بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7502
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی بنده چند وقتی است عضو بسیج شده ام آیا ورود به بسیج را برای جوانان مثمر ثمر می دانید؟بنده در سر دوراهی مانده ام نظر شما برایم خیلی مهم می باشد. با تشکر ایمیل هم فرستادم .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کار خوبی کرده‌اید به‌خصوص که امروز وظیفه‌ی بسیج بیشتر فرهنگی است و باید در صدد ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه باشد. بسیج امروز یعنی جایگاه حکیمانی سلحشور. موفق باشید
7450

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و عرض ادب محضر استادفرزانه ، در راستای تبیین بنیادهای فلسفی انقلاب اسلامی دربین فرهنگیان محترم ، مسابقه کتاب خوانی «انقلاب اسلامی بازگشت به عهدقدسی » به صورت اینترنتی برگزار شد. که خوشبختانه با استقبال زیاد همکاران انجام شد . پیشنهاد حضرتعالی برای اعتلای معرفتی و بصیرتی فرهنگیان به ویژه دبیران الهیات در شرایط فعلی چیست؟لطفاً ارائه طریق بفرمایید.ضمناً نمونه سوالات این آزمون جهت استفاده سایرکاربران وعلاقمندان ارسال می گردد.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در این رابطه مقدمه‌ی خوبی باشد تا ان‌شاءاللّه مباحث معرفت‌النفسی جایش باز شود. موفق باشید
2694
متن پرسش
با سلام به شما استاد گرامی.اینجانب دانش پژوه جامعه الزهرا قم قسمت غیرحضوری هستم که کتابها و سی دی ها را دریافت می نمایم و خود باید مطالعه کنم الان این قدر عقب افتاده ام که نزدیک است شرایط ادامه تحصیل را از دست بدهم و بخاطر همین گاهی اضطرابم خیلی بالا می رود.شما پیشنهاد می نمایید چه روشی را در پیش گیرم تا خوب تمرکز و توجه بر روی درسهایم پیدا کنم و حالا اگر جبران نمی توانم بکنم لا اقل اگر خداوند صلاح می داند این راه را ادامه دهم.من الله توفیق.دامت برکاته.خدانگهدار.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بزرگان گفته اند: «توزیعُ الْوَقْتِ توسیعُ الوقت » اگر وقت خود را تقسیم کنید و برای روز و شب‌ات برنامه‌ریزی کنید فرصت انجام کارهای عقب‌افتاده را پیدا می‌کنید رمز موفقیت بعضی ها این است که هر کاری را به موقع انجام می دهند و برای همه اوقات خویش برنامه دارند؛. حضرت امیر علیه‏السلام هرگاه بر فراز منبر می‏نشست، پیش از آن که خطبه را آغاز کند به حاضران چنین توصیه می‏کرد و هشدار می‏داد: «ای مردم! از خدا پروا کنید. هیچ کس عبث و بیهوده آفریده نشده است؛ تا به بازیچه مشغول شود و هیچ کس به حال خود رها نشده است که عمر خود را لغو و بیهوده سپری کند». موفق باشید
20888
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و تبریک اعیاد: با توجه به انتقادات بعضی از اسلام شناسان و متفکران به مسأله بیمه خواستم نظر دقیق تان را در این موضوع بدانم. آنها اشکالات بیمه را اینطور بیان می کنند: بیمه مخالف با روح شریعت است و مسلما دوره ظهور حضرت حجت (عج) و بوجود آمدن مدینه فاضله به این صورت نخواهد بود. چون روحیه ای که شریعت از ما می خواهد روحیه تعامل مومنین با هم است یعنی اگر در جایی هم مشکل خوردند به یکدیگر رجوع کنند و از هم کمک بخواهند. پس یکی از معضلات بیمه این است که مومن و مسلمین نسبت به آگاهی از اوضاع دیگران بیگانه می کند. در حالی که فلسفه ی بسیاری از دستورات شرع مخصوصا دستوراتی که به صورت جمعی سفارش شده این است که از اوضاع و احوال هم باخبر شویم تا اگر مشکلی بود و ما توان حل کردنش را داشتیم، دریغ نکنیم. مشکل دیگر بیمه این است که جرم و جنایت بوسیله بیمه رواج پیدا می کند و راه را برای مجرمین و خلافکاران باز می گذارد به بهانه اینکه بیمه می باشد. و همچنین جان انسان ها بی ارزش می شود و با انسان ها به عنوان یک کالا برخورد می شود. (مثل برخورد بی شرمانه وزیر دوره قبل در قبال حادثه واژگونی و آتش سوزی قطار که گفت مشکلی نیست. آنها بیمه بودند.) مثلا کسی که از دیگری کینه ای دارد و می خواهد تلافی اش را در بیاورد، بوسیله اتوموبیلش صدمه جانی یا مالی به آن فرد می زند با این توجیه که ماشینش بیمه است و خسارت را بیمه پرداخت می کند. یا اینکه بیمه تامین اجتماعی مثلا، باعث بوجود آمدن آرزو های طولانی و امید داشتن به این اهداف دور و دراز می شود چون برای بعد از بازنشستگی اش بدردش می خورد. تازه بحث اینکه بیمه ها آیا واقعا خدمت می کنند یا اینکه پول های هنگفت به جیب می زنند و مردم را سرکیسه می کنند یا اینکه چند نفر از کسانی که تحت بیمه اجتماعی هستند به دوران بازنشستگی می رسند تا حقوقشان را دریافت کنند و با مرگشان پول هایشان عملا پوچ می شود را مطرح نمی کنم. استاد!علاوه بر اینکه نظر خودتان را بیان می کنید، نظرتان را درباره همین متن هم بیان کنید. اگر غلطی در آن وجود دارد متذکر شوید. خیلی ممنون از بزرگواریتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از نکاتی که می‌فرمایید به نظرات بنده نزدیک است و قبلاً هم در این مورد عرایضی شده است مثل جواب سؤال‌های ۱۱۳۶۴ و 6000 . می‌ماند که اولاً: موضوع پس‌انداز که در اسلام هم مدّ نظر است به همان معنایی که حضرت علی‌ «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «کن لدنیاکَ کَاَنّ تعیش ابداً». لذا می‌شود بیمه را از یک جهت به معنی پس‌انداز دانست، ثانیاً: فعلاً بیمه‌ی شخص ثالث یک قانون اجباری است، وگرنه بنده هرگز به آن تن نمی‌دادم. موفق باشید

20215
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته: ضمن آرزوی سلامتی حضرت استاد حکیم طاهرزاده: نظر به پاسخ تان به پرسش 20163. خواهشمندم مرحمت فرموده لینک دریافت درس گفتار «شرح برهان صدیقین» را به بنده ارائه کنید. هر چه این عنوان را در سایت جست و جو می کنم، نمی یابم. والحمدلله رب العاشقین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب را در نوار بالای صفحه‌ی سایت در قسمت نوشتارها می‌توانید بیابید و صوت آن را در http://lobolmizan.ir/sound/1130 می‌یابید. موفق باشید

18556
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید استاد یک سوال از حضورتون داشتم. خواستم اگه امکان داره این لینک رو که عنوان آن (دیدگاه علامه طباطبایی درباره بزرگان است) ، در اولین مورد نظر علامه طباطبایی را راجع به رهبر کبیر و بنیان گذار انقلاب حضرت روح الله بیان می کند و در بخشی از آن اینطور می گوید که: متخصصان فلسفه می گفتند که فلسفه آیت الله خمینی بر فلسفه علامه مقدم است. خواستم بپرسم آقای طاهرزاده واقعا اینطور بوده است؟ از لحاظ عرفان چی؟ http://rasekhoon.net/article/show/115793/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساسا نباید این بزرگان را با همدیگر مقایسه کنیم. بلکه هر کدام در دستگاه فکری خودشان اساتید بزرگی هستند و ما به هرکدام از آن‌ها نیاز داریم. در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» سؤال و جوابی شده است که فکر می‌کنم در این موضوع بتواند کمک کند آن را در ذیل خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

سؤال: عده‌اي مي‌گويند همان‌طور که حضرت امام عارف کاملي بودند، هر عارفي هم در جاي خود يک عارف کامل است. چرا بايد شخصيت اشراقي حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌‌عليه» را براي سلوک خود بپذيريم؟ به عنوان مثال چرا روش سلوکي علامه طباطبائي را نپذيريم و اساساً اگر حضرت امام را پذيرفتيم نسبت ما با ساير عرفا چه مي‌شود؟ در حالي که به نظر مي رسد روش و مشي آيت الله طباطبائي با حضرت امام متفاوت است، چرا نگوئيم هر کدام از اين دو عزيز حامل جلوه‌هاي عظيمي از حقيقت امر در اين دوران هستند که بايد از هر دوي آن‌ها استفاده کرد بدون سلوک در ذيل شخصيت يکي از آن‌ها؟

جواب: البته معلوم است که عارف‌شناسي فرهنگ خاص خود را دارد و کسي که هنوز گرفتار اعتباريات است هيچ وقت نمي‌تواند عارف‌شناس شود پس وقتي نحوه شناخت عارف از عالِم مشخص شد، مي‌آييم سراغ اين که واقعاً علامه طباطبائي در آن نوع رجوعي که به صورت قلبي به حضرت حق داشتند چه چيزي را اراده کرده‌اند و آيا در انتقال آنچه از حضرت حق براي ما گرفته‌اند چيزي کم گذاشته‌اند؟ به گفته نيچه: «ابر مرد و انسان کامل همچون نقاشي است که خودش خود را دارد نقاشي مي‌کند. ولي او برعکس مردم معمولي، طوري خود را نقاشي مي‌کند که در آخر هرگز نمي‌خواهد در آن تجديد نظر بکند.» چون مي‌بيند هماني را که مي‌خواسته بکشد کشيده است. علامه طباطبائي در رجوع‌شان به حضرت حق و نسبت به آن چيزي که حساس بودند و دغدغه‌شان بوده است چيزي کم ندارند. مشکل آنجا است که متأسفانه بعضي‌ها انتظار دارند همه‌ي عرفا يک طور باشند. در حالي‌که علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليه» در رجوع به خداوند چيزي را دنبال کردند که حاصل آن را شما به خوبي در آثارشان به‌خصوص در سرمايه‌ي بسيار ارزشمند تفسیر الميزان مي‌يابيد و حضرت امام را بايد نسبت به آن رجوعي که به حضرت حق داشتند و آن اهدافي که مطابق آن مي‌خواستند شخصيت خود را نقاشي کنند، بنگريم. به اين معنا که حضرت حق براي هدايت بشرِ اين دوران در قلب هر کدام کششي و گرايش خاصي قرار داد. بنده هر چه نگاه مي‌کنم مي‌بينم علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليه» هر چه را بايد جهت هدايت ما در موضوعات خاصي که دنبال می‌کردند در اختيار ما قرار مي‌دادند، به ما داده است. علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليه» با توجه به موضوعاتي که بايد مطرح مي‌کردند سعي داشتند به عنوان يک چهره سياسي مطرح نباشند. همه‌ي تلاش ايشان اين بود که درگير مسائل سياسي جزئي نشوند تا بتوانند کاري را که به‌عهده دارند به‌خوبي به سر منزل برسانند ولی آن نقاشي که ايشان مي‌خواهند از شخصيت خود بر روي تابلوی زندگي بکشند، نقاشي شخصيت حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌‌عليه» براي خود نيست.

تفاوت عالَم حضرت امام و علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليهما»

ممکن است تصور شود چون اين دو بزرگوار در يک زمان و در يک عصر زندگي مي‌کردند بايد يک دغدغه داشته باشند و يک نوع حضور در جامعه پيدا مي‌کردند. بايد عرض کنم به يک معنا اين دو بزرگوار دو دغدغه‌ي متفاوت داشتند و از اين جهت دو نوع رجوع به حضرت حق دارند. حضرت امام خود را به مشروطه وصل کردند و با مرحوم مدرس ملاقات دارند و به صورت جدّي در تاريخي حاضر مي‌شوند که تاريخ تقابل بين مرحوم آيت الله کاشاني و دکتر مصدق است. يعني حضرت امام در عصري حضور يافته که بنا است نظام سياسي عالم عوض شود و حضرت علامه در عالمي حاضر شده‌اند که بنا است نظام الحادي عالم عوض شود و از اين جهت مي‌توان گفت در دو عالَم زندگي مي‌کنند که به يک جا ختم مي‌شود. آيا ائمه معصومين (ع) با اين‌که همه معصوم‌اند، در شرايط مختلف ظهورات مختلف ندارند؟ به اين معنا که حضرت حق از طريق آن‌ها براي انجام رسالتي که داشته‌اند متفاوت ظهور کرده است. اين تفاوت‌ها به اين معنا نيست که بگوئيم يکي ناقص است و ديگري کامل. بنده اگر يک ذره نقص در حقيقتِ نگاه علامه مي‌ديدم اظهار مي‌کردم، آنچه معتقدم اين است که براي اين تاريخ علامه بايد بيايد و ما را تغذيه کند و هرگز نمي‌توان تفسير الميزان را يک کار ساده‌اي دانست که بدون آن امکان ادامه‌ي انقلاب ممکن باشد. تفسير گرانسنگ الميزان به معناي خاص خودش در تاريخ ما حاضر شده ولي با اين‌همه، مباني فکري اين تاريخ را انقلاب اسلامي و امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌‌عليه» شکل داده‌است. خدمت علامه طباطبائي در دل انقلاب اسلامي بي‌نظير است. آقاي مطهري‌ها آن معارف عاليه را از علامه گرفتند و انقلاب اسلامي را تغذيه کردند ولي بستري را که بتوان افکار علامه طباطبائي و امثال ايشان را به ظهور آورد، انقلاب اسلامي فراهم کرد. مکرر عرض کرده‌ام آيت الله جوادي که يکي از پشتوانه‌هاي تمدني اين انقلاب‌اند، هر چه از نظر فکري دارند از علامه دارند و اگر هم به حضرت امام رجوع دارند اين رجوع هم انعکاس فکر علامه است، با اين همه اين انقلاب اسلامي و شخصيت حضرت امام است که آن معارف را در جاي خود قرار مي‌دهد و به معناي حقيقي خود تبديل مي‌کند.

اين‌که عرض مي‌کنم حضرت الله بر قلب مبارک اين بزرگان تجلي مي‌کند به اين معنا نيست که حضرت الله در قلب هر عالمي يک شکل ظهور دارد. اسم جامع الله در عين جامعيت براساس نسبتي که آن عالم با آن پيدا مي‌کند به صحنه مي‌آيد و از اين جهت مي‌توان گفت، حضرت الله بر قلب علامه طباطبائي تجلي مي‌کند و حاصلش تفسير الميزان مي‌شود و بر قلب حضرت امام تجلي مي‌کند و حاصلش انقلاب اسلامي مي‌گردد و با توجه به حضوري که در عوالم بالا دارند، سال‌هاي سال در تاريخ جلو مي‌روند و تفصيل مي‌يابند. ابي سعيد خراز مي‌گويد درست است اسم جامع الله در هر جا و در هر مظهري هست، اما وقتي مي‌خواهد ظهور پيدا کند، براساس آن شرايط ظهور پيدا مي‌کند، هر چند در همان‌جا هم که به اسمي خاص مثل قدير ظهور مي‌کند، الله است که ظهور کرده و اوست که قدير است، الله است که سميع است. در واقع ما پشت اين دو اسم یعنی اسم قدیر و سمیع، اسم الله را مي‌بينيم به جامعيت. مثل آن که در آينه انقلاب اسلامي و تفسير الميزان حضرت الله را مي‌يابيم که با ما سخن مي‌گويد ولي در دو آينه و براي يک هدف.

با توجه به آنچه عرض شد سلوک ذيل شخصيت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌‌عليه» يک معناي عميق‌تري پيدا مي‌کند و قضيه‌ي اصلاح نظام سياسي عالم با حضور انقلاب اسلامي، به عوالم ديگر مرتبط مي‌شود، با اين‌همه براي تصحيح نظام فرهنگي عالم بايد از علامه غفلت نکرد وگرنه در اين امر عظيم متوقف مي‌شويم.

16951
متن پرسش
سلام: یکی از استادهای معارف در دانشگاه می گفت: که این با عقل جور در نمی آید که یک قطره اشک برای امام حسین (ع) بریزی، گناهانت بخشیده شود، یا فلان دعا را در مفاتیح آمده که بخوانید که اگر به عدد ریگ های بیابان گناه داشته باشید بخشیده شود. و می گفت که این مطالب یا این گونه بیان کردن این مطالب به خواننده جرائت و جسارت در انجام گناه می دهد و خیال او را از انجام گناه تا حد زیادی راحت می کند. و از قرآن آیه خواند که: «فمن یعمل مثقال ذره شر یره» و حدیثی را هم گفت که هر چه را از ما اهل بیت (ع) شنیدید، اگر با عقل جور در نیامد، آن را به دیوار بکوبید. آیا این سخنان صحیح و بلااشکال است؟ نظرتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از یک قطره اشک در این موارد، یک اشک از جنس عاطفه‌ی صرف نیست، بلکه بحث جهت‌گیری و هویت‌آفرینی است. آری! اگر جهت‌گیری انسان در راستایِ حرکت امام حسین«علیه‌السلام» و مقابله با جبهه‌ی یزید شد؛ دیگر این انسان، انسانِ دیگری است که با گناهان خود به طور اساسی یگانه نیست. و از این زاویه در نسبتی که حضرت سیدالشهداء«صلوات‌اللّه‌علیه» با او برقرار می‌کند، اشک او جاری می‌شود تا در راهِ گشوده‌ی مولایمان که از یک طرف، عهدِ با خدا است و از طرف دیگر، تقابل با ظلم و جور است، قدم گذارد. آیا در سال‌های اخیر رزمندگانی را نیافتید که به قول خودشان، سراسر گناه بودند و آن‌ها را امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» یعنی راهِ گشوده‌ی حسین«علیه‌السلام» در این تاریخ نجات داد؟ آری! برادر: حکایت  اشک برای حسین«علیه‌السلام» حکایتِ یک تاریخ معنا و بصیرت است. موفق باشید  

16262
متن پرسش
با سلام: من کتابهای زیبا و عمیق شما را مطالعه کرده ام. در مورد تعداد آسمانها که هفت است و بزرگان آن را با هفت مرتبه درونی انسانها تطابق داده اند، برایم سوال پیش آمده که در برشمردن تجلی خداوند مرتبه عقل و خیال و حس را گفته اند که می شود سه تا، آیا این سه مرتبه جزو هفت آسمان حساب نمی شود؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هفت آسمان، به عنوان هفت‌مرتبه‌ی واقعی از مراتب وجود، مدّ نظر دین است. که البته می‌توان در سیر اَنفسی، آن را با هفت‌مرتبه از روح تطبیق داد که جناب کاشانی در مقدمه‌ی بسیار عالمانه‌ی خود بر «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه آن هفت‌مرتبه‌ی انفسی را متذکر شده‌اند. به این صورت که وَجه نفسِ یل‌البدن را یک‌مرتبه گرفته‌اند و وَجه نفسِ یل‌القلب را مرتبه‌ی دیگر، که با احتساب نفس، می‌شود سه‌مرتبه. و در مورد قلب نیز، وجه یل‌الروح را در نظر گرفته‌اند که با احتساب خود قلب، که دومرتبه حساب می‌شود و همین دو مرتبه برای روح هست با در نظرگرفتن وجهِ یل‌السرّی آن. و با احتساب خودِ سرّ، جمعاً می‌شود هفت مرتبه. موفق باشید

15439
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اهمیت دانشگاه فرهنگیان در زمینه تربیت نسل های آینده و انجام کارهای فرهنگی برای این دانشجو معلمان در دانشگاه های فرهنگیان و جواب ندادن روش های کلاسیک برای تبلیغات در این زمینه که فقط برای تعداد معدودی از افراد جوابگوست، جهت آمادگی بیشتر این افراد برای این مسئولیت خطیر، از شما بزرگوار خواهشمندم راهکاری برای انجام اینگونه کارها ارائه دهید. موفق باشید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر معلمان دلسوز و متعهد سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست، کار کنند در کنار فعالیت‌های رسمی خود می‌توانند نقش اساسی برای تربیت نسل آینده ایفاء نمایند. موفق باشید

14148
متن پرسش
سلام استاد: جسارت بنده را ببخشید. درباره نحوه پاسخ به سؤالات عرضی داشتم. حضرتعالی پاسخ را هم به طور شخصی به سؤال کننده ارسال می کنید و هم برای استفاده دیگران در سایت قرار می دهید مگر اینکه شخص خود درخواست کند پاسخ را تنها برای خود او بفرستید. درست است؟ بنده پیشنهاد می دهم به این وجه اخیر این دسته از سؤالات را هم اضافه کنید: سؤالاتی که هیچ فایده ای برای عموم مراجعه کنندگان به سایت ندارد مخصوصا آنهایی که خود حضرتعالی از پاسخ به آن سؤال استنکاف می ورزید مثل کسانی که از شما انتظار تعبیر خواب دارند و .... چون امثال بنده در پاسخهای حضرتعالی دنبال نکات ناب می گردیم تقریبا تمام پرسش و پاسخها را می بینیم. وقتی می بینیم سؤال یک مسئله کاملا شخصی است و شما هم به هر دلیل پاسخ خاصی برای او ندارید هم حجم سؤال و جوابها در سایت بالا می رود و هم وقت ماها گرفته می شود. البته جسارت بنده را ببخشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید واقعاً یک مشکل است که از طریق بعضی از کاربران محترم به‌خصوص از طریق کاربران جدید پیش می‌آید و به همین جهت مجبوریم مثلاً باز به آن‌ها تذکر داده شود: «بنده تعبیر خواب نمی‌دانم». یا تذکر دهیم: «کار بنده معلمی است، در جواب‌دادنِ به سؤالات عقیدتی و نه مشاوره». رسالتی که سایت «لب المیزان» به عهده دارد فرهنگ‌سازی است ذیل شخصیت إشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی. موفق باشید

14004
متن پرسش
1. در برهان صدیقین فرمودید خدا عین هستی و عین کمال است هدایت و رحمت کمال است پس خدا عین رحمت و هدایت است و ضلالت و غضب عدم هدایت و رحمت است پس وجه کمالی نیست که ما به خدا نسبت می دهیم در حالی که قرآن می فرماید خدا گمراه می کند و خدا غضب می کند آیا می شود این نکته را با معرفت النفس اینگونه فهمید که نفس عین دیدن است و وقتی عضو بینائی از بین رفت می گوئیم کور شدم در حالی که نفس عین بینائی است و از آن کوری صادر نمی شود حالا در رابطه ی خدا و انسان وقتی می گوئیم خدا گمراه کرد و یا غضب کرد یعنی انسان مشکل دارد که نمی تواند هدایت و رحمت الهی را بگیرد و می گوئیم خدا غضب کرد یا قضیه این نیست و غضب و گمراهی کمالی در خداست و آن را جلوه می کند مثل سایر اسماء کمالی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام و ملاصدرا می‌فرمایند «با توجه به این‌که خداوند عین کمال است پس وقتی رحمت خود را از انسان بگیرد عملا به او غضب کرده‌است و یا وقتی نور هدایت را از انسان بگیرد عملا او در گمراهی خواهد بود ولی این نوع گمراه کردن خدا، ابتدایی نیست بلکه به تبع عصیان انسان است که خداوند هدایت را از او سلب می‌کند. موفق باشید

13048
متن پرسش
سلام: بنده بجز کارهای طلبگی یک برنامه ای دارم آن هم تفکر زیاد روی انقلاب اسلامی است. چند وقت پیش روی تفکر امام (ره) کار می کردم که چه ارادتی به ملاصدرا داشتند. و این انقلاب را ظهور تفکر ملاصدرا می دانم، درحد عقل ناچیزم. چند وقت است که این جریان ملاصدرا کوبی در ایران بیشتر شده که مرا مجبور به مطالعه روی افرادی که توهین می کنند به ملاصدرا و‌... کرد. من با مطالعه و تفکر اندکی به این نتیجه رسیدم که: برای ار بین بردن انقلاب اسلامی یک بار حمله کردند نشد. یک بار تحریم کردند نشد. یک بار فتنه کردند و نشد و این بار آمده اند و می خواهند ریشه تفکر امام را بزنند، نمی دانم تا چه حد درست تشخیص دادم. ولی من با چند تن از آنها صحبت کردم دیدم اصلا امام را کافر می دانند ولی زیاد بروز نمی دهند چون می دانند با جواب قاطعانه روبرو می شوند. البته ناگفته نماند تعداد کمی از آنها هستند که اینطور نیستند و به امام و آقا ارادت دارند، ولی متاسفانه بعضی هایشان اینطور نیستند اصلا... نظر شما چیست استاد؟ راهنمایی بفرمایید چگونه منِ طلبه ضد حمله ی این حمله را بزنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که عده‌ای به جهت عدم آگاهی در مورد ملاصدرا اشتباه می‌کنند و دشمن هم از این‌ها استفاده می‌نماید، حرفی نیست. ولی فراموش نکنید این افراد در بیرون تاریخ به‌سر می‌برند و مسئله‌ی حضور تاریخی ملاصدرا در آینده‌ی تمدن اسلامی محکم‌تر از این حرف‌ها است که با این بادها بلرزد. وظیفه‌ی ما است تا با تبیین درستِ ملاصدرا به تحقق هرچه بهتر تمدن نوین اسلامی کمک نماییم. موفق باشید

13026
متن پرسش
با سلام و درود فراوان خدمت شما استاد گرامی: بنا بر توصیه شما مطالعه کتاب «جایگاه رزق در هستی» را شروع کردم و به انتها رسیده است و مطالب مبسوطی فرموده اید. خدا خیرتان بدهد. حال: در صفحه 179 کتاب مذکور بند "قاعده ای منطقی" آورده اید که بنا به فرمایش علی(ع)لقمان به فرزندش فرمود: در مراحل سه گانه، دوران جنینی و دوران شیرخوارگی و دوران کودکی، خداوند شرایط رسیدن رزق را - بدون آنکه نیاز باشد، تو خود را به زحمت اندازی - فراهم کرد (صفحه 180). حال یک سوال دارم و اینکه ما در برخی از قسمتهای جامعه خودمان ایران و دیگر جوامع بشری مانند آفریقا و کشورهای فقیر، شاهد هستیم نوزادانی با سوءهاضمه شدید به دنیا می آیند که در زمان جنینی به علت کمی مواد غذایی که مادر بتواند خود و جنینش را تقویت کند، نوزادی متولد می شود که از همان ابتدا سوءهاضمه دارد و رشد کافی نداشته است یا در ابتدا می میرد یا یا پس از مدتی به علت همان سوءهاضمه و نبود موادغذایی کافی و مناسب دچار مشکلات عدیده ای می گردد، و به رشد کامل جسمی و مغزی نمی رسد. یا اینکه ناتوان می ماند یا اینکه می میرد (بارها از تلویزیون یا عکسها مشاهده کرده ایم که کودکانی با شکم های بادکرده و اندامی استخوانی). البته جایگاه بهداشت را نمی توان نادیده گرفت. حال جایگاه رزق آن مخلوقات خداوند کجاست؟؟؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که مطمئنیم حضرت حق به عنوان رزّاق حتماً رزق هر مخلوقی را خلق کرده است، در این‌گونه موارد که ذکر می‌فرمایید باید بررسی کنیم تا معلوم شود رازِ این مشکلات کجاست. آیا خودشان آن‌طور که باید در تهیه‌ی رزق تلاش نکرده‌اند؟ آیا ظالمی رزق آن‌ها را از آن‌ها گرفته و آن‌ها تلاش نمی‌کنند حقّ خود را از دست او بگیرند؟ در اطراف خودمان می‌بینیم مواردی را که طرف خودش با دست خودش و با ایجاد آرزوهای بلند دنیایی رزق خود را از بین برده است و با تهیه‌ی چیزهایی که نیاز نداشته، امکان تهیه‌ی ارزاقی که نیاز دارد را از دست داده است. موفق باشید

12849
متن پرسش
سلام: استاد عزیز در یکی از صحبت های امام خامنه ای هست که می فرمایند جوان با همه خوبی هایی که دارد یک بدی دارد و آن این است که ثبات قدم ندارد. بنده این را در درون خودم زیاد می بینم اما بنده دوستانی دارم که با وجود جوان بودن ثبات قدم فوق العاده ای دارند، مثلا بنده چند روز به شدت در نگاه به نامحرم خودم را کنترل می کنم و چند روز نمی توانم این کار را بکنم. چند روز نماز اول وقت در دستور کارم است چند روز هر وقت شد می خوانم. اما دوستانی دارم که همیشه آنها را در ثبات شخصیتی اسلامی و رعایت حرام و حلال می بینم. می خواهم بدانم به نظر شما نقاط قوت آنها چیست که ثبات دارند و نقاط ضعف بنده چیست که بی ثباتم و اینکه چگونه می شود ثابت قدم بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه سنت‌ها و حقایق پایدار عالم شد تا از لحظه‌گرایی آزاد گشت. کتاب «فرزندم؛ این‌‌چنین باید بود» و کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

12502
متن پرسش
سلام استاد: متن زیر قسمتی از نظریه شخصی به نام نیک بوستروم است: «در سال 2003 / 1382 فیلسوف انگلیسی به نام نیک بوستروم مقاله‌ای را منتشر کرد که در آن این مساله را مطرح کرده بود که شاید ما واقعا درون یک شبیه‌سازی عددی رایانه‌ای زندگی می‌کنیم. بوستروم برای اینکه به ایده خود پیچیدگی ترسناک نامانوسی نیز ببخشد، پیشنهاد کرده بود که نوادگان دور بسیار پیشرفته ما ممکن است چنین برنامه‌ای را ساخته باشند؛ با این هدف که گذشته را شبیه‌سازی، و نحوه زندگی نیاکان دور خود را دوباره بازآفرینی کنند» لطفا نظر و نقد خودتان را درباره این نظریه و دلیلتان را در مورد رد این نظریه بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت النفس روشن می‌شود که انسان می‌تواند نفس ناطقه‌ی خود را به شکل حضوری و مجرد از هر گونه ابعاد مادی و کمیّت‌پذیر احساس کند و این نشان از آن دارد که شخصیت حقیقی هر انسانی بالاتر از شبکه‌های کمیّت‌پذیر است به‌خصوص که انسان می‌تواند بُعد و عدد را احساس کند و اگر بالاتر از بُعد و عدد نبود، هرگز نمی‌توانست بُعد و عدد را احساس کند. موفق باشید

12274

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: از یکی از اساتید سیر مطالعاتی خواستم ارجاع دادند به استاد طاهرزاده برای اینکه از استاد طاهرزاده مشاوره درباره سیر مطالعاتی شهید مطهری بگیرم از چه طریقی می تونم اقدام کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت به سیر مطالعاتی مرحوم شهید مطهری چیز تدوین‌شده‌ای ندارم ولی اگر خودتان از کتاب‌های آسان ایشان مثل «داستان راستان» و «سیره‌ی نبوی» و «جاذبه و دافعه» و «سیری در نهج‌البلاغه» شروع کنید آرام‌‌آرام بقیه‌ی کار برایتان روشن خواهد شد. احتمالاً سایت‌هایی هست که در این مورد کار تدوین‌شده‌ای داشته باشند. موفق باشید

12075
متن پرسش
سلام: به خاطر درسم (کنکور سوال 12074) مجبورم کم بخوابم و شب ها بیدار باشم. برای اینکه حکم شب زنده دار ماه رجب را داشته باشم چه کنم؟ اصلا کلا شب زنده داری در این ماه رجب کاری ازش می آید؟ در یک کلام با توجه به سوال قبلم چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین شکل زندگی تعادل است. شب‌ها زود بخوابید، سعی کنید عادتتان شود که صبح‌ها زود بیدار شوید. شب‌زنده‌داری‌تان را یک‌ساعت بیداری قبل از اذان صبح قرار دهید که نماز شب را بخوانید و به درس بپردازید. موفق باشید

11936
متن پرسش
سلام استاد گرامی: با توجه به نزدیک شدن ماه استثنائی رجب از محضرتون تقاضای چند تا راهنمایی داشتم. بنده متاسفانه از چند سال پیش نمازهای ظهر و عصر و مغرب عشام رو جداگانه می خونم. اولش فکر می کردم وقت فضیلت عصر و عشاء آخر وقته اما بعدا که متوجه اوقات فضیلت شدم دیگه عادت کرده بودم به این نوع نماز خوندن. الان نماز ظهر و مغربم رو اول وقت می خونم و عصر و عشام رو یک ربع مونده به مغرب و نیمه شب. متاسفانه برام سخته با هم بخونم با وجود این که معمولا نمازهام رو عجله ای نمی خونم و ذکرای رکوع سجده رو بیشتر می گم یا خود نماز رو آروم می خونم اما واقعا نماز خوندن واسم کار سختی شده. نماز اولمو که می خونم خوشحال می شم که تا غروب وقت دارم که نماز دوممو نخونم! نمی دونم برای این که ارتباطم با نماز بهتر بشه چی کار کنم. حاضرم دو ساعت بشینم یه جا دعا بخونم اما زورم میاد نماز بخونم. نمازهای قضا هم دارم که برام سخته بخونم. مثلا هر موقع نماز صبحم قضا شده نخوندم و مونده. بیرون که باشم اذان بشه می رم مسجد تا اول وقت بخونم یا نمازای ظهر مغربمو معمولا اول وقت می خونم اما خوندن نمازای عصر و عشاء بلافاصله بعد نماز ظهر و مغرب واسم سخته مگر این که بترسم اگر زود نخونم برام عذر شرعی پیش بیاد و قضا بشه که به زور خودمو وادار می کنم بخونم. نماز صبحمم به خاطر سنگینی خواب معمولا آخر وقته، نمی دونم علت بیگانگیم با نماز از چی هست. ممنون می شم راهنماییم کنید. مشکل دومم این هست که یک عهدی می بندم عمل نمی کنم تا به حال نشده من یک چله ای رو تمام کرده باشم روزهای اول یا اواسط ولش می کنم حتی اگه اون چله خیلی آسون باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد ورود به ماه رجب خوب است به کتاب «ماه رجب، ماه یگانه‌شدن با خدا» که روی سایت هست رجوع فرمایید و اخیراً هم مقاله‌ای تحت عنوان «روزه‌ی ماه رجب و نجات از برهنگی در بهشت آدم» بر روی صفحه‌ی اصلی سایت گذارده شده است. 2- با توجه به مشکلی که دارید و با توجه به این‌که پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» در موارد متعدد نمازهای خود را جمع می‌‌خواندند بدون آن‌که محدودیتی داشته باشند. شما به آن‌ها اقتداء کنید و در جماعت شرکت کنید و هر دو نماز را به روحانی مسجد اقتداء نمائید و در نماز صبح هم به خودتان سخت نگیرید. در مورد قسمت آخر سؤال هم پیشنهاد می‌کنم فعلاً به خودتان سخت نگیرید، بعضی از کارها مربوط به بعد از چهل‌سال است. موفق باشید

9585
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام: در جلسه ای در یکی از ادارات قم بحث صنعت و صنعتکاران و اهمیت اقتصاد در اسلام بود. یکی از مسئولین سوالی از حضار پرسید که بنده را ناراحت کرد می خواستم ببینم تحلیلم درست است یا خیر؟ لطفا نظرتان را مرقوم فرمایید. سوال: آیا امیرالمومنین پولدار بود یاخیر؟ پاسخ برخی حضار: بله تحلیل اینجانب: اصل سوال و پاسخ هر دو اشکال دارند چرا که در این سوال (با توجه به موضوع جلسه) اصالت به پول داده شده است و معصوم با آن سنجیده شده در حالی که امیرمومنان علیه السلام خود میزان است و باید همه مسائل از جمله ارزش پول با ایشان سنجیده شود. شاید بهتر بود پرسیده می شد پول در نظر معصوم چگونه است. امامی که همه عالم در اختیار اوست چه اهمیتی دارد که او را پولدار بدانیم یا فقیر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شدید مبنای سؤال اصالت‌دادن به ثروت دنیایی است و این سؤال نور امام معصوم را به حاشیه می‌برد و امام با اصالت‌دادن به ثروت خوانده می‌شود. باید سؤال شود جایگاه ثروت در اسلام و در نگاه امامان معصوم چگونه بود تا معلوم شود ثروت به خودی خود نه مذموم است و نه ممدوح، بلکه اگر در مسیر کارافزایی و تولید مفید به‌کار رود ممدوح است. موفق باشید
7736
متن پرسش
با سلام. بنده یکی از بندگان خطاکار خداوند و محبین خجل نزد ائمه اطهار هستم و کاملا به این امر اعتقاد کامل دارم ولی چندی قبل نمیدانم جه شده بود که بسیار شکر نعمتهای خداوند را به جا می آوردم و در مقابل خداوند کاملا اظهار عجز نسبت به مقام شکر داشتم طوری که بعد از مطالعه صفحات ابتدایی کتاب جذب ربوبی آیت الله شجاعی که در مبحث مقام شکر سالک توضیح داده اند تمام آن حالات را در خود مشاهده میکردم و یا گاهی در سجده برای دقایقی طولانی به طور ناخودآگاه چنان غرق در اسم ( یا جمیل ) میشدم که احساس میکردم هر آن نزدیک هست قلبم از سینه جدا شود و بدنم به لرزه میافتاد و عرق بر بدنم مینشست. خلاصه چنان لذتی میبردم که خود میدانم و خدا. حالا تمام این حالات را که گفتم نه برای این بود که بگم ما هم جزء سالکین درگاه ربوبی هستیم به هیچ وجه. ولی الان بسیار افسوس میخورم که دیگر آن حالات را که حاضر به تعویض با هیچ چیز نبودم دارا نمیباشم. لطفا برنامه ای مدون در اختیار این جوان گنه کار قرار بدید که از این قرارگاه ناامن و غفلت و پوچی دربیام و اگر غیر این است من را به حال زار و نزار خود رها کنید. به امید بندگی خدای جمیل. یا علی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گاهی خداوند حالی را به انسان می‌دهد تا افق را به او نشان دهد ولی بعد آن را از او می‌گیرد تا خودش در طی سلوکی طولانی به آن برسد. إن‌شاءاللّه آخر عمر آن حال را دوباره به‌دست می‌آورید به شرطی که مسیر دینداری را به‌خوبی طی کنید. موفق باشید
6068

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم قصد برگزاری جشن دانشجویی به مناسبت عید غدیر را داریم برای استفاده بهتر مسائل فرهنگی در این روز کدام جزوه یا کتاب و سخنرانی را پیشنهاد می کنید .برای استفاده از حدیث در صورت امکان کمی قصد شرح حدیث در این باب را هم داریم لطفا راهنمایی بفرمایید.یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه به جهت سمیناری که در قم داشتم بعد از عید غدیر توانستم با سؤال شما روبه‌رو شوم. بیشتر در این مورد سخنرانی دارم که دی‌وی‌دی‌های آن موجود است. موفق باشید
5110
متن پرسش
سلام.بعضی از مطالب تفسیر شریف المیزان ثقیل می باشند که شاید نسبت کمی به سایر مطالب باشد ولی سوال اینجاست که در برخورد با این مطالب پافشاری کنیم تا تمام المیزان را به زعم خویش بفهمیم (وترس از آن می رود که آن گوهر المیزان در این بخش ثقیل باشد که با رد شدن از آن بهره را از دست دهیم).ویا رد شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید اجمالاً مطالب در دستتان باشد تا بتوانید ادامه دهید. موفق باشید
5041
متن پرسش
سلام. بحث سوره ی انعام فیلتر شده وامکان استفاده نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:ازطریق فایل های صوتی،منوی اصلی ویااز طریق باکس فایل های صوتی درصفحه اصلی قابل دسترسی است.
4787
متن پرسش
باسمه تعالی- سلام علیکم، با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون برای حضرتعالی در ترویج معارف دینی ، چندی پیش انتقادی در مورد کاربرد عبارت "اصولگرایان حزبی" مطرح کردم و چون حضرتعالی آنرا پذیرفتید فهمیدم که به خطا نرفته ام. اما بعد از آن مشاهده کردم که به جای آن از عبارت "اصولگرایان سیاسی" استفاده می فرمایید که به نظر می رسد انتقاد شدیدتری به آن وارد باشد. به خصوص وقتی در پاسخ شماره4729 فرموده اید ". . . خطر اصولگرایی سیاسی به عنوان یکی از عواملی که انقلاب را گرفتار بن بست می کند. . ." بر آن شدم تا ابهام و ایرادم را مطرح کنم. تعجب حقیر از این است که مگر ما اصولگرایی غیر سیاسی هم داریم؟ اگر منظور از اصولگرایی گرایش یا اعتقاد به اصولی است که ریشه در منابع فقهی و دینی دارد، حتما از فروع آن اقتصاد ، فرهنگ، سیاست و حقوق و . . . است، به نحوی که جدا کردن آن ها و به طریق اولی در تقابل دانستن آن ها امکان ناپذیر است. اتفاقا علت اصلی کاربرد عبارت "اصولگرایی" این است که حتی الامکان از تفرق مسلمانان و حد اقل شیعیان جلوگیری شود و همه را حول اصول متفق فیه متحد نماید، حال اگر خود اصولگرایان را شقه شقه کنیم بر خلاف مقتضای آن نام گذاری عمل کرده ایم. و ممکن است عده ای هم ما را به این دلیل که اصولگرای فرهنگی هستیم نپذیرند و بعضی دیگر را با دیگر عناوین. آن طور که حقیر فهمیده ام اصولگرایی به مثابه درختی است که ریشه های آن منابع فقهی است و شاخه های آن فروعی چون : اقتصاد، سیاست ، حقوق ، فرهنگ، دفاع و . . . که اگر چه به ظاهر جدا ولی چون از طریق یک تنه به ریشه ها متصل و وابسته اند پس عین هم بوده و تفکیک نا پذیرند. همانگونه که شهید مدرس هم فرموده اند : سیاست ما عین دیانت ما است. اما من مدعی اصولگرایی هستم که در عمل یا سیاست زده ام، یا سیاسی کارم، یا قدرت طلبم ، یا اصلا اصولگرا نیستم اما منافعم ایجاب نموده که خود را در دایره اصولگرایان وارد کنم. بنابراین به نظر می رسد نه تنها سیاسی بودن را نباید به عنوان مذمتی برای بعضی اصولگرایان بکار بریم بلکه باید اصولگرایی منهای سیاست را مذمت نماییم ، همان طور که در مورد گروه هایی مثل انجمن حجتیه کرده ایم. اگر آنچه گفته شد درست باشد، شاید راه حل در این باشد که به جای این که با یک عبارت و یا یک اصطلاح افراد و گروه های مختلف و یا حتی متعارض را وصف کنیم، با توصیف در یک جمله و بنا به مورد با ذکر اوصاف دقیق و مشخص (مثل سیاست زده ، سیاسی کار، قدرت طلب یا . . ) آن ها را متمایز و نظر و اراده خود را تبیین نماییم و یا این که بدون ورود در علت یا منشا اشتباه و خطا ی افراد و گروه ها اظهار نظر نماییم تا باعث ایجاد شائبه ای نشود.با تشکر از بذل محبت و عذر خواهی از تصدیع اوقات شریف و التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از اصول‌گرایی سیاسی آن نوع اصول‌گرایی است که خود را در حصار سیاسی‌بازی متوقف کرده است در حالی‌که اگر بر اساس رهنمودهای دین خدا عمل می‌کرد در عین آن‌که سیاست عین دیانت است ولی دیگر به آن اصول‌گرایی سیاسی اطلاق نمی‌شد. مثل آن‌که به حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اصول‌گرا می‌گویند و برای آن‌که اصول‌گرایی سیاسی را از اصول‌گرایی اصیل جدا کنیم. مقام معظم رهبری در تاریخ 29/3/ 85 شاخصه‌های اصول‌گرایی را به‌کار بردند تا بتوان بین اصول‌گرایی حقیقی با اصول‌گرایی ادعایی فرق گذاشت. موفق باشید
3725

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
شما در پاسخ به سؤال (3391)، از طرفی فرمودید: «اشراق، در علم حصولی معنا ندارد.»، و از طرف دیگر فرمودید: «حدس، از سنخ اشراق است.»! یعنی آیا در علوم حصولی حدس معنا ندارد؟ آیا ممکن نیست دانشمندان در علم حصولی، مطلبی را حدس بزنند و بعد با آزمایش حدس‌شان را تأییدکنند؟ آیا این حدس‌ها هم از جنس اشراق است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حدس از جنس اشراق است حال چه دانشمند حصولی به آن برسد و چه دانشمند حضوری. موفق باشید
نمایش چاپی