باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در بحث «کتکخوردن از خود» عرایضی در این مورد شده است. با اینهمه؛ موضوعِ طهارت نفس کمک میکند. بعضاً روانپزشکان نیز حرفهایی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انشاءاللّه سیر مطالعاتی روی سایت میتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این سخنرانی در تاریخ ۱۶ آذر سال ۹۲ بوده است. تأسف بیشتر ما به جهت روحیهی تکفیری آقای عباسی است، وگرنه اگر موضوع انتقاد به افراد باشد که اشکال ندارد. هرچه ضربه خوردهایم از همین روحیههای تکفیری ضربه میخوریم. میفرمایند هرجا تثلیث هست، پای مسیحیت در کار است و به شاگردانشان فرمودهاند بروید کتابهای کانت را پیدا کنید که چندین و چند نکتهی تثلیثی در آن هست. فکر میکنم اگر کمتر به خود زحمت داده بودند و به روایات و آیات ما رجوع میکردند، راحتتر میتوانستند پیامبر خدا را نیز مسیحی بدانند که «اللّه اکبر» میگوید، ولی تثلیثی فکر میکند. به عنوان نمونه به این چند روایت نظر بفرمایید که: رسول الله«صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «الصَّبْرُ ثَلاثَةٌ، صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَة، وَ صَبْرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ المَعْصِیَة..» و یا میفرمایند: «اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی» همچنان که در جای دیگر فرمودهاند: «ثلاثةٌ اَخافُهُنَّ علی امّتی من بعدی: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ و مُضِلاّتُ الفِتَنِ و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْج». تأسف بیشتر از آنجا است که در جاهایی پا میگذارند که اساساً نمیتوانند جای پای خود را محکم کنند. در مورد آیت اللّه جوادی میگویند: «به آقای جوادی یک نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟!» و در جایی دیگر می گویند: «حضرت امام در آخر از فلسفهی صدرایی عبور کردهاند». ای کاش فراموش نمیکردند امام در آخر عمر در نامهای که به گورباچف نوشتند در آنجا از جناب ملاصدرا و ابنعربی برای دعوت گورباچف سخن راندند.
اگر لااقل آقای عباسی یک فصل از آخرین کتابهای آقای دکتر داوری مثل کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعهنیافتگی» را خوانده بودند و کسی به ایشان کمک میکرد که جایگاه علوم انسانی در فرهنگ مدرن را در آن کتاب میفهمیدند، عرق شرم بر پیشانی ایشان مینشست که اساساً آنچه جناب آقای دکتر داوری، این چهرهی ماندگارِ این مرز و بوم در رابطه با علوم انسانیِ معروف در دنیا میگوید؛ زمین تا آسمان با علوم انسانیِ مورد نظر رهبری فاصله دارد و سخنان جناب آقای دکتر داوری، این اندیشمند دلسوز و فرهیختهی جهانی تذکر به این امر است که مواظب باشیم علوم انسانیِ موجود یعنی اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی اساساً در بستر فرهنگ غربی برای رفع مشکلات آن فرهنگ است و بدین معنا ما اساساً علوم انسانی بدین معنا نداریم، زیرا مسائل ما، مسائل غربی نیست که با آن اقتصاد و آن روانشناسی و آن جامعهشناسی بخواهیم رفع کنیم. لاأقل نظری به سخنان دکتر کچوئیان جامعهشناسِ مشهور کشور خودمان میانداختند که میفرماید: «علوم انسانی و جامعهشناسی، زبان انسان مدرن است و با آن، جهانِ مدرن و انسان مدرن تفسیر میشود و انسانِ مدرن با جامعهشناسی، زبان پیدا کرد». دکتر کچوئیان میفرماید: «انقلاب اسلامی بزرگترین نقد ایدهی جامعهشناسی کلاسیک است». و حال آقای دکتر عباسی بدون توجه به جایگاه سخن آنهایی که میفرمایند ما علوم انسانی نداریم؛ حقیقتاً متحجرانه سخن رهبری را مقابل این سخنان قرار میدهد و این ضربهی بزرگی است که به رهبری میزنند.
آری! هرچه ضربه میخوریم از امثال روحیههایی است که آقای دکتر عباسی بدان دامن میزنند و بنده قبلا این سخنان را نشنیده بودم در حال حاضر از دفاعیاتی که قبلاً از ایشان کردهام، پشیمانم چون فکر می کنم ایشان با این روحیه جوانان ما را از مواریثِ فکری و فرهنگی مان جدا میکنند. دیگر چه فرقی میکند داعشیهای وهّابی داشته باشیم و یا داعشیهای شیعه؟!! عمده آن است که بتوانیم فهمِ اندیشهی اندیشمندان را به مخاطبانمان عطا کنیم به جای آنکه غبار در چشم حقیقت بیفشانیم. تصور بنده آن است که آقای عباسی در این سخنرانی از اوّلیات اخلاقی نیز، سختْ سقوط کرده است، اگر اقلاً مباحث دینی آقای دکتر داوری را که بعضاً در رجوع به سخنان مولایمان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» در بعضی از کتب ایشان به صورت پراکنده میدید؛ به خود چنین جرأتی نمیداد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حضرت خضر و حضرت موسی«علیهماالسلام» موضوع ِ حضور در دو ساحت است. ولی موضوع حضور ولیّ فقیه زمان با نظر به اصول کلی مدیریت جامعه و تحقق عدالت، مدّ نظر میباشد و بهترین نگاه آن است که متوجه شویم خداوند بر قلب زعیمِ زمانه، هدایتهایی را إعمال میکند که در پرتو آن هدایتها جامعه به سعادت میرسد و مسئولان اجرایی در این موارد باید در پرتو رهنمودهای زعیم جامعه کارها را جلو ببرند، نه آنکه عقل خود را در عرض عقل زعیم قرار دهند. در همین رابطه از حضرت رضا«علیهالسلام» داریم: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ى او را گشاده مى گرداند. تا در مديريت خود كوچكترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى شود كه در جوابگويى به هيچ نيازى در نمى ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. البته این بدین معنا نیست که آن ولیّ امر معصوم باید باشد، بلکه میفرمایند طوری او مورد تأیید الهی قرار میگیرد که از راهنماییِ جامعه ناتوان نخواهد بود. موفق باشید
[1] - تحف العقول، ص 443
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به همین سخنان و تنگناهایی که با آن روبهرو هستیم، بنده جواب خود را در چند قسمت ارائه کردم. یکی آنکه بین سخنان آقای هاشمی قبل از صحبت مقام معظم رهبری در آن مورد خاص و بعد از صحبت ایشان تأمل شود که البته فضای رسانهای اصولگرای حزبی از این جهت کاملاً در غفلت است. و دیگر، عبور از روحیهی قبل از انقلاب که روحیهی صفر و یا صد بود. تا در این فضا هر دو موضوع یعنی سخنان آقای هاشمی و مواضع آیت اللّه جوادی در این رابطه مورد تفکر قرار گیرد؛ وگرنه آن میشود که جنابعالی در فضای سؤال خود به میان آوردهاید. و این نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه ما را وارد تاریخی سختْ ظلمانی مینماید. بسیار آسان است که در یک جمله آقای هاشمی را اینطور توصیف کنیم و بگوییم «با آن همه انحراف و انحطاط و عدول از مسیر امام و انقلاب و از همه مهمتر به مذبح بردن عدالت و تقسیم جامعه به تضاد طبقاتی دهشتناک ضد اسلامی و استقرار توسعه لیبرالیسم و اشرافی گری شخصی و اجتماعی و به تبع آن به مذبح رفتن بسیاری از ارزشها و آرمانها و نهادینه شدن اشکالات که تا سالیان متمادی انقلاب باید هزینه بپردازد». در نظر بگیرید اگر آقای هاشمی همین است که در این جملات فرمودید اولین کسی که باید مورد سؤال قرار گیرد شخص رهبری است و واقعاً اگر تنها آقای هاشمی همین است و لاغیر؛ چرا باید توسط نظام و طرفداران او تحمل شود؟ به هر حال مشکل عجیبی است! نه آنطور است که بشود راحت از آقای هاشمی دفاع کرد و خونِ دلهای خود را نادیده گرفت، و نه آنچنان است که بتوان هیچ جایگاهی در انقلاب اسلامی و در این شرایط تاریخی برای او قائل نشد و محوریت او و پدر معنویبودنِ او را توسط جبههی اصلاحطلب حمل بر جهل و حماقت آن جبهه دانست. آیا برای ادامهی انقلاب، عقل و ادب دیگری نیاز نیست؟! عرایضی در جواب سؤال شمارهی 17236 شده است، خوب است به آن سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید یکی از معضلات این دوران، فهمِ درست عشق مجازی است که تنها با نظر به نور مطلق الهی میتوان مظاهر انوار آن نور را دریچهی رجوع به حضرت معبود در نظر گرفت و چیزهایی که جز گرایشهای عاطفی و یا جنسی است را به نام «عشق» از صحنهی فرهنگ این جامعه بیرون دانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکنبودنِ ممکنات، ذاتیِ آنها است و حضرت حق به حکم جوابگویی به هر طالب فیضی، آنها را وجود میدهد، نه از آن جهت که نیاز به خلقت آنها دارد. عرایضی در این رابطه در چند جلسهی اول کتاب «آشتی با خدا» شده است. 2- وجود اهلالبیت به عنوان خلیفة اللّه و واسطهی فیض الهی، عامل وجود ما و کمال ما میباشد که در شرح کتاب «مصباح الهدایه» مباحثی در این رابطه مطرح شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید فضای اصلی زیارت عاشورا آن است که امام معصوم در مقابل حرم حضرت امام حسین«علیهالسلام» ایستادهاند و در حال زیارت و سلام به آن حضرتاند. در این حالت حضرت ابالفضل«علیهالسلام» را در مقابل خود ندارند که به آن حضرت سلام دهند 2- در کنار حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» و نزد پای مقدس آن حضرت، حضرت علیاکبر«علیهالسلام» دفناند، و لذا وقتی در مقابل خود حضرت علیاکبر«علیهالسلام» را دارید معلوم است که سلام شما به آن حضرت تعلق میگیرد 3- با گفتن ابن زیاد و لعنت به او، توجه میدهیم که او پسر ابوسفیان نیست. و با گفت ابن مرجانه مشخص میکنیم که او اساساً معلوم نیست پدرش کیست! 4- وقتی لعنت بر آل زیاد و آل امیه میکنیم نظر به خط فکری خاصی داریم و از طرفی شاخصههای آنها را یعنی معاویه و یزید را نیز نام میبریم 5- امام حسین«علیهالسلام» که حقیقت و باطن هرکسی را میشناسند، متوجهی طلب علیاصغر«علیهالسلام»اند که مایل است همچون قاسم که به تکلیف نرسیده است در این نهضت بزرگ شرکت کند و حضرت جواب طلب این کودک بسیار بزرگ را دادند و شما نیز میبینید که چقدر نقش علیاصغر«علیهالسلام» در تبیین مقصد اصلی امام در کربلا مؤثر بود 6- از کجا میگویید نقش هرسالهی محرم و صفر کم است؟! حساب کنید اگر نبود با اینهمه فتنه و نقشه، کارِ مردم ما به کجا میکشید؟! مردم ما هرسال با محرم و صفر از از ظلمات لیلُ و نهار دوران توبه میکنند و در نهایت، این توبهها زمینهی ظهور را فراهم میکنند 7- ای کاش بین این نوع هزینهکردنها در صورتی که اسراف و ریخت و پاش نباشد و کمک به فقرا به نام امام حسین«علیهالسلام» جمع میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در رابطه با نفخهی اول که همهی انسانها به برزخ میروند، میفرماید: «وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ» (87/نمل) روزی که در صور دمیده میشود و همهی اهل آسمانها و زمین در فزع و مدهوشی قرار میگیرند مگر آنهایی که خدا بخواهد. و در روایت داریم امامان فرمودند آنهایی که فزع ندارند، ماییم. لذا به عرض میرسانم غیر از معصوم، همه حتی مؤمنین وارسته نیز برزخ دارند. زیرا در رابطه با زندگی دنیایی و تعامل با این بدن، به این درجات رسیدهاند و باید مرحلهای باشد که نسبتشان با این بدن از بین برود و قیامتی شوند. ولی معصوم چون از اول در عصمتاند و در دنیا مأمورند آن عصمت را حفظ کنند، نسبتشان با بدن مثل نسبت ما نیست که نیاز به برزخ داشته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده قبلاً مفصل در این مورد در همین جلسات عرض کردم و متذکر سخن حضرت خضر به حضرت موسی«علیهماالسلام» در رابطه با این علوم شدم که چرا حضرت خضر به حضرت موسی میفرماید: «فَإِنِ اتَّبَعْتَني فَلا تَسْئَلْني عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» (70) کهف. اگر میخواهی در این راه از من پیروی کنی، بههیچوجه سؤال نکن تا آنکه برای تو تذکر لازم حادث شود. 2 و 3- در حین بحث اخیر این دو نکته را عرض کردم باز دوباره به بحث رجوع کنید و سعی کنید در حین توجه به بحث موضوع را بنگرید، نه آنکه نسبت به آن فکر کنید تا مجبور باشید سؤال کنید و از این طریق موضوع برایتان در حجاب رود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به طور بدیهی مییابیم که خودمان و جهان خارج از خودمان واقعیت داریم هرچند متوجه میشویم بعضی از افکار ما نسبت به واقعیت به خطا میرود و این را نیز با عقلمان متوجه میشویم و همینکه متوجه میشویم بعضی چیزها توهم است دلیل بر توجه ما به واقعیت جهان خارج است. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث طولانی و بسیار مهم است و در مورد آن کتابهایی تحت عنوان «بردهداری در اسلام» نوشته شده و علامه طباطبایی نیز در المیزان نکات بسیار ارزشمندی را در راستای فهم شرایطی تاریخی مطرح میکنند. از جمله میتوانید به سایتهایی مثل «http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 » و « http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 و « http://bardeeeee.blogsky.com/ و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 » رجوع فرمایید. موفق باشید
