بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4865
متن پرسش
سلام استاد- شاید سوالم طولانی شود ولی خواهش میکنم بخوانید و مرا از این حال نجات دهید-استاد من اکنون دانشجوی سال سوم پزشکی ام در خانواده مقیدی بزرگ شده ام و ظواهردین را رعایت کرده ام تا کنون--ولی عمیقا ایمان نیاورده ام-میدانید شاید کسانی که مرا میشناسند این حرفهایم را بشنوند تعجب کنند چون من چادری ام ازبسیجی های فعال دانشگاه و حامی انقلاب و رهبریم--ولی مشکلم این است که خیلی شک میکنم گاهی حتی به خود خدا..با خودم میگویم من که چیزی ندیده ام همه اش یک سری احساسات بوده که تابحال داشته ام از کجا معلوم که حق باشند--واقعا چه دلیلی دارید استاد؟ ما که نه پیامبری دیده ایم نه امامی--به چند کتاب و روحانی چرا اعتماد میکنید؟ چه دلیلی برای بودن امام زمان دارید/ ایا دین فقط برای این نیست که مردم خوب باشند خب راههای زیادی برای قانع کردن آدمها هست که خوب باشند..این همه مردم که در دنیا بی دین زندگی میکنند چه مشکلی پیدا کرده اند؟ چرا من باید دیندار باشم؟میدانم فواید روحی اش را ولی میدانید راههای دیگری هم برای یافتن فوایدش هست..مثل خوب بودن با مردم خب هم احساس خوبی خواهم داشت هم دیگران بامن مهربان خواهند بود..چگونه باید به تاریخ ومثلا قضیه اصحاب فیل اعتماد کنم/ اصلا قبول که خدا هست مارا برای چه افریده؟ چرا به ما نفس اماره داده یا مثلا شیطان افریده یا اصلا میل به گناه داده که حالا ما بخاهیم توبه کنیم یا نه عذاب شویم؟ میدانید دلیل خاصی برای رد وجود خدا نیست ولی خب دلیلی هم برای قبولش نیست! من ازاینکه در تنهایی و هنگام نمازم هیچ نشانه ای از خدایی که در راه دینش حتی تلاش هم میکنم ندارم در عذابم استاد..بعضی کتابهای شما را خوانده ام سخنرانیهای مذهبی مثلا آقای پناهیان را گوش میدهم..ولی نمیدانم چرا گاهی به این شدت از درون احساس پوچی میکنم احساسی که به من میگوید شاید فقط دارم سر خودم را گرم میکنم یا به این دلیل که شجاعت نفی ندارم همه چیز را قبول کرده ام..یاد این حرف راسل میفتم که میگوید انسانها از ترس برای خودشان مذهب ساخته اند..از ترس حوادثی که نمی توانند کنترلش کنند به خدا پناه می برند از ترس آینده که نمیشناسندش-و به خاطر نیاز به دیگران به آنها خوبی میکنند و اسمش را دینداری میگذارند اینطوری غرورشان را هم حفظ میکنند! من واقعا در عذابم استاد اولین باراست که اینگونه راحت درونیاتم را میگویم..کمکم کنید..شاید مسخره باشد ولی من هرروز به همه چیز شک میکنم و دوباره مومن میشوم..جواب علمی خیلی از سوالاتم را میدانم ولی هیچ کدام مرا اغنا نمیکنند..به خاطر گناه است؟ خب باید ایمانی باشد که به خاطرش ترک گناه کرد..استاد منتظرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دینداری برای آن است که نفس ناطقه‌ی انسان که حقیقت مجردی است بتواند با خدا مأنوس شود و در ابدیت خود در این اُنس که عالی‌ترین زندگی ممکن است به‌سر برد. پیشنهاد می‌کنم برای رفع این مشکلات سیر مطالعاتی موجود در سایت را دنبال کنید چون بر مبنای معرفت نفس تدوین شده که انسان را با حقیقت خودش که امکان شک در آن نیست، آشنا می‌کند. موفق باشید
3383
متن پرسش
سؤال: الف) خداوند ولی فقیه را از چه جهتی انتخاب کرده‌است؟ آیا غیر از جهت «اصلاح امور بندگان» جهت دیگری برای انتخابش هست؟ ب) آیا ولی فقیه، غیر از «اصلاح امور بندگان» وظیفة دیگری دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نه. چون ولیّ فقیه حکم حضرت ربّ را در جامعه جاری می‌کند و حضرت حق به نور ربوبیتش امور بندگانی که جان خود را به او بسپارند اصلاح می‌کند. موفق باشید
2958
متن پرسش
آیا استفاده از نرم افزار های قفل شکسته خرجی و ایرانی حرام است؟ زیرا خرید آن هزینه بالایی همراه دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید از مرجع تقلیدتان بپرسید ولی در هرحال حقوق تهیه‌کننده‌ی آن نرم افزار ها نباید ضایع شود. موفق باشید
2888
متن پرسش
سلام علیکم.میخواستم راجع به حب وبغض فی الله منابعی برای تحقیق معرفی بفرمایید ودرصورت امکان درباره ی این بحث که بحث مهمی هم هست اجمالا توضیحی بفرمایید . ازاینکه برای پاسخ به پرسشهاوقت میگذرارید بسیار ممنونم .دعاگویتان هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بغض فی الله همان «تبری» است، زیرا انسانی که نور الهی را احساس کرد از هر جریانی که مانع تجلی آن نور به جامعه شود متنفر است. در همین راستا حبّ به اهل البیت«علیهم‌السلام» و بغض بر دشمنانشان مطرح است. کتاب‌هایی که بحث «تولی» و «تبری» و حبّ به اهل‌البیت و بغض به دشمنان آن‌ها را مطرح می‌کنند، می‌توانند مطالبی در اخیارتان بگذارد. موفق باشید
2814
متن پرسش
سلام استاد عزیز:‌به دادم برسید بنده بعد از سفر مشهد با کلی امید و آرزو قلبم سختر شده و دیگه حال معنوی ندارم. وقتی رفتم اصلا آرزوی مادی نداشتم و همش میخواستم از نظر معنوی پیشرفت کنم هر روز نماز جعفر طیار را خوندم وزیارت جامعه کبیره را خوندم و مواظب چشم هام هم بودم ولی اومدم بدتر شدم خیلی از حال های معنوی ازم گرفته شد استاد عزیز ضمن این که دعام می کنید دستورالعملی هم بهم بدین ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعضی موارد امام معصوم«علیه‌السلام» در زیارت خودشان ضعف‌های ما را به ما می‌نمایانند تا با دقت و عمق بیشتر به آن بپردازیم و قبل از آن‌که در برزخ با این مشکلات روبه‌رو شویم همین دنیا مشکل را حل کنیم. دستورالعمل آن است که با معرفت بیشتر کار را جلو ببرید. موفق باشید
2467

مدرنیتهبازدید:

متن پرسش
سلام.از نظر شما ماهیت تکنولوژی ذاتا سکولار و غیر دینی است؟ یا یک امر عرضی است و بسته به غایت استفاده از آن می تواند تقدس زا یا تقدس زدا باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» رجوع فرمایید. موفق باشید
1648

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی .درمحافل وگفتگو های دینی ویژه مبلغین بعضا راجع به تجمل وتجمل گرایی اینگونه صحبت می کنند:1)تجمل وتجمل گرایی مذموم وبد که هدفی جز ارضای خواسته های نفس ندارد ونتیجه آن تبلیغ اشرافی گری ایست.2)تجمل وتجمل گرایی خوب وپسندیده.توضیح اینکه انسان باید ازتمامی ابزار وامکانات جهت تبلیغ دین اسلام وتوجه دادن قلوب به دین اسلام ونشان دادن عزت اسلام استفاده کند به عنوان مثال تصوری که یک فرد میتواند ازدیدن یک ماشین مدل مد بالا که جلوی مسجد پارک شده داشته باشد.انسان نیز میتواند ازتجمل وتجمل گرایی به عنوان ابزار درجهت تحقق این هدف استفاده کند.سوال اساسی که برای ما مبلغین مطرح است این ایت که: 1)دید گاه قرآن وعترت راجع به این موضوع چیست؟ 2)آیا تجمل وتجمل گرایی خوب و پسندیده از دیدگاه اسلام وجود دارد؟اگر وجود دارد میتوانید جند مصداق بیاورید؟ 3)تفاوت دنیا طلبی ودنیا پرستی با این نوع تجمل گرایی چیست؟4)آیا از تجمل و تجمل گرایی میتوان جهت تبلیغ دین اسلام وتالیف قلوب استفاده کرد؟جگونه؟.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: دنیاگرایی و مشغول‌شدن به جذابیت‌های دنیا چیز بدی است به‌خصوص اگر عالمان دین به این امر آلوده باشند و از آن‌جایی که تجمل‌گرایی شعبه‌ای از حبّ جاه است و حبّ جاه موجب نفاق در قلب می‌شود، شدیداً باید از آن پرهیز کرد. در امر دین باید جذابیت‌های معنوی را پیش آورد، ندیدید جماران با آن‌همه سادگی چگونه قلب‌ها را جذب کرد. به قول مرحوم دکتر علی شریعتی؛ این خانه‌ی گِلی علی«علیه‌السلام» است که بر جهان حکومت می‌کند و نه کاخ سبز معاویه. ما آراستگی داریم ولی تجمل به آن معنا که دنیاگرایی را دامن بزنیم نداریم و سیره‌ی اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» نمونه‌ی خوبی در این مورد است. موفق باشید
1647

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم.شما در سیر مطالعاتی ای که معرفی کرده اید سوره هایی از قرآن را به صورت پراکنده و البته طبق یک سیر خاص بیان کردید ولی در جزوه نحوه استفده از المیزان فرموده اید که تفسیر را از ابتدا و با حوصله شروع کنید و اگر نتوانستید قرآن را تمام کنید من به شما قول میدهم که در برزخ به شما تعلیم میدهند. حال سوالم این است که بالاخره ما تفسیر را از ابتدا شروع کنیم و یا طبق همان سیری که شما پیشنهاد کرده اید ادامه دهیم.با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر سیر مطالعاتی را کار می‌کنید مطابق همان که گفته شده عمل کنید ولی اگر بنا است تفسیر المیزان را شروع کنید باید از اول شروع کنید. پیشنهاد ما آن بود که تعدادی از سوره‌ها که بحث شده است را ابتدا کار کنید تا آمادگی لازم جهت ارتباط با المیزان در شما ایجاد شود. موفق باشید
1047

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا و با سلام خدمت استاد مکرم آیا اساس تکنولوژی و مدرنیسم ، شرک است؟ یا می توان آن را در مسیر توحید استفاده کرد؟ آیا در زمان ظهور امام زمان از این تکنولوژی های امروزی استفاده می گردد یا خیر؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی از آن‌جایی که نگاه تکنولوژی موجود تعامل با طبیعت نیست و روحیه‌ی تجاوز به طبیعت در آن نهفته است و معتقد نیست که این عالم حکیمانه ایجاد شده و باید با آن هماهنگ بود، پس نمی‌توان در آن روح توحیدی را جستجو کرد و به این دلیل نمی‌توان پذیرفت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» این تکنولوژی را بپذیرند. این موضوع مفصلاً در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» بحث شده است. موفق باشید
711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت گروه المیزان و استاد عزیز بنده مشکل خیلی بزرگی در بحث ازدواج دارم. قریب به 1 سال است که بنده امادگی خود را نسبت به متاهل شدن به خانواده ام اعلام داشته ام. البته آنها نیز استقبال خوبی داشته و تحقیقات را به خوبی انجام می دادند ولی جواب رد از خانواده دختر می گیریم مبنی بر اینکه دخترمان می خواهد درس بخواند و قصد ازدواج ندارد. حدود10 مورد اینچنین داشتیم. حال بنده با این وضعیت کم کم رو به ناامیدی خواهم رفت و همیشه این فکر در ذهنم بوده که مشکل از طرف من است. خواهشمندم نظر خود را بدهید و در صورت امکان راه حل و چاره مناسبی را برای بنده پیشنهاد کنید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام پیشنهاد می‌کنم ملاک‌های خود را عوض کنید و به سراغ خانواده‌های دیگری بروید که بیشتر ایمان داماد برایشان ارزش دارد و در هنگام روبه‌روشدن با دختر طوری سخن نگویید که از شما یک سخصیت سخت‌گیر و متعصب تصور کنند. موفق باشید
620

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ضمن سلام و احترام . این روز ها در صحبت با عده ای سخن های عجیبی به گوشم می رسد. میخواهم ببینم آیا صحت دارد یا خیر و نظر شما چیست؟ 1) می گویند آیت الله مرعشی به هر حال مرجع تقلید بوده اند و در هر حال قتل یا اعدام ایشان جایز نمیباشد. از طرفی میگویند امام (ره) دستور اعدام ایشان را داده اند ! 2) می گویند گنبد طلایی که روی حرم مطهر امام (ره) بوده است را مدتی است برداشته اند و اصرار داشتند که ما برویم ببینیم . میگویند میخواهند آن را برای مرقد(!خدا نکرده) رهبر عزیزمان استفاده کنند(معاذالله) . با تشکر .
متن پاسخ
بسمه تعالی علیک السلام مگر بناست هر حرف بی دلیلی را ما بپذیریم؟
37472
متن پرسش

سلام و عرض ارادت خدمت معلّم عزیز و بزرگوار جناب استاد طاهرزاده. روز معلّم را خدمت جنابعالی تبریک عرض می کنیم. به لطف الهی از حضرتعالی چیزهای زیادی یاد گرفتیم. امیدواریم که خدای متعال به احسن وجه از شما بپذیرد و شما را در دنیا و آخرت و در عالی ترین درجات با پیغمبر اکرم و اهل بیت طاهرینش علیهم‌السلام محشور فرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از لطف جنابعالی. امید است بتوانیم در راهی حاضر شویم که با دل‌زندگیِ تمام، موجب حیاتی فعّال برای رفقا و برای خودمان باشیم. آری! قصه ما قصه خاصی باید باشد به همان معنایی که جناب ملک الشعرای بهار فرمود: «روح پدرم شاد  که می‌گفت به استاد / فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ». حال مائیم و جهانی که تنها با شور و شوق معنوی در تاریخی که تاریخ توحید است در مقابل شرک، باید عشق را به معنای امروزین آن مزمزه کنیم. موفق باشید
نظر جنابعالی را به نامه ای که مشهور است آقای ابراهام لینکلن به معلم پسرش نوشته جلب می کنم. 
به پسرم درس بدهيد. او بايد بداند كه همه مردم عادل و همه آن ها صادق نيستند، اما به پسرم بياموزيد، كه به ازاي هر شياد، انسان صديقي هم وجود دارد.
به او بگوييد، به ازاي هر سياستمدار خودخواه، رهبر جوانمردي هم يافت مي شود.
به او بياموزيد، كه در ازاي هر دشمن، دوستي هم هست. مي دانم كه وقت مي گيرد، اما به او بياموزيد، اگر با كار و زحمت خويش، يك دلار كاسبي كند بهتر از آن است كه جايي روي زمين پنج دلار بيابد. به او بياموزيد، كه از باختن پند بگيرد. از پيروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر داريد. اگر مي توانيد، به او نقش موثر كتاب در زندگي را آموزش دهيد. به او بگوييد، تعمق كند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقيق شود. به گل هاي درون باغچه و زنبورها كه درهوا پرواز مي كنند، دقيق شود. به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر اين است كه مردود شود اما با تقلب به قبولي نرسد. به پسرم ياد بدهيد، با ملايم ها، ملايم و با گردن كش ها، گردن كش باشد. به او بگوييد، به عقايدش ايمان داشته باشد حتي اگر همه بر خلاف او حرف بزنند. به پسرم ياد بدهيد،  كه همه حرف ها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست مي رسد انتخاب كند. ارزش هاي زندگي را به پسرم آموزش دهيد. اگر مي توانيد به پسرم ياد بدهيد كه در اوج اندوه تبسم كند. به او بياموزيد كه از اشك ريختن خجالت نكشد. به او بياموزيد كه مي تواند براي فكر و شعورش مبلغي تعيين كند، اما قيمت گذاري براي دل بي معناست. به او بگوييد، كه تسليم هياهو نشود و اگر خود را بر حق مي داند پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد. در كار تدريس به پسرم ملايمت به خرج دهيد، اما از او يك نازپرورده نسازيد. بگذاريد كه او شجاع باشد، به او بياموزيد كه به مردم اعتقاد داشته باشد توقع زيادي است اما ببينيد كه چه مي توانيد بكنيد.
 

20694
متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده‌ی عزیز، هنوز تشریف نیاورده اید؟ دلم برایتان خیلی تنگ شده است. دیشب به علت همین دلتنگی تا ساعت ۲ نیمه شب، آخرین سخنرانی های منتشر شده ی جنابعالی را گوش می دادم. در این روزها، که لحظات راهجویی من در راه تفکر هستند؛ من دائما هلاکت را تجربه می کنم. شاید برای اخذ راه-نمایی از اساتیدی چون شما، باید صادقانه تر از قبل سخن بگویم. راستش را بخواهید، از کودکی، کششی دینی در درونم بیداد می کرد و وقتی ناگهان در راه تفکر درافتادم، اولا به سراغ الهیات رفتم و به اندیشه هایی گرایش داشتم که رنگ و بوی دینی داشتند و این تا این لحظه ادامه داشته است؛ اما... تا اینجا راه به جایی نبرده ام و در تجربه ای که در حد بضاعت ناچیزم، تا اینجا در عرصه ی الهیات و عرفان داشته ام، یک ناکام، به معنای حقیقی کلمه بوده ام. از سویی نحوی جنون متافیزیکی در درونم هست که با مطالعه ی آثار یا نوسته ها یا گفته هایی درباره ی کانت و هگل و ملاصدرا و اکهارت و هایدگر به وجد می آیم و از سوی دیگر، فلسفه ای را می طلبم که مرا به دروازه های عرفان برساند تا با ورود در آن وادی، خدا را بجویم و از همه ی تنگناهای وجودی ام رهایی یابم. فکر می کنم، این آزادی، می تواند غایتی مطلوب برای من تلقی شود که در برابر هجوم بی امان پرسش"برای چی؟" مرا حفظ کند. در این یکی دو روز، صفحاتی از کتاب خواندنی "وحدت تجربه ی فلسفی" اتین ژیلسون را می خواندم و خود را به فلسفه ی قرون میانه، محتاج یافتم. تا اینجا در تلاش بوده ام که در ذیل موضوع هرمنویتیک، به برقراری نسبتی فراخور با فلسفه، عرفان، الهیات و هنر (خصوصا شعر) توانا شوم؛ اما گاها احساس می کنم، با نزدیک شدن به هرمنویتیک، از آن کشش درونی که در آغاز به آن اشاره کردم، دور می شوم. می خواستم در صورت امکان در این باب قدری با من سخن بگوئید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه مشتاقم که در موضوعاتی این‌چنینی با همدیگر سخن داشته باشیم. گویا تاریخِ ناظربودن بر مفهومِ حقیقت به سرعت به سوی یگانه‌شدنِ انسان با حقیقت، در حالِ تحول است و این تاریخ جدید حاصل گذشته‌ای است که اگر آن را درست نشناسیم نمی‌توانیم به درستی با این تاریخ مواجه شویم.

من از هرمنوتیک به دنبال نحوه‌ی حضور خدا در تاریخِ گذشته‌ام. حضوری که در، «یافت»ِ متفکرانِ گذشته تجلی کرده و آنان را به گفت آورده است. راستی علامه طباطبایی بعد از آن مراحل عالی علمی و سلوکی به دنبال چه‌چیزی است که کمترین سخن با هانری‌کربن را غنیمت می‌شمارد و خود را به زحمت‌های طاقت‌فرسا می‌اندازد تا مصاحبه با کربن را از دست ندهد؟[1]

در نوشته‌ی قبلی از کانت گفتید و من در جواب آن سؤال‌ها عرایضی دارم تا باب تفکر گشوده شود و به طریقی که علامه‌ی طباطبایی در جستجو بود، با کانت و هگل و هایدگر رابطه برقرار کنیم.

می‌فرمایید: «آیا غیبی که قابل شناخت باشد، غیب باقی می ماند یا به قلمرو شهادت کشیده خواهد شد؟

آیا لازم نیست که ما، اینها را از فلسفه ی اسلامی و عرفان نظری اسلامی بپرسیم؟

این مباحث عظیمی که در فلسفه اسلامی در باب اثبات وجود خدا و حدوث و قدم عالم و معرفت النفس شده است، چقدر ما را به ایمان نزدیک و به عمل صالح توانا می کند؟

می‌پرسید: آیا ما، به همراهی با پرسش های کانت نیاز نداریم؟ اگر" با استدلال های نظری بتوانیم، وجود خدا و معاد و بقای نفس را اثبات کنیم، آنگاه به مبنای لازم برای عمل صالح رسیده ایم؟ اگر این استدلال ها، گره از مشکل ما نگشایند، آنگاه به چه چیز می توانیم، امید ببندیم؟»

سخن در نکته نکته‌ی آن چیزی است که در جملات فوق مطرح کرده‌اید. چه نکته‌ی خوبی است که می‌فرمایید: «کانت پرسش انسان چیست را در کدام افق می‌فهمد و طرح می‌کند». و یا این‌که می‌گویید: «بحث ایمان به غیب و شناخت غیب چگونه شناختی است» که البته می‌دانید اگر شناختِ مفهومی باشد، دیگر غیب، غیب نیست. شناخت غیب مواجهه با راز است نه تسلط بر آن.

می‌پرسید: «آیا لازم نیست که ما، اینها را از فلسفه ی اسلامی و عرفان نظری اسلامی بپرسیم؟

آری! در فضای اصلی فلسفه و عرفان اسلامی این پرسش‌ها مطرح نبود زیرا به تعبیر هایدگر موضوعاتِ در دستی بودند نه بیرونِ دستی. ولی امروز چگونه می‌توان نسبت به این پرسش‌ها بی‌تفاوت بود؟

می‌پرسید: این مباحث عظیمی که در فلسفه اسلامی در باب اثبات وجود خدا و حدوث و قدم عالم و معرفت النفس شده است، چقدر ما را به ایمان نزدیک و به عمل صالح توانا می کند؟ آیا ما، به همراهی با پرسش های کانت نیاز نداریم؟

عنایت داشته باشید اگر یقین، تاریخی است موضوعاتِ اثبات خدا و حدوث و قدم در زمان خود مسائلی بودند که موجب تحقق یقینِ تاریخی می‌شدند. ولی این نوع مسائل، قصه‌ی امروز ما نیست و اگر بخواهیم در آستانه‌ی عبور از متافیزیک قرار گیریم به نظر می‌آید که نیاز به همراهی با پرسش‌های کانت داریم. و این نه بدان معنا است که بخواهیم جواب کانت را بدهیم مثل بعضی از فیلسوفان اسلامی و یا به نام غنای فلسفه‌ی اسلامی از کانت چشم بپوشیم، بلکه به این معنا که با همراهی او و به همراهِ او، خود را در بنیاد این پرسش‌ها بگذاریم. 

می‌پرسید: "اگر" با استدلال های نظری بتوانیم، وجود خدا و معاد و بقای نفس را اثبات کنیم، آنگاه به مبنای لازم برای عمل صالح رسیده ایم؟ اگر این استدلال ها، گره از مشکل ما نگشایند، آنگاه به چه چیز می توانیم، امید ببندیم؟

مسلّم امروز، بشرِ این دوران یعنی بشر دوره‌ی آخرالزمان به بنیادها نظر دارد. از یک طرف به بنیادی‌ترینِ نحوه‌ی وَهم و توهّم که جواب آن را در فضای مجازی جستجو می‌کند. که فکر می‌کنم هرگز در طول تاریخ تا این اندازه توهّم، میدانِ حضور پیدا نکرده است و بالاتر از این نمی‌تواند چیزی باشد. و از طرف دیگر بنیادی‌ترین نحوه‌ی تفکر که رجوع به «وجود» است به میان آمده است. و ما ادرائک مالوجود؟ ضرورت فعل اخلاقی نحوه‌ای از حضور در در آغوشِ وجودی است که ما را در بر گرفته است و این در اربعینِ این سال‌ها احساس می‌شود.

جای تو بسیار خالی بود که چگونه در فضای اربعینی، دوگانگی بین انسان‌ها به‌کلّی از بین رفته بود و حقیقت، آن‌چنان به ظهور آمده بود که نه سوبژه‌ای وسط بود و نه اُبژه‌ای. هیچ تمایزی بین سوبژه و ابژه احساس نمی‌شد. کجایند آن بی‌خردانی که انقلاب اسلامی را که اربعینِ این روزها، شأنی از شئون آن رخدادِ بزرگ است، بسطِ مدرنیته و نیهیلیسم می‌داند؟ اینان نه نیهیلیسم را می‌شناسند و نه عبور از آن را. مگر جز این است که وقتی حقیقت، جامعه‌ای را فرا گرفت و دوگانگی‌ها از میان رفت و انسان در آغوش حقیقت، خود را از یاد برد، دیگر دورانِ نیهیلیسم تاریخی که حاصل فرهنگ مدرنیته است، به سر آمده است؟ آیا حاصل آن فتح بزرگ معنادارنمودنِ شهادت که با انقلاب اسلامی به تاریخ ما برگشت، در حماسه‌ی اربعینیِ این روزها به صورت ایثار و تواضع توسط خدّام زوّار اباعبداللّه«علیه‌السلام» به میان نیامده است؟ این نابینایانِ به تمام معنا نابینا، چه می‌بینند که این چشم‌اندازهای بزرگ حقیقت دوران خود را نادیده می‌انگارند. می‌گویند: «قصه‌ی اربعین، قصه‌ی نیهیلیسم دوران است، یکی با فساد و بزه‌کاری در نیهیلیسم قدم می‌زند و دیگری در پیاده‌روی اربعینی، و هر دو مساوی‌اند». آیا سخن اینان قصه‌ی چرک و خون جهنم نیست که از دهانِ به ظاهر روشنفکریِ اینان بیرون می‌آید؟!

دیروز یارانِ مولایمان حضرت حسین«صلوات‌اللّه‌علیه» برای معنابخشیدن به خود، نهایت ایثاری که تاریخِ آن روز ظرفیت داشت را، به میدان آوردند. زیرا حسین«علیه‌السلام» را که حقیقت تاریخ‌شان بود را یافتند و از خود فانی‌شدن نسبت به آن حقیقت را معنای خود دیدند و از تاریخِ پوچِ یزیدی عبور کردند. امروز همان ایثار و همان تواضع در آن حدّی که بالاتر از آن تصور نمی‌شود و اگر تصور شود، به فعلیت در می‌آید، در این تاریخ ظهور کرده است تا از بن‌بستِ نیهیلیسم راهی به بیرون گشوده شود. موفق باشید  

 


[1] - «دکتر دینانی می‌گوید: اندکی پیش از انقلاب بعضی از دوستان انقلابی ما به من و آقای صانعی زنجانی گفتند: این جلسه و تشکیل آن از اول کار درستی نبود! بعضی از دوستان [حاضر در] جلسه شما این طور و آن طورند و خود هانری کربن هم ما نمی دانیم کیست. الان چیزی به پیروزی انقلاب نمانده است. صلاح نیست ادامه پیدا کند. شما به علامه طباطبائی بگویید جلسه را تعطیل کند. بر اثر فشار دوستان، من خدمت علامه طباطبائی عرض کردم که دوستان می گویند صلاح نیست این جلسه ادامه پیدا کند. من الان وقتی آن لحظه یادم می آید، گریه ام می گیرد... ایشان حالش بد شد و رعشه مختصری که دست شان داشت، چند برابر شد و صورتش قرمز شد. وقتی آن چهره ایشان به خاطرم می‌آید ناراحت می شوم. ایشان چند بار گفت: عجب! و بعد فرمودند: به عنوان شخصی که در گوشه ای نشسته ام و چیز می نویسم تنها راه من به جهان و تفکر جهان این جلسه است، این را هم نمی توانند برای من ببینند. تازه فهمیدم که ایشان ـ در این جلسات ـ می خواست بداند در دنیا چه می گذرد؟ و تازه ترین بحث های فکری جهان چیست؟...» (سرشگفت و گوهای: کریم فیضی با استاد دینانی. «مردی به نام طباطبائی، مردی به نام کربن»، چاپ مؤسسه اطلاعات، 1389)

بد نیست که به این سخن دکتر دینانی در مورد علامه طباطبایی نیز توجه شود که می‌گوید: « علامه طباطبایی برایش مهم نبود که سنّت گذشته فلاسفه را حفظ کند

روایت "غلامحسین ابراهیمی‌ #دینانی" از سه فیلسوف اسلامی؛

مرحوم [سید ابوالحسن] رفیعی‌ قزوینی بسیار محافظه‌کار بود و می‌خواست در چارچوب سنت بماند.

من در مورد آقای [علامه سید محمدحسین] #طباطبایی بارها گفته‌ام که او یک آزاداندیش به تمام معنای کلمه بود.

او ضمن احترامی که به سنت داشت، برایش اصلا مهم نبود که چیزی را که در گذشته بوده، حفظ کند.

البته تا آنجا که معقول بود، حفظ می‌کرد اما اگر خودش سخن تازه‌ای داشت، می‌گفت.

علامه [ #طباطبایی ] بالاخره اکتشافاتی نیز دارد؛ درست است که رژیم ملاصدرا را نتوانسته است که دگرگون کند و نظام تازه‌ای بیاورد اما حرف‌های تازه زیاد دارد و از گفتن آنها هم ابا نکرده است. این خیلی مهم است.

از همه این ها گذشته، آقای طباطبایی گوش شنوا داشت. ما هرچه می‌گفتیم گوش فرا می‌داد و برای حرف‌های تازه گوش شنیدن داشت.

اما با سید ابوالحسن رفیعی‌قزوینی ما هیچ حرفی خلاف حرف ملاصدرا نمی‌توانستیم بزنیم. اگر از غرب می‌گفتیم که ایشان به تندی برخورد می‌کرد. ما که شاگردش بودیم، نمی‌توانستیم حرفی خلاف عقیده‌اش بزنیم ولی آقای طباطبایی هرچه می‌خواهد، دل تنگت بگو؛ در او بود!

آقای [سید جلال‌الدین] #آشتیانی هم حافظ سنت بود. او هم چیز تازه ندارد.

آشتیانی در احاطه به متون فلسفی خیلی قوی بود و شاید در اسفار کم‌نظیر بود.

آثار را دیده و خوانده بود و خوب می‌فهمید؛ در این شکی نیست ولی اصلاً اهل ابداع و ابتکار نبود و میل هم نداشت. روش‌اش درست مثل روش آقای رفیعی‌قزوینی بود تا روش آقای طباطبایی و به همین علت او [علامه طباطبایی] را نمی‌پسندید

ولی من با صراحت تمام آقای طباطبایی را بیشتر می‌پسندم.

18438

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: می خواستم بدونم انسان چگونه می تواند به یک تفکر مستقل برسه؟ در کل آدم با چه دیدی باید به خود و جهان پیرامون خود نگاه کند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نگاه و دیدی که صاحب عالم یعنی حضرت حق از طریق شریعت در اختیار انسان‌ها گذارده است باید عالم را نگریست. موفق باشید

18126
متن پرسش
سلام علیکم: در باب رزق داریم که «من حیث لا یحتسب» و می دانیم که درازق خداست. حال پس چرا اولا علامه طباطبایی رزق بهشون نرسید و مجبور شدن به تبریز بروند و حال آنکه خدا روزی اهل علم را تضمین کرده، ثانیا چرا علامه تبریز را خسران عمرشون می دانند شاید خداوند این گونه می خواسته پس چرا ایشون راضی نبودند. و اینکه این همه جامعه به فقر رسیده چطوری با رزاق بودن جمع می شود. دیگر اینکه اگر رزاق خداست پس جرا روایت داریم از دری که فقر آمد ایمان می رود، جمع این روایت با رزاق بودن چیست؟ اگر خدا رزاق است چرا فقر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رزّاق خدا است ولی مسیری که او در مقابل ما می‌گذارد را نیز ما باید مدّ نظر قرار دهیم و اگر گرفتار حرص و زیاده‌خواهی شویم، خودمان آن مسیر را خراب می‌کنیم 2- امثال علامه با توجه به امر فوق متوجه می‌شوند باید مسیر دیگری را جهت تأمین رزق انتخاب کنند که مقدمات آن برگشت به تبریز بود، و بعد به قم می‌آیند و از این جهت همان مدت که در تبریز بودند را خسران می‌نامند که از فضای علمی دور شدند 3- آن روایت می‌خواهد بفرماید اگر ما جهت تأمین رزق خود و جهت تأمین رزق جامعه تلاش نکنیم و گرفتار فقر شدیم، باید منتظر انواع بیماری‌ها باشیم. موفق باشید

17879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در ملاقات های رهبر انقلاب با زنان به ظاهر بی توجه به حجاب دیده ام که حضرت آقا مراقبت از نگاه نامحرم را کم می کنند. بنده بارها در مراقبت از نامحرم احساس تنفر خانم ها را احساس کرده ام. اگر ما خودمان را مسئول همه آحاد ملت بدانیم، پس در ارتباط با زنان جاهل نسبت به مسئله مراقبت از نامحرم چگونه باید عمل نماییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید بفهمیم و بفهمانیم ارتباط غیر شرعی و خارج از ضرورت با نامحرم حرام است و انسان را از رسیدن به حقایق معنوی محروم یا عقب می‌اندازد. موفق باشید

17491
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: رهبر عزیز انقلاب در بیانی انقلاب اسلامی را اینگونه توصیف می نمایند: «انقلاب مثل يك كوره‏ ى گدازنده است؛ تغييردهنده ‏ى شكل‏ و نظم‏ عناصرِ موجودات‏ است. انقلاب يك چنين حالتى است؛ مثل آنچه كه قديمى ‏ها مى ‏گفتند: اكسير، كيميا، كه عنصر مس را به عنصر طلا تبديل مى‏ كند. اين البته حالا ممكن است در ذهن بعضى ‏ها افسانه به نظر برسد؛ افسانه هم نيست؛ واقعيت داشته و دارد. انقلاب يك چنين چيزى است؛ تغيير دهنده است، دگرگون‏ كننده است. اين دگرگون ‏سازى فقط در سطح مناسبات اجتماعى نيست، بلكه در درجه‏ ى اول، در لايه ‏ى درون انسانها و ذهنيت ‏هاست. اولين تغيير، اينجا داده مى‏ شود؛ در دلها.» (07/ 07/ 1387) نسبت حقیقت انقلاب اسلامی با هستی چیست؟ آیا انقلاب اسلامی در تکوین تأثیرگذار است؟ نسبت حقیقت انقلاب اسلامی با نفس انسان چبست؟ بیان فوق چگونه با آیاتی مانند«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ-96 اعراف» و «ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون- 41 روم» قابل توضیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با چیستی انقلاب عرایضی شده که صوت آن بر روی سایت هست. خوب است که در این مورد به آن‌جا رجوع فرمایید.عنوان بحث هست «راز ماندگاری انقلاب اسلامی و خطر نفوذ و استحاله» در قسمت یاد داشت ویژه.  موفق باشید

16019
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: من مباحث کتابهای شما رو با یکی از همکاران که چندین سال هم فلسفه را دنبال می کنند مطرح کردم ضمن تایید اظهار داشته اند چند سال پیش شما به دلایل سخنانتون به زندان افتادین می خواستم ببینم با توجه به حمایت قاطع شما از نظام، این موضوع شایعه است یا واقیعت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش بنده هم که خبر ندارم بعد از انقلاب، زندان رفته باشم. شاید آقایان خبر دارند و بنده بی‌خبر باشم!! باید از این جهت تأسف خورد که چگونه دشمنان اسلام می‌توانند افراد مذهبی را بازی دهند! اگر شما خبر دارید که بنده بعد از انقلاب زندان رفته‌ام، به من هم خبر دهید که این‌همه در جهل و نادانی نمانم. موفق باشید

15926

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با توجه به جزوه جنود عقل و جهل در انقلاب اسلامی و نحوه حضور تاریخی افراد دغدغه و مشکل (مانع) اصلی کشور را چه می دانید؟ برای رفع حجب آن چه باید کرد تا انقلاب اسلامی کامل ظهور کند و فرج نهایی بشر حاصل گردد؟ لطفا به اختصار بیان بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه قدرت تفکر و رعایت اخلاق را جدّی بگیریم انقلاب اسلامی در این تاریخ، ظهور خود را خواهد داشت. موفق باشید

15820

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود: مستحضرید در برزخ رفع حجاب برای برخی ممکن است. آیا در برزخ ازدیاد علم ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ازدیاد علم به همان رفع حجاب است. موفق باشید

14706
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد ما تماما با موجودات محدود در عالم ماده سر کار داشتیم و عقل ما هم محدود هست پس مفهوم بی نهایت رو از کجا انتزاع یا درک می کنیم؟ که خداوند رو یک موجود بی نهایت و لایتناهی می گیریم. آیا لایتناهی بودن رو فقط به صورت سلبی می فهمیم؟ یعنی همین قدر می فهمیم که محدود نیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم بی‌نهایت یک مفهوم انتزاعی است و همین‌طور که می‌فرمایید با نفیِ محدویت‌ها آن را می‌فهمیم. ولی عقل می‌تواند با دلایل لازم، مصداقی برای آن بیابد. موفق باشید

14481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: ببخشید استاد زن چقدر باید نسبت به رزق حلال همسرش حساسیت نشون بده؟ مرزش کجاست؟ آیا اینکه همسر بگه من خمسم رو دادم و توی کاسبی هم حق کسی رو نمی خورم و کسی علیه ایشون شهادت بده که دیده تقلب میکنه تو کاسبی وظیفه زن هست که کنجکاوی کنه تو این موضوع؟ لطفا راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید در این مورد شما حساس باشید. کاری به گفته‌ی بقیه نداشته‌باشید اکثرا برداشت‌های خودشان را می‌گویند؛ ممکن است آن فرد کاسب برای خود توجیهاتی داشته‌باشد. موفق باشید

14444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام: اینکه میگن آیت الله قرهی گفتن 13سال بعد ظهور میشه درسته؟ http://www.fetan.ir/home/24534
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نتوانستم در این مورد ورودی داشته باشم. موفق باشید

14168
متن پرسش
سلام: 1. کتابت قرآن کریم به صورت یک کتاب در زمان چه کسی رخ داد؟ در صورتی که کتاب شدن قرآن غیر از زمان رسول الله ص باشد. 2. آیا می توان ارتباطی بین سوره ها با توجه به ترتیب آنها لحاظ شد؟ 3. چه دلیلی می توان آورد که پیامبر (ص) قرآن را کتاب نکردند با توجه به اینکه رخ داد خاصی از نظر کتابت تا زمان عثمان صورت نگرفته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه حسن‌زاده‌ی آملی کتابی تحت عنوان «قرآن هرگز تحریف نشده» تدوین فرموده‌اند که در آن‌جا به این سؤالات جنابعالی نیز پرداخته‌اند. خلاصه‌ی آن به صورت جزوه‌ی «قران هرگز تحریف نشده» شاید بر روی سایت باشد. موفق باشید

12043

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: آیا می توان درک بدیهیات را قلبی دانست چون دلیل نمی خواهند و حضوری هستند و به صورت تنبیهی و توجهی متوجه بدیهیات می شویم و درکشان می کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید

نمایش چاپی