باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرفها چیست؟!! قصهی حضور ما در محضر حق، مربوط به جهتگیریهای روح و روان ما است که باید در دنیا و در اعمال خود آن را شکل دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قدرت ظالمان از ضعف مسلمانان است که حقِ اسلام را با اُنس با حضرت حق به شکل حضوری و قلبی ادا نکردهاند تا غیر حق را به چیزی نگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علم واقعی که نظر به حقیقت دارد، مسلّم انسان را در دنیا و آخرت وسعت میدهد و با جان انسان متحد میگردد و لذا دیگر عرضی و ذاتی در میان نمیماند. بر عکس اطلاعات، که همهی اینها تا دم برزخ هست و از آن به بعد، مائیم و عقاید و ارادههای ما 2- انسانها در قیامت با چیزهایی روبهرو میشوند که فکرش را هم نمیکردند و به یک معنا برایشان رفع حجاب میشود و با تجلیّات جدیدی روبهرو میگردند به همان معنایی که قرآن میفرماید: «بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ» (47/ زمر) برای آنها از طرف خدا چیزهایی آشکار میشود که حسابش را هم نمیکردند. 3- هر دو موجب تجلیّات جدید میشود 4- امکان ذاتی هر شخص مشخص است و در آن محدوده میتواند سیر کند. مثل اینکه یک زن در محدودهی زنبودن خود به کمالات عالیهاش دست پیدا میکند، ولی نمیتواند مرد شود و برعکس 5- عرض شد قلب انسان، ظرفیت گرفتن بینهایت تجلیّات الهی را جهت قرب دارد و محدودبودن عین ثابته، در رابطه با سیر إلی اللّه نیست؛ این راه برای هرکس باز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر به ماهیت ما باید متوجه باشیم که آنچه در صحنه است «وجود» است در ظهورات مختلف. و ماهیات همانطور که فیلسوفان معتقد به اصالت وجود میفرمایند، حدّ وجود است و این حدّ در نگاه عرفانی همان اعیان ثابتهی مخلوقات یا مقام امکانی آنها است که از جهتی به جهت ذات ممکنالوجودشان، هیچ وجود استقلالی ندارند. ولی از جهت امکان ذاتی، خداوند در حدّ امکان آن مخلوقات، آن مخلوقات را خلق میکند و به آنها میفرماید «بشوند» و «میشوند». و لذا باید متوجه بود که اعتباری بودن ماهیت در مقابل اصالتدادن به وجود است نه آنکه متوجهی محدودیت آنها و تشخص آنها نگردیم و گمان کنیم فیلسوفان و عارفان منکر وجود خارجی پدیدهها هستند. آنها با تربیت نگاه عقلانی و یا نگاه شهودی خود، مواظباند اصالت را به ماهیات ندهند و از مظهریت آنها که محل تجلی اسماء الهی است، غفلت کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق را فقط میتوان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد وگرنه با خدای عقلی و انتزاعی که محلی برای دوستداشتن ندارد زندگی میکنیم و به همین جهت در روایت از حضرت صادق (ع) داریم که مىفرمايند: «نَحنُ وَالله الأسماءُ الحُسنى»[1] به خداوند سوگند مائيم اسماء حسناى الهى. «اسم الله» مبدأ جامع اسماء الهى است و انسان كامل مظهر اسم الله است و لذا آنچه در عالم به فرق و كثرت هست در انسان كامل به نحو جامع موجود است، بنابراين شناسايى حقيقت انسان موجب شناسايى همه ى اسماء الهى خواهد شد. اگر كسى بخواهد همه ى اسماء حق را بشناسد، يا بايد در همه ى عوالم هستى سير كند و يا به انسان كامل معرفت پيدا نمايد كه همه ى آن اسماء به صورت بالفعل در او هست. عرایضی در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهلالبیت» هست. خوب است که به آن رجوع فرمایید. موفق باشید
[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 144.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرض شد این مسئلهای نیست که بین علما اختلاف باشد یک موضوع منطقی و پذیرفتنی است که زنان میتوانند در کنار خانواده فعالیت های اجتماعی همشأن خود داشته باشند و عدهای را در امورات تربیت فرزند به کمک بگیرند که از همه بهتر مادربزرگها و پدربزرگها هستند. موفق باشید