بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20649

راز اشکبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی وقتتون بخیر: ببخشید اینی که آیت الله بهجت در مورد اشک و بکا فرمودن که از اعلی علیین است مخصوصا اشک برای امام حسین (ع) و برای دعا، یه کم برای بنده مبهم هست، یعنی حتی در این دو مورد هم که ما به خودمون تلقین کنیم و با تلاش اشکمونو جاری کنیم بازم اذن از بالا میاد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه با نظر به حقیقتی که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در مقابل ما گشودند و ما با اشک خود، طلبِ اتصال به آن حقیقت را داشته باشیم، آن اشک از اعلی علیین خواهد بود. عمده آن است که منشأ اشک ما نظر به افق گشوده‌‌ای باشد که در مقابل ما قرار می‌گیرد، مثل آن‌چه که امروز شهداء این افق را می‌گشایند. موفق باشید

19418
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با پژوهش و مطالعه ای و جمع بندی که در کلیت راه درست زندگی و اخلاق و کسب مهارت زندگی و... داشتم در کلیات احادیث و روایات و جملات روانشناسی، اینطور دستگیرم شد که هزاران هزار جمله و حدیث و... را می توان در سه جمله به ترتیب عشق به خدا و عشق به مردم و عشق به خود جمع بندی کرد. و در یک کلمه عشق و دوست داشتن که مرا یاد جمله ی سریان عشق فی الموجودات می اندازد. گویی عشق به همه چی نظم می بخشد. و به نظرم آدمها به اندازه ی میزان بهره شان از عشق و محبت وسعت وجودی یافته و مقدس می شوند، البته ذیل شرع و دین و منظورم عشق مجازی نیست. حال به نظر شما چکار کنیم عشق و محبت به همه چیز در درونمان زیاد شود؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار سخن درستی است. به امید روزی که انسان‌ها با رفع حجاب‌های خودبینی و خودخواهی به موطن عشق به همان معنایی که فرمودید، برسند تا با جناب حافظ همسخن شوند که فرمود:

عشقت رسد به فریاد گر تو مثال حافظ

قرآن زِ بَر بخوانی با چارده روایت

موفق باشید

17815
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: اگر امکان داره می خواستم توضیح کوچکی در مورد تفاوت خلق کردن با تجلی کردن بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خلق‌کردن از نظر لغت به معنای جمع‌کردن و تألیفِ اجزاء است مثل جمع‌کردن یک ساختمان. بدین جهت وقتی بحث جمع‌کردن در قرآن می‌آید، بحثِ مثلاً «فی ستة ایّام» می‌آید یعنی عملی است در عالم ماده که عالمِ زمان‌مند است. ولی در تجلی، رابطه‌ی «وجودی» در میان است از طریق وجود مطلق و چون وجود مطلق، «وجود» به مخلوق می‌دهد عملاً چیزی جز وجود در میان نیست و این معنای تجلی است مثل تجلی نور به فضای اتاق که بین منبع نور یعنی چراغ و نوری که در میان است تنها «نور» را شما دارید. به همین جهت نمی‌گوییم چراغ، نورِ اتاق را خلق کرد. فهم دقیق این موضوع را در بحث «برهان صدیقین» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید

17675
متن پرسش
سلام عليكم استاد گرامى كه يكى از مواردى كه مديونتان هستم شناخت انقلاب اسلامى و جايگاه تاريخى آن است، و سوالم هم در همين زمينه هست، استاد بنده متوجه جايگاه تاريخى انقلاب اسلامى به عنوان پيچ تاريخ به سمت نورانى شدن و الهى شدن هستم ولى از طرفى آنچه مي بينم باعث نااميدى ام مي شود، تحليل بنده اين است كه مردم ايران على رغم شروع اين تحول تاريخى ولى ادامه دهنده خوبى نبودند، بنده متوجه اين تحليل حضرت عالى كه مي فرماييد انقلاب اسلامى در واقع نمود اراده حق تعالى جهت جارى كردن حكم خدا بر زمين است، هستم ولى معتقدم در نهايت همه چيز بستگى به انتخاب اين قوم دارد و هيچ تضمين الهى وجود ندارد كه اين نهال مقدس كه در كشور ايران كاشته شد با ارده خود حق تعالى باقى بماند و رشد كند، اگر مردم انتخابشان پشتيبانى از اين بناى مقدس نباشد ويران خواهد شد حتى خون شهيدان هم پايمال خواهد شد كما اين كه در تاريخ بسيار اتفاق افتاده و خداوند بنا به قول خودش قومى ديگر خواهد آورد تا از دينش حمايت كنند، آنچه كه در واقعيت اتفاق افتاده انحراف مردم و مسوولان از (تحت هدايت مسوولان صاحب نفوذ ولى كم بصيرت) از مسير ترسيم شده توسط خمينى كبير است و روز به روز هم اين انحراف بيشتر مي شود، روز به روز انقلاب بيشتر به محاق مي رود، حرف رهبرى هم روز به روز اعتبارش كمتر مي شود به عنوان مثال ايشان صراحتا فرمودند كه فتنه خط قرمز نظام است، آن وقت فتنه گرى به عنوان وزير از طرف دولت پيشنهاد مي شود و در مجلس نمايندگان منتخب مردم هم راى اعتماد مي گيرد، به نظر من اگر اين مسير ادامه يابد هرگز به ايجاد و يا كمك به ايجاد تمدن و نظام اسلامى نخواهد انجاميد و نهايتا همان وعده خدا يعنى آمدن قومى ديگر جهت يارى اش محقق خواهد شد. اين مردم و اين مسوولان آنهايى نيستند كه چنين قابليتى داشته باشند، هر آنچه را هم كه تا الان از فشارهاى اقتصادى مستكبران تحمل كرده اند، غالبا نه از سر ارادت به انقلاب بوده است بلكه مجبور بوده اند كه در اين شرايط زندگى كنند، مگر اين حادثه اى عظيم و معجزه گونه رخ دهد و ديگر بار احساسات و تعقل مردم به سمت حمايت از انقلاب برگردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید برای تحقق یک نمدن، فرایندِ تاریخی شکل می‌گیرد و همین مردمی که می‌فرمایید در حال حاضر نسبتی با انقلاب ندارند، با هرچه بیشتر انحطاط تمدن غربی، به مرور در نسبت خود با فرهنگِ تجدد شک می‌کنند که نمونه‌های آن را حتماً ملاحظه کرده‌اید و بعداً این نمونه‌ها بیشتر می‌شود. آری! وقتی سر گوسفند بریده شد در آخرین لحظات، تقلای بیشتری می‌کند 2- بحث در تفاوت نگاه در وزیر پیشنهادی بود که آیا در فتنه نقش داشته یا نه؟ نه این‌که آن‌هایی که به او رأی دادند به جهت حضور در فتنه باشد. موفق باشید

17233
متن پرسش
با سلام: چند سال پیش بنده در مورد خواستگارم که از نظر کفویت با من مناسب بود ولی از نظر عقیدتی، ایمانی در حد انجام واجبات، از شما مشورت خواستم، فرمودید: اگر خواستگاران خوب خود را بدون دلیل رد کنید خداوند اموراتتان را به خودتان واگذار می کند، طبق این فرمایشتان و مشورتهای دیگری که داشتم، منی که در فکر تمدن زایی شیعه بودم و حاضر بودم هر نوع سختی زندگی را برای این راه تحمل کنم، با ایشان ازدواج کردم. بحمد لله زندگی زناشویی خوبی داریم ولی خواسته ام وارونه محقق شد و متاسفانه به هیچ وجه از نظر بودن با شخص هم فکر و هم جهت در زندگی غنی نمی شوم، حتی بعد ازدواج به خاطر شرایطم از همفکران خود هم دور شده ام. بسیار نیازمند هم منش دینی هستم ولی ایشان حتی نمی توانند درد و دل های مرا در مورد دین و انقلاب و... درک کنند. حتی یک بار هم نتوانسته ام عقاید جدی خودم به زندگی را با ایشان مطرح کنم و در حد گذران زندگی مشترک با ایشان هستم. او مرد است و غالب و اصلا وجود و جهت اینگونه ندارند و روح من خاک می خورد. شده ام مثل کسی که در کتاب «زن آنگونه که باید باشد» در موردش فرمودید که: «اگر با هم افق خود زندگی ازدواج نکنید در جانتان احساس شکست خواهید کرد.» لطفا راهنمایی کنید. چون دیگر حتی نمی توانم به دوستانم پیشنهاد ازدواج اینگونه بدهم. و اینکه بفرمایید آیا اینگونه ازدواج بهتر است یا اینکه همانند بسیاری از دختران دیگری که مانوس با تفکر شمایند آنقدر ازدواج را به تاخیر بیندازیم تا شاید هم فکری برایمان پیدا شود و سالها در انتظار خواستگار تمدن ساز باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید ما در تاریخی قرار داریم که «زن» گمشده‌ی این تاریخ است و بسیاری از مردان و اساساً فرهنگ ما با برداشت کهنه‌ای که از مذهب در آن هست، معنای زن را نمی‌فهمند. و این‌جا است که زنان با حوصله و نه با درگیری و نه با ردّ خواستگار، بلکه با سعه‌ی صدر قدم به قدم راهِ جدیدی را در این تاریخ برای زنان و برای خود بگشایند. و بیش از همه، زنان باید نشان دهند که چه‌کاری باید انجام داد تا شرایط مناسب فهم زنان از مردان و فهم مردان از زنان به ظهور آید. مطمئن باشید تا این‌جا بهترین راه را انتخاب کرده‌اید، تلاش کنید تا بهترین راه‌های دیگر در همین بستر در مقابل شما گشوده شود، نه آن‌که خود را با دخترانی مقایسه کنید که در زندگی مجرد خود فعالیت می‌کنند. کار اصلی زنان مدیریت هسته‌ی توحیدی خانواده است، ولی مدیریتی نرم، آن‌چنان‌که در کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» تا حدّی به تفصیل بیان شد. موفق باشید

17056
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: سوالی که مدتی ذهن بنده را مشغل کرده و تا الان با اینکه کتاب های مختلفی، از جمله کتاب جوان و انتخاب بزرگ، و ... خوانده ام و با افراد مختلفی مشورت کردم، هنوز به جواب نرسیدم: جوانی موقعیت طلائی است و که نباید به راحتی از دستش داد، اما سوال اینجاست که چگونه؟ اگه کسی هدف خودش رو رضای خدا و قرب الی الله قرار داده باشه، در جوانی چه کاری میتونه انجام بده؟ کاری که از همه مهمتره و شاید بعدا نتونه انجام بده و بتونه تمام استعداد های انسان رو به کار بگیره؟ آیا درس خواندن برای کنکور لازمه ؟ اگه نیست، و کسی اینو تشخیص بده، چه کار مهم تری پیش روش هست؟ کار کردن و دنبال شغل و سرمایه رفتن، وارد مسائل سیاسی شدن، مطالعه .... کدام مهم تر است؟ و معیار های انتخاب شغل از منظر اسلام چیست؟ انسان باید خودش رو برای مسئولیت های بزرگ اماده کنه یا یک شغل معمولی و عادی؟ لطفا جامع و کامل پاسخ بدید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی هدف اصلی انسان کسب رضایت حضرت پروردگار در کلیت زندگی شد، معلوم است که برای تحقق آن، باید مقدمات لازم را فراهم آورد. که مسلّم کسب معارف الهی و اخلاق فاضله، اصلی‌ترین مقدمات است و این باید در شرایطی شکل بگیرد که انسان با داشتن شغل و منبع درآمدی بتواند هدف خود را درست دنبال کند. درس و دانشگاه و حوزه همه برای کسب مقدمات است. موفق باشید

15992
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: استفاده از قوه خیال برای آرامش نفس، آیا باعث کند شدن مسیر سلوک می شود؟ مثلا اموری مانند نقاشی کردن طبیعت و یا گوش کردن به موسیقی هایی با ریتم طبیعت که گاهی برای آرامش توصیه می شوند، با توجه به اینکه به وهم مجال بیشتری برای ورود به زندگی انسان می دهند، آیا باعث اخلال در مسیر سلوک است یا می شود در حیات دنیا از آن گاهی کمک گرفت؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این‌طور است که می‌فرمایید. ولی نباید چندان هم به خود سخت‌گیری کرد که زندگی برایمان سخت و تنگ شود. بالاخره خداوند، رخصت‌هایی داده است. موفق باشید

15768

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در مورد این جمله که خدا آفریننده نور و ظلمت و فاعل سایه و غیر سایه هستند. منظور از آفریننده ظلمت و فاعل غیر سایه چیست؟ و بطور کلی اینکه می گویند خداوند بر قلب عارف تجلی می کند، قبل از این تجلی هر انسانی چگونه نسبتی با خدا داشته بوده؟ و منظور از تجلی خدا بر قلب عارف چگونه تجلی ای است؟ کتاب های خویشتن پنهان و معرفت نفس و از برهان تا عرفان و... را مطالعه کرده ام. دوم اینکه آیا فیض اقدس همان روح گفته شده در نفخت فیه من روحی است؟ و در آخر اینکه در تعریف شما از درخت ممنوعه می خواستم بدانم که شاخص و میزان ممنوع بودن این دنیا چیست یعنی تا چه حد استفاده از این دنیا ممنوع نیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع فاعلِ ظلمت‌بودنِ خداوند، حضرت امام در کتاب «شرح حدیث عقل و جهل» نکات خوبی دارند مبنی بر آن‌که حضرت حق به تبع خالقیت نور، خالق ظلمت و سایه‌اند و نه مستقیماً. و تجلی بر قلب عارف به معنای تعالی احساس انوار الهی و اسماء ربانی است. و در مورد شجره‌ی ممنوعه، خوب است که به کتاب «هدف حیات زمینی آدم» رجوع فرمایید. موفق باشید

15047

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و تشکر فروان جهت وقت گذاشتن واسه ماها واقعا خسته نباشید و خیر ببینید. ببخشید من واقعا به کمکتون نیاز دارم. من مجردم با مامان بابا هستم خواهر برادرام ازدواج کردن و شهرهای دیگه هستن. وقتی اونا نیستن من برنامه شخصی منسجمی واسه خودم دارم اونم در راه بندگی خدا نمازام قرآن و سجده و مستحبات دیگه و کتاب های توی این راستا خوندن و این حرفا. اما وقتی خواهر برادرام میان کل برنامه هام میریزه بهم همه اش مشغول کار کردن و کمک کردن به مامانم تا جایی که به زور وقت واسه نمازم میمونه و اینقدر درگیر میشم که نه ذکری نه یادی، این منو عذاب میده تا جایی که باعث میشه یه کم بدخلقی کنم. من فقط و فقط هدفم بندگی کردن خداست هیچ انگیزه دیگه ای واسه زندگی ندارم اما وقتی می بینم که اینقد وقتم پر میشه که نمیتونم به بندگیم برسم ناامید میشم افسرده میشم. من توقع دیگه ای از زندگی دارم نمیخوام زندگیم خلاصه بشه توی خوردن و خوابیدن و تبدیل کردن شب و روز به همدیگه زندگی اینجوری من رو داغون میکنه حتی از قیافه ام هم میشه فهمید توی دلم چه خبره. مرگ رو ترجیح میدم به زندگی در عفلت از خدا، تورو خدا بهم بگین چیکار کنم واقعا عذاب می کشم یه راهی پیش پام بذارین احساس می کنم زندگیم داره هدر میره من فقط بندگی خدا رو میخوام بس، نه اینکه اینقدر درگیر زندگی بشم که نفهمم نمازم و چه جوری خوندم. منتظر کمکتون هستم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک جهت فراموش نکنید که خواهر و برادرهایتان به امید سرزدن به والدین‌شان می‌آیند و انتظار دارند از آن‌ها استقبال شود و از این جهت کمک به والدین‌تان برکت خاص خود را دارد. و از طرف دیگر سعی کنید در این موارد نیز یک برنامه‌ی مختصری به خود بدهید و بفهمانید که آن برنامه را باید عمل کنم، بدون آن‌که اوقات تلخی کنید. موفق باشید

13580
متن پرسش
سلام: ایام محرم را به استاد گرامی تسلیت می گویم: چند سوال داشتم: در سخنرانی 14 مهر فرمودید هایدگر در نقد غرب خوب است. و زبان تاریخ را فهمیده. حال دو سوال پیش می آید. 1. برای استفاده از کتب فلسفه غرب چه سیر مطالعه ای طی کنیم؟ چیزی که ارزش داشته باشد. 2. ما برای فهم زبان زمانه چه بکنیم. آن طلاب سخنرانی مرحوم فلسفی را گوش می دادند. ما چه کسانی را گوش کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از فلسفه‌ی اسلامی و فهم دقیق اندیشه‌ی صدرایی، نوشته‌های دکتر داوری شما را آماده می‌کند تا با فهم نگاه تاریخی هگل به تفکر هایدگر برسید و او را به‌عنوان یک مذکِّر نسبت به اهداف قدسی انقلاب اسلامی بیابید. موفق باشید

13536
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: این که شخصی بر اساس عین ثابته اش چیزی را انتخاب کرده باشد آیا اگر احساس کند که این انتخاب فعلا مطلوب او نیست، آیا می تواند با همت خویش بدون اینکه بخواهد از نظر تکوینی تغییری ایجاد کند {که نمی تواند} از نظر تشریعی انتخاب هایی داشته باشد که از لوازم آن انتخاب اولیه اش راحت شود؟ مثلا شخصی که کوچکترین فرد خانواده است و بطور طبیعی علاوه بر ولایت و حمایت والدین دلسوزی و حمایت برادران و خواهران بزرگتر هم شامل حال اوست به گونه ای عمل کند که دیگران تحت ولایت و حمایت او قرار گیرند؟ آیا برای رسیدن به وضع مطلوب انتخاب هایی بر ضد آن انتخاب تکوینی اولیه باید بکند یا با هماهنگی با همان انتخاب اولیه هم می تواند به نتیجه برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر انتخابی که ما می‌کنیم مسلّم با لوازم تکوینی آن روبه‌رو می‌شویم حتی اگر بخواهید در مسافرتی از شهری به شهر دیگری روید. ولی در همه‌ی انتخاب‌ها، بستر ادامه‌ی انتخاب و اختیار در عین شرایط تکوینی جدید فراهم است. آری! اگر امکان مردبودن در ذات ممکن‌الوجودبودن‌مان فراهم بوده است، نمی‌توانیم در ادامه‌ی آن انتخاب زن‌بودن را برای خود انتخاب کنیم، ولی می‌توانیم در بستر مردبودن، کمالاتی که مربوط به مردبودن است را دنبال نماییم. موفق باشید

13270
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهر زاده: اولا: از شما می خواهم که جایگاه تسلیم و رضا را در زندگی و در برخورد با مسائل مختلف و امتحانات الهی تبیین بفرمایید؟ چرا که انسان می ماند در برابر مسائل نفسانی و گذشته ی گناه آلود خود هم بایستی رضا بخرج بدهد؟ یا مثلا به اندک علم و ایمانی که دارد رضا بشود؟ و مرز تسلیم و پذیرش تا کجاست؟ که خود بر مسائل پیرامونی این دو موضوع واقف هستید. دوما: آیا بین ابتلا و امتحان و مصیبت و بلا از منظر قرانی تفاوتی هست یا خیر؟ چرا حضرت حق (عز وجل) جایی آیه ی «ما اصابک من سیئة» .. را می فرماید و جایی می گوید: «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ» .. ما در برخورد با مصائب چه واکنشی باید از خود نشان دهیم؟ کدام ها را باید نشان از بلاء حسنا بدانیم و با دلی آرام و خوش تحملش کنیم و کدام باید ما را به خود آورد و تلاش در رفع مشکل کنیم؟ بطور خلاصه سنت خداوند در بلاها و مصایبی که به ما می رسند چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان نسبت به آن‌چه که خودش انجام داده است و مقابل حکم شریعت است، نباید راضی باشید. ولی نسبت به حکم خدا که در مقابل گناهان ما بر ما جاری می‌شود باید آن حکم را عادلانه بداند. لذا آن‌جایی که می‌فرماید آن‌چه مصیبت به شما می‌رسد، به خاطر اعمال شماست؛ نظر به این نکته دارد. و آن‌جا که می‌فرماید: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً (79)» می‌خواهد بگوید که حضرت حق در ارائه‌ی خوبی‌ها به تو کمک می‌کند ولی در ارائه‌ی بدی‌ها تو خود، مسئول آن هستی. و آن‌جایی که می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ»(حدید (22). می‌خواهد بگوید برنامه‌های کلی عالم از قبل تعیین شده است و اگر مثلاً مصیبتی مثل مرگ عزیزان برایتان پیش آمد، آن را اتفاقی ندانید، بلکه از قبل حضرت حق آن را مطابق مصلحت خود برنامه‌ریزی کرده است. موفق باشید

12956

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
هو با سلام: استاد عزیز آیا موهبت عصمت امام از طریق خداوند به علم خداوند هم بر می گردد؟ یعنی در اثر دانستن این مطلب که آن ها در پی گناه نمی روند، این عصمت را به امام علیهم السلام دادند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این‌طور است. عرایضی در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در این مورد هست. موفق باشید

10705
متن پرسش
سلام بزرگوار: شما مطمئن هستید که اولا خود شخص شما سولات را پاسخ می دهد آن هم به همه سوالات نه گزینشی، ثانیا شما مطمئن هستید جواب سوالی را ارسال می کنید من فکر نمی کنم سیره اهل بیت (ع) که ان شا الله با آن عزیزان و به حق و حرمتشان با آنها محشور شوید این باشد که به سوال دیگران بی تفاوت باشن و کم محلی کنن ولو آن سوال احمقانه و بچه گانه باشد. لطفا تجدید نظر بفرمایید والا ما هم دوست نداریم مزاحمت ایجاد کنیم. احساس ما این بود که شما پاسخگو هستید ولی اشتباه کردیم والا ما جواب شخصی از شما دریافت نکردیم تو سایت هم که نیست. باورتان نمی شود پسورد ایمیلمان را بدهیم شاید حرف این حقیر را بپذیرید. خدا می داند این چندمین بار است که سوالم را ارسال می کنم حداقل جوابش تو سایت قرار دهید ( غیر از این پاسخی دریافت نکردم (باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال 10604 به صورت شخصی به ایمیل تان جواب داده‌ ام . موفق باشید) این در حالی است که ما جوابی از شما دریافت نکردیم خدا وکیلی اگر جواب نمی دهید حداقل بگید تا ما بی اهمیت شویم (سلام علیکم با عرض پوزش سوالاتی در ذهنم هست که متاسفانه فقط شک مرا تقویت کرده نگاه من به دین کاملا متفاوت از فردی مثل شماست که گرمی و سردی سلوک را چشیده است در کتب مختلف دینی با عناوین مختلف برای هر مشکلی که سر راه انسان قرار گرفته راه حل های مختلفی ارائه شده، مثلا کتاب جنود عقل و جهل، این کتاب متعالی راهگشای سلوکی هر فردی است که در آن قطعا من و شما به صحت و درستی آن بدون بحث تخصصی شکی نداریم اما همه مباحث اینطور نیست، مثلا دعا برای رفع بیماری یا قرض یا ارتقا معنویت برای رفع انواع و اقسام مشکلات، ذکرهای مختلف و دعاهای مختلفی که در مفاتیح و کتب دیگر دیده می شود قضیه فرق می کند، متاسفانه به نظر می رسد برای همه عمومیت نداره حتی مواردی که ائمه قسم یاد کردن که اگر این شرایط رعایت شود مثلا فقر از بین می رود یا بیمار شفا می گیرد (مثلا خواندن سوره حمد) و... در حالی که اگر فرد همه دستورات را مطابق شرایطش انجام دهد هیچ اتفاق خاصی نمی افتد از زبان عوام هم می شنویم که «خداوند ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری» اما چنین چیزی هم در زندگی مشاهد نمی شود. پای صحبت اهل فضل که بشینید قضاوتهای خاصی را شاهد خواهید بود، مثلا خداوند شما را امتحان می کند یا شما را دوست دارد و می خواهد صدای شما را بشنود برای همین دعایتان را دیر مستجاب می کند یا دفع بلا می کند یا بهترش را در آخرت می دهد، درحالیکه من در این دنیا موضوع برام مسئله دار شده در این دنیا زندگی می کنم نقد را رها کنم بچسبم به نسیه؟ اگر فرض محال چنین باشد پس دعای هیچ عالم و عارفی هم نباید به راحتی مستجاب شود. اصلا چرا عالم و عارف هیچ نبی و امامی که برتر از همه موجودات هستند نباید دعایشان به راحتی مستجاب شود چون خداوند آنها را دوست دارد درحالی که چنین مسئله ای را در آنها نمی بینیم، از دید دیگر که نگاه کنیم نگاه ما به نگاه دیگری می افتد جناب آقای دکتر امیر مهرداد خسروی این پژوهشگر دینی می گوید که قطعا کسانی که در زندگی احساس این را دارند که خدواند صدایشان را نمی شنود عیب از خود آنهاست نه خدا. به فرمایش ایشون مال حرام در زندگی چنین مصیبت هایی را در زندگی ایجاد می کند. خوب این حرف معقول به نظر می رسد البته این آقا منکر امتحان الهی هم نیستند ما این فرد زندگی خودش را ارزیابی می کند و می فهمد به حمد و شکر الهی مال حرام نخورده، اما پاسخی هم از خدای خودش ندارد. می رسیم فقط به اشتراک کلام فضلا و جناب دکتر که چی؟ موضوع امتحان است. خوب استاد گرامی شما بفرمایید امتحان تا کی و چه وقت؟ یک قیاس اشتباه مجبورم داشته باشم برای رساندن منظورم اگر بچه محصل قرار باشد هر روز امتحان دهد پس کی نفس بکشد و کی مطالعه کند و کی براساس داده های جدیدی که کسب می کند امتحان دهد؟ فرق مباحث دینی و روانشاسی به نظرم این طور است که با مطالعه بحث روانشاسی از خدای خودت و نویسنده ادعای طلب نمی کنی اما بحث دینی اینطور نیست چون ائمه و خدای خودت را کریم می دانی و از کرامت آنها آن قدر می شنوی که طمع تو نسبت به آنها افزون می شود وقتی جواب نمی گیری نه یک بار نه دو بار بلکه چندین بار (یعنی هیچ خواسته ای به صلاح ما نیست!!! مگه می شود؟!) مشکوک می شوی که آیا آنچه خوانده ای و یا آنچه شندیده ای درست است؟ از کجا معلوم؟ این همه کتاب شرح خواص سوره های قرآن، قرآن درمانی ، دارو خانه معنوی، کتاب برای رفع مشکل گرفتاران با موضوعات و مباحث مختلف، انواع و اقسام دعا حتی در ساعات مختلف که در مفاتیح آمده آیا امکان دارد فقط حالت نسبی برای افراد داشته باشد؟ مثلا برای شما رخ دهد اما برای من نه؟ اگر اینطور است چرا در بعضی موارد قسم جلاله اهل بیت را می بینیم؟ یا درباره خمس لزومی نداره امام جواد (ع) ضمانت فرد را کند که اگر خمس دهد فقیر نمی شود می توانست بگوید برای بعضی. وقتی کلی این حدیث مطرح می شود یعنی عمومیت دارد اما این را هم نسبی می بینیم. در تمامی این حرفها منکر نظارت خدا بر زندگی خود نیستیم اتفاقا چون خدا را شاهد مشکلات می بینیم توقع ما عوض می شود که چرا پاسخی نمی گیریم. و اتفاقا کلید حل مشکل را در دست خدا می دانیم قضیه ما تغییر می کند حالا در بحث روانشناسی مثلا کتاب اسکاول شین که یک فرد مسیحی آن را نوشته و کشیش هم هست برای گرفتارها ادبیات خاص خودش را دارد و قوانینی را وضع کرده که اتفاقا جوابدهیش بهتر از این روایات است. مثلا برای رفع بیکاری می گوید هر روز این جمله را تکرار کن «من کاری دارم عالی با موقعیت عالی با خدمتی عالی برای پاداش عالی» یا نمونه دیگرش که برای درست شدن اوضاع و شرایط است می گوید بگویید «تنها آنچه برای خدا حقیقت دارد برای من حقیقت دارد زیرا من و پدر یکی هستیم» خوب جالب اینجاست که شما با گفتن این کلمات مشکلتان حل می شود. نگویید هر مشکلی زمانی دارد و در واقع چون زمان آن به اتمام رسیده مشکل حل شده و ربطی به این کلمات ندارد اگر قرار باشد آنچه که بر اساس روایات به ما رسیده قطعیت نداشته باشه خوب از کجا معلوم شاید اگر فرد این کلمات را نمی گفت مشکلش حل نمی شد؟ در حالی که با اذکاری که در روایات هست مشکلش حل نشده؟ بحث تلقین در کار نیست چون وقتی فردی گرفتار می شود با امید اجابت در خانه اهل بیت را می زند و نذر و نیاز می کند و با اعتقاد کامل سوی آنها می رود حالا که جواب نگرفته عجله ای هم نداشته صبر هم در حد وسع خود داشته به نتیجه نرسیده به سراغ دعا و ذکر و این جور مسائل می رود. یا اذکاری مثل صلوات و تسبیحات، از کجا معلوم ثواب آنچه که گفته شده شامل همه بشه؟ مثلا با گفتن ذکر صلوات ترازوی اعمال سنگین می شود خوب از کجا معلوم؟ کتاب شرح معاد را می خوانیم اما از کجا معلوم این روایات برای همه صادق باشد؟ مثلا حجت الاسلام انصاریان در یکی از سخنرانیهای خودش می گفت فرد گنهکاری با دادن تکه ای گوشت به ماده سگی آمرزیده شده و این چنین از سعه رحمت وجود خدا صحبت می کرد. خوب ما کدام را بپذیریم؟ درست است شاید چنین فرصتی به ما داده نشه که با رحم به یک سگ ما هم عاقبت بخیر بشیم ولی از کجا معلوم مباحث شما در معاد و کتب دیگر که قطعا شرح و تفصیل آیات و روایات است درست باشد؟ شاید مباحث شما هم نسبی باشد برای عده ای اتفاق بیفتد و برای عده ای خیر!!!! یا کتب دینی دیگری که داریم از کجا معلوم برای ما صدق کند؟ چرا باید برای احتمالات این قدر به خودمون رنج و زحمت بدهیم که مثلا شاید شامل ما بشود؟؟؟ از کجا معلوم که اتفاقات زندگی ما بر اساس شانس و تقدیرات و تصادف نباشد؟ هرچند احتیاط شرط عقل است اما ضرورتش چیه؟ که شاید بشود شاید نشود. باور کنید عقل من هیچ اختمالی را پذیرا نیست و نمی پذیرد چون یک مسیحی از ائمه ما کرامت می بیند حاجت می گیرد اما یک شیعه نه. خوب اون مسیحی برتر از شیعه است؟ خلاصه استاد عزیز مشابه این سوالات ذهن مرا آنقدر مشغول و درگیر کرده که نسبت به همه چیز مشکوک شدم. از مباحث مربوط به معاد گرفته تا دعا، تا جایی که اگر با دعا هم مشکلات جزئی ام حل بشه میگم دعا می کردم یا نه این اتفاق می افتاد و حتی باعث شده علاقه من نسبت به مباحث کمرنگ بشه چون به قول عزیزی دارم نماز شک دار می خوانم خواهش می کنم راهنماییم بفرمایید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پنج بار به صورت شخصی جواب را ارسال کردم، این بار به صورت علنی ارسال می‌کنم. همان‌طور که می‌فرمایید در این‌که خدایی، ما را و زندگی ما را زیر نظر دارد و تدبیر می‌کند هیچ شکی نمی‌توان داشت. می‌ماند که یا کارها را به خدا واگذارکنیم و آنچه را او خواسته است را دریچه‌ی کمال خود بدانیم، و یا برای خودمان یک نوع زندگی تعریف کنیم و سپس از خدا بخواهیم در این مسیر به ما کمک کند. در قسمت دوم است که بعضاً تدبیرات الهی مطابق اهدافی که ما برای خود تعریف کرده‌ایم نیست. بنده در این موارد راه حل را در بازخوانیِ آن نوع زندگی می‌دانم که از خدا خواسته‌ایم آن زندگی که خودمان در نظر گرفته ایم را برای ما شکل دهد در صورت آن باز خوانی ربوبیت حق را بهتر احساس می‌کنیم. موفق باشید
9498
متن پرسش
چرا در قرآن کریم در یک جا آمده «لا یرید الله بکم العسر» و در جای دیگر آمده «لقد خلقنا الانسان فی کبد» آیا این دو با هم تناقض ندارند؟ البته این را به حساب کم سوادی من بگذارید نه به حساب ایراد گرفتن به کلام الله مجید. العیاذ بالله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید این‌که می‌گوییم روزه بگیرید نمی‌خواهیم شما را به سختی بیندازیم، بلکه لازمه‌ی کمال شما ورود به چنین وظیفه‌ای است. حال با این فضا وقتی می‌فرماید انسان را در سختی خلق می‌کنیم معنا می‌دهد یعنی انسان همواره در دل سختی‌ها متولد می‌شود ولی نه آن سختی که برای او زحمت ایجاد کند خداوند چنین سختی‌هایی را برای انسان نخواسته. موفق باشید
8992
متن پرسش
سلام: بنده چند سالی است با مباحث شما آشنا هستم و افق شما را هم تقریبا میشناسم. به نظر شما چه کنیم که هم افق شما را داشته باشیم هم خود دارای مبنا بشویم؟ آیا برای رسیدن به مبنا باید از شما گذر کنیم آیا اصلا رسیدن به مبنا نیاز است یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تلاش بنده آن است که اولاً: عقل رفقا را مورد خطاب قرار دهم. ثانیاً: رفقا را به متون اصلی دینی یعنی قرآن و روایت متصل کنم، به این امید که بعد از مدتی خودشان صاحب فکر شوند. موفق باشید
6076
متن پرسش
سلام 1.درسوالی 6002پرسیدم وحضرت عالی گفتید:رسیدن به این وادی باید مقدماتی را طی کرد که یکی از آن‌ها عبور از روح غربی است. بنده پیشنهاد می‌کنم کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» را مطالعه بفرمایید تا سؤالاتتان مبتنی بر یک شروعی باشد. می خواستم بخوانم دیدم شماره 2 زده است وتکنولوژی شماره 1 است آیا موضوعات کتب دیگر هم مثل کتب انسان شناسی به عنوان مباحث پایه ای است وباید به ترتیب خواند یاخیر؟وجای دیگرگفتیدکتب انقلاب اسلامی راهم قبل غرب شناسی بخوانید خوب است غرب شناسی نرمی وخوبی پرداخته شده است؟ 2.گفتید:فلسفه برای فهم وتبیین دین کمک می کند از اساتید فقه دانشگاه پرسیدم گفتند نه این طور نیست می شود توضیح دهید؟ معذرت طولانی شد.تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن بابی که در جواب سؤال جنابعالی باز کردم در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» شرح داده شد و در این موارد لازم نیست ترتیب رعایت شود مگر این‌که بخواهید به طور کلی یک دوره غرب‌شناسی بخوانید در آن صورت خوب است ترتیب را رعایت کنید. ولی در مورد انسان‌شناسی رعایت آن ترتیب لازم نیست 2- شما این سؤال را باید از اساتیدی بپرسید که فقه و فلسفه را با هم می‌شناسند .از استاد فقه در مورد فقه باید سؤال کرد. موفق باشید
4529
متن پرسش
سلام.چرا انقدر جوان ها از جمله خودم تنبل شده اند ؟ چرا حوصله ی یک مقاله ترجمه کردن را ندارم؟ چرا حوصله تحقیق و کنکاش در علم ها رو ندارم ؟ برای چی در گذشته مردم انقدر کاری و جدی بودند ولی الان دانشجوهای ما که باید با توجه سن شان انقدر تلاش گر باشن اینطور نیستند و کم همت شده ایم ؟ حوصله نداریم ... درسها را فقط برای پاس کردن میخانیم .. کار ها را هم نیمه کاره ول میکنیم ! مردم گذشته خیلی عزم داشتند برای کارها وقت های طولانی میگذاشتند و مثلا با اون سختی ها درس میخوندند اما الان با این همه امکانات ما تنبلی مان میکند؟ البته منظورم فقط درس نیست در همه ی مسائل زندگی دیگه اهل وقت گذاشتن نیستیم و درس رو به عنوان مصداق عرض کردم ... چکار کنیم استاد ؟البته من کتاب جوان و انتخاب بزرگ و چند کتاب دیگه ی شما رو هم خوندم .. اهدافم بلند هست خیلی خیلی بلند تر از هدف های بقیه ... ولی در عمل تنبلی میکنم ... ؟چکار کنم که همت بلند داشته باشم و سخت کوش بشم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سعی کنید زندگی را برای خود طوری معنا کنید که منجر به یک برنامه‌ریزی دقیق و همه‌جانبه شود. در راستای هدف‌گذاری دقیق است که انسان فرصت‌ها را تماماً به‌کار می‌گیرد. موفق باشید
3601

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام. لطفا درصورت امکان، سوال و جواب روی سایت قرار نگیرد. استاد ، من و همسرم ( که طلبه و سرباز امام زمان هستند) در مشهد زندگی می کنیم، قبل از عقد از زمان خواستگاری شرط کردیم که هر مسئله ای در زندگیمان ایجاد شد با رجوع و مشورت شما حل کنیم. چند وقتی است که مسائلی زندگی رو به کام ما تلخ کرده که به تنهایی هر کدام جزئی است ولی وقتی روی هم جمع می شود به طلاق عاطفی منجر می شود ، جدیدترین مسئله رو براتون ذکر می کنم تا شما قضاوت کنید ، بقیه مسائل به امید خدا خودش حل شود . انشاءالله که حرف هاتون برایمان راهگشا باشد. این سوال رو دو نفره داریم برایتان می نویسیم : مثال : امروز صبح بیدار شدم هوا نسبتا تاریک بود دیدم همسرم نیست ، در وهله ی اول وحشت زده و سپس ناراحت شدم، بعد از این که منزل را با اندکی ترس گشتم ، با او تماس گرفتم و فهمیدم یک ربع قبل رفته بیرون ، حال نگاه من و همسرم به مسئله به قرار زیر است : همسرم می گوید : از اذان صبح تا ساعت 6:10 چند مرتبه خانومم رو صدا کردم ولی بیدار نشد ، و به سه دلیل من ساعت حدود 6:15 رفتم بیرون: 1- نمی خواستم بین الطلوعین رو خواب بمونم و چون خیلی خسته بودم احتمال زیاد می دادم اگر منزل بمانم خوابم می گیرد. 2- دلیل محوری و اصلی : چون ساعت 7 کلاس دارم ، امکان داشت خوابم ببرد و از کلاسم باز بمانم و قبلا هم تجربه داشتم که خوابیدم و به کلاس های بعدیم نرسیدم. 3- احساس می کردم خانمم تا روشن شدن هوا بیدار نشود. ضمنا فکر نمی کردم زود رفتن من ( که در طول این چند ماه برای اولین بار بود) حمل به بی اهمیتی به همسرم شود. من : استاد، دو روز گذشته اش رو من ساعت 4:55 دفیقه بیدار شدم و هر دو روز بیدارشون کردم ولی ایشون یک روز زودتر بلند شدن ، زود از خانه زدن بیرون . خیلی از اوقات بین الطلوعین رو خواب هستن و این طور نیست که واقعا از مکروهات خودداری کنن و کارهای دیگر مکروه رو انجام میدن که من سال هاست انجام نمی دم بعد میگن برای این که کراهت داشت زدم بیرون تا خواب نمونم !!! استاد از منزل ما تا مدرسه شان 10 دیقه پیاده راه است و معمولا 10 دیقه به 7 میرن بیرون . ازطرفی من همیشه ساعت رو اگر نیم ساعت به اذان صبح نذارم ، نهایتا برای ساعت 6:30 کک می کنم و همیشه رویه ام این بوده که به محض بیدار شدن، همسرم رو بیدار می کردم ولی ایشون می گن که فکر کردن من ساعت 7 برای نماز بلند می شم !!! ضمنا بر خلاف حرف ایشون که میگن تجربه ی خواب موندن داشتن، تا حالا نشده که خواب بمونن فقط یکی دو مورد اون هم برای زمانی که شرایط زندگی مون خیلی با الان فرق داشت و واقعا محتمل بود که خواب بمونن نه الان که شرایط فرق کرده. غیر از این هروقت می رفتن بیرون برای من یادداشت می ذاشتن حتی اگر قبلش گفته بودن و اون روز یادداشتی نذاشتن و من حیران و سرگردان دنبال خودشون یا نشانه یا یادداشتی ازشون بودم !!! ضمنا،بنده این مسئله رو حمل به بی اهمیتی نکردم بلکه شاید قبلا سبک زندگی ییلاقی ایشون، به گونه ای بوده که فکر می کنند منزلشان هم یک کاروان سرا مثل دیگر کاروان سراهاست. استاد من واقعا از همسرم خسته شدم ، میگن نیم ساعت وقتشون میرفته که خونه بمونن و تو تاریکی هوا میزنن بیرون که خوابشون نبره از طرف دیگه روز قبلش فقط 5 ، 6 ساعت با رفقاشون بحث غیر معرفتی و غیر حوزوی می کردن ( سیاسی و رفاقتی). در کل رویه ای دارند که اصلا به زن و زندگیشون اهمیت نمیدن ، درحالی که اگر ایشون اولیاتی رو رعایت می کردند ، آدم سازشکاری هستم و بارها بهشون گفتم هیچی ازشون نمی خوام و با سختی های زندگی میسازم با این فرض که به زن و زندگی شون اهمیت بدن. واقعا مادیات برای من مهم نیست حتی اگر نان خالی هم برای شام نداشته باشیم اعتراضی ندارم و هرگز راضی نمیشم ایشون وقتشون تلف بشه یا ناراحت بشن ولی با این بساطی که داریم انگیزه ای ندارم کارهای منزل را انجام بدم و امروز بهشون گفتم هیچی در منزل نداریم ، باید همه چیز بخرن و بیارن خونه و ایشون هم بلافاصله قبول کردن که این ها از بحث من خارجه . منظور من اینه که به دلیل بی اهمیتی ایشون به زندگی ، برکت از زندگی بنده و خودشون رفته مثل این که من گاهی شام درست نمی کنم و ایشون مجبورن خودشون وقت بذارن و شام درست کنن درصورتی که اگر به زندگی اهمیت می دادن من شام درست می کردم تا وقت ایشون نره.استاد، ایشون کار شاذی انجام میدن که از نظر خودشون شاذ نیست و براش دلیل دارن ولی من رو خیلی مأیوس از زندگی می کنه. چند بار تا حالا غذرخواهی کردن و اقرار کردن که به من اهمیت نمیدن و دوباره با هم خوب شدیم اما باز این روند تکرار شده . ضمنا ایشون درسهاشون خیلی سنگینه و وقتشون واقعا کم هست ، البته حرف من اینه که نیاز نیست وقت زیادی بذارن و اگر روحیه ی اهمیت به زندگی را داشته باشند، کیفیت زندگی بهتر شده و وقتشان هم برکت پیدا می کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ( 1- در مورد قسمت اول سؤال معلوم است که ایشان غفلت کرده‌اند و باید حدّاقل می‌نوشتند: «عزیز من! کار داشتم رفتم و دلم نیامد تو را بیدار کنم» 2- در مورد دوم شما باید در هر حال وظیفه‌تان را انجام می‌دادید، اعم از تهیه‌ی غذا و رسیدن به خانه و رسیدن به خودتان 3- برادر عزیز طلبه‌مان هم طبق این‌طور که شما توصیف کرده‌اید، باید جای هرچیزی را در زندگی معلوم کنند، تا اُنس با همسر هم جای خود را پیدا کند در ضمن شما هم ایشان را درک کنید که در شرایط سختی قرار دارند و خیلی نخواهید آن‌طور که شما می‌خواهید زندگی کنید. در کنار همدیگر باشید ولی هرکدام خودتان باشید. چیزی نیست به همین زودی‌ها با محبت بیشتر به همدیگر نزدیک می‌شوید. موفق باشید
3575
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر درباره نظریه داروین اطلاع کاملی ندارم. اما بعضی موارد آن قابل قبول است و جامعه مذهبی در این باره بد عمل کرده است. اسناد علمی درباره تکامل حیوانات وجود دارند. مانند فسیل های یافته شده. در ضمن این نظریه نشان دهنده قدرت خداوند است. چرا که قدرت و حکمت خدا درخور خلقتی عظیم و مطابق با قوانین همین جهان است. من فکر می کنم خداوند قبل از همه و بیش از همه قوانین این دنیا را رعایت می کند. فرض کنید این نظریه را رد کنیم. پس خلقت چگونه انجام شده است؟ آیا ناگهان تمام موجودات چشم باز کرده اند و خود را در کنار بقیه دیده اند؟ این که نشدنی است چرا که زمین هم از یک جایی ساخته شده و قبل از آن وجود نداشته است. ضمن اینکه تولید موجودات ذره بینی از عناصر بی جان در آزمایشگاه انجام شده است و این با آفرینش موجودات از گِل تطابق دارد. ضمنا یافته های علمی نشان می دهد که DNA های انسان و میمون شباهت بسیار زیادی دارد. در این نظریه بخشی وجود دارد که گویای این است که دنیا در 6 مرحله آفریده شده است که با قرآن تطابق دارد. فقط نمی دانم داستان خلقت انسان در قرآن را باید چه کار کرد! یک سوال اساسی بنده در همینجاست. آیا می توان گفت نمادین است یا مطابق با فهم بشری گفته شده؟ این البته اعتقادات بنده است و من قصد قبولاندن باورهای خودم به بقیه را ندارم. ولی برخورد مذهبی ها را در ارتباط با این نظریه هم نمی پسندم. چرا که باور مردم به سمت قبول این نظریه رفته ولی افراد مذهبی این را نمی پسندند که خود این داستان باعث شکاف می شود. نظر شما راجع به گفته های بنده چیست؟ ایا جنابعالی نیز این قسمتهای نظریه داروین را قبول دارید؟ در هر صورت (جواب بله یا خیر) تضادهای گفته شده را چگونه حل خواهید کرد؟ این داستان ذهن من را مشغول کرده و به نظرات شما استاد گرامی بسیار محتاجم. با تشکر فراون امین قراباغی ایمیل:a.qarabaqi@gmail.com
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اطلاع دارید که موضوع تکاملی که داروین مطرح می کند یک موضوع مفصلی است که در قالب یک سؤال و جواب نمی‌گنجد. با توجه به این‌که رشته‌ی دانشگاهی بنده زمین‌شناسی است در چند جلسه‌ی اول تفسیر سوره‌ی سجده دلایل ضعف نظریه‌ی تکامل انواع را مطابق آخرین نظریه‌های علمی عرض کرده‌ام و تناقضاتی که این نظریه در خود دارد. از طرفی امروزه حتی آن‌هایی که تکامل انواع را قبول دارند این نظریه که انسان‌ها از نسل میمون هستند را هیچ دانشمند پالئونتولوژی نمی‌پذیرد و به‌کلی مردود است. شهید مطهری در مباحثی که در مورد تکامل انواع داشتند می‌فرمایند: پذیرفتن تکامل انواع هیچ ضرری با مبانی عقیده‌ی توحیدی نمی‌زند اشکال در خود معتقدین به این عقیده است که دلایل کافی علمی جهت اثبات نظریه‌ی خود ندارند. موفق باشید
2460
متن پرسش
با سلام. لطفا در صورتی که جزوه ای در زمینه مطالعه و روش های درست آن از استاد در دسترس است معرفی و برای دانلود ارائه نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:به کتاب "ادب خیال عقل و قلب" فصل ضرورت مطالعه را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2121
متن پرسش
بسمه تعالی عرض سلام دارم خدمت استاد طاهرزاده بنده 21 سال و چند ماه سن دارم. استاد حدود یک سال است که با شما آشنا شده ام.در طول این مدت به صورت پراکنده از طریق کتاب جزوه و سی دی با مباحث آشنا شده ام. ولی حالا قصد دارم از ابتدا شروع کنم و به صورت سیر مطالعاتی و مستمر خود را در اختیار مباحث قرار دهم. این است که در ابتدای کار چند سوال برایم مطرح است که خواهشمندم راهنمایی فرمایید. آنطور که من فهمیده ام اگر خود را در اختیار مباحث قرار دهیم و اعمال عبادی خود را هم انجام دهیم در حالت سیر و سلوک قرار گرفته ایم و این بسیار ارزشمند است.حال اگر اشتباه میکنم خواهشا راهنمایی نمایید. بنده جزوه ضرورت مطالعه را که مطالعه میکردم شما چند سیر مطالعاتی پیشنهاد کردید که یکی از آنها مربوط به آثار حضرت امام(ره) بود. حال نمیدانم سیر مطالعاتی را پیرامون مباحث شما داشته باشم یا حضرت امام.البته بیشتر به مباحث شما علاقه دارم ولی فکر میکنم کمی برایم دیر شده است. از طرف دیگر وقتی پیگیر مباحث هستم برنامه هایی مثل سمت خدا و این شبها را که از طریق رسانه ملی پخش میشوند تا حد قابل توجهی از دست میدهم. چون بنده دانشجو هستم و فعالیتهای درسی هم دارم حقیقتش را بخواهید نمیتوانم به طور همزمان پیگیر هردو باشم.این است که خواهشمندم در این زمینه هم مرا راهنمایی فرمایید. از پاسخ شما بسیار سپاسگذارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- مباحثی مثل «ده نکته از معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و بحث معاد مقدمه می‌شود که آثار حضرت امام را راحت بفهمید 2- بالاخره به خودتان برنامه بدهید و بدون عجله هرکاری را در جای خودش انجام دهید. ابتدا زمانی که برای دروس دانشگاهی می‌گذارید را معلوم کنید و در وقت اضافه بقیه‌ی کارها را جای دهید. موفق باشید
1816

امتحانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده میخواستم بدانم علت مشکلات که برای رسیدن به یک هدف پیش می آید دلیل بر اشتباه بودن یا به خیر و صلاح نبودن انسان است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام معلوم نیست شاید به جهت امتحان ما باشد و این‌که چقدر در اموری که پیش می آید شکیبا هستیم. موفق باشید
1164

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد محترم؛ من کتاب جوان و انتخاب بزرگ شما را خواندم و پس از خواندن آن دچار تلاطم فکری شده ام از این باب که آیا کارهای من در راستای اراده خداوند است یا خیر و به نوعی در اهداف زندگی ام دچار شک شده ام. لازم به ذکر است که بنده معلم هستم و کار سرمایه گذاری در بازار نیز انجام می دهم.چگونه اعمال خود را در راستای اراده خداوند انجام دهم و همچنین یک سوال دیگر نیز دارم، بنده چندسالی است که کار نوازندگی ساز نی نیز میکنم و با این ساز به آرامش می رسم، آیا نوازندگی نی نیز از این باب مشکل دارد یا خیر؟ با تشکر از شما
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی نه، نوازندگی نِی اشکال دارد و نه سرمایه‌گذاری در بازار، آنچه اشکال دارد غفلت از نحوه‌ی حضور ما در ابدیت است که باید قلب خود را با معارف الهی و اعمال عبادی مناسب آن عالَم کرده باشیم، اگر نوازندگی نی و سرمایه‌گذاری در بازار ما را از این امر غافل کرد اشکال دارد. موفق باشید
1143

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خانمی هستم صاحب دو فرزند و مشغول به کار که این مشغله ها همه وقتم را پر کرده و فکر میکنم که اصلا کار مفیدی انجام نمیدهم بطوریکه شاید فقط بتوانم هر شب یک ساعت مطالعه کنم یا قرآن بخوانم یا ... احساس میکنم همه وقتم بیهوده صرف بچه داری و شغلی که مجبور به انجام آن هستم میشود لطفا راهنمایی بفرمایید چگونه میتوانم همه فعالیتهایم را در جهت پروردگار قرار دهم .
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی پرورش دو فرزند چنانچه با حفظ سجایای اخلاقی و نمایش ایمان از طرف شما باشد راه شیطان را به قلب شما می‌بندد و راه رجوع به حضرت حق را می‌گشاید بر این امر پایدار باشید که نتیجه‌ی نهایی از آن شما است. سعی کنید آن فرزندان سرباز انقلاب و علاقه‌مند به مقام ولایت فقیه باشند. موفق باشید
نمایش چاپی