بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17083
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام! استادی گفتن که گرفتاریهای زندگی ما به خاطر گناهانمان است هرچند ندونیم و با خبر نباشیم از اینکه گناهمون چی بوده، راهشم اینه که دوره های استغفار برداریم مثل چهله ی استغفرالله یا ذکر استغفار دیگه ای که تو مفاتیح هست که دو ماه هر روز 400 مرتبه باید بگیم، بعد می گفتن اینکه الان با تقوا شدی کافی نیست و گذشته ات رو باید با این ذکرها جبران کنی، بهشون می گفتیم ما چند بار این ذکر ها رو برداشتیم ولی وسطش قطع شده و .... گفتن اگه حال ذکر ندارید خوب با مشکلاتتون سر کنید، استاد عزیز اینکه گفتن این ذکرها خوبه که شکی درش نیست ولی آیا ضروریه؟ و راه جبران گناهان گذشته و رفع مشکلات گفتن این ذکر؟ خود بنده از گناهان گذشته پشیمونم سعیم هم بر تقوا و دوری از گناه و معصیت است اما انگار به گفتن ایشان اینها کافی نیست!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خیلی از این حرف‌ها سر در نمی‌آورم و در سیره‌ی معصومین هم چنین حرف‌هایی ندیده‌ام. دین ما به ما می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏» یعنی در إزای اعمال نیک که همان دستوران دین باشد، خود به خود گناهان رفع می‌شود. مهم آن است که جهت‌گیری خود را، عبور از اردوگاهِ کفر و حضور در جبهه‌ی توحید قرار دهیم. در آن حدّ که قرآن می‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ» ﴿٢﴾/ محمد) یعنی اگر ایمان و عمل صالح را پیشه‌ی خود کنیم و به دین اسلام باور داشته باشیم، نه‌تنها گناهانمان پوشیده و برطرف می‌شود، بلکه امورات معنوی و دنیایی ما نیز به بهترین نحو به سامان می‌آید. و معنای استغفار به آن است که رجوع‌مان از باطل به سوی حق باشد و ذکر مبارک استغفار در همین رابطه جهت ما را شکل می‌دهد. موفق باشید     

16917
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام خدمت استاد گرانمايه: جناب استاد آيا مى توانیم به طور کامل موسيقى را نفى کنيم چون در سيره امامان عليهم السلام نيست با اين که بعضى موسيقى ها حس عشق به خدا و اهل البيت را در انسان شعله ور مى کند و گاهى اشک انسان را در مى آورد. وقتى انسان موسيقى: اى نامت از دل و جان در همه جا به هر زبان جارى / عطر پاک نفست سبز و رها از اسمان جارى / چگونه فريادت نزنم چرا دم از يادت نزنم در اوج تنهايى؟ اگر زمين ويرانه شود جهان همه بيگانه شود تويى که با مايى / با يادت اى بهشت من آتش دوزخ کجاست / عشق تو در سرشت من با دل و جان آشناست. و از اين دست را مى شنود ياد و ذکر خدا در دلش شعله مى کشد. درست است موطن موسيقى خيال است ولى آيا از همين موطن نمى توان زمينه تعقل و حضور را فراهم کرد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا موسیقی را به طور کلّی نفی کنیم؟ آری! در سیر و سلوک انسانی رویهم‌رفته موسیقی جایی ندارد و به این جهت، سیره‌ی ائمه«علیهم‌السلام» نظر به موسیقی نبوده‌ است. موفق باشید

16899

تعقل حقیقیبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: سوالی هست که از عزیزانی پرسیده ام و همچنین در سایت تا جایی که توانستم جستجو کردم، اما جواب مناسبی پیدا نکردم. سوال: در قرآن کریم انسان بسیار به تفکر تشویق شده است اما چرا خداوند در قرآن از واژه قلب برای اندیشیدن استفاده کرده بجای آنکه بفرمایید با سر خود بیندیشید؟ به عنوان مثال می فرماید: مهر بر قلب آنها نهادیم. مگر مردم آن زمان هم نمی دانسته اند که انسان با مغز می اندیشد؟ کما اینکه الان می دانیم انسان با مغز می اندیشد. فقط یک نکته: از بعد عرفانی آن منظورم نیست، بلکه منظورم همین وازه اندیشیدن با عقل (مغز) است و چرا خداوند نفرمودند که مهر بر عقل (مغز) آنها می زنیم؟ پیشاپیش از پاسخگویتان سپاسگزارم. یا علی
متن پاسخ

بسمه تعالي. سلام عليكم: انديشه‌ي واقعي انديشه‌اي است كه انسان با حقايق مأنوس شود نه آنكه فقط به حقايق دانا گردد لذا قرآن مي‌فرمايد: «أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها»  (حج:46) يعني آيا آن‌هايي كه منكر نبوتند سيري در تاريخ و جغرافياي زمين كرده‌اند تا قلب‌هايي پيدا كنند كه به كمك قلب‌هايشان تعقل نمايند. اين نشان مي‌دهد كه تعقل حقيقي تعقلي است كه با شعور قلبي انجام گيرد وگرنه انسان فقط با مفاهيم حقايق مرتبط مي‌باشد. موفق باشيد

15833
متن پرسش
سلام: چه می شه آقای محمد رضا شجریان که ربنا می خونده الان این قدر تغییر کنه شعار مرگ بر دیکتاتور سر بده و 180 درجه برگرده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر «ربّنا» را برای خدا خواند؟!! این‌ها روح‌شان برای نمایش است؛ حتی ربّناهایشان و حتی مثنوی‌خواندشان. اگر یکی از آن ربّناهایی که فریاد زده بود، خالصانه بود و مزه‌ی اُنس با خدا را شنیده بود؛ این اندازه دنیای ظلمانیِ استکبار بر قلب او شیرین نمی‌‌آمد! تأسف ما از آن‌جا است که عده‌ای صوت او را می‌شنوند، ولی زشتیِ اعمال او را که پشت‌کردنِ کامل به حقیقت است، نمی‌بینند!! آیا می‌توان گفت احترام به هنر باید در حدّ ندیدنِ حقیقت ارزشمند باشد؟ موفق باشید 

15714

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز جناب استاد با توجه به روایتهای ذیل مرد متاهل اگر بخواهد می تواند متعه کند اگر چه در شهر خودش باشد و با همسرش اقامت داشته باشد برای مرد مستحب است نکاح متعه انجام دهد دوست ندارم مردی از شما از دنیا برود مگر این که حداقل یک بار هم که شده متعه کند خداوند هر شراب مست کننده را بر شیعیان ما حرام کرده در عوض آن متعه را برای آنها قرار داده است و موارد بسیاری دیگر چرا جامعه ما این مسئله را بد می داند و اساسا نظر حضرتعالی در این باره چیست ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که خلیفه‌ی دوم می‌گوید: «مُتْعَتان‏ كانَتا عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّه (ص) أَنَا أَنْهى عَنْهُما وَ أَعاقبِ عَلَيْهِما»[1] «دو متعه در زمان پيغمبر (ص) حلال بود من حرام كردم و عامل به آن دو را كيفر مى‏كنم». برای مقابله با این سخن، چنین توصیه‌هایی می‌شد. در حالی‌که در حالِ حاضر ما در چنین شرایط تاریخی قرار نداریم و برعکس، اگر بخواهیم چنین اعمالی را دنبال کنیم خانواده‌ها از هم پاشیده می‌شود. موفق باشید

 


[1] ( 1)- على‏رضا كهنسال، نهج‏الحق و كشف‏الصدق، ص 281. تفسير كبير فخر رازى، ضمن تفسير آيه‏ى‏\i« فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُن ..».\E

15639
متن پرسش
سلام. 1. کسی را سراغ دارید که شرح بر مقالات شهید آوینی نوشته باشد؟ چون بعضی از مقالات ایشان واقعا درکش نیاز به توضیح دارد. 2. اگر زحمتی نیست این قسمت از مقاله «آزادی قلم» را توضیح بفرمایید. «... آزادی را باید به « صاحبان قلم » نسبت داد یا به « قلم »؟ انسان است که صاحب اراده است و قلم را هم اوست که به خدمت می گیرد... و اما این اشتباه که قلم را بدل از صاحب قلم می انگارند از سر صدفه نیست و در پس آن، صفتی از اوصاف عالم جدید وجود دارد: «اصالت ابزار». با صرف نظر از اینکه این آزادی چیست و حدود آن کدام است، در تعبیر «آزادی قلم»، قلم است که مُرید و مختار انگاشته شده و هم اوست که باید آزاد باشد...»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نه 2- غرب تحت عنوان «آزادی قلم» اجازه می‌دهد هر حرفی نوشته شود. مرحوم شهید آوینی متذکر می‌گردد تا صاحبان قلم، از خودخواهی‌ها و منیّت‌ها و کینه‌ها و جهل‌ها و شهوت‌ها آزاد نباشند، چگونه قلم که یک ابزار است می‌تواند آزاد باشد و آزادگی را ترسیم کند؟ موفق باشید

15573
متن پرسش

سلام و عرض ارادت و تبریک به مناسبت حلول ماه رجب: 1. لطفا سیری جهت مطالعات کتب شهید آوینی بفرمایید. 2. کدام یک از کتاب هایشان را با دقت بیشتری بخوانیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم برای کتاب‌های آن عقل بزرگ، سیر مطالعاتی نیاز باشد. کدام «توسعه و فرهنگ» نکات خوبی دارد در عین حال که همه‌ی نوشته‌ها و گفته‌های مرحوم شهید آوینی ظهور یک عقل قدسی است که ما برای ادامه‌ی انقلاب، بدان نیاز داریم. موفق باشید

13298
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز چه کتابی را برای آشنایی با زندگی پیامبر عزیزمان و ائمه معصومین علیه السلام معرفی می کنید؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  کتاب در این مورد زیاد است. از یک جهت «فروغ ابدیت» را و از جهت دیگر «سنن النبی» شروع خوبی است. بنده نیز در نیمه‌ی دوم کتاب «صلوات بر پیامبر(ص)؛ عامل قدسی‌شدنِ روح» عرایضی داشته‌ام. در مورد زندگی پیشوایان، کتاب‌های آقایان پیشوایی و اشتهاردی، کمک می‌کند. کتاب «منتهی‌الآمال» هم از شیخ عباس قمی خوب است. کتاب «انسان 250 ساله» از جهت تحلیل زندگی ائمه، بسیار خوب است. موفق باشید

12779

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد شنیدم مختار کیّس بود. مومن کیّس (زیرک) است. آیا راهی وجود دارد من به مقام کیس بودن برسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کیس در این‌جا به معنی سیاستمدار است ولی کیس در متون دینی ما به معنای هوشیاری است که همه‌ی جوانب را در نظر بگیرد که مصداق کامل آن اهل‌البیت«علیهم‌السلام»اند و در تاریخ امروز، امثال حضرت امام کیس واقعی هستند و با تأمل در سیره‌ی آن‌ها و نظر به معارف اسلامی انسان منوّر به کیس‌بودن می‌شود. موفق باشید

12627
متن پرسش
سلام علیکم: در فصل حرکت جوهری، موضوع هدف حرکت عنوان شد که: مجردات موجودات ثابتی هستند یعنی دیگر حرکت در وجودشان نیست. یعنی فعلیت محض هستند. سوال: مثلا روح انسان فعلیت محض است یعنی نقص ندارد، پس چرا می گویند که خواندن قرآن یا نماز موجب تعالی روح انسان می شود آیا این نرسیدن به تعالی خودش نوعی قوه نیست که می خواهد یه فعلیت برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان تا در این دنیا است و تحت تأثیر بدن است در مقام نفس می‌باشد و لذا تغییر بدن بر نفس نیز سرایت می‌کند و قوه‌های او را به سوی فعلیت جلو می‌برد. موفق باشید

12164
متن پرسش
با سلام خدمت شما: استاد گرامی ما می دانیم و می بینیم که جهان دارای نظم سازماندهی شده و قوانین محکم و تخلف ناپذیر است و تا کنون از این امر تخلفی نشده، حال سوال پیش می آید که چه تضمینی هست که در آینده این نظم پا برجا باشد؟ و چرا باید نظم حاکم بر جهان را ابدی و همیشگی و تخلف ناپذیر بدانیم؟ آیا ممکن است که خداوند روزی نظم و قوانین را برهم بزند و بی نظمی ایجاد شود؟ اگر این اتفاق نمی افتد مربوط به کدام صفت خداوند است که این کار را نمی کند؟ یعنی این بی نظمی اگر اتفاق بیفتد با کدام صفت خداوند منافات دارد که می فهمیم هیچ وقت این اتفاق نمی افتد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق عین اَحدیت است یعنی همه‌ی صفات او در یگانگی مطلق هستند و نظم یعنی یگانگی بین اعضاء، و چون عالَم تجلی نور احدیت حضرت حق است در ذات خود عین نظم است و مخلوقیت و منظم‌بودن عالم یکی است. مثل آن‌که وقتی شما صحبت می‌کنید در عین آن‌که صوت یک نوع بازدم است، عین معنا است. موفق باشید    

12057
متن پرسش
سلام استاد گرامی: من تا به حال مطالعاتی در زمینه معرفت نفس نداشتم. می خواستم بپرسم شروع سیر مطالعاتی در این موضوع در شرایط کنونی چقدر لازمه و اینکه چقدر میتونه به ما کمک کنه؟ آیا اگه کسی سراغه این سیر نره خیلی ضرر میکنه؟ و در آخر سیر مطالعاتی پیشنهادی خودتونو بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش ما به تأسی به روش حضرت امام و علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیهما» معرفت نفس است و در روایت داریم: «معرفة النفس انفع المعارف» معرفت نفس نافع‌ترین معارف است. موفق باشید

11128
متن پرسش
سلام: من یک مرتبه دیگه سوال فرستادم. درخواست کرده بودم راهنمایی کنید که چطور می تونم با خیالم مواجه بشم. خیالات زیادی دارم و مرتب در فکر هستم هر فکری دیگران در مورد من می کنند و هر برخوردی تصمیم دارند بکنند را در خیالاتم می بینم و از قبل اکثرا با خبر هستم. فضای فکرم پر از این افکار است. البته با آقای موسویان صحبت کردم و یک مقدار این مشکلم حل شد اما هنوز قسمت عمده این امر باقی هست. برای اینکه خودم رو تغییر بدم احتیاج به کمک دارم. اصلا نمی دونم این حد از خیالات آیا خوبه یا نه؟ یعنی هر چیزی در خیالم بیاد معمولا می‌دونم که اتفاقی هست که قراره بیافته. آیا این مسئله بدی هست و من نباید اجازه بدم ذهنم مشغول این ها باشه؟ نمی دونم چه کار باید بکنم. لطفا راهنمایی کنید. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این نوع خیالات و افکار توجه داشت وگرنه قوه‌ی واهمه همه‌ی شخصیت شما را اشغال می‌کند. موفق باشید
9853

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: پدری دارم که گاهی غیبت می کند، اگر با زبان خوش و در غالب شوخی بگویم که اینها غیبت است یا از فرد غایب دفاع کنم خیلی بد عصبانی می شود اگر بخواهم محل را ترک کنم آن را بی احترامی به خود می داند چکار می توانم بکنم؟ با تشکر و محتاج دعای خیر شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره با او مدارا کنید. آنچه حرام است استماع غیبت است به این معنا که به سخنان غیبت‌کننده توجه نمایید. سعی کنید توجه به چنین سخنانی نکنید. موفق باشید
9225
متن پرسش
سلام استاد. من با توجه به نگاهی که به کتب اخلاقی انداختم، متوجه شدم که دچار ضعف نفس هستم و این موضوع بسیار مرا آزار می دهد. از جمله آثاری که فکر می کنم ناشی از این نقص در من وجود داره شامل: وسواس، عدم پذیرش مسئولیت، کم رویی (در برقراری ارتباط با دیگران یا حتی در گرفتن حق خود)، احساس عدم توانایی در حل مشکلات، برخورد انفعالی یا پرخاشگرانه با رفتارهای ناخوشایندی که می بینم، دست کم گرفتن خود، ترس، زود رنجی و اظطراب و ... می شود. اما مسائلی که با آنها رو به رو هستم:1- اصلا تعریف عزت نفس چیه؟ یه جا دیدم که گفته بود یعنی انسان به واسطه بندگی خدا زیر بار اراده و اهانت دیگران نرود. یا جای دیگر خواندم که عزت یعنی اینکه انسان فقر و ثروت و سلامتی و بیماری و ... برای او یکسان باشد. یا جای دیگه دیدم که: انسان فقط بنده ی خدا باشد یا جاههای دیگه عزت داشتن به معنی محترم بودن گرفتند. یه جای دیگه عزت رو در مقابل کفار گفته بود یعنی اگر یک مومن به ما توهین کرد عزت ما زیر سوال نمی ره؟ من که کامل گیج شدم .بین اینها ارتباط وجود داره ولی اون چیزی که در روان شناسی تعریف می کنند به حال من نزدیکتره و نمی دونم چرا اون عزتی که دین تعریف می کنه، آنچنان به دلم نمیشینه. 2- خیلی جاهها می بینم 3- چگونه این صفت رو در خودمون اصلاح کنیم؟ 4- اصلا اگر کسی به ما توهین کرد، ما باید چکار کنیم؟ (مومن یا دشمن)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر کسی خود را به عنوان انسانی تعریف کند که مقصدش قرب إلی اللّه است به نظرم تعریف‌هایی که از عزت نفس کردید همگی وجوهی از موضوع است و قابل جمع‌اند، بی‌خودی گیج شده‌اید. دعای مکارم‌الأخلاق حضرت سجاد«علیه‌السلام» در این راستا کارگشاست. این حقیر هم آن دعا را شرح کرده‌ام و صوت آن روی سایت هست. موفق باشید
6954
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد گرامی اخیرا سایت خبرآنلاین مصاحبه ای با آیت الله علی کورانی عاملی داشته که به نظر می رسد با نوع نگاه حضرتعالی نسبت به تکالیف عصر غیبت تفاوتی هایی دارد به خصوص آنجا که می گویند: "هیچ یک از فقهای ما نگفته که ما برای انتظار، تکالیف خاصی داریم. خب چه کسی فتوا داده که چنین کاری باید کرد؟ هیچ کس. سخن این نظریه پردازان دربارۀ «واجبات انتظار»، سخنی غیر فقهی است؛ یا اخلاقی است، یا انشائی، یا خیالی. و منشأ آن از این جاست که نویسنده یا گوینده، مفهومی بیش از ظرفیت متن آیه و حدیث را بر متن تحمیل می‌کند. معمولاً سخنشان منبعی ندارد و از خودشان است." و نیز در ادامه بر این مطلب تاکید می کنند. بنظرم سخنان ایشان در عین حال که در محدوده فقه اصغر درست است و ما مسائل و احکام اضافه ای در رساله عملیه به جهت نسبت با امام زمان در آخرالزمان نداریم اما در مجموع کلامشان احساس می کنم در زمینه اخلاقی و اعتقادی یا به تعبیر خودشان انشائی و خیالی نیز، نوعی فروکاست صورت گرفته از افق نگاه جدی و ظریف درباب آخرالزمان و شرایط عصر غیبت که در کتابهای جنابعالی وجود دارد. شاید منشا دیدن این تفاوت بضاعت قلیل من بوده و قضیه طور دیگری است. ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید. متن کامل مصاحبه: آیت الله علی کورانی عاملی، یکی از علمای برجسته لبنان و ساکن شهر قم است. تا کنون ده‌ها عنوان کتاب دربارۀ تاریخ اسلام و کلام شیعه منتشر کرده، نخستین مرکز نرم افزاری اسلامی جهان را در ایران بنیان گذاشته و در چند شبکه ماهواره ای به زبان عربی و فارسی برنامه دارد. اما در ایران بیش از هر چیز، با کتاب «عصر ظهور» شناخته می‌شود. همان چهره برجسته و محققی که تولید کنندگان "سی دی ظهور" تمام اعتبار حرف های خود را به وی منتسب می کردند اما وی سخنان منتسب به خود را رد کرد. در سالروز آغاز ولایت حضرت صاحب الزمان (عج) چند پرسش را درباره مفاهیم انتظار و غیبت مطرح کرده ایم. گفت وگوی خبرآنلاین را با آیت الله کورانی می خوانید: تعریف مشترک از انتظار نزد شیعیان چیست؟ تعریفی که مورد اتفاق تمام فقهای شیعه باشد. انتظار دو بُعد و تعریف دارد. بُعد اول: گاهی انتظار یعنی منتظر بمانید، دولت تشکیل ندهید تا امام مهدی بیاید. یعنی صبر کن و دست نگه دار. زیرا شما نمی‌توانید دولتی عادل تشکیل دهید. پس هیچ دولتی تشکیل ندهیدو مسئولیت آن را به عهده نگیرید. بعضی از فقهای ما قائل به این رأی هستند و تشکیل دولت را قبل از ظهور امام زمان قبول نمی‌کنند. می‌گویند تکلیف ما نیست. بعضی‌هایشان حرام می‌دانند، بعضی‌هایشان می‌گویند جائز است ولی وظیفه نیست. اما بعضی‌ها هم تشکیل حکومت را جایز می‌دانند. بعضی از باب حِسبه، یعنی أحیاناً برای نظم جامعه جایز می‌دانند، مانند آیت‌الله عظمى خویی؛ و بعضی هم از باب ولایت فقیه، نه تنها جایز، بلکه وظیفه و واجب می‌دانند، مانند امام خمینی. پس نظر این‌ها دربارۀ انتظار با هم فرق دارد. از نظر امام خمینی یعنی انتظار داشته باشید ولی در عین حال فعالیت کنید و در خط امام مهدی(ع) دولت تشکیل بدهید، اما بعضی می‌گویند نه وظیفه ما این نیست. پس انتظار دو معنی دارد. انتظار با انقلاب و تشکیل حکومت، و انتظار بدون تشکیل حکومت که می‌گوید نه ما نمی‌توانیم دولت عدل تشکیل دهیم، پسبا حکومت‌هایی که هست می‌سازیم تا امام زمان بیاید. البته همزمان می‌کوشیم تا به حکومت جهت دهیم و راهنمایی‌اش کنیم تا از ظلمش بکاهیم. این یک بُعد از انتظار بود. این که حکومت تشکیل بدهیم یا ندهیم. بُعد دیگر که مورد اتفاق همه شیعیان است، انتظار به معنی امید و توقع است. یعنی یقینی عمیق به این که آینده از آنِ دولت عدل الهی است. یعنی به جای یأس و ناامیدی، امید داشته باشید، شاید هر لحظه خدا این کار را شروع کرده و ظهور امام را آغاز کند. -می‌شود توضیح دهید که منظور از این بُعد چیست؟ آیا فعالیت خاصی را نمی‌طلبد؟ بعضی‌ها وقتی می‌بینند چه قدر فساد و ظلم هست، چه قدر مردم بی دین شده‌اند، مأیوس می‌شوند. این باور می‌گوید مأیوس نشوید. کار جهان به دست خداست. خدا این اجازه را داده، اما در نهایت نقشه و برنامۀ دیگری دارد. -پس یعنی اعتقاد به این که این سیر تاریخ بشر، هدفی داشته و نهایت خوشی دارد. احسنت. یعنی «الخط البیانی»، یعنی سیر تاریخی امت اسلامی، حتماً باید به اوج خود، یعنی شمول اسلام بر کل جهان برسد. «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه» هدف است و حتمی و قطعی است. کی اتفاق می‌افتد؟ نمی‌دانیم. ولی توقع داریم شاید امسال باشد، شاید سال آینده، شاید هم هزار سال دیگر. -خب این بُعد انتظار، تکالیف خاصی را ایجاب نمی‌کند؟ هرگز. هیچ یک از فقهای ما نگفته که ما برای انتظار، تکالیف خاصی داریم. -پس این همه که می‌گویند و می‌نویسند و کتاب و جزوه منتشر می‌کنند که وظایف منتظران چیست، چه می‌شود؟ خب چه کسی فتوا داده که چنین کاری باید کرد؟ هیچ کس. سخن این نظریه پردازان دربارۀ «واجبات انتظار»، سخنی غیر فقهی است؛ یا اخلاقی است، یا انشائی، یا خیالی. و منشأ آن از این جاست که نویسنده یا گوینده، مفهومی بیش از ظرفیت متن آیه و حدیث را بر متن تحمیل می‌کند. معمولاً سخنشان منبعی ندارد و از خودشان است. -یعنی کاری فقهی و فقاهتی نیست. نه. هرگز. ما چیزی به عنوان «تکالیف زمان غیبت»، «به علت غیبت» یا «در انتظار» نداریم. تکلیف واجب برای مکلّف، همان تکالیف عمومی زمان حضور امامان است و نه چیزی بیشتر. فقط همان است. تکلیف ما در زمان غیبت و حضور معصوم فرقی نمی‌کند. متون رسیده از اهل بیت تأکید دارد که تنها کار واجب در زمان غیبت امام این است: ایمان و انتظار فرج او. فقط ما راتشویق کرده‌اند که برای او دعا کنیم و با او ارتباط روحی داشته و به او توسل کنیم. -پس وظیفه فرد منتظر که بعضی همه اش روی آن تأکید می کنند؟... وظیفه ای که مربوط بشود به جامعه، نداریم. هیچ وظیفه‌ای برای انتظار و مخصوص آن نداریم. -پس وظیفه منتظر شد فقط انجام واجبات و ترک محرّمات و دعا. همین تکالیف شرعی ثابت شده است. یعنی حلال و حرام و واجب و مستحب و مکروه. هر کس که به این‌ها عمل کند، واجبات را انجام دهد و گناهان را ترک کند، یعنی منتظر است و مورد قبول. -پس فرق کسی که به امام زمان اعتقاد دارد و کسی که ندارد در چیست؟ خب این منتظر است و توقع دارد امام ظهور کند، ولی آن، توقع ندارد. -یعنی تفاوتشان تنها در یک حالت روحی است؟ تفاوت آن‌ها در باورها و عواطف است. و این کم چیزی نیست. این یک تفاوت اساسی است. این [=منتظر] اعتقاد دارد که خط سیر جهان به طرف تکامل و به طرف دولت عدل الهی است. -آخر می‌گویند اگر کسی اعتقادی داشته باشد باید عملی را متناسب با اعتقادش انجام دهد. خیر. این یک قاعدۀ کلی نیست. مثلا ما به آسمان‌های هفتگانه معتقدیم، حال، تکلیف متناسب با آن چیست؟! اعتقاد به امام مهدی(ع) ، تکالیف ویژه ای را که موازی با آن باشد، ایجاب نمی‌کند. حداکثر می‌توان گفت ایمان به او، دعا برای او، و احساس آمادگی برای کمک به او در صورت ظهورش، موازی با اعتقاد به اوست. -یعنی بخشی از دین داری شیعه است و چیزی مستقل نیست که فعالیت مستقلی را بطلبد. همین طور است. هرگز. -پس نظر قائلان به تشکیل حکومت چه می‌شود؟ آن را وظیفه منتظران در زمان غیبت نمی‌دانند؟ این هم مختص به زمان غیبت نیست. غیبت وظیفه خاصی را ایجاب نمی‌کند. حتی ولایت فقیه هم از نظر قائلان به آن، هم در حضور و هم در غیبت معصوم مطرح است. و در مورد نیابت فقیه از معصوم به حدیث «جَعَلتُهُ عَلَیکم حاکماً» از امام صادق(ع) استناد می‌کنند که به زمان حضور امام هم برمی گردد. /6262
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته مسئله بسیار ظریف‌تر و دقیق‌تر از آن است که جناب آقای کورانی مطرح می‌فرمایند و حتی در کتاب «عصر ظهور» ایشان که از وجهی نکاتی را در رابطه با عصر ظهور فرموده‌اند بسیاربسیار نکاتی هست که ایشان در آن کتاب متذکر نشده‌اند و این یک امر بدیهی است. ولی در هرحال مسئله‌ی تلاش برای تحقق عدالت از طریق انسان کامل چیزی است ماوراء این حرف‌ها، و روح اسلامیت هرمسلمان بر عهده‌ی مسلمانان می‌گذارد که زمینه‌ی ظهور نور الهی را فراهم کنند و مگر جز این است که ملتی که منتظر مصلح هستند باید خود صالح باشند؟ و ملت صالح می‌توانند نسبت به حاکمیت جامعه و امور سیاسی و اقتصادی و تربیتی خود بی‌تفاوت باشند؟ و مگر ولایت فقیه جز ایجاد شرایط برای به‌وجودآمدن انسان‌های صالحی است که زمینه‌ی ظهور مصلح را فراهم کنند و آن امام عزیز غایب را امیدوار نمایند؟ موفق باشید
5285
متن پرسش
سلام.جناب استاد شما به کرات بیان کرده اید که در غرب انسان محور است اما در اسلام خدا محور می باشد وانسان بنده ی خدا می باشد.آیا می توان با تعریف صحیح و همه جانبه انسان از منظر اسلام انسان تعریف شده را محور هستی دانست و دیگر به آن انسان محوری اومانیسم نگفت وبه معنای ولقد کرمنا بنی آدم ویا الم تر ان الله سخر لکم ما فی السموات ومافی الرض گرفت واساسا آیا شعار انسان محوری که غرب می دهد مصادره به مطلوب کردن شعاری اسلامی نیست چون اساسا اومانیسم به معنای حقیقی انسان خدایی است ونه انسان محوری ومسلمین در شعار انسان محور هستی دادن از تمامی مکاتب وادیان اولی تر می باشند کدام مکتب بیان می کند که مسیر کمال تمامی موجودات از طریق انسان است واگر بخواهد به ایده آل خود برسد از مسیر انسان استویا تمامی هستی برای انسان آفریده شده است و...واین تعبیر حضرت آقا نیز بدین معناست که ...رکن دوم ،تکریم انسان است یا می توانیم به ان بگوییم انسان محوری .البته انسان محوری در بینش اسلامی ،به طور کلی با اوانیسم اروپای قرن 18و19 متفاوت است .آن یک چیز دیگر است این یک چیز دیگر .آن هم اسمش انسان محوری است اما این ها فقط در اسم شبیه همند.79/09/12
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اومانیسم نسبت به خلیفة اللهی انسان غفلت می‌شود در حالی‌که در نظر به خلیفة‌اللهی‌بودن انسان، تماماً نظر به خدا و اسماء الهی مطرح است. درکتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب» عرایضی در مورد تفاوت انسان در منظر اسلام با اومانیسم داشته‌ام. موفق باشید
4915
متن پرسش
باسلام 1.آیا صفت ازلی بودن را هم انسان می تواند داشته باشد؟توضیح بفرمائید؟ 2.آیا هست ها کم و زیاد می شود؟ 3.فرق اسما و صفات چیست؟ 4.اینکه امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند اگر حجاب ها کنار برود برمعرفتم افزوده نمی شود چگونه با این فرمایش آیت الله جوادی که می گویند بعد از این دنیا سیر علمی ادامه دارد جور در می آید چون امیرالمومنین فرمودند اضافه نمیشود پس چگونه سیر می کنند؟ 5.کتاب جدید انسان از تنگنای وجود همان انسان از دیدگاه اسلام است یا نه؟ در صورتیکه همان است آیا باید باشرحش بخوانیم یا نه؟و در صورتیکه همان نیست آیا این کتاب را می خواهید شرح بدهید یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این‌که اثبات می‌شود نفس انسان جسمانیة الحدوث و روحانیة‌البقاء است یعنی به عنوان شخص خاص با جسم خود شروع شده ولی تا ابد موجود است 2- وجود از جهت ظهور در مظاهر مختلف ظاهر می‌شود و ممکن است آن مظهر از بین برود ولی وجود از بین نرفته و یا کم و زیاد نشده بلکه شرایط ظهور وجود در آن منظر از بین رفته 3- صفات الهی وقتی بخواهد وجود پیدا کند و تحقق یابد به صورت اسم تحقق می‌یابد مثل آن‌که صفت حیّ الهی وقتی بخواهد ظهور یابد به صورت اسم حیّ محقق می‌شود پس در واقع صفت یک مفهوم است و تحقق آن را اسم گویند 4- سیر علمی مربوط به کسانی است که در آن مقام نیستند. اولیاء معصوم در همین دنیا در قیامت حاضرند 5- همان است با تجدید نظر کلی و اضافه‌شدن فصل آخر. نمی‌دانم توفیق شرح آن را دارم یا نه. موفق باشید
4575
متن پرسش
سلام استاد عزیز بنده می خواستم بدانم در این دوران سخت و پرتنش کسی که قصد خدمت به انقلاب را دارد چگونه می تواند سعه صدر و روحیه ی مقاومت را در خود تقویت کند؟ بنده خودم به تجربه دریافته ام که حتی اموری مثل بنیه جسمی و ضریب هوشی و حافظه هم در مواقعی که فشار بر روی انسان می آید خیلی به انسان کمک می کند تا تعادل روانی خود را حفظ کند. برای همین خیلی اخیرا نسبت به تغذیه و ورزش اهتمام پیدا کرده ام. اما از لحاظ بعد روحانی و معنوی، موثرترین راه ها برای افزایش سعه صدر و روحیه مقاومت چیست؟ آیا به نظر شما سخت گیری به نفس و دوری از عافیت طلبی می تواند یکی از آن راه ها باشد؟ آیا ریاضت های شرعی، کاهش دادن ساعات خواب، دوری از پرخوری نیز یکی دیگر از راه ها است؟ تقویت قوه عاقله هم از طریق ریاضت های فکری می تواند کمک کند؟ لطفا هر راه دیگری به ذهنتان می رسد از ما دریغ نفرمایید، متشکرم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید به دنبال معارف عمیق دینی باشید تا با احساس هرچه بیشتر حضور خداوند در عالم ، روحیه‌ی مقاومت‌تان ظهور کند و سپس با مطالعه‌ی کتب اخلاقی به روشی که شریعت الهی روشن کرده خود را منوّر به فضایل اخلاقی نمایید تا خداوند راهنمایی‌های اصلی را به شما بنماید، إن‌شاءالله. موفق باشید
4422
متن پرسش
به نام خدا-با عرض سلام و خسته نباشید خدا خیرتان دهد-استاد شما میفرمایید که باید دائم به یاد خدا بود خواستم بپرسم مثلا در هنگام درس خواندن چگونه میتوان به یاد خدا بود؟یا مثلا در کلاس درس؟یا وقتی مشغول به کاری هتیم که نیاز به تمرکز دارد چگونه میتوان به یاد خدا بود؟مگر میتوان همزمان به دو چیز توجه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی عزم کلی ما آن است که حرام و حلال الهی را در هرکاری رعایت کنیم امام معصوم فرمودند این به معنای آن است که همیشه به یاد خدا هستیم. آری می‌توان هم‌زمان به چند چیز توجه داشت ولی درطول همدیگر. همان‌طور که هم فکر می‌کنید و هم سخن می‌گویید. موفق باشید
3193
متن پرسش
با سلام و سپاس حضور استادگرانقدر. در ابتدای صحیفه سجادیه در بخش مقدماتی ذکر شده است هیچ قیامی قبل از قیام مهدی امت نیست مگر آنکه منجر به شکست است و ... و خلاصه مردم را از انقلاب قبل از قیام مهدی برحذر داشتند(ازمتن اینگونه برداشت می شود)پس استاد انقلاب اسلامی چگونه پیروز شد؟ مگر انقلاب ما مورد تائید ائمه اطهار نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که بزرگان دین این روایت را معنا کرده‌اند این روایت می‌فرماید هرکس قبل از ظهور حضرت مهدی ، به نام مهدیِ این امت قیام کند قیامش محکوم به شکست است. موفق باشید
2321
متن پرسش
به نام خدا سلام استاد خدا قوت با توجه به سخن حضرت علی در نامه ی 31 نهج البلاغه و شرحی که روی ان دادید مبنی بر این که کاری که بر عهده ات نیست را انجام نده میخواستم ببینم در اسلام چه وظیفه ای برای یک فرد در رابطه با اصلاح جامعه و سنت های غلط و دیگر افراد و خطاهایی که احیانا از انها سر میزند تعریف شده است؟در رابطه با خطاهای دیگران چه موضع گیری در خودمان و بیرون داشته باشیم تا هم دچار کبر و عجب نشویم و هم در انجام وظیفه کوتاهی نکرده باشیم ؟معنای این کار پیامبر که هیچ گاه دیگران را سرزنش نمی کردند چیست ؟ایا کافیست که با عملمان دیگران را از کار درست مطلع کنیم ؟ .یا به عبارت دیگر تاچه حد وظیفه داریم در اصلاح دیگران تلاش کنیم و چگونه باید این کار را انجام دهیم؟ قدرت تشخیص درستی یک عمل در موارد خیلی جزئی که به طور صریح در روایات ذکر نشده را چگونه به دست بیاوریم ؟ اگر ممکن است کتابی به اینجانب معرفی نمایید تا با استفاده از احادیث و روایات قدرت تشخیص و تصمیم گیری در زندگی امروز را پیدا کنیم . با سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: إن‌شاءالله کتاب «معراج السعاده» و «مفاتیح الحیاة» جواب سؤال‌تان را می‌دهد و اُنس ممتد با کتاب‌های اخلاقی قدرت تشخیص شما را در امور جزیی بالا می‌برد. موفق باشید
1131

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم در مورد فلسفه وعرفان این سوال را خدمتتان داشتم که چرا کتاب جدیدی در عرفان بعد از کتاب فصوص وکتابهای که عرفای ما شرح میکنند نوشته نمیشود یا در مورد اسفار همین مطلب یعنی همه حرف در فلسفه وعرفان زده شده است وحرف جدیدی نیست اگرچه نو اوری های دربعضی از کتب علما دیده میشود ولی جزئی است وهمان مبانی قبلی است لطفا مرا راهنمایی کنید
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی همیشه این‌طور بوده که خداوند برای هدایت نسل‌ها در مکتب انبیاء، علمایی را می‌پروراند که برای چندین قرن حقایقی را بنمایاند، عقلای زمان با فهم اندیشه‌ی علمای دست‌پروده‌ی خدا اندیشه‌ی خود را در تعادل قرار می‌دهد. در این زمان حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیهما» نیز از همین گونه‌اند هرچند این دو بزگوار هنوز از جهتی از سفره‌ی مرحوم ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» تغذیه می‌کنند. این موضوع را بنده در کتاب «امام خمینی و خودآگاهی تاریخی» بحث کرده‌ام. موفق باشید
18250
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظم: پرسشی مدتهاست ذهن بنده را به خود مشغول کرده است. اینکه آیا همه افراد به یک اندازه از عقل برخوردارند؟ منظورم هم عقل کلی و هم عقل معاش یا عقل جزیی است؟ آیا ژنتیک در میزان بهره عقلی افراد موثر است یا نه؟ به عنوان مثال بنده در خانواده ای به دنیا آمده ام که پدر و مادرم و برخی از اجدادم بسيار ساده لوح بوده اند. یعنی آنها نتوانسته اند عاقلانه زندگی کنند و تصمیمات عاقلانه در طول زندگی خود بگیرند و اگر چه افراد بدی نبودند اما عقل معاش ضعیفی داشتن و به تبع آن درک درستی از هستی و زندگی نيز نداشتند. البته افراد بدی هم نیستند. خود من هم وقتی در درون خودم فکر و جستـجو می کنم متوجه می شوم نمی توانم عاقلانه تصمیم بگیرم و عاقلانه رفتار کنم و عاقلانه زندگی کنم. بسياری از مباحث فلسفی را متوجه می شوم اما گاها به سختی و مشقت زیاد. البته همیشه در دوران تحصیلِ فرد باهوشی بوده ام و تحصیلات عالیه دارم اما نقص و کمبود عقل را در خودم کاملا حس می کنم. به نظر من کسی که به خوبی در امور معمولی زندگی قوه تشخیص خوب و بد را نداشته باشد از درک مفاهیم و حقایق عقلی هم ناتوان خواهد بود. گاهی حس می کنم خدا عدل را در مورد من رعایت نکرده است که ژنتیک من این گونه است. می دانم قیاس کار شیطان است اما بسياری از دوستانم را مشاهده می کنم که کاملا عاقلانه رفتار و زندگی می‌کنند و بسيار موفقند هم در امور معنوی و هم مادی. اما من حتی در کوچکترین مسایل زندگی هم نمی دانم چه کاری درست و چه کاری غلط است. حتی چه حرفی باید بزنم و چه حرفی نباید بزنم. گاهی بسيار فکر می کنم که بفهمم كدام کار یا رفتار یا حرف درست و كدام غلط است اما باز به نتیجه ای نمی رسم. شما کمکم کنید. خواهشا بفرمایید مشکل کجاست و راه حل چیست؟ بسيار ممنونم. خدا شما را حفظ کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که انسان‌ها دارای استعدادهای متفاوت‌اند، حرفی نیست. ولی اگر مقصد زندگی دنیایی، بندگی خدا باشد بسیاری از همین آدم‌های ساده در این راه موفق‌ترند. زیرا قدرت پذیرش سخن حق را بهتر از بقیه دارند و در همین رابطه در روایت داریم: «اکثرُ اهل الجَنة، الْبُلْه» اکثر اهل بهشت، انسان‌های ساده هستند. و نیز به این روایت هم فکر کنیدکه امام صادق (ع) از قول اميرالمؤمنين (ع) در كتاب كافى مى‏ فرمايد: «اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ كَثُرَتْ مُكَابَدَتُهُ أَنْ يَسْبِقَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ لَمْ يَحُلْ مِنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ يَزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِيراً بِحِذْقِهِ وَ لَمْ يَنْتَقِصِ امْرُؤٌ نَقِيراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِكُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّتِهِ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ رُبَّ مَغْرُورٍ فِى النَّاسِ مَصْنُوعٍ لَهُ فَأَفِقْ أَيهَا السَّاعِى مِنْ سَعْيكَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ وَ انْتَبِهْ مِنْ سِنَه غَفْلَتِكَ وَ تَفَكَّرْ فِيمَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى لِسَانِ نَبِيهِ‏(ص)».[1] «يقين بدانيد كه بنده هر چه سخت كوشش كند و چاره ‏انديشى‏ه اى بزرگ و نقشه‏ هاى فراوان به كار برد، خدا چنين قرارى نگذاشته كه وى از آنچه در «ذكر حكيم‏» برايش مقدّر شده، پيشى گيرد.»

«ذكر حكيم» آن علم الهى است كه بر اساس آن، خداوند به فكر بندگانش بوده و براى هركس رزقِ خاص مربوط به آن شخص را تعيين فرموده است، براى همين هم تكليف هر روزه ما را براى ما تعيين كرده ‏اند، مى ‏فرمايند: 8 ساعت كار، 8 ساعت عبادت، 8 ساعت استراحت. هر كه بيش از اين براى طلب رزق تلاش بكند، خودش را خسته كرده و از عبادات و مطالعاتش محروم شده است. حالا كه امام (ع) اين جملات را مى‏ فرمايند، آيا درست است بگوييد آقا شما دستتان توى خرج نيست؟! امام (ع) مى‏ خواهند ما گرفتار خرج‏ كردن‏ هاى بيجا نشويم. مردم چوب حرص و غلط بودن برنامه‏ هايشان را مى‏ خورند و بعد خدا را متّهم مى‏ كنند كه به فكر رزق ما نبوده، در حالى‏ كه نجاتمان به راهنمايى‏ هاى اميرالمؤمنين (ع) است. در ادامه آن حديث مى‏ فرمايد: «اى مردم! هرگز كسى را بر اثر هوشى كه دارد پشيزى افزون ندهند و احدى را به خاطر حماقتش كم ندهند. پس هركس اين را بداند و بدان عمل كند از همه مردم آسوده‏ تر بوده و سود برد، ولى كسى‏ كه اين را بداند و عمل نكند گرفتارى و ضرر او بيش از همه مردم است. چه بسا شخصى كه نعمت فراوان به او داده ‏اند ولى همين احسانى كه به او شده باعث درهم كوبيدن اوست و چه بسا مردمى كه در بين مردم فريب خورده‏ اند، ولى در عين حال كارشان هم درست شده‏ است. پس اى مرد كوشا! در كوشش خود پرهيزكار باش، و از عجله خود كم كن و از خواب غفلت خود بيدار شو و در آنچه كه از طرف خدا بر پيغمبر (ص) نازل شده فكر كن.» مى‏ فرمايند: «احدى را به خاطر سادگى‏ اش كم ندهند»؛ يعنى نه افراد زرنگ بيشتر از رزقى كه برايشان مقدر شده نصيبشان مى‏ شود و نه افراد ساده، كمتر از آنچه برايشان مقدر شده بهره مى‏ برند، شما اگر در محلّه‏ ها بگرديد، تعدادى زمين باير و خانه خالى مى‏ بينيد، اين‏ها حاصل زد و بندهاى بيجاى انسان‏هاى زرنگ است، صاحبان اين خانه‏ ها متوجّه نبودند كه تلاش بيش از حد و از سر حرص و عدم قناعت، براى آن‏ها آتش به بار مى‏ آورد، اين آقا آنچه كه بايد داشته باشد دارد، بقيه‏ اش آتشى است كه وبال گردن او خواهد شد. موفق باشید .


[1] ( 1)- كافى، ج 5، ص 82.

18198
متن پرسش
با سلام محضر استاد گرامی: در تفسیر سوره نساء فرمودید که اعمال عبادی شریعت فطری نیستند مثل ازدواج با محارم یا حرام شدن نوشیدن شراب، در صورتی که در مباحث دیگر فرموده بودید که هر عمل عبادی دارای یک باطنی است در عالم بالاتر. جمع این دو برایم کمی مشکل بود، خواستم بنده را راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند بعضی از دستورات شریعت برای آن است که روحیه‌ی عبادی ما رشد کند و لازم نیست این دستورات، ریشه در نفس‌الأمر داشته باشد، ولی همین اعمال با انجام‌دادن‌شان از طریق ما در نفس ما، باطنی می‌یابد که در قیامت با آن روبه‌رو می‌شویم. موفق باشید

نمایش چاپی