بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3700
متن پرسش
با سلام و ادب در محضر استاد عزیز و بزرگوار: استاد اینکه فرشتگان در هر صورت مثالی در میآیند در این صورت اگر بعد از یک تمٿل در یک صورت اگر دوباره تمثل بکنند در صورت دیگری ، آن صورت قبلی آیا معدوم می شود؟ اگر معدوم نیست پس کجا قرار دارد؟ اگر معدوم است چطور صورتی که وجود پیدا کرده بعد معدوم شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالم مجردات تجلیِ بعد از تجلی است و لذا فرشتگان در جایی تجلی کنند و بعد در جای دیگر تجلی می‌نمایند نه این‌که جسم باشند و در مکان خاصی متوقف باشند. در بحث برهان صدیقین و حرکت جوهری این موضوع را می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید
3277

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت حضرت استاد-بنده طلبه حوزه قم هستم چندسالی فلسفه وعرفان می خوانم الان ج8اسفاردرس میگیریم برای تحقیق بیشتروبیان نووجدیدبه کتاب معرفت النفس والحشراستادعزیزنیازداریم-کتب زیادی ازاستادعزیزمطالعه کرده ایم وازنوع بیان ایشان استفاده زیادبرده ایم-والحمدلله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با تلفن شماره‌ی 7854814 تماس بگیرید. موفق باشید
2931

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
خدمت استاد بزرگوار سلام عرض میکنم موردی برایم پیش آمده و به شدت نیاز به کمک دارم.از اطرافیان بنده کسی نیست که بتواند راهنمایی ام کند.این است که رو به استاد آوردم چرا که ایشان لایه های وجود انسان را به خوبی میشناسند و یقین دارم به خوبی من را راهنمایی میکنند. بنده ویژگی ام اینطور بود که از ترس آتش جهنم خدا را عبادت میکردم.یک روز به خدا گفتم من تو را از روی ترس عبادت میکنم محبت خودت را به دلم بیانداز. بعد از این موضوع ناگهان یکی از همکلاسیهای خود در دانشگاه را دیدم.نمیدانم در همان نگاه اول چیزی در ذهنم ایجاد شد.بعد از مدتی آن خانم بدون آنکه چیزی در مورد من بداند به طور غیر مستقیم خودش را به من نزدیک میکرد.البته عرض میکنم که نیت آن خانوم این بود که چون فکر میکرد من درسم خوب است با من ارتباط علمی داشته باشد.ولی من نمیدانستم.این حالت از تفکر به قلبم حرکت میکرد و من کاملا این موضوع را میفهمیدم.تمرکزم را به شدت روی درسم از دست دادم.اول خواستم به او فکر نکنم ولی نشد.تصمیم گرفتم زمان بگیرم و در طول زمان موضوع را بررسی کنم.اما هرچه میگذشت این حالت به تمام وجودم سرایت میکرد.یاد آن داستان افتادم که شخصی دختر کسی را میخواست به وی گفت برو نماز شب بخوان و ... .گفتم اگر بنده خدا اینقدر محبت به دل من میاندازد خود خدا چه میکند. تصمیم گرفتم خدا را به خاطر همچنین محبتی عبادت کنم. بعدش هم گفتم که هرکسی میرود و با کسی ازدواج میکند من هم با این خانوم.این بود که نامه نوشتم و موضوع را شرح دادم.اما برخورد آن خانوم آنقدر بد بود که تعجب کردم این عشق و محبت چگونه به او تعلق دارد.حالا که با او رابطه ندارم این حالت باز در درونم هست و موقع نماز شدت میابد.از طرف دیگر وقتی به او فکر میکنم این حالت بیشتر میشود. حالا آن خانوم رفته و جهت رفع اشکال درسی با آقایی آشنا شده و من یقین دارم که هدفش ازدواج نیست بلکه فقط رابطه علمی است.او دختر پاک و ساده ای است و من از این جهت نگرانش هستم.چون احتمال بالایی میدهم آن آقا همچنین قصدی ندارد و فکر کرده که این خانوم آمده تا با او ازدواج کند و آن آقا به این رابطه ادامه میدهد. چگونه میتوانم آن خانوم را متوجه کنم؟ چجوری و چه چیز به او بگویم؟ خواهش میکنم این سوال را به استاد نشان دهید و از او بخواهید مطالبی را در مورد من و آن خانوم بگویند. خواهشا این سوال را در سایت قرار ندهید با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شما در این موارد وظیفه‌ای ندارید که هنوز ذهن خود را مشغول او کرده‌اید، سعی کنید در امورات مهم و اساسی بیندیشید تا ذهن شما مشغول این امور نباشد. موفق باشید
2547
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز میخواستم نظر جناب عالی را در خصوص اینکه "چرا بوروکراسی موجد در ادارات حتی نیروهای انقلابی ما را استحاله می کند؟" بدانم. و اگر منابعی برای مطالعه در این خصوص معرفی کنید خیلی ممنون میشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده معتقدم نیروهای انقلابی ما هم هنوز به مرحله‌ی خودآگاهی نسبت به غرب نرسیده‌اند تا بتوانند از غرب عبور کنند و روح غربی در نظام اداری بر آن‌ها حاکم نشود. موفق باشید
2535
متن پرسش
سلام.این فقط ما انسان ها هستیم که ذهن داریم،یا بقیه موجودات هم دارای ذهن و هوش هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای حیوانات هم ذهن و حافظه هست ولی علم آن‌ها حضوری است و نه حصولی. موفق باشید
1896
متن پرسش
"بسم الله الرحمن الرحیم" با سلام خدمت استاد بزرگوار با توجه به مطالبی که امروزه به سرعت در اینترنت و رسانه هاوشبکه های اجتماعی منتشر می شود آیا صحیح است که بعضی مسائل از قبیل همین هتک حرمت ها به مقدسات و ائمه,آیا باید با نشر و گسترش این مطالب را سرکوب کرد یا اینکه باید با بی توجهی,از همگانی کردن این مطالب خودداری کرد؟لطفا کامل توضیح دهید چون امروزه برای افرادی که در فضای مجازی فعالیت میکنندبه مسئله ای غامض تبدیل شده است.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حقیقتاً نمی‌توان یک راه‌کار برای همه‌ی کسانی که به مقدسات توهین می‌کنند داشت. آن‌جایی که با برنامه‌ای حساب‌شده می‌خواهند فضای توهین به مقدسات را رسمی کنند باید با سخت‌ترین نوع با آن‌ها برخورد کرد مثل کاری که به حکم الهی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» با سلمان رشدی انجام دادند و برای همیشه سلمان رشدی‌های آینده حساب کار خود را کردند. ولی گاهی یک احمق نادانی یک شبهه‌ای ایجاد می‌کند که ما نباید آن شبهه را شایع کنیم تا ذهن افراد ساده گرفتار آن شود و بعد تلاش کنیم آن شبهه را از ذهن آن ها در آوریم. جواب شبهه را در همان محدوده‌ای که مطرح شده است باید داد و در جای دیگر مطرح نکرد. موفق باشید
1317

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. سوال کرده بودم که "آیا ادعای اساتید موفقیت در مورد قدرت عینیت بخشی خیال صحیح است؟ آیا خیال پردازی در جهان بیرون از ذهن مناسباتی را رقم می زند؟" جواب فرموده بودید که: "آری خیال چنین قدرتی دارد که اگر شدید شد بر بدن اثر ‌گذارد ولی اگر خیال مبتنی بر واقعیت‌های عالم ملکوت نباشد انسان‌ها را به بازی می‌گیرد و با آرزوهای خیالی هلاک می‌کند." 1- سوال جدید بنده اینست که آیا پرورش خیال در مسیر صحیح می تواند باعث دستیابی راحتتر به رزق مقسوم باشد. مثلا مسکن، کار و ... . (با توجه به توضحیاتی که در کتاب ادب عقل، قلب، خیال فرموده اید) آیا با فربه سازی خیال می توان در درمان بیماری های جسمی و روحی از آن استفاده نمود و یا اینکه اصلا نفس پرورش خیال از عقل می کاهد؟ این جمله ای که فرمودید اگر خیال مبتنی بر واقعیت های عالم ملکوت نباشد... آیا شامل موارد مذکور در مثال بنده می شود؟ 2- فرموده اید که علامه طباطبائی(ره) حوری را در خیال خود رویت کرده است. و در جای دیگر فرموده اید که خیال تنها در دنیا با انسان است و بعد از مرگ تنها قلب با انسان می ماند، سوال اینجاست که حوریان اخروی چطور رویت می شوند در حالیکه در دنیا در خیال رویت می شدند. 3- آیا تنها راه مقالات ملائکه با قلب است و شیاطین با خیال؟ آیا امکان نفوذ شیاطین به عقل و قلب هم وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- به نظر بنده آری با پرورش خیال در جهت صحیح مسیر زندگی به سوی رزق مقسوم راحت‌تر طی می‌شود. بسیاری از بیماری‌های جسمی ریشه در خیال آشفته و نامرتب ما دارد و لذا به همان اندازه که خیال درست عمل کند بدن را بهتر مدیریت می‌کند. این طور نیست که پرورش خیال در ذیل حکم عقل، عقل را از میدان زندگی خارج کند برعکس، عقل را به صورتی محسوس وارد زندگی می‌کند. 2- به امید روزی که جامعه‌ی ما به معارفی که حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» برای ما باقی گذارده برگردد. جواب قسمت دوم سؤال شما را با جمله‌ای از ایشان می‌دهم که می‌فرمایند: «قلب، آن مرتبه‌ی تجرد خیالی است که در آن مرتبه، معقول را به صورت جزئیه می‌یابد»(تقریرات فلسفه، ج3، ص342) پس در قیامت قلبی در صحنه است که همه‌ی صورت‌های جزئی خیالی با آن قلب متحد است و لذا صورت حوری با چشم قلب قابل رؤیت است و عمق جان را سیراب می‌کند. 3- چون حدّ شیطان خیال است به عقل راه ندارد و واقعاً اگر به عقل و قلب راه داشت که دیگر شیطان نبود. موفق باشید
1193

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم! بنده این سوال را بحال 3 یا 4 بار از شما پرسیده ام اما هنوز جوابی نگرفته ام. خیلی منتظرم. سوال این است: حدیثی دیدم که ذهن مرا به خود مشغول کرده . حدیث به شرح زیر است:«... قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ آدَمَ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ أَوْ خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ آدَمَ قَالَ بَلْ حَوَّاءُ خُلِقَتْ مِنْ آدَمَ ع وَ لَوْ کَانَ آدَمُ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ لَکَانَ الطَّلَاقُ بِیَدِ النِّسَاءِ وَ لَمْ یَکُنْ بِیَدِ الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ کُلِّهِ خُلِقَتْ أَمْ مِنْ بَعْضِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَعْضِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ کُلِّهِ لَجَازَ الْقِصَاصُ فِی النِّسَاءِ کَمَا یَجُوزُ فِی الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ ظَاهِرِهِ أَوْ بَاطِنِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَاطِنِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ ظَاهِرِهِ لَانْکَشَفْنَ النِّسَاءُ کَمَا یَنْکَشِفُ الرِّجَالُ فَلِذَلِکَ صَارَتِ النِّسَاءُ مُسْتَتِرَاتٌ قَالَ فَمِنْ یَمِینِهِ أَوْ مِنْ شِمَالِهِ قَالَ بَلْ مِنْ شِمَالِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ یَمِینِهِ لَکَانَ لِلْأُنْثَى حَظٌّ کَحَظِّ الذَّکَرِ مِنَ الْمِیرَاثِ فَلِذَلِکَ صَارَ لِلْأُنْثَى سَهْمٌ وَ لِلذَّکَرِ سَهْمَانِ وَ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ مِثْلَ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدٍ قَالَ فَمِنْ أَیْنَ خُلِقَتْ قَالَ مِنَ الطِّینَةِ الَّتِی فَضَلَتْ مِنْ ضِلْعِهِ الْأَیْسَر ...»طبق این حدیث، چرا زن باید حجاب داشته باشد؟ اگر میگویید برای اینکه مردها فاسد نشوند؛ جواب میدهیم. چرا برای حفظ مردان از فساد، زنها باید به زحمت بیفتند؟ جواب حقیقی را این حدیث نبوی داده. فرموده: حجاب بر زن واجب شد، چون حوّا از باطن آدم خلق شده. چرا طلاق به دست مرد است نه زن؟ جواب: چون حوّا از آدم خلق شده نه بالعکس. چرا اگر مردی زنی را کشت، قصاص نمیشود، بلکه دیه میدهد؟ جواب: چون حوّا از جزء آدم خلق شده نه از کلّش. چرا ارث مؤنث، نصف مذکر است؟ جواب: چون حوّا از یسار آدم خلق شد نه از یمینش. خوب این با این توجیهاتی که الان در زمینه های بالا وجود دارد زمین تا آسمان متفاوت است. توضیح چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: عنایت داشته باشید که این روایات نظر به حقایق تکوینی انسان‌ها اعم از زن و مرد دارد و می‌خواهد بفرماید دستورات تشریعی ریشه در حقایق تکوینی دارد ولی فهم فقرات آن کار مشکلی است و از امثال بنده برنمی‌آید. این حدیث رابطه‌ای بین وجوب حجاب زن با خلقت حوّا از باطن آدم برقرار می‌کند، آیا به این معنی است که باطنی‌بودن حوّا اقتضاء می کند که حجاب داشته باشد تا با حقیقت خود که باطن بودن است هماهنگ باشد؟ والله اعلم. موفق باشید
1093

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ولایت مرد بر زن تا چه حدی است؟ آیا مرد به عنوان سرپرست زن این اجازه را دارد که به همسر خود بگوید اصلا با نا محرم صحبت نکن. آن هم زنی که حد و حدود روابط با نامحرم را رعایت می کند؟ اگر زن به ولایت شوهرش نباید با نامحرم صحبت کند آیا مرد هم نباید این مسئله را رعایت کند و با زن نامحرم صحبت نکند (منظر از صحبت کردن یک صحبت طولانی است)
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی رویهم‌رفته مرد نباید در آن چیزی که خداوند رخصت داده که زن انجام دهد سخت‌گیری کند ولایت مرد غیر از حکومت بی‌چون و چرای مرد است، دین می‌فرماید زن بدون اذن شوهر از خانه خارج نشود و این بدین معنی نیست که مرد حق دارد اذن ندهد، بلکه به این معنی است که با مرد باید هماهنگ شود و آن‌جا که مصلحت ندید و احساس کرد نظم خانواده به هم می‌خورد مخالفت کند. معنی نمی‌دهد که خداوند رخصت داده باشد که زن در حدّ «مبتلا به» با نامحرم صحبت کند و مرد این حق را از همسر خود بگیرد همان‌طور که مرد نیز در حدّ مبتلا به رخصت دارد با نامحرم صحبت کند.اگر مردان به بهانه ولایت شوهر بر زن بر زنان خود حکومت کنند با چنگیز خان محشور می شوند. موفق باشید
727

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود خدمت استاد گرامی. استاد اینکه در قرآن و یا روایات آمده که همه چیز در کتاب مبین ثبت است بدین معناست که خداوند یک بار اراده کرد و دیگر تمام؟ یعنی امورات دنیا دیگر خودبخود بر اساس همان اراده اولیه طی می شود و خدا کاری ندارد و فقط اگر بنده ای دعا کند شاید ترتیب اثر بدهد؟ آیا این گونه است و یا خدا در کلیه مناسبات و جریانات عالم دخالت مستقیم دارد؟lممنون
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی می‌فرماید " وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏ " یعنی هیچ تر و خشکی نیست مگر در کتابی روشن ثبت است. به این معنی که حتی امور جزئی ثبت شده منتها همان‌طور که هستند ثبت شده و لذا معلوم است بر اساس قضاء و قدر الهی مردم ایران با اراد‌ه و انتخاب خود انقلاب می‌کنند و آن انقلاب به همان طوری که واقع شد در کتای مبین ثبت شده و خداوند از وقوع آن باخبر است و در همین رابطه اختیار انسان ثبت شده و هیچ انسانی نمی‌تواند از اختیار خود خارج شود و همه‌ی کارهایش را بر اساس اختیارش انجام می‌دهد یا ترک می‌کند و یا بر اساس قضاء و قدر الهی ثبت شده که صله‌ی رحم عمر را طولانی می‌کند، پس اگر شما صله رحم انجام دادید در کتاب مبین ثبت است که عمرتان طولانی می‌شود و علاوه بر آن در کتای مبین ثبت است که در چه موقعی شما با اختیار خود صله رحم انجام می‌دهید.
26107
متن پرسش

با سلام و تسلیت: ببخشید یک سوال؟ با توجه به اینکه الان ایام امتحانات است و طلاب هم امتحان دارند و از طرفی تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی است. کدام اولویت دارد؟ الان وظیفه ما شرکت و دفاع از سردار امنیت است و هیچ. این درست است؟ یا اینکه استدلال که تشییع شهید آن هم چنین شهید والا یک بار است ولی امتحان بعد هم می شود. یا اینکه مثلا ۸ سال دفاع مقدس کسانی که درس را رها نکردند و به جبهه نرفتند باختند. و دیگر اینکه آیا آنجا که امام در کلاس درس بودند و خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادند و ایشان کلاس را ترک نکردند و فرمودند امانت الهی بودند و... آیا این خط به ما می دهد یا ربطی ندارد؟ متشکرم. در این زمینه راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور جدّی به درستان لطمه‌ای نخورد، حضور در تشییع بدن مبارک آن مرد الهی، حضور در صحنه‌ای است که ملائکة اللّه به نحو چشم‌گیری در آن‌جا حاضرند و افق‌های نظر به حقایق عوالم بالا را در مقابل جان شما می‌گشایند. موفق باشید

21224
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حسن روحانی رئیس جمهور در تاریخ ۱۸ دی ماه در جمع وزیر و معاونان وزارت امور اقتصاد و دارایی با اشاره به ضرورت نقد در هر شرایطی عنوان کرد: همه باید انتقاد بشوند استثنا نداریم، تمام مسئولین در کشور قابل نقد هستند، ما در کشور معصوم نداریم، اگر یک وقتی امام زمان ظهور کرد آن وقت هم می شود نقد کرد. او در ادامه افزود: پیامبر (ص) هم اجازه نقد می‌داد. دیگه بالاتر از پیامبر (ص) در تاریخ نداریم. وقتی پیامبر (ص) صحبت می‌کرد، طرف بلند می‌شد روبروی پیامبر (ص) و می‌گفت: «حرفی که داری می‌زنی نظر توست یا وحی است؟» اگر پیامبر (ص) می‌گفت: «نظر من است» انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «من قبول ندارم». ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم. اگر نقد توأم باشه با امید، اراده و راه حل درست، همیشه مفید است. باید راه حل بدهیم. حال با توجه به متن بالا ۱. علت سکوت علما و مراجع در برابر این سخنان چیست؟ چون الان خیلی ها در برابر مراجع مواضع گرفتند و اون ها رو زیر سوال بردند و..... ۲. برداشت حضرتعالی از سخنان رئیس جمهور چه می باشد؟ ۳. وظیفه ما در مقابل این گونه سخنان و مواضعی از این مورد چه می باشد. لطفاً کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است عین سخن آقای روحانی که روزنامه‌ی کیهان آورده‌اند را با هم نگاه کنیم و به آن تفکر نماییم. آقای روحانی می‌گوید: «همه باید انتقاد بشوند استثنا نداریم، تمام مسئولین در کشور قابل نقد هستند، ما در کشور معصوم نداریم، اگر یک وقتی امام زمان ظهور کرد آن‌وقت هم می‌شود نقد کرد. پیامبر(ص) هم اجازه نقد می‌داد. دیگر بالاتر از پیامبر(ص) که در تاریخ نداریم. وقتی پیامبر(ص) یک صحبتی می‌کرد، طرف بلند می‌شد روبروی پیامبر(ص) و می‌گفت: «حرفی که داری می‌زنی نظر خودت است یا وحی است؟» اگر پیامبر(ص) می‌گفت: «نظر من است» انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «من قبول ندارم». ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم»!

ملاحظه می‌فرمایید که با کمی تفکر می‌توان متوجه شد که از سخن آقای روحانی نفی عصمت امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» و رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» بر نمی‌آید، حتی آن‌جایی که می‌گوید طرف به سخن پیامبر انتقاد کرد، به معنای آن است که آن طرف رسول خدا را معصوم نمی‌دانسته است و تنها وَحی الهی را بی‌خطا می‌پذیرفته. و از این جمله بر نمی‌آید که آقای روحانی مثل او فکر می‌کرده، بلکه تأکید آقای روحانی آن است که ببینید رسول خدا چه فضایی را فراهم کرده‌اند که افراد می‌توانستند نظر خود را و نقد خود را اظهار کنند. گله‌ی بنده آن است که چرا امثال آقای شریعتمداری در کیهان، امکان تفکر را به چنین جملاتی از خود و مخاطبان خود می‌گیرد؟ و این‌جاست که می‌توان گفت اگر تفکر در جامعه به حاشیه رود، چه کدورت‌های بی‌جایی ظهور می‌کند. در ضمن آن‌چه که بعضی فقها در مورد «سهوالنبی» مطرح می‌کنند در رابطه با امور فردی است، مثل آن‌چه که آن فرد همراه حضرت موسی «علیه‌السلام» در مسیر ملاقات حضرت خضر، فراموش کرد که به حضرت جریان آن ماهی را بگوید و گفت شیطان مرا به فراموشی کشاند. علامه طباطبایی می‌فرمایند با فرض آن‌که آن شخص همراه حضرت موسی، جناب یوشع‌بن‌نون باشد که پیامبر است و معصوم، چنین اموری با عصمت آن پیامبر منافات ندارد. بنابراین «سهوالنبی» مربوط به امور عادی زندگی است، نه آن‌که کسی که معتقد به «سهوالنبی» باشد معتقد باشد به روایات غیر از قرآن نباید اعتماد کرد و از این جهت عصمت پیامبر برایش سؤال باشد. موفق باشید 

18166
متن پرسش
با سلام و احترام و وقت بخیر خدمت استاد: من تحقیقی در مورد توکل در قرآن داشتم، تک تک آیاتی که واژه توکل در آنها بود رو بررسی کردم اما هنوز به خوبی توکل رو نفهمیدم. آیا توکل با اون وجود تعلقی بودن و ربطی بودن انسان در ارتباطه؟ یعنی چون انسان ذاتا یه موجود وابسته هست و کارهاشو مستقلا نمی تونه انجام بده خداوند مسأله توکل رو مطرح کرده؟ استاد گرامی به نظرمن دستورات دین مثل یه پازلی می مونه که هر کدوم اجزاش باید جای خودش باشه و هرکدام تامین کننده بخشی از نیازهای انسان است. اگه این نظر درسته توکل جاش کجاست؟ حس می کنم ذهنم به هم ریخته هست و دستورات دینی هنوز جای خودشون را پیدا نکردند و سازمان یافته نیستند حداقل تو ذهنم. ببخشید مزاحم شدم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم انسان همه‌ی ابعاد خود و هستی را نمی‌شناسد و حضرت حق که خالق او و هستی است، همه‌ی عالم را می‌شناسد و می‌تواند در آن تصرف کند؛ عاقلانه‌ترین کار آن است که به مدیریت حضرت حق در همه‌ی امور اعتماد کنیم و او را وکیل بگیریم و این معنی توکل است از آن جهت که به هرچه او گفته است اعتماد کنیم و به نتایجی که حاصل می‌شود، راضی باشیم. عقل برای آن است که جستجو کنیم ببینیم حضرت حق چه دستوری داده است، نه آن‌که عقل را در مقابل دستورات الهی و به طور مستقل تبعیت کنیم. موفق باشید  

17123

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بعضی از اهل سنت با انتقاد از فراز «آکله الاکباد العین ابن العین» زیارت عاشورا و ادعای اختلاف افکنی این زیارت معظم، بیان می دارند که جگر خوار بودن هند بر دو فرض محتمل است: فرض اول اینکه جگر خوار بودن او یک قول ضعیف تاریخی است پس لعن کردن او که از مسلمانان است ایراد دارد و اختلاف افکنی میان دو فرقه است. فرض دوم صحت این ماجرااست اما با اسلام آوردن او و آیات متعدد قرآن و سیره و دستور پیامبر بر بخشش آنها، صحبت از گذشته صحیح نیست و یادآوری گذشته هند، صرفا اختلاف افکنی است. لطفا پاسخ بفرمائید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه می‌توان مسیر ابوسفیانِ پنهان‌شده در زیر پوشش اسلامی را جریان اسلامی تصور کرد؟! مگر صاحب‌نظرانِ اهل سنت جریانی که به یزید ختم می‌شود را، به اهل سنت نسبت می‌دهند که انتقاد و لعنت به آن‌ها، موجب اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی شود؟! موفق باشید

15354
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: آیا قیاس حالت قلبی با عمل فعلی درست است؟ سه مثال می زنم: 1. دو دوست بخاطر محبتی ایمانی که بهم دارند بجای یک ساعت سه ساعت با هم ملاقات می کنند (البته برضایت هم) که یک ساعت زمان ملاقات کافی بوده است. 2. شخصی چند بار بخش یک قسمت سریال مختار را می بیند. 3. مومنی در حالتی قرار گرفته که دایم یاد خداست مثل ماه رمضان. ولی سه ساعت سریال می بیند ولی در تمام لحظات دیدن سریال اثرات معنوی یاد خدا را در خود احساس می کند. در هر سه مورد شخص نوعی اتلاف وقت انجام داده است ولی در هر سه مورد شخص حالت معنوی داشته است در سه ساعت با دوست ایمانی محبت معنوی داشته است. در چند باری که سریال مختار دیده محبت معنوی به امام حسین (ع) داشته و ذر ماه رمضان که سریال می دیده یاد خدا بوده است حال این سوال پیش می آید تداخل اون حالت معنوی با عمل اتلاف وقت، مشکلی در ثواب حالت معنوی ایجاد می کند؟ یعنی باعث می شود که ثواب کمتری داشته باشد یا اصلا ثواب نداشته باشد؟ و سوال کلی تر اصلا چنین قیاسی (مقایسه همزمان حالت معنوی با عمل فعلی) درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده؛ نیّت فرد است که با رجوعِ إلی اللّه آن اعمال را انجام می‌دهد یا جهت اتلاف وقت و غفلت از عملی برتر. موفق باشید

15039

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: حاج آقا تو را به خدا دیگه شما این بحث صالح و اصلح و فاسد و افسد را مطرح نکنید! آخه چرا ما باید از ترس مار غاشیه پناه ببریم به آب گندیده. ما حزب اللهی ها آخه چرا اینقدر بیچاره ایم که یک عمر از ترس دشمن و انگلیس و آمریکا باید بریم پشت کسانی بایستیم که در عمل فرسنگ ها با انقلاب فاصله دارند، آن هم به اسم تکلیف شرعی تکلیف شرعی. آخه آقایون طبق کدوم زد و بند سیاسی نشستند این لیست سی نفره کذایی تهران را درآورند و حالا به اسم تکلیف شرعی از ما رای هم می خواهند. آقایون واقعا نمی فهمند که فقط جماعت مذهبی هستند که به اینها آن هم از سر تکلیف بهشون رای می دهند، آن موقع حتی حاضر نیستند حداقل های مورد انتظار ما را هم در لیستشون تامین کنند. ولی من بیچاره از ترس دشمن و تفرقه ... باید برم بهشون رای بدم. یه روز باید از ترس خاتمی بدو بدو بریم به ناطق نوری رای بدیم حالا ناطق و خاتمی رفیق گرمابه و گلستان هم هستند. یه روز باید از ترس یکی دیگه به لاریجانی رای بدیم حالا طرف تو لیست اصلاح طلب هاست و قس علی هذا. من که عمرا به این لیست رای نمی دهم و به نظرم هم اصولگرایان در این انتخابات حداقل در تهران شکست سختی می خورند و این شکست هم نه تقصیر امثال ما که مستقیما بر گردن خودشون است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که عقلِ تاریخی باید کنار وظیفه‌ی شرعی قرار گیرد تا انسان در تاریخِ خود وسعت یابد و شکوفا شود. جناب آقای دکتر حداد با هزاران محذوری که داشته‌اند به این نتیجه رسیده‌اند. نمی‌توان محذورات ایشان را در نظر نگرفت و به‌راحتی از آن عبور کرد! موفق باشید

14922

در عرفانبازدید:

متن پرسش
آقای یثربی که کتب فلسفی و عرفانی نوشته اند شخص قابل اعتمادی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه درک کاملی از عرفان و حکمت متعالیه ندارند. مطالب را خیلی سطحی و گذرا فهمیده‌اند. موفق باشید

14773
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد فرمودید که یک مقام واسطه ای در عالم هست که بالاتر از عقول است و عین الانسان است. سوال1. خب نفس ناطقه ائمه (ع) و پیامبر (ص) هم باید از عین الانسان انسانیت خودشون رو بگیرن چون ظاهرا از بدو تولد تمام فعلیت ها رو ندارن آیا اینطوره؟ سوال 2. با فرض قبول عین الانسان میتونیم اینطور بگیم که این حقیقت همون مثل افلاطون یا ارباب انواع شیخ اشراق باشه نه بالاتر. سوال 3. علامه طباطبایی ارباب انواع رو در نهایه الحکمه رد میکنه و میگه عقول برای پرورش انسان کافیست و چون تمام کمالات رو هم چون داره میتونه افاضه کنه و احتیاج به وجود عین الانسان به اون شکل خاص نیست. سوال 4. آیا عین الانسان که می فرمایید فقط تجلیات معرفتی میکنه یا وجود دادن و ایجاد هم از اوست؟ و اگر هر دو مورد رو انجام میده که ظاهر حرفتون اینه خب همه انسان ها تجلیات عین الانسان باید باشن هم وجودا و هم معرفتا. و تفاوت نبی با فرد امی فقط در تشکیک تجلیات معرفتی هست. آیا اینطوره؟ سوال 5. فرمودید کل عالم ماده که ما می بینیم تجلی حرکت هست یا تجلی همون جوهر که عین حرکته اما در برهان صدیقین فرمودین که عالم ماده چون پایین ترین عوالم هست نمیتونه تجلی وجودی داشته باشه این 2 چطور قابل جمعه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» در همان ابتدای امر با مقام عین‌الانسان متحدند و تلاش‌ها و عبادات آن‌ها برای حفظ آن اتحاد است 2- اشکال ندارد که به یک معنا بگوییم عین‌الانسان به معنای مُثُل باشد، ولی در آن‌جا مباحث، ابهامات زیادی دارد که کار را با مشکل روبه‌رو می‌کند 3- در هرحال اگر انسانیت را یک امر اعتباری قلمداد نکنیم، چون یک امر تشکیکی است ما را متوجه‌ی عین‌الانسان می‌کند 4- مسلّم عین‌الانسان واسطه‌ی فیض است ولی به اعتبار عین‌الانسان‌بودنش در انسانیت ما به ما مدد می‌نماید 5- عین حرکت در پایین‌ترین از مرتبه‌ی وجود است و پایین‌تر از آن، مرتبه‌ای نیست که تجلی معنا داشته باشد. موفق باشید

14193
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: خواهشا «همه ی» حرفام رو بخونید! این سوال من و جواب شما، میتونه برای خیلیا مفید باشه. پسری 20 ساله و دانشجو هستم. من کتاب جوان و آشتی با خدا و ده نکته و خویشتن پنهان شما رو خوندم. و به این نتیجه هم رسیدم که جان من خدا می خواهد. و آدمی هستم که به غیر از خدا به هیچ چیز دیگه راضی نمیشم. و میدونم و حس کردم که اگه با خدا باشم خوش هستم. و همیشه بزرگترین آرزو و هدفم اینه که با خدا باشم و خوش باشم. چی بزرگتر و بهتر از اینکه با خدا باشم؟! ولی نمیدونم کجای کار می لنگه که با این که میدونم و تجربه هم کردم که مثلا نیمه های شب با خدا راز و نیاز کردن و اذان صبح، نماز خوندن و سحرخیزی چه لذتی داره، ولی چرا بیدار نمیشم؟! چرا اکثر نمازهام رو نمیخونم؟! با اینکه میدونم اگه بخوام با خدا باشم و خوش باشم، باید این کارا رو بکنم، چرا آهسته قدم برمی دارم برای این هدفم؟ اعتقاد دارم که باید عشقی وجود داشته باشه تا محرکی باشه برای انجام تمام کارام. عشقی که هر لحظه به اون فکر کنم. و هر کاری می کنم، در راه رسیدن به اون عشق و بودن با اون عشق باشه. حتی آب خوردنم! آیا این عشق باید خدا باشه؟ چه جوری میشه عاشق چیزی شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «دانستن» اولِ کار است. با عمل به دستورات شرع مقدس است که آرام‌‌آرام حجاب‌ها برطرف می‌شود و آن دانایی‌ها به اُنس تبدیل می‌شود. عظمت شریعت الهی در این است که انسان حیرت می‌کند چگونه با این دستورات ساده، انسان به آن‌چنان اُنس و عشق می‌رسد اگر صادقانه عمل نماید. به قول حافظ: «به خُلق و لطف توان کرد صید اهلِ نظر / به بند و دام نگیرند مرغِ دانا را». و خداوند نیز با لطف خود توانسته است اهل نظر را جلب کند، همان‌طور که مرغ دانا را با دانه می‌توان جلب کرد نه با دام. موفق باشید

10472
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: چه طور میتونم به صورت حقیقی خودپسندی رو از خودم دور کنم؟ جوانی هستم که سرآمد بودن من (از لحاظ علمی و فرهنگی) در محیط هرچند کوچکم، باعث کوته بینی و خودپسندی من شده. اینکه به صورت تئوری چیزهایی را بدانم تا بحال زیاد دردی از من دوا نکرده، حتی من از دید مردم اطرافم، فردی بدون غرور هستم حال آنکه خود از درونم باخبرم. این تواضع، حقیقتی در درونم نیست که باعث آرامشم شود بلکه ژنتیکی و شاید به دلایل دیگر بوده است. آن برهانی که همواره باید جلو چشم یک متواضع حقیقی باشد، چیست؟ دنبال سرنخ هستم نه دنبال رعایت نکاتی مثل «خود را به تواضع بزن تا متواضع بشوی». شاید مشکلم در مقابل چشمان شما کوچک باشد اما این مشکل به ظاهر کوچک، در ظرف کوچک درونم بزرگ می نماید. ممنون از همه زحماتتون خدانگهدار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سخن بزرگان هم داریم آخرین چیزی که از قلب صدیقین می‌رود حُبّ ریاست است با این‌همه راه‌کار آن مشخص است، زیرا حضرت حق می‌فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم‏» گرامی‌ترین شما نزد خدا متقی‌ترین شما است و تقوا هم یعنی خود را ندیدن و خدا را دیدن و به راحتی برای رجوع به خدا از خودگذشتن. حالا در این رابطه وقتی خود را ارزیابی کنیم می‌بینیم جای هیچ خودپسندی نمی‌ماند. موفق باشید
10069

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: خدا قوت. استاد میشه راهنماییم کنید، چندین کتاب را بررسی کردم اما نتوانستم مراتب جزع را پیدا کنم، اغلب تعریف جزع و راه درمانش را گفته بودن، میشه کتبی معرفی کنید که به مراتب و ریشه جزع پرداخته باشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بحث در رابطه با مراتب جزع خیلی مبتلابه کسی نبوده تا بحث شود. زیرا جزع نسبت با موضوع مورد نظر و شخصیت جزع‌کننده متفاوت می‌شود. آری ریشه‌ی روحی جزع به جهت مقابله‌شدن با چیزی پیش می‌آید که انسان انتظار آن را نداشته باشد. موفق باشید
9405

نماز شببازدید:

متن پرسش
با سلام: میخواستم بپرسم که حداقل نماز شب، چقدر است؟ یعنی میتوان صرفا دو رکعت و یا هشت رکعت نماز خواند یا حتما یازده رکعت باید خوانده شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نماز شب همان یازده رکعت است که چهار تا دو رکعت فقط با خواندن حمد، و دو رکعت به نام شفع با حمد و سوره معوذتین - یعنی سوره‌های فلق و ناس- و یک رکعت با حمد و معوذتین و سه بار سوره‌ی «قل هواللّه احد»، و در قنوت 70 با ذکر «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه» و اگر فرصت بود 300 مرتبه «العفو» و بعد تقاضای غفران برای 40 مؤمن - زنده یا مرده - . با این‌همه فرموده‌اند اگر فرصت نبود فقط دو رکعت «شفع» و یک رکعت «وتر» را بخوان، و اگر نرسیدی فقط یک رکعت «وتر» را بخوان. موفق باشید
9393
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید: «نزول دفعی قرآن به قلب مبارک پیامبر علی‌القاعده باید قبل از بعثت آن حضرت نه یک بار که چندین بار تجلی کرده باشد، حال چه در شب‌های قدر و چه در غیر شب‌های قدر.» چرا باید چندین بار تجلی کرده باشد؟ و چرا در شب غیر قدر؟ مگر زمان نزول دفعی قرآن کریم در شب قدر نبوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت قرآن غیر از آن نور از قرآنی است که با الفاظ همراه است. رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در حجةالوداع فرمودند: این سال، سال آخر عمر من است زیرا دو بار قرآن در این سال بر من نازل شد. این نشان می‌دهد حقیقت قرآن در زمان‌های مختلف بر قلب مبارک حضرت نازل شده ‌است. چه قلبی بوده قلب مبارک رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»! موفق باشید.
8734
متن پرسش
بسمه تعالی سلام جناب استاد. فرض کنید شخصی مغازه بقالی تاسیس کرد و از خواست خدا مشتری زیادی به او مراجعه کرد و روز به روز از طریق شرعی و معامله حلال مال او زیاد و زیادتر شد و به ثروت فراوانی رسید وظیفه شرعی این فرد چیست در قبال این اموال و آیا اسلام چنین ثروتی را اگر خمسش را حتی داده باشد قبول دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری قبول دارد. زیرا چنین آدمی ثروتش را در مسیر کارآفرینی بیشتر خرج می‌کند و باز خمس‌اش را می‌دهد. وقتی کار او حرام است که ثروتش را از گردونه‌ی تولید و کار خارج کند که اصطلاحاً به آن کَنْز می‌گویند و قرآن در موردش می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیم‏»(توبه/34 ) و کسانى که طلا و نقره را گنجینه(و ذخیره و پنهان) مى‏سازند، و در راه خدا انفاق نمى‏کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده‏. موفق باشید
8484

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. یک نوع از مرگ های غیر طبیعی مرگ یاس میباشد. بنده چیزی ملموسی از این مرگ به ذهنم نرسید. چون افراد یا سکته میکنند یا تصادف میکنند و... که اگر از این نوع مرگ باشد میشود اخترامی چون دیگر بدن قابلت فرمان پذیری را ندارد . خواستم بدانم مرگ یاس در دل این نوع مرگ ها ( مثل تصادف و سکته و... ) میباشد یا خیر ، خودش یک نوع مرگ مستقلی است. اگر مستقل است ، لطفا مصداق ملموس بیاورید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مرگ در اثر یأس لازم نیست همراه با اشکالاتی باشد که برای بدن پیش می‌آید بلکه روح انسان به صورتی تکوینی متوجه می‌شود در ادامه‌ی حیات امکان تبدیل مابالقوه‌‌هایش به بالفعل فراهم نیست. و مصداقش همان مرگ‌هایی است که نفس انسان بدون آن‌که به فعلیت کامل – در انسانیت یا حیوانیت – رسیده باشد بدن را ترک می‌کند. موفق باشید
نمایش چاپی