باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها در عین داشتن فطرت الهی، دارای اختیار هستند تا از آن طریق یا فطرت خود را از حالت بالقوه به حالت بالفعل در آورند و فطرت را جزو شخصیت خود نمایند و یا نسبت به آن بیتفاوت شوند. مرحوم شهید مطهری در کتاب «فطرت» در رابطه با بالقوهبودنِ فطرت نکات خوبی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این یک برداشت خوبی است از آیهی (انّا للّه و انّا الیه راجعون) 2- در راستای عبور از عصبانیت، انسان اولاً: باید متوجه باشد عالَم در قبضهی حضرت حق است و نه در دست دیگران و ثانیاً: نباید انتظارات فوق طاعت از افراد داشت. ثالثاً: سعی باید کرد محملی برای کوتاهیهای مردم پیدا کرد. زیرا خداوند مداراکردن با مردم را دوست دارد 3- نجوای درونی اگر با نظر به حضرت حق باشد، ضرری برای حضور قلب ندارد 4- کتاب شریف «الغدیر» یک تحقیق عالمانه است، با نظر به متون اصلی اهل سنت نسبت به حقانیت تشیع. و بسیار لازم است که در وقت خودش خوانده شود 5- تاریخ بستر ظهور ارادهی خداوند است در مراحل مختلف زندگی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این فرد ذهنیتی از شریعت دارد وگرنه حتماً پایِ دین هم میایستاد. مشکل از ما است که دینی را به این افراد نشان دادهایم که جوابگویِ عقل و فطرتشان نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی شهید بزرگوار استاد مطهری در کتاب «عدل الهی» این تضادهای ظاهری که در عالم تکوین هست شبیه تضاد دو کفهی ترازو است که در عمل یک مقصد را دنبال میکند و آن «وزنکردن» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف غلط و عقیدهی بیدلیلی است. باید آنهایی که این حرفها را میزنند دلایل خود را بفرمایند. چیزی نیست که بخواهیم به دنبال مطالعهی آن باشیم! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما کاری به واژهی طرف مقابل نداشته باشید و حساس هم نباشید، ولی در مقابل، شما واژهی سلام علیکم را بهکار ببرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قسمت دوم جواب عرض شد که تفاوت مکان و علاوه بر آن، سیرِ موقعیتی تاریخیِ آن دو بزرگواران بسیار مهم است. و از این جهت میتوان گفت هرکدام نقش خود را به خوبی انجام دادهاند. راستی اگر مرحوم قاضی در ایران بود، همان آیت اللّه شاهآبادی نبود؟!! و موضوع عرفانِ فردی و عرفان اجتماعی در هر دو از بزرگواران مدّ نظر بوده است، ولی مطابق فهم تاریخی که هرکدام داشتند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامهی طباطبایی در این مورد خودشان نظری ندارند ولی تا اندازهای نظر «سراحمدخان هندی» را که در مورد کورش تحقیق کرده است، به ذوالقرنین نزدیک میدانند. با اینهمه باید متوجه باشیم ذوالقرنین قرآن، انسان معصومی است و لذا باید کورشی را دنبال کنیم که ماوراء شخصیت تاریخی کورشی است که تاریخ به ما معرفی کرده است. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: لطفا سوالات با کدهای پیگیری 16062و کد 16053 رو پاسخ بدهید. در انتظار پاسخشان به سر می برم. هم چنین قسمت دوم سوالی جامونده به این شرح: «چرا همانطور که فیلم آوینی، یادآور عالَم برتر و حقایق هست، تصویر (فیلم) یک درخت، ما را با حقیقت آن درخت مرتبط نکند؟ مطالبی که در کتاب سلوک بیان فرمودید را خواندم و سوالم این است که چه چیزی فیلم شهید آوینی را متمایز می کند از آنچه که درباره ی نسبت تصویر یک درخت با خود آن درخت در کتاب سلوکتون فرمودید. و چه اتفاقی می افتد که فیلم آوینی، باعث ارتباط دو روح می شود (روح ما و روح انقلاب)؟» با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از سؤالات جواب داده شد و سؤال دیگر هنوز برای جوابدادن، نیاز به فرصت دارد. در جواب به این نکتهی اخیر باید بدانید هراندازه که انسان از غلبهی ماهیات بر ذهنش آزاد شود به همان اندازه مظاهرِ اسماء الهی انسان را به عهد قلبیاش با حضرت حق منتقل میکند. فیلمهای شهید آوینی با نظر به عهد قدسی که شهداء به تاریخ آوردند؛ نقش بسزایی در این امر داشت و لذا میتوان شهداء را مقدمهی انتقال انسان به عهد قدسی دانست در حدّی که انسان به جایی برسد که در معراج خود، جبرائیل را پشت سر بگذارد و «آینه بشکست و رخ یار دید». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات در ذهن به عنوان صور متعدد به صورت علم مطرح است و علمِ به کثرت که کثرت نیست تا با وحدت شخصی وجود جمع نشود! از طرفی حضرت استاد جوادی که نفیِ ماهیت در خارج را مطرح میکنند، به معنای نفی استقلالی ماهیات است، نه آنکه «وجود» به صورتهای مختلف، مطابق عین ثابتهی اشیاء ظهور نداشته باشد. و این همان حدّ وجودی است که مرحوم علامه برای ماهیات به زبان فلسفه اظهار میدارند. موضوع روشن است باید زبان علمی آن را بدانیم بهخصوص که نباید بین زبان عرفان و فلسفه خلط نمود. موفق باشید