بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1866

معاد جسمانیبازدید:

متن پرسش
منظور از معاد جسمانی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» رجوع فرمایید. موفق باشید
1343

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وخدا قوت .ملاک اسراف چیست؟مثلا کسی که سر زانوهای لباسش سفید شده باشد ولی از طرفی این لباس را تازه گرفته آیا اگر دیگر از این لباس استفاده نکنداسراف است؟ واینکه ملاک شان خانم های طلبه در لباس پوشیدن ومهمانی دادنها چیه ؟لطفا یک ملاکهای روشنی بیان کنید که واقعا تو بعضی موارد میمونم که آیا اسرافه یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در امور شخصی هر وسیله‌ای را که می‌توان از آن استفاده کرد نباید بی‌دلیل رها کرد، در مورد لباس در امور اجتماعی موضوع عزّت هم مطرح است. اگر لباس، عزّت مؤمن را از بین می‌برد و می‌تواند لباس بهتری تهیه کند باید لباس بهتر را تهیه کند همان‌طور که اگر لباسی تهیه کند که موجب فخر ‌شود باید شدیداً از آن اجتناب نماید. در هرحال بعضی از این موارد به عرف بستگی دارد ممکن است یک لباس برای کسی یا در شهری فخر محسوب شود و در جایی دیگر فخر به حساب نیاید. موفق باشید
1238

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام لطفا جایگاه احتیاط را در برابر توکل توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فرمودند: «با توکل زانوی اشتر ببند» یعنی آنچه از نظر عقلی و شرعی باید انجام بدهی انجام بده ولی نقش اصلی را برای خدا بدان. موفق باشید
1035

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا و با سلام استاد مکرم؛تاکنون برای کنترل خیال و راهکار عملی برای دستیابی به این موضوع ، به نتیجه ای نرسیده ام.حال آنکه طمئنم یکی از بزرگترین مشکل من در مطالعه همین عدم کنترل خیال است.لطفا مثل همیشه راهنمایی بفرمایید چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را در جواب همین سؤال شما تنظیم کردم. موفق باشید
825

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم 1- با گروه مباحثه برنامه هفتگی داشتیم به خاطر < أعینونی بورع > طبق یکی از سخنرانیهای شما بعد از عید فطر . اما با این شعر < صد جوال زر بیاری ای غنی حق بگوید دل بیار ای منحنی > به هم زدیم آن برنامه را چون هنوز دل بیدا نکردیم . کارمان درست است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: کارتان درست نبوده باید با اُنس بیشتر با سخنان مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» دلتان را درست کنید و ببرید خدمت حضرت ربّ. موفق باشید
766

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید استاد مگر ما معتقد نیستیم که لقب "امیرالمومنین" مختص امام علی بن ابیطالب می باشد، پس چرا در کتاب تحف العقول میبینیم که ائمه علیهم السلام خلفای عباسی را با این لقب نان می برند؟ آیا ما کاسه داغتر از آشیم و یا ایشان به دلیل ملاحظات سیاسی این کار را می کردند؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: خودِ ائمه«علیهم‌السلام» می‌فرمایند عنوان امیرالمؤمنین مخصوص علی«علیه‌السلام» است و به خلفای جور در راستای تقیه آن عنوان را به‌کار می‌بردند. موفق باشید
724

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد اگر دل کسی از کسی خوشش بیاد یعنی دلش اسیر او بشه یعنی احساس بکنه که اون دل را برای دل او آفریدند آیا این دوتا دل می تونند به هم برسند یعنی شرایط ازدواج را فراهم کنند البته این ها فقط یک طرفه است از دل طرف ما خبری نداریم استاد نظر شما چیه ؟طرف از لحاظ ظاهری هم مناسبه یعنی چادری درضمن دختر سنگین ورنگینی. سنش هم از ما کمتر است .باتوجه به اینکه الان هم سن ازدواج من شده وشدیداً احساس نیاز به انس با جنس مخالف می کنم درضمن ما چند سالی هم با آثار شما مرتبط بودیم و تا الان هم نسبت به مسائل عاطفی کم توجه بودیم فقط کتاب می شناختیم ودرس و....اما الان دلم گرفته وشدیداًاحساس نیاز به ازدواج می کنم با توجه به اینکه 90درصد جمعیت کلاس هم دختر هستندوبا توجه به شخصیت مذهبی من نمی تونم زیاد توی کلاس شاد وشنگول باشم مخصوصاً که در مجموع دختر های کلاس ما هم از لحاظ اسلامی رعایت نمی کنند موسیقی های آنچنانی و.... استاد آیا باید از خانواده طرف هم تحقیقی بکنم ؟ استاد خواهشاً مرا به صورت عملی راهنمایی بفرمایید .آدم که نمی تونه فقط عقلی وخشک باشه آدم دلم می خواهد استاد نمی شه که توی هر کاری بشینیم یک ساعت فکر کنیم با این حالت هیچ وقت نمی تونیم عمل کنیم هی می گیم حالا هنوز زوده باید فکر کنیم به نظرم مرده شور باید این فکر را بشوره .نظر شما چیه ؟استاد خواهشاً جواب بدهید .خدا دل شما را برای شما حفظ کنه تا ما بتوانیم زیر سایه اون بهره مند بشیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام چه کسی گفته آدم نباید به دلش جواب بدهد و فقط عقلی و غیر عاطفی زندگی کند! مثل یک پسر خوب یک طوری موقعیت خودت را با طرف در میان می‌گذاری، یا می‌توانید با هم کنار بیایید که والسلام، و یا به هر دلیلی نمی‌توانید، در آن حال از این‌همه فکر آزاد می‌شوید و با یک نفر دیگر مسئله‌ی خود را در میان می‌گذارید. این‌همه فکر و خیال که نمی‌خواهد ،باید عمل کرد، دنیا آخر نمی‌شود. موفق باشید
36640

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خواستم نظرتون را راجع به نکته زیر بفرمایید اگر درست باشه واقعا ادم مببره تو زندگی و انگیزه ای برای زیارت نداره: اهل قبور و از جمله پیامبران و امامان (ع) نه صدای ما را می‌شنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند مرحوم استاد شیخ نعمت اله صالحی نجف آبادی به نقل مستقیم از علی نجار دبیر بازنشسته و پژوهشگر دینی درسال (۶۴یا ۶۵) بود. در ماه رمضان مرحوم آیت الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی در اصفهان بود و نماز جماعت به امامت ایشان که فردی محقق و دانشمندی بزرگ بود در مسجد الحجه برگزار می‌شد. نماز گذاران این مسجد اغلب جوانان مخلصی بودند که بسیاری از آنها به خیل شهدا پیوستند. در آن ماه هر روز عصر در زیر زمین مسجد جلسه کلاس و پرسش و پاسخ توسط ایشان برگزار می‌شد. سخنان آن مرحوم بسیار عمیق و قابل تامل بود و گاهی آنقدر تازگی داشت و خلاف باورهای سنتی بود که به همه شوک وارد می‌کرد بطوری که با وجودی که تمام آنها مستند به آیات قرآن بود پذیرش آنها بسیار سخت و گاهی غیر ممکن بود. بعنوان مثال یکروز بحث ایشان به آنجا رسیده بود که، (اهل قبور و از جمله پیامبران و امامان (ع) نه صدای ما را می‌شنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند) و این حرفی بود که برای همگان بسیار ثقیل و هضم آن بسیار دشوار و حتی غیر قابل تحمل بود. بطوری که یکی از حضار برخاست و با صدایی که اعتراض از کلامش محسوس بود گفت: حاج آقا؛ ما وقتی به زیارت امام رضا(ع) می‌رویم به آن حضرت عرض می کنیم: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی و تعلم حاجتی وتقضی حوائجی و...... شهادت مي‌دهم كه تو جايگاه مرا مي‌داني، كلام مرا مي‌شنوي و جواب سلام مرا مي‌دهي و حاجت مرا می‌دانی و حوائج مرا برآورده می کنی و... مرحوم آیت الله صالحی با آرامش پاسخ داد و گفت: راوی این مطالب جهود بوده است و سپس ادامه داد که: ۱. هر چیزی اعم از زیارت یا حدیث و... که مغایر با قرآن باشد مطمئن باشید از معصوم نیست و باید به دیوار کوفت. ۲. این جمعیتی که اطراف ضریح امام و در رواق ها و صحن ها و... از امام رضا همزمان حاجت می‌طلبند و او را می خوانند، تعداشان از صدها نفر تجاوز می کند، تازه اضافه کنید مردمی که در شهرهای دور مانند اصفهان، تهران و... او را صدا می‌زنند. حال اگر امام رضا (ع) توانایی داشته باشد که هم زمان  تک تک آنها را ببیند و صدای تک تک آنها را طور مجزا بشنود و حوایج تک تک آنها را بطور مجزا و همزمان بداند و حوایج تک تک آنها را بر آورد کند و راه دور و نزدیک هم ‌برایش فرقی نکند، چنین کسی با چنین توانایی «اله» است. یعنی با قدرتی خارق العاده. پس قبول این فرض، «لا اله الا الله» را نقض می‌کند زیرا غیر از الله «اله» دیگری هم وجود دارد. بعبارت دیگر یا باید «لااله الاالله» را قبول کنیم یا اینگونه فرض هارا، زیرا هردو با هم قابل جمع نیست. و از طرفی این گونه صفات از اختصاصات خداوندی است زیرا او سمیع و بصیر و قاضی الحاجات است. ۳. وقتی حضرت علی (ع) فرقش شکافته و در بستر خوابیده بود، برای مداوای او یک پزشک یهودی آوردند. و این درحالی بود که سه امام (ع) بر بالین او بودند، امامان حسن، حسین و سجاد خردسال و چندین امامزاده از جمله حضرت ابوالفضل (ع)، واینها همگی بر بالین حضرت گریه می‌کردند و با وجودی که او عزیزترین کس نزد آنان بود اما کار خارق العاده‌ای برای او نمی توانستند انجام دهند تا او شفا یابد و تازه همه آنها هم زنده بودند. حال وقتی در زمان حیاتشان و آن‌هم برای عزیز ترین کسشان نتوانستند کار خاصی انجام دهند، چگونه انتظار دارید که در زمان ممات برای دیگران بتوانند کاری انجام دهند. و این درحالی است که قرآن می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ  اعراف ۱۹۴: «مسلماً آنهائي که [براي حاجات خود] به جاي خدا مي‌خوانيد، [اعم از فرشتگان، ارواح انبياء، اولياء و مقدّسين] بندگاني همچون خود شما هستند. پس [براي آزمايش و تجربه هم که شده] آنها را بخوانيد تا درخواست شما را [در حاجات] برآورده کنند، اگر راست مي‌گوئيد! أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا  اعراف ۱۹۵: آيا آنها را پاهائي است که با آن قدم بردارند [و به دنبال حل مشکلات شما بروند؟] يا دست‌هائي که با آن [بر دشمن] يورش آورند؟ يا چشم‌هائي که با آن [احوال پريشان شما را] ببينند؟ يا گوش‌هائي که با آن [درد دل‌هاي شما را] بشنوند؟ ... و ده ها آیه دیگر که بر بي‌تأثير بودن واسطه‌ها در برآوردن حاجات دلالت مي‌کند. و این اولین جرقه ها بود که زده شد و شوک هایی بود که وارد شد آنهم در آن تاریخ که خیلی سخت بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که ایشان نسبت به تجرد نفس در غفلت بوده‌اند و دیدید که در کتاب «شهید جاوید» هم چه ضعف‌هایی از خود نشان دادند و مرحوم شهید مطهری تا حدّی که منجر به جدال نشود، جواب ایشان را دادند. اطلاعاتِ زیادداشتن، مهم نیست، ایشان اتفاقاً در فهم همان اطلاعات، ضعیف‌اند. به همین جهت جامعه علمیِ شیعه توجهی به حرف‌های ایشان نکردند که بیشتر، از بین بردنِ عمر بود. موفق باشید

34687
متن پرسش

 در زوایاي جدیدي خودم را شرح می دهم. باور نمی کنم خودم را. شده ام گرد وغبارمحض. به (بی سبات) شدن می اندیشم. باید مثل یک کودك دوباره نقاشی کنم. انگیزه اي ندارم در خودم. به غروب خودم می اندیشم. به هیچ شدگی وفادارهستم. من (بخت) را زندگی می کنم. خنده را می بلعم. دوباره ماندن در کویر وحشت. در خاك غربت. در کنج عزلت. در لحظه هاي کثرت. در ابهت (وقاحت) . توصیف مجدد خود از طریق قصه پردازي. و باز هم جنون. جنون در لحظه. عاشقی در بی نهایت. چرا (سعادت) از یاد من رفته است؟ مرگ با صدهزار نماد و نمو به میدان فلسفه آمده است. اوضاع روانی و ذهنی ناخودآگاه از (شخصیت) فرار می کند. نکته مهم: چند کلمه اضافه هست و ترتیب هم رعایت نشده و غلطها ممکن است املایی یا معنایی باشد... کلمات صحیح. (رفاقت, ذلت, حقیقت, عادت, ثبات, سعادت, حیرت, اصالت, لذت, عبارت, حاجت, عنییت, لطافت, مرارت, سخاوت, اسارت, برگشت, صداقت, تفاوت, وقار, جدیت, قطعیت, محدودیت, حیثیت,) سلام خسته نباشید ببخشید نمیدونم جواب این سوال را باید می‌پرسیدم یا نه ولی پرسیدم. در اصل سوال من اینطوری هست که کلماتی داخل پراتز هست غلط هست، اون بالا نکته مهم را خونده باشید می‌دانید که از چه نظرهایی غلط هست هم میتونه از نظر ترتیب کلمات هم غلط باشه یعنی جاشون شاید اصلا غلط باشه و هم معنایی و هم املایی. کلمات درست هم از بین کلمات پایین آن متن فرستادم هست. ممنون میشم استاد جواب این کلمات رو بگین 🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی حضوری دیگر. حضوری که با این کلمات که اکنونْ بی‌روح شده‌اند؛ روحی تازه بگیرند تا بتوان با همین کلمات، آری! با همین کلمات که اشاره به «آن‌جایی» دارد که «این‌جا» نیست، زندگی کرد. این احوالات که پیش آمده است را به فال نیک بگیرید. هرکس هنوز در دیروزِ خود متوقف است، بداند که ممکن است دیر بشود و در نتیجه دیر برسد و وقتی به خود بیاید که دیگر توان به‌پاخاستن و رفتن را از دست بدهد. مشکل، بحرانی است که هر انسانی نسبت به خود پیدا کرده است که راستی! ابتدا باید از خود بپرسیم آن چیزی که ما هستیم، چه چیزی است؟ چه حضوری در این تاریخ شایسته ما بود که منجر به انقلاب اسلامی شد و همچنان آن حضور ادامه دارد؟ آیا  به این نکته فکر کرده‌ایم که مردم ما و مردم جهان به دنبال دیانتی می‌باشند که جوابگوی امروزشان باشد؟ مخاطبان خود را در کدام آینده حاضر کنیم که رهبر معظم انقلاب نسبت به آن حضور و آن آینده توصیه به «امید» می‌کنند و می‌فرمایند: باید از هرگونه انفعال و ناامیدی پرهیز کرد و کانون تزریق امید به کشور بود و به قلّه‌ها نظر کرد؟ پیشنهاد ما آن است که برای عبور از بحرانی که انسان‌ها نسبت به معنای خود پیدا کرده‌اند؛ با دنبال‌کردن بحث «ده نکته در معرفت نفس» کار را شروع کنند و سپس با دنبال‌کردن مبحث «برهان صدیقین» کار را ادامه دهند. موفق باشید

https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA

https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA

https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA

19584

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت ۱. کتابی در باب فلسفه ی هنر می شود معرفی بفرمایید؟ ۲. «الفكر حركة من المبادی - و من مبادی الی المرادی» طبق فرموده حکیم سبزواری سوالی پیش می اید اینکه: اگر انسان نتواند با رجوع به مبادی مجهولی را به معلوم تبدیل کند، آیا اساسا تفکری روی نداده است؟ یا این که می توان گفت تفکر روی داده؟ ۳. نظر شما راجع به کتب و اندیشه های جناب حجت الاسلام سید میرباقری (عضو اسبق فرهنگستان علوم قم) چیست؟ ۴. تفکر سید منیر الدین هاشمی را چگونه تفکری می دانید؟ ۵. آقای دکتر سید حسین نصر به نظر شما تفکرزا هستند و از آثارشان باید استفاده شود یا خیر؟ بخصوص برای طلاب منظورم هست. ۶. آقای بیژن عبدالکریمی شاگرد مرحوم فردید چطور؟ التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اطلاع دقیقی ندارم 2- در هر حال اگر مبادی مشخصی که همان یافتِ اولیه یا بدیهیات اولیه نباشد که مبنای فکر قرار گیرد، فکری به میان نمی‌آید. 3 و 4 - نگاه جناب آقای میرباقری و کلاً فرهنگستان از جهات نظر به ولایت امامان معصوم و عبور از غرب، نگاه خوبی است ولی در این‌که از حکمت صدرایی فاصله گرفته‌اند و چیزی به نام فلسفه‌ی شدن را که امر مبهمی است به میان آورده‌اند، افراد را به مشکل می‌اندازند. با این‌همه بنده شخصیت استاد میرباقری را شخصیت ارزشمندی می‌دانم و ارادت خود را به ایشان اعلام کرده‌ام 5- جناب آقای دکتر نصر در موضوع «حکمت خالده» حرف‌هایی دارند، اما در تحقق تمدن اسلامی راهِ ما از ایشان جدا است 6- عرایضی در مورد ضعف‌های تفکر آقای عبدالکریمی در جواب سؤال‌های شماره‌ی 18794 و 19201 شده است. خوب است به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

16005

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: با آرزوی توفیقات روز افزون برای حضرتعالی در شعر بلند عرفانی مولوی: «عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن که نداند او زمانی نشناسد او مکانی عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی» منظور مولوی از (هشتمین) چه منزل و جایگاه عرفانی می باشد؟ لطفا کمی این ابیات را بسط دهید. و کمی از اسرار آن را بازگو کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از هشتمین را نمی‌دانم. عمده نگاه عرفانی جناب مولوی به نماز است که نمازگزار چگونه از خود فانی و به حق، باقی می‌گردد در آن حدّ که زبان او نیز در اختیار او نمی‌باشد و تنها ملکات او است که در میان می‌ماند و قلب او تماماً در محضر حق، در تماشای انوار عالیه‌ی الهیه خواهد بود. موفق باشید

15742
متن پرسش
سلام استاد عزیز: مدتی است احساس دل تنگی برای خدا می کنم. با خودم گاهی خلوت می کنم و می بینم خدا ندارم. این خیلی عذابم می دهد و حاضر نیستم غیر خدا با احدی مأنوس شوم. غیر از لحظات دعا و مناجات با خدا، لحظات دیگرم چیزی نیست. 1. با خودم میگم تا کی به خدا می رسم، یعنی به حضور انورش مشرف خواهم شد؟ دعا می خوانم و مشغول دروس طلبگی هم هستم استاد. اما اون ارتباط عمیق چطور دائماً حاصل می شود؟ نکنه باید حتما عرفان نظری و عملی کار کنم؟ یعنی تا اون وقت باید صبر کنم؟ ۲. مشکل دیگرم هم این هست که همان لحظات کوتاه احساس حضور، بسیار حالت سنگینی ای در وجودم حس می کنم که گرچه یک مراقبه ای حاصل می شود خود بخود، اما بخاطر توجه دیگران و ارتباط با دیگران حتی نگاه کردن به چهرهٔ آنها، حالم از بین می رود و خلاصه زیاد نمی تونم حفظ کنم. در مورد این چکار کنم؟ با تشکر استاد، خدا خیرتون بده. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خاصی لازم نیست انجام دهید. عمده صبر بر عبادات از یک‌طرف و صبر بر ترک معصیت از طرف دیگر است که کارساز خواهد بود. موفق باشید

15520
متن پرسش
با سلام و نهایت تشکر: استاد بزرگوار آیا این مطلب صحیح است که ما انسانیم، انسان هم ذهن دارد، ذهن سالم هم تولید کننده انواع فکر هاست مانند قضاوت و مقایسه و گذشته و آینده و آمد و رفت فکر ها دست انسان نیست فقط عمل کردن بر طبق آن ها در دست انسان است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذهن ما می‌تواند تحت تأثیر انوار الهی و نفحات ربانی باشد، چنان‌چه بر فطرت اصلی خود قرار داشته باشد و می‌تواند تحت تأثیر القائات شیطانی قرار گیرد چنان‌چه از شریعت الهی فاصله بگیریم. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» می‌فرمایند: «الا انَّ فى ايّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحاتٌ‏ الا فَتَعَرَّضُوا لَها» در زندگى شما گاهى يك نفحه ‏هايى به قلبتان مى‏ رسد خودتان را در معرض اين نفحه‏ هاى غيبى قرار دهيد تا بشنويد. موفق باشید

15079
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: چگونه از موسیقی عبور کنیم؟ شما فرمودید: «حوزه‌ی موسیقی، مرتبه‌ی خیال انسان است، اگر انسان‌ها طالب حضور در مقام قلب و روح هستند باید از موسیقی عبور کنند و در این راستا اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هیچ رجوعی به موسیقی نداشتند.» بنده اهل موسیقی نیستم، اما مدتی است احساس می کنم برخی موسیقی ها احساساتم را تغییر می دهند، اما می ترسم مرا از اصل و حقیقت باز بدارد و مشغول هوس های زود گذر کند، با وجود اینکه سعی می کنم موسیقی را وسیله ای برای قرب خدا و تذکر قلبی بدانم، البته موسیقی با محتوا و حلال. اما به هر حال در همین مدت کم نیز با احتیاط چند موسیقی محدود گوش کرده ام و می گویم اگر بنا باشد مرا به توهم بکشاند، نه توحد، حاضرم به راحتی ترکش کنم. استاد عزیزم، نظر نهایی شما برای بنده حقیر حجت است. دوستم با این نگرش زیاد موسیقی گوش می دهد، اما از شما تقاضا دارم مرا راهنمایی کنید که چه کنم، و جایگزین آن چه کنم؟ البته اشعار علامه حسن زاده حفظه الله را وقتی می خوانم، جلوی اشکهایم را گاها نمی توانم بگیرم، و احساس حضور می کنم، اما در موسیقی چنین حالی تابحال نداشته ام. با تشکر از دقت نظراتتان اجرکم عند الله تعالی التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم همین پیشنهاد را دارم. چیزهایی مثل اشعار و مطالب عرفانی را که اشاره به حقایق متعالی دارد، باید جایگزین این تمایل کرد. شاید خدا این میل را در قلب شما انداخته است که یک دوره مثنوی بخوانید. موفق باشید     

14571
متن پرسش
با سلام و احترام: حقیر به دوستانی که احساس می کنم لازم است مطالبی را بگویم می گویم. (منبر می روم..!) شاید از حال غفلت دربیایند. من اشتباه می کنم؟ می دانم با حرف زدنم خود را در معرض آسیب نفس و شیطان قرار می دهم. خوب مرا به تقوا می شناسند و.. فکر می کنند خبری هست و ما نیک روزگاریم. اینها آسیب است. بر عکس خودم، بعضی دوستانم اصلا بروز ندارند و سکوتند... ولی من می دانم اینها خیلی روی خودشان کار می کنند. من در سلوک الی الله به گرد پای آنها نمی رسم ولی از طرفی نمی توانم سکوت کنم و ببینم جوان ها مقصد را فراموش کرده اند.. کار من درست است یا کار دوستانم که کلا سکوت اند و معتقدند خدا هر وقت وقتش باشد یک نفر را هدایت می کند؟ سوال دیگرم این است: بزرگان می فرمایند هر کس چیزی فهمید ساکت شد. این با روشنگری (کاری که من انجام می دهم در حد کم خود) تناقض دارد؟ یا اینکه می فرماید تا زبان را نبندی دلت باز نمی شود. نمی دام منظورشان حرف های زاید است یا کلا حرف نزدن منظور است. ببخشید وقتتان را گرفتم و تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به حکم وظیفه معارف آل‌اللّه را به گوش مردم برسانید، خداوند انوار حکمتش را بر قلب‌تان می‌گشاید. آری! حرف زائد و فضول‌الکلام قلب را تیره می‌کند. موفق باشید

14468
متن پرسش
سلام استاد: کسی از بنده سوال کرد: اگر ما در نماز مثلا صورتمان به خارش افتاد، چه کنیم؟ بنده گفتم اگر خود را کنترل کنید روح یا نفستان را قوی کرده اید. ایشان پرسیدند چه رابطه ای بین قوی شدن روح و انجام ندادن حرکت در نماز وجود دارد؟ بنده (بنا بر چارچوب و قالبی که شما به ما آموختید) اینگونه جواب دادم: اگر در بدن حالتی پیش بیاید که باعث شود روح امر کند این ضعیف می کند روح را. یعنی باید در هر حالتی روح یا نفس حرف اول و آخر را بزند. یعنی اگر صورتمان آنطور شد، در واقع بدن دارد امر را به روح تحمیل می کند که (زود باش دستور بده که دست را بالا بیاورد). وقتی شما دستتان را بالا نمی آورید امر مستقیم روح را اجرا کرده اید که باعث تعالی و تقویت روح می شود. درست گفتم به ایشان یا اشتباه کردم استاد؟ (البته چون به مباحث شما مربوط می شد می پرسم تا ببینم چقدر پیشرفت کرده ام در نحوه ی پیگیری مباحثتان) التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف در جای خود درست است ولی بالاخره ما در بدن خود نسبت به کشش‌های آن، آزادِ آزاد نیستیم و همین‌طور که بعضاً گرسنگی را بر ما و حتی بر اولیاء معصوم تحمیل می‌کند، سایر عکس‌العمل‌های بدن مثل حرکت خون در رگ‌ها موجب خارش آن قسمت می‌شود. آری! می‌توان روح را در یک تمرکز عالی نسبت به عکس‌العمل‌دادن به آن آزاد کرد، ولی نه به معنای این‌که نباید این خارش وجود داشته باشد و یا روح مجبور باشد اگر مشغول خاراندن آن قسمت شود، از حضورش باز بماند. موفق باشید

14358

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بعد از اتفاقات یک سال اخیر در عربستان از توهین و هتک حرمت به ملت ایران در فرودگاه گرفته تا قربانی شدن چندین هزار نفر در منا و حتی کشتار مسلمانان یمن و الی ماشالله و سکوت دولت مردان و مراجع تقلید ایرانی وقت آن نیست که حج از سوی مردم تعطیل شود؟ آیا ما نیز این حرکات را مثل همه ی مقامات ارشد کشوری محکوم کنیم و سپس به حج برویم و تحقیر شویم و پول هایمان را خرج کشتار مردم مظلوم یمن و بحرین و سوریه کنیم؟ آیا مراجع تقلید خوابن یا این هم مصلحت است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حساسی است. فکر می‌کنم مسئولان مربوطه با نظر مقام معظم رهبری و با توجه به جوانب دیگر تصمیم نهایی را بگیرند. موفق باشید

13698
متن پرسش
سلامی از اعماق جانم بر استاد عزیزم: خیلی خیلی عذر میخوام آقای طاهرزاده موقعی که مورد سرزنش افراد خانواده قرار می گرفتم این حالات برایم اندکی پیش می آمد. الان هم به لطف الهی حالی بسیار خوش دارم این حالات اکثرا در شب ها هنگامی که بر روی پشت بام ستارگان آسمان و ماه را می بینم برایم پیش می آید. چون هنگام دیدن اینها یاد این شعر می افتم. یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد خواهش می کنم بگویید چه کنم که این حال عمیق معنوی از بین نرود و در طول روز هم باشد نه فقط شب ها چون پارسال بعد از مدتی این حال رفت و ما قدر نشناختیم و بعد از آن بسیار حسرت خوردیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه عبداللّه انصاری می‌گوید: «حال» از جلوات شهود الهی است در دیدن حقایق، و راهِ باقی‌ماندن آن «شهودُ الحقيقةِ لا كسباً، و رفضُ الدَعْوَى لا علماً، و البقاءُ مع نورِ اليقظةِ لا تَحَفُّظاً.»

استقامت احوال، استقامت در شهود حقیقی است که کسباً به‌دست نیامده و سعی کند آن شهود و آن برق بماند و یا لااقل زود نرود و نیز در استقامت احوال ادعا را بردارد ولی نه به صورت علمی. طوری شود که از حالش بجوشد که ادعا نکند و به حسب حال رفض ادعا کند و نیز در استقامت احوال بر نور یقظه باقی باشد ولی نه از سر تکلّف بلکه به اقتضای همان حال. رویکرد سالک باید در این مرتبه چنین باشد که حال را که شهود حقیقت است و به سراغ او آمده حفظ کند، و در ادامه‌ی این استقامت در آن حالِ خوش معنوی، نظر به خود نداشته باشد تا دعوی نقش‌داشتن در این امر بکند و این غیر از آن است که از نظر علمی خود را متذکر کند که همه‌چیز از آن خدا است و من هیچ‌کاره‌ام. در حضوری قرار گیرد که «إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّه»(آل‌عمران/154) و در ادامه باقی بماند به آن نور یقظه که در ابتدا بدان منور شد و از این طریق خود را از هر غفلتی محفوظ بدارد. البته به وقتش این موضوعات بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید

13488
متن پرسش
سلام خسته نباشید: چند سوال: 1. عرفا فرمودند اعیان ثابته در صقع ذات سرنوشت خودشون رو در زندگی دنیایی خودشون انتخاب کردند آیا این انتخاب از روی اراده و اختیار و علم بوده؟ 2. این چطور ممکنه در حالی که برخی شقی و جنایتکار هستند مثل صدام آیا او هم در عین ثابت خودش این زندگی رو انتخاب کرده؟ 3. آیا تمام اتفاقات زندگی ما انتخاب ما در عین ثابت خودمون بوده یا فقط برخی؟ و نقش اختیار ما در دنیا چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث عین ثابته را باید به طور جامع دنبال بفرمایید تا إن‌شاءاللّه جواب این نوع سؤالات خودتان را بتوانید به‌دست آورید. در ضمن به جواب سؤال‌های 13252 و 13454 و 10966 و 9308 و 8637 و 8595 و 7067 می‌توانید رجوع فرمایید. موفق باشید

13364

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در روایتی که احتمالا از امام حسین (ع) است فرموده اند که معرفت الله معرفت به امام زمانی است که حق او بر گردنت واجب است. راه به ظاهر خیلی واضح است اما بنده چند سوال از محضر شما دارم: 1) معرفت چیست و چگونه اصحاب کربلا حتی حر و حتی آن سنی عثمانی در دقایق آخر و با اندکی کار توسط امام به این مقام رسیدند؟ 2) معرفت حجت چگونه بدست می آید و کی می توان این ادعا را کرد که به مقام معرفت حجت رسیدیم؟ 3) در دعای «اللهم عرفنی نفسک فانک...» این گونه می توان برداشت کرد که معرفت به الله مقدم بر معرفت نبی و نبی مقدم بر حجت است. پس چگونه می توان این دو حدیث را در کنار هم قرار داد؟ 4) برای قدم برداشتن در مسیر معرفت حجت چه اقداماتی لازم است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن اشاراتی در رابطه با فهم مقام اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و مقام امام دارد که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» می‌توانید دنبال کنید. و در مورد دعای «اللّهم عرّفنی نفسک ....» عرایضی در قسمت سوم سؤال شماره‌ی 13361 شده است. موفق باشید

13229
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه عارف منور به نور غنی بشود یعنی از خلق بی نیاز می شود؟ چون بسیاری از روابط انسانها با یکدیگر بر اساس نباز به یکدیگر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز انسان‌ها به یکدیگر از تقدیرات الهی در این عالم است، ولی سالک عارف متوجه است که همه‌ی مجاری رفع نیاز مظاهر الهی هستند زیرا قرآن می‌فرماید «انتم الفقراء الی اللّه» شما تنها به خداوند نیازمندید، پس اگر ما از جهتی به همدیگر نیازمند می‌باشیم از آن جهت است که برای همدیگر مظاهری از اسماء الهی هستیم و نباید از این موضوع غفلت کرد. موفق باشید

12964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: نظر جنابعالی درباره ی شاخصه های یک نماینده ی تراز انقلاب اسلامی چیست آیا ورود دوستانی که مباحث شما را کار می کنند به عرصه ی انتخابات مجلس را با توجه به اینکه توانمندی هایی نیز دارند را تا چه حد لازم و ضروری می دانید؟ با تشکر از لطف شما
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر زمینه لازم جهت متذکرشدن تمدن اسلامی باشد، لازم است عزیزان در چنین میدانی که جمع بین سیاست و دیانت است حاضر شوند. موفق باشید

12860
متن پرسش
با عرض سلام: جنابعالی در مورد مسئله انتخابات 96 و حضور جناب آقای احمدی نژاد نظر منفی داشتید که مشکلی نیست ولی تناقض اینجاست که این مخالفت با مبانی اندیشه ای شما در تناقض است. شما در سخنرانی هایتان بارها گفته اید که باید دشمن را از دشمنی کردن مایوس کرد. خوب بنده کار با شخص جناب آقای احمدی نژاد ندارم ولی اگه ایشون بیایید و رای بیاورد دیگر انگیزه ای برای دروغ بافی نمی ماند چون علت این همه شایعه و دروغ بافی آلوده کردن انقلاب و حذف رقیب و اثر گذاری بر روی مردم می باشد که در صورت حضور ایشان این توطئه خاموش می شود. 2. شما بحث جریانها و نسبت آنها را با انقلاب مطرح می کنید ولی باز هم در اینجا نظر شما دارای تناقض هست چون اگر احمدی نژاد از جنس انقلاب هست پس چرا مخالفت و اگر احمدی نژاد از جنس انقلاب نیست پس چرا نسبتش با انقلاب مشخص نشود پس باز هم چرا مخالفت؟ 3. حضرت استاد آیا انقلاب اسلامی با ظلم جلو می رود؟ به نظر می رسد در مورد رئیس دولت های 9 و 10 و خود دولت های 9 و 10 ظلمهای زیادی در حال وقوع است و وظیفه ذاتی این انقلاب دفاع از مظلوم است پس اگر شرایط مناسبی برای دفع این ظلم به وجود نیاورد به نظر می رسد روند تکاملی این انقلاب با مشکل روبه رو می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هنوز هم تفکر آقای احمدی‌نژاد را از جنس انقلاب می‌دانم و معتقدم دشمنان انقلاب اسلامی به همان اندازه که با انقلاب مخالفند، با آقای احمدی‌نژاد نیز مخالفند. و نیز معتقدم به آقای احمدی‌نژاد ظلم شده است، چه در زمان ریاست جمهوری ایشان و چه در این زمان که دولت یازدهم میدان‌دارِ امور اجرایی است که عملاً ظلم مضاعفی با قلب واقعیت به ایشان شده‌ است، و این غیر از ضعف‌های شخصی ایشان است که روحیه‌ی تک‌روی بر نگاه جمعی بر ایشان غلبه دارد و این غیر از ضعفی است که جریان اصول‌گرا در عدم تعامل با ایشان از خود نشان داد و همه‌ی این‌ها حکایت از آن دارد که هنوز ما زیرساخت‌های فکری و فرهنگی عبور از جبهه‌ی غرب‌گرایِ انقلاب را در خود شکل نداده‌ایم. با این‌همه به نظرم نباید ذهن خود را مشغول چیزی بکنیم که نه به دار است و نه به بار، و خودِ آقای احمدی‌نژاد بنای کاندیداشدن ندارند، البته بنده فکر می‌کنم بهتر است آقای احمدی‌نژاد خودشان هم وارد عرصه‌ی کاندیداشدن برای رئیس جمهوری نشوند. و مطمئن باشید شرایط روز به روز برای نمایاندن هرچه بیشتر حقانیت ایشان فراهم خواهد شد، چه بهتر به احمدی‌نژادی فکر کنیم که تعالی‌یافته‌ی تاریخ گذشته‌ی ما باشد. موفق باشید

12209
متن پرسش
استاد سلام جمله‌ی معروف معرفت النفسی: «نفس وقتی کامل شود بدن را رها می‌کند حالا چه در حیوانیت و یا چه در انسانیت» استاد آیا لازمه‌ی این سخن این نیست که برای انسان شقی بالقوه‌های انسانی دیگر معنا ندارد (چون اگر چیزی هنوز بالقوه‌ای داشته باشد دیگر به آن کامل نمی‌گویند) و از طرف دیگر آیا بالقوه‌های حیوانی برای انسان سعید نباید رشد یابند؟ آیا ملاک بالقوه بودن برای نفس مسیری است که برمی‌گزیند؟ و اگر این گونه است این مسئله چه‌طور معنا می‌یابد یعنی چه‌طور بالقوه‌ها با افقی که انسان برای خود ترسیم می‌کند می‌تواند متفاوت شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال انسان دارای دو بُعد فجور و تقوا است و نفس در هرکدام کامل شود در تکوین خود به فعلیت رسیده و دیگر نیاز به بدن ندارد هرچند اگر در بُعد فجور کامل شده باشد از نظر فطرت انسانی مشکل او حلّ نشده است. موفق باشید

12145
متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: حقیر طلبه سطح 2 در مشهد مقدس هستم. به ضرورت انس روزانه و مطالعه و تدبر در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام رسیده ام و آن را یکی از لوازم ویژه نقش آفرینی حوزه و روحانیت در راستای اهداف انقلاب اسلامی می دانم. اما از طرفی پیشنهاد تدریس برای طلاب سال پایینی به من داده می شود و مسؤلین مدرسه اصرار دارند که باید برای آنها وقت بگذارم؛ چون آنها استاد دیگری که با رویکردهای تحولی مدرسه -که تا حدود زیادی همراستا با دغدغه های حضرت اقاست - هماهنگی قابل قبولی داشته باشند را سراغ ندارند. (البته دغدغه شان را به جا می دانم و کار با طلاب را از اهم واجبات می دانم) از طرف دیگر باید وقتی را نیز به تحصیل خودم در فقه و اصول اختصاص دهم. در این بین حضور در فعالیتهای اجتماعی را نیز فوق العاده محدود کرده ام؛ چون احساس می کنم وقت گذاشتن برای طلاب، کاری زمین مانده ولی به شدت پر بازده است. حال به نظر حضرتعالی در این تزاحم کدام یک را به نفع دیگری محدود کنم؟ اگر کار بیشتر با طلاب را برگزینم، آیا امکان جبران ساعاتی که می توانست صرف بهره برداری از معارف قرآن و روایات شود وجود دارد؟ نائب الزیاره شما در حرم مولایمان علی بن موسی علیه السلام خواهم بود و ان شاء الله زیارت رجبیه را به نیابت از شما و همه مؤمنان خواهم داشت. ملتمس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی دو دوره تدریس برای آن‌که آموخته‌ها یتان ملکه شود خوب است إن‌شاء‌اللّه فرصت تدبّر در قرآن و روایات در اسرع وقت پیش می‌آید. التماس دعا. موفق باشید

نمایش چاپی