بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19565
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بفرمایید که تاکیدات شدیدی که مقام معظم رهبری (و هم چنین شخص شما) بر اینکه این کشور و این انقلاب تحت هیچ شرایطی به سمت فرهنگ غرب منحرف نشده و شکست ناپذیر است 1) بر اساس چه استدلالات منطقی و عقلانی است؟ 2) بر اساس چه استدلالاتی از قرآن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث مفصل است که وقتی جبهه‌ی توحیدی در مقابل جبهه‌ی استکبار قرار بگیرد تاریخ، تاریخِ نفیِ استکبار است و در این حالت حتی اگر مدعیان مقابله با استکبار کوتاهی کنند، خداوند کوتاهی نخواهد کرد و آن‌ها را می‌برد و کسانی را می‌آورد که نسبت به تحقق توحید و نفیِ استکبار پایمردی نشان دهند. عرایضی در این مورد در کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» شده است. قسمت مربوطه را عیناً خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

قرآن مى ‏فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛[1] اى مؤمنان به يهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشيد، و محبت آن‏ها را در دل خود جاى ندهيد، آن‏ها خودشان نسبت به هم محبت و ولايت متقابل دارند و در بين خودشان بعضى ولى بعض ديگرند، و با همه فاصله ‏اى كه دارند عليه شما متحد مى ‏شوند و به شما نمى ‏گروند و خودشان را رها كنند. هركس به آن‏ها محبت داشته باشد از آن‏هاست - در واقع با اين محبت، روح و روحيه انسان با آن‏ها يكى مى‏ شود - و همچنان كه آن‏ها ظالمند و خداوند هدايتشان نمى ‏كند آن‏هايى هم كه محبتِ يهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدايت نمى‏ روند و به مقصدى كه مى‏ خواهند نمى‏ رسند. در ادامه مى ‏فرمايند: «فَتَرَى الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»؛[2] مى‏ بينى آن‏هايى كه در قلبشان بيمارى عدم هدايت واقع است و به همين جهت ظالم ماندند، در جهت نزديكى به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند و مى ‏گويند: مى ‏ترسيم در اثر جدايى از آن‏ها به ما گرفتارى برسد و بدين شكل محبت خود را به‏ يهود و نصارى توجيه مى‏ كنند، اميد است با رسيدن فتح و يا امرى از جانب خداوند، پشيمان شوند و دروغ‏شان بر مؤمنين آشكار شود. اين‏ها در دل‏شان خاموشى اسلام را پنهان كرده بودند تا بتوانند با ارتباط با يهود و نصارى و نابودى تفكر اسلامى مانعى براى شهوات دنيوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصيب مسلمان‏ها شد افسوس مى ‏خورند.

خداوند فرمود: «بيمار دلان، در جهت محبت به يهود و نصارى سرعت مى ‏گيرند» بيمار دل كسى است كه از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحيد بيرون آمده باشد و به همين جهت گفته‏ اند؛ بيمارى دل باعث مى ‏شود كه انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسير توحيدى خود به شك فرو رود، لذا چون در جاى ديگر فرمود: منافقان قلب‏شان مرده است، منظور از اين بيمار دلان منافقان نيستند بلكه همان مسلمانان بى ‏تفكرِ ظاهربين مى‏ باشند. سپس ادامه مى‏ دهد: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ»؛[3]آنگاه كه فتح رسيد، مؤمنان به سست ايمانانِ بيمار دل گويند: آيا اين يهود و نصارى همان‏هايى هستند كه سوگندهاى سخت خوردند كه با شما باشند؟ كارها و تلاش‏هاى اين محبت‏ ورزان به يهود و نصارى، همه هدر رفته و زيان‏كار شدند.

در ادامه مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[4] اى مؤمنان (بدانيد) كسى كه از دوستى مؤمنين به دوستى يهود و نصارى بر گردد، به ‏زودى خداوند عده ‏اى را به جاى آن‏ها مى‏ آورد كه محبت‏شان متعلق به خداوند است و دشمني شان به يهود و نصارى، آن‏ها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنين فروتن و نسبت به كافرين بى‏ اعتنا و گردن‏ فرازند، و خداوند كه ياور حقيقى دين است دوست‏داران يهود و نصارى را كه ظاهراً مسلمانند، مى‏ بَرد و چنين مؤمنانى را مى ‏آورد كه در راه خدا قيام مى ‏كنند و خداوند در اين قيام كه براى يارى دين است كمك‏شان مى ‏نمايد و از اوصاف آن‏ها اين كه هيچ نگران نيستند كه كسى در راه احياء دين و قيام براى دين سرزنش‏شان كند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حركت آن‏ها را ارزيابى كنند، اين روحيه و قيام، فضل الهى است كه به هر كس خواست مى‏ دهد - مسلم به كسانى مى‏ دهد كه قصدشان تماماً قيام براى خدا باشد - و خداوند واسع و عليم است.

حضرت علامه‏ طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» در تفسير الميزان در ذيل چهار آيه فوق بحث مفصلى دارند كه خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چيزهايى تأكيد مى‏ كند كه اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرايط موجود دست به ‏دست هم داده مسلمين را به پرتگاه سقوط مى‏ كشاند، قرآن به محبت به اهل البيت (ص) دستور داده و در آن تأكيد و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم‏ هايى به اهل البيت نمودند كه اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البيت (ص) ستم كنند بيش از آنچه كردند نمى‏ توانستند بكنند. يعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آن‏ها موجب سعادتشان بود دعوت كرد و آن‏ها عكس آن عمل كردند، و از طرف ديگر مسلمانان را از دوستى كفار و اهل كتاب نهى نمود و آن‏ها درست عكس آن عمل كردند و هيچ نهى‏ اى در هيچ ‏يك از موارد شرعى مثل نهى از دوستى كفار و اهل كتاب تشديد و تأكيد نشده است، در حدى كه ملاحظه مى‏ كنيد در سوره مائده آيه 51 فرمود: «هر كه با آن‏ها دوست است از آن‏هاست». و در سوره آل عمران آيه 28 باز همين سخن را با مضمونى ديگر فرمود.[5] وقتى امر به معروف كه حافظ سيره و سنت پيامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه‏ هاى اجتماعى سقوط نموده، سيره كفار به جايش مى ‏نشيند و پايه ‏هاى خود را محكم مى ‏كند، تمام چيزهايى كه اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بين ما جارى است همان‏ هايى است كه از كفار گرفته ‏ايم، اين‏كه در آيه مورد بحث مى‏ فرمايد: كسانى را مى آورد كه هم آن‏ها خدا را دوست دارند و هم خدا آن‏ها را ... شما امروز عكس آن را مى‏ بينيد به طورى كه ما يهود و نصارى - كه امروز در غربِ تحت تأثير يهود تجلى كرده - را دوست داريم، ما خدا را دوست نداريم كه در مقابل كفار ذليل و بر مؤمنين سركش هستيم، از جهاد در راه خدا هراس داريم و از هر سرزنشى كه از طرف آن‏ها به ما شود، جا مى‏ خوريم. اين همان است كه در سوره مائده آيه 54 خداوند مى‏ فرمايد: «اجتماع مؤمنين مرتد مى‏ شود». يعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به يهود و نصارى پيدا مى‏ كند، ارتداد در اين آيه يعنى برگشتِ محبت ‏آميز به يهود و نصارى، يعنى گرايش قلبى به آن‏ها، كه خدا آن را به منزله كفر مى‏ داند، مى‏ گويد مردمى را مى ‏آورد كه خدا آنان را دوست دارد ... و از سرزنش ملامت‏ گرى نمى‏ هراسد. و صفاتى را براى آن‏ها برشمرده كه در عده قليلى از مردم اجتماع ما موجود است».

ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى‏ توانيم به همين چهار آيه از سوره مائده تمسك بجوئيم كه خلاصه آن عبارت بود از: 1. عدم محبت و اعتماد به يهود و نصارى كه شاخصه‏ ى امروزين آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى كه يهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد. 2. عدم نگرانى از ضررى كه فكر مى‏ كنيم با بريدگى از يهود و نصارى براى ما پيش مى ‏آيد. 3. اميدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقيده توحيدى و عمل الهى، در مقابل تهديدهاى غرب. 4. ارزش‏گذارى به مؤمنين و بى ‏اعتنايى به ارزش‏هاى غربى و دوستداران آن‏ها. 5. زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خويش و جامعه، و تلاش براى اين‏كه نگذاريم محبت به خداوند در ما خاموش شود. 6. تقويت روحيه قيام در خود براى يارى دين خدا. 7. عدم نگرانى از ملامت فرهنگ‏ها و تفكرات غير دينى در راه ايجاد حيات و روش دينى.

تفاوت غرب با مسيحيت:‏ در آخر لازم است خدمت عزيزان عرض كنم كه نبايد روحيه مسيحيت موجود را با بعضى از آموزه‏ هاى حضرت عيسى (ع) كه بعضى از مسيحيان به صورت فردى از آن‏ها متأثرند اشتباه كرد و تصور نمود بايد نقد غرب را از نقد مسيحيت جدا كرد. آرى در تحليل عقلى مسيحيت يك چيز است و غرب چيز ديگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت كردن به مسيحيتِ مطرح در قرون وسطى شكل گرفت. ولى با تحليل دقيق ‏تر روشن مى‏ شود كه مسيحيتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى كردن حقايق معنوى را از يهوديت پذيرفته، و اين همه‏ ى انحرافى است كه يك دين مى ‏تواند پيدا كند. يهوديت معتقد است خداوند از آسمان پائين مى ‏آيد و با پيامبرش كشتى مى‏ گيرد و يك بار زمين مى ‏خورد و يك بار هم پيامبر را زمين مى‏ زند و به آسمان بر مى ‏گردد.[6] همين تفكر منجر مى ‏شود كه مسيحيت معتقد شود خدا در عيسى حلول مى ‏كند و مى‏ شود مسيح، يعنى از آن جهت كه پيامبر است، عيسى است و از آن جهت كه تجسم خدا در زمين است، مسيح است. چنين مسيحيتِ يهودى‏ زده در عمل نمى ‏تواند راهى جز همان راهى را كه يهوديت مى‏ رود، طى كند.

از طرفى اگر امروزه دانشمندان منتقد غرب و سياستمداران منتقد صهيونيسم موضوع مسيحيت را از فرهنگ سكولاريته غرب جدا مى كنند و موضوع يهوديت را از صهيونيسم دو موضوع مى ‏دانند، كه البته در جاى خود كار درستى است، اما نبايد ما را از هويت كلى دشمنى مسيحيت و يهوديت نسبت به اسلام كه قرآن از آن خبر مى دهد غافل كند. آرى در نقد غربِ بعد از قرون وسطى مى ‏توان موضوع مسيحيت را از غرب جديد جدا كرد ولى بسيارى معتقدند آن نوع مسيحيت كه از يك طرف تحت تأثير يهوديت و از طرف ديگر تحت تأثير يونان است، به نهايتى جز همان فرهنگى كه منجر به رنسانس شد - يعنى غرب جديد - نمى ‏رسيد زيرا بيش از آن‏كه با آمدن مسيحيت، غرب مسيحى شود، مسيحيت غربى شد و در نتيجه آنچه ما امروز در غرب با آن روبه ‏رو هستيم تماميت چيزى است كه مى‏ توان گفت تركيب تفكر ارسطويى با كليسا و روحيه يهودى ‏گرى است. اگر به سخنان منتقدان بزرگى چون هايدگر در رابطه با ضعف‏ هاى غرب و راه برون رفت از آن، دقت كنيم آن‏ها براى عبور از غرب چيزى‏ را مدّ نظر دارند كه عملًا فقط در تفكر حضورى و وجودى مكتب تشيع پيدا مى ‏شود مكتبى كه تحت تأثير ائمه (ص) است و لذا حكمت خالده ‏اى كه در نظر بعضى از منتقدان به غرب مطرح است در عمل و به صورت كاربردى چيزى جز تفكر شيعه به عنوان مكتبى كه معتقد است به امامى معصوم و حى و حاضر، نيست. وگرنه از نظر تئورى و تفكر انتزاعى حرف‏ها و توصيه ‏هاى خوبى در همه مكتب ها مورد توجه است ولى آيا هيچ ‏كدام توانستند به نحوه ‏اى عملى مقابل روح غربى بايستند؟ آيا چين به عنوان مهد تفكر لائوتسه در عمل توانست راه و روشى جداى از فرهنگ غربى پيشه كند؟ فرهنگ غربى چيزى نيست كه با عقايد فردى و يا توصيه ‏هاى اخلاقى بتوان از آن عبور كرد، براى عبور از آن نياز به مكتبى است كه از همه جهات زنده و فعّال باشد و در يك مقايسه واقع‏ بينانه چنين مكتبى جز اسلام، آن هم اسلامى كه با امامى معصوم مديريت شود، نخواهد بود.[7]


[1] ( 1)- سوره مائده، آيه 51.

[2] ( 2)- همان، آيه 52.

[3] ( 1)- همان، آيه 53.

[4] ( 1)- همان، آيه 54.

[5] - در سوره آل عمران، آيه 28 مى‏فرمايد:« لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره‏ اى نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و بازگشت ‏[همه‏] به سوى خداست.

[6] ( 1)- از اين نمونه تحريفات را كتاب «اسلام آيين برگزيده» گردآورى كرده است مى ‏توانيد به آن رجوع كنيد.

[7] ( 1)- در رابطه با موضوع فوق و نقش روش اهل البيت در تمدن‏ سازى به كتاب« آنگاه كه فعاليت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» و به نوشتار « تمدن‏زايى شيعه» رجوع فرمائيد.

18190
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد شنیدم که شخصی، گویا مرحوم حائری بودن، از استاد مطهری پرسیدن در نماز به چه فکر می کنی، ایشان می فرمایند به معنای کلمات و الفاظ و جواب شنیدن که پس کی نماز می خوانی؟! استاد به راستی در نماز باید چه کرد؟ به هر حال نمیشه به هیچی فکر نکرد یا در خلسه بود، افرادی مثل حضرت امام خمینی (ره) در نماز چه می کرده اند. آیا این فکر است که غوطه ور می شود و نماز معراج انسان می شود و اگر آری چه فکری و اگر نه پس چه باید کرد؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قضیه در ملاقات مرحوم شهید مطهری با مرحوم هاشم حداد اتفاق افتاده. آری! گفت: «مراد من از نماز آن بُوَد که در خلوت / حدیث درد و فراغ تو با تو بگذارم». نماز رجوع به قبله‌گاهی است که انسان با پروردگار خود قصه‌ی دوری خود را نجوا کند و این مثل سخن‌گفتِ دو رفیق است با همدیگر. موفق باشید

17690

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: پرسشی شد در باب روش تربیتی جذب افراد شبه روشنفکر که فرمودید به دل آنها نباید عمل کنیم و با آنها نباید همراهی کنیم چون نفس اماره شان را ارضا می کنیم. عرض بنده این است که به نظر حضرتعالی چه روشی بهترین شیوه جذب این طیف فکری است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین داشتن خُلق محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و برخورد خوب با آن‌ها، باید متذکر وجوه فطری آن‌ها شد و از خوبی‌های عمل دینی برایشان حرف زد. موفق باشید

16326

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1. به نظر می رسد واژه تعصب امروزه بار منفی پیدا کرده است آیا هر تعصبی نا بجاست و معنی تعصب دینی چیست؟ آیا تعصب دینی هم بار معنایی منفی دارد؟ 2. تعصب دینی با غیرت دینی قرابت معنایی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید تعصب به ارزش‌های غیر الهی همان تعصب جاهلیت است و کار غلطی است. ولی تعصب بر اصول حق و حقّانی، کار درستی است و به یک معنا همان غیرت دینی است. موفق باشید

16273
متن پرسش
با سلام: استاد متاسفانه در آستانه ماه مبارک در اکثر سایتها و‌کانالها روزه و روزه داری در سطح لاغر شدن و صرفا صحت بدن و رفع مشکل معده و اینجور موارد تنزل داده شده در حالیکه سی روز و هر روز ۱۷ ساعت موادغذایی نخوردن از نظر طبی چندان معقول نیست اما وقتی همین موضوع در راستای تربیت روح و نفس و در جهت توحید قرار می گیرد بهترین نوع عبادت می شود و جسم تربیت می شود. غرض اینکه این میزان بی توجهی به سطح ملکوتی روزه و اکتفا به جنبه های صرف جسمی حق این مایده الهی را ادا نمی کند و سطح این عبادت فاخر را خودمان داریم پایین و پایین تر می آوریم. نظرتان را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً قضیه همان‌طور است که می‌فرمایید زیرا قرآن در تبیین جایگاه روزه می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ‏ عَلَيْكُمُ‏ الصِّيامُ‏ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[1] اين آن جوعى است كه مى‏ تواند زير فرمان حضرت رحمان به واسطه‏ ى رسول خدا (ص) انسان را به تقوا برساند و او را حاكم بر اميال نفسانى خود كند. شما ابتدا بايد به حقيقت جوع رسيده باشيد تا معنى اين آيه برايتان روشن شود و گرفتار افراط و تفريط نگرديد و گرنه بعضى آنچنان در جوع و گرسنگى افراط مى‏ كنند كه روزى يك‏ بادام مى‏ خورند. چون از يك طرف متوجه‏ اند گرسنگى و جوع چه اندازه حيات‏بخش است و با گرسنگى چه حالات خوبى به دست مى‏ آورند و از طرف ديگر چون در ذيل شريعت الهى عمل نمى‏ كنند، هماهنگ با ساير عوامل موجود در هستى نيستند و لذا به مطلوب حقيقى نمى ‏رسند. اينجاست كه من نمى‏ دانم وقتى آيه ‏ى فوق در رابطه با روزه آمد از فرط شادى چه حالى به پيامبر (ص) و مؤمنين دست داد. معلوم است كه خداوند مسير ارزنده ‏اى را در جلو مسلمانان گشودند و با آن قسمت كه فرمود: «كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» روشن نمودند اين مسيرى است كه انسانيتِ انسان‏ها اقتضاى آن را دارد و هيچ سالكى در هيچ دوره ‏اى از آن مستثناء نيست. خداوند با قسمت اخير آيه سلوك مسلمانان را به همه‏ ى موحدان تاريخ متصل كرد تا مسلمانان گمان نكنند از آن‏ها عقب افتاده‏ اند. در آخر آيه روشن مى‏ كند؛ هركس خواست به تقوا برسد و از حاكميت بُعد ظلمانى خود آزاد شود بايد در ذيل شريعت الهى روزه ‏دارى كند. انسان ابتدا بايد از خود بپرسد مرز جوابگويى به ميل‏هايش كجاست و چگونه بايد بر آن‏ها حاكم شود تا معنى ‏«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» كه آخر آيه آمده است را بفهمد و بداند به او خبر دادند از اين طريق امكان كنترل ميل‏ها فراهم است و مرز كنترل ميل‏ها نيز مشخص مى‏ شود. در اين آيه مى‏ فرمايد: اميد است چنين ملكاتى براى شما حاصل شود كه بتوانيد بر اميال خود حاكم گرديد. گفت:

آنقدر اى دل كه توانى بكوش‏

 

گرچه بهشتت نه به كوشش دهند

     

موفق باشید. 

 


[1] ( 3)- سوره‏ ى بقره، آيه‏ ى 183.

15565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چه لزومی داشت که خداوند متعال جریان فراموش کردن ماهی را در داستان حضرات موسی (ع) و خضر (ع) ذکر کنند. می شد مثلا بعد از ذکر آیه ۶۰ به آیه یافتن حضرت خضر (ع) اشاره کنند و از گفتن فراموشی ماهی صرف نظر کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رازهایی در این قضیه بوده است که از طریق وقوع امر غیر عادی، متوجه‌ تصرف آن ولیّ خدا یعنی حضرت خضر بشوند. عرایضی در این رابطه در تفسیر سوره‌ی کهف شده است. اصل بحث بر روی سایت هست. موفق باشید

14878
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدرب رخی از آشنایانم که در اروپا زندگی می کنند می گویند: در اوپا صمیمیت و دلسوزی مردم نسبت به یکدیگر و ما بالا است و در اروپا نظم بالایی است. در جواب چه بگویم؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً همین‌طور است. ولی فراموش نکنید که این نوع نظم و دلسوزی در مسیر ارضای نفس امّاره است و در این رابطه شیطان هیچ مشکلی برای آن‌ها ایجاد نمی‌کند. شیطان قسم خورده است هرکس در صراط مستقیم قرار دارد، او را وسوسه کند و به همین جهت حضرت صادق«علیه‌السلام» در خطاب به ابن‌جندب می‌فرمایندک بیشترین تلاش شیطان در مقابل شیعیان ما است. موفق باشید 

14787
متن پرسش
سلام: کتاب «انسان در عرف عرفان» صحبتهای بسیاری را پشت خود آورد. برخی معاندان می گفتند: آقای حسن زاده آن را نوشته تا بگوید من اهل شهودم. برخی دیگر می گفتند هدیه کردن آن به حضرت آقا نشان می دهد که آقا اهل سیر و سلوک نبوده و ایشان از باب تذکر این کتاب را به آقا هدیه کرده اند. برخی دیگر هم می گفتند دستورات سلوکی است که علامه به حضرت آقا داده اند. استاد میان این همه اقوال انسان کمی گیج می شود. البته قول معاندان که هیچ! ولی اقوال دیگر هم زیاد است. اگر می شود توضیحی می فرمایید در مورد این کتاب؟ (سوال برخی کاربران هم هست) التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌کسانی که اهل این حرف‌ها هستند، می‌فهمند حضرت آیت الحق جناب آقای حسن‌زاده چه جایگاهی دارد؟! و آن مطالب که در آن کتاب گزارش دادند؛ رشحاتِ مختصری است که در آن کتاب ارزشمند اظهار شده، تنها برای آن بود که معلوم شود این راه به کجاها ختم می‌شود. مگر سایر عرفا جز این کردند که نفحات الهیه‌ی خود را برای نشان‌دادنِ راه گزارش نمودند؟ موفق باشید

14071
متن پرسش
سلام و عرض ادب به استاد و گروه لب المیزان: در کتاب مبانی معرفتی مهدویت از استاد اومده: حضرت (عج) در عالم غیب حاضرند. جامعه اگر آماده شد یک مرتبه با وجود مقدس ایشان روبه رو می شوند. (ص۱۰۱) منظور از عالم غیب چیست؟ آیا نظر استاد این است که در زمان غیبت حضرت حجت (عج) وجود مادی ندارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً حضرت«صلوات‌اللّه‌علیه» در عالم، حضورِ مادی دارند ولی فراموش نفرمایید که حضرت مهدی«سلام‌اللّه‌علیه» وجهِ غیبی خاصی دارند که بقیه‌ی انبیاء و اولیاء آن را نداشتند. در این مورد عرایضی در کتاب «جایگاه و معنی واسطه‌ی فیض» شده است. موفق باشید

13055

بدون عنوان:بازدید:

متن پرسش
سلام: بنده با اينكه به معلمي و آموزش و پرورش علاقه نداشتم و دوست داشتم هرچه زودتر از پيش دانشگاهي خلاص شوم و وارد مسير ديگري شوم ولي اين طور رقم خورد كه (از روي قسمت يا انتخاب نادرست) الان در مركز تربيت معلم دانشجو هستم ولي هم چنان به رشته و كار خود علاقه اي ندارم و فقط واحدهاي درسي را پاس مي كنم، اكنون چه كنم؟ بيشتر علاقه ام هم به معارف ديني است ولي از محيط آموزش و پرورش و رفتن به حوزه علميه و تدريس كردن خوشم نمي آيد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر روح علمی را دوست دارید با تدریس به عمق بیشتری می‌رسید. موفق باشید

12315

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: واقعا گیج و کلافه شدم و یا شاید من نمی فهم استاد. ما در مذاکرات هسته ای 90 درصد دستاوردهای خودمان را تقدیم کردیم و الان بحث به سمت مراکز نظامی و بازرسی از دانشمندان هسته ای به اوج خودش رسیده، البته به نقل از جناب نبویان نماینده مجلس، مقامات ارشد امور خارجه از قبل قول بازرسی را داده بودند. نمی دانم که آیا سخنان اخیر جناب نبویان را در خصوص بیانیه لوزان گوش داده اید یا نه، اما سوال من اینجاست چرا رهبر انقلاب دست به کار نمی شوند؟ مطلقه فقیه پس به چه معناست؟ مگر غیر از اینست که در مواقعی که مصلحت کشور و نظام زیر سوال برود، قابل استفاده قرار بگیرد؟ چرا آقا با یک حکم حکومتی جریان را مختومه نمی کند؟ وضعیت از این اسف بار تر که اجازه بازرسی از تمامی اسناد، مراکز، اشخاص و ... تعهد داده شده است؟ آقا به خاطر وزیر اطلاعات دولت قبل جبهه گرفتند پس چرا الان نمی گیرند؟ امروز آقا در بین نمایندگان مجلس فرمودند که انصافا مسئولین امور خارجه زحمت می کشند و عرق می ریزند. درست است که در وضعیت کنونی جامعه نیاز به آرامش دارد اما چرا این همه تسامح؟ واقعیت امر این سوالات خیلی وجودم را اذیت می کرد و می شود گفت که الان کمی راحت شدم. این سوالاتی بود که از در و دیوار از ما می کردند و ما پاسخی نداشتیم چون راه را گم کردیم و از شما انتظار دارم که ما را روشن کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم تیم هسته‌ای با راهنمایی‌های مقام معظم رهبری خط قرمزها را رعایت می‌کنند و فراموش نکنید که باید به آمریکا بدبین بود نه به تیم هسته‌ای! الحمداللّه رهبری عزیز با خط قرمزهایی که تعیین کرده‌اند، مرزِ بین ما و آمریکا را به‌خوبی روشن می‌نمایند و امید آن‌هایی که بنا دارند انقلاب اسلامی را در حدّ و محدودیت‌های کشور ایران متوقف کنند و پیام جهانی آن را به حاشیه برانند، ناکام خواهند کرد. موفق باشید

11026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: بنده به تازگی از دانشگاه به حوزه آمده و ان شاء الله مشغول تحصیل علوم دینی شده ام. من باب مطالعه متفرقه به نظر استاد گرامی بنده متناسب با نیازهایم به کتب مختلف مراجعه کنم یا از همین ابتدا کم کم و طبق دستوری که در جزوه روش استفاده از المیزان فرموده اید شروع به مطالعه المیزان کنم؟ سوال دوم اینکه بنده کمی طبع شعر دارم و با توجه به موقعیتی که در آن هستم خواندن چه نوع اشعار و چه شعرایی را توصیه می فرمایید؟ یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ ابتدا سعی کنید از حاشیه‌ها کم کنید و به دروس اصلی حوزه مشغول شوید. 2ـ باید با دیوان‌های شعرای بزرگ مأنوس باشید. موفق باشید
9022
متن پرسش
به نام الله با سلام خدمت استاد عزیز: در سوالی که پیرامون استغفار ائمه علیهم السلام پرسیدم شما پاسخ عمیقی از دید عرفانی لطف فرمودید ولی جناب استاد مشکل من اینجاست که بعضی از این فراز ها با آن تحلیل جور در نمی آید. مثلا وقتی حضرت می فرمایند: «عملته فی خلواتی» اتفاقا اینجا بحث «ترددی فی الاثار» مطرح نیست بحث خلوت ایشان است و نمو نه هایی که با این بحث عمیق عرفانی انگار جور در نمی آید. نیازمند توضیح بیشتر جناب استاد هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر اصل مطلب را داشته باشید مطالبی مثل آن‌چه می‌فرمایید در آن روشن می‌شود، چون هراندازه انسان بیشتر متوجه عظمت حضرت حق شود بیشتر متوجه قصور خود در مسیر بندگی چنین خدایی می‌گردد. موفق باشید
8702
متن پرسش
سلام علیکم: استاد شما در کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل بیت علیهم السلام در صفحه 286 فرموده اید: مقام و مرتبه مخلَصین اصلاً جایی نیست که شیطان بتواند در حوزه ی شخصیتشان وارد بشود چون توسط خدا خالص شده اند، مقامی است که شیطان در آن مقام دستگیره ای ندارد که بدان متوسل شود و بهانه ای برای تحریک داشته باشد. پس استاد چرا شیطان در هنگامی که حضرت ابراهیم علیهم السلام میخواستند حضرت اسماعیل علیهم السلام را قربانی کنند ایشان را وسوسه میکرد؟ مگر شیطان نمیدانست که ایشان از مخلَصین است؟ یا در مورد معصومین اگر خداوند اراده کرده که آنها پاک و خالص باشند پس یک نوع جبر است و آنها از خود اختیاری ندارند که گناهی مرتکب شوند ؟ لطفا راهنمایی بفرمائید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- در مخلَص‌بودن حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» همین بس که شیطان نتوانست هیچ تأثیری بر اراده‌ی حضرت داشته باشد، و خود شیطان هم گفت: فقط مخلَصین تحت تأثیر اغوای من قرار نمی‌گیرند و در مورد حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» نیز همین‌طور شد. 2- در رابطه با عصمت تکوینی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و اختیار آن‌ها، اخیراً که آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب در شنبه‌شب‌ها بحث شد عرایضی داشتم. خوب است که به صوت آن بحث رجوع فرمایید تا روشن شود عصمت معصومین با علم به گناه به آن‌ها داده می‌شود و به همین جهت خودشان زشتی گناه را می‌بینند و با اختیار خودشان از آن دوری می‌کنند. موفق باشید
8578

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اگر مقام خلیفه اللهی همان مقام تعلیم اسماء است الف: چرا خداوند ابتدا میفرماید «انی جاعل فی الارض خلیفه» سپس میفرماید «و علم آدم الاسماء کلها» ب: چرا زمان فعل جاعل با علم فرق دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در قسمت «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» خبر می‌دهد که اراده‌ی الهی به این تعلق گرفته که خلیفه‌ای در زمین داشته باشد و سپس عین ثابته‌ی آدم را مناسب چنین خلافتی می‌یابد و اسماء خود را در آدم به نظاره می‌نشیند تا خود را در آینه‌ی آدم بنگرد. موفق باشید
5021
متن پرسش
باسلام راجع به پاسخ سئوال4963سئوال ما این است: 1.و کمال التوحید نفی الصفات عنه راجع به چه مقامی است؟ 2.آیا خدا عین صفات است؟ 3.آیا عارف بجایی می رسد که دیگر اسما و صفات را نبیند و فقط تجلی ذاتی محقق شود یا نه عارف صفات عینیه را باید ببیند؟ 4.آیا برای عارف حقیقی سجده و قیام فرق نیست؟ 5.آیا صفات فانی در خدایند یا بحث فنا مربوط فانی شدن انسان برای خداست و صفات فقط عینیت دارند؟ 6.طبق لا اسم و لا رسم لواحد القهار پس بحث از اسما برای چیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمال توحید آن است که صفاتی خارج از ذات برای حضرت حق در نظر نگیریم زیرا یک خدا نداریم و یک صفت مثل علم بلکه به تعبیر حضرت صادق«علیه‌السلام» خداوند عین حیات و علم است 2- اگر ذات خدا عین صفاتش نباشد علاوه بر آن‌که دوگانگی بین ذات و صفات پیش می‌آید لازم می‌آید که ذات خدا در خودش هیچ کمالی مثل علم و حیات را نداشته باشد 3- اگر سالک از مقام تعیّن ثانی یعنی مقام وحدانی به مقام تعیّن اول سیرکند و منور به تجلی ذاتی شود در آن مقام دیگر ظهور اسماء برایش معنا ندارد 4- سالک در مقام عنصری و بشری خود در قیام، در معرض وجهی از تجلیات الهی است و در سجده در معرض وجوهی دیگر از تجلیات الهی است و بحث سجده و قیام مربوط به مقام عنصری بشر است 5- این را در جواب شماره‌ی 1 و2 دادم 6- این یک جمله‌ی فلسفی است به این معنا که نمی‌توان خدا را تعریف کرد و این ربطی به بحث اسماء الهی که در قرآن می‌فرماید: «له الأسماء الحسنی» ندارد. موفق باشید
4940

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
در سؤال قبلی این مثال را مطرح کردم که: «انسان در اثر علم حضوری به خداوند، از گناهانش خجالت کشیده توبه می‌کند.»، و شما در پاسخ فرمودید که: «همین‌که توانست به آن محبت فطری نظرکند و محبّت به حضرت حق در او پرتو بیفشاند، دیگر از معصیت بدش می‌آید.». اولاً آیا می‌توان نتیجه گرفت که: «پس در مورد علم حضوری به خداوند، نه تنها علم حصولی به این علم حضوری منشأ تصمیم‌گیری و عمل می‌شود، بلکه حتی خود این علم حضوری هم منشأ تصمیم‌گیری و عمل می‌شود.»؟ ثانیاً آیا می‌توان نتیجه گرفت که: «پس علم حضوری به خداوند، جزء مبادی عملی است.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم حرف درستی است. موفق باشید
4608
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی. چند سوال از محضر شما داشتم: 1.تگر ما بخواهیم می توانیم شبیه حضرت زهرا(س) شویم یا نه؟ 2.بدست اوردن مقام ان حضرت امکان پذیر است ؟ 3.تفاوت در بدست اوردن مقام حضرت زهرا و شبیه خودشان شدن چه فرقی باهم دارد؟ 4.چرا بعضی از انسانها ساداتند بعضی دیگر خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- به گفته‌ی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام»: « َ لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَد » احدی از این امت قابل مقایسه با آل محمد نیست. آن‌ها در مقام طهارت‌اند و ما اگر بخواهیم به طهارت برسیم باید آن‌ها را الگو و اسوه‌ی خود قرار دهیم. مثل آن‌که اگر کسی خواست تشنگی خود را برطرف کند باید به آب رجوع کند. این بحث در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در بحث آیه‌ی تطهیر شده است 3- شبیه‌شدن به مقام معصوم همان‌طور که عرض شد به آن است که در ذیل شخصیت آن بزرگان قرار گیریم 4- از خدا بپرسید که مصلحت امور افراد را می‌داند. موفق باشید
3405

تأنی و عجلهبازدید:

متن پرسش
با سلام و خدا قوت. «تأنی» یعنی چه؟ جایگاه «تأنی» در آموزه های اسلامی چیست؟ لطفا اگر آیه یا حدیثی در این باره هست بیان بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در روایت داریم: «التّأنّی من اللَّه و العجلة من الشّیطان‏» تأنی نوری و لطفی است که از طرف خدا می‌آید و عجله از شیطان است و از همین حدیث می‌فهمیم معنی تأنی روحیه‌ای است در مقابل عجله. موفق باشید
2787
متن پرسش
سلام علیکم تعداد جلسات شرح کتاب معاد، هفتاد جلسه است؟ به نظر می رسد باید تعداد جلسات بیشتر باشد چون شرح مطالب کتاب تمام نشده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: درست می فرمائید.مجموعاً 6 7 جلسه است . موفق باشید
1602

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی: همسرمن آقایی است که من وشرایطم را درک نمی کند و مدام باایجادتنش روح وروانم رادچار آسیب کرده است . بهترین راه رابرای اینکه بهتر بتوانم به عبادات و کارهای دینی ام بپردازم در جدایی میبینم اماباکمی تامل منصرف میشوم چراکه وقتی به درونم نگاه میکنم میبینم که به او علاقه مندم وهمین علاقه مندی رااز اونسبت به خودم حس میکنم اگرچه فکر میکنم بسیار از هم دوریم.واقعا چه باید بکنم ختم این زندگی باطلاق یاتحمل یک عمرتنش ،تناقض وناامیدی از این که نتوانسته ام به آرمان های دینی ام برسم؟ چه باید بکنم؟ لطفا کمکم بکنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چرا عالم دینی خود را این‌قدر تنگ کرده‌اید که جایی برای دل‌سپردن و خوش‌بودن با همسرتان نگذاشته‌اید؟ رضایت خدا در آن است که در عین ایجاد فضای اُنس با خدا، فضای اُنس با همسرتان را در خود ایجاد کنید تا دارای شخصیتی گسترده باشید. انسان نباید عالَم دینی خود را طوری شکل دهد که به نحوی از نظر روحی ناقص شود و از لذات حلال خود را کنار بکشد، این کار موجب سرخوردگی می‌شود و پس از مدتی شوق عبادات و حضور در عبادات از بین می‌رود و فقط قالب عبادات می‌ماند و عادت ما به حفظ قالب عبادات. موفق باشید
1287

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وخدا قوت .مسجدی را میشناسم که از طرفداران آقای منتظری هستند آیا در این مسجد میشود به امام جماعتشان که متعاقبا از همفکران ایشان اند میشود اقتدا کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اگر امام جماعت به واقع مانند آقای منتظری با نظام اسلامی و رهبری نظام سر ستیز دارند و دشمنان نظام را تأیید می‌کنند، از عدالت خارج است. ولی اگر ایشان را با عنوان یک فقیه قبول دارند موضوع فرق می کند .موفق باشید
1184

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم، با عرض سلام ، استاد در کتاب تمدن زایی شیعه در پاسخ به سوالی فرموده بودید: ...باید متوجه باشیم که ما نسبت به ارتباط با غرب سه نوع تئوری داریم؛ یک تئوری این است که غرب خوب است و بیاییم آن را بپذیریم، تئوری دیگر این است که بیاییم خوبی هایش را بپذیریم و در فرهنگ خودمان بیاوریم و از آن ها استفاده کنیم . تئوری سوم این است که فرهنگ غرب یک چیز منسجمی است؛ هر جایش را که بگیری، همه اش می آید، و بنابراین اگر خواستید که غرب نیاید باید از خود شروع کنید ولی براساس اضطراری که در زمان حاضر داریم از تکنولوژی غربی استفاده می کنیم تا شرا یط عبور از غرب فراهم شود . ما به تئوری سوم معتقدیم، اگرچه تئوری دوم هم برای خود حرف دارد و شخصیت های قابل احترامی به آن معتقدند . عنایت داشته باشید که معتقدین به تئوری سوم با خودآگاهی تار یخی خود تئوری دوم را به عنوان گذر از غرب قبول کرده اند. ولی تفاوت در این است که معتقد ین به تئور ی دوم قبول ندارند بین تکنولوژی و فرهنگ غربی آنچنان رابطه ی تنگاتنگی هست که نتوان تکنولوژی را از فرهنگ غربی جدا کرد و در فضای اسلامی از تکنولوژی غربی برخوردار نبود... حضرت آقا در جلسه پرسش و پاسخ که با جوانان در تاریخ 77/11/13 داشتند در جواب این سوال که : جوانانی که در دوران انقلاب بوده‏اند، حضور سلطه استعمار را به‏خوبی لمس کرده‏اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‏اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‏اند، مستشاران خارجی را ندیده‏اند و کلاًّ حضور چکمه‏های استعمار را در میهن اسلامیمان لمس نکرده‏اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‏آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می‏رسد؛ با توجّه به این که عدّه‏ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‏اند و عدّه‏ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‏اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می‏خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می‏کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملی‏مان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ حضرت آقا چنین می فرمایند: "این سؤال خیلی مهمّی است. من این‏جا چند نکته را در همین زمینه عرض می‏کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‏وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‏های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی‏کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگیِ غرب چند جمله می‏گویم، شاید ان‏شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‏ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی‏تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‏ای این‏گونه برخورد نمی‏کند که بگوید که ما درِ خانه‏مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‏ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می‏گیرد، به فرهنگ خودش می‏افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‏سازد و آن بدیها را رد می‏کند. همان‏طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای‏لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‏گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‏گیریم، به‏طور طبیعی تا آن جایی که می‏توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می‏خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می‏شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‏طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی‏ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برتریِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می‏گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می‏شود، این را نمی‏پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می‏دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می‏زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می‏خواهند، دوست می‏دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‏اید، کراوات نزدید، یک آدم بی‏ادب محسوب می‏شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بی‏ادب و غیرمنضبط و بی‏نزاکت تلقّی می‏شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می‏کنید؛ اما یک وقت بی‏هوشتان می‏کنند، یا می‏خوابانند، دست و پایتان را می‏گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می‏کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیمهای فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‏ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می‏کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می‏کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می‏کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلویها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربیها شروع شده بود و در دوران پهلویها به اوج خود رسید، پرورش یافته‏های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی‏دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می‏گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‏دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیباییهایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، می‏تواند مورد بحث قرار گیرد." با توجه به فرمایشات حضرت آقا می توان اینچنین برداشت کرد که حضرت آقا به تئوری دوم معتقدند؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی فکر می‌کنم سخنان مقام معظم رهبری «حفظه‌الهر» مثل هر انسان حکیمی، محکماتی دارد و متشابهاتی. فرهنگ غرب از آن جهت که جایی برای وَحی در امور اقتصادی و سیاسی و تربیتی نگذاشته. از محکمات فرمایش آقاست که هیچ ارزشی ندارد ولی از آن جهت که غرب روش‌هایی در ارتباطات اجتماعی دارد و یا روحیه‌ی تحقیق در علوم تجربی را در خود رشد داده، می‌توان از آن استفاده کرد مثل آن که باید از خوبی‌های سایر ملل استفاده کرد. آن‌چه بنده در مباحث خود بر آن تأکید دارم، روح و فرهنگی است که منجر به تکنولوژی موجود شده که اگر آن روحیه را نشناسیم، ناخود آگاه با پذیرش تکنولوژی گرفتار آن روحیه می‌شویم. موفق باشید
884

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و خسته نباشید. استاد گرامی. 1-روش تحقیق در متون دینی(قران+حدیث+...)برای رسیدن به فهم عمیق و معرفت جامع چگونه است؟2-چگونه به انچه که دریافت میکنیم مطمین شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: به نظرم اگر در امور معرفتی و موضوع‌های مربوطه‌، حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را الگوی خود قرار دهید جواب هر دو سؤال‌تان را می‌گیرید. موفق باشید
759

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا رابطه ای بین غدیر وظهور از نظر ولایت پذیری هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: وقتی امکان ولایت حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» بر اساس غدیر فراهم نشد، ظهور حقیقت به زمان مناسب خود منجر خواهد شد تا مردم به مرحله‌ای برسند که بتوانند خود را در محضر ابعاد غیبی امام معصوم حاضر ببینند و غدیر در ولایت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه»ظهور کامل می یابد. إن‌شاءالله. موفق باشید
نمایش چاپی