بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14603
متن پرسش
سلام استاد: مدتی هست که با کتب شما آشنا شده ام و کتاب مبانی معرفتی مهدویت شما خیلی به دلم نشست، حقیقت به کسانی هم معرفیش کردم چون کتاب بسیار خوبیه در موضوع خودش. جایگاه و معنی واسطه فیض رو هم تا حدودی مطالعه کردم ولی نه کامل و الان هم کتاب علل تزلزل تمدن غرب رو دارم مطالعه می کنم. اصل سوال بنده این هست که من مدتی هست که مطالب و کتب مهدویت رو مطالعه می کنم و مطالعه کردم البته کامل نه. کتبی مثل امام مهدی (علیه السلام) از ولادت تا ظهور - الملاحم والفتن - مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - غیبت نعمانی - آشتی با امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) - عصر ظهور و... البته کامل نخوندمشون. و ناگفته نماند که از این کتب برای بعضی از دوستان در دانشگاه و محیط های دیگر صحبت کرده ام. حال سوالم این هست برای اینکه در مبحث علائم و نشانه ها متخصص بشوم چه کار باید بکنم؟ البته قبل از این دنبال شناخت ائمه (علیهم السلام) و مقامشان هستم که در این هم دچار مشکل هستم که از همه چیز برای من مهمتر هست. دستور شما و راهنماییتان برای دو سوالی که عرض کرم چیست؟ بسیار شرمنده که وقتتان را گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که ابتدا کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را با دقت مطالعه بفرمایید تا از نظر کلامی محکم و پا برجا باشید و سپس به کتاب «عالَم بقیة‌اللّهی» رجوع کنید. موفق باشید

9393
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید: «نزول دفعی قرآن به قلب مبارک پیامبر علی‌القاعده باید قبل از بعثت آن حضرت نه یک بار که چندین بار تجلی کرده باشد، حال چه در شب‌های قدر و چه در غیر شب‌های قدر.» چرا باید چندین بار تجلی کرده باشد؟ و چرا در شب غیر قدر؟ مگر زمان نزول دفعی قرآن کریم در شب قدر نبوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت قرآن غیر از آن نور از قرآنی است که با الفاظ همراه است. رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در حجةالوداع فرمودند: این سال، سال آخر عمر من است زیرا دو بار قرآن در این سال بر من نازل شد. این نشان می‌دهد حقیقت قرآن در زمان‌های مختلف بر قلب مبارک حضرت نازل شده ‌است. چه قلبی بوده قلب مبارک رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»! موفق باشید.
8577

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. نظر شما درباره کتاب «خلیفه خدا» ی آقای عبدالله مستحسن چیست؟ به نظر می آید نظرات ایشان با علامه متفاوت است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: من آن کتاب را مطالعه نکرده‌ام ولی در هر صورت آقای مستحسن اهل فکر‌اند و باید فکر ایشان را هم مورد توجه قرار داد. موفق باشید
8279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام می خواستم نظرتون رو در مورد ازدواج فامیلی بدونم-تفاوت و یا ویژگی خاصی در این نوع ازدواج نسبت به مابقی هست که باید مورد توجه قرار گیرد-این را پرسیدم چون حس میکنم نظریات و حساسیت هایی در مورد این نوع ازدواج فراگیر شده که واقعا اثبات و یا نفی شان سخت است...
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید علت مشکلاتی که آقایان می‌فرمایند نسبت به ازدواج علت اصلی نباشد. زیرا علاوه بر این‌که در سیره‌ی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» این نوع ازدواج فامیلی را می‌یابیم، در موارد دیگر نیز می‌بینیم که پسر عمو با دختر عمو ازدواج کرده‌اند و مشکلی پیش نیامده. پس مشکل باید چیز دیگری باشد که هنوز درست ارزیابی نشده. موفق باشید
8029
متن پرسش
سلام علیکم . در صفحه ی 45 کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب در انتهای پاراگراف دوم صفحه فرموده بودید :‌پدیدهی مادی خارجی علت معّده است تا نفس به کمک عالم بالا صورتی مطابق صورت شی خارجی در خود ایجاد کند . میشود این یک خط را کمی توضیح دهید .یعنی پدیده های مادی نوعی سراب هستند و اصل آن متعلق به عالم مافوق است ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: پدیده‌های مادی سراب نیستند بلکه صورت مادی حقایق عالم ملکوت‌اند که آیه‌ی 21 از سوره‌ی حجر متذکر آن است. آن‌جا که می‌فرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏» و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمى‏کنیم! از این آیه نتیجه میگیریم که آنچه در مرتبه‏ى پایینِ عالمِ وجود هست، داراى مراتبى عالى‏تر در مرتبه بالاى عالم نیز هست و به اصطلاح هرچه در عالم مادون هست، داراى باطن غیبى و معنوى است و باید در نگاه خود به عالَم، همواره متوجه باطن عالم نیز باشیم، تا توجه ما به عالم قدس فراموش نشود. این نوع تجزیه و تحلیل‏ها مربوط به «نگاه قدسى» است. البته این‏که در آیه مى‏فرماید هر چیزى داراى باطن است، منظور چیزهاى حقیقى است و نه چیزهاى اعتبارى. شی‏ء چیزى است که واقعاً شخصیت دارد، مثل زمین و انسان و درخت ولى صندلى شخصیت حقیقى ندارد زیرا به اعتبار ما صندلى است، خیابان یک طرفه، یک طرفه‏بودنش به اعتبار ماست، همچنان‏که خیابان‏بودنش نیز یک امر اعتبارى است، ولى درخت به خودى خود شخصیت واقعى دارد، من و شما به خودى خود شخصیت داریم، زمین نیز همین طور است، شخصیت دارد و شخصیت آن‏ها به اعتبار معتبِر نیست. چیزهایى را که خودشان شخصیت دارند به اصطلاح جوهر مى‏گویند. پس هر «چیزى» در این عالم، باطن دارد و جنبه مادون آن به جنبه مافوق آن وصل است. به قول آقاى پروفسور کربن علم جدید عامل گسستگى مرتبه مادون عالم با عالم ملکوت شد، «باید به ارض ملکوت سفر کرد و به آن‏جا پیوست» تا متوجه شویم همه چیز در جاى خود مقدس است. اعتقاد به ملائکه در این نوع نگاه مطرح است و مى‏فهمد «ملائکه» مدبِّرات امْرَند، و عالم را ملائکه مدیریت مى‏کنند، مثل این‏که قواى مربوط به نفس شما، اعضاء بدن شما را تدبیر مى‏نمایند، قوه بینایى چشم شما را به کار مى‏گیرد و در نتیجه عمل بینایى انجام مى‏گیرد. در هر حال با توجه به آیه فوق چیزها در عالم، باطن دارند و داراى وجود خزینه‏اى مى‏باشند و توسط باطن خود تدبیر مى‏شوند، باطنى که عنداللّهى است و در نزد خدا است. موفق باشید
7441
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم سوالی که ذهنم رو مشغول کرده رو اگر میشه لطف کنین جواب بدین من دانشجو ام و هم اتاقی هایی دارم که اعتقادت معادشان بشدت خراب است البته با توجه به مبانی اعتقادی ای که از شما شنیده ام خیلی خراب است از این جهت میگویم که بعضی موارد اعتقادات خودم هم مشکل دارد و میترسم که اعتقاد ناصحیح در دلشان بکارم حال برای این که من بتوانم در مبانی اعتقادی این افراد تحولی ایجاد کنم نیاز به مباحثه دارم با این افراد اما بعد از مدتی به مجادله کشیده میشود همچنین گاهی احساس میکنم که این حرفا ها را برای غلبه بر ان ها می زنم اما چون خیلی میترسم بعد از مرگشان بدلیل اعتقاد نادرست عذاب بکشند بحث را ادامه می دهم که معمولا با مخالفت مواجه میشود این افراد حاضر هم نیستند که کتاب های شما را بخوانند یا سخنرانی گوش دهند به هر دلیل موجه یا غیر موجهی حالا من ولشان کنم یا نه نمی دانم باید چه کنم لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «مراء» که متن آن نیز روی سایت هست تحت عنوان «علمی که مراء می‌آورد» را مطالعه بفرمایید تا در مباحث کار به مراء کشیده نشود. در حدّی که آمادگی دارند بحث معرفت نفس را برایشان مطرح کنید، اگر هم آمادگی نداشتند دیگر مسئولیتی نداریم. در هر حال نباید صمیمیت بین شما ها از بین برود. موفق باشید
6766
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر در رابطه با وقت گذاشتن برای خانواده در عین رسیدگی به امور کاری و مطالعات این سوال برایم مطرح است که آیا توجیه کسانی که شرایط کنونی را شرایط جنگ می نامند و معتقدند همچون رزمندگان که به خانواده کم می رسیدند باید عمل کرد، درست است یا وقت گذاشتن برای خانواده وظیفه ای تعطیل نشدنی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت رعایت حقوق خانواده موجب تعادل روحی و ریزش رحمت الهی می‌شود. موفق باشید
5623

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد اگر فردی مومن که کار فرهنگی می کند دچار خطای بزرگ شود.که باعث ریزش مومنین ظاهرگرا شود و این مومن به اشکال خود پی برده است.آن کار را هم جبران می کند ولی مومنین ظاهری او را تخریب؛تهمت و افترا می زند و او می گوید خدا با ماست.رفتار ما با او چطور باید باشد؟آن فرد کارهای فرهنگی بزرگی را انجام می دهد و گفتمان انقلاب اسلامی را مطرح کرده است و دل های مستعد را به سوی می کشاند.مشکلش مثلا یه قرض الحسنه زیاد از کسی است که آن فرد بعد زیر قول و قرارش میزند و شروع به تخریب می کند.این سوال در سایت بزنید اشکالی ندارد.نسبت ما با او چطور باشد؟نگاه شما به تخریب ها چیست؟آن مومن باید چه روشی را برای رویش ها در پیش بگیرد؟آیا دوباره کار را از نو شروع کند و یا اینکه آن مکان را ترک کند؟ لطفا پاسخ دهید.متشکرم از پاسخ گو بودنتان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره اخلاق اقتضاء می‌کند اگر کسی از کار خلاف شرع خود پشیمان است موضوع را منتفی بدانیم و نادیده بگیریم بدون آن‌که کار خلاف شرع او را تأیید کنیم و لی در هرحال او نباید انتظار داشته باشد که مثل قبل عنان فکر جوانان را در دست بگیرد و به عنوان الگو برای آن‌ها مطرح باشد. موفق باشید
1750

شرایط هدایتبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم .استاد عزیز اینکه بسیاری از مردم جهان با اصول تشیع آشنا نیستند و در اکثر نقاط کره زمین مردم دعوت اسلام را حداقل بصورت مفصل و اصولی نشنیده اند و تنها قلیلی از مردم جهان شیعه هستند چطور با رحمت خداوند متعال سازگار است چگونه با هدایت خدا مطابقت دارد چرا باید فقط کمی از مردم و آدم های خلق شده به چنن وری دسترسی داشته باشند حال آنکه خود بیتقصیرند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام از آن‌جایی که خداوند هادی است محال است شرایط هدایت انسان‌ها را فراهم نکند و هرکس را در معرض امتحان نسبت به نور هدایت قرار ندهد. ما شیعیان در معرض هدایت الهی باید امتحان بدهیم و آن‌کس که با نور هدایت الهی درست برخورد کرد او را به مراحل بعدی نور هدایت خود راهنمایی می‌کند و این در همه‌ی دنیا به شکلی انجام می‌شود. نه همه‌ی شیعیان توانستند امام خمینی شوند و نه همه‌ی غیر شیعیان از مسیر رسیدن به تشیع محرومند. ملاحظه کنید که وقتی کسی نسبت به هدایت اولیه‌ی الهی درست برخورد کرد اگر فیلم‌ساز هالیوود یعنی شان استون باشد چطور به‌دست آیت‌الله ناصری شیعه می‌شود. موفق باشید
1181

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آقای طاهر زاده:من سئوال ساده ای دارم.اگر رجوع افرادی که در مدرنیته به سر می برند به سمت خدا نیست پس به سمت چه چیزی است؟ اگر اسلام با مدرنیته در تضاد است پیشرفتهایی که در زمان پیامبر و بعد از آن در بین مسلمانان شد و مثلا به روایتی "عمر" بعد از حمله به ایران توانست بفهمد که اسم سنگ نرم بالش است! چگونه در جهت اسلام قرار گرفت؟ لطفا به من پاسخ دهید چرا که من از اعتقادات شما دورتر می شوم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده عرائضی در کتاب «نگرشی بر تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» و کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» داشته‌ا م. فکر می‌کنم می‌توانید جواب سوالاتتان را در آن کتاب‌ها به دست آورید. موفق باشید
969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی ببخشید استاد با توجه به بحث برهان حرکت جوهری این نظریه که اگر بتوان با سرعت نور و بیشتر حرکت کرد زمان به عقب برمیگردد آیا توجیهی دارد یا رد می کند؟ مگر میشود قوه هایی که به فعل تبدیل شدند مجددا به قوه تبدیل شوند؟ یا اینکه قوه ها به فعل تبدیل نمیشوند اما این وقایعی که ما میبینیم در تبدیل قوه به فعل نقشی ندارند که به نظر نادرست می آید . سوال دیگری داشتم آیا این جمله ی بنده درست است یا نه که قوه هایی که به فعلیت رسیدنددر زمان پیامبر باعث شد که فیض الهی منجر شود و زمینه برای وجود مبارک حضرت محمد (ص) آماده شود؟ ببخشید استاد من مدتی است دچار ناامیدی شدم (البته مطمئن نیستم ناامیدی است) احساس می کنم تحمل زندگی را ندارم یعنی فکر اینکه چندین سال دیگر زندگی کنم مرا اذیت می کند.مدتی است به خواندن کتاب های معرفتی بی رغبت شدم اصلا حوصله ی اینکه درس بخوانم یا خرید بروم را ندارم.غم عچیبی دارم واقعا آرزو دارم از این دنیا بروم.البته به خاطر بار گناهانم از مرگ میترسم اما ترجیح میدهم که نباشم و میتوانم خودم را سرگرم کنم اما به نظرم غفلت است.اصلا به نظرم مسخره هست همه چی لطفا مرا راهنمایی بفرمایید باتشکر فراوان
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی چون زمان، ذاتی عالم ماده است و ریشه در حرکت ذاتی عالم دارد، برگشت به عقب برای عالم ماده معنی ندارد و در عالم مجردات است که گذشته و آینده جمع است و می‌توان در گذشته و آینده حاضر شد. بعید است بتوان بعثت نبی‌اکرم«صلواة‌الله‌علیه» را در رابطه با فعلیت‌یافتن قوه‌های عالم ماده تفسیر کرد، زیرا هنوز ذات عالم ماده از ماده‌بودن در نیامده تا از آن جهت در عالَم دیگری قرار گیرد. در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به‌خصوص در قسمت دوم کتاب در رابطه با علت بی‌رغبتی نسبت به مطالعه عرایضی مطرح شده و از نظر مشکل روحی شاید ریشه‌ی فیزیولوژیک داشته باشد و عدم تغذیه‌ی مناسب و یا عدم ترشح هورمون‌های لازم در میان باشد، خوب است با روان‌پزشک موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید
871

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام متاسفانه هرچی دنبال کتاب " ادب خیال، عقل و قلب" میگردم پیداش نمیکنم. فرموده بودید روی سایت هست. ولی نیست. اگه براتون ممکنه بذارید روی سایت. یا لطف کنید برام بفرستید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: روی سایت هست. موفق باشید
844

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت جنابعالی با عنایت به مطالبی که در مورد سیر توحیدی حضرت ابراهیم علیه السلام فرمودید و با توجه به مطالبی که قبلا مطالعه نموده ام برداشت من اینطور است که سالک پس از انکه حجاب ذات برای او برطرف گردید سیر در اسماء حق تعالی برای او شروع می شود و این اول سیر توحید الهی است و مقامات اصلی برای عرفا از اینجا شروع می شود سوال اینست که حضرت ابراهیم تا کجا پیش رفتند ایا با عنایت به اینکه می فرماید وجهی لله سیر خود را در تمام اسماء تمام نموده اند یا اینکه نهایت سیر او در یک اسم از اسماء الهیست؟ ثانیا با توجه به اینکه عرفای بزرگوار شیعه علیهم رحمه وجه نظر قلبی انها اهل البیت علیهم السلام می باشند چگونه است بعضی از بزرگواران صاحب همت عظیمه مانند سید مرتضی کشمیری و ملافتحلی سلطان ابادی علیهم رحمه بنا به نظر مرحوم علامه وارد عالم توحید نبوده اند و ظاهرا منکر هم بوده اند ایا همین انکارشان مانع از سیر انها گردیده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: همچنان که ملاحظه فرموده‌اید حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» همه‌ی مراتب توحید را طی کرده‌اند و نظر به توحید ذات دارند که فاطر سماوات و ارض است و لذا به نورحق به آسمان‌ها و ارض می‌نگرند. بنده در مورد قسمت دوم سؤال جنابعالی جمله‌ای از علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» ندیده‌ام، اگر عین جمله باشد شاید بتوان قضاوت کرد. موفق باشید
765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تحییت خدمت استاد ارجمند فرق بین ولایت تکوینی و تشریعی چیست و ولی فقیه دارای کدامیک بوده و حدود آنها کدام است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: ولایت تکوینی قدرت تصرف در عالم است و ولایت تشریعی حق ایجاد تکلیف بر انسان‌ها است و هر دو بالإصاله مربوط به خدا است و خداوند بالتّبع به پیامبران نیز داده و امامان نیز به إذن الهی دارای ولایت تکوینی هستند ولی تشریع به عهده‌ی آن‌ها نیست بلکه چون از باطن شریعت آگاهند احکام شریعت را تبیین می‌کنند که در این رابطه می‌توانید به تفسیر آیه‌ی 59 سوره‌ی نساء در المیزان رجوع کنید. ولی فقیه کارشناس کشف حکم خدا است از آنچه پیامبر«صلواة‌اله ‌علیه» آورده و امام تبیین فرموده و لذا نقش ایشان را می‌توان در راستای ولایت تشریعی دانست. موفق باشید
21770

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم دو سوال داشتم: ۱. چرا منصور دوانقی امام را به شهادت رساند و بعد در اثر حضور خاصی که امام داشتند به شدت گریه کرد ولی شمر پس از جدا کردن سر امام اون حضور رو حس نمی کرد؟ آیا بین شمر و منصور دوانقی فرق هست یا بین حضور امام صادق و امام حسین؟! ۲. بنده احساس می کنم نمی توانم مرز بین دیگری ها رو بصورت دقیق مشخص کنم مثلا چه زمانی با چه گروهی باید مذاکره کرد؟ مثلا چرا یک زمان با سران مجاهدین خلق مذاکره و خوش و بش کردند ولی حالا نمی شود؟ یا برای کدام گروه ها و کشور ها و تا چه حد مرز مشخص کنیم؟ چکار کنم تا متوجه شوم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد مباحث «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که در دو جزوه بر روی سایت هست، و در اعتکاف ماه رجب و رمضان در سال گذشته شرح داده شد؛ رجوع شود. عنایت داشته باشید منصور دوانقی از بنی‌العباس است و قریشی است و با امام صادق «علیه‌السلام» خویشاوند و به قول خودش پسر عموست، ولی شمر از خوارج است که کینه‌ی فرزندان علی «علیه‌السلام» را در خود دارد. موفق باشید

17500

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی: سلام علیکم: استاد اگر کسی نعوذبالله به پیامبر (ص) فحاشی کند و کسی او را بکشد حکم قاتل پیش خدای متعال چیست؟ می دانم که می خواهید بفرمایید نباید کسی دست به اقدام شخصی بزند و نظم اجتماع را بهم بزند حقیر هم اینقدر غیرت و جرئت ندارم و مال این حرفها نیستم فقط می خواهم بدانم حساب و کتاب قاتل در نزد خدای متعال چیست؟ آیا خداوند با رحمتش با قاتل رفتار می کند یا با غضبش؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حکم سبّ رسول اللّه«صلی‌اللّه‌علیه‌واله» قتل است ولی قواعد فقهی آن باید رعایت شود که متخصص آن بنده نیستم. موفق باشید

16645
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما: با توجه به دو حدیث «الاعمال بنیاتها» و «العمل هو نیت» و با توجه به مشاهده اتفاقات و شنیدن مطالبی در مورد تروریستهایی همچون داعش که با هدف پیوستن به پیامبر (ص) در بهشت و رواج اسلام حقیقی و اینکه تا آخرین لحظه بر این هدف خود مانده و یا خود را منفجر می کنند یا تا لحظه مرگ نبرد می کنند آیا می توان این عمل آنها را با توجه به نیتی که بیان می کنند جهاد دانست؟ چون مسلما نمی توان گفت کسی که این گونه خود را منفجر می کند به خاطر دنیا این عمل را انجام داده!!! البته خودم هم احساس می کنم یک جای کار این سوال می لنگد چون همین سوال را می توان در مورد لشگریان یزید که بعضی تا آخر جان در مقابل امام حسین (ع) ایستادتد هم پرسید!! ولی به نظر می رسد بعضی از این افراد را بشود در دسته مستضعفین فکری قرار داد!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که تعقل و تفکر در دین، شرط دینداری است و لذا در روایت از حضرت امام رضا«علیه‌السلام» داریم: «لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل». عبادت، زیادیِ نماز و روزه نیست. عبادت، تفکرِ در امر الهی است. در این رابطه عین سؤال و جواب یکی از کاربران را به شماره‌ی 16146 خدمتتان ارسال می‌دارم.‏ سلام علیکم استاد: بنده مدتی است دچار این توهم شده ام که همه ی انسان ها بهشتی اند. آنهایی هم که به ظاهر اهل مراعات شرعی نیستند جاهل قاصر هستند زیرا هنوز توفیق الهی شامل حالشان نشده تا به مسیر بیایند، حتی داعشی های آدمکش را نیز جوری می بینم که برای رضای خدا خود را منفجر می کند. بخودم می گویم اگر از بچگی این جور از لحاظ روانی روی من هم کار کرده بودند من هم الان مانند انان بودم. به خودم می گویم این بندگان خدا و انسان های به ظاهر غیرمذهبی و یا کسانی که در غرب غرق گناه هستند، هنوز طعم و لذت انس با خدا را نچشیده اند پس حرجی بر آنان نیست، بدبخت منم که به اندازه ی که می دانم عمل نمی کنم. خلاصه همه رو اهل نجات می بینم چون فکر می کنم هنوز یقظه و انتباه برای آنان روی نداده. استاد لطفا کمکم کنید.

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن مى ‏فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا»[1] خدا آن گاه كه بنى‏ آدم در پشت پدرانشان بودند از آن‏ها اقرار به ربوبيتش گرفت و آن‏ها تصديق كردند و بلى گفتند. بديهى است كه اين رويارويى و اخذ پيمان دلالت بر وجود انسان و ادراك او در نشئه ه‏اى قبل از دنيا دارد. بنابراین هرکس با فطرت خود می‌تواند متوجه باشد چه کاری حق است و چه کاری باطل است و در واقع پیامبران متذکر همان چیزی هستند که فطرت انسان‌ها بر اساس آن سرشته شده است. قرآن در تذكرى بسيار عميق و عالمانه مى‏ فرمايد: «فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ‏ اللَهِ‏ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[2] پس به‏ پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسان‏ها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى‏ كنند و با پوچى و بى ‏ثمرى زندگى روبه‏ رو مى‏ شوند. انسان بايد به‏ پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آن‏ها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس  سرشته‏ اند. اين‏كه مى‏ گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى‏ گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسان‏ها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید 

16456
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز: می خواستم بدانم برای آشنایی با حکمت متعالیه و مکتب حکمت متعالیه باید کدام کتابها مطالعه شوند؟ در واقع می خواستم بدانم با کدام کتاب ها باید شروع کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و کتاب «معاد، بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» و کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب « معرفتِ نفس و حشر» در این رابطه خوب است. موفق باشید

16108

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: از آنجای که حضرتعالی فرمودید که می توان در سلوک، حضرت امام خمینی رحمت الله علیه را نصب العین قرار داد. لطف بفرمایید که مقدمات این امر مهم را بیان نمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است. خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید

16060
متن پرسش
بسم الله النور از آنجایی که درس فلسفه از پیچیدگی های زیادی برخوردار بوده و از طرفی وادی حساسی می باشد لکن چون بسیاری از اساتید از احاطه علمی برخوردار نبوده لذا نوعا ورود به این وادی با تزلزل اعتقادات همراه می باشد. مضافا بر اینکه فلسفه ی مدون خوانده شده در حوزه صرفا براساس رأی و نظر فلان فیلسوف بوده و این همه احادیث و آیات فلسفی گون مدخلیت در معروضات فکری ایشان نداشته و اگر هم داشته چون مبنای قرآنی و حدیثی مشخص نیست نمی شود سیر استنتاج فکری برای فلان مطلب فلسفی را پیدا کرد. و زمانی که به کتبی چون حدیث مفضل یا عیون اخبارالرضا رجوع می نماییم به ظرافتهای کاملا متقن برخورد کرده که یا دخیل در آرای فلسفی نشده و یا اگر شده حق مفاد آن مراعات نشده است. بنده مخالف آن بوده که آرای اندیشمندان به خورد طلاب داده شود بدون اینکه سیر فهم آنها از آیات و روایات برای ایشان ملحوظ شده باشد. مثلا اینجانب سوال ظریفی را از مجامع فلسفی و اساتید مختلف جویا شده که ایشان بعضا یا مسکوت گذاشته یا جواب غیر متقن داده اند که برای استدراک این مطلب ،سوال در ذیل آورده می شود: و اما بعد؛ در قرآن کریم می فرماید «لیس کمثله شیء» و از طرفی بسیاری از محکمات و ادله قرآنی و روایی تأکید دارد که ذات اقدس الهی از هر شبه و متشبه ای مبری است و هیچ کس حتی «اول ما خلق الله نوری» نیز راهی برای ادراک کنه ذات مقدس الهی ندارد و صرفا ماسوی الله هستی خداوند و تجلیات او را ادراک کرده لذا سوال اساسی اینجاست چگونه بسیاری از فلاسفه حتی اسلامی مثل علامه طباطبایی و سایرین قائلند وجود الهی و وجود ماسوی الله هر دو وجودند و صرفا وجود اقدس الهی وجودش مشدد است و مابه الاشتراک ما به الامتیاز است. در حالی که این معنا متبادر می شود که خداوند ذات بی نهایتی (که مستحضر هستید که این تعبیر بی نهایت نیز تعبیر ناقص و ابترمی باشد چرا که احصاء و معدود بودن لازمه ی این تعبیر می باشد در حالی هو الاول و الآخر بوده و اولیت او عین آخریت اوست) است که البته ماسوی الله را حظی از مرتبه ی نازله این وجود است و مثل ما قطره ای در برابر اقیانوس الهی است در حالی که ساحت قدس الهی منزه است از این تعابیر تشبیهی و حال آنکه لیس کمثله شیء و خداوند با خلقتش بر اهل عالم متجلی شده (الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه) و هیچ کس را به این وجود بسیط فهمی نیست. آیا تعبیر علمای دیگر که قائلند وجود ماسوی الله تجلی و نمود وجود قدس الهی است صحیح تر به نظر مداقه گر در این معانی نیست؟ و چگونه است که عده ای قدیم زمانی را پذیرفته اند در حالی که موید قرآنی و روایی برای آن پیدا نمی شود؟ آیا این ثمره ی هضم شدن در بیراهه های فلاسفه یونانی نیست؟)
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در روايت قدسى كه حضرت حق مى‏ فرمايد:«كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف»؛[1] من گنجى مخفى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم. این روایت روشن می‌کند حضرت حق از طریق مخلوقاتش شناخته می‌شود. زیرا خود او در مقام ذات، کنزِ مخفی است. با توجه به این امر می‌توان گفت مخلوقات، مظاهرِ اسماء حسنای او هستند به همان معنایی که در سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «و لله الاسماء الحسنی فدعوه بها» خدای را اسماء حسنایی است پس او را بدان اسماء حسنا بخوانید. فلسفه‌ی صدرایی کمک می‌کند که از طریق اصالت وجود و تشکیکی‌بودنِ آن متوجه‌ی چنین حضوری برای حضرت حق در عالم باشیم. موفق باشید   


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 84، ص 199- شرح مقدمه‏ى قيصرى، آشتيانى، ص 1225.

16031
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا تصرف شیاطین جنی فقط در خیال ماست یا در اجسام دور و برمان هم تاثیر دارند؟ می خواستم بدانم شخصی که با قرآن استخاره می کند و از مفهوم آیه برداشت دارد آیا شیطان فقط در برداشت شخصی او دخالت می کند؟ یا در اینکه چه صفحه ای از قرآن باز شود هم می تواند دخالت کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند تا این‌جاها به شیاطین اجازه نمی‌دهد که وارد شوند. آری! در خیال و بعضاً در اجسام به اذن الهی تصرف می‌کنند ولی نه در این حوزه‌ها که حتی به قرآن نزدیک شوند. موفق باشید

15330

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تبریک سال نو: استاد عزیز چرا اینقدر اختلاف بین شیعه و سنی وجود دارد آن هم در مورد مسایل خیلی مشخص مثل نماز، پیامبر(ص) سال ها بین مردم نماز می خواندند ولی الان اختلاف هست که مثلا ایشان دستهایش را بر روی هم قرار می دادند یا نه، یا سجده بر فرش می کردند یا نه... تا برسیم به وقایع مهم تر و موثرتری مثل واقعه غدیر. هر دسته هم دلایل خودش را دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از صدر اسلام عنصر یهود به عنوان یک جریان نفوذی تلاش داشتند با طرح برداشت‌های مختلف، این تشطت را ایجاد کند. در صورتی‌که اگر همه طبق حدیث ثقلین عمل کرده بودند کار به این‌جاها نمی‌رسید. کتاب شریف «الغدیر» با نگاه منصفانه، نکات ظریفی را در این مورد مطرح کرده است. موفق باشید

14772
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت شما، متاسفانه من کتابی با عنوان آغاز بی علت جهان که نگارنده آن کوئینتین اسمیت است را خوانده ام و الان دلیلی نمی بینم که خدایی وجود داشته باشد و باز متاسفانه قرآن را سندی بر وجود خدا نمی بینم و این موارد روی من تاثیر گذاشته، مواردی مانند: نظریه های تکنیگی، بیگ بنگ، نظریه داروین، نظریه هاوگینک نظریه پنروز و .... حال از شما خواهش می کنم فقط یک دلیل علمی و عقلی مبنی بر وجود خدا ارائه دهید. با سپاس بی کران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در مقابل آن مباحثی که دنبال کرده‌اید، با همان حوصله روی مباحث این‌طرفی‌ها هم وقت بگذارید. مثل بحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و بحث «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن، که هر دو بر روی سایت هست. بنده در مقایسه با نظریاتی که می‌فرمایید به‌خوبی به این نتیجه رسیده‌ام که آن افراد آن‌طور که باید از عقل خود برای رسیدن به حقیقت استفاده نمی‌کنند و بیشتر گرفتار گمان‌ها و توهّمات هستند. این گوی و این میدان؛ خودتان تجربه کنید.

14493

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در این سه موضوع شما، با چه ترتیبی کار شود بهتر است؟ (شرح حدیث عنوان بصری - شرح حدیث ای اباذر - شرح حدیث یابن جندب) در حال دوره کردن هستم به همین خاطر پرسیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند، عمده آن است که با نور احادیث منوّر شویم. البته شرح حدیث «عنوان بصری» بعد از آن دو دنبال شود، إن‌شاءاللّه تأثیر خود را خواهد گذاشت. موفق باشید

14449
متن پرسش
سلام: در حوزه علمیه ما چند تن از آقایان طرفدار سید صادق و ضد امام هستند که دارند بین بچه ها و اساتید اختلاف می اندازند. به طوری که جلوی اساتید خود را لو نمی دهند و به شدت چرب زبانی می کنند. و حتی به دروغ علنی خود را آقایی و طرفدار امام می خوانند. ولی وقتی اساتید می روند شروع می کنند به توهینهای بی شرمانه به عرفا و آقا و امام. کار دیگری هم می کنند. اینکه: آنهایی را که طرفدار حضرت آقا هستند و دقیق هستند را شناسایی می کنند و می روند نزد اساتید و مدیر تهمت به اینها می زنند. مثلا یکیشان بنده را شناسایی کرده بود و رفته بود به مدیر گفته بود: فلانی خیلی ضد ولایته. چطوری در حوزه نگه داشتید او را؟ استاد بنده می دانم که تا خدا نخواهد چیزی واقع نخواهد شد. و از این قضایا ناراحت نیستم. بلکه می ترسم اینها رشد کنند و در حوزه هم رشد کنند. 1. حال مانده ایم چه کنیم؟ سکوت کنیم؟ مقابله کنیم؟ واقعا در حیرتم که چه کنم؟ 2. غیبت چنین افرادی جایز است؟ ما می خواهیم به بقیه بگوییم حواسشان را در مدرسه بیشتر جمع کنند لا اقل.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید خود را مشغول این افراد و این افکار بکنیم. سعی کنید با نشان‌دادنِ شخصیت علمی خود و جدّیت در امور طلبگی، معنای حضور یک انسان وِلایی را بنمایانید. و در مورد اطلاع‌دادن به بقیه اگر مطمئن شدید که نسبت به شیعیان انگلیسی گرایش مثبت دارند، در حدّی که دلیلِ کافی برای این‌کار خود داشته باشید؛ رفقای خود را روشن کنید. موفق باشید

نمایش چاپی