باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه با موضوع درگیر شوید خودتان متوجه میشوید پیام اصلی آیهی مذکور چه باید باشد. از آن جهت که نظر به سبکیِ بارِ روزهداری دارد و اینکه اگر برای کسی آن حکم، طاقتفرساست چه باید بکند. جنابعالی ذیل آن آیه جمعبندیِ آن سخن را یادداشت میکنید و ردّ میشوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مثل آن است که انسان در عین آنکه از خداوند میخواهد در مصیبت وارده به او صبر بدهد، بخواهد که آن مصیبت را رفع کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرفها چیست؟!! قصهی حضور ما در محضر حق، مربوط به جهتگیریهای روح و روان ما است که باید در دنیا و در اعمال خود آن را شکل دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نمیدانم از معلّمی چه میتوان گفت وقتی همهی بشریت در قامت بلند خود، وامدارِ معلّمانِ حقیقی تاریخ خود میباشند. معلّمی بیش از آنکه تعلیمِ علم باشد، معنایِ عطوفت و محبت است که باید آن را پاسداشت تا محبت و عدالت به خانهها و به شهر برگردد وگرنه همه در ظلماتِ تسلط بر همدیگر، همدیگر را از پای در میآورند.
اگر معلّمی یعنی عطوفت و محبت و آزادی و عدالت، بمیرد همهچیز میمیرد. و اگر معلّمی گرفتار نیازهای روزمرهگی گردد، معلّمی خواهد مرد. معلّمی؛ نیازهای عنانگسیخته نیست. معلّمی قناعت است و سادگی، ولی وای اگر به چنین نیازی پشتِ پا زده شود.
با آن تپانچهای که آن معلّم بزرگ یعنی شهید مطهری، شهید شد، او شهید نشد، همهی ما یعنی همهی آنهایی که در عشقِ به انسانیت، شعلهور بودند شهید شدند. و این است که ما سالها است در خون خود میغلطیم.
وقتی تعصب جای آزادی نشست و فطرتها و عقلها کور شد، حتماً به اسم دین، دین کُشته میشود! و اینجاست که باید بیش از آنکه به ظاهر دین بپردازیم، باید دین را وسیلهی شکوفایی عقل و فطرت نماییم. در این حالت است که باید به شکوفایی وطن دلگرم بود. خوشا به حال مردی که شکوفایی وطنش، همهی شادی و دلگرمی اوست که معلّمی جز این نیست، حال! هرکس در هرجایی و به هرشکلی که در شکوفایی عقلها و فطرتها بکوشد؛ او معلّم است و او قدر و ارزش شریعت را که بهترین بستر برای چنین امری است، بهخوبی میداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در متن جوابی که تحت عنوان «راههای عبور از اصلاحطلبیِ حزبی» عرض شد، بحث دو نگاه و دو فکر مطرح است. آقای هاشمی سخت معتقد است باید از روحیهی انقلابی برای نجات جامعه عبور کرد و به جمهوری اسلامی و کشور ایران فکر نمود و مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» معتقدند این تاریخ، ظرفیت تحقق انقلاب اسلامی و اهداف متعالی آن را دارد و برای تغییر معادلات جهانی باید بر انقلاب اسلامی تأکید کرد تا از طریق انقلاب اسلامی مشکلاتِ منجمدشدهی تاریخیِ ایران نیز برطرف شود. پس بحثِ دو نوع فکر است که ما باید عمیقاً به هر دو فکر بیندیشیم تا معنایِ عبور تاریخی از امثال آقای هاشمی برای جامعهی ما ممکن گردد. بحث لجبازی و عناد نیست، بحث فکری است که باید از آن بهطور منطقی عبور کرد و اتفاقاً هیاهوهایِ حزبی و ژورنالیستی مشکل را در حجاب میبرد، بدون آنکه جامعه بتواند از آن عبور کند. وقتی وزیر مسکن و راهسازی به عنوان یکی از اعضای حزب اصلاحطلبان از لیبرالیسم تعریف میکند، آیا وظیفهی ما آن نیست که به طور مبسوط معنای لیبرالیسم را در فرهنگ سیاسی این دوران تبیین کنیم تا ملت مسلمان ایران متوجه شوند در فرهنگ لیبرالیسم، هیچ حرام و حلالی معنا نمیدهد؟ لذا است که تأکید بنده آن بود و آن است تا فضای فکری و فرهنگی، جایگزینِ جبههبندیهای ژورنالیستی گردد و تفکر به جامعه برگردد تا مردم مسلمان ایران بهراحتی در جبههای که میخواهند قرار گیرند، آگاهان و عالمانه قرار بگیرند، وگرنه به اسم اسلام، در بستری قرار دارند که به اهداف نظام سرمایهداری منجر خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر به ماهیت ما باید متوجه باشیم که آنچه در صحنه است «وجود» است در ظهورات مختلف. و ماهیات همانطور که فیلسوفان معتقد به اصالت وجود میفرمایند، حدّ وجود است و این حدّ در نگاه عرفانی همان اعیان ثابتهی مخلوقات یا مقام امکانی آنها است که از جهتی به جهت ذات ممکنالوجودشان، هیچ وجود استقلالی ندارند. ولی از جهت امکان ذاتی، خداوند در حدّ امکان آن مخلوقات، آن مخلوقات را خلق میکند و به آنها میفرماید «بشوند» و «میشوند». و لذا باید متوجه بود که اعتباری بودن ماهیت در مقابل اصالتدادن به وجود است نه آنکه متوجهی محدودیت آنها و تشخص آنها نگردیم و گمان کنیم فیلسوفان و عارفان منکر وجود خارجی پدیدهها هستند. آنها با تربیت نگاه عقلانی و یا نگاه شهودی خود، مواظباند اصالت را به ماهیات ندهند و از مظهریت آنها که محل تجلی اسماء الهی است، غفلت کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه از نظر شرعی این وامی که میفرمایید جایزه است، در صورتیکه نیاز داشته باشید وظیفهی شما است که از آن استفاده نمایید. بنده بحمداللّه تا کنون نیاز به وامگرفتن از بانکها را نداشتم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدسِ معنوی انسان متوجه حقایقی میشود که با فکر بهدست نیامده است، در حالیکه آن حقایق برای انسان قابل اعتماد و دارای استحکام است و از این جهت فرمودهاند تجلی اسم حکیم در کشف حدسی در صحنه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاح گردید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم تعارضی در میان باشد. هر اندازه انسان بیشتر کشیک نفس بکشد بیشتر متوجه ظرائف خطوراتش میشود و معنای مفسده در سؤال اول صرفاً آن چیزی نیست که شما نام بردهاید، بلکه همینکه انسان در ارتباط با نامحرم گرفتار خطورات وَهمی شود مفسده است و او را از سیری که باید به سوی حقایق بس متعالی و زیبا و آرامبخش جلو ببرد محروم میکند. البته فرق میکند که یک خانم واقعاً از شما با جدیّت تمام آدرس میپرسد یا اینکه یک دختر بخواهد دامی برای شما پهن کند؛ این دومی است که باید از آن سریعاً حذر کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاّ: سعی کنید خودتان با دست خودتان مسیر گرفتاریِ خودتان را فراهم نکنید و آن نگاهکردن به جنس مخالف است، حتی به صورت او نباید نگاه کرد چه رسد بخواهید به آن عکسهای مستهجن نگاه کنید و صورتهای قدرتمندی را به جان خود بیندازید که مجبور شوید با خودارضایی فشار آن صُوَر را بر خود کم کنید. ثانیاً: اگر جلو خود را گرفتید و به آن عکسها و فیلمها نگاه نکردید، بعد از مدتی آنچنان قدرتِ صورتهای ذهنی آنها در تحریک شما کم میشود که تصورش را هم نمیکردید که چنین عفتی در شما هست، در آن حد که گویا اصلاً زنی در عالم وجود ندارد که شما طالب ارتباط با او باشید. در این سن به این «عفت» فکر کنید که سخت به آن نیاز دارید. حتماً در جریان صحبتی که با علامه محمدتقی جعفری«رحمةاللّهعلیه» شده، هستید که از ایشان می پرسند چی شد كه به این كمالات رسیدید؟!
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنن و اظهار می كنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده: ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم که در جشن ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و یک شربتی میخوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم. یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود. او که میآمد مَنْ بِه اَلکفایه، قطعا بهوجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت.
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد) که ما خرماپزان میگوییم. نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم میشد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههایی بوجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد ما ایرانیها هم اصلا خواب و استراحت نداشتیم. آنسال آنقدر گرما زیاد بود که اصلا قابل تحمل نبود. نکتهی سوم اینکه حجرهی من رو به شرق بود. تقریبا هم مخروبه بود. من فروردین را در آنجا بهطور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعا کشنده بود، وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور بر می دارم، در اقل وقت و سریع.
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود، ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که کتابی هم نوشته به نام «شناسنامهی خر» آمد. مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود، به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» زیباترین دختر روزگار. گفت : آقایان من دربارهی این عکس از شما سوالی میکنم؛ اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید - از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد - و هزار سال هم زندگی کنید. با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی (علیه السلام) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید. کدام را انتخاب میکنید؟ سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی (علیه السلام) هم مستحبی.
گفت آقایان واقعیت را بگویید. جا نماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئیها؟
معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا «مدیر مدرسه» اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه میافتاد. نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (علیه السلام) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» ای حارث حمدانی هر کس بمیرد مرا ملاقات می کند. پس ما إنشاالله در موقعش جمال علی (علیه السلام) را ملاقات میکنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خندهی حضار) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی (علیه السلام) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت چنین حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجرهام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی (علیه السلام) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی (علیه السلام) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون به هم میخوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است. امید است که این نوع عفتها و تقواها به جامعهی ما برگردد تا جامعهی اسلامی رهِ صدساله را یکشبه طی کند. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرز امام رضا«علیهالسلام» که در حاشیهی مفاتیح هستع به همان روشی که دستور دادهاند إنشاءاللّه کمک میکند. در ضمن رجوع به روانپزشک بد نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فیلم را دیدم و به رفقا عرض کردم هیچ محتوایی نداشت و به هیچ نکتهی مهمی اشاره نمیکرد، ولی داستان را خیلی خوب سر هم کرده بود و در مقایسه با بازیگرانی که ما در فیلمهای خود داریم، هر سه شخصیت فیلم خیلی خوب بازی کرده بودند. از آن مهمتر آن خانم به شوهرش متذکر میشد که همهی تقصیرها را به گردن آن پیرمرد هوسباز نباید انداخت. آن پیرمرد با خانم قبلی مرتبط بوده و در عین حال به آنها هم کمک میکرده و برای فرزند آن خانم دوچرخه هم خریده. حالا سراغ آن خانم آمده و زنگ میزند و در باز میشود و بعد هم در حمام برایش باز میشود. اینجا است که با منظرهی به قول خودش که منجر به وسوسهاش شد روبهرو میشود. و این اندازه انحراف ما را به این نتیجه نمیرساند که آقای فرهادی بنا است قبح عفاف و معصومیت را در جامعه بریزد.
فکر میکنم با توجه به سؤال بعدیتان و درگیریای که با برادرتان داشتهاید، جنابعالی جایی برای فکر بقیه باز نمیکنید. همیشه باید متوجه باشیم اندازهی بدیها چقدر است؟ آیا بدی آن پیر مرد هوسباز در ابتدای امر به اندازهی یک مرد متجاوز به یک زن عفیف بوده؟ و یا به قول خودش وقتی در مقابل چنین صحنهای واقع میشود؛ وسوسه میگردد؟ آقای اصغر فرهادی یک حادثه در مقابل بیننده میگذارد که به نظر بنده محتوایی که پیامی برای زندگی او باشد، از طریق این هنر هفتم ظهور نمیکند هرچند در فرهنگ غربی که بیشتر در فضای سوبژه بهسر میبرد، هر سه بازیگر اصلی بهخوبی نقش خود را بازی کردهاند و از نظر آنها موضوع مهمی را متذکر انسانها شدهاند که در جنایتها، عوامل بیرون از تصمیم جنایتکاران از نظرها پنهان نماند. و از این جهت شأن چنین فیلمی خارج از معادلات سیاسی استحقاق داشتن یک اسکار را دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این حالت مربوط به کنیزها نیست. به طور کلی اقوام و قبیلههایی که هنوز عقل فهم احکام الهی را نیافتهاند – مثل کولیها – از این جهت با آن کنیزان که هنوز در فضای درک احکام شریعت نیستند، مشترکند. در حالیکه بعضی از کنیزان با قرارگرفتن در زیر سایهی اسلام به فهم بالای خارقالعادهای نسبت به درک احکام الهی رسیدهاند، در آن حدّ که در مقام مادر امام قرار گرفتهاند 2- وقتی انسان متوجهی جایگاه احکام الهی بشود و عقل لازم را جهت این امر داشته باشد ولی به عقل و درک خود پشت کند، عملاً شخصیت خود را زیر پا گذارده و در این راستا گرفتار خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شخصیت انسانها باید محترم باشد ولی ذیل حکم خدا و گرنه کفر و ایمان مساوی قلمداد میشوند و این، یعنی زیر پا گذاشتن حقّ و این نفی حقیقت انسانیّت که همان فطرت الهی او است میباشد. موفق باشید
