاب کند؛ منصرف میشود و به عالم خود بر میگردد. 3ـ فدای حضرت عباس بشوم که چنین با بصیرت فهمید در ذیل حرکت تاریخی که حضرت سید الشهداء فتح میکند، می تواند خود و برادرانش را به عالیترین شکل معنی کند؛ بنابراین، هرگز تصور نکن که صاحب یک مقام با تابع آن مقام در یک حد باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً فیلمهایی هست و بعضاً هم بنده به طور پراکنده آنها را دیدهام. ولی چون در تخصص بنده نبوده حتی نام آنها را هم در ذهن خود نگاه نداشتهام. ناز نمیکنم باور کنید همینطور است که عرض میکنم! تهدید هم نکنید! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً موضوع مشکلی است. از طرفی در این شرایط چارهای نداریم که بانک داشته باشیم و تکلیف پولهای سرگردان را تعیین کنیم و هزاران تبعات منفی آن را بپذیریم. و از طرف دیگر آیا نباید زندگیها طوری باشد که پولی در میان نماند تا بخواهیم آن را بهجای مصرف در مسیر صحیح در بانک قرار دهیم؟ موضوع از عقل بنده بیرون است چون در هر صورت بهجایی نمیرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوهی «عرفان نظری» که به آدرس http://lobolmizan.ir/leaflet/1344 بر روی سایت هست و کتاب «عرفان نظری» آقای یزدانپناه هر دو خوب است به شرطی که ابتدا کتابهای «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» را همراه با شرح صوتی آنهایی که شرح دارد مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:
1- بدون شک، روایت فوق در مورد امامت است ولی به مورد، موجب تخصیص حکم نمی شود همان طور که در اصطلاح گفته می شود «مورد مخصِّص نیست».
توضیح این مطلب آن است که وقتی قضیه ای آورده شود و سپس ذیل آن قضیه، تعلیلی بیاید، آن تعلیل حیطه و دایره ی حکم را مشخص می کند. آری شنیده اید که «العله تعمم و تخصص» یعنی این که علت، موجب تعمیم حکم و یا تخصیص آن می شود. مثال معروفش آن است که وقتی دکتری به مریضش بگوید «انار نخور چون ترش است»، به این معنی نیست که وی، فقط انار نخورد بلکه علتی که در ذیل کلامش آورده است و گفته است «چون ترش است» موجب می شود که حکم (نخور) به هر چیزی که ترش است سرایت کند به این معنی که این شخص هیچ شیء ترشی نباید بخورد و به همین خاطر، به او می گویید سرکه هم نباید بخوری هر چند «سرکه» درعبارت دکتر موجود نبود بلکه به خاطر عمومیت تعلیلی که در ذیل کلامش بود، حکمش را تعمیم دادیم.
خب حال توجه کنید که این روایت، هر چند در مورد امام است، ولی نمی توان مورد را موجب تخصیص حکم دانست بلکه به وسیله ی تعلیل ذیل که عبارت است از «ان الله اذا اختار عبده....» به هر موردی که عبدی از عباد الهی توسط خداوند (بدون واسطه و یا با واسطه ی اولیاء معصومین او) به منصبی گماشته می شود سرایت کرده و حکم تعمیم داده می شود و از این مورد است، فقیه جامع الشرایط که طبق روایات ما به عنوان «حجتی علیکم» به اختیار خدا و به واسطه ی امام معصوم به عنوان حجت بر بندگان منصوب شده است.
آری، احکامی که در این روایت به عنوان امر اختصاصی امام معصوم آمده است (مثل «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم....») به فقیه سرایت داده نمی شود.
2- بر روی نیابت چنین امامی فکر کنید. اگر این لطف، یک حقیقت وجودی است، پس امری است تشکیکی و دارای شدت و ضعف، لذا صورت تامّ آن مربوط به امام معصوم است ولی مراتب نازلهی آن در شرایط خودش جاری است.
3- اساساً تفاوت نبوت و ولایت در این است که نبوت، مقامی نیست که به کس دیگری جز نبی سرایت کند. ولی ولایت، در عین آنکه مقام حضرت اللّه است و فرمود: «اللّه ولیّ الّذین آمنوا» میبینید که برای اولیاء الهی نیز با شدت و ضعف لازمه سریان و جریان دارد و بدین لحاظ نمیتوان ولیّ فقیه را از چنین تأثیری بر روی مولّی علیه خارج دانست.
4- انتظار امثال بنده از رفقای اهل فکر آن است که از متون مقدس بیشتر از آنچه در ابتدای امر ظهور دارند، بفهمیم، نه آنکه خود را فقط متوقف در همان فهم اولیهی خود نماییم. این حالت هرگز در تاریخ جواب نمیدهد. در حالیکه علم اصول از جهتی و علم پدیدارشناسی از جهت دیگر به ما کمک میکند تا به بنیاد سخن نظر کنیم و مطابق آموزههای اصلی دینِ الهی، همهی اشارات آن سخن را دریابیم، وگرنه چگونه بتوانیم از متون دینی در زمانهی خود استفاده کنیم؟
5- تعجب بنده از بعضی از رفقا میباشد که گمان میکنند اگر زعیم مؤید به مدد الهی باشد، دیگر نباید مشکلاتی در جامعه واقع شود، غافل از آنکه اگر زعیم جامعه امام معصومی همچون علی«علیهالسلام» باشد و مردم تلاش نکنند رهنمودهای وی در جامعه پیاده شود، آنها هیچ بهرهای از او نبردهاند، نه آنکه او مقصر باشد. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در خطبهی 35 نهجالبلاغه میفرمایند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ] لَا شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ «صلواتاللّهعلیهوآله» أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي- وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ».
پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و با تجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است. من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد.
6- اساساً انتظاری که از رفقا داریم، تفکر در سنت اصولیون است و نه اخباریون؛ و حوزههای علمیهی نجف و قم افتخار آن را دارند که از اخباریون عبور کردهاند. حال نمیدانم چه شده است که بعضی از رفقا بهرهی لازم از نهضتی که منجر به استحکام حوزههای علمیهی ما شده است، نبردهاند.
7- حضرت در یک قاعدهی کلی به موضوع امامت و جایگاه آن اشاره میکنند یعنی مصداق را ذیل یک فهم کلی میآورند، چرا در مصداق متوقف شویم و از آن امر کلی که امام در ابتدا آوردهاند غافل گردیم که در این حالت از تفکر همهجانبه نسبت به آن روایت باز میمانیم. هنر ما این است که با تدبّر در آیات و روایات، متوجه باشیم آنان متون منجمدی نیستند وگرنه از حضور تاریخی خود نسبت به آن متون محروم میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست، کار عاقلانهای نیست. زندگی را باید ساده گرفت و به خدا توکل کرد و نگران فرزندآوری نبود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قضیه را به یاد ندارم و از طرفی نباید اسم و شمارهی افراد در معرض عموم قرار گیرد. موفق باشید
