باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید این سؤالها بحث مفصل میخواهد و بحث شده. به نظرم جناب آقای دکتر سید مهدی امامیجمعه در طی 15 جلسه با توجه به آیات قرآن و روایات ائمه«علیهمالسلام» بهخوبی روشن میکنند که لازم نمیآید معنای خلقت دوگانگی و عدم سنخیت باشد. ایشان طی 15 جلسه تحت عنوان «سیر تاریخی الهیات اسلامی» بهخوبی به این موضوع پرداختهاند. متن صوتی آن را از مرکز فرهنگی «سُها» از جناب آقای تیموری به آدرس hrteimouri@gmail.com میتوانید تهیه کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای معرفت نفس رجوع انسان به حق، رجوعِ وجودی میشود و از این جهت «قلب» به میان میآید که مسیر عشق به حق است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بابارکنا؛ عارف جلیلالقدری از شاگردان عارف کامل عبدالرّزاق کاشانی است و شرح بسیار خوبی از «فصوصالحکم» به زبان فارسی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای استاد حجتالاسلام امینینژاد در مجلهی «حکمت عرفانی» تحقیق بسیار عالمانهای تحت عنوان «حلاج از منظر توقیع امام عصر» کردهاند. خوب است در این مورد به آنجا رجوع فرمایید. پی دی اف آن را در سایت http://tnews.ir/news/15C436279544.html جستجو کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان طور که هایدگر میگوید اگر تفکر، تفکر نسبت به وجود باشد عملاً ما را در مراقبه نسبت به وجود وارد میکند تا نیوشای سخن وجود باشیم 2- مسلّم اصالت وجود به معنایی که جناب ملاصدرا میگوید که رجوع به وجود است و نه مفهوم وجود، به نظر بنده مهمترین راه برای عبور از غرب سوبژکتیویتهزده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی شهید بزرگوار استاد مطهری در کتاب «عدل الهی» این تضادهای ظاهری که در عالم تکوین هست شبیه تضاد دو کفهی ترازو است که در عمل یک مقصد را دنبال میکند و آن «وزنکردن» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته ایشان را برای جامعه مفید میدانم. انتظاری که از ایشان هست همین اندازه میباشد که در این عالمِ منجمد و آلوده به کمّیات، انسانها نظری هم به کیفیات بیندازند و از این به بعد است که جایگاه شریعت الهی برایشان روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما بحمداللّه حقِ مطلب را در سخنانتان ادا کردید. آری! عدهای متوجه نیستند با انقلاب اسلامی چهچیزی در این تاریخ شروع شده است و نمیدانند برای آنکه تمدنی جایگزین تمدنی منحط بگردد و از آن عبور کند، آثار تمدنِ در حال انحطاط و سقوط، در اوج خود ظهور میکند. ولی همین برای انسانهای بصیر نشانهی سرعت سقوط آن تمدن است. انقلاب اسلامی راهی است که در این تاریخ شروع شده و با تأنّی و علیرغم ارادهی استکبار جهانی جلو میرود و رهبری بصیر و هوشیار انقلاب متوجه این موضوع میباشند و امیدوارانه به آینده نظر دارند و هر روز منتظر چهرهای تفصیلی از حقیقت اجمالی انقلاب هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنگاه که انسان خود را در اوجِ معلّقبودن هیچ هویتی را نتوانست برای خود بیابد إلاّ تعلقِ محض به بیکرانهای که هم هست و هم نیست، هم همهی تکیهگاه انسان است و هم هیچگاه به تملک انسان در نمیآید؛ از سرگرمیهای وَهمی خواهی نخواهی آزاد خواهد بود و با خدایِ پیامبرانِ ابراهیمی آشنا خواهد گشت به همان معنایی که امام الموحدین«علیهالسلام» در مناجات شعبانیه از حضرت حق میخواهد که همهچیز را برای او ویران کند تا معلّق به عزّ قدس او باشد. که این معنایِ «فنایِ در فنا»ست. بنگر چگونه با خدای خود این بنیادینترین نحوهی حضور و وجود، رابطه برقرار میکند! آنگاه که میگوید: « «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ»؛ خدايا! نهايت بريدن از غير خودت را به من مرحمت كن، و چشمهاى قلبهاى ما را به سوى نظر به خودت بگشا، تا آن حدى كه چشمهاى دل، حجابهاى ظلمانى دل و حجابهاى نورى را نيز پاره كند و هيچ واسطه اى بين ما و تو نماند، پس وصل شود آن قلب به معدن عظمت و شكوه تو، تا انوار الهى بى واسطه بر قلب ما تجلى كند و روحهاى ما معلق و متصل به مقام عزّ قدست گردد. چنانچه ملاحظه مى فرماييد اگر راه عقل براى لقاء او بسته است، راه عشق و قلبِ مطهر جهت آن رويت بسته نيست، مشكل انسانها عدم طهارت و عدم فنا است. به گفته امام خمينى «رحمةالله عليه»:
|
اين ما و منى جمله ز عقل است و عقال است |
در خلوت مستان نه منى هست و نه مايى |
|
توجه قلبى به حق، موجب ظهور نور ذُلّ عبوديت در قلب انسان مى شود و انسان براى پايدارى در اين توجه، سعى فراوان در طهارت قلب از تكبّر و حسد و انواع رذايل دارد، و همين امر باعث مى شود كه قرآن به عنوان ذكر الهى غذاى جان او گردد، ولى بر عكسِ توجه قلبى، اگر انسان نسبت به حق و حقايقْ در محدوده مفاهيم عقلى متوقف شد، از ظهور ذُلّ عبوديت در قلب خود محروم مى شود و ما و منى او ظاهر مى گردد و لذاست كه مى فرمايد: «اين ما و منى جمله ز عقل است و عقال است» عقل در اين مسير همچون عقال و پايبند است، چون انسان را متوقف مى كند، ولى وقتى قلب به ميان آمد و انسان مست جمال جانان شد، نه منى مى ماند و نه مايى و در اين حالت انسان قرآن را ذكرٌ للعالمين مى يابد و از ظاهر عبارات متذكر باطن آنها مى گردد.
2- در مورد آیات در ابتدای امر نظر جنابعالی را به این مطلب معطوف میدارم که حضرت حق جایگاه تمام عالم را با تمام مراتباش در آینهی این آیه اینطور توصیف میکند: « «وَ إِن مِّنْ شَىْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»[1] هيچ چيز نيست مگر آنكه خزينه هاى آن چيز نزد ماست، و نازل نكرديم مگر به اندازه اى محدود و معلومى از آن را. پس خزينه ى همه چيز حتّى خزينه وجود شما پيش خداست چون مى فرمايد: «عِنْدَنَا»! يعنى مقام انسان در ابتدا مقام وصل به حق بوده است. بعد به اين دنيا آمده است و گم شده است! و حالا راه نجاتش «الَيْهِ رَاجِعُون» است. يعنى انسان بايد به خدا برگردد و در غير اين صورت در اين دنيا در به در و سردرگم است و احساس پوچى و بيهودگى مى كند، چون اتّصالش را از مقام خزينه اى اش كه نزد خدا بوده بريده است.
بنگر که چگونه به هرچه بنگری تو را به باطنی که از آن نازل شده است راهنمایی میکند و باز آن باطن، باطنی را در مقابل ما میگشاید تا آنجایی که هرچیز را در نزد خدا و در آینهی وجود خدا بیابیم. حال نمیدانم در این حالت، خدا را به مخلوق مییابیم، یا مخلوق را به خدا؟! یعنی هر مخلوقی خودش را در حضوری برتر به ما مینمایاند، مگر آنکه ما از حضورِ برتر او غافل باشیم. شگفتآیهای است برای تحلیلِ همهی عالم و آدم. اینجا است که انسان راه خود را در نسبت با هر مخلوقی مییابد. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره حجر، آيه 21.
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از تجربیات بنده آن است که مطالعهی آثار اندیشمندان جهان، موجب میشود آنچه را در متون دینی خود داریم با دقت بیشتری دنبال کنیم. علاوه بر این به قول حافظ: «شاخه گل هرجا که میروید گل است». اندیشه و تفکر به خودی خود ارزشمند است، حال چه از ارسطو باشد و چه از علامهی طباطبایی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند موجودات را خلق کرده به آن معنا که به آنها وجود داده، در حالیکه به صورت علمی در علم خداوند بودند و خداوند به آنها خطاب میکند که بشوند و میشود و این مغایرتی با آن ندارد که مخلوقات مظهر اسماء و انوار الهی باشند. موفق باشید
