بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
367

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. مدتی است که می خواهم در مورد چیستی و هستی و تفاوت این دو به صورت مبسوط مطالعه داشته باشم. هر چند در برخی از کتب و یا جزوات شما چیزهایی خوانده ام و لی می خواستم مبسوط تر بدانم. لطفاً چزوه و یا کتابی از خودتان و یا عزیزان دیگر در این زمینه به بنده معرفی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام کتاب‌های شرح مبسوط منظومه از شهید مطهری مطلب را به‌خوبی تبیین کرده‌اند.
11649
متن پرسش
جناب استاد سلام و خدا قوت: در آخرین جلسه تفسیر قرآن مطالبی در مورد دوستی با کفار فرمودید که سوالاتی در این خصوص برام پیش آمد: 1. آیا در مورد دوستی، کفار و اهل کتاب در یک ردیف هستند؟ 2. آیا منظور کفار معاند هست یا خیر؟ 3. اخیرا شاهد بودیم که امام خامنه ای نامه ای خطاب به جوانان اروپا نوشتند که حداقل بخشی از هدف آن هدایت جوانان غیر مسلمان بوده. آیا می شود کسی را دوست نداشت (دشمن داشت) و او را هدایت کرد؟ 4. آیا این نامه تنها یک تعامل بود یا ناشی از علاقه به جوانان غیر مطلع و غیر مسلمان بود و به طبع آن هدایت آنان. 5 یا حتی رفتار امام خمینی (ره) در پاریس با ساکنان آنجا تنها یک تعامل بود یا محبت؟ ممنون از توجه شما و می بخشید که وقت با ارزش شما را می گیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در متون دینی ما اهل کتاب جزو کفار به حساب می‌آیند 2- مسلّم معاندین که دشمن حق و حقیقت‌اند مدّ نظر نمی‌باشند 3 و 4- بسیاری از مردم جهان از جمله جوانان اروپا به دنبال حقیقت‌اند و از این جهت ما علاقه‌مندیم که آن‌ها را به حق و حقیقت راهنمایی کنیم 5- حتماً تعامل حضرت امام با آن مردم محبت‌آمیز بوده زیرا آن‌ها نیز به دنبال حقیقت بودند. موفق باشید

12564
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی: از شما استاد بزگوار می خواهم لطف کنید و پاسخ هر سه سوال من را مشخصا بدهید و به چیزی و جایی حواله نفرمایید. 1- در بحث وحدت وجود آن که گناه می کند و به جهنم می رود و خطاب «قتل الانسان ما اکفره» می گیرد کیست؟ البته نمی توانیم بگوییم حضرت حق است شاید بفرمایید انسان است به اعتبار ماهیتش آنوقت گفته می شود مگر ماهیت چیستی نیست چیستی هم که نیستی است وانگهی مگر گناه اراده و قدرت نمی خواهد اراده و قدرت هم که از صفات کمالی هستند و به وجود تعلق می گیرند در بحث وحدت وجود می گویند در الحمد لله حمد کننده و حمد شونده خداست زیرا فقط وجود در صحنه است و فقط حضرت حق است که هست ولی وقتی پای گناه وسط می آید آن را می گویند این دیگر مال خود انسان است خوب همان استدلالی که برای حمد بکار می رود می شود اینجا نیز بکار برود. 2- می فرمایید صدام در عین ثابته اش صدام بودن را انتخاب کرده است مگر اعیان ثابته جز علم خداست در مرتبه ای خاص و بر اساس عینیت ذات و صفات علم خدا عین ذات خداست می فرمایید امکان ممکن از خودش است و ذاتی آن است و وجود به آن تعلق می گیرد حال یا قبل از تعلق وجود به امکان او وجود داشته که این محال است یا این که وجود نداشته پس چیزی که وجود ندارد چگونه چیزی را ذاتی او می دانیم مگر این که بگوییم در علم خدا وجود داشته که آنوقت طبق همان بحث عینیت صفات و ذات خود خداست و اوست که هر کاری خواسته کرده آخر چگونه ممکن است ما بگوییم صدام صدامیت را خودش انتخاب کرده؟ انتخاب قدرت می خواهد اراده می خواهد این صفات نیز که به امکان تعلق نمی کیرد به وجود تعلق می گیرد اگر بگوییم خدا می دانسته صدام در زمین با اختیار و انتخاب خودش به عنوان یک موجود مسیر جهنم را طی می کند آنوقت مشکل حل می شود ولی با مسئله وحدت وجود جور در نمی آید خواهی فرمود امکان یعنی توانایی پذیرش وجود باز این سئوال پیش می آید او چیست که این پذیرش را دارد آیا وجودی دارد یا نه آگر آری که با فرض نمی خواند آگر خیر وجود ندارد چگونه ما برای چیزی که وجود ندارد صفتی قایل شویم اگر بفرمایی عدم ما است نه عدم مطلق پس نوعی وجود را برای او ثابث کرده ایم آیا این وجود از خودش است یا خدا به او داده از اگر از خودش باشد که بی نیازی از وجود مطلق پیش می آید اگر نه از وجود مطلق است چرا می گوییم صدام قبل از حضور در دنیا و انتخابهایش صدامیت را انتخاب کرده وانگهی انتخاب یعنی راههای مختلف به انسان عرضه شود و با اراده یکی را انتخاب کند آیا در علم خدا راههای مختلف به صدام ارائه شد و او صدامیت را انتخاب کرد؟ 3- وقتی کسی جهنمی می شود برفرض به اعتبار ماهیت را بپذیرم آیا در جهنم وجود دارد یا خیر اگر بگوییم در جهنم است ولی وجود ندارد که نمی شود اگر بگوییم آری وجود دارد خوب وجودش که از خودش نیست از خداست پس به اعتبار وجودش خداست که در جهنم توسط خدا عذاب می شود همچنان که در بحث حمد گفتیم که خداست که دارد حمد می کند و حمد می شود. با یکی از مخالفین وحدت وجود بحث می کردم او گله مند بود و می گفت آخرین سخن آنها با مخالفان این است که آنها نمی فهمند چیزی که خود شما نیز بارها در سخنانتان فرموده اید ولی تقاضامندم برفرض که من نفهمیده باشم که این درست است ولی پاسخ این سئوالات را به طور مستوفی عنایت بفرمایید نه این که به طور کلی یک جوابی بدهید و رد شوید از این که وقت شما را گرفتم عذر می خواهم خدا به شما خیر عطا کند.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصل توحید به عنوان یکی از محکمات اندیشه‌ی دینی موضوعی است که انسان باید قبل از پذیرفتن هر دینی بدان رسیده باشد و دین بر مبنای نگاه توحیدی با ما سخن می‌گوید و در عین حال توحید ما را تفصیل و تبیین می‌کند. از طرفی عقیده‌ی توحیدی آن است که متوجه باشیم خداوند به عنوان یک حقیقت مطلق یگانه در عالَم حاضر است و امکان آن‌که چیزی در کنار او باشد محال است زیرا حضور مطلق حضرت حق نفی می‌گردد و وحدت وجود بر این مبنا جایگاه سایر ابعاد دینداری را تعیین می‌کند. بنابراین نمی‌توان توحید را نیز از خود دین گرفت به این معنا که خودِ دین بگوید که خدایی هست و این دین از طرف خدا آمده است. به همین جهت گفته می‌شود ابتدا باید عقیده‌ی توحیدی را عقلاً به‌دست آورد. حال با توجه به این امر گفته می‌شود امکان، برای هر مخلوقی ذاتیِ آن مخلوق است و علمِ خدا به امکانِ ممکن‌الوجود یعنی علم خدا به امکان چیزی که می‌تواند موجود شود و علم خدا علم به چنین معلومی است و این ربطی به اتحاد بین ذات و صفات ندارد زیرا ذات حضرت حق با علمِ او متحد است و نه با معلومش، وگرنه لازم می‌آید که خداوند به هرچه علم دارد عین آن باشد. حال با توجه به این امر محدودیت معلوم که همان ممکن‌الوجود است از خودِ معلوم است و صدام در امکان ذاتی‌اش محدود به صدام‌بودن خودش است و خداوند وجود صدام را به او داده است، نه امکانِ او را. و اگر ممکن‌الوجود طوری باشد که دارای امکانات مختلف است مثل انسان، به همان معنا که امکانش ذاتی اوست، انتخاب و اختیارش نیز ذاتی او می‌باشد و لذا می‌تواند صدامیت را در محدودیت امکان خود انتخاب کند و هم می‌تواند چمران‌بودن را در محدوده‌ی امکان خود انتخاب کند. بنابراین اشکالی که در این مورد برایتان پیش آمد منتفی خواهد شد. و دیگر معنا نمی‌دهد که بحث وجودِ جهنمی ماهیت را به میان بیاورید زیرا انسان در مقام امکان خود، خودش زمینه‌های جهنمی و یا بهشتی‌بودنِ خود را فراهم می‌کند و اگر زمینه‌ی خوبی‌ها را فراهم کند از آن جهت که خداوند کمال مطلق است، خوبی‌هایش به خدا نسبت داده می‌شود و اگر از اختیار خود برای تجلی کمالات استفاده نکرد در محدودیت خود از آن کمالات محروم است، در حالی‌که امکان آن کمالات را داشت. و علم به آن نقص‌ها وقتی به صورت وجودی پیش آمد، به خودیِ خود عذاب‌آور است. بنابراین دقت فرمایید که محدودیت‌ها، ذاتیِ امکانِ موجودِ ممکن‌الوجود است و نباید آن را به خدا نسبت دهیم. موفق باشید

11627
متن پرسش
با سلام: لطفا بفرمایید چگونه می توان قوه خیال را تطهیر نمود؟ چگونه می توان قوه وهمیه را تادیب کرد؟ چگونه می توان بر وسواسهای فکری غلبه کرد؟ چگونه می توان فکر را متوقف کرد و در حالت بی فکری به سر برد؟ چطور می شود افکارمان نورانی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إن‌شاءاللّه ابتدا کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را به قصد تطهیر قلب مطالعه فرمایید و سپس بر کتاب «عالَم انسان دینی» تأمل بفرمایید تا شرایط اُنس با کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در شما فراهم شود؛ راه خوبی را طی خواهید کرد. موفق باشید

10808
متن پرسش
با احترام خدمت شما، اصلا پاسخی که در جواب سوال 10634 فرمودید قابل قبول نیست و متأسفانه به سوالی که آن شخص پرسیده توجه نکردید. ببخشید استاد ، «میل به خودآرایی» چه ربطی به «آمادگی برای ارتباط جنسی و تمکین و ....» دارد!!!!! توی سوال پرسیده که همسرش باید او را به لحاظ روحی آماده کند، بعد شما فرمودید خودش باید شرایط خانه را طوری کند که آماده شود!!! آخه چه ربطی داره؟؟؟ یه باره بفرمایید زن، کنیز مرد است. ( البته من منکر این که زن باید وقت کافی برای خودش و خانه اش بذاره نیستم ها) اصلا نمی دونم چی بگم فقط وقتی می بینم مذهبی هایی که بهشان امید داریم و اساتیدی که نور چشم ما هستند اینگونه به زن نگاه می کنند، فقط برای خودم متأسف می شم که در چنین تاریخی زندگی می کنم. خیلی حرف ها تو این زمینه برای گفتن هست، مرثیه ای طویل از کم کاری های آقایانی که از پس یک زن هم بر نمی آیند و همین اسلام شماها تا 4 زن را برایشان مجاز شمرده است. کم کاری در نظافت خویش و تنظیم زمان تا تنظیم روابط عادی با همسرشان و... هنوز هم به جای توصیه هایی به آقایون، باید خانم ها وادار به تمکین بشن در هر شرایط روحی که باشند و در هر شرایطی که همسرشان باشد اعم از نداشتن نظافت یا فرصت کافی یا ... . فقط می تونم بگم برای خودم متأسفم که در تاریخ کج فهمی و خشونت و بدخلقی بشر مسلمان امروز زندگی می کنم چون به این نتیجه رسیده ام که هیچ چیز را نمی شود عوض کرد نه کج فهمی نه خشونت نه بدخلقی نه... فقط باید به حال این تاریخ انحطاط بشر مسلمون گریه کرد. همین. یاحق. همون حقی که به کلمه ای پایان نوشته هامان تبدیل شده. وقتی ما بدیهیات رو هم متوجه نمی شیم و به اسم اسلام و دینداری به افراد ظلم می کنیم؟ کجا قرآن و خدا و اسلام گفته که مرد هر وضعیت جسمی و روحی دارد هر وقت از سر کار می آید و در هر فرصت کوتاهی که هست زن باید آماده تمکین باشد!!! و مهم نیست که زن به لحاظ روحی چه حسی داشته باشد؟ یا مرد چقدر خودش را آماده کرده باشد! من به این خدا کافرم که بعید می دونم خدای هستی اینقد ظالم باشه. و به این مراجع نیز در عین احترامی که قائلم، نمی دونم واقعا چی بگم. حکم شرعی هم بسترهای خودش رو می طلبه. از چند حالت خارج نیست: یا من نمی توانم و نمی خواهم مسلمان باشم یا این اسلامی که شما معرفی می کنید، به جای حاکمیت انسانیت بین آدم ها، قوانینی خشک قرار داده تا با چوب و چماغ حکم شرعی رو بزنن تو سر آدم هایی که می تونن با عشق و محبت، نیازهای خود و همسرشون رو برطرف کنن، اسلام انحرافی است و یا اینکه اصلا اسلام همین اسلام خشن و بیرحم هست و ما به غلط آن را پیام آور رحمت می دانیم. اسلام متشرعین برای خودشون و اسلام ما هم برای خودمون. من نمی دونم چرا این متشرعین با این همه اعتقاد به احکامی مثل تمکین و زن دوم و اینا، چرا اینقد سرشار از عقده های روانی و جنسی و ... هستند. شاهدش که شخصا لمس کردم. کاش متشرعین اجازه بدن نسل جوان بتونن نفس بکشن، با خدا آشتی کنن و زندگی عاقلانه و عاشقانه داشته باشن و اینقد با احکامی مثل زن دوم و تمکین و... قلب های بندگان خدا رو نشکنید، پیامبر هم فهمید هر زمانه ای زمانه ی نهی شراب نیست آن وقت این متشرعین دست پیامبر رو از پشت بستن و تو زمونه ای که تمکین و زن دوم و ... معنی اش عوض شده، اینقد ظلم می کنند. واقعا حالم بد میشه از این قرائت از دین. ببخشید وقتتون رو گرفتم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکردید که در آخر جواب سؤال شماره‌ی 10634 عرض کردم به امید روزی که تاریخ گمشده‌ی ما به ما برگردد و در آن تاریخ رسالت‌ها و مسئولیت‌ها در جای خود قرار گیرد. در آن سؤال تنها بنده متذکر رسالتی که در آن شرایط به عهده‌ی زن بود شدم و این به معنای آن نیست که مردان ما به وظایف خطیر خود آگاه‌اند. صدها سؤال در این مورد باید در میان آید تا تاریخی که باید بسازیم شکل گیرد، ولی زنان باید به خدمتی که در این مورد می‌توانند انجام دهند فکر کنند. خدمت بزرگ هدیه‌ی عفت به مرد و به تبع آن به جامعه، همان‌طور که مرد موظف است از جهت ایجاد شرایطِ مساعد زندگی در خدمت همسرش باشد. می‌گویی بعید می‌دانم خدای هستی این‌قدر ظالم باشد که رعایت روحی زن را نکرده باشد. بعید ندانید، مطمئن باشید خدای محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» خُلق محمدی را به میان می‌آورد که عالی‌ترین عواطف را نسبت به همسران خود داشت. ولی باز بیشتر به جواب آن سؤال فکر کنید و بگویید نقش زن در چنین فضایی چه باید باشد که در عین خدمت به عفت مرد و به تبع آن خدمت به عفت جامعه، چنین تصوری با مسئله‌ی جنسی برایش پیش نیاید و به گفته‌ی شما کنیز جنسی زن نباشد؟ آیا خداوند راه‌کاری برای این کار گذاشته است که ما مثل خانواده‌ی غربی به این نتیجه نرسیم که زن و شوهر در عین داشتن شکل صوری خانواده هرکدام برای خود رفیق و رفیقه‌ای نداشته باشند؟! به نظرم باید زیاد بر روی این موضوع فکر کرد. بنده در حدّی که افقی را برای سؤال‌کننده بگشایم آن سؤال را جواب دادم، البته با در نظرگرفتن موارد زیادی که در این مورد می‌شناسم و با شکل‌های گوناگونی که مطرح است. موفق باشید
10628
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت علامه حسن زاده می فرمایند «واحد القهار» یعنی همان مرتبه ی احدیت. این چگونه می شود؟ کمی توضیح می دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور این نکات در ادامه‌ی کار برایتان روشن می‌شود که وقتی خداوند به اسم واحد قهّار تجلی فرمود، غیری اجازه‌ی حضور ندارد و لذا نور احدی ظهور می‌کند. موفق باشید
1806
متن پرسش
سلام.سوالی که از خدنتتان دارم این است که نظر شما درباره ی نحوه ی عملکرد تشکل آرمان در دانشگاه و نگاه این تشکل در باره ی غرب و عبور از آن و همچنین نحوه ی ورود دوستان در این موضوع و همچنین نسبتی که تشکل در رابطه با رهبری و جایگاه و نظر خاص رهبری دارد چیست؟از شما بارها شنیده شده که فرمودید رهبری در حال مدیریت کشور به سمت الگوی اسلامی است و نگاهشان نسبت به غرب به صورت نفی کلی است و فرموده اید که مگر می شود ایشان متوجه به این موضوع نباشند.اما سوال این است که بنده هر چه فکر کردم نمی توانم این را درک کنم که رهبری چگونه این مدیریت را انجام می دهد؟هر چه فکر می کنم می بینم رهبری مدام در حال تاکید به گرفتن تکنولوژیهای پیشرفته و گسترش آنها هستند که با این تئوری گزینش تکنولوژی نمی خواند وبه نظر می رسد که ایشان معتقد به نگاه سوم نیستند.لذا از شما می خواهم که لطف کرده و استراتژی آقا را در عبور از غرب برایمان تبیین کنید چون این مطلب به صورتی شایع در بین دوستان وجود دارد که رهبری قطعا نگاه دوم است.با توجه به مطالبی که دوستان آرمان به شما دادند می خواستیم پاسختان را به صورت تفصیلی و مستدل نسبت به افق انقلاب و نحوه ی مدیریت آن و همچنین جایگاه رهبری و به تبع آن اشکالات و محسنات نشریات آرمان را بیان کنید.با تشکر
متن پاسخ
سمه تعالی؛ علیک السلام بنده معتقدم نه‌تنها مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» بلکه هر متفکری متوجه است که تکنولوژی با فرهنگ خاصی ساخته شده و در هر جایی که بیاید فرهنگ خاص خود را به همراه می‌آورد و به‌جز افراد خاصی که منور به خودآگاهی و دل‌آگاهی هستند، تحت تأثیر فرهنگ خاصِ همراه با تکنولوژی قرار می‌گیرند، حرفی در این نیست. حرف در این است که در حال حاضر چه باید کرد که نه کشور را گرفتار طالبانیسم کنیم و از اسلام یک چهره‌ی زشتِ دور از تعقل بسازیم و نه مسحور تکنولوژی شویم و تا آخر در ذیل غرب باشیم. به نظرم مقام رهبری با بصیرتی حکیمانه و با تأکید بر علم و پیشرفت – و نه بر تکنولوژی – سعی می‌کنند روح علمی را در جامعه ما نهادینه کنند، وقتی نظر به علم – حتی به همان شکلی که فعلاً غرب دارد – به میدان آمد خود به خود به ضرورت‌های بومی جامعه نظر می‌شود و این مرحله‌ی دوم مدیریت مقام معظم رهبری است که تأکید خواهند کرد بر کشف و اختراع آنچه این ملت حقیقتاً نیاز به آن دارد و چون در آن شرایط زیرساخت‌های روح علمی از قبل فراهم است به‌راحتی ما از تحمیل‌هایی که تکنولوژی غربی به ما کرده است آزاد می‌شویم. بنده در این امرتفاوت معتزله و فیلسوفانی مثل فارابی و ابن‌سینا را مدّ نظر قرار می‌دهم که معتزلیان مقلدانه در بست تسلیم گفته های فیلسوفان یونان شدند – مثل آقای هاشمی که مقهورتکنولوژی غرب شد – ولی فلاسفه با فیلسوفان یونانی برخورد علمی و عقلی کردند و همین امر باعث شد که در دل فلسفه عقل رشد کرد و تا آن‌جا جلو آمد که منجر به حکمت متعالیه شد. حکمت متعالیه‌ای که تماماً روح تشیع در آن جاری است و هرگز نمی‌توانیم آن را با فلسفه‌ی یونان قابل مقایسه دانست. برخورد علمی با غرب چنین نتایجی به همراه دارد که پس از مدتی ما را به جایی می‌رساند که بر اساس فرهنگ خود و با روحیه‌ی علمی که به‌دست آورده‌ایم ابزارهای مناسب زندگی خود را می‌سازیم و تمدنی که مورد نظرمان است شکل می‌دهیم. آن چه مرا در این تحلیل تا حدی مطمئن می کند این سخن رهبری است که در دیدار خود با جمعی از نخبگان علمی کشور در تاریخ 6/8/1388 در عین تکیه بر روی علم و تحقیق، موضوع «شکستن مرزهای علمی موجود» را به میان می‌کشند تا جهت‌گیری علمی کشور مطابق فرهنگ دینی جلو رود. می‌فرمایند: «علم را اهمیت بدهید. این که من سال‌هاست روى مسئله‌ى علم، تحقیق، پژوهش، پیشرفت، نوآورى، شکستن مرزهاى علمىِ موجود تکیه می‌کنم، به خاطر این است. بدون انواع دانش، اقتدار کشور امکان‌پذیر نیست. دانش اقتدار مى‌آورد. یا درجایی دیگر می‌فرمایند:« ما وقتى میگوئیم پیشرفت، نباید توسعه‏ى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سیاسى و جهانى و بین المللى حرف رائجى است. ممکن است پیشرفتى که ما میگوئیم، با آن چه که امروز از مفهوم توسعه در دنیا فهمیده میشود، وجوه مشترکى داشته باشد - که حتماً دارد - اما در نظام واژگانى ما، کلمه‏ى پیشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد که با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبایستى اشتباه بشود. آن چه ما دنبالش هستیم، لزوماً توسعه‏ى غربى - با همان مختصات و با همان شاخصها - نیست.»( 27/2/1388) موفق باشید
14523
متن پرسش
سلام علیکم: در مجموعه آثار شهید مطهری جلد 4 قسمت " اختلاف نظر حکمای الهی و متکلمین " سوالاتی برایم پیش آمده که خدمتتان عرض می کنم. 1. متکلمین چه کسانی هستند؟ (حکمای الهی را می دانم) 2. متکلمین معتقدند که اگر کسی قائل به خدا باشد باید به حدوث عالم اعتقاد داشته باشد؛ به اینگونه که عالم نقطه شروعی و پایانی دارد که قبل از آن نیست مطلق بوده است. حال سوال بنده اینجاست که مگر غیر از اینست که عالمی نبوده و خداوند هست داده است؟ 3. حکمای الهی معتقدند؛ نه اینکه لازمه اعتقاد به خدا این موضوع نیست، بلکه لازمه اعتقاد به خدا اینست که معتقد باشیم برای عالم اولی نیست. این یعنی چه؟ لطفا ساده بیان بفرمائید تا این قضیه بصورت جداگانه برایم حل شود. در ضمن بابت متونی که از طریق سایت به ایمیلمان ارسال می فرمائید، متشکریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما بر اساس عقل و با نظر به بدیهیات، سیر می‌کنند و متکلمین بر اساس عقل و با نظر به برداشتی که از دین، دارند سیر می‌کنند. که البته هرچه جلو آمدیم این دو به‌هم نزدیک شدند به طوری‌که در امثال ملاصدرا در عین نگاه فلسفی روش دفاع از دین به‌خوبی شکل گرفت. آری! متکلمین تصور می‌کردند باید خداوند باشد و بعد مخلوق ایجاد شود یعنی معتقد به تقدّم زمانی برای خداوند بودند. در حالی‌که حکما متوجه‌اند تقدّم خداوند تقدّم باالشّرافة و بالرّتبه است. و لذا همین‌که خدا هست، مخلوق نیز در صحنه است. مثل آن‌که همین‌که ما دست‌مان را تکان می‌دهیم انگشتر ما نیز تکان می‌خورد در عین آن‌که حرکتِ انگشتر بالطبعِ حرکت دست است. پیشنهاد می‌شود جزوات «فلسفه و کلام اسلامی» که در سایت قرار دارد را دنبال فرمایید. موفق باشید

11355
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و عرض تشکر فراوان به دلیل معارف نابی که در اختیار تشنگان حقیقت در ظلمت عصر کنونی قرار می دهید. بنده از مطالعه مطالب حضرتعالی که فرآیند تربیت افسر تراز انقلاب اسلامی است. فرآیندی که انسان مسلمان را عالَم دار می کند و او را برای حضور در فرآیند تاریخی تمدن سازی اسلامی آماده و تربیت می کند. خصوصا که برای تربیت نیروهای حزب اللهی در تشکیلات فرهنگی تدوین شده است. خیلی ممنون می‌شوم. نظر خودتان را در مورد این فرآیند به نحو مبسوط بیان فرموده و آن را تکمیل و تصحیح فرمایید تا نقشه راهی باشد برای فرآیند تربیت افسر تراز انقلاب اسلامی: الف) برنامه مستمر: 1. تربیت ابعاد وجودی از طریق تأدب به آداب شریعت 2. تربیت جسم از طریق ورزش و ریاضت های مشروع 3. انس با معارف قرآن (تفسیر شریف المیزان) و معارف أهل البیت (مطالعه و انس با روایات و ادعیه) 4. مطالعه بیانات ولی امر. 5. انس با فضاهایی که زمینه ساز انس با حقایق عالم هستند: مسجد، حرم ائمه معصومین(ع) و اولیاء الله، فضای دفاع مقدس و ... . ب) برنامه فرآیندی و دارای تقدم و تأخر:1. عالم انسان دینی چه چیزی نیست؟ (شرح عالم وهمی انسان مدرن): مباحث استاد طاهرزاده در خصوص تمدن غرب. 2. تمهید مقدمات ورود به بُعد حصولی عالم انسان دینی: کتب دفاع مقدس، کتب استاد طاهرزاده در خصوص تمدن اسلامی 3. ورود به بُعد حصولی عالم انسان دینی: تربیت عقل از طریق مطالعه حکمت اسلامی(بدایه الحکمه)، کتب استاد طاهرزاده در مورد مبانی اعتقادی. 4. تمهید مقدمات ورود به بُعد حضوری عالم انسان دینی: عرفان نظری و معرفت النفس، تأکید بر برنامه مستمر (بخش الف). 5. ورود به بُعد حضوری عالم انسان دینی و تعریف سیر خود در راستای فرآیند تمدن سازی اسلامی: تأکید بر برنامه مستمر خصوصا انس با معارف قرآن و أهل البیت(ع) و بیانات امام خامنه ای، انس با آثار اخلاقی و عرفانی حضرت امام(ره).
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم:  به نظرم همه‌ی مطلب همین است که می‌فرمایید که در جلسه‌ی هفدهم کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تحت عنوان «هندسه‌ی معرفتی» تشریح شده و در کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» با عمق بیشتری موضوع مطرح است. به امید آن‌که همان‌طور که می‌فرمایید افسران تراز انقلاب اسلامی تربیت شوند و همان‌طور که مرحوم شهید بهشتی به خودی خود یک ملت بود، فرزندان انقلاب اسلامی هرکدام یک ملت باشند. موفق باشید    

7824
متن پرسش
نظر امام خمینی (ره) در رابطه با علامه طباطبایی چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حضرت امام با احترام کامل به علامه نظر داشتند و ملاحظه می‌کنید که شاگردان علامه چطور به حضرت امام ارادت می‌ورزیدند. بنده قبلاً در جواب سؤالات بعضی از عزیزان عرایضی داشته‌ام، به قسمت آرشیو با عنوان علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» رجوع فرمایید. موفق باشید
3852
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدا قوت استاد بزرگوار.من دبیر دینی و عربی ام.و در مدرسه راهنمایی نمونه دولتی دخترانه تدریس می کنم در مدرسه خیلی تنهام و همکارها در زنگ تفرح با خواندن جوک های زشت و لغو سرگرمند.من نمی توانم تحمل کنم وهم هیچ حرفی را نمی تونم بزنم.مدرسه ی ما تا ساعت دو کلاس ها دایره و حدود نیم ساعت وقت برای نماز داریم هیچ یک از دبیرها برای نماز نمیاین. حدود پانزده ساله در یک مدرسه هستم جو مدرسه کادر دفتری بیشتر سمت موسوی و دیدگاه غربی ، دیدن ماهواره و توضیح دادن فیلم ماهواره و به مناسبتی خونه ی همدیگر میریم بزن و بکوب البته میدونن که خوشم نمیاد حاضرا نباشم یا اهمیتی نمیدن و یا با افتخار انجام میدن براشون ارزش هست.خیلی اذیت میشم. اینکه اینها جدل قوی دارند اگر حرف بزنی چون تنهایی فایده ای ندارند فقط آدمو ضایع می کنن وهمیشه از جامعه بد میگن.واز روحانی یا .... با صدای بلند من را مخاطب قرار میدن به عنوان شوخی یا تمسخر عذرخواهی میکنن.خسته ام نمیدانم چکار کنم؟لطفا برام دعاکنین و همینطور فرج آقا عجل الله تعالی فرجه شریف
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر رسول خدا«صلواة‌الله علیه‌وآله» نفرمودند: «طوبی للقرباء» شما کار خودتان را بکنید و با خدای خود و این دختران معصوم زندگی کنید، مگر خداوند نفرمود: «ذَرْهُمْ فی‏ خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» ای پیامبر آن‌ها را رها کن تا در بازی‌های پوچ خود فرو روند. حالا که نمی‌توانید بر روی همکارانتان تأثیر بگذارید به حال خودشان واگذارید و با آن‌ها بحث و جدل نکنید و درگیر هم نشوید. موفق باشید
368

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم چند وقتی است دچار خواب هایی مبهم و دور از شان یک جوان مذهبی شده ام و فکر می کنم این در اثر رفت و امد در محیط آلوده دانشگاه است لطفا راهکاری معرفی کنید که باتوکل به خدا وانجام اوامر شما از این وضع بیرون بیایم.ممنون از این که وقتتون را به جوانان اختصاص می دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام إن‌شاءالله با توجه به عقاید حقّه و اخلاق فاضله و حُسن ظن به مؤمنین و رعایت نماز اول وقت و با طمأنینه ، و امساک از حرف زیاد و کنترل خوراک در حدّی که قبل از سیرشدن، از خوردن دست بکشید و بعد از نماز مغرب و عشاء ندیدن صحنه‌هایی از تلویزیون که ذهن را به خود مشغول می‌کند مثل سریال‌ها و فیلم‌ها و با وضوخوابیدن، خواب خود را نورانی کنید. موفق باشید
4322
متن پرسش
با سلام استاد بنده می خواهم تفسیر المیزان را شروع کنم آیا لازم است در کنار آن شرح تفسیر المیزان(سوره اعراف) شما را هم گوش کنم؟ منافات دارند با هم یا کنار همدیگر خوب است؟در صورت جواب مثبت وقتی در تفسیر المیزان رسیدم به سوره اعراف دیگر نمی خواهد کار کنم؟ و آیا بگذارم وقتی رسیدم به سوره اعراف صوت شما را گوش دهم یا نه از ابتدای تفسیر(سوره حمد) گوش دهم؟ 2. منظور از سر در عبارت والسر المستودع فیها چیست؟ 3. کتاب انسان از دیدگاه اسلام کی چاپ میشود؟ 4. در کنار شروع المیزان ایرادی ندارد سیر کتابهای شما را هم داشته باشم آیا می شود تمرکز کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده به طور کلی پیشنهاد می‌کنم دوستانی که قصد دارند وارد مطالعه‌ی تفسیر شریف المیزان شوند صوت چندین سوره را که عرض کرده‌ام گوش بدهند تا حساسیت لازم را نسبت به ورود و خروج مطالب علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» پیدا کنند و در این راستا خوب است که تفسیر سوره‌ی اعراف را همین حالا دنبال کنید ولی در سیر مطالعه‌ی المیزان وقتی باز به سوره‌ی اعراف رسیدید با دقت کامل آن را مطالعه کنید که مزه‌ی دیگری نصیب شما می‌شود2- موضوع سرّی که وجود مقدس حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌الله علیها» حامل آن می‌باشند را در کتاب «مقام لیلة القدری فاطمه زهرا«سلام‌الله علیها» در ویرایش جدید در فصل «فاطمه(س) رازی پیدا و پنهان» دنبال بفرمایید. 3- کتاب در اداره‌ی ارشاد در حال بررسی است، إن‌شاءالله این روزها اجازه‌ی چاپش داده می‌شود 4- إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام.اصول اساسی جهت ارتباط امورتشریعی باامور تکوینی راشرح دهید. باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی امور تشریعی به معنی احکامی که پروردگار عالم توسط پیامبر خود«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرموده که ریشه در نظامی در عالم هستی دارد که جنبه‌ی تکوینی عالم است و لذا اگر تشریعاً فرمود عبادت خدا را انجام دهید و معبود خود را او قرار دهید و تمام توجه خود را به او بنمایید؛ چون شما در تکوین ،عین ربط به او هستید، پس عملاً با دستورات تشریعی یک هماهنگی با حقایق تکوینی به وقوع می‌پیوندد و در آن حال انسان با انتخاب خود از حقیقت خود و حقایق عالم جدا نمی‌شود. موفق باشید
6476
متن پرسش
1. وظیفه ی یک طلبه درجامعه ی امروز چیست ؟ ( باتوجه به اینکه طلاب سربازامام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تلقی می شوند، ومسؤلیت خطیری برعهده ی شان است ) 2. آیاکسی که داعیه دار سربازی امام زمان علیه السلام است حتما باید در پایگاه بسیج حضور داشته وکارکند ؟ بنده دچار یک شبهه شده ام خواهشمندم شرح حال بسیج قبل وحال را بیان فرمایید . 3. حقیقت کسا ء چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- طلبه باید خوب درس بخواند تا بتواند اسلام را خوب بفهمد و در وقت مناسب مثل شهید مطهری خوب تبلیغ کند و به صورت کلی از جریان‌های کشور و دنیا نیز آن‌طور که رهبری اشاره می‌کنند بی‌خبر نباشد 2- مقام معظم رهبری فرمودند هستند کسانی که عضو رسمی بسیج نیستند ولی به جهت علاقه‌ای که به انقلاب و اهداف بسیج دارند، بسیجی‌اند. باید به شرایط خود بنگرید که آیا در موقعیتی هستید که در فعالیت‌های بسیج شرکت کنید و یا باید فعلاً درس بخوانید و وقت محدودی را اگر پیش آمد برای کارهای بسیج بگذارید. عمده توجه به جایگاه بسیج است که عبارت است از محل نیروهای آماده برای هرگونه فداکاری در راستای اهداف انقلاب 3- به متونی که در مورد تاریخ حدیث کساء سخن گفته‌اند رجوع فرمایید. در باره حدیث کسا سخن مختلف است: آیة الله مکارم شیرازی در توضیحى درباره حدیث کِسا در مفاتیح نوین می نویسد : اصل حدیث کِسا میان شیعه و اهل سنّت بسیار مشهور و معروف است و جاى هیچ گونه تردیدى نیست که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در منزل حضرت زهرا (علیها السلام)، و یا در خانه خودش زیر پارچه اى شبیه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را زیر آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ همانا خداوند مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»، معرّفى کرد. موفق باشید
4909
متن پرسش
با عرض سلام وادب خدمت استاد بزرگوار خودم...جناب عالی در جواب سوال 4885 فرمودید که مردم انتخاب اقای روحانی را گذر از رهبری نمیدانند و فرمودید از انتخاب اقای روحانی نگران نیستید.ولی به نظر من از چند جهت نگرانی های شدیدی وجود دارد .اینکه: امریکایی که قبل از انتخابات میگوید انتخابات ایران را قبول ندارد چون می پندارد که ملت همانند گذشته به مقاومت خود ادامه می دهداما بعد از پیروزی اقای روحانی می گویند که به انتخاب مردم ایران احترام می گذاریم!!!یعنی ازاین انتخاب خوششان امده.یابه نظر من مردمی که به احمدی ن‍‍ژ‍اد با ان شعارهای انقلابی رای دادند این دوره به این نتیجه رسیدند که مقاومت وجریان گفتمان انقلاب اسلامی قادر به تامین معیشت انان نمی باشد واشکال نه در کاراقتصادی دولت بلکه در نحوه گفتمان است وگرنه کسانی مثل اقای قالیباف و رضایی برنامه های به مراتب قوی تر وهدفمند تر از اقای روحانی در زمینه اقتصاد ارائه دادند ولی چون اقای خاتمی وهاشمی از ایشان حمایت کردند مردم نحوه مدیریت دولت اصلاحات واقای هاشمی را مناسب تر دیدند و گرنه کدامیک از ملاک هایی که رهبری بخصوص در مرقد امام(ره)به مردم توصیه کردند در اقای روحانی وجود داشت.استاد من از این مردم عزیز دلگیرم چون به نظرم مردم با اینکه به نظام ورهبری علاقه داشتند ولی متاسفانه نظر اقای هاشمی رانسبت به نظر مقام معظم رهبری درست تریافتند (که البته این صحنه را اقای هاشمی به این نحو طراحی کردند).مگر اقا در حرم رضوی نفرمودند ویژگی های مثبت این دولت منهای ضعف های ان یا در مرقد امام فرمودند عده ای گمان نکنند که با امتیاز دادن به دشمن مشکلات حل خواهد شد ویا اینقدر توصیه کردند که کسی سرکاربیاید که دربرابر دشمنان مقاوم باشد وعزت کشوررا حفظ کند در صورتی که همه می دانند که اقای روحانی سابقه خوبی در این زمینه ندارد...حال با این وضع نباید انتظار داشت که کشور (حداقل) در جا بزند...ببخشید از پرگویی من.من الله توفیق
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله متوجه اصل مسئله هستید و برایتان روشن است که حقیقت انقلاب اسلامی گفتمان آن است و استکبار جهانی با گفتمان این انقلاب که رجوع به توحید است مشکل دارد ولی عنایت داشته باشید که استکبار جهانی محذورات و تنگناهایی دارد که در رویارویی با انقلاب اسلامی مجبور به موضع گیری هایی است تا معنای خود را در جهان سیاست از دست ندهد مثل همین که مجبور می شود بگوید به انتخاب مردم احترام می گذارد.قبول دارم ما هنوز ملتی نداریم که تمام ابعاد مقاومت را بشناسد و ما در شناساندن برکات ابعاد مقاومت به مردم‌مان کوتاهی کردیم وعمارهای حضرت امام خامنه ای عزیز در این مورد تبیین لازم را نکردند،ولی از این مردم خوب بیش از این انتظار نداشته باشید.مردم معتقدند می توانند در عین حفظ انقلاب و وفاداری به رهبری فعلاً از طریق آقای روحانی از تنگناهای موجود که عمدتاً استکبار جهانی ایجاد کرده بگذرند بدون آن که امتیازی به استکبار جهانی بدهند و فکر می کنم محاسبه مردم غلط نباشد،هرچند اگر بر مقاومت بیشتر تأکید میکردند بهره ای دیگر نصیب آن ها می‌شد و برکات زمین و آسمان به صورت غیر قابل تصور به سوی ملت ما سرازیر می گشت.شرایطی فراهم شده است تا عمارهای حضرت آقا کاری که باید انجام دهند در این چهار سال انجام دهند تا اصول‌گرایی از این همه سطحی‌نگری نجات یابد.بنده کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها» را به این امید نوشته ام چون معتقدم تا ما جایگاه تاریخی حادثه ها را نشناسیم بصیرت لازم جهت اقدامِ به هنگام پیدا نمی کنیم تا زود عمل کنیم و یا دیر.در آخر فرموده اید پرگویی کرده ای،پرگویی نکرده ای دُرّ و گوهر افشانده ای.موفق باشید.
675
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز آیا برای اطلاع از انقلاب اسلامی آیا کتابهای شما کفایت میکند یا اینکه کتابهای بیشتری بخوابیم اگر این طور است لطفا نام آنها را ذکر کنید.برای شروع فلسفه وعرفان به طور تخصصی برای یک طلبه علاوه بر سیر شما ازچه کتابهای باید شروع کنم زیرا وقت کم است است و میترسم زمان بگزرد و در سیر علمایی مانند آیت الله حسن زاده جوادی آملی شجاعی که نگاه میکنیم میبینیم از کتابهای پایه شروع کرده اند ولی من هنوز سرگردان مانده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: کتاب‌های بنده در مورد انقلاب اسلامی بیشتر تحلیلی است، لازم است کتاب‌هایی که در مورد تاریخ معاصر نوشته شده است را نیز مطالعه کنید، مثل کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» »از آقای حمید روحانی یا کتاب‌های آقای موسوی نجفی و موسی حقانی یا آقای رسول جعفریان. در مورد فلسفه و عرفان یک طلبه باید اسفار و فصوص‌الحکم را به وقتش بخواند و به نظرم چند سال که از درس خارج گذشت فرصت آن فراهم می‌شود. موفق باشید
540
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به سوال کد 528 که فرمودید احضار جن و روح جایز نیست،بنده از دفاتر مراجع عظام تقلید استفتا کرده و این بزرگان بطور کلی حرمت برای اینکار قائل نشده اند،بنده سوالم از این منظر بود که با توجه به این واقعیت که احضار روح و جن و ... امری حقیقی است چطور میتوان تصرف موجوداتی مجرد را در عالم ماده توجیه کرد و یا مثلا چکونه میتوان این امر را که خودم شاهد آن بودم که جن از نقطه ای دور دست شئ ای مادی را در کمتر از یک دقیقه حاضر کرد(چون شما در صحبتهایتان فرموده اید که بی مکانی و حرکتی مثل طی الارض مخصوص روح است ولی می بینیم که جن جسمی مادی را از صدها کیلومتر در کمتر از آنی آورد)؟(البته میرداماد و شیخ الرئیس کتابهایی در زمینه علوم غریبه و تسخیرات دارند مانند کنز المعزمین ابن سینا) با تشکر فراوان از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: تفاوت حرکت جنّیان با آنچه از طرف روح‌های مجرد انجام می‌گیرد را خداوند در سوره‌ی سبأ آیه‌ی 39می فرماید: «قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِک‏ » قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِک‏ و در آیه 40 چنین می‌فرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» (امّا) کسى که دانشى از کتاب(آسمانى) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» ملاحظه می‌فرمایید که عفریت جن در زمان کمی می‌تواند تخت بلقیس را بیاورد، ولی عاصف‌بن‌برخیا در بی‌زمانی این کار را می‌کند، چون می‌فرماید: قبل از آن‌که چشم بیندازی می‌آورم. و لذا سرعت سریع که جنّیان به آن توانا هستند شبیه سرعتی است که دنیای مدرن به آن دست می‌زند ولی اولیاء الهی فوق زمان و مکان و با احاطه‌ بر مبادی اشیاء وارد خلق جدید می‌شوند که در مباحث حرکت جوهری مورد بحث قرار گرفت. موفق باشید
10971
متن پرسش
با سلام و عرض احترام و زیارت قبولی خدمت استاد گرامی: راهنمایی و نصیحت می خواهم ازتون درباره ی دو راهی حوزه و دانشگاه الان توی دانشگاه هستم ولی نسبت به دانشگاه بی انگیزه شدم و از طرفی خانواده با حوزه رفتن من مخالف است و حداقل می گوید نباید وسط کار دانشگاه را رها کنم ولی من خیلی نسبت به دروس دانشگاهی بی انگیزه شدم و نمی توانم دروس آن را بخوانم. لطفا مرا نصیحت کنید. چکار درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تنها می‌توانم تأکید کنم برای ورود به حوزه استعداد خوبی نیاز است خیلی بیشتر از آنچه در دانشگاه نیاز دارید. اگر دارای چنین استعدادی هستید، نسبت به رفتن به حوزه فکر کنید. موفق باشید
5729
متن پرسش
سلام استاد.غرض از مزاحمت این که مدتی است دچار شک در اعتقادات میشم .استاد پدرم درومد کل ماه رمضونم از بین رفت .ناامیدی ام از یه طرف که تودیگه اهل نجات نیستی.از یکی از علما شنیده بودم شاید مال اینه که پدر انسان سرش مشروبات مصرف کرده باشه که تحقیق کردم خداروشکر اینطور نبوده.ریشه این تفکرات کجاس؟چه گناهیه؟ ماه رمضون قبل دوباره وسواس فکری درباره ی یه موضوع دیگه سراغم اومده بود.جالبه که ماه رمضونا اینجوری میشم.راستش استاد من قبلا گنهکار بودم ومدتی که ترک گناه کردم و چادری شدم سیر معارف بم هجوم اورد از جمله آشنایی با شماوآیت الله بهجت و...خودمم هنوز باورم نمیشه .الان مدت هاست میخام مطالعه کتاب آداب الاصلاه و...روشروع کنم ولی جرات نمیکنم و میگم اول کاملا تزکیه شم.لطفا راهنماییم کنین.وفقکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به چیزی که شما را دلسرد و دلواپس می‌کند محل نگذارید و با امیدواری تمام کار را شروع کنید «خود راه بگویدت که چون باید کرد»، اگر شما را شایسته اُنس با خودش نمی‌دانست، راه نشانتان نمی‌داد. موفق باشید
5062
متن پرسش
با عرض سلام بنده به طور اتفاقی با سایت شما آشنا شدم میخواستم بدونم علاقه مند شدن به کسی چقدر مانع دینداری میشود؟ با توجه به اینکه امری غیر ارادی است ذهنم را بسیار مشغول کرده و با توجه به جنسیتم نمیتوانم درخواست ازدواج کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که متن آن در سایت هست در مورد نوع دوستی‌ها که بعضاً دوستی‌های وَهمی است عرایضی داشته‌ام به آن کتاب رجوع فرمایید. إن‌شاءالله جواب خود را می‌گیرید. موفق باشید
2052
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده 1-می خواستم بدانم که استفاده از اشعار عرفانی و معارف آن ها و انس گرفتن با آن در سلوک الی الله چه نقشی دارد؟ فضل و اضافی است و یا ضروری و یا برای مراحل بالاتر بدرد می خورد؟ یا مخصوص کسانی است که ذوق شعری دارند؟ 2-با توجه به اینکه اشعار عرفان عرفائی چون حضرت امام (ره) و حافظ مشحون از تعابیر و اصطلاحات عرفانی است می خواستم ببینم آیا کتابی یا نوشته ای از خودتان یا دیگری وجود دارد که این اصطلاحات را به خوبی و به طور کامل شرح داده باشد ؟ 3-ظاهرا جناب آقای میرباقری (حفظه الله)که در سال 88 در مدرسه فضیه در رابطه با مولوی صحبتی داشته بودند فرموده بودند که از عرفان مولوی مبارزه با کفار در نمی آید یا اینکه در اشعار او هم از حضرت امیر صلوات الله علیه و هم از ابن ملجم مدح شده. می خواستم نظر جناب عالی را در رابطه با مولوی و حافظ بدانم که آیا عرفانشان کاملا اهل بیتی است یا صوفی مسلکانه؟ و یا به عبارتی درصد خلوص عرفانشان چقدر است و چقدر می توان به آن ها اطمینان داشت؟ یا به عبارتی عرفان انقلابی یا عرفان حضرت امام(ره) یا عرفانی متناسب با انقلاب اسلامی در می آید؟ یا با انس با اشعار اینان دچار گوشه گیری نمی شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- اشعار عرفانی گزارش حال عارفان است که می‌تواند برای انسان راه‌گشا باشد 2- شرح سودی از حافظ و یا جمال آفتاب از آقای سعادت‌پرور خوب است. 3- مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در جمع شعرا در سال 1387 فرمودند: مثنوی همان‌طور که مولوی می‌گوید: «هُوَ اُصولُ اصولِ الدین» است و فرمودند: مرحوم مطهری هم با من هم‌عقیده بود. آیت الله انصاری همدانی می‌فرمایند یک سالک عارف تا آخر عمر به مثنوی نیازمند است و هیچ‌وقت از آن بی‌نیاز نمی‌شود. موفق باشید
15374
متن پرسش
بسمه تعالی سلام 1. جمله حقیقت «صرف الشی لا یتکرر و لا یتثنی» را در بحث فقط بیان فرمودید و توضیح ندادید لطفا با مثال توضیح فرمایید؟ 2- بنده به مسائل فلسفه اسلامی علاقه زیادی دارم لطفا در این زمینه از آثار خودتان و از دیگر مولفان و متفکران فلسفی کتابهای در خور فهم بنده معرفی فرمایید به طوری که بتوانم به صورت مقدماتی طی کنم و مسائل اصلی آن برسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مثل «تری» برای آب که صِرفِ تری است و همه‌ی آب‌ها دارای حقیقت تری هستند و تری‌های گوناگون نداریم. از این جهت می‌فرمایند: «صرف الشیئ لا یتکرر و لا یتثنّی».  2- با «بدایه الحکمه» و «نهایه الحکمه» جلو روید و کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید

9105
متن پرسش
سلام: نمیدانم چرا وقتی در کنار خانواده هستم اخلاقم غیر عادی تند میشود و با وجود تاکید قرآن و عترت بر حرمت والدین و خوش خلقی با ایشان نمیتوانم خود را کنترل کنم و سر کوچکترین مسائل جوش می آورم و تند میشوم، اما در اجتماع اینگونه نیستم بعضی اوقات فکر میکنم شاید ما را جادو کرده اند که خانواده یمان خوش و خرم نباشد. خواهش میکنم کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یکی از نکات اساسی است که بنده روی آن بحث کرده‌ام و در جلسه‌ی شماره‌ی 24 شرح دعای مکارم‌الأخلاق تحت عنوان خانواده مرکز صمیمیت باز روی آن تأکید شد که شیطان وقتی از هیچ راهی نتوانست بر ما مسلط شود از طریق بدخلقی نسبت به خانواده و همسر وارد می‌شود، و تا نتوانید از این سوء اخلاق خود را رها کنید هنوز پای شیطان به‌خوبی در زندگی شما باز است. موفق باشید
5182
متن پرسش
سلام: نوشته ام را از عمار شروع می کنم-او عمار بود و علی را بیان می کرد – او عمار بود و یکی بود و علی را درک کرده بود و اورا به دیگران هم می فهماند-ذو شهادتین و ابن تیهان و دیگرانی از جنس آنها هم همچنین-عمار و علی و ما و رهبری – شاید هرچه عمار می گفت تبیین علی بود اما هرچه ما می گوییم چطور؟؟به خدا که بیش تر آنها هزینه از رهبریست و اگر رهبری از دست این عمارها بگویند ،این عمار، من تعجب نخواهم کرد...درست است که شما اینقدر خوب بودید که ندای این عمار پشتتان را لرزانده است اما باید اضافه کنم : و هم پشت خیلی های دیگر را لرزه انداخته – اما هیچ کس و در هیچ مکان و زمانی حق ندارد عمار بودن را در انحصار بگیرد. این مقدمه را نوشتم تا بگویم هم از کسانی که بهار را و امام عصر را انحصاری کرده اند گله دارم و هم از کسانی که آقا را ، که به قول یکی :آقا را از هر طرف بخوانی آقاست.مثالی می زنم و بحثم را ادامه می دهم: بر طبق سوال 5137 و سوال های دیگر،اگر قرار باشد شما حرف های رهبری را تحلیل و تفسیر کنید و از طرف خودتان آن ها را در ظرف زمان و مکان بگذارید ، خیلی خوب; پس لازم می دانم جمله ای از رهبری نقل کنم و سپس توضیح دهم: ((یک نکته‌ى دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم، این است که این دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند و آنها را در جامعه مطرح کند.)) معنی این حرف چیست؟بدون تعارف و تعریف که مومن اینها را برنمی تابد،من شما را از اساتید خودم می دانم و در مورد شما سعی کرده ام این نگاه را داشته باشم که تا نسبت به موضوعی مطمئن نشده اید درباره ی آن اظهارنظر نمی کنید.با این توضیحات سوالی در ذهن من نقش بسته:آیا در این چند جمله رهبری صراحتا نمی گوید جنس تقدیر و اندازه گیری و تشکر و دیدگاه من نسبت به این دولت همان چیزی است که بارها و درطول این 8سال بیان کرده ام- یک نکته‌ى دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم -؟(پس امسال و امروز همان را فرمودند که پیش از این بیان کردند)آیا شما این حق را به خود می دهید که در نظر صریح رهبری نسبت به دولت اینچنین واضح تفسیر به رای داشته باشید؟آیا رهبری باید در لب المیزان هم مظلوم واقع شود؟آیا شما هم مثل نگارنده روی کلماتی که رهبری در سخنرانی هایشان به کار می برند حساس هستید(و البته من مراقبت ولی عصر از مقام رهبری را از خودتان یادگرفته و فهمیده ام) بگذارید صریح تر سخن بگویم و اطمینان دارم که شما این نوشته ی من را منتشر خواهید کرد. وقتی سوال و جواب 5137 (...اگر رهبری قبل از آن یک‌شنبه از آقای احمدی‌نژاد و از دولت ایشان دفاع می‌کردند، ما آن دفاع را در راستای دفاع از دولتی می‌دانستیم که ادامه‌ی انقلاب است ولی اگر حالا از دولت تعریف می‌کنند، ما آن تعریف را در مقایسه با دولت‌های دیگر تلقّی می‌کنیم...) و سخنان رهبری در جمع هیئت دولت را در کنار هم قرار دادم به این نتیجه رسیدم که استاد در شرایطی قرار گرفتند که یا باید اشتباه خود را تصحیح می کردند و یا سخنان رهبری را تفسیر ،که متاسفانه استاد راه دوم را در پیش گرفتند. استدعا می کنم و التماس دارم خدمت جنابتان که دیگر هیچ وقت رهبر را تفسیر نکنید. مگر می ترسید حرف های واضح رهبری را ما متوجه نشویم؟که اگر اینگونه است قطعا شما شاگردانتان را تنبل بار آورده اید! رهبری خود حرف هایشان را صریح و برای عموم می گوید- خواهش می کنم اگر نظری دارید با شجاعت و بدون هزینه از رهبری آن را اعلام کنید .التماس می کنم بگذارید مخاطبانتان همان قدر که از رهبری می فهمند، همان را عمل کنند. مثالی بزنم تا هم استاد عزیز و هم خوانندگان محترم متوجه منظور بنده شوند.گفته می شود و احساس می شود آقای احمدی نژاد در زمینه هایی منجمله مسائل اقتصادی اشتباهات بسیار و عملکرد ضعیفی داشتند ،بحث من این نیست-سوال این است که آیا کسی این قضیه را متوجه رهبری می داند( در حالیکه هیچ کس به اندازه ی رهبری از دولت حمایت نکرد بنابراین خیلی از خواست های رهبری در حال اجرا بود)خیر-چون آقای احمدی نژاد هیچ گاه از رهبری هزینه نکردند و هیچ گاه مستقیم اعلام نکردند که ما فلان کار را طبق نظر آقا انجام دادیم. و البته در کنارش هر انتقادی به آقای سعید جلیلی (فقط مثال می زنم و اصلا قصدم مقایسه ی اسامی و شخص ها نیست) بود همه آن را به حساب رهبری می نوشتند.چرا؟چون ایشان در همه ی مصاحبه ها و حرف هایشان مستقیما اعلام می کردند که تابع محض ولی فقیه اند و این شد که هرچه ایشان می گفت و می کرد را به پای افکار و خواسته های رهبری می نوشتند(که البته و خوشبختانه جز ناکامی در انتخابات و دامن زدن به این تفکر غلط و دور از منطق که طرفداران مقاومت و انقلاب و رهبری همان طرفداران سعید جلیلی هستند هزینه ی دیگری برای رهبری نداشت!) . سوال این است که چرا همه می خواهیم خودمان را پشت رهبری مخفی کنیم و مگر آن خود اصلی ما چه هست که جرات نداریم آن را مستقیم نشان دهیم؟مگر نه بارها رهبری فرمودند که نظراتشان را صریح و در جمع عموم می فرمایند و مگر نه مخاطبان خاص رهبری ،عموم مردم و توده ها هستند؟ آری باید مواظب بود و مراقبت کرد تا حزب الله ساده لوح و سطحی نگر بار نیاید و در مقابل عده ای ریاکار صحنه را بر طبق خواسته شان مدیریت نکنند.-و باید اذعان کرد بازی حزب الله و منافق اینبار به طور واقعی در جامعه بوجود آمده که دیگر تشخیص و تمییز منافقان به این آسانی نخواهد بود! ریشه در کجاست؟ متاسفانه ما راه تفکر را بر خود بستیم-این شد که ترسو بار آمدیم و سعی می کنیم خودمان را پشت دیگران مخفی کنیم-و برای آنجا که فقط خوانده و یا شنیده ایم که مومن باید زیرک باشد و هنوز باید به دنبال معنای زیرک بگردیم و سپس واژه های عمار و بصیرت را معنا کنیم که همچون منی لیاقت اینکار را ندارد.و البته من ها فقط اهل هزینه ها و خرج کردنیم و لیاقتی و سرمایه ای از خودمان برای کمک به این راه مقدس نداریم که مجبوریم برای بقا هزینه کنیم- برای هم دعا کنیم تا اطرافمان را بهتر ببینیم و بیش تر بفهمیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی متوجه شد حقیقتی به میان آمده سعی می‌کند اندیشه‌ی خود را در پرتو آن حقیقت بپروراند و جلو ببرد. این کاری است که اندیشمندان با روبه‌روشدن با اسلام انجام دادند، نام این کار خرج‌کردن از اسلام برای خود نیست بلکه تلاش است برای نشان‌دادن اسلام و نفی خود. بنده اندیشه‌ی رهبری عزیز را در مورد موضوعات جاری کشور حقیقی‌ترین نگاه به موضوعات می‌دانم هم از جهت آن‌که بصیرت کافی دارند و هم از جهت آن‌که در موضعی هستند که احاطه‌ی کافی به موضوعات دارند. بنابراین وظیفه‌ی خود می‌دانم که در سخنان ایشان تدبّر لازم را داشته باشم تا از جوانب گوناگون نگاه ایشان غفلت نشود. شما حتماً می‌دانید که سخنان حکیمانه‌ی حکیمان جوانبی دارد که همدیگر را تفسیر می‌کند همان‌طور که قرآن حکیم به صورتی متعالی این‌چنین است. یک‌جا می‌فرماید «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا» و آمدن را به خدا و ملائکه نسبت می‌دهد و یک جا می‌فرماید «لیس کمثله شیء» او مانند هیچ چیزی نیست تا ما در سخن خدا تدبّر کنیم و آمدن خداوند را مثل آمدن انسان‌ها ندانیم. شما در رابطه با نوع برخورد رهبر عزیز با دولت آقای احمدی‌نژاد با دو نوع برخورد روبرو می‌شوید؛ یکی تأییدات مکرّر رهبری از دولت و دیگر اشکال مستقیمی که رهبری نسبت به عمل آقای احمدی‌نژاد در آن یک‌شنبه‌ی سیاه داشتند و این‌که بعد از ان در کنار امتیازات دولت کنونی ضعف‌های آن دولت را مطرح کردند. در حالی که تا قبل از جریان یکشنبه‌ی سیاه بحث ضعف‌های دولت مطرح نبود و تا آن‌جا که ممکن بود اعمال دولت حمل بر صحت می‌شد، حتی بعد از جریان وزارت اطلاعات و خانه‌نشینی آقای احمدی‌نژاد، با این‌که رهبری وزرات اطلاعات را به عهده‌ی آقای احمدی‌نژاد نگذاشتند ولی فرمودند کارهای دولت خوب و مطلوب است. حال نباید از خود بپرسید جایگاه دولت آقای احمدی‌نژاد در کنار تأییدات مکرر رهبری و نقدی که به طور مستقیم داشتند و ضعف‌هایی که مطرح کردند، کجا است؟ عرض بنده در جواب سؤال‌های شماره‌ی 5063 و 5137 آن بود که متوجه باشیم ادامه‌ی انقلاب ما به دولتی ختم می‌شود که مثل انقلاب در جایگاه خاصی در تاریخ قرار می‌گیرد که همچنان جلو می‌رود و گمانمان آن بود که آن دولت، دولت آقای احمدی‌نژاد بود، در حالی‌که دولت آقای احمدی‌نژاد با آن‌همه خدمات بزرگی که داشت، نشان داد آن دولت آرمانی نیست. حالا به نظر شما این کمک به حزب الله است تا در مقابل دو موضوع به ظاهر متضاد فکر کند و از سطحی‌نگری آزاد شود یا این موجب می‌شود راه تفکر به روی او بسته شود؟ بنده به این مطالب‌تان کار ندارم که چگونه جایگاه نامزدی آقای جلیلی را تحلیل می‌کنید. بیشتر عرض بنده آن است که چگونه تفکّر به جامعه برمی‌گردد. نمی‌دانم چرا نتیجه گرفته‌اید در شرایطی قرار گرفته‌ام که یا باید اشتباه خود را تصحیح کنم و یا سخنان رهبری را تفسیر نمایم. مگر تا حال چیزی از خود گفته‌ام که حالا گرفتار چنین پارادوکسی شود؟ و اساسا مگر بنا است بنده در جایی مطرح باشم که حالا دلواپس مطرح نشدن خودم باشم. ای کاش جنابعالی چنین موضوعی را مطرح نمی‌کردید تا بنده نیز دغدغه ای در این موضوع پیدا نمی‌کردم. آن‌چه باعث شد بنده در جواب نوشته‌ های امثال شما عزیزان احساس وظیفه کنم و این عرایض را بنویسم ایجاد زمینه است برای بهتر فکر کردن تا در یک وجه از سخنان رهبری عزیز متوقف نشوید و در آینده آن‌طور که شایسته‌ی تفکر است در بمانید. خدا می‌داند فقط نگران آینده ی عزیزان هستم که با تحلیل‌های یک جانبه در آینده ی تاریخ خود حاضر شوند و تصمیماتی بگیرند که در شأن سربازان انقلاب و حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه» نباشد. مگر ما می‌خواهیم کسی باشیم که از رهبری خرج کنیم؟ مگر جریان خاصی را دنبال می‌کنیم و یا به دنبال حزب و گروه خاصی راه افتاده‌ایم؟ خوشا سربازی این انقلاب در عین بی نامی. تنها شما امروز به کسانی فکر کنید که یا به‌کلی از انقلاب منقطع شده‌اند و یا در عین بی‌فکری و تعصب کورکورانه از انقلاب دفاع می‌کنند و هرکس جز خودشان را فکر کند را با تیر تهمت و انحراف رمی می‌کنند و از خود بپرسید چه‌چیزی باعث شد که ما امروز وارث این دو گروه باشیم که در بیست‌سال قبل به شوق سربازی انقلاب وارد شدند اما با تحلیل‌های غلط و یک‌جانبه یا از این طرف افتادند و یا از آن طرف و این‌چیزی است که بنده برای دوستان نگرانم که در بیست‌سال دیگرِ انقلاب، در کجا ایستاده‌اند. خود دانید. موفق باشید
نمایش چاپی