بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12801
متن پرسش
سلام استاد: در سؤال 12698 درمورد لمس بدن نامحرم پرسیده بودم که فرمودید: «عمق فاجعه را باید شناخت و با تمام وجود توبه کرد تا إن‌شاءاللّه خداوند با تجلی نور خود جذبه‌ی نفسانی این صورت را از بین ببرد.» چه کنم که عمق این فاجعه را بشناسم تا بتوانم با تمام وجود توبه کنم؟ متأسفانه لذت این گناه همچنان در دل من باقی ست، در نماز و حجاب و ارتباط با نامحرم سهل انگار شده ام، به شدت احساس نیاز به ازدواج می کنم اما امکان ازدواج با فرد مذکور را ندارم و گزینه های دیگر هم که مطرح می شوند بخاطر وابستگی به این فرد و عذاب وجدان از این گناه نمی توانم به آنها فکر کنم، خواهشمندم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بدانید در این امور که موجب ایجاد صورت‌های ذهنیِ شیطانی می‌شود، از انوار الهی و اُنس با رب‌العالمین محروم می‌گردید، نه‌تنها اراده‌ی انجام آن را نمی‌کنید بلکه سعی می‌کنید صورت ذهنی آن عمل وقتی آمد، دنبال نشود و لذا کم‌کم این میل کاذب ذهنی از قدرت می‌افتد. موفق باشید

9626
متن پرسش
سلام استاد معظم: امروز مصداق دشمنان اصلی و متفکرین شاخص که مقابل اسلام ناب محمدی (ص) وجود دارد چه کسانی هستند؟ 1. آیا دشمنان اصلی دولت آمریکا می باشد پس در این صورت چرا صهیونیستها بدنبال سلطه بر جهان می باشند در عرصه های مختلف اقتصادی و تبلیغی و فرهنگ یهودی و غیره؟ 2. آیا دشمنان اصلی، دولت و مردم اسرائیل هستند، در این صورت پس چرا آقا آنها را سگ پاسبان آمریکا می داند؟ و 3. آیا دشمنان اصلی گروهی پشت پرده و در سایه می باشند که آنها این دو دولت را پشتیبانی می کنند این افراد چه تفکری دارند؟ دقیقا آیا فراماسونر یا یهودی و یا دارای چه تفکری هستند که این مذاهب دیگر را لفظا یدک می کشند؟ و در صورت سوم چرا امام و آقا آمریکا را راس دشمنان می دانند؟ خواهشمندیم کتب مربوط به سوالات را چه از آثار خودتان و چه دیگران ذکر بفرمایید. لطفا به این سوالات واحد سیاست گروه عمّاران کریم اهل بیت پاسخ بفرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: استکبار با صورت‌های مختلف در مقابل انقلاب اسلامی که صدای توحیدی این زمان است ایستاده. پیشنهاد می‌کنم کتاب‌های «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» و «جایگاه تاریخی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را مطالعه کنید. موفق باشید
7226

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام دربحث محرم نامحرم دچار وسواس شده ام احساس میکنم شیطان قوه واهمه ی مرا دراختیارش گرفته و دچار افراط شده ام به خاطر این مباحث محرم نامحرم ارتباطم خیلی محدود شده بانامحرم طوری که اطرافیانم با اینکه متدین هستنددراین زمینه مرا نرمال نمیدانند ..یعنی به نامحرم تامی توانم نگاه نمیکنم سرکلاس های مفید که استادانش مرد جوان ویا حتی غیرجوان هستند نمی روم.. باعث شده خودم ازخودم بدم بیایداحساس میکنم شیطان مرادربحث محرم نامحرم، به بازی گرفته نشان به ان نشان که من وسواس هم دارم متاسفانه به خاطرهمین حدس میزنم پای شیطان درمیان است ..ادب خیال وقلب راخوانده ام اما درست نشده ام چگونه باید واهمه ام را از دست شیطان نجات دهم؟؟؟؟.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیر نظر مرجع تقلیدتان طبق دستور فقیه باید عمل کنید و از نظر عملی آدم‌های متدین را نمونه‌ی کار برای خود بگیرید. موفق باشید
6152
متن پرسش
السلام علیکم و رحمت الله: عطار در تذکره اولیا در احوال امام شافعی چنین آورده است: نقل است که یک‌بار در میان درس ده بار برخاست و بنشست. گفتند: چه حال است؟ گفت: علوی زاده‌ای بر در بازی می‌کند. هربار که در برابر من آید، حرمت او را بر می‌خیزم که روا نبود فرزند رسول فراز آید و برنخیزی. حال سوال این است که با چنین نمونه‌هایی که تعداد آن‌ها هم کم نیست آیا پذیرش دیدگاه مشهور درباره‌ی عناد ائمه‌ی چهارگانه‌ی اهل سنت اندکی دشوار نمی‌نماید؟ ایراد مشهور این است که چرا اینان در جایی که صادقین علیهماالسلام حضور دارند برای خود کرسی درس راه انداخته و به نوعی در کنار ائمه دکانی برای خود گشوده‌اند و حال آن‌که با بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی آن زمان روشن می‌شود که مقام واقعی آن حضرات معصوم حتی برای خواص ایشان نامعلوم بود چنان که هنوز هم چنین است چه رسد به امثال حسن بصری و نعمان ابن ثابت که اهل فقه بودند و حدیث، و چه رسد به مثل مالک ابن انس که حتی با کلام و استدلال نیز میانه‌ی خوبی نداشت. به نظر می‌رسد نگاه اینان به ائمه را می‌توان با نگاه فلان فقیه مشهور امروزی به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مقایسه کرد که در عین احترام به ایشان برای نظر خود نیز وجهی قائل است آنان ائمه را فرزندان پاک و عالم رسول الله می‌دانستند اما از فهم این‌که اینان امام مفترض الطاعه هستند در استضعاف به‌سر می بردند. یا علی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که جریان‌های مشکوک شکاف و شقاقی این‌چنین در بین ما و اهل سنت ایجاد کردند نباید شک به خود راه داد ، ولی عنایت داشته باشید نور اسلام وقتی ظهور می‌کند که نظامی اسلامی در صحنه آید و چنین نظامی با امامی معصوم و یا فرهنگ امام معصوم محقق می‌شود که برگشت به غدیر دارد و همچنان که در جواب سؤال6140عرض کردم ما برای عبور از تمدن ظلمانی غرب نیاز به نظامی داریم که دین اسلام با قرائتی که انسان‌های معصوم مبین آن هستند بر آن حاکم باشد و از این جهت با اهل سنت متفاوت فکر می‌کنیم نه در خوبی و قابل احترام‌بودن اهل‌البیت«علیهم‌السلام» ولی با این‌همه هرگز جایی برای تقابل با برادران اهل سنت نیست. موفق باشید
6146

حسن ظنبازدید:

متن پرسش
لطفابفرماییدچگونه سوءظن را در خود ازبین برده و به حسن ظن تبدیل کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساس را باید بر این گذاشت که انسان‌های مؤمن در یک جامعه‌ی دینی بنا دارند خوب باشند و خوبی کنند و تا آن‌جا که ممکن است باید کارشان را حمل بر صحت کرد مگر آن‌که خلاف آن ثابت شود. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: « أَحْسِنُوا ظُنُونَکُمْ بِإِخْوَانِکُمْ- تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْع‏.»خوشبین باشید به برادران خود و پاکدلى و خوش‏بینى را غنیمت شمارید.. موفق باشید
5702
متن پرسش
سلام استاد . مگر اینگونه نیست که اگر 40 نفر بگویند فلانی این کار را انجام داده ولی خودش تکذیب کند باید به تکذیب خودش توجه کنیم؟ حالا آقای هاشمی صحبت راجع به سوریه را تکذیب کردند. آیا اصلاً احتمال اینکه آن فایل صوتی یا تصویری ساختگی باشد نیست؟ ضمن اینکه به فرض که این حرف را زده باشند حالا که حرف درست را می زنند کدامش را باید دنبال کرد. استاد تکلیف چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظر بنده دیگر نباید موضوع را دنبال کرد. موفق باشید
5369

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. استاد گرانقدر بنده جزوه مربوط به خنده و قهقهه را خواندم نوشته بودید کسانی که بدون دلیل خنده شان می گیرد باید قوه عاقله را رشد دهند و در امور حکمی تدبر کنند؛ استاد من گاهی سر موضوعی خنده ام می گیرد نمی توانم خودم را کنترل کنم تا آبرویم می رود.چه کنم؟در چه اموری تدبر کنم؟لطفا راهنماییم کنید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعه‌ی کتاب‌های امثال شهید مطهری«رحمت‌اللّه‌علیه» کمک می‌کند. موفق باشید
5350
متن پرسش
سلام 1.میخواستم بپرسم درزمینه کاردرتولیدعلوم انسانی واسلامی فرد باید حتما دروس حوزه راتااجتهاد ادامه بدهد وبخواندوبعدرشته ی تخصصی راشروع کند؟ (باتوجه به اینکه یکی از رسالات نایب امام زمان همین جنبش نرم افزاری بوده است برای دانشجویان) 2.نگاه ما به روانشناسی واستفاده ازکتب آن چطورباید باشد آیا این علم میتواند کمکی برای خودسازی وخودشناسی شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره تا چند سال درس خارج را کار نکنید احاطه‌ی لازم را برای ورود ندارید 2- فکر نمی‌کنم کاری از آن برآید، ما با عرفان اسلامی باید کار خود را جلو ببریم. موفق باشید
3183
متن پرسش
باسلام و دعای خیر. در رابطه با برگشتن کاروان اهل بیت (ع )از شام به کربلا در اولین اربعین بعد از عاشورا اقوال و تنازعات زیادی است ، مجلسی ره و سید مرتضی قاضی در بحار و اربعین خود این مسئله را تایید و سید بن طاووس ره در اقبال و شهید مطهری ره و ... در سخنرانی های خود آن را رد میکنند . و شما نیز در سخنرانی های قدیمی خود مدت اقامت ایشان در شام را 1 ماه ذکر کردید که با این حساب امکان برگشت وجود ندارد.لطفا رفع ابهام بفرمایید.و در صورت اشتباه بودن این مسئله و باتوجه به ترویج آن در روضه ها و مقارن دانستن آن با ورود جابر در اولین اربعین ، آیا جلوگیری از ترویج آن لازم است؟ جزاکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده در جواب یکی از سؤالات که عزیزان فرمودند عرض کردم. من در این مورد صاحب‌نظر نیستم و هرکدام از دو گروه نکاتی را مطرح می‌فرمایند که قابل تأمل است به همین جهت نباید در این مورد حساس بود. موفق باشید
2768
متن پرسش
سلام.اینکه ائمه سلام الله علیهم قبل از آفرینش عالم خلق شده اند به چه معناست.بینید ما در احادیث داریم که نور آن ها خلق شده است نه خود آن ها(اعم از نفس یا جسم).من نمی دانم این نور چیست؟اما آیا آن ها از خود آگاهی داشته اند؟یعنی در مرتبه خودآگاهی و شعور نسبت به خود بوده اند؟آیا ادراک تعقل و تخیل داشته اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نور عظمت ائمه«علیهم‌السلام» مثل نور فطرت ما است که در واقع فطرت هرکس حقیقت او‌ است، منتها آن‌ها آن نور فطری را بالفعل داشته‌اند و باید آن را حفظ می‌کردند، ما آن را بالقوه داریم و باید به آن برسیم و از این جهت می‌توان گفت وقتی آن‌ها با حقیقت خود باشند نسبت به تمام لوازم خود، خودآگاهی دارند و مراتب مادون خود را نیز احساس می‌کنند و از تعقل و تخیل لازم بهره‌منداند. موفق باشید
937

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. نمی دانم از کتب یا کلاسهای موفقیت اطلاع دارید یا خیر. اصل کلیدی همه آنها بر روی موجودیتیست به نام "ضمیر ناخودآگاه". صحبت آنها اینست که ما دو ذهن در اختیار داریم: یکی خودآگاه که تدبیر روزمره ما را بطور ارادی در اختیار دارد و یکی ناخودآگاه که علاوه بر آنکه تدبیر مسائلی مانند ضربان قلب و ... را در اختیار دارد باعث جذب ثروت، معنویت، شکست، پیروزی یا هر آن چیزی که در آن به مرور زمان نهادینه شده را دارد. می گویند آن یک کودک قدرتمند است که در اثر تکرار و تلقین (حال چه به صورت ارادی و تکنیک های خاص و یا چه بصورت غیرارادی در طول زمان) آن چیزی را که در آن پروگرام کرده باشید برای شما از کائنات به ارمغان می آورند. (جذب می کند) 1- بنده صداهای معرفت نفس را گوش دادم. برداشت بنده آنست که آن چیزی که در اینجا به عنوان ضمیر ناخودآگاه از آن یاد می شود، شما به عنوان نفس از آن یاد می کنید. آیا این برداشت بنده صحیح است؟ (البته می دانم که اینها فقط یکی از 100 وجه نفس را معرفی می کنند) و در صورت مثبت بودن آیا مواردی که آنها در مورد ضمیر ناخودآگاه یا نفس می گویند صحیح است؟ 2- کلا احساس می کنم دست به دامن نفس یا ضمیر ناخودآگاه شدن برای بدست آوردن حوائج دنیوی و یا حتی معنوی نوعی شرکت به حساب می آید. از طرفی احساس می کنم خب این مورد یکی از قابلیتهای نفس بنده است که اگر مثلا می خواهم به خواسته یا هدفی برسم با تلقین به آن بتوانم بهتر و آسانتر به آن برسم. چرا از این نعمت خدادادی استفاده نکنم؟ آیا این وسوسه فریب شیطان است؟ یا اینکه ایرادی ندارد در کنار دعا و بقیه عبادات از تلقین به نفس هم برای حوائج دنیوی استفاده کنم؟ 3- در صورت درگیر کردن و متمرکز کردن نفس (یا ضمیر ناخودآگاه) بر روی هدف یا خواسته ای دنیوی روح بنده دچار مشکل نخواهد شد؟ 4- ردپای ابلیس را در این علوم موفقیت که چند سالیست به شدت مد شده احساس می کنم. از طرفی وقتی با دیگران در مورد گفتگو می کنم، نمی دانم از چی شروع کنم و چطور با آنها در این باب گفتگو کنم. نا گفته نماند که عده ای از اساتید داخلی افراد بسیار متشرعی هستند و در کلاسهای موفقیتشان اکثرا آموزش بندگی است همراه با آیات و روایات ولی خب موارد مربوط به ضمیر ناخودآگاه را هم به عنوان یک مبحث اصلی تدریس می کنند. ممنون می شوم راهنمایی مبسوطی به بنده بفرمایید تا به خواست خدا هم خود راهنمایی شوم و هم بتوانم دیگران را آگاه سازم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده تا آن‌جایی که اطلاع دارم این مکاتب رجوعشان به قوه‌ی واهمه‌ی انسان است و نه به فطرت. و آنچه در معرفت نفس مورد توجه است غیر از آن چیزی است که این مکاتب تحت عنوان ضمیر ناخودآگاه مطرح می‌کنند، باید به خداوند رجوع کرد تا با بیداری فطرت عهد الهی ما به میان آید نه این‌که اندیشه‌ی خود را بر چیزهایی متمرکز کنیم که خیالی بیش نیست و به اندازه‌ی خیال هم پایدار است و لذا چند روزی بر آن تلقینات خیالی باقی می‌مانیم و باز به اول برمی‌گردیم. ولی اگر به خدا رجوع کنیم به واقعی‌ترین و کامل‌ترین حقیقت رجوع کرده‌ایم و در بهره‌هایی که در اثر رجوع الی‌الله نصیبمان می‌شود دنیا و آخرت خود را آباد کنیم. پیشنهاد می‌کنم کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» را مطالعه فرمایید تا معلوم شود این مکاتب چه اندازه از قافله عقب هستند. موفق باشید
20569
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. اینکه آیت الله میرباقری می فرمایند قبل از اینکه شاکله و چارچوب فکری فلسفی پیدا کنید به سراغ روایت بروید و کثرت تلاوت داشته باشید یعنی چه؟ آیا شما قبول دارید که برای دوری از آفت تحمیل و یا تحریف روایات بوسیله ذهن بسته شده با ادبیات تخصصی مثل فلسفه باید ابتدائا سراغ خود روایات رفت و سعی در فهم منظومه و ارتباط روایات داشت؟ البته ایشان سه مرحله برای خواندن روایت و یا بهتر بگویم درایت روایت قائل هستند که مرحله اول آن انس با روایت علی الخصوص متون اصلی و معتبر مثل کافی است. 2. ایشان در جایی می فرمایند فلسفه موجود هیچ گاه امتداد سیاسی اجتماعی...پیدا نخواهد کرد و یا به عبارتی منجر به تولید علم دینی نخواهد شد، مثلا کشف واقع را نظریه ای بنیان برافکن در رسیدن به علم دینی می دانند. یا موارد دیگر. آیا شما این مطلب را تایید می کنید؟ 3. جناب میر باقری می فرمایند حجت باطنی ذیل حجت ضاهری شکوفا می شود و می فهمد. عقل و نقل دو راه مجزا نیستند بلکه عقل ذیل نقل و وحی نورانی شده و حقایق را می فهمد. ایشان شانیت دادن به عقل مستقل را نوعی استکبار علی الله می دانند. لطفا نظر خود را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف، حرف خوبی است که انسان بتواند در اُنس طولانی با روایات، متوجه روح روایات گردد. ولی تدبّر در روایات با رشد عقلی ممکن است و  فلسفه یکی از انواع تعقل می‌باشد به همین جهت ملاحظه می‌کنید وقتی روایات در دست امثال علامه‌ی طباطبایی قرار می‌گیرد، ابعادی از آن مطرح می‌شود که در برخورد اولیه اصلاً به ذهن انسان نمی‌رسید و در عمل هم ملاحظه می‌کنید امثال حضرت امام و شهید مطهری که با فلسفه آشنایی داشتند، در تبیین اسلام نسبت به بقیه موفق‌تر بودند. و تجربه‌ی شخصی بنده نیز این را تأیید می‌کند. جناب آقای مهدی امام‌جمعه در سلسله بحث‌های خود که در مرکز «سُها» تحت عنوان «فلسفه‌ی اجتماعی حکمت متعالیه»  https://t.me/nedayeandishe/518   داشتند به صورت عالمانه متذکر شدند چه اندازه حکمت متعالیه در فهم آیات و روایات و در تحقق تمدن مطلوب اسلامی مؤثر می‌تواند باشد. موفق باشید     

18592
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در تفسیر سوره حمد امام می فرمایید به این مضمون که ماهیات چیزی جز امکان نیستند. اما الان که موجودند و فعل شده اند که دیگر نمی توان به آنها امکان گفت و در مقام وجود آنها را چیزی ندانیم. لطفا توضیح دهید. با کمال تشکر و سپاس از جنابعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ممکن‌الوجود به اراده‌ی الهی موجود شد، به اصطلاح واجب بالغیر است یعنی وجود دارد ولی وجودش از غیر یعنی حضرت حق می‌باشد. از این جهت مظاهر انوار و اسماء الهی است. موفق باشید

17116
متن پرسش
سلام: سوال 5808 جواب ندارد. اصلاح بفرمایید. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین آن مصاحبه را خدمت جنابعالی ارسال می‌دارم:

بسمه تعالی: سوالات مصاحبه با استاد طاهرزاده پیرامون تمدن سازی نوین اسلامی (از طرف مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا)

• 1- علت تاکید شما بر پدیده ای تحت عنوان تمدن اموی و تمدن عباسی چیست؟ به تعبیر دکتر موسی نجفی بخش های قابل توجهی از این تمدن اسلامی نتیجه تلاش های امام صادق (ع) و امام رضا (ع) بوده و توقف و آسیبش در برخی مقاطع، به امویان و عباسیان بر می گشته نه اصل تمدن حاکم. لذا بحث بر سر یک کلیت واحد است. با این وصف چرا شما مصرید که این تمدن، فقط به ظاهر اسلامی بود؟ تنها به این خاطر که مستشرقین، آن زمان را به عنوان تمدن اسلامی دوران گذشته به رسمیت می شناسند؟

جواب: تمدن اسلامی عبارت از شرایط خاصی است از مناسبات بین انسان‌ها با یکدیگر و بین انسان‌ها با طبیعت که زندگی زمینی را به آسمان معنویت متصل گرداند تا ظاهر عالم با باطن آن هماهنگ باشد. با توجه به این تعریف می‌توان گفت اسلام به خودی خود از آن جهت که حقیقت آسمانی است تا زندگی زمینی انسان‌ها را به آسمان متصل کند، تمدن‌زا است ولی مشروط بر این‌که از روح آسمانی اسلام غفلت نشود.

 آنچه موجب شد که تمدن اسلامی به معنای واقعی آن در زمان امویان و عباسیان ظهور نکند مشکل حاکمان بود از آن جهت که حامل روح آسمانی اسلام نبودند تا مطابق آن روح در زمین مدیریت کنند و در این رابطه حجاب ظهور تمدن اسلامی شدند وگرنه در درون جامعه، مسلمانان سعی داشتند روابطی را در جامعه‌ی خود حاکم کنند که جدا از شریعت آسمانی نبود. ولی متأسفانه آن روابط در چشم مستشرقین نمی‌آید آن‌ها آثار حاکمان اموی و عباسی را به عنوان تمدن اسلامی مدّ نظر خود دارند. با این همه بنده نگاه آقای دکتر نجفی را نگاه ظریفی می‌دانم از آن جهت که می‌خواهند ما را متوجه لایه‌ای از تمدن اسلامی بکنند که در اثر حضور معنوی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در روابط انسان‌ها حاکم بود و به خودی خود در مقطعی از تاریخ نشان داد چگونه جوامع اسلامی در ذیل اسلام می توانند روابط تمدنی داشته باشند.

• 2- شما معتقدید علت این تصور نسبت به تمدن اسلامی آن است که هنوز در سطح فرهنگ جامعه، حکومت اسلامی و به تبع آن تمدن اسلامی به معنی واقعی‌اش تعریف نشده است. تعریف شما از این مقوله ها و مقومات آنها چیست؟

جواب: با توجه به تعریفی که از تمدن اسلامی داریم و معتقدیم همواره باید وحدت بر کثرت حاکم باشد تا نظمی حقیقی بین کثرات حاکم گردد و هر عضو از اعضای کثیر در جای خود قرار داده شود، معتقدم هنوز تمدن به معنای واقعی آن ظهور نکرده زیرا بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در صدر اسلام، آن تقدیری که خداوند با حاکمیت امام معصوم برای جامعه اراده کرده بود محقق نشد و تمام اعضای جامعه در ذیل مدیریت امامی قرار نگرفت که شخصیت او در تمام ابعاد با عالم وحدانی متحد است.

شما متوجه‌ایدکه برای مدیریتِ اعضای بدن نیاز است که روحی حاکم بر اعضاء باشد که آن روح در مقام خود وَحدانی باشد و مثل بدن داری جزء و اعضاء نباشد، در این صورت است که می‌بینید در عین آن‌که در حال راه‌رفتن هستید سایر اعضای بدن بیکار نیستند و همه در جای خود به وظیفه‌ی خود مشغول‌اند. معنای مدیریت وَحدانی در جامعه توسط امامی معصوم به همین شکل است که با یک روح آسمانی زندگی زمینی را مدیریت می‌کند. باید جامعه به این باور برسد که خداوند چنین چیزی را برای بشریت تقدیر کرده است و خود را راضی به این تقدیر کند و از این جهت هنوز ما به چنین فرهنگی دست نیافته‌ایم.

• 3- در کتاب «تمدن زایی شیعه» به این موضوع اشاره شده که انقلاب اسلامی عامل گذار از مدرنیته به تمدن اسلامی است. به طور دقیق تر بفرمائید که ماهیت این گذار چیست و چگونه اتفاق می‌افتد؟

جواب: انقلاب اسلامی و تمدن غربی، در نگاه هستی‌شناسانه‌ی خود با هم تفاوت دارند. همان‌طور که عرض شد؛ نگاه هستی‌شناسانه‌ی انقلاب اسلامی ریشه در باوری دارد که در واقعه‌ی غدیر ظهور کرد و خداوند نشان داد در ذیل دین اسلام باید امامی معصوم، مدیریت کلی و کلان جامعه را در دست داشته باشد و همه‌ی نهادهای اقتصادی و سیاسی و تربیتی با راه‌کارهای اندیشه‌ی امام معصوم فعالیت کنند. ولی تمدن غربی به‌کلی رابطه‌ی مدیریت جامعه‌ی بشری را در همه‌ی امور از آسمان منقطع کرد، و خواست با فکر افراد عادی امور جلو رود که حاصل آن را امروز ملاحظه می‌کنید که چگونه با آزمون و خطا چهارصدسال است هر روز گرفتار بحران هستند.

• 4- چرا وقتی که ابزارهای پدید آمده توسط تمدن غرب به فعلیت رسیدند و توانستند صورت ظاهری زندگی آرمانی خود را محقق کنند، با چیزی روبه‌رو شدند که آن را نمی‌خواستند؟ در واقع ابزارها و تکنیک پیشرفته، اهداف آن زندگی را محقق کردند ولی چون آن زندگی جواب‌گوی همة ابعاد بشر نبود، در اوج تکامل ابزارها، بشر غربی با بن‌بست روبه‌رو شد.

جواب: علت به بن‌بست‌رسیدن تمدن غربی با آن‌همه فعالیت علمی را باید در انقطاع کثرت‌ها از وحدت جستجو کرد. زیرا اگر هر عضوی از جامعه به خود واگذاشته شود و به خودی خود بدون نظر به جایگاه سایر اعضاء رشد می‌کند ما را به بحران می‌کشاند. همین‌طور که عقل باید میل هر عضوی را مدیریت کند تا بدن در تعادل باشد، باید صاحب وَحی با حیطه‌ای که بر کلّ هستی دارد عالم را مدیریت کند و صورت عملی این تئوری با حاکمیت امام معصوم و یا در زمان غیبتِ امام معصوم با حاکمیت فقه آل محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» توسط ولیّ فقیه ممکن است. مگر ملاحظه نمی‌کنید وقتی عقل بر اعضاء ما حکم نکند چگونه شهوتِ بیشتر خوردن جلو می‌رود و قلب دیگر امکان ادامه‌ی کار را از دست می‌دهد و با عکس‌العمل منفی خود قلب انسان سکته می‌کند؟ در مورد جامعه هم باید یک عقل قدسی در میان باشد وگرنه جامعه با داشتن تکنیک‌های مهیب تا مرز سکته‌کردن هر نهادی جلو می‌رود و عملاً نهادهای جامعه دیگر توانایی جواب‌گویی به انتظاراتی را که باید از آن‌ها داشت، ندارند. چون همه در ذیل مدیریت الهی در کنار هم کار نمی‌کنند، هرکدام برای خود کار می‌کنند. نمونه‌اش حرصی است که به جان سرمایه‌داران می‌افتد و 99٪ ملت خود را از امکانات زندگی محروم می‌کند.

• 5- شما معتقدید تمدن غرب، مادی‌ترین تمدن تاریخ است؛ در نتیجه به جای اتصال به حقایق عالم، به ابزارهای ساخته‌ی خود تکیه دارد. با این وصف ارزیابی شما از علل نفوذ این تمدن در سایر ملل و بسط جهانی آن چیست؟ چرا تمدن اسلامی با این شتاب، همه گیر نمی‌شود؟

جواب: در کتاب‌های مربوط به غرب‌شناسی عرض کرده‌ام: تمدن‌های گذشته در روح خود تا این اندازه از عالم غیب و معنویت منقطع نبودند و شاخصه‌ی شدت مادی‌بودن این تمدن وجود این‌همه سرعت و شتابی است که در این تمدن ظهور کرده است. چون در عالم قدس و معنویت قرار و ثبات هست ولی ذات عالم ماده حرکت است، پس هر اندازه که یک تمدن مادی شود به شتاب و عدم ثبات نزدیک می‌گردد. وقتی روشن شد تمدن غربی مادی‌ترین تمدن تاریخ است سطح نفوذ این تمدن نیز روشن می‌شود که در پایین‌ترین ابعاد انسانی یعنی نفوذ در ساحت نفس اماره‌ی انسان‌ها است که از یک جهت گسترده است و از جهت دیگر بی‌ریشه و بی‌عمق و متزلزل، در حالی‌که تأثیر حرکت‌های معنوی عمیق و پایدار است و هرجا نفوذ کرد در آن‌جا ریشه می‌دواند و به ثمر می‌رسد، بدین لحاظ با این‌که غرب این‌همه سرمایه‌گذاری فرهنگی در کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا  انجام داد ولی در اولین فرصت که ملت‌ها توانستند به خود آیند به آن تمدن پشت کردند، در نتیجه اگر نظام اسلامی به مبنای اسلام در داخل و خارج سرمایه‌گذاری کند با نتایجی پایدار روبه‌رو می‌شود ولی غرب همواره با ناکامی روبه‌رو بوده است.

• 6- چرا شما در مقام تحلیل و تفسیر انتقادی تمدن غرب، بسیار بر عنصر تکنولوژی تکیه می‌کنید؟ آیا فکر نمی کنید فلسفه و اندیشه‌ی غربی جایگاه اساسی‌تری در تمدن غرب دارد و غرب را باید از این زاویه نیز نگریست؟

جواب: همان‌طور که عرض شد غرب را باید با نگاه هستی‌شناسانه‌اش تحلیل کرد و در دل آن نگاه به جایگاه تکنولوژی پرداخت. همه‌ی تأکید بنده آن است که رفقا متوجه شوند این تکنولوژی بر مبنای نگاه خاصی که غرب به عالم و آدم دارد شکل گرفته و هرجا وارد شود آن نگاه را با خود می‌آورد مگر آن‌که اولاً: متوجه مبنای فرهنگی تکنولوژی غربی باشیم ثانیاً: سعی کنیم بر مبنای نگاه اسلامی تکنولوژی خود را شکل دهیم، در آن صورت به نوعی از تکنولوژی می‌رسیم که مبنای آن به جای تخریب طبیعت، تعامل با طبیعت است و جایگاه انسان را نیز تعالی به سوی عالم قدس می‌شناسد و نه جایگاهی که انسان برده‌ی ماشین باشد.

• 7- تمدن غرب چگونه مانع شکل گیری تمدن جدید اسلامی می شود؟ با در نظر داشتن میزان بسط یافتگی، عمق نفوذ و پیشرفتی که تمدن غرب طی 400 سال گذشته داشته است تمدن اسلامی چگونه باید از این مانع عبور کند؟

جواب: روح تمدن غربی استیلاء و تمامیت‌خواهی است از این جهت هیچ تمدنی را در مقابل خود تحمل نمی‌کند یا آن تمدن را نابود می‌کند و یا در خود استحاله می‌نماید. با توجه به این امر است که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند باید اسلام در قامت یک ابر قدرت وارد تاریخ جدید شود تا امکان استیلای تمدن غربی بر تمدن اسلامی از غرب گرفته شود و از طرفی ما امروز در شرایطی از تاریخ قرار داریم که دیگر تمدن غربی پایان‌دهنده‌ی جریان‌های فکری و فرهنگی و سیاسی جهان نیست و اگر چشم بشریت به چیزی ماوراء تمدن غربی آشنا شود آمادگی تجدید نظر جدّی دارد وگرنه غرب تا این حدّ از خود بی‌قراری نشان نمی‌داد که حتی امکان پخش ایستگاه‌های خبری ایران و حزب اللّه را در کشورهای غربی مسدود کند. همان‌طور که رهبری عزیز فرمودند: انقلاب اسلامی با شعار خود که نه می‌خواهد ظلم کند و نه می‌خواهد ظلم بپذیرد، جاذبه‌ای خاص در جهان ایجاد کرده و تاریخ آینده را در اختیار می‌گیرد.

• 8- شما معتقدید که تنها تفکر شیعه تمدن ساز است و تفکر سنی تمدن ساز نیست. با این وصف این سوال پیش می آید که نقش کشورهای مسلمانی که در جریان بیداری اسلامی – مرحله نهضت اسلامی- قرار گرفته اند در شکل گیری تمدن اسلامی چیست؟ آیا باید انتظار داشت که بیداری اسلامی لااقل در کشور های سنی نشین با بن بست مواجه شده و روند حرکت به سوی تمدن جدید اسلامی حداقل در این کشورها متوقف شود؟ به نظر می رسد که تاکید بر تمدن شیعی با این اشکال مواجه باشد که تعصبات فرقه ای را نیز برجسته ساخته و همگرایی امت اسلامی را مخدوش می کند. آیا این مسئله به ضرر شکل گیری تمدن اسلامی نیست؟

جواب: اگر به مقدمه‌ی کتاب «تمدن‌سازی شیعه» توجه فرمایید در آن‌جا تأکید شده شیعه بنا ندارد اهل سنت را شیعه کند، بلکه شیعه متذکر فرهنگی می‌شود که در اسلام نهفته است و آن فرهنگ اصرار بر حاکمیت وحدت بر کثرت است. مگر در نهضت‌های بیداری کشورهای مسلمان همین نگاه نبود که عامل نهضت شد و مگر آن نگاه و آن نهضت‌ها الهام‌گرفته از فرهنگ شیعی نبود؟ هنر ما آن است که متوجه باشیم ائمه‌ی شیعه چگونه جهان اسلام را رهبری کردند. ائمه‌«علیهم‌السلام» هیچ‌وقت نخواستند شیعه یک فرقه‌ای باشد جدای از جهان اسلام و در همین رابطه امام صادق«علیه‌السلام» چهارهزار عالم پرورانده‌اند که اکثراً غیر شیعه بودند ولی حضرت به کمک همین علماء جهان اسلام را مدیریت کردند به طوری که هر چهار امام فقهی اهل سنت مستقیم و غیر مستقیم از اندیشه‌ی امام صادق«علیه‌السلام» متأثرند. در همین زمان مگر حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نشان ندادند ماوراءشیعه‌بودن به جهان اسلام نظر دارند؟ و مگر جز این است که امروز جهان اسلام نگاه حضرت امام را پذیرفته؟ این موضوع بسیار دقیقی است برای این‌که شیعه در راستای ایجاد تمدن اسلامی متوجه مسئولیت خود باشد و تمدنی ایجاد کند که اگر به ظاهر ممکن است شیعه نباشد ولی روح تشیع آن را مدیریت می‌کند. اگر خطبه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را که در رابطه با نهضت مردم مصر در تاریخ 1390/11/14 به زبان عربی ایراد کردند با دقت دنبال کنید به عظمت مسئولیت شیعه در تمدن‌سازی پی می‌برید بدون آن‌که رهبری در آن خطبه کوچ‌ترین دعوتی به شیعه‌بودن کرده باشند مردم مصر را به روح و روحیه‌ای دعوت کردند که شیعه طلایه‌دار آن است و مگر همین روحیه نیست که امروز مردم سوریه را تا این حدّ جلو برده که خودشان باور نمی‌کردند این‌چنین می‌توانند در مقابل تهاجمی همه‌جانبه مقابله کنند؟   

• 9- یکی از فرازهای قابل توجه کتاب شما که میتوان آن را در ردیف موانع تحقق تمدن اسلامی برشمرد این است که هرچند «شرایط اجتماعی و نظام اداری کشور را در حال حاضر خراب می‌دانیم، امّا نشانه‌هایی از اصلاح این خرابی‌ها به چشم می‌خورد که از آینده‌ای خبر می‌دهد که آرایش دیگری غیر از آنچه هست در نظام اداری ما حاکم شود» به طور مشخص بفرمائید این نشانه‌ها چه هستند؟ به هر ترتیب به نظر می‌رسد میان این مبدأ(وضع کنونی)، و آن مقصد(رسیدن به تمدن اسلامی)، تناسب چندانی برقرار نیست و با وجود کارگزارانی از جنس کارگزاران کنونی از سویی و غرب زدگی روز افزون جامعه از دیگر سو، حتی تصور رسیدن به «دولت اسلامی» و «جامعه اسلامی» هم بسیار دشوار و دور از ذهن به نظر می‌رسد؛ چه رسد به آنکه بخواهیم به «تمدن اسلامی» فکر کنیم!

جواب: همین طور که متوجه هستید هنوز وضع کنونی نظام اجرایی و آموزشی و اقتصادی ما ادامه‌ی غرب است و با ادامه‌ی غرب چیزی جز همان روح غربی با همان نسبتی که با عالم و آدم دارد، ظهور ندارد ولی بخواهیم و نخواهیم با ظهور انقلاب اسلامی تاریخ دیگری در دل فرهنگ غربی در این کشور ظهور کرده که دست و دل‌ها را به چیز دیگری دعوت می‌کند. راز سخن مقام معظم رهبری نسبت به آینده‌ی درخشان این کشور در حضوری است که انقلاب اسلامی در آینده خواهد داشت در آن صورت نه‌تنها دیگر شما با ادامه‌ی غرب در امور کشور روبه‌رو نیستید بلکه با شرایطی روبه‌رو می‌شوید که بار سنگین زندگی غربی را از پشت ملت برمی‌دارد. پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که موانع عبور از غرب به مرور فتح‌شدنی است. چه کسی باور می‌کرد ما بتوانیم در دفاع مقدس پیروز شویم در حالی‌که غرب گمان می‌کرد ما مجبوریم در همان جاده‌ای که برای جنگ تعریف کرده است جلو رویم و در نتیجه جنگ به آن سرنوشتی می‌رسد که غرب تعیین می‌کند. ولی ملاحظه کردید نظام اسلامی با فکر و فرهنگ خودش جنگ را مدیریت کرد و با پدیده‌ی مردمی‌اش سرنوشت جنگ را در مقابل حیرت غرب به نفع خود تمام کرد. وظیفه‌ی ما است که در بستر نظام اسلامی دو موضوع را از نظر فرهنگی نهادینه کنیم؛ یکی محرومیت‌هایی که زندگی غربی به بشر تحمیل کرده و دیگری برکاتی که زندگی قدسی به همراه دارد که این در طرح سبک زندگی اسلامی مدّ نظر رهبری است و حقیقتاً جای کار فراوانی دارد که جزوه‌ی «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» به عنوان تذکر اولیه شاید مفید باشد.  

• 10- به باور شما ظهور امام زمان(عج) در کدام یک از مراحل فرآیند تمدن سازی اسلامی محقق می‌شود؟ برخی معتقدند این مسئله بعد از طی شدن مراحل 5گانه مورد نظر رهبری به طور کامل و تشکیل تمدن اسلامی، محقق می‌شود و برخی دیگر بر این باورند که بر اساس روایات مربوط به اخرالزمان ابتدا باید امور دنیا به حضیضی مرگ بار فرو افتد و فساد و آشفتگی بیش از حد در زمین پدید آید، پس از آن امام زمان ظهور می‌نماید و به شرایط سامان می بخشد و قس علیهذا. نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا امکان تاسیس تمدن اسلامی در دوره‌ی پیش از ظهور امام عصر (عج) وجود دارد؟ لطفا دلایل اعتقاد به نگاه مورد نظر خود را نیز قید بفرمائید. ضمن تشکر از مساعدت جنابعالی خواهشمندیم به دلیل فقدان زمان کافی در اسرع وقت به سوالات پاسخ داده شود. با سپاس فراوان

جواب: بنده در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرایضی در این مورد داشته‌ام و معنای نتیجه‌بخش انتظار را در تحقق تمدنی که بستر ظهور حضرت می‌شود روشن کرده‌ام. آنچه باید تأکید کنم جایگاه مقدس حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در آینده‌ی تاریخ است. وقتی معلوم شود آن حضرت با تمام شور و علاقه در طلب شرایطی هستند که حکم خدا و جلوات عالم وحدانی را در زمین ظهور دهند پس هر شرایطی که امیدواری حضرت را در آن حدّ فراهم کند که حضرت بتوانند قدم نهایی را بردارند، استقبال می‌کنند. البته شرایطی که مردم از یک طرف متوجه عمق فاجعه‌ی مدیریت غیر الهی جهان شده باشند و از طرف دیگر با تمام وجود بر این باور باشند که تنها به کمک یک انسان الهی و معصوم آرمان‌شهر حقیقی قابل تحقق است. پس یقیناً در راستای تمدن‌سازی به صورت حقیقی باید منتظر ظهور مقدس آن حضرت بود و در همین راستا متوجه عمق فاجعه‌ای بود که هم‌اکنون بشر گرفتار آن است و متوجه آن نیست. والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته. موفق باشید    معنای تمدن اسلامی در نسبت با خدا و انسان‌ها و طبیعت

16334
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را پیشاپیش تبریک عرض می کنم و التماس دعا دارم. استاد عزیز! ما با جریانی که همچنان آقای احمدی نژاد و دولت ایشان را به تهمت انحراف می کوبد چه کنیم؟ دو روز پیش جناب حجة الأسلام یا دکتر رضا غلامی مؤسس و رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا سخنرانی با عنوان «خطر ظهور نوفرقانیسم» داشتند که متن آن نیز در صفحه ایشان در سایت و کانال تلگرامی عصر اندیشه متعلق به آقای فضلی نژاد منتشر شد. در این مقاله ایشان آقای احمدی نژاد را متهم به نوفرقانیسم کرده اند و نسبت به خطر احیاء آن هشدار داده اند. مقاله طبیعتا با واکنش منفی علاقه مندان به آقای احمدی نژاد مواجه شد و اتفاقی عجیبی که امروز افتاد این بود که آقای هاشمی وزیر بهداشت دولت اعتدال با انتشار یادداشتی در تأیید نگاه آقای غلامی و اتهام ایشان به آقای احمدی نژاد به کمک ایشان آمدند! آنچه که ماجرا را پیچیده تر می کند این است که تز فرقانی بودن آقای احمدی نژاد را پیشتر از این مهدی قوچانی در مهرنامه نیز مطرح کرده بود و ریشه های این پدیده در تاریخ ایران را حتی به دروس آیت الله خامنه ای در دهه 40 و 50 کشانده بود! در آن مقاله عجیب، ریشه های گروه های متنوعی از جمله فدائیان اسلام، فرقان، مجاهدین خلق، مؤتلفه و بنی صدر همگی به رویکرد سلفی گری و بنیاد گرایی شیعی یا آن چه وی آن را «توحید سیاسی» می نامد منتسب شده است و این گروه را با جریان سلفی و تکفیری در جهان اهل سنت یک کاسه کرده است! در مقاله ایشان حتی نهضت خود امام خمینی (ره) و به طور غیر مستقیم شخص امام خمینی نیز از این اتهام انحراف عقیدتی (توحید و سلفی گری سیاسی) مبری نمانده بود! ظاهرا با ماجرای بسیار پیچیده ای رو به رو هستیم! در جریان اتهام زنی به آقای احمدی نژاد با اتهاماتی چون تندروی و روحانیت ستیزی، از یک طرف امثال آقایان هاشمی و روحانی و موسوی و اصلاح طلبان لیبرال و اصولگرایانی چون آقای لاریجانی هستند از طرف دیگر شخصیت های موجه و وزینی چون آیت الله مصباح و علامه جوادی آملی و نزدیکان ایشان مثل همین آقای غلامی و بعضی از مراجع تقلید و حتی حسین شریعتمداری و فضلی نژاد، و آنچه همه اینها را عجیب تر می کند این است که جریان تخریب و عناد علیه آقای احمدی نژاد در خارج را با سعودی ها و صهیونیست ها و آمریکا و انگلیس می شناسیم!! و عجیب تر این که مقام معظم رهبری با حمایت بی سابقه خود از آقای احمدی نژاد در برابر تمام این جریان ناهمگن قرار می گیرند که فصل مشترکشان عناد و نفرت از آقای احمدی نژاد است!! آری در تبیین این وضعیت عجیب می توانیم مثل بعضی طرفداران سطحی نگر آقای احمدی نژاد بگوییم: ببینید چگونه جریان لیبرال و «روحانیت ارتجاعی» و «اصولگرایان متحجر» با امپریالیسم و صهیونیسم دست به دست هم دادند برای زمین زدن یک آهنگرزاده عدالت خواه!! اما ماجرا همان طور که می دانیم بس پیچیده تر از این تحلیل های سطحی نگرانه است که به جای این که دردی را درمان کند و عقده ای را تسکین دهد بیشتر به دشمنی و اختلاف و حتی تأیید اتهامات آنها کمک می کند! به نظر می رسد باید کسانی پیش قدم شوند و این کلاف سردرگم را باز کنند و در ماجرای آقای احمدی نژاد و عشق و نفرت و صف بندی های سیاسی عجیبی که او برانگیخت تأمل و تحقیق کنند و جوانب موضوع را روشن کنند چرا که استمرار این کلاف سردرگم ظاهرا به ضرر انقلاب است چنان که همان طور شاهد بودیم شکست تبلیغاتی آقای احمدی نژاد در نهایت به تقویت جریان غرب گرا و استکبار خارجی منتهی شد و همچنین به نوعی باعث بی حسی افکار عمومی در برابر انحرافات و ضعف های جدی دولت فعلی شده است! با توجه از بذل عنایت جناب عالی با التماس دعای خیر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بعضی از جریان‌های علاقه‌مند به آقای احمدی‌نژاد مسیر افراط را پیش گرفته‌اند و ضعف‌های ایشان را نادیده می‌گیرند، و حالتِ مریدی و مرادی به میان آمده است؛ بحثی نیست. تا آن‌جایی که یکی از این مریدها به بنده می‌فرمودند چون شما دفاع همه‌جانبه از آقای احمدی‌نژاد نمی‌کنید، زبان‌تان زبان شیطان است. البته این، عمومیت ندارد. و در این‌که جبهه‌ی مخالف آقای احمدی‌نژاد به هیچ‌وجه انصاف را رعایت نمی‌کند و حتی بعضاً عقده‌گشایی می‌نمایند و برنامه‌های آقای احمدی‌نژاد را که به نظر بنده به اهداف انقلاب نزدیک‌تر است را، نیز مانع برنامه‌های خود می‌دانند بحثی نیست. تازه موضوع آقای قوچانی و آن مقاله که بنده نیز دیده‌ام، مسمومیت خاص خود را دارد. با این‌همه اگر بتوانیم در این فضا و در زیر سایه‌ی وظیفه‌ی «تبیین» راهی را نشان دهیم که رهبری معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در 14 خرداد امسال مطرح کردند، با تأکید بر روح انقلابیِ انقلاب و درست‌نشان‌دادنِ شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و روحیه‌ی انقلابی آن مرد الهی، انقلاب به‌خوبی از بین این گذرگاه‌ها و موانع عبور می‌کند و به لطف الهی ادامه می‌یابد. این‌ها در توهّم برگشتِ آقای احمدی‌نژاد به هر در و دیواری می‌زنند و بیشتر بدمستیِ خود را ظهور می‌دهند و با تعمق و تبیینِ اهداف اصلی انقلاب، نه‌تنها از این افراد حتماً عبور خواهیم کرد، مسلّم انقلاب با احمدی‌نژاد دیگر در مسیر تحقق اهداف خود جلو می‌رود. موفق باشید

16319
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود»، شما فرمودید که باید معرفی به دین و دیانت حالت حضوری داشته و حالت حصولی صرف نباشد و از طرفی فرمودید که دعوت به حق فقط باید در حد معرفی حق توسط شخص صورت گیرد و صورت جدلی نداشته باشد که نظر اشخاص گاهی تغییر نمی کند و با توجه به اینکه در اصل نور علم و ایمان را خدا می دهد و ما بصورت صرفا حصولی نمی توانیم کامل بدست آوریم، آیا می توانیم اینطور برداشت کنیم که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی فقط به عنوان یک علت معده که فقط شرایط را فراهم می آورد که انسانها راحت تر طبق فطرتشان عمل کنند، و نه اینکه همه کاملا انسانهای بزرگ دینی باشند برداشت کرد؟ آخه امروزه برخی از آدمها را می بینیم که به اشتباه کوچکترین اشتباهاتی که در کشور ما رخ می دهد را بر گردن اسلام انداخته و ظلم بزرگی به این دین بزرگ کرده و برای فهم خودشان و فهم دیگران از اسلام سدی بزرگ را جلوی فهم خودشان و دیگران می کشند. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. حتی در زمان حاکمیت حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» تنها زمینه فراهم می‌شود تا اگر کسی بخواهد راه درست را انتخاب کند شرایط برایش فراهم باشد. با این تفاوت که در زمان آن حضرت، ظالمان در هیچ‌جای دنیا حاکم نیستند. ولی در هر حال انتخاب از مردم گرفته نمی‌شود. موفق باشید

15985
متن پرسش
با عرض سلام: حضرتعالی در بحث آداب صلات امام خمینی (ره) می فرمایید فرق فطر با خلق در این است که در فطر خداوند از هیچ ایجاد کرد و پرده عدم را شکافت و دنیا را بیرون کشید نه مثل رابطه بنا و ساختمان که سر هم کردن است. آیا منظورتان از عدم همان علم خدای سبحان می باشد؟ یا قصد دیگر اراده فرموده اید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از عدم خلق‌کردن یعنی مقام، مقامِ «کن فیکون» است که می‌فرماید: بشو و می‌شود. ولی در خلق‌کردن این‌طور نیست، بلکه به تعبیر علامه‌ی طباطبایی حالت جمع‌آوری و تألیف دارد. مثل آن‌که بدن ما را از مواد عالم ماده خلق می‌کند. موفق باشید

15740
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده ی عزیز: استاد به بهانه ی پخش سریال حضرت یوسف شاهکار مرحوم فرج الله سلحشور یک سئوال و شبهه ای در میان مردم رواج داره که بنده می خواستم بپرسم که این حرف درست است یا نه؟! می گویند لحظه ای که وصال حضرت یوسف (ع) و حضرت یعقوب (ع) فرا رسید، حضرت یوسف (ع) را یک لحظه غرور گرفت و به خود گفت که من عزیز مصر هستم و از اسب دیر پایین آمدند و همین قضیه ی باعث شد که بجای حضرت یوسف (ع) از نسل حضرت بنیامین (ع) رسالت ادامه پیدا کند! خیلی ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک حرف بدون دلیل و از اسرائیلیات است و مرحوم سلحشور، متوجه‌ی این امر بودند و قضیه آن‌چنان بوده است که حضرت یوسف«علیه‌السلام» پدر و مادر و برادران خود را در جایگاه رفیعی جای می‌دهند و چون بعداً بر آن‌ها وارد می‌شوند، آن‌ها بر او سجده می‌کنند و حضرت فرمودند این است تأویل رؤیای من. موفق باشید

12923
متن پرسش
سلام: 1. در امور سیر و سلوکی کتب علامه حسن زاده و آیت الله صمدی چه جایگاهی دارند؟ ۲. کتاب دروس معرفت نفس ایشان در معرفت نفس چه جایگاهی دارد؟ ۳. در عرفان عملی در حد ابتدایی در عمل چه کتبی مفیدند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- حضرت آیت اللّه حسن‌زاده و شاگردان نزدیک به ایشان نمونه‌های خوبی برای سلوک عرفانی هستند 3- به نظرم نامه‌ی حضرت علی«علیه‌السلام» به فرزندشان در مورد عرفان عملی، برای همه مفید است، از مبتدی تا منتهی. بنده در شرح آن نامه‌ی آسمانی نکات زمینی و ملموسی را در دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» عرض کرده‌ام. موفق باشید

12327
متن پرسش
سلام استاد: چرا تفسیر سوره حمد را از سایت حذف کردید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دوستان کاربر دقت بیشتری بفرمایند ،صوت های تفسیر سوره حمد امام خمینی ره در صفحه دوم آرشیو صوت ها قرار دارد. موفق باشید

11298
متن پرسش
سلام استاد گرامی: من در رهایی از شک و تردیدم هرچه استدلال های قوی و بدیهی می آورم متاسفانه نفسم نمی پذیرد، جوری که آخر سر کلافه می شوم و از دست خودم عصبانی می شوم که چرا قانع نمی شوم، به گونه ای که احساس ناتوانی به من دست می دهد، انگار نفسم می خواهد مرا بیچاره کند، جوری شده ام که انگار قدرت مقابله با نفسم را ندارم و نفسم را پیش خودم قوی و شکست ناپذیر فرض کرده ام، چه راهکاری برای رهایی از این حالت برای بنده پیشنهاد می کنید؟ آیا واقعا نفسم است که اینگونه لجوج و لجام گسیخته شده یا از القائات شیطان است که می خواهد جلوی تعقل و هدایت مرا بگیرد و من به اشتباه القائات شیطان را نفس خودم گرفته ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در جواب شماره‌ی 11282 و 11297 عرض کرده‌ام در این‌جا مفید خواهد بود. اشکال آن است که در تلاش هستید تا چیزی که روشن است را با استدلال اثبات کنید. البته این در مورد شکی است که نسبت به وجود یا عدم موجودات پیدا می‌شود ولی در مورد شک به وجود خدا و معاد و امور غیبی باید از آن استقبال نمود و با تقویت قوه‌ی عقل و استدلال به عقاید خود قوت بخشید. موفق باشید
9883
متن پرسش
با عرض سلام: برهان صدیقینی که مورد نظر است برهانی است که صدیقین با خود و در نفس خود دارند و بدون واسطه آنها را به حق می رساند پس چرا نگوییم این همان معرفت نفس است و یک برهان نفسی است؟ و چرا برای آن مقدمه و صغرا و کبرا می آوریم و در مباحث فلسفی ذکرش می کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برهان صدیقین در فلسفه یک معنا می‌دهد و در عرفان معنای دیگری دارد و در معرفت نفس می‌توان به صورت دیگر مسیر صدیقین را رفت. عمده آن است که در هرکدام از این دستگاه‌ها متوجه باشیم از خدا به خدا برسیم. موفق باشید
8601
متن پرسش
سلام: احساس می‌کنم غفلت بسیار بسیار غلیظی بر من حاکم شده که خیلی بی‌خیال و تنبل شدم و نسبت به امور حیاتی و ابدیتم اصلاً انگار نه انگار. فکر نمی‌کردم آنقدر پست بشم، چطور می‌تونم از غفلت غلیظی که منو کرخت کرده رها بشم؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر 20 سال بر اساس عقیده توحیدى عمل کردید و محور قلب را حکم خدا قرار دادید، و به عبارت دیگر عمل به آن عقیده را ادامه دادید، مى‏بینید نتایج عقایدِ توحیدى آرام‏آرام ظاهر خواهد شد. دین توحیدى به ما دستور داده رکوع‏تان فقط براى حق باشد، براى حق راست بگو، براى حق ببین، براى حق بشنو، براى حق بخور، بنا به فرمایش اساتید بزرگ همه جا نرو، همه چیز نخور، همه چیز نگو و همه‏ چیز نبین‏، تا حق با نور عزت و بقایش بر زندگى شما تجلى کند و همان طور که حق باقى است شما هم به بقاء حق باقى شوید وکار درست می‌شود. موفق باشید
6137
متن پرسش
عرض سلام بنده همان پرسشگر سوال 6082 هستم.ضمن تشکر از پاسختون میخواستم بگم گریه با این رویکردی که شما فرمودید گریه برای خود مون و رسیدن به خود برتر میشه که نه برای اباعبدلله.درسته؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» مثل همه‌ی اولیاء و انبیاء می‌خواهند ما به مقام بالاتری از انسانیت برسیم و از این طریق به آن انسان‌های کامل نزدیک شده‌ایم. موفق باشید
5984
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد گرامی ، مدتی که همان طور که در یکی از سوالاتم عرض کردم در بعضی از قسمت های نماز حضور قلب احساس می کنم و ... و همچنین بدنبال اثبات مبانی دینی و حدیث از نظر عقلی یا مواردی که در سوالات 5967 مطرح شد نیستم فقط و احساس می کنم قلبا به حرفها سخنرانی ها و کتاب های شما ایمان دارم و آنها را راهی میدانم برای حضور در محضر حضرت حق . و در بیشتر دشواری ها و گرفتاری ها که تازگیها روز به روز بیشتر می شوند و عرصه را بر من تنگ تر می کنند بعد از کمی فکر یا خواندن نمازی آرام می شوم و راحتر ولی اینجا سوالاتی برایم پیش می آید آیا من دچار ببی تفاوتی به دنیای اطرافم شده ام آیا طرز فکرم و افکار و اندیشه ام اجین شده است با اعقایدم آیا همان طور که اعتقادم عوض شده تفکر ،دید و موضع گیری ام عوض شده و نسبت به بقیه جامعه بی تفاوتم آیا با تعصب دینی و و عقیده ایم حرف میزنم و کاری انجام می دهم . مرا توصیه ای بفرمایید و بگویید این چه حالی است که دائم در حال حضن هستم .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی حساس نباشید که در چه حالی هستید تلاش کنید در همه ی امور طبق وظیفه عمل نمایید حتی نسبت به اطرافیان تا إن شاءاللّه منور به نور توحید شوید. موفق باشید
نمایش چاپی