بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6125
متن پرسش
به نام خدا با سلام ایا صور فعلیت یافته در برزخ در معرض زوال یا تغییرند ؟ اگر ثا بت اند چرا عذاب بعضی پس از مدتی رفع می شود و اگر زوال پذیرند می پر سیم مگر مجرد محض قوه هم دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر؛ ولی در مسیر« إلیه راجعون» همواره از مؤمنین متوسط رفع حجاب می‌شود که در کتاب معاد بحث آن شده است. موفق باشید
5418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام نظرتون در مورد هییت رهپویان وصال شیراز چیست؟این هییت مدرسه دبیرستان پسرونه و دخترونه تاسیس کرده آیا این که دین در عرصه های آموزشی بروز وظهور کند را میشود مصداقی معرفی فرمایید آیا این جور کارها مصداق آن است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذکر خیرشان را شنیده‌ام ولی اطلاع کافی از کار عزیزان ندارم و متوجه نشدم منظورتان چیست. موفق باشید
5108
متن پرسش
سلام.تفسیر بیان السعاده که تفسیری عرفانی از قطب فرقه گنابادی می باشد را مفید می دانید؟وآیا از آن جهت که تصوف در برخی امور با شیعه امامیه زاویه دارند این زاویه بر تفسیر آنان از قرآن نیز تاثیر می گذارد وآیا مطالعه آن سبب انحراف می گردد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بین علماء تفسیر، تفسیر سلطان علی‌شاه گنابادی یکی از تفسیر‌های قابل اعتماد است و حضرت امام نیز در تفسیر حمدشان از آن تفسیر یاد کردند. موفق باشید
5090

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام من یه مشکل بزرگی دارم که بسیار پریشانم کرده آن هم مشاجره های لفظی والدینم هست هیچ کاری ازم ساخته نیست با اینکه سعی میکنم هر کاری که پدر و مادرم میخواهند انجام دهم و در خیلی از امور همراهشان باشم و مسئولیت بپذیرم تا شاید کمتر به خاطر مسائل دنیایی بحث کنند اما فایده ای ندارد بسیار کلافه هستم خیلی بد است که یک جوان از خانه خودبیزار باشد کاملا نا امید شدم واقعا نمیدونم چه کنم البته دوست دارم راه چاره را فقط از اسلام بیابم هر دستور دینی در این زمینه بدانم تسلیم میشوم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما هرگز نمی‌توانید پدر و مادر خود را عوض کنید، وظیفه هم ندارید، بدون درگیری با آن‌ها به کار خودتان برسید. موفق باشید
3940
متن پرسش
سلام علیکم! ما در مورد قرآن می دانیم این کتاب از جانب خدائی که عالم مطلق و حکیم مطلق است؛ آمده است. همچنین قطع و یقین داریم که هر چه در این کتاب آمده بین الدفتین قطعاً صحیح است. حال بیائید این پیش فرضها و پیش فرضهای مشابه را کنار بگذاریم. یعنی فرض کنیم ما هیچیک از این مطالب را در مورد قرآن و خدا نمی دانیم. بعد یک نفر بیاید قرآن را به ما بدهد؛ بگوید این کتاب را بخوانید و نظرتان را در مورد کتاب و نویسنده اش بگوئید. به نظر می رسد اگر ما این پیش فرضها را کنار بگذاریم و بخواهیم نظرمان را در مورد این کتاب بدهیم؛ نعوذبالله خواهیم گفت نویسنده این کتاب چندان حال خوشی نداشته موقع نوشتن کتاب و مقداری خل وضع است.(از اینجا به بعد ادبیات من ادبیات یک فرد مسلمان نیست. بلکه ادبیات یک فرد غیر معتقد به این مسائل است.) چون مثلاً می بینیم: اولاً این کتاب هیچ موضوع خاصی ندارد. در مورد مسائل اجتماعی حرف زده است؛ در مورد پدید آمدن آسمانها و زمین حرف زده است؛ در مورد درست شدن انسان حرف زده است؛ در مورد برخی حیوانات حرف زده است؛ در مورد پیشنیان حرف زده است و سایر موضوعات. یعنی این کتاب هیچ موضوع واحدی ندارد. در واقع ما اصلاً نمی دانیم هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چه بوده است. چون در هر زمینه ای صحبت کرده است. ثانیاً می بینیم که در خیلی از موارد نویسنده کتاب دارد در مورد یک موضوعی صحبت می کند؛ یک دفعه موضوع بحث عوض می شود و در مورد یک چیزی دیگری که هیچ ربطی به موضوع مورد بحث ندارد صحبت می شود؛ بعد از چند خط دوباره برمی گردد به موضوع اولی. ثالثاً نویسنده کتاب ادعا کرده که هیچ تناقضی در این کتاب وجود ندارد؛ در حالی که ما دهها و صدها تناقض در این کتاب مشاهده می کنیم. رابعاً نویسنده کتاب ادعا کرده که همه چیز در این کتاب آمده است. در صورتی که خیلی از مسائل در موضوعات مختلف است که در این کتاب نیست. خامساً داستانهائی در این کتاب نقل شده است که به افسانه بیشتر شبیه است تا واقعیت. مثلاً می گوید یک فردی یک تکه چوبی را به یک دریای بزرگ زد ناگهان آب دریا دو نیم شد و یک نیمش به یک طرف رفت و نیم دیگرش به طرف دیگر. یا مثلاً می گوید یک فردی را در یک آتش بسیار بزرگ انداختند؛ اما آتش بر این فرد سرد و سلامت بود و اصلاً آتش این فرد را نسوزاند. یا مثلاً می گوید یک نهنگ یک فردی را بلعید بعد بدون اینکه این فرد صدمه ای ببیند؛ صحیح و سالم پس از مدتی از شکم نهنگ بیرون آمد. و داستانهای دیگر. سادساً در مورد برخی مسائل علمی حرف زده است که با واقعیات علمی که دانشمندان بدان رسیده اند متفاوت است. مسائلی در این کتاب بیان شده است که بچه دبستانی هم به این مسائل می خندد؛ چه برسد به داشمندان. این مسائل و مسائل دیگری سبب می شود که اگر ما آن پیش فرضهائی که را در ابتدای سوالم بود کنار بگذاریم؛ به آن نتیجه ای که گفتم در مورد این کتاب برسیم. حال آیا بصورت برون دینی و صرفاً با تکیه به خود همین کتاب و استدلالات عقلی و بدون اینکه بخواهیم آن پیش فرضها ابتدای بحث را ثابت کنیم؛ به این مسأله جواب دهیم یا نمی شود و اول باید آن پیش فرض ها اثبات شود بعد این مسأله حل شود؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان یک تحقیق برون‌دینی توجه جنابعالی را به نظر دکتر واگلری استاد دانشگاه ناپل. جلب می‌کنم که می‌گوید: « قرآن کتابی است که نمیتوان از آن تقلید کرد ... چطور ممکن است این کتاب اعجازآمیز کار محمد باشد، در صورتی که او یک نفر عرب درسناخوانده بود ... ما در این کتاب مخزنها و ذخایری از دانش میبینیم که مافوق استعداد و ظرفیت باهوشترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قویترین رجال سیاست است. » دکتر مادریس به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 63 سوره از قرآن را در مدت نُه سال با رنج و زحمت متوالی به فرانسه ترجمه کرده است که در سال 1926 منتشر شده. وی در مقدمهاش مینویسد: «اما سبک قرآن بیگمان کلام خداوند است، زیرا این سبک مشتمل بر کُنه وجودی است که از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندی باشد ... از کارهای بیهوده و کوششهای بینتیجه است که انسان در صدد باشد تأثیر فوقالعاده این نثر بیمانند را به زبان دیگر ادا کند» (ترجمه وحی محمدی، ص 14.) قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلّف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. قرآن، در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود . حتی سخن رسول خدا و حضرتعلی در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است. هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بودهاست، همچنانکه کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیحتر باشد بیشتر متوجه میشود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنانکه جادوگران متوجه شدند کار حضرتموسیاز نوع سحر نیست. همین قدر بدانید که زبان یک اندیشه زبان خاصی است همان‌طور که زبان مثنوی را باید فهمید تا روح آن را درک کرد، زبان قرآن را باید فهمید تا مطمئن شوید خودش به خودی خود معجزه است و عظمت آن وقتی روشن می‌شود که متوجه رابطه‌های عجیبی شوید که به ظاهر برای انسان متناقض می‌آید. آیا تا حال کسی را سراغ دارید که مدتی بر روی قرآن تدبّر کرده باشد و از عظمت آن به حیرت نیامده باشد؟ قرآن تنها ما را به تدبّر دعوت کرده و می‌فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» آیا در قرآن تدبّر کرده‌اید، اگر از غیر خدا صادر شده بود در آن اختلاف‌های کثیری می‌یافتید. موفق باشید
2940
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید من می خواستم سیر مطالعاتی شما را شروع کنم شیوه ای که در سایت مطرح شده را مطالعه کردم اما هنوز در چگونگی شروع سیر مشکل دارم و نمی دانم از کدام قسمت شروع کنم و کدام قسمت می تواند نیاز مرا در شناخت خودم و اشنایی با انقلاب برطرف کند با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دو نوع سیر مطرح است: 1- سیر مطالعاتی برای عزیزانی که از cdوdvdوآثار نوشتاری می توانند استفاده کنند.2-از آنجایی که تهیه‌ی کلیه‌ی cdوdvdها، برای همه‌ی عزیزان مقدور نیست، طرح مطالعه آثار مکتوب( جزوات و کتب‌) پیشنهاد میشود.برای اطلاع کاملتر مجددا به سیر مطالعاتی که در سایت آمده است مراجعه فرمایید.موفق باشید.
2382
متن پرسش
سلام علیکم موضوع: اقرار (با توجه به اینکه عمل اقرار یک فعل قلبی می باشد در دسته بندی موضوعی این مطلب را در قهرست قلب انتخاب نمودم و البته اگر حضرتعالی انتخاب شایسته تری دارید جایگاه بحث رادر آن موضوع قرار دهید) عنایتی به مطالب زیر داشته باشید: • (3) آل‏عمران : 81 وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ (81) • (2) البقرة : 84 وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84) • عیون اخبار الرضا روایت کرده که‏ «انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانهم کانوا اصحاب العزائم و الشرائع» • «عن جابر عن ابى جعفر علیه السّلام: انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانه عهد الیهم فى محمد و الاوصیاء من بعده و المهدى و سیرته فاجمع عزمهم ان ذلک کذلک و اقروا به. • ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى النَّبِیِّینَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ أَنَّ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قالُوا بَلى‏ فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنَّنِی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی ع وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا یَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ یَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِیِّ وَ لَمْ یَکُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما • و فی عیون الأخبار عن الرضا ع قال إنما سمی أولو العزم لأنهم کانوا أصحاب العزائم و الشرائع و ذلک أن کل نبی کان بعد نوح ع کان على شریعته و منهاجه و تابعا لکتابه إلى زمن إبراهیم الخلیل ع‏ • ِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنِّی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ از روایات فوق می توان نتیجه گرفت که 1- پیامبران اولوالعزم بواسطه عهد و میثاقی که از آنان راجع به توحید و ولایت حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت ایشان بالاخص از حضرت مهدی علیه السلام والرحمه و سیره ایشان گرفته شد و آنها تصمیم خود را استوار کردند که مطلب چنین است و به آن اعتراف و اقرار نمودند متمایز از سایر انبیا شدند. 1 2 2- همه انبیاء از مقررین بوده اند و چه بسا درجاتی از عزم را داشته اند اما به جهت فراموشی عهد و یا به میزان معرفت حق و مراتب انبیاء(17 الإسراء : َ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْض‏) تعداد کمی از آنها رسول و فقط 5 تن از آنها که نسبت به عهد بر ربوبیت و ولایت استقامت کردند اولوالعزم شدند. در واقع سر عزم آنها به اقرار آنها بر می گردد. فصل مشترک در اغلب روایات این موضوع اقرار است.و اما معنی اقرار: َ [قرّ]: جاى استقرار، مکان. المَقَر: قرارگاه، محل اقامت؛ «مَقَرُّ القِیَادة»: جایگاه رهبرى و فرماندهى‏ قرر: قَرَّ فی مکانه یَقِرُّ قَرَاراً- وقتى است که کسى یا چیزى در جایش ثابت بماند و همچون جماد بى‏حرکت شود و اصلش از- قُرّ- است یعنى سرماى شدیدى که اقتضاى سکون و بى‏حرکتى دارد و- حرّ- یعنى گرما و حرارت که اقتضاى حرکت دارد. جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً (64/ غافر). زمین را جاى استقرار و آرامش شما قرار داد. در صفت بهشت، گفت: ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ‏ (50/ مؤمنون) (1) و در صفت دوزخ گفت: فَبِئْسَ الْقَرارُ (60/ ص) (2) اسْتَقَرَ فلانٌ: وقتى است که کسى قصد سکونت کند که استقرار در- معنى- قر است مثل- استجاب و اجاب [پاسخ داد.] (1) در جایگاهى آرامش بخش که آبى گوارا و روان دارد در باره خلقت انسانهاست که مى‏گوید: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ- 98/ انعام) یعنى: او خدائى است که شما را از نفسى واحد آفرید پس قرارگاهى و امانتگاهى دارید تحقیقا این آیات را براى گروهى که مى‏فهمند و تفقه مى‏کنند شرح و تفصیل دادیم. ابن فارس مى‏نویسد: (ق- ر) دو ریشه صحیح دارد: 1- قرّ- دلالت بر سردى دارد. 2- قرّ- دلالت بر تمکن و استقرار. : و معنى اقرار که نقطه مقابل جحود و انکار است از معنى دوم ناشى میشود. قَرَّتْ عَیْنُهُ تَقَرُّ: شادمان و مسرور شد. در آیه: کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها (40/ طه) (1). به کسى هم که به وسیله او سرور و شادمانى حاصل شود، مى‏گویند: قرّة عی نیز گفته شده از این جهت واژه- قَرّ- براى خنک شدن چشم و یا براى شادمانى بکار میرود اشک ذوق و سرور و شادمانى، اشکى خنک است و اشک حزن و اندوه گرم‏ أَقَرَّ بالحقّ: به حق اعتراف کرد و آنرا در جایش ثابت و استوار ساخت. با توجه به مطالب فوق می توان گفت که اقرار به موضوعی که به آن معرفت پیدا کردیم همان عزم است. به بیان دیگربه قبول موضوع معلوم که بخاطر استقرار در قلب سبب آرامش و سکون و خنکی قلب می شود عزم گویند. و این عملی قلبی و اختیاری است. -------------------------------------------------------------------------------------- استاد محترم با علم حضوری نور اجمالی اهل بیت علیهم السلام اجمعین یا آن حقیقت بسیط و یا به اعتباری خودمانرا می یابیم با توجه به سیر آموزشی حضرتعالی این حقیقت مشهود است می توانید بحثی را ارائه فرمایید که با عمل قلبی که در واقع پذیرش این حقیقت(روایت=الاقرار هو القبول)تصدیق و اقراری حاصل شود که حق در قلب قرار گیرد و شما می دانید حق که قرار گرفت نقطه مقابل آن(غیر حق)برای همیشه از قلب خارج می شود و هیچ ابلیسی نمی تواند به آن آسیبی برساند(دقیقا مثل همین میزان ولایتی که از اهل بیت پذیرفته ایم ) بنده در این فعل قلبی(قبول آنی برگشت ناپذیر)مشکل دارم البته در آموزه های حضرات معصومین علیهم السلام به شاگردان خاصشان این سیره بسیار دیده شده و حتی آنجایی که شاگردان قدرت پرواز این مسیر را نداشتند با ولایت اهل بیت علیهم السلام نقص آنها برطرف شده و مسیر را طی کرده اند(مثل داستان کمیل با امیر المومنین علیه السلام روی شتر که کمیل را حضرت سیرشان داد و در آخر فرمودند فقد طلع الصبح) متشکرم و عذرخواه از اینکه وقت شریفتان را گرفته ام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فعلاً که در دوران غیبت حضرت ولی‌عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» هستیم و از رؤیت مستقیم آن حضرت محروم می‌باشیم. شاید روشی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌عایه» در کتاب «شرح دعای سحر» در رجوع به اسماء الهی مدّ نظر ما قرار می‌دهند کارساز باشد تا قلب در معرض انوارالهی قرار گیرد و عزم و اقرار او به فعلیت لازم برسد. إن‌شاءالله. موفق باشید
2368

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم و تشکر از این که وقت خود را برای پاسخگویی به این سوالات اختصاص می دهید. بنده سوالی از محضرتان داشتم که در واقع یک مشورت برای ادامه تحصیل بود. پیشا پیش از طولانی شدن سوالم عذر خواهی می کنم اما واقعا نیاز داشتم که این دغدغه ذهنی را با شما مطرح کنم. من به امید خدا در پایان تابستان امسال از دانشگاه صنعتی اصفهان فارغ التحصیل می شوم و به مدد قوه الهی در شرایطی هستم که بتوانم بدون کنکور در مقطع ارشد ادامه تحصیل بدهم. اما دغدغه اصلی من برای ادامه دادن یا ندادن ناشی از چند تا مساله است : 1- اول این که در کلاس های درسی علی رغم اینکه تلاش می کنم به پسرها نگاه نکنم اما باز هم نمی توانم از علاقه ای که در ضمیر ناخودآگاهم نسبت به بعضی شان شکل می گیردجلو گیری کنم و این موضوع سخت مرا اذیت می کند تا جایی که حتی شرکت در تشکل های دانشجویی که نیازمند ارتباط با نامحرم بود را هم ترک کردم. اما .... با توجه به وجود این مشکل تصمیم به ادامه ندادن این رشته کردم ( شاید به جای ایستادن و مبارزه کردن که حقیقتا نمی دانم وظیفه ام کدام است ؟؟ ) البته از مطرح کردن این تصمیم با خانواده و عکس العمل آن ها هم واهمه دارم. 2- از طرف دیگر بعضی ها می گویند که عدم حضور آدم های مذهبی در فضاهای دانشگاهی به نوعی خالی کردن فضاست اما من خیلی این نظر را قبول ندارم چون بهایی که از وجودم برای آن می پردازم قابل برگشت نیست هرگز... 3- با توجه به همه دلایلم برای ادامه ندادن این رشته به سراغ راه دیگری رفتم و آن خواندن درس های جامعه الزهرا به صورت غیر حضوری و بعد از آن ورود به رشته تعلیم و تربیت اسلامی در سطح 3 و سپس مقطع دکترا در دانشگاه بود. واقعا نمی توانم تصمیم بگیرم از یک طرف در برابر وجودم مسئولم از طرف دیگر پشت کردن به همه زحماتی که تا به حال خانواده برایم کشیده است بی انصافی است . مهم تر از همه این که وظیفه ام چیست؟ باز هم از طولانی شدن حرفم پوزش می طلبم و خواهشمند راهنمایی شما هستم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: (برای خودش) گرایش به جنس مخالف غریزه‌ای است که خداوند در انسان‌ها قرار داده عمده آن است که تسلیم آن گرایش نشویم و به جای ترک فعالیت‌های علمی سعی کنید با ازدواج مسئله را حل کنید. موفق باشید
790

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام من یه مدتی بود که درباره ی عرفان هند مطالعه و تفکر می کردم بعد از مدتی به نتیجه ای رسیدم که مایلم هم دلیلش رو بدونم و هم این مسیر رو برای کسانی که مثل خودم دچار کنجکاوی بی قید و شرط هستن روشن کرده باشم. بعد از مدتی مطالعه و تفکر در این باب متوجه شدم که قدرت کنترل کوچکترین احساساتم رو ندارم ! حالت عجیب و البته وحشتناکی بود مثل این بود که دیگه رو هیچ چیز خودم کنترل نداشته باشم و کاملا تسلیم خیالاتم بشم تا جایی که خیالات به من حکومت کرده و کاملا در رفتار من خودشون رو نشون می دادن. روز عید غدیر بود ، از شدت اضطرار و از هم گسیختگی به حضرت امام حسین (ع) توسل کردم و ایشان رو به حضرت علی اصغر قسم دادم که من رو از این اسارت عجیب نجات بدن ، باور نکردنی بود چون به سرعت میل به خضوع و خشوع در برابر خداوند پیدا کردم و به درگاهش خاشعانه گریستم و اون حالت اسارت و ازهم گسیختگی وحشتناک روحی از من رفع شد. و آرامش و اتحاد عظیمی توی وجودم حاکم شد . میخواستم شما دلیل عمیق این مساله رو برام بیان کنین و اگه کتاب یا سخنرانی در این باب دارین معرفی کنین تا شناخت بیش تری از این مشکلم پیداکنم. ممنون،التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: ائمه«علیهم‌السلام» نمونه‌ی کامل توحیدند و در زیارت جامعه به خداوند اظهار می‌دارید خداوند راضی شده آن‌ها «ارکاناً لتوحیده» ارکان توحید او باشند و راه توحیدی‌شدن را که منجر به نفی منیّت‌ها و حاکمیت خدا می‌شود در ما ایجاد کنند، شمّه‌ای از آن را به شما نشان دادند که بدانید جای دیگر خبری نیست و بیشتر در غیر فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» قدرت نفس است و نه قدرت توحید الهی. کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در این رابطه إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
17685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد عزیز: اینکه حضرت علی (ع) می فرمایند خداوند را با حقیقت ایمان می توان دید آیا منظور از حقیقت ایمان اوج حضور و شهود است؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. عرایضی در کتاب آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در این مورد شده است. موفق باشید

17541
متن پرسش
سلام به استاد عزیزم: خیلی ممنونم از سعه صدر شما و تحمل حرف های مخالف. من جواب شما ناظر به سوال 17483 «تعجب می‌کنم که با فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» که تأکید داشتند نیروهای متدین از فضای مجازی پیام انقلاب را به جهانیان اظهار داشتند، چگونه جنابعالی این حرف‌ها را می‌زنید؟!! حالا اگر تلگرام از آنِ صهیونیست‌ها است و آن‌ها می‌توانند از این نوع بحث‌ها با خبر شوند چیز بدی است؟ و اطلاعاتی از ما دزدیده‌اند؟ از طرف دیگر شرایط تلگرام طوری شده است که کارشناسان معتقدند نیروهای انقلابی آن را به نفع خود تصرف کرده‌اند، حتی خبرها از آن حکایت دارد که بناست سِروِرِ آن به نحوی از مسیری که به سوی اسرائیل می‌رود و برمی‌گردد، تغییر کند. موفق باشید» را به گروهی از کارشناسان فضای مجازی دادم و آن ها پاسخ دادند. سلام، سرور اين نرم افزار هنوز داخل ايران نيست و پاول دورف مديرعامل نرم افزار تلگرام اين خبر را رد كرده است. دوم اينكه ما با استفاده از اين نرم افزار هم ارز از كشور خارج مي كنيم و هم اطلاعاتي كه امروزه ارزش آنها بر هيچ كسي پوشيده نيست. سوم اينكه 80 درصد از كاربران اين نرم افزار ايراني هسند و 20 درصد بقيه كشورها، و شما فقط با هم كيشان خود در ارتباط هستيد نه با جهانيان به علاوه اينكه محتواي اين نرم افزارها فيلترينگ حبابي مي شود و آنها هر مطلبي را كه بخواهند فراگير مي كنند نه هر مطلبي كه شما بخواهيد. آنها مي گويند: «مهم نيست چند نفر يك حرف را مي زنند، مهم اين است يك حرف را چند نفر گوش مي دهند» يعني اينكه ممكن است شما يك حرف راست را در اين نرم افزار ها بگوييد ولي كسي آن را نبيند (يعني توسط صاحبان اين نرم افزار فيلتر مي شود.) چهارم، رهبري مي فرمايند: «حمايت از توليد داخلي» رهبري مي فرمايند: «مواجهه فعال و مبتكرانه با فضاي مجازي» سايت آموزش سواد فضاي مجازي: www.24on.ir رهبري مي فرمايند: «در زمين دشمن بازي نبايد كرد چون چه ببريم، چه ببازيم به نفع اوست.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری اگر در این شرایط می‌فرمایند در فضای مجازی باید فعّال بود، به خوبی می‌دانند که فعلاً حتی ما یک موتور جستجوگرِ ملی نداریم. آیا اگر بخواهیم آن جمله‌ی رهبری عزیز را که در مورد استفاده از تولیدات داخلی تأکید دارند، در این‌جا سرایت دهیم، دیگر استفاده از فضای مجازی اعم از اینترنت و سایر کانال‌ها برای ما می‌ماند؟ موفق باشید

16161
متن پرسش
با سلام حضور استاد عزیز: استاد فرمودید با دعا آن‌چه مقدّر است به راحتی به ما می‌رسد، این سخن چگونه با آن داستان جمع می شود که حضرت عیسی به یارانش فرموده بود این جوان فردا می میرد (یعنی تقدیرش این است) ولی نمرد. و شما در پاسخ فرمودید حضرت عیسی«علیه‌السلام» در آن مقام، با نظر به لوح «محو و اثبات» هر آن‌چه در عالَم واقع می‌شود را می‌بینند و می‌یابند. منتهی وقتی آن جوان با نیّتی جدا از شخصیت قبلی خود عمل می‌کند، در واقع بَداء حاصل می‌شود و از عالَمِ «لوح محفوظ» قاعده‌ی دیگری جاری می‌گردد که آن مربوط به علم خدا است و نه علم انبیاء. یعنی دعا می تواند تقدیر را تغییر دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت تقدیر اصلی آن جوان و اجل مُسمّایش، نمردن بوده ولی به جهت کارهایی که کرده بود عمرش کوتاه شده بود - مثل آن‌که می‌گوییم قطع رحم، عمر را کوتاه می‌کند - ولی چون با دعا، دفع آن بلیه را انجام داد به همان تقدیر اصلی‌اش برگشت نمود. موفق باشید

15523
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از زحمات استاد چرا درباره ی جزئی ترین مسائل دین از قبیل آداب شانه کردن و آداب لباس پوشیدن و....، روایات بسیار متعددی داریم ولی راجع به ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی که دو مسئله ی بسیار اساسی هستند، هیچ روایتی نیست؟ در بحث ولایت فقیه که فقط استناد می کنیم به یک روایتِ فارجعوا الی رواة احادیثنا، که از این روایت هم به طور غیر مستقیم، ولایت فقیه برداشت می شود. راجع به حکومت اسلامی در زمان غیبت هم نه تنها روایت نداریم بلکه روایات متضادی داریم که دلالت بر باطل بودن قیام های قبل از ظهور دارد. برای یک طلبه، در زمینه ی ولایت فقیه و حکومت اسلامی، چه کتبی را پیشنهاد می کنید؟ در زمینه ی معرفت النفس هم یک سوال دارم. یک بار یکی از شاگردانتان که داشت شرح معرفت النفس می کرد به اینجا رسید که گفت: جنس توجه آدمی از جنس روح است و یک مثالی زد که من به این مثال یک ایراد دارم. گفت «اگر هزار نفر آدم به یک نقطه نگاه و توجه کنند، نگاه و توجه هیچ کدامشان مانع از نگاه و توجه دیگری به آن نقطه نمی شود چون جنس توجه از جنس روح است و روح هم که حجم ندارد و مکانی را اشغال می کند.» ایراد اینجاست که خب اگر هزار تا دوربین هم به یک نقطه نگاه کند، فضایی اشغال نمی شود پس جنس توجه دوربین هم از جنس روح است؟!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولایت فقیه همان روحِ دین یعنی ولایت الهی بر انسان‌ها است و هرکس اصل دین را پذیرفته باشد، در زمان غیبت امام، ولایت الهی را از طریق کارشناسی که حکم خداوند را اظهار می‌کند می‌پذیرد و بر عهد خود نسبت به ولایت الهی پایدار می‌ماند و از این لحاظ لازم نیست روایت مخصوصی در این مورد داشته باشیم. به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «ولایت فقیه» تصور موضوع، موجب تصدیق آن می‌شود. عرایضی در قسمت آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان ولایت الهی شده است. کتاب بر روی سایت هست می‌توانید دانلود کنید 2- آن مثال، مثال خوبی است و آیت اللّه حسن‌زاده در کتاب «معرفت نفس» خود آن مثال را می‌زنند تا روشن کنند چگونه پدیده‌ی مجرد وسعت دارد و در همه‌ی اذهان حاضر می‌شود و موضوعِ هزار دوربین یعنی هزار چیزی که تحت تأثیر یک پدیده‌ای قرار می‌گیرد که در اثر انعکاس نور بر لنز دوربین‌ها منعکس می‌شود که باز در این‌جا بحثِ نور در میان است که چیزی است شبیه مجردات. موفق باشید

15051

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شما معتقد هستید که نباید نگران انتخابات باشیم و اگر افرادی که مد نظر ما هستند رای نیاوردند دیگه همه چیز تمومه زیرا همه این کاندیدها در شورای نگهبان غربال شده اند و... حال چرا رهبر انقلاب این جملات را می فرمایند: ( مخصوصا جمله دوم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شورای نگهبان به صورت کلّی نظر می‌دهند و این غیر از آن است که گرایش بعضی سالم نیست. البته در هر صورت این‌طور نیست که کار ما تمام باشد، بلکه تازه شروع شده است. موفق باشید

14892
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد مهربان و فرزانه همانطور که مستحضرید حضرات معصومین دارای مقام عصمت بصورت اهدایی هستند. و هنر آنها حفظ این مقام است. اگر آنها معصومند نباید انگیزه گناه در آنها باشد. پس حفظ این مقام نیاز به تلاش نیست تا آنها بخواهند آن را حفظ کنند. نظر حضرتعالی چیست؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون آن‌ها نیز انسان‌اند و مثل همه‌ی انسان‌ها خشم و شهوت دارند، کنترل این دو برای هرکس فضیلت محسوب می‌شود. موفق باشید

14655

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: نظر جنابعالی را درباره مطلب زیر به قلم مهدی خزعلی خواستارم: با تشکر و سپاس مباهته بابی است در فقه...! اخیرا دیدم حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان، در یکی از سرمقاله های خود، سید محمد خاتمی را « مفسد فی الارض»، « وطن فروش» و« جنایتکار» خطاب کرده است. با خواندن سرمقاله ایشان، به یاد خاطره ای افتادم که چند سال پیش سید عطاء الله مهاجرانی در لندن برایم تعریف کرد. دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، در حاشیه جلسه مدیران مسئول مطبوعات با رئیس جمهور، جناب مهاجرانی مجالی برای گفتگو با شریعتمداری می یابد. روزنامه کیهان در آن ایام نوشته بود عبدالکریم سروش در سفر به آلمان جاسوسی کرده و اسرار مملکتی را با بیگانگان در میان گذاشته است. مهاجرانی به شریعتمداری می گوید شما هر اختلافی که با سروش و ایده ها و اطرافیانش داری داشته باش و آنها را بنویس و در روزنامه ات منتشر کن؛ اما شما می دانی، من هم می می دانم که وصله جاسوسی به سروش نمی چسبد و این تهمتی ناروا و غیر موجه است. سروش چه منصب دولتی و اطلاعات محرمانه ای دارد که با خارجی ها در میان بگذارد؟! شریعتمداری در پاسخ می گوید: می دانم سروش جاسوسی نکرده، اما می شود به ایشان « بهتان» زد و«افترا» بست؛ چراکه در فقه بابی داریم تحت عنوان «مباهته». مطابق با این بابِ فقهی، اگر مردم به دور کسی جمع شوند که محبوبیت و نفوذ زیادی دارد و درعین حال خلاف اسلام سخن می گوید و نمی توان مردم را از اطراف او پراکنده کرد، می توان به او «بهتان» و «تهمت » زد و شخصیت او را تخریب کرد و از این طریق با او در پیچید و از نفوذ و تأثیرش کاست. به خاطر می آورم مهدی نصیری، مدیر مسئول هفته نامه «صبح» نیز در اواسط دهه هفتاد شمسی در یکی از سرمقاله های خود به قصه «مباهته» پرداخته و آن را تبیین همدلانه کرده بود. جد و جهدی که از سوی این افراد برای تئوریزه کردن بی اخلاقی در وادی سیاست ورزیده می شود، الحق اسباب تأسف است و حیرت انگیز و عبرت آموز. اگر «الیناسیون» و «از خود بیگانگی اخلاقی» معنایی و مصداقی داشته باشد، که دارد؛ می توان مصادیق روشن آن را در این سنخ سخنان و آموزه ها سراغ گرفت: ذبح اصولِ بنیادینِ اخلاقی به نام دیانت و فقاهت در پای مصلحتی برتر و در عین حال منت بر سر خدا و خلق او گذاشتن که اینگونه دیانت و سیاست و سیاست ورزی دینی در این روزگار محفوظ می ماند. وقتی در احوال و رفتار غریب و اخلاق ستیز و آزادی کشِ شریعتمداری که آبرو و رونق مسلمانی را در این روزگار برده، تأمل می کنم؛ به خدا پناه می برم و با خود زمزمه می کنم: «کافرم من گر از این شیوه تو ایمان داری»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چقدر با آقای مهدی خزعلی و تهمت‌های ریز و درشتی که در بی‌بی‌سی به نظام اسلامی وارد می‌کند، آشنا هستید؟! بنده آقای شریعتمداری را از عیب مبرّا نمی‌کنم ولی هرگز نباید با طناب فردی مثل مهدی خزعلی در چاه قضاوت نسبت به امثال آقای شریعتمداری رفت. موفق باشید

14180

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در رابطه با سوال و جواب های مربوط به خواب روزانه روایات معصومین علیهم السلام را که تاکید بر کم خوابیدن دارند چه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی است که در جواب سؤال شماره‌ی 14174 عرض شد. موفق باشید

14134

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: کتابهای «آشتی با خدا» ، «ده نکته در معرفت نفس» ، «برهان صدیقین و حرکت جوهری» «معاد» «زن آنگونه که باید باشد» ، «هدف حیات زمینی آدم» ، «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» و چند کتاب دیگه را مطالعه کردم. برای ادامه علاقه مندم آثار امام را بخوانم تحت یک سیر منظم. از شما استاد بزرگوار خواهشمندم یک سیر مطالعاتی از آثار امام بفرمایید. دعاگویتان هستم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده دنبال‌کردن شرح تفسیر حمد حضرت امام و شرح کتاب «مصباح الهدایه» می‌باشد. موفق باشید

13284
متن پرسش
سلام استاد: با مطالعه کتاب «آشتی با خدا» و همچنین کتب دیگر، سوالی برایم پیش آمده که فرق بین فکر کردن به خدا و حضور قلب و دل دادن چیست؟ به نظرم حضور قلب یک مقدار مبهم است. ما از کجا بفهمیم که به حضور قلب رسیدیم یا مشغول فکر کردن به خدا هستیم؟ ایا صرف توجه به هست مطلق یعنی حضور؟
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: حضور قلب در محضر حق مثل حرف‌زدن با دوستان است و فکر کردن مثل مطالعه‌کردنِ کتاب است. إن‌شاءاللّه با رعایت دستورات دینی به جایی می‌رسید که حجاب‌های بین شما و خدا رقیق و رقیق‌تر می‌شود و با خدا سخن می‌گویید. موفق باشید

13117
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مزاحم اوقات شریف شما می شوم. یک سوال درباره فراماسونری دارم. آیا می توان همه کسانی که عضو این تشکیلات بودند یا با آن همکاری داشتند - البته منظور بنده سیدجمال (ره) نیست - انسانهای خائن یا لااقل مظنون به خیانت دانست یا نه گاهی کسانی صرفا برای اینکه فضای بازی برای فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی در حکومت پهلوی وجود نداشته است به این تشکیلات روی می آورده اند. به طور خاص نظر حضرتعالی درباره دکتر زرین کوب از این منظر چیست؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید واقعاً کار مشکلی است که در آن فضا آیا واقعاً امثال آقای زرین‌کوب در مقابل اسلام و در راستای تقویت نظام استکباری عضویت لوژها را پذیرفته‌اند؟ یا در فضای دیگری که ژست فرهنگی فراماسونری اقتضاء می‌کرد، اینان وارد شدند و در همین حدّ باید آن‌ها را خطاکار دانست. موفق باشید

12098

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: کاظمی مسوول بنیاد فرهنگی امامت شعبه اصفهان هستم. می خواستم با استاد ملاقاتی داشته باشم. چگونه موفق می شوم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد با جناب آقای توکلی علت ملاقات را در میان بگذارید تا بررسی کنند. شماره‌ی ایشان 09138780869 می‌باشد. موفق باشید

11938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1) آیا عقل منبع شناخت است یا ابزار شناخت است؟ 2) اصل بدیهی اجتماع نقیضین محال است در کدام قوه نفس قرار دارد و چگونه در نفس به وجود آمده که ما به آن یقین داریم؟ آیا قضیه ای ذهنی است و یا فوق ذهن است؟ 3) آیا می توان گفت قضایای بدیهی دارای روح حقیقی و وجودند و نوعی موجود مستقل در عالم معنی و مجردات است که این قضایا در اوست و با نفس انسان از طریق عقل مرتبط است و این بدیهیات را به انسان افاضه می کند؟ 4) آیا قضایای بدیهی را خداوند به انسان افاضه کرده و نوعی نور الهی هستند که بر عقل هر انسانی می تابند تا راه خطا از ثواب تشخیص داده شود و چون دائما در حال موجود شدن هستیم دائما این نور الهی بر نفس افاضه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست ما در احساس بدیهیِ خود مثل یک مفهوم ذهنی نظر کنیم تا گرفتار این سؤالات شویم. همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 11934 عرض شد همین‌که ما وجودی داریم که دارای حیات و علم است این نوع ادراکات را داریم و به تعبیر فلاسفه اتحادی بین ذات ما و وجود این ادراکات در ما هست زیرا به وجود ما ربط دارد همان‌طور که صفات خداوند عین وجود خداوند است. موفق باشید

11842
متن پرسش
سلام: من در سن میان‌سالی‌ام و به ‌شدت درگیر گذشته‌ام و از این‌که تا این حد غافل و جاهل بوده و به خود و اطرافیانم ظلم کرده‌ام مخصوصا فرزندانم، نمی‌توانم که خودم را ببخشم چون من خیلی چیزها را از دست داده‌ام که دیگر باز نمی‌گردد. من سرمایه‌های وجودیم را، قلبم را، روحم را نابود کردم و پسرم را تربیت دینی درست نکردم. چون خودم شناخت درستی از انسان نداشتم و حال چطور می‌توانم در «حال» زندگی کنم درصورتی که آثار اعمال و انتخاب‌های گذشته‌ام زندگیم را و درونم را تحت تاثیر قرار داده و انگیزه هایم از دست رفته! ازاین‌که می‌بینم پسرم تا این حد دنیاطلب شده و حتی به زور نماز می‌خواند و نسبت به خدا بی‌تفاوت است؛ از خودم متنفر می‌شوم و مدام گذشته را مرور می‌کنم. الآن راه را شناخته‌ام اما کو «دل» و انگیزه‌ای که راهرو باشد؟! من در مقابل تمامی اعمال فرزندم مسئول هستم و حتی در برابر گمراهی فرزنداش. حال شما بزرگوار بفرمایید چطور می‌توانم در «حال» زندگی کنم و نه در «گذشته» یا «آینده»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها یعنی چه؟! اگر گمراهی فرزندان ما به جهت ما باشد پس گمراهی همه‌ی فرزندان آدم به جهت حضرت آدم خواهد بود! ما در تربیت فرزند علت مُعِدِّه هستیم و اگر بخواهند خوب شوند در بستری که ما فراهم می‌کنیم انتخاب‌های آن‌ها بهتر عملی می‌شود، ولی هرکس خودش مسئول خوب‌بودن یا بدبودنِ خودش است. به تعبیر عارف سالک حضرت آیت اللّه حائری شیرازی«حفظه‌اللّه‌تعالی» ما وجه «ما فِی‌الشرایط» انسان هستیم و نه وجه «ما فی‌الضمیر» انسان. شما از همان موقعی که حق را شناختید مطابق شناخت خود عمل کنید تا همه‌ی ضعف‌های گذشته از بین برود زیرا قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» حسنات و خوبی‌ها، بدی‌ها را از بین می‌برد. موفق باشید

11222
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: استاد من از شما درخواستی داشتم. در ایام دانشجویی ما با مباحث شما آشنا شدیم و استفاده بسیاری بردیم ولی یک ایراد اخلاقی در من بود و اون هم مسخره کردن، اما هیچ وقت از روی غرض ورزی ادای شما رو درنیاوردم و صرفا به خاطر حماقتی بوده که در حقیر بوده. خلاصه حاج آقا میخوام که بنده رو حلال کنید می دونم پررویی است ولی حاج آقا طور رو خدا حلالم کنید دوستانم رو هم حلال کنید. خیلی شرمنده ایم حاج آقا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چی را حلال کنم؟! خیلی هم خوشم می‌آید. موفق باشید
11189
متن پرسش
سلام علیکم: جایگاه امر به معروف و نهی از منکر با توجه به جمله مقام معظم رهبری که فرمودند «امر به معروف و نهی از منکر تضمین کننده ی حیات طیبه در جامعه اسلامی است» در رسیدن به تمدن نوین اسلامی چیست؟ لطفا این جایگاه را تشریح کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید معروف این تاریخ را که عبور از سلطه‌ی فکری و اخلاقی استکبار است مدّ نظر داشته باشید و زمینه‌ی تذکر به سایرین را نیز فراهم کنید. موفق باشید
نمایش چاپی