بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15202
متن پرسش
سلام علیکم استاد: خسته نباشید. بنده طلبه هستم. چندی پیش یکی از آشنایان نزدیک که دختر خانم جوانی در محدوده سن 22 سال هستند در خصوص مسأله ای به بنده رجوع کرد و مسأله ایشان بدین شرح است که ایشان می فرمایند که چند باری برایشان اتفاق افتاده است که وقتی شب می خوابند در ابتدای خواب (یعنی بین خواب و بیداری) چیزی بیخ گلویشان را محکم می فشارد بطوری که نمی توانند از جایشان حرکت کنند، حتی می فرمودند که دقیقا سنگینی دست هایشان را در زیر گلویم حس می کنم که با شدت می فشارد. بار اول که ایشان تعریف کرد بنده زیاد توجهی نداشتم و گفتم احتمالا بد خوابیده بودید یا ... اما بار دوم هم دقیقا همینطور شدند و دقیقا با همین کیفیت. بصورتی که ترسی در وجود ایشان حاصل شده بود. بنده با توجه به اینکه این حالت فقط در حین خواب و بیداری (یعنی در لحظه ای که روح تا حدودی ارتباط اش قطع شده است) برای ایشان رخ داده است و با توجه به بعضی مباحث معاد و علم النفس صدرایی احتمال دادم که ایشان در خواب و بیداری تمثلات و صُور اعمال خویش را می بینید و در واقع این ملکات نفسانی ایشان است که برایشان تجلی می کند نه اینکه چیزی بیرون از ایشان با او ارتباط بگیرد، یعنی تمام فشارها از درون خودش شروع به جوشش می کند. با توجه به این استنباط مباحث خودسازی و مراتب طهارت نفس و تزکیه را کمی با ایشان صحبت کردم. حال قرار است که در آینده کمی دیگر با ایشان صحبت کنم، فقط خواستم از حضورتان بپرسم چیزی که به ذهن بنده رسیده است درست است یا خیر؟ (یعنی اینکه ملکات نفسانی ایشان برایشان تجلی می کند و فکر می کنند شخص دومی او را اذیت می کند). چون استنباطی که کرده ام در روند بحث بنده با ایشان ممکن است تأثیر بگذارد. اگر امکان اش هست بنده را راهنمایی کنید و در ثانی امکانش هست این همان بحث (بختک) باشد که بین مردم عوام مشهور است؟ و می گویند بختک موجودی است که در هنگام خواب خودش را روی انسان می اندازد و تخت سینه او را می فشارد. اگر احتمال می دهید این سوال باعث ایجاد و افزایش خرافه در بین کاربران می شود در سایت بصورت عمومی نمایش ندهید. با تشکر .
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در بحث «کتک‌خوردن از خود» عرایضی در این مورد شده است. با این‌همه؛ موضوعِ طهارت نفس کمک می‌کند. بعضاً روانپزشکان نیز حرف‌هایی دارند. موفق باشید

12765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
اینجانب باقریان لطفا راهنمایی بفرمایید که چه کتاب هایی را مطالعه کنم من نسبت به این امر سرگردان هستم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انشاءاللّه سیر مطالعاتی روی سایت می‌تواند کمک کند. موفق باشید

10895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض قبولی زیارات شما: ببخشید که وقتتون را می گیرم استاد یه عده ای از کسایی که خیلی سنگ شاگردی شما را به سینه می زنن و افتادن توی عرفان و سلوک تازگی نظرات نادری از خودشون میدن که وقتی فکر می کنم می بینم هیچ عارف و فقیهی یه همچین حرفایی را تا حالا نزده و شاید به خودش اجازه نداده اینطوری حرف بزنه. می فرمایند که این سینه زنی های نوکران در هیات ها در برزخ هیچ صورتی ندارند و باید به سنت رجوع کرد و از این حرفها. استاد آیا اینها نظرات شماست؟ من هم چند سال است که مباحث شما را دنبال می کنم و بعید می دانم که این نظر شما باشد، استاد آیا این از مضرات سلوک بدون استاد و بی بصیرتی نیست؟ استاد وقتی آمریکا برای انحراف هیات های ما این همه هزینه می کند گویای این نیست که این هیات ها بزرگترین ضربه بر استکبارند و باید در جهت این نظام تقویت شوند؟ آیا با این همه مشکلات موجود ما باید با مطرح کردن این بحث ها ناخاسته گرفتار حیله ی دشمن شویم و بین خودمان تفرقه بیندازیم؟ آیا مشکل ما در حال حاضر سینه زنی است؟ شما هم فکر می کنید که این فکر نوعی افراط است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً از حضرت صادق«علیه‌السلام» داریم که راوی می‌گوید حضرت پرسیدند شنیده‌ام برای جدّم جلسه‌ی عزا برپا می‌کنید و نوحه‌سرایی می‌کنید؟ عرض کرد همین‌طور است و حضرت تأیید فرمودند. پس حتماً این کارها صورت برزخی دارد و آن صورت برزخی راهی است به سوی بهشت. از طرفی مگر خود حضرت صادق«علیه‌السلام» دستور نمی‌دادند که مرثیه‌سراها مرثیه بخوانند و خود حضرت و خانواده‌شان اشک بریزند. خودِ بنده‌ی حقیر در این جلسات شرکت می‌کنم و از نتایج آن بهره‌مند می‌شوم. موفق باشید
10891
متن پرسش
سلام: ببخشید وقتتون را می گیرم. شما مدام می فرمایید که اگر گناه کردید توبه کنید خدا می بخشد. استاد ما هم قبول داریم خدا می بخشد اما اگه گناه ملکه ما شده باشه چی مثلا من چشم چرانی ملکه ام شده، آقای ناصری می فرمودند گناه کنید خدا می بخشد اما اگر صفتی رذیله ملکه ما شد خطرناک است. استاد چه کنیم صفت رذیله مثل چشم چرانی را ترک کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به لطف خود نوری در قلب شما می‌اندازد که دیگر تمایل به این کار ندارید و متوجه می‌شوید چه زیبایی‌هایی در عالم هستی هست که با این چشم‌چرانی‌ها در حجاب می‌روند. موفق باشید
9581
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد محترم: از محضر شما چند سوال دارم که تقاضا می کنم در صورت امکان راهنمایی بفرمائید. 1) آیا انسان می تواند از خداوند طلب مرگ خود را کند و اشکال ندارد و نشانه ناامیدی از کمک خداوند نیست خواستن این مسئله؟ 2) آیا انسان بعد از مرگ هم شاهد مشکلات و سختیهای نزدیکان در آن دنیا می باشد؟ 3) آیا کسی که از دنیا می رود می تواند برای حل مشکلات بستگانش در دنیا دعا کند و آیا اجابت می شود؟ 4) در صورت اطلاع از گرفتاری های نزدیکان در دنیا، غصه آنها را مانند زمانی که در دنیاست میخورد و نگران می شود؟ با کمال تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار بدی است که انسان از خدا طلب مرگ کند، از خدا طلب کند شرایط را جهت زندگی متعالی فراهم کند. گاهی کسی می گوید خدا مرگم دهد به آن معنا است که خداوند این صفات بد را در من بمیراند 2- رویهمرفته نظر متوفی را از این دنیا برمی‌گردانند مگر آن‌که بخواهند آثار کارهایش را به او نشان دهند 3- اگر بازماندگان برای متوفی دعا کنند او برایشان دعا می‌کند 4- خیر! متوفی به معنایی که ما محجوبان غصه‌ی همدیگر را میخوریم، غصه ما را نمی‌خورد زیرا اساساً تمام این نسبت‌ها مثل پدر و فرزندی یا زن و شوهری فرو میریزد. قرآن می‌فرماید: «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ» هنگامى که در«صور» دمیده شود، هیچ یک از پیوندهاى خویشاوندى میان آنها در آن روز نخواهد بود و سراغ همدیگر را هم نمی گیرند. موفق باشید
8786
متن پرسش
سلام علیکم. استاد اگر علم از جنس مجرد است و نفس ناطقه هم مجرد است در نتیجه ظرف و مظروف از جنس همدیگر هستند و مغز انسان که 750 گرم چربی و مویرگ است وسیله ای است برای ارتباط . پس چرا شخصی که ضربه مغزی میشود به او فراموشی دست میدهد اگر اطلاعات و علوم و تصاویر در نفس ناطقه هستند پس چرا از یاد او میروند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چون محل ظهور محفوظات نفس مختل شده، ولی همان‌طور که نفس بدون بدن می‌تواند خودش باشد با محفوظاتش، در هنگام اختلال بدن نیز نفس خودش است با محفوظاتش. موفق باشید
6552
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشی خدمت استاد گرامی واقعا میخواهم ازتون تشکر کنم به خاطر اینکه به همه سوالها پاسخ کامل و جامع میدید من یه جایی شنیدم زمانی امام زمان (عج)ظهور میکنن که ظلم و جور جهان رو فرا گیرد پس عده ای میگویند که بیاییم ظلم و جور را گسترش بدیم تا ظهور امام زمان(عج)زودتر رخ بدهد میخوستم ببینم نظر شما راجع این موضوع چیه؟وآیا ما با دینداری خودمون ظهور ایشان را به عقب نمی اندازیم(البته من اینها رو از یکی شنیدم که ایشان هم دلایلی برای اینکه نباید ما اینکار را بکنیم گفتن ولی تبدیل به یک شبهه بران شده ومیخواستم نطر شما رو بپرسم .ممنون)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرایض نسبتاً مفصلی دارم و کتاب بر روی سایت هست. همین اندازه عرض می‌کنم ما با آمادگی خود امید وجود مقدس امام زمان‌مان«روحی‌لتراب‌مقدمه‌فداه» را جهت ظهور زیاد می‌کنیم. چرا ما سرباز آن عزیزان نباشیم برای ریشه‌کن‌کردن ظلم؟ مگر جز این است که حضرت غائب‌اند چون هنوز زمینه‌ی ظهورشان فراهم نیست و باید کسانی باشند که شایستگی سربازی آن حضرت را داشته باشند و زبان معرفتی حضرت را بفهمند؟ موفق باشید
6084

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.آیا با وجود پیامبر خاتم و امامان علیهم السلام،نیازی به رجوع و توسل به دیگر پیامبران(حداقل آنانی که ذکرشان در قرآن رفته)هست؟یا آنها دیگر موضوعیتی برای من مسلمان شیعه ندارند؟یا سوالم را اینطور بیان کنم که برای ظهور بعضی اسما که هر پیامبری در زمان خویش مظهر اکمل آن بوده و ّبا آن شناخته می شود،می توان به ایشان رجوع کرد؟مثلا قدرت و سلطه و سیطره سلیمان نبی یا شافی بودن عیسی بن مریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذیل اسلام و نور نبی اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» خوب است به نحو خاص به نور آن پیامبری که با قلبتان نسبت به او احساس آشنایی می‌کنید مرتبط شوید. موفق باشید
4225
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید در پاسخ شما به سؤال شماره 4202 به نام منافقین محارب اند دو اشکال وجود دارد یکی اینکه اینها که در زندان بودند و امکان ارتباط آنها با بیرون نبوده که بتوانند نیت براندازی کنند دوم اینکه مگر قصاص قبل از جنایت در اسلام وجود دارد؟ مگر حضرت علی قصاص قبل از جنایت کرد در ارتباط با ابن ملجم با اینکه میدانست قاتل اوست. بهتر نیست در جواب به این سؤال در اصل موضوع و اینکه امام خمینی چنین دستوری را داده باشد تشکیک شود تا ساحت امام از اینگونه اتهامات مبرا شود احتمال نمی دهید دستهای پنهان این کشتار را انجام داده باشند و به امام منتسب کرده باشند؟چون صدور چنین دستوری با هیچیک از موازین عقلی و شرعی سازگار نیست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسنادی در عقب‌نشینی منافقان در عملیات مرصاد به‌دست آمد ، حاکی از آن بود اعضاء منافقین در عین آن‌که در زندان بودند آمادگی و عضویت خود را جهت قتل عام دست جمعی ملت ایران اعلام کرده بودند و این نوع آمادگی و اراده برای کشتار ملت خودش جنایت است، مثل این‌که شما اگر کسی که می‌خواهد بمب‌گذاری کند قبل از بمب‌گذاری دستگیر کنید و به عنوان محارب با نظام اسلامی او را به قتل برسانید. در مورد ابن‌ملجم و آن صحنه‌ای که می‌فرمایید هنوز ابن‌ملجم هیچ اراده‌ای در این مورد نکرده و به همین جهت وقتی آن سخن را از علی«علیه‌السلام» می‌شنود تعجب می‌کند، آیا می‌شود در حین جنگ ،اول اجازه دهیم دشمن ما را به قتل برساند و بعد او را بکشیم و یا همین‌که آمده است تا ما را به قتل برساند بر ما واجب است او را به قتل برسانیم؟ موفق باشید
3249

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و خداقوت ، مدتهاست که به دنبال کتاب " معرفة النفس والحشر " شما می گردم ولی پیدا نمی کنم، من ساکن تهرانم . لطفا من را راهنمایی کنید. درضمن به شدت علاقمند به مطالعه کتاب های فلسفی با زبان ساده شده ام ، مثل " از برهان تا عرفان " یا خویشتن پنهان" ، لطفا به من کتاب های دیگری معرفی کنید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باشماره‌ی 7854814 تماس بگیرید. موفق باشید
3244

رفع حجاببازدید:

متن پرسش
برای رفع حجاب چه کارهایی باید کرد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب «ادب عقل و خیال و قلب» شروع خوبی است. موفق باشید
3175
متن پرسش
سلام علیکم،در کتاب جایگاه جن و ... فرمودید که جنیان مختارند و خوب و بد دارند و شیطان هم از دسته ی جنیان است سوالم این است که در کتاب هدف حیات زمینی آدم فرمودید که وجود شیطان در عدم اطاعت از خدا تکوینی است همانطور که وجود ملائکه در قبول سجد ه ی آدم تکوینی و وجودشان برابر فعل شان است حال چگونه جمع می شود مختاریت شیطان در دسته ی جنیان و وجود تکوینی او در عدم اطاعت خدا.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» مطابق فرمایش علامه«رحمة‌الله‌علیه» عرض شد فرمان الهی به آن مقام تکوینی است ولی همان فرمان در حوزه‌ی موجودی که مختار است او را از وجه‌ی اختیار خارج نمی‌کند بلکه امکان انجام آن عمل را در روح او آسان‌تر می‌کند. مثل عصمت تکوینی امامان که آن‌ها را از اختیار خارج نمی‌کند ولی عصمت تکوینی آن‌ها شرایط باقی‌ماندن در عصمت را فراهم می‌کند و آن‌ها باید تلاش کنند آن‌ را حفظ کنند. موفق باشید
1242

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خدا قوت قصد داشتم درباره شأن تفکر از حضرت استاد سوالی بپرسم: آیا انسان در ساحت تفکر، ورای کفر و ایمان است؟! یا اینکه تفکر ذیل تعبد معنا می‌یابد؟ التماس دعا...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آری در ساحت تفکرِ ماوراء ایمان و کفر متوجه حقیقت می‌شوید و دل در گرو آن می‌سپارید و از این به بعد با نوری که از طریق اُنس با حقیقت به‌دست می‌آورید آن تفکر اجمالی را به تفصیل می‌آورید و لذا فرموده‌اند: «تا موضوع تفکر «وجود» نباشد تفکری صورت نمی‌گیرد» به این معنی که وقتی با تفکر از ماهیات عبور کردید حال در ذیل نظر به «وجود» ، تلاش برای اُنس با آن تفکر حقیقی ظهور می‌کند و جهت اُنس با وجود نیاز به تعبد است پس چه زیبا می‌گویید وقتی می‌فرمایند: تفکر در ذیل تعبد معنی می‌یابد. موفق باشید
23520
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد طاهرزاده عزیز باز هم بنده مزاحمتمون میشم. در مورد حرفهای دکتر عباسی. ایشان در یک کلیپی با نام «مسیحیان امت پیامبر» که اخیرا منتشر کرده اند صحبت هایی در مورد دکتر داوری می کنند که بسیار جای تعجب بنده شد. اتهامات موجود در این کلیپ به قدری زیاد است که فقط خواهش می کنم خودتان ببنید. استاد خواهش می کنم وقت گذاشته و این کلیپ را ببنید. با توجه به اینکه عده ای از جوانان انقلابی از ایشان درس می گیرند خواهش می کنم نظر خود را در مورد حرف های ایشان بیان کنید. سوای تهمت هایی که به دکتر داوری زده شده به طور کلی ایشان قائل به نظریه ای به نام علوم تثلیثی هستند که با چماق این نظریه بر سر هر اندیشمندی که بخواهند می کوبند. اگر صلاح میدانید در مورد این نظریه هم یادداشتی مرقوم بفرمایید. لینک کلیپ میسحیان امت پیامبر مدت پخش کلیپ ۹ دقیقه و ۴۵ ثانیه https://www.aparat.com/v/spGYR
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این سخنرانی در تاریخ ۱۶ آذر سال ۹۲ بوده است. تأسف بیشتر ما به جهت روحیه‌ی تکفیری آقای عباسی است، وگرنه اگر موضوع انتقاد به افراد باشد که اشکال ندارد. هرچه ضربه خورده‌ایم از همین روحیه‌های تکفیری ضربه می‌خوریم. می‌فرمایند هرجا تثلیث هست، پای مسیحیت در کار است و به شاگردان‌شان فرموده‌اند بروید کتاب‌های کانت را پیدا کنید که چندین و چند نکته‌ی تثلیثی در آن هست. فکر می‌کنم اگر کمتر به خود زحمت داده بودند و به روایات و آیات ما رجوع می‌کردند، راحت‌تر می‌توانستند پیامبر خدا را نیز مسیحی بدانند که «اللّه اکبر» می‌گوید، ولی تثلیثی فکر می‌کند. به عنوان نمونه به این چند روایت نظر بفرمایید که: رسول الله«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «الصَّبْرُ ثَلاثَةٌ، صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَة، وَ صَبْرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ المَعْصِیَة..» و یا می‌فرمایند: «اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی» همچنان که در جای دیگر فرموده‌اند: «ثلاثةٌ اَخافُهُنَّ علی امّتی من بعدی: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ و مُضِلاّتُ الفِتَنِ و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْج». تأسف بیشتر از آن‌جا است که در جاهایی پا می‌گذارند که اساساً نمی‌توانند جای پای خود را محکم کنند. در مورد آیت اللّه جوادی می‌گویند: «به آقای جوادی یک نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟!» و در جایی دیگر می گویند: «حضرت امام در آخر از فلسفه‌ی صدرایی عبور کرده‌اند». ای کاش فراموش نمی‌کردند امام در آخر عمر در نامه‌ای که به گورباچف نوشتند در آن‌جا از جناب ملاصدرا و ابن‌عربی برای دعوت گورباچف سخن راندند.

اگر لااقل آقای عباسی یک فصل از آخرین کتاب‌های آقای دکتر داوری مثل کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعه‌نیافتگی» را خوانده بودند و کسی به ایشان کمک می‌کرد که جایگاه علوم انسانی در فرهنگ مدرن را در آن کتاب می‌فهمیدند، عرق شرم بر پیشانی ایشان می‌نشست که اساساً آن‌چه جناب آقای دکتر داوری، این چهره‌ی ماندگارِ این مرز و بوم در رابطه با علوم انسانیِ معروف در دنیا می‌گوید؛ زمین تا آسمان با علوم انسانیِ مورد نظر رهبری فاصله دارد و سخنان جناب آقای دکتر داوری، این اندیشمند دلسوز و فرهیخته‌ی جهانی تذکر به این امر است که مواظب باشیم علوم انسانیِ موجود یعنی اقتصاد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اساساً در بستر فرهنگ غربی برای رفع مشکلات آن فرهنگ است و بدین معنا ما اساساً علوم انسانی بدین معنا نداریم، زیرا مسائل ما، مسائل غربی نیست که با آن اقتصاد و آن روان‌شناسی و آن جامعه‌شناسی بخواهیم رفع کنیم. لاأقل نظری به سخنان دکتر کچوئیان جامعه‌شناسِ مشهور کشور خودمان می‌انداختند که می‌فرماید: «علوم انسانی و جامعه‌شناسی، زبان انسان مدرن است و با آن، جهانِ مدرن و انسان مدرن تفسیر می‌شود و انسانِ مدرن با جامعه‌شناسی، زبان پیدا کرد». دکتر کچوئیان می‌فرماید: «انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین نقد ایده‌ی جامعه‌شناسی کلاسیک است». و حال آقای دکتر عباسی بدون توجه به جایگاه سخن آن‌هایی که می‌فرمایند ما علوم انسانی نداریم؛ حقیقتاً متحجرانه سخن رهبری را مقابل این سخنان قرار می‌دهد و این ضربه‌ی بزرگی است که به رهبری می‌زنند.

آری! هرچه ضربه می‌خوریم از امثال روحیه‌هایی است که آقای دکتر عباسی بدان دامن می‌زنند و بنده قبلا این سخنان را نشنیده بودم در حال حاضر از دفاعیاتی که قبلاً از ایشان کرده‌ام، پشیمانم چون فکر می کنم ایشان با این روحیه جوانان ما را از مواریثِ فکری و فرهنگی مان جدا می‌کنند. دیگر چه فرقی می‌کند داعشی‌های وهّابی داشته باشیم و یا داعشی‌های شیعه؟!! عمده آن است که بتوانیم فهمِ اندیشه‌ی اندیشمندان را به مخاطبان‌مان عطا کنیم به جای آن‌که غبار در چشم حقیقت بیفشانیم. تصور بنده آن است که آقای عباسی در این سخنرانی از اوّلیات اخلاقی نیز، سختْ سقوط کرده است، اگر اقلاً مباحث دینی آقای دکتر داوری را که بعضاً در رجوع به سخنان مولایمان امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» در بعضی از کتب ایشان به صورت پراکنده می‌دید؛ به خود چنین جرأتی نمی‌داد. موفق باشید

20800
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: اخیرا سخنانی از حضرتعالی در نقد رئیس دولت نهم و دهم منتشر شده است. طبق این نقل، شما از وجود یک دوگانگی نظری بین رهبر انقلاب با رئیس جمهور سابق و بالتبع زاویه گرفتن ایشان از رهبر انقلاب سخن گفته اید و تاکید داشتید: «تا ایشان ذیل زعیم بود خیلی حکیم بود، آمد بیرون شروع به بچه بازی کرد.» حقیر در این زمینه دیدگاهی جزیی داشته و ممنون می شوم نظر خویش را در مورد این دیدگاه اعلام فرمایید؛ دوگانگی نظری بین رئیس دولت نهم و دهم با رهبر انقلاب امری است که مصادیق آن به وضوح دیده می شود. ریشه این دوگانگی، الزاما در شکاف «حق-باطل» نیست بلکه شکافی بین دوگانه «آرمان گرایی- واقع گرایی» است که نمونه های آن در برهه های مختلف عصر غیبت، بین ولی فقیه زمان و چهره های برجسته ای که برخی بعدا خود ولی فقیه شدند دیده می شود. پیش از اسلام نیز در عصر پیامبران اولوالعزم دیده می شود؛ از جمله دوگانگی نظری بین دو پیامبر خدا «موسی - خضر» است که در قرآن کریم به تفصیل به آن پرداخته شده است. نتیجه آنکه، دوگانگی «آرمان گرایی - واقع گرایی» امری غیر عادی نبوده و امروز این دوگانگی در موضوع مدنظر ما در قالب دوگانگی «عدالت - ولایت» بروز و ظهور یافته است. از حسن توجه حضرتعالی سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حضرت خضر و حضرت موسی«علیهماالسلام» موضوع ِ حضور در دو ساحت است. ولی موضوع حضور ولیّ فقیه زمان با نظر به اصول کلی مدیریت جامعه و تحقق عدالت، مدّ نظر می‌باشد و بهترین نگاه آن است که متوجه شویم خداوند بر قلب زعیمِ زمانه، هدایت‌هایی را إعمال می‌کند که در پرتو آن هدایت‌ها جامعه به سعادت می‌رسد و مسئولان اجرایی در این موارد باید در پرتو رهنمودهای زعیم جامعه کارها را جلو ببرند، نه آن‌که عقل خود را در عرض عقل زعیم قرار دهند. در همین رابطه از حضرت رضا«علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى ‏شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. البته این بدین معنا نیست که آن ولیّ امر معصوم باید باشد، بلکه می‌فرمایند طوری او مورد تأیید الهی قرار می‌گیرد که از راهنماییِ جامعه ناتوان نخواهد بود. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

17230
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد در رابطه با سوال 12217 روشن نشدم. اشکالی که از صحبت های آقای جوادی به ذهن می رسد این نیست که چرا ایشان هاشمی را سیاه مطلق نمی بینند و در مقابل نظام و رهبری، که خدای نکرده فضای دو قطبی ایجاد شود. بلکه اشکال آن است که با آن همه انحراف و انحطاط و عدول از مسیر امام و انقلاب و از همه مهمتر به مذبح بردن عدالت و تقسیم جامعه به تضاد طبقاتی دهشتناک ضد اسلامی و استقرار توسعه لیبرالیسم و اشرافی گری شخصی و اجتماعی و به تبع آن به مذبح رفتن بسیاری از ارزشها و آرمانها و نهادینه شدن اشکالات که تا سالیان متمادی انقلاب باید هزینه بپردازد تا از آنها رها شود و دفاع محکم همچنان ایشان از آن تفکرات و روشها و ..... چرا آقای جوادی به گونه ای در باره ایشان صحبت می کند که تو گویی منتقدان ایشان که شخصیت های بزرگی هستند بی انصافانی هستند که از حقیقت بدور افتاده اند و از صحبتهای ایشان بوی تائید و تشویق نزدیک به مطلق ایشان به مشام می رسد ما ریشه این تفکر برایمان روشن نشده است. با تشکر از استاد گرامی و التناس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به همین سخنان و تنگناهایی که با آن روبه‌رو هستیم، بنده جواب خود را در چند قسمت ارائه کردم. یکی آن‌که بین سخنان آقای هاشمی قبل از صحبت مقام معظم رهبری در آن مورد خاص و بعد از صحبت ایشان تأمل شود که البته فضای رسانه‌ای اصول‌گرای حزبی از این جهت کاملاً در غفلت است. و دیگر، عبور از روحیه‌ی قبل از انقلاب که روحیه‌ی صفر و یا صد بود. تا در این فضا هر دو موضوع یعنی سخنان آقای هاشمی و مواضع آیت اللّه جوادی در این رابطه مورد تفکر قرار گیرد؛ وگرنه آن می‌شود که جنابعالی در فضای سؤال خود به میان آورده‌اید. و این نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه ما را وارد تاریخی سختْ ظلمانی می‌نماید. بسیار آسان است که در یک جمله آقای هاشمی را این‌طور توصیف کنیم و بگوییم «با آن همه انحراف و انحطاط و عدول از مسیر امام و انقلاب و از همه مهمتر به مذبح بردن عدالت و تقسیم جامعه به تضاد طبقاتی دهشتناک ضد اسلامی و استقرار توسعه لیبرالیسم و اشرافی گری شخصی و اجتماعی و به تبع آن به مذبح رفتن بسیاری از ارزشها و آرمانها و نهادینه شدن اشکالات که تا سالیان متمادی انقلاب باید هزینه بپردازد». در نظر بگیرید اگر آقای هاشمی همین است که در این جملات فرمودید اولین کسی که باید مورد سؤال قرار گیرد شخص رهبری است و واقعاً اگر تنها آقای هاشمی همین است و لاغیر؛ چرا باید توسط نظام و طرفداران او تحمل شود؟ به هر حال مشکل عجیبی است! نه آن‌طور است که بشود راحت از آقای هاشمی دفاع کرد و خونِ دل‌های خود را نادیده گرفت، و نه آن‌چنان است که بتوان هیچ جایگاهی در انقلاب اسلامی و در این شرایط تاریخی برای او قائل نشد و محوریت او و پدر معنوی‌بودنِ او را توسط جبهه‌ی اصلاح‌طلب حمل بر جهل و حماقت آن جبهه دانست. آیا برای ادامه‌ی انقلاب، عقل و ادب دیگری نیاز نیست؟! عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 17236 شده است، خوب است به آن سری بزنید. موفق باشید

16375
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد محترم سلام علیکم: در صورت امکان لطفا نظر خود را در مورد یادداشتی که در مورد تشخیص عشق واقعی از عشق دروغین و رابطه عشق زمینی با عشق الهی در وبلاگ شخصی خود منتشر کردم بفرمایید. لینک مطلب http://goo.gl/zKoiHj سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید یکی از معضلات این دوران، فهمِ درست عشق مجازی است که تنها با نظر به نور مطلق الهی می‌توان مظاهر انوار آن نور را دریچه‌ی رجوع به حضرت معبود در نظر گرفت و چیزهایی که جز گرایش‌های عاطفی و یا جنسی است را به نام «عشق» از صحنه‌ی فرهنگ این جامعه بیرون دانست. موفق باشید    

16210
متن پرسش
سلام علیکم استاد: خسته نباشید. خدا را شاکرم که توفیق استفاده از مباحث حضرتعالی را نصیب حقیر فرمود. عذرخواهی می کنم که زیاد مزاحم وقت شریفتان می شوم. طبق فرموده حضرتعالی در حال پیگیری مباحث سوره حمد امام هستم. و باز به لطف الهی تعدادی از جوانان را حتی در شمال کشور ترغیب به پیگیری مباحث شما و در ابتدا مباحث برهان صدیقین و معرفت نفس کرده ام. ایشان گاها سئوالاتی از حقیر می پرسند که بنده الان مهمترین این سوالات را به محضرتان عرضه می کنم که ان شاءالله پاسخ حضرتعالی راه گشا خواهد بود. 1. چرا خدای تبارک و تعالی عالم ممکن را ایجاد کرد؟ چه نیازی به خلق مخلوقات داشت؟ 2. رابطه وجودی ما با اهل البیت (ع) چیست؟ (توضیح اینکه: بنده عرض کردم که ما شعاع وجود این حضرات هستیم چون ایشان صاحب اسم اعظم و اولین تجلی یا صادره حضرت حقند. که البته پشیمان شدم چون خودم هنوز به اینجا نرسیدم.)
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌بودنِ ممکنات، ذاتیِ آن‌ها است و حضرت حق به حکم جوابگویی به هر طالب فیضی، آن‌ها را وجود می‌دهد، نه از آن جهت که نیاز به خلقت آن‌ها دارد. عرایضی در این رابطه در چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» شده است. 2- وجود اهل‌البیت به عنوان خلیفة اللّه و واسطه‌ی فیض الهی، عامل وجود ما و کمال ما می‌باشد که در شرح کتاب «مصباح الهدایه» مباحثی در این رابطه مطرح شده است. موفق باشید

16088

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من مدت یک سال است که با مباحث شما آشنا شدم. من دانش آموز چهارم تجربی هستم، مدرسه تیزهوشان تا سال دوم دبیرستان بهترین دانش آموز شهرمان بودم اما بعد از آن به دلیل تحولاتی که به خاطر بلوغ در من اتفاق افتاد این رویه عوض شد و من دچار سردرگمی و سوالات زیادی شده بودم تا اینکه با مباحث شما آشنا شدم. بعد از آن نگاهم به دنیا به کلی عوض شد. برای مثال فهمیدم که نسبت به انقلاب اسلامی وظیفه ای بر دوش دارم این نگاه من را از بن بست خارج کرد و تلاشم را مضاعف کرد به طوری که در نوبت اول معدلم 19.54 شد اما هنوز می بینم که همه ی تلاشم را نکردم و سربار انقلابم چه کار کنم که هم این تفکرم کامل بشه و هم برام عقیده بشه. من امسال کنکور دارم ان شاءالله اگه توفیق شد با یاری امام زمان همه ی تلاشم را می کنم تا پزشکی قبول بشم. مباحثی که تا یه حال خوانده ام: ده نکته، جوان و انتخاب بزرگ، آشتی با خدا، برهان صدیقین، چگونگی فعلیت یافتن باور های دینی، استاد در حال حاضر کدام یک از مباحث را دنبال کنم تا این طرز تفکر کامل و اصلاح شود؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر کتاب «خویشتن پنهان» را با حوصله دنبال بفرمایید و سپس کتاب «معاد» را همراه با شرح صوتی آن پیگیر شوید و صوت شرحِ سوره‌های عنکبوت و شوری و احزاب را مدّ نظر قرار دهید، راهِ خوبی در مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

13602
متن پرسش
با سلام: استاد گرامي در مورد زيارت و قيام عاشورا چند سوال دارم: 1. چرا هيچ اشاره اي به حضرت عباس (ع) در اين زيارت نشده است. 2. منظور از علي بن الحسين در اين زيارت امام سجاد است يا حضرت علي اكبر و اگر منظور دومي است علت سلام به ايشان جدا از ديگر اصحاب و ياران چيست؟ 3. چرا در فراز اين از زيارت، ابن زياد و ابن مرجانه پشت سرهم آمده مگر اين دو اسم به يك نفر اشاره ندارد؟ 4. لعنت بر تمام ال زياد و ال اميه به چه علت است؟ مگر افرادي چون معاويه بن يزيد با بني اميه مخالف نبودند؟ 5. مقام قدسي حضرت علي اصغر را باور دارم ولي اين سوال اذيتم مي كند كه كودك شش ماهه كه اختيار و انتخابي نداشته كه مقام شهادت برايش در نظر بگيريم و به او متوسل شويم. 6. چرا با اينكه عزاداري و بزرگداشت عاشورا هر ساله رو به گسترش است اما تاثير چنداني بر اخلاق اجتماعي و تعاملات انساني ندارد. همانطور كه مستحضريد ملت ايران براي هيچ چيز به اندازه عزاداري محرم و صفر خرج نمي كند اما نتيجه لازم به دست نمي آيد. 7. آيا امام حسين (ع) از اينگونه هزينه كردن در حالي كه بخشي از مردم در فقر شديد به سر مي برند رضايت دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید فضای اصلی زیارت عاشورا آن است که امام معصوم در مقابل حرم حضرت امام حسین«علیه‌السلام» ایستاده‌اند و در حال زیارت و سلام به آن حضرت‌اند. در این حالت حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» را در مقابل خود ندارند که به آن حضرت سلام دهند 2- در کنار حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و نزد پای مقدس آن حضرت، حضرت علی‌اکبر«علیه‌السلام» دفن‌اند، و لذا وقتی در مقابل خود حضرت علی‌اکبر«علیه‌السلام» را دارید معلوم است که سلام شما به آن حضرت تعلق می‌گیرد 3- با گفتن ابن زیاد و لعنت به او، توجه می‌دهیم که او پسر ابوسفیان نیست. و با گفت ابن مرجانه مشخص می‌کنیم که او اساساً معلوم نیست پدرش کیست! 4- وقتی لعنت بر آل زیاد و آل امیه می‌کنیم نظر به خط فکری خاصی داریم و از طرفی شاخصه‌های آن‌ها را یعنی معاویه و یزید را نیز نام می‌بریم 5- امام حسین«علیه‌السلام» که حقیقت و باطن هرکسی را می‌شناسند، متوجه‌ی طلب علی‌اصغر«علیه‌السلام»‌اند که مایل است همچون قاسم که به تکلیف نرسیده است در این نهضت بزرگ شرکت کند و حضرت جواب طلب این کودک بسیار بزرگ را دادند و شما نیز می‌بینید که چقدر نقش علی‌اصغر«علیه‌السلام» در تبیین مقصد اصلی امام در کربلا مؤثر بود 6- از کجا می‌گویید نقش هرساله‌ی محرم و صفر کم است؟! حساب کنید اگر نبود با این‌همه فتنه و نقشه، کارِ مردم ما به کجا می‌کشید؟! مردم ما هرسال با محرم و صفر از از ظلمات لیلُ و نهار دوران توبه می‌کنند و در نهایت، این توبه‌ها زمینه‌ی ظهور را فراهم می‌کنند 7- ای کاش بین این نوع هزینه‌کردن‌ها در صورتی که اسراف و ریخت و پاش نباشد و کمک به فقرا به نام امام حسین«علیه‌السلام» جمع می‌شد. موفق باشید

13484
متن پرسش
با عرض سلام: در ادامه سوال 13472 آیا اگر انسانهای دوره رجعت و آخر الزمان به قدری در همین دنیا ساحت عوض کنند و برزخی شوند {مثل علامه طباطبایی} باز هم برزخ به همان معنای آدمهای معمولی را خواهند داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در رابطه با نفخه‌ی اول که همه‌ی انسان‌ها به برزخ می‌روند، می‌فرماید: «وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ» (87/نمل) روزی که در صور دمیده می‌شود و همه‌ی اهل آسمان‌ها و زمین در فزع و مدهوشی قرار می‌گیرند مگر آن‌هایی که خدا بخواهد. و در روایت داریم امامان فرمودند آن‌هایی که فزع ندارند، ماییم. لذا به عرض می‌رسانم غیر از معصوم، همه حتی مؤمنین وارسته نیز برزخ دارند. زیرا در رابطه با زندگی دنیایی و تعامل با این بدن، به این درجات رسیده‌اند و باید مرحله‌ای باشد که نسبت‌شان با این بدن از بین برود و قیامتی شوند. ولی معصوم چون از اول در عصمت‌اند و در دنیا مأمورند آن عصمت را حفظ کنند، نسبت‌شان با بدن مثل نسبت ما نیست که نیاز به برزخ داشته باشند. موفق باشید

13129
متن پرسش
سلام استاد: پیرو جلسه چهارشنبه: 1. اگر بنا در این مباحث سوال نکردن است بفرمایید چه نحوه نپرسیدن منظور است آیا برای فهم اشارات هم نباید پرسید؟ 2. بفرمایید عین ثابته چه نسبتی با اختیار دارد؟ آیا هر انسان قدر و ماهیتش را خودش انتخاب می کند یعنی مثلا محمد بودنش را خودش انتخاب می کند یا نه، محمد بودن محمد به همان محمد بودنش است مثل مثلث که چون مثلث است پس مثلث است و مربع نیست؟ 3. اگر در عین ثابته، شدن هر چیز به اختیاره خودش باشد فرق مثلا سیب و انسان در انتخابشان چیست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده قبلاً مفصل در این مورد در همین جلسات عرض کردم و متذکر سخن حضرت خضر به حضرت موسی«علیهماالسلام» در رابطه با این علوم شدم که چرا حضرت خضر به حضرت موسی می‌فرماید: «فَإِنِ اتَّبَعْتَني‏ فَلا تَسْئَلْني‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» (70) کهف. اگر می‌خواهی در این راه از من پیروی کنی، به‌هیچ‌وجه سؤال نکن تا آن‌که برای تو تذکر لازم حادث شود. 2 و 3- در حین بحث اخیر این دو نکته را عرض کردم باز دوباره به بحث رجوع کنید و سعی کنید در حین توجه به بحث موضوع را بنگرید، نه آن‌که نسبت به آن فکر کنید تا مجبور باشید سؤال کنید و از این طریق موضوع برایتان در حجاب رود.

12719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد شما در جواب برخی سوالات دوستان که در مورد واقعیت و درک واقعیت بود فرموده بودید که بنا نیست که ما به ادراک خود شک کنیم و ما ذاتا واقعیت و عالم خارج را درک می کنیم. اما برخی مواقع خود ما شاید برایمان پیش آمده که برخی چیزها را درک کرده ایم مثل شنیدن صدا و ... که بعد متوجه شده ایم که وجود خارجی نداشته و توهم بوده، حال سوال بنده این است که اگر بنا نیست که ما به ادراکات خود شک کنیم پس این توهمات را چگونه توجیه کنیم چون در مقطعی آن را به عنوان ادراک واقعی برداشت کرده ایم که در واقع اینگونه نبوده؟ و از طرفی ذاتا نمی توان به ادراکات شک کرد و آن را غیر واقعی دانست؟ آیا این امر یک تناقض و پارادکس نیست؟ مثلا در افرادی که توهمات شنیداری و دیداری با هم دارند و آن را واقعی می پندارند با اینکه دیگران به آنها می گویند این ادراکات آنها توهم است باز هم قبول نمی کنند، که اوضاع در تشخیص و ادراکات آنها بدتر است. لطفا جوابی کامل و واضح برای رفع این پارادکس دهید و این موضوع را برای بنده حل کنید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به طور بدیهی می‌یابیم که خودمان و جهان خارج از خودمان واقعیت داریم هرچند متوجه می‌شویم بعضی از افکار ما نسبت به واقعیت به خطا می‌رود و این را نیز با عقل‌مان متوجه می‌شویم و همین‌که متوجه می‌شویم بعضی چیزها توهم است دلیل بر توجه ما به واقعیت جهان خارج است. موفق باشید

12643

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب طاهر زاده: من در اول سوره مومنون به یه آیه ای برخوردم, تو آیه های ابتدایی گفته شده فقط همسرانتان بر شما حالال هستند و کنیزان!!! من میگم یعنی مسلمونا میتونن حمله کنن به کافرا و راحت به زنانشون تجاوز کنند، بدون صیقه و بزور؟!! بزور؟ خب اون زن هم آدمه. چجور اجازه داده شده که مومن یه انسان رو در اختیار بگیره، خب اون زن شخصیت داره، میخاد زندگی کنه، اما میشه راحت به بردگی گرفتتش! اصلا چرا برای برقراری رابطه اجازه زن بیچاره لازم نیست. اصلا کلا اینکه قرآن برده داری رو منع نکرده برام خیلی عجیبه، برده داری ظلم نیست؟ چرا یه انسانی که پول داره میتونه از انسانی که پول نداره فضیلت داشته باشه و بهش دستور بده یا حتی هر موقع و هر جال که خواست تجاوز کنه؟ حالا یه سری ها هم میگن اون ماله اون موقع ها بوده و ... خب مگه قرآن برای تمام زمان ها نیس؟ پس نباید یه آیه اش فقط برای اون زمان صدق کنه، بدجوری برام شبهه ایجاد کرده، خیلی امیدوارم که شما برطرفش کنید. ممنون
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث طولانی و بسیار مهم است و در مورد آن کتاب‌هایی تحت عنوان «برده‌داری در اسلام» نوشته شده و علامه طباطبایی نیز در المیزان نکات بسیار ارزشمندی را در راستای فهم شرایطی تاریخی مطرح می‌کنند. از جمله می‌توانید به سایت‌هایی مثل «http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 » و « http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 و « http://bardeeeee.blogsky.com/  و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 » رجوع فرمایید. موفق باشید

8324

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
منظور از قوا در صفحه ی چهل و چهار کتاب "معاد بازگشت به جدی ترین زندگی" چیست؟ همینطور منظور از قیامت صغری در همین صفحه چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: لازم است قبل از کتاب معاد، کتاب‌های «ده نکته از معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» را مطالعه فرمایید. این مباحث در آن جا بحث شده. موفق باشید
نمایش چاپی