باسمه تعالی: سلام علیکم: گلهی فراوان بنده از کاربرانی است که سؤال خصوصی میپرسند و بنده مکرر به صورت خصوصی جواب میدهم، و به جای آنکه سری به ایمیل خود بزنند، از بنده دلگیر میشوند. این نوع برخوردها موجب میشود که حتی ما از ادامهی جواب به سؤال کاربران به طور کلّی منصرف شویم. بنده برای آنکه سؤال این کاربر در معرض دید عموم قرار نگیرد، مجبور شدم اصل سؤال را از وسط سؤال جدید حذف کنم. آیا کار بنده باید به اینجاها ختم شود؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انسانهایی که به مبادی حوادث دست یافتهاند و قبل از آنکه حادثه ظهور یابد، آن را مییابند در دادنِ خبر اشتباه نمیکنند إلاّ اینکه ما انسانها در تطبیق سخن آنها به خطا دچار شویم. مثل آنکه روایت ساختگی در مورد مهدی عباسی را با حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» تطبیق میدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع چیزی نیست که بتوان در سؤال و جواب دنبال کرد. تفکر، تفکر است هرچند موضوعاتِ مورد تفکر مختلف باشد. موضوعات فلسفهی غرب وسعت زیادی دارد از تومیستها بگیر تا رمانتیکها و کلاسیکها و ایدئالیستها. پیشنهاد بنده آن است که اگر ما با حکمت متعالیه بهخوبی آشنا شویم و سپس به آن فلسفهها رجوع کنیم، بهتر میتوانیم استفاده نماییم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. شاید در موضوع تولد امیرالمؤمنین«علیهالسلام» چون زیارت دیگری برای آن روز مطرح است، در آن زیارت مطرح نشده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم تفاوت نگاه آقای هاشمی با رهبری مبنایی تر از آن است که آن را در یک تقابل سیاسی خلاصه کنیم به همین جهت در جواب سوال 15151 تلاش کردهام تا این دو نوع تفکّر را تبیین نمایم تا جامعهی ما به جای گرفتار شدن به یک جامعهی دو قطبی به بلوغ از تفکر دست یابد. موفق باشید
انتظار یک طلبه از حوزه
باسمه تعالی. سلام علیکم. 1ـ طلبه در یک نگاه کلّی، در دو سطح فعالیت میکند؛ یکی سطح عمومی و دیگری سطح تخصصی و روشن است قبل از ورود در سطح تخصصی، لازم است سطح عمومی را طیکند و پس از آن به حسب استعداد و توانِ خود و یا به حسب وظیفهاش درهمان مرحلهی عمومی باقی بماند و یا به سوی کسب تخصص ادامهی مسیر دهد.
سطح عمومی، در زمینهی علمی، همان آموزشهای رایج حوزهی علمیه است که میتوان آن را تا پایان مکاسب و کفایه و چند سال درس خارج تعریف نمود و در زمینهی عملی، در کنار آموزشهای رایج، وظیفهی تبلیغ طلبه است که به صورت متعارف انجام میپذیرد و این، حدّاقلی است که یک طلبه و جامعهی مخاطبِ وی به آن نیاز دارند و هر طلبهای اگر بخواهد برای زمانهی خود در حدّ عمومی مفید باشد لازم است در هر دو زمینه مسلّط باشد
سطح تخصصی، در یک نگاه کلی به دو زمینهی «علمی» و «تبلیغی» قابل تقسیم است به این معنی که طلبهای که در طول دورهی سطح عمومی خود به این نتیجه برسد که لازم است در سطح تخصصی ادامهی مسیر دهد، به حسب کشف «استعداد»، «ذوق وعلاقه» در خود و نیز کشف «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» حداقل در یکی از زمینههای دو گانهی فوق برنامهی خود را تعریف کرده و ادامه میدهد به این شکل که در یکی از موادّ علمی و یا در زمینهی تبلیغ به صورت تخصصی سیر حوزوی خود را در اواخر تحصیلات سطح عمومی و یا پس از پایانِ آن، ادامه میدهد.
2ـ در سطح عمومیِ دو زمینهی فوق، بدون شک کسی نمیتواند طلبهی موفقی باشد مگر اینکه علوم رایج حوزه را به خوبی بیاموزد. ادبیات عرب را برای فهم منابع دینی، منطق را برای تصحیح بیان و استدلالهای خود، فقه را به جهت نیاز مخاطب به احکام و نیز برای یادگیری روش استنباطِ مراد از منابع دینی، اصول را برای یادگیری اسلوب استنباط مذکور، فلسفه و حکمت را جهت ورود به معارف دینی، تفسیر را برای فهم بیشتر قرآن، عقائد و کلام را جهت آشنایی با استدلالهایی که در طول یک تاریخ جهت اقناع مخاطب به اعتقادات حقه تعلیم و تدوین شدهاست .... و همچنین دیگر موادی که زمینهی یادگیری آن در حوزهی علمیه به صورت دروس اصلی یا دروس جنبی برای طلبه فراهم میشود. آری آیا میشود شخصی به عنوان طلبه و خروجی حوزهی علمیه به فعالیّت بپردازد در حالی که در دروس فوق حاصلی نداشتهباشد؟ آیا این شخص میتواند نیازهایی که عموم جامعه از طلبه انتظار دارد و بر دوش طلبه است را ایفاء کند؟
3ـ هر چند علوم رایج در حوزه، جهت تحقق دو زمینهی فوق لازم است ولی بدون شک کافی نیست و البته باید دانست که رسالت حوزه آن نیست که یک جوانِ خالی الذهن را تحویل بگیرد و پس از آن یک بستهای به نام «متخصص دینی جامع» تحویل دهد بلکه رسالت حوزه آن است که موادّی را که یک اسلام شناس به آنها نیاز دارد در اختیار یک طلبه قرار دهد تا او با یک سیر عمومی در دورهی مقدمات حوزه با آنها آشنا شود و سپس با جستجو و پرسش پیرامون دیگر افقهای روبروی خود، با علوم و روشهای دیگری که به صورت تخصصی در هر یک از زمینههای فوق نیاز دارد مرتبط شود. اساسا یکی از اشتباههای بزرگ طلاب ما آن است که انتظار دارند حوزه مثل یک کارخانه، آنها را تحویل بگیرد و علی رغم استعدادها و نیازهای مختلف، یک محصول واحد تحویل دهد در حالی که حوزه، راه اسلام شناسی و ارتباط با مخاطبِ نیازمند به دین و معارف دینی را باز میکند تا طلبهای که پس از مدتی تحصیل در حوزه، در اواخر سطح عمومیاش به بلوغ خود نزدیک شدهاست خودش با استفاده از آن مواد و نیز با توجه به «استعداد»، «ذوق وعلاقه»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان»، رسالت حوزوی خود را تشخیص دهد و به صورت تخصصی در زمینهی مد نظر خود از جهت علمی و عملی قدم بردارد.
همینجا لازم است این نکته مدّ نظر عزیزان باشد که اگر طلبهای با سابقهی چند سال تحصیل و تدریس در حوزه نتوانستهاست جایگاه خود را در عصر حاضر بیابد، این را تماما پای ضعف حوزه نگذاریم بلکه به نظر میرسد آن طلبه خیال کردهاست حوزه با دانشآموزانی دبستانی و انسانهایی کم ذهن مواجه است که باید حتی تا آخر عمر دست آنها را بگیرد و قدم قدم پیش برد در حالی که حوزه در آن حد در ما آمادگی ایجاد میکند که وقتی ما در مقابل وظیفهای خاص نسبت به امور دینیِِ جامعه قرار گرفتیم، قدرت انتخابی مناسب با آن شرایط در بستر شریعت داشتهباشیم و بتوانیم راهکارهای دینی را در آن شرایط اظهار کنیم و این نتیجه حاصل نمیشود مگر این که دورهی عمومی خود را به خوبی گذرانده باشد و نسبت به سطح تخصصی نیز اطلاع کافی داشتهباشد.
4ـ آموختن و فراگیری علوم رایج حوزه، بدون شک نیازمند زمان است و عجله، یکی از آفات این امر مهم است به همین خاطر هر طلبه باید بداند که هر چند جامعه به او نیاز دارد ولی این را هم متوجه باشد جامعه نیازمند طلبهای است که خالی از علوم مذکور نباشد پس چگونه بدون تحصیل علوم رایج در حوزه میخواهد به عنوان محصول حوزه سخن براند و به عنوان تحصیل کردهی حوزه وارد جامعه شود؟ آری جوانان ما به حوزه و حوزویان نیازمند هستند ولی چرا گمان میکنیم طلبهای که در ابتدای راه است تمام وظیفهی هدایت این نسل را به عهده دارد؟ چراتصور کردهاید طلبهای که هنوز به مقدار لازم با مقدمات علوم اسلامی آشنا نشدهاست لازم است همینجا تمامی دروس خود را تعطیل کند و به داد جوانان برسد؟
5ـ با توجه به نکتهی فوق، روشن است طلبهای که پس از گذراندن دورهی تحصیلی دانشگاه وارد حوزه شدهاست، نسبت به طلبهای که پس از دورهی راهنمایی، خود را به صف طلاب ملحق نمودهاست، تفاوت جدّی دارد. یکی نیاز جامعه را بهتر میفهمد و ممکن است متأسفانه گرفتار عجله شود و دیگری با اینکه فرصت بیشتری دارد و از این آفات دورتر است، ولی احتمال لغزشش بیشتر خواهد بود. با این وصف، به هر حال هر طلبهای بایستی بر اساس سنّ و موقعیّت و نیازها و زمینههای پیشرفت خود با جدیت به تحصیل حوزوی و سپس در صورت نیاز، برای ادامهی فعالیت تخصصی خود به کشف استعداد و ذوق خود و نیازهای جامعهی هدف و نیاز زمان، در وقت خود، وظیفهاش را دنبال کند.
6ـ همان طور که مقام معظّم رهبری بارها فرمودهاند، لازم است برخی از کتب حوزه، تهذیب شده و بعضی از مسائل مطرح در آن کتب، حذف گردد به نحوی که طلبه بتواند آن دورهی عمومی و یا نیمه تخصصی خود را درکمتر از زمان فعلی بخواند به همین خاطر اگر مدیریت حوزهی علمیه هنوز خروجی خاصی با این محور بیرون ندادهاست، بهتر است طلبه با مشورت اساتید اهل فنّ و دارای دغدغههای منطبق با اسلام و انقلاب، برخی از همان مطالبی که مقام معظّم رهبری مورد اشاره قراردادهاند را به صورت ارتقایی بخواند. مثلا همین که میفرمایید مینشینید و میبینید ابن هشام و اخفش چه گفتهاند، دقیقا نقدی است که رهبری هم به کتاب مد نظر شما و برخی از دیگر کتب داشتهاند و ایشان این مسائل را در جمع طلاب مطرح کردهاند تا به صورت یک مطالبهی عمومی درآید.
رهبری در جمع نخبگان حوزوی در آذرماه 74 میفرمایند: «مسألهی کتابهای درسی را باید جدّی گرفت. باید کتابهای درسی تغییر کند. بنای بر تغییر هم باید بر صرفهجویی در وقت طلبه باشد. طلبهی ما «مُغنی» میخواند؛ در حالی که همین مطالبی که در «مُغنی» است؛ مقدار لازمِ آن در کتاب کوچکتر دیگری وجود دارد که به زبان خیلی خوبی نوشته شده و یک نفر نویسندهی معاصر، آن را نوشته است. چه لزومی دارد که ما حرف «ابن هشام» را بخوانیم؟ این کار، چه خصوصیتی دارد؟....»
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3962
بنابر این بهتر است همین موارد را به صورت ارتقایی و جهشی طی کنید تا علاوه بر جلوگیری از اتلاف وقت، گرفتار رخوت و سستی نیز نشوید.
7ـ جامعه همانطور که به روحانیونی عالم و مبلّغینی پخته نیازمند است، به طلاب جوان نیز نیاز دارد و پاسخ گویی یک طلبه به این نیاز منافاتی با تحصیل و ممحّض شدنش در درس ندارد. آری یک طلبه پس از چند سال تحصیل ابتدایی در حوزه میتواند با نو جوانان و جوانان مرتبط شود، به این شکل که در ایام خاص و تعطیلات، چند ساعتی از شبانه روزش را به جوانان اختصاص دهد ولی پر واضح است که این مهم، نباید وی را از وظیفهی اصلیاش دور کند و عرض بنده نیز در مورد این که حتی اگر یک کتاب جنبی هم نخوانید ضرر نکردهاید به همین مسأله اشاره دارد که اگر فعالیتهای جنبی، اعم از فعالیتهای علمی و یا تبلیغی بخواهد طلبه را نسبت به علوم حوزه که اهمیّت آن بر کسی پوشیده نیست و در شمارهی دو به صورت اجمالی به آن اشاره شد باز دارد، باید کنار گذاشته شود و بداند آنچه باید به عنوان یک طلبه بر آن تحفّظ کند، صرف درسخواندن و مجهّز شدن جهت ارائهی دین به جامعه است.
8ـ طلبهای که دغدغهی انقلاب را دارد اگر بخواهد از پایگاه حوزه این دغدغهها را مطرح کند و پاسخ دهد و طلبه ای باشد که دغدغههایش حضور انقلاب اسلامی درجامعه باشد، بدون شک نمیتواند از حوزه و حوزوی بریده و ساز مستقل کوک کند. آری، نبایستی جادهای در مقابل خود ترسیم کنید که یا باید در حوزه ماند و بی توجه به انقلاب بود و یا باید سرباز انقلاب بود و بی توجه به دروس حوزوی. آیا برای پیشبرد اهداف انقلاب باید به کسانی چشم دوخت که تحصیلکردهی غرب و علوم غربی هستند یا کسانی که با توجه به نیاز زمان در همین حوزههای علمیه منابع اصیل را آموختهاند؟ توجه داشته باشید که اگر بتوانید پس از چند سال عالِم عمیق حوزوی و آشنا با مبانی انقلاب شوید، در صورتی که به خاطر نیازهای جزئی تغییر مسیر دهید حتما در قیامت مؤاخذه خواهید شد و در دنیا زندگی با برکتی نخواهید داشت.
9ـ به روشنی مشخص است که وقتی طلبهای به شکلی که عرض شد تحصیل کند و در کنار آن به تهذیب خود نیز توجه نماید قطعا این چنین نیست که در آیندهاش صرفا مسجدی داشتهباشد و منبری و با عدهای که مخاطب اصلیاش نیستند مرتبط شود. نمیدانم چرا تصور میکنید که طلبهای که به جدیّت درحوزه درس خواندهباشد و به عنوان عالم حوزوی در تخصصی که با مشورت و بر اساس محورهای چهارگانهی «استعداد»، «ذوق»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» کشف کردهاست و تحصیل خود را پیش بردهباشد، در آیندهاش منحصر به تبلیغ برای پیرمردها و مانند آنها باشد؟ اتفاقا به نظر میرسد حوزهی تعلیمی و تبلیغی این طلبه به گستردگی حضور انقلاب اسلامی در عالم وسعت مییابد زیرا با انقلاب اسلامی تاریخی شروع شده که جهان به شدت خود را محتاج به رجوع به امر قدسی مییابد و در این تاریخ این در حوزههای علمیه شیعی نهفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز مایل هستم که چنین کاری را خداوند به عهدهام بگذارد و معتقدم جلد هشتم و نهم اسفار، افقی بس بالاتر از فلسفهی معمولی به روی ما میگشاید. دعا کنید امکان آن برای بنده محقق شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مسلّم آقای احمدینژاد از جنس انقلاب است و حضور او در امور اجرایی نشان داد که انقلاب ظرفیت حضور چنین افرادی را در امور اجرایی خود دارد. میماند که آقای احمدینژاد به عنوان اولین تجربه حضور مجریان از جنس انقلاب با ناشیگریهایی همراه بود که بنده تعبیر کردم به «غفلت او از تاریخی که در آن قرار داشت». مسلّم بدانید این فکر و روحیه ادامه مییابد و مسئولان واقعی نظام اسلامی تنها کسانی خواهند بود که با سیاست متعالیه امورات کشور را مدیریت کنند وگرنه همچنانکه در گذشته و حال مشخص است، خود آن مسئولان حجابِ انقلاب خواهند بود. نکتهی آخری که نیز در مورد نقد نگاه آقای احمدینژاد فرمودید، نکتهی دقیقی است که شواهد اگر در دل بصیرت باشد یکنوع راهنمایی به موضوع خواهد بود. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف اولیه و رعایت دستورات شرع و تعمق در آنچه میدانید، شما را جهت شوق لازم آماده میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه دقت بفرمایید در جواب به آن سؤال عرض شده که: حضرت آیت اللّه جوادی فرمودند محیالدین در عقاید شیعه بوده. و این غیر از آن است که بگوییم که از همه لحاظ حتی از نظر فقهی شیعه باشد و در نتیجه میتوان گفت که او به شیعه بسیار نزدیک است. آیت اللّه حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» در مورد تشیع مولوی و محیالدین نکاتی فرمودهاند که خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در فراز اول، مناجاتکننده با نظر به رجایی که نسبت به خدا دارد با حضرت معبود سخن میگوید که گمان نمیکنم مرا در طلب آنچه عمری در پیِ آن بودم از درگاه خود برانی. ولی در فراز دوم، نظر به خودش دارد که چگونه دستش خالی است و از خود هیچ ندارد. لذا عرضه حال به حضرت معبود میکند که من با خودم چنین و چنان کردم. و از این طریق، رحمت پروردگارش را به شور میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر به همان جدّیت که وارد این مباحث شدهاید، مطالعهی «رسائل و مکاسب» را هم جزء کارهایتان قرار دهید، بعداً پشیمان نمیشوید که چرا کوتاهی کردهاید. وقتی وارد شدید و مزهی آن را چشیدید به بنده نیز دعا میکنید که چرا اصرار داشتم از دروس رسمی حوزه عدول نفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات را باید در مقدمهی کتاب «فصوص الحکم» و یا مقدمهی «منازل السائرین» دنبال بفرمایید. شاید اگر بعد از مباحث ده نکته و برهان صدیقین، همراه با شرح صوتی آنها به مباحث شرح سورهی حمد امام رجوع فرمایید جواب سؤالتان را بگیرید. موفق باشید
سمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که شیطان در مقام ملائکه بود و خطاب برای سجده به آدم ، به «مقام» تعلق گرفت و مقامِ ملائکه مقام اسماء تقدیس و تسبیح بود، باید مقام جنّیان نیز همین اندازه باشد و عبادت جنّیان در عالَم در راستای همان اسمی است که میشناسند، منتها باید متوجه شوند که مقام آدم مقام جامعیت اسماء است و در این راستا باید از پیامبران تبعیت کنند. موفق باشید